بمناسبت صد وسی وششمین سالگرد تولد استالین

علی رسولی ( ف .ک.)
December 22, 2015

بمناسبت صد وسی وششمین سالگرد تولد استالین

دردفاع ازشاگرد لنین

  ژوزف ویساریونوویچ جوگاشویلی که سا لیا نی بعد، نام مستعاراستا لین رابرای خود برگزید ، درتاریخ 21 دسامبر 1879 درشهرگوریِ گرجستا ن ازمادری بنام کاترین گئورگیانا  زاده شد . مادرش ازخانوادهِ دهقانی سرف بود که به رختشوئی درمنا زل دیگران گذ را ن زندگی می کرد. پدرش ویساریون ایوانویچ کارگرکارخانه کفاشی بود، پدری دائم الخمر، که همسرش را آزارمیداد وهیچگاه به فرزندان خود نمی اندیشید . استالین ازهمان اوان کودکی ، درد ورنج فقروبی عدالتی را درخانه، مدرسه واجتماع به چشم می‌دید واحساس میکرد. استا لین درسن پانزده سالگی درارتباط با گروههای مخفی مارکسیستی درآمد ، بزودی دررأس محفل مارکسیستی دبیرستان قرارگرفت ودرتاریخ اوت 1898 با عضویت درگروه ً مسامه ـ داسی ً، فعالیت درحزب کارگری سوسیال دموکرات روسیه درشهرتفلیس را آغازکرد. اودرضمن شرکت درمبارزا ت عملی کارگری ، شدیداً به مطالعه آثارمارکس وانگلس ادامه داد وعلاوه برتجربه عملی ، به کسب دانش تئوریک پرداخت . استا لین اعلامیه مینوشت ، جلسات مخفی کارگری تشکیل میداد واعتصابات کارگری را سازمان میداد . اودرسا ل 1926 درباره فعا لیتهای مارکسیستی خود درتفلیس نوشت : « من سا ل 1898 رابه خاطرمی آورم ، هنگامی که برای اولین بارمحفلی ازکارگران تعمیرگاههای راه آهن رابه من واگذار نمودند ….اینجا ، درمحیط این رفقا ، من برای اولین بارتعمید جنگی انقلابی دیدم . کارگران تفلیس اولین معلمان من بودند ». سالهای 1901ـ 1900 زمان اوجگیری اعتراضات واعتصابات کارگری درقفقازاست که بعضاً ثمره  فعا لیتهای استا لین بوده‌اند . درتاریخ 22 آوریل 1901 نمایش اول ماه مه را درتفلیس سازمان میدهد .

درسپتامبر1901 اولین شماره نشریه  ً بردزولا ً ( مبارزه ) به ابتکاروبا همکاری استا لین درگرجستان اتشار می‌یابد . استا لین که دراین زمان تحت تأثیرشدید لنین ومقالات اودر ً ایسکرا ً درآمده است با جدیت تمام نشریه ً بردزولا ً را به  ایسکرای گرجستا ن تبد یل میسازد ومقالات پراهمیتی را درآنها دراشاعه نظریه لنینی به تحریردرمی آورد. ایسکرای لنینی درباره فعالیت سوسیا ل دموکراتهای انقلابی درتفلیس به رهبری استا لین نوشت : « شبنامه هائی که به طرزشگرفی نوشته شده بود وبه زبانهای روسی ، گرجی وارمنی منتشرمیشد، تمام کوی وبرزنهای تفلیس راپرمیکرد» . استالین درنوامبر1901 مأمورایجاد کمیته های سوسیا ل دموکراسی درباطوم ، سومین شهربزرگ قفقاز، می‌شود . اودرمد مت اقامت خود درباطوم موفق به ایجاد شاخه‌های حزب سوسیال دموکرات درآنجا می‌ شود وچندین اعتصاب کارگری رارهبری وهدایت می کند. استا لین درتاریخ 5 آوریل 1902 دستگیرمیشود وپس ازسپری کردن مدتی درزندان باطوم ، درپائیز1903 برای مدت سه سال به سیبری تبعید می‌شود . بدنبال اولین تبعید ، اولین فرارازسیبری درتاریخ5 ژانویه 1904 میباشد. استا لین ازسال 1902 تا1917 هفت با ربازداشت شد که شش بارتبعید به سیبری رادرپی داشت. اوپنج بارموفق به فرارازتبعید شد . استالین پس ازاولین فرارازتبعید به قفقازبازمیگردد وادامه ی فعالیت حزبی درگشترش وتحکیم شاخه‌های سوسیال دموکراسی وبراه اندازی اعتصابات کارگری راپی میگیرد .ازجمله ، کارگران باکوبه رهبری استا لین ازتاریخ 13 تا31 دسامبر1904 اعتصابی موفق آمیزرا سازما ن میدهند که منجربه عقد قرارداد دسته‌ جمعی با کارفرماها وصاحبان معادن نفت می‌ شود . 

زما نیکه استا لین ازاولین تبعید بازمیگردد ، مبارزه بین ً بلشویک ً و ً منشویک ً درجریا ن است . بلشویکها ازلنین وایده های انقلابی او پیروی میکنند و منشویکها درکنار آکسلرد و مارتف گرد هم آمد ه اند . تروتسکی دراین زمان یکی ازهوچی گران پیروآکسلرد است ودرحا لیکه ازآکسلرد به عنوان استاد بزرگ نام میبُرد وکتاب خود رابه این ً استاد ً تقدیم میکرد ، درباره لنین مینویسد : « مردگان اراده ی خود رابه زندگان تحمیل کردند . به ما بجای قروض گذشته ، سفته یک ربا خوارداده می‌شود ….این مرد ، با انرژی وابتکاری که دروی طبیعی است ، نقش یک اخلال گررا بازی کرد » ( تروتسکی ـ گزارش هیأت اعزامی سیبری ازکنگره دوم ) ودرجزوه ای دیگرنوشت : « این حقیقت اتفاقی نیست ، بلکه نشانه عینی ایست ازاینکه  رهبرارتجاعی حزب ما ، رفیق لنین که مدافع شیوه تاکتیکی ژاکوبینیسم شده ، مجبوربه دادن چنین تعریفی ازسوسیال دموکراسی گشته که چیزی جزتلاش تئوریکی درنابودی طبقاتی حزب ما نیست ، آری تلاش تئوریکی که ازنظریا ت برنشتاین خطرکمتری ندارد» ( تروتسکی ـ وظایف سیاسی ما ـ 1904 ) .

برخلاف تروتسکی که درآن زمان با پیروی ازمنشویکها خواهان حزبی اکونومیستی با دربهای کاملاً بازبرروی حتی عناصرغیرکمونیستی بود ، استا لین مجدانه به دفاع ازنظریه لنینی درمورد ساختمان حزب پرداخت ومقالاتی چند درآن مورد نوشت . استا لین درمقاله ی  ً مختصری درباره ی اختلافات درون حزب ً نوشت : « وظیفه ی سوسیا ل دموکراسی این است که آگاهی سوسیا لیستی را به درون جنبش خود به خودی طبقه کارگربرده ، جنبش طبقه کارگررا باسوسیا لیسم درآمیخته وبد ین وسیله به مبارزه ی پرولتاریائی ماهیت سوسیا ل ـ دموکراتیک ببخشد» . استا لین سپس درمقالاتی دیگرازجمله  ً نامه‌های کوتائیس ً ، طبقه ی پرولتارها وحزب پرولتر ً و ً پاسخ به سوسیال دموکرات ً به دفاع ازنظریه لنینی پرداخته ورهبران منشویک را که استادا ن تروتسکی نیز بودند ، به باد انتقاد گرفت ونوشت : « تا امروزحزب ما به یک خانواده میهمان نوازعهد پادشاهی شباهت داشت که حاضربود متمایلین رابپذیرد ، ولی پس ازاینکه حزب ما بد ل به  یک سازمان متمرکزی گردید ، جامه ی پدرشاهی را ازتن بدرکرد وکاملاً به شکل دژی درآمد که دروازه ی آن فقط به روی شا یستگان بازمیشود واین موضوع برای ما اهمیت بزرگی دارد. وقتی که حکومت مطلقه سعی دارد حس آگاهی طبقاتی پرولتاریا را ازراه  ً اتحادیه بازی ً ( تردیونیسم ) ، ملیت پرستی وتسلط روحانیت ونظایرآن دچارانحطا ط نماید ووقتی که ازطرف دیگر، روشنفکران لیبرال با سرسختی کوشش دارند روح استقلال سیاسی پرولتاریا را بکُشند وقیمومیت خود را بروی تحمیل نما یند ، درچنین موقعی ما باید فوق‌العاده هوشیاربوده وفراموش نکنیم که حزب ما دژی است که دروازه ی آن فقط به روی اشخاص آزما یش شده بازمیشود». لنین درتمجید ازمقالات استا لین نوشت: « درمقاله ً پاسخ به سوسیا ل دموکرا ت ً طرح بس تحسین آمیزی را درباره ی موضوع معروف به ً وارد سازی آگاهی ازبیرون ً دربرابر خود داریم».( نشریه پرولتاریا شماره 22 به تاریخ 24(11) اکتبر1905).

