مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۲۱ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

آذر ماه ۱۴۰۳

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

 

انتخاب مجدد دونالد ترامپ ووظيفه کمونيست ها درشرايط کنوني

چرا قطعي برق در کشوري سرشار از انرژي؟

بودجه ستاد امربه معروف و نهي از منکر که در نظر دارد کلينيک ترک بيحجابي افتتاح کند، سرسام آور است

مروري بر اخبارو گزارشات کارگري آبان ماه1403

اعدام و اخلاق دوگانه درممالک غربي

قطعنامه زورگويانه شوراي حکام و ضعف ايران

دادگاه کيفري بينالمللي در حکمي بيسابقه براي اولين بار رژيم صهيونيستي را در معرض يک اتهام بينالمللي

دشمنان بشريت و آينده بشريت حاکمان واقعي آمريکا چه کساني هستند؟

گزارش مختصري از اعتراضات جهاني عليه نسلکشي در غزه و کشتار مردم لبنان در ماهي که گذشت

وضعيت مهاجران افغانستاني در ايران و تشديد سياست افغان ستيزي

طرح "راهحل دو دولتي" هدفي جز ادامه نسلکشي را دنبال نميکند

پذيرش آتش بس با لبنان و شکست نتانياهو

بيانيه نشست ملي احزاب و سازمانهاي فلسطيني در سالروز هفتم اکتبر، روز قيام قهرمانانه طوفانالاقصي

بيانيه مطبوعاتي جبهه خلق براي آزادي فلسطين در مورد وتوي آمريکا در سازمان مللمتحد براي آتش بس

تحريمهاي رياکارانه اتحاديه اروپا و انگليس عليه ايران

نمايشگاه عکس و برگزاري ميز کتاب

ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده

گشت وگذاري در فيسبوک ، پاسخ به يک پرسش

پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام

***

انتخاب مجدد دونالد ترامپ ووظیفه کمونیست ها درشرایط کنونی

کشورپهنآورایران بخاطر انرژی عظیم گازی ونفتی واهمیت ژئوپلیتیک آن لقمه چربی برای امپریالیسم آمریکاست و لذا خیال خامی است اگر تصورشود که به این راحتی دست از سر ایران بر می دارد. خیال خام است اگر کسی فکر کند با روی کارآمدن امثال مسعود پزشکیان درایران واتخاذ لحن مودبانه وصلحخواهانه وخودمانی وداش مشتی گونه درعرصه روابط دیپلماتیک خارجی ماهیت ضد بشری وغارتگرانه و ریاکارانه امپریالیست‌ها و به ویژه امپریالیسم آمریکا تغییر کندو آهنگ آن داشته باشد  از فردا حق را به حق دار برساند.

آمریکا وقت وفرصت کافی دارد، پول دارد، کارشناس نظامی، حقوقی، جاسوسی، علمی و... دارد، کادرهای ورزیده در عرصه های گوناگون دارد، رسانه های گروهی جهان را در اختیار انحصاری خود دارد، قادر است افکار عمومی در سراسر جهان را با پخش دروغ و خریدن مخبران خودفروخته و جاسوس که تعدادشان کم نیستند، شکل دهد و بسازد، بنگاه‌های انحصاری تبلیغاتیِ جهانی دارد، اسلحه زمینی، دریائی، هوائی دارد، با نقض حقوق ملت‌ها با بی شرمی به کشورها تجاوز می کند، مصوبات کنگره آمریکا را به همه کشورهای جهان تحمیل می نماید، سازمان ملل متحد را به آلت دست خود بدل کرده است، تمام شبکه دنیای مجازی و پست‌های الکترونیکی و تارنماهای شخصی و فیس بوک و تلفن‌ها و پیامک‌ها و... را کنترل می کند و.... و با این همه توانائی های موجود، روشن است که آنها با خونسردی به کناری می نشینند و دام می گذارند و با خونسردی نظارت می کنند، تا ببینند که صید چگونه با پای خود در حال نوشیدن جام زهر و قبای توابی به دام می افتد و از عقب نشینی پیروزمند و یا تسلیم انقلابی سخن می راند.

بازگشت مجدد دونالد ترامپ فاقد نگرانی‌های سیاسی برای ایران نیست. ترکیب تیم سیاست خارجی ترامپ در دوره دوم، عامل مهم دیگری است. در دوران ریاست جمهوری قبلی او، مشاوران و سایر مقامات ارشد نقش مهمی در جلوگیری از تعاملات دیپلماتیک با تهران ایفا کردند.ظهورمجدد چهره‌های جنگ طلب تندرو می‌تواند نشان‌دهنده تداوم یا حتی تشدید سیاست‌های خصمانه باشد. تعهد ترامپ به پیشبرد توافقات ابراهیم، نگرانی‌های بیشتری را برای ایران ایجاد می‌کند. اگرچه دولت دموکرات بایدن نیز اهداف مشابهی را دنبال کرده است،اما جنایات اسرائیل، این تلاش‌ها را پیچیده کرده است.افزایش تنش‌ها بین ایران واسرائیل مسئله دیگری است که باید به آن توجه کرد.اظهارات ترامپ در خلال تشدید درگیری‌ها شامل حمایت از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران بوده است. همچنین این احتمال وجود دارد که ترامپ، از بنیامین نتانیاهو، نخست وزیرجنایتکارجنگی اسرائیل حمایت بیشتری کند که حتمن خواهد کرد.

درحاکمیت سرمایه داری ایران بویژه جناح غرب گرای معروف به اصلاح طلب امید به پیروزی هریس وادامه مذاکرات برجام  بسته بودند که اگر دمکرات ها سر کار بیایند مذاکره کردن با آنها راحت تر است . روشن است هیچ کشور مستقل و متکی به مردم نمی تواند دل به تحولات درونی آمریکا ببندد و سیاست های راهبردی اش را تعیین کند. ۶۵ سال تحریم اقتصادی کوبا علیرغم  ریاست جمهوری های رنگارنگ دلیلی براین مدعاست که امپریالیسم آمریکا برای حفظ هژمونی اش درجهان از تحریم وجنگ و کشتار دست نخواهد کشید و جنگ در سرشت اوست و جزاین نیز نخواهد بود.درچنین شرایطی وظیفه نیروهای انقلابی بویژه کمونیست‌ها چه خواهد بود وچگونه باید عمل کنند؟دراین مورد به چند نکته مهم اشاره می کنیم:

یکم:ایران و منطقه وجهان امروز دریک شرایط خاص منطقه ای و جهانی قرار دارد. نظم جهانی امپریالیستی  به سرکردگی آمریکا  درحال تغییر وتحول به نظم چند قطبی است. درنتیجه مسئله ایران وتضادهای درونی حاکمیت را نمی توان جدا از تحولات جهانی مورد بررسی جدی قرارداد. تاکتیک کمونیست ها باید طوری تدقیق و تنظیم شود که آنها را یک قدم به استراتژی شان نزدیک کند. درهم آمیختن شعارهای تاکتیکی و استراتژی بدون درنظر گرفتن اینکه کدام نیرو عمده‌ترین خطر برای جنگ و خلق های جهان است، بدون درنظر گرفتن توازن قوای طبقاتی در عرصه ملی وبین المللی وفرود آوردن ضربه اصلی بر سر دشمن عمده جهان، سیاستی مسئولانه نیست. اتخاذ شعارهای بی پشتوانه مبارزه علیه همه امپریالیست ها  و علیه همه سرمایه داری، بازتعریف شعار شناخته شده و شکست خورده «هم استراتژیک و هم تاکتیک»  است،این شعار خرده‌بورژواهای عجول است، شعاری آنارشیستی ترتسکیستی است که حل بلافاصله تمام تضادهای طبقاتی وملی را دریک ظرف ودر یک زمان می بیند و فاقد صبر انقلابی و کمونیستی است. چنین تفکراتی برای مبارزه طبقاتی و مبارزه ضد امپریالیستی زیانبار است باید از آن پرهیز کرد.

دوم: اکنون درشرایطی بسر می بریم  که فساد از راس تا ذیل این حکومت را در بر گفته است و با این مواضع ضعیفی که اکنون دارد، روشن نیست که تا چه مدت امکان مقاومت و عقب نشینی خیانتکارانه را دارا می باشد. کشوری که نتوانسته باشد استقلال اقتصادی خویش را با این همه کادر تحصیل کرده، منابع اولیه و سود سرشار ناشی از فروش نفت تامین کرده باشد، هم زمینه را برای زد و بند جناح‌های در قدرت با امپریالیسم فراهم می کند، هم به ورشکستگی و وخامت اوضاع بیشتر دامن می زند و هم با فضاحت و ننگ و خفت بیشتر تسلیم امپریالیسم و صهیونیسم می گردد. تنها کشوری قادر است استقلال سیاسی خویش را حفظ کند که به مردم تکیه کند. حقوق مردم را برسمیت بشناسد، شورای نگهبان فاقد صلاحیت و مرکز دسیسه و توطئه را منحل کند، اجازه فعالیت احزاب انقلابی و نیروهای میهن‌پرست و ایراندوست را بدهد، اتحادیه های کارگری را آزاد کند. در یک کلام دموکراسی را در ایران مستقر سازد که شرط آن آزادی فعالیت کمونیستی است، تا مردم بدانند که از چه چیز باید در مقابل هجوم امپریالیست‌ها دفاع کنند. رژیم جمهوری اسلامی با سیاست سرکوبگرانه و ضد مردمی خویش به بن بست رسیده است. جناح‌های مافیائی به جان هم افتاده اند تا هر کدام به بهترین نحوی جیب خود را پر کنند. آقازاده ها با دزدیهای کلان به مردم فخر می فروشند و مظاهر دزدی و فساد را به نمایش می گذارند. به نظرنمی رسد که رژیم جمهوری اسلامی ازاین خفت کمر راست کند. تحریم و فشار ازجانب امپریالیست‌های آمریکایی واروپایی وترور وخرابکاری صهیونیستی، فشار ازجانب مردم و نزاع مفتخورها و فاسدها و آدمکش‌های در قدرت با سابقه ننگین وضعیت پیچیده ای را ایجاد کرده است که مسیرش در جهت تامین منافع امپریالیست‌ها درایران خواهد بود. رژیمی که به مردمش تکیه ندهد سرانجام ناچار است مجددا نوکری امپریالیسم را بپذیرد وبه ژاندارم منطقه بدل شود

سوم:درشرایط کنونی وظیفه مهم کمونیست‌هاست که ماهیت سیاست‌های راهبردی امپریالیست‌ها را برای مردم روشن کنند، ماهیت سیاسی دشمن نمائی اسلامی را که سرشار از ریاکاری و حتی تقویت "اسلام وحشی و آدمخوار" است برملا نمایند و نشان دهند که مبارزه با اسلام این ریاکاران مبارزه با جهل و نادانی، مبارزه با دین و خرافات به طور کلی نیست، مبارزه این عده با اسلام حتی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تنها بدست مردم ایران هم نیست، بلکه یک ابزار تبلیغاتی امپریالیستی صهیونیستی برای مهیا کردن اذهان به هر جنایت و تجاوزی است، ابزاری است که تجاوز امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها را به فلسطین، لبنان، ایران، سوریه و لیبی ویمن.... توجیه کند. سازمان‌های اپوزیسیون خود فروخته ایران ودرراسش حزب اسرائیلی «کمونیست کارگری» پیروان منصور حکمت  در این عرصه پا گذارده اند و به این جهت نه از مبارزات مردم فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و... دفاع می کنند و نه به میهنپرستی اعتقادی دارند و نه برای استقلال سیاسی ایران ارزش قایلند. آنها همه این خیانت‌ها را زیر پوشش مبارزه با "اسلام سیاسی" و مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در مورد ویژه ایران می پوشانند.این ها همان اپوزیسیون  چپ عراقی و چلبی های خائن هستند که درپارکابی امپریالیسم خواهان سرنگونی رژیم اند.

حزب ما،حزب کارایران(توفان) براین نظر است وبارها آنرا بیان کرده است که سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که یک نیاز تاریخی تحولات مترقی درکشور ماست، تنها باید با دست مردم ایران و نه تجاوزکاران بیگانه صورت گیرد. ما مخالف ایجاد شرایطی نظیر عراق، افغانستان، لیبی و سوریه با همدستی اپوزیسیون خودفروخته در ایران هستیم. این مبارزه مردم ایران، مبارزه علیه دین نیست، علیه اسلام نیست. مردم ایران  اکنون وبعد از انقلاب آتی ایران نیز حق دارند داوطلبانه دین خود را برگزینند و یا مخالف هر دینی باشند و به تبلیغ آنها بپردازند. مبارزه انقلابی و طبقاتی در ایران را در کادر مذهبی خلاصه کردن بازی در بساط امپریالیست‌هاست. هر ایرانی مسلمان و غیر مسلمان صرفنظر از دین و تعلق ملی حق دارد و باید از استقلال کشورش در مقابل تجاوز بیگانه دفاع کند. حق دارد برای استقرار سامانی که عدالت اجتماعی را نه تنها از نظر سیاسی، بلکه اقتصادی نیز برقرار می کند مبارزه نماید. ضدیت با ایران به این دلیل مضحک که رژیم جمهوری ارتجاعی اسلامی در ایران بر سر کار است، خواست امپریالیسم و صهیونیسم جهانی است و باید با آن مبارزه کرد.

حزب ما قاطعانه ازپیکارکارگران وزحمتکشان وهمه آحاد مردم ایران برای کسب آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و حقوق دمکراتیک دفاع می کند وبرپیوند این مبارزه با مبارزه همه اقشار و طبقات ضد امپریالیسم، علیه توطئه های امپریالیستی و صهیونیستی پای می فشارد. اتحادعمل های متنوع نیروهای سیاسی دردفاع از دمکراسی وحقوق دمکراتیک بدون جهت گیری روشن علیه امپریالیسم وصهیونیسم کژراهه رفتن وبه نفع نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی و خاک در چشم مردم پاشیدن است وبس. تنها با چنین دورنمایی است که می توان همکاری‌های سیاسی مشترکی را سامان داد، به نیرو تبدیل شد ودرصف مقدم مبارزه ضد امپریالیستی وضد ارتجاعی قرارگرفت.اعضا و هواداران حزب ما درایران ودرهرکجای جهان هستند باید به سازماندهی مستقل به پردازند.درشرایط کنونی کارگران وزحمتکشان جامعه ایران نیاز مبرم به تشکل مستقل صنفی ودمکراتیک وتوده ای خود دارند واین وظیفه تک تک رفقای حزبی است که به این امرمهم یاری رسانند ودرعین حال به سهم خود دردفاع ازخلق‌های فلسطین ولبنان و دمیدن روح همبستگی ووحدت همه کارگران وخلق‌های منطقه راعلیه کشتار ونسل کشی،علیه امپریالیسم وصهیونیسم تبلیغ وترویج کنند. مبارزه طبقاتی برای نان، کارو آزادی وکرامت انسانی بدون پیوند با نبرد خلق فلسطین برای رهایی ملی ودرهمبستگی عمیق با آن وسایر جنبش های مشابه درمنطقه وجهان به پیروزی نمی رسد.

***

چرا قطعی برق در کشوری سرشار از انرژی؟

اعلام جدول زمان بندی قطعی برق در کشور در شرایطی که پیشاپیش عملا در بسیاری از مناطق کشور اجرایی شده بعنوان یکی از اولین اقدامات دولت مسعود پزشکیان نشانه ای از ناکارآمدی دولت و حامل پیام مهمی به جامعه است. اگر چه سخنگوی دولت تصمیم کابینه را در عدم صدور مجوز برای استفاده از سوخت مازوت در نیروگاه شازند اراک توجیهی برای این قطعی ها ذکر کرد و دغدغه سلامتی شهروندان را به میان کشید ولی مطمئنا نتایج این عمل آنهم در زمستان که مصرف برق پائين تر از میانگین اوج مصرف میباشد به زیان اعتبار دولت و حاکمیت تمام خواهد شد. ناکارآمدی نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی در زمینه حل بحران های مختلف نظیر کمبود گاز ،برق،ترافیک، آلودگی هوا و امثالهم کاملا مشهود است. ریشه این ناکارآمدی در فساد سیستماتیک حاکم بر سیاستگذاری نظام است.

 فسادی که مانع بهره‌گیری از تخصص مدیریتی و فنی مفید در اداره مسائل اجرایی است و تمام منابع و پروژه‌های کشور را به مثابه فرصتی برای بهره مندی افراد و گروه‌های خاصی در نظر می گیرد. نگاهی به نحوه شهرسازی و مدیریت شهرها در بیش از سه دهه گذشته بسیاری از عوامل ایجاد کننده بحران های زیست محیطی و انرژی را بر ما آشکار می‌سازد. اعطای مجوز های بلند مرتبه سازی بدون در نظر گرفتن استاندارد های مصرف انرژی و دفع زباله‌ها، تکیه بر گسترش آزاد راه های شهری به جای تمرکز بر حل معضلات حمل و نقل عمومی صرفا به سبب فروش تراکم و کسب درآمد از این محل تنها نمونه های کوچکی از این فساد سیستماتیک است. ناترازی درآمد و هزینه‌های شهرداری ها ناشی از سو مدیریت و دست بردن در منابع عمومی به هر بهانه ای فرایند ادامه فروش تراکم شهری را توجیه می‌کند. عدم سرمایه گذاری لازم در پروژه‌های تولید گاز علیرغم میل سرمایه گذاران خارجی مانند چین ،روسیه و مالزی ،ایران را بعنوان یکی از بزرگترین دارندگان منابع گاز جهان در معرض کمبود تولید قرارداده به طوریکه نیروگاه‌های تولید برق مجبور به سوزاندن مازوت گشته اند که اثرات مخرب زیست محیطی و بهداشتی آن بر کسی پوشیده نیست. همچنین عدم‌ سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه پروژه‌های تولید انرژی از منابع تجدید پذیر نظیر باد و خورشید نیز از جمله همین ناکارآمدی هااست در حالی که باند سد سازان و پروژه بگيران سد سازی در طول سه دهه گذشته منابع کشور را بلعیده و همزمان بحران های آبی نیز پدید آورده اند. وجود افراد و گروه‌های فاسد و تبهکار در تمام عرصه های اقتصادی کشور چنان گسترش یافته که عملا امکان هر گونه تغییر سیاست با توجه به نیروی فرا قانونی این باندها غیرممکن به نظر میرسد. نظام بانکی فاسد، بخش تولیدی و بازرگانی رانتی، مدیریت اداری و شهری آلوده به رشوه و اختلاس دستاورد بیش از چهار دهه حکمرانی سرمایه سالارانه ای است که به فراخور منفعت گاهی با نقاب مذهبی و به بهانه پاسداشت ارزش‌های دینی و در صورت لزوم در قامت اصلاح طلب وبه بهانه حمایت از آزادی و حقوق فردی ،مبشر و مبلغ ارزش‌های سرمایه داری بوده‌ است ودر این رهگذر از اسلاف بین‌المللی خویش نیز گوی سبقت ربوده و غارت منابع ملی را نه در یک فرایند به ظاهر مشروع لیبرالی یا درخفا که علن و منظر عمومی انجام می دهد. البته این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که تصمیم دولت بر عدم مازوت سوزی نیروگاه ها و جدول زمان بندی قطع برق می‌تواند مقدمه ای برای افزایش بهای آن به بهانه جلوگیری از مصرف بی رویه و اتلاف انرژی باشد. حرکتی در راستای سیاست های گذشته در گران کردن حامل‌های انرژی اينبار با شعار عوام‌فریبانه حل ناترازیها پیگیری می‌شود. ادامه این سیاست مخرب با هر پوششی از هدفمندی یارانه‌ها گرفته تا جراحی اقتصادی و این آخری حل ناترازی در شرایط بحرانی خارجی و داخلی که کشور هم‌اکنون درگیر آن است می‌تواند عواقب خطرناک و جبران ناپذیری در پی داشته باشد.

