شبکه های اجتماعی، عرصه مهمی در نبرد طبقاتی

شبکه های اجتماعی امروز بیکی از مهمترین ابزار ایجاد افکار عمومی بدل شده اند. هر جا از جنبش جوانان و اعتراضات اجتماعی سخن به میان می آید، با نام شبکه های اجتماعی و بطور عمده فیس بوک(کتاب چهره، چهره نگار، دفترچه عقاید و..-توفان) روبرو می شویم.

در گذشته رسم بر این بود که برای دعوت افراد به یک تجمع، نیاز بر این بود که محل تجمع را در روزنامه ها، مطبوعات و اعلامیه ها اعلام می کردید، تا افراد مورد خطاب شما در آنجا گرد آیند. اگر این اجتماعات مورد تائید مقامات حاکم نبود، طبیعتا نه محل و روز تجمع را در رسانه ها اعلام می کردند و نه اجازه برگزاری آنرا می دادند و نه اینکه پخش اعلامیه و فراخوانی را مجاز می دانستند. فیس بوک این رابطه سنتی را، که شما باید در خیابان با مردم برقرار کنید، نخست از طریق شبکه مجازی بر قرار می کند و بعد به خیابان کشیده می شود. پلیس و مامورین عادی امنیتی دیگر قادر نیستند، جلوی تجمع، پخش اعلامیه و فراخوان را بگیرند. تدارک نمایشات اعتراضی به خانه ها منتقل شده است. البته این بدان معنی نیست که مامورین امنیتی قادر نیستند از سرکوب مخالفان دست بردارند و تسلیم نظریات آنها می شوند، هرگز. بلکه باین مفهوم است که این مبارزه شکل جدیدی یافته است. عرصه فیس بوک و یا شبکه های اجتماعی، یک عرصه جدید مبارزه طبقاتی است. این مبارزه نخست در زمینه افکار و ساخت افکار عمومی صورت می گیرد و بهمین جهت نیز مبارزه ای سیاسی و بغرنج است. برای افزایش توانائیهای در عرصه فیس بوک باید تاکتیکهای دوست و دشمن را شناخت و با آن به مبارزه پرداخت.

امکانات فنی ضد انقلاب

ورود به شبکه های اجتماعی بهر صورت از طریق کنسرنهای ارتباطاتی صورت می گیرد که مرکزشان در آمریکاست و یا زیر نفوذ آمریکا هستند. این شرکتها این خدمات را از طریق اتصال تلفن ممکن می گردانند.

 این کنسرنها که با شرکتهای امنیتی و پلیس کار می کنند، می توانند داده ها و اطلاعات شما را در شرایط ضروری در اختیار پلیس و نیروهای امنیتی قرا دهند و یا برای آن ویروس ارسال کرده کمپیوتر شما را از کار بیندازند و یا ارتباط شما را با شبکه قطع کنند. دشمن طبقاتی آگاه حاکم، البته فورا از این وسیله استفاده نمی کند، ولی هر آن اراده کند،  می تواند این وسیله را به خدمت بگیرد. دشمن طبقاتی از طریق اینترنت و فیس بوک سعی می کند به داده های مورد نظر خود دست پیدا کند، هویت سیاسی شما را خوب بشناسد و آنچه را که ما در گذشته تفتیش عقاید می نامیدیم، بدون حضور در مقابل شما، از پشت پرده انجام دهد و یک نمایه دقیق از شما ترسیم  نماید. دشمن طبقاتی قادر است که به ارزیابی در عرصه اینترنت و فیس بوک بپردازد و حرکتهائی را که در آنها صورت می گیرد، بررسی و تفسیر نموده و به صورت نمودارها بر صفحه تصویر بازتاب دهد.

با توجه به این که تعداد کاربران از شبکه های مجازی روز به روز در حال افزایش است و رقم آنها به صدها میلیون نفر می رسد، برای مقامات امنیتی و حتی شرکتهای اقتصادی برای سنجش نظر مردم و عقاید آنها مقدور نیست، که یک میلیارد مامور استخدام کنند، تا این افکار را بررسی کرده و جمعبندی نمایند. این کار نه تنها اقتصادی نخواهد بود، از نظر اداری، عملی نیز نخواهد بود. این است که شرکتهائی وجود دارند که برنامه هائی برای کنترل افکار و مقوله بندی کاربران شبکه های اجتماعی تدوین می کنند و این برنامه ها، کار همان ماموران امنیتی و یا شرکتهای سنجش افکار و.. را انجام می دهند. برای نگارش این برنامه ها از نظریات کارشناسان روانشناسی، مردم شناسی، مامورین امنیتی، کارشناس زبان، اساتید اقتصاد و سیاست، جغرافیا و فرهنگ و... استفاده می شود. تقسیم مضمونی کاربران شبکه های اجتماعی را، این برنامه ها تنظیم کرده و نخست به صورت گمنام در اختیار مراجع امنیتی قرار می دهند. آنها می توانند در صورت ضرورت به جزئیات بپردازند و افراد را دستگیر و یا سر به نیست کنند.

بر اساس سندی که بر اقدامات پنتاگون مبتنی است، پنتاگون ابزار مبارزه با تبلیغات در شبکه های اجتماعی را می سازد. در این سند می آید: "هفته گذشته آژانس پروژه تحقیقات پیشرفته دفاعی(DARPA)، برنامه مرکز خدمات اطلاعاتی پیامهای کوتاه، مبنی بر نقش شبکه های اجتماعی در وسایل ارتباطی راهبردی را اعلام کرد. این، تلاشی است برای ساختن ابزارهای پیشرفته شناسائی و پیشبرد مبارزه تبلیغای در رسانه های اجتماعی. مرکز خدمات اطلاعاتی پیامهای کوتاه، دو هدف را دنبال می کند. پیش از همه، برنامه باید ارتش را برای درک آنچه که در شبکه های اجتماعی در شرایط زمانی واقعی، بخصوص در مناطق استقرار ارتش آمریکا جریان می یابد، کمک کند. همچنین کارشناسان پروژه تحقیقات پیشرفته دفاعی، بدنبال آنند، که مرکز خدمات اطلاعاتی پیامهای کوتاه، برای پیشبرد امر تبلیغات به آنها کمک نماید.