استالین درسپتامبر1904 مقاله  ً مسأله ملی ازنظرسوسیا ل دموکراسی یعنی چی ؟ ً را به تحریردرآورد که سپس دراثرمعروف او به نام  ً مارکسیسم ومسئله ملی ً گسترش داده شد واسا س سیا ست حزبی درباره مسأله ملیتها قرارگرفت . سا ل 1905 زمان خیزش توده های زحمتکش وانقلاب است . استا لین درمقالات خود که درنشریا ت حزبی قفقازنتشارمی یافتند ازجمله  ً قیام مسلحانه وتاکتیک ما ً ، ً حکومت انقلابی موقت وسوسیال دموکراسی ً و ً  ارتجاع قوت میگیرد ً درضمن انتقاد بی پروا ازسران منشویکی ، به دعوت پرولتاریا به انقلاب مسلحانه دروحد ت با دهقانان می‌پردازد و می‌نویسد :« بلی، آقایان کوششهای شما بیهوده است! انقلاب روسیه اجتنا ب ناپذیراست وهمانطوراجتنا ب ناپذیراست که طلوع خورشید اجتنا ب ناپذیرمیباشد! آیا میتوانید خورشید طا لع رامتوقف کنید؟ نیروی عمده این انقلا ب پرولتاریای شهروده میباشند وپرچمدارآن حزب سوسیا ل دموکرا ت کارگری است نه شما آقایان لیبرالها». ودریک میتینگ کارگری درقفقازاعلام داشت که: « برای اینکه حقیقتاً پیروزمند گردیم سه چیزلازم است . نخست ـ  مسلح شدن ، دوم ـ مسلح شدن، سوم ـ بازوبازمسلح شدن » . استا لین دراین زمان وپس ازآن وهمچنین درانقلاب اکتبرازنظریه لنینی مبنی بروحد ت پرولتاریا با دهقانان درروسیه تحت رهبری پرولتاریا دفاع نمود ودرعمل علیه منشویکها وتروتسکی موضع گرفت . لنین درباره ی موضع ضد دهقانی تروتسکی خاطرنشا ن می‌ساخت که : « تروتسکی درواقع آب به آسیاب سیاستمداران لیبرال جنبش کارگری روسیه می‌ریزد ، سیاستمدارانی که ازنفی نقش دهقانان درانقلاب، ممانعت ازخیزش آنها برای انقلاب رانتیجه میگیرند» ( مقاله ـ پیرامون دوخط درانقلاب).

استا لین پس دستگیری وتبعید به سیبری ، دگربا ر فرارمیکند وبه باکوبرمیگردد . اودردوران خفقان پس ازشکست انقلاب 1905 مقالات متعد د درنشریا ت مخفی وعلنی حزب درقفقازکه رهبری برخی ازآنها رابرعهده داشت ، می‌نویسد ، به روشنگری وتشکل کارگران می‌پردازد ، چندین اعتراض واعتصا ب را سازما ن میدهد وهسته های محکم حزبی را به وجود می‌آورد ، بطوریکه قفقازبه عنوان یکی ازمحکم ترین پایه‌ های بلشویک درمی آید . اودرباره ی این دوره اززندگی سیا سی خود می‌نویسد : «  دوسال کارانقلابی بین کارگران صنا یع ، نقش مرا همچون یک مبارزسیا سی ویکی ازرهبران عملی آبد یده سا خت . من در معاشرت با کارگران پیشقدم شهرباکوازقبیل واتسک ، ساراتوتس ود یگران ازیک طرف ودرتوفان مناقشا ت عمیق بین کارگران وکارفرمایان صنایع نفت ازطرف دیگر، برای نخستین باربه معنای رهبری توده های بزرگ کارگرپی بردم . بدین ترتیب درآنجا یعنی درباکو، من دومین تعمید جنگی انقلابی خود رادیدم »(پراودا شماره 136 ـ 16 ژوئن 1926). استا لین پس ازدستگیری وتبعید مجدد ،دگربارفرارکرده وبه باکوبازمیگردد وبا پیروی ازمشی بلشویکی لنین به انتقاد وافشای انحلال طلبان وازجمله تروتسکی می‌پردازد . مقالات اوازجمله  ً نامه‌های قفقاز ً ، ً بحران حزبی ووظایف ما ً و ً زند گی حزب ً مربوط به این دوره هستند که درنشریه  ً پرولتاریای باکو ً درج میشوند . استا لین پس ازدستگیری وتبعید مجد د ، دگربارموفق به فرارمیشود ودر6 سپتامبربه پترزبورگ میرود. اومی بایستی وظیفه تحکیم تشکیلات پترزبورگ را برعهد ه بگیرد که پس ازمدتی کوتاه دستگیروتبعید می‌شود ، ولیکن ازاین تبعید گاه نیزدرفوریه 1912 فرارمیکند.

کنفرانس پراگ درژانویه 1912 به ابتکارلنین برگزارمیشود ، قطع ارتباط سازمانی با منشویکها، تروتسکیستها ، انحلال طلبان وسایرجرگه های ضد انقلابی حزب سوسیا ل دموکراسی روسیه به مرحله عمل درمی آید وبا اعلام جدائی ازآن تشکلات ضد مارکسیستی ، یک کمیته مرکزی جدید برگزید ه میشود. استا لین که درتبعید گاه سیبری است غیاباً به عضویت کمیته مرکزی انتخا ب میگرد د وبنا برپیشنهاد لنین ریا ست بوروی کمیته مرکزی روسیه برعهده او نهاده میشود. اودر26 فوریه 1912 باردیگرازتبعد گاه فرارمیکند وبه پترزبورگ بازمیگردد، هدایت نشریه هفتگی حزب به نام  ً ازوزدا ً (ستاره ) رابرعهده میگیرد، وظیفه سرپرستی انتشاراولین شماره ً پراوداً  را به انجام می رساند ود ر براه اندازی اعتصابا ت شرکت می کند. استا لین در22 آوریل 1912 مجد داً دستگیر وبه سیبری تبعید می‌شود .اودگرباردراول سپتامبرهمان سال فرارمیکند ، به پترزبورگ بازمیگردد وسردبیری روزنامه بلشویکی ً پراودا ً رابرعهده میگیرد . اوبدون ترس ازدستگیری مجدد، دربسیاری ازتظاهرات واعتصابات کارگری شرکت وسخنرانی میکند.دراکتبرهمان سا ل مقاله  ً سفارش کارگران پترزبورگ به نماینده کارگری خودرا ً به نگارش درمی آورد . لنین درباره اهمیت این مقاله کوتاه به هیأ ت تحرریه پراودا نوشت : « این سفارش به نما ینده ی پترزبورگ را حتماً درجای برجسته با حروف درشت درج کنید » . استا لین دراواخرهمان سا ل دوباربا لنین درخارج ازروسیه ملاقات میکند ودرمد ت اقامت درخارجه  مقاله ی  ً مارکسیسم ومسئله ملی ً رابه نگارش درمی آورد . لنین درباره ی این مقاله خاطرنشا ن ساخت که : « درنشریا ت تئوریک مارکسیستی ….درزمان اخیردیگراسا س برنامه ملی سوسیا ل دموکرا ت روشن شده است (دراین باره مقاله ی استا لین مقام اول را احرازمیکند) » .

استا لین در23 فوریه 1913 دگرباردستگیروبه دورافتاده ترین منطقه سیبری تبعید میشود. استا لین دردسامبر1916 درتبعید گاه سیبری به ارتش فراخوانده شده ومدتی بعد تحت الحفظ به شهر آچینسک اعزام میشود.  این زمان مقارن با انقلاب فوریه است . استا لین می گریزد ودر12 مارس 1917 به پترزبورگ وارد میشود. کمیته مرکزی ، سرپرستی روزنامه  پراودا رابه اومی سپارد. استا لین به تحکیم ومتحد ساختن شاخه‌های حزبی می‌پردازد وافکاررا به سوی ضرورت انقلاب سوسیا لیستی جلب میکند. درمقاله  ً درباره ی شوراهای نمایندگان کارگران وسربازان ًمینویسد : « باید این شوراها رااستحکام بخشید ، آن‌ها رادرهمه جا بسط داد و تحت سرپرستی شورای مرکزی کارگرا ن وسربازان که ارگان حکومت انقلابی مردم است، با یکد یگرمرتبط ساخت » . استالین بهنگام آغازجنگ جهانی اول درتبعید گاه بود ودرهمانجا ازنظریه لنینی مبنی برعدم شرکت درجنگ وتبد یل آن به انقلاب جانبداری کرد وحتی پس ازبرقراری حکومت موقت درمقاله  ً راجع به جنگ ً خاطرنشان کرد که درماهیت جنگ هیچگونه تغییری بوجود نیامد ه است وهمچنان جنگی غارتگرانه است . اودرتمام دوران حکومت موقت به افشای این حکومت ومنشویکها واس ارهائی که خواهان تقویت مشروط  جنگ طلبان وحکومت بودند ، پرداخت . تروتسکی برعکس درمورد جنگ نیزدربین بلشویکها ومنشویکها می چرخید ، گه دم ازمخالفت با جنگ طلبان میزد وگه با آنان همدست وهمراه میشد . لنین درافشای این سیا ست تروتسکی درنا مه ای به کولونتای نوشت : « اما درباره خبرتشکیل یک بلوک ازتروتسکی وراستها برای مبارزه علیه ایوانویچ . آری ، تروتسکی چنین خوکی است ، یعنی لفاظی های چپ اما همدستی وبلوک سازی باراستها علیه چپ های سیمروالد . می با یست (وشما نیز) باارسال یک نامه به نشریه  ً سوسیا ل دموکرا ت ً ، ماسک ازچهره اوبرداشت » (7 فوریه 1917 ) ودرنامه دیگری به کولونتای خاطرنشان کرد که : « به نظرمن اکنون وظیفه اصلی دراین است که فعا لیت حزبی خود راقاطعانه با روح انترنا سیونا لیستی به پیش بریم ونه اینکه خود را با تلاش احمقانه ً اتحاد ً با سوسیا ل ـ میهن پرستان (یا آنچه که خطرناک تراست یعنی با عناصرمتزلزلی چون تروتسکی وشرکاء) سرگرم سازیم » ( 17 مارس1917).

