مقالات توفان الکترونیکی شماره ۱۹۰ نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

آدرسهای تارنماهای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

www.toufan.de

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

***

دراین شماره می خوانید:

*فرخنده باد اول ماه مه، روزاتحادوهمبستگي کارگران سراسر جهان

*کدام مطالبات امسال بايد دراول ماه مه طرح گردند؟

*زنده باد دوستي و همبستگي!

*سخني در مورد شستشوي مغزي افکارعمومي توسط ماشين عظيم تبليغاتي امپرياليستي

*يک سندِ مهمّ تاريخي

*راهکار کمونيستي دربرخورد به اعتقادات مذهبي مردم

*مسبب عروج نئونازيسم،«اسلام هراسي» و توهين و تحقير مهاجرين مسلمان کيست؟

*درجبهه نبردطبقاتي.مروری بر مبارزه کارگران درسالی که گذشت.

*مروري بر پيدايش ناتو (NATO) و ضرورت انحلال آن

*ما خيابان را ترک نخواهيم کرد.درباره ادامه اعتراضات وتجمعات معلمان

*آزار و اذيت جنسي زنان از هاليود تا ايران و نقش هنرمندان پيشرو

*به مناسبت سالروز تولد نابغه سينما

*سخني درباره پشت پرده عزل نخست وزير پاکستان، عمران خان

*يادداشتهاي پراکنده

*ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده

*پاسخ به يک پرسش درشبکه تلگرام

*گشت و گذاري درفيسبوک، پاسخ به يک پرسش

***

بیانیه حزب کارایران(توفان) به مناسبت فرا رسیدن اول ماه مه

 

فرخنده باد اول ماه مه، روزاتحاد وهمبستگی کارگران سراسرجهان

 

 

رفقای کارگر!

امسال درشرایطی به استقبال روزجهانی کارگر می­رویم که بازهم شاهد پیشروی دهشتناک درفقر وعمیق‌ترشدن شکاف طبقاتی هستیم و این روند تاسفبار با توجه به ادامه سیاست‌های نئولیبرالی تحت رهبری دولت ابراهیم رئیسی وشرکاء ادامه دارد وچشم‌انداز روشنی برای بهبودشرایط زندگی فرودستان جامعه متصور نیست. کلیه‌ فروشی وتن‌فروشی ،فساد وبیکاری وتورم وافزایش گرانی کمرشکن و فقر و بینوایی همچنان رو به فزونی است. ناامنی معیشتی جامعه را به پرتگاه نیستی سوق داده است. سیاست‌های نئولیبرالی همراه با سرکوب اعتراضات کارگری وبازداشت‌های خودسرانه وسرکوبگرانه فعالین کارگری، معلمان ، بازنشستگان و دانشجویان وزنان بویژه رهبران کارگران سندیکایی همه درخدمت کلان سرمایه‌داران داخلی است ونظام سرمایه‌داری مافیایی اسلامی که خودرا درمقابل اعتراضات مردم زحمتکش ایران ضعیف می‌بیند، چاره‌ای جز توسل به تشدید سرکوب و ارعاب وزندان پیش روی خود ندارد. آقازاده­ها درایران مشغول غارت­ وخوشگذرانی اندودرفساد؛ اختلاس ودزدی های کلان فعالانه شرکت دارند. آنها با مردم ایران مانند قوای اشغالگر رفتارمی­­کنند.

 

رفقای کارگر!

امسال درشرایطی به استقبال اول ماه می رویم که جنگ دراوکراین ،جنگی برعلیه نیروهای نئونازی وبرعلیه امپریالیسم آمریکا وجبهه ناتوبرای درهم شکستن نظم تک قطبی در جهان درجریان است.این جنگ برای همه دولت‌ها و ملت‌ها وحتی طبقه کارگردرجهان سرنوشت‌ساز بوده وجنبه حیاتی دارد.پیروزی ناتودراین جنگ پیروزی ارتجاع مطلق، پیروزی استعمارونئولیبرالیسم و میلیتاریسم عریان و ادامه وضع تا کنونی چند دهه معاصر است، ولی شکست ناتوگرچه نابودی امپریالیسم و سرمایه‌داری را دربرندارد ولی فضائی ایجاد خواهد کرد که امکان رشد کشورها ومبارزه طبقاتی را افزایش می‌دهد. فضای چندقطبی بیش‌تر قابل تنفس است تا فضای خفقان‌آوریک قطبی که با تجاوز، تحریم، نسل کشی، امرونهی شکل می‌گیرد ومملو ازتحقیروتوهین است وسرنوشت کشورها، ملت‌ها وانقلاب‌ها درگرو تصمیم آقای جهان یعنی آمریکا و ناتوست. درفضای چند قطبی حق حاکمیت ملی کشورها از امنیت بالاتری برخوردار است و سیاست تحریم ملت‌ها و گرسنگی دادن به آنها به بن بست می‌رسد. شکست ناتو در اوکراین پایان امپراتوری دلار و غارت ساده ملت‌ها توسط آمریکا و تشدید مبارزه تعیین کننده طبقاتی در آمریکاست. تضاد کاروسرمایه دربسیاری ازممالک دراین فضا عمده می‌گردد وما را به سوسیالیسم یک گام نزدیک‌تر خواهدکرد. نظم نوین آمریکا با تخریب وتجزیه یوگسلاوی شروع شد وبا تجاوز به عراق به فرمان جرج بوش پدررسما اعلام گردید.واز آن تاریخ عراق، لیبی، افغانستان، سوریه، یمن و ایران و بسیاری از ممالک جهان قربانی این نظم نوین شدند که اکنون به بن‌بست رسیده است. دنیای بعد از سرکوب نازی‌ها دراوکراین دنیای قبل از آن نخواهد بود.

خلق اوکراین که خواهان بی‌طرفی وادامه دوستی سنتی با روسیه بود اکنون قربانی توطئه ناتوست. برای حفظ صلح وتامین امنیت درجهان تک قطبی کنونی با تسلط بلامنازع ناتو، تنها یک راه حل منطقی دراوضاع مشخص جهان کنونی وجود داردوآن اینکه همه کشورها به سمت تشکیل جهان چند قطبی حرکت کنند، جبهه مشترک مبارزه برای انحلال ناتو را سازمان دهند، سلطه بلامنازع امپریالیسم غرب را بشکنند تا دردنیای ضعف امپریالیسم، بخت پیروزی انقلاب سوسیالیستی افزایش یابد.

اکنون صلح با درهم شکستن نئونازیسم وعدم عضویت اوکراین درناتومیسراست ولی آمریکا و ناتوی جنگ‌افروز خواهان تداوم جنگ هستند تا به خیال خود روسیه را فرسوده کنند. نظم نوین جهانی برگوربربریت امپریالیسم غرب رقم می‌خورد. برای صلح، متحدا برعلیه جبهه تروریستی ناتوبه سرکردگی آمریکا بکوشیم و خواهان انحلال ناتو گردیم .

 

رفقای کارگر!

چاره شما کارگران وحدت وتشکیلات است.حضورنیرومند تشکیلات سیاسی ودرشکل تکامل یافته وعلمی آن ،تشکیلات واحد حزب مارکسیستی لنینیستی طبقه کارگر می‌تواند قطب نمای فعالیت شما باشد. ما با تشکیلات همه چیزیم و بدون آن هیچ چیز.تنها با چنین سلاحی است که می توان هدفمند علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی وبرعلیه امپریالیسم ومزدوران ریزودرشتش رزمید، قدرت سیاسی را به کف گرفت وآینده تابناک روشنی را با دستان پرتوان خود رقم زد. بدون حزب طبقه کارگر و پذیرش رهبری آن توسط طبقه کارگر، این طبقه قادر نخواهد بود حتی در شرایط مناسب جهانی و برهم خوردن توازن قوای طبقاتی از فرصت‌های تاریخی کسب شده استفاده نماید. وظیفه آگاهان طبقه کارگر این است که با تمام انحرافات فکری دردرون اعتراضات و حرکت‌های کارگری که با ادعای حمایت از کارگران فقط به این مبارزه ضربه می‌زنند به مبارزه برخیزند. طرد شعارهای زودرس وانحرافی "حکومت شورائی" برای ایجاد تفرقه درجنبش کارگری، تفکیک سطح مبارزه حزبی از مبارزه اقتصادی و حرفه‌ای از وظایف کمونیست‌های ایران است. مبارزه با این نظریات ضد اتحادیه حرفه‌ای کارگری ازاهداف طبقه کارگر باید باشد و تضعیف و طرد آنها به تقویت جنبش کارگری ایران و به پاکیزگی آن یاری می‌رساند. مبارزه با انحرافات "چپ"روانه موجب تقویت، اعتماد به نفس، و دانائی کارگران خواهد شد وبه نفوذ آنارشیست‌ها، پرووکاتورها و شبه انقلابی‌ها درمیان کارگران خاتمه خواهد داد. و این به نفع طبقه کارگر و پاکیزگی این جنبش از آلودگی‌های ماجراجویانه است.  

 

زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری!

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

زنده باد صلح! نابود باد پیمان تروریستی ومتجاوز ناتو!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!

حزب کارایران(توفان)

اردیبهشت ۱۴۰۱

***

زنده باد دوستی وهمبستگی!

سخنی کوتاه درباره مهاجران افغانستانی درایران

 

 

مسائل مهاجرین افغانستان درایران را می‌توان از زوایای مختلف مورد تحلیل وبررسی قرارداد. رفتار حکومت جمهوری اسلامی درمقابل این مهاجرین که قدمت حضورشان تقریبا به اندازه عمرجمهوری اسلامی است دارای فرازونشیب‌هایی بوده که به موازات تغییرات سیاسی داخلی ومنطقه‌ای قابل ارزیابی است. صد البته روا داری اجتماعی نیز درمقابل این مهاجرین که ازریشه وفرهنگ مشترک با میزبانان خود برخوردارهستند بی تاثیرازسیاست حاکمان نیست.

تبعیضات ،نابرابری ها ودربرخی مواقع رفتارهای نژاد پرستانه ازسوی مجریان قانون وحتا بدنه اجتماعی نسبت به مهاجرین چیزی نیست که بتوان آن را کتمان یا ازآن چشم پوشی کرد.به طورمثال بسیاری ازاین مهاجرین وحتا فرزندان آنها که درایران به دنیا آمده ورشد ونمو کرده اند ازداشتن اوراق هویت،حساب بانکی وحق معاملات محرومند ودریک بسترنامناسب ونابرابر از نظر تحصیلی ،محکوم به درحاشیه ماندن وعدم رشد مادی واجتماعی هستند. حل این معضلات ونابسامانی‌ها را باید دریک بستر بزرگتر وهمه شمول جستجوکرد.ناکارآمدی،بی کفایتی وفساد سیستماتیک نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی درهمپوشانی با دشمنی وتهدید هميشگی آمریکا علیه ایران ،پیچیدگی بغرنجی به حل مسائل ایران درچهاردهه گذشته بخشیده که عدم کامیابی درحل مسئله مهاجرین افغانستانی را نیزمی‌توان هم سرنوشت با بقیه مشکلات جامعه ایران قلمداد کرد.رشد شکاف طبقاتی، عدم توسعه متوازن دربین استان‌های کشورکه به مشکلات قومیتی درداخل ایران دامن زده،ناکامی درمدیریت منابع آب ،ناتوانی در حل مسائل کارگران معلمان و بازنشستگان و دهها نمونه دیگر گواهی براین مدعاست.

ولی با همه این پیش فرض‌ها نباید فراموش کرد که اکثریت مردم ایران علیرغم تمام کمبودها ومصیبت هایی نظیر جنگ ،تحریم و بیکاری با جان ودل پذیرای برادران و خواهران افغانستانی خود دراین سال‌ها بوده اند وازاین حیث ایران را می‌توان با حدود بیش ازچهار میلیون مهاجر،یکی ازبزرگترین کشورهای مهاجر پذیرمنطقه دانست وحل مشکلات جامعه مهاجر را درمبارزه تنگاتنگ همرزمان ایرانی وافغانستانی با ارتجاع داخلی وخارجی جستجو کرد.انتشار تصاویر نفاق افکنانه وهمه گیرشدن آن درشبکه های اجتماعی ایران وافغانستان به جهت بزرگنمایی مسائل ، فارغ ازصحت و سقم آن یک پروژه اسرائیلی سعودی است که جزبه آشوب کشیدن جامعه ایران وافغانستان به هدف جلوگیری از ثبات داخلی افغانستان و درگیر کردن جامعه ایران نمی اندیشد.

و دراین راه ازتمام ابزار تبلیغاتی خودازجمله "افغانستان اینترنشنال" و"ایران اینترنشنال" وهمکاری با سازمان خائن مجاهدین درآلبانی بهره کافی می‌برد.

بی شک اعمال تبعیض نسبت به کارگران خارجی واعمال سیاست شووینیستی و نفرت پراکنی و نفاق و دشمنی  چه ازسوی حکومتی ها وچه از سوی برخی محافل نادان و شونیست تنها به کارگران خارجی ساکن ایران لطمه نمی‌زند بلکه مخالف منافع همۀ کارگران ودیگر مردم زحمتکش ایران اعم ازایرانی یاخارجی است. تنها استثمارگران وغارتگران ازحاکم شدن سیاست های شووینیستی ضد مهاجران، تشدید مناقشه میان مردم بومی ومهاجران منتفع می شوند. حیات وهویت اینان که اقلیتی بیش نیستند واهرم های قدرت وثروت را دراختیار دارند با عدم رعایت حقوق انسان ها وضدیت با دوستی وبرادری وهمبستگی  گره خورده است. مردم زحمتکش هیچ نفعی دردشمنی ورزیدن علیه همدیگر نمی‌برند. هوشیاری وحفظ همبستگی میان کارگران و زحمتکشان دوکشورایران وافغانستان، اهداف پلید ونقشه های مناقشه برانگیز دشمنان طبقاتی، ملی وبین المللی را نقش برآب می‌کند.

وظیفه نیروهای آگاه جامعه است که پرچم همبستگی وتقویت دوستی میان مهاجران زحمتکش افغانستانی ومردم ایران را برافراشند واهداف شوم وتحریکات دشمنان داخلی وخارجی این دو ملت هم‌سرنوشت را خنثی سازند. باید هوشیار بود که نادانسته دردام این دشمنان خلق های منطقه نیفتاد.

 

***

کدام مطالبات امسال باید دراول ماه مه طرح گردند؟

روزجهانی کارگرباردیگر فرا می‌رسد.آنچه امسال باید با توجه به وضعیت کنونی درروزاول ماه مه ایران مطرح گردد

مربوط است به:

مبارزه برای به رسمیت شناختن یازده اردیبهشت ،اول ماه مه وقبولاندن این روز بعنوان روزتعطیل عمومی برحکومت سرمایه داری وضد کارگری حاکم

مبارزه برای تشکیل اتحادیه های مستقل کارگری

مبارزه برای دریافت حقوق معوقه

مبارزه برای اضافه دستمزد وطرح متحد حداقل دستمزد مطابق با نرخ تورم ، مبارزه متحد برای تضمین امنیت شغلی که عامل تضمین امنیت وحدت و تشکیلات خود کارگران است.

مبارزه برای بازگشت کارگران اخراجی برسرکارخود

مبارزه علیه سیاست اخراج سازی کارگران

مبارزه علیه خصوصی سازی صنایع و واحد های تولیدی

مبارزه درزیرشعار آزادی بی قید و شرط همه فعالین کارگری وسایر زندانیان سیاسی .

مبارزه علیه تحریم‌های ضد بشری اقتصادی وهرگونه مداخله خارجی.

 

کارگران ایران بایدهشیارباشند ودسیسه های رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی وجریاناتی را که می‌کوشند بین کارگران افغانستانی وایرانی تفرقه انداخته وعلل بیکاری وبحران اقتصادی را به گردن آنها  بیاندازند، افشاء سازند. این نظام سرمایه داری است که بیکاری می‌آفریند. کارگران ایرانی و افغانستانی باید با روحیه همبستگی ورفیقانه در سنگری واحد علیه دشمن مشترک و برای حقوقی برابر به رزمند وتنها در این صورت است که می‌توانند به حقوق حقه خود دست یابند.

 

زنده باد اول ماه مه روز اتحاد وهمبستگی کارگران علیه سرمایه داران!

 

تراکت شماره 2 حزب کارایران(توفان) به مناسبت اول ماه مه

اردیبهشت ماه  ۱۴۰۱

www.toufan.org

https://t.me/totoufan

***

  سخنی درمورد شستشوی مغزی افکارعمومی توسط ماشین عظیم تبلیغاتی امپریالیستی

 

شستشوی مغزی افکار عمومی بدین معناست که امپریالیسم و صهیونیسم ارزش‌های جنایتکارانه خویش را به عنوان قوانین عام و طبیعی به افکار عمومی حقنه میکنند و بخشی از مردم آن را متاسفانه می‌پذبرند.وقتی انسان‌ها ناخودآگاه، "طبیعی" بودن نقض همه موازین دموکراتیک، انسانی و جهانی، توسط امپریالیسم و صهیونیسم را، به منزله یک قانون عام و معتبر جهانی بپذیرند و احتمال نادرستی آن را به مغز خود خطور ندهند عملن شستشوی مغزی شده اند.

امپریالیست‌ها که دشمنان سوگند خورده دموکراسی در جهان هستند، افکار عمومی را طوری میسازند و شستشوهای مغزی را توسط کارشناسان و دستگاهای ارتباط جمعی خویش طوری به مهارت انجام میدهند، که آدمکشی از جانب آنها امری نجات بخش و رهائی بخش جلوه میکند و از جانب بسیاری مردم نیز، ناخودآگاه، همین برداشت واژگونه بعمل میآید و پذیرفته میشود. این درک نادرست  بتدریج جا میافتد، کاری که آمریکا و یا اسرائیل میکنند، نمیتواند نادرست باشد. معیار داوری در مورد ارزش‌ها، نوع عملکرد و چگونگی رفتار امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها میشود و این نوع تفکر از راه رسانه های گروهی انحصاری و هدایت شده جهانی به مغزها روانه میگردد و در آنها لانه می کند و مبنای داوری‌های بعدی قرار میگیرد.آنها با دروغ وتبلیغات و شستشوی مغزی افکارعمومی زمینه های تجاوز نظامی به کشورها را فراهم می‌کنند وتجاوز نظامی بعنوان یک عمل جراحی  برای ازبین بردن "غده سرطانی" که همان رژیم‌های ممالک نافرمان و" یاغی" هستند، به اجرا درمی‌آید.  برای درک درست تر ازاین سیاست امپریالیستی  در زیر به بخشی از دروغ‌های ممالک استعماری غربی وجنگ روانی را که  برعلیه برخی از کشورها جهت حمله نظامی و یا مشروعیت بخشیدن به تحریم‌های جنایتکارانه اقتصادی به خورد مردم داده اند را در زیر می‌آوریم تا خوانندگان گرامی به شگردهای متنوع تبیلیغاتی وشستشوی مغزی افکارعمومی توسط ماشین رسانه ای امپریالیستی بیشتر آشنا شوند:

 

-جعلیاتی در تدارک  اشغال عراق

امروز اسناد غیر قابل انکاری درمورد جعلیات ودروغ‌های رسانه های غربی  درمورد اشغال عراق انتشار یافته است که کسی را جز مزدوران آشکار و پنهان  آمریکا توان انکار نیست. توطئه اشغال کویت در 1990 توسط صدام حسین که با چراغ سبز آمریکا صورت گرفت و یادآوری ماجرای دختر سفیر کویت  وشهادت او درکنگره آمریکا خالی ازفایده نیست. دستگاه جنایتکار بوش  با صحنه سازی دختر سفیر کویت در سازمان ملل متحد را به کنگره آمریکا دعوت کردند تا در پوشش یک شاهد  پرستار معمولی بیان دارد که " سربازان عراقی  نوزادان زود بدنیا آمده را از تخت‌های بیمارستان ربوده وبا خود بردند" .  این خبر دردرجه نخست  توسط سازمان عفوبین الملل  منتشر شد و درسراسر جهان پخش شد. اما بعد ها روشن شد این خبر جز یک بلوف سیاسی برای فریب افکار عمومی نبوده است.دختر سفیر کویت نه در بیمارستان کویت بلکه در یکی از دانشگاه‌های واشنگتن  مشغول تحصیل بود. این تبلیغات  دروغین هدفی جز توجیه حمله نظامی  به عراق  ونابودی  زیرساخت‌های  این کشور وکشتار ها هزاران کودک نداشته است. همه چیز با یک دروغ آغاز شد و با جعلیات  بمب موهومی سلاح کشتار جمعی عراق وهمکاری صدام حسین با القاعده وویرانی یک کشور باستانی پایان یافت. آنچه امروز درعراق جریان دارد ازجمله جنگ فرقه ای، حکومت خلافت اسلامی،  تدارک همه پرسی برای جدایی کردستان از عراق،ویرانی کشور وغارت ثروت ملی وآثار تاریخی وفرهنگی عراق محصول این جعلیات امپریالیستی وسیاست‌های نظم  نوین چرکین وخون ایالات متحده در کشور همسایه ما عراق است.

 

- جعلیاتی  درتدارک  بمباران لیبی

 

 

کشورهای امپریالیستی غربی به سرکردگی آمریکا لیبی را به منظور سلطه سیاسی، اقتصادی ونظامی خود براین کشور ویران کردند. دلایل جعلی این حمله نظامی "ازقضا برای نجات جان مردم بنغازی وحمایت از انقلاب مردم لیبی  که درقالب مداخله بشردوستان" صورت گرفت. یکی از دروغ‌هایی که رسانه های شستشوی مغزی غربی درمورد قذافی تبلیغ می‌کردند  جنبه روانی  وبرجسته کردن " بیرحمی وتوحش وسنگدلی" وی نسبت به مردم خودش در بنغازی بود. جعلیاتی نظیر پخش قرص تقویت جنسی (ویاگرا) دربین سربازان لیبی برای تجاوز به "زنان انقلابیون" ازجمله این دروغ‌های گوبلزی بود. این دروغ‌ها می‌بایست درخدمت سرنگونی حکومت مستقل و قانونی لیبی صورت می‌گرفت تا زمینه حمله نظامی فراهم می‌شد ومشروعیت می‌یافت. رهبران غرب بیشرمانه رهبر یک کشور مستقل را تهدید می کردند، که باید خاک لیبی را ترک کند و در این صورت میخواستند به وی امان نامه دهند و از محاکمه وی صرفنظر کنند، در غیر این صورت میخواستند وی را در دادگاه کیفری جهانی لاهه که دادگاهی قلابی است، محاکمه کنند. آنها ولی در خفا تصمیم داشتند قذافی را، به قتل برسانند و همین کار را نیز کردند. تصورش را بکنید اوباما و سرکوزی به رهبر یک کشوری دستور میدهند که چکار بکند یا نکند و این بی شرمی و گستاخی را امری طبیعی جلوه میدهند. همه اقدامات امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها از همان بدو امر غیر قانونی، جنایتکارانه همراه با پخش اکاذیب و جعلیات در رسانه های عمومی بوده است و افکار عمومی در بسیاری از ممالک بویژه دموکراسی های غربی آنرا پذیرفته است.  رژیم لیبی را سرنگون ساختند زیرا قذافی در پی ایجاد اتحادیه مستقل آفریقا با پول واحد بود و این به مذاق ممالک استعماری غرب خوش نمی‌آمد. آنها درپی احیای استعمار کهن در قالب شکل نوین بودند وچنین نیز شد. اکنون کشوری درعمل  به نام لیبی وجود ندارد. در ترابلس سه مجلس با سه دولت ونیروهای مسلح  خاص خود جولان می‌دهند و لیبی مرفه سابق به لیبی جنگ زده و فقر زده و نا امن  تبدیل شده است. نفوذ قذافی درقاره آفریقا وبوِیژه استقلال او قابل تحمل نبود.

 

- جعلیاتی درمورد جنگ تجاوزکارانه به سوریه

جنگی که در سوریه جریان دارد ، جنگی استعماری وتجاوزکارانه است.  اکنون کشور سوریه تحت اشغال  آمریکا وترکیه واسرائیل وقوای تروریستی داعش والقاعده این پیاده نظامان ارتش‌های استعماری غربی  قراردارد که توسط پول عربستان تغذیه می‌شوند. طبق اسناد ویکی لیکس طرح حمله به سوریه از سال 2009 ریخته شد. از زمانی که او یعنی بشار اسد با طرح ایجاد خط لوله گاز از قطر به اروپا از طریق سوریه مخالفت کرد.

اخیرا سازمان عفو بین الملل که ابزاری دردست غرب برای فریب افکار عمومی است در آستانه نشست مذاکرات صلح ژنو اعلام کرد که " رژیم بشار اسد در بین سال‌های 2011 و2016  در زندانی در شمال دمشق سیزده هزار نفر را قتل عام کرد. منبع این خبر نتایج مصاحبه ای بود که  توسط سازمان عفوبین الملل  با تعدادی از فراریان ومخالفین  بشار اسد در نواحی مرزی تحت کنترل دولت ترکیه  اعلام گردید وبشدت وحرارت تمام در رسانه های امپریالیستی تبلیغ گردید تا با فشار بر رژیم اسد در مذاکره با اپوزیسیون  ارتجاعی  سر سپرده غرب  در موضع ضعف قرارگیرد. این خبر از هیچ منبع دیگری مورد تایید قرارنگرفت و یک دروغ محض بود.