***

بودجه ستاد امربه معروف ونهی از منکر که در نظر دارد کلینیک ترک بی‌حجابی افتتاح کند، سرسام آور است، شما دراین مورد چه فکر می کنید است؟

"کانال تلگرام  توفان در گفتگو با یک آموزگار درتهران":

«درچند رسانه شنیدم ودر یکی دوروزنامه داخلی خواندم  برای سال ۱۴۰۳ رقم ۱۵۵ میلیارد تومان از ردیف بودجه عمومی و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی در نظر گرفته شده است.

این اظهارات در حالی است که نه تنها سخنگوی دولت در پاسخ به خبرنگاران و یک روز پس از انتشار خبر افتتاح این کلینیک گفت که این موضوع به «دولت ارتباطی ندارد» و دولت از آن «اطلاعی» ندارد بلکه زهرا بهروز آذر، معاون مسعود پزشکیان در امور زنان و خانواده هم تاکید کرد که افتتاح این کلینیک‌ها در دولت چهاردهم تصویب نشده و به این دولت ارتیاطی ندارد.

این در حالی است که چند وزیر دولت ازجمله وزیر کشور، اطلاعات، فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین وزیران علوم و تحقیقات و صنعت و معدن عضو این ستاد هستند.

بنظرم درشرایطی كه اکثر مردم درگير قطع برق و مشكلات معيشتي و طبق آمار رسمی ۴٠ میلیون زیر خط فقر و… هستند اینهمه بودجه صرف اين امور که بیشتر جنبه ارعاب و ترساندن و سرکوب داردمي شود، هیچ اثری ندارد جز تنش داخلی که بنفع دشمنان خارجی است. مردم گرفتار نان در کوچه وخیابان می گویند چرا كلنيك ترك رشوه و ترك اختلاس ودزدی… تاسيس نمي‌كنند؟

این اقدام جز اینکه برای جامعه حاشیه، استرس و دغدغه داشته باشد هیچ عامل مثبتی ندارد. درثانی زنان ایران امروز درشرایطی هستند که دیگر ازاین گونه اقدامات ورشکسته نمی ترسند وآن را به تمسخر می گیرند. این جنجال فقط باعث  بازار گرمی رسانه های داخلی و خارجی می شود و مهمترین مسائل مردم، نان مسکن و معیشت را برای مدتی تحت تاثیر قرار می دهد .این پروژه مفلوک وبیمار هم هنوز تاسیس نشده شکست خورده است.متاسفانه گرفتاری های ایران یکی دوتا نیست تازه با این وضعیت آشفته واینهمه تناقصات داخلی وعده صادق ٣ را هم می دهند که معلوم نیست چه می شود... .»

«کلینیک ترک بی‌حجابی»درشریطی طرح شده است که جامعه دربحران عمیق اقتصادی واجتماعی فرورفته است وهیچ چشم اندازی برای خروج از این وضعیت وجودندارد. نئولیبرالسم و سرمایه داران غارتگر همچنان جولان می دهند وحکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی که انتقام "وعده سوم صادق" را نیز علیه اسرائیل داده است عملا فلج شده است وبنظر نمی رسد چنین" وعده ای" اساسا در چنین وضعیت وخیمی در دستور کار باشد. این نابخردان واوباش سیاسی گویا از طرف رژیم صهیونیستی اسرائیل ماموریت دارند تا با ایجاد تنش در جامعه وافزایش نارضایتی عمومی فضا را برای آشوب وتروریسم کور وحمله نظامی خارجی به ایران آماده کنند. طرح واقدام این ابلهان نابکار تداعی‌کننده کلینیک‌های ترک اعتیاد است؛ گویی نیت ومغز بیمارشان بر این است که دختران را به تخت ببندند و به درمان اجباری بپردازند!!. این نوع تصمیم‌های ارتجاعی وزن ستیزانه ازهمان ابتدا مشکوک،سوال‌برانگیز وبا شگست روبرو شده است.

اینکه چطور در جلسات اداری چنین طرح‌هایی مسخره ای به تصویب می‌رسد، جای شگفتی دارد! آیا هیچ‌کس در این جلسات تردید نمی‌کند که چنین تصمیماتی، به‌جز خنده و تمسخر، دستاوردی برای جامعه نخواهند داشت؟ کدام بحران اجتماعی و فرهنگی در جهان با این نوع برخوردهای بیمارگونه حل شده است! تاسیس این کلینیک‌ها با هزینه سرسام آور اقتصادی پیام تحقیر و توهین آمیزی به دختران میهن ما می‌فرستد که برای "ستاد امر به معروف" تره هم خورد نمی کنند، ازاین دستگاه سرکوب واختناق بیزارند وخواهان برچیده شدن آن هستند.

پرسش این است که در این کلینیک چه برنامه جدیدی برای این جوانان ارائه می‌شود؟ آیا کاری متفاوت از آنچه در مدارس از طریق "معلمان پرورشی و کتب تعلیمات دینی "انجام می‌دادند، صورت خواهد گرفت؟ بسیاری از جوانانی که امروز در پوشش خود، آزادی بیشتری می‌جویند، سال‌ها گوششان ازسخنان  پوچ و نصایح دینی در دوران مدرسه پرشده است، ولی این اقدامات سرکوبگرانه و زورگویانه آن‌ها را متقاعد نکرده است. چه دلیلی وجود دارد که تصور کنیم این کلینیک‌ها کارایی بیشتری خواهند داشت؟

چنین تصمیمات ارتجاعی نشان می‌دهد که حکومت فرسنگ ها از مردم بویژه جوانان ایران دورند و روحیه وخواستگاه اجتماعی شان هیچ سنخیتی با حکومت ندارد. نسل امروز به‌واسطهٔ گسترش شبکه‌های اجتماعی و دنیای کوچکی که به‌راحتی در یک گوشی جای گرفته، دیگر همانند نسل‌های پیشین فکر نمی‌کند. برای تعامل با آن‌ها، شناخت دقیق‌تر و احترام به تفاوت‌هایشان ضروری است، نه اینکه آنان را بیمارانی نیازمند درمان بدانند. نیازهای جوانان ایران یکی دوتا نیست، فقط آزادی پوشش و لغوحجاب اجباری وانحلال گشت ارشاد نیست. هیولای بیکاری، اشتغال، مسکن وامنیت شغلی مهمترین دغدغه جوانان ایران است که رژیم اسلامی در خلال 46 سال حکومت از پاسخ بدان عاجز مانده.است.  هر تصمیمی بدون پشتوانه علمی بدون ارتباط با نیازهای واقعی مردم بویژه جوانان محکوم به شکست خواهد بود و جز این نیز نخواهد بود.

***

مروری بر اخبار و گزارشات کارگری آبان ماه۱۴۰۳

 در جبهه نبرد طبقاتی

در سال ۱۳۲۳ در نتیجه مبارزات پیگیر کارگران به‌رهبری «شورای متحده مرکزی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان ایران»،اولین پیش نویس قانون کار از جانب دولت وقت به‌مجلس رفت ولی با کارشکنی نیروهای وابسته به دربار و امپریالیسم انگلستان، این لایحه تا سال ۱۳۲۵ تصویب نشد. بعد از آن هم همواره نیروهای امپریالیستی و وابستگانشان علیه کارگران و دستاوردهای مبارزاتی آنان دست به توطئه و خرابکاری زدند. خصوصا که کارگران نفتی این پیشقراولان مبارزات کارگری مستقیما منافع انگلیس و خائنین وابسته را نشانه رفته بودند. علیرغم تلاش و مبارزات کارگران برای بدست آوردن حقوق حقه خود، بعد از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد، قانون کار جدیدی را در سال ۱۳۳۷تصویب و جایگزین قانون قبلی کردند.

در بعد از انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ ، که کارگران نقش بسزایی در پیروزی آن داشتند و کارگران صنعت نفت متحد و یکپارچه به‌میدان آمده بودند، برخلاف تمامی شعارهای عوامانه در ارتباط با مستضعفین، سیاست‌های ضد کارگری در پیش گرفته شد و تا جایی پیش رفتند که عملا تا ۲۹ آبان ۱۳۶۹ قانون کاری وجود نداشت و از آن زمان تا کنون نیز به‌خاطر اجرای سیاست‌های نئولیبرالی نه‌تنها «قانون کار» شسته و رفته‌ای وجود نداشته و ندارد، بلکه هر روز به دستاوردهای مبارزاتی کارگران، ضربه‌ای وارد می‌کنند و دایره منافع کارگران را تنگتر و منافع طبقات زیرین جامعه را مورد دستبرد قرار می‌دهند.

به‌زعم سرمایه‌داران و مسئولان نئولیبرال، لانه کرده در تمامی جناح‌های گوناگون حکومت، انسان آزاد است و نباید با قوانین و سازمان‌های حکومتی در «اقتصاد دستوری» اسیرش کرد؟! می‌بایست بازار و سرمایه‌داران را از زیر بار فشار حکومت خارج ساخت تا سرمایه‌داران با فراغ بال بر میلیون‌ها و میلیاردها انسان تسلط یابند و دنیای برده‌داری را احیا سازند. سیاستگزاران و سرمایه‌داران نئولیبرال هرگونه تشکل یابی کارگران و دخالت دولت در مسائل کارگری را کفر و مساوی با اندیشه کمونیستی می‌خوانند ولی سرکوب کارگران حق‌خواه و تشکلات کارگری توسط ارگانهای سرکوبگر حکومت را بدون اشکال و حتی لازم می‌دانند.

اما کارگران و زحمتکشان و تمامی طبقات تحتانی جامعه در ایران و جهان با ایجاد تشکل‌های مستقل صنفی خود و تشکل‌یابی در احزاب رزمنده کارگری، برای بدست آوردن یک زندگی شایسته به رزم بی‌امان خود ادامه داده و خواهند داد و حتی لحظه‌ای از تلاش برای بدست آوردن و تملک بر جهانی که خود ساخته‌اند دست بر نخواهد داشت. در آبان ماه کارگران و دیگر زحمتکشان بازهم به‌میدان آمدند و جسورانه صحنه‌های  مبارزاتی متحدانه‌ای را رقم زدند که در ادامه مروری بر آنها خواهیم داشت:

 

نفت، گاز و پتروشیمی

با وجود آنکه کارگران صنعت نفت سهم بزرگی در پیروزی انقلاب بهمن داشتند ولی به دلیل اجرای سیاست‌های دیکته شده سازمانهای سیاسی-مالی امپریالیستی غربی همچون «صندوق بین‌المللی پول» و بانک جهانی» توسط مسئولان نئولیبرال ایران که تمامی «تار و پودشان» علیرغم «ظاهر و پوشش اسلامی»، غربی می‌باشد، کارگران صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و دیگر کارگران و زحمتکشان ایران روز به روز بیشتر از قبل امنیت شغلی، معیشتی و ایمنی در محیط کار را از دست داده و می‌دهند.

مسئولان نئولیبرال اسلامی در طی یک دوران حدوداً چهل‌ساله یک به یک حقوق حقه کارگران را زیر پا گذاشتند و با جلوگیری از تشکل‌یابی مستقل کارگران، امکان ادامه این مسیر ضد کارگری را برای خود آماده ساخته‌اند.

کارگران شاغل در صنایع «نفت ، گاز و پتروشیمی» علیرغم مبارزات پیگیر خود در تمامی این سالها، به‌خاطر نداشتن تشکل‌های قوی صنفی و سیاسی مستقل خود نتوانسته‌اند از پیشروی اربابان «زر و زور» جلوگیری کنند.

در آبان ماه نیز مبارزات کارگران رسمی، پیمانکاری، ارکان ثالث و ...  در صنعت نفت، بدون لحظه‌ای مکث و ضعف ادامه داشت، ولی از آنجایی که تمامی این کارگران در رابطه‌ای محکم و قوی در تشکیلاتی واحد نیستند، مبارزاتشان جدا جدا و بی‌ارتباط با یکدیگر در صحنه مبارزاتی شکل گرفته است. کارگران در پالایشگاه‌ها و مناطق عملیاتی و دیگر بخش‌ها، در جای جای ایران، به‌طور منظم و مداوم دست به تجمع، راهپیمایی، اعتصاب و اعتراض زده‌اند ولی آنچه نیاز کارگران می‌باشد، اتحاد همگی این کارگران در اتحادیه‌ای واحد و سراسری است و البته در اتحاد با کارگران متشکل دیگر صنایع و حرفه‌ها.

کارگران پیمانکاری پالایشگاه های پارس جنوبی و چند پالایشگاه دیگر که شانزده سه شنبه را دست به تجمع زده بودند، در هشداری به مسئولان اعلام داشتند که در صورت عدم توجه و رسیدگی به‌مطالباتشان دست به اقدامات دیگری خواهند زد، و متعاقب این هشدار و زمانی که تعیین کرده بودند، کانون انجمن‌های صنفی کارگران پیمانکاری صنعت‌گاز بوشهر اعلام داشت که «به دلیل بی‌نتیجه ماندن اعتراضات جداگانه در هر پالایشگاه طی شانزده هفته گذشته، کارگران پیمانکاری تمامی پالایشگاه‌ها روز سه‌شنبه ۶ آذر ماه، از ساعت هفت صبح بصورت هماهنگ مقابل ساختمان ستاد مجتمع گاز پارس جنوبی تجمع خواهند کرد. مبارزات کارگران نفتی ادامه خواهد داشت و امید به پیروزی آن‌ها را مقاومتر از گذشته در عرصه مبارزه نگاه خواهد داشت.

 

کارگران صنوف دیگر

در حالی که کارگران معادن، واحد های تولیدی صنعتی، ساختمانی و ... بدون داشتن امنیت جانی در بدترین شرایط در تولید نعمات مادی عمر عزیز خود را سپری می‌کنند، سرمایه‌داران و حکومت سرمایه‌داری اسلامی با تمام توان برای ایجاد شرایط وحشتناکتر برای کارگران و بدست آوردن سود هرچه بیشتر برای سرمایه‌داران وقت می‌گذرانند و با فریب به‌طرح برنامه و قوانین دروغین به نام کارگران شاغل و بازنشسته و به‌کام صاحبان ثروت، همگان را به‌دنبال نخود سیاه می‌فرستند.

نه در فکر مطالبات شاغلین هستند و نه به فکر راحتی بازنشستگان. کارگران و زحمتکشان به‌خوبی دست این فریبکاران سرکوبگر را خوانده‌اند و هر روز در گوشه‌ای از ایران دست به اعتراض برمی‌دارند.

کارگران شاغل در «واحد تولید کننده مخازن نفتی و گازی تاکستان، سیمان دورود، معدن ذغال سنگ زمستان یورت آزادشهر، شهرداری ایلام، شهرداری مشهد، شرکت پلی‌نار تبریز، پیمانکاری ابنیه فنی راه‌آهن، ، اپراتورهای شرکتی (کلاه زردها) برق منطقه‌ای شهرهای مختلف، شرکت لاستیک‌سازی دنا، کارگران ابنیه فنی راه‌آهن و ...» برای گرفتن مطالبات برحق خود در آبان ماه نیز همچون گذشته دست به اعتصاب و تجمع اعتراضی زدند.

 

پرستاران و کادر درمان

پرستاران و کادر درمان در شهرهای مشهد، یزد، زنجان، بوشهر، شیراز، ایلام، اهواز، قم، یزد، بافق، رامهرمز، میبد، اسد آباد، ارومیه، جهرم، فسا، اردکان، یاسوج و دیگر شهرها همچون گذشته هماهنگ با هم و یا جداگانه در روزهای مختلف و یا در چندین روز پیاپی برای بدست آوردن مطالبات حداقلی خود دست به اعتصاب و یا تجمع زدند در حالی که بسیاری از پرستاران و دیگر زحمتکشان عرصه درمان و بهداشت همانند زحمتکشان صنوف دیگر، کار خود را رها می‌کنند و به کارهای دیگر روی می‌آورند و یا از ایران مهاجرت می‌کنند. زیرا سمبه کارگزارن حکومت سرمایه‌داری اسلامی و صاحبان سرمایه پر زورتر است و تا زمانی که زحمتکشان عرصه‌های مختلف به تشکل‌یابی روی نیاورند و در اتحاد با یکدیگر قرار نگیرند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید. اگرچه نظریه‌پردازان نئولیبرال خود را طرفدار آزادی انسان معرفی می‌کنند و تشکل‌یابی کارگران و زحمتکشان را و مبارزات طبقات تحتانی را کفر اعلام می‌دارند ولی ما سازندگان جهان باید بدانیم که آزادی انسان در نابودی طبقات بالایی است و این امر بدون آگاهی، تشکل، اتحاد، وحدت و مبارزه امکان پذیر نیست.