لنین درسوم آوریل 1917 به روسیه بازگشت که استا لین ونما یندگان کارگران به استقبال ازوی شتافتند .در24 آوریل درکنفرانس هفتم حزب بلشویک ، تزهای لنین موسوم به تزهای آوریل با پشتیبانی شدید استا لین دردستورکار حزب قرارگرفت . استا لین درماه مه 1917 به عضویت هیأ ت سیاسی کمیته مرکزی انتخاب شد . استا لین پس ازاینکه لنین درماه ژوئیه تحت پیگرد قرارگرفت ومجبوربه زندگی مخفی شد ،درعمل رهبری کمیته مرکزی حزب وروزنامه های گوناگون حزب رابرعهده گرفت . درماه ژوئیه ـ اوت ششمین کنگره حزب بلشویک بصورت مخفیانه به رهبری استا لین ومولوتف برگزارگردید. درغیاب لنین ، هدایت کنگره وگزارش دهی برعهده ی استا لین بود . اوبه شد ت به انتقاد نظریا ت تروتسکی وهمفکران او پرداخت که علیه امکان انقلاب درروسیه موضع داشتند وآنرا منوط به آغازانقلاب درکشورهای پیشرفته اروپا میکردند ودرتاریخ سوم ماه اوت درپایان نشست کنگره گفت : « امکان اینکه بخصوص روسیه کشوری باشد که راه سوسیا لیسم رابازکند، منتفی نیست ....باید تصورات پوسیده را دائربراینکه فقط اروپا میتواند راه را به ما نشان دهد دورانداخت . مارکسیسمی داریم که دگم است ومارکسیسمی هم داریم که خلاق است . من به نوع اخیرمارکسیسم معتقد هستم » . یکی دیگرازمسا یل این کنگره بحث وتصمیم گیری درباره حضوریا عدم حضورلنین در دادگاهی که حکومت موقت برای محاکمه لنین درنظرگرفته بود، دورمیزد . کامنف، تروتسکی وریکوف موافق برحضورلنین درداد گاه بودند، درحا لیکه استا لین واکثریت شرکت کنندگان درکنگره بااین اقدام مخالفت داشتند . استا لین ومخالفین خاطرنشان می سا ختند که هیچ اعتمادی به صلاحیت این دادگاه واعتمادی به تضمین جان لنین نمی با شد واین نشان ازبی اعتمادی به حکومت موقت وارتجاع حاکم بود. آنان که موافق معرفی لنین به مقاما ت امنیتی وحضوردرداگاه بودند یا موضع قا طع دربرابرارتجاع حاکم نداشتند و حرفهای دروغین آنرا باورمیکردند ویااینکه برای زندگی لنین ارزشی قائل نبود ند ومرگ لنین رابه دست عوامل حکومتی خوش میداشتند .    

اکتبرماه فرارسید. انقلاب ، مسأله روزبود . لنین براقدام به انقلاب درزما ن منا سب پافشاری داشت . استا لین همراه با لنین بود ودرتمامی جلسا ت کمیته مرکزی ، جانب لنین رامیگرفت. لنین واستا لین درکمیته مرکزی دراقلیت بودند اما هیچکدام ازپای ننشستند وبالاخره اکثریت را قا نع به ضرورت برنامه‌ ریزی انقلاب نمودند. استا لین درتاریخ 13 اکتبرنوشت : « بالاخره هم‌ اکنون زما ن تحقق هدف انقلابی یعنی ً تمامی قدرت دردست شوراها  ً فرارسیده است » ( مقاله ـ قدرت شوراها ). ودرهما ن ما ه درمقاله ای دیگرتأکید کرد که : « زما ن فرارسیده است ، هرگونه تأ خیر، خطرنابودی کل انقلاب را درپی دارد » ( مقاله ـ به چی نیازمندیم ؟) . در حا لیکه زما ن انقلاب معین میشد ، تروتسکی برای عقیم گذاشتن انقلاب به شگرد جدید ی یعنی ادعای دروغین اهمیت دهی به شوراهای کارگری متوسل شد وخواهان به تعویق انداختن روزانقلاب به پس ازبرگزاری دومین کنگره شوراهای کارگری شد . واین پیشنها د درزمانی بود که نیروهای ارتش تزاری درحرکت به سوی پترزبورگ بودند وهرلحظه ممکن بود با ورود به پایتخت براوضاع شهراستیلای کامل یافته وبرنیروهای انقلابی تفوق کامل یابند . لنین این برنامه خیانت آمیزتروتسکی را به باد انتقاد گرفت ونوشت : « ازدست دادن لحظه ی کنونی وبه انتظارکنگره شورا ها نشستن ، کاری جزیک دیوانگی کامل وخیا نت نیست » ( مقاله ـ بحران فرازآمده است ) .

کمیته مرکزی حزب برای فرماندهی ، یک هیأت پنج نفره را به عنوان مرکزفرماندهی انتخا ب میکند که عبارت بودند از: استا لین ، اِسورد لف ، اورتیسکی ، بوبنوف ودژبرژینسکی . برخلاف تمامی تبلیغا ت دروغین مطبوعات بورژوازی ودارودسته های ضد کمونیستی که تلاش داشته ودارند، تروتسکی را به عنوان رهبروسازمانده انقلاب اکتبرنشان دهند ، ترکیب مرکزرهبری نشاندهنده آنست که تروتسکی دراین هیأت جای نداشته است . تروتسکی تنها به عنوان فرمانده اجرائی نظامی برگزیده شد واین نیز به این معنا نیست که وظیفه ی او تشکیل گروههای مسلح انقلابی وتعیین برنامه جنگی انقلاب بوده است . گروههای مسلح انقلابی موجود بودند وبرنامه ی نظامی انقلاب نیز تعیین شده بود . مقالات متعد د لنین بخصوص  ً اندرزهای یک کناره نشین ً ـ (21) 8 اکتبر1917 ، ً نامه به رفقای بلشویک ً ـ (21) 8 اکتبر، ً نامه به رفقا ً ـ (30)17 اکتبر گویای این مطلب هستند که نیروی مسلح انقلاب موجود بود وچگونگی پیشبرد عملیا ت تسخیرنظامی را لنین پیشنهاد داده بود ووظیفه ی تروتسکی تنها اجرای عملی برنامه با تمام ملزومات حاضروآماده بود . نا گفته نماند که تروتسکی این وظیفه را به خوبی انجام داد ولیکن ما بین هدایت اجرائی یک برنامه تدوین شده با ملزومات آماده برای اجرا ، با رهبری یک انقلاب تفاوت بسیاردارد . این بزرگ نمائی شخص تروتسکی ومطبوعات ومحا فل ضد کمونیستی ، بمنظوربی اهمیت نشان دادن نقش استا لین میباشد . رویداد ها رامیتوا ن برای مدتی تحریف کرد ولیکن حذف کامل واقعیا ت برای همیشه ، همواره موفقیت آمیزنخواهد ماند. ازاسناد برجای مانده ازگذشته ، میتوان به واقعیات پی برد وفریب تحریفات بورژوازی رانخورد . نوشتجا ت شاهدان بی‌غرض ، یکی ازمدارک مورد اطمینان هستند . کروپسکایا ،همسرلنین که حتی یکباربهنگام بیماری لنین، با استا لین مشاجره ای لفظی داشت وخواهان عذرخواهی شد،ازبیان واقعیات ابا نداشت. اودرمورد نقش استا لین درانقلاب اکتبر نوشت : « تصادفی نبود که درروند وقایع چنان انسان‌ها ئی پیشگام شدند که ازقبول مسئولیتی گریزان نبودند، انسانهائی که درشرایط غیرقانونی ودستگیری وتبعید مداوم ، امکان نامدارشدن رانداشتند. رفیق استا لین ، مهمترین شخص سازمانده حزبی وپیروزی اکتبر،اززمره چنین انسانهائی بود ( کتاب ـ خاطراتی ازلنین) . ودرمورد ارزیابی تروتسکی ازانقلاب اکتبرونقش وی درآ ن انقلاب نوشت : « تحلیل مارکسیستی هرگزنقطه قوت رفیق تروتسکی نبوده است » و «  تروتسکی نقشی که توسط حزب به مثابه یک کل، به عنوان سازمانی که به کسوت یک تن واحد درآمده را به رسمیت نمی‌شناسد » ( کتاب ـ درسهای انقلاب اکتبر) .

