مقالات توفان الکترونیکی شماره 146 نشریه الکترونیکی حزب کارایران شهریورماه 1397

www.toufan.org

 

دراین شماره می خوانید:

نان،کار،آزادی

سخنی كوتاه در مورد مبارزات دلیرانه مردم ایران

تحریم های امریکا و اثرات آن از منظر جنسیتی

ایران وطن من - گزارشی از ایران

توطئههای ضد کارگری را درهم شکنیم

اتحاد و همبستگی ما کارگران، تنها تضمین پیروزی مبارزات «هفت تپه» است

درحاشیه راهپیمایی كارگران راه آهن

محمد خاتمی ، ناجی نظام ولایت فقیه و شخص رهبر است

پرسش و پاسخ در شبکه تلگرام

گشت و گذاری در فیسبوک، پاسخ به یک پرسش

****

 

نان،کار،آزادی

خامنهای هنگامی که از هدف جامعه اسلامی سخن میراند، برای آن سه ویژگی قائل میشود و یا به عبارتی از آن به عنوان سه ضلع «هندسه انقلاب» اسلامی یاد میکند. این سه خصوصیت، که «هدف غائی و نهائی» «انقلاب اسلامی» است، عبارت هستند از «پیشرفت»، «عدالت» و «معنویت». امروز که در آستانه چهلمین سال حاکمیت نظام سرمایهداری عقبافتاده جمهوری اسلامی هستیم، دغدغه اساسی مردم کماکان کار، نان و آزادی است که به مثابه سه مسأله عمده و سه نیاز مبرم در شعارهای مردم کوچه و خیابان انعکاس یافته است. چهل سال مدت کوتاهی نیست، سران اسلامی ایران اگر از دوراندیشی و درایت لازم برخوردار میبودند، امروز اوضاع کشور به گونه دیگری میبود. امروز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب بهمن، کشور ما هنوز در زمینه تولید پیشرفته، درجا میزند؛ تولید عملاً به رکود کشیده شده است؛ صنعت کشاورزی کشور رو به نابودیست؛ در بخش صنایع کلیدی کشور هنوز دست ما به سوی جوامع سرمایهداری پیشرفته دراز است. اگر اقتصاد ما از رشد سالم برخوردار میبود؛ اگر سیاست دولت ایران بر کاهش وابستگی به صادرات نفت متمرکز میبود؛ اگر تولید با تأمین نیازهای کشور منطبق میبود؛ اگر اولویتهای سرمایهگذاری در بخشهای صنایع کلیدی درست و صحیح تعیین میشدند؛ اگر از استعدادهای جوانان کشور استفاده معقول میشد، اقتصاد کشور امروز در اثر تهدید و تحریمات آمریکا از هم فرونمیپاشید. «رهبر» اذعان دارد که «مشکلات اقتصادی کشور ممکن است بیست درصد، سی درصد، چهل درصد مربوط باشد به تحریمها [امّا] بقیّه مربوط به مدیریّت ما است» این اعتراف رهبر تأیید بیان حقیقتی است که کارگران و زحمتکشان ایران سالهاست آن را با پوست و گوشت و استخوان خود حس و تجربه کردند و همواره آن را فریاد زدند و گوش شنوائی نهیافتند. اما واقعیت این است که نظام سرمایهداری اسلامی ایران نه توانسته است بعد از گذشت ۴ دهه اقتصاد کشور را از وابستگی به امپریالیسم بهرهاند، و بدین ترتیب به «پیشرفت»، رکنی از ارکان و اهداف «انقلاب» جامه عمل بهپوشاند. نتیجه عملی این پسرفت، این شده است که امروز مطابق اظهارات امیدعلی پارسا، رئیس مرکز آمار ایران «۲۷ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر در کشور دنبال کار هستند»، یعنی بیکارند و سرمایه قادر نیست این تعداد قابل توجه از جوانان مستعد را جذب بازار کار کُند. اوضاع نابسامان کشور «رهبر انقلاب اسلامی» را واداشته است، تا پیدرپی به مناسبتها و بهانههای مختلف به وضعیت معیشتی مردم اشاراتی بکند و از دولت خود بخواهد که برای حل این مشکل اساسی راهی بیابد. «رهبر» اما آنچنان به «سیاستهای اقتصادی مقاومتی» دولت روحانی دل خوش کرده است، گوئی کلید حل معما را یافته است. او متوجه نیست که «بیکاری» و «تورم» از قوانین بازار سرمایه تبعیت میکند و نه از توصیهها و اوامر «رهبری». که گوئی با «روحیه شجاعت و ایستادگی» میتوان «بنیه اقتصادی کشور» را، که او آنرا یکی از «حساسترین و کلیدیترین موضوع» برمیشمرد، تقویت کرد.

«عدالت» که غایت و نهایت مطلوب «انقلاب اسلامی» است، هنوز پس از گذشت ۴۰ سال نهتوانسته است به عرصه عمل، به عرصه اجتماع راه یابد. «عدالت» بنابر سخن مفسرین قرآن، آن است که «فقر نباشد و مردم در معیشت و زندگی به استغنا و بینیازی دست یابند». کافیست به وضعیت معیشت مردم نگاهی انداخت، تا متوجه شد که نئولیبرالیسم زیر سایه «عدالت» اسلامی چگونه فقرا را فقیرتر و اغنیا را غنی‌تر ساخته و فاصله طبقاتی را تعمیق بیشتری بخشیده است. «رهبر انقلاب» همانند سَلَف خود، استاد مطهری، منشاء بیعدالتی را در «زور و ظلم» میبیند. اما او به شما ننمیگوید که «زور و ظلم»، خود از کجا منشاء میگیرد؟ البته «رهبری» مختارند که حقیقت را آنگونه که میخواهند، بهبینند، یا آن را کتمان کنند، ولی عموم مردم خوب میدانند که منظور و مقصود از شعار «عدالت» فقط امنیت سرمایه است. با سیاست خصوصیسازی و کاهشِ نقشِ دولت در اقتصاد، مردم چگونه میتوانند «در معیشت و زندگی به استغنا و بینیازی دست یابند»؟ بیجهت نیست که مسئول سیاسی سپاه امام سجاد، استان هرمزگان، اذعان میدارد «در عدالت هنوز عقب ماندیم.....». علیرغم این رهبر همان لاطائلات و گزافهگوئیهای خمینی را تکرار میکند که «انقلاب ما برای نان نبود»، مردم برای «معنویت» انقلاب کردند. این درحالیست که پس از گذشت چهار دهه از انقلاب بهمن ۵۷ رهبر از «معیشت مردم» به عنوان یکی از خطوط اصلی انقلاب یاد میکند.

روحانی پا را فراتر از رهبر میگذارد و علت نارضایتی مردم را اینگونه توجیه میکند. «مردم تنها به خاطر مشکلات اقتصادی به خیابان نیامدهاند و فقط پول و نان و آب نمیخواهند، یکی از خواستههای مردم این است که فضا را بازتر کنیم». یا روحانی نمیداند چه میگوید، در کلامِ باطل آمیزش میکند، یا میداند ولی آگاهانه دروغ میگوید. منظور روحانی از بازترکردن فضا «وحدت ملی» است، که مصداق آن «وحدت حاکمیت» است. بنابر روحانی «اگر همه با هم شویم، ...یعنی مجلس، دولت، قوه قضائیه، نیروهای مسلح، مردم از ما حمایت می‌کنند» (تأکید از توفان). حسن روحانی خیلی زیرکانه «وحدت حاکمیت» را به خواست، نیت و مطالبه تودهها تفسیر میکند و اعتراضات آنان را برای نان، کار و آزادی واکنش به وضع نامطلوب حاکمیت مینمایاند و جناحهای درون حاکمیت را به «وحدت» فرا میخواند تا به این «مطالبه به حق مردم» گوش فرا دهند. روحانی در این «وحدت ملی»، که اجزاء مرکبه چهارگانه آن «مجلس»، «دولت»، «قوه قضائیه»، «نیروهای مسلح» است، برای مردم جائی باز نمیکند. روحانی با این «وحدت ملی»، که چیزی نیست جز «وحدت حاکمیت»، قصد آن دارد تا در برابر جبهه نان، کار و آزادی صفآرائی کند و حاکمیت را برای تقابل جدی با مردم آماده سازد.

مردم ایران باید در این اوضاع حساس کنونی، که تضادهای درون قدرت روز به روز عیانتر میشوند و ترس و وحشت از فروپاشی نظام به بدنه حاکمیت رسوخ کرده است، از اعتراضات اقشار مختلف جامعه، به ویژه از مبارزات طبقه کارگر، به دفاع برخیزند. اتحاد و همبستگی مردم، اگر قرار باشد با موفقیت و پیروزی قرین شود، باید با تشکیلات و برنامه منسجم درآمیزد. کمونیستها و نیروهای مترقی و انقلابی وظیفه دارند تا زمینه چنین مبارزه متشکلی را بوجود آورند و راه و جهت مبارزه را به مردم نشان دهند. ما خسته نمیشویم از تکرار بیان این حقیقت که لازمه دستیابی به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی پیوند با طبقه کارگر ایران است. تاریخ معاصر ایران گواهی میدهد که طبقه کارگر در مبارزه برای صیانت از منافع ملی و ملت ایران همواره به نیروی لایزال خود متکی بوده و صف خود را از بدخواهان و دشمنان به خلق و کشور جدا ساخته است.

در برابر اقشار زحمتکش ایران، معلمان، پرستاران، کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، کشاورزان همه و همه، برای نیل به پیروزی برای آیندهای درخشان، راهی نیست جز اقبال و اعتماد به سالمترین، صادقترین و پیگیرترین طبقه، یعنی پرولتاریای ایران و رهبری سیاسی او. باید این نیروهای افراد پراکنده را در بستر یک تشکیلات سیاسی به نیروی جمعی بدل کرد، تا قدرت شکننده آنان در مبارزه موثر واقع شود. ولی صِرف وجود تشکیلات نیز برای پیروزی بر دشمن کافی نیست؛ این تشکیلات باید توسط رهبران کاردان، با تجربه، با کفایت و انقلابی با دانش و به شیوه علمی رهبری و هدایت شود. از اینروست که نقش رهبری در هر جنبش انقلابی شرط لازم برای پیروزی است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.


سخنی كوتاه در مورد مبارزات دلیرانه مردم ایران

اعتراضات مردم در روزهای اخیر و در چندین شهر ایران ادامه اعتراضات و مبارزه بر حق مردم در دی ماه سال گذشته است.