بازنشستگان

کارگران و دیگر زحمتکشان که تمام عمر خود را برای تولید، آموزش، بهسازی، خدمات دهی و ... در خدمت جامعه هستند، انتظار کوچکی دارند که هنگام پیری و ناتوانی در آرامش و آسایش در کنار عزیزان و دوستان و آشنایان خود بسر برند و نتیجه‌ای درخور، در ازای تلاش خود در جوانی، بدست آورند. ولی این انتظار حداقلی، بواسطه حرص و آز سرمایه‌داران و مسئولان نئولیبرال، اسلامی و غربگرا، بر باد رفته است و مسئولان حکومتی و سرمایه‌دارن آزمند به هیچوجه خیال ندارند از سیاست بی‌ارزش سازی ریال و در نتیجه آن کوچک کردن دستمزد، مستمری و سفره طبقات تحتانی دست بردارند تا قدرت خرید کارگران شاغل و بازنشسته هر روز آب نرود.

بازنشستگان کارگری، فرهنگی، مخابرات، معدن و فولاد، نفت و گاز و ... هر هفته در شهرهای مختلف بطور مداوم دست به‌تجمع می‌زنند و مطالبات خود را فریاد می‌کشند ولی گوش شنوایی نیست زیرا بازنشستگان صنوف مختلف، جداگانه و بدون وحدت عمل و بدون وحدت سازمانی با شاغلین، به‌حق خواهی می‌پردازند و تا زمانی که جوی‌های کوچک زحمتکشان به یکدیگر نپیوسته‌اند، زمامداران و قدرتمندان و سرمایه‌داران را خیال عقب نشینی نخواهد بود.

 

مبارزه را پایانی نیست مگر کارگران و زحمتکشان به‌مطالبات محقانه خود دست یافته باشند.پیروزی محقق نخواهد شد اگر ما کارگران و زحمتکشان در تشکل‌های دمکراتیک، صنفی ومستقل و متحد خود متشکل نباشیم. برای پیروزی تنها یک راه وجود دارد و آن از مسیر «آگاهی، وحدت، تشکل و مبارزه» می‌گذرد و راهی جز این متصور نیست.

چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!

***

اعدام و اخلاق دوگانه در ممالک غربی

چندی پیش قوه قضائیه جمهوری‌اسلامی ایران در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۳ اعلام داشت که «جمشید شارمهد»، عضو ارشد «تندر» به اتهام «افساد فی‌الارض از طریق طراحی و هدایت اقدامات تروریستی» صبح دوشنبه ۷ آبان به «سزای اعمال خود رسید» و مشخص نبود که آیا حکم اعدام به اجرا گذارده شد یا نه. تقریبا یک هفته بعد از انتشار خبر اجرای حکم اعدام و ۳ روز پس از واکنش دولت آلمان به‌خبر اعدام «جمشید شارمهد»، سخنگوی دستگاه قضا اظهار داشت که «پرونده این فرد هم در دادگاه رسیدگی و او محکوم به اعدام شد و حکم او نیز آماده اجرا بود اما اجل به‌وی مهلت نداد و قبل از اینکه حکم جمشید شارمهد اجرا شود، فوت کرد». این اظهار قوه قضائیه آن هم در پی اقدام وزارت خارجه آلمان در روز پنجشنبه ۱۰ آبان مبنی بر بستن سرکنسولگری‌های ایران در سه شهر فرانکفورت، مونیخ و هامبورگ شبهات زیادی را در پی‌داشت. به‌نحوی که «مسعود پزشکیان» این اقدام دولت آلمان را محکوم کرد و تلویحا به این نکته شبهه برانگیز اشاره کرد و اینطور تفسیر شد که گویا«جمشید شارمهد» اعدام شده است. پزشکیان اظهار داشت که «باورکردنی نیست وقتی یکی را در کشورمان اعدام می‌کنیم، می‌گویند شما حقوق بشر را رعایت نمی‌کنید اما آن‌ها که زنان و کودکان می‌کشند و راه آب و نان مردم را می‌بندند، انسان هستند؟»

بحث ما در اینجا نه بر سر بمب‌گذاری در حسینیه شیراز است که در روز ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ موجب کشته شدن ۱۴ نفر و مجروح شدن تقریباً ۳۰۰ نفر از هموطنان ما شد، و «جمشید شارمهد» نیز در رسانه وابسته به «تندر» علنا به آن اذعان داشت و مسئولیت آن را برعهده گرفت. و نه بر سر این اصل اخلاقی است که به صرف ضدیت با جمهوری‌اسلامی نمی‌توان مردم کوچه و خیابان را به قتل رسانید و این عمل را در اِعداد اعمال انقلابی نشانید! بحث ما بر سر این امر بدیهی هم نیست که نمی‌توان و نمی‌باید از آمر و عامل به قتل رساندن مردم کوچه و خیابان به دفاع برخاست! حتی اگر دردادگاه جمهوری‌اسلامی ایران محکوم به اعدام شده باشد. موضوع بحث ما واکاوی مواضع دنیای سرمایه‌داری غرب در قبال «تروریسم» است که اعدام «جمشید شارمهد» بهانه‌ای به‌دست داده است تا دوباره رفتار و نگاه گزینشی غرب متوحش را در خصوص «تروریسیم» و «جنگ» و ناظر بر آنچه که هم اکنون در غزه و لبنان می‌گذرد، مورد بررسی قرار دهیم.

«اخلاق» در جوامع طبقاتی خصلت طبقاتی دارد و هر طبقه دارای شعور اجتماعی و اخلاقیات منحصر به خود است که در واقع هستی و موجودیت اجتماعی آن را بازتاب می‌دهد. این اصل کلی، جوامع پیشرفته و عقب‌مانده نمی‌شناسد؛ در همین نظام سرمایه‌داری اسلامی ایران، که همه چیز بر مدار ولایت فقیه و قدرت بلامنازعه بورژوازی اسلام پناه می‌گردد، طبیعی است که احکام و فرامین الهی در شکل آن در آن جاریست و کلیه ارزش‌های انسانی و اخلاقی زیر پا گذاشته می‌شود و برای حفظ و تحکیم قدرت ساری است. یعنی برای حفظ قدرت از توسل به‌قهر و شکنجه و سرکوب دروغگوئی، فریبکاری، ریا، سلب امنیت و آزادی و ایذاء و آزار مردم روی نمی‌گردانند و این نحوه اعمال زور و ستمگری با منویات و منظومه اخلاقی حاکمیت نه‌تنها در تضاد نیست، حتی التزام به آن امریست ضروری. این در حالی است که در آنسوی جامعه اکثریتی وجود دارد که برای آن مبارزه با ظلم و ستمگری، مبارزه علیه تباهی ارزش‌های اخلاقی، مبارزه به خاطر رهائی انسان‌های محروم و زحمتکش از یوغ اجتماعی، مبارزه به خاطر رفاه و آسایش انسان‌های از بند رسته، مبارزه‌ای‌ست مقدس، و این یک «ارزش» است. از اینروست که «ارزش‌های اخلاقی» و انسانی و از آن جمله «مبارزه» از ایدئولوژی، که از جهان‌بینی تفکیک ناپذیر است، منشأ می‌گیرند. برای زر و زور،«اخلاقیات» آن اصولی است که امکان می‌دهد «زور»، مستدام بماند و«زر از زادن باز نایستد. نظام سرمایه‌داری به این دستگاه فکری و اخلاقی نیاز دارد تا برای تمام جنایاتی که تا کنون مرتکب شده و همچنان می‌شود، مشروعیت اخلاقی بسازد. آنچه که ما از آن به نام «دوگانگی اخلاقی» نام می‌بریم، دقیقا زمانی بروز و ظهور پیدا می‌کند که در قبال این دستگاه اخلاقی بورژوائی یک قطب اخلاقی دیگری قد علم کند؛ همانطور که مفهوم تاریکی از روشنائی حاصل می‌شود؛ مفهوم ظالم از مظلوم و مفهوم استثمار از استثمارشونده و مفهوم سرمایه از کار و مفهوم جنگ از صلح. لذا مفاهیم اخلاقی بار طبقاتی دارند، یعنی بدون تقابل این مفاهیم متضاد ما درکی از دوآلیسم و دوگانگی نمی‌داشتیم.

حالا نگاهی بیندازیم به‌جهان کنونی: بورژوازی امپریالیستی غرب، جنگ اکرائین را به عنوان یک جنگ تجاوزکارانه محکوم می‌کند و «متجاوز» را ناقض حقوق بین‌الملل می‌داند که می‌باید علیه آن کارزار تحریم جهانی راه انداخت و از تمامی امکانات قدرت خود استفاده کرد تا «متجاوز» را بر سر جایش نشانید. اما همین بورژوازی امپریالیستی غرب مجاز هست که برای حفظ ارزش‌های خود و نظام اخلاقی و اتیکی غرب از جمله دموکراسی و آزادی و حقوق‌بشر و... به افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، سودان لشگرکشی کند جنگ و ویرانی و تباهی برای این کشورها به ارمغان بیاورد و هیچکس حق ندارد از او به نام متجاوز یاد کند. این نه تنها با فهم امپریالیسم غرب از مفهوم «اخلاق» و «اتیک» مغایرت ندارد، بلکه این عمل بر بنیان معرفتی او استوار است. ما هم اکنون می‌بینیم که چگونه غرب در کنار اسرائیل از این نسل‌کشی به دفاع برخاسته است. از تروریسم دولتی اسرائیل در قبال کودکان و زنان فلسطینی حمایت می‌کند و آن را با ارزش‌های اخلاقی خود همانند و هماهنگ می‌بیند و حتی آن را برای تحکیم نظام استعماری و استثماری امری لازم و ضروری معرفی می‌کند. هیچگاه در تاریخ چند سده بورژوازی دستگاه اخلاقیات غرب تا این اندازه بی‌اعتبار و بی‌ارزش نبوده است. امروز جهانیان می‌بینند که ارزش‌های اخلاقی غرب فقط نقابی است برای پوشاندن چهره کریه به غایت ضد انسانی دنیای متوحش غرب.در پایان یادآوری می‌کنیم همان روز که خبر اعدام رهبر سازمان «تندر» با سر وصدای کرکننده پخش شد بیش از هفتاد نفر در فلسطین و لبنان جانباختند، یعنی اعدام شدند اما رسانه‌های مذکور کلامی بر لب نیاوردند واز دلسوزانی حقوق‌بشری‌شان خبری نبود!!عجبا از این همه ریاکاری! ما تا کنون رسانه بی‌طرف و" غیر ایدئولوژیک" در هیچ جای دنیا ندیدم،زیرا اساسا چنین رسانه‌ای وجود خارجی ندارد.

***

قطعنامه زورگویانه شورای حکام و ضعف ایران

سفر اخیر گروسی، مدیرکل آژانس به ایران و بازدید از چند مجتمع‌ غنی‌سازی و مذاکرات صورت گرفته زمینه مناسبی برای تقویت تعاملات ایران و آژانس ایجاد نمود ومدیر کل آژانس در یک مصاحبه علنی ازاین دیدار ابراز رضایت کرد.

در چنین شرایطی سه دولت اروپایی و آمریکا - که سابقه طولانی در عدم پایبندی آشکار به تعهدات خود از جمله در قالب برجام و توسل به تحریم‌‌های ضد بشری و فشارهای غیرقانونی علیه مردم ایران دارند، به جای کمک به تداوم فضای سازنده ایجاد شده بین ایران و آژانس، حتی منتظر نتایج سفر مدیر کل آژانس هم نمانده و در یک اقدام تقابلی و ناموجه، قطعنامه‌ای علیه ایران در شورای حکام ارائه نمودند.

این قطعنامه حتا از حمایت نیمی از اعضای شورای حکام برخوردار نشد که خود مبین مخالفت آنها با رویکرد سیاسی و مخرب بانیان زورگوی قطعنامه می‌باشد.

 

آرای موافق قطعنامه علیه ایران در شورای حکام: (۱۹)

آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، اسپانیا، آرژانتین، استرالیا، بلژیک، اکوادور، اوکراین، کانادا، گرجستان، ژاپن، کره جنوبی، مراکش، ایتالیا، لوگزامبورگ، هلند، پاراگوئه

 

آرای مخالف: (۳)

روسیه، چین، بورکینافاسو

 

آرای ممتنع: (۱۲)

آفریقای‌جنوبی، هند، پاکستان، اندونزی، برزیل، غنا، تایلند، الجزایر، ارمنستان، بنگلادش، کلمبیا، مصر

 

سابقه و عملکرد آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای و کلا سازمان‌های وابسته به مجامع بین‌المللی بسیار سابقه سیاهی است و تا به حال پیش نیامده که اینها طبق اصول و وظایف خود عمل کنند بلکه عموما اینها سازمان‌هایی هستند که به عنوان ابزاری در دست امپریالیسم آمریکا و کشورهای غربی عمل می‌کنند و فقط دستور العمل‌ها و اهداف آنها را دنبال می‌نمایند.

 

دبیر کل آژانس، گروسی علنا، در تهران اظهار داشت که «ایران باید مشکل خود با آمریکا و اسرائیل را حل و فصل کند» و در واقع به این نکته اشاره کرد که مشکل اصلی ایران با آژانس نیست، آژانس صد در صد مطمئن است که برنامه هسته‌ای ایران مسالمت‌آمیز است، مشکل با آمریکا و اسرائیل و برخی از کشورهای غربی است که می‌خواهند این پرونده باز بماند تا از آن بر علیه ایران سوء استفاده کنند.

 

این برای پنجمین بار پس از اجرای برجام و بسته‌شدن پرونده ادعاهای پادمانی در باره برنامه صلح‌امیز هسته‌ای ایران است که کشورهای غربی با صحنه‌گردانی رژیم صهیونیستی، علیه ایران قطعنامه ارائه می‌کنند.

پیشتر کشورهای موسوم به گروه هسته‌ اصلی  شامل بلاروس، چین، کوبا، نیکاراگوئه، روسیه، سوریه و ونزوئلا، زیمبابوه و ایران با صدور بیانیه‌ای مشترک در شورای حکام، قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی را محکوم و مصداق سوء استفاده از فرآیند تصمیم‌گیری در آژانس بین‌المللی انرژی‌اتمی توصیف کرده و بر لزوم حمایت از تداوم رویکرد تعاملی با ایران برای حل‌وفصل مسائل باقی‌مانده پادمانی تاکید کردند.

 

موضوع هسته‌ای فقط بهانه است و امپریالیسم آمریکا به حفظ تسلط بر منطقه و جهان نظر دوخته است. آنها ایرانی می‌خواهند که نوکر آمریکا باشد ، متحد اسرائیل، دشمن فلسطین، لبنان، سوریه، یمن، کره شمالی، کوبا، ونزوئلا، بولیوی، چین، روسیه و... می‌خواهند. آنها تنها به یک تغییر راهبردی تن خواهند داد و آنهم با دست عوامل مورد اعتماد خود و نه با هر جناح غیر قابل محاسبه در حاکمیت ایران. اشغال لیبی، افغانستان، عراق، تجاوز به سوریه و لبنان، کشتار ملت فلسطین و حمایت از نسل‌کشی در غزه و دامن زدن به خواستهای جدائی طلبانه جریانات ناسیونال شونیست در ایران و تقویت تروریستهای ایران در خارج از ایران دامن زدن به جنگ شیعه و سنی، تحریم اقتصادی و مالی و گرسنگی دادن به مردم ایران، پروار کردن اپوزیسیون خود فروخته ایران در خارج از کشور و دنبالچه‌های آنها در درون ایران برای روزمبادا... همه حاکی از سیاستی است که آمریکا برای ایران در نظر دارد.

 

رژیم جمهوری‌اسلامی سال‌هاست در مخمصه محاصره برجام گرفتار است و از سرنوشت معمر قذافی نیآموخته که علیرغم اینهمه کرنش و‌ گذشت ، همچنان چشم به مذاکره بسته است تا برای حفظ نظام فرجی شود. و این سیاست با روی کارآمدن پزشکیان مجددا شتاب گرفته است.شاید شعبده‌بازی رژیم جمهوری‌اسلامی با انتخاب یک هوادار اصلاح‌طلب در پست ریاست‌جمهوری و شرکت کمتر از نیمی از مردم در انتخابات مفید باشد، ولی تجربه نشان داده است که واقعیت تحریم‌ها در اساسی‌ترین مسایل مانند شمشیر داموکلس بر بالای سر ایران نوسان می‌کند و حل نشده باقی مانده و قرار هم نیست حل شود.اگر رژیم جمهوری‌اسلامی تکیه به مردم داشت و جبهه داخلی‌اش با دلار آمریکا و نئولیبرالیسم نمی‌چرخید می‌توانست پس از خروج آمریکا از برجام این توافق استعماری را ترک کند و به تقویت جبهه استقلال و عدالت به پردازد. لیکن چنین سیاستی نه درخواست اوست و نه در توان او.در نتیجه بن‌بست برجام با تمام تبعاتش ادامه خواهد یافت.

 

***

دادگاه کیفری بین‌المللی در حکمی بی‌سابقه برای اولین بار رژیم صهیونیستی را در معرض یک اتهام بین‌المللی قرار داد

 

این حکم دادگاه لاهه اقدامی بی‌سابقه به شمار می‌رود که می‌توان از آن برای تعقیب عاملان ارتکاب جنایت‌های جنگی و جلوگیری از فرار آنها از مجازات استفاده کرد.

حکمی بین‌المللی مبنی بر سلب هر گونه مشروعیت است که تل‌آویو و واشنگتن سعی داشتند در جنگ غزه از آن یک چتر حمایتی برای خود درست کنند.

این اتهام متوجه عرصه‌های سیاسی که نتانیاهو نماینده آن است و نظامی که گالانت نماینده آن است، می‌باشد و همین امر باعث خشم و ناراحتی هم دولت و هم مخالفان شده است؛ چرا که در آینده می‌تواند دامن آنها را هم بگیرد!

پایان دادن جدی به زندگی سیاسی نتانیاهو؛ چرا که هر گونه تلاشی برای پافشاری بر تداوم حضور وی در قدرت به معنای دهن کجی به جامعه بین‌المللی و منزوی شدن بیشتر اسرائیل خواهد بود.

