مقالات
توفان
الکترونیکی
شماره ۱۶۳نشریه
الکترونیکی
حزب کارایران بهمن
ماه ۱۳۹۸
www.toufan.org
https://t.me/totoufan
كانال رسمی
تلگرام،
وابسته به حزب
كار ایران -
توفان
دراین
شماره می
خوانید:
سخني در
مورد عامل
اصلي تنشآفريني در
منطقه و سقوط
فاجعهبار
هواپيماي
اوکرائيني
«دشمن
ما همينجاست،
دروغ ميگن
آمريکاست!»
روز جهاني
«نه به جنگ
عليه مردم
ايران!»
آمريکا
بايد منطقه
خاور ميانه را
ترک کند
قيام محرومان،
«يوم الهي» که
خميني از
فرارسيدن آن،
وحشت داشت!
نامهاي از
ايران در مورد
اوضاع داخلي و
خارجي
به ياري
هموطنان سيلزده در
سيستان و
بلوچستان
بشتابيم
در جبهه
نبرد طبقاتي
کتابخواندن در
ايران جرم
بود!
گزارش
کوتاهي از
تظاهرات هاي
روز شنبه 25
ژانويه در آمريکا
و کانادا
اپوزيسيون
و جنگ!
به ايران
لشکرکشي کنيد!
مسيح
علينژاد، يک
زن وطنفروش و جاهطلب!
در
محکوميت طرح
استعماري و
کاسبکارانه
معامله قرن!
با ابراز
تسليت به جنبش
کمونيستي
ايران،
گزارشي از
مراسم يادمان
هادي جفرودي
يادي از
اولين توفاني
جانباخته،
رفيق نصرالله
جعفر نژاد
سرمشقي از
حزبيت، ما را
ترک کرد
يادي از
رفيق حسين
عزتي کمره اي
دخالت بيشرمانه و رياكاري
دونالد ترامپ رئيس
جمهور بزرگترين تروريست دولتي
جهان
آيا هدف
ترامپ تغيير
نظام ايران
است؟ يا تحکيم
آن؟
تظاهرات
باشکوه به
مناسبت 101 امين
سالگرد ترور
بنيانگزاران
حزب کمونيست
آلمان
آکسفام:
ثروت 2153
ميلياردر
جهان بيشتر از
مجموع دارايي
60 درصد
سردرگمي
سازمان
فدائيان
اقليت در
برخورد با امپرياليسم
نيروي
نظامي سوئد را
ازعراق به
خانه برگردانيد!
بيانيه
حزب کمونيست
کارگري
فرانسه، PCOF
در رابطه با
ترور قاسم
سليماني
خروج ناتو
و آمريکا از
خاک عراق!
بيانيه
حزب کارگران
تونس در مورد
تحولات منطقه
خاورميانه و
ترور
بيانيه
پلاتفرم
کمونيستي
مارکسيستي -
لنينيستي
نروژ درباره
ترورقاسم
سليماني و
مداخلات
بيانيه
مجمع سراسري
ضدامپرياليستي
هندوستان
عليه ترور
فرمانده
نظامي ايران،
جنرال قاسم
سليماني
گشت و
گذاري در
فيسبوک، پاسخ
به چند پرسش
پاسخ به يک
پرسش در شبکه
تلگرام
****
سخنی در
مورد عامل
اصلی تنشآفرینی
در منطقه و سقوط
فاجعهبار
هواپیمای
اوکرائینی
در صبح روز
چهارشنبه، ۱۸ دیماه ۱۳۹۸ در پی
ترور سردار
قاسم سلیمانی
توسط آمریکا در
خاک عراق در
تاریخ ۱۳ دیماه
یعنی ۵ روز پیش
از این، نیروی
زمینی سپاه
پاسداران ۱۳ فروند
موشک زمین به
زمین به
پایگاه
امریکا در عینالاسد
در عراق شلیک
میکند و ساعت
۶:۱۸ دقیقه
همان روز یک
فروند
هواپیمای
بوئینگ ۷۳۷، متعلق
به خطوط هوایی
اوکراین، ۵ دقیقه
پس از برخاستن
از فرودگاه
امام خمینی به
سبب خطای
غیرعمد سامانه
پدافند هوایی
سقوط میکند
که منجر به
مرگ بیش از ۱۷۰ نفر از
هموطنان ما و
شماری از
جوانان نخبه
ایران و
اتباعی از
دیگر کشورها
میشود. خبر
این حادثه
جانگداز مردم
ایران و جهان
را در غم و
اندوه فرو
بُرد. مردم در
انتظار بودند
تا مسئولین
امر علت سقوط
هواپیمای اوکرائینی
را به اطلاع
جهانیان
برسانند. اهمال
ورزیدن در
اطلاعرسانی
سریع و رسیدگی
فوری به
خانوادههای
داغدیده،
موجب شد تا
مردم به حق
فریاد اعتراض
سر دهند و
دولت و حاکمیت
را بیش از پیش
تحت فشار قرار
دهند. مسامحه
از سوی مقامات
ایرانی و
تناقضگوئیهای
مسئولین در
مورد علت سقوط
هواپیما
اوکرائینی نه
تنها خشم مردم
را برانگیخت،
بلکه بیدریاتی
در امر مدیریت
بحران و بیمسئولیتی
سران نظام را
به بیش از پیش
به نمایش
گذاشت. در
چنین وضعیت
تاریکی، روشن
بود که بازار
توطئه و شایعه
رونق میگیرد.
باید سه روز
از زمان وقوع
این حادثه میگذشت،
تا رژیم ایران
اذعان دارد که
علت سقوط هواپیما
برخورد موشک
خودی به آن
بوده است؟ این
رفتار
غیرقابل فهم
رژیم ایران
این فرصت را
برای
امپریالیسم
امریکا و
رسانههای
وابسته به آن،
که پیش از این
به دلیل حضور میلیونی
مردم ایران
علیه ترور
سردار قاسم
سلیمانی و
علیه تجاوز به
حاکمیت ملی و
نقض قوانین
بینالمللی
از سوی آمریکا
به خیابان
آمده بودند، به
بوجود آورد تا
حملات عنان
گسیخته
خودشان را بار
دیگر علیه
ایران از سر
گیرند و آبروی
رفته خودشان
را باز یابند.
پر واضح است
که فریبکاری
سران
بلندپایه
کشور در پخش
اطلاعات
نادرست در
همان ساعات
نخستین
درباره این حادثه،
متأسفانه نه
فقط مواضع جنگطلبان
را تقویت کرد،
بلکه به
نیروهای صلحطلب
و ضدجنگ نیز
آسیب رسانید و
مواضع آنها را
تضعیف کرد.
این در حالی
است که تنشآفرینی
امپریالیسم آمریکا
در منطقه علت
اصلی واکنش
ایران به شلیک
موشک به
پایگاههای
آمریکا در
عراق بود.
سقوط
هواپیمای
اوکراینی در
آسمان تهران
تنها یکی از
پیامدهای
فاجعه بار
بروز چنین
وضعیتی است.
از اینرو
مسئولیت
تشدید تشنج در
حوزه خلیج
فارس و منطقه
خاورمیانه
مستقیماً
متوجه امپریالیسم
آمریکاست. این
واقعیتی است
که نمیشود
آنرا با هیچ
استدلالی و به
هیچ بهانهای
کتمان ساخت.
اما هستند وطن
فروشان و
عوامل امپریالیسم
که سعی دارند
با برجستهکردن
چهره کریه
نظام سرمایهداری
جمهوری
اسلامی ماهیت
خویش را در پس
آن پنهان
سازند و این
واقعیت عریان
را مستور
کنند.
وزیر
امور خارجه
روسیه،
لاوروف،
آمریکا را مسئول
فضای بوجود
آمده در شب
حادثه
هواپیمای اوکراینی
دانست. او
اظهار میدارد
که «همه
کشورها متوجه
شدند که علت
وقوع این خطای
انسانی،
ایجاد تشنج از
طرف آمریکا پس
از به قتل
رساندن ژنرال
سلیمانی بوده است».
لاوروف میافزاید:
«ما اطلاعاتی
دریافت کردیم
که در شب حادثه
و درست لحظاتی
پس از حمله
موشکی ایران
به پایگاه
هوایی آمریکا
در عراق و اوج
تشنج، ۶
فروند
هواپیمای
جنگنده اف ۳۵
آمریکایی
نزدیکی مرز
هوایی ایران
در حال پرواز
بودند، که این
اطلاعات باید
بررسی شوند».
جاستین
ترودو، نخستوزیر
کانادا نیز در
طی گفتوگویی
با شبکه
گلوبال نیوز
درباره حادثه
هدف قرارگرفتن
غیرعمد
هواپیمای
اوکراینی در
ایران گفت: «من
فکر میکنم که
اگر تنشی
نبود، اگر تنشها
اخیراً در
منطقه گسترش
نیافته بود،
این کاناداییها
اکنون کنار
خانوادههایشان
بودند ....
کانادا هیچ
هشداری پیش از
ترور سردار
قاسم سلیمانی،
از آمریکا
دریافت نکرده
بود و «واضح است»
که ترجیح میداد
که دریافت
کند. ولی
آمریکا
تصمیمات خودش
را میگیرد. ما
تلاشمان این
است که بر سر
مسائل بزرگ،
به عنوان یک
جامعه بینالمللی
عمل کنیم. اما
گاهی کشورها
کارهایی را
بدون مشورت با
متحدانشان
انجام میدهند».
نخست
وزیر کانادا
به دو نکته
مهم اشاره میکند؛
یکی اینکه
آمریکا عامل
اصلی ایجاد
تشنج در منطقه
است و دوم
اینکه
یکجانبهگری
آمریکا برای
متحدینش و
جامعه بینالملل
مشکلات عظیمی
بوجود آورده
است. اظهارات
جاستین ترودو
صحت این ادعا
را میرساند
که مشکل
اساسی امروز
در جهان رفتار
یکجانبهگرایی
آمریکاست که
این حق را به
خود میدهد تا
خود را فرای
قوانین و
مقررات بینالمللی
قرار دهد، بر
سرنوشت ملتها
مسلط شود، هرج
و مرج بوجود
آورد و
نهایتاً جنگ و
فاجعه برای جهان
بیافریند.
رفتار
هیستریک و
بیمارگونه امپریالیسم
آمریکا چیزی
نیست که از
دید جهانیان
پنهان بماند،
هیأت حاکمه
امریکا در
میان افکار
عموم جهان از
این لحاظ
مذموم و منفور
است. جنبش صلح
جهانی و
اعتراضات ضد
جنگ در سراسر
جهان ماهیت
ضدامپریالیستی
دارند و بیدلیل
نیست که مردم
جهان
امپریالیسم
امریکا را عامل
اصلی و دشمن
شماره یک
بشریت میدانند
و به حق در
اعتراضات
سراسری خود
انگشت اتهام
به سوی امریکا
دراز میکنند
و جامعه جهانی
را متوجه
سیاستهای
خانمانبرانداز
آمریکا میسازند.
مبارزات ضد
جنگ در سراسر
جهان و طنین صدای
معترضین
اندام
امپریالیسم
امریکا را به
لرزه انداخته
است. این
اعتراضات
باید مانع
یکجانبهگرائی
امپریالیسم
امریکا شوند؛
باید بر نقض مستمر
حاکمیت ملی و
استقلال
کشورها و بیتوجهای
به حق ملل در
تعیین سرنوشت
خود از سوی
امپریالیستها
به ویژه
امپریالیسم
امریکا نقطه
پایانی
بگذارند. اگر
همه کشورهای
جهان بخواهند
همچون آمریکا
رفتار کنند، آنگاه
است که دیگر
سنگ روی سنگ
بند نخواهد
ماند، همه کس
و به هر بهانهای
و با هر
استدلالی میتواند
به منافع
کشورها و به
امنیت آنها
تعرض نماید و
در برابر هیچ
مرجع و مقامی
نیز پاسخگو نخواهد
بود. به همین
دلیل بیتفاوتی
و بیعملی
نسبت به این
امر مهم تبعات
فاجعهباری
به دنبال
خواهد داشت.
ولی
خوشبختانه در
اوضاع کنونی
جهان که تضادهای
امپریالیستی
تشدید مییابند
و جنبشهای
ضدامپریالیستی
و ملی دوباره
مجال بروز پیدا
میکنند، آری
در چنین بستر
مبازرات
جهانی برای
صلح به نفع
مبارزات مردم
ایران علیه
نظام سرمایهداری
جمهوری
اسلامی است که
با مبارزات
ضدامپریالیستی
خلقهای جهان
پیوند تاریخی
میخورد.
بارها تاکید
کردهایم که
تهدیدات
امپریالیستها
به طور عینی
در خدمت ادامه
تسلط استبداد
در ایران قرار
دارد و رژیم
ولایت فقیه را
تقویت میکند.
دفع خطر خارجی
و رفع تحریمهای
غیرقانونی به
نفع جنبش
مطالباتی
کارگران و
زحمتکشان
است، شرایط را
برای پیشروی
مبارزه
طبقاتی فراهم
میکند. یکی
از ویژگیهای
مبارزات مردم
ایران اهمیت و
بزرگی آن است و
چنانچه این
مبارزات با
موفقیت قرین
شوند، بدون
تردید میتوانند
تأثیرات
شگرفی، نه
تنها در
منطقه، بلکه
در جهان از
خود برجای
بگذارند.
دست
امپریالیسم
آمریکا از
ایران ومنطقه
کوتاه باد!
زنده
باد صلح و
دوستی همه ملل
منطقه!
«دشمن
ما همینجاست،
دروغ میگن
آمریکاست!»
یكی
از شعارهای
ارتجاعی كه اخیراً
در برخی از
تظاهرات ضدرژیمی
در ایران سر داده
میشود، همین
شعار «دشمن ما
همینجاست،
دروغ میگن
آمریکاست!»
است. این شعار
که باب دندان
لاشخوران بینالمللی
است، امپریالیسم
آمریكا را
دوست مردم ایران
و نه دشمن
جلوه میدهد و
تحریمهای
ضدانسانی و غیرقانونی
اقتصادی را از
جانب دوست در حمایت
از ملت ایران
و تضعیف رژیم
تئوریزه و به
خورد مردم میدهد.
اگر این شعار
از جانب برخی
از مردم نادان
ناآگاهانه
مورد حمایت
قرارگرفته
است، اما از
جانب طیفی از
جریانات سیاسی
آنهم با رنگ و لعاب
«چپ» آگاهانه
برای خاكپاشاندن
در چشم مردم
تبلیغ میشود
و بیشرمانه
امپریالییسم
آمریكا را، این
بزرگترین
تروریست دولتی
جهان و ناقض
حقوق ملل و
حقوق بشر، که
چندین کشور را
در دو دهه
اخیر در خاورمیانه
به خاک و خون
کشیده و ویران
کرده است، بیخطر
و دوست مردم ایران
جلوه میدهند.
این «چپ»های پُرو
امپریالیستی اطمینان
میدهند در صورت
استقرار یك «حكومت
شورایی در ایران»
به بحران و
نزاع ایران و
آمریكا پایان
داده خواهد
شد. به زعم این
نوکران
امپریالیسم
مشكل فقط
جمهوری اسلامی
است. با
سرنگونی آن
مشكل ما با
امپریالیسم
آمریكا حل
خواهد شد !زهی
خیال باطل !
شعار
صحیح در مبارزه
علیه جمهوری
جنایتکار
اسلامی برای
کسب حقوق
دمکراتیک و مطالبات
اقتصادی و
سیاسی این
شعار است «دشمن
ما همینجاست،
همانجاست!»
این شعار
تلفیق مبارزه
ضد رژیمی با
مبارزه ضدامپریالیستی
است و سیاستی
برای ممانعت
از درغلطیدن
مردم از این
چاه به آن چاه
است. برای
پاکیزگی
مبارزه
دمکراتیک و
ضدامپریالیستی
و برای ایرانی
آباد و آزاد و شکوفان
و مستقل باید
علیه دشمنان
خارجی و مزدوران
استعمار
بایستیم و در
تنویر افکار و
روشنگری بین
تودهها کمر
همت بهبندیم.
غفلت در این
امر برای جنبش
مردم ایران
هلاکتبار
است.
***
گزارش
مختصری از
تظاهرات
ضدجنگ در شهر
فرانکفورت
آلمان
روز
جهانی «نه به
جنگ علیه مردم
ایران!»
فعالان
حزب کار ایران
(توفان) در
مرکز آلمان در
شهر
فرانکفورت در
همکاری با
گروه
برگزارکنندۀ «کارگاه
صلح و آینده
در شهر
فرانکفورت» و
در هماهنگی با
نمایشات
اعتراضی در
سایر کشورهای
جهان، روز
شنبه ۲۵
ژانویه ۲۰۲۰
ساعت ۱۱
صبح در مرکز
شهر
فرانکفورت به نام
«رومربرگ» به همراه
دیگر شرکتکنندگان
و مخالفان جنگ
گردهم آمدند.
مخرج مشترک
توافق شرکتکنندگان
در این
تظاهرات
اعتراض علیه
سیاستهای
جنگطلبانۀ
امریکا علیه
ایران؛ خواست
خروج امریکا
از کشورهای
عراق،
افغانستان،
لیبی، سوریه و
دیگر کشورهای
منطقه و خروج
از خاورمیانه
جهت تنشزدایی؛
پایاندادن
به تحریمها و
لزوم همبستگی
خلقهای
منطقه بود.
این
جمع ضمن محکومکردن
ایالات متحده
امریکا، که با
ترور قاسم
سلیمانی یک
مقام رسمی و
دیپلماتیک
ایران موجب
افزایش تنش و
تشدید تشنج در
منطقه به نفع
اهداف
راهبردی
امپریالیسم
آمریکا گشت، بر
این باور است
که قتلِ این
مقامِ ایرانی
توسط امریکا
نقض آشکار و
مشخص قوانین
بینالمللی
است که جامعۀ
جهانی نمیتواند
و نباید آن را
تحمل کرده و بیپاسخ
گذارد.
شرکتکنندگان
در این
تظاهرات از
دولت آلمان
مشخصاً
خواستند تا به
تهدیدهای
جنگی ایالات
متحده و
تهدیدهای
ماجراجویانۀ
جنگی امریکا
علیه ایران «نه»
بگوید. از
جمله خواستهای
مشخص از دولت
آلمان چنین
بودند:
پایانِ
دادن به پشتیبانی
از نیروهای
نظامی مستقر
در پایگاههای
امریکایی در
آلمان، به
ویژه پایگاه
هوایی «رامشتاین»
که مرکز هدایت
پهپادهای
آمریکائی
برای ترور و
قتل میباشد.
عدمِ
حمایتِ نقل و
انتقالات
نیروهای
نظامی، انبار
و انتقالات
سلاحهای
آمریکا از
پایگاههای
نظامی خود در
آلمان.
پایاندادن
به تبادل
اطلاعاتی با
آمریکا و خروج
دولت آلمان از
«توافقنامۀ
استقرار
نیروهای
نظامی امریکا».
گروه
«کارگاه
صلح و آینده
در شهر
فرانکفورت» و
طرفداران صلح
و جمعی از
کمونیستهای
ایرانی و صلحدوستان
از دولت آلمان
همچنین
خواستند
اکیداً از هرگونه
پشتیبانی در
ماجراجوییهای
جنگی آمریکا
خودداری کند و
خواستار خروج کلیهٔ
نیروهای
نظامی آلمان
از خاورمیانه
شدند.
فعالان
حزب کار ایران
( توفان) در
مرکز آلمان با
شرکت فعال خود
در حمایت از
این آکسیون،
اطلاعیهای
را به سمع
شرکتکنندگان
رساندند.
بیانیه در
تعداد زیادی
به زبانهای
فارسی و
آلمانی به چاپ
رسیده بود و
میان شرکتکنندگان
و حتی عابران
در محل
تظاهرات پخش
شد. حزب کار،
پلاکاتهایی
با شعارهایی
به زبان
انگلیسی با
مضمون: «دستها
از ایران
کوتاه، نه به
تحریم و نه به
جنگ» حمل میکرد
که در میان
شرکتکنندگان
نیز پخش کرد.
سپس بیانیۀ
حزب کار(توفان)
به زبان
آلمانی قرائت
شد. در این
بیانیه با
اشاره به ترور
سردار قاسم
سلیمانی که به
دعوت دولت عراق
و پادرمیانی
دولتهای
عراق و
پاکستان جهت
کاهش تنشها
در منطقه و
بهبود روابط
میان ایران و
عربستان
سعودی در راه
بود، تاکید شد
که این قتل
توسط دولت
رسمی آمریکا
در کشوری که
به اشغال
خود درآورده
است، گشایش فصل
جدیدی در عرصۀ
دیپلماتیک
جهانی است که
نقض رسمی
تمامیت ارضی
کشور عراق و
نقض پیمان
سازمان ملل
متحد است. در
ادامۀ بیانیه
به استحضار
حضار رسید و تأکید
شد که حضور ما
در اینجا
نباید حمایت
از رژیم
ارتجاعی و ضد
مردمی جمهوری
اسلامی در
ایران تلقی
شود، بلکه
حضور ما به خاطر
دفاع از یک حق
دموکراتیک و
بهرسمیت
شناخته شدۀ
جهانی است که
باید شامل همه
کشورهای
جهان، جدا از
وسعت،
ایدئولوژی و
ماهیت حکومت
کشورها باشد.
همچنین در
بیانیه تسریع
شد که تعیین
سرنوشت خلق
ایران تنها به
عهده مردم
ایران است و
نه یک نیروی
متجاوز، غارتگر
و ارتش ضدبشری
خارجی.
متنِ
بیانیۀ حزب
کار با
استقبال و
حمایت کامل از
سوی شرکتکنندگان
خارجی روبرو
شد.
حاضران
در صحبتهای
کناریِ این
تظاهرات، به حزب
کار ایران
(توفان)، که با
شهامت از
مواضع اصولی و
صحیح خود دفاع
میکند،
تبریک گفتند و
تشویق کردند
که حزب کار ایران
(توفان) باید
به فعالیتهای
خود همینگونه
و بدون مماشات
و بدون سرخمکردن
در برابر فشار
دولت آلمان و
تبلیغات یک سویۀ
رسانههای
صهیونیستی
ادامه دهد.
أحزاب
«چپ»نما و
خودفروخته و
به اصطلاح
انقلابی که از
اطاقهای و
محافل سابقهدار
فکری
صهیونیستی در
فرانکفورت
الهام گرفته و
تغذیه میشوند
و تروریسم و
نقش داعش در
منطقه را مورد
تأئید قرار میدهند،
در این
تظاهرات نه
تنها شرکت
نکردند، بلکه
تلاش کردند بر
ضد آن به نفع
امپریالیسم و
صهیونیسم
تبلیغ نمایند.
در پی برگزاری
نمایشاتی به
نفع
تجاوز به ایران
و تحریم مردم
ایران به بهانه
«مبارزه» با
جمهوری
اسلامی باشند.
حاضران
غیرایرانی هیچگونه
تفاهمی برای
عدم شرکت این
سازمانها و
احزاب در
تظاهرات
ضدجنگ
نداشتند،
زیرا که
مخالفت با
تجاوز به ایران
را بدیهی میدانستند.
آنها
نمیدانستند
که این سازمانها
و گروهکهای
خودفروخته
ایرانی، متحد
امپریالیسم و
صهیونیسم هستند
و خودشان قصد
دارند در پا
رکابی
امپریالیسم آمریکا
به ایران حمله
کنند. در
نتیجهی این
مبارزه، این
سازمانهای
صهیونیستی در
نزد نیروهای
مترقی آلمانی افشاء
گردیدند و
زمینه عوامفریبی
فعالیت آنها
از بین رفت.
مبارزه بر ضد
یاران امپریالیسم
و صهیونیسم که
همکاری خود را
با ارتجاع جهانی
پشت مبارزه با
تبهکاری
جمهوری
اسلامی پنهان
میکنند
***
آمریکا
باید منطقه
خاور میانه را
ترک کند
از زمانی که
امپریالیسم
آمریکا خاک
افغانستان و
عراق را در
منطقه اشغال
کرده است، به
افزایش تعداد
پایگاههای
تجاوزکارانه
نظامی در
منطقه دستزده
و از فروش
تسلیحات
نظامی
میلیاردها
دلار سود برده
است. سیاست
ایجاد تنش،
آشوب در افغانستان،
عراق، سوریه و
یمن که منجر
به کشته شدن صدها
هزار انسان
شده است، مورد
حمایت و
استفاده
آمریکاست. این
سیاست ضدبشری
موجی از
مقاومت خلقها
و دولتهای
منطقه را علیه
دولت آمریکا و
متحداناش در
منطقه
برانگیخته
است. آمریکا
با اقدامات غیرقانونی،
نقض قوانین
بینالمللی،
حق حاکمیت ملی
کشورها،
تروریسم آشکار،
تجاوز به
کشورهای
مستقل و تأسیس
«القاعده» و «داعش»
در منطقه
وضعیت متشنج و
ناامنی در
جهان ایجاد
کرده است.