هر اندازه شعارهای مردم روشنتر و شفافتر، بیان مطالبات طبقاتی و به دور از شعارهای انحرافی كه از كانال رسانههای امپریالیستی و سلطنتطلب و اعوان و انصارشان به سوی ایران تبلیغ میشود، باشد، نظر اقشار وسیعتر و گستردهتری را به سوی خود جلب خواهد نمود. صف مردم و شعارهایشان باید بیان روشن دفاع از استقلال، دمكراسی و عدالت اجتماعی و مخالفت با مداخلات خارجی باشد.

در شرایط بحرانی كنونی لاشخوران بینالمللی نیز بیكار نهنشستهاند و خود را دوست و دلسوز مردم نشان میدهند، تا بر خر مراد سوار شوند و همین سیاستهای كنونی و ویرانگر جمهوری سرمایهداری اسلامی را در شكل دیگری پیاده نمایند. پس هدف از دلسوزاندن این لاشخوران و نوكرانشان نه استقرار دمكراسی در ایران است و نه استقلال و نه عدالت اجتماعی. آنچه آنها به دنبالش هستند، غارت ثروت و دسترنج مردم و منابع طبیعی كشور و به مستعمره تبدیل كردن ایران است، ایرانی كه گوش به فرمان كاخ سفید و در منطقه متحد عربستان و اسراییل خواهد بود.

براساس تجارب مبارزات خودجوش چهار دهه اخیر و تجارب تاریخی باید ترویج و تبلیغ کرد که طبقه کارگر به وحدت و تشکیلات نیاز دارد، تا به‌تواند جنبش اعتراضی مردم را رهبری کند و به سر منزل مقصود بهرساند. حزب کار ایران (توفان) این وظیفه کمونیستی را در دستور کار خویش قرار داده است و بی حزبی و سرفرودآوردن در قبال اعتراضات خودجوش و بی‌دورنما را نه تنها راه حل خروج از بحران کنونی نمی‌داند، بل دنباله‌روی از بورژوازی و شکست و بن‌بست سیاسی و به زیان منافع کارگران و زحمتکشان ارزیابی می‌کند.

در شرایط بحرانی کنونی که مردم ایران با فقدان رهبری سیاسی و با دو عفریت داخلی و خارجی روبرو هستند، وظیفه سنگینی بر دوش حزب ما قرار دارد، که ضمن تبلیغ حزبیت و تشکیلات، کلیه نیروها و سازمان‌ها و گروهای سیاسی و شخصیت‌های ملی و انقلابی را، که خواهان سرنگونی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی به‌دست مردم ایران هستند و برعلیه مداخلات امپریالیستی و صهیونیستی موضع شفاف و روشنی دارند، به همکاری سیاسی و اتحاد و یگانگی دعوت می‌کند. شکل گیری چنین همکاری سیاسی و دمکراتیکی در شرایط کنونی نویدبخش است و تأثیرمثبتی بر جنبش خواهد گذاشت. رمز پیروزی و موفقیت مردم ایران آگاهی و تشكیلات است و جز این نیز نمیباشد.

سرنگون بادرژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به دست مردم ایران !

دست امپریالیسم آمریكا از ایران و منطقه كوتاه باد!

زنده باد مبارزه مردم ایران برای نان، كار، مسكن و آزادی!

حزب كار ایران (توفان)

١١ مرداد. ماه ١٣٩٧


تحریم های امریکا و اثرات آن از منظر جنسیتی

دور جدید تحریمهای امریکا، که میبایست ۴ اوت (۱۳ مرداد) آغاز گردد، با دو روز تأخیر سرانجام به اجرا درآمد. بخش دوم تحریمها، که قراراست ضربه اصلی را بر رژیم وارد آورد، روز ۴ نوامبر (۱۳ آبان)اعلام شده است. طبق گفتۀ مقامات امریکایی، در بخش دوم، احتمال اعمال تحریمهایی علیه خریداران نفت ایران وجود دارد. در حال حاضر عمدتاً کشورهای اتحادیه اروپا، هند، چین، کره جنوبی و ژاپن خریداران نفت ایران هستند. اما پیش از اعلام این تاریخها مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، از تصمیم راسخ دولت ترامپ جهت افزایش تحریمها تا نیل به هدف اصلی خود، که به چالشِ اقتصادیِ رژیم منتهی خواهد شد، سخن گفت و در ادامه بیان داشت: «ایران باید یا در کشورهایی مثل لبنان، سوریه، عراق و یمن حضور داشته باشد... و یا باید پولش را در ایران خرج کند، چرا که ایران پول کافی برای هر دو کار را نخواهد داشت....» هدف از تحریمها دیرِ دیر در این لحظه میبایست برهمگان آشکار میشد.

پُر واضح است که تحریمها همواره با هدف تضعیف توانایی دولتها انجام میگیرند. هنوز چند روزی از تحریمات نهگذشته است، از عدم توانایی ورود دارو براثر نوسانات ارزی تا افزایش ۱۵ درصدی داروهای خارجی گزارشاتی مشاهده میشود. با یک بررسی اجمالی بر تاثیراتِ تحریمهای اقتصادی از منظر جنسیتی در کشورهایی نظیر ایران، میتوان آشکارا مشاهده نمود که زنانِ جامعه در هنگام مواجهۀ دولتها با بحرانهای اقتصادی - سیاسی در موقعیتی به مراتب آسیبپذیرتر از موقعیت قبل خود قرار میگیرند. اکنون با توجه به زوال اقتصاد بیمار ایران و تأثیرتحریمها بیم آن میرود که به زودی شاهد بازگشت به محدودیتهای گذشته و تصویب قوانین جدیدی علیه زنان خواهیم بود، که به حاشیه راندهشدن و تخریب مضاعف موقعیت اجتماعی زنان منتهی خواهد شد. راهکارهای دولتهای ایران در چنین مواقعی از تشویق به ازدواجها در سنین پائین، افزایش تعداد فرزند تا محدودسازی اشتغال زنان و سهمیهبندی جنسیتی رشتههای دانشگاهی و تلاشی آشکار در جهت خانهنشینکردن زنان و دور نگه داشتن آنان از عرصههای عمومی بوده است. در دوران تحریمهای قبلی، شاهد بازنشستگی‌های زودهنگام؛ کاهش ساعات کاری و استخدام نیمه وقت زنان بودیم.

قوانین تبعیض‌آمیز و حفاظت‌های ناکافی در نظام حقوقی ایران در چهل سال گذشته همواره موانعی برای دسترسی برابر زنان به بازار کار را پدید آورده است. اما باید دقت داشت که در چهار دهۀ گذشته زنان ایرانی تبدیل به نیمی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی کشور شده‌اند. در مقیاس جهانی در فاصلۀ بین مارس ۲۰۱۶ تا مارس ۲۰۱۷، در برابر۶۴٫۱ درصد مردان، تنها ۱۴٫۱ درصد زنان ایران در زمرۀ نیروی کار بودهاند. مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانوادۀ دولت روحانی صبح روز چهارم شهریور ماه ۱۳۹۷ از افزایش روند نرخ بیکاری زنان در ١٠ سال گذشته خبر داد. بر اساس آمار منتشر شده، اکنون ۴۵ درصد زنان فاقد درآمد و نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده دو برابر مردان است. حال در شرایط تنگنای اقتصادی حاصل از فساد مالی، عدم مدیریتهای صحیح، نمونه برداریهای ناقص اقتصادی از کشورهای سرمایهداری دیگر در ایران و تحریمها، بازهم زنان اولین قربانیان خواهند بود، خصوصاً زنان کارگر. از آسیبهای اجتماعی ناشی از بیکاری، با توجه به تجارب دوران تحریمهای متعدد علیه ایران، میتوان تن فروشی، اعتیاد و هزاران مشکلات جانبی دیگر در جامعه نام برد.

خانوادههای فقیر بر اثر فشار اقتصادی و ناتوانی در پرداخت هزینههای تحصیلی به ترک تحصیل اجباری دختران خود به نفع پسران تن میدهند. برخی خانوادهها برای کمکردن تعداد «نانخوران» خانواده، دختران خرد سال خود را به عقد مردان بزرگ سال درمیآورند. در شرایط بیکاری و پرداخت دستمزدهای پائین مردانی که از توانایی مالی بیشتری برخوردارند، امکان مییابند تا زنان فقیر مجردی را، که راه نجاتی پیش روی خود نمیبینند، به عقد خود درآورند. مسئولان به جای رفع مشکلات مذکور قوانین «تعدد زوجین» را به تصویب میرسانند و امروز با توجه به شرایط سختتر تلاش برای تصویب قوانین تک همسری از سوی فعالان سیاسی زنان در پستوهای اداره جات دولتی جای مییابند.

تا وقتی حاکمیتِ قوانینِ ارتجاعیِ مذهبی – سرمایهداری بر ایران سایه افکنده باشد، هرگونه ادعایی بابت «آزادی» تنها فریبکاری است و گفتههایی پوشالی بیش نیستند و ادعای حمایت امریکا و غرب از «آزادی» تنها بازی با الفاظ و دروغپردازیهای بورژوائی است. نکبت، فقر و بدبختی در ساختار نظام اقتصادی ایران نهادینه شده است، اما بر اثر فشار تحریمها و تهدیدهای دائمی، بروز جنگ، جنبش حقطلبی و برابرخواهی زنان در ایران بیش از پیش با مبارزۀ جدی رژیم روبرو خواهد گشت و اساسیترین حقوق اجتماعی و اقتصادی آنان، همچون نمونههای عراق و لیبی ... نقض و به حاشیۀ جامعه رانده خواهد شد.

اپوزیسیونی که دل در گروی تحریمهای جنایتکارانه و تجاوزات نظامی داشته باشد، اپوزیسیون مردمی نیست. پیروزی مردم ایران علیه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی ایران در گروی آگاهی و تشکیلات است. ضرورت همکاری سیاسی احزاب، سازمانها و افرادی که در مقابل دخالتهای امپریالیستی و صهیونیستی موضعی روشن و شفاف دارند، امریست که حزب ما همواره بر آن تکیه کرده است.


