حقوق بشر وسیله تفرقه افکنی

 

مدتی است امپریالیستها که در تمام آدمکشیهای سرکرده شان جرج بوش در عراق و افغانستان و سراسر دنیا شرکت داشته اند، همه آن هواداران رسمی حقوق بشر که وجود زندانهای مخفی را بیشرمانه مخفی می کردند و حاضر نبودند شکنجه های اعمال شده در ابوغریب و گوانتانامو و در زندانهای افغانستان را در شورای امنیت سازمان ملل متحد و یا کمیسیونهای مربوطه حقوق بشر طرح کنند و امپریالیست آمریکا را محکوم نمایند، تمام آن کسانیکه گروگان گیری دولتی را مرسوم کردند و مردم بی گناه را با هواپیماهای امنیتی و پروازهای سری به شکنجه گاهها اعزام می کردند، تمام آن کسانیکه ملت فلسطین را محاصره اقتصادی کرده و به بیش از یک میلیون نفر گرسنگی و تشنگی می دهند، زیرا عقیده شان را آزادانه ابراز داشته اند، تمام آن کسانیکه حاضر نیستند جنایات نژادپرستان اسرائیلی را در فلسطین محکوم کنند و بر پرتاب بمبهای فسفری بر سر مردم فلسطین صحه می گذارند، تمام این دورویان بیکباره یادشان آمده که در ایران حقوق اقلیتهای قومی مورد تضییق قرار می گیرد.

اساسا وقتی این واعظان غیر متعظ به نقض حقوق بشر در ایران که واقعیتی انکار ناپذیر است ایراد می گیرند حالت تهوع به انسان دست می دهد زیرا می فهمد که مشکل آنها حیثیت و کرامت و حرمت انسان نیست حسابگری سیاسی و کاسبکاری محض است. این کاسبکاری سیاسی فقط می تواند به جنبش کسانیکه برای دفاع از حقوق بشر تلاش می کنند ضربه زند و آنرا بی اعتبار کند. در کنفرانس دوربان 2 هیچکدام از این رژیمهای جنایتکار حاضر نشدند اسرائیل صهیونیست و جنایتکار را محکوم کنند و بپذیرند که صهیونیسم معنائی جز نژادپرستی ندارد. این حمایت جنایتکاران از حقوق بشر اوج ریاکاری و دوروئی است و نشان می دهد که این امپریالیستها تا به چه حد دشمن بشریت اند و از انسانها نفرت دارند. برای آنها انسان یعنی کالا، کالائی که سود اضافی تولید کند و برده وار زندگی نموده گوش به فرمان آنها باشد، در غیر این صورت نمی توان از انسان نام برد. صدمه ایکه آنها به حقوق بشر زده اند و آنرا در منشورهای دروغین لیبرالیستی خویش درج کرده اند از صدمه مستبدین همدست آنها در ممالک تحت سلطه بیشتر است.

به رژیم جمهوری اسلامی می توان اتهامات فراوان وارد دانست. می توان این رژیم را برای کارهای زشت و جنایتکارانه اش محکوم کرد ولی نمی توان این رژیم را برای کارهای ناکرده متهم نمود. کسانیکه به این اعمال دست می زنند هدفشان حمایت از حقوق بشر نیست گاوبندی با رژیم جمهوری اسلامی است. وقتی به اهداف خود رسیدند تمام این همدستان ایرانی خویش را که نقش مزدوران را بازی می کنند قربانی خواهند کرد.

در ایران کسی به این عنوان که آذری، ترکمن، عرب  و یا بلوچ است تحت تعقیب نیست. در ایران چنین نیست هر که فارس است قرار منع تعقیب برایش صادر شده است. این تبلیغات دروغ محض است. در ایران هر کس صرف نظر از هر مذهب و نژاد و قومیتی که دارا باشد تنها بخاطر مبارزه با رژیم استبدادی جمهوری اسلامی تحت تعقیب، شکنجه و اعدام قرار می گیرد. تعیین کننده تعلقات مذهبی، قومی، نژادی و نظایر آنها نیست نقش قطعی را اعتقادات سیاسی بازی می کند. بسیاری از آذربایجانیهای مرتجع امروز در حاکمیت نقش تعیین کننده دارند. همین نامزد اخیر “اصلاح طلبان“ در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری یعنی آقای میر حسین موسوی که دو دوره نیز در زمان خمینی رئیس دولت این مملکت بوده است آذربایجانی است. خامنه ای ولی فقیه خود منشاء آذری دارد. در مورد سایر ملیتهای دیگر نیز وضع بهمین صورت است. نشریات خارج از کشور می نویسند: “در نشستی از سوی کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان کارشناسان از نقض حقوق اقلیتهای قومی... در ایران و عراق انتقاد کردند. یک کارشناس خاورمیانه می گوید، در ایران اقلیت ها بطور برنامه ریزی شده قربانی سیاستی هستند که از سوی حکومت اعمال می شود.“  در این گزارش با حسابگری اقلیتهای ملی و مذهبی یک کاسه می شوند و طوری جلوه داده می شود که سرکوب اقلیت مذهبی بهائی و یا اقلیتهای همجنسگرا معادل سرکوب اقلیتهای ملی است. این قیاس فیل و فنجان است.

خانم روت یوتنر نماینده عقو بین الملل در سخنرانی خود در پارلمان آلمان گفت: “وضعیت اقلیت های قومی در ایران مانند کردها، ترکمن ها، بلوچ ها، آذری ها که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند به طرز آشکاری بدتر شده است“.

