چالش حجاب اجباری و رانندۀ «آتش به اختیار»ِ اسنپ!

ماجرای پیاده‌کردن خانمی در بزرگ‌راه معروف تهران به دلیل عدم رعایت حجاب اجباری از سوی رانندۀ اسنپ چنان موضوع روز شد که بعد از سه روز ماجرا به قوۀ قضائیه کشیده شد. روزها در فضای مجازی موافقان و مخالفان عمل و عمکس العمل مسافر و راننده با هم به بحث و گفتگو پرداختند. صدا و سیما، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، چند ترفند قابل توجه برای «به خیر» گذشتن ماجرا به کار برد:۱- شبکۀ ۳ صدا و سیما از رانندۀ اسنپ دعوت کرد که ماجرا را برای میلیون‌ها بیننده شرح دهد. او با اشاره به مقررات شرکت اسنپ و رعایت الزامیِ حجاب بانوان، با وقاحتی خاص در مصاحبۀ تلویزیونی گفت که ایشان طبق بخشنامۀ اسنپ و قانون حاکم بر جامعه «در برابر بی‌حجابی مسافرم آتش به اختیار عمل کردم!» اما خانمِ شاکی از راننده به تلویزیون و یا رسانه‌ای دعوت نشد. درواقع با برملاشدن ماجرا از همان ابتدا با یک برنامه‌ریزیِ هدفمند این شانس از این زن گرفته شد، تا شرح ماجرا از زبان او نیز شنیده شود. در عوض مسئولان رنگ و وارنگ به دفاع از راننده در برنامه‌های مختلف و در فضای مجازی، لحظه به لحظه از عملِ راننده حمایت کردند. و این آغازِ پایانِ ماجرا بود!

 

اول قوۀ قضائیه عکس‌العمل نشان داد. رژیم که از سویی در تنگنای سیاسی و درگیری‌های اقتصادی به‌سرمی‌بَرَد، چون همیشه انگیزه‌ای یافت تا هم‌زمان با گرم‌شدن هوا دستورِ برخوردِ قانونیِ جدی‌تر با بدحجابان و ناهنجاری‌ها را به‌دهد و با مردمِ جان به لب رسیده از شرایطِ سخِت اقتصادی، زورآزمایی کند و سعی کرد رُعب و وحشت را در دل‌ها بیفکند. دوم، از آنجا که معلوم شد راننده در رابطه با سپاه هست، شرکت اسنپ که اول از خانم دلجویی کرده بود، به یکباره از ایشان به دلیل برملاکردن مشخصات این آقای راننده، شکایت کرد! و سرانجام خانم در صفحۀ توئیتر خود مجبور شد بنویسد: «اینجانب از رانندۀ اسنپ، مجموعه اسنپ و تمام کسانی که خاطرشان به موجب جریان اخیر جریحه‌دار شده عذرخواهی کرده و اعلام می‌دارم به قوانین کشورم التزام و اهتمام دارم». تنها می‌توان تصور کرد پشت این جملات چه فشار و تحمیلی نهفته شده است. اما این هنوز پایان ماجرا نبود! چند روز بعد در اتاقی در جایی نامعلوم، مجلس آشتی‌کنان برپا شد و راننده با لبخندی فاتحانه، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه، اشعار حافظ و کتاب سلام بر ابراهیم (زندگی یک شهید اسلام!) را به دختر جوان هدیه داد. دختر خانم جوان با چهره‌ای بدون آرایش و غمگین به همراه مادرش با چشمانی پُر غم و سری فکنده بر زمین، کنار راننده، بالاجبار عکسی برای مطبوعات گرفتند. دست‌های این دختر در عکس بی‌رمق بود و شانه‌هایش به جلو خم شده بود. این سنگینی کتاب‌ها نبود که بر دستان نحیف او سنگینی می‌کرد، این غرور شکسته و کتاب‌هائی بود که با افکار او همخوانی نداشت و بر شانه‌اش فشار مضاعف وارد می‌آورد. می‌توان بعنوان یک زن حدس زد که چند زن با دیدن این تصویر بغض کردند، اشک ریختند و در پستویی فریاد زدند که آنان نیز چون این دختر خانم جوان از حجاب، این سمبل تبعیض جنسیتیِ رژیم متنفرند.

 

شاید برخی به‌پرسند، چگونه است که دختر جوانی به جرم هنجارشکنی متهم می‌شود، ولی «آتش به اختیار»‌ عمل‌ کردنِ راننده و مردانی چون او در جامعه که در واقع رفتاری فراقانونی است، بی‌جزا می‌ماند؟ رفتارِ فراقانونی در هر کشورِ متمدنی، بی‌قانونی و جُرم محسوب می‌شود. اما در جمهوریِ اسلامی اینطور نیست! مداخله‌گری در پوشش و امور خصوصیِ دیگران در ایران با پشتوانۀ قانونی و بدون پیگردهای قانونی رُخ می‌دهد و حتی مورد قدردانی نیز قرار می‌گیرد. این همان نکتۀ کلیدی است. فرهنگِ حاکم، فرهنگِ دخالت و جاسوسی، دست‌آوردِ قبضه‌کردنِ در همۀ عرصه‌های زندگی مردم در چهل سال گذشته است که طبقۀ حاکم با کسبِ قدرتِ سیاسی، فرهنگ و ایدئولوژیک اسلامی خود را در جامعه با توسل به زور جای انداخت و ارزش‌ها و معیارهای خود را به مردم با چوب و چماق حقنه کرد. هنوز بسیاری بخاطر دارند که اردیبهشت‌ ماه صدها نفر از مالکان خودرو در تهران پیامک‌هائی دریافت کرده و طی آن به «کشف حجاب در خودرو» متهم و خواستار مراجعه آنها به «پلیس امنیت اخلاقی» شده بوند.

اما این یک روی سکه است. روی دیگر آن، واقعیتی است گران‌بها! از آن رو که هر پدیده‌ای ضد خود را هم با خود حمل می‌کند، زنانی که در دورانِ حاکمیتِ همین رژیم به دنیا آمدند و تربیت شدند، آموختند که چگونه در برابر قوانین تبعیض‌آمیز مقاومت کنند و با وجودِ فشارها، فراقانونی‌ها و تهدیدات، برای برابری حقوق خود مبارزه کنند. شاید به جرأت بتوان گفت که ارزشمند‌ترین دست‌آوردِ جنبش زنان، تربیت نسلی است که امروز دیگر، قوانینِ محدود و مانع برای شکوفاییِ روحِ خلاقِ انسانی و جامعۀ زنان را نمی پذیرد. آنها با عزمی راسخ و جسارت رژیم را مدام به چالش می کشند. این نسل جوان با تجارب گذشته پیوندی برقرار کرد که مبارزه و ایستادگی علیه قوانینِ تبعیض جنسیتی را به آنان بهتر آموخت. مبارزه‌ای جسورانه را به اَشکالِ مختلف و در زندگی روزمره بکار گرفتند. دیگر شعارِ تهاجمِ فرهنگیِ غربی رژیم، اتهامِ بی‌بندوباری و... اثر ندارد. امروز زنان، در صف مقدم برای آزادی‌های دمکراتیک و جامعه‌ای بهتر پا به پای مردان، رو در روی رژیم ایستاده‌اند و حاکمانِ جلاد را به مبارزه می‌طلبند.

نقل از توفان الکترونیکی شماره 156 تیرماه 1398 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

www.toufan.org

https://t.me/totoufan

به كانال تلگرام توفان بپیوندید