توسعه
جهل، پنداری سفیهانه برای بقاء رژیم
بخاطر بیاوریم که پس
از انقلاب رادیوهای بیگانه در ایران ارج و قربی
نداشتند و مردم بریش آنها می خندیدند زیرا که ایران
بعد از انقلاب حداقل در همان هفت هشت ماه نخست به دموکراتیک ترین کشور
جهان بدل شده بود. مردم ایران توانائی آن را داشتند که با الهام از
یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ قرن بیستم کوه ها
را از جا بکنند. تبلیغات رسانه های گروهی اجنبی در
ایران گوش شنوائی نداشت.
وقتی آخوندها مستقر شدند و
برای استقرار خویش دستهای قمه بدست را از زیر عبای
خویش بدر آوردند و تا زانوی اسب امام زمان خون ریختند و جنازه
دموکراسی و آزادی را با فریادهای اﷲ اکبر به بهشت
زهرا بردند آنوقت سخنان بیگانگان در ایران گوش شنوا یافت. ملاها
که رادیو و تلویزیون را غصب کرده بودند به اشاعه دروغ و
فریب مشغول شدند. همه آن دروغگویانی که تا دیروز دشمن خدا
محسوب می شدند حال مصلحت دروغ را برای بقاء خویش شرعی و
حلال می کردند.
در فردای تشییع
جنازه دموکراسی و آزادی، در فردای قتل عام حقوق دموکراتیک
و مدنی مردم، زبان انتقاد امپریالیستها باز شد و بذر آنها در
ایران زمینه رشد یافت. آخوندها برای ایجاد رعب در
جامعه، در کودکستانها موسیقی برنامه های رادیوهای
بیگانه را پخش می کردند و نظارت و دقت می کردند کدام یک
از کودکان با آن موسیقی همراهی می کند و یا نسبت به
آن ابراز آشنائی می نماید. آنها با این تدبیر
غیر انسانی فورا برای خانواده آنها مزاحمت فراهم کرده و در صورت
نیاز سربه نیستشان می کردند.
ولی آیا این روش
آخوندها توانست جلوی مبارزه مردم را بگیرد؟ هرگز!
آیا این روش آخوندها
توانست مردم را از تلاش برای آگاهی و کسب اخبار واقعی باز دارد؟
هرگز!
آیا با آدمکشی، با
زندان و شکنجه و تبعید و سانسور و دروغ می شود از حرکت اجتماع
جلوگیری کرد و مردم را به قهقرا کشید؟ هرگز! اگر چنین بود
کلیسای قرون وسطائی در دنیا حکومت می کرد و در
ایران “آریامهر“ هنوز بر سر کار بود و این همه جنبش
اعتراضی در ایران پدید نمی آمد.
وقتی پیشرفت علوم
ادامه یافت و فن آوری شبکه اینترنت، پست الکترونیکی،
اختراع رایانه(کمپیوتر-توفان)، پرتاب ماهواره ... پدید آمد و
نیاز زمان ملاها را مجبور می کرد به این ضرورت زمان تن در دهند
آنوقت زمینه های جدید برای کسب به اخبار واقعی
پدید آمد. نخست مردم به تلویزیونهای ممالک همسایه نگاه
می کردند و بتدریج توسط آنتنهای بشقابی به برنامه های
بیگانه دست پیدا کردند که راست و دروغ را بخورد مردم می داد.
رژیم جمهوری
اسلامی به جای اینکه از این تجربه شکست خورده تاریخ
درس بگیرد مانند همه بزدلهای مستبد تاریخ به خشونت و ارعاب
متوسل شد به حریم خانه های مردم بدون حکم دادستان، برخلاف قانون
اساسی جمهوری اسلامی به صورت خودسرانه و باندهای
مافیائی تجاوز کرد، امنیت مردم را به خطر انداخت آنتنهای
بشقابی را ضبط کرده پنهانی فروخت و یا تخریب نموده و
صاحبان آنها را به پرداخت بهای گزاف مجبور نمود تا نگذارد اخبار مضر به حال
آنها در رسانه های خارجی نشان داده شده و به چشم و گوش مردم برسد.
آیا رژیم ملاها با
این تهدید و ارعاب
ودزدی و اقدامات غیر قانونی و وحشیانه موفق شد
مردم را از تلاش برای کسب اخبار و اطلاعات حقیقی باز دارد؟
هرگز!
