توفان الکترونیکی
مقالات توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی
حزب کار ایران (توفان)
شماره 137 آذرد ماه
۱۳۹۶
***********
اعلامیه
حزب کار ایران
(توفان) پیرامون زلزله مرگبار در
منطقه
غرب کشور
درپی وقوع زلزله ای مرگبار به قدرت 7/3 ریشتر، که یکشنبه شب ۲۱ آبان ماه در
۳۰ کیلومتری شمال غرب سرپل ذهاب و ۳۲
کیلومتری جنوب غرب حلبچه رخ داد، حدود ۱۵۰
میلیون نفر در ایران و عراق آن را احساس کردند. این زلزله که مرگبارترین زلزله در
سال جاری در جهان است، تاکنون بیش از ۴۰۰ کشته و
۷۰۰۰ مجروح برجای گذاشته است. طبق گزارشات رسمی جمهوری
اسلامی در شهرهای کرمانشاه، اسلامآباد، کرند، سرپل ذهاب، قصر
شیرین، ثلاث و جوانرود بیشترین قربانی را داشتهاند
و بیش از۶۰ درصد منازل شهری و روستایی
آسیب دیدهاند.
زمینلرزهی
شامگاه یکشنبه در عراق نیز خسارات جانی و مالی به
جای گذاشته است. خبرگزاری فرانسه به نقل از
مقامات عراق نیز گزارش داد که ۶ نفر در استان سلیمانیه
کشته و حدود ۱۵۰ نفر نیز بر اثر این زلزله
زخمی شدهاند.
آنچه که مسلم است، ابعاد گسترده مرگ و
ویرانی این بلای طبیعی ریشه در
بلای زمینی دارد که می توان با درایت و برنامهریزی
درازمدت و پیشگیرانه بهشدت آن را کاهش داد. برخی از کشورهای زلزلهخیز
نظیر ژاپن با توسل به پژوهش واستفاده ازعلوم و سرمایهگذاری
موفق شدند، خانههای ضدزلزله با بنای مستحکم و قوی بهسازند،
تا در صورت وقوع چنین حوادثی، حداقل زیان متوجه مردم و ثروتهای
کشور شود. در ایران سلطنت پهلوی و
جمهوری اسلامی سیاست
خانهسازی براساس حفظ ثروت عمومی و جان مردم نیست، براساس بهسازوبفروش
و به قولی بنداز و بفروش بوده و هست. شهرداریها و مجریان و مسئوولان
خانهسازی در ایران برای دریافت رشوه و چربشدن
سبیلشان به زیر نقشه هر ساختمانی امضاء می گذارند، در
کشور زلزله خیز برجسازی میکنند و تراکم میفروشند. شهرها بیقواره میشوند و
تأسیسات شهری برای مبارزه با سوانح خلع سلاحاند و در صورت بروز
این سوانح، راهی به مرکز حادثه نمیبرند، زیرا سامان و
بافت شهرسازی براساس علمی و تراکم جمعیت و برنامهریزی
درست صورت نگرفته است. رژیم جمهوری اسلامی
قریب به چهل سال است که بر سر کار است. این رژیم تجربه خیانتهای
رژیم پهلوی را در عرصه بساز و بفروشی نیز بدنبال داشته
وهمان راه را ادامه داده است.
به گفته آیتاللههای حاکم
برایران، این زلزلهها برای «آزمایش امت اسلامی» از طرف خداوند عادل واقع شده است. با منطق شیخ، زلزله کار خداست و سرنوشت
محتوم ماست و نمیشود در کار خدا دخالت کرد. این است که مومنان مافیائی
در نماز جمعه به دعا دست میزنند و از خدا میخواهند که خودش بهداد
مردم بهرسد. وقتی بلا، آسمانی است و
برای آزمایش درجه صبر و تحمل ما وقوع یافته، طبیعتاً
نمیشود با آن مبارزه کرد و نباید هم با اراده باریتعالی
درافتاد و خود را گناهکار کرد.
با
این منطق ارتجاعی و خیانتکارانه است که مافیای در
قدرت از خود سلب مسئولیت میکند و مردم مصیبت دیده ما را
به حال خود رها میسازد.
حزب کار ایران (توفان) با اندوه فراوان زلزله مرگبار درغرب
ایران و همین طور در استان سلیمانیه عراق را به
بازماندگان داغدار قربانیان آن تسلیت میگوید و از
صمیم قلب با آنها همدردی مینماید.
حزب کار ایران (توفان) از مردم ایران و سازمانها و نهادهای
مترقی میخواهد که خود ابتکار عمل را در دست گیرند، علیرغم
خرابکاریهای رژیم و سیاستهای ضدمردمی او به
هر طریق ممکن به یاری زلزلهزدگان بهشتابند و از هیچ
کوششی در کمک به آنها دریغ نورزند.
حزب کارایران(توفان)
دو شنبه ۲۲ آبان
۱۳۹۶
گزارشی ازهمبستگی پرشور ملIی با زلزله زدگان استان کرمانشاه
این روزها همبستگي عمومي در ایران، سواي ملّيت و قوميت و مذهب، ارسال كمكهاي
مستقل مردمي به هموطنان زلزلهزده درغرب كشور، مایه دلگرمی و نشان از
بيداري و همسرنوشتي همه ايرانيان در اين مرز و بوم دارد. اين همبستگی ملّی رمز موفقيت همگان در نبرد عليه
اهريمنان حاكم و دشمنان مشترك داخلي و خارجي است.
در زیر
گزارشی از«فعالین
اتحادیه آزاد کارگران ایران» از مناطق زلزلهزده
استان کرمانشاه را که درباره کمکرسانی همه شهروندان از کارگران مهاجر افغانستانی تا
کارگران کارخانهها و معادن و تشکلهای مستقل کارگری و از کانون
نویسندگان و اساتید دانشگاه و گروههای امداد مستقل و
فعالین سیاسی و مدنی تا دانشآموزان مدارس و کسبه و
بازاریان و سربازان و ارتشیان .... سخن رفته و صحنههای پُرشوری از
همبستگی انسانی با زلزلهزدگان را به نمایش گذاشته است، ملاحظه
فرمائید. در این گزارش چنین آمده است:
«زلزله مهیب استان کرمانشاه
یک بار دیگر بیمسئولیتی و لاقیدی دولت
در قبال زندگی و سرنوشت دهها هزار انسان مصیبتدیده را به
نمایش گذاشت. به طوری که از همان ساعات
اولیه وقوع زلزله در این استان، اقشار مختلف مردم شریف
ایران به دلیل بیاعتمادی به کمکهای دولتی
از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق کشور در حرکتی خودجوش و خیرهکننده
رأساً دست به سازماندهی امدادرسانی به مناطق زلزلهزده زدند.
در
این کمکرسانیها، که همچنان با قدرت بیشتری ادامه دارد،
همه شهروندان، از کارگران مهاجر افغانستانی تا کارگران کارخانهها و معادن و
تشکلهای مستقل کارگری و از کانون نویسندگان و اساتید
دانشگاه و گروههای امداد مستقل و فعالین سیاسی و
مدنی تا دانشآموزان مدارس و کسبه و بازاریان و سربازان و
ارتشیان صحنههای پرشوری از همبستگی انسانی با
زلزله زدگان را به نمایش گذاشتند.
گزارش
زیر مشاهداتی است که فعالین اتحادیه آزاد کارگران
ایران در طول حضور چند روزه خود و کمکرسانی در مناطق زلزلهزده، از
قبیل جوانرود، ازگله، روستاهای دالاهو، تازهآباد، دشتذهاب و … ارسال کردهاند. این کمکها از سوی فعالین
اتحادیه آزاد کارگران ایران، کانون مدافعان حقوق کارگر، انجمن
صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه، فعالین کارگری شهرهای
مریوان و سنندج و دیگر شهرها همچنان ادامه دارد.
مناطق زلزله زده:
۱- شهر مرزی ازگله، که کانون زلزله بوده است، با
تمام روستاهای تابعه،
۲- شهر قصر شیرین و روستاهای تابعه،
۳- شهر سرپل ذهاب و روستاهای تابعه،
۴- شهر کرند غرب و بخشهائی از روستاهای
تابعه،
۴- شهر اسلامآباد و بخشهائی از روستاهای
تابعه،
۵- شهر کرمانشاه،
۶- شهر جوانرود و بخشهائی از روستاهای
تابعه،
۷- شهر تازهآباد (ثلاث باباجانی) با روستاهای تابعه.
خسارات جانی:
تعداد
جانباختگان و مجروحان، به دلیل نبود آمار دقیق، فعلاً مشخص نیست. اما با توجه به ابعاد و عمق فاجعه بسیار
بیشتر از آمار اعلام شده رسمی است. هزاران نفر کشته و دهها هزار نفر مجروح شدهاند و چون
هنوز جاهایی هستند که به دلیل نبود وسایل
آواربرداری، کار موثری انجام نشده است، احتمالا کسانی همچنان
زیر آوار مدفون باشند.
خسارات مالی:
غیر
از شهرهای کرمانشاه، اسلامآباد و جوانرود ( فقط خود شهرها) که آسیب کمتری را متحمل شدهاند،
بقیه شهرهای مذکور و روستاها متحمل خسارات بسیار سنگین مالی
شدهاند.
وضعیت کمکرسانی:
از
لحظه وقوع زلزله به خاطر تجربههائی که مردم از نقش لاقیدی و
عدم مسؤلیتپذیری دولت در قبال امدادرسانی و نجات
مجروحان از زیر آوار و انتقال آنها به مراکز درمانی در جریان
زلزلههای گذشته، همچون رودبار و بم و ورزقان داشتند، جمعیت
بسیار زیادی از مردم شهرهای کمتر آسیبدیده،
بدون اتلاف وقت با وجود احتمال تکرار زلزله در شهر محل سکونت خود راهی
شهرهایی مانند، تازهآباد، ازگله و سرپلذهاب و… شدند و همراه با جان بدر بردگان از زلزله در آن شهرها
با کمترین امکانات با فداکاری و از خودگذشتگی ستودنی به
نجات مجروحان شتافته و بعد از بیرونآوردن مصدومان با ماشینهای
شخصی آنها را به مراکز درمانی رساندند. سیل جمعیت به حدی زیاد بوده
که باعث ایجاد ترافیک سنگین در آن وقت از شب شده و ساعتها
ماشینهای عازم به مناطق بیشتر آسیبدیده در جاده
مانده بودند.
روز
بعد از وقوع زلزله مردم بسیار زیادی از شهرهای دیگر
ایران، از مناطق بسیار دور گرفته تا نزدیک، با به همراهبردن
مواد غذائی، داروئی، پوشاک، چادر و کفش و هر چه که تشخیص دادهاند
ضروری و قابل استفاده بوده، به طرف شهرهای زلزلهزده استان کرمانشاه
راهی شدند و با رسیدن به منطقه ضمن بکاربردن تمام تلاششان برای
درآوردن مجروحان و اجساد از زیر آوار، شبها و روزها در امر کمکرسانیهای
مادی و معنوی در کنار قربانبان فاجعه مانده و کوشیدند تا هر قدر
که ممکن است، با حضور صمیمانه و ابراز احساسات انسانی خود از آلام و
دردهای زلزلهزدگان بهکاهند. بروز این انسانگرائی و حس
یکیبودن به حدی عمیق و بیسابقه بود که
براستی به میزان محسوسی تسکیندهنده درد جانگاه
آسیب دیدگان و بازماندگان جانباختگان شد. در قبال این همبستگی پرشور انسانی،
زنان، مردان، جوانان و کودکان آسیبدیده نیز به گرمی و با
صمیمیت مثالزدنی، روزانه از هزاران کمک رسان با در دست داشتن
نوشتههای تقدیرآمیز و پذیرائی با کلوچههای
محلی و چای و تکاندادن دست استقبال و خوشآمدگوئی میکردند
و لحظه به لحظه صحنههای پرشوری از انسانیت و باهمبودن را به
منصه ظهور میرساندند.
اکنون
با گذشت حدود یک هفته از وقوع زلزله و کمکهای مردمی به
آسیبدیدگان، بسیاری از نیازهای اولیه
تأمین شده و همچنان کامیونها و ماشینهای باری و
شخصی در جادههای ایران به طور بیوقفه در حال
عزیمت به مناطق زلزلهزده هستند. حضور کامیونها و انواع ماشینهای
شخصی که حامل کمکهای خود مردم هستند در شهرها، روستاها و جادههای
منطقه به حدی زیاد است که جادهها گنجایش کافی نداشته و
به همین دلیل تردد به کُندی صورت میگیرد. در میان تعداد بیشمار کامیونها و
ماشینهای شخصی حامل کمکهای مردمی، کامیونهای
دولتی که اتفاقاً آنها هم با پلاکاردها و بِنرهایی که
رویشان نوشته شده «کمکهای مردمی» انگشت شمارند.