 

ایران وطن من - گزارشی از ایران

هر روز که میگذرد بر درد و رنج مردم وطنمان افزوده میگردد. از درون توسط چپاولگران در حکومت و از بیرون به واسطه تحریمهای سخت اقتصادی، که بحرانهای پیاپی را به همراه میآورد. در میانه این بحرانها، از طرفی قدرت خرید اقشار زحمتکش و مزدبگیر کاهش مییابد، بیکاری و در پس آن فحشا و کارتنخوابی افزون میگردد و از طرف دیگر آقازادههای تاجر، بازاریان و مفتخواران سوار بر امواج بحرانها میشوند، بر سرمایههای نجومی خود میافزایند. رانت خواریِ حکام و آقازادهها بر هیچ فردی پوشیده نیست.

دوستی از برون مرز، در تماسی که با هم داشتیم، از وضع و حال مردم پرسید و پیرامون اعتراضات مردم. من بر خلاف رسانههای برون مرز و بخصوص رسانههای وابسته به آمریکا، اسراییل و عربستان، به ندرت شاهد تظاهرات گسترده مردم، آنطور که دررسانهها تبلیغ میشود هستم. اگر از اعتراضات دیماه سال گذشته و اعتراضات پیرامون کمبود آب بگذریم، که در جنوب کشور و اصفهان و چند شهر دیگر صورت گرفت، دیگر اعتراضات مردم بیشتر تحت تأثیر رسانههای خارجی و محدود به قشر میانه و یا متوسط شهری بوده است. کارگران در این اعتراضات یا غایب هستند و یا شرکت فعال ندارند. شعارهای اعتراضات چند ده نفره و یا چند صد نفره در گوشه و کنار برخی شهرها نیز با خواستههایشان هیچگونه همخوانی و هماهنگی ندارد. روشن است آنکه دربهدر به دنبال کار است، که بدین صورت لقمه نانی بر سر سفره خانواده بگذارد، طبیعتاً شعارش «کار، نان، مسکن و آزادی» است. شعار وارداتی «رضا شاه! روحت شاد» نمیتواند با اهداف این جوان هماهنگی داشته باشد، برعکس، اهداف معترضین را به بیراهه میبرد و میبینیم که بُرده است. در اینجا مردم کمتر به رسانههای دولتی، تحت انحصار جمهوری اسلامی، وقعی میگذارند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز با مدیریت افرادی به غایت مرتجع و ابله توان جلب مردم را ندارد، در نتیجه بخش بزرگی از مردم این رسانه رسمی دولت را در عمل  تحریم نمودهاند و به رسانههای بیگانه روی آوردهاند.

برخلاف دوران انقلاب که محتوای شعارهای مردم به طور روشن سیاسی بود و حتی برخلاف شعارهای جنبش ۱۳۸۸، که خواستههای مردم بازهم نسبتاً روشن و سیاسی بود، هر چند در آن شعارهای انحرافی هم آورده شد، ولی به خاطر داشتن شکلی از رهبری در کادر جناحی، مردم برخلاف امروز به تبلیغات رسانههای بیگانگان به این اندازه و در این ابعاد اعتنایی نمیکردند.

نقش سه رسانه «من و تو»، «صدای آمریکا» و«آمدنیوز» در کنار «بی بی سی» در منحرفکردن اهداف معترضین و به انقیادکشاندن مردم و کشور، بدون تردید خطرناک و خائنانه است. بیهوده هم نیست که کشورهای غرب خصوصاً امریکا، اسرائیل و عربستان سعودی سالانه صدها میلیون هزینه این رسانهها میکنند. خیانت نوکران و وطن فروشان ایرانی، که در خارج با پولهای اربابانشان در ناز و نعمت بهسر میبرند، کمتر از خیانت حکام ایران نیست.

نمیدانم چرا مردم کشورمان تا این اندازه شیفته شایعات هستند. همان شایعاتی که از طریق رسانههای نامبرده به مردم تزریق میشود. گویا مردم کشورمان به چشم، گوش و عقل خود اعتماد ندارند و منتظرند تا رسانههای بیگانه خبر دهند! چرا ما گرفتار بیهویتی خویش گشتهایم!؟ بطور روشن برخی ابراز میدارند دزدی بد است، ولی دزدی غربیها متمدنانه است، پس بهتر از دزدی سردمداران و مسئولان رژیم است. در صورتی که میدانیم غربیها و اسرائیل جهان را غارت میکنند و برای به انقیادکشاندن کشورها صدها هزار و میلیونها انسان را میکشند و کشورها را نیست و نابود میکنند. اما رسانههای نامبرده فکر بخشی بزرگ از مردم کشورمان را تسخیر نمودهاند.

وقتی رسانههای داخلی و بخصوص صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دست بیلیاقت تعدادی عقبافتاده و کودن قرار گیرد، نمیتوانند با مردم رابطهای داشته باشند، چنین رسانههایی قادر نخواهد بود اعتماد مردم را جلب کنند و در نتیجه قدرت مبارزه بر علیه شایعات و دروغ پردازیهای بیگانگان در فضای مجازی را ندارند. بخصوص اگر حکام از ریز و درشت، دزد و چپاولگر باشند.

در کوچه و خیابان همه از گرانی سخن میگویند و عجب آنکه خود مستقیم با گرانی دست و پنجه نرم میکنند، ولی مقدار گرانی اجناس را از زبان «صدای آمریکا» ، تلویزیون «من و تو» و رسانه «آمدنیوز» برای یکدیگر تعریف میکنند!! در همه جا سخن از فساد مالی نهادهای دولتی است و حتی در مراسم عقد و عروسی سفره دلشان باز است، ولی همه جا کلمه به کلمه جملات آن سه رسانه برون مرز را نقل میکنند و نه واقعیتهائی که خود با پوست و گوشت با آن درگریباناند. به یاد دارم در یکی از مراسم عروسی، که مهمانان و من نیز در حال رقص و پایکوبی بودیم و صدای دی جی از صدای رعد و برق قویتر بود، یکی از اقوام در گوش من از دزدی مقامات دولتی سخن میگفت. صدا که به گوش من نمیرسید، ولی معلوم بود که تنها سوژۀ او دزدی و فساد مالی حکام است و گرانی سرسامآور و البته همۀ نقل قولها از رسانههایی که بدان اشاره کردم. سوژۀ دزدی و فساد مالی نهادهای دولتی را هر روز در اینجا از زبان هر فردی میشنوید. در هر جمعی، پس از مدتی، فردی تلاش میکند مسیر صحبت را عوض کند و به دیگر مسایل بهپردازد. عجیب آنکه بعد از چند دقیقه بطور سیستماتیک مسیر بحث به گرانی و فساد کشیده میشود و اینکه دوران «آن خدا بیامرز» قیمت یک کیلو گوشت چهار تومان بود و امروز چهل هزار تومان است.

همین چندی قبل در جمعی از اقوام گپ میزدیم و اینکه ترامپ با این سیاستهایش همه را به جنگ دعوت نموده است. یکی از حضار که شخص تحصیل کردۀ دوران شاه هم بود، با خونسردیِ روشنفکرانه همه را به سکوت دعوت کرد و مدعی بود که اوباما یک چوپان بود، در حالیکه ترامپ یک سیاستمدار جدی و خواهان نجات مردم ایران و حتی دیگر کشورهاست. ترامپ بر آن است که به حکام ایران به قبولاند وقتشان به پایان رسیده و باید بروند و حکومت را به شاه ایران واگذار کنند. عجیب آنکه حضار با شنیدن چنین هجویاتی نُقل بر دهانشان آب شد و تو گویی فردا ملایان قدرت را به شاهزادۀ پهلوی میسپارند و مردم هم چون مردم سوئیس در رفاه به سر خواهند برد. نمیدانم چرا بخش بزرگی از مردم کشورمان خود را با سوئیس، کانادا، آمریکا و آلمان مقایسه میکنند!

وقتی از عرق ملی سخن میگویی، حملات پی در پی به روسیه و چین را میشنوی. بدون کوچکترین مطالعهای و تنها بنا بر سه رسانه فوق، ایران گاهی مستعمره چین است و گاهی مستعمره روسیه! ایکاش با استعمار بطور کل مخالف باشند! البته با استعمار آمریکا موافقاند! چون نامش را نه استعمار، بلکه کمک میگذارند. در ایران تا دلتان به خواهد اجناس تقلبی! فراوان است. به گمانم در سرتاسر جهان با این مورد می توان روبرو شد و گمان نمیکنم در خارج مردمی که اجناس چینی میخرند، مرتب در حال فُحشدادن به چین باشند و این را دلیل بر مستعمرهبودن کشورشان بدانند. ولی در ایران رسم بر این است که گفته شود «اجناس چینی بنجل» هستند و ایران از این طریق مستعمره چین شده است! حال آنکه در دنیای امروز مگر میتوان بدون اجناس چینی زندگی کرد؟ چین یک ماه صادراتش را به اروپا و آمریکا قطع کند، احیاناً کل تولیدات صنعتی غرب تعطیل میشود. مردم ایران نمیدانند و رسانههای بیگانگان به مردم نمیگویند که بسیاری از محصولات کنسرنهای غربی در چین تولید میشود و یا بسیاری از قطعاتش از چین وارد میشود.

غیر ممکن است در تاکسی بنشینید و راننده تاکسی از گرانی و بخصوص از فساد مالی سخن نهگوید و اینکه گویا در دوران شاه نه بیکاری بود و نه فساد مالی. در جایی به یکی گفتم: «اگر در دوران شاه فساد مالی نبود، پس گروه ضربت مبارزه با فساد مالی که در دوران قبل از انقلاب و به دستور شاه وقت تشکیل شد به چه منظوری بود؟» بطور دسته جمعی بر من حمله شد، که چون تو مخالف غرب هستی، انتظار دیگری از تو نیست. در حالی که من نه مخالف غرب، که مخالف دسیسههای دولتهای غربی هستم.