انقلاب اکتبرپیروزگردید. یکی ازبزرگترین وظایف ، برقراری منا سبا ت سوسیا لیستی بین ملیتهای گوناگون ساکن روسیه بود . این وظیفه ی سنگین برعهده ی استا لین واگذارشد . استالین به عنوان کمیسرملی امورملیتها برگزیده شد . تحت رهبری استا لین ، جمهوریهای شوروی ایجاد شدند وبرای اولین بارملیتهای گوناگون یک سرزمین مشترک به حقوق ملی ، سیاسی و فرهنگی خود دست یا فتند . روابط خصمانه  سا بق درزمان تزاریسم به روابط برادرانه تبدیل شد . استالین به عنوان یاروفادارلنین ، ازطرح لنین مبنی برامضای قرارداد برست ـ لیتوفسک جانبداری کرد وبه مخالفت با کارشکنی ها واعمال خا ئنا نه تروتسکی درپذیرش نوکری فرانسه وانگلستان * برخاست . درپی کارشکنی های تروتسکی ، بخشی ازخاک شوروی ازدست رفت وامتیازاتی به اختیارآلمان درآمد . کروپسکایا دراین مورد نوشت : « تروتسکی لفاظی رادوست داشت. برای اوژست فریبنده اهمیتی بیشترداشت تا نجات شوروی ازجنگ » (خاطراتی ازلنین ) . زمان جنگهای داخلی فرارسید . بازمانده های ارتش تزاری وتمامی نیروهای ارتجاعی داخلی با یاری وهمراهی 14 کشورخارجی،  حمله به خاک شوروی را آغازکردند . تروتسکی به عنوان کمیسرملی دفاع برگزیده شد . تروتسکی می با یستی درهمکاری با شورای جنگ که زیرنظرلنین وبا شرکت استالین واسودلف عمل میکرد، فرماندهی بر ارتش سرخ رااعمال کند . اودراکثرموارد خودسرانه وتنها درارتباط با فرماندهان نظامی ارتش که اغلب بازمانده ی ارتش تزاری بودند ، عمل کرد وسبب برخی شکستها ومرگ ومصدومیت هزاران سربازشد. در این موارد ، استا لین واردعمل گردید وشکستها را به پیروزی رهنمون شد ویا ازشکست جلو گرفت . شهر سا ریسین ( که بعدها به استا لینگراد تغییرنام داده شد ـ ولگا گراد امروزی ) که مهمترین حلقه اتصالی بین مسکوولنینگراد با اوکرائین وقفقازبود دراثربی کفا یتی تروتسکی وافسران تزاری او درحال سقوط بود ونیروهای نفوذی گاردسفید درآنجا نا امنی شدیدی به وجود آورده بودند. سقوط ساریسین می‌توانست سرنوشت جنگ داخلی را به نفع گاردسفید ونیروهای متجاوزخارجی تغییرداده وراه غله رسانی را به سایر نقاط مسدود کند. استا لین با دستورازجانب لنین مأموردفاع ازساریسین شد ونیروهای گاردسفید ومتجاوزرا شکستی سخت داد . دراواخرسال 1918 وضع نابسامانی درجبهه ی خاوربه وجود آمده بود . استالین ازسوی لنین ، مأمور سروسامان دادن به آن جبهه شد وشهرپرم را ازسقوط نجات داد. استا لین توانست ازدستورخائنانه تروتسکی درجبهه خاورکه می‌خواست ارتش سرخ را درماههای زمستان درکوههای اورال مستقرسازد وازادامه جنگ با نیروهای کلچاک بازدارد ، جلوگیرد که درپی حملات ارتش سرخ، کلچاک نابود شد. استا لین ازسا ل 1919 بنابرپیشنهاد لنین به سِمَت کمیسرملی بازرسی کارگران ودهقانان درضمن حفظ کمیسرملی امورملیتها برگزیده شد . استا لین تنها نفری دراتحاد شوروی بود که دارای دومنصب کمیساری بود وهمین مورد میرساند که تاچه حد محبوب ومورد اعتما د لنین بود . تروتسکی درغیاب استا لین درجبهه  جنوب چنان نا بساما نی به وجود آورده بود که ارتش د نیکن شهرها را یکی پس ازدیگری اشغال میکرد و شهرساریسین را مجدداً به تصرف درآورده بود. ردرپی برنامه ماجراجویانه ومشکوک تروتسکی ـ توخاچوفسکی حمله به لهستا ن بدون آمادگی کافی ومناسب شروع شد . استا لین با این حمله درآن شرایط مخا لف بود ومخالفت خودرابارها کتباً اعلام داشته بود . توخاچفسکی با گزافه گویی با صطلاح چپ فرمان حمله راصادرکرد که : « رزمندگان انقلاب کارگری ، نگاه خودرا به انقلاب بدوزید. سرنوشت انقلاب جهانی درغرب تعیین خواهد شد. راه آتش جهانی ازروی جنازه ی لهستان میگذرد. با سرنیزه هایمان سعا د ت وصلح رابه بشریت زحمتکش هدیه خواهیم کرد » . درپی شکست دراین جنگ ، استانهائی ازشوروی جدا وبه لهستان ملحق شدند وطبق برآورد محققان بیش ازشصت هزارسربازارتش سرخ درجنگ یا اسا رت دراردوگاهها کشته شدند .

جنگ داخلی به پایان رسید که اگراقداما ت دقیق وفداکاریهای استا لین نبود، می‌توانست درهمان زمان ، پایان تاریخ اتحاد جماهیرشوروی فرا برسد . درجریان برنامه  ً نپ ً ومبارزه ی لنین علیه نظامی سازی اتحادیه های کارگری ، استا لین همراه وهمزبان لنین بود . مقاله  ً اختلافا ت ما ً مربوط به این زمان دردفاع ازنظریه لنین وانتقاد ازنظریه نظامی گری تروتسکی است *.درکنگره یازدهم حزب (مارس وآوریل1922) استا لین بنابرپیشنهاد لنین به سمت دبیراول کمیته مرکزی برگزیده شد. درزمان بیماری لنین ، انجام تمامی وظایف لنین برعهده ی استا لین قرارگرفت .

در21 ژانویه 1924 لنین ، رهبرانقلاب درگذ شت . هنوزچند ماهی ازدرگذ شت لنین نگذشته بود که خرابکاریهای جدید تروتسکی آغازشد. استا لین می بایستی وظیفه ی سنگین صنعتی کردن کشوررا به پیش ببرد که با کارشکنیها وخرابکاریهای تروتسکی درسه زمینه مواجه شد. یکم : اینکه لنین درنامه ای برای کمیته مرکزی پیشنهاد برکناری استا لین ازمقام دبیراول کمیته مرکزی را درصورت یافت شدن شخصی مناسب تر، داده بود. این نامه را که لنین برای کمیته مرکزی ونه برای انتشاربیرونی ، حتی نه برای تمامی اعضای حزب نوشته بود ، دارودسته تروتسکی به یک تروتسکیست آمریکائی که درضمن جاسوس سازمان امنیتی انگلستان هم بود ، رسانید که اونیزچاپ وتوزیع کرد.استا لین برای احترام به نظرلنین وحفظ وحدت حزبی ، سه بارازسِمَت خود ـ یک باردرکنگره 13 ، دگرباردرپلنوم کمیته مرکزی وآخرین باردرکنگره 15 ـ استعفا داد ولیکن هربارکنگره وکمیته مرکزی استعفای استا لین رانپذیرفت ، زیرا تمامی کمیته مرکزی ، هیچ فردی رامناسب ترازاستا لین تشخیص نداد. دوم : تروتسکی بحث ضد لنینیستی عدم امکان ساختمان سوسیالیسم درشوروی را پیش کشید وبه جای تلاش برای صنعتی کردن شوروی با اتکاء به نیروی خود، خواهان همکاری با وادغام درسرمایه داری جهانی شد . وسوم اینکه تروتسکی برخلاف مصوبات کنگره های دهم ویازدهم مبنی برممنوعیت فراکسیون ، مخفیا نه اقدام به فراکسیون بازی کرد. استا لین درضمن پیشبرد وظایف حزبی وکشوری وتلاش درتحقق برنامه‌های صنعتی کردن شوروی ، مجبوربود با خرابکاریهای دارودسته تروتسکی ومشابه نیزبه مبارزه ادامه دهد . تروتسکی درهریک ازآن سه جبهه که شکست میخورد ، به دروغ مدعی عدم چنان تلاشهای مخربانه میشد ولی بازمخفیانه ادامه میداد * .

باوجود تمام خرابکاریها وکارشکنیهای تروتسکی وسابقه ی کثیف ضد بلشویکی وهمچنین اعمال مخربانه ی اودرعقد صلح با آلمان وجنگ داخلی ، استا لین این اعمال را درآن زمان به عنوان اشتباه تلقی میکرد وخیانت نمی‌دانست وازاینرودرپی تصحیح وتحکیم وحد ت حزب بود . زما نیکه پیش ازکنگره چهاردهم زینویف وکامنف ازسوی کمیته ی لنینگراد ، اخراج تروتسکی را خواستارشدند ، استا لین با آن تقاضا مخا لفت کرد زیرا برضرورت تصحیح اشتباهات وتحکیم وحدت حزب باورداشت . هرگاه احمقانه تصورشود که استا لین، تروتسکی را به عنوان رقیب خود میدانست ، با یستی دانسته شود که دراین زما ن مناسب‌ ترین موقعیت برای اخراج تروتسکی ازحزب که کاملاً ایزوله شده بود، می بود. استا لین درکنگره چهاردهم اظهارداشت: «کمیته ایالتی لنینگراد درباره ی اخراج تروتسکی ازحزب قراری صا درکرد . ما ، یعنی اکثریت کمیته مرکزی با این امرموافقت نکردیم ….کمی بعد ازاین جریان ، هنگامی که پلنوم کمیته مرکزی گرد آمد ولنینگرادیها به اتفاق کامنف اخراج فوری تروتسکی را ازهیأت سیا سی خواستارشدند ، ما با این پیشنهاد اپوزیسیون هم موافقت نکردیم . … ما با زینویف وکامنف موافقت نکردیم زیرا میدانستیم که سیاست قطع عضوبرای حزب خطرات زیاد ی رادربردارد . شیوه ی قطع عضو، شیوه ی خون گیری ( زیرا آنها خواستارخون بودند) خطرناک ومسری است . امروزیک عضورا قطع کردیم ، فردا د یگری را ، پس فردا سومی را ، پس برای ما درحزب چه باقی خواهد ماند؟ » . استا لین بهیچوجه با نظریا ت تروتسکی توافق نداشت وبارها با اوچه به صورت نوشتاری وچه گفتاری وحتی شخصی درگیرشده بود ، ولی تنها برمبنای اختلاف نظرسیاسی وشخصی خواهان اخراج نبود ، زیرا به وحدت حزب می‌اندیشید . مورد تروتسکی درآن زمان ، تنها مورد نبود. در روزهای پیش ازانقلاب ، زمانیکه زینویف وکامنف زما ن قیام را دریک نشریه لودادند ، لنین خواستاراخراج آن دوازحزب شد. ولی ازآنجائکه آن دونفرازخود انتقاد کردند ، استا لین خواستاربخشش آن دوتن شد وآنها درحزب ماندند . استا لین به دموکراسی درون حزبی ایمان کامل داشت وآنرا اجرا میکرد وانتقاد وانتقاد ازخود را شیوه ای مارکسیستی میدانست . استا لین تنها درزمانیکه عضوی خیا نت به حزب را پیشه میکرد ویا به دستورات حزبی توجه نمیکرد ویا ازمقام خود سوءاستفاده میکرد وانواعهم ، اخراج عضورا منا سب میدانست . استا لین زمانیکه زینویف ، کامنف ، پیاتاکف وعده‌ای د یگردرپی شکست نظریات دارودسته زینویف ـ تروتسکی دراقلیت محض قرارگرفتند ، اخراج هیچ فردی را با وجود اینکه مشاجره ای بس طولانی رابرحزب تحمیل کرده بودند وتنها حدود 4000 هم نظردربرابر724000 مخا لف داشتند ، خواستارنشد. ولی زما نیکه آنان اقدام به تحریک افرادی به تظاهرات ضد حزبی بهنگام مارش دهمین سالگرد انقلاب وهمکاری با بقایای طرفداران گاردسفید کردند ، خواهان اخراج آنها ازحزب شد . اما با وجود این خیا نت بزرگ ، زما نیکه آن‌ها ازاعمال خود انتقاد کردند وقول دادند به حزب وکشوروفادارخواهند ماند، استالین با تقاضای بازگشت آن‌ها موافقت کرد وحتی اکثراً به سِمَت های سابق خود بازگشتند . این نمونه‌ها وبسیارموارد دیگرنشا ن ازآن دارد که استالین به وحدت حزب بسان مرد مک چشم می نگریست وازاشتباه خطا کاران درصورت انتقاد ازخود صادقانه ، گذ شت میکرد . اوخود را خدمتگذارحزب وپرولتاریا میدانست، نه سرورآن .