 

فراهم کردن عرصه برای دستگاه‌های قضایی کشورهای مختلف به منظور تعقیب نتانیاهو و گالانت و دیگر مسئولان دولت جنایتکار اسرائیل که لرزه بر اندام تل‌آویو انداخته و فعالیت‌های دیپلماتیک آنرا محدود خواهد کرد.

این حکم دولت آتی آمریکا (دولت ترامپ) را در صورت مقابله با این حکم و مجازات دادگاه (که شخصیت‌های آمریکایی در تهدیدات خود مطرح کرده‌اند) در تنگنا قرار خواهد داد و واشنگتن را وارد بحران حقوقی و اخلاقی خواهد کرد (برخی معتقدند که هدف از همسویی دولت بایدن در صدور این حکم، ایجاد چالش برای دولت ترامپ است).

فراهم کردن زمینه برای تعقیب شخصیت‌های دیگر دولت و ارتش صهیونیستی بر اساس مدارک و شواهد مربوط به اتهامات وارده به آنها مبنی بر اتکاب جنایت‌های جنگی و غیرانسانی؛ به‌طوری که بسیاری از این افراد اقدام به انتشار تصاویر و فیلم‌ها و سخنان خود کرده‌اند که در آنها به اقدامات ناقض قوانین بین‌المللی خود افتخار می‌کنند.

 

بسترسازی برای تعقیب شخصیت‌های غربی که از رژیم صهیونیستی اسرائیل در جنگ غزه حمایت کرده‌اند و شاید این کار منجر به ایجاد بحران در عرصه سیاسی بسیاری از کشورهای غربی و متوقف کردن انتقال سلاح یا حمایت‌های لوجستیک آنها از رژیم صهیونیستی شود که در جریان عملیات‌های نظامی خود از این کمک‌ها استفاده می‌کند.

الزام بسیاری از دانشگاه‌ها و موسسات آمریکایی و غربی به بازنگری در همکاری‌های خود با ارتش صهیونیستی و دولت نتانیاهو به‌خاطر ترس از صدور احکام قضایی که باعث بی‌اعتباری و اجبارشان به پرداخت غرامت‌های مالی به قربانیان جنگ و جنایت‌های نتانیاهو و ارتش وی شوند.

 

متوقف شدن هر گونه پیشرفت در روند سیاسی سازش و عادی‌سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه به این دلیل که تداوم حضور نتانیاهو در عرصه قدرت جلوی برگزاری هر گونه دیدار یا برقراری ارتباط را به‌خاطر تبعات قانونی و سیاسی این امر خواهد گرفت.

 

تشدید انزوای رژیم صهیونیستی در عرصه بین‌المللی در صورت تداوم حکومت راستگراها و در صورت اتخاذ واکنش‌های تنش‌زا مانند مصادره اراضی و شهرک‌سازی یا تشدید جنایت‌های جنگی هم، انزوای رژیم صهیونیستی بیشتر خواهد شد و این وضعیت تأثیرات منفی بر روی این رژیم خواهد گذاشت.

حال سوالی که مطرح می‌شود، این است: واشنگتن چرا در این موقعیت زمانی اجازه صدور این حکم دادگاه کیفری بین‌المللی را داد؛ در حالی که چندین ماه جلوی صدور آنرا گرفته بود؟ آیا قصد انتقام‌گیری از نتانیاهو و مین‌گذاری در زیر پای دولت ترامپ و قرار دادن آن در آستانه درگیری با ١٢٠ کشور امضا کننده قانون دادگاه لاهه را داشت؟

این تنها خاورمیانه نیست که تغییر می‌کند… بلکه کل دنیا در مسیر تغییر پر سر و صدا و بزرگ قرار دارد!

 

پس از آنکه دادگاه لاهه حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و یوآف گالانت وزیر جنگ پیشین رژیم صهیونیستی را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در غزه صادر کرد کشورهای زیادی از آن اعلام حمایت نموده و بر اجرای آن در اراضی تحت حاکمیتشان تاکید کردند.

 

ایتالیا

گیدو کروستو وزیر دفاع ایتالیا اعلام کرد در صورتی که نتانیاهو وارد این کشور شود بازداشت آن در راستای اجرای حکم دادگاه لاهه انجام می‌شود.

وی در گفتگو با شبکه تلویزیونی رای اعلام کرد دادگاه لاهه در هم سطح قرار دادن نتانیاهو و جنبش حماس اشتباه کرده اما ایتالیا بر اساس قوانین بین‌المللی نسبت به بازداشت این دو نفر اقدام خواهد کرد.

کروستو تاکید کرد این مساله‌ای سیاسی نیست چرا که ایتالیا یکی از طرف‌های نظامنامه رم است که بر اساس آن دادگاه لاهه تشکیل شده است.

کانادا

جاستین ترودو نخست‌وزیر کانادا نیز ضمن اعلام پایبندی این کشور به تمام احکام محاکم بین‌المللی در پاسخ به سوال خبرنگار در خصوص حکم دادگاه لاهه اعلام کرد: آنچه واقعاً مهم است پایبندی به قوانین بین‌المللی است، ما از این قوانین دفاع می‌کنیم و به تمام لوایح و احکام صادر شده در محاکم بین‌المللی پایبند هستیم.

کلمبیا:

گوستاوو پترو رئیس جمهور کلمبیا روز گذشته از حکم دادگاه لاهه استقبال کرده و آن را اقدامی منطقی و ضروری توصیف کرد. وی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: این اقدامی منطقی بود که باید انجام می‌شد، نتانیاهو مرتکب نسل‌کشی شده است، دادگاه لاهه نیز بر این مساله تاکید کرده و باید به این حکم احترام گذاشت.

رئیس‌جمهور کلمبیا همتای آمریکایی خود جو بایدن را به احترام گذاشتن به رای دادگاه لاهه فراخوانده و افزود: اگر بایدن به این مساله بی‌توجهی کند جهان به‌سمت هرج و مرج خواهد رفت، غرب باید استقلال سیاسی بین‌المللی خود را باز یافته و اقدامات لازم برای اجرای احکام این دادگاه را در دستور کار قرار دهد.

هلند

خبرگزاری رسمی هلند دیروز به نقل از کاسپر فیلدکامپ اعلام کرد این کشور در صورت لزوم آماده هر گونه اقدام بر اساس رای صادر شده از سوی دادگاه لاهه را دارد.

وی همچنین در بیانیه‌ای تصویری در اینستاگرام گفت: هلند به احکام دادگاه لاهه در خصوص بازداشت نخست‌وزیر و وزیر جنگ پیشین اسرائیل احترام گذاشته و در صورت ورود آنها به این کشور بازداشت می‌شوند و ارتباطات غیر ضروری با نتانیاهو را متوقف می‌شود.

بلژیک

پترا دی ساترا معاون نخست‌وزیر بلژیک در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد: اتحادیه اروپا باید از احکام صادره از سوی دادگاه لاهه علیه نتانیاهو و گالانت به دلیل ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت پیروی کرده و تحریم‌های اقتصادی علیه اسرائیل اعمال نماید و توافقات شراکت با آن را تعلیق نموده و از این حکم حمایت کند.

اسلونی

روبرت گولوب صبح امروز اعلام کرد: اسلونی از احکام صادر شده توسط دادگاه لاهه علیه رهبران اسرائیلی به‌طور کامل حمایت می‌کند.

ایرلند

سایمون هاریس نخست‌وزیر ایرلند امروز جمعه اعلام کرد برای بازداشت نتانیاهو در صورت ورود به این کشور در راستای اجرای حکم دادگاه لاهه آمادگی وجود دارد. وی در گفتگو با شبکه آر تی ای ایرلند در پاسخ به این سوال که اگر نتانیاهو وارد این کشور شود بازداشت می‌شود تاکید کرد: حتماً این اقدام انجام می‌شود، ما از محاکم بین‌المللی حمایت نموده و احکام صادر شده توسط آنها را اجرا می‌کنیم.

 

«نتانیاهو» در واکنش به این حکم گفت «تصمیم دادگاه یک شکست اخلاقی است و به کسانی که حق دفاع از خود را دارند، آسیب می‌رساند... اسرائیل تصمیم دادگاه کیفری بین‌المللی را به‌رسمیت نخواهد شناخت... دادگاهی که اتهامات واهی علیه ما مطرح می‌کند، جنایات جنگی واقعی علیه ما و دیگران در جهان را نادیده می‌گیرد.»

وزیر خارجۀ اسرائیل نیز اعلام کرد که دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) با صدور حکم بازداشت نخست‌وزیر و وزیر جنگ سابق این رژیم کل مشروعیت خود را از دست داد.

با گذشت بیش از 400 روز از جنایات بربرمنشانه رژیم صهیونیستی اسرائیل علیه مردم فلسطین در باریکه غزه ، مقاومت قهرمانانه جنبش مقاومت فلسطین نتیجه داد و رژیم جعلی اسرائیل برای نخستین بار و به رغم تمام تلاش‌های مذبوحانه آمریکا، در یک دادگاه بین‌المللی محکوم شد.ما از این حکم دادگاه استقبال می‌کنیم و آن را گامی به جلو در نبرد جنبش آزادیبخش خلق فلسطین علیه متجاوزین صهیونیست ارزیابی می‌نمائیم.

***

دشمنان بشریت وآینده بشریت
حاکمان واقعی آمریکا چه کسانی هستند؟

طبق محققان اقتصادی آمریکا خانواده‌های روتچیلد، مورگان، دوپونت راکفلر و چند خانواده دیگر..... حاکمان واقعی آمریکا هستند و اگر بتوانیم بگوییم اینها مردان پشت صحنه هستند، کسانی که در تاریکی خوابیده‌اند و ما چهره آنها را نمی‌بینیم، کسانی هستند که سیاست داخلی و خارجی آمریکا را تعیین می‌کنند، کودتا می‌کنند و رئیس جمهورها را از دفاترشان بیرون می‌کنند. آنها را ماسون صدا بزنید، آنها را مردان واقعی قدرت بنامید! آنها را هر چه می‌خواهید صدا کنید، اما آنچه مسلم است این است که آنها هستند که بسباری از کشورها و حکومت‌ها را از راه دور اداره میکنند و اقتصادشان را کنترل می‌کنند، نه آن حاکمانی که در صفحه نمایش برای شما ظاهر می‌شوند. آنها نماینده ۴ خانواده ثروتمند در آمریکا هستند:

خانواده روتچیلد بخش‌های بانکداری، بورس اوراق بهادار و تجارت را کنترل می‌کنند

 

خانواده راکفلر بخش نفت و معادن را کنترل می‌کنند.

خانواده دوپونت صنعت تسلیحات نظامی را کنترل می‌کنند و نفوذ زیادی در ارتش و سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا دارند.

خانواده مورگان بر بانک فدرالی حکومت می‌کنند، دلار چاپ می‌کنند، طلا و فلزات گرانبها را معامله می‌کنند و رسانه‌ها را کنترل می‌کنند که مهم‌ترین آنها رابرت مرداک است. فیلم‌ها و سریال‌ها جهان را از سایه و تاریکی کنترل می‌کنند.اینها بر صنایع مالی و تسلیحاتی آمریکا سلطه دارند و دولت نماینده سیاسی و اقتصادی این گروه کوچک، یعنی طبقه سرمایه‌داری آمریکاست. روسای جمهوری هر چهارسال یکبار توسط بخشی از جامعه با طبل ودهل بعنوان نماینده این طبقه ظاهر می‌شوند تا با رای اقلیتی از جامعه از منافع کل بورژوازی انحصاری، یعنی امپریالیسم دفاع کند. به بیان روشن‌تر، روسای جمهوری هرچهار سال یکبار می‌آیند و می‌روند اما سیستم‌مالی، سرمایه‌مالی بعنوان قدرت اصلی جامعه سر جایش باقی است و سلطه و دیکتاتوری اشکار و پنهان خود را ادامه میدهد و بر اکثریت اهالی جامعه اعمال زور می‌کند.

مهم نیست که نمایندگان این طبقه دارای چه گرایش مذهبی باشند، مسیحی، یهودی و یا حتا اسلامی.. مهم ایدئولوژی مسلط حاکم است که بر اساس «بازار ازاد لیبرالی و اکنون نئولیبرالی» و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید که همان مناسبات سرمایه‌داری است تمام اقتصاد و فرهنگ و سیاست و روحیات جامعه را هدایت می‌کند و شکل می‌دهد. در مقابل ایدئولوژی سیستم سرمایه‌داری ایدئولوژی طبقه کارگر که همان کمونیسم باشد سیستمی مبتنی بر مالکیت جمعی بر ابزار تولید و نیازهای مادی و فرهنگی اکثریت اهالی جامعه و اعمال زور و قدرت بر اقلیت سلب مالکیت شده و سیستم دیکتاتوری سرنگون شده را در دستور کار خود دارد. این سیستم سوسیالیسم نام‌دارد و آینده بشریت را رقم خواهد زد. سوسیالیسم تنها پرچم رهایی بشریت است و صلح واقعی وحقوق‌بشر واقعی فقط با استقرار چنین سیستمی در جهان محقق خواهد شد. زنده باد سوسیالیسم!

 

***

گزارش مختصری از اعتراضات جهانی علیه نسل‌کشی در غزه و کشتار مردم لبنان در ماهی که گذشت

 

در حالیکه نسل‌کشی اسرائیل در غزه پس از چهارده ماه همچنان ادامه دارد و بمباران لبنان و کشتار مردم بیگناه ابعاد فاجعه‌باری یافته است هزاران زن و مردِ معترض با گرایشات مختلف سیاسی و تصورات اتنیکی و مذهبی در سراسر جهان با برگزاری اکسیون‌های گوناگون در شهرهای مختلف دنیا به میدان آمدند تا به تداوم نسل‌کشی مذکور، که عمدتا با سلاح‌های آمریکائی و آلمانی و اروپایی انجام می‌گیرد، اعتراض کنند.

 با وتو جنایتکارانه آمریکا به طرح آتش‌بس که مورد موافقت اکثریت اعضای شورای امنیت سازمان‌ملل قرار گرفت و با ادامه نسل‌کشی در غزه و بمباران وحشیانه بیروت تظاهرات‌های جهانی بازهم هر چه بیشتر اوج گرفته است. در انگلیس، فرانسه،اسپانیا و ژاپن، المان، ایتالیا، اردن، اندونزی.... تظاهرات‌های گسترده‌ای علیه اسرائیل و نسل‌کشی در غزه و علیه کشتار در لبنان برگزار شد و آتش‌بس فوری را فریاد زدند.

در استکهلم و سایر شهرهای سوئد هر هفته تظاهرات‌های ضد صهیونیستی و ضد اشغالگری برگزار شده و مردم آتش‌بس فوری را طلب کردند و خواستار محاکمه «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر این رژیم به‌ عنوان جنایتکار جنگی شدند.

شهر ژنو سوئیس روز شنبه 23 نوامبر شاهد برپایی راهپیمایی بود که شرکت‌کنندگان در آن خواستار محاکمه بنیامین نتانیاهو به‌ عنوان جنایتکار جنگی شدند. شرکت‌کنندگان در این راهپیمایی در میدانی در مرکز ژنو تجمع کرده و در خیابان‌های این شهر به حرکت درآمدند؛ آنها با در دست داشتن پرچم‌های فلسطین و لبنان، شعارهایی را به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و عربی علیه رژیم صهیونیستی سر دادند.

معترضان حملات پیاپی رژیم صهیونیستی علیه غزه و لبنان که تلفات جانی و مالی گسترده‌ای برجای گذاشته را محکوم و شعارهایی را علیه نتانیاهو سر دادند و پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نخست‌وزیر این رژیم «جنایتکار جنگی» خطاب شده بود.

آنها از کشورهای جهان خواستند تا از دستور دادگاه کیفری بین‌المللی برای بازداشت نتانیاهو و «یوآو گالانت»، وزیر سابق جنگ رژیم صهیونیستی تبعیت کنند.

دیوان کیفری بین‌المللی با انتشار بیانیه‌ای روز پنجشنبه اعلام کرد این دادگاه حکم بازداشت «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و «یوآو گالانت» وزیر جنگ برکنار شده این رژیم را به دلیل ارتکاب جنایات جنگی در غزه صادر کرده است.

این حکم به این معنا است که ۱۲۴ کشور عضو دیوان کیفری بین‌المللی موظف هستند در صورت ورود نتانیاهو و گالانت به این کشورها، آن‌ها را بازداشت کنند.

معترضان با روشن کردن شمع‌های فراوان به یاد شهدای جنگ نسل‌کشی رژیم صهیونیستی علیه غزه که ۴۱۵ روز است ادامه دارد، اعتراضات خود را به پایان رساندند.از سوی دیگر، صدها تن از معترضان در برلین روز شنبه در بحبوحه تدابیر امنیتی شدید و سخت‌گیرانه راهپیمایی برپا کرده و همبستگی خود را با مردم غزه و لبنان ابراز داشتند.

معترضان در این اعتراضات از اقدام دیوان کیفری بین‌المللی در صدور حکم‌های بازداشت برای نتانیاهو و گالانت تقدیر و حمایت خود را از مردم فلسطین و لبنان اعلام کردند.آنها شعارهایی را علیه بنیامین نتانیاهو و تداوم جنگ نسل‌کشی در غزه سر دادند.

از حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه ۴۱۵ روز می‌گذرد و این در حالی است که وزارت بهداشت فلسطین در غزه روز شنبه اعلام کرد شمار قربانیان جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تا به امروز به بیش از ۴۴ هزار کشته و ۱۰۴ هزار و ۴۷۳ زخمی رسیده است.

شهر لندن نیز شاهد برپایی اعتراضاتی علیه حملات پیاپی رژیم اشغالگر علیه لبنان و غزه بود.

رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا و کشورهای اروپایی همچون انگلیس، با نادیده گرفتن ۲ قطعنامه شورای امنیت برای متوقف کردن فوری حملاتش به نوار غزه و نیز دستورالعمل‌های دیوان بین‌المللی دادگستری درباره لزوم اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از نسل‌کشی و تلاش برای بهبود شرایط انسانی در غزه، به حملات خود ادامه می‌دهد.

طبق گزارش منتشره در طول یک سال اخیر در 25 هزار شهر جهان تظاهرات علیه نسل‌کشی در غزه صورت گرفته است.