اصابت تاسفآور
موشک ایران به
هواپیمای
اوکرائین
محصول همین
سیاست قانون
جنگل است که
آمریکا به همه
ممالک جهان
تحمیل کرده
است.
ترور
سردار قاسم
سلیمانی، یک
مقام رسمی و
نظامی ایران،
که با گذرنامه
دیپلماتیک
برای تشنجزدائی
و تلاش برای
نزدیکی با
عربستان سعودی
با پادرمیانی
دول عراق و
پاکستان به
عنوان مهمان
دولت عراق در
فرودگاه بینالمللی
بغداد به
دستور رئیس
جمهور آمریکا
مورد هدف
قرار گرفت،
اقدامی جنایتکارانه
و در مغایرت
کامل با
قوانین بهرسمیتشناختهشده
جهانی بود و
فصل جدیدی را
در شرایط صلح
در عرصه
دیپلماتیک در
جهان گشوده
است. از این به بعد
قانون گرگها
در جهان مستقر
میشود. ترور
قاسم سلیمانی
ممانعت از
تشنجزدائی
در منطقه بود
و آمریکا میخواهد
با ایجاد آشوب
و ترویج
تروریسم،
تسلیحات
نظامی خود را
در منطقه
فروخته و حضور
خود و پایگاههایش
را در منطقه
توجیه کند.
ما امروز
در اینجا جمع
شدهایم که
مخالفت خویش
را با استقرار
قانون گرگها
در جهان ابراز
کنیم. قانونی
که هر روز یک
کشور را میتواند
به عنوان طعمه
خود قلمداد
کند.
ما امروز
در اینجا جمع
شدهایم تا به
سیاست
بمباران آثار
باستانی
بشریت در
ایران، که
آقای ترامپ
آنرا اعلام
کرده است،
اعتراض کنیم و
اعلام نمائیم
که این اقدام
وی یک جنایت
جنگی است.
ما در
اینجا
گردآمدهایم
که از ویرانی
ایران
جلوگیری کنیم
و مخالفت خویش
را با توحش و
بربریت
امپریالیستی
و صهیونیستی
در منطقه
اعلام نمائیم.
ما در
اینجا گرد
آمدهایم تا به
ویرانی افغانستان،
عراق، سوریه،
یمن و فلسطین
به دست
امپریالیسم و
صهیونیسم و
ناتو اعتراض
نمائیم.
حضور ما
در اینجا
نباید حمایت
از رژیم
ارتجاعی و ضد
مردمی جمهوری
اسلامی در
ایران تلقی
شود؛ حضور ما
دفاع از یک حق
دموکراتیک و
به رسمیت شناخته
شده جهانی است،
که باید شامل
همه کشورهای
جهان، صرفنظر
از بزرگی و
کوچکی و نوع
ایدئولوژی و
حکومت آنها
گردد.
تعیین
سرنوشت خلق
ایران تنها به
عهده مردم ایران
است و نه یک
نیروی متجاوز
و غارتگر و
ضدبشری خارجی.
مردم
ایران یک
پارچه در
مقابل تجاوز
بیگانگان
خواهند
ایستاد و از
استقلال و
تمامیت ارضی
ایران دفاع
خواهند کرد.
رژیمهای
ایران میآیند
و میروند ولی
ایران باقی و
زنده میماند.
مرگ بر
جنگطلبان و
مداخلهگران!
دست
آمریکا از
ایران کوتاه
باد!
آمریکا
باید منطقه
خاورمیانه را
ترک کند!
زنده باد
دوستی همه ملل
منطقه!
فعالان
حزب کار ایران
( توفان) در
آلمان
تاریخ ۲۵/۱/۲۰۲۰
این
بیانیه در
تظاهرات ضد
جنگ به طور
وسیع پخش شد و
مورد استقبال
تظاهرکنندگان
قرار گرفت.
قیام
محرومان، «یوم
الهی» که
خمینی از
فرارسیدن آن،
وحشت داشت!
«از
آن روزی
بترسید که
خدای نکرده
یکی از «ایام
الله» پیدا
بشود و مردم
زاغه نشین
بفهمند در
باطن ذات شما
چیست، و یک
انفجار حاصل
بشود؛ آن روز
فاتحه همه ما
را میخوانند!»
خیزش
خودجوش
محرومان، که
از دیماه ۹۶
در اعتراض به
گرانی
افسارگسیخته
و وضعیت معیشتی
از شهر مشهد و
نیشابور آغاز
شد و به سرعت بیش
از یکصد شهر
ایران از شرق
تا غرب و از
شمال تا جنوب
ایران را
دربرگرفت، هر
چند با سرکوب
و کشتار و
زندان موقتاً
توانستند
شعلههای
ملتهب خشم
آنها را کنترل
کنند، همچون
آتش زیر
خاکستر و
اینبار
گستردهتر و
ملتهبتر از
قبل، مجدداً
در آبانماه ۹۸
سراسر ایران
را دربرگرفت.
جنایتکاران
حاکم، گُرازهای
وحشی تا دندان
مسلح خود را
برای نشاندادن
«اقتدار» به
جان جوانان
محروم و له
شده و جان به
لب رسیده
انداختند تا
سراسر ایران
را به جبهه
جنگی طبقاتی و
نابرابر
تبدیل کنند و
یکبار دیگر به
مردم یادآور
شوند که به
خاطر حفظ نظام
«مقدس» حاضر به
هرگونه جنایت
و شناعت و
رذالتی هستند!
چند هزار کشته
و زخمی و
چندین هزار
زندانی دیگر،
محصول نبرد «مقتدارانه»
و«قهرمانانه»
نیروهای مسلح
نظام مقدس با
زحمتکشانی
بود که جز
فریاد علیه بیعدالتی
و مشتهای گرهکرده
سلاحی
دراختیار
نداشتند! این
جنایت و قصاوت
به حدی بود که
حتی خود
جانیان را به
دست و پا انداخت
که باز با
انبانی از
نیرنگ، فریب،
دروغ و جعل
توجیهاتی
دست و پا کنند.
کشتار
محرومان را به
گروههائی از
آن سوی مرز
آمده، نسبت
دادند و دستور
دلجویی از
خانواده آنها
و در لیست
شهدا قراردادن
برخی از آنها
را صادر
نمودند؛ با
این حال ابعاد
جنایت و
آشکاربودن آن
به نحوی بود
که حتی صدای
نمایندگان
دستچینشده
و از
فیلترگذشته
را هم درآورد.
«حمیده
زرآبادی»،
نماینده
قزوین و آب یک
و البرز در
جلسه دوم
دیماه مجلس
شورای اسلامی
چنین میگوید:
«نمیشود
بیکاری برای
مردم، گرانی
برای مردم،
سختی برای
مردم، محاصره
اقتصادی ضررش
مستقیم متوجه
توده مردم،
آخرش هم پول
مملکت را بدهند
به این مسئول
و آن مسئول تا
بخورد و به ریش
مردم و انقلاب
بخندد. باید
سئوال کرد این
ارگانهای
موازی این پولها
را میگیرند
چه خدمتی به
مردم میکنند،
جز اینکه آخرش
به مردم درشتگویی
کنند. این
روزها در پی
حوادث اخیر
(آبانماه)،
زنان و مردان
سرزمینم داغی
بر سینه
دارند؛ داغ
جوانانی که
تنها جرمشان
این بود که به
وضعیت معیشتی
اعتراض داشتند
و خونشان
ریخته شد و
بعضیها
آنقدر یاغی و
گردنکِش شدهاند
که نه تنها
پول مملکت را
میخورند،
بلکه از جانباختن
افراد بیگناه
به گونهای
سخن میگویند
که داغ بر داغ
این مردم
بیافزاید. این
چه حرفی است
که انقلاب
حضامت شد. وای
به حال شما! این
خونهای
ریخته را
چگونه میخواهیم
جواب دهیم؟
چندبار باید
از این داغ بمیریم؟
اینها همه
مردم هستند!
اگر نیستند،
بگوئید تا
بدانیم؛ چه
کسی مشخص میکند
که چه افرادی
حق شهروندی
دارند؟ تمام
کنید این خودی
و غیر خودی را
که تنها عدهای
میتوانند هر
حرف و سخنی را
بزنند و
پاسخگو هم نباشند.
این ضعف ماست
که نتوانستهایم
حقی را که در
قانون برای
اعتراض مردم
در نظر گرفته
شده است، مهیا
کنیم. این ضعف
ماست که سر در
زیر برف برده
و از یاد بردهایم
که تمام
سرمایه این
کشور مردم
هستند نه چاههای
نفتی که با یک
امضاء تقدیم
میشود و بانکها
و موسساتی که
پر از اختلاس
و رباست. آقای
رئیس جمهور
امیدوارم که
نگوئید از
حوادث آبانماه
هم بیخبر
هستید. مگر
شما نبودید که
میگفتید من
سرهنگ نیستم و
حقوقدان هستم.
حال در جایگاه
رئیس جمهور و
حقوقدان از
حقوق مردم
دفاع کنید! به
قول امام
خمینی این
مردمی که شما
را روی کار
آوردند، این
مردم کوچه و
محله و زاغههایی
را که شماها
را روی مسند
نشاندند،
ملاحظه آنها
را بکنید.
بترسید از آن
روزی که بفهمند
در باطن ذات
شما چیست».
خانم «سیده
حمیده
زرآبادی» با
بیان این نقل
قول و تاکید
بر «باطن ذات»
آقایان به
نکتهای
کلیدی اشاره
دارد که
درواقع چیزی
جز ماهیت طبقاتی
حاکمیت نیست!
همان واقعیتی
که خمینی در
پوشش اسلامخواهی
و وعده و
وعیدهای
سرخرمن از
زحمتکشان پنهان
میکرد و به
خامنهای
هشدار میداد
از آن «یوماللهی»
که مردم زاغهنشین
پی به ماهیت
طبقاتی
حاکمیت
مافیایی،
کثیف، پلید،
دزد،
جنایتکار و
حیله گر
اسلامی ببرند!
***
«جام
جهان زخون دل
عاشقان
پُراست - حرمت
نگاه دار گرش
نوش میکنی»
نامهای
از ایران در
مورد اوضاع
داخلی و خارجی
....... بیش
از صد سالی
است که مردم
ایران برای
آزادی، استقلال
وعدالت
اجتماعی
مبارزه میکنند.
در این راه
جانهای
شیرینی را از دست
دادند، اما هنوز
هم به اهدافشان
دست نیافتند.
انقلاب
مشروطیت با دخالت
بیگانگان،
روسیه تزاری و
انگلیس، و با خیانت
خائنین داخلی
و با توسل به
کودتای سید ضیا
و رضاخان، در اسفند
۱۲۹۹ به شکست
انجامید. در نهضت
ملی کردن نفت،
باز بیگانگان،
اینبار
آمریکا و انگلیس،
و با خیانت
خائنین
داخلی، توسط
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ موفق
به شکست جنبش
شدند. در انقلاب
۵۷
بازهم اجنبیها،
آمریکا،
انگلیس،
فرانسه و آلمان
توانستند با کمک
خائنین داخلی
سوار بر موج
قیام مردمی شوند
و ملت ایران
را به این
روزگار ظلمت و
سیاهی
بکشانند.
فاکتور
اساسی در شکست
هر سه مورد،
بیسوادی
سیاسی و اجتماعی
در شناخت دوست
از دشمن بود! و شوربختانه
این رشته در کلیتاش
سر دراز دارد! هنوز
هم هستند کسانی
که از بیداد
نظام سرمایهداری
جمهوری
اسلامی دل به
«یاری و کمک»
امپریالیسم
آمریکا، این
قاتل میلیونها
انسان، از جنگ
کره و ویتنام
گرفته تا آمریکای
لاتین و خاورمیانه،
بستهاند. این
جماعت نادان و
بیسواد
سیاسی بدون
اینکه وابسته
به فلان یا بهمان
گروه و یا سازمان
سیاسی باشند،
قادر به تشخیص
دوست از دشمن
نیستند. نفرت
بیاندازه از عملکرد
رژیم، بیاطلاعی
از تاریخ و بی عملگیشان
در مبارزه،
آنان را به
راه خطا کشانده
است و میکشاند.
از حمله هوایی
آمریکا به
کتائب حزبالله
(الحشدالشعبی)،
از ترور قاسم
سلیمانی و ابومهدی
مهندس و هشت
نفر دیگر از همراهانشان
ابراز خوشحالی
میکنند و ابلهانه
آمریکا را ناجی
میپندارند.
ازاینها
که بگذریم دیگه
چه کسانی از حمله
نظامی آمریکا
به عراق،
لیبی،
افغانستان،
سوریه و ایران
شادمان شدند و
میشوند؟
سلطنت طلبان،
مجاهدین مریم
رجویها، دارودسته
حمیدتقوایی به
نام «حزب
کمونیست
کارگری ایران»
که الحق نه کمونیست
هستند و نه
کارگری و نه
ایرانی. چونکه
همین دیروز یکی
از سخنگویانشان،
به نام اصغر کریمی
در کانال
ماهوارهایشان
به اسم «کانال
جدید»، هم
ناسیونالیسم
(ملیگرایی) و
هم حق حاکمیت
و دفاع از تمامیت
ارضی را کاملاً
ارتجاعی
خواند و هم بیشرمانه
از جداشدن خلقهای
ایران حمایت
نمود! غیراز این
سه گروه
نامبرده،
داعشیها،
جبهه النصرة،
القاعده،
ناتانیاهو،
جان بولتون،
بنسلمان،
ایرانیان
«جمهوری خواه
و شورای
گذار»، گرداندگان
کانال
ماهواره ای من
و تو، ایران اینرنشنال،
فرشگردیها،
یا همان حزب
رستاخیزیها
و دیگر
مرتجعین و دشمنان
مردم ایران هم
رقص و پایکوبی
کردند. همه
اینانی که در بالا
از ایشان نام
برده شد،
عامدانه
نوکران و جیرهخواران
و سرسپردگان
نظام سرمایه داری
جهانیاند.
چطور میتوان
پذیرفت که
آمریکا از آن سوی
کره زمین
بیاید و خاورمیانه
را به خون
مردمان و باشندگان
آن رنگین
سازد؟! آیا باید
نوکری
امپریالیسم
آمریکا را پذیرفت؟
یک
فرشگردی، در کانال
ایران اینرنشنال
گفت که: قاسم
سلیمانی بیش
از ۵۰۰ هزار نفر
از مردم سوریه
را کشتارکرد.
با این حساب
نتیجه میگیریم
که داعش و جبهه
النصره و القاعدیها،
با کمک آمریکا،
عربستان و ترکیه
و غیره ... از مردم
سوریه دفاع میکردند
و حامی رژیم
اسد بودند که
سقوط نکند!؟
در
اول ژانویه ۲۰۲۰
روزنامه
واشنگتن پست
نوشت:
«اینکه
سفارت آمریکا در
بغداد را صرفاً
یک ساختمان
دیپلماتیک
بخوانیم، به
شدت اندازه و مقیاس
آنرا کوچک
شمردهایم. با
مساحت ۴۲۰هزار متر مربع،
معادل ۴۲ هکتار،
این مجموعه
تقریباً به
اندازه شهر واتیکان
است». با این
حساب
سفارتخانه
امپریالیسم
آمریکا در بغداد،
یک کشور کوچک
در خاورمیانه
است! با بیست
هزار نفر پرسنل
نظامی،
اطلاعاتی و سفارتی
و غیره...! این
سفارتخانه
کانون جنگ و توطئه
علیه کشورها و
مردمانی است
که «سرکشاند» و
تسلیم سیاستهای
آمریکا نمیشوند.
سوای سفارت
اینچنانی، دهها
پایگاه نظامی
و دهها هزار نیروی
نظامی مستقر در
آنها را به
این «سفارتخانه»
باید اضافه
کرد!
رویداد
اخیر، مبارزات
به حق کارگران
و دیگراقشار زحمتکش
ایران، برای
رهایی از ظلم
و جور حاکمان
رژیم اسلامی و
همچنین
مبارزات و دادخواهی
مردم عراق
علیه بیکاری،
علیه فساد و غارت
را، عجالتاً
به سایه بُرد.
ارسال
نامه، بعد از وقایع
اخیر، از طرف
سردمداران
آمریکا به
سفارت سوئیس،
برای رژیم
سرمایهداری
ایران، جای
بسی شگفتی
است!؟
کمونیستها
با حفظ
استقلال فکریشان،
از جبهه
واحدی، سوای
قومیت، نژاد و
مذهب، در پیکار
علیه
امپریالیسم،
صیهونیسم و فاشیسم،
استقبال
خواهند کرد!
چون از این
طریق و با چنین
اتحادی میتوان
متجاوزین
کشور و منطقه
و رژیمهای سرکوبگر
را تاراند و به
استقلال و آزادی
دست پیداکرد!
امنیت و آرامش
در خاورمیانه
تنها در گرو
مبارزه علیه
سیاستهای
تجاوزگرانه
نظامی و سیاسی
آمریکاست!
زیرا که هنوز هم
دشمن شماره یک
خلقهای جهان
در رهایی از استعمار
و استثمار است!
***
همدردی با
هموطنان سیلزده
سیستان و
بلوچستان
به یاری
هموطنان سیلزده
در سیستان و
بلوچستان
بشتابیم
بارش باران و
طغیان سیل در
بسیاری از نقاط
استان سیستان
و بلوچستان
ویرانی عظیمی
بهبارآورده
است.
خانههای
مسکونی ویران
شدهاند. در
زرآباد
بلوچستان، که
بخش اعظم موز
کشور را تأمین
میکند، بیش
از هزار هکتار
باغ موز کاملا
تخریب شده
است.
در کنار
محرومیتها و فقر
شدیدی که مردم
این استان مانند
سایر نقاط
ایران با آن
دست بهگریباناند،
پرسشی که همواره
و در هر فاجعهای
مطرح میشود،
این است که
آیا امکان
ممانعت و پیشگیری
این بحران وجود
داشت؟ آیا این
فاجعه یک غضب
الهی است یا
یک بیتدبیری
و بیکفایتی و
یک فاجعه
زمینی؟ آیا
چنین سیلی
سرزده آمد و
با مدیریت
صحیح میشد از
ابعاد فاجعه
کاست؟ در همین
رابطه «مریم
طالشی»،
خبرنگار
روزنامه
ایران در
توییتر مینویسد:
«تمام آبی که
در حال حاضر
به صورت سیل
در دشتیاری
جاری شده، به
خاطر باران
نیست. بخشی از
آن نتیجه سرریز
شدن سد زیردان
چابهار است.
با وجود اینکه
از دو هفته پیش
نسبت به وقوع
بارندگی شدید
هشدار داده شده
بوده، آب سد
رهاسازی نشده
و همین شدت
سیلاب را
بیشتر کرده
است».
«غلامحیدر
زورقی»، رئیس
سازمان جهاد
کشاورزی استان
سیستان و
بلوچستان
اعلام کرد که « اخیراً
بارش باران در
بخش کشاورزی
جنوب استان
سیستان و
بلوچستان ۷۴۶ میلیارد
تومان خسارات
برجای گذاشته
که بیشترین آن
در بخش اراضی
کشاورزی بوده
که ۲۱۱ میلیارد
تومان خسارت
را بهخود
اختصاص داده
است».
بهگفته «زورقی»،
«سیل اخیر به ۲۵ هزار و ۶۴۵ هکتار از
اراضی زراعی،
یکهزار و ۴۶۸ حلقه چاه و
چاهک، ۱۶۲
باب استخر، ۶
واحد
مرغداری، ۵۴۰ رشته قنات، ۶۲۰ کلونی زنبور
عسل و… خسارت
وارد کرده است».
رئیس
سازمان جهاد
کشاورزی
استان سیستان
و بلوچستان
روز شنبه ۲۸ دی میزان
خسارت به بخش
کشاورزی در ۱۵ شهرستان سیلزده
به جز بخش
شیلات را بیش
از۶۴۰ میلیارد
تومان اعلام
کرده بود.
بیشتر
این خسارات
به مزارع و
باغات بهویژه
باغات میوههای
گرمسیری به
مساحت ۷ هزار
هکتار، اراضی
زراعی به
مساحت ۲۵ هزار
و ۶۴۵ هکتار، تلفشدن
۷
هزار و ۳۲۲
رأس دام سنگین
و سبک، تخریب
یک هزار و ۴۶۸ حلقه چاه و
چاهک و ۵۴۰
رشته قنات، یک
هزار و ۲۰۷
واحد
دامداری، ۶۲۰ کُلنی زنبور
عسل، ۶ واحد
مرغداری، ۱۶۲ باب استخر
ذخیره آب، ۲۲۰ مورد بندسار
حفاظتی مزارع
و آبخیزداری،
سیستمهای
نوین آبیاری
در سطح ۴ هزار
و ۳۹۵هکتار، ۱۰۲ کیلومتر
لوله انتقال
آب و ۱۶۱ کیلومتر
جاده دسترسی
به مزارع بوده
است.
«احمدعلی
موهبتی»،
استاندار
سیستان و
بلوچستان
یکشنبه ۲۹ دیماه گفت: «بیش
از ۱۰۰ هزار
کیلومتر در
این استان
درگیر سیل بود
که ۶۱ هزار
کیلومتر مربع
آن وضعیت
بحرانی داشت و
یک هزار و ۵۴۲ روستا در این
منطقه آسیب
دید که این
تعداد بالای
روستا و
پراکندگی و
عدم دسترسی،
صعبالعبوربودن
و گستردگی
مناطق، خدمترسانی
را سخت کرده
بود.استان
سیستان و
بلوچستان ۱۸۶ هزار
کیلومترمربع
وسعت دارد».
هنوز آمار دقیقی
از تلفات جانی
و مالی در دست
نیست. فقدان
برنامهریزی
و عدم سرمایهگذاری
كافی برای
مقابله با چنین
حوادثی، عدم
اطلاعرسانی
شفاف و بسیج
عمومی مردمی
جهت كمكرسانی
به هموطنان آسیب
دیده ما،
بازهم بیش از
پیش بیتدبیری
و ماهیت فاسد
و بیکفایت
جمهوری اسلامی
را برملا
ساخت.
حزب کار ایران
(توفان) ضمن
ابراز همدردی
وهمبستگی با
مردم سیلزده
سیستان و بلوچستان
از دوستداران
و هواداران
حزب و همه
مردم آزاده میخواهد
با استفاده از
تجربیات كمكرسانی
فاجعه سیل و طوفان
در سال گذشته
در شهرهای
شمال و جنوب و
سایر شهرهای ایران
و با بسیج
افكار عمومی
در داخل و
خارج و به هر
طریق ممکن به
یاری سیلزدگان
بشتابیم.
حزب کار ایران
(توفان)
دوم بهمن ماه ۱۳۹۸
***
درجبهه
نبرد طبقاتی
اخبار و گزارشات
کارگری دی ماه
۱۳۹۸
دیماه با
شب یلدا آغاز
شد، شبی که
نماد پیروزی
روشنایی بر
تاریکی است و
به همین جهت
هزاران سال
است که در
ایران و
کشورهای
همجوار ایران
جشن گرفته میشود.
ولی به دلیل
وجود نظام
سرمایهداری
اسلامی در
ایران مدتهاست
که هر سال
مردم ایران
حسرت سالهای
قبل را میخورند
و در هر جشنی
میگویند
دریغ از
پارسال!
دیماه
امسال به
دنبال آبان و
آذر خونین آمد
و سیاست سرکوب
و فقیرسازی
نئولیبرالهای
ایرانی، که مو
به مو دستورات
سازمانهای
مالی
امپریالیستی
را به مورد
اجرا میگذارند،
تا زمینه ورود
سرمایههای
امپریالیستی
آماده شود،
کماکان ادامه
یافت. گرانساختن
بنزین به
دنبال گرانسازی
تمامی
مایحتاج مردم
شعله بر زندگی
مردم انداخت و
خشم زحمتکشان
را موجب گشت و
سرکوبگران
اسلامی وحشتزده
به کشتار مردم
له شده در زیر
خط فقر
پرداختند به گمان
آنکه حکومت
خود را
جاودانی کنند.