استالین به دموکراسی درون حزبی اهمیت فراوان میداد وآنراسبب رشد حزب میدانست . کسانیکه مدعی هستند که درزما ن استالین، دموکراسی درون حزبی پایما ل شد ،یا ازروی اعتما د به نوشته‌های ضد کمونیستها چنین می پندارند ویا واقعاً ضد کمونیست هستند وبا دروغ بافی درصد د آلوده سازی وپراکند گی جنبش کمونیستی میباشند . به زمان لنین که چه گفتگوهای علنی دردرون حزب وبیرون ازحزب درسطح نشریات ومجا لس علنی جریان داشت ونمونه ی آن ،بحث درمورد اتحا دیه ها ست ، زیاد اشاره ندارم ، ز یرا منقدین  ، چه ازروی بی اطلاعی وچه مغرضانه باشد ، عمدتاٌ برزما ن استا لین تکیه دارند . نظریه دارودسته زینویفی ـ تروتسکی درسا ل 1926 به مدت چندین ما ه درتمامی حزب به بحث گذاشته شد وبررسی گردید که به نتیجه ی رأی گیری درآن مورد اشاره رفت . کتاب‌های تروتسکی تا زمانیکه درحزب بود ، در شوروی چاپ وفروخته میشد ، ازجمله همان نوشته‌ای درمورد انقلاب اکتبرکه انتقاد کروپسکایا به آن ، آورده شد. درایزوستیا وپراودا ستون آزاد وجود داشت که هرکسی میتوانست نظری ات خود رادرآنجا بنویسد . بوخارین مدتها مسئولیت ایزوستیا را برعهده داشت ونظریات خود را درآنجا طرح میکرد .چند ین بارنظریات بوخارین که خلاف نظریا ت غا لب برحزب بود در پراودا به چاپ رسید .  تزهای  بوگوشفسکی  که به خطرکولاکها کم اهمیت میداد ، مدتی درحزب وکمیته مرکز ی به بحث نهاده شد .مقالات ونوشته های زینویف که به ضرورت توجه به دهقانان  اهمیت نمی داد ازجمله  ً فلسفه عصرً و ً لنینیسم ً درنشریه ً لنینگراد سکایا پراودا ً چاپ شدند . مقالات  نوستریا نف  که ماهیت پرولتری حزب را نفی میکرد ازجمله مباحث درون حزبی بود . درنشریه  ً بد نوتا ً روزنامه یومیه وارگان کمیته مرکزی ، مقا له ای با انتسا ب برخی دروغها به استا لین به چاپ رسید که پاسخ تکذ یبیه استا لین به تاریخ 5 آوریل 1925 هنوزدرترجمه ها موجود است. درپراودا 18 ژانویه 1925 مقاله ی زینویف به نام ً راجع به بلشویکی کردن ً که به نفی ضرورت اتحاد با دهقانان میانه حال اشاره داشت ، درج شده بود . تزهای شانین که معتقد بود کشوربایستی برای مدتی طولانی به امورکشاورزی بپردازد،محصولات کشاورزی را صادروآلات وابزاررا وارد کند ومخا لف نظریه استا لین واکثریت کمیته مرکزی مبنی برصنعتی کردن برمبنای اتکاء به نیروی خود بود ، درنشریه  ً اکونومیچسکایا ژیزن ً به چاپ میرسید . آیا این چند نمونه که مشت ازخرواراست ، نشان ازدموکراسی درون حزبی وحتی دردرون جامعه ندارند ؟ اگرشخص کاوشگرِبی غرض به آثاراستا لین رجوع کند ، مشاهده خواهد کرد که او درمواردی بی شماربه این یا آن نظریه مطروحه درحزب ویا نشریا ت انتقاد منفی یا تأ ئیدی میکند. آن نظریات بایستی درجائی طرح شده با شند که به آنها پرداخته می‌شود یا نه ، وآیا همین طرح دردرون وبیرون حزب به معنای توجه به دموکراسی نیست  ؟ اگرمنظور ً منتقدین ً ازعدم دموکراسی دردرون حزب بر این است که با وجود بحث ومشورت کافی ، نمی بایستی اقلیت تابع اکثریت باشد وهرکس به قول معروف آش خودرا بخورد وهرکاری خواست بکند ، ازمرکزیت دموکراتیک هیچی نفهمیده است ویا باغرض نمیخواهد بفهمد .

وظیفه صنعتی کردن کشوربرعهده ی استا لین بود . کشوری راکه درپی سه سا ل جنگ جهانی وچهارسا ل جنگ داخلی به ویرانی صنعتی ، اقتصادی ، کشاورزی وساختمانی کشیده شده بود میبایست ازنوساخت. حزب ودولت با رهبری استا لین درطی برنامه‌های پنج ساله موفق به ساختما ن کشوری ویران شدند که اعجاب جهانیان رابرانگیخت . بهنگام آغازاولین برنامه پنج ساله استا لین گفت : « ما 50 تا100 سال ازکشورهای پیشرفته عقب‌ مانده ایم . باید این فاصله را درعرض ده سال طی کنیم . ما این کاررا میکنیم یا ما را درهم خواهند شکست » . جنبش استاخانوفها براه افتاد وحماسه آفرید . برنامه پنج ساله اول درمدت چهارسال موفقانه به پایان رسید ، بطوریکه  جری گیسون  یک با نکدارانگلیسی که درضد کمونیست بودن اوهیچ کس شک نداشت ، پس ازیک دیدارازشوروی درسا ل 1932 گفت : « میخواهم بگویم که من نه کمونیست ونه بلشویک هستم . من مشخصاً یک سرمایه داروصاحب صنایع میباشم . … درست درزمانیکه بسیاری ازکارخانه های ما ازکاربازمانده وتقریباً سه میلیون ازمردم ما مأیوسانه به دنبا ل کارمیگردند ،روسیه به پیش می تازد . برنامه‌های پنج ساله رابه استهزاء گرفتیم وشکست آن‌ها راپیش بینی کردیم ، اما مطمئن باشید که برنامه‌های پنج سا له بیش ازحد مورد نظراجرا شده است » . درپی اولین برنامه پنج ساله رشد صنایع به نسبت سا ل 1913 یعنی پیش ازجنگ جهانی به 4 برابرافزایش یافت درحالیکه درهمان زمان درانگلستان 15 درصد ودرآلما ن 25 درصد تنزل وجود داشت . قدرت مراکزبرق دراین برنامه دوونیم برابرودربرنامه بعدی نزد یک به سه برابرافزایش یافت .ازآغازبرنامه پنج ساله اول تا سا ل 1940 بیس ازنه هزارمؤسسه تولیدی راه اندازی شد که بخش اعظم آن‌ها درسیبری واورال بود . رشد صنعت نسبت به پیش ازجنگ جهانی به هشت برابررسید که شامل 4500 کارخانه صنعتی بزرگ بود. برنا مه کلخوزوسولخوزسازی ومکانیزه کردن کشاورزی علیرغم خرابکاریهای کولاکها با سرعت شگفت انگیزی به پیش رفت . درحا لیکه درآغازاجرای اولین برنامه پنج سا له، تعداد تراکتورها 18 هزار، ماشین برداشت محصول دوعد د وماشین باری 700 عد د بود ، درسا ل 1941 درکلخوزها وسولخوزها 648 هزارتراکتور، 182 هزارماشین برداشت محصول و228 هزارماشین باری مشغول به کاربودند.