جعلیات دیگری نظیر استفاده از سلاح شیمیائی و نشان دادن تصاویر کودکان سوری در رسانه های غربی از طرف «سازمان پزشکان سوئدی مدافع حقوق بشر» فاش شد. این سازمان در سندی افشاگرانه بیان داشت که گروهی که به دروغ خود را «کلاه سفید» برای نجات مجروحان در سوریه می‌نامند، با خدعه و فریب به ساختن فیلم شیمیائی قتل اطفال سوری دست زده است، این گزارش از طرف اسپونتیک نیز انتشار یافته است. سازمان سوئدی مذکور می‌گوید «کسانی که خود را گروه نجات داوطلبانه می‌نامند، نه فقط اطفال سوری را نجات نداده، بلکه برعکس، آنها این کودکان را ابتدا به قتل رسانیده تا بتوانند فیلم دروغین بمباران شیمیائی خود را آنچنان تهیه کنند تا بیشتر حالت واقعیت داشته باشد». این سازمان اضافه کرده است که پس از تحقیق دقیق از قسمت‌هائی از ویدیوهای موجود که درد و رنج کودکان سوری را در نتیجه این بمباران شیمیائی نشان می‌دهد، متخصصان ما به این نتیجه رسیده‌اند که «گروه نجات اطفال» ابتدا اقدام به ترزیق اطفال به وسیله ماده آدرینالین و به وسیله آمپول بلندی در اطراف قلب کودکان نموده، با درنظرگرفتن این که برای نجات افراد آسیب‌دیده به وسیله مواد شیمیائی، نباید به این شکل عمل شود. متخصصان سوئدی ما پس از رویت دقیق ویدیوها به این نتیجه رسیده‌اند که این کودکان ابتدا بوسیله ترزیق بیش از حد این ماده مخدر به حالت احتضار انداخته‌اند. در این مرحله هیچ آثاری از تأثیر مواد شیمیائی بر این اطفال دیده نمی‌شود. جنایت قتل این کودکان این‌چنین انجام گرفته و وانمود شده است، که بر حسب گزارش روزنامه آمریکائی (veterans today)گویا می‌خواسته‌اند آنها را «نجات دهند».اضافه بر این رسانه‌های غربی این جمله را که یکی از افراد کلاه سفید عضو «عملیات نجات» به عنوان سئوال می‌پرسد، درست ترجمه نکرده‌اند، وی می‌پرسد: «بچه را قبل از فیلم‌برداری چگونه قرار دهم؟» و در اینجا هیچ کلمه‌ای در مورد «نجات بچه» گفته نمی‌شود.اعشی .هم اکنون بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، در پاسخ به پرسش خبرگزاری فرانسه در رابطه با بمباران شیمیائی چنین گفت: ‌گزارش‌های حمله شیمیایی در خان شیخون، در استان ادلب، «۱۰۰ درصد ساختگی» هستند. «هیچ دستوری برای حمله در کار نبوده است.»

تمام این جعلیات  ودروغ‌های گوبلزی درخدمت تدارک حمله نظامی به سوریه بوده واست و بمباران اخیر سوریه  با فرمان دونالد ترامپ در قالب تنبیه  بشار اسد برای استفاده از سلاح شیمیائی  درهمین چهار چوب قابل تبیین است. این دروغ‌ها  وشستنشوی مغری افکار عمومی همچنان با شدت تمام ادامه دارد.

 

ماجرای تبلیغات دروغین رسانه های غربی در مورد کودک سوری، عمران دقنیس نیز ازجمله دروغ‌های بزرگی است برای شستشوی مغزی افکار عمومی وتضعیف جبهه ضد داعش درسوریه وبی اعتبار ساختن  رژیم بشار اسد.

 

 بدنبال انتشار گسترده تصویر پسر ۵ ساله‌ای بنام عمران در شهر حلب سوریه، رسانه های غربی اعلام داشتند که این کودک توسط بمباران روسیه در حلب جان باخته است درحالی با اسنادی که دولت روسیه وسوریه وهمینطور برخی ازسازمان‌های بشر دوست مستقل اعلام داشتند این کودک هیچ ارتباطی به حملات هواپیماهای نیروهای هوایی این کشور در خاک سوریه نداشته است.ایگور کوناشنکوف، سخنگوی وزارت دفاع روسیه ضمن رد هرگونه ارتباط این کودک با بمباران‌های جنگنده‌های روسی، تأکید کرد: هواپیماهای روسی هرگز مناطق مسکونی را هدف حمله قرار نمی دهند.این حمله  توسط تروریست‌های وارداتی با هدف بی اعتبار نمودن تلاش‌های روسیه درجهت ایجاد یک راهرو بشردوستانه برای ارسال محموله‌های انسانی به حلب صورت گرفته است. پدر عمران نیز تازگی‌ها فاش کرد که پیشنهادهای مالی وسوسه انگیزی از طرف جبهه تروریست‌ها به وی شده بود تا "بگوید آنچه که برای خانواده‌اش رخ داد، ناشی از حملات هوایی جنگنده‌های نظام سوریه و روسی بود، اما وی این پیشنهاد را نپذیرفت.پدر این کودک گفت: "دراین حادثه هیچگاه صدای هواپیمایی را نشنیدم و روشن نبود این امر چگونه اتفاق افتاد . اما افرادی  فورا در محل حاضر شدند وعمران را بدون اجازه من بردند و درمقابل دوربین‌ها قراردادند واین اقدام را به بمباران هوایی سوریه و روسیه نسبت دادند."

 امروز وقتی این دروغ بزرگ رو شد رسانه های مزدبگیرامپریالیست‌ها بیشرمانه دراین مورد سکوت می‌کنند، توگویی اینها نبوده اند با هلهله این خبر جعلی را یک صدا پخش وبخورد مردم بی خبر می دادند.

 

- جعلیات و دروغهای گوبلزی درمورد کره شمالی

 روزی نیست که مردم جهان جعلیات حیرت آوری را درمورد جمهوری دمکراتیک خلق کره یا بقولی کره شمالی! نشنوند.روزی ازخوشکسالی ویا بارش سیل وویرانی سخن می‌رود و اینها رافورا به سیاست رژیم سیاسی حاکم ربط می‌دهند، روز دیگر خبرازکمبود مواد غذایی و آدمخواری.و یا اعدام‌های صحرایی... ویا خطر بمب اتمی سعی دارند کشور کوچک ومستقل کره شمالی را هیولایی در انظار عمومی جلوه دهند تا زمینه بمباران این کشوررا فراهم آورند. هدف نهایی امپریالیسم آمریکا اشغال کره شمالی ومحاصره چین و اعمال هژمونی براو دراقیانوس آرام است.

با رژیم کره شمالی  می‌توان اختلاف داشت، انتقاد کرد، برخی سیاست‌هایش را نپذیرفت ویا نقد کرد اما احمقانه است اگر این کشوررا خطری برای صلح جهانی واو را وحشی تر از رژیم عربستان سعودی وجلوه ای از بربریت و آدمخواری بدانیم! عده ای نادان و فریبخورده سیاسی بدون کمترین اطلاع ودانشی درمورد سیستم آموزشی وبهداشتی ومسکن و شغل وتحقیق علوم این کشور.حتا عربستان سعودی و جمهوری اسلامی را به جمهوری دمکراتیک خلق کره ترجیح می‌دهند!!! گویا دروغ‌های گوبلزی هنوز خریدار دارد، مشتریانی که با عقل خود نمی‌اند یشند وقربانی بنگاه‌های تبلیغاتی امپریالیستی اند.حال به چند دروغ بزرگ توجه کنید:

 درفوریه سال گذشته خبری از تمام رسانه های ریز ودرشت غرب از بی بی سی گرفته تا صدای آمریکا وCNN. درمورد اعدام یکی از فرماندهان ارتش وکودتای احتمالی درکره شمالی پخش گردید. منبع این خبر کره جنوبی بود.

خبر اعدام رئیس ارتش خلق کره، ری جونک گیل!! بخاطر فراکسیون حزبی وفساد درماه فوریه 2016  چون بمبی درسراسر جهان مخابره شد.

اما درماه مه همان سال  کاشف به عمل آمد که ری جونک گیل نه تنها اعدام نشده است بلکه زنده است و درکنگره حزب بعنوان کمیته مرکزی وعضودفتر سیاسی انتخاب گردید!!

نمونه ای دیگر ازاین دروغ پراکنی‌ها وجعلیات  درمورد بهداشت کره شمالی است. سازمان عفو بین الملل درتابستان 2010 گزارشی را در سطح جهان درمورد  سطح فاجعه بار بهداشت و درمان در کره شمالی منتشر کرد. طبق این گزارش درکره شمالی اگر کسی به پرسنل بیمارستان  رشوه دهد، پول دهد، مشروبات ویا خدمات سکس دهد در الویت قرارمی گیرد. دراین گزارش آمده است که در بعضی موارد پزشکان کره شمالی بدون اینکه ازآمپول بی حسی استفاده کنند به قطع دست و پای مریض مبادرت می‌کنند وکره شمالی دارای یکی از بی کیفیت ترین سیستم بهداشتی ودرمانی درجهان است. اما بعد ازچندی نهاد سازمان بهداشت جهانی  سازمان ملل متحد WHO  دریک کنفرانس بین المللی اعلام کرد که این سازمان  دارای چند پرسنل در بهداری‌های کره شمالی است وبرعکس گزارش  سازمان عفو بین الملل مردم کره شمالی ازسیستم  مناسب وبا استاندارد خوب برخوردارند وبهداشت درکره از بسیاری از ممالک  درحال توسعه پیشرفته است وبه شدت از گزارش سازمان عفو بین الملل انتقاد کرد. لیکن به رغم این انتقاد سازمان عفو بین الملل  حاظر نشد به تصحیح خبر جعلی خود بپردازد وهمچنان بر صحت گزارش خود پای می‌فشارد.

براستی که فقط فریب‌خوردگان و قربانیان ماشین شستشوی مغزی  ورسانه های امپریالیستی غرب هستند که این جعلیات را باور می‌کنند، تا عدم کفایت رژیم "خونریز و بهیمی واتمی حاکم بر کره شمالی"را اثبات کنند.! این قصه سر دراز دارد و در بحث‌های آینده جعلیات ودروغ‌های امپریالیست‌های غرب در مورد یوگسلاوی وافغانستان و یمن .....را نیز افشا خواهیم کرد.

 

- جعلیاتی درمورد بوچا وتبلیغات ریاکارانه غرب

رویداد‌های اوکراین واتهامات اخیربه روسیه دربرخی ازموارد بسیار شبیه به اتهامات سوریه است. پس ازترک سربازان روسیه ازبوچا،تصاویر هولناکی از کشتار دراین شهر منتشر شده که دولت اوکراین می‌گوید روس‌ها مرتکب این کشتار شده‌اند، ولی روسیه کشتار دربوچا را ساختگی خوانده وخواستار جلسه ویژه شورای امنیت سازمان ملل برای بررسی آن شده است. این خیلی شبیه به همان اتهاماتی است که کلاه‌سفید‌ها در جنگ سوریه با ایجاد صحنه‌های ساختگی به دولت سوریه وارد می‌کردند. درتصاویری که شبکه‌های اوکراینی ازکشتار در بوچا منتشر کرده‌اند، یکی از اجساد قبل از اینکه دوربین به طور کامل از کنارش رد شود، تکان می‌خورد!

شهر ۳۷ هزار نفری بوچا در۳۰ کیلومتری کی‌یف پایتخت اوکراین، در حال تبدیل شدن به یک نماد است. اما اینکه به نماد کشتار وجنایت تبدیل شود یا نماد دروغ و حقه‌بازی، هنوز مشخص نیست. این شهر به کنترل روس‌ها درآمده بود، ولی چند روز قبل اوکراینی‌ها توانستند آن را باز پس بگیرند و حالا صحبت‌ها در غرب حاکی ازوقوع یک کشتار هولناک است. شهردار بوچا می‌گوید مسئولان محلی مجبور شده‌اند اجساد نزدیک به ۳۰۰ نفر را در گودالی به طور دسته‌جمعی دفن کنند. بقیه مقام‌های اوکراینی آمار‌ها را بالاتر برده و می‌گویند جسد ۴۱۰ غیرنظامی را درمناطقی که قبلاً به دست روس‌ها اشغال شده بود، پیدا کرده‌اند. تصاویر و فیلم‌های منتشر شده در رسانه‌های غربی هم هولناک است. اجساد غیرنظامیان که بسیاری ازآن‌ها با دست‌های بسته، زخم‌های گلوله از فاصله نزدیک و نشانه‌هایی از شکنجه درکف خیابان‌ها افتاده‌اند، زیرلنزشبکه‌های غربی قرار گرفته که لحظه به لحظه جنگ را ثبت می‌کنند و فیلم‌ها هم درشبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند. اوکراین نیرو‌های روسیه را به ارتکاب یک «قتل عام» دربوچا متهم کرده که به تازگی از این شهر خارج شده‌اند. مقام‌های غربی هم یک به یک به میدان آمده‌اند. دفتر امور خارجی اتحادیه اروپا با انتشار بیانیه‌ای، رویداد‌های بوچا را «جنایات در مناطقی که اخیراً از اشغال نیرو‌های روسیه آزاد شده» خواند وگفت: «تصاویر وحشتناک از کشته‌ها و تلفات متعدد غیرنظامیان و همچنین تخریب زیرساخت‌های غیرنظامی، چهره واقعی جنگ وحشیانه روسیه علیه اوکراین و مردم آن را نشان می‌دهد.» ماتئوش موراویتسکی، نخست‌وزیر لهستان، گفت نیرو‌های روسیه «نسل‌کشی» کرده‌اند و باید کمیته تحقیق بین‌المللی برای ارتکاب این جرم تشکیل شود. در مقابل، روس‌ها هرگونه کشتار در بوچا را رد کرده وخواستار این شده‌اند که نشست اضطراری شورای امنیت برای بررسی اتهامات مطرح شده علیه روسیه تشکیل شود. دیمیتری پسکوف، دبیر مطبوعاتی کرملین گفته که «وزارت دفاع روسیه نشانه‌هایی از جعلیات ویدئویی وتقلبی» یافته‌اند. درحالی که شرکت خصوصی مکسار که تصاویر ماهواره‌ای تهیه می‌کند گزارش کرده که گودالی به طول ۴۵ فوت (۷/۱۳ متر) در محوطه یک کلیسای اوکراینی قابل مشاهده است، جایی که در پی عقب‌نشینی نیرو‌های روس از شهرک بوچا یک گور دسته‌جمعی کشف شد، وزارت دفاع روسیه در بیانیه خود گفته که تمام عکس‌ها و مطالب ویدئویی که کی‌یف منتشر کرده که نوعی «جنایت» توسط پرسنل نظامی روسیه در شهر بوچا را گواهی می‌کند، اقدامی دیگر برای «تحریک کردن» است. سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نیز حادثه شهر بوچا در اوکراین را «صحنه‌سازی» و «یک حمله ساختگی دیگر» علیه روسیه خواند. در یکی از تصاویری که شبکه‌های اوکراینی منتشر کرده‌اند، یک فیلمبردار درحالی از اجساد غیرنظامیان درشهر «بوچا» فیلمبرداری می‌کند که یکی از اجساد قبل از اینکه دوربین به طور کامل از کنارش رد شود تکان می‌خورد! وزارت دفاع روسیه می‌گوید درطول مدتی که این شهر تحت کنترل نیرو‌های مسلح روسیه بود، حتی یک نفر از ساکنان محلی از هیچ اقدام خشونت‌آمیزی رنج نبردند و تا زمانی که شهر تحت کنترل نیرو‌های مسلح روس بود وحتی پس از آن، مردم محلی بوچا آزادانه در اطراف شهر تردد کرده و از تلفن‌های همراه استفاده می‌کردند.روسیه همچنین به صحبت‌های «آناتولی فدوروک» شهردار بوچا در ۳۱ مارس یک روز پس از عقب‌نشینی روسیه استناد کرده که در یک پیام ویدئویی گفته که هیچ نظامی روسی در شهر وجود ندارد و او حتی هیچ غیرنظامی محلی را با دستان بسته که در خیابان‌ها به سمتش تیراندازی شده باشد، ندیده است. درحالی که دبیرکل ناتو دیوان بین‌المللی کیفری را مسئول تحقیقات در خصوص جرائم جنگی بالقوه در اوکراین دانست و گفت که تمامی عاملان این جنایات جنگی باید به پای میز محاکمه کشیده شوند، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در پیامی توئیتری خواستار «تحقیق و تفحص مستقلی» شد که منجر به پاسخگویی مؤثر شود.

همه این جاروجنجال های سیاسی نشان می‌دهند که غرب دروغ می‌گوید و این تبلیغات سرسام آور فقط به منظور تخریب وبی اعتبار کردن روسیه وحمایت از رژیم سرسپرده اوکراین است که تمام قد ازمنافع امپریالیسم آمریکا دفاع می‌کند ومسبب اصلی این جنگ است.

***

یک سندِ مهمّ تاریخی

متن بیانیۀ اوّلِ ماهِ مه ۱۹۳۶ م (۱۳۱۵ ش) به قلم رفیق دکترتقی اِرانی

 

 

متن بیانیۀ اوّلِ ماهِ مه ۱۹۳۶ م (۱۳۱۵ ش) به قلم رفیق دکترتقی اِرانی آموزگار کارگران و زحمتکشان ایران

 

"اول ماهِ مه روزِنمایشِ قوای رنجبرانِ دنیاست. درچنین روزی آزادیخواهانِ ایران به تمامِ رنجبران یعنی عمله‌ها [کارگران] و دهاتی‌های [کشاورزان] ایران، به تودۀ ملت از کسبه و اصناف و مستخدمینِ جزء و منوّرالفکرها با فریادِ بلند خطاب می‌کنند:

رفقا!

سرمایۀ مالی و فاشیسم که مهلک‌ترین اسلحۀ این سرمایه است، در تهیۀ جنگِ بین‌المللیِ جدیدی است. این جنگِ جهانگیرِ خونین از یک‌طرف بینِ سرمایه‌داران برای تقسیم و چپاولِ رنجبرانِ دنیا، یعنی سرزمینِ شوراها خواهد بود. کانون‌های جنگ‌های اوّل رودخانه رن بینِ آلمان و فرانسه، یا اقیانوسِ کبیر بینِ آمریکا و ژاپن، یا سرِ معادنِ نفت بینِ آمریکا و انگلیس است.

در یک کانونِ دیگر که حبشه باشد، آتشِ جنگ با ائتلاف بین انگلیس و ایتالیا و تقسیمِ یغما بین این دو دستۀ دزد دارد خاموش می‌شود. واضح است مراکز جنگ‌های ضدّ ِرنجبری را سرمایه‌داران می‌خواهند در سرحدّاتِ شوروی قرار دهند.

فاشیسم مهم‌ّترین جرقۀ اشتعالِ جنگِ خونینِ جدید است زیرا بزرگ‌ترین دشمنِ فاشیسم صلح و آزادی، و بزرگ‌ترین خطر برای صلح و آزادی فاشیسم است. فاشیسم عبارت از سرمایه‌داریِ مسلّح است که با بی‌شرمیِ تمام اصولِ انسانیّت را مُنکر می‌باشد.

رفقا!

سرمایۀ انگلیس به وسیلۀ ادارۀ هندوستان به کمک مالیات‌هایی که از خونِ توده ملّتِ ایران می‌مکد، به دست یک افیونی که او را در صحنۀ حکومتِ ایران به عنوان یک ژنی جلوه‌گر ساخته است، به نفعِ امپریالیسم سه خیانتِ بزرگ به رنجبرانِ دنیا می کند:

اولاً رنجبر و تودۀ ملّتِ ایران را زیر شکنجه قرار داده، قدرتِ اجتماعی ملّت را سلب کرده، حاصلِ دست‌رنجِ طبقۀ زحمتکشِ ایران را بینِ خود و سرمایه‌دارانِ ایران که شاه در راسِ آن‌هاست قسمت می‌نماید. حاصل زحمتِ کارگران نفتِ جنوب را سرمایه‌دارانِ لندن، و ثمرۀ مشقّت‌های دهقانِ ایرانی را ملّاکینِ داخلی به‌یغما می‌برند.

ثانیاً علاوه بر شلّاقِ سرمایه‌دار، چکمۀ قزّاق هم برای اخذِ مالیات بر گلوی ملّتِ ایران است، مالیاتی را که با فشار می‌گیرد صرفِ نظام و راه‌آهنِ جنگی برای حفظ هندوستان می‌نماید و می‌خواهد تا می‌تواند چنگال از گلوی رنجبرانِ هند برندارد.

ثالثا می‌خواهد خودِ رنجبران را برعلیه وطنِ رنجبرانِ دنیا مسلّح نموده، در جنگِ بین‌المللی آینده به‌دستِ قشونِ ایران به خاکِ شوروی حمله کند.

 

رفقا!

تمامِ این دستگاه برای چپاولِ رنجبرِ ایرانی و سرکوب‌کردن رنجبرِ دنیا است.

امّا برای چپاولِ یک ملّت فقط دزدان می‌توانند بر سرِ کارها باشند. دزدی که برای دیگری می‌دزدد، قهرا برای خود هم خواهد ‌دزدید، به‌همین مناسبت تشکیلاتِ فعلی به‌نامِ خود و سرمایه خارجی، مقدّراتِ ملّتی را به دستِ دزدان سپرده است. فقط گاه‌گاه که بینِ آن‌ها در سرِ یغما اختلافی پیدا می‌شود، ملّتِ ایران از چند میلیون دزدی که از دست‌رنجِ او شده است اطلاع پیدا می‌کند. محاکمِ ایران دائماً وزراء و مصادرِ دیگر امور را که به‌نامِ شخصی خود اختلاس کرده و باعثِ معوّق ماندنِ نقشه دزدانِ خارجی شده‌اند محاکمه می‌کنند.

(.....این قسمت [از متنِ بیانیه] متاسفانه از میان رفته است.....)

راه‌ آهنِ ایران اهمّیتِ نظامی برای هندوستان دارد. قشونِ ایران به نفعِ اجنبی اداره می‌شود. ازدیاد بودجۀ دولت به واسطۀ مالیات‌های کمرشکن است. توده از معارف و صحیه بهره ندارد. فقر و جهل و مرض نصیبِ توده، و خوشی و عیش و نوش سهمِ ملّاکِ داخلی و سرمایه‌داری خارجی است.

 

"آزادیخواهانِ" ایران تمامِ ملّتِ ایران را برای استخلاصِ خود دعوت می‌نمایند. ما رفقای خود را دعوت می‌کنیم به‌نامِ رنجبرِ ایران قوای خود را برای انقلاب و تشکیل یک حکومتِ کارگر و دهقان مجهّز نمایند. ما تمامِ رنجبران و تودۀ ملّتِ ایران را به‌نامِ مبارزه با غارتگرانِ داخلی و خارجی و جلوگیری از ظلم و تعدّی که به تودۀ ملّت وارد می‌شود، به نگهداری و پشتیبانی پرچمِ آزادی ایران دعوت می‌کنیم.

ما تمامِ ملّت از کسبه و اصناف، منوّرالفکرها، عمومِ ترقی‌خواهان، محصّلین و زنانِ جوان‌فکر را که طرفدارِ آزادی، صلح، پیشرفت، خوشبختی و رفاهِ تودۀ ملّت و دارای همّت و قدرتِ انقلاب و عمل باشند، به طرفداری از منافعِ حقیقیِ ملّی، مبارزه با جنگ، مبارزه با دست‌های خارجی، مبارزه با فریبِ شوینیسم که به‌وسیله وطن‌پرستیِ دروغی و ظاهری حیثیت واقعی ملّت را وسیلۀ پیشرفت مقاصدِ خارجی کرده است، مبارزه با استبداد و مرکزِ قدرت برای اخذ مالیات و زنجیرکردنِ توده و اجرای مقاصدِ سرمایه‌دارانِ داخلی و خارجی است، به طرفداری از آزادیِ مطبوعات و انتخابات و نطق و اجرای موادّ ملّی و آزادی‌خواهیِ قانونِ اساسی موجود، و مبارزه با ظلم و دزدی و فساد دعوت می‌کنیم.

ما به تمامِ شما خطاب می‌کنیم حکومتِ ایران طرفدارِ ملّاک و سرمایه‌دارِ داخلی و خارجی و دشمنِ تودۀ ملّت است. اگر نبود، ملّت را تحتِ شکنجه استبداد که به‌مراتب سخت‌تر ازقرونِ وسطی است قرار نمی‌داد و از هر نوع نهضتِ ملّی واجتماعات ترسان و هراسان نبود، مالیات‌های کمرشکنِ مستقیم و غیرمستقیم مانند مالیات درعایدات وقند و شکر را به نفعِ سرمایه‌داران بر توده ملّت تحمیل نمی‌کرد.

 

حکومتِ فعلی تحتِ فشار جریاناتِ بین‌المللی و اوضاعِ دنیا مخصوصاً تاثیرِ حکومتِ شوروی و فشارِ احساساتِ عمومی، بعضی اقدامات که به حالِ تودۀ ملّت مفید است می‌نماید امّا خوب بفهمید، گول نخورید، این اقدامات اجباری است و حکومتِ فعلی به جهت حفظِ جنبه ملّیِ ظاهری خود و تسکینِ آمالِ توده در بعضی موارد مجبور به عوام‌فریبی یا تسلیم شده است.

تمامِ این‌ها وسیله است نه مقصود. راه‌آهن برای خوشبختی ملّتِ ایران کشیده نمی‌شود، خلعِ سِلاحِ عشایر از نظر رفاهِ ملّتِ ایران نیست، بل‌که تمام این‌ها از نظرِ ظاهرسازی یا به نفعِ جنگ و یا از راهِ اجباری و ضروری است.

استقلالِ ظاهری و جنبۀ ملّی را که ایرانِ فعلی دارد، باید رهینِ قدرت حکومتِ شوروی باشیم وگرنه مطابق قرارداد ۱۹۱۹ [1] ایران جزئی از هندوستان شده بود و مقدّراتِ امروزی ملّتِ جبشه در پایان جنگ بین المللی نصیب ما شد و پس از گسستنِ زنجیرِ اسارت تزاریسمِ روسیه که بر گردنِ ایران انداخته بود، الغای کاپیتولاسیون و سایرِ امتیازات از طرف شوروی و با وجود یک حکومتِ مقتدرِ شوروی دیگر انگلیس نمی‌توانست مطابق قراردادِ سیاه، ایران را به مستعمراتِ خود ملحق کند.

 

ملّتِ ایران!

همین استقلالِ محدود را رنجبرانِ دنیا به تو داده‌اند وگرنه سرمایۀ مالی فاشیسم و امپریالیسم معامله‌ای را که با حبشه کرده بود، با تو نیز کرده بود. تا قوای ملّی توده خود را متّحد و قوی نکنی، هیج ضامنی برای بقای استقلالِ ظاهری و ایجاد یک استقلالِ حقیقی وجود نخواهد داشت و هر لحظه مقدّراتِ شما دست‌خوشِ سیاستِ دنیا خواهد بود.

 

بزرگ‌ترین خیانتی که حکومتِ فعلی به‌نامِ حفظِ منافعِ طبقاتی مرتکب می‌شود، جلوگیری شدید از هر نوع اجتماع و عملِ اجتماعی و تجهیزِ قوای توده است. نظمیه (شهربانی) با تمامِ قوا و بودجۀ سنگینی مامورِ لگدمال کردن قوای توده است.