کارگران و
زحمتکشان
ایران، که با
غول سرمایهداری
اسلامی درگیر
هستند، از
جانب
امپریالیستها
نیز در زیر
فشار تحریمهای
غیرانسانی
قرار گرفتهاند.
علاوه بر سختی
مضاعف برای
تهیه ضروریات
زندگی، تهدید
مداوم و جانفرسای
جنگ احتمالی
نیز بر مشکلاتشان
افزوده شده
است، که این
موضوع نیز خود
موجب سرکوب
بیشتر از طرف
رژیم میشود.
شعبه ۳۶
دادگاه
تجدیدنظر
استان تهران «اسماعیل
بخشی»، «محمد
خنیفر»، «سپیده
قُلیان»، «امیر
امیرقلی»، «امیرحسین
محمدی فرد»، «ساناز
الهیاری»، «عسل
محمدی»، «عاطفه
رنگریز» و «مرضیه
امیری» هر یک
را به ۵ سال
حبس قطعی
محکوم کرد. «علی
نجاتی» نیز در
دادگاه
انقلاب تهران
به ۵ سال حبس
محکوم شد. این
احکام
ظالمانه، که
بطور ناگهانی
و در غیاب
متهمان و
وکلای آنها
صادرشده بود،
روز ۲۵ آذر ابلاغ
گردید. دو روز
پس از ابلاغ
این احکام، روز
چهارشنبه ۲۷
آذر، «یوسف
بهمئی»، «ابراهیم
عباسی منجزی»،
«محمد خنیفر»، «مسلم
چشم خاور»، «ایمان
اخضری» و «خدائی»
به اتهام
اخلال در نظم
عمومی در شعبه
۱۰۲ کیفری ۲
شهرستان شوش
به ریاست قاضی
«سراج» مورد
محاکمه قرار
گرفتند. رژیم
سرمایهداری
اسلامی، که به
وحشت مرگ و
تشنجی کشنده
گرفتار گشته
است، تمام قد
و با شمشیر
خون چکان و از
رو بسته خود
به عربدهکشی
روی آورده تا
صف متحد و
یکپارچه
کارگران را از
مقابل خود
بردارد و گمان
بُرده است که
با زندان و
شکنجه میتواند
در عزم کارگران
و زحمتکشان
خللی وارد
آورد. زهی
خیال باطل!
نظام
مقدس! که نه میخواهد
و نه میتواند
معضلات
اجتماعی را حل
کند و گویا
وظیفهای در
مقابل مردم
سیلزده،
بیکار، فقیر،
حاشیهنشین و
… برای خود
احساس نمیکند،
فقط و فقط به
سرکوب و
بیکارسازی و
تحمیل فقر
بیشتر و هر آنچه
ایجاد فساد میکند،
میپردازد و
البته بدین
شکل تیشه بر
ریشه خود میزند
و قبر خود را
میکَنَد. هر
قدر بیشتر
تلاش میکند
ارتش
زحمتکشان را
بیشتر در
مقابل خود مییابد،
زیرا تا ظلم
وجود دارد،
مبارزه نیز
ادامه می یابد.
اگرچه سرکوب
شدت یافته است،
ولی مبارزه
نیز جریان مییابد.
در ذَیل بر
بخشی از وقایع
مبارزاتی
وقوعیافته
در دیماه نظری
میاندازیم:
زندانیان
جنبش کارگری
۱
دی
«آرش
گنجی» مترجم و
منشی کانون
نویسندگان
ایران، در
منزل خود
بازداشت و به
مکانی
نامعلوم منتقل
شد.
معلم
زندانی «عبدالرضا
قنبری» از
زندان
گوهردشت آزاد
شد. برای
آزادی تمامی
معلمان
زندانی از جمله
«محمد حبیبی»، «اسماعیل
عبدی»، «محمود
بهشتی» و
تمامی
کارگران و
زندانیان
سیاسی بکوشیم.
برای «علی
اسحق» از
زندانیان
سیاسی دهه شصت،
که نزدیک به
یک ماه پیش
بازداشت شده
است، قرار
وثیقه ۳۰۰
میلیونی صادر
شد.
۳
دی
کانون
نویسندگان
ایران
بازداشت «آرش
گنجی» را
محکوم کرد و
خواهان آزادی
فوری و بی قید
و شرط او و همه
زندانیان
سیاسی و
عقیدتی شد.
جلسه بیدادگاه
رسیدگی به
شکایت! وزیر
اطلاعات از «اسماعیل
بخشی» با
موضوع واهی
«نشر اکاذیب» و
در واقع به
دلیل «افشای
شکنجه» در
دوران
بازداشت،
برگزار شد. «اسماعیل
بخشی» در حین
دستگیری مورد
آزار و اذیتهای
بدنی و روحی
قرار گرفته
بود.
در هفتاد
و سومين روز
نافرماني
مدني «محمد
حبيبی» و «فرهاد
ميثمی» و «برزان
محمدی» و «مهدی
مسكين نواز»،
در اعتراض به
تضييع حقوق
زندانيان در
زندان، بار
ديگر «محمد
حبیبی» ممنوع
الملاقات شد.
۵
دی
«جعفر
ابراهيمی» و
جمع کثیری از
شرکتکنندگان
در مراسم چهلم
جانباختگان
آبان بازداشت
شدند. اتحاد
بازنشستگان
بازداشت «جعفر
ابراهیمی» را
محکوم کرد و
خواستار
آزادی هر چه
سریعتر وی و
دیگر
بازداشتیان
بدون قید
وثیقه شد.
۸
دی
در بیدادگاه
تجدیدنظر به
ریاست قاضی «زرگر»
بدون دعوت از
متهمان و
وکیلانشان احکام
بدوی صادره
برای «رضا
خندان
(مهابادی)» و «بکتاش
آبتین» عیناً
تایید شد و
حکم «کیوان
باژن» به سبب
نداشتن سابقه
کیفری به سه و
نیم سال حبس
تعزیری کاهش
داده شد. یعنی
مجموعاً ۱۸۶
ماه زندان
برای انتشار
نشریه داخلی،
آماده سازی کتاب
«پنجاه سال
کانون
نویسندگان
ایران» و شرکت
در مراسم
بزرگداشت
اعضای کانون
صادر شد. به اعتقاد
کانون
نویسندگان،
هدف این گونه
محاکم و احکام
در چند دهه
اخیر «پراکندن
رعب و وحشت و
سرکوب آزادی
بیان» است. زهی
خیال باطل!
براساس
خبر منتشر شده
در کانال
سندیکای شرکت واحد،
حکم دادگاه
بدوی، ۵ سال
زندان «حسن
سعیدی» در
دادگاه
تجدیدنظر تأیید
شد. طی چند
هفته گذشته
احکام ۵ سال
زندان برای
کارگران هفت
تپه، «علی
نجاتی»، «اسماعیل
بخشی»، «محمدخنیفر»
و همچنین
مدافعان جنبش
کارگری، «سپیده
قُلیان»، «امیر
حسین محمدی
فرد»، «ساناز
الهیاری»، «امیر
امیر قلی» و «عسل
محمدی»، در بیدادگاههای
مدافع سرمایه
صادر شده است.
صدور اینگونه احکام
نشان از آن
دارد که
حامیان زر و
زور برای دفاع
از منافع
سرمایهداران
دست به هر
کاری خواهند
زد، اگر لازم
باشد با تکتیراندازها
مردم گرسنه را
در خیابانها
مورد اصابت
قرار میدهند
و آنجا که این امکان
را داشته
باشند، با
احکام فلهای
کارگران و
مدافعان جنبش
کارگری را به
بند میکشانند.
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
صدور احکام ضد
کارگری را
محکوم کرد و اعلام
داشت که طبقه
کارگر با
زندان و شکنجه
مرعوب نخواهد
شد.
۹ دی
محرومیت «گلرخ
ایرایی» و «آرش
صادقی» از
ملاقات و تماس
تلفنی.
«سها
مرتضایی» در
دهمین روز
اعتصاب غذای
خود به دلیل
عدم امکان تأمین
وثیقه ۵۰۰
میلیون
تومانی، به
بهانه
آزادشدن، از
بند امنیتی
زندان اوین به
زندان قرچک
ورامین منتقل
شد.
۱۰
دی
شمارى از
زندانيان
سیاسی زندان
مركزى اهواز (شیبان)
كه همگى از
بند ۵ در سال
گذشته به
وضعيتشان در
زندان اعتراض
كرده بودند، هر
كدام به سه
سال حبس محكوم
شدند.
کانون
نویسندگان
ایران «خطاب
به همه
نویسندگان و
مدافعان
آزادی بیان در
جهان» بیانیهای
منتشر کرد و
خواستار لغو
حکم زندان سه
نویسنده عضو
کانون شد. در
این بیانیه
آمده است که «کانون
نویسندگان
ایران از
نویسندگان،
هنرمندان و
نهادهای
فرهنگی و حقوق
بشری داخل
ایران و خارج
از آن و از
انسانهای
منصف و آزادیخواه
انتظار دارد
که از هر راه و
روش ممکن و
مناسب به حکمهای
انشاء شده
برای رضا
خندان (مهابادی)،
بکتاش آبتین و
کیوان باژن
اعتراض کنند و
خواهان لغو
آنها شوند. با
بلندکردن
صدای اعتراض
در هر جای
جهان نباید
اجازه داد
صاحبان قدرت
در حق
نویسندگان
ستم روا دارند
و این حکمهای
ناعادلانه را
به اجرا
درآورند».
۱۱
دی
«رها
عسکریزاده»
فعال حقوق
زنان، که از
هفتم آذرماه
در بازداشت
بود، امروز با
قرار وثیقه از
زندان اوین
آزاد شد.
کمیته
هماهنگی برای
کمک به ایجاد
تشکلهای
کارگری اعلام
کرد: «ماهرخ
روستا»، «فراز
روشن»، «کاوه
مظفری»، «جلوه
جواهری»، «فروغ
سمیع نیا»، «احمد
زاهدی» و «هومان
تحریری» که در
سلولهای
انفرادی
اداره
اطلاعات
بودند، به
زندانهای «لاکان»
و «ضیابر»
انتقال داده
شدند. کمیته
هماهنگی برای
کمک به ایجاد
تشکلهای
کارگری،
ادامه
بازداشت این
عزیزان را شدیداً
محکوم کرد و
خواستار
آزادی بی قید
و شرط آنها شد.
کانون
صنفی
فرهنگیان
گیلان
دستگیری
روزنامهنگاران
و فعالان مدنی
را محکوم نمود
و خواستار
آزادی همگی
آنان گشت.
همزمان
با ادامه
نارضایتیهای
کارگران هپکو به
دنبال اعتصاب
هفته گذشته،
نیروهای
امنیتی دو نفر
از کارگران را
که در تجمعات
اخیر بازداشت
و با قید
وثیقه آزاد شده
بودند،
مجدداً
دستگیر کردند.
۱۲
دی
انتقال
زندانیان بند
زنان اوین به
بیمارستان
روانی رازی و
تزریق آمپول
روانگردان
از روشهای
جدید اعمال
فشار است که
با دستور
مستقیم بازپرس
برای پایانبخشیدن
به مقاومت و
مبارزه انجام
میشود. و این
امری است محال
زیرا تا ظلم و
نابرابری
وجود دارد و
تا وقتی جامعه
به طبقات
بالادست و
فرودست تقسیم
شده است،
مبارزه نیز
ادامه دارد و
از بین نخواهد
رفت.
چهار نسل
از مادران
دادخواه به
همراه انسانهای
آزادیخواه و
برابریطلب
در مراسم
خاکسپاری «حاجیه
سجادی»، (مادر
قادری) حضور
یافتند.
«سپیده
قُلیان» از
درون زندان
نامهای برای
مردم فرستاد
که در آن میخوانیم:
«رابطهی
زندانی سیاسی
با حاکمیت، از
هر جناح و
دستهای،
رابطهی
قربانی و جلاد
است. دستگاههای
سرکوب و
نهادهای
امنیتی، فعال
سیاسی را به
عنوان ابزاری
میبینند که
با زندانی
کردنش، با
شکنجهاش و با
ساختن
نامستندهای
صدا و سیما در
موردش، سیاست
ارعاب عمومی
برای پیشگیری
از اعتراضات
را پیش ببرند.
این نهادها
زندگی شخصی،
حیات شغلی و
وضعیت تحصیلی
زندانی را با
بحران مواجه
میکنند، تا
دیگرانی که دل
در گروی تغییر
وضعیت موجود
دارند، از
سرنوشت
زندانی سیاسی نتیجه
بگیرند که
بهتر است سکوت
کنند. ...»
۱۳
دی
«پروین
محمدی»، فعال
کارگری محبوس
در زندان
کچویی کرج در
پی آسیبدیدگی،
با دستبند و
پابند به
بیمارستان
خارج از زندان
منتقل شد و
بدون رسیدگی
مناسب پزشکی
به زندان بازگردانده
شده است، که
عدم رسیدگی به
وضعیت او برای
درهم شکستن
این شیرزن
مبارز است.
۱۴
دی
«آنیشا
اسدالهی» به
سه ماه حبس
تعزیری، شش
ماه حبس
تعلیقی و محکومیتهای
اجتماعی دیگر
محکوم شد.
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
زندانی کردن «آنیشا
اسدالهی»،
مدرس زبان و
از حامیان
حقوق کارگران
را محکوم میکند
و لغو تمامی
احکام صادره
در مورد
بازداشتشدگان
روز جهانی
کارگر را
خواهان است.
کمیته
دفاع از «جعفر ابراهیمی»
با صدور
اطلاعیهای،
ضمن محکومکردن
بازداشت این
معلم، خواهان
آزادی فوری «جعفر
ابراهيمي» شد. همچنین
این کمیته
نگرانی خود را
از وضعیت سلامتی
این معلم
بازداشتی
اعلام و با
توجه به
بیماری «جعفر
ابراهیمی» و
تحت نظر پزشک
بودن وی،
مسئولیت
سلامت جانی وی
را بر عهده
مسئولین
زندان اعلام
کرد و نسبت به
هر گونه خطر
برای سلامت وی
هشدار میدهد.
۱۵
دی
شورای
هماهنگی تشکلهای
صنفی
فرهنگیان
ایران در
بیانیهای در
اعتراض به
بازداشت
غیرقانونی «جعفر
ابراهیمی»
آورده است: «در
شرایطی که
کشور بیش از
هر زمان دیگر
نیازمند وحدت
و انسجام ملی
است، اتخاذ
چنین رویکردی
در برخورد با
منتقدین
داخلی، آیا سُستنمودن
پایههای
همان ساختاری
نیست که ادعای
حفظ آن میشود؟
شورای
هماهنگی تشکلهای
فرهنگیان،
ضمن ابراز
نگرانی شدید
خود از وضعیت «جعفر
ابراهیمی» و
اعتراض به
بازداشت و
نگهداری
غیرقانونی این
معلم و فعال
صنفی، خواهان
آزادی هرچه
سریعتر این
همکار و تمامی
بازداشت
شدگان اخیر
است.
۱۷
دی
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
احکام قرون وسطایی
و هرگونه پروندهسازی
برای کارگران
را محکوم کرد
و خواهان
پایاندادن
به احضار و تهدید
کارگران از
سوی نهادهای
امنیتی شد.
۱۹
دی
انجمن
صنفی
فرهنگیان
شاغل و
بازنشسته
کرمانشاه در
دفاع از «جعفر
ابراهیمی»
بیانیهای
صادر کرد که
در آن آمده
است: «بازداشت
جعفر
ابراهیمی را
محکوم کرده و خواهان
آزادی بی قید
و شرط این
یاور کودکان
کار و حامی
آموزش رایگان و
دیگر معلمان
دربند میباشد».
تعدادی از
اعضای
سندیکای
کارگران شرکت
واحد و دیگر
فعالین
کارگری و مدنی
با «عبدالرضا
قنبری»، معلم،
نویسنده و
شاعر و فعال
صنفی دیدار
کردند.
کانون
صنفی معلمان
ایران (تهران)
بازداشت «جعفر
ابراهیمی»،
عضو کانون
صنفی معلمان
تهران و بازرس
شورای هماهنگی
تشکلهای
صنفی معلمان
ایران را
محکوم نمود.
۲۲
دی
«محمد
امین حسینی»،
دبیر سابق
شورای صنفی
دانشگاه
نوشیروانی بابل
و دانشجوی
حقوق دانشگاه
گرگان،
بازداشت شد.
۲۴
دی
«آرش
گنجی«، منشی
هیئت دبیران
کانون
نویسندگان
ایران با تأمین
قرار وثیقه
موقتاً آزاد
شد.
۳۰
دی
«حسن
سعیدی»، عضو
سندیکای
کارگران شرکت
واحد، برای
اجرای حکم ۵
سال زندان
فراخوانده شد.
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
صدور حکم
زندان برای «حسن
سعیدی» و فعالین
حقوق کارگران
و معلمان و
حامیان حقوق کارگر
را محکوم کرد
و خواهان لغو
کلیه احکام صادره
برای آنان شد.
«محمد
حبیبی» از مدتها
پیش به بیماری
تومور
استخوانی در
ناحیه ساعد
دست چپ مبتلا
شده است. او
پیش از این و
در پی انتقال
به زندان «فشافویه»
به دلیل شرایط
نامناسب
بهداشتی حاکم
بر زندان به
بیماری عفونت
ریه نیز مبتلا
شده است.
ممانعت از
رسیدگی
پزشکی به «محمد
حبیبی»، معلم
زندانی، از
مصادیق بارز
شکنجه و محکوم
است.
اعتصابات
کارگری
۱ دی
دومین روز
از اعتصاب و
تجمع کارگران
تاکستان در
هفت تپه.
خواستههای
کارگران تاکستان
عبارتند از: ۱-
بازگشت
مجموعه
تاکستان به اداره
کشاورزی یا
غیرنیشکری. ۲-
تعیین تکلیف چارت
کاری و عناوین
خود. ۳- عدم
ایجاد تبعیض و
تفرقهافکنی
شدید بین
پرسنل توسط مسئولین
تاکستان. ۴-
برخورد با
عناوینی که با
پارتیبازی
به بعضی افراد
داده شده است.
۵- تغییر مدیریت
تاکستان.
تجمع
رانندگان
مخابرات در
اعتراض به
پایین بودن حقوقشان
در چند استان.
این رانندگان
در چند استان کشور
از جمله استان
خوزستان و
مرکزی، در
اعتراض به
شرایط معیشتی
خود دست به
تجمع زدند.
کارگران
پیمانکاری
خاتمی در معدن
چادرملو یزد
در اعتراض به
عدم اجرای طرح
طبقهبندی
مشاغل اقدام
به تجمع کردند.
کارگران
کارخانه
سیمان شهرکرد،
که دیروز نسبت
به برخی مسائل
و مطالبات خود
اعتصاب کرده
بودند، امروز
نیز اعتصاب
کردند. کارگران
در روز دوم
اعتصاب خود از
ورود رئیس کارخانه
جلوگیری کردند
و گفتند که
اگر مدیرعامل
هم بیاید نمیگذاریم
داخل شود.
کارگران
پیمانی شاغل
در پروژه راهسازی
باند دوم توره
به بروجرد که
در اعتراض به
عدم پرداخت
حدود هفت ماه
از حقوقشان
روز یکشنبه
اول دیماه در
محل کار اقدام
به برگزاری
تجمع اعتراضی
کردند، روز
دوشنبه در ورود
به محل کار با
ممانعت
کارفرما مواجه
شدند.
۲ دی
کارگران
هپکو در
اعتراض به
حقوق پرداخت
نشده خود و
بلاتکلیفی
سهامداری،
در مقابل
استانداری
مرکزی اقدام
به برگزاری
تجمع کردند.
کارگران
راهآهن کرج
در اعتراض به
عدم دریافت
حقوق و مزایا،
دست به اعتصاب
زدند. به
دنبال اعتصاب
کارگران راهآهن
کرج، صبح
امروز
استاندار و
نماینده سپاه
در محل اعتصاب
کارگران،
حضور پیدا
کردند. همچنین
مدیران راه
آهن برای
کنترل و آرامکردن
اعتصابکنندگان،
بیمه برج ۷
کارگران را به
حساب آنها
ریختند. در
اعتصاب امروز،
بخشهای ریلگذاری
تولید
تعمیرات،
تراورس بتونی
و رانندگان
درزین شرکت
داشتند. حدود ۲۰۰
کارگر از شروع
اعتصاب در
صحنه بودند.
شماری
از رانندگان
تاکسی یگانه سوز
شهر قزوین در
اعتراض به
سهمیه پایین
بنزین در
مقابل
استانداری
قزوین تجمع
کردند.
شماری از
کشاورزان شرق
اصفهان در پی
اطلاع از شروع
مجدد حفر
کانال توسط
شرکت آب منطقهای
استان اصفهان
برای انتقال
آب سد زاینده
رود به منطقه
بن بروجن، با
تجمع در محوطه
سد تنظیمی
زایندهرود،
از حفر کانال
و انتقال آب
سد زاینده رود
برای چندمین
بار ممانعت
کردند.
۳
دی
کارگران
پیمانکاری
خاتمی در معدن
چادرملوی یزد،
برای سومین
روز در اعتراض
به عدم اجرای
طرح طبقهبندی
مشاغل، دست از
کار کشیدند و
خواستار پاسخ
صریح، کتبی و
رسمی اداره
کار هستند.
کارگران
شهرداری
مریوان در
اعتراض به عدم
دریافت
دستمزد در هشت
ماه گذشته،
دست از کار
کشیدند و
لاجرم سطلهای
زباله خالی
نشد.
جمعی از
کارگران
شهرداری کوتعبدالله،
بخش فضای سبز
در یک هفته
گذشته در
اعتراض به عدم
پرداخت حقوق
عقبافتاده
خود مقابل
ساختمان
استانداری
تجمع کردند.
جمعی از
پاکیاران
سازمان
مدیریت
پسماند شهرداری
مشهد در
اعتراض به
اخراج از کار،
مقابل شورای
شهر و شهرداری
مشهد تجمع
اعتراضی
برگزار کردند.
جمعی از
دانشجویان
دانشگاه علوم
پزشکی شیراز
در اعتراض به
کاهش دستمزد
کار ساعتی
دانشجویان در
بیمارستانها
دست به اعتصاب
زدند و در بخشهای
مربوطه حاضر
نشدند.
معترضان به
این تصمیم دانشگاه
در بخشهای
اورژانس،
اطفال،
بزرگسال،
پذیرش، رادیولوژی
و دیگر بخشهای
بیمارستانهای
تحت مدیریت
علوم پزشکی
شیراز مشغول
به کارند.
۷
دی
شماری از
کارگران
شهرداری
بروجرد برای
چندمین روز
متوالی در
اعتراض به
انتقال به بخش
نظافت شهری،
دست از کار
کشیده و
اعتصاب کردند. به
گفته معترضان
که تعداد آنها
۳۶۰ نفر میباشد،
پیشتر
شهرداری
بروجرد آنها
را برای کارهای
اداری و دیگر
بخشها
استخدام کرد؛
ولی اکنون با
وجود اینکه
این افراد
دارای مدرک
تحصیلی دیپلم
هم هستند، قصد
دارد از آنها
به بخش نظافت
شهری منتقل کند.
لازم به
یادآوری است
که کارکنان و
کارگران
شهرداری
بروجرد بهمن
ماه سال ۹۷
نیز جهت احقاق
حقوق خود، ۷
روز مقابل
شهرداری و
فرمانداری
این شهرستان
دست به تجمع
زدند. همچنین
در اسفند ماه
۹۷ نیز کارگران
و کارکنان
شهرداری
بروجرد به
دلیل عدم پرداخت
۸ ماه حقوق
عقب افتادهشان
اعتصاب کرده و
مقابل
شهرداری
مرکزی تجمع اعتراضی
برگزار کردند.
اعتراض آنها
برای چند روز
متوالی ادامه
داشت.
۸ دی
کارگران
نیبر هفت تپه
صبح در اعتراض
به وضعیت بد
معیشتی دست به
تجمع اعتراضی
زدند.