در کنار رسانه های
گروهی بیگانگان که در اساس خویش از طریق سازمانهای
امنیتی امپریالیستها و صهیونیستها
تغذیه می شوند تلاش برای انجام انقلاب مخملی در
ایران نیز آغاز شد. دشمنان ایران که رنگ دموکراسی بخود
گرفته اند با شناخت از نقاط ضعف یک رژیم مستبد و فاشیستی
و سلسله مراتب مافیائی آن، زمینه را برای سازمان دادن
اعتراضات بر حق مردم و تکیه بر حقوق عادلانه آنها مناسب دیدند و
خواستند که بر این موج اعتراضی بالقوه که زمینه مادی آن
از همان اوایل انقلاب در ایران وجود داشت سوار شوند و مقاصد
خویش را به کرسی بنشانند. مردم معترض و جان به لب رسیده در شبکه
اینترنت فعال شدند، مردم در اعتراض به رژیم ملایان با ارسال پیامک
توسط تلفنهای همراه که خود یک اختراع تازه بود و جهانگیر شده
بود نه تنها ملاها و مذهب را مسخره می کردند بلکه راهی یافته
بودند که تماسهای فوری و سرّی گرفته و از این فن در جهت
سازماندهی و پخش اخبار و حتی شایعات استفاده کنند. رژیم
جمهوری اسلامی که تا دیروز نامه های ارسالی از خارج
را بر خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی باز می کرد و
مرکزی برای نظارت بر این امر در باغشاه ایجاد کرده بود
حال با هجوم پستهای الکترونیکی روبرو شده بود. مردم ایران
مراکز سانسور رژیم جمهوری اسلامی را دور زده بودند. در
حالیکه مامورین رژیم مطبوعات ایران را از درج اخبار
واقعی برحذر می داشتند و آنها را شدیدا تحت کنترل داشته
خبرنگاران را یا می خریدند و یا اخراج می کردند و
به امان خدا رها می ساختند تا از گرسنگی بمیرند، مردم با
دوربیهای تلفن همراه صحنه های تکان دهنده ای از کشتار
مردم را به جهان مخابره می کردند. هرایرانی وطنپرست برای
خود یک خبرنگار شده بود. دنیا در مقابل قدرت توده های مردم در
ایران، درجه بالای از خودگذشتگی و شهامت آنها سر تعظیم
فرود آورد. رژیم مستبد و دروغگوی جمهوری اسلامی که به
وجود آتش جهنم برای خود اعتقادی ندارد و آنرا برای مردم
توصیه می کند در مقابل این موج بی انتها سراسیمه شد
و روحا درهم شکست. در این جنگ روانی رژیم جمهوری
اسلامی به شدت باخت و در سراسر جهان و ایران بی اعتبار شد. ترس
سراپای عمال رژیم را در بر گرفته است زیرا تازه می فهمند
که چه سیل خشم عظیمی دارد متراکم می شود که در
آینده نزدیک هرگز نمی توان مانع سرریز شدن و
خروشیدن آن شد. پایه های رژیم جمهوری اسلامی
در 22 خرداد لرزید و تضادهای حاکمیت را تشدید نمود. گرچه
مبارزه مردم فروکش کرده و از دامنه آن کاسته شده است ولی این
تنفسی برای کسب مجدد قوا و تنفسی در فاصله جنگ نخست و
آخرین نبرد است. رژیم جمهوری اسلامی بجای
اینکه بفهمد که دروغگوئی در دنیای کنونی، در
شرایطی که میلیونها ایرانی در خارج از کشورند
و با خانواده هایشان درایران تماس دارند و اخبار را می برند و
می آورند و بخشهای مثبت فرهنگ پیشرفته غرب را می آموزند و
به ایران می آورند و آنرا در مقابل خرافات و سنت قرون وسطائی
آخوندی افراشته می کنند، فایده ای ندارد، بجای آنکه
بیاموزد مردم را نمی شود در قرن بیست و یکم در بی
اطلاعی نگاه داشت و خرافات را تبلیغ کرد و به مردم نمی شود
بی احترامی نمود و مدعی شد رای مردم فاقد ارزش است. مردم
را نمی شود گله های گوسفند فرض کرد که نظر نداشته باشند و تنها نظر
ولی فقیه درست بوده و تنها وی است که حق اظهار نظر دارد،
ترجیح می دهد که از واقعیت فرار کند و مانند همه مستبدین
تاریخ که گوش شنوائی برای نظریات مردم نداشتند دارودسته
های مافیائی خویش را مسلح کند. آنها پاسداران را مسلح
کرده اند، بسیجیها را مسلح کرده اند، لباس شخصیها را مسلح کرده
اند، آخوندهای خودی را مسلح کرده اند، گروههای
تروریستی خودی را که اعضای حزب موتلفه اسلامی و
فدائیان اسلام و حزب اﷲ هستند مسلح کرده اند، هرندی ها از
خانواده تروریستهائی که نخست وزیر حسنعلی منصور را به قتل
رساندند بر سر کار آورده اند و... به امید اینکه موج مقاومت
میلیونی مردم را درهم شکنند.