تمامِ ملّتِ ایران را از هر صنف و دارای هر عقیده که باشند، دعوت می‌کنیم که جبهۀ ملّی و صفِ محکمِ واحد و متّحدی تشکیل داده و به‌وسیلۀ آن ایران را در جنگِ آینده جبرا به‌حالتِ بی‌طرفی نگاه دارند. فقط در سایۀ طرفداری از صلح خواهیم توانست جوانانِ خود را از قربان‌شدن در راهِ سرمایۀ خارجی حفظ کنیم.

این جبهۀ ملّی باید قوای خود را برای کوتاه کردن دستِ خارجی و تشکیل یک حکومتِ ملّیِ واقعی که منافعِ تودۀ ملّتِ ایران را هدفِ خود قرار دهد، برای آزادکردنِ مطبوعات و انتخابات، مبارزه با جنگ و سرمایۀ خارجی، دزدی و فساد و فشارِ مالیات‌های سنگین و برای بهبودی وضعیّتِ زندگی عمومی و تمدّنِ تودۀ ملّت مصروف دارد.

"آزادیخواهانِ" ایران برای تشکیلِ یک چنین جبهۀ ملّی دستِ خود را به طرف ملّتِ ایران دراز می‌کند و قطعی است که این مبارزه به ملّتِ ایران نیز مانند سایرِ مللِ دنیا نشان خواهد داد که پیش‌قراولانِ حقیقی تمدّنِ بشر و خلاص‌کنندۀ تودۀ رنجبر و مبارزه کنندگانِ جدّی و عملی با جنگ و توحّش و بربریت همان "سوسیالیسم" است.

"آزادیخواهانِ" ایران با تمامِ رنجبران و توده‌های صلح‌خواهِ مللِ دنیا هم‌صدا شده، نفرتِ شدید خود را نسبت به تشنگانِ خونِ بشر، طرفدارانِ جنگ یعنی فاشیسمِ آلمان، فاشیسمِ نظامی ژاپن، فاشیسمِ ایتالیا، امپریالیسمِ انگلیس و آمریکا که فاشیسمِ آلمان را در آغوشِ خود می‌پرورانند، اظهار می‌دارند.

 

ما با تمامِ مللِ دنیا در تنفّر از اشغالِ حبشه به‌وسیلۀ ایتالیا، اشغالِ چین به‌وسیلۀ ژاپن، مقدّماتِ اضمحلالِ استقلالِ اتریش از طرف آلمان شرکت می‌کنیم.

ما به مللِ فرانسه و اسپانی که توانستند در سایۀ جبهۀ واحد رنجبران و جبهۀ ملّی، با اصولِ استبداد و فاشیسم مخالفت کرده و مملکتِ خود را از خطرِ توحّش و بزرگ‌ترین دشمنِ انسانیّت و رنجبران خلاص کنند، تبریک می‌گوییم.

ما ازپشتِ دیوارهای ضخیمِ محبس‌های بورژوازی، به قهرمانانِ انقلابِ رنجبر، به هزاران هزارمحبوسینِ سرمایه‌داری ممالکِ مختلفه و"آزادیخواهانِ" محبسِ قصرِ تهران که سالیانِ درازبدونِ محاکمه در محبس مانده، به‌تدریج معدوم می‌شوند، سلام می‌دهیم.

ما به رهبرانِ رنجبرانِ شوراها که با تصمیمِ فولادین پایۀ جامعۀ سوسیالیستی را محکم‌تر کرده، خلاصیِ دائمی رنجبرانِ شوروی را از زنجیرِ اسارتِ سرمایه تامین نموده، پیشروِ رنجبرانِ دنیا می‌باشند، سلام می‌دهیم.

ما به بزرگ‌ترین تشکیلاتِ رنجبریِ دنیا و قهرمانِ رهبری آن "دیمیتروف" [2] سلام می‌رسانیم."

 

رنجبرانِ دنیا متّحد شوید!

زنده‌باد انقلابِ رنجبریِ دنیا!

سرچشمه: مجلۀ دنیا، شمارۀ 7، مهرماه سال 1356

پانوشت‌ها:

[1] متن قرارداد امپریالیستی 1919 ایران و انگلستان که به دلیل فشار افکار عمومی لغو شد

[2] زندگی‌نامۀ گئورگی دیمیتروف، رهبر ضدفاشیست خلق بلغارستان و عضو برجستۀ حزب کمونیست شوروی

"ازکانال  تلگرام اندیشه"

 

***

راهکار کمونیستی دربرخورد به اعتقادات مذهبی مردم

 

مقاله ای از توفان شـماره 257 ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

                                                                                                    

برخورد به مسئله مذهب از نقطه نظر کمونیستی مجدداً به مسئله روز بدل شده است. زیرا از یک جانب ارتکاب جنایات صهیونیسم اسرائیل نسبت به ملت آزادی‌خواه فلسطین و نسل‌کُشی آنها در نوار غزه و در بیت‌المقدس قابل کتمان نیست و از طرف دیگر بعد از بیست سال تجاوز و حضور ناموفق نیروهای خارجی در افغانستان به بهانه مبارزه علیه «اسلام سیاسی» و نقض حقوق زنان و بستن مدارس دخترانه و... اکنون با عقب‌نشینی از این کشور - در عین حفظ نفوذ خویش در منطقه تا آنجا که مناسبات حاکم اجازه می‌دهد -، حاکی از آن است که تئوری مبارزه با «اسلام سیاسی»، که ساخته و پرداخته اطاق‌های فکری امپریالیستی و صهیونیستی برای سرکوب نهضت‌های مقاومت ضدآمریکائی و تبلیغ سیاست‌های «موجه» استعمار مدرن بود، درهم شکسته شده و بی‌اعتبار گشته است. دیگر حنای تئوری ارتجاعی مبارزه با «دو قطب ارتجاع»، که تئوری استعماری و حمایت از اشغال و تجاوز به کشورهاست، رنگی ندارد. «حزب کمونیست کارگری» با رهبری مغز «متفکرشان» سال‌ها تبلیغ می‌کرد منظره سیاسی جهان کنونی را نه تضادهای اساسی جهان؛ تضاد میان کار و سرمایه، تضاد میان خلق‌های ستمدیده و امپریالیسم، تضاد میان خود امپریالیست‌های رقیب و یا تضاد میان گروه‌بندی‌های امپریالیستی و کنسرن‌ها و سرمایه‌های انحصاری امپریالیستی در درون خویش، بلکه جنگ میان «اسلام سیاسی» و میلیتاریسم آمریکا تعیین می‌کند.

«منصور حکمت» می‌نویسد: «در بيرون دو قطب تخاصم ارتجاعى امروز، ميليتاريسم آمريکا و دولت‌هاى غربى در يکسو و اردوى اسلام سياسى و گروه‌هاى ترور اسلامى در سوى ديگر، فضاى حاکم بر اکثريت انسان‌دوست و صلح‌دوست جهان يک فضاى هراس و نگرانى است» و یا در جای دیگر در بیان ماهیت «اسلام سیاسی» و در توضیح جنگ تروريست‌ها و مبارزه دو قطب ارتجاعى در جهان، که همان میلیتاریسم آمریکا و «اسلام سیاسی» است، می‌آورد:

«در دو سوى اين کشمکش ضدبشرى، دو اردوى اصلى تروريسم بين‌المللى قرار گرفته‌اند که مُهر خونين خود را به زندگى دو نسل از مردم جهان ما کوبيده‌اند».

این تفکر آمریکائی - صهیونیستی با نقاب «چپ» با الهام از «جرج بوش»، که لشگرکشی به افغانستان، قتل‌عام این مردم، آزمایش سلاح‌های جنگی مدرن خویش در این کشور، قاچاق مواد مخدر، ایجاد پایگاه‌های ضد ایرانی، چینی، روسی و ممالک آسیای میانه را حتی با نابودی مدنیت و تمدن این کشور در دستور کار خود قرار داده بود، به حمایت از تجاوز امپریالیسم آمریکا به افغانستان برخاست و اشغال افغانستان و قتل‌عام مردم آن سرزمین را به بهانه مبارزه علیه «اسلام سیاسی» خوشامد گفت.

آنها نوشتند:

«اعلام جنگِ هيچکس، حتى آمريکا و غرب، به طالبان را نمی‌توان محکوم کرد. طالبان بايد برود و نهايتاً بايد با قهر و با عمل نظامى برود. دشمنى غرب با طالبان به دوستى تاکنونى‌شان ترجيح دارد. کسى جلوى برچيده شدن بساط آدمکش‌هائى را، که خود غرب سرِ کار آورده است، نمی‌گيرد. اما ميان جنگ و ترور تفاوت هست».

با این تفکر تروریستیِ آمریکاپسند؛ همین عده به گفته همکاران سابق خودشان «خانم آذر مدرسی» «با هلهله و ولوله بمباران‌های موصل و بنغازی و حلب و دمشق را برکتی برای مردم اسیر در دست ارتجاع و تروریسم اسلامی دانستند».

به نظر این عده همه سرزمین‌های اسلامی را، که اسلام‌شان مطابق میل آمریکا و اسرائیل نباشد، باید اشغال نمود و مردمان‌شان را قتل‌عام کرد.

و این در حالی بود که این عده از داعش، که همان «اسلام سیاسی» نوع دلخواه «منصور حکمت» است، به دفاع برخاستند و تجاوز به سوریه و تلاش برای سرنگونی دولت قانونی سوریه را امری درست و انقلابی وانمود کردند. آنها مبارزه حزبﷲ لبنان و حضور ایران در سوریه وسرکوب داعش را محکوم کردند. از تجاوز «جرج‌بوش (پسر)»، «رامزفلد» و «چِنی» به کشور مستقل عراق حمایت نمودند و پوشیدن مینی‌ژوپ توسط دختران کُرد در منطقه کردستان مسلمان‌نشین و متعصب عراق را در تحت حمایت «بادیگاردهای» حزب کمونیست کارگری، آزادی پوشش زنان در عراقِ «مدرن» و «پیشرفت» این کشور جلوه دادند!؟ فاجعه کشور همسایه ما عراق و همدستی کادرهای این حزب اسرائیلی با امپریالیسم و صهیونیسم در این سرزمین را ما در این کشور شاهد بوده و هستیم. این نمونه‌ها نشان می‌داد که مشکل این یاران ایرانی صهیونیسم، حضور طالبان، که مردم بومی افغانستان هستند و یا تروریست‌های وارداتی در افغانستان نظیر القاعده، نیستند، زیرا نه در سوریه و نه در لیبی، که نابودی این کشورها مورد حمایت آنها بود، از حضور طالبان در آنجا خبری نبود، پس چرا این عده تجاوز به ممالک مستقل و اشغال آنها و نقض حاکمیت ملی آنها را به رسمیت شناختند و می‌شناسند؟ زیرا در دست این ایرانی‌های هوادار صهیونیسم، ابزار «اسلام سیاسی» وسیله‌ای است تا هر نهضت مقاومتی را که رنگ مذهبی و آنهم اعتقادات مذهبی اسلامی دارد و ضد آمریکا و اسرائیل عمل می‌کند، با تبلیغات سازمان‌یافته و پُرهزینه جهانی، توسط دست‌های ناپاک جهانی بی‌اعتبار سازد و با تبلیغ و ترویج و گسترش جنگ روانی محیط مسمومی برای قتل‌عام آنها فراهم آورد. آنها هوادار تحریم ایران و تجاوز آمریکا به ایران هستند. کسی که از یک اصولیت انقلابی الهام می‌گیرد، نمی‌تواند مخالف «اسلام سیاسی» در افغانستان، لبنان، فلسطین، یمن و غیره... باشد، ولی در عین حال موافق «اسلام سیاسی» در سوریه، لیبی، عربستان سعودی و همه ممالکی باشد که در خدمت منافع راهبردی آمریکا در جهان باید دچار «تحول» و «مدرنیته» شوند. این تبلیغات مخالفت با «اسلام سیاسی» نیست، موافقت با سیاست‌های مصلحت‌گرایانه‌ و بعضاً راهبردی امپریالیسم آمریکا در برخورد به حقوق بشر و یا گزینش «اسلام و تروریسم خوب» و یا «اسلام و تروریسم بد» است.

واقعیت جهان نشان می‌دهد که امپریالیسم تروریست آمریکا اساساً برضد تروریسم مبارزه نمی‌کند تا چه رسد به تروریسم اسلامی. آنها خود مبنا و سرمنشاء تروریسم هستند. پس این ادعا که در جهان کنونی مبارزه‌ای میان «دو قطب ارتجاعی» «تروریسم اسلامی» و میلیتاریسم آمریکا تعیین کننده منظره سیاسی جهان است، حمایت آشکار از امپریالیسم آمریکا و فریب مردم جهان و ایران در زیر پوشش دفاع از حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی حجاب است. کسی که همدست امپریالیسم و صهیونیسم است، نمی‌تواند هوادار حقوق دموکراتیک و حقوق انسانی باشد.

«حزب کمونیست کارگری» «منصور حکمت» نماینده این تئوری صهیونیستی در میان اپوزیسیون ایران است. جالب این است که سازمان فدائیان اقلیت، که در عرصه نگارش، آن مهارت و شیوه نگارش اپورتونیستی «منصور حکمت» را ندارد، به راحتی بند را به آب می‌دهد و بر ضد خلق فلسطین با تکیه بر تئوری مبارزه میان «دو قطب ارتجاعی» در تطهیر جنایات صهیونیسم و کینه‌توزی خبیثانه نسبت به خلق فلسطین تا آنجا پیش می‌رود که می‌نویسد:

«نیروهایی که به لحاظ سرکوب‌گری و تجاوز به حقوق دمکراتیک مردم فلسطین، ماهیتا هم‌جنس دولت صهیونیستی اسرائیل هستند. حماس و حزب‌الله لبنان اگر ده‌ها برابر بیش‌تر از دولت اسرائیل ارتجاعی و سرکوبگر نباشند، مطمئنا کم‌تر نیستند. نیروهای حماس و حزب‌الله، تحت حمایت مستقیم جمهوری اسلامی و زیر پوشش مبارزه با نیروهای اشغالگر اسرائیل، عملا آزادی و حقوق دمکراتیک مردم فلسطین را سلب کرده‌اند. فلسطینیان را به مسلخ می‌برند و تحت اتهام همکاری با دولت اسرائیل گروه گروه از مردم فلسطین را ترور و یا به جوخه‌های مرگ می‌سپارند».

هر کس این دروغ‌ها و تئوری‌های امپریالیستی - صهیونیستی را بخواند، متوجه می‌شود که مبارزه با تروریسم اسلامی و یا «اسلام سیاسی» این عده بهانه‌ای بیش نیست تا دست‌های خون‌آلود آمریکا و اسرائیل را بشویند. همه این گروه‌ها از داعش در تجاوز به سوریه و سرنگونی «بشار اسد» حمایت می‌کردند و این ننگ تاریخی را نمی‌توانند از پیشانی خویش پاک کنند. آیا آنطور که سازمان اقلیت در دنباله‌روی کور از «منصور حکمت» می‌گوید، هیچ فرق ماهوی میان مسلمانانی که برای رهائی کشورشان از دست اشغالگران جانی و متجاوز می‌رزمند و مشتی صهیونیست‌های تجاوزگر، که به نسل‌کُشی مردم فلسطین مشغول‌اند، نیست؟ آیا بین ظالم و مظلوم ماهیتاً فرقی نیست؟ آیا قتل‌عام هر حرکت اجتماعی را به بهانه اینکه این عده مسلمان هستند و اعتقادات مذهبی دارند، توجیه می‌کند؟ چگونه می‌شود به «مبارزه» این عده بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و منظره‌ای که از حکومت دلخواه‌شان در آینده ترسیم می‌کنند، اعتماد کرد؟ طبیعتاً چنین اعتمادی محلی از اِعراب ندارد و «اعتمادی» ضدبشری و مردم‌فریبانه است. مردم ایران باید با این ابزار ساخته و پرداخته دست صهیونیسم و امپریالیسم به عنوان «اسلام سیاسی» مبارزه کنند.

تلاش کنیم در چند عبارت مسئله را قابل فهم گردانیم.

ریشه‌های دین در عدم شناخت کامل بشریت از طبیعتی است که ما را در برگرفته است. تا پیشرفت علوم به جائی نرسد که بشریت بتواند به بسیاری از مجهولات، که با آن مواجه است، پاسخ دهد و او را به حل مسئله اساسی فلسفه نزدیک‌تر کند، این توهم و خرافات دینی باقی می‌ماند. مسئله وجود دین‌گرائی البته فقط جنبه علمی و فلسفی ندارد. در جوامع طبقاتی، که مردم تحت سلطه قرار دارند و قادر به تغییر وضعیت ستم‌کِشی خویش نیستند، همواره این تصور قوت می‌گیرد که سرنوشت آنها توسط یک قدرت ماورالطبیعه تعیین میشود و آنها باید پذیرای این سرنوشت باشند. طبیعتاً چنین باوری روحیه تمکین، تسلیم، توجیه و عدم مقاومت را در درون آنها ایجاد می‌کند. وجود شرایط اقتصادی - سیاسی - اجتماعی به ویژه در دنیای سرمایه‌داری کنونی با توجه به امپراتوری رسانه‌ای، سانسور و تبلیغاتی که شستشوی مغزی را موجب می‌شود، به تشدید خرافات و اعتقادات مذهبی دامن می‌زند.

اعلام جنگ بر ضد مذهب آن طور که «بیسمارک»، صدراعظم وقت آلمان، به آن توسل جست و یا «بلانکی»، انقلابی مشهور کمون پاریس آنرا بر ضد مذهب به‌کارگرفت، فقط باعث تقویت و نه تضعیف مذهب خواهد شد.

مارکسیست‌ها بر ضد مذهب از نظر روشنگرانه و علمی مبارزه می‌کنند و انتشارات بورژواها در این زمینه را حتی تبلیغ می‌کنند. «مارکس» و «انگلس» خواهان آن بودند که آثار ضدمذهبی «وُلتِر» و رهبران روشنگر بورژوازی در زمان رنساس تکثیر شوند و در اختیار مردم قرار داده شود، ولی انتشار آثار علمی به معنی جنگ و سرکوب و توهین مذهبی نیست. تمام تئوری علمی تکامل تدریجی (اوولوسیون)، که در مدارس تدریس می‌شود، نقض افسانه آفرینش مندرج در کتب مقدس است.

کمونیست‌ها به مبارزه طبقاتی اعتقاد دارند و این مبارزه طبقاتی دارای طرف‌های متضاد است. بسیاری از ستمکشان کارگران و دهقانان دارای اعتقادات مذهبی هستند، علی‌رغم اینکه بر ضد ستمگران مبارزه می‌کنند. ریشه‌داربودن اعتقادات مذهبی آنها خود محصول همین تسلط طبقات ارتجاعی و ستمگر حاکم است. پس باید این مناسبات ظالمانه را از بین برد، تا شرایط عینی تحول اجتماعی فراهم شود. با کتاب و بحث نمی‌شود تک تک افراد را قانع کرد. این انسان‌های معتقد و تحت ستم تنها در روند مبارزه طبقاتی آگاهی اجتماعی و سیاسی کسب خواهند کرد و به همین جهت در برنامه احزاب کمونیستی سخن بر سر کسب قدرت سیاسی و مبارزه با طبقه حاکم است. کمونیست‌ها وقتی موفق شوند با تکیه بر نیروی همین ستم‌کشان معتقد مذهبی؛ قدرت سیاسی را کسب کنند، خودشان برای روشنگری عمومی و ایجاد شرایطی که تحول فکری را به بهترین نحوی فراهم آورد، تسهیلات فراهم می‌آورند. ارزش یک کارگر مذهبی، که در مبارزه اعتصابی شرکت می‌کند و برای کسب قدرت سیاسی مسلح می‌شود، از صدها فرد بی‌مایه‌ای که با پرچم مبارزه با «اسلام سیاسی» حقوق بازنشستگی خویش را از قدرت‌های جهانی می‌گیرند، بیش‌تر است، زیرا این کارگر گامی در جهت تحول و به طور عینی برای رفع خرافات مذهبی بر‌می‌دارد و آن افراد فقط نفرت مردم مذهبی را برضد خود برمی‌انگیزند و این مردمِ موردِ توهین قرار گرفته مسلماً از پافشاری به اعتقادات‌شان دست‌برنمی‌دارند. چقدر ننگین است که کسی به مردم فلسطین بگوید در سازمان حماس، که برای آزادی فلسطین می‌رزمد، متحد نه‌شوید و یا رهنمودهایش را عملی نه‌کنید، زیرا آنها اعتقادات مذهبی دارند و مسلمان‌اند! اجرای این توصیه‌های صهیونیستی مبارزه با خرافات و دین نیست، تقویت مُبلغان دین و تحکیم خرافات در جهان است. کمونیست‌ها در مقابله با اعتقادات و خرافات دینی افراد بی‌تفاوت نیستند و با خرافات مذهبی مبارزه کرده و می‌کنند و  آنرا امر خصوصی مردم تلقی نمی‌نمایند. کمونیست‌ها میان برخورد حزب کمونیست به دین و برخورد دولت به دین تفاوت قایل هستند. از نظر دولتی مسئله مذهب امر خصوصی افراد است و دولت در برخورد به ادیان باید جنبه بی‌طرفی خود را حفظ نماید، زیرا دولتی می‌تواند در کشوری حاکم باشد، که مردمانش دارای اعتقادات مذهبی گوناگون باشند. مسلمان، مسیحی، یهودی، بودائی، زردتشتی و... در کنار هم زندگی کنند ولی دارای دولت مشترکی باشند.

این دول حق ندارند به نفع این یا آن مذهب موضع‌گیری کنند و به این یا آن مذهب امتیاز دهند؛ این امر دست‌آورد انقلاب کبیر بورژوائی فرانسه بوده است که کمونیست‌ها نیز از آن استقبال می‌کنند. ولی کمونیست‌ها، که مذهب را برای دولت امر خصوصی می‌دانند، خود به مبارزه ایدئولوژیک بر ضد مذهب برمی‌خیزند و آنرا امر خصوصی برای حزب تلقی نمی‌کنند. ولی این شکل مبارزه کمونیستی با اعتقادات مذهبی چیست؟ کمونیست‌ها هرگز به مبارزه سیاسی با مذهب دست نمی‌زنند. در برنامه همه احزاب کمونیستی از بدو پیدایش تا به امروز مسئله کسب قدرت سیاسی و مبارزه با طبقات حاکمه در دستور کار این احزاب قرار داشته است و نه مبارزه با مذهب، زیرا یک کارگر و فرد مذهبی مبتلا به خرافات دینی حق دارد عضو حزب کمونیست شود زیرا شرط عضویت در حزب کمونیست پذیرش برنامه سیاسی این حزب است که بر اساس درک ایدئولوژی مارکسیستی، علمی و سیاسی نوشته شده است. تناقضی که در درون هر فرد مذهبی با پذیرش این برنامه پدید می‌آید، صرفاً یک مسئله شخصی وی است که خود او باید آنرا برای خودش حل نماید. هیچ حزب کمونیستی شرط عضویت در حزب کمونیست را رد مذهب نمی‌گذارد، مبارزه سیاسی را، که مبارزه روز است، با مبارزه ایدئولوژیک ضد خدا، که امری طولانی و وابسته به ایجاد زمینه‌های تحول بعدی است، در یک سطح قرار نمی‌دهد و به انسان‌ها به طور واقعی و مشخص و نه خارج از زمان و مکان و ذهنی برخورد می‌کند. این است که باید در برخورد به جنبش‌های سیاسی، که دارای ایدئولوژی مذهبی هستند، از این دیدگاه - یعنی دیدگاه سیاسی و نه ایدئولوژیک - برخورد کرد. به این جهت حزب ما از مبارزه «سازمان پایداری اسلامی (حماس)» و «جهاد اسلامی» و «جبهه خلق» برای آزادی فلسطین از این منظر دفاع می‌کند. حال مقاله رفیق «لنین» را در زیر با توجه به این اطلاعاتی که ما در بالا به آنها اشاره کردیم، از نظر بگذرانیم.

 

«روش حزب کارگران نسبت به مذهب

[...] تا آنجائی که به حزب سوسیالیستی پرولتاریا مربوط است، مذهب یک امر خصوصی نیست. حزب ما اجتماع مبارزین پیشرو دارای آگاهی طبقاتی برای رهائی طبقۀ کارگر است. چنین اجتماعی نه می‌تواند و نه باید نسبت به فقدان آگاهی طبقاتی جهل و یا شریعت مخالف تکامل بشر در شکل اعتقادات مذهبی بی‌اعتنا باشد. ما خواستار انحلال رسمیت کلیسائیم تا بتوانیم با غبار مذهبی با اسلحه خالص ایدئولوژیک و فقط ایدئولوژیک از طریق مطبوعات‌مان و بوسیله سخنان‌مان مبارزه کنیم. ولی ما اجتماع خود، حزب کار سوسیال دمکراتیک روسیه، را دقیقا به خاطر چنین مبارزه‌ای علیه هرگونه حقه‌زدن‌های مذهبی به کارگران بنا نمودیم. و برای ما مبارزه ایدئولوژیک یک امر خصوصی نیست، بلکه امر تمام حزب، تمام پرولتاریاست.

اگر این چنین است پس چرا ما در برنامۀ خود اعلام نمی‌کنیم که خدانشناس هستیم؟ چرا ما پیوستن مسیحیان و دیگر معتقدین به خدا را به حزب‌مان قدغن نمی‌کنیم؟ جواب به این سئوال در خدمت تشریح تفاوت مهمی که در نحوه طرح مسالۀ مذهب بین بورژوا دمکرات‌ها و سوسیال دمکرات‌ها وجود دارد، قرار می‌گیرد.

تمام برنامه ما بر مبنای جهان‌بینی علمی، و بیش از آن، ماتریالیستی قرار گرفته است. بنابر این تشریح برنامه ما ضرورتاً شامل تشریح ریشه‌های حقیقی تاریخی و اقتصادی غبار مذهب می‌گردد. ترویج ما ضرورتاً شامل ترویج خدانشناسی است، انتشار نشریات علمی مناسب، که حکومت استبدادی فئودال تا بحال جداً منع و مجازات می‌نموده است، باید اکنون یکی از زمینه‌های فعالیت حزب ما را تشکیل دهد. ما هم اکنون احتمالاً باید اندرز «انگلس» را که وی زمانی به سوسیالیست‌های آلمان داد، عملی کنیم، نشریات روشنگران و خدانشناسان فرانسه قرن هجدهم را ترجمه و وسیعاً توزیع کنید.