۱۰
دی
کارگران
کارخانه کک
سازی و پالایش
قطران زرند
کرمان وابسته
به شرکت تهیه
و تولید مواد
معدنی ایران
در اعتراض به
قانون جدید
این شرکت (تبدیل
وضعیت
قرارداد از
دائمی به
موقت)، اقدام
به برگزاری یک
تجمع اعتراضی
کردند.
شماری از
نانوایان
استان قزوین
روز در اعتراض
به سطح عایدی
خود از فروش
نان در مقابل
استانداری
اقدام به
برگزاری تجمع
اعتراضی
کردند.
۱۱
دی
همزمان با
روز پرستار در
اعتراض به عدم
پرداخت
مطالبات
معوقه و عدم
اجرای قانون
تعرفهگذاری
خدمات
پرستاری،
گروهی از
پرستاران در مقابل
استانداری
مشهد تجمع
کردند
۱۹
دی
اعتصاب
کارگران
پتروشیمی
هنگام، به دلیل
عدم دریافت
چند ماه حقوق
خود.
۲۶
دی
رانندگان
تاکسی اسنپ در
تهران در یک
تجمع اعتراضی
با در دست
داشتن بنری
خواستار کاهش
حق کمیسیون و
پرداخت حق
بیمههایشان
به سازمان تأمین
اجتماعی شدند.
آنها همچنین
نسبت به استهلاک
بالای خودرو و
کمبودن
سهمیه بنزینی
که برای آنها
تعیین شده است،
اعتراض کردند.
۲۸
دی
کارگران
پروژه
آبرسانی سد
گاران در
سنندج در اعتراض
به عدم پرداخت
مطالبات
پرداخت نشده خود،
مقابل
استانداری
این شهر، تجمع
کردند.
بازنشستگان
۱ دی
انجمن
صنفی
بازنشستگان
از تمام
فرهنگیان شاغل
دعوت میکند
تا به تجمع
بازنشستگان
در مقابل مجلس
بپیوندند.
۲ دی
تجمع
اعتراضی
بازنشستگان،
دوم دیماه در
تهران علیه
فقر، گرانی،
بیکاری و حقوقهای
زیر خط فقر.
جمعی از
بازنشستگان
کشوری با تجمع
مقابل مجلس،
به مختصات
لایحه بودجه ۹۹
اعتراض کردند.
در پایان
قطعنامه تجمع
قرائت گردید و
ضمن آن به
بیان خیزش
آبانماه، که
دلیلی جز
سیاستهای
خانهخرابکن
مسؤلین
حکومتی نداشت،
پرداخته شد.
بخشی از
شعارهایی که
از طرف جمعیت
بازنشسته
سرداده شد،
چنین بود: «معلم
زندانی آزاد
باید گردد!»، «زندانی
سیاسی آزاد
باید گردد!»، «این
همه بیعدالتی
/ هرگز ندیده
ملتی!»، «تا حق
خود نگیریم / از
پا نمینشینیم!»،
«نان، درمان،
معیشت، حق
مسلم ماست!»، «کارگر،
دانشجوی
زندانی آزاد
باید گردند!»، «سراسر
ایران زندان
زحمتکشان!».
۱۹
دی
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
و گروه اتحاد بازنشستگان
با صدور
اعلامیه
مشترکی ضمن
توضیح وضعیت
اقتصادی
اسفناک
کارگران و
زحمتکشان در
شرایط زندگی
در زیر خط فقر
همراه با حرص
و آز سرمایهداران
و سیاستهای
سرکوبگرانه
و نابخردانه
اقتصادی،
سیاسی،
امنیتی و …
رژیم، در
پایان
اعلامیه خود
آوردهاند: «ما
از همۀ
کارگران و
مزدبگیران میخواهیم
در همۀ
کارخانهها،
کارگاهها،
معادن،
مدارس،
بیمارستانها،
واحدهای بزرگ
کشاورزی و
دامداری،
ادارات و دیگر
واحدهای کار
در سراسر
کشور، مبارزه
برای خواست
حداقل دستمزد
به میزان ٩
میلیون تومان
در ماه را به پیش
ببرند و با
روشنگری و کار
توضیحی
حقانیت این
خواست را برای
همگان توضیح
دهند. طبقۀ
کارگر تنها با
مبارزۀ
آگاهانه،
متحدانه و
متشکل میتواند
به خواستهای
خود، از جمله
در حوزۀ
اقتصادی، که
مبارزه برای
افزایش حداقل
دستمزد بخشی
از آن است،
دست یابد.
خواست حداقل دستمزد
به میزان ٩
میلیون تومان
در ماه میتواند
مبنائی برای
وحدت مبارزۀ
کارگران در سراسر
کشور گردد».
فرهنگیان
۱ دی
«شادباش
آزادی»، «عبدالرضا
قنبری»، معلم،
شاعر،
نویسنده و
محقق، بعد از
تحمل ده سال
حبس از طرف
کانون صنفی
معلمان ایران (
تهران).
۲ دی
در پی
فراخوان تشکلهای
صنفی
فرهنگیان
ایران برای
تحصن معلمان کشور،
در بسیاری از
مدارس کشور
معلمان دست به
تحصن زدند و
از رفتن به
کلاس درس
خودداری
کردند. این
تحصن در مدرسههای
شهرهای مختلف
کشور از جمله
در مریوان، بوشهر،
سنندج،
شیراز،
صفاشهرو … به
وسیله معلمان
حقخواه
برگزار شد.
دیدار صمیمانه
بازنشستگان و
شاغلان با «عبدالرضا
قنبری»، معلم
و نویسنده، پس
از تحمل ده
سال حبس در
زندان گوهردشت.
جمعی از
فعالین صنفی
دانشجویی
(دانشگاههای
تهران، علامه
طباطبایی،
بینالملل
قزوین و
نوشیروانی
بابل) در
حمایت از تحصن
روز دوشنبه
معلمان سراسر
کشور بیانیهای
صادر کردند که
در آن میخوانیم:
«... حاکمیت در
برابر هر
خواست و
اعتراضی، فقط
با زبان تهدید
و قداره و تیر
و تفنگ و
سرکوب به میدان
میآید.
حاکیمت بنا به
سرشت متناقض،
بحرانزا، و
همیشه بحرانیاش،
هر اعتراضی را
به پرسش هست و
نیست خود بدل
میکند، زیرا
میداند
پیوستار و
زنجیره این
خواستها در
اعتراضی
بنیادین نسبت
به ستم و سلطه
حکومتی جبار
ریشه دارد و
سادهترین
اعتراض و کوچکترین
صدا میتواند
سراسر این
زنجیر را به
جنبش وادارد.
حاکمیت به
روشنی
دریافته است
که شالودههایش
بر چه بنیاد
استثمارگرانه
و سلطهجویانه
استوار است.
یکپارچهشدن
آشکار و رسمی
تمام نهادهای
حاکمیت در حمایت
از ضرورت به
رگباربستن
خیزش
قهرمانانه و جسورانه
آبانماه،
قطعی
اینترنت،
کشتار جان به
لبرسیدگان و
یورش نیروهای
امنیتی به
دانشجویان
دانشگاهها،
عدم انتشار
رسمی دقیق
آمار کشتهشدگان،
همه و همه
نشانگر
سراسیمگی
حاکمیت در کنترل
ناموفقیتآمیز
جنبش آبانماه
است. در این
بین، حاکمیت
امکان هرگونه
تشکلیابی را
به عنوان
بدیهیترین
حق
استثمارشوندگان
سلب میکند،
تا به مثابه
افساری برای
هیولای سرکش
سرمایه عمل
نماید و
پیشروی خونین
نئولیبرالیسم
در ساحات حیات
ما را با
شتابی شگفتآور
ادامه دهد. همچنین
برگزاری تجمع
بازنشستگان
در روز دوم دی
در برابر مجلس
و تحصن معلمان
در مدارس کشور
نشان از
ناتوانی
حاکمیت در
سرکوب صدای
معترضان بود.
بازنشستگانی
که با سی سال
کار کردن و
زحمت کشیدن،
اکنون صندوق تأمین
اجتماعیشان
به تاراج دولت
میرود. آنان
حق سی سال
زحمتکشیدن
خود را میخواهند،
و در برابر
این خواست
کاملاً
مسالمتآمیزانه،
حاکمیت
همچنان تاب
تحمل ندارد و
همچنان دست به
سرکوب و تهدید
و ارعاب میزند.
...»
۱۶
دی
دیدار
جمعی از
فعالین کانون
صنفی
فرهنگیان
گیلان با خانوادههای
محترم
آقایان، «بهشتی»،
«قنبری» و «عبدی»
و همچنین
دیدار با شاعر
فرهیخته
گیلان جناب «شمس
لنگرودی».
دانشجویان
۱۰
دی
تجمع دو روزه
جمعی از
دانشجویان
دانشگاه شهید
بهشتی در
اعتراض به
مصوبه جدید
اخذ جریمه
واحدهای افتاده
و حذفی. در
همین رابطه
طومار
اعتراضی دانشجویان
متحصن
دانشگاه شهید
بهشتی بیش از
٢٠٠٠ امضا به
دست آورد.
۱۱
دی
دانشجویان
دانشگاههای
عضو هیأت
امنای
دانشگاه
صنعتی شیراز
در اعتراض به
پولیسازی
آموزش بیانیه
ی مشترکی صادر
کردند.
تظاهرات
مردمی
۹ دی
خانواده کشتهشدگان
آبانماه تحت
فشار هستند،
تا از مقامات
امنیتی در
خانه پذیرایی
کنند و بدین
شکل، به خیال
خود نمایشات
تلویزیونی «محکومسازی
مبارزات و
دفاع از حکومت
کشتار» را که
سناریویی از
سوی نهادهای
امنیتی است،
تکمیل کرده
باشند.
۲۱
دی
تجمع مردم
و دانشجویان
در شهرها و
دانشگاههای
سراسر کشور در
محکومیت
سرکوب و کشتار
مردم بیگناه
در آبانماه و
فاجعه انسانی
سرنگونی هواپیمای
مسافربری.
سرکوب و
برخورد
امنیتی شدید
در تجمع
دانشگاه امیرکبیر
با ورود
نیروهای
امنیتی به
حریم دانشگاه
صورت گرفت و در
اصفهان برای
متفرقکردن
دانشجویان از
گاز اشکآور
استفاده شد.
۲۲
دی
دانشجویان
پردیس هنرهای
زیبا به منظور
زنده نگهداشتن
یاد عزیزان از
دسترفته در
فاجعه ناگوار
اصابت موشک با
هواپیمای
مسافربری، و
اعلام همدردی
با
بازماندگان، در
مقابل
ساختمان
مرکزی هنرهای
زیبا شمع روشن
کردند.
ورود
نیروهای یگان
ویژه به
دانشگاه هنر اسلامی
تبریز و سرکوب
دانشجویان.
تجمعی
اعتراضی در
بابل شکل گرفت
که تا سردر دانشگاه
نوشیروانی
بابل کشیده
شد.
به دنبال
تظاهرات
گسترده مردم
در اعتراض به
سرنگونی
هواپیمای
مسافربری
توسط پدافند
سپاه
پاسداران،
اتحادیه آزاد
کارگران
ایران
پیرامون دور
جدید
اعتراضات
مردم، در
تاریخ ۲۲
دیماه ۹۸
بیانیهای
منتشر کرده
است. اتحادیه
آزاد کارگران
ایران در
بیانیه خود
نوشته است که
«به دنبال
اعتراف دولت
به شلیک موشک
به سمت
هواپیمای
مسافربری که ۱۷۶ نفر
سرنشین آن
کشته شدند،
موجی گسترده
از التهاب و
اعتراض در
سراسر کشور در
میان مردم
برافروخته شد.
این نارضایتی
عمومی حوالی
غروب در مقابل
دانشگاه
تهران و
دانشگاههای
صنعتی شریف و
امیرکبیر و
دانشگاه
نوشیروانی
بابل تبدیل به
اعتراض و
سردادن شعار
علیه مسببین
این حادثه شد».
بیانیه با
یادآوری
اعتراضات
آبانماه به
گرانی بنزین
که تظاهراتهای
گسترده و وسیع
سراسری مردم
که با خشونت و سبعیت
هر چه تمامتر
از سوی حاکمیت
پاسخ گرفت،
نوشته است:
«صدها نفر از
جوانان این
کشور کشته شدند.
هزاران نفر
دستگیر و مورد
آزار و اذیت قرار
گرفتند. فضای
شهرهای کشور
به فضایی
پادگانی تبدیل
شد و با قطع
شبکه اینترنت
دسترسی مردم
به اخبار و
اطلاعات به
کلی قطع
گردید. موج
دستگیریها
پس از آن نیز
به شکل گستردهتر
ادامه پیدا
کرد که هنوز
از سرنوشت
تعداد بسیار
زیادی از
دستگیرشدگان
اطلاعی در دست
نیست».
۲۴
دی
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
از صمیم قلب
به تمام
بازماندگان
فاجعه ناگوار
هواپیمای بوئینگ
تسلیت گفت و
اعلام داشت
«ما همصدا با دیگر
مردم به خشم
آمده به این
قتلعام
آشکار اعتراض
داریم و باور
عمیق ما این
است که تا
زمانی که
کارگران و
زحمتکشان و
مردم شریف و
آزادیخواه
نتوانند بر
سرنوشت خود
حاکم شوند، این
گونه فجایع در
اشکال
گوناگون باز
تولید خواهد
شد».
۲۶ دی
شماری از
زندانیان
سیاسی که «جعفر
عظیمزاده»، «سهیل
عربی» و «پروین
محمدی» نیز در
شمار آنها
هستند، با
انتشار
بیانیهای
قتل مسافران
هواپیمای
اوکراین و
سرکوب اعتراضات
مردم را محکوم
کردند.
مبارزه را
پایانی نیست،
ولی مبارزه
بدون تشکلات
کارگری قوی و
سراسری، کاری
بس دشوار و
پیروزی در
آیندهای
نزدیک دستنیافتنی
میشود. وقتی
کارگران و
زحمتکشان از
دو سوی مورد
تهاجم
دشمنانی
خونخوار قرار
دارند، اتحاد
و به صفشدن
در تشکلات
مستقل، متحد،
واحد و تحت
رهبری آگاه و
مبارز میتواند
راه گشا باشد
و راهی دیگر
متصور نیست.
چاره
رنجبران وحدت
و تشکیلات
است!
***
اطلاعیه
یك خطا و یك
جنایت غیرقابل
بخشش
«ستاد کل
نیروهای مسلح
رژیم ایران در
بیانیهای بهطور
رسمی اعلام
کردهاست که
هواپیمای
اوکراینی
پرواز
تهران-کییف،
«بهدلیل خطای
انسانی مورد
اصابت» موشک
پدافند هوایی
قرار گرفته است».
خبر رسمی
تأیید رژیم
جمهوری اسلامی
و اصابت شلیك
خطای موشك به
هواپیما و
سقوط فاجعهبار
آن و كشتهشدن
١٧٦ نَفَر ..... اینها
همه نشان میدهد
كه ایران شتابزده
عمل كرده، شدیداً
تحت فشار روانی
و محاصره نظامی
و ماهوارهای
و تبلیغاتی
قرار گرفته و بشدت
آسیبپذیر
است .
قابل
ذكر است كه
توئیت «الحدث
سعودی» حدود
یک ساعت و نیم
پس از سقوط
هواپیمای
اوکرائینی آن
را به شلیک
خطای موشک
ایرانی منتسب
كَرد، ولی ایران
به شدت آنرا
تكذیب كَرد.
اقدام تروریستی
آمریكا افكار
عمومی جهان و داخل
را ابتدا به نفع
ایران و در محكومیت
آمریكا شكل
داد، ولی
اصابت موشك به
هواپیما
داستان را به كلی
عوض خواهد
نمود و بر ضد
رژیم تبدیل
خواهد كَرد. ادعای
دروغین رژیم
در كشتن ٨٠ تن
از آمریكائیها
هم مصرف داخلی
داشته
اطلاعات غلطی
بوده كه به
مردم دادهاند.
شواهد نشان میدهد
كه ایران از قبل
به دولت عراق
و از این طریق
به آمریكا خبر
داد كه پایگاه
نظامی را تخلیه
كنند تا
سربازان آسیب
نبینند. و با این
اقدام و شلیك
چند موشك «انتقام»
خود را بگیرند
و مسئله را فیصله
دهند. رژیم از
ضعف درونیاش
خبر داشت و میدانست
اگر چند آمریكایی
را بكشد، جنگ
شروع خواهد شد
و او توان
مقابله با آمریكا
را ندارد و
امكان تخریب و
آسیب پذیریاش
بسیار زیاد است.
حالا به تدریج
آن بسیج عمومی
میلیونی داخلی
فروكش خواهد
كَرد و بر ضد
رژیم و تشدید
تضادهای درونی
جناحهای رژیم
بدل خواهد شد. سقوط هواپیمای
بوئینگ در اثر
اصابت موشك هدیه
الهی برای
دونالد ترامب
بود، تا از زیر
بار فشار داخلی
و خارجی به خاطر
عمل غیرعرفی و
نقض قوانین بینالمللی
و تروریستی
موقتاً جان
سالم به در
ببرد.
با پخش
اطلاعات غلط و
بازی با
احساسات عمومی
مردم نمیتوان
به جنگ دشمن
خارجی رفت. نمیتوان
با سركوب داخلی،
كشتار و پایمالكردن
حقوق ابتدائی
مردم به جنگ
دشمن خارجی
رفت. چنین سیاستی
در تمام جبههها
محكوم به شكست
است.
بدون تكیه
به مردم نمیتوان
در مقابل تحریم
و تهدید و تجاوز
خارجی ایستاد
و بر دشمن
متجاوز چیره
شد. حالا همه
موافقان
تجاوز نظامی
به ایران در
قالب اشك
تمساح ریختن
برای خون بیگناهان
به رقص و پایكوبی
خواهند
پرداخت و
بازهم قویتر
بر طبل تشدید
تحریم و تجاوز
نظامی به ایران
خواهند كوبید!
ننگشان باد!
۱۸ دی
۱۳۹۸
***
اپوزیسیون و جنگ!
مخالفان
تظاهرات ضد
جنگ، موافقان
تجاوز به ایرانند!
تشدید
تحریمهای اقتصادی
و خطر تجاوز
نظامی بِه ایران
سبب شد تا
چهره واقعی اپوزیسیون
جنگطلب و وطنفروش
بیشتر عیان
شود. این اپوزیسیون
وطنی همان عكس
برگردان اپوزیسیون
عراقی است كه
دستبوس و
ثناگوی «جرج
بوش» و «چِنی» بود
و در مقابل
تظاهرات ضد
جنگ برای
ممانعت از
تجاوز به عراق
پرچم سرنگونی
رژیم صدام و تأیید
تجاوز به عراق
را برافراشته
بود، تا در
پارکابی
امپریالیسم
آمریکا در قدرت
سهیم شود.
از
تاریخ ٢٠ مارس
٢٠٠٣ تاكنون به
گفته رویترز، یعنی
از زمان حمله
نظامی آمریکا
به عراق تا به
امروز ۱٫۳ میلیون
عراقی جانباختهاند.
مطابق
اظهارات وزیر
بهداشت عراق
در سال ۲۰۱۴
بیش از ۲
میلیون عراقی
بعد از حمله
نظامی آمریکا
به عراق جان
باختند. طبق
شواهد امر
تمام زیربنای
حیات اقتصادی
این كشور و
تأسیسات آب و
برق و راه و جاده
ازهمفروپاشیده
است، حداقل ٥٠
سال طول میكشد
تا اوضاع به
روز نخستاش
باز گردد.
حال
امروز وطنفروشانی
یافت میشوند
كه بیشرمانه تظاهرات
عظیم سراسری
در چند قاره
جهان علیه
دولت آمریكا و
برای ممانعت
از جنگ و
تجاوز به ایران
را به زیان
ملت ایران و حمایت
از رژیم تبلیغ
میكنند! زهی
بیشرمی! تظاهرات
صلحدوستان
بر ضد جنگ در
١٥٠ شهر آمریكا
و ٤٣٠ شهر
هندوستان و ٣٠
شهر اروپا
خواب از چشم
این حامیان
جنگ و تحریم
علیه مردم
ایران ربود.
سخن بر سر
این نیست كه
امروز حتماً
جنگی درمیگیرد،
كه به نظر ما
احتمال آن
ضعیف است. سخن
بر سر ماهیت
نزاعی است كه
درگرفته و
شناخت از
اهداف و نیت
اصلی
امپریالیسم
آمریكا از این
زورگوییهاست.
نخست
اینکه دولت
ترامپ،
اوباما یا جرج
بوش، نماینده
امپریالیسم
آمریكا،
نماینده
سرمایه مالی
هستند و
سرمایه مالی
ماهیتاً به
دنبال سیادت و
سلطه مطلق است
و نه «آزادی».
سیاست الحاق و
نقض حقوق ملل
و حق تعیین
سرنوشت، كه یك
امر سیاسی
است، بخش
جداییناپذیر
از خصلت
امپریالیسم
است. پس
هدف آمریكا از
این نزاع حتا
تغییر رفتار نظام
در درازمدت هم
نیست، بلكه
تغییر كلیت
نظام است.
همانطور كه در
عراق، لیبی و افغانستان
و غیره ...عمل
كرد. قذافی
اكثر سیاستهای
كلان آمریكا
را پذیرفت،
اما دیدیم
سرانجام با او
چه كردند.
دوم
اینكه دفاع از
حق تعیین
سرنوشت به
معنی دفاع از
حق ملت ایران
و تغییر قدرت
سیاسی با دست
خود اوست و
این بدان معنی
نیست كه ماهیت
قدرت سیاسی
رژیم الزاماً
مترقی و
انقلابی است.
همانطور كه در
مورد
افغانستان و
عراق هم بحث
بر سر «ماهیت
دمكراتیک» رژیمها
نبود، بلكه
سخن بر سر
احترام به
حقوق ملل و حق
تعیین سرنوشت
به دست خود
ملل بود.
پرسش مهم
این است: در شرایط
كنونی چه باید
كرد و کدام
سیاست صحیح
است و در راستای
منافع ملی
مردم ایران
قرار دارد؟
اگر هدف
را درست تشخیص
داده باشیم،
آنوقت باید
قبل از هرگونه
حملهای سیاست
تبلیغ ممانعت
از تجاوز به
ایران را در
پیش گیریم و
مسبب اصلی این
تنش و جنگ احتمالی
را که
آمریكاست،
مورد آماج خود
قراردهیم،
همانطور كه در
مورد عراق، أفغانستان،
لیبی و یا
سوریه و
غیره....چنین
کردیم. در
عرصه جهانی
همه كسانی كه
با تحریم و
تجاوز به
ایران و سیاست
ممانعت از جنگ
و تجاوز اتفاق
نظر دارند، در
جبهه جهانی
ضدجنگ، كه نوك
پیكاناش
علیه دولت جنگطلب
و متجاوز آمریکاست،
نشانه میرود
و به افشاگری
و آگاهكردن
افكار عمومی
میپردازند. با
«شعار دست
امپریالیسم
آمریکا از ایران
و منطقه کوتاه
باد!»
«نه به
تحریم و تجاوز
به ایران و حق
تعیین سرنوشت
فقط به دست
ملت ایران»
صلحدوستان
جهان را علیه
جنگطلبی
امپریالیسم
آمریکا بسیج
کنیم!
هراقدامی
غیرازاین
تکرار
همنوایی با
امپریالیسم و ماشین
جنگی او برای
ویرانی ایران
است و جز این
نیست.
زنده باد
صلح و همبستگی
بینالمللی!
نه به مداخلات
امپریالیستی!
***
به ایران
لشکرکشی کنید!
یادداشتی
پیرامون پیام
شازده ایرانستیز
رضا
پهلوی، فرزند
محمد رضا، شاه
سابق ایران و نوه
رضاخان
میرپنج در
آخرین و
مهمترین
مکانی که دعوت
شده بود، به
مواردی اشاره
کرد سرتاسر در
تناقض، که
نشان از سرگیجی
توأم با تشنگی
مقامی است که
نمیخواهد از
آن دستبهکشد.
مقام شخص اول
مملکت در پس
سرنگونی نظام
حاکم در
ایران.