مسکن یکی ازمعضلا ت اساسی شوروی بدنبا ل جنگ جهانی وجنگ داخلی بود. درحالیکه درده سا ل 1918 تا 1928 تنها 42/9 میلیون مترمربع ساختمان سازی شده بود ، درپی برنامه پنجسا له اول 38/7 میلیون مترمربع ، دربرنامه دوم 42/2 میلیون مترمربع ، دربرنامه سوم 42 میلیون مترمربع ، دربرنامه چهارم 49/8 میلیون مترمربع ودربرنامه پنجم یعنی از1946 تا1950 نزدیک به 103 میلیون مترمربع ساختمان سازی شد ومشکل مسکن به کلی حل شد . دردوران رهبری استا لین تعداد دانش آموزان درسا ل 1950نسبت به سال 1914 افزایشی حدود 360 برابرداشت وتعداد آموزش عالی 11 برابرگردید . بیسوادی تقریباً ریشه‌کن شد .  کارروزانه به 7 سا عت تقلیل یا فت . قیمت اکثرارقام اولیه زندگی ازسا ل 1947 تا 1953 بارها کاهش یا فتند که ازجمله نان  د وبرابروگوشت 2/5 برابرارزان شدند .برپائی بیمارستا ن ومراکزدرما نی ،مدارس ودانشگاه ، کتابخانه وموزه ، تئآترو.... ازاهمیت خاصی برخورداربودند . درجنگ جهانی دوم حدود 40 هزاربیمارستان ودرمانگاه ، 84 هزارمدرسه و43 هزارکتابخانه درپی بمبارانهای فاشیستهای آلمانی ویران شدند که پس ازجنگ بازسازی آنها آغازگردید . آنچنان ویرانی این مراکزکه تنها بخشی ازنوسازیها تا زمان جنگ میباشند، نشاندهنده ی بُعد کارعظیمی است که دردوران استا لین انجام گرفت .

درزمانیکه استا لین زنده بود ورهبری حزب لنینی وکشوررا برعهده داشت ، بیکاری ازبین رفت ، اعتیاد به مواد مخدره ریشه‌کن شد ، فحشا ازبین رفت ، صنعتی کردن کشورپیشرفتی شگرف یافت بطوریکه شوروی آسیب دیده ازتزاریسم ، دوجنگ جهانی وچهارسال جنگ داخلی ، خرابکاریها وترورهای کولاکی، خرابکاریها وترورهای دارودسته های تروتسکی ـ زینویفی * ومحاصره اقتصادی کشورازسوی امپریالیستها، شوروی توانست با تکیه به نیروی خود به دومین قدرت صنعتی جهان تبدیل شود. درآن دوره مسکن ، درما ن وتحصیل درتمام مراحل رایگان شد ، کشاورزی کاملاً مکانیزه واشتراکی گردید ، خصومت بین ملیتها به دوستی وبرابری صمیمانه تبد یل شد ، برابری کامل زنان ومردان تحقق یافت ، تضمین قیمت ها اجرا گردید ، کشوربه چنان قدرت نظامی رسید که هیچ متجاوزی جرأت هجوم به آنجارا نداشت ، کمکهای بی‌ دریغ شوروی به جنبشهای کمونیستی وآزادیبخش خاری شد برچشم بورژوازی جهانی و....آیا اینهمه دستاورد وپیشرفت شگرف بی‌اهمیت هستند ؟ چه کسی رهبری اینهمه برنامه انسانی را برعهده داشت وهمواره نگران انجام موفقیت آمیزآنها بود؟ همه میدانیم که این شخص شاگرد وفادارلنین ، استالین بزرگ بود .

مائوتسه دون درجشن شصتمین سا ل تولد استا لین گفت : « تبریک به استا لین به معنی پشتیبانی ازاووراه اوست ، به معنی پشتیبانی ازپیروزی سوسیا لیسم ،.پشتیبانی ازراهی است که اوبه بشریت نشان میدهد، به معنی پشتیبانی ازدوست عزیزی است ، زیرا که امروزه اکثریت عظیم بشریت دررنج به سرمیبرند وتنها از راهی که استا لین نشان داده است وتنها به کمک استا لین ، بشریت میتواند خود را ازرنج رها ئی بخشد » . کمک استا لین درراه پیروزی انقلابا ت چین ، ویتنام وکره بی شا ئبه بود . یگا نه کشوری که به کمک انقلاب اسپانیا شتا فت ، کشورشوراها بود . حتی منابع غربی ضد کمونیستی اذعان دارند که : « محموله نظامی شوروی درماه اکتبر1936 شامل 42 هواپیمای جنگی پُلی کارپف آی 15 ، 16 و31 بود . در29 اکتبراکتبرهواپیماهای توپولف اس ـ ب 2 دربمباران شهرسویلاشرکت داشتند....کشتی باری  ً کامپشه ً در4 اکتبروکشتی باری  ً کمسومول ً در12 اکتبرمحموله ی خود شامل تانکهای ت ـ 24 رادربندرکارتانا تخلیه کردند ….تعداد مستشاران نظامی شوروی نهایتاً 2150 تن حدس زده می‌شوند....مسئول نظامی مستشاران شوروی  یان برزین  بود....علاوه برآن ده نوع تفنگ ومسلسل ، هواپیماهای پیشرفته شکاری آی ـ16 وتعداد 400 تا نک ت ـ26 نیزازجمله تجهیزات جنگی شوروی برای اسپا نیا بود ند. درضمن حدود دوهزارافراد مسلح نیزهمراه محمولات بودند » ( ویکی پدیا ) . علاوه براین ، درپی تلاشهای کمینترن وازجمله حزب کمونیست شوروی بیش از59000 نفرکمونیست وضد فاشیست داوطلب ازکشورهای گوناگون به یاری انقلاب اسپانیا شتا فتند. با تمام این کمکهای شوروی وکمینترن وفداکاریهای کم سابقه کمونیستها ودیگر آزادیخواهان اسپانیا ، انقلاب نتوانست پیروزشود زیرا علاوه برشرکت آلمان نازی وایتا لیای فاشیست درآن جنگ داخلی ، تروتسکیستها به انقلاب ازپشت خنجرزدند وبا اعمال خرابکارانه درصفوف جبهه متحد و سازماندهی کودتا درصفوف جبهه ، درعمل به یاری ارتش فرانکوشتافتند * .

استا لین با تجربه کامل وشناخت دقیق ازماهیت امپریا لیستها متوجه شده بود که : « بورژوازی برای خروج ازبحران ، جنگ امپیریالیستی جدیدی را به راه خواهد انداخت » . اوبه درستی درک کرده بود که : « جنگی علیه اتحاد شوروی براه خواهد افتا د » ، وبرای جلوگیری ازجنگ جهانی تمام کوشش خودرا به کارگرفت ولیکن نه انگلستان ، نه فرانسه ونه کشوری دیگرتن به عقد قراداد مقابله با جنگ ندادند . فرانسه وانگلستان برعکس به یک معاهد ه با هیتلروموسولینی تن دادند وامید آن داشتند که هرچه زودترهجوم نظامی آلمان به شوروی آغاز شود . استا لین با درک دقیق ازاوضاع جها نی وامکان خطرحمله به شوروی، درحالیکه ازعقد قرارداد با دوکشورفوق نا امید شده بود ، مجبوربه عقد قرارداد عدم تجاوزبا آلمان شد . این قرارداد ، امکان تحکیم مرزهای شوروی درزمان حمله به شوروی ازسوی غرب وهمچنین انتقال صنایع ازغرب کشوربه سوی شرق ودرضمن افزایش تولیدات نظامی وجنگی را به شوروی میداد * . بهنگام حمله  آلمان نازی درژوئن 1941 تا دسامبرهما ن سا ل ، شوروی 2600 کارخانه و 12 میلیون نفررا به پشت جبهه انتقال داد . درهمین مدت 2/4 ملیون رأس گاو،5/1 میلیون بز،800 هزاراسب ومیلیونها تن غله ازغرب به شرق انتقا ل داده شدند . خسارات جنگی برشوروی بی اندازه وغیرقا بل تصوربود . 27 میلیون کشته ، ویرانی1710 شهروشهرک ، ویرانی حدود 70 هزارروستا ،خرابی 65000 کیلومترراه آهن ، خرابی 4100 ایستگاه راه آهن ، خرابی 36000 مرکزپست وتلفن وتلگراف ، ویرانی دههاهزاربیمارستان ودرمانگاه ومدرسه ، بیش از6 میلیون ساختمان آسیب دیده ودرنتیجه بی مسکنی بیش از25 میلیون انسان ، ازجمله خساراتی اند که جنگ فاشیستی برشوروی تحمیل کرد . رفع تمامی این خرابیها وبازسازی مجد د کشورتحت رهبری داهیانه استالین با موفقیت به سرانجام رسید . حمله ی نازیها به مسکودفع شد . نوبت به لنینگراد واستالینگراد رسید. درزمانیکه استالینگراد ( ساریسین سابق) درزیرآتش هواپیما ها وتوپخانه نازیها میسوخت، دفاع ازاستالینگراد بعنوان یک نشانه ی مقاومت درآمده بود وساکنین آن ، این پیام رابرای استالین فرستادند : « ما درپیشگاه پرچم های جنگی خود و درپیشگاه تمام کشورشوروی سوگند یاد می نما ئیم که اشتهاراسلحه ی روس را لکه دارنخواهیم کرد ، تا آخرین حد امکان مبارزه خواهیم نمود . تحت سرپرستی شما، پدران ما درنبرد ساریسین پیروزشدند ، اکنون هم ما تحت سرپرستی شما درنبرد کبیراستالینگراد فاتح خواهیم شد » ( پراودا ، شماره 310 ، 6 نوامبر1942 ) ، وهمین نیزشد . دوماه پس ازاین پیام ، ارتش آلما ن درحوالی استالینگراد تسلیم شد . چه شخصی دربسیج وتهییج مردم ، سازماندهی دفاع ازکشوروشکست نیروهای متجاوزآلمانی ، نقش رهبری کننده داشت ؟ او، استا لین بود . انتقا ل صنایع ازغرب به شرق کشوروتوجه به ابزارسازی جنگی ، نشا ن ازشناخت دقیق استا لین ازاوضاع جهانی آنروزی ونیات پلید بورژازی دارد که درصد د آمادگی مقابله نظامی برآمد وچون سران لهستان نبود که درضمن نرد دوستی با هیتلر، توجهی به ایجاد آمادگی مقا بله نداشتند ودرزمان حمله ی نازیها ، بار سفربستند وراهی انگلستان شدند. درسه سال جنگ با آلمان ، شوروی موفق به تولید 30 هزارتا نک ، توپ وماشین زرهی ، 40 هزارهواپیما، 120 هزارجنگ افزارباکالیبرهای گوناگون ، 450 هزارمسلسل ، 100 هزارخمپاره ، 3 میلیون تفنگ و2 میلیون سلاح خود کارشد . به علت همین آمادگی وبرنامه ریزی نظامی بود که کشورشوراها توانست پس ازشکست بر آلمان در استا لینگراد ، به پیروزیهای پیاپی درجنگ دست یابد ودردوم ماه مه 1945 برلین را فتح نموده ، پوزه ی هیتلروسایرنازیها رابه خا ک ما لیده وپرچم سرخ را برساختمانهای سملبیک برلین به اهتزاردرآورد . آمریکاوانگلیس یک سال پس ازپیشروی نیروهای ارتش سرخ به سوی غرب که احتمال تسخیرکامل آلمان توسط نیروهای شوروی را میدادند ، اقدام به پیاده کردن نیرودر نُرماندی کردند . پیشرویهای ارتش سرخ آنچنان شگرف بودند که حتی سران کشورهای امپریالیستی نیزمجبوربه اذعان شدند . فرانکلین روزولت ، رئیس جمهوروقت آمریکا پس از پیروزی ارتش سرخ دراستالینگراد اظهارداشت : « ارتش سرخ ومردم شوروی مطمئناً قراردادن نیروهای هیتلردرجاده شکست نهائی راآغازکردند وتحسین ابدی مردم ایالات متحده را به دست آوردند » . وچرچیل، نخست وزیروقت بریتانیا اذعان کرد که : « این ارتش روسیه بود که دل وجرأت ماشین نظامی آلمان را نا بود کرد » .