لیکن درهیچ شرایطی ما نباید به این اشتباه در‌به‌غلطیم که مساله مذهب را تجریدی، به صورت ایدالیستی، به عنوان یک مسالۀ روشنفکرانه که به مبارزه طبقاتی نامربوط است، طرح نمائیم. آنطور که دمکرات‌های رادیکال از میان بورژوازی اغلب چنین می‌کنند. این احمقانه خواهد بود که فکر کنیم که در جامعه‌ای که بر پایه ستم و خِرِفت نمودن بی‌پایان توده‌های کارگر بنا شده است، تعصبات مذهبی را می‌توان با شیوه‌های ترویجی خالص از میان برداشت. فراموش‌کردن اینکه یوغ مذهب، که بر بشریت سنگینی می‌کند، صرفاً نتیجه و انعکاس یوغ اقتصادی در جامعه است، کوته‌نظری بورژوائی خواهد بود. هیچ تعداد جزوات و هیچ مقدار موعظه، پرولتاریا را روشن نخواهد کرد، اگر وی از طریق مبارزۀ خود علیه نیروهای سیاه سرمایه‌داری روشن نشود. اتحاد در این مبارزۀ واقعاً انقلابی طبقۀ تحت ستم برای ایجاد بهشت بر روی زمین برای ما مهم‌تر از اتحاد عقیدۀ پرولتاریا در مورد بهشت برین در آسمان‌هاست.

این است دلیل اینکه چرا ما در برنامه خود خدانشناسی خود را طرح نمی‌کنیم و نباید بکنیم؛ این است دلیل اینکه چرا ما نباید پرولترهائی را که هنوز بقایای تعصبات قدیمی خود را حفظ کرده‌اند، از پیوستن به حزب‌مان منع کنیم. ما همواره جهان‌بینی علمی را تبلیغ خواهیم کرد و برای ما مبارزه علیه ناپیگیری «مسیحیان» گوناگون اساسی است. ولی این به هیچ‌وجه به این مفهوم نیست که مسالۀ مذهب باید به مقام اول ارتقاء داده شود. جائی که اصلاً بدان متعلق نیست، و نیز بدین مفهوم نیست که ما باید اجازه دهیم تا بین نیروهای واقعاً انقلابی مبارزه اقتصادی و سیاسی به خاطر افکار درجه سوم و یا ایده‌های بی‌معنی که به‌ شدت اهمیت سیاسی خود را از دست داده، به سرعت به مثابه زباله به وسیله خود تکامل اقتصادی به دور ریخته می‌شود، تفرقه افتد.

در همه جا بورژوازی ارتجاعی می‌کوشد، و در حال حاضر در روسیه نیز شروع کرده است، به تفرقۀ مذهبی دست زند - تا بدین ترتیب توجه توده‌ها را از مسائل واقعاً مهم و اساسی اقتصادی و سیاسی، که در حال حاضر توسط پرولتاریای روسیه که در مبارزه انقلابی متحد شده، در عمل حل می‌شود، منحرف نماید. این سیاست ارتجاعی تفرقه‌افکنی در میان نیروهای پرولتری، که امروزه عمدتاً در کشتارهای باندهای سیاه متجلی می‌شود، ممکن است فردا فرم‌های ظریف‌تری را طرح‌ریزی نماید. ما در هر حال بوسیلۀ تبلیغ جسورانه، پیگیرانه و آرام اتحاد پرولتری و جهان‌بینی علمی با آن مقابله می‌نمائیم - تبلیغی که با هرگونه تحریکات – تفاوت‌های ثانوی بیگانه است.

پرولتاریای انقلابی در تبدیل مذهب به یک امر کلاً خصوصی تا آنجائی که به دولت مربوط است، موفق خواهد شد. و در این سیستم سیاسی منزه از کَپَرَکِ قرون وسطی‌ای است، که برای انهدام بردگی اقتصادی، این منشاء واقعی فریب مذهبی بشریت پرولتاریا به مبارزه‌ای وسیع و علنی دست خواهد یازید.

«نوایا ژیزن»

۳ دسامبر ۱۸۹۵

امضاء: ن - لنین»

پس روشن است که کمونیست‌ها نمی‌توانند از دفاع از مبارزه حماس بر ضد صهیونیسم اسرائیل، نسل‌کُشی، آپارتاید، اشغالگری، تجاوز و غیره... به این بهانه که ایدئولوژی حماس و یا حزبﷲ لبنان و یا ... ارتجاعی است، طفره روند. هر کس به بهانه ارتجاعی‌بودن ایدئولوژی اسلامی مسلمانان جهان را از حقوق دموکراتیک و انسانی محروم می‌کند، مرتجع به تمام معنی است. در فلسطین باید از مبارزه مردم فلسطین تحت رهبری حماس، که نماینده منتخب و قانونی آنهاست، حمایت نمود. تئوری صهیونیستی مبارزه علیه «دو قطب ارتجاع» از اطاق‌های فکری صهیونیسم، امپریالیسم و مزدوران‌شان بیرون می‌آید که تلاش دارند جنایات و کشتار ضدبشری صهیونیسم را توجیه و نسبی جلوه دهند.

 

***

 

مسبب عروج نئونازیسم،«اسلام هراسی» وتوهین وتحقیر مهاجرین مسلمان کیست؟

 

برای درک عمیق ترازآنچه اینروزها دررسانه های رسمی سوئد درمورد آتش زدن قران وطغیان جوانان وحضور  «قانونی» نئونازیستها درمحل های خارجی نشین رفت،به چند نکته مهم اشاره می کنیم :

 

یکم اینکه،احمقانه ترین وزشت ترین  کار، آتش زدن کتاب است.چه قران باشد ، چه انجیل و تورات وهر کتاب دیگر. درکتابخانه دانشگاه شهرلین شوپینگ، شهری که بخشی ازجوانان خارجی تبار دست به شورش زدند ودرسایرکتابخانه ها، هم قرآن بزبان سوئدي وعربی وجود دارد، هم بزبان انگلیسی وزبانهای دیگر، هم رساله آیت الله خمینی، هم انجیل، هم کاپیتال مارکس و هم  آثار لنین. واستالین ومائو و چه گوارا....

هرکتابی را می توان مطالعه وموردنقدوانتقاد قرارداد.درطول تاریخ این عمل وحشیانه کتاب سوزان بارها تکرار شده است.نازی‌ها، هم کتاب ها سوزاندند وهم آدمها سوزاندند.اکنون طرفداران ناتو اثارداستایوفسکی را بخاطر نفرت ازروسیه از کتابخانه ها پاک می‌کنند ودرحال پاک کردن وسوزاندن هستند وازهمدستی با نئونازیها برخودمی‌بالند!

 

دوم اینکه،نئونازیستهای دانمارکی برای بار چندم بقصد تحریک جوانان خارجی تباربرای قرآن سوزاندن به سوئد می آیند وپلیس هم تحت نام «آزادی بیان وتجمعات»به این جانوران آدمکش اجازه تظاهرات می‌دهد

 

 این جوانان، که درسوئد متولد وبزرگ شده اند وشاید درعمرشان حتی یک بار هم نماز نخوانده باشند واگر هم خوانده باشند معنی آنرا قطعا مثل اکثر مسلمانان نفهمیده اند.اما بشدت ازبیکاری، فقر وحاشیه نشینی وتحقیر وتبعیض اجتماعی ورفتارهای نژاد پرستانه جامعه ناراضی اندوکسی هم به مطالبات‌شان توجه جدی نمی کند.این جوانان به رفتار ومنش پلیس بد بین هستند.

 آنها حرکت این نئونازیستها را درمنطقه و قلمروخودشان نوعی توهین شخصی وبی حرمتی به خود وخانواده خود و هویت خویش تلقی می کنند.

اکثر این جوانان ازخانواده های کارگری هستند که ازهرلحاظ درمحرومیت هستند وهمواره مفری برای بیرون ریختن خشم خود می‌جویند.این می‌تواند خشونت پلیس باشد یا تظاهرات نژادپرستان ویا پروکاسیونی نظیر به آتش کشیدن قران ویا توهین به محمد، پیغمبر مسلمانان.

 

سوم اینکه برخی جریانات سیاسی که ظاهرا خودرا مدرن وآتئیست وضد مذهب می‌داننددرحقیقت با نادیده گرفتن فاکتورهای اجتماعی ودلایل سیاسی این گونه طغیان ها عملا درکنارنیروهای راست افراطی ونژادپرست قرار می‌گیرند.این محافل جای علت ومعلول راعوض می کنند وبر«خشونت جوانان» که معلول سیاستهای نژادپرستانه و«اسلام هراسی» است متمرکز وبه همدست سرکوبگران جامعه،نیروهای پلیس و سازمان جاسوسی بدل می شوند.

 

چهارم اینکه«اسلام هراسی» که ازترکیب دو واژه اسلام و فوبیا ساخته شده و به ترس غیرعقلانی واغراق آمیز از اسلام وپیشداوری علیه اسلام ومسلمانان اشاره داردپس ازفروپاشی اتحاد شوروی وتک قطبی شدن جهان تحت سرکردگی آمریکا سربلند کرده است.غرب پس ازاعلام پیروزی بر«کمونیسم وپایان تاریخ» اسلام ومسلمانها رادرمرکز توجه افکار عمومی بعنوان یک خطر جدی برای منافع خود قرارداد.

 

آمریکا برای استقرار «نظم نوین جهانی» عزمش راجزم کرده بود تا به ممالک مسلمان نافرمان یورش بردتا با کنترل بازار داخلی این کشورها و تسلط بر منابع داخلی آنها سلطه خودرابرسایر رقبای سرمایه داری اعمال کند.«اسلام هراسی» بعنوان یک حربه تبلیغاتی فرهنگی وسیاسی درقالب «جنگ تمدنها» توسط پرفسورآمریکایی، ساموئل هانتینگتون فرموله شد وبه خوردافکار عمومی داده شد.درواقع دکترین«اسلام هراسی» مکمل مداخلات نظامی امپریالیستی برای سرکوب «وحوش اسلامی غیر متمدن» که گویاخطری جدی برای«تمدن» غرب بود به حرکت درآمد!این اعلام جنگ صلیبی علیه مهاجرین مسلمان وملل افریقا وخاورمیانه که با اشغال وهجوم به افغانستان وعراق و لیبی وسومالی ومالی وسودان..آغاز شد. ."اسلام هراسی" آن روی سکه "یهود هراسی "درسالهای 30 است که امپریالیسم آلمان به رهبری هیتلر نازی علل بحران اقتصادی واجتماعی را به گردن یهودیان می انداخت وبا این پرچم ضد انسانی وضد یهودی وضد قومی مردم را علیه همه دگراندیشان بسیج نمود و فرجامش آغاز جنگ جهانی وویرانی جهان بود که برهمگان روشن است. اکنون امپریالیستهای غربی در ادامه "کمونیسم هراسی" به اسلام هراسی توسل جسته اند ودر تمامی کشورهای غربی بر طبل هیولای اسلام و مسلمانها که گویا تعدادشان یک میلیارد است وهمه از یک جنس اند و متعصب وضد زن!!! می کوبند ومیلیاردها دلار هزینه کرده اند تا با شسشوی مغزی مردم علل بحران اقتصادی وناامنی جهان را ممالک اسلامی و مسلمانها جلوه دهند.کشتار بیش از١١ میلیون انسان وتاراندن ۶۵ میلیون نفردرطول ٢٣ سال ریاست جمهوری جرج بوش وکلینتون. اوباما..نتیجه این جنگ صلیبی است که به راه انداخته اند.

 

ازاین رو باید عروج ورشد نئونازیسم و«اسلام هراسی» رادربستربحران اقتصادی امپریالیسم غرب تحت رهبری آمریکا، ژرفش بحران بیکاری وجهانی شدن سرمایه داری، رقابت ورشد میلیتاریسم وجنگ های بی پایان جستجو کرد.

 

باتوجه به آنچه اشاره رفت حضور علنی وبی پروای حزب نئونازیست درشهر لین شوپبنگ وسایر شهرهای سوئد وکسب اجازه برای تظاهرات درمناطق خارجی نشین وآتش زدن قران رابایددرچهار چوب سیاست عمومی ممالک سرمایه داری امپریالیستی غرب ودکترین «جنگ تمدنها»وقانونی کردن ومشروعیت بخشیدن به راسيسم وفاشیسم وتوهین وتحقیر وسیاست جنگ صلیبی مورد تبیین قرار داد.برای به عقب راندن این یورش بیشرمانه راسیستی ونئونازیستی وحدت همه مردم مترقی ونیروهای ترقی خواه سوای رنگ ومذهب ونژاد وملیت،امری حیاتی برای حفظ دست آوردهای دمکراتیک جامعه وازادی بیان واجتماعات است.

 #ازفعالین حزب کارایران(توفان) -سوئد. ١۶ آوریل ٢٢

***

درجبهه نبردطبقاتی

اخباروگزارشات واعتراضات کارگری فروردین ماه۱۴۰۱

(الف )مروری بر مبارزه کارگران و زحمتکشان در سالی که گذشت

(ب) اخبار وگزارشات مختصری از مبارزه کارگرا در ماه فرورددین ماه 1401

 

 (1)درسال ۱۴۰۰ کارگران وزحمتکشان درمبارزه طبقاتی قدم‌های بلندی برداشتند وتجربیات تازه‌ای درزمینه سازماندهی و هدایت تجمعات واعتصابات خود به دست آوردند. اگرچه به واسطه ضعف های کمی و کیفی تشکلات مستقل زحمتکشان و تسلط سرمایه داران وحاکمان نئولیبرال درپیشبرد سیاست‌های ضد مردمی، فریب، تهدید، پرونده سازی وسرکوب، کارگران و زحمتکشان به اکثرخواسته‌های برحق خود دست نیافتند، اما مبارزات صنفی و سیاسی طبقه کارگر و فعالین پیشرو آن، توانست از طرفی، اجرای برخی از طرح‌ها و سیاست‌های نظام سرمایه را به حال تعلیق درآورد واز طرف دیگر، به تجربیات مطالبه گران و فعالین وآگاهان رنجبران بیافزاید تا کمبودها و نقاط قوت خود را بشناسند. در نیشکر هفت‌تپه اجرای سیاست نئولیبرالی خصوصی سازی و بی حقوق سازی کارگران و برباد دادن اموال عمومی درسالهای گذشته، کارگران را به حق خواهی واعتراضات گسترده ای کشاند. این اعتراضات هفت تپه را به راستی به یکی از نمادهای جنبش کارگری تبدیل ساخت و همزمان نقاط ضعف و قوت آن را روشن ساخت. درسال گذشته کارگران نیشکر هفت‌تپه به انجام امر خطیر بازپس‌گیری مجتمع از«مالک» خلع ید شده آن اقدام کردند. «امید اسدبیگی» که با حکم قوه قضائیه (درزمان ریاست ابراهیم رئیسی) به جرم اخلال درنظام اقتصادی سلب مالکیت شده بود، پس ازبرگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری درتابستان ۱۴۰۰، مجددا به فعالیت مفسدانه خود درهفت تپه ادامه داد. کارگران قراردادی وفصلی هفت تپه با تهدید امنیت شغلی وتداوم تاخیر در پرداخت مطالبات مزدی ونبود تشکل صنفی قدرتمند و نمایندگان کارگران با تهدید اخراج و برخورد قضایی روبرو شده بودند، اما با این حال آنها حرکت‌های اعتراضی خود را متوقف نکردند و تلاش کردند،خواسته خلع ید از «مالک» هفت‌تپه و باز پسگیری شرکت از بخش خصوصی را به پیش برند. اعتراضات کارگران هفت‌تپه که به صورت مداوم ادامه داشت، از محوطه شرکت خارج شد و به بازارشوش، در میان مردم کشیده شد، حکم خلع ید اجرا شد ونیشکر هفت‌تپه دراختیار شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی خوزستان ( یکی از شرکت‌های زیرمجموعه طرح‌های هفت ‌گانه دولت برای توسعه نیشکر خوزستان) قرار گرفت.ولی مشکلات کارگران با شرکت هفت تپه ودولت همانند دیگر کارگران درشرکت های دیگر، کماکان وجود دارد وحل این مشکلات در دستور مبارزات طبقه کارگر باقی است. ولی جدای از این مسائل، انحرافاتی در سندیکای کارگران هفت تپه وجود داشت که درنتیجه مبارزات کارگران اثرمنفی گذاشت که بدون برخورد به آن مبارزات آینده کارگران هفت تپه وکارگران دیگر با شکست های پی در پی مواجه خواهد شد. متأسفانه در میان فعالین کارگری شعارها و نظرات انحرافی وجود داشت و دارد که موجب چپ روی و یا گردش به راست می‌شود و مسائلی را پیش می‌کشد که یا از عهده جنبش کارگری خارج است و یا سدی برای پیشروی می‌باشد. در هفت تپه شعارهای «اداره شورایی» و «دوری ازحزبیت» وجایگزین کردن تشکل صنفی به جای حزب طبقه کارگر، شعار های چپ روانه و راست روانه ای بودند که موجب هرزرفتن نیروی مبارزاتی کارگران گردید و باعث شد تا کارگران به نتایج مقبولی دست پیدا نکنند و حتی تشکل یابی و دستیابی به خواسته‌های حداقلی را نیز از دسترس کارگران خارج سازند.شعارهای به ظاهر چپ باعث گردید تا نفی حزبیت درمیان فعالین کارگری به نفی هرگونه تشکلی برسد و«تجمع کارگری» را به جای هرگونه تشکلی با نام «مجمع کارگران» به کارگران حقنه نمایند و در‌واقع کارگران را به بی تشکلی سوق دهند و در نهایت مبارزه  هفت تپه که قرار بود الگویی برای سایر کارگران ایران باشد به حاشیه رانده شد.

 

 (2)مبارزه کارگران در صنعت نفت برخلاف مبارزات هفت تپه در یک شهر و شرکت باقی نماند و با استفاده از مبارزات سراسری سال‌های قبل خود، مبارزه را با گستردگی بسیار برای رسیدن به مطالبات کارگران آغاز کرد و به سرعت به شهرها وشرکت های مرتبط گسترش یافت.اعتراضات چند هزار نفره کارگران پیمانی و پروژه‌ای «ساده، متخصص و ماهر» در پالایشگاه‌های نفت و گاز پارس جنوبی، عسلویه، کنگان و … در اعتراض به  شرایط غیر عادلانه مزدها و قراردادهای موقت به صورت همزمان آغاز گشت و به سرعت به اکثر شرکت های پیمانکاری در صنعت  نفت و گاز و پتروشیمی گسترش یافت و کمپین ۱۴۰۰ «۱۰-۲۰» را به کمپین ۱۳۹۹ وصل کرد. اما این حرکت مطالبه گرانه کارگران به دلیل ضعف آگاهی در خصوص فواید تشکل ‌یابی، نتوانست به مطالباتی که بدنبال آن بود دست پیدا کند و حتی در مقابله با تشکل یابی، تئوری انحرافی «مجمع عمومی» را که نتیجه طبیعی ضدیت با حزبیت بود را به میان کارگران آورد و خود باعث به شکست کشانیده شدن مبارزه کارگران شد. در کنار انحراف ضدیت با تشکل یابی کارگران، انحراف دیگری نیز عملاً سدی در مقابل پیش روی کارگران وجود داشت و آن هم مرتبط ساختن هر اعتصاب و یا تجمعی با موجودیت نظام سرمایه داری بود که گویا می‌بایست به انقلاب و سرنگونی نظام سرمایه داری منتج شود و گویا مبارزه برای رسیدن به مطالباتی در چهارچوب سرمایه داری ضد انقلابی و راست روانه است. نداشتن رهبری و عدم وجود تشکیلات منسجم صنفی کارگران نفت باعث شد تا پراکندگی در میان کارگران و فعالین ایجاد شود و به آرامی از تعداد کارگران اعتصابی کاسته شود وعملاً اعتصاب را به شکست بکشاند. ولی از طرفی باعث شد تا لزوم تشکل کارگری در میان بخشی از کارگران مطرح شود و ۱۱ انجمن صنفی کارگری در فاصله شهریور تا بهمن ۱۴۰۰ راه‌اندازی شود. علاوه بر گروههایی چون پایپینگ، اکیپ پروژه‌ای و جوشکاری، سندیکای فلزکار و مکانیک و شورای سازماندهی کارگران پیمانی نفت، گروههای مختلف و تشکلات مستقل کارگران، فرهنگیان، بازنشستگان، دانشجویان و فعالان صنفی، سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور نیز با موج مطالبه‌گری کارگران پیمانی نفت همراه شدند. اگر چه کارگران به خواسته‌های خود نرسیدند ولی در برخی از پروژه ها برای مدتی قراردادها اصلاح شد.

 

 (3)اعتراضات کارگران معادن بخش خصوصی ازدیگر اعتصابات سراسری سال  ۱۴۰۰ بود. نزدیک به ۹۵ درصد معادن ایران به بخش خصوصی واگذار شده‌ است ودر طول این سالها، با اجرای سیاست های نئولیبرالی، اعتراض کارگران از استثمار و بی حقوقی و فقدان امنیت شغلی همواره وجود داشته است. علاوه بر سیاست بی حقوق سازی کارگران، همواره شرایط ناایمن و حوادث تلخ باعث ازکار افتادگی و مرگ کارگران (همچون مرگ دو کارگر محبوس درزیر آوار ناشی از ریزش یکی از کارگاههای معدن طزره که در بهار۱۴۰۰ اتفاق افتاد) نیز اعتراضات کارگران را موجب شده است ولی عدم وجود تشکلات مستقل کارگری ازاستمرار و به نتیجه رسیدن اعتراضات جلوگیری نموده است. اعتراضات عمدتا توسط توده کارگران وبا همراهی خانواده‌های آنان، سازماندهی وادامه یافته است ولی عدم هماهنگی کارگران معادن مختلف با هم از ضعف‌های دیگر اعتراضات کارگران معادن بود.

 

 (4)تجمعات اعتراضی پیگیر بازنشستگان ازدیگرحرکات اعتراضی زحمتکشان در سال گذشته بود که اگر چه استمرار یافت و هربار از نظر کمی و کیفی وگستردگی در سراسر ایران به رشد یافت ولی وجود تشکلات موازی بازنشستگی و عدم ارتباط بازنشستگان صندوق های مختلف بازنشستگی با یکدیگر از قدرت این اعتراضات کاست و نتیجه ملموسی به دست نیامد. ازمهمترین خواسته های بازنشستگان معترض، متناسب‌سازی مستمری از طریق تخصیص بودجه مناسب برای به حداقل رساندن شکاف مستمری بین بازنشستگان تامین اجتماعی و سایر صندوق‌های بیمه‌ای و تعیین حقوق برمبنای هزینه‌های واقعی خانوار و افزایش آن متناسب با نرخ تورم واقعی بود.

 

مهمترین حرکت اعتراضی مربوط می‌شود به تجمعات، راهپیمایی ها و اعتصاب سراسری و ادامه دار فرهنگیان شاغل و بازنشسته که با اندوخته بیست ساله‌ای از کنشگری صنفی تشکیلات سراسری فرهنگیان که در بسیاری از شهرهای سراسر ایرن دارای انجمن‌ها و کانون های صنفی فرهنگیان می‌باشد، شکل گرفت. شورای هماهنگی فرهنگیان و انجمن‌ها و کانون های وابسته به آن با صبر و تلاش و استقامت بی‌نظیری در طی دو دهه اعتباری کم نظیر به دست آورده‌اند . مبارزات متشکل صنفی تحت هدایت و رهبری شورای هماهنگی که حمایت تمامی تشکل های صنفی و سیاسی را به دست آورد، خط بطلانی بود بر نظرات چپ روانه ای که مبارزات اعتراضی کارگران و زحمتکشان را به شکست کشانید. این مبارزه سراسری فرهنگیان شاغل و بازنشسته دستاورد های مهمی از جمله (افزایش تعداد تشکل‌های صنفی در استان ها وشهرستان ها، گسترش فعالیت فرهنگیان بیشتر در تشکلات حقیقی و مجازی، مجبور ساختن حاکمان به تصویب لایحه رتبه بندی) می باشد.

 

با توجه به تورم وگرانی موجود و حقوق های زیر خط فقر و حداقل حقوقی که حتی آن هم مورد پذیرش کارفرما نیست و بسیار پایین‌ترازآنچه تعیین شده است با تأخیر پرداخت می شود، چاره‌ای جز مبارزه پیگیر برای کارگران وزحمتکشان شاغل و بازنشسته باقی نمی‌ماند. تجمعات، اعتصابات و اشکال دیگر مبارزه کارگران و زحمتکشان در فروردین ماه ۱۴۰۱ بدون وقفه ادامه یافت که در ذیل بخشی از رخدادهای مبارزاتی را با هم دنبال می کنیم:

 

سرکوب و مقاومت

۳ فروردین

حسین روئین معلم بازنشسته و فعال سیاسی و اجتماعی به بیست سال زندان محکوم شدند که ده سال آن قابل اجرا است.که ده سال آن قابل اجراست

۱۲ فروردین

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی  تهران وحومه با انتشار اطلاعیه ای احضار، تهدید، زندان وفشار بر فعالین کانون‌های صنفی معلمان را شدیدا محکوم ساخت. در این اطلاعیه آمده است: «در سالی که گذشت،  شاهد اعتراضات مستمر و سراسری معلمان و فرهنگیان بازنشسته در بیش از دویست شهر کشور در اعتراض به عدم اجرای رتبه‌بندی و همسان‌سازی حقوق بوده‌ایم که متاسفانه عوامل امنیتی ونیروهای انتظامی با توسل به خشونت و پرونده‌سازی قضایی فشار بر معلمان و بازنشستگان فرهنگی را افزایش داده‌اند. … سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی  تهران و حومه با تاکید بر حق اعتراض و اعتصاب، از تمامی مطالبات معلمان و فرهنگیان بازنشسته حمایت می‌کند و خواستار آزادی تمامی معلمان دربند میباشد و هرگونه پرونده‌سازی، احضار، فشار و تهدید آنان را قویا محکوم می‌کند و تاکید دارد که با فشار و تهدید و زندان نمی‌توان صدای بحق مزدبگیران و فرودستان که در سخت‌ترین شرایط معیشتی قرار دارند را خاموش کرد

 

کنفدراسیون اتحادیه های کارگری مترقی ترکیه در حمایت ازآزادی علیرضا ثقفی وهاله صفرزاده نامه‌ای برای مسئولان جمهوری اسلامی ارسال داشت. در این نامه آمده است: «کنفدراسیون اتحادیه های کارگری مترقی ترکیه (دیسک) به نمایندگی از ۲۰۰۰۰۰ عضو خود، خواستار آزادی فوری مدافعان حقوق کار، معلم هاله صفرزاده و نویسنده و مکانیک موتور، علیرضا ثقفی است. … دیسک از دولت شما می‌خواهد که خانم هاله صفرزاده و آقای علیرضا ثقفی را فوراً و بدون قیدوشرط آزاد کنید تا سلامت شخصی و روانی آنها تضمین شود وهرگونه اموال مصادره‌شده را بازگردانید و به آنها اجازه دهید به کار و زندگی شخصی خود بازگردند. آزار و اذیت، دستگیری و زندانی شدن مدافعان حقوق کار، تنش های عمیق اجتماعی و اقتصادی ایران را حل نخواهد کرد. برعکس، این تنش‌ها تنها زمانی حل می‌شود که کارگران بتوانند بدون محدودیت به حقوق اولیه خود دسترسی داشته باشند، که یکی از جنبه‌های اساسی آن حق اطلاع‌رسانی به کارگران از حق به رسمیت شناخته شده جهانی برای آزادی داشتن تشکل است. ...»