فن آوری جدید بسیار بزرگتر از آن چیزی است که تویتر برای کنترل روندها به کار می گیرد. پنتاگون در صدد درک عمیق پویائی شبکه های اجتماعی، از جمله پیدا کردن راه و روشهای شناسائی و تعقیب "شکل گیری، توسعه و انتشار ایده ها و مفاهیم" در شبکه های اجتماعی می باشد..."

البته می شود برای پنهانکاری در فیس بوک با عکس و نام مستعار حضور یافت، ولی این عکس و نام مستعار شما را از گزند چشم سایر کاربران فیس بوک می پوشاند ولی نه از گزند چشم مامورین امنیتی.

البته شکار افراد در فیس بوک از نظر سیاست امپریالیستی هرگز منتفی نیست بویژه اگر این فرد از نظر سیاست عمومی امپریالیستها خطرناک تشخیص داده شود، ولی در حالت عمومی این نوع شکارها خرده کاری و وقت تلف کردن است. امپریالیستها در پی برداشتن گامهای بزرگ و اساسی اند. وقتی مغز انسانها را شستشو دادید و یا جهت  تلاش و حرکت آنها را از قبل پیشگوئی کردید با سیاست و برنامه ریزی بهتر می توانید دستآوردهای چندین ساله آنها را برای مدت مدید از بین ببرید و آنها را بی ضرر کنید.

 

ایجاد افکار عمومی

 در کنار این امکانات فنی و امنیتی که طبقه حاکمه در دست دارد امکانات دیگری هم به آن اضافه می شود که بسییار خطرناکتر از امکانات فنی است. در شبکه های مجازی جنگی بیرحمانه طبقاتی برای روشنگری و شستشوی مغزی در جریان است. این درست است که رژیمهای عقب مانده و ارتجاعی نظیر رژیم جمهوری اسلامی با ممنوعیت رسانه های گروهی در پخش اخبار و تفسیرات درست و یا با برقراری سانسور و جلوگیری از تجمع اعتراضی مردم می تواند در حیطه قدرت خودش از تنویر افکار جلوگیرد ولی نمی تواند به علت جبر زمان و اینکه تلفن و اینترنت و ماهواره بیکی از ابزارهای جبری پیشرفت و ارتباطات تبدیل شده از فروش تلفن جلوگیری کند و یا اداره مخابرات را از بین ببرد و... این کار دیگر از نظر عملی در قرن بیست یکم مقدور نیست و به رژیمهای ارتجاعی نظیر رژیم جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز تحمیل می شود. وقتی این رژیمها این تحمیل را ناگزیر پذیرفتند راه دیگری برای آنها باقی نمی ماند تا روشهای مبارزه خویش را تغییر دهند.

باین جهت اخبار سانسور نشده در اینترنت، تویتر، فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی در گشت و گذار است و خواننده خویش را نیز پیدا می کند. ضد انقلاب در همه جهان و نه تنها در ایران برای تسلط بر افکار عمومی روشهای جدیدی اختراع کرده است. به همان نسبت که امکان خبررسانی واقعی افزایش یافته و دی.ار سانسور را شکسته است ولی سانسور مدرنی ایجاد کرده که این سانسور در مغز صورت می گیرد. ارتجاع جهانی و نه تنها ایران که تجربه بسیار غنی در شستشوی افکار عمومی و جعل اخبار دارد امکانات جدید فنی به کف آورده تا به استفاده از علم دیجیتال به جعل تصویر، خط، صدا و... بپردازد که کاربر ساده رایانه و شبکه های اجتماعی قادر نیست، جعلی بودن آنرا تشخیص دهد. آنها این جعلیات را در حجم انبوه و زبانها گوناگون در شبکه های اجتماعی قرار می دهند. کار به اینجا ختم نمی شود. ضد انقلاب بنام نیروهای انقلابی اسناد جعلی در شبکه های اجتماعی منتشر می کند که افراد غیر سیاسی و با تجربه قادر نیستند جعلی بودن آنها را تشخیص دهند. ضد انقلاب البته در این زمینه یا سیاست راهبردی معینی دارد. کارشناس کارکشته و با تجربه امپریالیستها، صهیونیستها در عرصه های سیاست خارجی، داخلی، امنیتی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی و هنری- ما از کارشناسان جمهوری اسلامی و ارتجاع عقب مانده سخنی نمی گوئیم، چون هنوز بسیار از این مرحله پرتند و فاقد دوراندیشی لازمند تا برنامه های راهبردی برای ده ها سال آینده تهیه ببینند- در حالیکه این کارشناسان با بودجه و پشتیبانی لازم، در نشستهای خویش تصمیم می گیرند ایده معینی را تبلیغ کرده و در افکار عمومی جا بیاندازند. ایده ایکه مبارزان را گمراه کند و به اختلافات در میان مبارزان دامن زند، تا در اثر نفاق در افکار، نفاق در سازماندهی و در عمل ایجاد شود. از این قبیل اند جعلیاتی که در مورد استالین پخش می شود و یا تائیداتی که در مورد تروتسکی جاسوس و خائین جعل می گردد و حمایتی که از آنها به عمل می آید. جعلیاتی که در مورد نهادینه بودن دموکراسی در ممالک غربی و عدم شایستگی سایر ملتها برای پذیرش دموکراسی تبلیغ می شود، تا دموکراسی طبقاتی به دموکراسی ژنتیکی تغییر شکل دهد. تبلیغ ایدئولوژی لیبرالیسم بورژوائی و نئو لیبرالیسم در پشت نقاب اینکه حرفهای لیبرالها ایدئولوژیک نیست، ولی اگر کمونیستها آغاز به سخن کنند، ایدئولوژیک حرف زده اند. کتمان این واقعیات که جهان سیر و گرسنه هر دو سرمایه داری هستند و رژیمهای فاشیستی و یا مذهبی نیز سرمایه داری بوده و سرمایه داری نیز باقی خواهند ماند. ایجاد جو اسلام ستیزی و... و یا مفاهیم اجتماعی را از مضمون طبقاتی تهی نمودن و بخورد افکار عمومی دادن از این قبیل که گویا قهر غیر طبقاتی است، دموکراسی و آزادی غیر طبقاتی است، سرکوب و اعدام فقط یکطرفه اش قابل قبول است، حقوق بشر و برخورد گزینشیی آن و یا برملا کردن یک دیوان بلخ جدید بنام دادگاه کیفری جهانی، دروغگوئی و یا گزافه گوئی محض در مورد میلوسوویچ، حماس، حزب اله، چاوز، بشار اسد و... یعنی هر کس که به نحوی در متن سیاستهای غارتگرانه آنها نگنجد و تحریف تجاوزات اسرائیل و آمریکا و ناتو و همدستانشان در جهان و جا انداختن آن به عنوان عملیات کمک رسانی و صلحجویانه.