ایران وطن من است! من مردم زحمتکش کشورم را دوست دارم و از اینکه بخشِ بزرگی از این مردم در توهم به سر میبرند و چشم و گوششان به رسانههای بیگانگان است، در عذابم. چندی پیش در جمعی که اکثرشان جوان بودند، بحث تدارک مراسمی بود، یکی از حضار بر آن بود که در این شرایط گرانی این همه هزینه لزومی ندارد و مقایسه کرد هزینههای این گونه مراسم را در دوران قبل از انقلاب و اصولاً نوع هزینه را نسبت به حال، که در آن دوران این گونه ولخرجیهای بیهوده نبود. هر کس نسبت به سنگینی جیبش خرج میکرد و... جالب اینکه برخی از جوانان حاضر در این خصوص بیشتر پُرس و جو کردند که برای من امیدوارکننده بود. بحث به رسانههای برون مرز کشیده شد و یکی از حضار جوان، که سوادی هم نداشت، با بیاحترامی به طرف مقابل، که سنی هم از او گذشته بود و ادب حکم میکرد که مراعات سن او را بکند، با کمال تآسف به وی حمله کرد، که نسل شما و بخصوص چپها با آن انقلاب کثیف ما را به این بدبختی کشاندند، پس بهتر است نسل انقلاب حرف نهزند و هیچگونه دخالتی نهکند و حال و آینده را بهگذارد دراختیار جوانان. من تلاش کردم به او گوشزد کنم، که بهتر است نسل جوان از تجربه و آموختههای نسل قبل بیاموزد، مبادا همان خطاها را تکرار کند و امور را خود به دست گیرد و نه گذارد بیگانگان در امور داخلی کشورمان دخالت کنند. آن دوست، که از قرار گرایشات چپ هم داشت، به حضار یادآوری کرد که در پس کودتای آمریکا - انگلیس ۲۸ مرداد توسط دربار و با همکاری روحانیت بر علیه دکتر مصدق، هم ملّیون و هم نیروهای چپ یا گرفتار رژیم کودتا گشتند و در این میان برخی اعدام و بقیه روانه زندانها شدند و یا آنکه شانس آورده از ایران گریختند. در دوران انقلاب، که فضای کشور کمی باز شد و زندانیان از زندانها آزاد و بسیاری از مبارزین از خارج به ایران باز گشتند، رهبری انقلاب بطور کل در دست بیلیاقت ملایان و در رأسشان خمینی قرار گرفته بود و اساساً نیروهای مترقی نقشی اساسی در انقلاب نداشتند. در تمام چند لحظهای که این دوست از گذشته، از کودتا و شرایط دوران انقلاب سخن میگفت، سکوت کامل بر فضای جمع حاکم بود. به یاد دارم یکی از دختران جوان حاضر هق هق گریه را سر داد. همه دور او جمع شدند. علت را پرسیدم. در جواب گفت: «هیچ کس تاکنون این حقایق را به ما نهگفته بود، نه دولتمندان حاکم و نه رسانههای خارج». دوباره سکوت فضای خانه را فرا گرفت و آن جوانی که بیرحمانه بر نسل انقلاب توپیده بود، گفت: «من از .... و تمام حضار به جد معذرت میخواهم و نمیدانم چگونه از خجالت برآیم». آیا تاریخ، خیانت بیگانه پرستان را خواهد بخشید؟

بعد از تحریمهای اخیرِ ترامپ، بخش قابل توجهای از جوانان قصد دارند از مملکت به خارج فرار کنند. بسیاری به دنبال راه فرارند و حاضرند تمام سرمایۀ داشته و نداشته را هزینه کنند، حتی اگر ده درصد امکان رسیدن به مقصد باشد.

با آقازاده ها که صحبت می کنید همه در پی خرید خانه و ویلا در آمریکا، کانادا، انگلستان و آلمان هستند. من آقازادهای نمیشناسم که آرزویش برگشتن بساط شاه نباشد. علتاش هم این است که این قشر، که درصد کمی هم نیستند، با پولهای بادآورده، کشوری میخواهند بدون ملایان که قمارخانهها را رواج دهند، خانههای عیش و عشرت را به پا اندازند، که بتوانند از ثروتی که اندوختهاند، در عشرتکدهها زندگی بهسرکنند. فکرش را بکنید! آن گرسنهای که به اعتراض میپردازد و شعار «رضا شاه! روحت شاد» سر میدهد، به سود خود شعار میدهد یا به سود آقازادههای چپاولگر!

روزی در جمعی طبق روال همیشگی بحث غذا به گرانی و چپاول کشیده شد. در شرایطی که زمین و زمان بر علیه گروه احمدی نژاد است، یکی از حاضرین در مجلس بطور ضمنی از احمدی نژاد دفاع کرد. بد نیست در اینجا پارهای از مواردی، که ایشان بیان داشت را برایتان بازگو کنم. او بر آن بود که حمله به احمدی نژاد عادلانه نیست و اینکه ۷۰۰ یا ۸۰۰ میلیارد درآمد کشور در دوران احمدی نژاد غارت شد هم عادلانه نیست! در دوران او در بسیاری از شهرها و بخصوص در کلان شهرهای  کشور پارکهای زیبا با امکانات ورزشی ساخته شد، بسیاری از مهد کودکها با امکانات خوب و مدرن بناگشت. بسیاری از اتوبانها در دوران احمدی نژاد ساخته شد، «خانههای مهر» با تمام کمبودها به بخشی از جامعه کمکهایی کرد و اصلاح طلبان بیهوده با شایعه پراکنی آنها را نادیده میگیرند و همراه با سلطنتطلبان و بیگانگان چشم بر همه آنچه را او انجام داد، میبندند. در دوران احمدی نژاد بخاطر تحریمهای سخت اوباما بر علیه ایران، دولت او مجبور بود تحریمها را دور بزند و این هزینه بزرگی به گردن دولت انداخته بود.

او مثال دیگری آورد، مبنی بر اینکه از آن ۷۰۰ یا ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد کشور، حدود ۲۰۰ میلیارد دلارش را آمریکا تحریم کرده بود، که بنابر رسانههای خارج از مرز این مبلغ در دوران ریاست جمهوری روحانی آزاد شد. آیا احمدی نژاد و گروه او کشور را چپاول کرد یا اصلاحطلبان، که یکی پس از دیگری در حال فرار از ایراناند؟

و امروز من از خودم می پرسم: آیا او در برخی از موارد از حقیقت پرده برنداشت؟

چرا ما ایرانیها به رسانههای بیگانگان روی آوردهایم؟ چون هر لحظه از فشار بیشتر و تحریمهای بیشتر ایران توسط اربابان سخن میگویند؟

در جمع دیگری روزی صحبت بر سر تحریمها بود. من که بطور کل با تحریمهای غرب بر علیه خود، خانواده خود و مردم کشورم مخالفم. حاضرین در گفتگو بطور یک پارچه موافق تحریمها بود و نتیجه تحریمها را سرنگونی رژیم ارزیابی میکردند!! از جمع سوال کردم: «آیا نتیجه تحریم ها، گرانی، فساد مالی و بیکاری هم هست؟» جواب را با آری پاسخ دادند. سوال نمودم: «اگر نتیجه تحریمها گرانی، فساد مالی و بیکاری است، چرا شما موافق تحریمها هستید؟» پاسخ دادند که «چه با تحریم و چه بی تحریم گرانی، فشار، بیکاری و... به همین اندازه هست چون دولتمندان همه دزد و غارتگرند!» سوال کردم: «چرا نتیجه تحریمها سرنگونی نظام است و فکر نمیکنید که در پس تحریمها دولتمندان به خاطر حفظ قدرت، مملکت را به اجنبی میفروشند و خود نوکر اجنبی خواهند شد و تازه آخرش این میشود که تحریمها ایران را چنان ضعیف میکند، که در صورت حمله نظامی غارتگران خارجی، حکومت قدرت دفاع از کشور را نخواهد داشت و ایران چون لیبی، عراق، یوگسلاوی و سوریه نابود می شود!» حضار به من خندیدند. باور کردنی نیست، ولی بخشی از مردم کشورم از لیبیاییشدن کشور دفاع میکنند، چون بنابر رسانههای اجنبی، لیبی «آزاد»! شده است و مردم ایران نسیم نرم و گرم «آزادی» لیبی را از طریق رسانه «آمدنیوز» و «من و تو» لمس کرده اند!

بر اثر تحریمهای جدید، قیمت بلیطهای هوایی هم دو برابر شد. خانمی تعریف میکرد؛ قصد سفر به اصفهان را داشت و بلیط هواپیمایی، برای آن روزی که در نظر داشت، یافت نمیشد. در نتیجه مستقیم به فرودگاه مهرآباد رفته که همانجا یک بلیط ارزان قیمت تهیه کند. به گیشههای شرکتهای هواپیمایی مراجعه میکند و جواب میشنود که همه بلیطها فروخته شده اند. فردی در کنار گیشه فروش بلیط هواپیما با گوشی بر گوش به او میگوید، که او میتواند بلیط هواپیما تهیه کند با صد هزار تومان گرانتر از معمول. این دوست از گیشه مربوطه میپرسد: «مگر شما نهگفتید بلیطها به فروش رفتهاند، پس چرا این فرد در کنار شما و به طور آشکار بلیط شرکت شما را گرانتر به مشتری میفروشد و شما مخالفت نمیکنید؟» جواب میشنود که: «ما نداریم و ایشان دارد یا از او بخرید و یا خداحافظ شما». این خانم حاضر میشود بلیط را بخرد. میباید کارت ملی و یک شماره تلفن همراه به فرد مذکور بدهد و تا یک ساعت دیگر زمان پرواز و بلیط را دریافت میکند. خانم متقاضی در جواب میگوید که:  «چگونه میتواند به ایشان اعتماد کند؟ هم پول بدهد و هم کارت ملی و شما را خیر و ما را به سلامت؟» فرد فروشنده دست این دوست را میگیرد با هم به محل «چک این» میروند روی به مسئولین میکند و میگوید: «به ایشان بهگوئید من که هستم». مسئول «چک این» همان شرکت میگوید که «شما یکی از مسئولین فروش بلیط هواپیما هستید!!!». بعد از مدتی بلیط هواپیما را به این خانم میدهد و تازه متوجه میشود که حدود ده نفر دیگر از همین طریق بلیط هواپیمای گران قیمت تهیه کردهاند و زمانی که در هواپیما برای پرواز بسته میشود، تعداد صندلیهای خالی همان هواپیما به بیش از ده عدد میرسید. او تعریف میکرد که کل فرودگاه مهرآباد در دست بیلیاقت چهار جوان قُلدر است که بدون ترس و واهمه به فروش بلیطهای هواپیمایی مشغولاند، چون مسئولین اصلی فرودگاه با تبانی با شرکتهای هواپیمایی در دزدی و چپاول مردم شریکاند! من چندی قبل به فرودگاه مهرآباد رفتم و خود به چشم خود دیدم که تمام آنچه شنیده بودم حقیقت داشت.