بخشی از سخنان عدهای
از مردم آسیب دیده:
ما
از همه مردم سراسر ایران، که ما را تنها نهگذاشتند، ممنون هستیم. اگر مردم نهبودند، نمی دانستیم چکار
کنیم. دولت هیچ کمکی به ما نکرده. دولت وظیفه خود نمیداند که برای ما
کاری کند. امید ما همچنان به مردم است و
میدانیم که هر کاری از دستشان بربیاید، انجام
میدهند. مردم برای ما غذا، لباس و
خیلی چیزهای دیگر آوردهاند و از این نظر کم
و کسر نداریم. الان چادر، وسایل گرمائی،
خوراکپزی، نایلون و فوم لازم داریم و در روستاها برای
احشام باقی مانده علوفه شدیداً مورد نیاز است.
ارسال
کمکهای مردم همچنان با سرعت در جریان است اما در مقابل، مواردی
از ممانعت از رسیدن کمکهای مردم به منطقه و به دست مردم آسیبدیده
توسط نیروهای نظامی اتفاق افتاده است»
*****
نمایش
استعفای حریری ، شکست
سیاستهای عربستان دریمن ولبنان
در پی تحولات
اخیر در منطقه و در اثر تغییر موازنه قدرت به سود روسیه،
ایران، سوریه و حزبالله لبنان،که با تضعیف
موقعیت امریکا و اسرائیل و نیز شرکای منطقهای
آنها همراه است، ما شاهد هستیم که نظم جدیدی در منطقه در حال
شکلگیری است. از پیش روشن بود
که امریکا و اسرائیل و عربستان به این شکست تن نخواهند داد و با
سیاستهای خود کوشش خواهند کرد، تا ایران را به
پای یک بحران جدید بهکشانند. از همان زمان که
برای متحدین امریکا معلوم شد که داعش از نفس افتاده است، دست به
کار شدند و مسأله رفراندم کردستان عراق را مطرح کردند. اسرائیل و
عربستان امیدوار بودند تا با برگزاری رفراندم و امر «استقلال» کردستان عراق
وسیلهای برای تهدید و تجاوز به ایران
را فراهم کنند. این سیاست نه تنها مورد حمایت
هیچ کشوری جز اسرائیل قرار نگرفت، بلکه اقلیتهای
ملی در عراق نیز آن را پروژهای اسرائیلی
ارزیابی کردند، که در پی آن بارزانی از هر زمان دیگر بیآبروتر گشت. نهایتاً
این سیاست به شکست انجامید.
باز دیری
نپائید که عربستان ایران را متهم کرد که در پرتاب موشک از خاک
یمن به سمت ریاض دست داشته است و این عمل را نوعی «اعلان جنگ» علیه عربستان
تفسیر کرد و از سازمان ملل درخواست کرد که به این مسأله
رسیدگی کند. این کوشش عبث عربستان در
مجامع دیپلماتیک جهانی پژواکی نیافت و عربستان را
به سکوت دیپلماتیک مجبور ساخت. روزنامه «هاآرتص» نوشت: «عربستان شکستهای
زیادی خورده است که آخرین آن شکست در جنگ یمن است. پافشاری عربستان
برای رهبری منطقه برعکس حرکت تعیین شده، این کشور
را به بن بست کشانده است» اگرچه عربستان و اسرائیل در
قبال ایران و حزبالله منافع مشترک دارند و این نزدیکی
باعث شده است تا سیاستهای عربستان با
اسرائیل همسو شوند. ولی باید توجه داشت که
اسرائیل در شرایط کنونی که توازن قوا در منطقه به سود
اسرائیل تغییر نکرده است، به آنچه که بیش از هر چیز
نیاز دارد، آرامش در مرزهای شمالی اسرائیل، عدم تحریک
و تشدید اوضاع به جنگ با لبنان و این تنها میتواند از راه
تضعیف حزبالله در لبنان تضمین گردد. عاموس هارئیل،
تحلیلگر نظامی هاآرتص نوشت که «تلاش عربستان
برای ایجاد نظام جدید در منطقه ایجاب میکند که
اسرائیل از این مساله اطمینان حاصل کند که به جنگ با حزبالله
کشیده نمیشود.» ایجاد یک بحران
سیاسی در لبنان که به تضعیف ثبات سیاسی لبنان بهانجامد،
در راستای منافع اسرائیل است، زیرا که حزب الله را درگیر
مسايل داخلی خود میکند و از قدرت بازدارندگی او
میکاهد. اسرائیل و عربستان هر دو بر
این باورند که تلاش برای کاهش تأثیر ایران در منطقه به
نفع هر دوی آنهاست. لذا تحولات در پیش روی
لبنان را باید از این نقطه نظر مورد بررسی قرار داد.
ثامرالسبهان،
وزیر مشاور عربستان سعودی در امور کشورهای عرب خلیج فارس، اظهار داشت که مردم
لبنان باید میان صلح و دولت حزبالله یکی
را انتخاب کنند. او «حزبالشیطان» (حزبالله) را تهدیدی
برای امنیت عربستان خواند، چرا که عربستان دولت لبنان را در برابر
اقدامات حزبالله مسئول میداند. در همین رابطه
دو روز قبل از استعفای تردیدآمیز سعدالحریری، نخست
وزیر لبنان، در مکانی نامعلوم در ریاض، روزنامه لبنانی «الجمهوریه» نوشت: «مقامات سعودی به
ویژه «محمدبنسلمان»، ولیعهد
سعودی، در دیدار هفته گذشته با «سعدالحریری»، نخست وزیر
لبنان، تاکید کرد که رویاروئی قریبالوقوع ریاض با
حزبالله لبنان در حال شکل
گیری است». اما حریری، آنطور که منابع نزدیک به
او اعلام کردند، به این نتیجه رسیده بود که ثبات لبنان منوط به
حفظ توافق با حزبالله لبنان است و رویارویی با حزبالله کشور
را ناامن میکند. حریری در عین
حال به .ثامرالسبهان،
وزیر مشاور در امور خلیج فارس نیز گفته بود، موضوع حزبالله،
موضوعی داخلی نیست، «ما را برای کاری که
فراتر از لبنان و من است، مسؤول نکنید».
در اثر واکنش
غیر منتظره حریری، عربستان سعودی، از
سعدالحریری، نخست وزیر قانونی لبنان دعوت کرد که به
ریاض سفر کند «محمدبنسلمان»، ولیعهد سعودی
در دیدار با الحریری در ریاض، به وی تاکید
کرد که آنچه را که ثامرالسبهان وزیر مشاور عربستان درباره حزبالله و موضعگیری
وی در خصوص این حزب و اوضاع لبنان گفته است، بیانگر سیاست
عربستان و استراتژی این کشور در این مرحله است. ثبات لبنان اکنون در
دست لبنانیهاست، چنانچه موفق شوند حزبالله را در انتخابات پیش رو در
دولت راه ندهند، تا موضع رسمی دولت لبنان مغایر با موضع حزبالله باشد.
مقاومت
حریری نتیجه نداد و در همانجا، در ریاض، او را مجبور
ساختند، تا در یک نمایش تلویزیونی استعفای
خود را به دلیل دخالتهای ایران و حزبالله در امور لبنان اعلام
کند.
نمایش
استعفای حریری را به غیر از اسرائیل هیچ
دولتی جدی تلقی نکرد و از آن سیاست تحریک و
تهدید و دخالت عربستان سعودی در امور داخلی لبنان را
نتیجه گرفت. روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» از قول یک
دیپلمات اروپائی نوشت که «اکنون که ایران موقعیت
خود را در عراق و سوریه تثبیت کرده و به نوعی
پیروزی دست یافته، عربستان شایسته دانسته است که جنگ
نیابتی علیه ایران را به جبهه لبنان بکشاند.»
وزیر اطلاعات
اسرائیل در یک گفتگو با شبکه هفت تلویزیونی
اسرائیل گفت: «آنچه درباره حریری اتفاق افتاد وجهه
واقعی حزبالله را برملا کرد، ما به جهان میگوئیم
حریری پوشش بود. لبنان همان حزبالله است و حزبالله
همان ایران است و آن خط قرمز ماست». سایت بلومبرگ در تحلیل
خود از اوضاع لبنان مینویسد که: «حزبالله به پوشش
سیاسی که از سوی حریری در زمان افزایش
تحریمهای آمریکا علیه حزبالله و شدت یافتن مواضع
اسرائیل در خصوص بمباران لبنان و تبدیل آن به عصر حجر فراهم شده است،
نیازمند است». وزارت خارجه آمریکا نیز خطاب به
کشورهای اروپایی اعلام کرد، بین بازوی نظامی
و سیاسی حزبالله تفاوتی وجود ندارد. شرکای
اروپائی آمریکا اما بین این دو تفاوت قائل هستند و با
قرار دادن بازوی سیاسی حزبالله در فهرست گروههای
تروریستی، مخالف هستند. تلاش آمریکا برای
همراه کردن آلمان، فرانسه و انگلستان علیه حزبالله راه به جائی نبرده
است.
اکنون با توجه به
تغییر موازنه قدرت و حضور نظامی روسیه امکان هرگونه
درگیری مجدد نظامی درمنطقه فعلاً قابل تصور نیست. عربستان
واسرائیل کوشش میکنند تا آنجا که میتوانند از کشاندن و
درگیرکردن روسیه در مسايل لبنان خودداری کنند، از اینرو
نوک تیز شمشیرشان را متوجه ایران کردهاند. این در
حالیست که عربستان هم در باتلاق یمن گیر کرده است و هم در درون
گرفتار جنگ قبیلهای است. از سوی دیگر
میرود تا اختلافات آمریکا و اتحادیه اروپا عمیق تر و
گسترده تر شوند. و مادام که این اختلافات بر سیاست های
غرب در منطقه سایه افکنده است، اسرائیل قادر نیست خودسرانه وارد
عمل شود.
آنچه که خلقهای
منطقه را به هم نزدیک میسازد، همبستگی و اتحاد آنهاست
علیه امپریالیسم، مبارزه آنها برای استقلال ملی ; مبارزه برای صلح
و امنیت وآزادی و آرامش ملی ومنطقه ایست وجز این
نیز نمیتواند باشد.
واقعا
می خواهید رازی از این زلزله را بدانید؟
خیلی
پیچیده و سر به مهر نیست. زلزله از بدآمدهای
طبیعی و در موارد نسبتاً زیادی کم چارهپذیر است. من متخصص زمینشناسی و
زلزله نیستم، امّا از زمان زلزلهی بوئینزهرا، که در
ولایتمان اتفاقافتاد، این پدیده را بررسی و پیگیری
کردهام. در
سالهای اخیر، درپی واردشدن به اقدام عملی امدادی
گسترده و همکارانه با گروه سیب (ستاد یاری بم) در زلزلهی بم و
بدآمدهای بعدی فعال شدیم. و تجربه آموختیم و
ایفای نقش کردیم، که تا حد زیادی موثر و مثبت بود. در کنار همهی این کنشها
و تجربهها جریانی اتفاق افتاده است که میتواند چونان تجربهای
بسیار گرانبها – و
متأسفانه منفی - در
مورد این بدآمد در سرزمین زلزلهخیز ما مطرح و آموزنده باشد.
در
سال 1386 در
مهندسین مشاور شارستان به عضویت تیم کارشناسی و
پژوهشی درآمدم، تا در طرح موسوم به مروری بر صنعت ساختمان و مسکن
محلی در چهار استان شمال غربی (که جزئی از پروژه
توانمندسازی ساخت و ساز و مدیریت در مقابل زلزله بود) کار کنم. این چهار استان عبارت بودند
از؛ قزوین، زنجان، همدان و کرمانشاه. کار من در حیطهی
اقتصاد ساخت و ساز و تولید مصالح و شرایط اجتماعی اقتصادی
آن بود. سعی
وافر به کار بردیم و آمار و اطلاعات را به دستآوردیم یا خودمان
برداشت و بررسی کردیم. مدلهای لازم را نیز ساختم و بررسی را
به اتمام رساندم. بحث
ما این بود که در دنیای مدرن و در شرایط ایران و
این استانها میتوان با تدابیر و اقدامهائی پیشگیرانه
جلوی خسارتهای زلزله را گرفت و آن را به حداقل کاهش داد. تدابیر و سیاستها به
طور مشخص در زمینه ساخت و ساز و مدیریت و اقتصاد ساختمان مشخص و
پیشنهاد شدند. میماند
عزم سیاسی، الویتدادن، اعتنا به سرنوشت و جان و مال مردم کمتوش
و توان در این استانها و به کارانداختن منابع، که موجود بودند، و
نیاز به الویتبخشی در مقابل هزینهها و سرمایهگذاریهای
بیثمر یا حتا زیانبخش و ناالویتدار دیگر داشتند.