این افکار عمومی سازی به حدی موثر است که کسی اساسا توجهی باین مسئله نمی کند که پرواز هواپیماهای بی سرنشین به آسمان پاکستان، ایران، افغانستان و لیبی و تیراندازی آنها تجاوز به حریم کشورها و نقض حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آنهاست. بتدریج این تجاوزکاری آمریکا از بدیهیات شده است ولی اگر همین کار را فیدل کاستر و در موود آمریکا بکند تمام وجوهی که ما در بالا شمردیم شامل حالش خواهد شد. در اینجا ما تنها با تحریف روبرو نیستیم، با تبلیغ فرهنگی روبرو هستیم که سیاست برتری طلبی و نژادپرستانه و برتری جوئی امپریالیستی را چون یک اصل بدیهی جا می اندازد. تغییر روسای کشورها و یا پایمال کردن حقوق ملل و از جمله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم از جمله حقوق امپریالیستهاست. اینکه قطعنامه های شورای امنیت در تجاوز ناتو به لیبی بزیر پا گذارده شده است حق مسلم ناتو به حساب می آید. ناتو فرمان قتل قذافی را صادر کرده است و کماندوهای آنها در پی یافتن قذافی هستند. هواپیماهای ناتو کاخها و محل سکونت احتمالی قذافی را بمباران می کنند. این اقدامات جنایتکارانه وبر ضد همه موازین جهانی است ولی این شستشوی مغزی در شبکه های اجتماعی برای امپریالیستها و صهیونیستها سربازان گمنام امام زمان تهیه می کند.

 

جعل اخبار و اسناد

در طی و در بعد از جنبش دموکراتیک 22 خرداد این ایرانیها بودند که نوعی ارسال خبر همزمان با وقوع آن را در جهان جا انداختند و دیوار سانسور جمهوری اسلامی را شکستند. از همان روزها پخش اخبار جعلی نیز در اینترنت و توسط پست الکترونیک و فیس بوکها آغاز شد. تصویر یک جنین فلسطینی را که اسرائیلیها در نوار غزه کشته بودند، بجای جنایات جمهوری اسلامی جا زدند، پرتاب مخالفین رژیم صدام حسین را از روی پل که صدام شخصا دستور آنرا در عراق داده بود، بجای جنایات جمهوری اسلامی جا می زدند، تو گوئی رژیم جمهوری اسلامی کم جنایت کرده است که نیاز به جعل اخبار باشد. در همین اخبار جعلی، عروسی فلسطینیها در نوار غزه را، که مراسم سنتی خویش را برگزار می کردند، که شامل این بود که دامادها دست دختران کوچک را بگیرند و بنزد عروس بروند، شبیه همان مراسمی که ما در بازیهای فوتبال شاهدیم به عنوان ازدواج مردان 40 ساله با دختران 9 ساله که سیاست حماس در نوار غزه است، جا می زدند به افکار عمومی عرصه می کنند و یا فیلمهای تقلبی که گویا سپاه پاسداران در سوریه مشغول سرکوب مردم  سوریه است و یا فیلمی از شهر حیفا در اسرائیل منطقه "عکا" که کعبه دین بهائی است و بسیار زیبا و تماشائی است توزیع می کردند و زیرش می نوشتند نوار غزه تا جنایات اسرائیل را در ویران کردن نوار غزه بپوشانند و...

در مورد تعداد معترضین به استبداد بشار اسد و گزافه گوئی می کردند و همان آمار امپریالیستها را توزیع می نمودند و... تا خدمتی به سیاست آنها کرده باشند.

 

سازماندهی جعلیات   

کسانیکه با دقت شبکه های اجتماعی را در میان ایرانیان تعقیب کنند به کشفیات جالبی روبرو می شوند. در شبکه های اجتماعی سازمانهای سیاسی ایرانی کم و بیش فعالند. در کنار این سازمانها شما با سازمانهای جاسوسی و امنیتی نیز روبرو هستید که به زبان فارسی می نویسند. کادرهای آنها احتمالا در واشنگتن، تل آویو، لندن و برلین نشسته اند. آنها به عنوان ایرانی با نام مستعار و تصاویر جعلی فعالند و سیاست معینی را که در اختیار آنها گذارده اند بیکباره با یک هجوم و سازمانیافته بدرون فیس بوک می آورند تا افکار عمومی بسازند. در کنار این دو دسته طبیعتا طیف گسترده ای از ایرانیان وجود دارد که به  علت علائق دیگری به داخل فیس بوک آمده اند.

فعالترین جریانات سیاسی ایران در فیس بوک که به صورت سازمانیافته و گروهی و با مسئول گروه که کنترل اعضاء را داشته و به موقع سر بزنگاه خود را می رساند سازمان مجاهدین خلق ایران است. سیاست این سازمان در زیر پوشش مبارزه با جمهوری اسلامی هماهنگی کامل با سیاست امپریالیستها و صهیونیستها دارد و تنها نظریات آنها را در فیس بوک تائید و پخش می کنند. رهبری سازمان مجاهدین خلق مشتی مرید دارد که با نامهای گوناگون و جعلی در فیس بوک فعالند و سه شیفته کار می کنند. شناخت آنها بسیار راحت است زیرا هم به صورت روشن و هم بطور ضمنی از سازمان مجاهدین خلق و سیاستهای آنها حمایت کرده و هم از مبارزه بر ضد اسرائیل و آمریکا پرهیز می کنند. آنها ضمنی هوادار تحریم اقتصادی ایران و تجاوز به خاک ایران هستند ولی از روی بزدلی که در میان مردم افشاء شوند در این عرصه دوپهلوگوئی و فرار از موضع گیری را سیاست خود قرار داده اند. این سازمان نقش بسیار ارتجاعی در فیس بوک ایفاء می کند و حاضر است برای نابودی آخوندها ایران از بین برود.