تمام رستورانهای شیک و گران قیمت، شب و روز پُر هستند از مشتریهای همیشگی. همانها که به آقازاده و بازاری و تجار معروفاند. در این رستورانها به خاطر ازدیاد بیش از حد، روی میز غذاخوری بیست تا سی عدد سفرههای یک بار مصرف چیده شده. مشتری تقریباً دو برابر احتیاجات سفارش میدهد. در پایان سفره به همراه مقدار بسیار زیادی از غذاهای مانده مچاله شده و به سطل آشغال ریخته میشوند! در رستورانهای معمولی، که مشتری معمولی هم دارند، مشتری غذای مانده را با خود میبرد و این رسم خوبی است.

وقتی پای سفره دل آقازادهها مینشینی همهشان از این مینالند که دولت اجازه نمیدهد اتوموبیلهای بسیار گران قیمت و شیک وارد شود و تازه آنجا هم که وارد میشود، نمیتوان همه جا از این اتوموبیلها استفاده کرد! دوران شاه خوب بود. چون آنکه اتوموبیل گران قیمت سوار میشد، از احترام والاتری هم برخوردار بود. همینها همراه و همزبان با رسانههای بیگانگان همه جا شایعه راه انداختهاند که مقامات دولتی تمام ثروت کشور را به سوریه، عراق، فلسطین و لبنان میدهند. و جالب اینکه بیگانهپرستان سوری، عراقی، فلسطینی و لبنانی برآنند که این کشورها مستعمره ایراناند! همینها را بسیاری از مردم ایران و آقازادهها هم میگویند، بدون توجه به اینکه این ادعا با ادعای قبلی در تضاد است. ولی کو گوش شنوا!

در این میان راستش را بخواهید، من براین عقیدهام که با وجود تبلیغات فراوان خودفروختهای چون منصوراسانلو، هیچ جا ندیدم و نشنیدم که اعتراضات و اعتصابات کارگران و معلمین، این طبقه زحمتکش، تحت تاثیر رسانههای بیگانه قرار گیرند. این طبقه زحمتکش از درد و رنج خود و خواستههای واقعی خود سخن میراند. بیهوده هم نیست که رسانههای نامبرده کمتر از این اعتراضات سخن میرانند و یا اصلاً پوشش خبری نمیدهند، چون وظیفهشان ایجاد اغتشاش و ناآرامی است و نه کوشش جهت رسیدن به آزادی، به نان و به کار. متأسفانه اعتراضات مردم میهن ما دارای رهبری سیاسی، که هدفمند ملت را رهبری و سازماندهی کند، وجود ندارد و همین امر به نیروهای ضد میهن و واپسگرا و استعماری میدان میدهد. اگر اعتراضات بر حق مردم با مبارزه با عوامل خارجی گره نخورد، به پیروزی نمیرسد.اتحاد نیروهای مردمی، که خواهان برکندن ریشهای نظام فاسد و واپسگرای سرمایهداری حاکم بدست مردم هستند میتواند، راهگشای بنبست کنونی باشد. در صورت تحقق چنین کاری امیدها زنده و شکوفا خواهند شد. در فرصتی دیگر باز هم برایتان خواهم نوشت.

مرداد ماه 1397


توطئههای ضد کارگری را درهم شکنیم

در حاشیه اعتراضات اخیر کارگران «هفت تپه»

 

گر دو سه روزی ندهی تن به کار

یک‌ سره نابود شود روزگار

بار دیگر کارگران شرکت «نیشکر هفت تپه» برای به دستآوردن حقوق حقه خود از روز شنبه ۲۷ مرداد ماه دست به اعتراض، تجمع و اعتصاب زدند، لیکن باز هم همانند دفعات قبل، با برخورد سرکوبگرانه و توطئهآمیز مسئولین و مدیران شرکت مواجه شدند. کارگران علاوه بر آنکه برای گرفتن دستمزدهای عقبافتاده خود اعتصاب کردند، با توطئه ازبینبردن شرکت و زمینه بیکارسازی و نابودی مایملک شرکت نیز به مبارزه برخاستند و اینبار تمامی بخشهای شرکت، متحد و یکپارچه برای جلوگیری از نیات شوم مسئولین و به دستآوردن خواسته‌های بر حق خود، دست به اعتصاب زدند.

آیت الله خمینی در سال ۱۳۵۸ به مناسبت روز کارگر عنوان کرد که «هر روز روز کارگر است و خدا هم کارگر است و... چنین است و چنان» و در سخنرانی دیگری گفت که « دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم … آب و برق را فقط مجانی می‌کنیم … شما را به مقام انسانیت میرسانیم». تا به امروز نه تنها زندگی کارگران سامان پیدا نکرده است، بلکه روز به روز اوضاع کارگران وخیمتر از قبل میشود و باید گفت « روز از روز، دریغ از دیروز».

کارگران شریف ایران را به خاطر اعتراض به عقبافتادن چند ماه دستمزدشان، دستگیر و وحشیانه کتک می‌زنند، به غُل و زنجیر میکشانند، به زندان می‌اندازند و بر بدنی که قرار نبود حتی آتش جهنم را بهبیند، شلاق می‌زنند و زندگیاش را به آتش می‌کشند و نابودی و تباهی را برایش به ارمغان میآورند. مگر این ریاکاران نمی‌گفتند که «پیغمبر بوسه بر دست کارگر می‌زد؟» مگر «خدا هم کارگر نبود؟» پس چه شد که سهم کارگران از سفره انقلاب، فقط سفره تهی است؟ چرا بعد از ۴۰ سال کارگران میبایست دست جمعی آتش بر خود کشند و خودسوزی کنند؟

امروز نه تنها حقوق ابتدایی کارگر را نمیپردازند، بلکه با اشکال مختلف به سرکوب وحشیانه آنها نیز میپردازند، تا زمینه ورود سرمایههای امپریالیستی و برنامه‌های ایران بر باددهشان را، آماده کنند. اما کارگران آگاه «هفت تپه» علاوه بر ایستادگی در مقابل مسئولین و سرمایهداران داخلی، خط کشی روشنی با امپریالیستها و برنامههایشان دارند. هم در مقابل مزدوران و سرمایهداران داخلی ایستاده‌اند و هم دست رد بر سینه مزدوران نیروهای خارجی زده و میزنند.

تلاش برای فریب کارگران و به بیراههبردن مبارزات و اعتراضات آنها و حُقنهکردن آنچه مطابق منافع طبقات حاکم و بالایی جامعه است، موضوع جدیدی نیست. همواره در تاریخ ایران و جهان وجود داشته است، ولی میبایست اقرار کرد که هرگز تا بدین حد سیستماتیک، برنامه‌ریزی شده و مطابق علوم روز نبوده است. نئولیبرالهای داخلی براساس برنامه‌های کاملاً طرحریزی شده بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی پیش می‌روند، تا یوغ بردگی را بر گردن مردم ایران بهاندازند و در این راه برای درهم شکستن مقاوت و مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران تنها به سرکوب بسنده نمی‌کنند و برای منحرفکردن مبارزات کارگران و زحمتکشان نیز تلاش میکنند و در این راه انواع و اقسام رهبران قلابی و مسائل غیر اساسی را با تبلیغات و هیاهو مطرح می‌سازند، تا به اهداف ارتجاعی خود دست یابند. در ایران امروز تحت حاکمیت این نظام سراپا فاسد، مشکلات عدیده حل ناشدهای وجود دارد، که حل همه آن‌ها در گرو حل مسائل اساسی طبقه کارگر است.

ایجاد تشکیلات مستقل کارگری و نظارت بر تولید و شکل مدیریت و سازماندهی کارخانهها و شرکتها یکی از خواسته‌های مهم و دمکراتیک کارگران است، که با تحقق آن میتوان  به سایر مطالبات کارگری پاسخ داد.اما کارفرمایان، با حمایت از دولت، تلاشهای فراوانی کردهاند، تا از پیشروی کارگران ممانعت به عمل آورند. کارگران آگاه با ایستادگی برخواستهای خود، «تلاش برای ایجاد تشکلات مستقل کارگری، مخالفت با خصوصیسازی، دفاع از دیگر کارگران ایران و مخالفت با سیاستهای نئولیبرالی، مخالفت با امپریالیستها و صهیونیستها و مزدورانشان و …» نشان داده‌اند که از هوش و ذکاوت طبقاتی و آگاهی سیاسی برای به دست گرفتن سرنوشت خود برخوردارند و برای تحقق مطالبات دمکراتیک حتا از جان خود نیز دریغ نمیورزند و به درستی شعار می‌دهند که «کارگر می‌میرد ، ذلت نمی پذیرد!».

مسئولین سعی و تلاش کردند، تا در مقابل سندیکای واقعی کارگران، سندیکایی سازشکار، بدلی و وابسته به دولت و سرمایهداران را ایجاد کنند، که نقشهشان با هوشیاری و مبارزه متحد کارگران نقش بر آب شد. کارگران هفت تپه  با رزم و اراده واحد نشان میدهند که هرگز عقب نخواهند نشست و فریب این ریاکاران را نخواهند خورد. پیکار متحد کارگران «هفت تپه» برای دریافت حقوق معوقه و به رسمیت شناختن تشکل مستقل و نظارت بر کارخانه و محیط کاری ادامه خواهد داشت و از پای نخواهند نشست.

جبهه انقلابی طبقه کارگر و مردم را در مقابل اپوزیسیون ضدانقلابی و سرمایهداران داخلی و خارجی ایجاد کنیم!

****

اتحاد و همبستگی ما کارگران، تنها تضمین پیروزی مبارزات «هفت تپه» است

اعتصابات و اعتراضات قھرمانانه چند ماھه اخیر کارگران بویِژه کارگران «نیشکر ھفت تپه» نشان از رشد کیفی و پیشروی کارگران دارد و این مبارزات از محدوده محلی خارج گشته و حتا از حمایت سایر اقشار مردم برخوردار شدهاند. این مبارزات نویدبخش است و دامنه آن ھر روز گسترش مییابد. اعلام همبستگی اتحادیههای کارگری و از جمله «اعلامیه همبستگی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه وسندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد» نویدبخش است. حزب ما سرکوب و توطئه علیه صفوف کارگران «ھفت تپه» را به شدت محکوم و از مطالبات بر حق کارگران حمایت میکند. تنھا اتحاد طبقاتی و تشکل این طبقه است که شرط نخست سایر موفقیتھای وی بشمار میرود. چاره نهایی کارگران حزب طبقه کارگراست، که به دانش مارکسیسم - لنینیسم مسلح باشد و باید از این طریق و فقط از این مسیر منطقی و طبقاتی، مرگ نظام فقرآور و نکبتبار سرمایهداری وحشی را فراھم آورند.