کار
ما تمام شد. مسئولیت
پروژه با خانم مهندس آزیتا افسرده بود و طرح در چهارچوب قرارداد
مهندسین مشاور شارستان انجام میشد، که ما را به استخدام درآورده بود و
کارفرمای آن طرح هم وزارت کشور بود. این طرح از سوی بانک
جهانی به وزارت کشور پیشنهاد شده بود و بودجهی آن نیز به
صورت ارزی و به مقدار کافی به صورت کمک بلاعوض از سوی این
بانک تأمین میشد - وتامین
هم شد. به
هر روی کار ما در این طرح مطالعاتی تمام شد و به توشهای
از راه حلهای عملی و مفید و موثر رسیدیم و کار را
تحویل دادیم. اما
دریغ و درد.
این
طرح به فراموشی سپرده شد و رفت تا مثل بقیهی موارد، خاک
غریبی بخورد - و
خورد. نتیجه
آن که ده سال بعد استان کرمانشاه که در زون بسیار خطرناک هم قرار نداشت (و نسبتاً خطرناک تشخیص داده
شده بود و پس از تأثیرپذیری از زلزلههای بوئینزهرا
در 1341 آوج
در 1381 در
دستور کار بررسی قرار گرفت) زلزله
را تجربه کرد و این بدآمد به قیمت هستی و جان هممیهنان
ماتمام شد و همه را داغدار و مردم را برافروخته کرد و همت و عاطفهی
انسانی مردم باز گسیل شد اما در نهایت باز با بیتدبیری
و کماعتنائی و نامسئولیتی مسئولان رو به رو شد. رئیس جمهور، وقت را
غنیمت شمرد، تا رقیب را در متن طرح مسکن مهر بهکوبد و سرمایهگذاری
خصوصی را نجاتبخش بخواند، چرا که وابستگی طبقاتیاش چنین
اقتضا میکرد. این
دنبالهی همان بیاعتنائی به طرحی بود که دهها کارشناس
در مهندسین مشاور شارستان به مسئولیت مهندس فریور صدری
ماهها بر روی آن کار کردند (به جز مشاورین دریا خاکپی، که کارهای
عملی، مانند گمانهزنی و خاکشناسی را انجام میداد).
قابل
توجه است که بدانید در این طرح ارزشمند، که با رویگردانی
تردیدبرانگیز مسئولان رو به رو شد، حتا حق الزحمهی ما
نیز پرداخت نشد و ما، از جمله من، در نهایت نیازمندی با
پاسخهای سر بالا و پرت و پلا رو به رو شدیم. و شرافتمندانه به شما قول
می دهم نگرانی من - و
ما- بیشتر
به خاطر نادیدهگرفتن نتایج تحقیق و مخاطرات احتمالی آن
بود. و
بالاخره شد آن چه شد و نباید میشد و آن نابودی بخشی از
مردم فقیر و نیازمند و در رنج ما بود. من این گلایه بلکه
انتقاد را از مهندسین مشاور شارستان و مسئولیت مهندس بهرام
فریور صدری پایان نمیدهم، زیرا آنها را به
نوعی شریک در پیآمدهای این بدآمد میدانم،
از اینرو که با احساس مسئولیت حرفهای و انسانی با آن
برخورد نکردند و مانند موارد بسیار زیاد دیگر، چشم به دست و نظر
دولت صاحب قدرت و اشتباه کار دوختند. با این وصف با تأکید میگویم که
مسئولیت اصلی این فاجعهی بدآمد در استان کرمانشاه، تا
آنجا که به نادیده گرفتن بررسی و هشدارهای ما مربوط میشود،
متوجه وزارت کشور است که بازهم باز هیچ بازخواستی نمیشود. غم قدرتیان کم، اگر
این سان مردمان پر پر میشوند
نکتهی
طنز این که وزارت کشور بودجهی اختصاصیافته از سوی بانک
جهانی را دریافت کرد، ولی آن را به کارکنان و کارگران
فکری و فرهنگیِ مشغول در این طرح نه داد. بهانه این بود که موضوع به
تحریمها برخورده است. باران
آمد تلکه به هم خورد. اما
واقعیت آن است که این وزارت تمام و کمال بودجهی اعطائی و
داده شده از سوی بانک را دریافت کرد و کار مطالعاتی هم کامل شد،
اما معلوم نشد آن پول کجا رفت و آن تحقیق چه شد. از ما گذشت ، اما رنج مردممان را
در ظل بیتوجهیها و بیتدبیریها و سوء استفادهها
از یادنمیبریم. شاید بدین شکل بتوانیم با طرح اعتراضها
به یاری مردم و جامعه برویم، و نه فقط پس از
فروریزی خروارها آوار بر سرآنان.
یک
توضیح ضروری. خانم
مهندس افسرده یادآوری کردند که مدیراجرای این
مطالعه که در چهارچوب قرارداد با دفتر مهندسین مشاور شارستان انجام شد،
آقای مهندس آرپیار پتروسیان بودند و خانم افسرده نیز
مسئولیت هماهنگی را برعهده داشتند. از این یاد آوری
تشکر می کنم و با پوزش
برگرفته
از صفحه فیسبوک دکترفریبرز رئیس دانا، اقتصادان مقیم
ایران
ویژهنامه
صدمین سالگرد انقلاب اکتبر منتشر شد
ویژهنامه صدمین سالگرد انقلاب كبیر
سوسیالیستی اكتبر شماره ٣٥ «اتحاد و مبارزه»، نشریه كنفرانس بینالمللی. احزاب وسازمانهای ماركسیست-لنینیستی منتشر شد .
در این شماره كه به زبانهای
اسپانیایی، انگلیسی، تركی، فرانسوی و
عربی ترجمه شده است، ١٧مقاله از ١٧ حزب و سازمان
ماركسیست-لنینیست
در مورد انقلاب اكتبر را از زوایای مختلف مَیخوانید. مقالهای از حزب كار ایران (توفان) نیز تحت عنوان «پیروزی ماركسیسم-لنینیسم، پیروزی
دیكتاتوری پرولتاریا در انقلاب كبیر
سوسیالیستی اكتبر» را در این شماره میخوانید.علاقمندان میتوانند با مراجعه به سایت
كنفرانس بینالمللی احزاب و سازمانهای ماركسیستی-لنینیستی، این نشریه
وزین را تهیه كنند.
کمکهای
بنیاد غیرانتفاعی مهپاره آهنی به هممیهنان
زلزلهزده
در منطقه غرب کشور
با الهام از آرزوی رفیق مهپاره آهنی، نخستین کمک انسانی از طریق بنیاد غیرانتفاعی، که خود موسسش بود، به زلزلهزدگان غرب کشورارسال شد. جمعآوری کفش و پوشاک وسایل مورد نیاز
بزرگسالان و کودکان در چندین چمدان از کانال مستقل انجام گرفت و این کمکها همچنان ادامه دارد. این
بنیاد همان طور که قبلاً اعلام شد، بنیادی است
غیرانتفاعی که به نفع نیازمندان اجتماعی، تحت تعقیببودگان سیاسی، قربانیان آسیبهای
اجتماعی، مستقل از ایدئولوژی، اعتقادات دینی به
عنوان ایرانی میهندوست و علاقمند به مردمان وطنمان عمل
میکند. کمک به زلزلهزدگان یک وظیفه انسانی و ملّی این بنیاد است و امیدواریم
همه ایرانیان میهندوست و آزاده در این کارزار با ما همراه باشند.
به
یاری زلزلهزدگان بهشتابیم و این بنیاد را در
راه کمک به هممیهنانمان یاری رسانیم
بنیاد
غیر انتفاعی مهپاره آهنی
25 آبان 1396
https://t.me/totoufan
برگرفته از
کانال رسمی تلگرام حزب کار ایران (توفان)
پیام حزب کار ایران (توفان) به کنگره هشتم حزب کار ترکیه ،امپ
رفقای
عزیز!
حزب کار
ایران (توفان) درودهای
انقلابی خود را به مناسبت برگزاری کنگره هشتم حزبتان ارسال میدارد.
ما
همبستگی خود را با مبارزهای، که شما در شرایط هر روز مشکلتر
بر علیه طبقه حاکمه ترکیه، بر علیه رژیم «توسعه و عدالت» و اردوغان، بر علیه امپریالیسم و
صهیونیسم و برای
تقویت و بنای جنبش صلح و آزادی و برابری به آن دست
میزنید، بیان میداریم.
رفقای
گرامی!
کنگره شما در
شرایطی برگزار میشود که دولت اردوغان سرکوب آزادیهای
فردی و جمعی را تشدید نموده است، تعقیب کمونیستها
و نیروهای انقلابی هرچه بیشتر ادامه دارد، حقوق
دمکراتیک، حق تجمع و بیان و تشکیلات بهشدت محدود شدهاند و
مردم کُرد که برای آزادی و برابری مبارزه میکنند، با
تانک و نیروی نظامی مواجه شدهاند. اردوغان هر
بهانهای را، اعم از کودتای شکستخورده تا «امنیت
ملی» و «اصلاحات قانون اساسی» و «حذف قوانین کوتا(!)» بهکار میگیرد، تا بر نابودی حکومت،
هر چند ضعیف، قانون و تعویض آن با حکومت فردی - تک حزبی خود، پرده استتار بهکشد. تلاش اردوغان
برای حذف استقلال قوای مقننه، قضائیه و مجریه بیان
خواست او برای استقرار مجدد حکمرانی کاخ عثمانی است. سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه نیز به اندازه سیاست
داخلی آن مُخرب است. دخالت در سوریه، ادعای قیمومیت
بر شهرهای موصل و کرکوک، رابطه حسنه با داعش و نیروهای
ارتجاعی در منطقه آشکارا در جهت اجرای سیاستهای توسعهطلبانه
کاخ عثمانی بود.
رفقای
گرامی!
مبارزات
شجاعانه شما برای صلح و آزادی وبرابری الهامبخش طبقه کارگر و
مردم ترکیه است و جوانان و زنان و کارگران و اقشار مختلف جامعه را به تقابل
با سیاستهای سرکوبگرانه و استثماری طبقه حاکمه ترکیه
میکشاند . در این مبارزات، رفقای حزب کار ترکیه،
(امپ)، در مقابله با تعقیب و زندان، فداکاریهای
عظیمی کردهاند. رفقای کثیری در عملیات
تروریستی آنکارا جان باختند. حزب کار ایران (توفان) به همراه مردم ترکیه، دولت اردوغان را مسئول این جنایات
میداند.
رفقای
عزیز!
حزب ما برای مبارزه مردم و طبقه کارگر ترکیه اهمیت
ویژهای قایل است، زیرا خلقها و حتی دول منطقه
خاورمیانه مورد تهدید دائمی امپریالیسم و
صهیونیسم جهانیاند. همبستگی خلقهای
منطقه، که قرنها در جوار هم زندگی کرده و دارای تاریخ مشترک
بودهاند و از نظر فرهنگی به همدیگر نزدیکاند، برای
یک مبارزه مشترک و موثر ضدامپریالیستی و ضد
صهیونیستی بسیار مهم است. بهکوشیم
مشترکاً زمینه دوستی و همبستگی دموکراتیک،
ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی مردم منطقه و
وحدت مبارزاتی طبقه کارگر را در این ممالک، تقویت کنیم.
ما بار
دیگر همبستگی طبقاتی و رفیقانه خود را با کنگره 8 حزب کار ترکیه اعلام میداریم. ما برای
شما آرزوی موفقیت در کار کنگرهتان داریم.
زنده باد
کنگره 8 حزب کار ترکیه،
امپ !
زنده باد
همبستگی بین طبقه کارگر ترکیه و ایران!
زنده باد
انترناسیونالیم پرولتری!
حزب کار
ایران (توفان)
نوامبر 2017
یادداشتی در مورد کودتای اخیر در زیمباوه و برکناری
رابرت موگابه
درهفته گذشته، چهارشنبه 15 نوامبر، ارتش زیمباوه علیه رابرت موگابه،
رییس جمهور این کشور، دست به کودتا زد. این کودتا یک هفته پس از برکناری
امرسون مننگاوا، معاون رئیس جمهور، توسط رابرت موگابه صورت گرفت. معاون رئیس جمهوری متهم به روابط
غیرمجاز با سفیر انگلیس در پایتخت این کشور، هراره
شده بود. امریکا
نیز از برکناری رابرت موگابه ابراز خشنودی کرد و آن را محکوم
نکرد.
زیمبابوه با چین روابط اقتصادی گستردهای دارد و حجم
مبادلات دو كشور بالغ بر یك میلیارد دلار میشود. امریکا و اروپا افزایش قدرت چین را
برنمیتابند و از همینروی از سالهای گذشته تلاش كردهاند
نفوذ پكن در قاره آفریقا را كاهش دهند. بر اساس گزارشهای منتشر شده در زیمبابوه،
امریکا سالانه 130 میلیون
دلار به زیمباوه کمک مالی میکند، که بیشتر این
مبلغ دراختیار مخالفان دولت موگابه قرارمیگیرد. آمریکا تلاش کرده است با تقویت
اپوزیسیون بورژوایی، تحولی در قالب یک انقلاب
مخملی در زیمباوه سامان دهد و رابرت موگابه را براندازد.