هواداران حزب کارایران(توفان) در شهرهای آلمان و سوئد و فنلاند، هلند و آمریکا ...علیه نسل‌کشی در غزه و برای آتش‌بس فوری در تظاهرات‌ها دوشاش دوش نیروهای انقلابی و چپ و صلحدوست شرکت کردند و در برخی از شهر ها ضمن سخنرانیهایی همبستگی خود را با خلق فلسطین و لبنان ابراز داشتند.در زیر بخشی از سخنرانی یکی از رفقای  هوادار حزب کارایران(توفان) را در تظاهرات شهر لین شوپینگ سوئد منتشر می‌کنیم:

***

چرا فلسطینی‌ها حق دفاع از خود را دارند؟

دوستاران فلسطین ، رفقای عزیز!

بیش از یک سال است که تمام جهان شاهد نسل‌کشی مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی اسرائیل بوده و به آن اعتراض کرده‌اند. بیش از 44000 فلسطینی در اثر گلوله‌های آمریکایی در غزه جان باختند که 30000 نفر از آنها کودک و زنان هستند. صهیونیست‌های خونخوار با هدف ریشه‌کن کردن مردم فلسطین به این نسل‌کشی ادامه داده‌اند. اما مردم شجاع فلسطین بیش از 75 سال است که با تجاوزات صهیونیستی مبارزه می‌کنند. آنها با وجود مواجهه با نیروهای بسیار وحشی و فاشیست و سرکوبگر به مبارزه خود برای آزادی سرزمین خود به نام فلسطین ادامه می‌دهند. براساس قطعنامه 37/43 سازمان ملل، فلسطینیان حق استفاده از سلاح و اعمال قهر را دارند. آنها بر اساس قوانین بین‌المللی که در سال 1971 در سازمان ملل‌متحد تأسیس تصویب شد، از این حق برخوردارند. این بدان معناست که مردمی که برای دستیابی به استقلال ملی تلاش می‌کنند یا تحت اشغال یک قدرت خارجی هستند، حق مقاومت مسلحانه برای دستیابی به سرنوشت خود را دارند تا کشور را از اشغالگران رها سازند.

دوستان عزیز!

مبارزه خلق فلسطین نه تنها علیه یک دولت خاص از اشغالگر صهیونیست، بلکه علیه خود اشغالگر بطور کل و علیه صهیونیسم است. صهیونیسم واقعاً یعنی چه؟

در سازمان‌ملل در سال 1975 یعنی 49 سال پیش تصویب شد که صهیونیسم نژادپرستی است. این پیروزی برای مردم تحت‌ستم و مبارز جهان بود. امپریالیست‌های آمریکا، صهیونیست‌ها و متحدانشان با ناامیدی فریاد زدند که این قطعنامه سازمان‌ملل است که نژادپرستانه است و بیانگر یهودستیزی است.

برای دهه‌ها، دشمن با این استدلال می‌خواست مردم مترقی را از موضع‌گیری در برابر اسرائیل استعماری بترساند.

 به عبارت روشن، صهیونیسم یعنی اشغال، یعنی اخراج میلیون‌ها فلسطینی از سرزمین خود و جایگزینی میلیون‌ها مهاجر و شهرک‌نشین یهودی که از کشورهای دیگر به کشورهای اشغالی آورده شده‌اند، یعنی حمله مسلحانه به کمپ‌های آوارگان و محله‌های فلسطینی‌ها، یعنی پرتاب بمب بر روی مدارس و بیمارستان‌ها، قتل روزنامه‌نگاران و خبرنگاران مطبوعات و کارکنان سازمان‌ملل، صهیونیسم شامل جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت است. صهیونیسم همچنین به معنای تجاوز نظامی به کشورهای همسایه است. شامل حملات مکرر به لبنان و سوریه و افزایش تهدیدات و اقدامات تروریستی و عملیات نظامی علیه ایران و غیره می‌شود.

دوستاران عزیز فلسطین!

عملیات 7 اکتبر 2023 علیه قدرت اشغالگر پاسخی منطقی به چندین دهه کشتار و تصرف بود. این یک تغییر کیفی در درگیری ایجاد کرد. امید اسرائیل برای محو و پاک کردن مسئله فلسطین از ذهن مردم را از بین برد. برعکس، موضوع فلسطین را دوباره به عنوان یک موضوع عادلانه و مشروع و رهایی ملی در دستور کار قرار داد. همچنین تلاش برای «عادی سازی» با رژیم‌های مرتجع منطقه، خلیج فارس را متوقف کرد.

مبارزه ما و مبارزه همه آزادیخواهان با صهیونیسم در جهان به این معناست که دولت غیرقانونی صهیونیستی اسرائیل باید به سیاست اشغالگری و آپارتاید پایان دهد. سرزمین فلسطین سرزمین مشترک مردم بومی بدون توجه به مذهب، یهودی، مسیحی، مسلمان و یا دیگران است. امروزه، صهیونیسم بزرگترین منبع یهودی ستیزی سازمان یافته در جهان است و به دنبال جعل و تحریف تاریخ است تا توجه را از نسل‌کشی سیستماتیک فلسطینیان منحرف کند. مبارزه با صهیونیسم نیز مبارزه با یهودی ستیزی است.

 

ما به عنوان فعالان صلح، ظلم و نسل‌کشی علیه ملت فلسطین را قویا محکوم و از مقاومت قهرمانانه آنها در برابر صهیونیست‌ها و اربابان امپریالیست آنها عمیقا حمایت می‌کنیم.

زنده باد فلسطین! نابود یاد صهیونیسم ! اسرائیل را تحریم کنید!

***

وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران و تشدید سیاست افغان ستیزی

 مدتی است بر اساس طرح مجلس شورای‌اسلامی قرار است محدودیت‌های زیادی را بر جمعیت «اتباع خارجی» در سراسر ایران اعمال کنند. جمعیت آن‌ها در هر استان، شهر و روستا نباید بیش از ۳ درصد جمعیت آن نقطه باشد و مابه‌التفاوت قیمت جهانی کالاها و خدماتی که استفاده کرده‌اند از آن‌ها اخذ می‌شود.

ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران که وابسته به سازمان جهاد دانشگاهی است در گزارشی که در شهریور‌ماه منتشر کرد جزئیات طرحی است که در مجلس شورای اسلامی برای مقابله با «اتباع خارجی» مورد بحث قرار گرفت.

این طرح که در قالب الحاق پنج تبصره به ماده ۱۶ قانون ورود و اقامت اتباع خارجی مصوب سال ۱۳۱۰ شمسی تدوین شده است در مردادماه امسال و پیش از رأی اعتماد به کابینه مسعود پزشکیان در مجلس اعلام وصول شده است.

این پنج تبصره که در این طرح آمده بر ایجاد محدودیت‌های گسترده بر اتباع خارجی در سراسر ایران متمرکز شده است. توزیع سرزمینی محدود، سیاست کاهش ورود اتباع خارجی، تبعیض مالی و گرفتن میزان «یارانه پنهان» در نوبت‌های تمدید اقامت ومحدود کردن فرصت‌های کاری برای آن‌ها بخشی ازاین طرح مجلس شورای‌اسلامی است افغان‌ها بزرگترین جمعیت خارجی‌های ساکن ایران را تشکیل می‌دهند و گرچه در این طرح از آن‌ها به صورت مستقیم نام برده نشده است ولی در ادبیات مقام‌های جمهوری‌اسلامی هر زمان از «اتباع خارجی» و «مهاجران غیرقانونی» نام برده می‌شود به جمعیت افغان‌های پناه آورده به ایران اشاره دارد.

این روزها سخنان تحریک‌آمیز و شونیستی مسئولان دولتی و برخی رسانه‌ها موجب گسترش خشونت علیه مهاجران افغانستانی در فضای عمومی شده است. در میبد یزد و اقبالیه قزوین به سکونتگاه مهاجران حمله شد. در تهران نیز مهاجران هدف حمله قرارگرفتند.همزمان چند کارزار آنلاین برای اخراج مهاجران از ایران ثبت شد.

پلیس در مرداد ۱۴۰۳ یک کودک افغانستانی را با خشونت بازداشت کرد. همزمان رسانه‌های افغانستان گزارش کردند مهاجران دارای اقامت هم بازداشت و از ایران اخراج شده‌اند.

 

حضور مهاجرین افغانستان در ایران همواره به عنوان نیروی کار ارزان مطرح بوده؛ اغلب آنها در مشاغل و کارهای شاقه همچون ساختمان‌سازی، نماکاری، جوشکاری یا از این قبیل مصروف کارند. آنها خانه، کاشانه و تعلقاتشان را در کشور مبدأ رها کرده و ازسر ناچاری در این کشور زندگی می‌کنند درحالی که از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی محروم‌اند. در حال حاضر در ایران بین مهاجر افغانستانی قانونی و غیرقانونی از نظر حقوق شهروندی چندان تفاوتی وجود ندارد و هر دو دسته تقریبا مثل هم از بسیاری از حقوق محروم هستند، حقوقی مثل بیمه، بهداشت، آموزش، حساب بانکی، تردد و سکونت در بعضی مناطق و اماکن و... . تا وقتی که بین این دو تفاوتی نباشد برای مهاجری که به ایران می‌آید به‌طور قانونی آمدن هیچ امتیاز و جذابیتی نسبت به مهاجرت غیرقانونی ندارد.

واقعیت این است که بعد از تحولات چند دهه اخیر در این کشور تعداد زیادی از مهاجران افغانستانی از روی اجبار و به خاطر شرایط ناامن مجبور شدند به کشورهای دیگر پناهنده شوند از جمله کشور ما ایران، در این میان بسته به نگرش افراد برخی مخالف حضورشان در ایران هستند، حتی عنوان می‌کنند ۸ میلیون افغانستانی در ایران هستند و کسی هم از این گروه نمی‌پرسد براساس کدام شواهد صحبت می‌کنید. روشن است پذیرش این گروه و یا هر گروه دیگر در ایران نباید بدون ضابطه باشد و درها را گشود و بدون قید وشرط مهاجر یا پناهنده پذیرفت. هر کشوری باید برای مرزهای خود کنترلی داشته باشد. پناهنده پذیری و مهاجر پذیری براساس نیاز نیروی کار دو مقوله متفاومت است.اگر فردی تحت تعقیب سیاسی و یا مذهبی و یا در اثر جنگ و خطر جانی به ایران پناه آورده است باید بر حسب کنوانسیون بین‌المللی و حقوق پناهندگی مورد بررسی قرار گیرد و تصمیم اتخاذ گردد. اگر موضوع نیاز به نیروی کار است باید با برنامه‌ای روشن و نیاز به نیروی کار در ایران و با دستمزدی برابر با کارگران ایرانی و قرارداد های رسمی اجازه کار صادر گردد.آنچه امروز شاهدش هستیم بطور کلی هرج ومرج در زمینه سیاست اداره اتباع خارجی و در مورد مشخص شهروندان افغانستانی است که موجب بدبینی و التهاب و تئوری توطئه برای از هم پاشاندن جامعه ایران شده است!

این سیاست بی‌درو پیکر و بی‌برنامگی اداره مهاجرت باید تغییر کند تا موجب  بی‌ثباتی در جامعه نگردد.

امروز برخوردهای مهاجر ستیزانه و بطور مشخص افغان ستیزانه بدنبال توجیه و فرار از توضیح علل بیکاری، فساد و دزدی و بزه‌کاری و قتل و ناهنجاری‌های اجتماعی در ایران است. در ممالک اروپایی نیز علل بحران اقتصادی و افزایش خشونت‌های اجتماعی را به گردن مهاجران می‌اندازند و نه نظام سرمایه‌داری. در مقابل این سیاست ارتجاعی و نژاد پرستانه و تبعیض‌آمیز باید ایستاد و با پناهندگان ابراز همبستگی کرد و از حقوقشان حمایت نمود. در ایران نیز وظیفه نیروهای آگاه و مردمی است که در مقابل سیاست نفرت‌انگیز افغان‌ستیزی بایستند و پرچم همبستگی و برابری را برافراشند.

***

طرح "راه‌حل دو دولتی" هدفی جز ادامه نسل‌کشی را دنبال نمی‌کند

به‌ظاهر امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا و آلمان طرفدار "راه‌حل دو دولتی" در فلسطین هستد. سازمان ملل‌متحد و جهان عرب-اسلام نیز سال‌ها بر این طبل کوبیده‌اند و راه به جایی نبرده‌اند. اکنون، همزمان با وقوع جنگ غزه و تشدید تنش در لبنان، سازمان‌های مبارز فلسطینی بیش از هر زمان بر خواست محقانه خود مبنی بر استقرار یک کشور مستقل فلسطینی که دربرگیرنده همه اقوام و ادیان باشد پا فشاری می‌کنند. در غیر این صورت، خاورمیانه در خطر فرو رفتن کامل در جنگ، ویرانی، خونریزی و خشونت است.

اما حکومت سفاک و فاشیست اسرائیل نمی‌خواهد چیزی در مورد آن بشنود.نه فقط از زمان حمله اکتبر توسط سازمان حماس بلکه از بدو تاسیس این رژیم، مسئله استقلال فلسطین به‌صورت جدی هرگز در برنامه آنها نبوده است.

به‌نظر می‌رسید که در گذشته بنیامین نتانیاهو، رئیس دائمی دولت کشور جعلی اسرائیل، مایل به گفتگو بود! ولی خیلی زود معلوم شد که این نظر او به دلیل ملاحظات تاکتیکی و عمل‌گرایانه بود، زیرا متحدان او، بالاتر از همه آمریکا، خواستار چنین مذاکراتی بودند. اما اسرائیل حتی تا قبل از ٧ اکتبر نیز هيچگونه تعهدی به توافق راه‌حل دو دولتی از خود نشان نداد، تا چه‌رسد به امروز که به عیان سیاست پاکسازی قومی و نسل‌کُشی را به وحشیانه‌ترین وجهی دنبال می‌کند.

هر زمان که نتانیاهو رذیلانه حمایت خود را از راه‌حل دو کشوری اعلام کرد، بلافاصله خود با آن مقابله کرد، به این صورت که همزمان ساخت شهرک‌های جدید یهودیان در سرزمین‌های اشغالی را تصویب کرد.

نتانیاهو در آغاز فعالیت سیاسی خود، زمانی که هنوز در آمریکا زندگی می‌کرد، در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به این سوال که آیا فلسطینی‌ها کشور خود را می‌توانند در کرانه‌باختری تاسیس کنند یا در نوار غزه گفت: " هیچکدام، زیرا اردن به مثابه یک کشور فلسطینی وجود دارد"!

این جمله او یاد آور گفته پدرش "بنزیون نتانیاهو" ایدئولوگ صهیونیسم افراطی بود. که به تاریخ نگار معروف

"رایکر" صریحا گفته بود، "خلق فلسطین اصلا وجود ندارند." این صهیونیست ضد بشر تا زمان مرگش در سال ٢٠١٢، از طرفداران سرسخت ایده «اسرائیل بزرگ» در دو سوی اردن بود. او به شدت تعصبات ضد عرب داشت و این تعصبات ضدانسانی خود را پنهان هم نمی‌کرد. او که پسر یک خاخام بود در مصاحبه‌ای با روزنامه اسرائیلی "معاریو" در سال ٢٠٠٩ گفت: "تمایل به جنگ در ذات عرب نهفته است، عرب ذاتاً یک دشمن است، وجود او یک جنگ دائمی است. هیچ راه‌حلی جز خشونت وجود ندارد!"

بنیامین نتانیاهو کماکان تحت تاثیر این ایدئولوژی کثیف ارتجاعی است. او بارها گفته است که پدرش الهام بخش او بوده است.

"اران ویگودا گادوت" می‌گوید که نتانياهو به سازش و مصالحه اعتقادی ندارد."

صهیونیستی که کماکان معتقد است "در حال حاضر یک کشور فلسطینی در اردن وجود دارد"، راه دیگری جز پاکسازی قومی و نسل‌کُشی نمی‌شناسد. "سایمون ولفگانگ فوکس"، محقق سیاسی و اسلامی می‌گوید:"سودمند نیست که نتانیاهو را صرفاً در رده صهیونیسم تجدیدنظر طلب قرار دهیم."

فوکس، که به عنوان استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه عبری در اورشلیم تدریس می‌کند، می‌گوید که "نتانياهو بر عناصر اصلی این ایدئولوژی(صهیونیسم-توفان)تأکید می‌کند. تحقیر دیپلماسی، تکیه بر قدرت نظامی، عدم امکان آشتی با فلسطینی‌ها و اصرار بر حاکمیت یهود در کرانه‌باختری از ایدئولوژی او سرچشمه می‌گیرد."

از سوی دیگر او تنها با اتخاذ چنین سیاستی قادر است پایگاه رای‌دهی راست‌گرایان در ائتلاف خود را راضی کند.

با تمام این احوال شرکای غربی مزور نتانياهو می‌خواهند این توهم را ایجاد کنند که روند صلح هنوز نمرده است! در صورتیکه ، نتانیاهو هرگز با یک صلح واقعی سر توافق نداشته است. در عوض، او می‌خواست به مردم اسرائیل ثابت کند که حتی بدون راه‌حل سیاسی نهایی، آنها می‌توانند از نظر اقتصادی و امنیتی به خوبی با یکدیگر کنار بیایند! "ویگودا-گادوت" می‌گوید: "امروز، خلق و خوی مردم اسرائیل برای رد راه‌حل دو کشور بسیار مساعد است. در ائتلاف دولتی، هیچ‌کس حامی دو دولتی نیست و نتانیاهو نمی‌تواند هیچ سازشی را بپذیرد. این امر باعث می‌شود که او بتواند میراث ایدئولوژیک پدرش را حفظ کند." و به نسل‌کشی خود ادامه دهد.

بطور واقعی فقط می‌توان از یک کشور بزرگ فلسطینی صحبت کرد که آنهم بر ویرانه نظام راسیستی صهیونیستی اسرائیل قابل تحقق است.

***

 

پذیرش آتش بس با لبنان و شکست نتانیاهو

سرانجام با رایزنی‌ها و موضعگیری مقامات لبنانی، آمریکایی و رژیم صهیونیستی اسرائیل آتش‌بس 60 روزه‌ای بین رژیم اسرائیل و لبنان صورت گرفت.اما این آتش‌بس از بیش از یک سال درگیری نظامی نفس‌گیر شدیدا مورد مخالفت محافل داخلی صهیونیستی قرار گرفت و آن را یک شکست تحلیل کردند.