در زیر دو اعلامیه همبستگی سندیکای هفت تبه و شرکت واحد با کارگران «هفت تپه» از نظر خوانندگان گرامی میگذرد:

 

مبارزه کارگران هفت تپه سالهای طولانی است که در جریان است. هر دوره مصافهای پیشین با چالشهای جدیدی همراه بوده است. اعتصاب کارگران هفت تپه که اینک وارد پانزدهمین روز خود شده است، نه تنها برای حقوق عقبافتاده و دیگر مطالبات فوری، بلکه اساساً مبارزهای است علیه خصوصیسازی هفت تپه و تجزیه آن توسط کارفرمایان و دلالان و سودجویانی که آمادهاند زندگی هزاران کارگر زحمتکش و خانوادههای آنها را به نابودی بکشانند.

حفظ اتحاد و همبستگی کارگران اعتصابی و حمایت از این مبارزه توسط خانوادهها و مردم و اهالی هفت تپه، شوش و کل منطقه و سراسر ایران اینک حیاتی است. نباید اجازه داد با تهدید و احضار نمایندگان کارگران و با وعدههای دروغین این مبارزه را به بن بست بکشانند. کارفرما و مقامات دولتی بدانند که تنها پاسخ قابل قبول برای کارگران پرداخت کامل حقوق و مزایای آنها و توقف روند تجزیه کشت و صنعت هفت تپه و به تاراجبردن آن توسط بخش خصوصی است.

شکی نباید داشت که تاراجی که در هفت تپه در جریان است، با تأیید و همراهی مسئولین دولتی در سطوح مختلف صورت گرفته است. در واقع کارگران هفت تپه نه تنها با کارفرما و مدیریت و حراست شرکت بلکه با فرماندار و استاندار و نیروهای انتظامی و امنیتی منطقه و حتی تهران درگیر هستند. صفی از مأموران نظام سرمایهداری در مقابل کارگران بیحقوق هفت تپه ایستادهاند. در مقابل این صف ضدکارگری تنها میتوان با اتحاد، یگانگی و همبستگی کارگری مقاومت کرد. در مقابل این صف سرمایهداران و زمینخواران و مدافعین آنها تنها میتوانیم بر نیروی متحد خودمان و بر تشکلات مستقل و نمایندگان منتخبمان تکیه کنیم. در مقابل صف مدافعین کارفرما تنها میتوانیم به صف کارگران متحد و متشکل اتکا کنیم. اجازه ندهیم عوامل کارفرما، عناصر دستنشانده . در صفوف ما کارگران رخنه کنند، ما را خسته، کلافه و یا مرعوب کنند و به اتحاد و عزم ما برای نجات هفت تپه و برای آینده خودمان و فرزندانمان ضربه وارد کنند. از سندیکا و شورای نمایندگان منتخب کارگران در این اعتصاب حمایت کنیم و یکپارچه تا دستیابی به مطالباتمان به این مبارزه ادامه دهیم. نتیجه فوری این اعتصاب، هر چه که باشد، یادمان نرود که با اتحاد و همدلی، تشکل مستقل و خِرَدِ جمعی قادر خواهیم شد به پیروزی نهایی دست یابیم.

زنده باد کارگران و زحمتکشان هفت تپه

زنده باد اتحاد و همبستگی ما کارگران

جمعه ۹ شهریور ۱۳۹۷

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه


حمایت سندیکای کارگران شرکت واحد از اعتصاب کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

 

برای چندمین بار در یکسال گذشته، کارگران ستمدیده شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه برای بدیهیترین و اولیهترین حق خود، که دریافت حقوق در برابر زحمت طاقتفرسای خود میباشد، اعتصاب کرده، کار را متوقف میکنند. کارگران هفت تپه هر بار چندین روز متوالی اعتصاب کردهاند، اما نه تنها هیچ مسئولی در کشور، به فریاد دادخواهیشان رسیدگی نکرده، بلکه با استفاده از پلیس و نهادهای امنیتی سرکوب هم شدهاند. علاوه بر این اکنون نیز با فروش تکه تکه اموال و زمین های این شرکت، زمینه بیکارسازی کارگران بسیاری فراهم میشود.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه عدم پرداخت ماهها حقوق، مزایا، عدم پاسخگویی و برآورده نکردن طلبهای مختلف، ناروشنبودن وضعیت پرداخت بیمه، هرگونه اقدام برای فروش اموال و املاک ِ کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه و هرگونه اقدام برای سرکوب مطالبات آنان، تجمع و اعتصابشان را محکوم میکند و از مسئولان کشور میخواهد هر چه سریعتر به فریاد دادخواهی کارگران هفت تپه و نیز سایر کارگران معترض رسیدگی نماید.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

٣١ مرداد ١٣٩٧

***

حزبیت

«حزب برای اینکه کارش درست باشد و رهبری تودهها را منظماً انجام دهد، باید بر مبنای مرکزیت دمکراتیک متشکل گردد، دارای آئیننامه واحد، انضباط حزبی واحدی باشد و در رأس خود سازمان واحدی در وجود کنگره حزب و در فواصل بین کنگرهها در وجود کمیته مرکزی حزب داشته باشد، که اقلیت تابع اکثریت، سازمانهای جداگانه مطیع مرکز و نیز سازمانهای زیردست پیرو سازمانهای عالی گردند». لنین


در حاشیه راهپیمایی كارگران راه آهن

 

راهپیمایی بیش از ۳۵۰ نفر از کارگران راه آهن تبریز به طرف میدان راه آهن عقب افتادگی به علت عدم دریافت ۳ ماه حقوق و مزایا بود. کارگران در روزهای گذشته بارها از استاندار و مدیران راه‌آهن وعده پرداخت مطالبات معوقه را شنیده‌ بودند، هنوز مطالباتشان پرداخت نشده است. کارگران بِنِرِ بزرگی در کنار جایگاه سخنرانی فرماندار نصب کرده بودند که بر روی آن نوشته شده بود:‌ «وعده‌های توخالی مدیران راه‌آهن، مسبب اصلی سفره خالی کارگر». اعتصاب با فراخوان شوراهای کارگران کارگران راه‌آهن و در اعتراض به تعویق سه ماه حقوق، عدم پرداخت سنوات، مشکل بیمه درمانی و عدم امنیت شغلی آغاز شده است. دور جدید اعتصاب کارگران راه‌آهن سه هفته پیش از آذربایجان آغاز شد و به چند منطقه دیگر گسترش یافته است. کارگران راه‌آهن سمنان، دامغان، شاهرود، درود، اندیمشک و اسلامشهر نیز به اعتصاب پیوستند. شرکت تراورس، پیمانکار قبلی، ۸ میلیون تومان به هر یک از کارگران بدهکار است و شرکت‌ «گسترش آهن‌راه»، پیمانکار فعلی، نیز از ابتدای سال جاری تنها حقوق یک ماه کارگران را، آن هم به طور ناقص، پرداخت کرده است.

کارگران راه‌آهن زنجان و کارگران راه آهن شمال شرق سمنان و شاهرود و دامغان از چهارشنبه سوم مرداد به اعتصاب پیوسته‌اند. علاوه بر کارگران شرکت گسترش راه‌آهن، کارگران شاغل در تراورس نیر از چند روز پیش در اعتراض به تعویق پرداخت سه ماه مزد و عدم امنیت شغلی به اعتصاب دست زده‌اند.

کارگران راه‌آهن آذربایجان که توسط شرکت گسترش راه‌آهن به کار گرفته شده‌اند، دو ماه دستمزد و مطالبات معوق دارند و عدم امنیت شغلی معترض‌اند. کارگران گفته‌اند تا پرداخت مطالبات معوقه به اعتصاب ادامه خواهند داد.علیار راستگو، فرماندار تبریز، در پی حضور کارگران در فرمانداری گفت: «قرار است مدیرکل راه‌آهن آذربایجان روز سه‌شنبه نهم مرداد جهت پیگیری مطالبات معوقه کارگران به تهران سفر کند».

مطالبات همه اعتراضات كارگری یكی است و آن دریافت حقوق معوقه ،اضافه دستمزد و تأمین شغلی و تشكیل اتحادیههای مستقل از دولت است. هر كجا و در هر حركتی كارگران جمعی و متحد عمل كردند، به بخشی از مطالبات خود دست یافتهاند .از اینرو چاره درد همه كارگران اتحاد و تشكیلات است. تلاش برای ایجاد یك اتحادیه مستقل سراسری، كه بتواند بین همه شبكهها و شعبههای پراكنده كارگری پیوند برقرار كند، مطمئناً مبارزه كارگران را منسجمتَر و پیگیرتر به جلو سوق داده و با وزن و توان بیشتری در مقابل صف سرمایهداران خواهد ایستاد.

چاره رنجبران آگاهی و تشكیلات است !

دوشنبه ۸ مرداد

برگرفته از صفحه تلگرام توفان


محمد خاتمی ، ناجی نظام ولایت فقیه و شخص رهبر است

 

حوادث اخیر در ایران و تظاهرات و اعتراضات گستردۀ مردم در اکثر شهرهای بزرگ و کوچک، سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و جیرهخوارانش را به هراس انداخت، تا جائیکه «رهبر» نیز به تکاپو افتاد و در نطقهای خود بار دیگر این تحرکات و مقاومت مردم را با بیگانگان مرتبط دانست. آنان براستی برای اولین بار، پس از چهل سال فشار بر مردم و تضییق حقوق حقۀ آنان، خطر سقوط خود و دستگاه زورشان را احساس کردند و البته به فکر چارهای افتادند و برای ساکتنمودن مردم، بار دیگر دمّ از اتّحاد و یکپارچگی در مقابل دشمن زدند و خواستار «وحدت ملّی» و «آشتی» شدند.