ترورقاسم
سلیمانی توسط
تروریسم
دولتی آمریکا
و به دنبال آن
سقوط فاجعهبارهواپیمای
مسافربری
اوکرائینی در آسمان
ایران، که
نتیجه تنشزایی
و ماجراجویی
آمریکا در عراق
و منطقه بوده
است، هرچند
اپوزیسیون
خودفروخته و ایرانستیز
را خوشحال کرد
و پایکوبی راه
انداختند،
ولی در نهایت
دردسری شد
برای آن عناصر
و گروههایی
که ظاهراً به
وزارت امور
خارجه آمریکا
این پیام را
داده بودند که
اگر سلیمانی
ترور شود،
میلیونها
ایرانی در
داخل کشور به
خیابانها میآیند
و ضمن تشکر از
آمریکا،
خواهان
بمباران
ایران میشوند.
جهان شاهد بود
که در تشییع
جنازه سلیمانی
میلیونها
ایرانی با
شعارهای
مخالفت با
تروریسم دولتی
آمریکا و به
دفاع از
تمامیت ارضی
کشور بر علیه
امپریالیسم
آمریکا به
خیابان آمدند
و بر علیه
متجاوز شعار
دادند. این
تودهنی بود به
سران آمریکا و
نوکران
ایرانیشان.
این تظاهرات
میلیونی دفاع
از رژیم نبود،
بلکه «نه»
بزرگی به
هرگونه
مداخله نظامی
علیه ایران
بود. به یاد
داریم دو روز
بعد وزارت
خارجه آمریکا
هر نوع ملاقات
با این نوع
اپوزیسیون را
قطع کرد.
رضا پهلوی
مات و مبهوت
در خانه نشست
و سکوت کرد. تا
اینکه توسط
لابیهایی
جهت سخنرانی و
مصاحبه به
انسیتیوی
صهیونیستی
هادسون در
واشنگتن دعوت
شد، که نگویند
دوران این
کودک بیمار به
سرآمده است.
بنابر«کنت
واینتسن»،
رئیس و مدیر
اجرایی موسسه
هادسون،
وظیفه این
موسسه «پیشبرد
قدرت رهبری
آمریکا در
سراسر جهان»
است. نتیجتاً هر
سیاستی برای
پیشبرد اهداف
این انستیتو است،
از جمله
استفاده
ابزاری از هر
عنصر خودفروخته
ایرانی برای
همین اهداف و
نه اهداف مردم
ایران.
ما اینجا
تنها به چند
مورد سخنرانی
و مصاحبه مورد
نظر میپردازیم
تا خوانندگان
دریابند،
مردم ایران با
چه مزدورانی،
با چه
فریبکارانی
روبرو هستند.
رضا پهلوی
میگوید: «برای
مردم ایران
قابل قبول
نیست که غرب
بخواهد با
حکومت ایران
مذاکره کند .... وقت
آن است که
مذاکرات بیپایان
با جمهوری
اسلامی به
پایان برسد».
«هر
اقدامی به جز
تغییر رژیم
کار بیهودهای
است..........» در این
خصوص ادامه
داد «دخالت
خارجی در عراق
و افغانستان
به تغییر منجر
شد».
اینجا آب
پاکی را بر سر
سلطنتطلبانی
که مخالف جنگ
هستند، ریخت و
این پیامی بود
برای نسل جوان
مملکت که افغانستان
و عراق را به
خاطر آورند.
افغانستان
نابود شد،
صدها هزار
کشته بر جای
گذاشت، ارتش
متجاوز
آمریکا و شرکا
مثل بختک به
جان و مال
افغانستان
افتادند،
چپاولگران
مزدورشان را
به قدرت
رساندند و
امروز پس از
بیش از سی سال
دوباره میخواهند
همان طالبان
را به قدرت برسانند.
در عراق وضع
بهتر از
افغانستان
نیست. ولی این
کودک قمارباز
و پولپرست
وعده
افغانستان و
عراق را میدهد.
جای شکرش باقی
است که مانند
پیروان حزب
اسراییلی
منصور حکمت «حزب
کمونیست
کارگری» لیبی
را سرمشق قرار
نداد. شاید
خجالت کشید و توان
بیان آن را
نداشت.
او ادامه
داد: «تحریمهای
حداکثری تا
حدودی کارساز
بود.... فشار
حداکثری
آمریکا سبب شد
قیمت بنزین
افزایش یابد و
این فشار
اقتصادی به
مردم باعث شد
هزاران معترض
در آبانماه در
صد شهر کشور
به خیابانها
ریزند و
جمهوری
اسلامی ۱۵۰۰
نفر را کشت».
ما همیشه
بر آن بودیم
که تحریمها
مستقیم به
مردم و به خصوص
به بخش
زحمتکشان
جامعه فشار میآورد.
امپریالیستها
از این فشارها
و در نتیجه از
این اعتراضات ابزاری
میسازند
برای بمباران
ایران، برای
به انقیادکشیدن
کشور. این را
این کودک وطنفروش
میداند و بیشرمانه
آنرا ابراز میکند.
رضا پهلوی
در بخشی دیگر
از مصاحبه می
گوید: «این
دولت اشغالگر
است و از خاک
ایران موشک به
کشور دیگر پرتاب
می کند». منظور
موشکهای
سپاه
پاسداران
ایران است که
پایگاههای
آمریکا در
عراق را منهدم
کرد. او باید
خیلی بیشرم
باشد که وجود
پایگاههای
آمریکا در
عراق را
قانونی میداند،
باید خیلی بیشرم
و بیحیا باشد
که رهبری داعش
توسط ارتش
آمریکا از
عراق را
قانونی ارزیابی
میکند، ولی
دفاع سپاه از
مرز و بوم
ایران را
اشغالگری!
ظاهراً این
کودک مفهوم
اشغالگر را
نمیداند.
برای او
دستورات
ارباب مرجع
است و نه عقل و
منطق، نه
منافع
کشورهای
مستقل، نه
دفاع از
تمامیت ارضی
کشور، نه
منافع مردم. او
برای اثبات
درستی
لشکرکشی به
ایران و ایجاد
جنگ نظامی
برعلیه ایران
میگوید: «میتوانید
اسب، شیر، و
حتی کوسه را
رام کنید، ولی
برای آن باید
خشونت بهکاربرید».
این کودک
جنگطلب با چه
زبانی بگوید:
به ایران حمله
کنید! ایران
را بمباران
کنید!
در تلویزیون
شهرام
همایون،
مشاور این
کودک
قمارباز، یکی از
سلطنتطلبان
میهندوست از
این مصاحبه و
نظرات ضدملی
رضا پهلوی ایراد
گرفت که ایشان
خواهان
نابودی ایران
است. شهرام
همایون در
جواب به این
بیننده با
عصبانیت پاسخ
داد: «چرا
اینرا به من
میگویی، به
من چه!
شازده
بالغ نشده! در
جایی ادامه میدهد:
«وقتی شما
این رژیم را
از میان نمیبرید،
به مردم ایران
خیانت میکنید....
میدانیم
دیپلماسی
بهترین راه
کار است ولی
دیگر بس است..... پیغام
این است اگر
مذاکره کنید،
مردم دلسرد میشوند،
الآن وقت
تغییر رژیم
است و هر کاری
غیر از این
بیهوده است ...... آنها
که میخواهند
رژیم را
سرنگون کنند،
مهم نیست
آمریکاییها
باشند یا...... اگر
رژیم سرنگون
نشود، هیچ
چیزی عوض نمیشود».
او شدیداً
بیمحابا و بیشرمانه
بر طبل جنگ میکوبد.
روشن است آنکه
از کودتای
انگلیس -
آمریکا بر
علیه دکتر
مصدق، نخست
وزیر منتخب
مردم، دفاع میکند،
اجنبی را مأمور
نجات مردم
ارزیابی کند.
او از قدرت
مردم میهراسد،
چون مردم
دربند ایران
هدفشان حفظ
استقلال کشور
است. استقرار
آزادی، دموکراسی
و عدالت
اجتماعی است.
بیهوده هم
نیست که مخالف
سیاستهای
نئولیبرالی
هر دولتی
هستند.
او در
حالی که لکههای
خیانت بر روی
شلوارش را پاک
میکرد، برای
آماده نمودن
افکار مردم
جهت حمله نظامی
به ایران
پیشنهاد میدهد:
«نقش
رسانههای
غرب بسیار مهم
است؛ رسانهها
در صف مقدم
آمادهکردن
شرایط باید
انجام وظیفه
کنند». به واقع
که چنین است.
نقش رسانهها
در نابودی
لیبی و سوریه
را نمیتوان
پاک کرد.
رسانههای
غرب همیشه
برای جنایت
علیه بشریت،
افکار عمومی
را آماده میکنند.
اصلاً وظیفه
این رسانهها
غیر از این
نیست.
او میگوید:
«آن میلیونها
انسانی که در
پس ترور قاسم
سلیمانی دست
به تظاهرات
زدند، لشکر
کرایهای
بودند».
چقدر باید
یک عنصر وطنفروش
بیحیا باشد
که چنین بیشرمانه
به ملتی تهمت
زند. در
همینجا قید کنیم
که چپنماهای
اسرائیلی در
تمام این
موارد با این
کودک قمارباز
و مزدور همزبان
و همصدا
هستند و در یک
صف قرار
دارند.
در بخشی
از این مصاحبه
میگوید: «رژیم
از نیروهای
ملی برای
سرکوب ملت
استفاده میکند».
یا این مأمور
اجنبی معنی
مفاهیم را نمیداند
و یا میداند
و از خاطر بُرده
است که نمیباید
بیان کند! نیروی
ملی از منافع
ملی، از منافع
مردم دفاع میکند،
هرچند میتواند
خطا کند، حتی
خیانت کند.
مجری
برنامه سوال
میکند: «یک
عنصر انزواگرا
در دولت ترامپ
هست که
بازدارنده
است و نگران
شروع جنگ
آمریکا با
ایران است. او
معتقد است جنگ
با ایران می
تواند مثل
عراق طولانی
گردد و
برایمان
هزینهای
سرسامآور
بیاورد». کودک
بیسواد
ایرانی جواب
میدهد: «ایران
نباید وارد
سیاستهای
بازی احزاب
آمریکا شود». در
جای دیگری این
شاهزاده بیتاج
و تخت و نادان
در قبال
سازمان
مجاهدین میگوید:
«نخیر، فقط من
پیغامرسان
هستم». معلوم
است اصرار
ارباب ترامپ
برای اتحاد
مزدوراناش
نتیجه نداده و
این یکی حاضر
نیست پست و
مقام را تقسیم
کند!
اما در
بخش پایانی
مصاحبه این
کودک مأموریتاش
را از یاد میبرد
و در تناقضی
میافتد که
انسان متحیر
میشود. او میگوید:
«از ما میخواهند
دولت در تبعید
به وجود
آوریم. نمیتوان
دولتی به وجود
آورد در حالی که
تمام کشورهای
جهان جمهوری
اسلامی را به
رسمیت می
شناسند. البته
باید آماده
بود و ما شورای
گذار را داریم
که مشغول
برنامهریزی
است». از او در
مورد برنامههای
کنونی شورای
مدیریت گذار
سوال شد. جواب
داد: «ما
توانایی
زیادی
نداریم، ما
منابع داخلی
نداریم،
کمبود مالی
داریم (این
مسئله مالی و
یا دلاری
مشکلی است که
اتحاد این
مزدوران را
غیرممکن
میکند). ما
باید بگذاریم
یک تا سه سال
بحرانها به
حد بالاتری
برسند و بعد
سریعاً اقدام
کنیم».
اینجا
معلوم می شود
فرشگرد و
ققنوس دورانشان
به سر آمده
است و اینبار
احیاناً با
دستور
پنتاگون باید
دور فرقه حسن
شریعتمداری
در شورای
مدیریت گذار
جمع شوند و
جمع شدهاند.
سوال شد: «چه
اقدامی؟»:
اینجا
دیگر این کودک
به پِت و پِت
افتاده بود و
بیشتر هذیان
میگفت. به طوری
که گویا با یک
انسان دیگری،
با یک پدیده جدیدی
روبرو شدهایم؛
وقتی گفت: «باید
از درون این
تغییر صورت
گیرد. آقای
خامنهای
باید استعفا
دهد و بخش
مردمی و
ناراضی سپاه و
ارتش زمام امور
را به دست
گیرند و تحت
قوانین قبل از
انقلاب عمل
کرد!». یعنی
قوانین
کودتای
آمریکا -
انگلیس،
قوانین پادشاهی
به نظر
میرسد در
سلامت روحی و
مغزی این کودک
باید تردید
داشت.
هموطنان
داخل کشور
باید
هوشیارتر
باشند. فشار
اقتصادی،
سیاسی،
فرهنگی و
اجتماعی که
این نظام منفور
و فاسد جمهوری
اسلامی بوجود
آورده است،
امکان رشد به
این جنگطلبان
و ویرانیطلبان
داده است. در
این مبارزه
هوشیاری و
افشای این
مزدوران
اجنبی یک
وظیفه ملی است.
***
کتابخواندن
در ایران جرم
بود!
سلطنتطلبان
بیشرم مدعیاند
كه ایران تحت
سلطه شاه، این
گماشته اجنبی،
در حال تكامل
و توسعه بود،
ملت قدر آن را ندانست
و با انقلاب
خود مانع این
توسعه و پیشرفت
شد و در نتیجه
امروز محكوم
به این انتخاب
است كه
شاهزاده مفتخور
و انگلی به نام
رضا پهلوی را
تاج سرش كُند،
تا از این طریق
از مصیبت و
ظلمت و تباهی
رها شود !
این
بیخردان یا
جاهل و نفهماند
یا آگاهانه
خود را به
نفهمی میزنند.
آیا این حامیان
تاج و تخت و
اجنبی هنوز
نفهمیدند كه
در اواخر
حكومت شاه ٦٧
درصد مردم بیسواد
بودند، ٩٥
درصد زنان
روستایی قادر
به خواندن و
نوشتن
نبودند، تنها
٣ درصد از
روستاهای ایران
دارای برق و آب
سالم بودند،
٦٠ درصد مردم
زیر خط فقر
بودند؟
آیا
نمیدانند كه
در مملكت تحت
رهبری پدر تاجدارشان
كتابخواندن
جرم محسوب میشد
و كتابخوان
جایش كُنج
زندان بود؟ این
چه توسعه و
دروازه تمدنی
است كه خواندن
كتاب حتا كتاب
داستان
كودكان، كه در
آن از وضعیت
اسفبار
كودكان محروم
در میهن ما
سخن میرفت،
ممنوع بود؟
خسرو
گلسرخی در بیدادگاه
شاه شجاعانه
از دستگاه تفتیش
و قرون وسطایی
و شكنجه و
سركوب دگراندیشان
توسط رژیم
پرده برداشت و
دستگاه مخوف
ساواك «دروازه
تمدن» شاه را
رسوا ساخت .
یادآوری
این بیدادگاه
و سخنان
خسروگلسرخی
سند زندهای
از هزاران
اسناد منتشر
شدهای است كه
فقر، نكبت،
سركوب، شكنجه
و سلطه امپریالیسم
در ایران نتیجه
طبیعی بروز
انقلاب بهمن
بود كه طومار
خاندان منفور پهلوی
را درهم كوبید
و به سلطه
٢٥٠٠ ساله
سلطنت پوسیده
پایان داد .
***
مسیح
علینژاد، یک
زن وطنفروش و
جاهطلب!
یادداشتی
در مورد
مصاحبه مسیح
علینژاد با
تلویزیون «من
و تو»
خانم «مسیح
علینژاد» به
عنوان «فعال
حقوق زنان»،
که سالهاست
با دریافت دستمزدهای
هنگفت به پیشبُرد
اهداف و مقاصد
دولت امریکا
کمکهای
شایانی داشته
است، با
استفاده از
سرکوبهای
وحشیانۀ رژیم
و قوانین ضدزن
حاکم در ایران
با افتخار در
کنار خانم «کریستین
لاگارد»، رئیس
سابق صندوق
بینالمللی
پول، نهادی که
نقش عمدهای
در وضعیت اسفناک
اقتصادی زحمتکشان
جهان داشته
است، مینشیند
و با افتخار
میگوید: «از
من دعوت شد تا
در کنار دختر
ترامپ و دیگر
افراد مهم
سیاست بینالمللی
کمک کنم تا
آنها برای
برنامههای
آیندۀ خود در
مورد ایران
تصمیم بگیرند».
تردیدی
نیست که جمهوری
اسلامی در
اجرای سیاست
نئولیبرالی داخلی
خود چهل سال
است با توسل
به زور و
سرکوب، قلع و
قمع مخالفان
بر مرکب قدرت
نشسته است. حاکمیتِ
ولایتیِ
دیکتاتوری با
چاشنی اسلامی و
قوانین ضد زن
که از همان
اوانِ به قدرت
رسیدن،گریبان
بانوان ایران
را گرفت،
انگیزهای است
که علینژادها،
به نام فعالان
حقوق بشر،
امروز برخلاف
گفتههایشان،
حتی با توسل
به فیلمهای
جعلی لورفتهشان
از لیبی،
سوریه، عراق،
افغانستان به
نام وضعیت
جاری در
ایران، تلاش
میکنند
شرایط کشور را
یا در حد «جنگ
داخلی» نشان
دهند و یا
بدانجا
برسانند، و از
این طریق
سناریوی
لیبیاییسازی
و سناریوهای
جنگ داخلی
سوریه را در
ایران به اجرا
درآورند. گویا
واقعیتهای
جامعه هنوز
چندان در
نظرشان دردناک
و وحشتناک
نیست که
مجبورند
متوسل به دروغ
و پخش فیلمهای
جعلی بشوند.
«مسیح
علینژاد» در
مصاحبه اخیرش
با «تلویزیون
من و تو» با
آرامشی شگفتانگیز
میگوید: «وظیفۀ
من این است که
جامعه جهانی
را آگاه کنم که
اینها
نماینده مردم
ایران نیستند.
جمهوری اسلامی
داعش است،
بدون ترس باید
بگویم با داعش
رسمی مذاکره
میکنید و
نباید به این
کار ادامه
بدهید و باید
با جمهوری
اسلامی
همانگونه
رفتار کرد که
با داعش انجام
شد». «مسیح علینژاد»،
همانند
دونالد ترامپ،
جمهوری
اسلامی را
حکومت داعشی
مینامد تا با
چنین استدلال
و منطقی حملات
نظامی به
ایران را
توجیه کند. وی
در ادامه میگوید:
«هیچ دولتی
نباید با
حکومت داعشی
ایران با
مقامات
ایرانی گفتگو
کند. زیرا
ماهیت این
رژیم قرون
وسطایی و فاشیستی
است و با روح و مرام
حقوق بشر
منافات دارد». اما
این عنصر جاهطلب
و خودفروخته
دولت فاشیست و
نژادپرست و زنستیز
برزیل را
دولتی دمکرات
و نمایندۀ
واقعی مردم
برزیل میداند.
دونالد ترامپ
دیوانه و
فاشیست و زنستیز
را نمایندۀ
مقبول و دمکرات
مردم آمریکا
میداند. این
عفریته
سرسپرده تمام
تلاشش این است
تا تروریسم
دولتی امپریالیسم
امریکا را
موجه جلوه دهد
و از همین روی
این خانم ترور
قاسم سلیمانی
را که نماینده
رسمی رژیم
جمهوری
اسلامی و نیروی
نظامی و به عنوان
یک دیپلمات
برای مذاکره
به عراق دعوت
شده بود، به عنوان
یک اقدام مثبت
و در راستای
حقوق مردم ایران
وآزادی وحقوق
بشر میپذیرد
و برای ترامپ
هورا میکشد.
در اینجا سخن
بر سر دفاع از
شخص قاسم
سلیمانی و
رژیم جمهوری
اسلامی نیست.
تکلیف کلیت
رژیم روشن
است. این رژیم
فاسد باید
توسط مردم
ایران به زیر
کشیده شود.
اما تأیید
ترور سلیمانی
بیشک تأیید
نقض قوانین
بینالمللی و تروریسم
دولتی
آمریکاست. به
عبارت دیگر
کسی که این
ترور را تأیید
کند، مداخله
نظامی و
سرنگونی نظام
جمهوری
اسلامی توسط
آمریکا را نیز
مورد تأیید
قرار میدهد.
خانم «مسیح
علینژاد» بیشرمانه
مداخله نظامی
در ایران را
عملاً
پذیرفته است و
برای چنین
روزی بیتابی
میکند.
به
راستی که
شرایط مردم
ایران بسیار اسفناک
است. اما همین
مردم، مستقل
از تعلقات
جنسی، قومی و
فرقهای در
ایران زندگی
میکنند و با
حاکمیتی
مرتجع، فاسد و
فشار تحریمها
و قیمتهای
نجومی مبارزه را
قدم به قدم
پیش میبرند.
مردم ایران
هیچ وقعی به
اپوزیسیونسازی
امثال «مسیح
علینژاد»ها
نمیگذارند.
تاکنون صدها
از این محافل
تحت نام بدیل
جمهوری
اسلامی متولد شدند
و با دلارهای
آمریکا و اسرائیل
جولان دادند،
اما مردم ما
به ریش و گیسشان
خندیدند و پشیژی
برایشان ارزش
قائل نشدند. اپوزیسیونی
که در دامن
خونریزترین و بزرگترین
تروریست
دولتی جهان
پرورش مییابد
و به کاخ سفید
و پنتاگون
تعلق دارد،
جایش در ایران
نیست، وطناش
ایران نیست. وطندوستی
خانم «علینژاد»
حرف مفتی بیش
نیست. به قول
شاعر گرانقدر
فریدون مشیری
«ما اینجا
ریشه در خاکیم.
ما اینجا
عاشقِ این
خاکِ اگر
آلوده یا پاکیم»
و جمهوری
اسلامی همچون
سلطنت پهلوی، «ایران»
نیست و نبوده
است. گورش را
دیر یا زود گُم
خواهد کرد. ننگ
و نفرت بر خائنین
وطنفروش!
***
اطلاعیه
حزب کار ایران
(توفان)
در محکومیت
طرح استعماری
و کاسبکارانه
معامله قرن!
دونالد
ترامپ،
رئیس جمهور
آمریکا، روز
سهشنبه ۸ بهمن (۲۸ ژانویه) در
یک کنفرانس
خبری در حضور
بنیامین نتانیاهو،
نخستوزیر
صهیونیست
اسرائیل،
جزئیات طرح
صلح خود را برای
«مناقشه
اسرائیل و
فلسطینیها»
تشریح کرد.
ترامپ این طرح
را «گامی به
سمت صلح» برای
اسرائیل
توصیف کرد و
گفت که «این
طرح به مقابله
با «افراطگرایی»
کمک میکند»!
طبعاً رژیم
صهیونیستی و متجاوز
و غیرقانونی إسرائیل،
بزرگترین
موافق طرح
استعماری و الحاقگرانه
دونالد ترامپ
است. وی با
اعلام این طرح
متعفن
استعماری از شادمانی
در پوست خود
نمیگنجد. بنیامین
نتانیاهو، که
خود در جلسه
رونمایی این
طرح حضور
داشت، آن را
«فرصتی
تاریخی» خواند
که «تل آویو از
آن استفاده
خواهد كَرد».
همه سازمانها
و احزاب فلسطینی
حتا سازشكارترین
بخش آن «محمود
عباس» نیز با
این طرح شدیداً
مخالفت كردند.
این طرح
ادامه طرحهای
استعماری
گذشته است؛ البته
بسیار وقیحتر،
عریانتر و كثیفتر!
خلق
قهرمان فلسطین
و جنبش مقاومت
فلسطین این طرح
استعماری را
پیشاپیش
محکوم کرده و اعلام
داشته است راهی
جز ادامه
مقاومت متحد
بر علیه
متجاوزین صهیونیست
و توطئههای
ضدفلسطینی در هیبت
مسخره «معامله
قرن» ندارند. در
همین رابطه مسئول «اداره
سیاسی جبهه
خلق برای
آزادی فلسطین»،
«ماهرالطاهر»
گفت: «زمان آن
فرارسیده است
که گروههای
فلسطینی
یکپارچه شوند
و با ترامپ،
ارتجاع عرب و
طرح موسوم به
«معامله قرن»
مقابله کنند».
به نقل از
شبکه خبری
المیادین،
ماهرالطاهر
با محکوم کردن
طرح استعماری
و کاسبکارانه آمریکا
موسوم به
معامله قرن
درباره
فلسطین،
افزود: «معامله
قرن مرده
متولد شده است
و نمیتواند
ادامه یابد».