بخش فعال دیگر حزب کمونیست کارگری است که این حزب مانند مجاهدین از مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم طفره می رود ولی در عوض خودش را پشت اسلام ستیزی برای کمک به اسرائیل پنهان می کند. این حزب ارتجاعی به عنوان دست دراز شده اسرائیل هدفش فقط مبارزه با مردم فلسطین و لبنان و تائید استعمار و تجاوز و اشغال است. آنها نیز از تحریم اقتصادی ایران و گرسنگی دادن به مردم ایران و تجاوز به ایران حمایت می کنند و مدافع سیاست جرج بوش در فیس بوک هستند. در کنار این سیاست آنها با علم کردن کارزارهای مصنوعی مبلغ مفاهیم بورژوا لیبرالی بوده و مفاهیم اجتماعی را از مضمون طبقاتی آن جدا می سازند و این نظریات ارتجاعی را در فیس بوک توسط عمال خود تبلیغ می کنند. آنها چهره مدرن و هوادار آزادی جنسی بخود می گیرند و مبارزه آنها با دین تنها جنبه توهین آمیز و نفرت انگیز دارد و نشان می دهد که اعضاء و مریدان بی خبر این دارو دسته اسرائیلی چقدر از روحیات و مردم و فرهنگ ایران بی خبرند.

مشتی سلطنت طلب سازمانیافته نیز، با استدلالات عقب مانده و بت پرستانه در فیس بوک فعالند که می خواهند مجددا رژیم سلطنتی را در ایران بروی کار بیاورند و برای پوشاندن چهره مزدور و کریه شان گاه و گداری از مصدق نیز تجلیل می کنند. آریا پرستی و نژاد پرستی و تبلیغ شونیسم آریائی از مختصات این بیچارگان است.

قطب مقابل آنها ناسیونال شونیستها ملتهای اقلیت است که هوادار تجزیه ایران هستند ونفرت ملی را تبلیغ می کنند. این عده دوستان آمریکا، اسرائیل و جمهوری آذربایجان هستند و تبلیغاتشان ضد ایرانی و خائنانه است.

در کنار این عده سبزها و جمهوریخواهان  و اکثریتیها هستند که در پی ایجاد جبهه متحد با میر حسین موسوی و کروبی و شرکت در انتخابات آتی هستند. اینکه تلاش آنها به کجا بکشد هنوز روشن نیست، ولی سیاست آنها تبلیغ سیاستهای اصلاح طلبانه است و در مورد صهیونیسم و امپریالیسم سکوت محض می کنند چون خود می دانند در غیر این صورت نمی توانند از رادیو بی بی سی، رادیو زمانه، صدای آمریکا و رادیو فردا و... استفاده کنند.

البته خود اصلاح طلبان نیز در فیس بوک فعالند ولی بدور خودشان به علت بی دورنمائی چرخ می خورند و نمی توانند به کسی خط مشی روشنی را پیشنهاد کنند. آنها نیز از برخورد به صهیونیسم و امپریالیسم خودداری می کنند.

البته جبهه بزرگ ضد انقلاب را باید به جبهه اپوزیسیون خود فروخته ی همدست اسرائیل و آمریکا، اپوزیسیون مصالحه جو، اپوزیسیون لیبرال و دوست آمریکا از یک سو نیروهای نقابدار رژیم جمهوری اسلامی در فیس بوک تقسیم کرد.

در کنار این سازماندهی ها متاسفانه نیروهای صمیمی براندازی و ضد امپریالیست و ضد صهیونیست قرار دارند. درجه فعالیت آنها نسبت به جبهه انقلاب در فیس بوک ضعیف است و متاسفانه جز پراکنده گوئی کاری از پیش نمی برند. آنها ابتکار عمل را برای تبلیغ یک سیاست راهبردی دارا نیستند، فقط کارشان واکنش نسبت به سیاستهای دیگران است. حتی با درگیری بازده کار خویش را به حداقل می رسانند.