پس از این احساس خطر، جناحهای مختلف حکومتی دست به کار شدند و با انتشار برنامههای خود هرکدام نسخهای را برای برونرفت از این وضعیت ارائه دادند و حتی عدهای نیز برای حفظ این نظام منفور تا به آنجا پیش رفتند که، آهنگ مذاکره با آمریکا را نواختند و برای حفظ موقعیّت و سرمایۀ خود از تمام آن «هارت و پورتهای» قبلی خود عقب نشینی کردند.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، که خود از پیشگامان سرکوب مردم و از کارگزاران این نظام بودهاند و بعدها به ارکان اصلی اصلاح طلبان تبدیل شدهاند، به یکباره فعال شده و راهکارهای خود را برای برونرفت از این مخمصهای که برای نظام و دولت روحانی بوجود آمده است، با صدور بیانیهای تحت عنوان: «راهکارهای اصلاحطلبانه در شرایط موجود کشور» انتشار دادند، که به امضای ده نفر از اعضای ارشد این سازمان «بهزاد نبوی، محمدسلامتی، صادق نوروزی، سید مصطفی تاجزاده، محسن آرمین، فیضالله عرب سرخی، محمد کیانوشراد، عبدالله ناصری، جواد امام و علی باقری»، رسیده است. این بیانیه بر سه پایۀ، حوزۀ خارجی، حوزۀ اقتصادی و حوزه داخلی بنا نهاده شده است که همگی درخواستهائی پر از ابهام بوده و معلوم نیست و مشخص نمیکند مخاطب چه کسی است و باید چه کسانی به این خواستها پاسخ دهند و آنها را برآورده سازند. کلیگوئیهائی است که برای تطهیر نظام و رهبری بر روی کاغذ آمدهاند. انگشت بر روی مشکلات گذاشتن و عامل و یا عاملین اصلی را ندیدن و نام نبردن و برعلیه آنان مبارزهای بیامان نکردن، میتواند یا ازسر ریا و تزویر و تحمیق تودهها باشد و یا از عقبماندگی سیاسی و فکری این جماعت.

آنان مینویسند: «ما به عنوان جمعی، که دل در گرو عزت و سربلندی این مرز و بوم دارند و نگران وضعیت کشور هستند، بنابر وظیفۀ ملّی و احساس مسئولیت در قبال خدا و مردم، ضمن تأیید و حمایت از راهکارهای پیشنهادی اخیر جناب آقای سید محمد خاتمی برخود فرض دانستیم نظرات و پیشنهادهای خود را دربارۀ راههای برون رفت ازبحرانها و مشکلات موجود با شما مردم شریف در میان بگذاریم». سوال اینجاست که چرا مخاطب شما مردم شریف هستند؟ مگر این مشکلات و فساد خانمانسوز، دزدیهای کلان از بیتالمال، که نتیجهاش فقر و بیچارگی اکثریت مردم ایران است، به دست مردم شریف صورت گرفته و به تازگی رخ دادهاند؟ خیرآقایان! مخاطب شما باید «رهبر فرزانه» و سردمداران رژیم فاسد باشند.

غرش مردم ، نتیجه کارد تیز چهل سال حکومت جمهوری اسلامی است، که اکنون به استخوان به پاخاستهگان رسیده است و به همین خاطر است که مردم سرنگونی کل نظام را نشانه گرفتهاند. باید بدانید که هیچکدام از ترفندهای شما و امثال شما نمیتواند از عزم راسخ مردم برای به پایان رساندن این خواست جلوگیری کند. در این میان امّا پیشنهادات دیگری که از جانب سیّد محمّد خاتمی، رئیس جمهور «بیست میلیونی» ارائه داده شده است، بسیار حائز اهمیّت و نیز طنزآمیز است. اصلاحطلبان از بدو پیدایششان، همواره نقش «محلل» را بین مردم و نظام بازی کردهاند، پس از برخاستن بانگ مردم، که به کرّات در اعتراضات خود شعار «اصلاحطلب! اصولگرا! دیگه تمومه ماجرا» را سر داده بودند، در قالب «شخصیت» خاتمی در دیدار با نمایندگان ادوار مجلس، راهکارهای پانزده گانهای را برای عبور از شرایط فعلی ارائه دادند و خواستار اعمال این  پانزده راهکار شدند.

این پیشنهادات پانزدهگانه چنیناند: «ایجاد و تقویت فضای همبستگی ملّی؛ وحدت ملّی؛ تغییرنگاه رسانههای ملّی؛ ایجاد فضای باز، امن و آزاد سیاسی؛ محدود کردن دایره غیرخودی؛ برداشتن حصر؛ آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ اعلام عفو عمومی؛ رفع محدودیتهای بیجا؛ پایان دادن افراط و تندروی؛ کارآمدی بیشتر قوای سه گانه و نهادهای دولتی؛ شنیدن اعتراض مردم؛ پاسخگویی دولت؛ زنده نگهداشتن اعتماد مردم به مجلس؛ تشکیل دادگاهها با هیأت منصفه مردمی».

اجرای هر یک از این پیشنهادات پانزدهگانه، میتوانست و میبایست در زمان ریاست جمهوری 8 سالۀ خود خاتمی اتفاق میافتاد، که نیفتاد. خاتمی با سرپوش گذاشتن و خزیدن در بیت رهبری و نهادهای قدرت، زمینه را برای فسادهای کنونی آماده و مهیا ساخت. حال به یک معذرتخواهی از مردم بسنده میکند و سعی دارد که دوباره مبارزات مردم را، که برای محو ونابودی این رژیم منحوس بپاخاستهاند، به کجراه بهکشاند و موقعیّت رژیم و رهبری را مشروع جلوه دهد.

خاتمی، درپایان این دیدارگفت: «به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام به خاطر نقصها و کمبودهای موجود عذرخواهی میکنم، و امیدوارم شاهد از بینرفتن کاستیها باشیم. با همه وجود از رهبری معظم در خواست میکنم که با فرمان و دستورات خود مسائل و مشکلاتی، که امروز کشور را دچار چالش کرده، حل فرمایند» .( تکیه از توفان).

خاتمی یکباردیگر (بیست و یک سال پیش) نیز در مورد «رهبر معظم» همین کلمات قصار را بیان کرد و دربست خود را تحت رهبری ولایت فقیه قرارداد و مردم را نیزتحت اوامر و رهبری خامنهای دانست. او چند روز پس از انتخابات دوّم خرداد 1376، در کنفرانس مطبوعاتی خویش، که در روزنامۀ کیهان به چاپ رسید، در مورد «ولایت فقیه» چنین اظهار داشت: «من بیش از آنکه از 20 میلیون رأی تعجب کنم، افتخارمیکنم که این رأی به نظام و رهبری است» و نیز اینکه «نظریه ولایت فقیه بارزترین وجه تفکّر امام و اساس و محور نظام اسلامی است». (تکیه از توفان )

انسان چقدر باید دچار تزویر و ریا شده باشد، تا بتواند پس از سالها، که خود از طرف همین «رهبری معظم» طعم خاموشی و منع تصویر و سخن را چشیده است، به دریوزگی و تملق اوفتد و از «رهبر» خواهان رفع آن بلایا و نابسامانیهائی باشد، که خود خامنهای عامل اصلی و بوجود آورندۀ آن است. خاتمی هشت سال رئیس جمهور بود و اگر واقعأ بیست میلیون نفر پشتوانه انتخاباتی او میبودند، باید از این فرصت «طلائی» استفاده میکرد و به احترام رأی مردم در مقابل تمام مسببین این نابسامانیها مقاومت میکرد. امّا او پس از پایان دوران ریاستاش، اذعان داشت که «تنها یک تدارکاتچی نظام» بیش نبوده است.

او در حالی خواستهائی را مطالبه میکند که هیولاهای «جمهوری اسلامی»، «ولایت فقیه» و «سپاه پاسداران» تا گلو در فساد فرو رفتهاند و نجات آنان از خشم اکثر مردم، که به این امر پیبردهاند، میسر نیست. شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «آخوند خدایی میکند، ملت گدایی میکند» و «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گُم بشه» شعارهایی هستند که سرنگونی کل نظام جمهوری اسلامی را نشانه گرفتهاند و ترس اصلاحطلبان نیز از همین است. خاتمی اظهارداشت: «تا زمانی که اصلاحطلبی هست، فروپاشی صورت نمیگیرد». این به این معنی است که اصلاحطلبان، اگر لازم باشد، در تقابل با خواست مردم قرار خواهند گرفت و به موقع مانند گذشته با شرکای خود، برای سرکوب اعتراضات مردم، همدست خواهند شد.

باید به این جماعت هشدار داد که دوران خام نمودن مردم به سرآمده است و مردم به پاخاسته، بخصوص اقشار فقیر و تهیدست جامعه، کارگران و زحمتکشان با شرف، با نیروی لایزال خویش و نه با کمک دولتهای خارجی و دشمنان مردم، همه شما را از پیش راه خود برخواهند داشت. اصلاحطلبان باید منتظر این روز باشند.


اعلامیه حزب کار ایران (توفان) در محکومیت حکم  زندان و شلاق

محمد حبیبی به ١٠ سال زندان محكوم شد

محمد حبیبی، از اعضای کانون صنفی معلمان، به ۱۰ سال و نیم زندان و ٧٤ ضربه شلاق و ۲ سال ممنوعیت از فعالیت در احزاب و گروه‌ها و دو سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شده است. محمد حبیبی روز اول مرداد ماه امسال در شعبه‌ی ٢٦ بیدادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه شده است.

جمهوری اسلامی، كه اینروزها در بحران اقتصادی و سیاسی دست و پا میزند و به بست كامل رسیده است، مذبوحانه میكوشد با توسل به چنین احكام سركوبگرانهای به مردم معترض بهفهماند كه همه چیز سرجایش است و كوچكترین عقبنشینی نخواهد كرد.

رژیم پوسیده و سرمایه داری جمهوری اسلامی كه از سركوب وارعاب پنج دهه رژیم پهلوی و ترور و شكنجه و اعدام نیاموخته است و همان سیاست را در ابعادی هنوز شنیعتر و وقیحتر ادامه میدهد، به همان سرنوشتی دچار خواهد شد، كه رژیم منفور پهلوی شد. رژیمی كه پاسخ نان و آزادی را با زندان و شكنجه و اعدام دهد، محكوم به مرگ و نابودی است و جز این نیز نخواهد بود.

حزب ما این حكم سركوبگرانه و ضدانسانی را به شدت محكوم میكند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط این انسان شریف و همه زندانیان سیاسی دربند است.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به دست مردم ایران!

زنده باد سوسیالیسم، این پرچم رهایی بشریت !