رهایی خلق
فلسطین تنها
با پیروزی
قاطع و درهمشكستن
نظام صهیونیستی
و نژادپرست و غیرقانونی
اسرائیل و تشكیل
یك فلسطین
بزرگ، كه همه
گروهای قومی، ملی
و مذهبی را
دربربهگیرد
و حقوقشان را
تأمین و به
رسمیت
بشناسد،
امكانپذیر
است و جز این
راه دیگری
نیست.
حزب كار ایران
– توفان
سهشنبه ۸ بهمن (۲۸ ژانویه)
***
با
ابراز تسلیت
به جنبش
کمونیستی
ایران،
به
رفقای هادی
جفرودی
به
دوستان صمیمی
و
به
خانواده
محترمش!
ضایعه
درگذشت رفیق
«هادی
جفرودی»، یکی
از بنیانگذاران
و رهبران
«سازمان
مارکسیستی
لنینیستی
توفان»، همرزم
رفقا «قاسمی» و
«فروتن» در
مبارزه بیامان
آنها علیه
رویزیونیسم
راست و «چپ» در
جنبش
کمونیستی
جهانی و ایران
و مبارزه در
راه احیاء حزب
طبقه کارگر در
ایران، بعد از
سالها
مبارزه و
اسارت در
زندانِ رژیم
سرنگونشدۀ
پهلوی، برای
همه یاران و
آشنایان وی
گران بود.
«هادی» ما را
ترک گفت، ترک
هر رفیقی به ویژه
اگر نقش
برجستهای در
مبارزه در
آزادی و
مقاومت در
زندان ایفاء
کرده باشد،
سخت است، ولی
میراثی که وی
برای ما باقی
میگذارد،
نیروی ما را
در پیمودن راه
صعب آینده دو
چندان میکند.
رفیق «هادی»
زمانی ما را
ترک کرد، که
ایران ما در
زیر سلطه
خودکامگان
رنج میبَرد،
بینوایان به
خیابانها
سرازیر شدهاند
و طبقه کارگر
هنوز برای
تحقق حقوق حقه
خود مبارزه میکند
و امپریالیسم
آمریکا با
تحریم و تهدید
به جنگ وطن ما –
ایران - فضای
زهرآگینی در
منطقه ایجاد
کرده است. وی
که شاهد این
شرایط بود، ما
را در مبارزه
برای رهائی
مردم ایران به
دست خود، از
ستم داخلی و
تهدید خارجی،
با تکیه بر
نیروی لایزال
مردمی تشویق
میکرد. وی در
مکتب رفقا
«قاسمی» و
«فروتن» پرورش
یافته بود.
حزب ما، حزب
کار ایران
(توفان) که
ادامهدهنده
راه بزرگ «حزب
کمونیست
ایران»، «حزب
توده ایران»
در دوران نخست
فعالیت
انقلابی خود و
«سازمان
مارکسیستی -
لنینیستی
توفان» است،
با تمام تلاش
خود پرچمی را
که این رفقا
برافراشتند
در اهتزاز نگهداشته
و مانند گذشته
بهپیشمیبَرد.
امروز رفیق
«هادی» در میان
صفوف ما کمونیستها
نیست، ولی این
صفوف هیچگاه
از هادیان خلق
خالی نمیماند.
یادش
گرامی و خاطرهاش
جاودانی باد
هیات
مرکزی حزب کار
ایران (توفان)
۲
ژانویه ۲۰۲۰
***
گزارشی
از مراسم
یادمان هادی
جفرودی
شنبه
۴
ژانویه۲۰۲۰
یادمان «هادی
جفرودی» روز
شنبه ۴
ژانویه۲۰۲۰ برابر۱۴
دیماه ۱۳۹۸ از ساعت ۱۶ تا ۱۸ بعد از ظهر
در «خانۀ
فرهنگها» در
شهر ماینز آلمان
برگزار شد. از
یکسو به دلیل
مشکلات
فراوان بوروکراسی
در دو کشور
فرانسه و
آلمان مراسم
سوزاندن
پیکرعزیز«هادی»مان
با تأخیر
نسبتاً
طولانی انجام
گرفت و از سوی
دیگر به دلیل
مصادفشدن
زمان برگزاری
مراسم یادبود «رفیق
هادی» با جشنهای
پیش از ایام کریسمس
و سال جدید مسیحی
با مشکل تهیۀ
سالن روبرو
شده بودیم. از
اینروی سالن «خانۀ
فرهنگها» در
شهر ماینز
گزینهای گشت
برای برگزاری
مراسم یادبود.
دیوارهای
سالن با عکسهایی
در قطعات بزرگ
تزئین شده
بود. روی صحنه
نیز عکسی بزرگ
در میان گلها
آرمیده بود. نور
شمعها چهرۀ
خندان او را جلوهای
خاص میبخشید.
با پخش
موزیک «چرا
رفتی؟»، از
همایون
شجریان
حاضرین دعوت
به نشستن شدند.
سپس آقای «شهرام
محمدی» با تار قطعاتی
در دستگاه شور
و آواز دشتی
اجرا کردند و
این بخش از
برنامه با
بداهه نوازی
ایشان پایان
یافت. پس از
اجرای موزیک و
سپاسگزاری از
حضورِ شرکتکنندگان
در جلسه که از
راههای دور و
نزدیک آمده
بودند، تا با هم
یاد «هادی
جفرودی» را
گرامی داریم،
یک دقیقه سکوت
به یاد رفیق «هادی
جفرودی» و
کلیۀ
جانباختگان
راه آزادی،
استقلال، عدالت
اجتماعی و سوسیالیسم
اعلام شد.
«میترا
بهراد»،
خواهرزادۀ «هادی»
از حضور و
همدلی حاضرین
در جلسه از
سوی خود و
خانواده
سپاسگزاری
کرد و سپس از
خاطرات دوران
کودکی خود با
رفیق «هادی
جفرودی»،
دستگیری او
توسط ساواک،
مقاومت و
ایستادگی زیر
شکنجههای
وحشیانه و
تبعید به دیگر
زندانها را
برای جمع
بازگو نمود و
به این نکته
نیز اشاره کرد
که «هادی» در
دادگاه بر سر
جان و عمر خود
چانه نزد و
تنها از
ایدئولوژی
مارکسیست –
لنینیستی
خود، آنچه تا
آخرین لحظۀ
عمرش بدان
وفادار ماند،
دفاع کرد. در
ادامه او
افزود «هادی»
در واپسین
روزهای
زندگی، پس از
آنکه تلاشهای
او برای یک
وحدت بزرگ
کمونیستی بیحاصل
ماند، علیرغم
بیماریهای
بسیار، تصمیم
داشت در دو
سال آینده به
نوشتن تجارب
سیاسی و
دانستههایش
بپردازد، که
اجل مهلتاش
نداد.
برنامه با
سخنان رفیق «علی»
دربارۀ «هادی»
ادامه یافت.
سپس او اشعاری
از احمد شاملو
( بودن) و
برتولت برشت (به
آیندگان)
دکلمه کرد.
جلسه با خواندن
پیام «رضا
شهابی» از طرف
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه،
ادامه یافت.
سپس دو پیام
کوتاه از
آقایان «کیا» و «محسن
یلفانی» نیز
خوانده شد.
مسئولین جلسه
به دلیل فشردهبودن
برنامهها
اعلام کردند
که پیامهای
ارسالی از
جمله پیام
هیئت مرکزی حزب
کار ایران (
توفان)، آقای «امین
بیات»، و تنی
چند از رفقا و
همرزمان و
همبندان سابق رفیق
«جفرودی» را به
زودی منتشر
خواهند کرد.
در ادامه
چند تن از
رفقا دربارۀ
زندگی پُرافتخار
«هادی جفرودی»
مطالبی ایراد
کردند. پس از
آن فیلمی از
زندگی «هادی»
از زبان خودش
به نمایش
درآمد و به
دنبال آن باری
دیگر «شهرام
محمدی» روی
صحنه آمدند و
با نوای خوش
سه تار و صدای
گرم خود قطعۀ
کُردی «گل
نیشان و
سرگشته» را
اجرا کرد. در
ادامه قطعۀ بیکلام
ترکمن از
استاد
علیزاده
نواخته شد.
در قسمت
بعدی برنامه
عکسهایی از «هادی»
همراه با قطعهای
از شوبرت به
نمایش گذاشته
شد. پس از آن
فیلمی از
دکلمۀ سرود
کوهستان با
صدای «رفیق
جفرودی» به
نمایش درآمد.
مراسم با
خواندن سرود
انترناسیونال
پایان یافت.
فرصت را
غنیمت شمرده
از طرف
خانواده و
رفقای برگزارکننده،
از دوستان و
رفقایی که ما
را دربرگزاری
این مراسم با
شکوه یاری
رساندند،
صمیمانه تشکر میکنیم
و سپاس داریم.
همچنین از
تارنماهایی
که در امر
اطلاع رسانی
مراسم یادبود
ما را یاری
رساندند،
سپاسگزاریم.
یاد و خاطرۀ «هادی
جفرودی» و
دیگر مبارزان
راه آزادی،
استقلال،
عدالت اجتماعی
و سوسیالیسم
گرامی و
جاودان باد.
خانواده و
رفقای برگزار
کنندۀ مراسم
***
سرمشقی
از حزبیت، ما را
ترک کرد
رفیق «بهزاد
حقیقی»، مبارز
ثابت قدم و
قدیمی سازمان
مارکسیستی – لنینیستی
توفان و عضو
ارزنده حزب
کار ایران (توفان)
در تاریخ ۱۳
دسامبر ۲۰۱۹ بعد
از یک دوره
سخت و طولانی
بیماری
فراموشی،
بدرود حیات گفت
و رفقای خود
را با غم و
اندوهی
فراوان تنها گذارد.
وقتی
برای پرس و
جوی حال رفیق
با وی تماس میگرفتیم،
تا از پیشرفت
بیماریاش با
خبر شویم، با
مزاح میگفت «هنوز
مارکسیسم –
لنینیسم را
فراموش نکردهام».
حقیقتا که
مارکسیست - لنینیست
مومنی بود. در
هر تماس حزبی تقاضا
میکرد تا آنجا
که توان جسمیاش
اجازه میدهد،
برایش مسئولت
درنظر بهگیریم.
رفیق
بهزاد در ۱۳۲۴
در تهران به دنیا
آمد و در سال
۱۳۴۲ موفق به
اخذ دیپلم متوسطه
شد. این رفیق
تا قبل از
آمدن به آلمان
در آوریل ۱۹۷۱
به خدمت
سربازی رفت و
سپس به مدت ۵
سال به عنوان
نقشهبردار
در ایران در
شرکتهای
ساختمانی کار
کرد. بعد از یک سال
کارآموزی در
شرکتهای
مختلف در
آلمان، در
مدرسه مهندسی «هاگن»
و سپس «کُلن» در
رشته ساختمان
نامنویسی
کرد و ادامه
تحصیل داد.
رفیق
بهزاد از همان
بدو ورود به آلمان
با توجه به اینکه
از همان زمان
جوانی در
ایران به حزب
توده ایران
تمایل داشت،
به سازمان
مارکسیستی –
لنینیستی
توفان به منزله
ادامه دهنده
راه پُرافتخار
این حزب پیوست
و مبارزه
ضدرویزیونیستی
را آغاز نمود.
رفیق بهزاد در
جریان اختلافاتی،
که در یکی از
حوزهای
سازمانی بروز
کرد، سازمان
توفان را ترک
نمود و سازمان
«شفق سرخ» را در
اواسط دهه ۷۰
میلادی بنا
نهاد و عضو هیأت
مرکزی این
سازمان بود. «شفق
سرخ» که از نظر
ایدئولوژی
تفاوت اساسی
با سازمان توفان
نداشت،
توانست با
امکاناتی که
داشت،
سازمانی
قدرتمند در
ایران بنا کند
که از دست ضربه
ساواک در امان
ماند و در انقلاب
ایران
مصممانه شرکت
داشت. این
تشکیلات بعد
از انقلاب
تجزیه گشت،
بخشی از آن به «حزب
کمونیست
کارگران و
دهقانان
ایران» پیوست،
بخش دیگری از
آن در عملیات
مسلحانه سربداران
در آمل شرکت
کرد و بخش
کادرها و
مرکزیت آن از
جمله رفیق
بهزاد حقیقی
بعد از کنگره
وحدت میان «حزب
کار ایران» و «سازمان
کارگران
مبارز ایران»
به حزب کار
ایران (توفان)
پیوستند و وی
تا روز آخر در
صفوف حزب کار
ایران (توفان)
به فعالیت
ادامه داد.
این رفیق،
رفیقی با
ایمان و با
پشتکار بود.
تقریباً اغلب
جزوات کلاسیک
آموزگاران
کمونیست، نصب شده
در بایگانی
حزب کار ایران
را این رفیق
تایپ زده است.
هربار کاری را
که داوطلبانه
آغاز کرده و
به پایان میرساند،
با مسئولان
حزبی تماس میگرفت
و تقاضای کار
جدید میکرد.
معتقد بود
باید تا توان
داشت، فعالیت
کرد و پشتکار
به خرج داد. وی
یاد قهرمان
کتاب «فولاد
چگونه آبدیده
شد» نیکلای
آستروفسکی را
در ما زنده میکرد.
یادش
گرامی است و
راهش ادامهدار
باد!
حزب کار ایران
(توفان)
دی ماه
۱۳۹۸
***
یادی
ازرفیق حسین
عزتی کمره ای
رفیق «حسین
عزتی کمرهای»
در سال ۱۳۳۱
در تهران به
دنیا آمد و پس
از اتمام
دبیرستان در
رشته ریاضی
ادامه تحصیل
داد. رفیق
کمرهای در
سال ۵۰
خورشیدی به
سازمان
مارکسیستی -
لنینیستی
توفان پیوست و
در مهرماه
همان سال توسط
ساواک
دستگیرشد.
رفیق «حسین
عزتی کمرهای»
ابتدا گرایش
به اسلام و
اندیشه
التقاطی توحیدی
داشت که
سرانجام با
نفی ایدالیسم
و نفی مشی
مسلحانه جدا
از توده و موضعگیری
علیه
رویزیونیسم
شوروی با
پیوستن به «توفان»
به مارکسیست - لنینیست
متحول شد.
رفیق «عزتی»
مدتی در زندان
ساری بهسربُرد
و در زندان با
زندهیاد «تقی
شهرام» آشنا
گردید و طبق
اسناد منتشره
تاثیر شگرفی
بر افکار «تقی
شهرام» گذاشت.
رفیق «عزتی» پس
از فرار از زندان
ساری راهی
خوزستان
گردید و طبق
یادداشتهای «تقی
شهرام»، «حسین
عزتی» چندماه
بعد در شهریور
۱۳۵۲ در قطار
راهآهن بین
اهواز و
خرمشهر به طور
مشکوک به دام
افتاد و در ساواک
آبادان زیر
شکنجه کشته شد».
و «لطفالله
میثمی» در رابطه
با «رفیق عزتی»
مینویسد:
«حسین عزتی...
از مارکسیستهای
تئوریک بود...
با گروه توفان
ارتباط داشت و
جنبش مسلحانه
را هم قبول
نداشت. عزتی
مارکسیسم را
خوب مطالعه
کرده بود و بهنظر
من تأثیر
عمیقی بر تقی
شهرام به لحاظ
دیدگاههای
مارکسیستی
گذاشته بود. .....»
یادش گرامی
و راهش پُر رهرو
باد!
برگرفته از کتاب
«مرغان
پرکشیده
توفان» (کتاب
جانباختگان
توفان)
چاپ دوم از انتشارات
حزب کار ایران
(توفان)
اردیبهشت
۱۳۹۳
***
یادی از
اولین توفانی
جانباخته،رفیق
نصرالله جعفر
نژاد
رفیق
نصرالله
جعفرنژاد از نخستین
رفقای «توفان»،
شاخه بجنورد
بود که به اتفاق
سایر همرزمانش
در راه رهایی
خلقهای
ایران از قید
و بند
امپریالیسم و
رژیم دست
نشانده پهلوی
مبارزه میکرند.
این رفقا در
سال ١٣٤٩ مورد
شناسایی و پیگرد
شدید رژیم
فاشیستی شاه و
ساواک قرار میگیرند،
که متعاقب آن
قریب به ٦۰ نفر
ازرفقای ما طی
چند تهاجم به
تهران،
خراسان و
اصفهان توسط
دژخیمان
پهلوی
دستگیرمیشوند.
رفیق
جعفرنژاد که
از اعضای فعال
شاخه بجنورد
بود و در بین
دهقانان
زحمتکش
بجنورد و در
پوشش
آموزگاری به
فعالیت
انقلابی
مشغول بود،
بالطبع نمیتوانست
مورد کینه و
نفرت آدمکشان
رژیم پهلوی
نباشد و از این
جهت تحت
وحشیانهترین
شکنجهها
قرار نگیرد. و
هنگامی که
ساواک مشهد در
مقابل اراده
پولادین رفیق
که از آرمان
خلق و از
اندیشه
انقلابی
مارکسیسم – لنینیسم
نشات میگرفت،
نتوانست کاری
از پیش ببرد، او
را به تهران
انتقال میدهند
و به دژخیمان
اوین میسپارند.
رفیق
جعفرنژاد مدتهای
مدید تحت بدترین
شکنجههای
جلادان اوین
قرار میگیرد،
اما اسرار خلق
را در سینه
محفوظ میدارد
و لب از لب باز
نمیکند. او
ذلت تسلیم بر
دژخیمان را به
مرگ پرافتخار و
غرورآفرین،
به مرگ
پرافتخار در
راه خلقهای
ایران و در
راه طبقه
کارگر ترجیح
میدهد و
عاقبت پس از
شکنجههای
وحشیانه و طولانی
در ١٣ دی ١٣٤٩
به شهادت میرسد
و با خون خویش
نهال احیای
حزب طبقه
کارگر ایران، حزب
کار ایران (توفان)
را آبیاری میکند.
رژیم شاه از
بیم خشم مردم
هیچگاه از
این جنایت
رذیلانه نامی
نبرد و حتی
پیکر تکه پاره
شده وی را نیز
به خانوادهاش
تسلیم نکرد. ما
رهروان راه
پرافتخار این
رفیق ارزنده
خاطره تابناک
او را هیچگاه
فراموش نمیکنیم
و نام و راهش
را با فعالیت
مستمر در
سازمانی که او
بدان عشق
میورزید و در
آرزوی احیاء
آن بود،
جاودانه زنده
خواهیم داشت.
باشد تا با
یادآوری
مبارزات
قهرمانانه
توفانیهای
جانباخته، که
عاشقانه
جانشان را
فدای کارگران
و زحمتکشان و سوسیالیسم
کردند و معرفی
تاریخ زندگی
آنها به نسل
جوان ایران،
که هم اکنون
پرچم
پیکارعلیه
دژخیمان رژیم
جمهوری
اسلامی را
برافراشته
است، راه
پرافتخارشان
را ادامه دهیم.
برگرفته از
كتاب جانباختگان
توفانی
***
آیا
هدف ترامپ
تغییر نظام
ایران است؟ یا
تحکیم آن؟
تجارب
تاریخی نشان
میدهند که
تحریمهای
اقتصادی موجب
میشوند کنترل
جامعه هدف به
دست
انحصارطلبان
حاکم بیفتد و
روند مردمسالاری
به حاشیه
رانده شود. تاریخچه
طولانی
مداخلات
آمریکا در
امور داخلی
کشورهای
مختلف نشان می
دهد که این
مداخلات
همواره یک
مشکل را حل
کردهاند اما
مشکلات بزرگتری
را به وجود
آوردهاند. مثلاً
در دهه ۱۹۸۰دولت
ریگان
مجاهدین
افغانی را
علیه شوروی تجهیز
و حمایت کرد. لکن
همین
مجاهدین، القاعده
را بوجود آوردند
و با مرگبارترین
حملات یازده
سپتامبر
هزاران آمریکایی
را به خاک و
خون کشیدند و
هزاران
میلیارد دلار
بودجه جنگ با
تروریسم را
روی دست
مالیاتدهندگان
آمریکایی
گذاشتند.
تحقیقات
نشان دادهاند
که تحریمات جوامع
هدف را به سمت
دیکتاتوری
سوق میدهند. تحقیقات
دانشگاه
ممفیس توسط
پروفسور «دورین
پکسن» در سال ۲۰۰۹ نشان
میدهند که
تحریمهای ۱۹۸۱-۲۰۰۰وضعیت
حقوق بشر در کشورهای
هدف را خرابتر
کرده بود. سال
بعد تحقیقات
مشترک همین
پژوهشگر با
پروفسور «کوپر
دروری» از
دانشگاه
میسوری نشان
داد که جوامعی
که هدف تحریم
قرار گرفته اند
در تمام شاخصهای
دموکراسی افت
کردهاند و به
سمت دیکتاتوری
متمایلتر
شدهاند. اما
چرا؟
1 تحریمها
موازنه قدرت
را به نفع
رژیم حاکم و
به زیان مردم
منتقد تغییر
میدهند و
موجب میشود
منابع قدرت
اقتصادی و
سیاسی به دست
حکومت بیفتد.
تحریمها
مردم را بیش
از گذشته
وابسته به جیب
دولت میکند و
نیروهای
دموکراتیک
دستشان از
این منابع
خالی میماند.
تحقیقات
پروفسور «کوپر
دروری» و «پکسن»
نشان داد که
در شرایط
تحریم، دولتها
منابع مالی را
به سمت
هواداران خود
سوق میدهند،
تا اثرات
تحریمها بر
آنان کم شود و
حمایت ایشان
را برای ادامه
حکومت خود
تضمین کنند.
در سال ۱۹۸۵
سازمان ملل با
طرح نفت در
برابر غذا
موجب تقویت
رژیم صدام شد. زیرا
این رژیم با
کنترل دفترچههای
توزیع مواد
غذایی،
خانوارهای
عراقی را مطیع
و وابسته به
خود گرداند.
2 تحریمها
موجب فرار
مغزها و
استعدادهای
هوادار دموکراسی
میشود و
زمینه را برای
سلطه
دیکتاتوری بر
جامعه فراهم
میکند.
برآوردها
نشان میدهند
که بیش از سه
میلیون نفر از
نیروهای متخصص
عراقی در دهه ۱۹۹۰
این کشور را
ترک کردند.
نیروهای
متخصص باقیمانده
در عراق دست
از کارهای
پژوهشی و
صنعتی برداشتند
زیرا درآمدی
عایدشان نمیشد
و سرمایههای
انسانی عراق
تلف شد و این
کشور به دست
اندک نیروهای
بیتجربه
هوادار دولت
اداره میشد.
3 تحریمها
طبقه متوسط
یعنی موتور
محرکه
دموکراسی را متلاشی
میکنند و به
جمعیت فقیری
میافزایند
که خواسته
آنان فقط
سیرکردن شکمشان
خواهد بود، نه
آزادی و
مشارکت در
تعیین سرنوشت
خود. فقر و بیکاری
فقط به بیماری
و عدم امنیت
منجر نمیشود،
بلکه فرهنگ و
باور مردم را
نیز فاسد میکند
و همبستگی
اجتماعی را بر
تلاشی میکشاند
و زور را به
جای قانون مینشاند.
پروفسور «لی
جونز» از
دانشگاه کوین
مری در کتاب
«جامعه محاصره
شده» درباره
عراق مینویسد:
اتحاد
تحریمها و
دیکتاتوری
موجب شد که
مقاومت
دموکراتیک در
مقابل صدام
متلاشی گردد.
اینگونه بود
که بعد از
سقوط صدام،
افراطگرایان
داعشی بر عراق
حاکم شدند و
سایه آنها دهها
سال دیگر
ادامه خواهد
داشت.
ایران،
عراق نیست و
زیرساختهای
اجتماعی و
اقتصادی
ایران از عراق
غنیتر است.
اما چهل سال
است که این
کشور نیز با
گونههای
خفیفی از
تحریمها دست
و پنجه نرم میکند.
این تحریمها
فقط در سالهای
۱۳۹۰-۱۳۹۳
دوره اوباما
شدید و فراگیر
بودهاند. در
همین سالها
ارزش پول
ایران و درآمد
مردم به شدت
کاهش یافت.
این تحریمها
موجب شد که
اقتصاد ایران
به انحصار
نظامیان
درآید، فساد
اقتصادی در
این کشور
فراگیر شود و
با دورزدن
تحریمها
درآمد سرشاری برای
خود کسب کنند
و بازار تولید
و توزیع را در
انحصار خود
گرفتند و بخش
خصوصی و طبقه
متوسط به
حاشیه رانده
شدند.