عمال رژیم جمهوری اسلامی در شبکه های اجتماعی

رژیم جمهوری اسلامی در این مبارزه ابتکار عمل را از دست داده است. آنها که تصورشان بر این بوده و هنوز نیز هست که همه چیز را می توانند با نیش چاقو و اعدام و شکنجه حل کنند، پستهای الکترونیکی فعالین حقوق بشر را کنترل کنند، رایانه های آنها را بدزدند، از تماسهای ماهواره ای جلو گیرند و با صدها قانون ممنوعیت عرفی و شرعی به میدان آیند، طبیعتا از اتخاذ یک سیاست راهبردی و رو دستی که دارند از این طریق می خورند، عاجز بوده اند. این مبارزه طبقاتی یک مبارزه مدرن است و باید از سد افکار عقب مانده قرون وسطائی گذشت و آنها را شکست و بدور افکند. رژیم جمهوری اسلامی هنوز قادر نشده است یک سیاست راهبردی در این عرصه تنظیم کند. مامورین وی در فیس بوک در درجه اول در پی شناسائی افرادند تا آنها را شناسائی و دستگیر کنند. مشتی از متشرعین مذهبی آنها، با پرچم تبلیغات مذهبی را در فیس بوک بلند کرده اند و داستانهای جنائی پلیسی صحرای کربلا را نشخوار می کنند، که طبیعتا برد آنچنانی ندارد. آنها همگی در موضع دفاعی قرار دارند و شما کسی را پیدا نمی کنید که بتواند با منطق و استدلال از عملکرد رژیم جمهوری اسلامی دفاع کند. اتهام جاسوسی و همدستی با دشمنان مردم ایران گرچه به بخشی از جریانهای اپوزیسیون که با آمریکا و اسرائیل کار می کنند، نظیر مجاهدین خلق و حزب کمونیست کارگری و جریانهای ناسیونال شونیست کرد و آذری و یا دارو دسته سلطنت طلبان، می چسبد ولی صرفا با برچسب اتهام کاری از پیش نمی رود، بلکه باید این اتهام را با مدارک سیاسی و یا اسناد دیگری در این زمینه کامل کرد. در کنار آن باید پاسخگوی بسیار اسناد دیگری که اپوزیسیون در مورد تجاوز به زندانیان، شکنجه آنها، نقض حقوق بشر و یا سرکوبها و فساد دستگاه منتشر می کند، بود و نمی توان از کنار آنها با هو و جنجال گذشت. مامورین رژیم نمی دانند در مورد تصاویر سرکوبها واقعی و یا حتی جعلی که منتشر می شود، چه بگویند. زیرا خودشان واقفند که این سرکوبها وجود دارد و آنوقت دیگر اهمیتی ندارد که درصد ناچیز جعلیات در این زمینه تا به چه حد باشد، چون در اصل قضیه تغییری نمی دهد. آنها نمی توانند مدعی شوند که پاره ای از این تصاویر و یا ویدیوها جعلی است که در آن صورت تائید کرده اند اکثریت این اسناد واقعی خواهد بود. این مشکل همه رژیمهای استبدادی است. آنها ناچارند سکوت کنند. آنها در مقابل نقض حقوق بشر سکوت می کنند، در مورد خزعبلات رهبران جمهوری اسلامی سکوت می کنند، در مقابل سرکوبها سکوت می کنند و البته در مورد افشای جنایات امپریالیستها و صهیونیستها سینه سپر می نمایند، ولی این کارشان به تنهائی برایشان موفقیت به ارمغان نمی آورد، بلکه به مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی نیز صدمه می زند. روزنامه های ایران نوشتند که "حزب اله سایبری" در ایران اعلام موجودیت کرده است. آنها که به ضعف خود واقفند، می خواهند با سازماندهی بهتر با "تهاجم فرهنگی" در عرصه مجازی مبارزه کنند. ولی به علت همان فقدان سیاست راهبردی در این عرصه با شکست کامل روبرو می شوند. با سلاح خرافات کسی نمی تواند به نبرد با استدلال و حقایق و واقعیات بپردازد.

 

تاثیرات شبکه های اجتماعی در مردم

حضور فردی بدون سیاست راهبردی، بدون داشتن خط مشی و خواستهای روشن در فیس بوک، دردی را دوا نمی کند. اگر هزاران نیروی انقلابی نیز در فیس بوک باشند که تصور روشنی از دورنمای مبارزاتی نداشته باشند، قادر نیستند مبارزه مردم را رهبری کنند.     

همانگونه که حزب طبقه کارگر، ستاد فرماندهی طبقه در جنگ طبقاتی است، در این عرصه مبارزه طبقاتی نیز حزب است که باید خطوط تبلیغاتی، تعرض و عقب نشینی را تعیین کند. برای کسب رهبری مردم باید در فیس بوک هم رهبری را بدست آورد و اعتماد مردم را به صفحات و یا شخصیتهای معینی که مورد اعتماد مردم قرار بگیرند و امتحان خویش را داده باشند جلب کرد. پیروزی در چنین سیاستی صفحه و یا شخصیت مربوطه را به منبع الهام و یا رجوع در فیس بوک بدل خواهد کرد و در زمانهای بحرانی می تواند رهنمودهای راه گشا به مردم دهد و در شعارها و برنامه های آنها موثر افتد. یک نکته را نباید فراموش کرد که در ممالکی نظیر ایران اساسا جوانان و یا روشنفکران طبقات مرفه و متوسط اجتماعی در عرصه فیس بوک فعالند و اتفاقا همین طبقه و اقشار وابسته به آن هستند که زمینه بنای افکار عمومی را ایجاد می کنند. شکنجه یک دانشجو و کشته شدنش در زیر شکنجه، وجدان بورژواها را بشدت معذب می کند تا کشته شدن یک جوان گمنام کارگر.

در ایران با درخواست صفحه فیس بوک "جنگ تفنگ آبپاش" که سه هزار عضو دارد، مردم به آب بازی رفته اند و روز دیگر به هندوانه خوری. رژیم جمهوری اسلامی بشدت از این اقدام مردم که یک اقدام ظاهرا غیر سیاسی است ترسیده است. فراخواندن به آب بازی با تفنگ آبپاش کاری غیر سیاسی است، ولی منبعی را خلق کرده که قدرت بسیج پیدا نموده است. این صفحه در ایران منبع رجوع مردم شده است و در زمان بحران می توانند به اعتراض دعوت کند. آب بازی با تفنگ آبپاش با آتش بازی و بازی با تفنگ حقیقی بدل شود و یا بیک اقدام جدی دیگر. این فراخوانهای غیر سیاسی یک دنیا نیروی بالقوه سیاسی در خود پنهان دارد، که می تواند بیک انفجار واقعی بدل شود. رژیم در همان بلاتکلیفی خویش نمی داند که چه واکنشی باید نشان دهد. این فراخوانیها بیشتر تدارکاتی است، آزمایشی است، سنجش قدرت بسیج را نشان می دهد و بیک سنت جدید در ایران بدل می شود. فردا ممکن است صفحه ای در فیس بوک که مورد توجه مردم است، دعوت کند که همه با لباس سفید بیرون آیند و یا چراغهای ماشینها را روشن کنند. نفس روشن کردن چراخهای ماشین خطرناک و قابل تعقیب نیست، ولی اگر چند میلیون با لباس سفید بیرون آمدند و چراغهای ماشین خود را روشن کردند، نه تنها قدرت تاثیر گذاری فیس بوک نشان داده می شود، بلکه در جنگ نخست روانی رژیم باخته است و هراس برش می دارد، زیرا به هر که در اطراف خویش نگاه می کند "دشمن" است. بی جهت نیست که سایت امنیتی "بولتن نیوز" این گونه برنامه های تفریحی را جنگ نرم سازماندهی شده از جانب جنبش سبز توصیف کرده است. در شرایط استبدادی و سرکوب نمی توان جلوی ابتکارات و استعدادهای بیکران مردم را گرفت، زیرا علت این شرایط در بطن استبداد نهفته شده است. در جامعه ایکه انتخاباتش تقلبی است، مطبوعاتش سانسور می شوند، دروغ حکومت می کند، فساد مانند قانقاریا تمام کاخ استبداد را در برگرفته است و مافیا در حکومت است. احزاب قدغن بوده و زندانها از زندانیان سیاسی پر است، حقوق بشر به زیر پا گذارده می شود و قصاص بجای قاونین عرفی حکومت می کند، امنیت از کشور رخت بر بسته و اوباشان زمام حکومت را بدست گرفته اند، امکان ندارد رژیم جمهوری اسلامی بتواند در عرصه نبرد سایبری پیروز شود. باخت این رژیم از هم اکنون روشن است و این آن واقعیتی است که اصلاح طلبان در ایران فهمیده اند. اگر رژیم به اصلاح طلبان تسلیم شود بقاء خویش تداوم می بخشد وگرنه دیر یا زود باید با طغیان جدیدی در ایران روبرو شود که می تواند از اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه شروع شود و یا به خودسوزی یک جوانی در تهران. جامعه ایران بسرحد انفجار رسییده است و بر این متن فیس بوک می تواند با تبلیغ سیاست معینی نقش بسیار مترقی و سازنده و یا خرابکارانه ای ایجاد کند. همه چیز بر می گردد به رهبری این مبارزه و اعتماد عمومی و درجه رشد فکری مردم.