آخوندها می خواهند بهر
قیمت مانند یک قوای اشغالگر در ایران عمل کنند و بر سر
کار بمانند. آنها برای خویش “طبقه جدید“ خلق می کنند تا
پایگاه اجتماعی آنها قرار گیرد. گدا پروری به بهانه
حمایت از کم درآمدها و کوخ نشینان، تقویت لومپن پرولتاریا،
سرازیر کردن در آمد نفت به جیب قشر معینی از جامعه و
ایجاد اقلیت کاخ نشین خودی بروکرات، خرافات پروری و
مرید جمع کنی و بذل و بخشش عناوین دکتر و مهندس به قشر
معینی که مطابق با آن در مقامات معینی نصب شده و از بودجه
کشور زالووار بدون کوچکترین منفعت اقتصادی ارتزاق می کنند، از
ویژه گیهای دیگر آخوندهاست. مثلا بیکاره ها و
مفتخورها می توانند لیسانس و دکترای قرائت قرآن از حفظ را
دریافت کنند و وزارت علوم اسلامی دکترای از حفظ خواندن قرآن را
هموزن دکترای فیزیک اتمی از دانشگاههای معتبر اروپا
و آمریکا ارزیابی می کنند. اشتباه نکنید سخن بر سر
از حفظ کردن قرآن است و نه آموختن زبان عربی. بسیاری از
این دکترها و دکتر زاده ها بر وزن آقازاده ها معنی سوره های و آیه
هائی را که حفظ کرده اند نمی دانند. این حافظین قرآن سپس
با این دانش جزئی استخدام دولت می شوند و از بودجه نفت و مالیات عمومی زالو وار
استفاده نموده و همیشه برای دستگاه مافیائی احمدی
نژاد سینه می زنند. احمدی نژاد در کنار دستگاه آخوندی
دستگاه غیر آخوندی مشترک المنافع دیگری خلق می کند
تا رژیم بتواند دو پای خویش را بر دو گرده قرار دهد و
پایگاه اجتماعی خویش را گسترش دهد. ولی آیا این تشبثات
رژیم کاری خواهد بود؟ هرگز زیرا از این “عقلهای کل“ همه جوامع استبدادی بخود دیده است
و راسپوتینها را به سزای اعمالشان رسانده است. چنین
دستگاههائی در درجه اول در درون خود دشمنان خویش را پرورش
میدهند، آنها در درون خود مارهادی را می پرورانند که برای
چپاول بیشتر بر ضد خودشان دسیسه می چینند و از خوردن خون
خودشان لذت می برند. احمدی نژادها دشمن پرورند زیرا نمی
توانند به مردم میهنشان تکیه کنند. اخیرا برای مبارزه با اشتیاق
مردم به دانائی دستگاههای پارازیت ساز وارد کرده اند تا مانع
شوند که مردم با گوش دادن به رسانه های گروهی اجنبی از آنچه در
ایران می گذرد با خبر شوند. اکثریت قریب به اتفاق مردم
اخبار را از رسانه های خارجی بدست می آورند زیرا می
دادند که رسانه های تحت کنترل داخلی دروغ می گویند. خطرات
ایجاد این پارازیتها برای سلامتی آنطور که گفته
می شود بقدری زیاد است که صدای خود ملاها نیز در
آمده است. چون امواج رادیوئی پارازیتها، دیگر موافق و
مخالف رژیم نمی شناسد و همه را آنگونه که می گویند به
بیماری “سرطان“ مبتلا می کند. آخوندها از ترس اینکه
خودشان سرطان نگیرند (گور پدر ملت ایران-توفان) به انتقاد از نصب
این آنتنها دست زده اند و خواهان آنند که آنها را برچینند و یا
ترتیبی دهند که فقط “ضد انقلاب“ سرطان بگیرد. آخوند
سرطانی تمایلی به بقاء حکومت اسلامی ندارد زیرا
آنها به مصداق بعد از مرگ من چه دریا چه سراب زندگی می کنند.
در مطبوعات ایران
تاثیرات حفقان را بصورت روشن می بینیم که می
نویسند:
“میزان روی آوردن مردم
به ماهواره نسبت به سال قبل دوبرابر شده است
متن خبر :
قائممقام سازمان صدا و سیما
با اشاره به این كه 40 درصد مردم به ماهواره روی آوردهاند گفت: روند
گسترش ماهواره در جامعه بسیار نگران كننده است. دارابی هم چنین
از رشد روزافزون حضور ماهواره در میان خانوادههای ایرانی
خبر داد و این روند را نگران كننده دانست و افزود میزان روی
آوردن مردم به ماهواره نسبت به سال قبل دوبرابر شده است.