حزب كارایران (توفان)
مرداد ١٣٩٧


پرسش و پاسخ در شبکه تلگرام

پرسش:آیا فکر نمیکنید که انقلاب ایران از بیرون شکل گرفت و یک توطئه علیه مردم ایران بود؟ چگونه مسیر انقلاب ایران عوض شد؟

پاسخ: نه دوست عزیز! انقلاب ایران نتیجه یک توطئه نبود. انقلاب بهمن یک انقلاب مردمی برای آزادی و استقلال و دموکراسی و عدالت اجتماعی بود. مردم با این آمال و با اعتقاد به این خواسته‌ها به کوچه و خیابان‌ها آمدند و برای زندگی بهتر جان باختند. فاجعه تسلط روحانیت بر ایران و ضربه هولناک آن‌ها به جنبش مردم حاصل دست پخت آمریکاییها، آخوندها، جبهه ملی و سلطنتطلب‌ها بود. این آشی بود که از ترس غلبه کمونیستها و کسب رهبری انقلاب، برای ما با عوامل ضد انقلاب داخلی پُختند. کارشناسان ضد انقلاب فهمیده بودند که قدرت عظیم مردم را، که اینک آماده جانبازی هستند، به راحتی نمی‌توان به بند کشید. خواستهای مردم روز به روز روشن‌تر و رادیکال تر میگردید و طبقه کارگر قهرمان ایران، با تأخیر، ولی با صلابت و قاطعیت، مجدداً به میدان میآمد. بازرگان، یکی از نمایندگان بورژوازی ایران، از صمیم قلب این انقلاب را چنین توصیف می‌کرد: «ما منتظر باران بودیم، به جای آن سیل آمد». وی می‌خواست جلوی این سیل را سد کند. اینکه ارتش تسلیم شد، ناشی از حماقت این یا آن ژنرال ایرانی، عدم همکاری با بختیار و یا همکاری فردوست با آخوندها نبود، این عمل بخشی از استراتژی امپریالیسم آمریکا بود، تا مانع مقاومت خشونتآمیز طبقات حاکمه شوند، مبادا جنبش منطقاً تعمیق یابد و نیروهای انقلابی در جریان یک مبارزه توده‌ای طولانی به رهبری کمونیستها در رأس جنبش قرار گیرند. مذاکرات آمریکائیها با شاه و ارتش و بختیار و خمینی، قطبزاده، یزدی، بازرگان، سنجابی، بنی صدر، بهشتی و سایرین در پاریس برای این بود که هر چه زودتر کار انقلاب را یک‌سره کنند، روند انقلاب را قطع کنند و مسیر آن را به کجراه در جهت امیال ضدکمونیستی بهکشانند. آن‌ها می‌خواستند قبل از قیام مسلحانه بهمن، که کنترل را از دستشان تا حدودی خارج کرد، و تأثیراتش تا همین امروز هم باقی است، کار انقلاب را بهسازند. اینکه شاه به یکباره «مسلوب الاراده» شده بود، ناشی از بیماری او نبود، ناشی از مصالح عالی امپریالیسم در منطقه بود، که شاه را به تسلیم و عدم توسل به قهر گسترده و انصراف از به کارگیری نیروی مسلح فرا میخواند. شخص شاه گرچه با این تحلیل آمریکاییها، چون پای منافع شخصیاش نیز در میان بود، موافقتی نداشت، ولیکن از دستور ارباب نمی‌توانست سرپیچی کند. وی در مصاحبه خود با هوشنگ انصاری درباره ماندن و نماندنش اظهار میدارد:

«ماندن؟ نمی‌توانستم. دیگر نمیشد. فشاری که آمریکاییها میآوردند، روز به روز بیشتر می‌شد و دست آخر صورت تحمیل گرفت. آن‌ها اصرار داشتند و تضمین می‌کردند که اگر بروم، دوریم همه را آرام می‌کند و خودم هم از دور می‌توانم حوادث را به چشم دیگری بنگرم. البته دیدیم! همه دیدیم که چه شد. ولی مگر می‌توانستم علیه آمریکاییها بمانم؟ به ویژه علیه ژنرالی که مخصوص این کار فرستاده شده بود»

این سیاست امپریالیستی بود که آخوندها فقط حمل عکس خمینی و «مسلمین» را مجاز دانستند و در مقابل شعار جمهوری دموکراتیک خلق با شعارهای «برادر ارتشی چرا برادر کشی»، «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست» به میدان آمدند، ولی این شعارهای تعیین شده برای انتقال مسالمتآمیز قدرت بود. سپهبد مقدم در اسناد مذاکراتشان زیر عنوان «آن جمعه پر آشوب» هشدار میدهد:که «امروز یک گروه کمونیست که وارد عمل شده، دارد آن‌ها را پشتیبانی میکند، پس خودمان را باید درست کنیم».

انقلاب بهمن 57 ایران ناشی از تئوری توطئه و دستان خارجی، آنطور که برخیها از سر جهالت میگویند، نبود، ناشی از شرایط و تضادهای درونی خود جامعه ایران بود، ولی نتیجه این انقلاب که به روی کارآمدن قشری از مرتجعترین بخش روحانیت انجامید و تعمیق و رشد این انقلاب، که در نطفه خفه شد و نظام استثمارگر سرمایهداری ایران را «نجات» داد، مسلماً نتیجه همکاری آمریکا، ملاها و ملّیون، خاندان سلطنتی و ارتش دست نشانده آن‌ها بود. یعنی سلطنتطلبان حتی با رفتن خود نیز آخرین خیانت را به مردم جانباخته کردند. جنین انقلاب باید سقط می‌شد، تا کمونیست‌ها قدرت نهگیرند، تا طبقه کارگر ایران نهتواند در این عرصه مهم استراتژیک به نیروی غیرقابل انصرافی بدل گردد. انقلاب باید متوقف می‌شد، زیرا که تداوم آن ماهیت ملاها را نشان می‌داد و کمونیست‌ها را به نیروی قدرتمندی در روند انقلاب بدل میساخت، به سرکرده بلامنازع آن بدل میکرد. این امر باب طبع هیچیک از این نیروها نبود. این بود که همه آن‌ها با هم علیه کمونیستها متحد شدند و فاجعه تسلط ملاها را بر ایران خلق کردند. «تودهایها و اکثریتیها» عملاً این وظیفه نامیمون را به عهده گرفتند، که تعادل قوائی را که قیام بهمن بر هم زده بود، مجدداً متوازن سازند، جاده صافکن ارتجاع و نجات سرمایهداری شوند و این همواره از ماهیت رویزیونیسم بر‌می‌خیزد، که همدست امپریالیسم است. از هر طرف که بنگری دست دشمنان کمونیسم در شکست انقلاب شکوهمند بهمن در کار بود. سرمایهداری به رژیم آخوندی نیاز داشت، تا شعله انقلاب را بخواباند. جمهوری اسلامی نیز محصول این نظام و مدافع سرمایهداری است. گرچه قیام بهمن و تسلیح مردم همه حسابها درست از کار درنیامد، ولی انقلاب شکست خورد و شکست آن ناشی از همدستی همه دشمنان طبقه کارگر بود و هست. امروز سرنگونی این نظام به دست مردم ایران از نان شب هم واجبتر است و نیروهای انقلابی باید هشیارانه و در اتحاد با یکدیگر و با مرزبندی روشن علیه امپریالیسم و در رأسش امپریالیسم آمریکا و متحدیناش، خود را برای روز نهایی آماده کنند.

گشت و گذاری در فیسبوک، پاسخ به یک پرسش

پرسش: چرا این همه تأکید بر مبارزه علیه امپریالیسم دارید؟ آیا امپریالیسم هیچ نقش مترقی بازی نخواهد کرد؟ اگر امپریالیسم همان سرمایه داری است، آیا بهترنیست از واژه سرمایهداری در نشریات استفاده کنید؟

پاسخ: دوست عزیز، لنین در کتاب «امپریالیسم به مثابه بالاتریبن مرحله سرمایهداری» به درخشانترین وجهی خصوصیت سرمایهداری و امپریالیسم را این گونه شرح داده است: «سرمایهداری به طور کلی عبارت است از جدائی مالکیت بر سرمایهگذاری در تولید، جدائی سرمایه پولی از سرمایه صنعتی یا تولیدی، جدائی تنزیلبگیر، که فقط از محل درآمد سرمایه پولی زندگی میکند. از کارفرما و کلیه کسانی که مستقیماً در اداره سرمایه شرکت دارند. امپریالیسم یا سیادت سرمایه مالی عبارت است از آن مرحله عالی سرمایهداری، که در آن این جدائی دامنه عظیمی بخود میگیرد. تفوق سرمایه مالی بر کلیه اشکال دیگر سرمایه، معنایش موقعیت تسلطآمیز تنزیلبگیران و اولیگارشی مالی و نیز به معنای آن است که عده قلیلی از کشورهای دارای قدرت مالی از سایر کشورها متمایز میشوند».

حال با توضیح فوق به بازار بورس، به حجم جهانی اوراق بهادار، به صدور سرمایههای امپریالیستی، به بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی نگاه کنید، تا بهبینید که چگونه این جدائی مالکیت بر سرمایه از روند تولید و یا سرمایهگذاری در تولید پدید میآید. بانکها و بیمهها به سلاطین خودکامه جهان بدل میشوند و هنرشان در ربحخواری و تسلط بر تولید است. این تناقض تبدیل میشود به مانعی بر سر راه تکامل نیروهای مولده. از این روی امپریالیسم مترقی نیست، انحصارات در شکل کارتلها و کنسرنها و تراستها و.... دمکراسی را سرکوب میکنند، ارتجاع سیاه را مستقر میسازند، بطور انحصاری به شستشوی مغزی میپردازند و بر افکار مردم چنگ میاندازند و به آنها جهت میدهند. رقابت آزاد را نابود میسازند و مانع بزرگ رشد نیروهای مولده در کلیه زمینههائی میگردند، که نیاز سرمایه برای کسب سود حداکثر در آن رشتهها تآمین نگردد. کسب سود انحصاری و سود حداکثر ناموس سرمایهداری است. از اینرو جریانات ناسالمی نظیر «حزب کمونیست کارگری»، که مقوله امپریالیسم را نفی میکند و بجای آن واژه سرمایهداری را به کار میبرند، هدفی جز آرایش امپریالیسم و دادن نقش مترقی به او ندارند. از همین روست که این حزب از امپریالیسم به عنوان سرمایهداری مترقی حمایت میکند و مهر تأیید بر تمامی تجاوزات استعماری میکوبد. به تجاوزات امپریالیستی به افغانستان و عراق و لیبی و سوریه ....و حمایت بیشرمانه پیروان منصور حکمت از این «مداخلات بشردوستانه» نگاه کنید، تا به ماهیت ارتجاعی این جریان پی ببرید.