علاوه بربسیج عمومی مردم ، انتقال صنایع ، برنامه‌ریزی دقیق جنگی ، تأمین وتکمیل ابزارنظامی ، فداکاری عمومی زحمتکشان شوروی و.... یکی دیگرازعواملی که درشکست آلمان وپیروزی ارتش سرخ ، نقش اساسی داشت ، پاکسازی ممکنه حزب ، ارتش وکشور ازجاسوسان خارجی بویژه آلمان ، دستگیری عوامل بیگانه ومحدود سازی فعالیتهای ستون پنجم بود. زمانیکه درسال 1941پس ازحمله آلمان به شوروی ازجوزف اِ. دیویس سفیرآمریکا درشوروی که درتمامی دادگاههای مسکوشرکت کرده واعترافا ت متهمین را واقعی ارزیابی وگزارش کرده بود ، سئوآل شد که درمورد ستون پنجم آلمان درشوروی چه نظردارد، گفت : « چنین کسانی وجود ندارند ، آنها را شورویها تیرباران کردند » ودرمورد محاکما ت اظها رداشت : « این موارد گویای دوراندیشی استا لین وهمکاران نزدیک او میباشد » . یک لحظه تصورشود که اگرآن جاسوسان رخنه کرده درحزب ، ارتش ، ادارات و درتولید واقتصاد دستگیرومجازات نمی شدند ، به هنگام هجوم آلمان به شوروی چه مصا یب جبران ناپذ یری برای شوروی وحتی جهان پیش می‌آمد . ازاستا لین باید سپاسگزاربود که توانست تشکیلات متفاوت دست نشانده ی بیگانه وبویژه آلمان نازی را درهم شکند واغلب افراد را شناسائی کرده ومجازات کند . شا یسته است آن افرادی که به صحت دادگاههای جاسوسان وخیانتکاران باورندارند وانها راساختگی ویا ناشی ازفشارمیدانند ، به جای تصوری بی اسا س وبدون مدرک ، به گزارش‌ها  واظهارات دهها ناظران دردادگاهها ، ازجمله سفرای کشورها ، برخی خبرنگاران  ، تنی ازوکلای معروف جهانی ونویسندگان سرشناس مرا جعه وتوجه کنند * . اضافه براین به کتاب‌های آن عده ازخرابکاران که شناخته ودستگیرنشده ودرزمانی مناسب ، اقامت در کشورهای امپریالیستی را برگزیده اند ودرآن کشورها خاطرات خود رابه نگارش درآورنده اند ، رجوع کنند . ازآن جمله میتوان به کتاب ً استالین درکرملین ٌ از بوریس باشانوف ، کتاب ً تحت حاکمیت آقایان سرخ ً از گئورگ  سومولون وکتاب  ً رفیق ایکس ً ازتوکا یف که سراسرحمله به حزب کمونیست ودفاع ازسرمایه داری است اشاره کرد ، این کتاب‌ها درخارج ازشوروی به تحریردرآمده اند ونشان میدهد که جاسوسان ، فرصت طلبان ومدافعین سرمایه داری چگونه درحزب ودستگاههای حکومتی رخنه کرده وچه برنامه‌ها وچه ارتباطاتی را داشته‌اند . لیون فیشت وانگر یکی ازنویسندگان سرشنا س وضد فا شیست آلما ن بود که دردومین دادگاه مسکو بعنوان ناظرشرکت داشت ودرباره احکام دادگاهها نوشت : «  پیش ترتروتسکیستها کم بودند. امکان بخشیدن دربدترین حالت، تبعید آنها وجود داشت .… اینک درست درآستانه ی جنگ چنین ملایمت جایزنیست . انشعاب وفراکسیون بازی که درزما ن صلح میتواند اهمیت جدی نداشته باشد، درشرایط جنگی تهدیدات جدی به حساب می‌آیند ». درجریان پاکسازیها بسیارتخلفات وجنایت ازسوی عوامل ارتجاعی شناخته نشده ورخنه کرده درحزب یا دستگاههای دولتی  بما نند  یاگودا و عناصرفرصت ومقام پرست  بما نند خروشچف وهمچنین برخی زیاده رویها ازسوی رادیکا ل نماها بما نند  یشوف  روی داد . زما نیکه استا لین به این تخلفا ت پی برد ، مصممانه جلوی آنها را گرفت وبررسی مجد د بسیاری ازپرونده ها را خواستارشد که درنتیجه این اقدام ودخا لت استالین درسا ل 1939 بیش از240 هزارنفرکه بی‌گناه محکوم شده بودند ، ازاردوگاهها آزاد واعاده ی حیثیت شدند .

استا لین برخلاف تمامی تبلیغات دروغین خروشچف به‌ هیچوجه درپی کیش شخصیت یا شخصیت پرستی نبود بلکه برعکس بسیارفروتن بود . حا ل اگرکسانی بما نند خروشچف چاپلوس ومتملق بودند ، ربطی به استالین ندارد . استا لین برخلاف ادعاهای تروتسکی که استا لین را فردی با « دید سیا سی بی اندازه محدود» و« عضوی متوسط درحزب » و.... معرفی میکرد تا خودرا بزرگترازآنچه بود، نشان دهد ، برمبنای  ارزیابی دوست ودشمن ، انسانی فوق‌العاده وبا هوشی سرشار بود . چند نمونه ی زیر، گویا هستند .