اهداف پشتپرده این کودتا هنوز برملا وعلنی
نشدهاند، لیکن آنچه تاکنون در خبرگزاریهای غرب گزارش شده است،
حکایت از یک کودتای متمایل به غرب دارد، تا در قالب مبارزه علیه استبداد فردی و فساد و دزدی و رکود
اقتصادی، «سیاست
رفرم ارضی» رابرت موگابه
را مُلغا و کَفه ترازو را به نفع امپریالیستهای اروپائی
و آمریکایی برگرداند. در قاموس امپریالیستهای غرب، هر که
سیاست آنها را برنتابد، دیکتاتور و ضد آزادی است و باید
بهرود. برای
روشن کردن این موضوع به چند نکته مهم در مورد تحولات چند دهه اخیر در
زیمباوه اشاره میکنیم، تا پرتوی بر دلایل مخالفت
غرب با دولت رابرت موگابه بهافکنیم:
همانطورکه بارها
تاکید کردهایم، هرگونه تغییر و تحولی در
زیمباوه و یا هر کشوری باید بهدست مردمان آن کشور انجام
گیرد. وظیفه کمونیستها در شرایط
مشخص کنونی دقیقا افشاء امپریالیسم و نشاندادن این امر
است که احترام به حقوق ملل، که دستآورد و خونبهای
بشریت و محصول تاریخی دو جنگ خانمانبرانداز جهانی
است، تا به چه حد مهم است. مبارزه برای بقاء این حقوق، صرفنظر از این که حکومتهای مستقر در
این کشورها دارای کدام ماهیت باشند، یک خواست
دموکراتیک و انقلابی است. در حالی که
حمایت از تجاوز امپریالیستی و دخالت در امور داخلی
سایر کشورها و تحریمهای اقتصادی اقدامی
ضدانقلابی و ضدبشری و نقض روشن مُفاد منشور ملل و تهدید فروپاشی
«سازمان ملل متحد» و نقض حقوق بشر است و باید این سیاست زورگویانه و
استعماری و ضد انسانی را بیامان افشا کرد.
شهرداری ها،
دفاتر سلب مالکیت (قسمت
دوم)
مقاله زیر را یکی از
خوانندگان نشریات توفان از گیلان برایمان ارسال کرده
است. نویسنده دراین مقاله نقش
شوراهای اسلامی و شهرداری ها را مورد نقد قرارداده و با زبان و ادبیات خاص خود به افشای کاربدستان رژیم که بر مال
وجان و ناموس مردم چنگ انداخته اند، پرداخته است. ما توجه خوانندگان گرامی را به این
مقاله که دزدی، فساد و سرکوب در شهرداریها را به چالش گرفته است، جلب
میکنیم:
خُب پس ما وقتی از شهرداریها حرف میزنیم، داریم از نهادی حرف
میزنیم که همه اموال عمومی
یعنی داراییهای عموم مردم را در دست دارد و
در راستای کوچکسازی دولت بسیاری از
اختیارات دولت را هم در کنار آن دارد و به تصمیم کلی «خصوصی سازی» وفادار است. تصمیمی که تا این لحظه بخش
مهمی از مردم کشور از جزئیات روند اجرای آن بیخبرند، چه رسد به مشارکت یا نظارت
دموکراتیک بر آن.
دقت
کنید ما از نهادی حرف میزنیم که مالک ابزار و ماشین آلات
سنگین هم هست و دسترسی بیپایان به اطلاعات ارزشمند مربوط به شهرسازی
و طرحهای آینده دارد که در
یک سازوکار غیرشفاف امر انتخاب شهردار را تبدیل به همان
چیزی میکند که الان کرده است.
پیشتر بارها در «اؤجا» نوشتیم که یکی از
مهمترین عوامل رشد
افسارگسیخته فساد اقتصادی در کشورمان همین نبود مشارکت و نظارت
دموکراتیک است. خُب پس به نظر نمیرسد ما در عمل با نهادی دموکراتیک
طرف باشیم. اشکال ندارد. توی این مملکت این تنها نهاد
و ارگانی نیست که مردم نقش و نظارتی در آن ندارند. اما باید ببینیم این
نهاد چگونه عمل می کند؟
شهرداریها میتوانند همه کارهای خوب را انجام دهند. میتوانند فرهنگسرا بسازند، خیابانها را زیبا کنند، پارک و فضای سبز
به وجودآورند، پُل بسازند و زبالههای تولیدشده در شهر را
جمع کنند. ولی همه این کارها خرج
دارد. شهرداری گرچه دولتی کوچک
با اختیارات و مالکیت بر اموال عموم مردم است، اما قرار شده که خودش
خرج خودش را در بیاورد.
بودجه
شهرداریها اغلب بخش ناچیزی از خرج آنها را تأمین
میکند. آنها به کمک قانون و دولتی که قرار بود
کوچک شود، به امکانهای جدیدی
برای تأمین هزینه امور دست پیدا کردهاند.
از
جمله فروش تراکم، گرفتن جریمه ساخت و سازهای غیرقانونی که
دیگر ساخته شده و جز گرفتن جریمه کاری نمی شود کرد، برون
سپاری امور به شرکتهای پیمانکاری که هم
کار راهبیافتد و هم چیزی
گیر شهرداری بیاید. با این پیشفرض است که بحث درآمدزایی از «عوارض بر مصرف ساختمان» و «عوارض بر رونق اقتصاد شهر» تعریف شده و برنامه کسب درآمد از
زندگی مردم در شهرستان با «برَند» کردن شهرها آغاز شده است.
ولی خوب که نگاه میکنیم، میبینیم در همه این موارد،
هزینه از جایی پشت این امکانها تأمین میشود.
در
فروش تراکم، شهرداری با فروش فضا، هوا و افق دید شهروندان پول
درمیآورد. زمین گاهی (مثل اتفاق تلخ چند ماه پیش در سوستان
لاهیجان) رانش میکند و کودکان ما نسل به نسل در فضاهای
کوچکتر و تاریکتر و آلودهتر پرورش مییابند، اما در عوض شهرداری
پولی به دست میآورد، تا «امورات شهر» را بچرخاند!
در استفاده از ماده
۱۰۰، شهرداری از هرکس که ساخت و ساز
غیرقانونی کند، جریمه میگیرد. درست است که ساخت و ساز شهری به
طبیعت و محیطزیست تجاوز میکند و شهرها هر روز بیش از پیش
غیرقابل سکونت میشوند، اما جریمهاش به جیب شهرداری میرود، تا خرج «امورات» شود و این وسط آنهایی که
پول جریمهدادن دارند هم دید خوبی را
در خانههایی خود تجربه میکنند.
سپردن
کار به پیمانکاران هم که دیگر بهترین
گزینه است. از قدیم گفتند که کار را به
کاردان بسپارید، ولی امروزه کار را به پیمانکار میسپرند. درواقع همان «امورات» هم سپرده میشود به اهلش.
ولی شهرداریها یک کار مهم دیگر هم میکنند.
اجرای
طرحهای مختلف درآمدزا، تا بتوان از فرصتهای مختلف در شهر پول بیرون آورد. این را خودشان میگویند. درآمدزایی و اشتغالزایی.
راجع به اشتغال زایی قضاوت
را به مردم میسپاریم، اما اولی بیشک درست است. مثلا شهردار فلان شهر از گروههای فرهنگی دعوت میکند که در پنج هکتار از جنگلها، که منابع طبیعی و اموال
عمومی (و نه دولتی) هستند، «مجموعه فرهنگی با هدف
درآمدزایی» راه بیاندازند و روند انتخاب
گروه فرهنگی مذکور هم از اسرار کار شهرداری و بدنه مدیریت
شهری است و مجوز ساخت و ساز در جنگل هم میدهند.
آنها
میگویند ما در حال «جذب سرمایه» هستیم. ولی نمیگویند که این سرمایه جذب چه
چیزی میشود؟
ولی این را میدانیم که مهمترین داشتههای مردم این استان، زمین و
منابع طبیعی است، که قاعدتاً اموال عمومی هستند، ولی
طی فرایند جذب سرمایه و درآمدزایی در حال
خصوصیشدناند.
پس ما با نهادی
غیردموکراتیک و دور از مشارکت و نظارت مردمی طرفیم که
اختیار همه اموال مردم را در دست دارد و دائم در حال واگذاری تراکم،
زمین، مجوز ساخت و ساز، استفاده از منابع طبیعی و ... به افراد خصوصی است. این افراد خصوصی البته به نظر
نمیرسد که عموم یا اکثریت
مردم باشند. چون میدانیم که مثلا سهم یک زن دستفروش از شهر حتی به اندازه جای
نشستن خودش هم نیست، باید بابت آن پول بهپردازد.
شهرداریها، بنا به ویژگیهایی که گفته شد، عملاً همان حداقل
امکانهای دموکراتیک را هم از
مردم میگیرند. فرض کنید شهر شما ساختار محلهای دارد، شهرداریها با راه اندازی سرای محله و
شوراهای محلی، نه تنها کمکی به افزایش نظارت مردمی
نمیکنند، بلکه در هر محلی، افراد
نزدیک به خود را به زائدههایی از خود بدل میکنند تا همان نقشی را ایفا کنند که
شهرداری در ابعادی بزرگتر برای دولت ایفا
میکند؛ سلب مالکیت از مردم.
این سلب مالکیت این
روزها صورت جدیدی هم به خودش گرفته و آن مسألهء بدهی است. مدتهاست که شهردارها پس از رفتن خود
بدهی کلانی را برای شهر (مردم)
باقی
میگذارند، این خود بهانهای برای فروش و واگذاری بخش
دیگری از اموال عمومی خواهد شد. مردم نمیدانند شهرشان بابت چه چیزی و به چه
کسانی بدهکار است، اما باید این
بدهی را از منبع داشتههای خود بپردازند. از تکه تکه شهرشان.
پس این جذب سرمایه که
میگویند، مسیری به سمت
همان منابع قدرت و ثروتی دارد که با شهرداریها در پیوندند.
ما به خوبی می دانیم
که برونسپاری (که هیچ نظارتی روی آن
نیست) و دادن امتیازها به شرکتهای پیمانکاری و بذل و بخشش
داراییهای جمهور مردم و روابط
فامیلی مسیر این جذب سرمایه و
درآمدزایی را تعیین میکند و اتفاقات تلخی مثل فروش جزیره
میان پشته واقع در استخر لاهیجان یا اجارههای ۹۹ ساله جنگل و معدن و
رودخانه و ساحل و ... را رقم میزند.
شهرداریها، در کنار سایرین، دائم برطبل
خصوصیسازی میکوبند و این روند را بدون هرگونه
شفافیت قانونی پیش میبرند و درواقع شهرها را به کالا تبدیل
میکنند. از آب آشامیدنی و فضای
پیادهرو بگیرید تا حمل و نقل
عمومی و حتی پل عابر پیادهای که بیشتر از نیاز
عابرین، بر اساس نیاز شرکت سفارش دهنده پل طراحی و نصب میشود، همه و همه کالایی هستند که
باید بابتشان پول بپردازید. این روزها در شهرهای استان با خندهای تلخ میگوییم فقط هوا مجانی است؛
اما فروش تراکم به نوعی فروش هواست. و این پروژه کالاییسازی شهر بدون زور و به صورت خزنده است.
شهرداریها در واقع بنگاههای خصوصیسازی در شهرها هستند، که به
نمایندکی از دولت مستقر، مشغول تبدیل مالکیت عمومی
به مالکیت خصوصی به نفع شبکه سرمایهداران نزدیک به حاکمیتاند.
دوباره به بحث توی قهوهخانه فکر کنیم. شهردار بعدی آیا کاری خواهد
کرد؟ فرض کنیم قهوهچی از پشت سماور بپرسد کار
برای چه کسی؟
شهرداریها امروزه در ساختن
هایپرمارکت و پل روگذر و سپردن کار به کاردان و درآمدزایی از تک
تک سنگ فرشهای شهرها، صددرصد کارایی دارند؛ ولی در
توزیع عادلانه ثروت و امکانات زیستی و گسترش امکانهای
همزیستی دموکراتیک و فراهمآوردن مسکن و کار برای مردم
شهر چه طور؟
ما دائم از «امورات شهرداری» حرف زدیم، ولی میدانیم که پول فروش زمین و
هوای شهر حتی برای پرداخت حقوق های معوقهء کارگران
شهرداری هم هزینه نمیشود. چون آنها با پیمانکار طرف حساباند. پس باید به سؤال مرد قهوهچی بیشتر فکر کنیم....
روسیه
امپریالیسم، سرمایه داری و یا
مستعمره؟ بخش دوم
حزب توده ایران، که گویا در بدو امر به این
مسایل آگاه بود، در برخورد به تحولات شوروی، کشور روسیه را
یک کشور سرمایهداری و سپس امپریالیستی
معرفی نمود. مراجعه
به اسناد پلنوم کمیته مرکزی در سال 1379 گواه این مدعاست:
«حاکمیت الیگارشی در
روسیه
پیروزی ولادیمیر پوتین در انتخابات
فروردین ماه را باید گام مهمی از سوی سرمایهداری
نوپای روسیه برای بازسازماندهی خود در مبارزه بر سر
بازارها و منابع اولیه در جهان ارزیابی کرد.