مسعود پزشكیان نماینده
تبریز و عضو كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای
اسلامی خواهان
بررسی جدی تاثیرات مخرب پارازیتهای ماهوارهای
در سلامت و روان انسان شد و گفت: از نهادی كه مسئول پخش پارازیت
برای مختل كردن ماهوارهها در شهر تهران است خواهش میكنیم به عواقب جدی
این امواج مخرب بر سلامت شهروندان تهرانی توجه داشته
باشد.
نماینده تبریز
خاطرنشان كرد: متاسفانه پخش پارازیت به صورت كاملا بی
ضابطهای صورت میگیرد
و در این خصوص به تنها چیزی كه توجه نمیشود سلامت
شهروندان است.
نماینده تبریز با
اشاره به نقش نظارتی مجلس در دفاع از حقوق شهروندان گفت: مجلس در این مورد باید به صورت
جدی وارد شود و از سلامت مردم دفاع كند.“
متوجه می شوید که
نگرانی نمایندگان شورای نگهبان “بی ضابطه“ بودن این
اقدامات است و نه اینکه با این کار آزادی بیان نقض
می شود و تیغ سانسور به کهکشانها نیز می رسد.
راه چاره را رژیم
سرمایه داری مافیائی جمهوری اسلامی در
این دیده است که به در خانه هر کس که تلویزیون دارد نامه
تهدید آمیزی ارسال دارد و “مشترک عزیز“ را از عواقب
دیدن برنامه های رسانه های اجنبی بهراساند. مامورین
رژیم مردم را تهدید می کنند که به موجب قانون هر کس در
حریم خانه خود برنامه هائی را در تلویزیون تماشا کند که
از نظر رژیم جمهوری اسلامی مجاز نیست وی را مجازات
کرده و پوستش را می کنند. صرفنظر از اینکه این تهدید
توخالی است و چنین امری عملی نیست و این کار
نشانه درماندگی کامل رژیم است روشن است که ادامه این
سیاست سانسور، تهدید، شکنجه، تعقیب، زندان و اعدام به آنجا منجر
خواهد شد که همراه فروش هر تلویزیون یک مامور
امنیتی نیز اعزام کنند تا شب و روز در کنار
تلویزیون مواظب باشد مردم چه برنامه هائی را مشاهده می
کنند. شکست این سیاستها از هم اکنون روشن است. رژیمهائی
که برای مردم کشورشان و برای انسانها ارزشی قایل
نیستند سرانجام محکوم به نابودی هستند. تجربه 30 سال مبارزه با علم و
دانش، تجربه 30 سال تبلیغ جهل و خرافات، تجربه 30 سال مبارزه مردم در افشاء
این رژیم دروغگو و ریاکار چشمان آخوندها را نگشوده است که با
این روش، طناب دار را به گردن خود می اندازند. مردم برای خدا و
پیغمبر نیز تره هم خرد نمی کنند دارو دسته خامنه ای
احمدی نژاد که جای خود دارند.
تنها یکراه می ماند.
آنهم راه بر طرف کردن سانسور، احترا م به عقاید مردم، برسمیت شناختن
حقوق دموکراتیک، پذیرش آزادی عقیده و بیان،
آزادی تاسیس و فعالیت احزاب سیاسی، آزادی
اتحادیه های کارگری و صنفی، برسمیت شناختن
تساوری حقوق زنان با مردان، احترام به حقوق کودکان، مجازات عاملین
تجاوز و شکنجه در زندانها، قطع دست دزدان اموال عمومی در مراکز قدرت و
محاکمه و مجازات آنها، شفافیت در تمام عرصه ها و... بدون این اقدامات
هرگز امکان ندارد میان مردم میهن ما و این رژیم نکبتبار
اعتمادی بر قرار شود. هرگز امکان ندارد که زمینه دسیسه عمال
بیگانه ازایران برچیده شود زیرا که خود این رژیم
شرایط مادی تبلیغات و اعمال نفوذ آنها را فراهم می سازد.
بدون احترام به مردم و به رای و نظر آنها، بدون احترام به قانون امکان ندارد
رژیمی بتواند به صورت طولانی حمایت مردمی کسب کند.
این رژیم فرجامش روشن است درسته به کام امپریالیسم و
صهیونیسم فرو می رود.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 117
آذر ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
toufan@toufan.org