زمین
لرزه ای دراتحادیه اروپا
نتیجه همهپرسی بریتانیا برای ماندن در اتحادیه اروپا یا خروج از آن، با برتری کارزار «خروج» و کسب 52 درصد آرا پایان یافت .این پیروزی زلزله
ای بود که بنای پوسیده و ضد دمکراتیک
وامپریالیستی اتحادیه را بشدت تکان داد. این
رای خروج اما به مذاق صندوق بین المللی پول(صندوق بین المللی پول چند روز قبل
از همه پرسی با زبان تهدید وارعاب اعلام کرد ، در صورتی که مردم
انگلیس در رفراندوم رای به جدایی کشورشان از
اتحادیه اروپا بدهند، اقتصاد انگلیس تا سال 2019 بیش از 5 درصد
نسبت به وضعیت باقی ماندن در اتحادیه کوچکتر خواهد شد!) بانکداران وسهامداران واتحادیه های بزرگ سرمایه
داری و به مذاق رهبران سیاسی این اتحادیه ازآنجلا
مرکل گرفته تا اولاند و ماتئو رنتسی ،شارل میشلو استفان لون و باراک اوباما
رئیس جمهور آمریکا واحزاب
ودسته جات راست وسوسیال دمکراتیک و ترتسکیست وشبه
ترتسکیست وسینه چاکان دمکراسی نئولیبرالی خوش
نیامد،به سرزنش مردم « فریبخورده و نا آگاه»دست زده
ونتیجه این همه پرسی رابه نفع احزاب فاشیستی
وراسیستی ونومحافظه کاران وخطری برای "دمکراسی
وتمدن" بیان داشتند.توگویی شالوده سیاستهای
اتحادیه اروپا وماهیت آن برانسان دوستی وپناهنده
محوری،فاشیسم وراسیسم ستیزی ،مخالفت علیه
ریاضت اقتصادی وبرای رفاه وصلح وامنیت محوری ونه
جنگ وخونریزی بنا شده است!!! زهی بیشرمی!
رای به خروج مردم
بریتانیا از اتحادیه اروپا راه را برای خروج سایر اعضاء این اتحادیه که
مردمانشان از سیاستهای ارتجاعی ونئولیبرالی به تنگ
آمده اند هموار خواهد کرد. بی
تردید تضعیف و فروپاشی این دستگاه کهنه کار امپریالیستی
واستعماری یک گام به
جلوست واین مبارزه باید تا خلع ید کامل از سرمایه
داری والغای مالکیت خصوصی واستقرار سوسیالیسم ادامه یابد.
"بریکسیت"
وعلل نارضایتی مردم بریتانیا
علل نارضایتی و برآمد مردم
بریتانیا را دراین کارزار باید در سیاست
نئولیبرالی وریاضت
اقتصادی ، خصوصی سازیها، کاهش دستمزدها،
لغوپیمانهای جمعی ، کاهش حقوق بازنشستگی ،تضعیف
فعالیتهای سندیکایی، تصویب قوانین ضد کارگری
، افزایش بودجه نظامی وتشدید اختلافات طبقاتی وگسترش
بیکاری وفقر و بی دورنمایی وناامنی
شغلی دید. گسترش نارضایتی در بین مردم
بریتانیا و سایر ممالک عضواتحادیه حاصل
سیاستهای نئولیبرالی است که درقانون اساسی
اتحادیه اروپا که در لیسبون
وماستریشت وسایر نشستها به تصویب رسیده وبه زور وفریبکارانه بر کارگران وزحمتکشان اعمال گشته است.
ورشکستگی دولت یونان ، فقر وفلاکت و افزایش بیکاری
وتهدید به مرگ وگرسنگی کارگران و زحمتکشان وتمام لایه های
پائینی مردم محصول سیاستهای حاکم بر اتحادیه
اروپا به رهبری امپریالیسم آلمان است. به همین دلیل
نیزمردم یونان خواهان خروج ازاین اتحادیه هستند.زیرا
عضویت درآن را در تناقض با منافع
طبقاتی وملی کشورشان می بینند. ریشه های رشد
خارجی ستیزی دراروپا وازجمله در انگلیس را باید
ناشی از سیاست های ریاضت اقتصادی اتحادیه
اروپا و هجوم به دستآوردهای طبقه کارگر دانست. ازاین روی خروج
مردم بریتانیا از تحادیه اروپا نه تنها به سود آنها بلکه بنفع تمام مردم اروپا و نیروهای ضد
امپریالیستی ، ضد سرمایه داری
وسوسیالیستی خواهد بود.