معامله رسوای سردمداران
کرملین برای کنترل ارگانهای قدرت، که در شکل استعفای
بوریس یلتسین در مقابل کسب مصونیت برای خود و
خانوادهاش از هرگونه تعقیب جنائی بود. هدف اصلی امپریالیسم و کلان
سرمایهداری روسیه تقویت موقعیت پوتین و
جلوگیری از پیروزی نامزد کمونیستها در انتخابات
ریاست جمهوری این کشور بود». (نقل از اسناد پلنوم (وسیع) کمیته مرکزی اردیبهشت 1379
صفحه 40)
و یا در جای دیگر تحت عنوان «جنگ امپریالیستها بر سر تصاحب
بازارها» میآورد:
«جنگ بر سر بازتقسیم بازارها!
تحولات سالهای اخیر در جهان، نشانگر آن است که،
انحصارهای بزرگ سرمایهداری (و به تبع آنها کشورهای عمده سرمایهداری)
همگی در مبارزه برای
تقسیم بازارهای جهان با یکدیگر درگیر هستند.
واقعیت این است که با توجه
به تجربیات دردناک تاریخی (از جمله دو جنگ جهانی در سده بیستم)
رقابت انحصارهای سرمایهداری
میتواند به درگیری منطقهیی و حتی
جهانی بیانجامد. در این رابطه اگر چه درگیری علنی
نظامی بین کشورهای عضو ناتو، برغم اختلافات صریح و آشکار
اقتصادی بین آنها، در حال حاضر غیر محتمل است، ولی
نمیتوان برای همیشه آن را غیرممکن دانست.
به هر صورت درگیری نظامی
در چچن که در آن تجاوزگری امپریالیسم نوپا و ضعیف
روسیه به نمایش گذاشته شد، نشانهای از این امر است که
خصلت تجاوزگری امپریالیستی بر پایه خواست آن
برای اعمال نظم مورد نظر خود یک واقعیت است.
الیگارشی حاکم در
روسیه، که ستون فقرات آن را سرمایه مالی این کشور تشکیل
میدهد، درجهت حفظ منافع استراتژیک خود در چچن جنگی را سازمان
داده است که میتواند نمونه ماجراجوییهای آینده در
این منطقه جهان باشد. در حال حاضر، ممکن است که سرمایهداری حاکم بر
روسیه از نظر اقتصادی، سیاسی و یا نظامی
آنقدر توانمند نباشد که در تدارک ماجراجوییهای جدید
باشد، ولی این وضع دائمی نخواهد بود».(از همان سند، صفحات 39 و 40).
اسناد بالا به روشنی نظر حزب توده ایران را در مورد
ماهیت امپریالیستی دولت روسیه نشان میدهد که
در پی تقسیم جهان و رقابت با سایر امپریالیستهاست.
نظریاتی که از طرف حزب
توده ایران در سال 1379 ابراز میشد، بهیکباره در سال 1393 از زمین تا آسمان بدون ارائه یک
تحلیل علمی تغییر کرد. روسیه امپریالیستی بهیکباره
به «فدراسیون روسیه»
بدل شد که در مرزهایش
امپریالیستها در پی تجاوزاند. حال به اسناد حزب توده ایران مراجعه
کنیم.
در سند «اطلاعیه
دبیرخانه کمیته مرکزی در باره برگزاری دومین پلنوم
کمیته مرکزی» میآید:
«رفقای گرامی،
دومین نشست کمیته مرکزی حزب تودهٔ ایران، پس از ششمین کنگره حزب، در آبان ماه
۱۳۹۳ برگزار شد.
پس از بحث درباره ارزیابیها و تزهای ارائه
شده در گزارش هیئت سیاسی و بررسی و گنجاندن پیشنهادهای اصلاحی و تکمیلی
گزارش هیئت سیاسی به اتفاق آراء به تصویب پلنوم کمیته مرکزی حزب رسید»
در این گزارش از مصوبات پلنوم صحبت میشود از جمله تحت
عنوان: «امپریالیسم، خواهان و حامیِ جنگ و نظامیگری است!» میآید:
«صد سال پس از آغاز جنگ جهانی اوّل و گذشتِ نزدیک به ۷۵ سال از آغاز جنگ جهانی
دوّم، امروزه امپریالیسم در حال کشاندن جامعهٔ بشری به سوی جنگی دهشتناک و فاجعهبار در ابعادی بیسابقه است. سیاستهای ایالات متحده آمریکا در مسیر تحکیم و تثبیت هژمونیِ استیلاجویانهاش بر
اساسِ دکترین «نظم نوین جهانی» هر روز تنشهای سیاس نظامی جدیدی برپا میکند و دهها هزار انسان بیگناه را با فاجعههایی روبه
رو میکند که در اساس پیشگیری
شدنیاند.
...
امروزه، بیثباتی و ناامنی وضعیتی معمول در عرصهٔ بینالمللی شده است. آمریکا و متحدانِ نظامیاش در حال تحکیم اتحادی سیاسی و نظامی در پیمان تجاوزگر «ناتو»اند. اجلاس
سالانهٔ ناتو که در نیمهٔ اوّل شهریور امسال زیر مراقبتهای امنیتی ویژه در شهر«نیوپورت» در ول (یکی از کشورهای چهارگانهٔ تشکیل دهنده بریتانیا)
برگزار شد، در مورد گسترش
دادنِ پوشش و فعالیت این پیمان به شرقِ اروپا و تا مرزهای فدراسیون روسیه، تصمیمهایی
گرفت.
... به باور حزب توده ایران کودتای نیروهای راست افراطی در اوکراین با سناریوی تنظیم شده از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا شرایط فوقالعاده خطرناکی
در مجاورت مرزهای روسیه ایجاد کرده است.
... پشتیبانی از دخالتِ نظامیِ بی پرده در سوریه به وسیلهٔ نیروهای تروریستیِ مسلح شده و آموزش
دیده از سوی کشورهای امپریالیستی همراه با پشتیبانیِ مالی شیخنشینهای ارتجاعی حاشیهٔ خلیج فارس، افزایشِ مداخلهگریها و عملیاتهای نظامی در آفریقا، رشدِ بیسابقهٔ نظامیگری در خاوردور و بهطورِ فزاینده هدف قراردادنِ چین در مقام دشمنِ بالقوه،
دامنزدن به بیثباتی و شدتبخشیدن به آن ... به
وجود آوردنِ جَوِ درگیری در اوکراین به منظورِ دامنهدارکردنِ درگیریها با فدراسیون روسیه،
همگی، بیانگر کوشش آشکارِ امپریالیسم در گستردن و افزودن به تجاوزگری است.... تحمیلِ تحریمهای
سنگین اقتصادی به روسیه و رویاروییِ سیاسی آمریکا و متحدانش با این کشور در پی
رویدادهای اوکراین نیز بخشی از همان برنامههای راهبردیِ آمریکا و متحدانش به منظورِ
در تنگنا قراردادنِ نظام اقتصادی و سیاسی روسیه است.»
(همه جا تکیهها از توفان است).
البته امپریالیسم روسیه فعلاً
امپریایسم ضعیفی است که سایر گرگان
امپریالیست در پی دریدن وی هستند.
این ارزیابی
برای کمونیستها صرفاً از نظر تاکتیکی و اتخاذ
سیاستهای روز و مرحلهای و تعیین شعارها و مبارزه
با دشمن خطرناکتر و تجاوزگر و توسعهطلبِ مشخص، مطرح است و نه از نظر ماهوی.
امپریالیسم هلند یا
بلژیک، امپریالیسم آلمان و یا فرانسه هرکدام به
تنهائی از روسیه ضعیفترند، ولی این ضعفِ
کَمّی به مفهوم تغییر سرشت امپریالیستی آنها
نیست. «فدراسیون
روسیه» به
هر صورت یک نیروی امپریالیستی است و
وظیفه حزب کمونیست و نه حزب زیگانوف، مبارزه با حاکمیت
امپریالیستی، انجام انقلاب سوسیالیستی و
استقرار مجدد سوسیالیسم در روسیه است و نه اینکه
الیگارشی مالی در روسیه مورد حمایت قرار بهگیرد
تا امنیت روسیه حفظ شود.
در کنار روسیه امپریالیستی، کشور
امپریالیستی چین قرار دارد که آنها خود را «سوسیالیستی»
مینامند.
در عمل امپریالیستاند،
ولی در حرف «سوسیالیست».
بهبینیم نظریات حزب
توده ایران در مورد ماهیت کشور امپریالیستی
چین چیست و رویزیونیستهای حزب توده چه
تحلیلی از ماهیت چین ارائه میدهند و
یکی به نعل و یکی به میخ میزنند.
«بسیاری از نظریهپردازان
بورژوازی، ضمن ردکردن نظریه توطئه خارجی بر ضد
سوسیالیسم، بحران و سرانجام فروپاشی اتحاد شوروی و
سایر کشورهای سوسیالیستی را امری اجتناب
ناپذیر دانستند.
... چنین نظریهای، ...
با تاریخ جهانی
سوسیالیسم... در
تضاد است. ادامه پیکار و حیات
کشورهای سوسیالیستی، ... از نمونههای روشن این
واقعیت است. مبارزه
کمونیستهای کوبایی، ... ادامه سوسیالیسم در ویتنام و
چین نیز، از جمله نمونههای قابل ذکر دیگر است....»
(به نقل از برنامه حزب توده
ایران، مصوب چهارمین کنگره حزب، بهمن 1376 ص. 16)
پس بنابر اعتراف حزب توده ایران و احزاب برادرش، گویا
کشور چین یک کشور سوسیالیستی است که در آنجا حزب
کمونیست حاکم بوده و دیکتاتوری پرولتاریا را مستقر ساخته
است.
حزب توده ایران در برنامه خود در باره چین چنین
مینویسد:
«قابل توجه است که ،اقتصاد پرقدرت چین توانسته است بدون آسیبهای عمده بحران اقتصاد سرمایهداری کنونی را پشت سر
بگذارد. تداوم نرخ بالای رشد اقتصادهای چین، ویتنام، هندوستان، و برخی کشورهای
آمریکای لاتین در سه سال گذشته نشان دهنده مزیتها و باثباتی اقتصاد برنامهریزی شده
در مقابل آنارشیسم خودجوش اقتصاد بازا است.»
از این توصیف حزب توده هنوز معلوم نمیشود که
آیا کشور چین دارای ماهیت سوسیالیستی
باشد، زیرا در اینجا سخن بر سر اقتصادبرنامهریزی
دولتی است که الزاماً ربطی به ماهیت
سوسیالیستی کشورها ندارد. حزب توده ایران ولی نظریات
خویش را در مورد اقتصاد چین به صورت ناروشن و نامفهوم که موجب
سردرگمی و آشفتهفکری خواننده گردد، ادامه میدهد و در نامه
مردم، شماره 913، 9
بهمن ماه 1391 مینویسد:
«البته گزارش کنگره ۱۸ حزب کمونیست چین )آبانماه ۱۳۹۱(، با شعار «مارش عظیم به سوی شکوفایی سوسیالیسم ادامه دارد»، به همراه برشمردن دستاوردهای بسیار مهم برنامهریزی پنجساله، به مسئلهایی بسیار حساس اشاره میکند که برای حزب توده ایران مهم اس، زیرا این گزارش با نگاهی واقعبینانه و شفاف نشان دهنده مسیر پر پیچ و خم به سوی
سوسیالیسم است. در این رابطه به دو روند مهم و چالشبرانگیز در برابر مبانی ایدئولوژیک حزب کمونیست چین و هدف استراتژیک آن به سوی سوسیالیسم در کشوری با جمعیتی ۱٫۵ میلیارد نفری میتوان اشاره کرد: نخست این
که ژرفش تضاد میان شهر و روستا در چارچوب تأسیس منطقههای بسیار پیشرفته صنعتی در برابر منطقههای عقبماندهتر، که به سیل سریع و عظیم مهاجرت به شهرها منجر شده است؛ دوم این
که، تضادهای اجتماعی
برآمده از نقش محوری پدیده «اقتصاد بازار سوسیالیستی» در اقتصاد سیاسی چین، ناگزیر زایش دوباره طبقهیی سرمایهدار و خرده
بورژوازیای متمایل به کسبوکار )خصوصی) را باعث شده است. گزارش کنگره ۱۸ با درک تأثیر و پیامدهای تلفیق راه رشد سرمایهداری در
برنامههای پنج ساله، در این باره یادآور میشود: «خطراین مسئله در درازمدت این است که ممکن است به شکلگیری سازمانیافته بورژوازیای بوروکراتیک منجر بهشود، یعنی قشری از سرمایهداران محفلی که آفت خیلی از کشورهای در حال رشد شده است. وابستگی و
نیاز این بخش سرمایهداری به دولت ]مطابق قانون[ به منظور بستن قراردادها، گرفتن وام و پروانه کار، و مشابه اینها، تاکنون مانع از آن بوده است که این بخش به طور مستقیم چالشی در برابر حزب کمونیست چین به وجود آورد». اگر از سیاهنماییها و تبلیغات معمول ضدسوسیالیستی بر ضد چین و حزب کمونیست آن بهگذریم، تغییرهای بنیادی اجتماعی-قتصادی گسترده به رهبری حزب کمونیست بر اساس الگوی اجرای برنامه اقتصادیای مُدَوَن را به درستی باید پدیدهیی بسیار مهم تاریخی، و جهشی انقلابی ارزیابی کرد. فرایند بغرنج مسیر چین به سوی سوسیالیسم، با استفاده از برخی از ابزارها «بازار»، همزمان با شکست انکارناپذیر الگوی «اقتصاد بازار» در عالیترین مرحله سرمایهداری جهانی، برای حزب ما دربردارنده نکتههای بسیار کلیدی و ارزندهای بوده و بود.»