در سال گذشته رژیم جمهوری اسلامی فیلم مستندی تهیه کرد بنام "هیولایی بنام فیس بوک، که در تلویزیون ایران نمایش داده شد و در آنجا "زاکربرگ" بنیان گذار فیس بوک، جاسوس صهیونیست ها معرفی شد. البته این حقیقت همه دانسته است که زاربرگ یهودی آمریکائی است ولی این بخودی خود مسئله ساز نیست. وقتی رژیم جمهوری اسلامی به چنین ابزاری برای حقانیت خویش متوسل می شود، فقط عجز خویش را نشان می دهد. فقط نشان می دهد که فاقد سیاست راهبردی برای مقابله با تبلیغات در فیس بوک است. نشریه نیمروز به نقل از هفته نامه نیوزویک در مقاله ای از مازیار بهاری روزنامه نگار ایرانی که مصاحبه ای با یک دانشجوی 26 ساله ایرانی بنام مستعار روزبه دارد نوشت: "سپاه پاسداران آن چنان نگران فعالیت مخالفان از طریق شبکه اینترنت است که یک معاونت جدید تحت عنوان "جنگ نرم" در این نهاد ایجاد شده است که به گفته محمد علی جعفری ، فرمانده سپاه پاسداران، وظیفه آن "رفع ضعف ها و مستحکم کردن شکاف ها در سیستم دفاعی علیه جنگ نرم است".(نیمروز 17 دیماه 1389). همین نشریه نوشت: "سپاه پاسداران در نظر دارد که نیروی ویژه نفوذ در شبکه فیس بوک را تقویت کند که وظیفه آن بررسی ارتباطات در این شبکه برای شناسائی مخالفان و مسدود کردن دسترسی کاربران معمولی به این شبکه است. در ماههای اخیر بازجوئی از جوانان ایرانی که از خارج به تهران باز می گردند در فرودگاه بین المللی تهران و سوال در مورد نوع استفاده آنها از فیس بوک به امری عادی بدل شده است". (نیمروز 17 دیماه 1389 به نقل از نیوزویک).

  

خطر "انقلاب مخملی"