دولت
ترامپ با خروج
از برجام و
تحریم ایران
قدم در همان
راه گذاشته است
و جنبش مردمسالاری
نوپا را هدف
قرار داده است
و میرود که
چشمههای
امید به صلح و
امنیت در
منطقه
خاورمیانه را
بخشکاند و
جامعه مدنی
ایران را
تضعیف و افراطگرایان
را تقویت کند.
به گفته یکی
از کارشناسان
ایرانی، وقتی
که مردم زیر
خط فقر لِه میشوند،
تنها آرزوی آنها
لقمهای نان
برای زندهماندن
خواهد بود، نه
تغییرات
دموکراتیک
سیاسی. تحریمهای
ایران طبقه
متوسط را
تضعیف میکند
و ندای مردمسالاری
را به حاشیه
میراند و
قدرت حاکمه را
مستحکمتر و
چابکتر میسازد
و تنها راهی
که پیش روی
نخبگان میگذارد،
فرار مغزها
خواهد بود.
نوشته
پروفسور پیتر
بینارت
دانشگاه
نیویورک
ترجمه:
دکتر
اسفندیار
خدایی
***
یانكی برو
گمشو!
فریاد میلیونی
ملت عراق در بغداد
و خواست فوری
خروج ارتش
متجاوز آمریكا
از خاك عراق!
بیش از یک
میلیون نفر
روز جمعه ۲۴
ژانویه در بغداد
دست به
تظاهرات زدند
و خواهان خروج
آمریکا از
عراق شدند.
جریانات سیاسی،
كه از این
خواست ملی و
حقطلبانه
ملت عراق دفاع
نمیکنند،
عامل امپریالیسم
آمریكا و صهیونیسم
هستند. رهبران
اقلیم
كردستان
عراق، دارودسته
بارزانی و كُردهای
ناسیونال شونیست
ایرانی موافق
ادامه حضور
قوای متجاوز
آمریكا در خاك
عراق هستند و بر
ضد منافع ملی
ملت عراق و
تجزیه این
كشور عمل میكنند!
اینک برگزیدهای
از این
مطالبات مردم
عراق در
تظاهرات
سراسری جمعه ۲۴
ژانویه
که از آن به
عنوان
"انقلاب ۱۹۲۰
دوم» یاد میکنند:
برگزیده ای
از مطالبات
«تظاهرات
میلیونی
امروز بیان
موضع مردم در
مخالفت با
اشغالگری
آمریکاست و
همه ملت عراق
اشغال سرزمین
خود را نمیپذیرند».
«این
تظاهرات بیانگر
مواضع همه طیفهای
عراق است، که
اشغالگری را
نمیپذیرند».
«حضور
آمریکا در
عراق به زیان
همه منطقه است.
به نفع
کشورهای
منطقه است که
به این حضور
پایان دهند».
«مردم
عراق هرگز عقبنشینی
نمیکنند و
همچنان
درخواست برای
پایان
اشغالگری آمریکا
در کشورشان را
فریاد خواهند
زد».
«مردم
عراق قادر
هستند تا با
تهدیدهای
ترامپ مبنی بر
تحریم
کشورشان در
صورت پایان
حضور آمریکا
در عراق
مقابله کنند».
«ما
اشغالگر را
بیرون خواهیم
راند و حاکمیت
عراق باقی
خواهد ماند».
«ما
شاید در
جزئیات با هم
اختلافنظر
داشته باشیم،
اما در همه
راهبردها با
هم متحد هستیم».
«تظاهرات
میلیونی
امروز یک همهپرسی
مردمی در خصوص
مخالفت با
حضور
آمریکاست».
«امروز روز
حاکمیت عراق و
پیروزی محور
مقاومت است و
این عراق است
که به تنهایی
حاکمیت خود را
پاسداری
خواهد کرد و نیازی
به حضور
آمریکا ندارد».
«باید
آمریکاییها
از عراق خارج
شوند، زیرا
درغیر این
صورت با وضعیت
ناگواری
روبرو خواهند
شد».
«کفن
پوشیدن ما
نماد مقاومت و
بیانگر
آمادگی کامل
ما برای جانفشانی
برای عراق است».
«پیام
امروز روشن
است و آن هم
مرگ بر
آمریکاست».
«اگر آمریکا
از عراق خارج
نشود، آن کشور
را با نبرد
مجبور خواهیم
کرد که این
کار را انجام
دهد».
«هیچ
مشکلی در عراق
نیست که
آمریکا در آن
دستی نداشته
باشد».
«اگر
آمریکاییها
برای باقیماندن
در عراق اصرار
ورزند، همه
اهرمها برای
بیرون راندن
آنها مشروع
خواهد بود».
دست امپریالیسم
آمریكا از
عراق و منطقه
كوتاه باد!
***
دخالت
بیشرمانه و ریاكاری
دونالد ترامپ
رئیس جمهور بزرگترین
تروریست دولتی
جهان را محكوم
میكنیم!
آیا میتوان
دونالد ترامپ،
رئیس جمهور
آمریكا را، که
خود با فرمان
صدور ترور
قاسم سلیمانی
و سایر
همراهان او
دمیدن در آتش
جنگ و تهدید و
تنش و حمله
نظامی حتا به
مراکز و میراث
فرهنگی ایران
را وقیحانه
ابراز كرده
است، از
مسببان سقوط
هواپیمای
مسافربری
دانست و آن را
محكوم كَرد؟
آری، می توان
و باید محكوم
كَرد، زیرا
اگر چنین ترور
و تنشی آفریده
نمیشد،
امكان چنین
سقوطی در حد
صفر بود. چنین
فاجعهای بروز نمیكَرد.
این
مردك فاشیست و
ماجراجو
اكنون از
بازماندگان
این حادثه و
همه مردم
ایران که
داغدار این
ماجرا هستند «نه
تنها عذرخواهی
نمیكند،
بلكه آنها را
دعوت به
تظاهرات علیه
رژیم میكند،
تا با كشتار
مردم توسط
جمهوری اسلامی
از آب گلآلود
ماهی بگیرد.
آیا رژیم
جمهوری اسلامی
در مورد اصابت
موشكی سقوط
هواپیما بیتقصیر
است؟ ابداً! خیر!
باید این بیكفایتی
و دروغگویی و
ریاكاری این
دغلكاران را
محكوم كَرد و
خواهان
محاکمه
مسئولان
لافزن و دروغگوی
جمهوری اسلامی
در دادگاهی
علنی شد تا در
آن نقش تشنجآفرین
امپریالیسم
آمریکا نیز
بطور شفاف افشا
شود.
***
تظاهرات
باشکوه به
مناسبت ۱۰۱ امین
سالگرد ترور
بنیانگزاران
حزب کمونیست
آلمان، روزا
لوکزامبورگ و
کارل لیبکنشت
امروز
١٢ ژانويه به
مناسبت ۱۰۱
امین سالگرد
ترور
بنیانگزاران
حزب کمونیست
آلمان، روزا
لوکزامبورگ و
کارل لیبکنشت
در شهر برلن
تظاهرات با
شکوهی با شرکت
قریب به ۲۰ هزار
نفر از
کمونیستها،
نیروهای چپ و
انقلابی
برگزار شد. در اين
تظاهرات رفقا
و فعالين حزب
كار ايران
(توفان) نيز
شركت داشتند.
خواستها
و شعارهای این
تظاهرات به طور
عمده علیه
سرمایهداری،
نئولیبرالیسم،
امپریالیسم،
میلیتاریسم،
صدور اسلحه و
جنگ از یکسو و
اسقرار سوسیالیسم
از سوی دیگر
بود.
***
آکسفام: ثروت ۲۱۵۳
میلیاردر
جهان بیشتر از
مجموع دارایی ۶۰ درصد
کل جمعیت زمین
آکسفام
در گزارشی که
در آستانه
اجلاس مجمع
جهانی اقتصاد
در داووس
سوئیس منتشر
کرده است، میگوید
که ۲۱۵۳
میلیاردر
جهان ثروتی
بیشتر از ۴.۶
میلیارد نفر
(بیش از ۶۰
درصد جمعیت
جهان)
دراختیار
دارند.
رشد
نابرابری
جهانی آنچنان
افزایش داشته
که در یک دهه
گذشته تعداد
میلیاردرها
دو برابر شده
است.
«آمیتاب
بهار»، مدیر
عامل آکسفام
هند، که
کنفدراسیون
آکسفام را در
اجلاس داووس
نمایندگی میکند،
درباره این
گزارش گفت:
«شکاف بین
ثروتمندان و فقرا
بدون سیاستهای
آگاهانه
ضدنابرابری
غیرقابل
برطرفشدن
است و دولتهای
معدودی در
جهان به این
سیاستها
متعهدند».
وی
میافزاید:
«اقتصاد
شکننده ما به
قیمت فشار بر
زنان و مردان
عادی جیب میلیاردرها
و شرکتهای
بزرگ را پُر
میکند برای
همین تعجبآور
نیست که مردم
اکنون این
سوال را میپرسند
که آیا
میلیادرها
باید وجود
داشته باشند؟»
اگر
یک درصد
ثروتمندترین
افراد جهان در
ده سال آینده
تنها نیم درصد
بیشتر مالیات
بر ثروت
بپردازند، میتوان
با آن سرمایهگذاریهایی
لازم برای
ایجاد ۱۱۷
میلیون شغل در
بخشهایی
مانند
سالمندان،
مراقبت از
کودکان، آموزش
و بهداشت
ایجاد کرد.
این
گزارش نشان میدهد
که دولتها به
طور قابل توجهای
ثروتمندان را
مشمول مالیاتهای
اندک کردهاند
و بنابراین
قادر نیستند
درآمدهایی به
دست آورند که
باید برای
مقابله با فقر
و نابرابری
هزینه شود.
دولتها
عامل ایجاد
نابرابری
هستند و آنها
اکنون باید
برای پایان
دادن به
نابرابری
اقدام کنند و
از شرکتها و
افراد
ثروتمند
مالیات
بیشتری
بگیرند (بلومبرگ
فارسی).
فقر و
شكاف عظیم
طبقاتی در جهان
محصول نظام
سرمایهداری
امپریالیستی
است. محصول
نظامی است كه
١ درصد از
مردم صاحب
سرمایه بر ٩٩
درصد از مردم
سلب مالكیت
شده جهان
اعمال زور میكنند!
این همان آزادی
بی قید و شرط
برای یك درصدیهاست
كه با چنگ و
دندان و
استثمار و
چپاول و جنگ و
خونریزی از آن
حفاظت میكنند.
سوسیالیسم
تنها بدیل
منطقی این
نظام چرك و خون
است، تنها
پرچم رهایی
بشریت از ظلمت
نظام امپریالیستی
در جهان است.
***
سردرگمی
سازمان
فدائیان
اقلیت در
برخورد با امپریالیسم
سازمان
فدائیان
اقلیت، که مدتها
از بهکاربردن
واژه «امپریالیسم»
در ادبیات خود
اجتناب میکرد،
به واسطه تولد
نامیمون
«داعش»، نیاز
به پذیرش
امپریالیسم
در حرف پیدا
کرد، تا
بتواند با
توسل با تئوریهای
ارتجاعی «جبهه
سوم موهومی»
را «مستقل
بودن داعش و
در موضع
تدافعیبودن
آمریکا و
اروپا، مهاجمبودن
روسیه و چین و
از همه مهمتر
معرفی جمهوری
اسلامی به
عنوان مسبب هر
آنچه در
دنیاست» به
خورد هوادارن
گمراه خود دهد
و با مشوب افکار
از کمکهای
بلاعوض
کشورهای
دموکراتیک!
امپریالیستی
بهرهمند شود.
در نشریه این
سازمان در دو
شماره اخیر
خود (۸۵۱ و ۸۵۲)
نظرات و
مواضعی
کاملاً متضاد در
مورد
امپریالیسم
مطرح شده است
که نشان از
سردرگمی کامل
این سازمان
دارد. در ذَیل
به چند نکته
از این انحراف
اشاره میکنیم.
در شماره ۸۵۱ نشریه کار به درستی به مبارزات ضدامپریالیستی دانشجویان و شعارهای مبتنی بر تحلیل صحیح از مسائل ایران و جهان، اشاره شده است. در مقالهای به نام «صد افتخار به جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی» آمده است: «صرفنظر از شعارهای دانشجویان در دفاع از خواستهای دموکراتیک و آزادیخواهانه و نیز شعارهایی علیه نئولیبرالیسم اقتصادی و شعارهای مقابلهجویانه با فقر و ستم و سرکوب و شعارهای دیگری در حمایت و همبستگی با خیزشهای تودهای در عراق و لبنان و شیلی و فرانسه اما ویژگی بسیار مهم دیگر جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی، جهتگیری ضدسرمایهداری و دفاع انترناسیونالیستی از استثمارشدگان است. حمل پرچمها و پلاکاردهایی با خواست نابودی امپریالیسم و دفاع و طرفداری از سوسیالیسم و نیز شعارهایی مانند «ثروت که در جهان است- از رنج کارگران است»، «از هفتتپه تا پاریس- ای کارگر بهپاخیز» و بالاخره تأکید بر آخرین کلام مانیفست مارکس و انگلس «کارگران جهان متحد شوید» تماماً نشانههای آشکاری از آرمانهای والا و انگیزههای ضدسرمایهدارانه جنبش دانشجوییست که در آذر ۹۸ چندین سر و گردن خود را بالا کشید و در جایگاه یک جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی دانشجوئی اظهار وجود کرد».
ولی
اشتباه است
اگر گمان شود
که سازمان
فدائیان
اقلیت و «نشریه
کار» به نظرات
مطرح شده خود
حتی برای یک
ماه وفادار میماند
و بر مبارزه
علیه
امپریالیسم
پای میفشارد.
این سازمان بلافاصله
در شماره بعدی
نشریه خود در
مقالهای به
نام «جبهه
متحد ارتجاع،
علیه جنبش
رادیکال
دانشجوئی»
برعلیه مواضع
ضدامپریالیستی
دانشجویان
موضعگیری میکند
و عملاً نشان
میدهد که خود
نیز به «جبهه
متحد ارتجاع،
علیه جنبش
رادیکال و
ضدامپریالیست
دانشجوئی»
تعلق دارد. در
شماره ۸۵۲ این
نشریه آوردهاند
«... مرتجعین
اکنون اما
بهانهای هم
به دست
آوردند. چند
نفری که معلوم
نبود عامل
مستقیم خود
جمهوری
اسلامی
هستند، یا وابسته
به گرایشهای
سیاسی ارتجاعی
نزدیک به رژیم،
که خود را چپ
ضدامپریالیست
مینامند،
اما در
ضدامپریالیست
بودنشان همین
بس که گفته
شود، امثال
حزبالله
لبنان،
انصارالله،
جهاد و حماس
فلسطینی سمبل
مبارزات
ضدامپریالیستی
آنها هستند،
پرچم آمریکا
را آتش زدند.
این دستآویزی
شد برای حمله
به جنبش رادیکال
دانشجوئی بهقصد
بدنام کردن
آن. در حالی
که آشکار بود،
این افراد و
اقدام آنها
ربطی به جنبش
دانشجوئی ۱۶
آذر نداشت. در
همین حال
مخالفان این
جنبش جنجال
دیگری به راه
انداختند بر
سر پارچه
نوشتهای که
دانشجویان با
خود حمل میکردند
و بر آن نوشتهشده
بود، «ایران،
فرانسه،
عراق، لبنان، شیلی،
مبارزه یکی
است. سرنگونی
نئولیبرالیسم».
و بحثها
فراتر رفت تا
آنجا که آیا
اساساً در
ایران سیاست
اقتصادی
نئولیبرال به
مرحله اجرا
درآمد یا نه؟».
البته باز هم قلم به دستان نشریه کار به رودهدرازی در مورد آنکه نئولیبرالیسم وجود دارد و در جهان چنین کرده است و چنان، و حزب کمونیست کارگری در اشتباه است که وجود سیاستهای نئولیبرالی در ایران را از بیخ و بن خطا میداند و در ایران هم همین سیاستها دیکته میشود. ولی برای اثبات آنکه مرغ یک پا دارد، بعد از همه تئوری بافیها اعلام میدارد که خطاست اصرار بر مبارزه ضدامپریالیستی و میبایست فقط و فقط به سراغ جمهوری اسلامی، که مسبب تمامی مسائل جهان است، رفت و آن را سرنگون ساخت زیرا امکان سرنگونیاش بوجود آمده است (و حتماً به کمک امپریالیسم آمریکا).
به مقاله مزبور نگاهی میاندازیم که در آن آمده است «... مخالفین جنبش دانشجوئی از اینکه در یکی از پارچه نوشتههای ۱۶ آذر نوشتهشده بود، سرنگون باد نئولیبرالیسم، جنجال بهراه انداختند که گویا این جنبش دانشجوئی تحت تأثیر جریانات رفرمیست است و هدفش محدود به برافتادن سیاست نئولیبرال و فرضاً جایگزینشدن آن با سیاست اقتصادی-اجتماعی کینز و سوسیال دمکراسی دورههای سپری شده. البته شعار این پارچهنوشته، اشتباه بود، اما دانشجویانی که در همین اعتراضات اخیر شعار نان- کار- آزادی و اداره شورایی سر دادند، شعار زنده باد سوسیالیسم را سر دادند، هرگز چنین برداشتی نداشتند که گویا مبارزه در ایران نه برای برانداختن نظم سرمایهداری، بلکه برانداختن یک سیاست بورژوازی است.....».
مقاله نویس نشریه اقلیت به شعور خوانندگان خود توهین میکند وقتی که با آسمان و ریسمان بافتن تلاش بیهوده دارد تا مبارزه با نئولیبرالیسم را فقط و فقط مبارزه با یک «سیاست بورژوازی» معرفی کند و اعلام میدارد که این مبارزه با سرمایهداری نیست و ما میبایست برای «برانداختن نظم سرمایهداری» مبارزه کنیم. حتماً این مبارزه تام و تمام و خالص ضدسرمایهداری در رؤیا و خواب و خیال باید صورت گیرد و دون کیشوتوار میبایست به جنگ غولان و دیوان رفت و البته آسیاب بادی را به نابودی تهدید کرد. و اگر کسی بخواهد در دنیای واقعی با سیاستهای سرمایهداری مبارزهای جدی و واقعی را پیگیرد دچار اشتباه شده است و با سرمایهداری همراه گردیده و از«سیاست دیگر» سرمایهداری به طرفداری برخاسته است!! زهی جهالت!
اقلیت از آن زمان که به «جبهه متحد ارتجاع، علیه جنبش رادیکال و ضدامپریالیست» به رهبری حزب ضدکمونیستی ضدایرانی منصور حکمت پیوست و یوروهای هلندی بلاعوض برای راهاندازی رسانههای تبلیغاتی، زیر زباناش مزه کرد، مبارزه با امپریالیستها را به کنار گذاشت و مبارزه ضدسرمایهداریشان (به زعم سازمانهای چپ اندر قیچی مبارزه ضدامپریالیستی خطاست، زیرا مبارزهای ضدسرمایهداری نیست و کارگران را به اشتباه میاندازد!) نیز محدود به مبارزه علیه آخوندهای جمهوری اسلامی گردید! خیانت و وطنفروشی راهی است که با دادگاه خلق پایان مییابد.
***
بیانیه
کمیته اجرایی
حزب کمونیست
سوئد پیرامون
اوضاع منطقه
وترور قاسم
سلیمانی
نیروی
نظامی سوئد را
ازعراق به
خانه برگردانید!
حزب
کمونیست سوئد
ترور ژنرال
عالی رتبه
ایران، قاسم
سلیمانی را در
خاک عراق توسط
آمریکا
محکومیکند.
ما از
دولت سوئد می
خواهیم که از
تصمیم
پارلمان عراق
مبنی برخروج
نیروهای
خارجی از خاک
عراق پیروی
کند. سوئد
باید فورا
نیروی نظامی
اش را از عراق
خارج کند وبه
حق حاکمیت ملی
وتعیین
سرنوشت عراق احترام
بگذارد.
ازسویی
درک ما این
است که که حق
مردمان هر کشور
وطبقه کارگر
آن کشوراست که
علیه اختناق
وارتجاع
داخلی برزمد.
حزب
کمونیست سوئد
بنام همبستگی
بین المللی از
مبارزه طبقه
کارگر ایران
بر علیه اختناق
مذهبی
وسیاسی
حمایت میکند
و درعین حال
هرگونه حمله
نظامی
امپریالیسم
آمریکا به
حکومت مستقل
ایران را
محکوم می
نماید .
کمیته اجراییه حزب
کمونیست
نقل از
نشریه پرولتر
شماره 4
23- 29 ژانویه
***
بیانیه حزب
کمونیست
کارگری
فرانسه ، PCOF
دررابطه با
ترور قاسم
سلیمانی
مااین
ترور را بعنوان یک
اقدام جنگی از
جانب امپریالیسم
آمریکا که به
همه جا نیرو
پیاده میکند و
خطری برای صلح
است محکوم
میکنیم.ما از
مقامات
فرانسوی
تقاضا داریم
که از ادامه
روند گرم شدن تنور
جنگ امپریالیسم
آمریکا در
خاورمیانه ،
به ویژه علیه
ایران ،
خودداری کنند.
ما همچنین
خواستار این
هستیم که آنها
فروش اسلحه به
پادشاهان خلیج
فارس که می
خواهند از
آنها علیه
ایران استفاده
را متوقف
کنند.
PCOF
پاریس ، 5
ژانویه سال 2020
***
بیانیه حزب
کارگران تونس درمورد
تحولات منطقه
خاورمیانه و
ترور قاسم
سلیمانی
از جمعه گذشته
، منطقه خاورمیانه
در زمینه سوء قصد
به دستور "ترامپ"
، شاهد یک وضعیت
جوش و پر تنش بود
که هدف آن ژنرال
قاسم سلیمانی ،
فرمانده "نیروی
قدس" سپاه پاسداران
ایران و ابو مهدی
المحندیس ، معاون
فرمانده کل نیروهای
بسیج مردمی عراق
بود. ایران در واکنش
به این جنایت آمریکایی
با بمباران پایگاه
های آمریکایی در
عراق صبح چهارشنبه
واکنش نشان
داد.
حزب کارگران
تونس ، آنچه در
کل منطقه ما اتفاق
می افتد را به
قرار زیر
دنبال می کند:
- حزب ما ترور مقامات ایرانی
و عراقی و دهها
نفر از همراهان
آنها را محكوم
و آن را تروریسم
دولتی و یك ماجراجویی
آمریكایی
كه عراق و بخشی
از سرزمین های
سوریه را اشغال
کرده است مورد
ارزیابی
قرارمیدهد.آمریکا با
ایجاد پایگاه های
نظامی ا در چندین
كشور حوزه خلیج
فارس تلاش
میکند آن
را به عنوان تخته
سنگی برای حمله
به مردمان منطقه
و تداوم كنترل
آنها بر
خلقهای منطقه
مورد بهره
برداری
قراردهد.
- حزب
ما حمایت خود را
از مبارزه مردم
عراق و نیروهای
ملی آنها که در
برابر فرقه گرایی
و فساد قیام کرده
و خواهان
خروج نیروهای آمریکایی
از سرزمین های
عراق هستند حمایت
میکند. حزب ما ازمخالفت
مردم به
مداخلات
خارجی در
امور داخلی عراق
عراق احترام می
گذارد واز حق
تعیین سرنوشت
بدست خود
حمایت میکند.
- حزب ما خواستار
عقب نشینی فوری
کلیه پایگاه های
نظامی خارجی از
کشورهای منطقه
است که مهمترین
آنها پایگاه های
آمریکایی است و
از ملل و قدرتهای
ملی آنها می خواهد
که تلاش را برای
دستیابی به این
هدف مضاعف کنند
و مقابله با همه
اشکال دخالت های
خارجی را مهار
کنند .استعمارگران
، صهیونیست ها
و رهبران ارتجاعی
رسالتی
جز این ندارند
که با
ماجراجویی
شان برای
تحریک جنگ منطقه
ای وغارت نفت ، گاز
، بازارها و حوزه
های نفوذ خود
هستند.
- حزب ما
لیبییایی
کردن منطقه را به دلیل
منابع نفتی و گازی
وصحنه
گردانان جنگی
منطقه آن را
محکوم میکند.حزب
ما تصریح
می کند که مشروعیت
مداخله ترکیه و
عثمانی در لیبی
مانند مداخله سایر
قدرتهای منطقه
ای و بین المللی
است که هدف آنها
کسب سهم آنها از
ثروت است و نه بازسازی
لیبی .حزب ما عواقب
تأثیر اوضاع لیبی
بر تونس را با توجه
به موضع تردید
و مبهم مقامات
دولت تونس هشدار
می دهد.