ادامه دارد
برگرفته از کتاب «حزب توده ایران، گذار از رویزیونیسم به
سوسیال دمکراسی، با تجدیدنظر در اصول عام مارکسیسم-لنینیسم و خیانت به
سوسیالیسم و اتخاذ سیاست سازش طبقاتی
نقدی بر برنامه مصوب ششمین کنگره حزب توده ایران
30 اردیبهشت 1396 مطابق 20 مه 2017
از انتشارات حزب کار ایران (توفان)
گزارش مختصری از برگزاری بیست و سومین کنفرانس بینالمللی
احزاب و سازمانهای مارکسیست-لنینیست برای
تحکیم وحدت و پیروزی انترناسیونالیسم پرولتری
کنفرانس بینالمللی احزاب
برادر جهان با شرکت 20 حزب و سازمان مارکسیست-لنینیست، در تونس به مدت
چهار روز در اواخر ماه اکتبر 2017 برگزار گردید.
برخی از احزاب به علت مشکلات
فنی امکان شرکت در این کنفرانس را نیافتند. کنفرانس
با خوشآمدگوئی کشور میزبان آغاز به کار نمود.
ابتدا کمیته هماهنگی
کنفرانس بینالمللی گزارش فعالیتهای خود را در سال گذشته
به سمع حضار رسانید. سپس هر یک از احزاب وسازمانها
گزارش مختصری از فعالیتهای یک سال اخیر خود را در
عرصههای مختلف ارائه دادند.
در بخش بعدی این اجلاس،
بحثی خلاق پیرامون مقاله تحلیلی در مورد اوضاع بینالمللی،
که از قبل دراختیار همه احزاب و سازمانها قرار گرفته بود، آغاز گردید. رفقای
شرکتکننده در کنفرانس هر یک به سهم خود و با توجه به شرایط خاص
سیاسی و اوضاع کشورشان به بحث و تبادلنظر پرداختند و به لزوم
تبلیغات و نوع فعالیتهای انقلابی و اتخاذ تاکتیکهای
مناسب میان مردم، بهویژه طبقه کارگر، اشاره نمودند. پیرامون
اوضاع بینالمللی، قطعنامهای به اتفاق آراء به تصویب
رسید، که به زبانهای مختلف منتشر میگردد. کنفرانس
همینطور قطعنامههایی در دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان و
محکومکردن تعرض بورژوازی به سازمانها و احزاب سیاسی در چند
کشور مختلف به تصویب رسانید.
در این رابطه کنفرانس قطعنامهای
نیز در محکومیت جمهوری اسلامی و سرکوب فعالین
کارگری و خواست آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران
زندانی و همه زندانیان سیاسی در ایران تصویب
نمود.
کنفرانس در پایان به اتخاذ
تصمیمات و قرارهائی برای سال آینده پرداخت و کمیته
هماهنگی جدیدی به اتفاق آراء انتخاب نمود و با موفقیت به
کار خود پایان داد. هئیت نمایندگی احزاب
و سازمانهای مارکسیست-لنینیست، در روز شنبه،
چهارم نوامبر، در جلسه گرامیداشت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر، که توسط
رفقای تونس برگزار گردید، شرکت نمودند. در این جلسه که در آن بیش
از 300 نفر شرکت داشتند، رفقای تونس با چندین سخنرانی
شورانگیز درمورد پیروزی انقلاب اکتبر ودستآوردهای
عظیم آن و از آموزشهای گرانبهای این انقلاب که
دنیا را تکان داد، سخن گفتند.
در بیست و سومین کنفرانس
بینالمللی رفیق نماینده حزب کار ایران (توفان)
با شرح مختصری از انقلاب
دموکراتیک و ضدامپریالیستی بهمن 57
و دوران کوتاه مدت دموکراسی در
آن زمان، رشد حزب ما و هم چنین رشد سازمانهای صنفی و
سیاسی دیگر و سپس سرکوب آزادیهای دموکراتیک،
توسط رژیم جمهوری اسلامی، با همدستی و کمک
رویزیونیستهای حزب توده و در نتیجه رکود مبارزات و
قلع و قمع سازمانهای انقلابی، به لزوم مبارزه برای
دموکراسی و ضرورت دموکراسی برای جنبش کارگری و
پیوند کمونیستها با طبقه کارگر در شرایط استقرار
دموکراسی پرداخت. رفیق نماینده حزب ما،
همچنین سخنانی در مورد رفراندم کردستان عراق و ماهیت
ارتجاعی و پرُو امپریالیستی و
صهیونیستی این جدائی و سیاستهای
ناسیونال شونیستی رهبری جنبش کُرد عراق و حق
تعیین سرنوشت پرداخت و پروژه استقلال کردستان عراق را به عنوان
یک پروژه امپریالیستی-صهیونیستی محکوم کرد
و این امر مورد توجه رفقای احزاب برادر قرارگرفت. رفیق
نماینده حزب در آخرین سخنرانی خود پیرامون
احیای سرمایهداری در شوروی و تبعات آن و
همینطور در مورد تشدید تضادهای امپریالیستی و
اشغال سوریه توسط امپریالیستهای غربی و
متحدینشان سخن گفت. در زیر توجه خوانندگان
گرامی را به بخشی از این سخنرانی جلب میکنیم:
«رفقای عزیز، برای
درک و شناخت بهتر از اوضاع کنونی و بحرانی که در ایران
جریان دارد، ابتدا ضروری است تا اشاره کوتاهی به اهداف انقلاب
بهمن 57 و علل کسب قدرت سیاسی،
توسط روحانیت، نمائیم و سپس به وضعیت اسفناک مردم و تعرض
وحشیانه رژیم سرمایهداری به حقوق اکثریت قاطع
کارگران و زحمتکشان بهپردازیم.
انقلاب
بهمن 57 (فوریه 1979) انقلاب عظیمی برای
کسب استقلال سیاسی و حقوق دمکراتیک، آزادی بیان و
قلم، آزادی احزاب و اجتماعات و سندیکاها و عدالت اجتماعی بود. این انقلاب آن طور که سردمداران
جمهوری اسلامی بیان کرده وهنوز هم میکنند، برای
اسلام نبود، برای حجاب اجباری و نقض حقوق زنان و اجرای
قوانین اسلامی و قرون وسطایی نبود. این انقلاب برای پاسخ به یک
سری مطالباتی بود، که رژیم سرسپرده پهلوی با کوتادی
ننگین 28 مرداد، آنها را پایمال کرد. انقلاب بهمن با نام جمهوری و درهمشکستن
دستگاه سلطنت و حکومت موروثی به پیروزی رسید. واژه جمهوری بر روحانیون مرتجع
تحمیل گشت. واژه اسلامی بعدها در روند
انقلاب به تدریج بر مردم تحمیل گردید. همهپرسی سال 1358 با سوء استفاده از توهم تودهها، توسط
روحانیت، و به منظور مشروعیتبخشیدن به نظام ولایت
فقیه اسلامی و قوانین قرون وسطایی، صورت گرفت.
جمهوریت
و اسلامیت دو پدیده متضاد زمینی و الهی هستند، که
قریب به چهل سال جامعه را در بحران وناهنجاریهای اجتماعی
فرو بُرد. جامعه ایران امروز در یک
بُنبست اجتماعی بین جمهوری و استبداد مذهبی، که
نمادی از روبنای فئودالی و قرون وسطایی است، بهسرمیبرد. انقلاب ایران، با کسب استقلال
سیاسی به سلطه امپریالیسم آمریکا و پایگاههای
نظامی این ابرقدرت در ایران، پایان داد. امّا در پاسخ به علل رویکارآمدن
روحانیت در انقلاب سال 57، باید تأکید کرد که
انقلاب در شرایطی رُخ داد، که جنبش در فقدان یک بَدیل
انقلابی رَنج میبُرد، که این امر نتیجه کودتای
ننگین 28 مرداد 32 و قلع و قمع کمونیستها و
نیروهای ملّی و دمکرات در خلال بیش از سی سال
دیکتاتوری عنانگسیخته حکومت محمد رضا شاه پهلوی بود که
عملاً باعث تقویت نیروهای مذهبی و عقبگرا و تضعیف
نیروهای ترقیخواه گردید.
در
مورد اوضاع اقتصادی ایران باید گفت که اساس اقتصاد ایران
بر محور تولید نفت میچرخد.
اقتصادی
بیمار و تکپایه، که با کاهش قیمت نفت، لطمات
سنگینی بر جامعه ایران زده و میزند.
بیش
از سه دهه است که رژیم سرمایهداری ایران، سیاست تعدیل
اقتصادی (نئولیبرالی) را پیشگرفته است. این سیاست با آزادساختن
قیمتها و کاهش ارزش پول ملی در مقابل ارزهای خارجی، موجب
افزایش تورم شده است و این امر بر اقشار کمدرآمد جامعه فشار
اقتصادی کمرشکنی وارد آورده است. خصوصیسازیها، حذف سوبسیدها
(یارانهها) و محولکردن زمینها و شرکتهای
دولتی به بخش «خصوصی» و اخراج روزافزون کارگران، جامعه را به بُنبست
کشانده است.
عدم
پرداخت حقوق معوقه به کارگران و زحمتکشان، حتی در بعضی موارد به
بیش از یک سال به درازا میکشد و این امر حیات
کارگران را به خطر انداخته است.
نرخ
بیکاری و فحشا و ارتشاء و فساد و گرانی بهشدت افزایش
یافته است. آنچه در ایران رونق دارد، رانتخواری
و دلالی و واردات کالاهای مصرفی و چپاول ثروت ملّی مردم،
یعنی نفت و گاز است.
بیکاری
و گرانی و شکاف طبقاتی و فقر هر روز رو به افزایش است و
هزینههای سرسامآور مواد خوراکی و مسکن و کلاً
معیشتی چون هیولایی بر دوش عموم کارگران و زحمتکشان
سنگینی میکند.
درچنین
شرایطی کارگران خاموش نهنشستهاند و دست به اعتراض و اعتصاب زده و
میزنند. رشد و گسترش اعتصابات کارگری، در
طی سالهای اخیر، رژیم را در تنگنا قرارداد است و
رژیم جز تشدید سرکوب سیاسی پاسخ دیگری
برای حل مشکلات روزمره مردم ندارد.
امروز
اعتصابات کارگری در ایران در اشکال مختلف، تحصن، بستن جادهها، تجمع و
اعتراض در مقابل وزارت کار، در معادن، کارخانهجات و نساجیها و
اتوبوسرانیها.... و در صدها کارخانه و کارگاه بهشدت افزایش
یافته است. معلمان و کارمندان و مالباختگان و همه
اقشار و طبقات تهیدست جامعه در اشکال مختلف نارضایتی خود را
نسبت به وضعیت موجود، ابراز میدارند.
در
جامعه ایران زندان و شکنجه و حتی شلاقزدن کارگران در ملاء عام، که
برای ایجاد ترس و ارعاب میباشد، پدیده عجیبی
نیست.
رژیم
بهشدت از تشکلهای سیاسی میهراسد و ازهمینروی
هیچگونه تشکل سیاسی و یا صنفی مستقل را
برنمیتابد و بهشدت سرکوب میکند. صدها تن از فعالین
سندیکایی در زندانهای جمهوری اسلامی بهسرمیبرند
و تعدادی از آنها در اثر شکنجه و بیماری و عدم بهداشت جان
سپردند. دو تن از این کارگران، که در
یک سال اخیر جان باختند، شاهرخ زمانی و محمد جراحی است.
همانطور
که قبلاً به اطلاع رساندیم، یکی از رهبران شجاع و برجسته
سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد تهران، رضا شهابی نیر
بعد از 5 سال حبس و آزادی کوتاه مدت،
دوباره بازداشت شد و در زندان بهسرمیبَرَد. وی در روزهای اخیر مجبور گشت
پس از 50 روز اعتصاب غذای خود را
پایان دهد. وی امروز جانش در خطر است و
رژیم آهنگ آن دارد، تا جان این کارگر مبارز و سایر کارگران
زندانی را بهگیرد.