این خطر که یک امکان جدی است در ایران وجود دارد. در پشت "انقلاب مخملی" تمام دستگاههای جاسوسی فعال می شوند و تمام سیاست راهبردی طولانی خویش را بکار می گیرند. سازمانهای جاسوسی بیکباره در کار ارتباطات نیروهای انقلابی که آنها را از قبل شناسائی کرده اند، از طرق فنی اخلال می کنند، تا امکان روشنگری از بین برود. زمینه مادی برای پذیرش مطالبات دموکراتیک، آزادیهای عمومی و خصوصی، ایجاد امنیت و مجازاتِ راهزنان اسلامی و شیادان مذهبی و... موجود است. سازمانهای غیر دولتی و دموکراتیک و حقوق بشری و محیط زیستی و... که بدون تابلوهای سیاسی، از قبل بوجود آمده اند، گرچه اعضاء شان همه وطندوست و سالمند ولی از نظر طبقاتی حتی اگر باطنا نیز مدافع منافع طبقه کارگر بوده و برای استقرار عدالت اجتماعی نیز فعال باشند، استقلال عمل خویش را در متن جریان سهمگین تفکر لیبرالی-امپریالیستی از دست می دهند و به ابزار اجرای مقاصد و نیات شوم امپریالیستها بدل می شوند. ما هم اکنون در این زمینه با محافلی از روشنفکران ایرانی در داخل و خارج ایران روبرو هستیم، که به خیال خودشان برای دموکراسی در ایران مبارزه می کنند، در حالیکه با رادیوهای بیگانه کار کرده و از منابع آنها تغذیه می شوند. دستمزدهای کلان برای مقالات  و مصاحبه های خویش دریافت می کنند، مخارج مسافرتها و پناهندگی آنها از منابع نامعلوم تامین می شود، در کلاسهای تخصصی دوره های خبرنگاری، گزارش دهی، آشنائی با فن آوری نوین ارتباطات می بینند و... آنها برای اینکه این امکانات را از دست ندهند، از انتقاد به سیاست آمریکا و اسرائیل دوری می جویند، در مورد محاصره اقتصادی ایران حرفی نمی زنند، در مورد حق غنی سازی اورانیوم کشور ایران و سایر حقوق ملت ایران و نه جمهوری اسلامی لال می شوند، تا مستمری آنها قطع نشود. این عده پیاده نظام "انقلاب مخملی" در ایران هستند. "انقلاب مخملی" پیاده نظام دیگری هم دارد و آن همه توده ناراضی ضد رژیم است که در سطح حرکت می کند و عمق تحولات را که بغرنجتر است نمی بیند. آنها جمهوری اسلامی را می بینند، ولی ایران و وضعیت جغرافیای سیاسی منطقه را نمی بینند. آنها در شرایط بحرانی به صورت میلیونی به میدان می ریزند و به گوشت دم توپ بدل می شوند. این سناریو در سطوح گوناگون اجراء می شود. در بالای سر این پیاده نظام فکری و فیزیکی، پاره ای سازمانهای سیاسی ایرانی هستند، که خود را با شعارها و برچسبهای غیر طبقاتی نظیر سکولاریسم و جمهوری خواهی و... پنهان کرده اند. سازمانهای امپریالیستی از طریق عناصر نادان و یا خودفروخته و یا کاریریستهای این تشکلها، مقاصد خویش را به پیش می برند و دست آخر عناصر خویش را به جلوی پرده آورده و رهبری را در دست خود می گیرند. آنها با تبلیغات کر کننده و مصاحبه های از قبل تنظیم شده، چهره های معینی را بخورد مردم می دهند و برایشان سابقه های درخشان تاریخی می سازند. مشتی نادان سیاسی خوش قلب، تصور می کنند با سیاستهای خویش می توانند سَرِ سازمانهای جاسوسی و امپریالیستهایِ مار خورده افعی شده را، کلاه بگذارند. از امکانات آنها استفاده کنند و سر بزنگاه گردشی به نفع مردم ایران بنمایند. باین افراد باید گفت که مبارزه سیاسی قمار نیست و اگر امپریالیستها و سازمانهای جاسوسی پر تجربه آنها قادر نشوند کنترل این افراد را بدست گرفته و بی ضررشان کنند، در یک ترور ساختگی بدست جمهوری اسلامی و یا تروریستهای القاعده، حماس و یا حزب اله لبنان و یا تصادف ماشین به کارشان خاتمه می دهند. این افراد هنوز نمی فهمند که انقلاب کار توده های مردم و نه عناصر خرده بورژوا که ارزش خودشان را غیر واقعی تخمین می زنند، خواهد بود. امپریالیستها و صهیونیستها بیش از بیست سال است که با سیاست راهبردی در این زمینه فعالند و این فعالیت را بعد از سقوط دوران قلدرمنشی آشکار جرج بوش تشدید کرده اند. لندن، پاریس، آمستردام و لاهه، برلین، پراک، واشنگتن، دوبی از مراکز فعالیتهای آنهاست. آنها رودخانه ای از افکار مسموم و لیبرالی خویش، بدست تبلیغات و عمال آگاه و ناآگاه خویش ایجاد می کنند و این معجون مسموم کننده را بخورد افکار عمومی می دهند. وقتی سیل راه افتاد به حکم شالوده عمیق تفکر ریشه دار بورژوازی سنتی و تبلیغات مسموم و رهبری شده و عوامل فعال و چهره های شناخته شده ی پرورشی، در این دوران از وکیل و وزیر و نویسنده و سخنگو و هنرمند و جایزه و مدال گرفته تا بی مدال و بی نشانه به میدان می آیند و نطقهای غرا می کنند تا کسی نتواند در میان این سیل در خلاف جریان شنا کند و اگر کسی نیز به این توهم دچار باشد، ببیند که شنایش در خلاف جریان در تعیین مسیر سیل تاثیری ندارد. این سیاست راهبردی و دوراندیشانه و تدارک دیده امپریالیستی را در مقابل دخیل بندی و دعا خوانی و ترورهای فردی آخوندی بگذارید. کدامش موثرتر و "نوید دهنده تر" است؟

به شبکه های اجتماعی رجوع کنید موجی از تبلیغات ضد عرب و ایجاد دشمنی با خلقهای عرب و بویژه فلسطین و لبنان و سوریه در جریان است. در کنار این تبلیغات بدشمنی با چین و روسیه دامن زده می شود. آنها پای چاوز و فیدل کاستر و هر کس که بنحوی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حمایت می کند و یا مخالف قلدرمنشی های امپریالیستها برای زمینه سازی تجاوز به ایران است را، به میدان می کشند. شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و یا ایجاد صفحه های تبلیغاتی در شبکه های اجتماعی بر ضد سوریه و حتی فراخواندن به  تظاهرات در جلوی سفارت سوریه در لندن و حمایت از تجاوز ناتو به لیبی و تکرار مکرر و سازمانیافته این نظریات سیاسی با نامهای گوناگون و چهره های مستعار برای اینکه جا بیفتد، آنهم بیشتر توسط سازمانهای "فراماسونری" که در تل آویو و واشنگتن و لندن و... نشسته اند و خود را ایرانی معرفی می کنند، یک مجموعه سیاستهائی است که دست صهیونیستها و امپریالیستها در پشت آن آشکارا نمایان است. البته برای حزب ما پاره ای واکنشهای طبیعی مردم بویژه در مورد شعار نه غزه و نه لبنان جانم فدای ایران روشن است، ولی این طرح شعارها صرفنظر از انگیزه های سالم یا ناسالم افراد، در واقع یک سیاست را دنبال می کند. حمایت از محاصره غیر قانونی اقتصادی، سیاسی، نظامی ایران برای گرسنگی دادن مردم ایران و به تسلیم واداشتن این مردم، حمایت از تجاوز به سایر کشورها و از جمله ایران، نقض حقوق ملل به بهانه حمایت از حقوق بشر، ایجاد دشمنی با ممالک و سایر کشورهائی که محاصره اقتصادی ایران را بدرستی جدی نمی گیرند و مخالف تجاوز نظامی به ایران هستند، ایجاد دشمنی با خلقهای عرب بویژه خلقهای فلسطین و لبنان و سوریه که سپر بلای تجاوز امپریالیستها به ایران هستند و در پشت جبهه اسرائیل از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی ایران دفاع  می کنند. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفه مردم ایران است و نه قوای اجنبی. این ویروس سیاسی باندهای اسرائیلی و امپریالیستی در شبکه های اجتماعی است که به بسیاری نیروهای سالم و ایراندوست نیز متاسفانه بدون توجه به عواقب آن سرایت می کند.