پس ازگذشت بیش از یک سال از جنگ تجاوزکارانه اسراییل علیه مردم غزه و بعد لبنان ،بر جهانیان آشکار شد که قدرت ارتش جهنمی اسراییل تنها در نیروی هوایی آن است که آنهم بدون کمک‌های مالی دهها میلیارد دلاری و تجهیزات نظامیِ به روزِ آمریکا و آلمان و انگلیس و ارسال بدون وقفه جنگنده‌های پیشرفته و بمب‌های ویرانگر و گلوله‌های توپ و تانک و اطلاعات ماهواره‌ای و جاسوسی و همکاری بزدلانه رهبران خائن عرب، طبل توخالی و پرسر و صدایی بیش نیست. اگر جز این بود میبایست در غزه، گروگان‌هایش را آزاد می‌کرد، حماس و دیگر مبارزان فلسطینی را نابود و نوار غزه را کاملا پاکسازی می‌نمود ! اگر غیر از این بود می‌بایست به‌راحتی از پسِ حزب‌الله لبنان برمیآمد و بیش از صدهزار اسراییلی فراری و آواره‌ی شمال اسراییل و هم‌مرز با لبنان را که از ترس موشک‌ها و پهپادهای مقاومت لبنان خانه‌هایشان را ترک کرده و به عمق اسراییل رانده شده‌اند، به خانه‌هایشان برمیگرداند! اگر جز این بود می‌بایست کاری می‌کرد شهر "حیفا" که بعد از تل‌آویو و اورشلیم ، سومین شهر مهم اسراییل است و فقط در یکی از حملات موشکی و پهپادی مقاومت لبنان، حداقل ۴۰ کشته و زخمی برجای گذاشت ، در امان می‌ماند و ساکنان حیفا فرار را برقرار ترجیح نمی‌دادند و این شهر به‌گفته رسانه‌ها به شهرارواح تبدیل نمی‌شد! اگر غیر از این بود"جرزوالم پست" از صِفرشدن فعالیت بزرگترین بندر اسراییل ، "ایلات" (ام الرشراش) ، شاهرگ اقتصادی رژیم جعلی واقع در جنوب اسراییل ، در اثر حملات موشکی و پهپادی مداوم ارتش یمن و مقاومت عراق ، خبر نمی‌داد !

دو طرف در حالی آتش‌بس را پذیرفتند که بجز 56 روز جنگ، جنبش مقاومت حزب‌الله بیش از یکسال شمال سرزمین‌های اشغالی را ناامن ساخت و در جریان جنگ غزه، تمرکز ارتش صهیونیستی را به شدت برهم زد. بیش از 60 هزار نفر از ساکنان این منطقه در 50 شهرک برای این مدت به‌طور کلی بیرون محل سکونت خود زندگی کردند. همچنین اسرائیل ناچار شد در طول مدت جنگ یک سوم ارتش خود را در شمال متمرکز نگه دارد.

همچنین پس از اینکه ارتش متجاوز اسرائیل رسماً در ماه اوت 2024 از تغییر کانون تمرکز جنگ به شمال سرزمین‌های اشغالی خبر داد اصلی‌ترین هدف خود را بازگرداندن امنیت به‌منطقه شمالی و سپس بازگرداندن ساکنان این منطقه اعلام کرده بود. اما واقعیت این است که با اقدامات سنگین نظامی نتوانست هیچ یک از این دو هدف راهبردی که بدون عقب راندن حزب‌الله از مناطق حاشیه مرز مشترک امکان پذیر نبود، محقق سازد.اساساً اسرائیل به همین دلیل بود که «تبادل آتش» با حزب‌الله را پس از یکسال به «جنگ» مبدل کرد؛ زیرا از طریق حملات پرتعداد پرتابه‌ای (طبق ادعای ارتش اسرائیل 8 حمله به ازای هر یک حمله حزب‌الله) و ترور فرماندهان لبنانی موفق نشد، حزب‌الله را وادار به پذیرش اتمام تبادل آتش و صرفنظر از شرط آتش‌بس در غزه سازد و اکنون تنها راه خاتمه تبادل آتش را پذیرش اجباری آتش‌بس دیده است.

حسن فضل‌الله، از نمایندگان پارلمان لبنان از فراکسیون وفاء به مقاومت در مصاحبه با المیادین در مورد این آتش‌بس چنین اعلام کرد:

"تمامی اهداف اسرائیل در آستانه منطقه الخیام، کفرکلا و دیگر روستاهای لبنان ساقط شد. ما در شبی خطیر و حساس قرار داریم اما اشغالگر دست برتر را نخواهد داشت.فضل‌الله عنوان داشت: از زیاده‌گویی‌ها صحبت نمی‌کنیم، بلکه از مقاومتی صحبت می‌کنیم که دشمن اسرائیلی را وادار کرد که به سمت توافق آتش‌بس حرکت کند. در روز پس از جنگ، مردمان جنوب، البقاع، ضاحیه و هر شهروند شرافتمند پرچم مقاومت و آزادسازی را بلند خواهد کرد.وی افزود: هیچ یک از اهداف رژیم صهیونیستی جز ویرانی، کشتار و تلاش برای آشوب افکنی میان مردم در این شب محقق نشد. مقاومت تا به امروز بر تاسیسات نظامی اسرائیل متمرکز بود و عملیاتش از منطقه جنوب لیتانی انجام شد.ارتش رژیم اشغالگر با تمام تکنولوژی که در اختیار دارد، در متوقف ساختن عملیات مقاومت در جنوب لیتانی شکست خورد. دشمن نتوانست شروط سیاسی خود را بر مقاومت ما تحمیل کند. برگه‌ای که به دست لبنان رسید، چون برگه‌ای که خارج شد، نیست."

«آویگدور لیبرمن»، عضو پارلمان رژیم صهیونیستی (کنست) و وزیر خارجه و وزیر جنگ پیشین این رژیم، عصر روز ـ سه‌شنبه 26 نوامبرـ در صفحه کاربری خود در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت: «مصالحه با حزب‌الله مساوی ۷ اکتبر در شمال.» لیبرمن در ادامه در توییتی(شبکه ایکس) دیگر در مورد توافق آتش‌بس با حزب‌الله نوشت":آتش‌بس یعنی تسلیم در برابر حزب‌‌الله"

وزیر جنگ پیشین رژیم اسرائیل  نیز در این مورد نوشت:

نتانیاهو گفت:« تا پیروزی کامل»، اما نگفت پیروزی برای کدام طرف! آتش‌بس تسلیم در برابر «ترور»(اشاره به توافق با حزب‌‌الله)

لاپید، نخست‌وزیر پیشین رژیم هم در این مورد نوشت:

«در دوران نتانیاهو، بزرگ‌ترین فاجعه در تاریخ ما رخ داد؛ هیچ توافقی با حزب‌ نمی‌تواند این غفلت را پاک کند. باید فوراً یک توافق تبادل برای آزادی گروگان‌ها انجام شود تا شهروندانی که به حال خود رها شده‌اند به خانه بازگردند» .

یائیر لاپید، در توییت دیگری نوشت: کابینه اسرائیل مجبور به پذیرش آتش‌بس با حزب‌‌الله شد. و دولت نتانیاهو در تبدیل دستاوردهای نظامی به پیروزی سیاسی شکست خورد!

از سوی دیگر نتیجه نظرسنجی شبکه ۱۳ تلویزیون اسرائیل نشان می‌دهد ۶۱ درصد اهالی سرزمین‌های اشغالی معتقدند ارتش رژیم پیروز نشده!

«کسینجر در جنگ ویتنام نوشت: نیروی نامنظم نظامی اگر شکست نخورَد، برنده است اما ارتش رسمی وقتی[بر نیروی نامنظم] پیروز نشود، شکست خورده است.

حزب‌الله ضربه‌های سختی دید و لبنان هم آسیب دید اما حتی نتانیاهو هم نتوانست ادعا کند حزب‌الله شکست خورده، پس به تعبیر کسینجر، برنده است.» ( نقل ازرضا زبیب، دیپلمات)

کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی به نقل از «دیوید آزولای» رئیس شورای محلی در شهرک متولا گزارش داد: حل و فصل با لبنان یک حل و فصل ناراحت‌کننده و توافق تسلیم دولت اسرائیل در برابر حزب‌الله لبنان است.

وی از شهرک نشینان صهیونیست خواست در صورت امضای توافق حل و فصل میان رژیم صهیونیستی و لبنان به منازلشان بازنگردند.

در یک کلام اکنون آتش‌بس در حالی عملیاتی می‌شود که اسرائیل در جنگ پیروز نشده و دستیابی به اهداف خود را از راه مذاکره و صلح دنبال می‌کند. این امر به دشمنان این رژیم نشان می‌دهد که سرانجام پس از ١۴ ماه روند پیشین اسرائیل برای تداوم نامحدود عملیات نظامی دیگر میسر نیست و لذا سطح جدیدی از آسیب پذیری اسرائیل نیز آشکار شده است.

سطح حملات پهپادی و موشکی حزب‌الله نیز در روزهای گذشته شکل فزاینده‌ای داشت بطوری که در تازه‌ترین حملات پهپهادی و موشکی بیش از ٢٠٠ موشک و پرتابه در ۵٠ عملیات تنها در یک روز علیه این رژیم استفاده شد و نیمی از جمعیت صهیونیست‌ها در آن روز در پناهگاه‌ها بودند.این عملیات نشان می‌دهد جنبش مقاومت حزب‌الله اگر چه اسیب دیده است اما همچنان دارای نیرو و سلاح است و از قدرت قوی مقاومت برخوردار است. آتش‌بس در این شرایط نه پیروزی بلکه شکست اسرائیل است که به‌هیچ یک از اهدافش دست نیافته است.

***

بیانیه نشست ملی احزاب و سازمانهای فلسطینی در سالروز هفتم اکتبر، روز قیام قهرمانانه طوفان‌الاقصی :

 

«بدون تحقق خواسته‌های ملت، توافقی در کار نخواهد بود»

گروه‌های فلسطینی در نوار غزه روز شنبه ۵ اکتبر ٢٠٢۴ نشست ملی مهمی را در اولین سالروز آغاز نبرد طوفان‌الاقصی در سایه ادامه جنگ و نسل‌کشی علیه ملت فلسطین در این باریکه و جنایات دشمن اشغالگر صهیونیستی علیه ملت‌های فلسطین و لبنان برگزار کردند.

 

این گروه‌ها با اشاره به ادامه جنایات دشمن صهیونیستی علیه ملت، سرزمین و مقدسات فلسطین و اسرای فلسطینی در زندان‌های اسرائیلی و تلاش‌های این رژیم برای یهودی‌سازی قدس و مسجد الاقصی از طریق تعرضات مکرر و دعوت به ساخت کنیسه یهودی در داخل آن، مواردی را مورد تاکید قرار دادند. در بخشی از این بیاتیه چنین آمد:

 

یکم- به ملت قهرمان فلسطین و مقاومت تسلیم‌ناپذیر آن که با ثبات و پایداری خود طرح‌های خبیثانه دشمن علیه هویت و موجودیت فلسطینیان را به شکست کشاندند و به ارواح پاک شهدا و اسرای آزاده درود می‌فرستیم و برای مجروحان دلاور از درگاه خداوند طلب شفای عاجل داریم.

دوم- نبرد مبارک طوفان‌الاقصی در هفتم اکتبر شکوهمند، موجب ایجاد تحولی راهبردی در نبرد با دشمن صهیونیستی شد و حقیقت این رژیم را برای همه دنیا ثابت کرد، کما اینکه واکنشی طبیعی به جنایات دشمن اشغالگر علیه ملت فلسطین و طرح‌های اشغالگرانه آن بود و مقاومت به عنوان یک حق مشروع برای رسیدن به آزادی و تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس ادامه خواهد یافت و به ملت فلسطین اطمینان می‌دهیم که همه شاخه‌های نظامی مقاومت در وضعیت خوبی قرار دارند و در تمامی جبهه‌ها و محورهای نبرد هماهنگی کاملی بین آن‌ها برقرار است.

سوم- سرنوشت روز بعد از جنگ در غزه را تنها ملت فلسطین تعیین خواهد کرد و این مسئله تنها توسط فلسطینیان مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

چهارم - بدون تحقق خواسته‌های ملت فلسطین اعم از توقف جنگ، خروج کامل نیروهای اشغالگر از نوار غزه، بازگشایی گذرگاه‌ها، برداشتن محاصره، بازسازی این باریکه و دستیابی به توافقی جدی برای مبادله اسرا، هیچ توافقی در کار نخواهد بود.

پنجم- عموم ملت و مقاومت فلسطین در کرانه‌باختری، قدس، سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ و تمامی میادین و جبهه‌ها را به تشدید مقاومت همه جانبه و در راس آن مقاومت مسلحانه و مشارکت موثرتر و پررنگ‌تر در نبرد طوفان‌الاقصی به منظور توقف نسل‌کشی علیه ملت فلسطین، حمایت از مسجد الاقصی در برابر طرح تقسیم زمانی و مکانی دشمن، توقف یهودی‌سازی قدس، جلوگیری از ادامه شهرک‌سازی، پایان دادن به تبعیض نژادی علیه فلسطینیان در سرزمین‌های اشغالی ١٩۴٨ و توقف رفتارهای غیرانسانی با اسرای فلسطینی فرا می‌خوانیم.

ششم- سراسر ملت‌های اسلامی و عربی، علما، شخصیت‌های دینی، سران عشایر عربی، اتحادیه‌ها و جنبش‌های مردمی احزاب و گروه‌ها در تمامی مکان‌ها را به‌تحرک فوری در همه میادین، شهرها و پایتخت‌ها و هدف قرار دادن منافع دشمن صهیونیستی و حامیان آنان برای گرفتن انتقام خون شهدای فلسطین و لبنان و فشار بر دشمن برای توقف جنگ و نسل‌کشی و بازخواست سران جنایتکار این رژیم فرا می‌خوانیم.

هفتم- خواستار برگزاری یک گفتگوی فراگیر ملی برای تکمیل نتایج نشست مسکو و پکن به منظور تحقق خواسته‌های ملت در زمینه آزادسازی سرزمین و تشکیل کشوری مستقل به پایتختی قدس شریف هستیم.

هشتم- به قهرمانان مقاومت تسلیم‌ناپذیر در همه شهرها و اردوگاه‌های کرانه‌باختری که علیه ظلم و جنایات دشمن تروریست به پا خواستند، سلام و درود می‌فرستیم و عملیات‌های قهرمانانه آنان را تبریک گفته و خواستار ادامه و تشدید مقاومت هستیم تا انتقام جنایات دشمن و شهرک‌نشینان اشغالگر علیه ملت فلسطین گرفته شود کما اینکه به تمامی جبهه‌های حامی و پشتیبان ملت فلسطین که نام خود را در تاریخ جاودانه کردند، درود می‌فرستیم.

 

***

 

بیانیه مطبوعاتی جبهه خلق برای آزادی فلسطین در مورد وتوی آمریکا در سازمان ملل‌متحد برای آتش‌بس فوری

جبهه خلق: وتوی آمریکا علیه تصمیم برای توقف تجاوز به غزه، نشان دهنده موضع خصمانه مستمر آمریکا و دخالت مستقیمش در نسل‌کشی است.

استفاده از حق وتوی ایالات متحده آمریکا علیه پیش‌نویس قطعنامه بشردوستانه که خواستار آتش‌بس فوری در غزه است، نشان‌دهنده موضع خصمانه مستمر این کشور نسبت به مردم فلسطین است و عمق همدستی  با رژیم اشغالگر صهیونیستی و دخالتش در نسل‌کشی مستمر را برملا می‌کند.

این وتو نشان دهنده یک شکست اخلاقی جدید برای دولت آمریکا است و میزان تعهد و تعصب کامل نسبت به رژیم صهیونیستی را با نادیده گرفتن تمام قوانین بین‌المللی و اصول حقوق‌بشر نشان می‌دهد.

این روش آمریکا، کشوری که وجود خود را بر پایه نسل‌کشی و پاکسازی قومی بنا نهاده است عجیب نیست، این کشور سابقه کشتار و تروریسم را دارد، و امروز با استفاده از حق وتوی خود در شورای‌امنیت، بار دیگر تاکید می‌کند که پیشگام تروریسم جهانی و حامی نسل‌کشی و جنایات سازمان یافته علیه خلق ها است.

دولت آمریکا به رهبری بایدن، این جنایتکار جنگی، مسئول مستقیم ادامه نسل‌کشی در غزه است زیرا علاوه بر حمایت خود از اشغال با سلاح‌هایی برای بمباران محله‌های مسکونی و کشتار کودکان، زنان و سالمندان، همچنین به خنثی کردن هرگونه قطعنامه بین‌المللی که به دنبال توقف تجاوز باشد، ادامه می‌دهد.

 

جبهه خلق، مردم آزاده جهان و نیروهای آزادیخواه را فرا می‌خواند که مبارزات خود، برای افشای نقش آمریکا در نسل‌کشی را تشدید کنند و با تمام ابزارهای ممکن برای تحت فشار گذاشتن این دولت جنایتکار تلاش کنند تا مشارکت و حمایت خود از تروریسم سازمان یافته صهیونیستی را متوقف کند.

 

جبهه خلق برای آزادی فلسطین

اداره مرکزی اطلاعات

۲۰ نوامبر ۲۰۲۴

ترجمه و تکثیر از حزب کارایران(توفان)

 

***

 

 

 

تحریم‌های ریاکارانه اتحادیه اروپا و انگلیس علیه ایران

 

اتحادیه اروپا و انگلیس قصد دارند تحریم‌های اقتصادی علیه ایران را افزایش دهند. دلیل این امر این است که به‌گفته اتحادیه اروپا و بریتانیا، این کشور(ایران) هواپیماهای بدون سرنشین و موشک به روسیه می‌فروشد.

همان کشورهایی که اکنون خواستار تحریم‌های سخت‌‌گیرانه علیه ایران هستند، پیوسته از تحریم علیه اسرائیل خودداری کرده‌اند، دولتی که تقریباً ۷۷ سال است خلق فلسطین را اشغال، سرکوب و به قتل رسانده است.حکومتی که سنگ بنای آن نژادپرستی، آپارتاید و نسل‌کشی است و تنها به لطف دریافت سلاح و میلیاردها دلار از ایالات‌متحده، عمل می‌کند و امکان بقا دارد. اینهم یکی از ریاکاری‌های غرب است.