مبارزه انترناسیونالیستی
یا کرنش درمقابل اتحادیه امپریالیستی
برخی از "چپ ها" ماندن مردم
بریتانیا در اتحادیه اروپا را بنفع طبقه کارگر
وسوسیالیسم تحلیل کرده
و مدافعین خروج را با چماق ناسیونالیسم وتنگ نظری
وخارجی ستیزی تقبیح نموده اند .این عده از چپها که بیشترشان
آلوده به ترتسکیسم و"انقلاب جهانی" هستند نه مبارزه دمکراتیک
را میفهمند ونه درک صحیحی از مبارزه ضد
امپریالیستی دارند و نه دورنمایی برای امکان
انقلاب سوسیالیستی دریک کشور:
یکم اینکه
مبارزه طبقاتی ازمنظر کمونیستها همواره دارای یک خصلت بین المللی است ، اما این
مبارزه همواره در کادر مشخص ملی هر کشور جداگانه صورت میگیرد.
به عبارت دیگر استقلال ملی ودمکراسی ملی مناسبترین
بستر برای مبارزه طبقه کارگر است. کمونیستها ابتدا باید
تکلیف خود را با بورژوازی خودی یکسره کنند و این
مبارزه درمضمون بین المللی است ودر شکل ملی. آنها که به امکان
انقلاب سوسیالیستی در یک کشور باورندارند ، اتحادیه
امپریالیستی اروپا را بستر مناسبی برای" وحدت
پرولتاریای" همه ممالک
امپریالیستی تحلیل میکنند و ارهمین روی
مخالف خروج کشورها ازاین اتحادیه هستند. این نیروها به
استقلال ملی کشورها باورندارند ودرانتظار انقلاب جهانی اند!!!!!
دوم اینکه تشکیل
کشورهای متحده اروپا دررژیمهای سرمایه داری
امپریالیستی مساویست با سازش موقت درباره تقسیم
بازارهای ممالک توسعه نیافته وعقب نگاه داشته شده واین جز زور
نمی تواند اساس واصل دیگری برای تقسیم وجوداشته
باشد. این اتحاد موقت از طرفی برای غارت مشترک ثروت و دستآوردهای
صد ساله اخیر طبقه کارگر کشورهای عضواین اتحادیه است.
ریاضت اقتصادی نئولیبرالی در سر لوحه این این
سیاست غارتگرانه امپریالیستی قراردارد.درنتیجه
امپریالیستها با متحد شدن و نیرومند تر شدن به تعرض دست
میزنند و ضرباتشان بر پیکر پرولتاریا وزحمتکشان وحتا لایه های متوسط جامعه
سهمگین تر است. درنتیجه همه پرسی عمومی در
بریتانیا از نگاه مارکسیست لنینیستها برای
پیشروی جنبش دمکراتیک و ضد امپریالیستی
امرمثبتی ست وازهم پاشیدگی این اتحادیه، منفرد شدن
دولتهای امپریالیستی و تشدید تضادهای آنها
بنفع مبارزات طبقه کارگر وخلقهای اروپا وجهان است.
سوم اینکه
عده ای اتحادیه اروپا را تضمینی برای صلح
وامنیت اروپا و نیرویی درمقابل ترکتازی
امپریالیسم آمریکا می بینند. واقعیت آن است
که اروپای متحد به رغم اختلاف نظرهائی دراینجا وآنجا با
آمریکا اما درحال حاضرخواست و توان مقابله با آمریکا را نداردوتحت
فرماندهی واشنگتن عمل میکند. آتحادیه اروپا متحد نظامی واقتصادی آمریکاست.اتحادیه
اروپا خودش یک پای جنگ وجنگ طلبی است. دخالت در امورداخلی
اوکراین وتقویت نئو فاشیستها ، دخالت در یوگسلاوی
سابق وتکه تکه کردن آن کشور، تجاوز به لیبی وسوریه و مالی
وحضور نظامی در افغانستان و متحد شدن با آمریکا در تحریم
اقتصادی ایران و نابود کردن برنامه هسته ای صلح آمیز....از
جمله سیاستهای جنگ طلبانه این اتحادیه
امپریالیستی است که در تناقض با سیاستهای جنگ
طلبانه آمریکا قرار ندارد. تاراندن میلیونها نفر درسوریه
و لیبی وافغانستان و موج
پناهندگی وآواره گی نتیجه سیاستهای جنگ طلبانه
اتحادیه اروپاست وهیچ سنخیتی با صلح و امنیت
برای مردم اروپا ندارد. رفرم اقتصادی واجتماعی وبهبود
شرایط زحمتکشان نیز درچهارچوب اتحادیه اروپا ممکن نمی نمیباشد.