 

راه چاره   

بنظر حزب کار ایران(توفان) امکان ندارد که با خرده کاری و در گیری با این جناح و یا آن جناح بتوان در مقابل این سیل عظیم خرابکارانه متشکل از سازمانهای جاسوسی و تشکیلات کارشناسانه و کارکشته و انبوهی افراد نادان فریب خورده و دشمنان فعال طبقاتی و...، مقاومت کرد. حزب ما نیز سیاست راهبردی خویش را باید در این مبارزه در پیش بگیرد و با این پرچم به جنگ آنها رود. باید به شناخت سیاستهای دشمن ملی و طبقاتی موفق شد تا توانست بدل دسیسه های وی را بکار برد. این که حزب ما تا به چه موفق خواهد بود تنها به درستی این سیاست مربوط نمی شود، به تناسب قوای طبقاتی و شرایط عینی نیز وابسته است. البته شرط پیروزی داشتن خط مشی صحیح است، ولی شرط لازم و نه کافیست.

بنظرم حزب ما فعالین حزبی، نیروهای دموکرات و انقلابی، ایرانیان وطندوست باید طبیعتا از حقوق دموکراتیک و مطالبات دموکراتیک مردم و به ویژه خواستهای طبقه کارگر دفاع کنند. تکیه به خواستهای طبقه کارگر از قبیل آزادی احزاب سیاسی و اتحادیه های کارگری، حق اعتصاب، برچیدن قراردادهای استخدام موقت، پرداخت حقوق معوقه و... دست لیبرالها، امپریالیستها و صهیونیستها را در پوست گردو می گذارد. این سیاست مغایر سیاست راهبردی آنهاست، زیرا یک زمینه فکری برای حمایت از حقوق کارگران در لشگر شبکه های اجتماعی ایجاد می کند که ماهیتا نمی تواند با سیاستهای استثماری آنها هماهنگ باشد. تشویق جوانان و ایرانیان میهندوست تا برای پیوند با جنبش کارگری تلاش کنند و در خواستهای دموکراتیک خویش از جمله خواست تساوی حقوق زن و مرد را در کنار مطالبات طبقه کارگر مطرح نمایند باید در دستور کار قرار گیرد. شرکت کارگران در مبارزه مردم، شرکت زنان در مبارزه عمومی مردم، هم دست نیروهای ملی مذهبی را در عقبگرد بعدی می بندد و هم دست سرمایه داران و همدستان جهانی آنها را برای صدمه زدن به جنبش مردم خواهد بست. در عین حال باید در کنار افشاء رژیم جمهوری اسلامی در کلیه زمینه ها، با صهیونیسم و امپریالیسم و سیاستهای آنها در عرصه جهان مبارزه کرد. باید میان حقوق ایران به عنوان یک کشور دائمی و عضو سازمان ملل متحد با حقوق کامل و پایدار با رژیم گذرا و میرنده جمهوری اسلامی فرق گذارد. باید از حقوق ملل همان قدر حمایت کرد که از حقوق بشر. باید از مبارزه مردم فلسطین و لبنان به دفاع برخاست و با شعارهای قابل فهم، ولی عملا بنفع اسرائیل نظیر "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که اهداف راهبردی را دنبال می کند، پرهیز کرد و بجای تحریک علیه ملتهای مبارزه در همسایگی ما، سیاست دوستی و برادری و احترام متقابل را با آنها در پیش گرفت. باید تجاوز به عراق و افغانستان و لیبی و تحریکات در سوریه را محکوم کرد. باید تجاوز به بحرین را محکوم کرد و خواهان آن شد که عربستان سعودی خاک بحرین را ترک کند. تبلیغ چنین سیاست راهبردی از جانب نیروهای انقلابی و ایراندوست، آن سد غیر قابل نفوذی است که در مقابل سیل خانمان برانداز "انقلاب مخملی" ایجاد خواهد شد و مبارزه توده عظیم مردم را به مسیر صحیح رهنمون می شود. با آغاز هماهنگ این مبارزه در شبکه های اجتماعی، فضای این شبکه ها تغییر می یابد. دست عمال امپریالیستها رو می شود، افکار عمومی تغییر می کند، اکثریت با دیدن برخورد آراء و عقاید مجبور می شوند از سطح به عمق بروند و در اینجاست که دست عمال دشمن که اکثریت ناچیزی هستند، ولی در کل زنجیر شبکه اجتماعی، اجزاء ارتباط را بوجود آورده اند، رو می شود. این حلقه ها پاره می شوند و دشمن نمی تواند سیاست راهبردی خویش را پیاده کند. بسیاری از این روشنفکران خرده بورژوا و خودنما که نشانه های خریده شدن از مراجع امپریالیستی را نفهمیده به سینه زده اند تغییر موضع خواهند داد و به دامن اکثریت خلق بازمی گردند. این قانون همه جنبشهای اجتماعی است.

حزب کار ایران(توفان) از این سیاست در طی سالها دفاع کرده و حقانیت خویش را در عمل بدست آورده است. روی سخن ما به سایر نیروهای دموکراتیک، انقلابی و ایراندوست است. در شبکه های اجتماعی فعال شوید و با انتخاب این سیاست و دوستیابی، تلاش کنید مسیر سیل مسمومی را که راه افتاده است، منحرف کنید و به مجرای صحیح بازگردانید. این شبکه های اجتماعی با تکیه بر این اصل اساسی دیالکتیک، کمیتش با افزایش، به کیفیت جدیدی ترقی می کند، بیکی از عرصه های مهم مبارزه طبقاتی بدل شده است. ما باید در آن موثر باشیم.

 

این مقاله در چهار بخش درارگان مرکزی حزب کارایران توفان شماره های 140، 141، 142، و 143 ، آبان و آذر، دی و بهمن ماه 1390 خورشیدی منتشر گردید.

www.toufan.org