امروز
صدها تن از روشنفکران و دگراندیشان ایران نیز در زندان بهسرمیبرند
و تحت شکنجههای وحشیانه جسمی و روحی قراردارند.»
نماینده حزب ما، همچنین
خاطرنشان ساخت که «مبارزه دموکراتیک، بخشی
جداناپذیر از مبارزه ضدامپریالیستی است و رژیم
فاشیستی-مذهبی جمهوری اسلامی، با
سرکوب این مبارزات، ناچار است برای ادامه حاکمیت خود دیر
یا زود با امپریالیستها همگام شود و سرانجام سلطه
سیاسی اجانب را بهپذیرد.
رسانههای
امپریالیستی و صهیونیستی بیکار نهنشستهاند
و با سرمایهگذاری کلان، جهت نفوذ در ایران، تلاش دارند، تا با
بهرهبرداری از این نارضایتی عمومی و نفرت گستردهای
که نسبت به رژیم جمهوری اسلامی در بین مردم وجود دارد، به
مقاصد شوم خود دست یابند.»
رفیق نماینده حزب درمورد
رفراندم کردستان عراق و تحزیهطلبان احزاب ناسیونال شونیستهای
کُرد، به اظهارنظر پرداخت و بهصورت موجز موضوع حق ملل در تعیین
سرنوشت را چنین بیان داشت:
«رفقای عزیز،
نخست
اینکه ما مارکسیست-لنینیستها همواره با یک اصل موافقیم. «اصل حق تعیین سرنوشت ملل» آنهم به دست خود و نه با دست دیگران.
دوم
اینکه ما کمونیستها درعین به رسمیتشناختن این حق،
براین نظرنیستیم که درهر مورد مشخص به حمایت از این
جدایی بهپردازیم.
سوم
اینکه باید تحلیل کرد، آیا این جدایی
به مصالح والای مبارزه طبقه کارگر، مبارزه ضداستعماری و
ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی
یاری میرساند و یا در خدمت ارتجاع جهانی و
تقویت ضدانقلاب در جهان است.
حال
با این مقدمه کوتاه به موضوع مشخص رفراندم کردستان و طرح جدایی
و استقلال کُردهای عراق میپردازم.
نخست باید تأکید کنم که «کردستان خودمختار عراق» محصول
یک طرح امپریالیستی و صهیونیستی
برای تجزیه عراق و کشورهای مشابه، از جمله ایران است. این
خودمختاری از 26 سال پیش و در ادامه تجاوز به عراق، بهویژه
بعد از بمباران عراق و برانداختن حکومت مستقل و قانونی عراق، بنا
گردید. امپریالیسم آمریکا به
اپوزیسیون عراق بهویژه دو حزب با نفوذ کُرد، به رهبری
مسعود بارزانی و جلال طالبانی، 97
میلیون دلار کمک
مالی و نظامی کرد، تا با یاری این
اپوزیسیون رژیم صدام حسین را براندازد. احزاب
کُرد از آن تاریخ پای جاسوسان و مستشاران مخفی
اسراییلی در کُردستان را بازکردند.
البته مُلامصطفی بارزانی،
پدر مسعود بارزانی، طبق اسناد موثق، که حتی از طرف جلال طالبانی
در سال 1358 خورشیدی مورد افشا قرارگرفت، از
سال های 60 میلادی با اسراییل و
موساد همکاری داشته و کُردها را به همدستی با صهیونیستها
ترغیب و تشویق کرده است. طبق اسناد موثقی که انتشار
یافتهاند، اسرائیل از سالهای 60
میلادی سالیانه 500 هزار
دلار به حزب دمکرات کردستان عراق کمک مالی کرده، تا این حزب گزارشات
محرمانه داخلی عراق را دراختیار اسراییل قرار دهد و جهت
تضعیف و سرنگونی حکومت مرکزی عراق بهٔکوشد. بر
کسی پنهان نیست که باند بارزانی به عنوان جاسوس رژیم
صهیونیستی اسرائیل عمل کرده و ایده دولت
کُردی «اسرائیل دوم»
در منطقه را به خورد ملّت کُرد داده
است.
به باور حزب ما، حزب دمکرات کردستان
عراق یک حزب خودفروخته ناسیونال-شونیست و نوکر
اسراییل است. رهبری کُردها در کلّیتاش
در انحصار این حزب است و بارزانیها در خیانت و همدستی
با امپریالیسم و ارتجاع منطقه و از جمله همدستی با رژیم
شاه و رژیم خمینی و تأیید سرکوب کُردها، ید
طولانی دارند و همین سیاست اتکا به امپریالیسم و
ارتجاع سبب شده که خلق کُرد همواره شکست بهخورد و از چاله به چاه بهاُفتد. برافراشتن
پرچم اسراییل در سراسر کردستان و در آکسیونهای داخل و
خارج در جهان، نشان از یک سیاست ارتجاعی و ضد خلقهای
منطقه دارد و نمیتواند مورد حمایت کمونیستها قرارگیرد.
از
طرفی شایان توجه است که کُردهای عراق به قانون اساسی عراق
رأی دادند و از حقوق خودمختاری، زبان و فرهنگ و از 17 درصد بودجه مرکزی برخوردار بودند. پس دلیل این «رفراندم واستقلالطلبی» در شرایطی که توازن قوا، اوضاع
منطقه به نفعشان نیست و کلّیت عراق هنوز آزاد نشده و زیر سلطه
امپریالیسم آمریکا قرار دارد، چه میتوانست باشد، جز
تجزیه عراق به نفع صهیونیستهای اسراییل.
رفراندم در کردستان عراق، تحت
رهبری حزب دمکرات کردستان، به این امید صورت گرفت که کُردها تحت
حمایت آمریکا به استقلال خود دست یابند. اما امپریالیسم آمریکا با توجه
به تضادهای جاری در منطقه و به خاطر منافع کلاناش در شرایط
کنونی به پای حمایت از این طرح جداییطلبانه
نهرفت، زیرا میبایست با سه نیروی مخالف این
رفراندم، ایران، ترکیه و عراق درگیر شود، بهویژه با عراق
و ترکیه، که ضمن تضادهایی، اما متحد آمریکا هستند و کلا
این دو کشور تحت نفوذ آمریکا قراردارند. لذا این طرح همان طور که پیشبینی
میشد، با محاصره ایران،عراق و ترکیه و با پسگرفتن کرکوک، که
چهل درصد کل درآمد نفت عراق را تأمین میکند، شکست مفتضحانهای
خورد و مسعود بارزانی به حاشیه رانده شد. این را همه دانستهاند، که اقلیم
کردستان به رهبری مسعود بارزانی، با فروش غیر قانونی نفت
و گاز به اسراییل، آن هم به قیمت بسیار نازل،
سرسپردگی خود را به تلاویو نشان داد.
تنها حامی سرسخت این
رفراندم برای جدائی، دولت صهیونیستی اسرائیل
بود.
بطور خلاصه باید تاکید کنم
که حزب ما از جنبش ملّی و حق تعیین سرنوشتی حمایت
میکند که باعث تضعیف نفوذ
امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع منطقه گردد، و نه
تقویت آنها. وظیفه مارکسیست-لنینیستها تبلیغ
همبستگی و اتحاد با سایر همسرنوشتان خود در عراق بر علیه ارتجاع
و امپریالیسم و استقرار یک عراق دمکراتیک و تساوی
کامل حقوق اقلیتهای ملی و قومی میباشد. این
سیاست به نفع خلقهای عراق و منطقه و ایران خواهد بود. حزب
ما در برخورد با مسئله ملّی در ایران نیز مُبلّغ همبستگی
و مبارزه خلقها علیه دشمن مشترک، یعنی رژیم
ارتجاعی جمهوری اسلامی و مبارزه علیه دخالتهای امپریالیستی
و صهیونیستی است. تساوی حقوق ملیتها به
عنوان یک حق دمکراتیک و رفع همه اشکال تبعیضات و ستمهای
اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، تنها با مبارزه مشترک همه خلقها
و بهویژه مبارزه متحد طبقه کارگر در سراسر ایران، میسر است»
در بخش دیگری، رفیق
نماینده حزب به تشدید تضادهای امپریالیستی در
منطقه و جهان پرداخت و در مورد تجاوز به کشورها و استقلال ملل، به اظهارنظر پرداخت:
«تضادهای میان
امپریالیستها در رقابت و سازش با
یکدیگر به نحو روشنی در
رویکارآوردن نازیها در اوکرائین و تهاجم گستاخانه
و جنگافروزانه امپریالیسم غرب در مناطق نفوذ
امپریالیسم ضعیف روس، وضعیت خطرناکی را برای
جهان ایجاد کرده است.غلبه بر بحران و رقابت با سایر
امپریالیستها موجب تشدید سیاست
تهاجمی و تحقق جنگهای پیشگیرانه
امپریالیستی شده است. این افسارگسیختگی و
نظریه اجرای سیاست جنگهای پیشگیرانه خطر جنگ را تشدید
کرده است، ولی این جنگ در شکل فرسایشی به روسیه و
اقمارش تحمیل میگردد.
سیاست امپریالیسم
غرب برای تسلط کامل بر جهان بر اساس تهدید، نقض همه مقررات و
پیمانهای جهانی، تحمیل جنگهای فرسایشی و
ویرانگر با نیت نوسازی امپریالیستی، محاصره
اقتصادی، نظارت و هدایت کامل بر نظام مالی و مبادلات
ارزی، نقض حق حاکمیت دول و تجاوز به تمامیت ارضی ممالک، و تجزیهطلبی و تاراندن میلیونها مردم از خانه و
کاشانهشان در ممالک مورد نظر و... میباشد.
امروز امپریالیسم
امریکا خطرناکترین امپریالیسم در جهان است و سودای
تثبیت هژمونیاش را دارد. در اثر این تهاجم ضدانسانی
و وحشیانه، کشورهای فلسطین، عراق، افغانستان، لیبی،
سوریه و یمن و بسیاری ازممالک آفریقا درهم
کوبیده شده و میلیونها انسان به قتل رسیده و
میلیونها نفر دیگر خانه بهدوش شدهاند.
تمام تلاش امپریالیسم
آمریکا، از دوره جرج بوش تاکنون، چنین بوده که در قالب سیاست
نظمنوین بهویژه در منطقه خاورمیانه، که یکی از
مناطق مهم نفت خیز و دارای اهمیت استراتژیک جهانی
است، کنترل این انرژی عظیم را در دست خود گیرد و از
این طریق بر رقبای تازه نفسی، نظیر
امپریالیسم چین اِعمال هژمونی کُند.
باید صفبندیهای
امپریالیستی را به طور دقیق مورد بررسی قرارداد و
روشن کرد که چرا امپریالیستهای غربی تحت رهبری
امپریالیسم آمریکا، بهعنوان امپریالیستهای
مهاجم و جنگطلب در شرایط کنونی باید مورد آماج
نیروهای انقلابی و کمونیستی قرارگیرند. در
این میان باید به طور شفاف از حقوق ملل دفاع کرد و مردم را
علیه جنگ طلبی و تجاوزات امپریالیستی بسیج
نمود و در هر مورد مشخص رهنمودهای صحیح را برای بسیج توده
مردم و نیروهای ترقیخواه ارائه داد.
تجاوز به عراق، افغانستان،
لیبی، سوریه و یمن توسط امپریالیستهای
غربی، به سرکردگی ابرقدرت آمریکا، صورت گرفته و تهدید به
تجاوز و اِعمال تحریمهای اقتصادی به کُره شمالی و
ایران و شماری از ممالک آمریکای لاتین بهشدت ادامه
دارد. در این بین لازم است به جنگ ویرانگر سوریه
به طور مشخص اشاره شود و وظیفه نیروهای انقلابی و نوع
تبلیغات و تاکتیکهای مشخص را روشن نمود.
رفقای عزیز، جنگی که در
سوریه جریان دارد، جنگی استعماری و تجاوزکارانه است. اکنون کشور سوریه تحت اشغال
آمریکا، ترکیه، اسرائیل و قوای تروریستی داعش
و القاعده، این پیاده نظامان ارتشهای استعماری
غربی، قراردارد، که توسط پول عربستان سعودی و قطر تغذیه شده و
هنوز هم میشوند.
طبق
اَسناد «ویکی لیکس» طرح حمله به سوریه از سال 2009 ریخته شد. از زمانی که او، یعنی بشار
اسد، با طرح ایجاد خط لوله گاز از قطر به اروپا از طریق سوریه
مخالفت کرد.
امپریالیستهای
غربی میخواستند حکومت سوریه را از درون متلاشی سازند، زیرا این
تلاشی در جهت مصلحت اسرائیل و غرب بود که با سرنگونی رژیم
مستقل سوریه و سپس تجاوز به لبنان و خالیشدن پشت جبهه ایران، تجاوز
نظامی به کشور ما سهلتر متحقق گردد.