۱۴ فروردین

 دادیاری زندان اوین با ارسال ابلاغیه از وثیقه‌گذار رضا خندان (مهابادی) خواسته است که او را به زندان معرفی کند. کانون نویسندگان ایران در اطلاعیه ای که در این رابطه منتشر ساخت آورده است: «دادیار ویژه‌ی زندانیان سیاسی بی‌توجه به وضعیت خندان، اواخر اسفند ۱۴۰۰ او را به زندان احضار کرد اما او در وضعیتی نبود که بتواند به زندان برگردد. چند روز بعد ابلاغیه‌ای به دست وثیقه‌گذار رسید که از او خواسته شده بود خندان را به زندان معرفی کند، در غیر این صورت وثیقه به نفع دولت ضبط می‌شود. مطلع شدیم با توجه به تمام این فشارها و آزارها، خندان در دو سه روز آینده به زندان باز می‌گردد. بی‌شک مسئولیت هر گزندی به رضا خندان (مهابادی) بر عهده‌ی حکومت است و بازگرداندن او به زندان تهدیدی برای سلامت و جان اوست

۱۵ فروردین

 دادگاه رسیدگی به پرونده رسول بداقی و حمید قندی، دو معلم اسلامشهری، در شعبه ی ۲۶ به ریاست شخصی معمم به نام افشار با حضور وکیل محترم، رامین صفرنیا برگزار شد. درباره ی پرونده ی مهندس حمید قندی مدیر دفتر شعبه ی ۲۶ احضار وی را یک اشتباه اداری یادآوری نموده و صدور ابلاغ وی را اشتباهی از سوی همکاران خود توصیف نمود. همچنین در طول برگزاری دادگاه معلمانی از شهرهای کرج، اسلام آباد، هرسین و تهران در پشت درهای بسته ی دادگاه تجمع کرده و چشم به راه بازگشت متهمان و وکیل محترم بودند. همچنین مسعود فرهیخته به خاطر دفاع از متهمین در همان دقایق آغازین کار اداری، تا پایان دادگاه ، در بازداشت حفاظت اطلاعات دادگاه انقلاب بود.

۱۶ فروردین

دادگاه ژاله روحزاد معلم بازنشسته و فعال صنفی فرهنگیان و کارگران، همسر آقای اسماعیل گرامی، در پی ابلاغیه ی شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب با حضور وکیل محترم ایشان آقای حسین تاج برگزار شد.

 

 رضا خندان (مهابادی) به زندان اوین بازگشت. کانون نویسندگان ایران با انتشار اطلاعیه ای در این مورد اعلام داشت: «بازگرداندن رضا خندان (مهابادی) به زندان در شرایطی که هنوز با عوارض بیماری و جراحی اخیرش درگیر است، چیزی جز به خطر انداختن جان این عضو کانون نویسندگان ایران نیست و مسئولیت هر گزندی به سلامت او متوجه حکومت و قوه‌ی قضائیه‌ی آن است

رضا خندان (مهابادی)، نویسنده، پژوهشگر و عضو زندانی کانون نویسندگان ایران، در یادداشتی عنوان کرد: «در پی احضار دادیاری زندان، من باید ۲۶ اسفند سال گذشته به زندان برمی‌گشتم اما تازه از زیر تیغ جراحی بیرون آمده بودم و بیم از عواقب شرایط زیست و بهداشت زندان موجب شد از معرفی خودداری کنم. چند روز بعد دادیاری ابلاغیه‌ای برای وثیقه‌گذار فرستاد با این مضمون که چنانچه مرا تحویل زندان ندهد وثیقه ضبط می‌شود. اکنون می‌روم که بقیه حکم ناعادلانه و غیر انسانی پنج سال حبس را بگذرانم. گرچه این ستمکاری‌ها سرما را در رگ‌هایم جاری می کند، دلم گرم است به جنبش آزادی بیان که زیر آسمان این سرزمین جریان دارد

 

پاسخ جمهوری اسلامی به اعتراض علیه انتقال آب سبزکوه:۱۶۰ سال حبس و ۱۴۸۰ ضربه شلاق. بنا به گزارشات منتشر شده، حکم دادگاهی که برای برای ۳۷ تن از معترضان پروژه‌ی انتقال آب سبزکوه به بروجن و با شکایت قرارگاه سازندگی خاتم‌الانیا برگزار شده بود، ۱۶ فروردین اعلام گشت. بنا به حکم مذکور، ۲۰ نفر با اتهاماتی نظیر «اخلال در نظم و آسایش عمومی» و «شرکت در تخریب اموال دولتی و عمومی» هر کدام به هفت سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و جریمه‌ی نقدی و ۲ تن به پرداخت جریمه‌ی نقدی محکوم شدند. ۱۵ نفر نیز از اتهامات تبرئه گشتند.

۱۷ فروردین

بی دادگاه آقای غلامی کندازی برگزار شد. جمعی از معلمان استان فارس از شهرهای شیراز، صدرا، فراشبند، فیروزآباد، رستم و ممسنی، در مقابل دادگستری قدوسی شیراز تجمع کردند و با جناب آقای غلامی کندازی اعلام همبستگی کردند.

 

دادستانی لردگان ۹ تن (نادر شریفی، کوروش قنبری، زادعلی محمودی، محمد سعیدی ابواسحاقی، کوروش شریفی، حمید اسحاقی، محمد امیری، غلامحسین موسوی و علی بابامیر) از فرهنگیان شهرستان لردگان را برای پاره ای از توضیحات مبنی بر انتشار مطالب در فضای مجازی علیه نظام جمهوری اسلامی در راستای تشویش اذهان علیه اقدامات سلبی دستگاه های امنیتی و قضایی به دادگاه فراخوانده است.

 

کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری جهان از سازمان جهانی کار درخواست کرد تا برای آزادی نمایندگان کانون مدافعان حقوق کارگر در ایران، اقدام کند. در این درخواست نامه آمده است: «کنفدراسیون درخواست مداخله عاجل از سازمان جهانی کار را اعلام داشته و خواسته تا از حکومت ایران بخواهند، هاله صفرزاده و علیرضا ثقفی فورا و بدون قید و شرط را آزاد کند، هرگونه اموال مصادره شده آنها  را بازگرداند، و همه اتهامات علیه آنها را لغو کند و از هرگونه دستگیری، آزار و اذیت و ارعاب بیشتر دست بردارد

۱۹ فروردین

آقای قربان‌زاده معلم و فعال صنفی، فرهنگی در باغملک استان خوزستان، احضار شد.احضار فعالان صنفی در اسفندماه در استان‌های مختلف به ویژه خوزستان افزایش یافته‌است. شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران ضمن حمایت از این معلم، بارها اعلام نموده که این احضارها غیرقانونی و بی‌پایه است و خواهان توقف این پرونده‌سازی‌ها است و به این خط سرکوب پاسخ مناسب خواهد داد.

۲۰ فروردین

کانون نویسندگان ایران در اعتراض به اجرای حکم دو تن از اعضای کانون اقدام به انتشار بیانیه ای کرد که در آن آمده است: «در ماه‌های اخير، حکومت موج جدیدی از آزار و احضار و به بند کشیدن فعالان صنفی را به راه انداخته است. بسیاری از نویسندگان، معلمان، فعالان زنان و کارگری به زندان احضار شده‌اند یا ابلاغیه‌هایی برای وثیقه‌گذاران آنان ارسال شده است. دو تن از اعضای کانون نویسندگان ایران، علیرضا ثقفی و هاله صفرزاده نیز ماه گذشته در مراسمی در کرج بازداشت شدند و بلافاصله حکم زندان پیشین آنان اجرا شد. … کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم کردن سرکوب مداوم فعالان مدنی و سیاسی که همچون همیشه با فشار بر خانواده‌ها و نزدیکان آنان همراه است، خواهان لغو فوری حکم‌های صادر شده برای ثقفی و صفرزاده و آزادی بی‌ قید‌وشرط همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی است

۲۲ فروردین

کانون صنفی معلمان استان بوشهر با انتشار اطلاعیه ای فرهنگیان را به تجمع در مقابل دادگاه آقای محمود ملاکی فراخواند. در این بیانیه آمده است: «به اطلاع همکاران محترم می رساند، جلسه رسیدگی به پرونده ی آقای محمود ملاکی، عضو کانون صنفی معلمان استان بوشهر، در روز چهارشنبه ٢۴ فروردین ماه در شعبه سوم دادگاه کیفری شهر بوشهر واقع در خیابان سنگی برگزار می‌شود. بدین منظور کانون صنفی معلمان استان بوشهر در اعتراض به این رویه نامیمون و پرونده‌سازی برای فعالین صنفی خوشنام، از همکاران شریف دعوت می‌کند جناب ملاکی را تا درب دادگاه همراهی کنند. …»

 

فرامرز سه‌دهی، شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران، در پی ابلاغِ قبلی به شعبه‌ی ۱۳ دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اهواز احضار و تفهیم اتهام شد. در این جلسه فرامرز سه‌دهی از بابت اتهام «فعالیت تبلیغی به نفعِ گروه‌ها و یا سازمان‌های مخالفِ نظام جمهوری اسلامی ایران» با حضور وکیل مدافعش، مورد بازجویی قرار گرفت و تفهیم اتهام شد. این شاعر ساکن بهبهان پس از دفاع و ردِ اتهام انتسابی با تودیع قرار کفالتِ ۱۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شد.

۲۳ فروردین‌

شاپور احسانی‌راد، فعال کارگری زندانی تحت عنوان مرخصی درمانی و با تودیع وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی از زندان تهران بزرگ آزاد شد. جمعی از فعالین جنبش معلمان، فعالین سیاسی و اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران به دیدار آقای شاپور احسانی راد رفتند. آزادی این فعال کارگری را به شاپور و خانواده محترم ایشان تبریک می گوییم و خواهان آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان صنفی و سیاسی هستیم!

 

 خانم ژاله روح زاد معلم بازنشسته از تمامی اتهامات بی‌اساس، براساس دفاعیات وکیل محترم و نبود مستندات و رد تمام اتهامات توسط ایشان، تبرئه شد. ایشان با انتشار اطلاعیه ای از وکیل و همکاران و دوستان تشکر کرد. اشان در تشکر نامه خود آورده اند: «از آقای تاج وکیل محترم برای پیگیری پرونده و پایان دادرسی نهایت تشکر را دارم.همچنین از تمام همکاران و دوستان که همراه و حامی بودند سپاسگزارم

 

انجمن صنفی معلمان کردستان - مریوان در خصوص محکومیت پرونده سازی علیه آقای صلاح آزادی فعال صنفی مریوان بیانیه ای منتشر ساخت. در این بیانیه آمده است: «... انجمن صنفی معلمان کردستان مریوان ضمن محکوم نمودن هرگونه احضار و پرونده سازی امنیتی و سیاسی برای فعالیتهای صنفی خواهان توقف فوری پرونده سازی امنیتی برای صلاح آزادی و تمامی فعالین صنفی سراسر کشور است. ...»

٢۴ فروردین

محمود ملاکی، فعال صنفی معلمان برای محاکمه باید در دادگاه کیفری بوشهر حاضر می شد. جمعی از معلمان طبق فراخوان قبلی برای همراهی وی در مقابل دادگستری استان بوشهر تجمع کردند.

۲۵ فروردین

سندیکای کارگران شرکت واحد با انتشار اطلاعیه ای ارسال پیامک‌های تهدید آمیز در جهت سرکوب اعتراضات را محکوم ساخت. در این اطلاعیه آمده است: «... رفتار خشونت بار عوامل امنیتی در روزهای ۲۱ و ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ با بازنشستگان تامین اجتماعی مقابل مجلس و بازنشستگان مخابرات در میدان آرژانتین نشانگر بی‌توجهی دولت در پرداخت مطالبات و استفاده همه جانبه از ابزار سرکوب می‌باشد. سندیکای کارگران شرکت واحد با توجه به نزدیک شدن اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) که روز جهانی کارگر می‌باشد، را فرصتی برای ایستادگی متحدانه‌ی کارگران، معلمان، بازنشستگان، مزد بگیران و تمام فرودستان در مقابل ظلم و فساد و تبعیض در کشور می‌داند. متحد شویم که چاره زحمت‌کشان اتحاد است و تشکیلات

۲۶ فروردین

بهداری زندان کچویی از فرستادن علیرضا ثقفی به بیمارستان ممانعت به عمل می آورد. کانون مدافعان حقوق کارگر اعلام داشت که بهداری زندان کچویی کرج مسئول هر اتفاقی است که برای علیرضا ثقفی بیفتد و تمامی ارکان نظام باید جوابگو باشند و در نشست امسال سازمان جهانی کار جنبش صنفی جهانی کارگران با همفکری با هم بار دیگر به نقش ضد کارگری حکومت می پردازند و شرایط ضد کارگری حکومت ایران را  رسواتر خواهند کرد. علیرضا ثقفی دبیر کانون مدافعان حقوق‌ کارگر فردی شناخته شده در مبارزات کارگری جهانی از آمریکای لاتین، آفریقا تا آسیا یکی از دلایل زندانی بودن اش بخاطر شرکت در نشست سالانه ۱۳۸۷ سازمان جهانی به نمایندگی از طرف کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری است و ایشان در شرایط ضد انسانی در زندان بسر ببرد و زندانی بودن ایشان بخاطر دفاع و مبارزه برای طبقه کارگر ایران و جهان است و در چند هفته گذشته بسیاری از نهادها و کنفدراسیون های کارگری جهانی از جمله کانون نویسندگان ایران،  کانون صنفی معلمان ایران (تهران) کنفدراسیون های کارگری ترکیه، فرانسه، کنفدراسیون مواد غذایی ، کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری مورد حمایت قرار گرفته.

 

سندیکاهای کارگری سوئد با انتشار اطلاعیه ای، خواهان لغو حکم ناعادلانه علیه رسول بداقی شدند. در این اطلاعیه آمده است: «... صدور حکم زندان علیه رسول بداقی ضد انسانی است و این حکم در دادگاه تجدید نظر باید لغو شود. رسول بداقی نباید هزینه بیشتری برای دفاع از حقوق معلمان بپردازد. این بانگی است که طی چند روزه اخیر توسط معلمان مبارز و تشکل های معلمان در سراسر کشور به صدا در آمده است و بانگ آن در روز اول ماه مه رساتر خواهد شد. مقامات قضایی و دولت ایران بهتر است در پاسخگویی به این بانگ هر چه زودتر این حکم و همه احکام ناعادلانه علیه معلمان معترض و حق خواه را لغو کنند. ...»

۳۱ فروردین

کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای به مناسبت پنجاه و چهارمین سالگرد تأسیس کانون بر دفاع خود از آزادی بیان و اندیشه تأکید ورزید. در این بیانیه آمده است: «... سالی بر عمر کانون نویسندگان ایران افزوده شده است. سال در بند ماندن رضا خندان (مهابادی) و آرش گنجی، آزادی مشروط کیوان باژن، تکرار احضارها و پرونده‌سازی‌ها و سال قتل بکتاش آبتین؛ هم ‌او که بر تخت بیمارستان، نیمه‌جان و بریده‌بریده همچنان از ضرورت مبارزه می‌گفت؛ هم ‌او که مرده‌اش هم زنده‌ترینِ زندگان است و آزادی‌ستیزان را به هراس می‌اندازد. ...»

فرهنگیان

۶ فروردین

کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در اعتراض به افزایش فشار های امنیتی و قضایی بر ژاله روحزاد، رسول بداقی و حمید قندی بیانیه ای منتشر ساخت که در آن آمده است: «... اگر چه در طول یکسال گذشته با وجود فشارهای امنیتی و احکام قضایی، جریان مطالبه گری جنبش معلمان متوقف نشد، با این حال به نظر می آید، فرادستان حکومتی همچنان به جای پاسخگویی، تلاش در جهت کنترل و سرکوب جنبش را در دستور کار قرار داده اند. ما به عنوان کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) ضمن محکومیت افزایش فشار های امنیتی بر فعالین صنفی، مجددا به همه نهادهای امنیتی و قضایی و فرادستان حاکمیتی اعلام می کنیم که چنین روندهایی تاثیری بر مطالبه گری معلمان نخواهد داشت، همانطور که در گذشته نیز نداشته است. ...»

۹ فروردین

کانون صنفی معلمان استان بوشهر در اعتراض به حکم ناعادلانه محکومیت آقای حسین رویین تن، روزنامه نگار و معلم استان بوشهر بیانیه ای منتشر ساخت که در بخشی از آن آمده است: «کانون صنفی معلمان استان بوشهر ضمن اعتراض شدید به این‌روند ناعادلانه صدور رای، خواهان اعاده دادرسی ایشان، طبق موازین قانونی وبه‌صورت عادلانه و به‌دور از خواسته‌ها و فشارهای سیاسی و امنیتی است. نصیحت معلمانه ما به آن بخش از حاکمیت که به‌ زعم خویش می‌پندارند با تهدید، ارعاب، دستگیری و زندانی نمودن فعالین صنفی و سیاسی، می‌توانند مطالبات آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه مردمان این‌سرزمین را منکوب و منحرف کنند، این است که در رویه و رفتار نافرجام و عاقبت‌سوز خویش تجدید نظر نمایند. زیرا که این‌روند محکومیت‌های غیر قانونی، جامعه را جری‌تر و اعتماد عمومی را نسبت به حاکمیت کم‌رنگ‌تر خواهدنمود

۱۲ فروردین

کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در نقد بخشنامه غیر کارشناسانه بازگشایی کامل مدرسه‌ها بیانیه ای منتشر ساخت که در آن آمده است: «... کانون صنفی معلمان ایران (تهران) لازم می داند بار دیگر به فرادستان آموزشی در کشور هشدار دهد که تصمیمات غیر کارشناسی در بازگشایی مدارس در گذشته پیامدهای هولناکی برای دانش آموزان و معلمان بدنبال داشت. این بار نیز با توجه به شرایط مدارس ایران و کمبود امکانات بهداشتی، به نظر می آید، تکرار چنین پیامدهایی دور از ذهن نیست. لذا لازم است که هرگونه تصمیم گیری در مورد بازگشایی کامل مدارس کاملا کارشناسانه و بر مبنای نظرات متخصصان، پزشکان و صاحب نظران مستقل انجام شود. بی شک هرگونه مسئولیت عواقب چنین تصمیم گیری هایی با شخص وزیر آموزش و پرورش کشور می باشد

۱۳ فروردین

  انجمن صنفی معلمان فارس در اعتراض به بازگشایی مدرسه‌ها بیانیه ای منتشر ساخت. در این بیانیه آمده است: «... انجمن صنفی معلمان فارس ضمن اظهار نگرانی از بازگشایی مدارس در جهت سلامت دانش آموزان امیدوار است که وزیر محترم در تصمیم خودشان تجدید نظر نمایند چرا که این تصمیم علاوه بر سلامت جسمانی بر سلامت روحی، روانی و عاطفی دانش آموزان و معلمان تاثیرگذار خواهد بود. مسلما سلامت دانش آموزان بر امر تعلیم و تربیت مقدم است

 

  شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در حمایت از حق تحصیل دختران افغانستان و محکومیت حمله به دختران و زنان در مشهد بیانیه ای منتشر ساخت. در این بیانیه آمده است: «... شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران ضمن حمایت از حق تحصیل برای تمام کودکان جهان از جمله حق تحصیل دختران در افغانستان، خواهان واکنش موثر نهادهای بین‌المللی به ویژه یونسکو و آموزش بین‌الملل است. همچنین تعرض به زنان ایران در مشهد را به شدت محکوم می‌کند و با هرگونه سیاست ضد زن در هر جای جهان بویژه در افغانستان و ایران مخالف است و از نهادهای مردمی می خواهد،  برای دفاع از حقوق زنان متحد شوند

۲۵ فروردین

کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در محکومیت برخوردهای غیر فرهنگی و غیر انسانی با دانش آموزان (قیچی کردن موی دانش آموزان) بیانیه ای منتشر ساخت که در آن می خوانیم: «کانون صنفی معلمان ایران (تهران) ضمن محکومیت مجدد رفتارهای غیر فرهنگی با دانش آموزان و بویژه رفتار غیر انسانی اخیر، خواستار برخورد جدی با فرد خاطی شده و یادآوری می کند که مشکل اصلی بروز چنین حوادثی در ساختار معیوب آموزشی ایران است و بدون تحول در چنین ساختاری، متاسفانه در آینده همچنان شاهد تکرار موارد مشابه خواهیم بود

۲۶ فروردین

  شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در بیانیه ای پیرامون ادامه اعتراضات صنفی به مطالبات و خواسته‌های فرهنگیان شاغل و بازنشسته پرداخت و برای تجمع سراسری فراخوان داد. در این بیانیه آورده است: «سال گذشته ، سال خیزش و اعتلای جنبش معلمان برای تحقق مطالباتی بود که یک دهه از عمر آن‌ها می‌گذرد. مطالباتی که جزو حقوق اولیه معلمان است، اما توسط حاکمیت در دولت‌های مختلف به گروگان گرفته‌شده است. … با توجه به موارد فوق شورای هماهنگی قصد دارد به خاطر عدم تحقق مطالبات و بی‌توجهی حاکمیت، به اعتراضات خود به‌صورت مداوم تا رسیدن به هدف ادامه دهد. در همین راستا شورای هماهنگی به تمام فرهنگیان شاغل و بازنشسته در ایران فراخوان می‌دهد که در تجمع روز پنجشنبه، اول اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۰، قدرتمندانه و متحد شرکت نمایند.». که در دفاع از این فراخوان، ۲۵ تشکل فرهنگیان در سراسر ایران برای شرکت در این تجمع سراسری، آمادگی خود را اعلام داشتند.

بازنشستگان

۱۶ فروردین

تجمع اعتراضی سراسری بازنشستگان مخابرات در اعتراض به عدم اجرای آیین نامه و قطع خواربار و مشکلات درمانی و بیمه و عدم پرداخت مطالبات و معوقات آنان برگزار شد. این تجمعات در استان های تهران، زنجان، خوزستان، چهارمحال بختیاری، یزد، کرمانشاه، اردبیل، گیلان، سمنان، اصفهان، کرمان و …  برپا گردید.

۲۱ فروردین

 بازنشستگان تأمین اجتماعی درتهران مقابل مجلس و در شهرهای کرج، اهواز، خرم آباد، کرمان، ایلام، رشت، اراک، قزوین، کرمانشاه، اصفهان وتبریز و … مقابل سازمان تامین اجتماعی شهرهای خود، نسبت به عدم رعایت عدالت در حقوق و مزایا، دست به تجمع اعتراضی زدند. بازنشستگان معترض برخی از مطالبات خود را افزایش مستمری های دریافتی در موازات خط فقر، اجرای قانون همسان سازی حقوق، رفع مشکلات بیمه تکمیلی، پرداخت پاداش آخر سال و همچنین محاسبه سوابق مشاغل سخت و زیان آور در محاسبات متناسب سازی، عنوان کردند.

۲۳ فروردین

کارکنان بازنشسته صنعت نفت در شهرهای تهران، کرج، اهواز و …  در مقابل ساختمان صندوق بازنشستگی پس‌انداز و رفاه کارکنان صنعت نفت شهرهای خود به صورت همزمان دست به تجمع اعتراضی زدند. این بازنشستگان صنعت نفت که نسبت به وضعیت معیشتی خود و پایین بودن میزان مستمری دریافتی، تجمع اعتراضی برگزار کرده بودند، خواهان اجرای طرح همسان‌سازی در مورد بازنشستگان صنعت نفت شدند.

 

بازنشستگان شرکت مخابرات ایران مطابق فراخوان از پیش اعلام شده و در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان برای دومین روز مقابل ساختمان ستاد اجرای فرمان امام در تهران دست به تجمع زدند که با حمله نیروهای  یگان ویژه و دستگیری و ضرب و شتم مواجه شدند.

۲۸ فروردین

بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی در شهرهای رشت، اراک، اردبیل، ایلام، کرمانشاه، مشهد، اهواز، بجنورد و ... علاوه بر خواست های قبلی خود نسبت به ابهام و سکوت دولت در سال جاری در رابطه با میزان افزایش حقوق در مقابل سازمان تامین اجتماعی شهرهای خود دست به تجمع اعتراضی زدند. با وجود گذشت یکماه از سال جدید، میزان افزایش حقوق هنوز اعلام نگردیده است. سیاست در انتظار نگه داشتن و سرگردان سازی حقوق و معیشت بازنشستگان و سپس اعلام افزایش حداقلی و تحقیرآمیز مانند ۱۰ درصد فعلی برای بازنشستگان کشوری، راهی جز اعتراض در خیابان را باقی نگذاشته است.