حتا یک دمکراسی نیم بند دمکراتیک هم دراین چهارچوب
نمی گنجد . زیرا تمام
ارگانهای این اتحادیه نظیر شورای اروپا،
شورای وزیران اتحادیه اروپا، کمیسیون اتحادیه
اروپا، دادگاه اتحادیه اروپا، ارگانهای اجرائیه وتصمیم
گیرنده ای هستند که نمایندگانش بدون هر گونه دخالت مردم و بدون هرگونه انتخاباتی،
ازبالا ودرسالنهای دربسته وبصورت غیر دمکراتیک انتخاب میشوند.
پارلمان اتحادیه اروپا نیز ارگان
قانون گذارنیست وتمام سیاستهای کلان اتحادیه اروپا توسط
کمیسیون اروپا و شورای وزیران اتخاذ میگردد.
پارلمان اتحادیه اروپا، پارلمان بی یال ودم واشکمی است که
برای آرایش ومشروعیت بخشیدن به اتحادیه اروپا نقش
بازی میکند.این یک پارلمان تقلبی است که با پارلمانهای
ملی که حد اقل حفظ ظاهررا بجای می آورند وبرطبق قانون
اساسی ملی هرچهارسال یک بار برگزار گردد،تفاوت دارد.
بدین روی اتحادیه
اروپا عملا نابود کننده استقلال ملی وتمام حقوق ودستآوردهای صد ساله
طبقه کارگراست. فراموش نکنیم این اتحادیه مورد تائید خانم
مارگارت تاچر نیز بود و درزمان ایشان بریتانیا به
عضویت آن درآمد.دکترین نئولیبرالیسم میلتون فرد من
بر تار وپود و مرام ورویه
اقتصادی وسیاسی این اتحادیه عجین است.
چهارم اینکه برخی از جریانات سیاسی متاثر
ازتبلیغات رسانه های امپریالیستی، احزاب ومحافل
خارجی ستیز وپوپولیست و ضد کارگری را نیروهای
اصلی خروج از اتحادیه اروپا بررسی میکنند و وازاین منظر موافق ماندن بریتانیا در اتحادیه
اروپا هستند.این عده نیزهنوز درنیافته اند که در سراسر
اتحادیه اروپا عمیقترین نارضایی نسبت به
اتحادیه اروپا دربین جنبش کارگری و سندیکایی
وجود دارد. در بریتانیا نیز سندیکاههای
کارگری و بسیاری از نیروهای چپ و محافل
روشنفکری وزنان در طیف موافقین خروج بودند و مورد حمایت
سایر سندیکاههای اروپایی قرارگرفتند.
بورژوازی امپریالیستی اتحادیه اروپا به یک
باره خود را "انترناسیونالیست وکمونیستها را
ناسیونالیست" جلوه میدهد تا با توسل به این هربه
اغواگرانه رضایت مردم وافکار
عمومی ر بسوی خود جلب کند
این سیاست فریبکارانه نیز دراراده و تصمیم
گیری مردم بریتانیا کارساز نیافتاد و با رای خود به خروج ازاتحادیه
اروپا موجب زمین لرزه ای شدند
که درنهایت جز فروپاشی برای این کاخ
نئولیبرالی وارتجاعی به ارمغان نخواهد آورد.درمبارزه
سیاسی همسویی با جریانات انحرافی و
ارتجاعی اجتناب ناپذیراست وکمونیستها با اتخاذ
سیاستهای مستقل خود درمبارزه شرکت میکنند وگام با گام
پرولتاریا وسایر زحمتکشان را با آگاهی بخشیدن از
زیر نفوذ نیروهای ارتجاعی بیرون میکشند وآنها
را برای انقلاب وسوسیالیسم آماده میکنند. ترس از آلوده
شدن به همسویی با جریانات انحرافی سیاست
اکونومیستی ودنباله روانه ای است که جز انزوا و بی اثر
بودن در مبارزه سیاسی حاصلی نخواهد داشت و محکوم به شکست
است.
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 120
نشریه الکترونیکی حزب کارایران تیرماه 1395
www.toufan.org
-