در این نوع استدلالات اقلیتهای قومی و مذهبی و گروهای سیاسی و سایر مقولالات و مفاهیم با سوء نیت در هم ادغام می شوند تا مدعیان بتوانند با ایجاد فضای لازم نتایج از پیش خواسته را به کف آورند. آنها حتی به آمار بی پایه ای استناد می کنند که خواننده نظیر آنرا در ادعاهای ناسیونال شونیستهای آذری می یابد آماری که ناسیونال شونیستها از خود در آورده اند تا به شبه استدلالات خویش قوت بیشتری بدهند. صرفنظر از اینکه از نظر حزب ما هرگز اهمیتی ندارد که در کشور واحد ایران کدام قوم اکثریت را داشته باشد، ولی استناد بلندگوهای رسمی و دولتی امپریالیستی به منابع مشکوک ناسیونال شونیستهای آذری بجای استناد به آمار رسمی دولتی ایران جالب توجه است.

این دل سوزاندن برای اقلیتهای ملی توسط همان کسانی صورت می گیرد که در زمان شاه سالها خواستهای منطقی خلق های آذری و کرد را در جنبش دموکراتیک آذربایجان و کردستان سرکوب کردند و در مورد تاریخ آن جعلیات شناخته شده را به هم بافتند و می بافند. این تناقضات سیاست امپریالیستی، در حقیقت تناقض در ظاهر است. ولی در باطن در خدمت به رقیت گرفتن مردم ایران است. آنها در زمان شاه از ایران نیمه مستعمره ساخته بودند و لذا وحدت خلقهای این نیمه مستعمره برایشان ارزش حیاتی داشت و از سرکوب هر جنبش ملی دموکراتیک در ایران حمایت می کردند. امروز استقلال ایران برایشان مانند خار چشمی در منطقه است. آنها نمی توانند یک ایران مستقل را تحمل کنند و دستآورد انقلاب شکوهمند بهمن را بپذیرند این است که امروز با تجزیه ایران و تضعیف حکومت مرکزی موافقند و در این عرصه زیر بغل همه نیروهای منحرف ناسیونال شونیست ایران را گرفته در اختیارشان پول و مهمات قرار می دهند و مغزهایشان را از نفرت ملی پر می کنند. برای این جوجه فاشیستها دشمن اصلی فارسها هستند و نه حکومت جمهوری سرمایه داری اسلامی. آنها نفرت ملی را بطور مصنوعی می خواهند جایگزین نفرت طبقاتی و ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی کنند.

آنها به ناسیونال شونیستها یاد داده اند سازمانهای دموکراتیک مستقل خود را بوجود آورند، سازمان حقوق بشر خود را بوجود آورند تا به این ترتیب هم از تاثیرات عمیق و همه جانبه پیشرفت دموکراسی جلو گیرند و هم سر نخ در دست خودشان باقی بماند. وگرنه کدام عقل سالمی می تواند بپذیرد که حقوق بشر تجزیه بردار است و حقوق بشر کرد و آذری با حقوق بشر فارس و بلوچ و یا عرب فرق دارد. آن جریانهای قومی که مبارزه دموکراتیک، ملی، و مبارزه برای تحقق حقوق بشر را مشروط به قومیت می کنند نه از قوم معینی دفاع می کنند و نه از حقوق بشر، آنها ناسیونال شونیستهائی هستند که خود را پشت عناوین قومی برای تبلیغ روحیه جدائی طلبی پنهان کرده اند. آنها نام حقوق بشر را برخود می گذارند تا سایرین را ارعاب کنند. با این سیاست جنگ روانی باید مبارزه آشکار و شفاف کرد. اخیرا در یکی از نشریات خارج از کشور سازمان برای دفاع از حقوق بشر کردها خود را معرفی می کرد که می خواهد در کردستان بزرگ که از جمهوری آذربایجان، ترکیه، ایران، عراق، سوریه تشکیل می شود تنها برای تحقق حقوق بشر کردها فعالیت کند. روشن است که هدف این سازمان بیشتر به ایران بر می گردد تا به جلال طالبانی در عراق. مطمئنا این سازمان در اسناد خود کوچکترین گامی در افشاء نقض حقوق بشر در جمهوری آذربایجان نسبت به کردها و یا نسبت به کردها در کردستان عراق بر نمی دارد. ناسیونال شونیستهای آذربایجانی ها نیز در این عرصه دستکمی از کردهای تجزیه طلب ندارند. حزب کار ایران(توفان) در عین دفاع از حقوق ملی همه خلقهای ایران، با اتکاء به اسناد کنگره حزبی هرگز با تجزیه ایران و به موازات آن سیاست سرکوب حقوق دموکراتیک خلقهای ایران موافق نیست. حزب ما در عین محکوم کردن همه تلاشهائی که در خدمت تفرقه افکنی در میان وحدت دموکراتیک خلقهای ایران است از کلیه حقوق محقانه اقلیتهای قومی حمایت می کند. کمونیستهای ایران وظیفه دارند برای تحقق حقوق دموکراتیک در ایران مبارزه کنند. و در عین حال تلاششان در جهت وحدت دموکراتیک خلقهای ایران و نه تفرقه میان آنها باشد. کمونیستها هوادر وحدت اند و برای آن تبلیغ می کنند.

 

                  نقل از توفان شماره 115 ارگان مرکزی حزب کارایران مهر ماه 1388

www.toufan.org

toufan@toufan.org