بازنشستگان شرکت مخابرات در برابر «ستاد اجرایی فرمان امام» در میدان «آرژانتین» در اعتراض به شرایط غیر قابل تحمل معیشتی دست به تجمع زدند ولی به جای پاسخ‌گویی و رسیدگی به خواسته‌های برحق آنان، تجمع مسالمت آمیز بازنشستگان توسط ماموران یگان ویژه و لباس شخصی ها به خشونت کشیده شد. «حاصل کار دولت، غارت جیب ملت

۲۹ فروردین

چهار تشکل مستقل بازنشستگی (شورای بازنشستگان ایران، اتحاد سراسری بازنشستگان ایران، گروه بازنشستگان مستقل تهران و گروه اتحاد بازنشستگان) با انتشار بیانیه مشترکی خواستار برگزاری مراسم مشترک و متحد روز کارگر و معلم شدند. در این بیانیه آمده است: «... در شرایطی که دولت و قدرت سیاسی حاکم راه بیان آزادانه و پیگیری خواست های مسلم اقشار زحمتکش را مسدود نموده و مطالبه گری را «جرم» تلقی می کند، مسلم است که فریادها خاموش نخواهد ماند. همچنانکه سالهاست بستر خیابان به عرصه اعتراضات، اعتصابات، تحصن و تجمعات  کارگران، معلمان، بازنشستگان و توده های زحمتکش تبدیل شده است. امسال تلاقی یکشنبه های اعتراضی بازنشستگان (کارگران دیروز) با روز جهانی کارگر و روز معلم در یازدهم و دوازدهم اردیبهشت بستری برای همبستگی و سر دادن فریادهای متحدانه و رسا برای برخورداری از زیست و معیشتی شایسته می باشد: ما کارگریم برده نیستیم! روز جهانی کارگر و معلم را گرامی می داریم

نفت، گاز، پتروشیمی و نیروگاه ها

۳۱ فروردین

پرسنل نوبت‌کار شرکت نفت و گاز کارون، گچساران، مارون، آغاجاری و مسجدسلیمان با خواست تثبیت نوبت‌کار ۱۲ ساعته همزمان در شهر های خود، دست به تجمع اعتراضی زدند. پرسنل نوبت‌کار مراکز زیرمجموعه شرکت مناطق نفت‌خیز جنوب به تصمیم شرکت مبنی بر تغییر شیفت نوبت‌کاری به شیفت چرخشی ۸ ساعته اعتراض دارند و خواستار تثبیت نوبت‌کار ۱۲ ساعته فعلی هستند.

 

اخراج ۲۳ نفر از کارگران معترض مجتمع کشت و‌ صنعت لرستان! هفته گذشته کارگران مجتمع کشت و صنعت لرستان در پی اعلام مسئولان این شرکت مبنی بر اینکه امکان ادامه فعالیت کارگران منوط به انعقاد قرارداد با پیمانکاری خارج از مجموعه خواهد بود، طی تجمعاتی اعتراض خود را به این تصمیم نشان دادند. پس از آن و بنا بر اظهارات برخی کارگران، مسئولین مجتمع کشت و صنعت لرستان اسامی ۲۳ نفر متشکل از برخی کارگران معترض که تصویر حضور آنان در تجمعات در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود، را با عنوان لیست «عدم جذب» به سایر کارگران معرفی کرده اند و طی اطلاعیه جداگانه ای به آنان هشدار داده اند چنانچه ظرف ۲۴ ساعت قرارداد با پیمانکار جدید را امضا نکنند، دیگر امکان حضور در شرکت را نخواهند داشت و در این صورت افراد دیگری جایگزین آنها خواهند شد.

مبارزات کارگران زحمتکشان تا رسیدن به سرمنزل مقصود راهی پر فراز و نشیب در پیش دارد که بدون تشکیلات مستقل، واحد و سراسری صنفی تحت رهبری حزب طبقه کارگر به نتیجه نخواهد رسید.

چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است!

 

 

***

ما خیابان را ترک نخواهیم کرد

درباره اعتراضات معلمان وقطعنامه پایانی تجمع سراسری

یکم اردیبهشت ١۴٠١

 

پنجشنبه اول اردیبهشت ماه باردیگر معلمان به میدان آمدند ودراعتراض به عدم اجرای کامل رتبه بندی وهمسان سازی درتهران وهمزمان درشهرهای کرج، قزوین، قم، تاکستان، اراک ،اصفهان ،شهرضا همدان ،سقز وزیویه ،مریوان، هرسین ، بوشهر ، سنندج ، بوکان کوهدشت ، بیجار، الیگودرز، شهرکرد، لرستان، نیشابور ،مشهد شیراز ، اسلام آباد غرب، وده ها شهر دیگر دست به تجمع زدند.

درتهران به رغم جو شدید امنیتی اما معلمان شجاع تهرانی دراین تجمع شرکت کردند ونسبت به بی عدالتی وتبعیضات موجود دست به اعتراض زدند.

 

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران با انتشار قطعنامه پایانی تجمع سراسری معلمان تاکید کرده است تا زمانی که مطالبات فرهنگیان محقق نگردد ما خیابان را ترک نخواهیم کرد. سرکوب و زندان و پرونده سازی قادر نیست جنبش معلمان را یک گام به عقب براند. این قطعنامه خواهان تصویب آیین نامه صحیح رتبه بندی، عزل وزیر آموزش و پرورش، همسان سازی حقوق بازنشستگان، توقف خصوصی سازی آموزش و توقف احضار و پرونده‌سازی علیه معلمان شده است. قطعنامه یادآور شده است که به‌ زودی تاریخ تجمع بعدی اعلام می‌شود و روند اعتراض تا تحقق مطالبات ادامه خواهد داشت.درزیر متن قطعنامه از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد:

 

معلمان عزیز، همکاران گرامی!

ما دراینجا جمع شده ایم تا فریاد بزنیم تا زمانی که مطالبات فرهنگیان محقق نگردد ما خیابان را ترک نخواهیم کرد. خیابان از آن ماست تا زمانی که تمام مطالبات محقق گردد سرکوب و زندان و پرونده سازی قادر نیست جنبش معلمان را یک گام به عقب براند.

در سال گذشته علی‌رغم تلاش و کوشش و اعتراضات مستمر و فراوان، متاسفانه نهادهای حاکمیتی اهمیتی به خواسته های ما نداده و به روش گذشته به جای پاسخگویی شیوه نادرست خود  را ادامه می‌دهند.

اگر چه منشا سیاست های آموزش و پرورش و نگاه ایدئولوژیک به امر آموزش ریشه در سیاست‌های کلان نظام سیاسی و مورد توافق جناح های درون حکومت است. اما وجود یک وزیر نالایق و بی کفایت در راس وزارتخانه باعث شده است که این وزارتخانه به محلی برای برنامه ریزی و تدوین قوانین و آیین نامەهای ضد معلم و ضد آموزشی تبدیل گردد.تدوین ناقص آیین نامه رتبه بندی نمونه بارز این نا کارآمدی است. ما خواهان عزل وزیری هستیم که از عهده اداره یک مدرسه بر نمی آید چه رسد به وزارتخانه آموزش و پرورش.

همسان‌سازی حقوق بازنشستگان محقق نشده است. خواسته ما این است که قانون مدیریت خدمات کشوری کامل اجرا گردد و حقوق تمام معلمان شاغل و بازنشسته به بالای خط فقر برسد.

از طرفی عملکرد ضعیف و اهمال سازمان بازنشستگی کشوری در برگرداندن کسورات معلمان شاغل و بازنشستە بە حساب بانک ها و صندوق ها سبب زیان های مادی متعددی بە آن ها شدە است.

ما خواهان توقف سیاست‌های ضد آموزشی خصوصی‌سازی و پولی سازی آموزش هستیم تبعات این سیاست‌ها افزایش کودکان کار و بازمانده از تحصیل و گسترش آسیب‌های اجتماعی است ما این سیاست‌ها را محکوم می‌کنیم.

در ادامه مطالبه گری در سال گذشته نیروهای امنیتی و قوه قضاییه به‌صورت مستمر و سیستماتیک سرکوب معلمان را ادامه دادند امروز محمدتقی فلاحی، لطیف روزیخواه، یعقوب یزدانی، حسین رمضانپور، ناهید فتحعلیان، زینب همرنگ، معصومه عسگری، هاله صفرزاده، عالیه اقدام دوست، هاشم خواستار، محمدحسین سپهری و جواد لعل محمدی دوران حبس خود را سپری می‌کنند درحالی‌که اسماعیل عبدی به‌صورت ظالمانه بیش از هفت سال است که به بند کشیده شده است ما خواهان آزادی بی‌قیدوبند تمام معلمان دربند به‌ویژه اسماعیل عبدی هستیم.

در دور جدید سرکوب معلمان شاهد صدور احکام ظالمانه علیه فعالان صنفی هستیم. صدور ۵ سال حکم زندان و به همراه تبعید و ممنوع‌الخروجی برای رسول بداقی، صدور ۴ سال و ۶ ماه حکم برای جعفر ابراهیمی، ١٢ سال حبس علیه مهدی فتحی و تأیید حکم زندان رسول کارگر و فرزانە ناظران پور همه برای ارعاب معلمان است ما خواهان لغو این احکام ظالمانه هستیم.

سرکوب معلمان محدود به این موارد نمی‌گردد طی شش ماه گذشته صدها معلم در سراسر کشور به بازپرسی و نهادهای امنیتی احضار شده و دادگاه محمود بهشتی لنگرودی، محمود ملاکی، عزیز قاسم‌زاده ، رادا مردانی ، پیروز نامی ، علی کروشات، فرنگیس نسیم پور، غلامرضا غلامی کندازی و ... برگزارشده است و محمد رضا رمضانزادە نیز دوران محکومیت خود را با پابند الکترونیکی سپری می‌کند.

 

همه این‌ها برای توقف مطالبه گری است ما خواهان توقف احضار و پرونده‌سازی علیه معلمان هستیم.

ما با صدای رسا اعلام می‌کنیم که مطالبات ما بخشی از حقوق انسانی و اولیه ماست، تشکل یابی و تجمع حق مسلم ماست. تنها راه تحقق مطالبات فرهنگیان اتحاد و همبستگی تشکیلاتی است و به‌زودی تاریخ تجمع بعدی را اعلام می‌کنیم و روند اعتراض تا تحقق مطالبات ادامه خواهد داشت.

 

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

١ اردیبهشت ١۴٠١

***

مروری برپیدایش ناتو (NATO) وضرورت انحلال آن

سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو (NATO) در ۴ آوریل ۱۹۴۹ میلادی با هدف «دفاع جمعی» در واشینگتن دی.سی. پایه‌گذاری شد.درموردعلل تشکیل وشکل گیری این پیمان نظامی وضرورت انحلال آن بطور مختصر بدان می پردازیم:

تأسیس ناتو

پیمان واشنگتن که بعدها، پیمان آتلانتیک شمالی شناخته شد پس از مذاکراتی که از جون ۱۹۴۸ در واشنگتن آغاز شده بود در ۴ آوریل ۱۹۴۹ میان ایالات متحده آمریکا، اعضای پیمان بروکسل (بریتانیا، فرانسه، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ) و دیگر کشورهای بلوک سرمایه‌داری که به این پیمان دعوت شده بودند (کانادا، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ و پرتغال) به امضا رسید.

مقر ناتو ابتدا در فرانسه قرار داشت اما پس از آن که ژنرال دوگل سال ۱۹۶۶ در اعتراض به سیطره آمریکا بر این سازمان از فرماندهی نظامی ناتو خارج شد به بروکسل منتقل شد.

 

علت تشکیل ناتو

بر اساس مادهٔ ۵ پیمان ناتو، کشورهای امضا کننده توافق کرده‌اند حمله نظامی علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا آمریکای شمالی را به عنوان حمله به تمامی کشورهای عضو تلقی کنند و به مقابله آن برخیزند.

ناتو درواقع برای مقابله با تهدیدات نظامی شوروی و بلوک شرق در دوران جنگ سرد طراحی شده بود، هاستینگز اسمای، نخستین دبیرکل ناتو در زمان تشکیل آن گفت: «ناتو برای آن شکل گرفت که اتحاد جماهیر شوروی را خارج و ایالات متحده را داخل کند و آلمان را پائین نگه دارد

گسترش اولیه ناتو

به منظور جلوگیری از حمله نیروهای آلمان شرقی و شوروی به آلمان غربی، تقویت پیمان ناتو و سپردن امور آن به دست ایالات متحده آمریکا در دستور کار قرار گرفت.

دردسامبر ۱۹۵۰ جنرال آیزنهاور به فرماندهی نیروهای ناتو در اروپا منصوب شد و دوسال پس از آن فرماندهی ناتو به وجود آمد و در فوریه ۱۹۵۲ در نشست لیسبون که مهمترین گردهمایی اعضای ناتو پس از نشست واشینگتن بود ضرورت تقویت و الحاق آلمان به ناتو مطرح شد.

همچنین قرار شد نیروهای ناتو طی دو سال از ۲۵ هنگ به ۹۶ هنگ افزایش یابد و اروپا به پنج ناحیه تقسیم شود.

در همین سال ترکیه و یونان به ناتو پیوستند و طرحی برای الحاق آلمان پیشنهاد شد این طرح با مخالفت فرانسه در ۱۹۵۴ شکست خورد و آلمان در ۱۹۵۵ از طریق اتحادیه اروپای غربی وارد ناتو شد.

گسترش ناتو پس از جنگ سرد

از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ میلادی، ۱۰ کشور عضو پیمان نظامی ورشو، سابقا باصطلاح «سوسیالیستی واقعا موجود» به عضویت ناتو درآمدند و شمار اعضای ناتو به ۲۶ کشورافزایش یافت.

در سال ۲۰۰۸ تلاش‌هایی برای گسترش ناتو به حوزه بالتیک و پیشروی مرزهای ناتو به نزدیکی مرزهای روسیه انجام گرفت که در این بین با شروع مذاکرات برای عضویت سه کشور آلبانی، کرواسی و جمهوری مقدونیه در ناتو موافقت شد.

تعداد اعضای ناتو درگذشته وحال

این پیمان در حال حاضر بزرگترین پیمان نظامی در جهان است و ۳۰ عضو دارد.

۱۲ امضا کننده اصلی پیمان آتلانتیک شمالی ایالات متحده آمریکا، کانادا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، پرتغال، نروژ، دانمارک، ایسلند، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ بودند.

یونان و ترکیه در سال ۱۹۵۲، آلمان غربی در سال ۱۹۵۵ و اسپانیا در سال ۱۹۸۲ به این پیمان پیوستند.

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری چک، مجارستان و لهستان در سال ۱۹۹۹ به عضویت این سازمان درآمدند.

بلغارستان، استونی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی و اسلوونی در سال ۲۰۰۴، آلبانی و کرواسی در سال ۲۰۰۹ و منته‌نگرو در سال ۲۰۱۷، مقدونیه شمالی نیز در ۲۰۲۰ به این سازمان پیوستند.

بودجه نظامی ناتو

بودجه ناتو حدود ۷۰ درصد از کل هزینه‌های نظامی جهان را شامل می‌شود و کشورهای عضو آن موظفند تا سال ۲۰۲۴ حداقل ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به آن اختصاص دهند.

ضرورت انحلال ناتو

نیازبه اسناد زیادی ندارد تا پی به ماهیت تجاوزکارانه ناتو برد. امپریالیسم آمریکا با پا گذاشتن روی قوانین واضح بین‌المللی ازجمله بمباران یوگسلاوی،اشغال کوزوو، افغانستان وعراق، لیبی.... شکستن پیمان در خصوص گسترش ناتو در اروپای شرقی – خروج آمریکا از معاهده‌های کنترل تسلیحاتی – استفاده از بیش از ٣٠٠ هزار بمب و موشک علیه کشورها از ٢٠٠١ تابحال – جنگ‌های نیابتی در لیبی و سوریه – مدیریت کودتای ٢٠١۴ در اوکراین و چندین نمونه دیگر....اینها همه مبین ماهیت جنگ افروزانه این پیمان نظامی است وبزرگترین خطر برای صلح جهانی است.

سکوت در قبال اقدامات جنایتکارانه وتجاوز کارانه ناتو و سرسپردگی اعضای این سازمان در مقابل سیاست‌های توسعه‌طلبانه استعماری آمریکا به‌هیچ‌وجه جایز نیست و انحلال این سازمان تروریستی وجنگ افروز یک ضرورت تاریخی برای تامین صلح وآرامش درجهان است. انحلال ناتو یک گام مهم وجدی برای پیشروی جنبش های استقلال طلبانه ورهایی‌بخش، کارگری وکمونیستی، تضعیف و سرانجام سرنگونی نظام امپریالیستی برای استقرار سوسیالیسم و تضمین صلح پایدار درجهان است.برای تحقق این امر متحدا بکوشیم!

***

آزارواذیت جنسی زنان ازهالیود تا ایران ونقش هنرمندان پیشرو

 

موضوع آزارواذیت جنسی به زنان هنرپیشه درامریکا برای اولین باردر سال ۲۰۱۷ به شدت جنجالی شد. موضوعی که با قاطعیت درسال های طولانی رواج داشته، ولی کمتر کسانی به آن پرداخته بودند. اینباراما بسیاری از زنان هنرپیشه درامریکا واروپا به آن عکس العمل نشان داده وبا هشتگ # می تو به افشاگری تهیه کنندگان، کارگردانان و یا بازیگرانی پرداختند که همکاران زن خود را مورد تعرض قرارداده بودند. دراین رابطه عکسهایی ازاین تهیه کنندگانی مانند هاروی واین اشتاین، تهیه کننده مشهور امریکایی که حتی مریلین استریپ ازاو بعنوان خدای هالیود یاد کرده بود ویا میلیارد امریکایی جفری اپشتاین که بعد از دستگیری درزندان اقدام به خودکشی نمود،با دوستانش به مانند پسرملکه انگلیس، بیل کلینتون وبقیه افراد معلوم الحال به چاپ رسید که نشان ازدوستی ومراودت و شرکت درمهمانیهای آنچنانی آنها داشت.

 

اما این جنبش درایران با عنوان هشتگ # من -هم ترند شد. تا اینکه چندی پیش سمیه میرشمسی دستیار کارگردان دوباره این موضوع را مطرح کرد وعلیه بازیگری صاحب نام دست به افشاگری زد. وی در توییتری که درتاریخ ۲۳ مارس منتشر کرد، تنها به آزاری که ازطرف این شخص به ایشان روا شده بود پرداخت وازذکر نام این شخص و فیلمی که در آن کار کرده بود خود داری نمود و متذکر شد که وی بعد از این افشاگری به حاشیه سازی هم متهم گردیده است. بعد ازاین جریان ازطرف گروههای مختلف به این موضوع واکنش نشان داده شد. به عنوان مثال رییس سازمان سینمایی خواستارتشکیل «شورای اخلاق حرفه ای سینما» گردید تا افرادی ازدست اندرکاران سینما در این شورا حضور یابند.

همچنین قوه قضاییه هم به این ماجرا واکنش نشان داد. کاظم غریب آبادی، معاون امور بین الملل قوه قضاییه و دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران با اشاره به اینکه زنان به دلیل اینکه بیشتر درمعرض آسیب پذیری قراردارند وباید درعرصه هنر وبه ویژه سینما حمایت و محافظت شوند، از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی و نهاد های صنفی درحوزه سینما خواستار سازوکارهایی شد که زنان بتوانند بدون دغدغه خاطر در حوزه سینما فعالیت کنند وچنانچه با هرگونه خشونتی مواجه شدند، فورا به آن رسیدگی شود. وزیرارشاد اسلامی درگفتگو با خبرنگار تسنیم به تشکیل کمیته ویژه بانوان با حضور۵ نفر ازبانوان درحوزه های مختلف اشاره کرد واز کسانی که مشکلاتی دارند دعوت کرد تا به این کمیته مراجعه کرده و افزود که بیانیه زنان سینماگر هم در این کمیته و هم در مجموعه های صنفی پیگیری شود.

بعد ازاعتراض سمیه میر شمسی از طرف جمعی از زنان عرصه هنر بیانیه ای انتشار یافت که به آزار و تعرض جنسی علیه زنان اعتراض کرد. این بیانیه از طرف بسیاری از زنان هنرمند امضا گردید. دراین اعلامیه چنین آمده که صاحبان قدرت وشهرت درسینمای ایران ازموقعیت خود برای تحقیروتعرض به زنان سو استفاده کرده ، بی آنکه نهاد های قانونی، اصناف خانه سینما، سینماگران ومنتقدان آنها را وادار به پاسخ گویی و پذیرش مسئولیت کارشان کنند. دراین رابطه همچنین خواستار تشکیل کمیته ای مستقل درخانه سینما شدند که متشکل ازازاعضایی با سلسله مراتب قدرت متفاوت واکثریت مطلق با زنان باشد. بعد ازاین اعلامیه قراراست هانیه توسلی، ترانه علیدوستی، سمیه میر شمسی، غزاله معتمد و مارال جیرانی بعنوان یک « کمیته مستقل» با کمک حقوقدانان این مطالبات را پیگیری کنند.

اما بسیاری از هنرمندان و کارشناسان نسبت به این کمیته انتقاداتی داشته اند. بعنوان مثال سحر زکریا در گفتگو با خبرنگار تسنیم به این مسئله انتقاد کرد که وی سال ها درباره امنیت بانوان درسینمای ایران صحبت کرده "ولی نه تنها کسی از من حمایت نکرد، بلکه هربارسعی کردند مرا خفه کنند". سحر زکریا افزود: فردی که پیش تهیه کننده ای کارمی کند که خودش چنین رفتاری دارد، بیشترازهمه، سردمداراین بیانیه ها و کمیته های صیانت قرارگرفته و باعث تعجب من گردیده است. چون برخی از همین ها باعث ایجاد چنین روندی اند." به نظر وی در این شورای مستقل، "میتوانستند آدم های دیگری را در درون آن قرار دهند به مانند چیستا یثربی و یا تهمینه میلانی و یا بسیاری دیگر. بعضی از این ها خودشان این سیستم را راه انداختند و متاسفانه ما را بدبخت کردند". افشاگری زنان هنرمند ایرانی درخارج ازایران هم نیز بازتاب یافت. بعنوان مثال جشنواره فیلم زنان دورتموند وکلن درکشور آلمان با انتشار بیانیه ای همبستگی خود را با زنان سینماگر ایرانی اعلام کرد. دراینجا اما وظیفه تمامی زنان ایرانی چه محجبه ویا طرفدار لغو پوشش اجباری است که برای ایجاد محیطی سالم درسینما، تئاتروموسیقی ایران به میدان آمده، با این تقاضا که تنها قابلیتها، استعداد و پشتکار انسانها، نگرش وعکس العمل آنان به محیط اطرافشان موجب پیشرفت آنان گردد و نه سر خم کردن در برابر صاحبان سرمایه که همه مسائل را در رابطه با افزایش سرمایه میبینند. قوه قضاییه موظف است به این شکایات ازطریق مراجع قانونی رسیدگی کرده و مجرمان را بدون اینکه در کدام رده قرار دارند، تعقیب قانونی نماید.

 

***

سخنی درباره پشت پرده عزل نخست وزیر پاکستان، عمران خان

 

 

یکم:صبح شنبه ٢٠ فروردین  پارلمان این کشور برای رای عدم اعتماد به عمران خان تشکیل جلسه داد. این جلسه به دلیل وقفه‌ و کشمکش‌های متعدد بیش از ۱۴ ساعت به طول انجامید امّا در نهایت ساعت ۲۳:۵۸ (به وقت اسلام آباد) رای‌گیری آغاز شد.

در نهایت بامداد یکشنبه، ۱۷۴ نماینده از ۳۴۲ عضو پارلمان رای به عزل خان دادند.

 

دوم:عمران خان  بدنبال کدام سیاست بود؟

 

عمران خان تلاش می‌کرد که سیاستی مستقل از قدرت‌های جهانی مخصوصا آمریکا اتخاذ کند. کشته شدن ۷۰ هزار پاکستانی در جریان اشغال ۲۰ ساله افغانستان از سوی آمریکا در این نگرش بی تاثیر نبود.

خان سیستم دو حزبی که برای چندین دهه بر پاکستان مسلط بود را کنار زد و با شعار مبارزه با فساد در انتخابات پاکستان پیروز شد.

مضاف بر این، عمران خان تلاش کرد یک سیاست خارجی مستقل را بنیان  نهد.

عمران خان برخلاف اسلاف خود، نفوذ سعودی در پاکستان را کاهش داد و روابط با کشورهای بزرگ جهان اسلام نظیر ایران و مالزی را در دستور کار خود قرار داد و روابط با قدرت‌های شرقی نظیر چین را گسترش داد.

در همین راستا بود که دولت عمران خان با درخواست واشنگتن مبنی بر استقرار ارتش آمریکا در پاکستان پس از خروج ناتو از افغانستان مخالفت کرد. «خان» تیر ۱۴۰۰ در جریان خروج آمریکا از افغانستان گفت: «اسلام‌ آباد قطعا به C.I.A اجازه نخواهد داد که از خاک این کشور برای عملیات ضدتروریستی پس از خروج  از افغانستان استفاده کند.»

 

سوم: اعلام بیطرفی در جنگ اوکراین وتشدید بحران

امّا اصل بحران از روزی آغاز شد که  دولت خان در جنگ روسیه - اوکراین اعلام بی‌طرفی کرد. پاکستان در کنار کشورهایی نظیر چین، ایران و هند موضع ممتنع در قبال جنگ اوکراین پیش گرفت و خواهان پایان درگیری‌ها شد.

به نقل از دویچه وله (DW)، خان در واکنش به نامه مداخله جویانه سفرای غربی که خواستار محکومیت مسکو از سوی پاکستان بودند، اعلام کرد: «در مورد ما چه فکر می‌کنید؟ آیا ما برده شما هستیم که هرچه خواستید انجام بدهیم؟»

نخست وزیر پاکستان ضمن «اعلام بی طرفی» و «لزوم پایان درگیری در اوکراین» گفت: «ما دوست روسیه هستیم و همچنین دوست امریکا هستیم؛ ما دوست چین و اروپا هستیم [و] در هیچ بلوکی قرار نمی‌گیریم

دیدار با پوتین و بازید از مسکو نیز مزید بر علّت شد و خشم آمریکایی‌ها نسبت به خان را تشدید کرد. سخنگوی وزارت خارجه روسیه ۱۶ فروردین در همین راستا گفت که آمریکا به دلیل سفر عمران خان به روسیه درصدد مجازات و برکناری وی از قدرت است.

به نقل از آناتولی، عمران گفت که مقامات آمریکا مدعی هستند بازدید از روسیه تصمیم شخصی بوده در حالیکه این تصمیم پس از رایزنی با وزارت امور خارجه، ارتش و نهادهای ارشد اتخاذ شد.

روز ۱۳ فروردین بود که عمران خان پشت پرده بحران پاکستان را فاش کرد. ماجرا از یک نامه تهدیدآمیز شروع شد. «دونالد لو» مسئول میز آسیای جنوبی و مرکزی وزارت خارجه آمریکا روز ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ به نمایندگی از شخص بایدن این نامه را تحویل  سفیر پاکستان داد.