در مورد فروش موشک‌های بالستیک،دولت ایران مدعی است که هرگز چنین فناوری را به روسیه نفروخته است. آنچه که درست است و ناگفته می‌گذارید، تحریم‌های اقتصادی غرب علیه ایران است که سال‌هاست ادامه دارد و بارها و بارها ثابت شده که این کارگران و مردم عادی کشور هستند که بیشترین آسیب را می‌بینند. به همین ترتیب، سایر کشورهایی که توسط ایالات متحده و دوستانش به عنوان کشورهای سرکش معرفی شده و تحت تحریم قرار گرفته‌اند،عمل شده و به مردم عادی آسیب رسانده است

.نقل ازپرولتر هفته نامه حزب کمونیست سوئد شماره 47 نوامبر 2024

***

 

نمایشگاه عکس و برگزاری میز کتاب

 

بیست ونهمین نشست عمومی کنفرانس بین‌المللی احزاب و سازمان‌های مارکسیست-لنینیست در هامبورگ باشرکت ٢١ حزب وسازمان از ۲۱ کشور در اواخر ماه اکتبر برگزار شد و در روز شنبه دوم نوامبر به‌مناسبت سی‌امین سالگرد تاسیس این کنفرانس،با جشن و برنامه‌های متنوع به پایان رسید. هئیت نمایندگی حزب کارایران(توفان) هم دراین نشست شرکت داشت و با چند سخنرانی مبسوط به‌تشریح اوضاع ایران، منطقه و جهان پرداخت. فعالین حزب کارایران(توفان) نیز در جشن پایانی کنفرانس فعالانه شرکت کردند و با برگزاری میز کتاب و نمایشگاه عکس شهدای حزب و پخش چندین مقاله و اعلامیه به زبان‌های انگلیسی و آلمانی با رفقای دیگر کشورها به‌بحث و گفتگو پرداختند. بیست ونهمین نشست عمومی کنفرانس بین‌المللی احزاب و سازمان‌های مارکسیست-لنینیست پس ازچند روز با تصویب یک بیانیه و چندین قطعنامه از جمله در مورد فلسطین و لبنان به کارخود پایان داد.

***

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

انقلاب قهرآمیزیکی از خطوط تمایز مارکسیسم-لنینیسم و رویزیونیسم است

حال ببینید رویزیونیست‌ها این واقعیت را که همه‌کس آن را با پوست خود لمس‌می‌کند چگونه وارونه جلوه‌می‌دهند. بنظر رویزیونیست‌های شوروی اکنون:

«تغییرات عمیقی که در تناسب قوا در سطح جهانی بسود سوسیالیسم صورت گرفته … مداخله ارتجاع بین‌المللی را در امور داخلی کشورهای در حال انقلاب فلج کرده است»

تحریف حقایق و واقعیات از این بیشتر ممکن نیست.

به این ترتیب معلوم‌می‌شود که «گذار مسالمت آ‌میز» ر‌‌ویائی بیش نیست، رویایی که رویزیونیسم با لجاجت تمام در برابر توده‌های مردم نگاه‌ می‌دارد برای آن‌که زوال امپریالیسم و ارتجاع را هر اندازه بیشتر به تأخیر اندازد و زد و بندهای اسارت و بردگی را بردست و پای خلق ها همچنان نگاه‌ می‌دارد.

بدیهی است ردّ «گذار مسالمت آ‌میز» و راه پارلمانی انقلاب بمعنی آن نیست که مارکسیسم - لنینیسم استفاده از مبارزه پارلمانی و استفاده از کرسی نمایندگی مجلس را برای افشای مانورهای طبقه حاکمه و تقویت نیروهای انقلابی مجاز نمی‌‌داند. برعکس در شرایط مساعد مسلماً باید این شکل مبارزه را نیز مورد استفاده قرار داد. احزاب سیاسی طبقه کارگر بنا بگفته لنین:

«هوادار استفاده از مبارزه پارلمانی اند لیکن آن‌ها بیرحمانه «بلاهت پارلمانی»‌ را افشاء‌می‌کنند یعنی اعتقاد به اینکه مبارزه پارلمانی یگانه مبارزه سیاسی و در هر شرایطی شکل عمده مبازه سیاسی است.»

در جای دیگر‌می‌نویسد:

«حزب انقلابی پرلتاریا برای آن‌که از راه انتخابات و مبارزه پارلمانی احزاب، توده‌ها را پرورش دهد باید در پالمانتاریسم بورژوائی شرکت جوید. امامحدود کردن مبارزه طبقات بمبارزه پارلمانی با نگریستن بمبارزه پارلمانی بمثابه شکل عالی و قطعی مبارزه که تمام اشکال دیگر باید تابع آن باشند بمعنی قرار گرفتن در سمت بورژوازی علیه پرلتاریاست.»

احزاب رویزیونیست و از آن‌جمله حزب کمونیست فرانسه ایتالیا انگلستان به چنین بیماری دچارند.

رویزیونیست‌ها در صحت «گذار مسالمت آ‌میز» به مارکس اسناد‌ می‌جویند که در ۱۸۷۰ گفته بود «کارگران‌می‌توانند بطرق مسالمت آ‌میز به هدف خویش دست یابند» ولی این نکته را در پرده‌می‌گذارند که مارکس چنین حالتی را استثنایی خواند و این استثنا نیز دیری نپائید و با پیدایش امپریالیسم که به مثابه خصوصیات اقصادی حداقل پاسیفیسم و حد اکثر‌میلیتاریسم»‌است(لنین)‌ این حالت استثنایی نیز تحلیل رفت.

رویزیونیست‌ها در این ز‌مینه به لنین استناد‌می‌جویند که پس از انقلاب فوریه گذار مسالمت آ‌میز انقلاب را پیش‌ بینی ‌می‌کرد ولی لنین خود خاطر نشان‌می‌سازد که «در روسیه این انقلاب استثنائاً به شکل مسالمت آ‌میز امکان‌پذیر است». شرایط استثنایی روسیه در این دوران چنین بود که اولاً شوراهای کارگران و سربازان قدرتی در برابر قدرت حاکم ایجاد کرده بودند. ثانیاً اسلحه دردست خلق بود. ثالثاً اعمال فشار بر روی خلق و سرکوب خلق برای دشمنان انقلاب امکان نداشت. این حالت استثنائی به سرعت گذشت و ا‌مید به «گذار مسال‌میت آ‌میز» نیز بکلی منتفی گردید و پس از آن نه فقط انقلاب اکتبر با غرش توپهای رزمناو «آورورا» آغاز گردید بلکه بعد از مدت کوتاهی انقلاب مجبور گردید طی جنگ داخلی نسبتاً طولانی نیروهای ضد انقلاب و مداخله گران خارجی را سرکوب کند و از کشور شوراها بیرون براند.

رویزیونیست‌ها در ردّ این نکته که تاریخ، انقلاب مسالمت آ‌میز نمی‌شناسد، در ردّ این نظر لنین که «در طول تاریخ هیچیک از وسایل مربوط به مبارزه طبقاتی هرگز به جز از راه قهر حل نشده است»‌ اینطور استدلال‌می‌کنند که اگر چنین انقلاباتی در گذشته نمونه ندارد دلیل بر آن نیست که در آینده نیز وقوع آن امکان ناپذیر است. انقلاب سوسیالیستی نیز آنگاه که مارکس و انگلس آن را پیش‌بینی نمودند در تاریخ سابقه نداشته است ولی بعداً بر طبق پیش‌بینی آن‌ها و بر اساس تعلیمات آن‌ها چنین انقلابی صورت گرفت. در اینجا رویزیونیست‌ها فراموش‌می‌کنند که مارکس و انگلس پیش‌بینی علمی خود را در باره انقلاب سوسیالیستی از بررسی ماهیت جامعه سرمایه‌داری بیرون کشیدند. این یک پیش‌بینی واقعاً علمی بود و به‌همین جهت نمی‌‌توانست به تحقق نپیوندد. اما گذار مسالمت آ‌میز مبتنی بر تحلیل علمی و عمیق جهان کنونی نیست و چنان‌که در پیش گفته شد تحلیل طبقاتی جامعه کنونی درست خلاف نظر رویزیونیست‌ها را نشان‌می‌دهد.

لنین خود نیز به احتمال گذار مسالمت آ‌میز انقلاب در آینده اندیشیده بود و آنرا اینطور بیان‌می‌دارد:

«نمی‌‌توان انکار کرد که در حالات جداگانه بصورت استثناءً مثلاً در یک کشور کوچک، پس از آنکه کشور معظم همسایه او انقلاب اجتماعی را انجام داد، اگر بورژوازی به عبث بودن مقاومت یقین پیدا کند و زندگی خود را بر مرگ ترجیح دهد وا گذاری مسالمت آ‌میز قدرت توسط بورژوازی ممکن باشد. البته بمراتب بیشر محتمل است که در کشورهای کوچک بدون جنگ داخلی سوسیالیسم تحقق نــپذیرد...».

 

استالین در «مسائل لنینیسم»‌ در تأیید نظر مارکس و لنین اینطور‌می‌نویسد:

«البته در آینده دوری هرگاه پرلتاریا در عمده ترین کشورهای سرمایه‌داری پیروز گردد و احاطه سرمایه‌داری فعلی به احاطه سوسیالیستی تبدیل شود در این‌صورت کاملاً محتمل خواهد بود که درپاره ای از ممالک سرمایه‌داری در نتیجه «مساعد نبودن»‌ اوطاع بین‌المللی سرمایداران صلاح خود را در این بدانند که «داوطلبانه» گذشت‌های مهمی بنفع پرلتاریا بکنند و در این صورت تکامل و انتقال در چنین کشورهائی بطور «مسالمت آ‌میز» صورت پذیزد ولی این فقط فرضی است مربوط به آینده دور و احتمالی و نسبت به آینده نزدیک هیچ گونه پایه و اساسی برای آن وجود ندارد». (تکیه کلمات از ماست)

رویزیونیست‌ها گاهی نیز برای اثبات مدعای خود دائر به «گذار مسالمت آ‌میز» به نمونه‌های تاریخی چنین گذاری اشاره‌می‌کنند و از آن‌جمله انقلابات کشورهای غربی و شرقی اروپا بویژه چکسلواکی در مه ۱۹۴۸، انقلاب کوبا و غیره. ولی این نمونه‌ها در‌واقع بر خلاف مدعای رویزیونیست‌ها شهادت‌ می‌دهندکه تاریخ در‌واقع هیچ انقلاب مسالمت آ‌میزی نمی‌شناسد.

قانون انقلاب قهر آ‌میز یکی از اصول اصلی مارکسیسم - لنینیسم و یکی از خطوط تمایز‌میان مارکسیسم - لنینیسم و رویزیونیسم است.

کار «گذار مسالمت آ‌میز» انقلاب به همین جا خاتمه نمی‌پذیرد. رویزیونیسم برآنست که حتی تحت نظام بورژوائی بدون آن‌که طبقه کارگر قدرت سیاسی را بدست آورد یعنی بدون انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرلتاریا‌ می‌توان قدرت اقتصادی را از چنگ بورژوازی انحصاری بیرون کشید و با اجرای ناسیونالیزاسیون، وسائل تولید را به مالکیت سوسیالیستی مبدل ساخت، یعنی به مالکیت همه خلق در آورد.

در «احکام اساسی برنامه حزب کمونیست ایتالیا »چنین‌می‌خوانیم:

«انهدام نظام عقب‌مانده و اسارت‌بار جامعه ایتالیا و آغاز تحول آن‌را با روح دموکراتیک و سوسیالیستی نمی‌‌توان و نباید تا تصرف قدرت از طرف طبقه کارگر و متحدین وی به تعویق انداخت» (تکیه کلمات ازماست)

درجای دیگر گفته ‌می‌شود که اقتصاد ناسیونالیزه ‌می‌تواند «سلاح مؤثری برای مبارزه با تکامل انحصارها» باشد و با انجام ناسیونالیزایون‌می‌توان «مالکیت انحصارها را ملغی کرد و برانداخت و … آنرا به صورت مالکیت اشتراکی در آورد».

تولیاتی در گزارش خود به کنگره دهم حزب کمونیست ایتالیا بر آنست که در شرایط سرمایه‌داری و دیکتاتوری بورژوازی ‌می‌توان «مفاهیم سرمایه‌گذاری و نقشه‌های اقتصادی را که زمانی از مختصات سوسیالیسم بشمار‌می‌آید عملی ساخت.

بدین ترتیب معلوم‌می‌شود که در شرایط سرمایه داری انحصاری و از راه «ناسیونالیزایون» و «برنامه گزاری اقتصادی» ‌می توان سیستم انحصارها را به تدریج محدود و محدود تر کرد و آن را بر انداخت یا بعبارت دیگر سوسیالیسم‌می‌تواند علی‌رغم دیکتاتوری بورژوازی به تحقق در آید و احتیاجی به انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرلتاریا نیست. معلوم‌می‌شود که در شرایط سرمایه داری انحصاری «ناسیونالیزایون، برنامه گزاری اقتصادی» گویا خصلت سوسیالیستی دارد و برای تحول جامعه «با روح سوسیالیستی» به تصرف قدرت از طرف پرلتاریا نیازی نیست.

در اینجا در‌واقع این اصل مارکسیستی – لنینیستی ردّ‌ می‌شود که ماهیت تاثیر ناسیونالیزاسیون، وابسته به ماهیت دولت است یا بعبارت دیگر ناسیونالیزایون فقط در شرایط دیکتاتوری پرلتاریا خصلت سوسیالیستی پیدا‌می‌کند و لاغیر.

ناسیونالیزایون در شرایط نظام سرمایه‌داری چیزی جز ناسیونالیزاسیون بورژوائی یعنی تحکیم و تقویت سرمایه‌داری انحصاری دولتی نیست.

ناسیونالیزایون و برنامه گزاری که ما امروز در کشورهای سرمایه داری پذیرفته شاهد آن هستیم به هیچ وجه حاکی از مناسبات سوسیالیستی نیست. اساساً مناسبات سوسیالیستی نمی‌‌تواند در درون جامعه سرمایه داری پدید آید. برای پیدایش این مناسبات به ناچار باید نخست قدرت سیاسی به پرلتاریا منتقل گردد. لنین‌می‌گوید:

«تفاوت انقلاب سوسیالیستی با انقلاب بورژوائی درست در این است که در انقلاب بورژوائی، اشکال آماده مناسبات سرمایه داری وجود دارد در حالی که در قدرت شوروی و قدرت پرلتاریائی چنین مناسبات آماده‌ای موجود نیست.»

و بنابراین

«نابخردی عظ‌می است اگر فکر کنیم که عمیق ‌ترین انقلاب در تاریخ بشریت و انتقال قدرت، برای نخستین بار در جهان از اقلیت استثمارگر به اکثریت استثمار شونده‌ می‌تواند در چهارچوب کهنه دموکراسی، کهنه بورژوائی پارلمانی صورت گیرد،‌می‌تواند بدون ناگهانی‌ترین تحولات، بدون اشکال نوین دمکراسی بدون مؤسسات نوین که مظهر انطباق دموکراسی در شرایط نوین باشند و غیره به تحقق در آید».

 

تمام انقلابات سوسیالیستی که تاکنون بوقوغ پیوسته مؤید این نظر لنین است. تمام رویزیونیست‌ها که فکر‌می‌کنند‌ می‌توان در جهار چوب دمکراسی بورژوائی و قانون اساسی بورژوائی، بدون انقلاب به سوسیالیسم رسید در‌واقع از مارکسیسم - لنینیسم روی گردانیده اند.

 

***

گشت وگذاری در فیسبوک ، پاسخ به یک پرسش

 

پرسش:سلام. سئوالم این است با انتخاب شدن دونالد ترامپ آیا احتمال بروز جنگ بزرگ وجوددارد.آیا نمی توان از تضاد ایران وآمریکا برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی استفاده کرد ؟ راه حل شما امروز چگونه است ودر صورت حمله نظامی واشغال چه خواهد بود.آیا دراین رابطه امکان همکاری گروه های چپ وجود خواهد داشت؟ این شرایط را چگونه ارزیابی می کنید؟با تشکر.استرالیا.مجید ارجمند

پاسخ: سلام وسپاس از پرسشتان، ابتدا درپاسخ به سئوال شما در مورد احتمال بروز جنگ بزرگ بین ایران و آمریکا با روی کارآمدن ترامپ، پاسخ ما منفی است.احتمال چنین جنگی با توجه به افول آمریکا واز طرفی نیروی نظامی، متحدین ایران وکشور پهنآور ما چنین جنگی در شرایطی کنونی دوراز تصور است.آمریکا پس از بیست سال حضور نظامی در افغانستان مغلوب شد و پا به فرار گذاشت. آمریکا در اوکراین علیرغم حمایت های 30 کشور ناتو درمقابل روسیه با شکست مواجه شد. بنابراین در صورت حمله احتمالی به ایران با توجه به شرایط منطقه واوضاع بین المللی وعروج چین وروسیه بعنوان قدرت های جدید جهانی واز طرفی شکاف دربین متحدین آمریکا وضعف وتزلزل بین ممالک عربی حوزه خلیج فارس، با شکست روبروخواهد شد.