- حزب ما تبانی
شرم آور رژیم های
عرب به ویژه در
خلیج فارس و خاورمیانه
را محکوم می کند
که سرزمین های
آنها را به سکوی
پایگاه های امپریالیستی
و نفوذ صهیونیستی
با هزینه آرمان
های مردمان به
ویژه مردم فلسطین
برای آزادی ، رهایی
و دموکراسی تبدیل
کرده است.
حزب کارگران
تونس
تونس در 8 ژانویه
2020
***
بیانیه
پلاتفرم کمونیستی
مارکسیستی
لنینیستی نروژ
درباره ترورقاسم
سلیمانی
ومداخلات
آمریکا
درمنطقه
ترامپ آتش
افروز می
تواند جهان را
به آتش بکشد. مهم
نیست که دولت
"نگران" باشد.
نروژ باید
تحریکات جنگی
آمریکا را
محکوم کند! نه به
شرکت نروژ
درجنگ!
قتل ژنرال
قاسم سلیمانی
در روز جمعه 3
ژانویه باید توسط
همه کسانی که خواهان
صلح و حداقل
احترام به
قوانین بین
المللی است
محکوم شود.
سلیمانی رهبر
نیروهای نخبه نظامی
ایران و درنزدیکی
بالاترین
مقام دستگاه قدرت
بود. ماهیت
رژیم به دولت
دیگری حق
تصفیه را نمی
دهد. این حل و فصل
را می توان با
این واقعیت
مقایسه کرد که
ایران یک جنرال
چهار ستاره
آمریکایی را
در زمینه
تجارت در مکزیک
به قتل رساند -
با این تفاوت
که سلیمانی در
اکثریت هلال
های تحت نفوذ
شیعه که از
لبنان تا یمن
امتداد یافته
است از مقام
والایی
برخوردار
بوده است.
این
قتل توسط هواپیمای
بدون سرنشین
با دستور
مستقیم رئیس جمهور
دونالد ترامپ
در بغداد عراق
اتفاق افتاد.
قتلی که رئیس
جمهور آشکارا
به آن می بالد.
این در حالی
است که یک سری
حملات نظامی
آمریکا ،
تحریکات و
تحرکات
نیروها در
عراق و سوریه
رخ داده است.
این حمله
بیشترهدفش ایران است
، این بخشی از
استراتژی
ایالات متحده
برای بی ثبات
کردن منطقه ای
است که نفوذ
ایالات متحده تضعیف
ودرشرایط
دفاعی
قرار دارد.
بخشی از
استراتژی بی ثبات
سازی این است
که به گروه
های تروریستی
و جنگجویان
خارجی داعش و
القاعده کمک
شود. ایران به
همراه ارتش
سوریه ، کردها
و شبه نظامیان
مورد حمایت
ایران ، اصلی
ترین نیروهای
درگیر با تروریست
ها بوده اند.
ایران
و متحدانش
مطمئنا از
طریق حمله به
پایگاه یا
سفارت آمریکا
از این قتل
انتقام
خواهند گرفت.
این امر در
دور بعدی موجب
میشود که امپریالیسم
آمریکا برای
تشدید درگیری توسل
جوید ،
که می تواند
به یک جنگ
تمام عیار
تبدیل شود.
این جنگی است
که در آن می
توان چین و
روسیه را نیزدرگیر
کند. زیرا
ایران در
آستانه عضویت
کامل درسازمان
همکاری
شانگهای قراردارد
که این هم یک
پیمان امنیتی
است. ایران به
همراه چین و
روسیه اخیراً همکاریهای
مشترک دریایی
در آبهای تنگه
هرمز انجام
داده اند.
نروژ مطیع
وفادارایالات
متحده است که به
سرعت می تواند
دردرگیری جنگ شرکت
کند.
وزیر
امور خارجه
مایك پومپئو
حمله
هواپیماهای
بدون سرنشین ایالات
متحده علیه یك
ژنرال ایرانی
را "اقدامات
پیشگیرانه
دفاعی" توصیف
كرد. متعاقباً
، ایالات
متحده ممکن
است از
گماشتگان خود
درناتو
ازجمله نروژ بخواهد
که به یاری
نجات ایالات
متحده
بشتابند .اوضاع
بسیار جدی
است.
وزارت
امور خارجه
نروژ ازتایید
این نقض فاحش
کلیه قوانین
بین المللی
خودداری
نکرده است.
وزیر امور
خارجه اینه
اریکسن سورید
از اظهار رضایت
او ابراز
خرسندی می
کند. حتی Jonas Gahr Støre ، رهبر AP ،
"برای نگرانی
بیشتر" بسیار
نگران است ...
زیرا "پاسداران
انقلابی"
ایران در طیف
گسترده ای از
درگیری ها در
خاورمیانه
نقش منفی ایفا
می کند"! مخالفان
جنگ در کنگره
ایالات متحده
، نظرخود را
با کلمات
بسیار قوی تری
بیان می کنند.
با چنین
سیاستمداران
، بدیهی است
که نروژ وفادار
به ایالات
متحده آمریکا
به سرعت درگیر
نزاعی بزرگ می
شود:
• ما از
نروژ می
خواهیم كه این
حمله را به
عنوان نقض
قوانین بین
المللی محكوم
كند.
• نیروهای
نروژی باید
بلافاصله
استان انبار و
بغداد را ترک
کنند.
• نروژ
باید
ازهرگونه
اعطای کمک جنگی
به هر شکلی ،
چه از طریق
ناتو و چه "ائتلاف
" در خلیج
فارس. دوری
جوید.
پلاتفرم
کمونیست -
لنینیست
مارکسیستی ، 3
ژانویه 2019
***
بیانیه
مجمع سراسری
ضد
امپریالیستی
هندوستان
علیه ترور فرمانده
نظامی ایران ،
جنرال قاسم
سلیمانی
فوروم
سراسری ضد
امپریالیستی
هندوستان ترور
فرمانده عالی
رتبه نیروی
نظامی ایران به
دستور
دونالدترامپ
رییس جمهور
آمریکا در
فرودگاه
بغداد را قویا
محکوم میکند.این یکی دیگر
از اقدامات فجیع
ایالات متحده
در خاورمیانه
است.
در
خاورمیانه
است. پس از
آنكه شبه نظامیان
عراقی هنگام
تظاهرات به
منطقه سفارت
آمریكا در
بغداد نفوذ
كردند ، پرزیدنت
ترامپ بدون هیچ
توجیهی ، شروع
به متهم كردن
ایران برای
سازماندهی این رویداد
كرد و اعلام نمود
كه ایران به
خاطر این عمل
مجازات خواهد
شد
ایالات
متحده پیش از
این تحریم های
اقتصادی شدید
علیه ایران
وضع کرده بود
و مدت هاست که
ایران را با
حمله نظامی
تهدید می کند
اما ایران با
تمسخر تسلیم
اوامر
دیکتاتور آمریکا
نشده است.
. این
تنها نمونه
تجاوز آمریکا
به یک کشور
مستقل به
بهانه ساختگی
نیست. ما
قبلاً شاهد
حملات ایالات
متحده به عراق
و لیبی و به
قتل رساندن
صدام حسین ،
رئیس جمهور
عراق و معمر
قذافی ، رئیس
جمهور لیبی
بودیم. ترور
فجیع کنونی
فرمانده نظامی
ایران ، نقض
حاکمیت ایران
است و در عین
حال تهدیدی جدی
برای صلح جهانی
است. ما از همه
آزادیخواهان
جهان می خواهیم
كه در اعتراض
به تجاوز آمریكا
برخیزند و ایالات
متحده را
وادار كنند
مانع مانورهای
خصمانه خود در
خاورمیانه
شود
نایب
رییس فوروم
سراسری و ضد
امپریالیستی
هندوستان
مانیک
مجاهری
***
پرسش
وپاسخ در
فیسوک
پرسش
: دوستان
گرامی واقعا چه
دلیلی باعث شد
تا اتحاد
شوروی فروبه
پاشد. این
سئوال خیلی
مهمی است که
کمونیستنها
باید بدان
جواب منطقی
دهند.حزب شما
می گوید حاکم
شدن
رویزیونیسم
باعث این تحول
شد، این توضیح
کافیست؟ ولی فکر نمی
کنید عامل
خارجی ،امپریالیستهای
غربی
وجاسوسان این
ممالک باعث
فروپاشی
شوروی شده ند؟
پاسخ: نه
دوست عزیز،ما
بارها به این
پرسش پاسخ
داده ایم
.بازهم تکرار
میکنیم که دیالتیک
به ما می
آموزد که
اشیاء و پدیده
های موجود در
جهان مادی که
ما را در
برگرفته اند،
همه دارای
تضادهای
درونی اند که
در درون و هم
در بیرون با
سایر تضادها
در مبارزه دائمی
بسر می برند.
ما شیئ و
پدیده ای نمی
شناسیم که
مملو از تضاد
نباشد. در علم
دیالکتیک تضادهای
درونی که در
داخل جسم و
پدیده همواره
وجود دارند،
عامل تحول،
حرکت، تعیین
ماهیت و اساس
تکاملند. به
این جهت
دیالکتیک
مارکسیستی حرکت
درونی را
بمثابه عامل
تکامل می
داند. بر این
اساس باید
همیشه ریشه
تحولات را در
بطن پدیده
جستجو کرد و
در درون آن به
تجسس برخاست.
تضادهای
درونی سرچشمه
تکاملند، از
این جهت که
سیما و سرشت
پدیده را
تعیین می
کنند. تضادهای
خارجی و یا
تاثیرات
خارجی شرط
تحول و تنها
از طریق تاثیر
بر تضادهای
درونی می
توانند موثر
واقع شوند.
هیچ عامل
خارجی نمی
تواند ماهیت
یک پدیده را
عوض کند. تنها
تضادهای درونی
هستند که سرشت
پدیده را
تغییر می
دهند. اگر
عامل خارجی
نقش تعیین
کننده در تحول
داشتند آنوقت
ما باید قید
مبارزه
ملتها،
خلقها، توده
ها و طبقات را
می زدیم و به
امپریالیسم
خارجی تمکین
می کردیم.
قانون
مبارزه
طبقاتی،
قانون تحول
اجتماعی است،
ولی اگر در یک
کشور مفروض
امپریالیستها
با بمب اتمی و
یا نویترونی
مردم آن کشور
را به قتل
رساندند،
نتیجه گرفته
نمی شود که
بمب نویترونی
و یا اتمی
سرچشمه تکامل
بوده و
جایگزین
مبارزه
طبقاتی در
تحولات
اجتماعی شده
است. سخن بر سر
شرایط تکامل
طبیعی یک
پدیده است. در
تمام جوامع
بشری مبارزه
طبقاتی وجود
دارد و بمب
اتمی نمی
تواند ناقض
این قانون
باشد. خلقها
سرانجام
درمقیاس جهانی
شاهد پیروزی
را درآغوش می
گیرند و بهره
کشی انسان از
انسان را از
بین خواهند
برد، ولی از
این شکستهای
برشمرده در
بالا نتیجه
نمی شود که
مبارزه مردم
بی نتیجه است
و باید تسلیم
عامل قدرتمند
خارجی شد تا
لگدمان نکند.
سرشت حزب
کمونیست
شوروی با تسلط
رویزیونیسم تغییر
کرده و به
حزبی
بورژوائی
تبدیل شده که
به انحطاط
سوسیالیسم و
فروپاشی
تدریجی آن منجر
گردیده است.
یک مارکسیست
مومن علل این
تحول را در
عوامل درونی و
مبارزه
طبقاتی بر سر
کسب قدرت
سیاسی و
استقرار
سوسیالیسم در
کشور شووروی
جستجو می کند
و نه در نقش
عوامل خارجی که
همیشه می
توانند وجود
داشته باشند.
تجاوز 14 کشور
امپریالیستی
بعد از جنگ
جهانی اول به
شوروی و تجاوز
جهانی
بورژواهای
نازی بیاری
همه امپریالیستها
به شوروی
سوسیالیستی
نتوانست
ماهیت این
کشور شوراها
را در زمان
رهبری رفیق
لنین و رفیق
استالین عوض
کند. عامل خارجی
در این مثال
اجتماعی و نه
طبیعی، در
مقابل مقاومت
و قطعیت عامل
درونی رنگ
باخت. تاریخ
را باید بر
اساس علمی
نوشت. تاریخی
را که بر اساس
افسانه سرائی
و نقش تعیین
کننده عوامل
خارجی
بنویسیم نه
علمی است و نه
مارکسیستی است.
این افسانه
سرائی ها،
تاریخ نیستند
و دردی را نیز
نه در دیروز
دوا کرده اند
و نه در امروز دوا
خواهند کرد.
حزب ما بارها
گفته و تکرار
می کند علت
فروپاشی
سوسیالیسم در
شوروی را باید
در تسلط
رویزیونیسم
که ایدئولوژی
بورژوائی است
و در تغییر
ماهیت حزب و
دولت کمونیستی
در شوروی
جستجو کرد و
نه در زبردستی
فلان جاسوس
غرب و یا
ثروتمندی
فلان بانکدار
و قمار باز
امپریالیست.
غربیها از این
جاسوسان غنی و
زبردست زیاد
دارند و هر
روز جاسوسان
بهتر از جاسوسان
قبلی تربیت می
کنند. برای
ساختمان
سوسیالیسم
نمی شود در
انتظار
نابودی سازمانهای
جاسوسی غرب
نشست و یا
آرزو کرد که
بیلیاردرها،
دیگر پولی در
بساط برای
دسیسه گری نداشته
باشند و نوکر
تربیت نکنند و
کسی را نخرند
و فریب ندهند
و... به این
ترتیب با این
تئوری های من
در آوردی و
توجیه گرانه ی
رویزیونیستی،
تکلیف همه
انقلابها و
مبارزات مردم
روشن شده است.
همه باید
بروند خانه
نشین شوند و یا
غنی و زبر دست
گردند تا
انقلابات
پیروز شوند.
با این تئوری
های
رویزیونیستی
تکلیف مبارزه
طبقاتی هم
یکبار برای
همیشه روشن
شده است.
حقیقت ولی به
ما می گوید
باید در مقابل
امپریالیسم و
رویزیونیسم
تسلیم نشد و
با آنها به
مبارزه
طبقاتی بی
امان به عنوان
دشمنان کمونیسم
دست زد.
رویزیونیسم
دشمن
سوسیالیسم و
همدست
امپریالیسم
است و کسی که
این را نفهمد
نه می تواند
برای کمونیسم
مبارزه کند و
نه می تواند
بر ضد
امپریالیسم
مبارزه کند.
***
پرسش
: ایران
ما در زمان
شاه درحال
توسعه
وپیشرفت بود وسعی کرد
به
ژاپن درمنطقه
تبدیل شود.
ولی آمریکا
رقیبی مثل شاه
را تحمل نکرد،
اوپا همنمی
خواست ایران
پیشرفت کند وتوطئه
چیدند واو را
برانداختند.
این توطئه به
زیان ملت
ایران تبدیل
شد.فکر نمی
کنید اگر
میگذاشتند
ایران ما امروز
نزدیک به ژاپن
وکره جنوبی
بود.؟"
پاسخ:درمورد
دوره پهلوی و"گل
وبلبل"
آنزمان دروغهای
شاخ
دارومضحکی می
گویند که هیچ با
واقعیت نمی
خواند.اینکه "شاه
مستقل وملی"
بود و
سیاستهای
اقتصادی
ونظامی و
اجتماعی اش در
"کاخ مرمر
اتخاذ میشد
ونه در واشنگتن"
خنده داراست . تمام
اسنادی که
ازطرف سازمان
سیا منتشر شده
است همه دلالت
برتصمیم گیری
آمریکا
درامور داخلی
اقتصادی
وسیاستهای
منطقه ای
ونظامی ایران
دارد. ظاهر
قضیه شاه
مستقل بود
وحرفهایی میزد
اما در خفا
ودرپوشش
دیپلماتیک
ایران یک کشور نیم
مستعمره بود.
ویران سازی
کشاورزی
ایران که از
دکترین
نیکسون در
آمریکای
لاتین تجویز شده
بود درایران
نیز پیاده شد
واین ضربه
بزرگی به
اقتصاد
وتولید
کشاورزی بومی
ایران وارد ساخت. ایران
به مصرف کننده
بازارهای آمریکا وغرب
تبدیل شد.
امپریالیسم
یعنی همین ، یعنی
اجازه رشد
مستقل به
کشوری نمی دهد
اگر هم
چنین رخ دهد
، جزیک استثنا
نیست. تمام کشورهای
تحت سلطه که
تحت رهبری
وکودتای
آمریکایی ویا
غربی بر مسند
قدرت بوده
وهنوز هم هستند
از رشد صنعتی
شان باز مانده
اند، زیرا
فاقد استقلال اند
وسیاست
هایشان
وابسته به
امپریالیسم
است.
در
گذشته زمان
پهلوی قیمتها
پایین و
به نسبت امروز
بسیار پایین
بوده ولی
قدرت خرید
مردم نیزبسیار
پایین تر از
آن بوده است.
به طور مثال
درآمد کارمند
عادی ماهانه 500
تا 1200 تومان بود
(البته حقوق 1000
تومانی در
سالهای حدود 1348
برای افراد بسیار
کمی بود) و
قیمت پیکان در
آن زمان حدود 28000
تومان بود یعنی
حقوق بیش از 28
ماه یک کارمند.
اگر از زبان آمار و ارقام نگاه کنیم، درآمد نفتی از سه میلیارد دلار در سال 1332 به 53 میلیارد دلار در سال 1356 رسید و درآمد سرانه 11514 دلار؛ با این وجود در جامعه ایرانی در بخش های فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق تر می شد که این امر دلایلی دارد:
1- عدم توزیع منصفانه باعث رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می شد.
2- عمده مقاطعه کاری های پر سود، طرح های پرمنفعت دولتی ... برای مقامات حکومتی بود.
بر اساس یک برآورد تنها در فاصله 1352-1355 حق کمیسیون مقام های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت. این نوع توزیع ثروت، بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند تعلق می گرفت.
3- حدود
چهل درصد از بودجه
کشور به ارتش اختصاص
داده می شد که تعداد
نیروها و پرسنل
آن هر روز بیشتر
و بیشتر می شد و
در سال های آخر
به 413 هزار نفر رسیده
بود. ارتش بودجه
مخفی نیز داشت
به اضافه 40 درصد
بودجه رسمی.
بطور
کلی سه ویژگی: 1-
استبداد،
فساد سیاسی و
اداری و دخیل
بودن ملاحظات
سیاسی و
رؤیاهای بلند پروازانه
در برنامه های
اقتصادی و عدم
استقلال
نهادهای
اقتصادی و
برنامه ریزی 2-
کنترل کامل
بخش خصوصی از
یک طرف و شیوع
فساد مالی و
استفاده از
اموال عمومی
در جهت منافع
شخصی 3- گسترش
رانت اقتصادی
در میان
درباریان و اعطای
مناصب اداری و
پروژه ها و
امتیازات
اقتصادی،
هرگونه مجالی
را برای توسعه
و نوآوری از بین
می برد.
نرخ
تورم از %4 در
سال 1972 به %25 در
سال 1977 افزايش يافت.
فشار تورم در
بخش هايي که
دولت
ميتوانست
کمبود توليد
را با افزايش
واردات جبران
کند (مانند
کالاهاي
صنعتي، مصرفي
و کشاورزي)
نسبتا کمتر
بود. اما در
بخش هايي که
اين امکان
وجود نداشت،
مانند
ساختمان سازي
و خدمات، نرخ
تورم به مراتب
بالاتر بود.
اين امر موجب
کاهش نسبي نرخ
سودآوري بخش
هاي صنايع و
کشاورزي،
نسبت به نرخ
سود در بخش
هاي ساختمان و
خدمات گرديد.
در نتيجه،
سرمايه در
جستجوي
حداکثر سود از
اين بخش ها
خارج و بسوي
بخش هاي
ساختمان سازي
و خدمات جاري
شد که موجب
رکود بخش هاي
صنايع و
کشاورزي گرديد
وعملا دست
آوردهاي
اقتصادي دهه 70
را تضعيف کرد.
اين عملکرد
زيان بار در
مورد بخش هاي
کشاورزي و
صنايع سنتي،
از جمله صادرات
غير نفتي،
بسيار شديد
بود. زيرا اين
بخش ها داراي
ساختار ضعيف
تري بوده و از
حمايت دولت، به
ويژه حمايت
هاي تعرفه اي
برخوردار
نبودند. بخش
کشاورزي نه
تنها تحت فشار
شديد رقابت با
کالاهاي
وارداتي
ارزان قرار
داشت، بلکه از
سوي ديگر،
دولت با تعيين
سقف قيمت براي
محصولات
کشاورزي موجب
تضعيف بيشتر
سود آوري اين
بخش گرديد.
در
شرايطي که
بودجه
اقتصادي کشور
چهار برابر شده
بود و نرخ رشد
توليد ناخالص
ملي از مرز %12 گذشته
بود، نرخ
بيکاري به %10
(در سال 1976)
افزايش يافت،
ضريب نابرابري
توزيع درآمد %11
بالا رفت (از 0.47
در سال 1972 به 0.52 در سال
1976)، سهم %20
ثروتمند
جامعه در مصرف
از %52 در سال 1973 به %57
در سال 1976
افزايش يافت،
در حاليکه سهم
%40 فقير جامعه
از%14 به %11 کاهش
يافت و نسبت
مصرف مناطق
شهري به
روستايي، پس
از احتساب تفاوت
جمعيت، به پنج
برابر در سال 1975
رسيد.
در
فاصله 1973 تا 1978
واردات کشور
متجاوز از %412
افزايش يافت
که معادل نرخ
رشدي برابر با
%46 در سال ميباشد.
ساختار
اقتصادي
کشور، به ويژه
شبکه حمل و نقل،
انبارها،
سردخانه ها، و
دستگاه اداري
دولت، ظرفيت
جذب، ترخيص و
توزيع اين
افزايش سريع
در حجم واردات
را نداشت.
لذا، از سال 1976
کالاهاي
وارداتي در
بنادر و انبارهاي
گمرک کشور
انباشته شد و
سرعت ترخيص و
توزيع آنها
کاهش يافت که
متعاقبا موجب
افزايش قيمت
ها شد. به اين
ترتيب، از
توانايي بخش
واردات در
تخفيف
فشارهاي
تورمي کاسته
شد و روند
تورمي شدت
بيشتري گرفت.
دولت در مقابله
با تشديد موج
هاي تورمي، به
جاي تصحيح سياست
هاي خود، به
دستگيري و
مجازات "گران
فروشان"
پرداخت. اين
امر موجب
تشديد
ناآرامي هاي
اجتماعي
گرديد و بازار
را که طي دهه
گذشته تا حدودي
از نيروهاي
مذهبي-سنتي
جامعه فاصله
گرفته بود به
دامان اين
نيروها سوق
داد.
تورم،
سرمايه گذاري
هاي نادرست،
افت کارايي،
تخصيص
نامطلوب
منابع، پروژه
هاي نمايشي و
مصرف گرايي بي
رويه موجب
اتلاف انبوه
منابع توليدي
گرديد. از سوي
ديگر، بخش
متنابهي از
ثروت کشور از
طريق افزايش
بي رويه بودجه
نظامي به هدر
داده شد. طي 1972 تا
1978 بودجه نظامي
از %13 توليد ناخالص
ملي به %20
افزايش يافت و
سهم کالاهاي
نظامي در کل
واردات کشور
از مرز %30 گذشت
(در مقايسه با %12
در سال 1972). به
اين ترتيب،
کشوري که در
سال 1974 داراي
مازاد تراز
پرداخت
هنگفتي بود،
در سال 1976 ناچار
شد براي حل
بحران مالي
خود به صندوق
بين المللي
پول روي آورد........................آیا
همین
فاکتورها می
تواند دلیلی
بربروز
انقلاب مردم
ایران باشد؟
بنظرما آری.
اینها همه در
یک مجموعه از
سیاست
اقتصادی نو
استعماری
واستبدادی و
سرمایه داری
ووابستگی به
خارج زمینه
سازانقلاب
گردید وجز این
نیز نمی باشد.