خلاصه تهدید بدین شرح بود: اگر عمران خان برکنار شد، پاکستان را می‌بخشیم وگرنه منتظر عواقب آن باشید!

اشاره این تهدید به طرح استیضاح عمران خان از سوی پارلمان بود که سرانجام دیشب منجر به حذف عمران خان از نخست وزیری شد.

 

چهارم: اعتراض مردم علیه کودتای نرم

 

حزب تحریک انصاف و عمران‌خان یکشنبه شب در اسلام‌آباد، کراچی، پیشاور، لاهور و دیگر شهرهای کوچک و بزرگ این کشور به دخالت آمریکا برای تغییرحکومت در پاکستان اعتراض کردند واین اقدام را بعنوان یک کودتای نرم محکوم کردند.

تظاهرات با حضور هزاران نفر به صورت پیاده و یا کاروان‌های موتوری و خودرو در شهرهای مختلف در حمایت از عمران‌خان برگزار و معترضان گفتند که هرگز دولت تحمیلی بر پاکستان از خارج را نمی‌پذیرند.

***

به مناسبت سالروز تولد نابغه سینما

 

۱۶ آوریل ۱۸۸۹، ١٣٣ سال پیش در چنین روزی چارلی چاپلین در لندن زاده شد.

۱۳ ساله بود که حرفه هنرپیشه‌گی را برگزید و ۱۹ ساله بود که آوازه کارش در سراسر لندن پیچید.

 

۲۱ ساله بود که برای اجرای سلسله نمایشنامه‌هایی به آمریکا رفت و یک سال پس از آن نخستین قراردادش را با شرکت تهیه فیلم «کیستون» بست. چندی بعد با دو شرکت دیگر هم کار کرد تا سرانجام پس از بازی در ۷۲ فیلم در ۳۳ سالگی خودش شرکت تهیه فیلم «یونایتِد آرتیستز» را تشکیل داد. از آن پس فیلم‌نامه‌ها را خودش می‌نوشت، موسیقی‌اش را می‌ساخت، در نقش اصلی بازی می‌کرد و تهیه کننده هم خودش بود.

 

۴۷ ساله بود که «عصر جدید» را ساخت و پرداخت و برای نخستین‌بار ترانه‌ای در آن گنجاند و خواند. از آنجا که یکی از صحنه‌های این فیلم کارگران تظاهرکننده‌ای را نشان می‌دهد، پس از جنگ دوم جهانی در اوجگیری پیگرد کمونیست‌ها در آمریکا، او را هم به جرم کمونیست‌بودن از آمریکا اخراج کردند، حتا هنگامی که برای دریافت اسکار به لوس‌آنجِلِس دعوت شد، تنها یک ویزای ۱۰ روزه به او دادند. او در واکنش فقط گفته بود: «مثل اینکه هنوز هم از من می‌ترسند».

 

چارلی چاپلین نابغه سینما و هنرمند مردمی، بدون شک یکی از استثنائات هنرهفتم بود. زندگی این هنرمند سراسر در حمایت از زحمتکشان، انتقاد از سرمایه‌داری و حمایت از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در عصر استالین بود و این مواضع خود گناهی بود که از جانب امپریالیسم قابل بخشش نبود. در دورانی که وجدان بشری از بهیمیت فاشیسم منزجر شده بود و به پای تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر رفت، امپریالیسم آمریکا به تدارک هجوم عظیمی علیه هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران مترقی این کشور پرداخت. هنوز مُرّکب طرح اعلامیه جهانی حقوق بشر در نیویورک خشک نشده بود، که امپریالیسم آمریکا چاپلین را در سال ۱۹۴۷ به خاطر بیان افکارش و حمایت بی‌دریغ‌اش از زحمتکشان به محاکمه کشید و با بستن اتهام کمونیستی به وی قصد اخراج او را از آمریکا درسرمی‌پرورانید. با نمایش فیلم «دیکتاتور بزرگ» در شوروی سوسیالیستی بر دامنه حملات آنتی کمونیست‌ها در آمریکا به چاپلین افزوده گشت. در یک مصاحبه مطبوعاتی خبرنگار مزدور آمریکائی از چاپلین می پرسد: «در گذشته اغلب این اجبار دیده شده می‌شد که شما را متهم به دنباله‌روی و هواداری از کمونیسم به‌کنند. می‌توانید موضع سیاسی کنونی خود را روشن کنید». چارلی که فضای ترور آنتی کمونیستی را حس می‌کرد، با احتیاط جواب داد: «برای من جداً در زمان حال سخت است که موضع روشنی اتخاذ کنم. همه چیز تعمیم داده می‌شود، همه چیز را صوری می‌بینند. چنانچه آدم برای مثال پایش به لبه پله بخورد، بله چنانچه آدم پای چپش به لبه پله بخورد فوراً مطرح می‌شود که کمونیست است. لیکن من به هیچ عقیده سیاسی ابداً وابسته نیستم. من در تمام طول عمرم وابسته به حزب سیاسی نبوده‌ام و در زندگی‌ام تاکنون در انتخاباتی شرکت نکرده‌ام……. آیا پاسخ سئوال شما را دادم؟» این پاسخ سئوال مأمور معذور نبود و وی ول کن نبود و می‌خواست بداند که آیا چارلی چاپلین هوادار کمونیسم هست و یا نیست. چاپلین مجدداً جواب داد:

 

«هوادار کمونیست؟ این امر باید دقیق‌تر توضیح داده شود. من نمی‌دانم شما تحت عنوان «هواداری از کمونیسم» چه می‌فهمید. من اینطور بیان می‌کنم: در طی جنگ من به شدت از روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی – توفان) هواداری می‌کردم، زیرا معتقد بودم که آنها جبهه را حفظ می‌کنند و من این امر را فراموش نمی‌کنم و بر این نظرم که من مدیون روسیه (بخوانید اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی – توفان) هستم.

من معتقدم که وی با کمک اساسی خود در جنگیدن و جان‌باختن پیروزی متفقین را میسر ساخت. به این مفهوم من یک «هوادارم». امپریالیسم امریکا در همان آغاز تشکیل کمیسیون تدوین طرح اعلامیه جهانی حقوق بشر با نقض آشکار ارزش‌های آن درک خود را نسبت به این حقوق به جهانیان عرضه داشت و این سیاست تا به امروز ماهیتاً تفاوتی نکرده است و فقط اشکال خود را تغییر داده است، عوامفریبانه‌تر عمل می‌کند و وای به حال آن «چپ» سرخورده‌ای که به این یاوه‌های امپریالیستی دل به‌بندد و از تجربه روزگار نیاموزد.

 

 

غیرباورترین فاصله طبقاتی و اجتماعی در تاریخ یک کشور

 

 

کنسروخوراک گوشت آبدار مخصوص سگ‌های بالغ قیمت: ۵۵۰ هزار تومان. کنسرو مخصوص سگ با طعم مرغ و بوقلمون قیمت : ۳۵۰ هزار تومان. خوراک ویژه ی پروبیوتیک به همراه حشرات خشک شده مخصوص همستر قیمت : ۲۲۰ هزار تومان . یونجه ی معطر ، تهیه شده از کوه های آلپ ، کاملاً طبیعی مخصوص جوندگان خانگی قیمت : ۳۰۰ هزار تومان . قلاده چرم طبیعی در سه سایز قیمت : ۴۰۰ هزار تومان و.....

 

*اینها قیمت برخی از محصولات موجود در یک pet shop زنجیره ای در خیابان فرشته تهران است!*

اینکه سگ خانگی در فلان محله ی شمال تهران کنسرو ۵۰۰ هزار تومانی بخورد یا همستری در ایران، یونجه ی کوه های آلپ را تناول کند خیلی اتفاق مبارکی ست!

*یک سیستم حاکمیتی عریان سرمایه داری در ایران حکومت می‌کند که غیرقابل باورترین فاصله ی طبقاتی و اجتماعی را در تاریخ کشور به وجود آورده است.*

 *به گونه ای که پول دو وعده خوراک سگ یک خانه در یک شهر، تمام درآمد ماهانه ی دست کم یک میلیون خانوار چهار نفره در همان شهر است!* 

*این فقط یک قلم است. لامبورگینی ۱۵ میلیارد تومانی یا خانه ی ۵۰۰ میلیارد تومانی هم توی تهران فراوان است .* 

*این سیستمی که درکشور حاکم است، فاسدترین نوع سرمایه داری غیر مولد است. نه مطلقاً ربطی به اسلام دارد، نه واقعاً عنادی با بزرگترین کشور سرمایه داری دنیا ( آمریکا (

*آن روی سکه ی همین شهر ، ششصد هزار نفر زباله گرد است که سیصد هزار نفرشان " کودک " اند و در طول سال شاید هرگز حتی یک وعده خوراک گوشت آبدار نمی‌خورند

*این است واقعیت سرزمینی که بر حمایت از مستضعفین و هم پیکری بنی آدم فخر به عالم می‌فروشد.

 

نقل ازخبرگزاری اقتصاددان

https://www.eqtesaddan.ir/%d8%ba%db%8c%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%81%d8%a7%d8%b5%d9%84%d9%87-%d8%b7%d8%a8%d9%82%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d9%88-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%d8%af%d8%b1/

 

.

***

 

ناتو برسر اقدام استراتژیک علیه روسیه اختلاف دارد

 

طبق راشاتودی وبراساس گزارش رسانه ها، ناتودرباره اینکه کدام استراتژی باید علیه مسکو دنبال شود، دچار اختلاف نظر شده است. با این حال، تا اینجای ماجرای همه به توافق رسیده اند که اوکراین به کمک های بیشتری نیاز دارد.

 

در حالی که وزرای خارجه ناتو این هفته در بروکسل برای تصمیم گیری درباره ادامه کمک به اوکراین در درگیری با روسیه تشکیل می‌دهند، اعضای بلوک نظامی به رهبری ایالات متحده بر سر اینکه چه استراتژی را در قبال مسکو دنبال کنند، اختلاف نظر دارند. نیویورک تایمز روز چهارشنبه به نقل از مقامات غربی به این موضوع اشاره کرد.

به نوشته این روزنامه، لهستان و کشورهای حوزه بالتیک خواستار قطع کامل روابط با مسکو «به منظور به زانو درآوردن روسیه» هستند. از سوی دیگر، کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و ترکیه استدلال کرده اند که روسیه را نمی توان مجبور به صلح کرد. بنابراین، آنها می‌خواهند گفت وگو با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه را ادامه دهند.

همه کشورهای ناتو موافق هستند که درگیری اوکراین وارد مرحله نامشخصی شده است و احتمالاً در آینده نزدیک حل نخواهد شد. ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو مدعی شده است که نیروهای روسیه در حال تجدید سازماندهی برای انجام یک حمله گسترده جدید هستند. وی پیش بینی کرد:

«این مرحله حیاتی از جنگ است، در هفته‌های آتی، ما انتظار داریم یک فشار دیگر روسیه در شرق و جنوب اوکراین در تلاش برای تصرف کل دونباس و ایجاد یک پل زمینی به کریمه اشغالی باشد».

کریمه از سال ۲۰۱۴ پس از آن که مردم منطقه زمانی اوکراین در یک همه پرسی به اتحاد مجدد با روسیه در واکنش به سرنگونی دولت کی یف با حمایت غرب رای دادند، بخشی از فدراسیون روسیه است. کیف مدعی است که این منطقه توسط مسکو ضمیمه شده است و هنوز هم شبه جزیره را بخشی از قلمرو خود می‌داند.

هفته گذشته، هیئت های روسیه و اوکراین برای دور دیگری از مذاکرات در ترکیه دیدار کردند. پس از این مذاکرات، وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که نیروهای خود را از کی یف و چرنیهف خارج می‌کند. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین درباره این تصمیم اظهار نظر کرد و گفت که این یک دستور شخصی از رئیس جمهور پوتین و یک «پیام حسن نیت برای ایجاد شرایط مطلوب برای مذاکرات بیشتر» است.

اختلافات بین اعضای ناتو اخیرا زمانی که ماتئوس موراویسکی، نخست وزیر لهستان از امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه به دلیل تلاش هایش برای مذاکره با مسکو انتقاد کرد، به اوج رسید. او توضیح داد:

«شما نباید با جنایتکاران مذاکره کنید، باید با آنها بجنگید. هیچکس با هیتلر مذاکره نکرد.»

اظهارات موراویسکی، که خواستار تحریم‌های شدیدتر علیه مسکو و افزایش فروش تسلیحات به اوکراین است، در حالی است که کی یف ارتش روسیه را به جنایات جنگی در شهر بوچا متهم می‌کند. مسکو این اتهامات را رد کرده و خواستار تحقیقات در این زمینه شده است. پسکوف تاکید کرد که فیلم ها و عکس های ارائه شده توسط اوکراین به عنوان مدرک چیزی بیش از یک «جعل آشکار صحنه سازی شده» نیست.

 

ماکرون رئیس جمهور فرانسه نیز در پاسخ به همتای لهستانی خود از رویکرد دیپلماتیک خود دفاع کرد. وی اظهارات موراویسکی را «رسوایی» توصیف کرد و تاکید کرد:

 

«من مسئولیت کامل صحبت با رئیس جمهور روسیه را به نمایندگی از فرانسه برای جلوگیری از جنگ و ساختن یک معماری جدید برای صلح در اروپا بر عهده می‌گیرم».

نیروهای روسی در پایان فوریه به عنوان بخشی از یک عملیات نظامی ویژه برای غیرنظامی کردن و نازی زدائی اوکراین و حفاظت از جمهوری‌های خلق دونتسک و لوهانسک و منافع امنیت ملی روسیه به کشور همسایه روسیه فرستاده شدند. کیف مسکو را به یک حمله غیرقانونی متهم کرده است.

اتحادیه اروپا، ایالات متحده و سایر کشورها با تحریم‌های بی‌سابقه‌ای که تجارت و مقامات ارشد منتخب روسیه را هدف قرار داده است، پاسخ داده‌اند. اکثریت مجمع عمومی سازمان ملل متحد عملیات نظامی ویژه روسیه را محکوم کردند.»

***

عربستان سعودی درحال فاصله ازآمریکا ونزدیک شدن به چین وروسیه است

 

 

رسانه رای الیوم درگزارشی درمورد تحولات اساسی در روابط خارجی عربستان سعودی نوشت:

«مقامات عربستان سعودی تصمیم های جدی در مورد تغییرات اساسی در روابط و سیاست خارجی خود گرفته اند که مهمترین آن فاصله گرفتن ازآمریکا ونزدیک شدن به چین وروسیه است. علاوه بر آن دیگر رهبران کشورهای عربی نیزبه این درک رسیده اند که نفوذ آمریکا درجهان در حال کاهش جدی و در مقابل قدرت مسکو و پکن درحال افزایش است.

درادامه این گزارش آمده است، عربستان سعودی بیش از٨٠ سال است که خود را متحد راهبردی آمریکا می‌نامد، اما ایجاد تغییرات اساسی در این کشور و نزدیک شدن به حلقه اتحاد چین و روسیه سیگنالی است که اثبات می‌کند تغییرات اساسی نه تنها در کشورهای عربی بلکه در تمام خاورمیانه اما با نقش های پررنگ تر چین و روسیه در راه است.»

 

***

یک یادآوری تاریخی

کودکان هیولایی؛ هدیه آمریکایی!

 

 

آمریکا در جریان جنگ ویتنام در مجموع ۸٬۳۶۰٬۱۱۹ تن بمب بر سر مردم این کشور ریخت و صدها هزار نفر از مردم این کشور را به خاک و خون کشید و تقریبا تمام زیر ساخت‌های این کشور را نابود کرد.

نقطه عطف بمباران‌های آمریکا استفاده از گازهای سمی و شیمیایی بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵ بود؛ توکسین، دوس توکسین، ساکسی توکسین، مایکو توکسین، تروتوکسین و بیوتوکسین از جمله مواد سمی بود که آمریکایی‌ها از آنها استفاده و از آن با نام عامل نارنجی یاد می‌کردند.

عامل آبی نیز دیگر ماده مخرب سمی بود که آمریکایی‌ها برای نابود کردن محصولات کشاورزی ویتنام به کار گرفتند. اقداماتی که تا سالیان سال باعث جهش ژنتیکی و در نتیجه تولد هزاران کودکی شد که از آنها به عنوان کودکان هیولایی یاد می‌شود.

امپریالیسم آمریکا بزرگتربن تروریست دولتی جهان، ناقض حقوق ملل وحقوق بشر و دشمن شماره یک بشریت است!

***

سخنان تکان دهندە لیونل زینسو رئیس جمهور سابق کشور آفریقایی بنین پیرامون جنگ در اکراین:

 

"اکنون همە ما فقط دربارە این بحران می‌شنویم، محاصرە های اقتصادی ضد روسی، نفت، گاز (...). شما می‌فهمید کە این بحران مثلا برای آفریقا بە چە معنایی است؟ کشور روسیە غلە و ذرت ما را تامین می‌کند. تمام تدارکات از طریق دریای سیاە انجام می‌گیرد. کشورهای آفریقایی با بهت و وحشت بە آنچە اتفاق افتاد، نگاە کردند، بهت و وحشت بخاطر اقدامات آمریکا و اتحادیە اروپا. شما نمی‌توانید داستان‌هایتان راجع بە دمکراسی را بە آفریقایی‌ها قالب کنید. این داستان‌ها فقط بە درد مصرف داخلی می‌خورند. اکثریت نخبگان آفریقایی در اتحاد جماهیر شوروی فار‌‌غ التحصیل شدەاند، پزشکان، مهندسین، خلبانان، استادان، پژوهشگران. روس‌ها تنها اروپایی‌هایی بودند کە آفریقا را استعمارزدایی کردند و آفریقا این را بە خاطر دارد، همچنانکە وحشیگری‌های اروپایی‌ها (ی دیگر) را نیز بیاد دارد. بنابراین کشورهای آفریقایی از قطعنامە سازمان ملل مبنی بر محکوم کردن روسیە پشتیبانی نکردند و آنها هیچگاە از چنین قطعنامەهایی پشتیبانی نخواهند کرد.

این (نکتە) در ذهن هر آفریقایی ریشە دواندە است کە کشور روسیە خوب است، علیرغم آنکە سایرین  چە می‌گویند. این یک اصل است. تمام آفریقا بە رویدادهای کشور مالی نگاە می‌‍‌‌‌‌‌‌کند. آنچە را اروپایی‌ها بمدت دهها سال نتوانستند، روس‌ها در مدت یک سال انجام دادند. آنجا بجای یک دولت جمهوری باندها حاکم بودند، امروز آنجا یک دولت واقعی بر سر کار است.

من می‌دانم کە در اینجا دیپلمات‌ها و کارمندان وزارتخانەهای خارجی حضور دارند. من از شما ، از دیپلماسی فرانسە خواهش میکنم کە هرچە سریعتر راهی برای رفع مشکلتان بیابید، چراکە اگر این درگیری در عرض یک ماە بە پایان نرسد، آفریقا منفجر می‌شود (بە پا می‌خیزد). برای شما مسایل انرژی الویت دارد، در بدترین حالت شما کمتر گرما و ماشین خواهید داشت، ولی ما مشکل گرسنگی در آفریقا خواهیم داشت. گوش فرا دهید! بحران در آفریقا نابود شدن اروپا را بدنبال خواهد داشت، بخود بیایید، راه‌های دیپلماتیک را جستجو کنید و فراموش نکنید کە کشورهایی چون هند و چین از روسیە پشتیبانی می‌کنند، آفریقا از روسیە پشتیبانی می‌کند. من نمی‌خواهم در بارە دمکراسی سخن بگویم و شما یک آفریقایی را با تعریف داستان‌هایی در بارە اکراین مظلوم و بە جوش آوردن احساسات انساندوستی نمی‌توانید با خود همراە کنید. دمکراسی شما تجارت شما است. لازم نیست تصورات خود را بر ما تحمیل کنید کە ما آفریقایی‌ها چگونە باید زندگی کنیم. یکبار دیگر! سازش‌هایی را پیدا کنید، دیپلمات‌ها را بە میدان آورید. زمان از دست می‌رود. ما ٣٠ روز وقت داریم! ٣٠ روز! نە بیشتر!"

https://chernayakobra.ru/having-taken-up-ukraine-france-lost-africa

https://t.me/totoufan

***

ژاپن همدست نئونازیهای آزوف

 

آژانس اطلاعات وامنیت عمومی ژاپن درروزنهم آوریل اعلام کرد که «گردان ملی گرایان» آزوف را ازفهرست گروه‌های تروریستی بین المللی خود حذف کرده است. این گروه پیش از این با عنوان یک سازمان نئونازی دراین فهرست قرارداشت. دولت ژاپن مدعی شده که این گروه به اشتباه دراین فهرست قرار گرفته بود زیرا اطلاعات مربوط به آن ازسوی منابع مختلف برای توکیو ارسال شده بود!

 

وزارت امور خارجه روسیه تصمیم دولت ژاپن برای خارج کردن نام «گردان ملی‌گرایان آزوف» اوکراین ازفهرست گروه‌های تروریستی را محکوم و آن را اقدامی در جهت همدستی با یک گروه نئونازی دانست. ماریا زاخاروا سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در بیانیه‌ای اعلام کرد: متاسفانه این اولین بار نیست که در تاریخ ژاپن، دولت این کشور در سمت رژیم های غیرانسانی قرار می‌گیرد. دراین بیانیه آمده است که اقدام توکیو امنیت خود ژاپن را نیز درآینده به خطر خواهد انداخت.

زاخاروا آسیب دیدن شهروندان ژاپنی از اقدامات تروریستی درنقاط مختلف دنیا را در گذشته‌های نه چندان دور یادآور شد وافزود: روسیه حمایت فعالانه ای را برای حل این مسائل داشت.

 

***

صادرات سلاح از اروپا به اوکراین می‌تواند به جنگی بزرگتر منجر شود

 

نشریه فرانسوی Le Figaro درگزارشی در مورد درخواست های زلنسکی برای افزایش صادرات سلاح به اوکراین نوشت: اکنون مردم و مقامات اروپا با این سوال ها روبه رو شده اند که آیا اتحادیه اروپا باید طبق درخواست زلنسکی به اوکراین انواع سلاح ها را صادر کند؟ آیا اکنون اوکراین به کمک های بشردوستانه نیاز دارد یا سلاح؟ اساسا صادرات سلاح از اروپا به اوکراین بحران ایجاد شده را حل می کند یا به ایجاد جنگی بزرگتر منجر خواهد شد؟

این گزارش که با یک نظرسنجی همراه است به این نتیجه می‌رسد که تمامی رهبران اروپایی و اعضای ناتو با عضویت اوکراین در این سازمان مخالفند و هیچ دورنمایی از احتمال عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا نیست، چراکه دیگر کشوری به نام اوکراین متحد وجود ندارد. علاوه بر آن صادرات سلاح به اوکراین نه تنها مشکل را حل نمی کند، حتی می‌تواند به وخیم تر شدن آن و افزایش گستره آتش دامن بزند

 

نشریه وبگاه dikGAZETE ترکیه نیز در گزارشی نوشت:

«با آغازشرایط جنگی در اوکراین، کشورهای اروپایی برای پذیرش پناهجویان اوکراینی اعلام آمادگی کردند.اما اکنون که دورنمایی از پایان جنگ و احیای شرایط زندگی در اوکراین وجود ندارد و روز به روز بر تعداد پناهجویان اوکراینی در اروپا افزوده می‌شود و کشورهای اتحادیه اروپا با مشکلات بسیار جدی مهاجرتی روبه رو شده اند.

این گزارش که با یک نظرسنجی همراه است به این نتیجه می‌رسد که تمامی رهبران اروپایی و اعضای ناتو با عضویت اوکراین در این سازمان مخالفند و هیچ دورنمایی از احتمال عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا نیست، چراکه دیگر کشوری به نام اوکراین متحد وجود ندارد. علاوه بر آن صادرات سلاح به اوکراین نه تنها مشکل را حل نمی کند، حتی می‌تواند به وخیم تر شدن آن وافزایش گستره آتش دامن بزند.»

***

 

نامه دریافتی

دوستان عزیزم!

من همیشه درانتشار فوری چنین مطالب وتصاویر دلخراشی تردید دارم، اما جهان باید چهره واقعی نازیسم اوکراین را ببیند. شبکه های اجتماعی اوکراینی این عکس را پخش می‌کنند و به جسد یک سرباز روسی می‌خندند. اما اگر دقت کنید متوجه می شوید که این سربازروسی به یک چوبه تیغی  شکل ضد زره فولادی زنجیر شده و پس از آن شکنجه شده و سپس با قساوت تمام درعکس زنده زنده به آتش کشیده شده است. اوکراین - داعش در مرکز اروپاست.

انتشار چنین تصاویرواسنادی درشبکه های مجازی آسان نیست فورا با ساطور سانسور حذف می‌شوند، اما  درهرحال باید دراین جنگ رسانه ای نابرابر شرکت کرد وبی تفاوت وبی طرف نبود.جهان باید ماهیت واقعی نازیسم اوکراین وحامیان غربی اش را ببیند. همانطور که ماهیت تبهکارانه وجنایتکارانه غرب تحت رهبری آمریکا وتبلیغات وجعلیات آنها را در عراق وافغانستان ولیبی... را دید و تنفر وانزجارش را ازاین همه پستی وسبعیت ابراز داشت.امروز ارتش نازی اوکراین تجسم داعش درمرکز اروپا است.فریب جعلیات وتبلیغات سرسام‌آور ویکجانبه این رسانه های بی وجدان را نباید خورد ودرمقابل آن باید ایستاد.پیروزباشید!

***

چند پرسش مهم برای اجرای عدالت!

 

گفته می‌شود پرسش‌های زیر از سوی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه طرح شده است. سوال‌های بسیار مهمی که از سوی هر کسی طرح شده باشد  محقانه است. آیا کسی از «غرب  متمدن» ظاهرخواهد شد و به این پرسش‌ها پاسخ دهد؟ :

 

یکم:آیا تحریم هایی علیه اسرائیل برای قتل و نابودی زنان و کودکان بی گناه فلسطینی وجود دارد؟

 

دوم: آیا تحریم ها علیه امریکا بخاطر کشتار زنان و کودکان بی گناه درعراق، سوریه، افغانستان، کوبا، ویتنام و حتی دزدیدن الماس و طلای آنها وجود دارد؟

 

 سوم:آیا برای کشتار معمر قذافی و نابودی تمام زیر ساخت‌های کشور مرفه لیبی تحریم ها علیه آمریکا و فرانسه و ناتو وجود خواهد داشت؟

 

چهارم: آیا تا به حال یک سرباز امریکایی یا ناتو به جرم تجاوز و شکنجه زنان و کودکان بی گناه از تمام کشورهای یاد شده مجازات شده است؟

 

پنجم: آیا تحریم هایی علیه فرانسه برای ایجاد بحران و ناآرامی درچندین کشور آفریقایی ازجمله در مالی وجود دارد؟ این جنایات جنگی زیادی است آمریکا و ناتو باید مجازات شوند.