زما نیکه پس ازپیروزی برآلمان نازی ، کاگانوویچ پیشنهاد کرد که کلمه ی استالینیسم  دردنبا ل مارکسیسم ـ افزوده شود، استا لین پس ازاطلاع ازاین پیشنهاد گفت: « می‌خواهی موش را با شیرمقا یسه کنی » ، آدمیرال نیکلای کوزنتسف درمورد استالین می‌گفت  ، فرمانده کل « آن رفقائی را بیش ازهمه می پسند ید که دارای عقیده مستقل بودند وجرأت داشتند موضع خود را پیگیرانه مطرح سازند » ( استا لین ـ داستان ونقد یک اسطوره سیاه) . « استالین مردی است که پاکیزه زندگی میکند . فروتن است وپرهیزکاراست » ( ج.ا.دیویس).  « اقرارمیکنم که من با سابقه ذهنی ونوعی سوء ظن با استا لین روبروشدم . تصورمیکردم که بایک متعصب خویشتن دارکه خودراناف عالم میداند ، بامستبد وارسته وبا آدم حسودی که قدرت رادرانحصارخود درآورده است ، طرف خواهم شد . گرایش داشتم که درمقا بل او، جانب تروتسکی رابگیرم . پس ازچند دقیقه گفتگو با او ، افکارتلخ وتاریک رابرای همیشه رها کرد م . دیگردرپی آن نبودم که تنش‌های عاطفی پنهان شده‌ای را دراو، نهان ببینم . تسلط خارق‌العاده وبی گفتگوی او برروسها ، مدیون این فضایل دوست‌ داشتنی ونه ناشی از قدرت شیطانی اسرارآمیزدراونهفته است ….پیش ازاینکه اوراببینم ، تصورمیکردم که اگراودرچنین موقعیتی قرارگرفته است ، به این علت است که دیگران ازاومی ترسند . اما امروزمی فهمم که موقعیت اودرست ناشی ازآنست که هیچ‌کس ازاوترسی ندارد وهمه به اواعتماد میکنند » ( اِچ . ولز ـ تاریخ نگار) . « استا لین شخصیتی بی همتا درمیان رهبران همه زمانها وهمه خلقها به نظرمیرسید.تأ ثیرونفوذ وی برمردم خارق‌العاده بود . درروزهای برگزاری کنفرانس یا لتا ، هنگامیکه اوبه سالن کنفرانس وارد می‌شد ، همگا ن گویی همچون یک تیم ازجا برمی خا ستیم وشگفت آنکه به حا لت خبردارمی ایستادیم . استا لین دارای خردمندی ژرف، منطقی هوشمندانه ، فارغ ازهرگونه هرا س بود.اواستادی بی همتا دریا فتن راه برون رفت ازچاره ناپذیرترین اوضاع بود ….اوانسانی بود که دشمن خویش را بدست دشمنان خویش نابود میکرد وما را که آشکارا امپریا لیست  می نامید ، وادارمی نمود که با امپریا لیستها بجنگیم . اوروسیه را باخیش تحویل گرفت وبا بمب اتم برجای گذاشت . هرچه هم که درباره استا لین بگویند ، تاریخ ومردم ، چنین اشخاصی را ازیاد نخواهند برد » ( چرچیل ) . « من درسا لهای طولانی جنگ متقاعد شدم که میشد درمقا بل استا لین مسا یل   نا گواری را مطرح کرد ویا درصورتیکه کسی موضع محکمی داشت ، با اوجدل نماید . اگرکسی ادعای دیگرکند ، من به روشنی میگویم ، حق با اونیست » ( ژنرال ژوکف) .« استا لین دارای هوش ودانش خارق‌العاده‌ای بود. من این موقعیت را داشتم که توانائی اورا درتحلیل مسایل درجریان نشستهای دفترسیا سی، شورای دفاع وکار مداوم فرماندهی مرکزی شاهد باشم . او با دقت به گفتار دیگرانی که سخن می‌گفتند ، گوش میداد» ( ژوکف ). « استا لین استعداد سازماندهی بالائی داشت .خیلی زیاد کارمیکرد ، اما این توانائی را هم داشت که دیگران را نیزبرای انجام کارنگه دارد وتا آخرین مرزتوانِ کارآئی شان را طلب کند » ( واسیلفسکی ) . سیمون سباگ مونت ِفیورو  یک بانکدارشدیداً ضد کمونیست وبمراتب شدیدترضد استا لین بود ، لیکن با تمام این احوال دریک مصاحبه با  ً نشریه ولت ً اظهارداشت : « تصویری که ما ازاستا لین داریم ، تصویری است که تروتسکی نقاشی کرده است ، تصویریک آدم بیرحم ، یک  دهاتی ، یک آدم بی‌سواد که برای آن خوب است، که بوروکراسی راه بیاندازد . لیکن واقعاً استا لین یک شخصیت پیچیده است . بمنزله سیاستمدار، استعداد استثنائی دارد . وی مردی خود آموخته بود ، بی‌وقفه مطالعه میکرد وبسیارمیدانست » . استا لین درسا ل 1930 درپاسخ به نامه ی  شائونفسکی  یکی ازکارمندان عا لیرتبه شوروی نوشت : «  شما درنامه ی خود از  ً وفا داریً به من سخن می رانید . شاید این نکته بطورتصادفی درنامه شما آمده باشد ….اما اگراین کلمه تصادفی نیست ، مایلم به شما اندرزدهم که از ً اصل وفا داری  ً به اشخاص د ست بکشید . این شیوه ای بلشویکی نیست . وفا دار به طبقه ی کارگر، حزب آن ودولت آن باشید، این امری خوب ومفید است » . خانم  وئرا سمیرنووا درسا ل 1938 یک کتا ب داستان وازجمله درمورد دوران کودکی استا لین نوشت . استا لین پس ازمطالعه کتاب، یادداشتی بدین مضمون برای نویسنده فرستا د: «کتا ب با انبوه واقعیتهای نادرست تحریفی،اغراق آمیز وستا یش گرانه پُراست . شکارچیان ، دروغگویان ( شاید دروغگویان خوش نیت ) وچاپلوسان تا حد هذ یا ن گفتن مردم را اغفال کرده‌اند . حیف ازنویسنده. ولی واقعیت ، واقعیت است  اما مسأله اصلی این نیست. مسأله اساسی عبارت ازاینست که این شبه کتاب می‌خواهد تمایلات کیش شخصیت رهبران وقهرمانان مصون ازخطا را به شعورکود کا ن شوروی ( وهمه مردم ) القاء کند . این خطرناک ومضراست . تئوری  ً قهرما نً و ً انبوه جمعیت ً هیچ ربطی به بلشویکها ندارد . این تئوری ازآنِ اس ـ ار هاست . اس ـ ار ها میگویند: قهرمانا ن خلق راتربیت میکنند وآنرا ازحا لت ازدحام به خلق تبدیل می نمایند . اما بلشویکها درپاسخ آن‌ها میگویند : خلق قهرمانا ن خودرا پرورش میدهد. درهرحا ل، این کتا ب آب به آسیا ب اس ـ ار ها میریزد وبه کارعمومی بلشویکی ما ضررمیزند » .  زما نیکه لنین علاوه بروظیفه کمیسرملی درامورملیتها ، وظیفه ی کمیسرملی بازرسی کارگری ودهقانی را نیزبرعهده استا لین نهاد ، یره اوبراژینسکی ازاین انتخا ب لنین انتقاد کرد. لنین پاسخ داد : « ما به کسی نیازداریم که نما یند گا ن همه خلقها بتوانند با وی تماس بگیرند.... کجا چنین آدمی پیدا میکنید ؟ فکرنمیکنم  یره اوبراژینسکی ازکسی غیرازاستا لین نام ببرد. درمورد بازرسی کارگری ودهقانی هم همینطوراست . کا راین کمیسا ریا فوق‌ العا د ه زیا د است وبرای اینکه با موفقیت انجام شود ، باید مرد مقتدری در رأس آن باشد » . ماریا اولیانووا  خواهر لنین درپلنوم کمیته مرکزی درسا ل 1926 اظهارداشت : « با نظرداشت تهمت زنی سیستما تیک به رفیق استالین توسط اقلیت اپوزیسیون درکمیته مرکزی وادعای همیشگی درمورد لطمه خوردن منا سبا ت بین لنین و استا لین، احساس میکنم ، لازم است چند کلمه‌ای راجع به روابط بین لنین واستا لین بگویم ، زیرا من تا پایان زندگی ولادیمیرایلیچ درکناراوبودم . لنین ارزش بزرگی برای استا لین قا ئل بود ، به اندازه‌ای که در هنگام نخستین حمله ونیزدومین حمله سکته مغزی ، اوبا اصرارفقط استا لین را می‌خواست ومهمترین وظایف را به وی می سپرد . بطورکلی ، لنین درتمام مد ت بیماری‌ اش ، مایل نبود هیچکدام ازاعضای کمیته مرکزی را ببیند وتنها استا لین را نزدش میخواست . بنابراین همه ی حسا سیت دائربربد بودن منا سبا ت ولادیمیرایلیچ با استا لین کاملاً درتضاد با حقیقت است » . هنگامی که استا لین درگذشت ، شاعربزرگ کمونیست  برتولت برشت ، گریان چنین گفت : « ستم کشان پنج قاره زمین ، آن‌ها ئیکه خود رارهانیده اند ، وتمام کسانی که برای صلح جهانی پیکارمی کنند ، باید قلبشا ن ازتپیدن ایستاده باشد ، لحظه‌ای که خبردرگذشت استا لین را شنیدند. وی مظهرمجسم آرزوهایشان بود ، لیکن اسلحه ی مادی ومعنوی که وی خلق کرد حضوردارند، واین آن آموزشی است که که مبتنی برآن ، باید این اسلحه رابازآفرید » . 

استا لین زندگی خود راوقف خدمت به زحمتکشا ن کرد وبا وجود مقام ، قدرت ، محبوبیت ونفوذی که داشت، هیچگونه امتیازی رابرای خود درنظرنگرفت . پسرش ، یاکوب ، درتجاوزآلمان به شوروی به اسارت ارتش نازیها درآمد . هنگا میکه پس ازپیروزی شوروی دراستا لینگراد ، دولت آلمان خواستارتعویض  یاکوب با  پالوس  فرمانده ارتش شکست‌ خورده ، شد ، استا لین پاسخ منفی داد ، زیرا درقانون نظامی ارتش شوروی، ازتعویض اسرا درزما ن جنگ سخنی درمیان نبود وتنها به فرارازاسارت اشاره داشت . استا لین تا بدان حد به قانون وسوگند وفاداری اش به پرولتاریا ، حزب وکشورشوراها تعهد داشت که حتی برای نجا ت جان فرزندش ، تخطی ازآنها و اندیشیدن به منافع شخصی را ، روا نمیدانست .  یا کوب ، کوتاه مدتی پس ازپاسخ منفی استا لین ، درتاریخ 14 آوریل 1943 دراردوگاه ً سا کسن ها زن ً بدست نژادپرستان آلمانی به قتل رسید.

استا لین فرزند رنج وکاربود وازخدمت به رنجبران وکارگران سربازنزد .

چه خوب گفته است زنده یاد نیما کوهبنا نی ، فعا ل کارگری ، همراه وهمدل کارگران ، ووکیل مدافع کارگران ، محرومان ودانشجویان درایران : « همه ی آن دستگاههای قدیم وامروزی خوب می‌دانند برای حمله به سوسیا لیسم، اول باید به استا لین حمله کرد . اول استا لین رابی آبروکن ، بعد بروسراغ سوسیا لیسم …. چپ تا زمانیکه ازاستا لین اعاده ی حیثیت نکرده ، هرگزنخواهد توانست راه دردل زحمتکشان بازکند، باید بنشیند ودرهمان خرقه ی پوسید ه اش ، بقول شاعر، فخربه حما قت کند » .