 

امروزبا تهدیدات رژیم جنگ افروز و متجاوز ونسل کش اسرائیل  به ایران و روی کارآمدن دونالد ترمپ وتبلیغ حمله احتمالی به ایران، طبعا تب جنگ وانتشار بیانیه های رنگارنگ وجولان دادن جریانات راست و چپ پارکابی امپریالیسم و صهیونیسم برای حمله نظامی به ایران بالا گرفته است.این عده از اپوزیسیون نیز می خواهند با استفاده از تضاد ایران وآمریکا رژیم را سرنگون سازند!!؟ عده ای ازاپوزیسیون مدتهاست درهیبت"جبهه سومي" ظاهر شده اند اما موجودیت ندارند، جبهه موهومی اند، در خلاء شعار می دهند ودرعمل هیچ حضور عینی ندارند. این  نوع  اپوزیسیون ايراني شبيه به همان اپوزيسيون "جبهه سومي " عراقي و افغانستاني و ليبي و سوريه ایی است که کوشید درپاركابي متجاوزين امپرياليستي حكومت خودي را سرنگون كنند .چنين سياست خائنانه ایی درهيچ يك ازابن كشورها حاصلي جز ويراني و كشتار وفرار ميليونها تن نداشته است. درشرایط کنونی  وقبل از وقوع هرنوع جنگ احتمالی تجاوزکارانه و خانماسوزی باید شعاری را تبلیغ کرد که راهگشا ودر عین حال بنفع توده مردم وحفظ تمامیت جغرافیای ایران باشد. شعار نه به تجاوز نظامی به ایران ودست‌ها ازايران كوتاه ،صحیح ترین شعار سياسي درشرايط حمله احتمالي به ايران در كارزار تظاهرات‌های ضد جنگ است. البته مي توان درمتن هر بيانيه مخالفت با تحريم اقتصادی و تجاوزنظامی به ایران را  تاكيد كردكه هر گونه تغيير و تحولي  سیاسی درايران يك وظيفه داخليست .آنها كه به خود شك دارند واز ترس اتهامات دشمنان مردم موضعي مي‌گيرند كه  نه سیخ بسوزد ونه کباب و مدعی پاسخ همزمان ویکجا به همه چيز وهمه شعارها و همه تضاد های پیچیده در کشورند!!ديگر نه ازمتجاوز مي توانند سخن بگويند وًنه از قرباني وًنه از احترام به حقوق وتصاوي حقوق ملل وًنه تاكتيك مشخص ازشرايط مشخص...!اینان دربهترین حالت گیج وگمراه ودربدترین حالت خودفروختگان سیاسی برای کسب قدرت در پارکابی ماشین جنگی امپریالیسم و صهیونیسم هستند.

اينها همه شرايط قبل از وقوع. یک جنگ احتمالی است ،اما با وقوع جنگ  واحتمال اشغال وتجزیه کشور بايد طرح مقاومت عمومي وخروج فوري وًبي فيد وشرط متجاوزين از كشور را بعنوان سياست تبليغي براي بسيج مردم به ميان آورد .فقط دربستر چنين سياستي است كه مي توان سره از ناسره را ازهم تميز داد،تضادهاي اصلي وغير اصلي ،عمده وغير عمده را روشن كرد وبا تاكتيك صحيح رهبري مبارزه ملي را دردست گرفت و با بيرون ريختن دشمن خارجي به حل مسئله داخلي پاسخ داد.راهکارو سیاست حزب ما اتحاد عمل با همه گروها وشخصیت های سیاسی است که درچهارچوب چنین چشم اندازی خواهان اقدام مشترکند.از منظر حزب ما سرسپردگی به امپریالیسم راه حل خروج از بحران نیست. 

رسانه هاي فارسی زبان آمريكايي اسراييلي چنان تبليغ ميكنند كه اگر ايران با آمريكا تحت رهبری ترامپ مذاكره كند ،خواسته هاي آنها را بپذيرد، ازتوليد موشكهايش دست بردارد، به متحدآمريكا درلبنان فلسطين و ليبي و يمن و سوريه وعراق وافغانستان ...وبرعليه چين وًروسيه وونزوئلا وكوبا....تبديل شود آنوقت مردم ايران از شر تحريم های اقتصادی خلاص وسايه خطر جنگ ازسرشان دفع خواهدشد. اين همان سخنان پنتاگون وکاخ سفید است كه ازطريق رسانه های امپرياليستي به خورد مردم ناراضي ايران داده ميشود .مردمي كه شديدا تحت فشارسیاسی واقتصادی ومافيايی جمهًوری اسلامی اردارندوفقروگرانی و وبيكاری حلقومشان را ميفشارد .

حزب ما بارها نوشته وتاکید کرده استعلت مخالفت امپرياليسم آمريكا با جمهوری اسلامی بخاطرفقدان آزادي ودمكراسی و عدالت اجتماعی درايران وبخاطر فقدان جمهوری دمكراتيك و احترام به حقوق بشر نيست....امپرياليسم آمريكا بنابرسرشتش سيادت می خواهد،اطاعت مطلق می طلبد، اين ابر قدرت غارتگر متجاوز وفاسيست هيچ گونه استقلال سياسی و اراده مستقلی درمناسبات سياسی برای ملل را بر نمی تابد .

 

برخي از محافل متوهم و بي افق سياسی ازجمله برخی جریانات "چپ ایرانی" براين تصور باطلند كه اگر" ايران دارای دمكراسي" بود بویژه ”دمكراسي شورايي ”!! بحران وتنش درمنطقه ،زورگويی و تهديد و تحريم عليه مردم ايران وجود نداشت وبراواینهمه درد ومصیبت روا نميشد!! اين عده همان كسانی هستند كه می خواهند درصورت وقوع احتمالي جنگ درپاركابي ارتش آمريكا  با پرچم ”حكومت شورايی ”رژيم راسرنگون سازند و بظاهر عليه دوقطب ارتجاع بجنگند!!!  اين محافل مبارزه عليه جمهًوری اسلامی  را جدا ازمبارزه با امپرياليسم ودرراسش امپرياليسم آمريكا می بينند وهمان راهی را ميروند كه اپوزيسيون خودفروخته ورويزيونيست عراق رفت ودرپاركابی ارتش آمريكا مهر تاييد بر نقض حق تعيين سرنوشت ملت عراق كوبيد وازويرانی تمام زير ساخت كشور براي سرنكونی رژيم صدام حسين استقبال كَرد وبه اپوزیسیون خیانت ملی بدل گشت . ننگ براین اپوزیسیون خائن وضد ملی!

اپوزيسيونی كه امپرياليسم آمريكا ورژیم صهیونیستی اسرائیل را بزرگترين خطر براي صلح منطقه وجهان نبيند و ازتشدید تحريم وجنگ عليه مردم ايرانً استقبال كند ومبارزه با جمهًوری اسلامی  را به مبارزه با امپرياليسم گره نزند، اپوزيسيونی وطنفروش و ارتجاعی است، بايد نقاب از چهره اش دريد! تغییر وتحول سیاسی یا  براندازی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی وظیفه داخلیست وباید با دست پرتوان کارگران وزحمتکشان وبه منظوراستقرارآزادی، دمکراسی وعدالت اجتماعی وقطع دست سرمایه داران گردن کلفت وبرانداختن هرنوع سیاست اقتصادی نولیبرالیستی صورت گیرد.درغیراینصورت هرتحولی به زیان مردم وبسود نیروهای ارتجاعی تمام خواهد شد.راه رستگاری مردم ایران در شرایط کنونی آگاهی وتشکل طبقه کارگر ونیروهای زحمتکش کشور و مخالفت با |مداخلات امپریالیستی صهیونیستی  برای آزادی وعدالت اجتماعی ، حفظ استقلال سیاسی و تمانیت ارضی ایران است وجز این نیست.اینهاست آن نکات مهمی که باید در شرایط کنونی مد نظر قرار گیرند ودر موضع صحیح ایستاد. برایتان آرزوی موفقیت داریم. بازهم برایمان بنویسید. پیروز باشید.

***

پاسخ به یک پرسش در تلگرام

پرسش: با سلام، من مقالات توفان را می خوانم وپزسش را که طرح می کنم برگرفته در یک بحث  تلویزیونی در بی بی سی است که میهمان برنامه بحران کنونی در منطقه را نتیجه سیاست جمهوری اسلامی در طول چند دهه اخیر در خاورمیانه دانست وتحلیل کرد که علت اینکه دولت های منطقه به آمریکا پناه برده اند دلیل تهدیدات رژیم ایران است . آیا فکر نمی کنید اگر ایران با آمریکا به توافق برسد توسعه اقتصادی بهتری نصیب ایران می شود.مثلا چه اشکالی دارد ایران همانند قطر، بحرین، عربستان، اردن وعمان وامارات ومصر....ضمن حفظ ستقلالش با آمریکا دوست شود وبا چین وروسیه ودیگر کشورها هم رابطه داشته باشد.آیا فکر نمی کنید ایران به نسبت ممالک عربی در خلیج فارس از توسعه عقب مانده است؟ اساسا چرا رژیم ایران را محکوم نمی کنید؟سپاسگزارم از جوابتان. ارادتمند.اردشیر. تهران آبان ماه 1403

پاسخ:دوست گرامی اردشیرعزیز،ضمن تشکر از نامه تان، ما شکی در نیت پاکتان نداریم. اما فقط با نیت و آرزوهای خوب نمی توان به تحلیل واقعیت ها پرداخت وپاسخ صحیحی به مسائل روز اجتماعی داد. متاسفانه میهمان برنامه بی بی سی یکجانبه به نزد قاضی رفته ومسائلی را طرح کرده است که از پایه نادرست است.وی با چشم بستن به روی همه واقعیت‌ها،نپرداختن به قلدری و زورگویی های اسرائیل و آمریکا در منطقه، رژیم ایران را که خود قربانی تجاوز اسرائیل و آمریکاست، مسبب اوضاع کنونی منطقه تحلیل کرده است. متاسفانه نگاه شما نیزاشتباه است و براین تصورید که بحران کنونی درمنطقه، نسل کشی درغزه،بمباران لبنان، اشغال یمن و اشغال سوریه تقصیر جمهوری اسلامی است واحتمالا  براین باورید که باید تسلیم شد و راه انورسادات و شیوخ عرب و یا محمد رضا شاه را در رابطه با حل مسئله فلسطین و منطقه انتخاب کرد!!

اتفاقا رژیم اسلامی ایران دررابطه با مسئله هسته ای همین راه را انتخاب کرد، تسلیم شد ،تله برجام را پذیرفت به این امید که رابطه اش با آمریکا نرمال شود.اما آمریکا نشان داد این کافی نیست، ورژیم ایران باید تابع استراتژی منطقه ای و جهانی اوشود. به همین دلیل با روی کار آمدن ترامپ توافق برجام را یکجانبه پاره کرد وبیش از 1800 تحریم بر تحریم های گذشته اضافه نمود و درادامه این سیاست، فرمانده سپاه پاسداران،قاسم سلیمانی که به دعوت دولت عراق برای مذاکره با دولت عربستان رفته بود را ترور کرد! آیا تا همین حد دانش و اطلاعاتی که داریم کافی نیست تا درک کنیم  که آمریکا بدنبال چیست؟ آیا دولت لیبی تحت رهبری قذافی آنچه آمریکا طلب کرد، انجام نداد؟ سرنوشتش چه شد؟

دوست عزیز، محکوم کردن رژیم ایران زمانی که خود مورد ترور نیروی خارجی قرار گرفت، زمانی که سفارتش بمباران شد، زمانیکه مهندسین هسته ای ایران توسط اسرائیل ترور شدند ، زمانیکه رهبر سازمان حماس درتهران توسط موساد ترور شد.... و غیرو یک سیاست نادرست و تائید عملیات تروریستی اسرائیل و نقض حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران و هر کشوری است. دراینجا باید این اقدام تروریستی اسرائیل و یا آمریکا را محکوم کرد ونه اینکه بخاطر دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی همچون اپوزیسیون عراقی در آستانه حمله نظامی آمریکا به این کشور، رژیم ایران را محکوم کرد!!؟

 

امروز این اسرائیل فاشیست و صهیونیست و متجاوز است که در فلسطین و لبنان کشتار می کند، 50 هزار نفر فلسطینی را کشت و ایران را تهدید به حمله اتمی کرده است، آنوقت چه جای محکوم کردن ایران است؟ محکوم کردن رژیم جمهوری اسلامی  در شرایط جنگی و در رابطه با خطر احتمالی اسرائیل به ایران، بنفع امپریالیسم، صهیونیسم و همه دشمنان ایران است. امروز صفبندی های سیاسی دررابطه با خطر جنگ شفاف تر می شود. میلیونها مردم جهان هرروز به میدان می آیند و اسرائیل را بخاطر تروریسم، اشغالگری و نسل کشی وبمباران وحشیانه لبنان... محکوم می کنند و نه جمهوری اسلامی را! آیا اینقدر تشخیص سره از ناسره و اینکه اسرائیل و آمریکا بلای جان منطقه و جهان شده اند و چندین کشور را از جمله عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و یمن... را ویران ساختند و امروز آهنگ آن دارند که ایران را هم ویران سازند.... مشکل است؟

بنظرما باید عمیقتر به مسئله پرداخت و از اتهامات دفاع از جمهوری اسلامی و دکترین جرج بوش در بمباران عراق، یا «باماهستی یا علیه ما» پرهیز کرد. نیروهایی که ریگی درکفش دارند و راهی جز تسلیم درقبال امپریالیسم وصهیونیسم نمی بینند،و شیوخ عرب و شاه محمد حسین مراکش و پادشاه اردن را.... به الگوی توسعه و پیشرفت خود تبدیل کرده اند، درجبهه راست قرار دارند ودر پارکابی سرمایه مالی آمریکا قلمفرسایی می کنند.که فقط به نفع استعمارگران است.

 

ما با نظر شما مبنی براینکه  این سیاست های جمهوری اسلامی بود کشورهای عربی را به زیر چتر آمریکا سوق داد، موافق نیستیم. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس قبل از روی کار آمدن جمهوری اسلامی مستعمره و نیمه مستعمره آمریکا بودند و کل غرب آسیا منهای برخی از کشورها نظیر سوریه و یمن جنوبی وهندوستان... همگی به همراه رژیم پهلوی زیر سلطه امپریالیسم آمریکا بودند. بنابراین وابستگی و چسبندگی این ممالک را به سیاست و لولوی جمهوری اسلامی ربط دادن نادرست است.همانطور که ربط دادن جنبش فلسطین را به جمهوری اسلامی که او باعث تشدید بحران شده است نیز نادرست است. زیرا این جنبش ۴٠ سال قبل از تولد جمهوری اسلامی وجودداشته و برای استقلال ملی اش مبارزه کرده است. درهر حال باید ازجنبش فلسطین که تحت جهنم اشغالگران میرزمد دفاع کرد و صدایشان بود. دراین نبرد هرکه ازآن دفاع کند و اسرائیل را بعنوان نسل کش محکوم کند مثبت است. چه کوبا باشد، چه ایران و چه هر دولت دیگری . امروز متاسفانه  عده ای راست درلباس «چپ» مبارزه با امپریالیسم را، یعنی مبارزه با سرمایه انحصاری و مالی را رد می کنند و به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی، خواهان کنار آمدن با آمریکا و غرب هستند و به چپ تواب و رفرمیست تبدیل شدند. حزب ما بارها نوشته و تاکید کرده است که هر دشمنی با جمهوری اسلامی الزاما به معنی انقلابی بودن و مترقی بودن نیست.نتانیاهو و مجاهدین و سلطنت طلبان هم خواهان براندازی رژیم جمهوری اسلامی اند.

مخالفت با جمهوری اسلامی و براندازی انقلابی آن برای استقرار یک حکومت انقلابی و جمهوری مردمی، جدا از مبارزه با امپریالیسم نیست.جمهوری اسلامی یک رژیم سرمایه داری، ضد کارگری و ضد زن، ضد مردمی و سیاست داخلی اش ارتجاعی است. اماحزب ما نمی تواند با برخی از سیاست خارجی اش ازجمله در دفاع از فلسطین، و کمک مالی و نظامی به سازمان‌های حماس، جبهه خلق برای آزادی فلسطین و حزب الله لبنان و حوثی های. یمن.... را که علیه اشغالگران می جنگند مثبت  مخالفت کند و یا آن را محکوم نماید.چنین سیاستی نادرست است و به نفع مردم ایران ومنطقه نیست.

حزب ما در گذشته سیاست همدستی رژیم ایران با آمریکا در زدن عراق و افغانستان و لیبی و یوگسلاوی را محکوم کرد، اما دفاع رژیم از فلسطین و لبنان و سوریه و یمن... را مورد تائید قرار داده و این سیاست درستی است. آیا می توان درقبال این آشوب و نسل کشی اسرائیل با شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» فیل هوا کرد و به همدست اسرائیل وصهیونیست های فاشیست تبدیل شد؟ آیا به صرف مزخرفاتی که بعضی آخوند ها از جمله خمینی در اوائل انقلاب از صدور اسلام سخن گفت. می توان حمله عراق به ایران و تحریم های اقتصادی و ترورهای اسرائیل.... درایران و منطقه را به حساب ایران گذاشت وآن را محکوم نکرد؟

اگر می بینی ایران بعد از سرخوردگی از کنار آمدن با آمریکا و خطر سرنگونی اش به دفاع از محور مقاومت روی آورد، برای سپر دفاعی و ممانعت از حمله به ایران است و این یک سیاست بازدارنده است و نه مداخله جویانه و تروریستی که رسانه بی بی سی و ایران اینترناشنال و عده ای از چپ اندرقیچی های اسرائیلی نظیر حزب کمونبست کارگری و شرکا می گویند.

درپایان حزب ما اعتقاد به توسعه اقتصادی ممالک خلیج فارس در چهارچوب نواستعماری و تبدیل شدن به پایگاه نظامی آمریکا  و برگزاری چند شو تبلیغاتی ودعوت از خواننده ورقاصه آمریکایی،امثال خانم جنیفر لوپزو یا چند برج بلند بالا وزرق وبرق ظاهری نداریم. این ممالک پس از پایان منابع نفتی وگازی شان حرفی برای گفتن ندارند وامروز پس از هفتادسال تاسیس کشوری بنام عربستان سعودی این کشور فاقد توسعه صنعتی ومستقل است، فاقد توسعه هنر و فرهنگ مستقل است، فاقد توسعه مستقل صنایع نظامی است بطوریکه بدون کمک و خرید تسلیحات آمریکایی حتی یک روز هم نمی تواند روی پای خود بایستد. توسعه مدنی دراین کشور محلی از اعراب ندارد. بنابراین سخن از توسعه ممالک عربی که اساسا فاقد استقلال سیاسی اند ازبیخ و بن نادرست است و اینها همه تبلیغات رسانه های برون مرزی وتبلیغات جریانات هواداران سازش ایران با آمریکا هستند که مرتب از توسعه کشورهای حوزه خلیج فارس می گویند و درچشم مردم خاک می پاشند.  برایتان آرزوی موفقیت داریم.

 

 

 

 

 

 

اپوزیسیونی که مرزبندی روشن با امپریالیسم و صهیونیسم ندارد دست دراز شده آ نهاست