 

شاید زمان آن رسیده که بفهمیم ناتو، آمریکا و تمام متحدانش خطرناک ترین شرارت های روزگارما هستند، پس باید توازن قدرت را در جهان تغییر داد و مطمئن شویم که همه حقوق مساوی دارند و جلوی  زورگویان و ظالمان را بگیرند. انحلال سازمان جنگ افروز وتروریستی ناتو گام مهمی برای تامین صلح است، اگرچه تضمین صلح پایدار فقط با کشیدن تمام دندان‌های امپربالیسم واستقرار سوسیالیسم و حکومت کارگری  ولغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید میسر است.

 

زنده باد صلح! نابود باد پیمان جنگ افروز وتروریستی ناتو به سرکردگی آمریکا!

 

***

 

ادبیات مارکسیستی  به زبان ساده

طبقات ومبارزه طبقاتی

علمای اقتصاد انگلستان،پیش ازمارکس تا حدودی به مفهوم طبقه درجامعۀ سرمایه داری دست یافته بودند. مورخین قرن 18 و دهه های نخستین قرن 19 توانستند وجود طبقات و مبارزۀ آنها را در انقلابات انگلیس و فرانسه نشان دهند. معذالک نه علمای اقتصاد انگلستان توانستند مبانی واقعی تقسیم جامعه را به طبقات بدست دهند ونه مورخین فرانسه از مبارزۀ طبقاتی نتیجه گیری‌های علمی بعمل آورند.

مارکس وانگلس تئوری طبقات ومبارزۀ طبقاتی را پایه گذاردند وبر اساس مبارزۀ طبقاتی درجامعۀ سرمایه داری نشان دادند که این جامعه ناگزیر جای خود را به جامعۀ کمونیستی خواهد داد، جامعه ای که درآن از طبقات و مبارزۀ طبقاتی اثری باقی نخواهد ماند.

مارکس خود می‌گوید :

" اما آنچه که مربوط به من است، نه کشف وجود طبقات در جامعۀ کنونی از خدمات من است و نه کشف مبارزه میان آنها.تکامل تاریخی این مبارزه طبقات را تاریخ نویسان بورژوازی و تشریح اقتصادی طبقات را هم اقتصاد دانان بورژوازی مدت‌ها قبل از من بیان کرده اند. آن کار تازه ای که من کرده ام عبارت بوده است از ثبات نکات زیرین: 1) اینکه وجود طبقات فقط مربوط به مراحل تاریخی معین تکامل تولید می‌باشد. 2) اینکه مبارزۀ طبقاتی ناچار کار را به دیکتاتوری پرولتاریا می‌کشاند. 3) اینکه خود این دیکتاتوری هم فقط عبارتست از گذرگاهی بسوی نابودی هرگونه طبقات، بسوی جامعه بدون طبقات...".

بنابراین طبقه یک مفهوم تاریخی‌ست بدین معنی که درمرحله معینی از تکامل جامعه پدیده آمده و درمرحلۀ دیگر‌ی از بین خواهد رفت. طبقه در عین حال مفهومی اجتماعی است. بدین معنی که پیدایش و وجود آن بستگی به عوامل طبیعی و از آن‌جمله عوامل زیستی یا روانی ندارد . تقسیم جامعه به طبقات نه به تفاوت نژادی مربوط است و نه با عواطف و روحیات انسان‌ها سرو کار دارد. البته افکار و عقاید وعواطف و احساسات طبقات گوناگون متفاوت است و نمی‌توان آنها را دردرک مفهوم طبقه ازنظر فرو گذارد. لکن این تفاوت ها در تعیین طبقات نقش اساسی بازی نمی‌‌کند. طبقات بطور عینی و در وراء اراده و شعور افراد وجود دارند، شعوروآگاهی طبقاتی چیزی جز انعکاس شرایط زندگی اجتماعی این یا آن طبقه درمغز افراد متعلق به آن نیست.

طبقه یک مفهوم اجتماعی است. تقسیم جامعه به طبقات زمینۀ اجتماعی دارد و پایه آنرا باید درجامعه جستجو کرد. تقسیم جامعه به طبقات در درجۀ اول از مناسبات گروه های بزرگ انسان‌ها در محیط تولید برمی‌خیزد. آنچه تعیین کننده طبقه است مناسبات متفاوت گروه‌های انسانی نسبت به وسائل تولید است. درجامعه های طبقاتی، یک بخش از جامعه وسائل تولید را دردست خود متمرکز می‌سازد و آنها را به مالکیت خصوصی در می‌آورد بخش دیگر فاقد هرگونه وسیله تولید است وباید نیروی کار خود را در اختیار صاحبان وسائل تولید قرار دهد. بنابراین آنچه که قبل از همه طبقات را از یکدیگر متمایز می‌سازد، مناسبات آنها نسبت به وسائل تولید است. تمام تفاوت‌های دیگر طبقاتی از همین تفاوت اساسی سرچشمه می‌گیرد وازآن جمله مقامی که طبقات مختلف درسیستم تاریخی معین تولید اجتماعی اشغال می‌کنند.در جوامعی که به طبقات متخاصم (آنتاگونیست) تقسیم می‌شوند یکی از طبقات اصلی ناگزیر مقام حاکم دارد و مناسبات میان طبقات، مناسبات فرمانده و فرمانبر حاکم و محکوم، استثمار کننده واستثمار شونده است.

از مناسبات طبقات نسبت به وسائل تولید است که نقش طبقات در سازمان اجتماعی تولید زائیده می‌شود. آن طبقه ای که صاحب وسائل تولید است، تولید را سازمان می ‌دهد و رهبری میکند...بگفتۀ مارکس :

"سرمایه دار کسی نیست که موسسۀ صنعتی را اداره می‌کند برعکس او اداره کنندۀ صنعت است چون سرمایه دار است".

اگر با گذشت زمان صاحبان وسائل تولید بتدریج نقش سازمانده و اداره کننده را از دست می‌دهند و بزندگی طفیلی خو می‌گیرند، دلیل آن اینست که این طبقه دوران خود را پیموده و تولید را دیگر به آنها نیازی نیست. برعکس، آنها بصورت مانعی بر سر راه رشد تولید در آمده اند و باید آنها را کنار گذاشت. چنین است در حال حاضر وضع بورژوازی در شیوۀ تولید سرمایه داری.

روشن است که نقش سازماندهی تولید، فرع بر مالکیت وسائل تولید است و آن تئوری که اساس تقسیم طبقات را بر "سازمان دهندگان" و "اجرا کنندگان" می‌گذارد، از ریشه تادرست است و این اندیشۀ نادرست را می‌رساند که تولید گویا همیشه به "سازمان دهندگان" نیازمند است بنابراین وجود طبقات لازمۀ تولید اجتماعی است. در نتیجه طبقات در جامعۀ انسانی جاودانی اند وهرگز نمی‌توان به جامعۀ بی طبقه دست یافت اینست که این تئوری بجای مبارزۀ طبقاتی سیاست صلح و آشتی طبقاتی را تبلیغ می‌کند.

بازهم از مناسبات طبقات نسبت به وسائل تولید است که شیوۀ دریافت و میزان سهم هر طبقه از ثروت اجتماعی معین می‌گردد. چنانکه در تولید سرمایه داری، سرمایه دار سهم خود را از ثروت اجتماعی به شکل سود بر داشت می‌کند، کارگر بشکل دستمزد و مالک زمین بشکل بهرۀ مالکانه. بطور کلی طبقات استثمارگر که اقلیت ناچیزی را در جامعه تشکیل می‌‍‌‌‌‌دهند سهم بیشتر و بزرگتری از درآمد اجتماعی را در اختیار می‌گیرند. آن تئوری که پای، تقسیم جامعه را به طبقات، بر توزیع در آمد اجتماعی می‌گذارد، از ریشه نادرست است و این اندیشه نادرست را تلقین می‌کند که مبرزۀ طبقاتی پرولتاریا باید بخاطر توزیع، یعنی توزیع, عادلانۀ درآمد اجتماعی صورت گیرد و نه بخاطر از بین بردن طبقات و سلب مالکیت از صاحبان وسائل تولید و اجتماعی کردن این وسائل. نتیجه ای که براین "تئوری" مترتب می‌گردد نفی انقلاب و هواداری از رفرم است در حالی که تغییر توزیع درآمد اجتماعی، استثمار را که زادۀ مالکیت خصوصی بر وسائل تولید است از بین نمی‌برد. وانگهی در جامعه گروه ها و اقشاری وجود دارند که منبع درآمد آنها مختلف است مثلا منبع درآمد کارمندان دولت، حقوق دولتی آنها است و صاحبان مشاغل آزاد در آمد خود را از طرق دیگری بدست می‌آورند. از سوی دیگر در میان سرمایه داران اگر شیوه دریافت درآمد یکی است میزان درآمد یکسان نیست. روشن است که تقسیم طبقاتی جامعه بر اساس درآمد معیار درستی برای تعیین طبقات بدست نمی‌دهد.

تعریف لنین از طبقه تمام علائم و خصوصیات فوق را در بر می‌گیرد:

"طبقات، گروه های بزرگ انسانها هستند که از جهت مقام خود در سیستم تاریخی معین تولید اجتماعی، از جهت رابطه خود با وسائل تولید ( که قسمت زیاد آن در قوانین بیان و تسجیل شده)، از جهت نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابراین از جهت طرق دریافت و میزان آن سهم از ثروت اجتماعی که آنها در اختیار می‌گیرند، از یکدیگر متمایز می گردند. طبقات آنچنان گروه هائی از انسان‌ها هستند که گروهی از آنها می‌تواند بعلت مقامی که در شیوۀ معین اقتصاد جامعه دارد کار گروه دیگر را بخود اختصاص دهد".

در این تعریف آنچه در درجۀ اول اهمیت قرار دارد همانا رابطه نسبت به وسائل تولید است، بقیه خصوصیات از این یک ناشی می‌شود.

اگر پایۀ تقسیم جامعه به طبقات بر نظام اقتصادی جامعه استوار است ولی مفهوم طبقۀ، شئون سیاسی و زندگی معنوی را نیز در بر می‌گیرد طبقه تنها یک مفهوم اقتصادی نیست، اگر چه اقتصاد تعیین کنندۀ طبقه است. طبقه یک مفهوم اجتماعی جامع است چنانکه تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی نه تنها در محیط اقتصاد و روابط تولید، بلکه در تمام شئون زندگی اجتماعی، در شرایط زندگی این طبقات، در افکار و نظریات و اخلاق و سیاست آنها بروز می‌کند.

***

 

گشت و گذاری درفیسبوک، پاسخ به یک پرسش

پرسش: آیا تعریف لنین ازامپریالیسم همچنان اعتبار دارد؟آیا برای امپریالیسم بودن باید درجهان پایگاه های نظامی داشت ودست به اشغال کشورها زد؟حزب کارخیلی ازنقش امپریالیسم در منطقه وجهان صحبت می‌کند،ولی مگر امپریالیسم غیراز سرمایه داری است ، آیا بهتر نیست برای پرهیز ازسردرگم شدن از بکار بردن امپریالیسم صرف نظر کنیم؟

پاسخ:دوست عزیزر،لنین دقیق‌ترین وعلمی‌ترین تعریف ازامپریالیسم را درکتابش چنین فرموله کرد" 1-تمرکز توليد و سرمايه که به آنچنان مرحله عالى تکامل رسيده که انحصارهايى را که در زندگى اقتصادى نقش قاطعى بازى می‌کنند بوجود آورده است؛٢) در هم آميختن سرمايه بانکى با سرمايه صنعتى و ايجاد اليگارشى مالى بر اساس اين «سرمايه مالى»؛٣) صدور سرمايه که از صدور کالا متمايز است اهميتى بسيار جدى کسب مي‌نمايد؛٤) اتحاديه‌هاى انحصارى بين‌المللى سرمايه‌دارانى که جهان را تقسيم نموده‌اند پديد ميآيد؛٥) تقسيم ارضى جهان ازطرف بزرگترين دول سرمايه‌دارى به پايان مي‌رسد."

این درست است که امپرياليسم همان سرمایه داری است اما شکل تکامل یافته ترآن ، یعنی انحصاری که در آن انحصارها و سرمايه مالى سيادت بدست آورده، صدور سرمايه اهميت فوق‌العاده‌اى کسب نموده و تقسيم جهان از طرف تراست‌هاى بين‌المللى آغاز گرديده و تقسيم تمام اراضى جهان از طرف بزرگترين کشورهاى سرمايه‌دارى به پايان رسيده است.امپرياليسم، بالاترين مرحله سرمايه‌دارى است.ماهیت امپریالیسم هیچ تغییری نکرده و تعریف لنینی ازاین مقوله کاملا صحیح و جهان شمول است.اما از نظر تکنولوژی و تولید صنایع نظامی و سلاح کشتار جمعی و اتمی تغییر کرده است .این تغییرات بازهم صورت خواهد گرفت اما درماهیت  غارتگرانه وتجاوزکارانه امپریالیسم که موجب بروز جنگ های ملی ومقاومت می‌شود ، تغییری ایجاد نکرده ودرانطباق کامل با نظرات لنین است. ماهیت امپریالیسم را تعداد پایگاه های نظامی او تعیین نمی‌کند. امپریالیست‌هایی هستند که حجم سرمایه ویا نیروی نظامی آنها کوچک تر ازسایر امپریالیست‌هاست اما می‌توان این کشورها را نیز امپریالیست نامید که با همدستی امپریالیست‌های قدرتمند تر به ممالک دیگر یورش می برند تا سهمی ببرند. مثلا ممالکی نظیر دانمارک، سوئد، نروژ ...ممالک امپریالیستی اند اما خود مستقلا فاقد پایگاه نظامی دربیرون از مرز های خود  هستند ونمی‌توان با تعاریف من درآوردی آن ها را امپریالیست ننامید.برخی ها نیز چین روسیه را فقط سرمایه داری می‌نامند وازاطلاق امپریالیسم پرهیز می‌کنند.زیرا "چین وروسیه فاقد پایگاه نظامی درکشورهای دیگرند"...!!

کشوری می‌تواند امپریالیست نباشد اما دارای پایگاه نظامی باشد مانند ترکیه. اما آیا می‌توان ترکیه را امپریالیست نامید؟ خیر! بنابراین برای تحلیل صحیح ازماهیت امپریالیستی بودن ویا نبودن کشورها نمی‌توان بصورت انتزاعی وبا اشاره به پایگاه نظامی بدان پرداخت. تعریف صد سال پیش لنین ازامپریالیسم امروز نیزاعتبار دارد.اما درهردوره ای امپریالیستی می‌تواند از سایر امپریالیست‌ها قوی تر باشد وحتا زور به دیگر امپریالیست‌ها اعمال نماید وهژمونی داشته باشد.   

از منظر حزب ما امپریالیسم جهانی و درراس آن امپریالیسم آمریکا امروز همچنان بعنوان عمده ترین دشمن بشریت علاوه بر صاحب بودن چهل درصد بودجه نظامی جهان ، انواع و اقسام ترفندها از تحمیل سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی و مطابق الگوهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، کنترل شنود تمام مردم جهان وحتا متحدین نزدیکش ،تا لشگر کشی نظامی مستقیم و آشکار برای سلطه هرچه بیشتر بر کشورها،عقب نگاه داشته شده و یا مستقل و دمکراتیک ویا در حال توسعه به کار می گیرد. سلطه امپریالیسم بر این کشورها نه تنها نتیجه مثبتی به بار نیاورده ونمی‌آورد ، بلکه مانع از تکامل طبیعی آنان می‌گردد و این ممالک را به نومستعمره خود بدل می‌سازد. تبعات این وضعیت فقرو فلاکت اقشار وسیعتری از مردم این کشورها، عقب ماندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان به همراه هزاران مشکل ریز و درشت ومهاجرت‌های میلیونی و غیرو می‌باشد.آنها که ازبکار بردن واژه امپریالیسم امتناع می‌ورزند هم برای خود سردرگمی ایجاد می‌کنند وهم برای دوستان خود. نمی‌توان برای فرار ازیک بحث علمی به دوران رقابت "آراد سرمایه داری" قبل ازظهور انحصارات یعنی امپریالیسم توسل جست وامپریالیسم را همان سرمایه داری دوران مارکس تحلیل نمود. مارکسیسم تئوری وتاکتیک پرولتاریا در دوران سرمایه داری رقابت آزاد است ولنینیسم مارکسیسم دوران انحصارات، یعنی امپریالیسم.ازاین رو عدم درک صحیح ازاین دوران یک عقب‌گرد تاریخی وسیاست انحرافی است ونتیجه ای جزشکست ندارد.

بدین رو مبارزه با امپریالیسم برای نیروهای انقلابی بطور مشخص مارکسیست – لنینیست‌های جهان به خصوص در ممالک توسعه نیافته با ثروتی غنی و اهمیت استراتژیک از اهمیت اساسی بر خوردار است. در کشورهایی نظیر میهنمان ایران که هم اکنون در معرض تحریم اقتصادی و تهدید نظامی امپریالیسم قراردارند، مبارزه ضد امپریالیستی بعنوان عفریت خارجی بسیار حائز اهمیت است.در چنین شرایطی پیکار برای استقرار دمکراسی وحقوق بشر نمی‌تواند منفک از مبارزه ضد امپریالیستی باشد مبارزه برای آزادی وحقوق دمکراتیک اگر منجربه همسویی وهمدستی با امپریالیسم این عفریت خارجی گردد، راهی جز به سراب و ناکجا آباد نخواهد برد. آنها که ازتجاوز به عراق ولیبی وافغانستان وسوریه در لفافه‌های مختلف دفاع کرده اند ، عوامل امپریالیست اند حتا اگر نام چپ را با خود حمل کنند.برایتان موفقیت آرزومی‌کنیم.

***

پاسخ به يک پرسش درشبکه تلگرام

 

پرسش: دوستان ورفقای حزب کار،ضمن درود واحترام، پرسشی دارم درباره مفهوم وتعریف آزادی به مثابه یک حزب کمونیستی. آزادی ازنظرحزب شما درنظام یا جامعه سوسیالیستی چه معنایی دارد و آیا درجامعه سوسیالیستی آزادی احزاب و سازمان‌های مخالف وجود خواهد داشت؟اگر آری، چرا؟ اگر نه چرا؟.با تشکر از شما! امضا محفوظ

 

پاسخ: دوست عزیز،بسیارمسروریم که با علاقه نشریات حزب ما را مطالعه ومورد نقد وانتقاد قرارمی‌دهید وپرسش های مهمی راطرح می‌کنید.سعی می‌کنیم به این دوپرسش بسیارمهم شما پاسخ مختصری دهیم تا درفرصت دیگر مفصلا بدان به پردازیم.

یکم اینکه ازمنظر مارکسیسم آزادی دررویای مستقل‌بودن ازقوانین طبیعی وضروتﻫﺎﯼ تاریخی نیست وازاین روی و با این منطق می‌توان آزادی فعالیتﻫﺎﯼ سیاسی وبیان واجتماعات واحزاب را نیزتوضیح داد.ازنگاه حزب ما، که یک حزب مارکسیست -لنینیستی است، دموکراسی برای اکثریت مردم یعنی دموکراسی سوسیالیستی، بیانگر حکومت طبقۀ کارگر ومبارزه برای پیروزی کامل ونهائی جامعۀ سوسیالیستی وکمونیستی است. درچنین نظامی، نظام سوسیالیستی، که یک دوره گذاراست وبا دیکتاتوری پرولتاریا تعریف می‌شود، مالکیت خصوصی برابزار تولید واستثمارانسان ازانسان ازمیان برداشته شده وتولید وتوزیع اجتماعی می‌شود. این اقدامات گام مهمی است دررشد دموکراسی، زیرا در جائی که مالکیت خصوصی وروابط ستمگرانه واستثمارگرانه حاکم باشد، ازآزادی و دموکراسی واقعی نمی‌توان سخن گفت. درحقیقت اگردموکراسی را نخواهیم «حکومت مردم بر مردم» تعریف کنیم، (که در حقیقت معنی دموکراسی این است) بلکه در اینجا مراد از دموکراسی «برابری» باشد، تا مادامی که شرایط مادی برابری وجود نداشته باشد هرگونه شکل حقوقی، یک امر صوری وریا و تزویر است. مثلاً اگر بیائیم به‌گوئیم «حسن ویاشار» آزادند که به آمریکا یا چین و یا فرانسه مسافرت کنند، تا مادامی که به حیطۀ عمل کاری نداریم، این تنها شکل حقوقی قضیه است. این شکل آنجا بی‌محتوا وصرفاً حرف ودروغین خواهد بود که «حسن» پول کافی برای این سفر را دراختیار داشته باشد و عملاً قادر به مسافرت باشد و «یاشار» پول کافی مسافرت را نداشته باشد. پس در اینجا برابری عملاً معنائی ندارد. اگرواقعاً به دنبال آزادی ازقید استثماروعاشق دموکراسی هستیم، بایدخواهان الغای تمامی امتیازات طبقاتی ونابرابر باشیم. آنگاه دموکراسی تأمین خواهد شد و می‌توان ازآزادی اکثریت جامعه ازقید ستم وناحقی سخن گفت. برای برقراری دموکراسی، برای همه یک مرحله وجود دارد که مرحلۀ تلاش برای لغو امتیازات نابرابر و یا مرحلۀ تلاش برای تأمین دموکراسی برای همه، که دراین مرحله از آنجا که خصوصیات ویژهﺍﯼ دارد و ناچار آرزو را برای رفع نابرابریﻫﺎ به کار می‌برد. تجربۀ انقلابات کارگری درکمون پاریس، شوروی وچین و..... نشان داده است که طبقات صاحب‌امتیاز ازمنافع خود با بحث واستدلال دست نمی‌کشند و آن را دودستی پیشکش کسی نمی‌کنند. با رأی پارلمان، رفراندم، انقلاب مخملی واقدامات رفرمیستی و...... نمی‌توان آنها را از سریر قدرت به زیر کشید. بنابراین ناچاراً ــ توجه به این کلمه اهمیت خاصی دارد.ــ ناچاراً کارگران وزحمتکشان و فرودستان جامعه به قوت اسلحه وبه قهر وجبر، طبقۀ صاحب قدرت را بر می‌اندازند واز آنجا که در مقابل این جبر مقاومت وجود دارد وصاحبان زر وزور نیز به سادگی تسلیم نمی‌شوند و یا ارگانﻫﺎ و تشکلﻫﺎﯼ قدیمی وسنتی ورزیدهﺍﯼ که از مدت‌ها پیش آنها را تعلیم دادهﺍند، درمقابل این جبر ایستادگی می‌کنند، جنگ با آنها وسرکوب‌شان برای جلوگیری ازاحیاء مجدد نظم گذشته ضروری است. این همان اعمال اراده مستقیم حکومت اکثریت براقلیت ودموکراسی طبقاتی است که به نفع اکثریت زحمتکشان جامعه است. مظاهرفرهنگی و آموزشی و کلاً اخلاق چنین جوامعی با چنین جهان‌بینی ودورنمایی تعریف می‌گردد. «یکی برای همه، همه برای یکی». درجامعه سوسیالیستی تولید آگاهانه برای نیاز جامعه برنامه‌ریزی می‌شود و فرهنگ جامعه نوین در کلیت‌اش بازتاب چنین سیستمی است. تولید برای سود شخصی نیست،.برعلیه خودخواهی‌های شخصی و ذینفعی مادی نهیلیسم و پوچ‌گرائی...... مبارزه می‌شود و زمانی این پیکار پایان می‌گیرد که طبقات و دولت به زوال رفته باشند. آنوقت می‌توان از انسان کامل و جامعه بی‌عیب و نقص سخن گفت. دولت خود یک نقیصه است و باید سرانجام به‌خواب رود و می‌رود.پس تا اینجا روشن است که درک وتعریف ما از آزادی در جامعه سوسیالیستی چیست.

 

دوم اینکه درسوسیالیسم درجامعه سوسیالیستی درحال گذار،سیستم چندحزبی با اهداف متضاد وماهیت های گوناگون حاکم نیست.زیرا استقرارجامعه سوسیالیستی که شالوده وهدفش لغومالکیت خصوصی برابزارتولیدواستثمار است، بدون سرنگونی قهرآمیز بورژوازی امکان‌پذیر نیست. بنابراین انقلاب سوسیالیستی، انقلابی با هژمونی طبقه کارگر، به رهبری حزب واحد سیاسی‌اش صورت می‌گیرد و قانون اساسی که بعد از انقلاب با شرکت تودهای وسیع طبقه کارگر و زحمتکش در شوراها و کمیته‌های انقلابی، تحت رهبری حزب پرولتری، به تصویب می‌رسد، قانون اساسی کارگران و زحمتکشان است وهمه کسانی که به این قانون سوسیالیستی که حافظ منافع اکثریت مردم است احترام می‌گذارند آزادی عمل دارند.کسانی که ازآزادی برای همه سخن می گویند و برای بقایای سرمایه داری ونیروهای ضد انقلابی وضد سوسیالیستی آزادی قائل اند درک غلطی ازمفهوم آزادی و سوسیالیسم بعنوان یک جامعه گذاربه کمونیسم دارند و آلوده به لیبرالیسم بورژوایی اند .این جریانات سنخیتی با مارکسیسم انقلابی که تمام هستی اش را دیکتاتوری پرولتاریا ومبارزه طبقاتی بعنوان موتور جامعه تعریف می‌کند، ندارند.زیراکعبه آمالشان سیستم بورژوایی پارلمانی چند حزبی سوسیال دمکراسی درهیبت جمهوری یا سلطنتی برای اداره نظام استثماری سرمایه داری است وربطی به سوسیالیسم انقلابی ندارند.....

پیروز وموفق باشید.به مکاتبه خود با ما ادامه دهید!

 

نابود باد پیمان تروریستی ومتجاوز ناتو! زنده باد صلح!