دولتﮬﺎﻯغربی، به ویژه آمریکا،
در جهت این مصلحت حرکت کرده وهنوز هم میکنند، اگرچه امروز با شکست
روبرو شدهاند. اتحاد روسیه، ایران، سوریه و
لبنان عملاً بر جبهه ارتجاع غرب و متحدیناش پیروز شد و رژیم
بشار اسد بر سر قدرت باقی ماند، اگرچه هنوز بهرغم درهم شکستهشدن ستون
فقرات داعش، امپریالیسم آمریکا، بخشهایی از داعش و
نیروهای ترکیه در خاک سوریه حضور دارند. بخشهایی
از خاک سوریه همچنان تحت اشغال اسراییل قراردارد. ممانعت
از سرنگونی رژیم بشار به نفع منافع ملّی خلقهای منطقه
است و جز این نیست.
حزب
ما، ضمن بررسی دقیق از تضادهای امپریالیستی،
از حق حاکمیت ملّی سوریه به دفاع برخاست و با شعار
تبلیغی «دست امپریالیسم آمریکا و
متحدینش از سوریه کوتاه باد!» خواهان خروج همه نیروهای
متجاوز از خاک سوریه گردید و این شعار تا پیروزی
نهایی ادامه خواهد داشت. در این میان تضاد عمده،
تضاد بین ملّت سوریه با متجاوزین امپریالیست و
داعشیان، این دست درازشده غرب است.
این که جنگ و خونریزی
در سرشت امپریالیسم است، سخن صحیحی است، اما در هر
شرایط مشخص باید دید کدام سر تضاد عمده و کدام غیرعمده
است، درغیر اینصورت با شعار مبارزه علیه همه
امپریالیستها، از آمریکا، چین، روسیه، دانمارک و
سوئد گرفته تا فرانسه، بلژیک، آلمان وانگلیس.....نمیتوان تاکتیک
مشخصی بیرون کشید و به بسیج مردم پرداخت. به
باور حزب ما روسیه و یا چین نه از نقطه نظر دفاع از منافع خلقها و مردم ستمدیده، بلکه براساس
منافع سرمایهداری انحصاری خویش - به
مثابه یک نیروی امپریالیستی – در جهت عکس منافع امپریالیسم
جهانی، به رهبری آمریکا، در اینجا و آنجا عمل میکنند.
از این اعمال و از این
سیاستهای موقتی میتوان و باید با سیاست
اتکاء به منافع راهبردی و عام جنبش کمونیستی و
ضدامپریالیستی در عرصه ملّی و جهانی استفاده کرد و
میدان و فرصت را از دست نداد. نیروی اساسی و عمده
ارتجاع، تجاوز، جنایت و جنگ برافروزی در جهان کنونی که خطر جنگ
را تشدید کرده و صلح جهان را به خطر میاندازد، امپریالیسم
آمریکا و همدستان اروپائی آناناند. چین
و روسیه را همتراز با امپریالیسم آمریکا قراردادن در حکم
رهانیدن دشمن اصلی از آماج حمله ماست و این به سود
امپریالیسم آمریکا و ناتو و امپریالیسم اروپا تمام
خواهد گشت.»
در بخش پایانی این
سخنرانی، رفیق نماینده حزب، ضمن اشاره به دستآوردهای
عظیم انقلاب اکتبر از ضرورت مبارزه ایدئولوژیک علیه
رویزیونیسم معاصر و برای پاکیزهگی
مارکسیسم-لنینیسم سخن گفت:
«صد سال از انقلاب عظیم پرولتری شوروی گذشت. انقلاب عظیمی که جهان پوسیده سرمایهﺪاری را بهشدت لرزاند و به وحشت مرگ انداخت.
پیروزی انقلاب سوسیالیستی اكتبر شوروی
و ساختمان عظیم سوسیالیسم بدون غلبه بر
رویزوینیستهای انترناسیونال
دوم، بدون غلبه بر جریانات ضدحزبی
انفرادمنش، بدون غلبه بر تفکرات اكونومیستی
و ترتسكیستی و منشویستی وآنارکوسندیکالیستی
و تمام گرایشات خرده بورژوایی و انحرافی ممكن نبود. رمز موفقیت و
پیروزی انقلاب اکتبر در نبرد عظیم ایدئولوژیک
بلشویکها، تحت رهبری لنین، علیه تمامی
جریانات ضدمارکسیستی و اپورتونیستی بود. ادامهدهنده راه لنین، رفیق استالین نیز بدون نبرد
در تمام عرصهها و غلبه بر مخالفین ساختمان سوسیالیسم در
یک کشور و درهمشکستن کولاکها و ستون پنجم امپریالیسم و
دارودسته ترتسکی، نه بنای سوسیالیسم امکانپذیر بود
و نه پیروزی بر هیتلر نازی. لذا، پیروزی اكتبرهای آینده نیز بدون چیرهشدن بر رویزیونیسم
معاصر و تفكرات ضدحزبی آناركوسندیكالیستی و رفرمیستی
سوسیال دمكراتیك و ترتسكیستی و شبهترتسكیستی امكانپذیر
نخواهد بود. امروز تجلیل از انقلاب اکتبر بدون مبارزه علیه رویزیونیسم، که
موجب احیای سرمایهداری در
شوروی و چین گردید، و آموزش از این شکست، تجلیل
نیست، تلاش برای آشتی لنینیسم با اپورتونیسم
است. غلبه
رویزیونیسم بر حزب و دولت شوروی سهمگینترین
ضربه بر جنبش کمونیستی جهان بود. ضربهای به مراتب مهلکتر و کشندهتر ازضربه ارتش هیتلر
نازی به اتحاد جماهیر شوروی بود. از اینروی شرایطی که امروز جنبش
کمونیستی درآن بهسرمیبَرَد به مراتب پیچیدهتراز
دوره بلشویکها و پیروزی درانقلاب اکتبر 1917 است. در دوره تدارک انقلاب
سوسیالیستی اکتبر، کشوری بهنام شوروی
سوسیالیستی، که در آن سرمایهداری احیا شده
باشد، وجود نداشت، چینی که نظاماش سرمایهداری باشد، اما
«کنگره کمونیستی» برگزارکند و خود
را «سوسیالیسم نوع
چینی» معرفی کُند، وجود
نداشت. از اینروی
امروز وظایف سنگینی به دوش ما مارکسیست-لنینیستها قراردارد، مارکسیست-لنینیستهایی که از سنن درخشان جنبش
کمونیستی و سی سال ساختمان سوسیالیسم تحت
رهبری دیکتاتوری پرولتاریا دفاع میکنند و پرچمدار
این قطب نیرومند تاریخی هستند. ما بدون مبارزهای بیامان علیه
رویزیونیسم معاصر، در تمام عرصههای سیاسی،
ایدئولوژیک و سازمانی و چیرهشدن بر تفکرات ضدکمونیستی
«حزب تمام خلق و دولت تمام خلق»، که در کنگره
بیستم حزب کمونیست شوروی حاکم گشت و نقطه عطفی در
احیای سرمایهداری و سپس فروپاشی اتحاد
جماهیر شوروی است، پیروز نخواهیم شد. این آن وظیفه سنگینی است که حزب ما در کنگره پنجم
خود به طور مفصل به آن پرداخت و کتاب اخیری که در نقد همهجانبه
رویزیونیسم در عرصه ملّی (نقد کنگره ششم حزب رویزیونیست توده) و بینالمللی انتشار دادهایم و مورد توجه
بسیاری از رهروان طبقه کارگر قرارگرفته است، حاصل مصوبات این
کنگره است و این مبارزه به طور همهجانبه ادامه خواهد داشت. در یک کلام تجلیل از انقلاب اکتبر، آموزش از دستآوردهای
آن و علل شکست آن و بسیج
کمونیستها برای مبارزه با رویزیونیستهای
آشکار و پنهان است.»
******
اطلاعیه حزب کار
ایران (توفان)
در
محکومیت
بازداشت
محمود
صالحی و خبر مسرت بخش آزادی او
ایرانیان
آزاده وترقیخواه، هموطنان عزیز!
دستگیریهای خودسرانه معلمان معترض، فعالین
مدنی و رهبران اتحادیههای کارگری و زندان و شکنجه در
اشکال مختلفی ادامه دارد و این همه خوشخدمتی به کلان
سرمایهداران و امپریالیستها مایه ننگ رژیم و
هواداران رسمی و غیررسمیاش است. جمهوری جنایتکار اسلامی دیگر نمیتواند چون
سالهای ۶۰، صدها مخالف را روزانه تیرباران کند و نام
آنها را نیز جهت ارعاب در رسانههای خود بیپروا اعلام دارد. اکنون در اوضاع و احوال دیگری به سر میبریم. عربدهکشی و فضای ترس و ارعاب دیگر اثر ندارد و
این رژیم جمهوری اسلامی است که خود را در محاصره مردم بهتنگآمده
میبیند و به شدت از طبقه کارگر و تشکلیابیاش میترسد. رژیم جمهوری اسلامی اما شگردهای جدیدی
را نیز برای حذف فیزیکی فعالین کارگری
و مخالفین سیاسی زندانی به طور کل در پیش گرفته است. فشارهای روانی بر زندانیان سیاسی و وادارکردن
آنها به اعتصاب غذاهای طولانی و بیتوجهای به مسائل
بهداشتی و درمانی و سلامت زندانیان از جمله حربههای
شناخته شدهای است، که رژیم با توسل به آن زندانیِ جان بهلبرسیده را به قتل میرساند و بیشرمانه آن را مرگ
طبیعی جلوه میدهد. در این رابطه مرگ کارگران زندانی، نظیر شاهرخ
زمانی و محمد جراحی نیز در همین چهارچوب قابل
تبیین است و بیشک رژیم جمهوری اسلامی مسبب
اصلی مرگ این کارگران شریف است.
بازداشت محمود صالحی، فعال کارگری در روز شنبه ششم آبان ماه در
مقابل بیمارستان و انتقال او به زندان مرکزی شهرسقز، حکایت ازهراس
رژیم مرتجع جمهوری اسلامی از گسترش اعتراضات و اعتصابات
کارگری دارد و او راهی جز تشدید سرکوب فعالین
کارگری برای بقاء منحوسش نمیبیند.
حزب کار ایران (توفان) رژیم سرمایهداری و تبهکار جمهوری اسلامی را
مسئول هرگونه اتفاق ناگواری برای محمود صالحی، رضا شهابی و
سایر کارگران زندانی میداند و آن را به شدت محکوم میکند. حزب ما خواهان آزادی فوری فعالین زندانی
کارگری و همه زندانیان سیاسی است و از همه
نیروهای ترقیخواه و انقلابی میخواهد فریاد
اعتراض برآرند و برای آزادی زندانیان سیاسی
ازهیچ کوششی دریغ نورزند.
آزادی فوری و بی قید شرط محمود صالحی و همه
فعالین کارگری!
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی
بهدست مردم ایران!
زنده باد سوسیالیسم، این پرچم رهایی
بشریت!
حزب
کارایران (توفان)
هفتم آبان ماه 1396
www.toufan.org
***باخبرشدیم که محمود
صالحی، پس از تلاش سراسری برای نجات جان او و در نتیجه
همبستگی و حمایت بخش گستردهای از کارگران، معلمان،
دانشجویان، فعالان سیاسی و اجتماعی پنجشنبه، دوم آذرماه،
از زندان سقز آزاد شد. ما آزادی محمود
صالحی را به همه تلاشگران راه
آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی و استقلال تبریک میگوئیم
و برایشان موفقیت آرزو میکنیم.
********
صادق زیبا کلام، مُبلّغ پروژههای نئولیبرالی
و
سرسپردگی به امپریالیسم
از
زمانی که اروپا از خواب فئودالی برخاست، براساس نیاز طبقه
بورژوا، دانشمندان و رهبران فکری اروپا قدم در راه شناخت انسان، جامعه، طبیعت و … گذاشتند. روشنفکران و مدونکنندگان جهانبینی طبقهی تازه قدرتیافته، در کنار
آموختن علم و آشنایی با دیگر نقاط جهان، با تمام توان خود به
انکار داشتههای علمی،
تاریخی و …
جوامع
دیگر و تحقیر آنان دست یازیدند و در همان حال سعی
بسیار داشتند در برترینمایی و
بزرگنمایی
جوامع اروپایی در نزد ملّتهای دیگر،
تا در کنار احساس بیهویتی و پوچی خود، شیفته اروپا
گردند.
با
تغییر فرهنگ، مذهب، رسوم و حتی زبان ملّتها، تسلط خود بر آنان
را قطعی میساختند و ملّتها را از گذشته خود
دور و به آنها رنگ و بوی اروپایی میدادند، تا ازهویت
ملّی خود بیزار و یا بیگانه با آن گردند. بدین سان بعد از
مدتها کسانی را در
آفریقا و آسیا پرورش دادند که دوستدار و غلام حلقه بهگوش قدرتهای استعماری اروپایی و
آمریکا باشند و از
منافع
آنها دفاع نمایند.
دوستداران
کشورهای اروپایی و یا آمریکای شمالی در واقع میبایست
وظیفه مُبلغان و کشیشان اروپایی در آفریقا و
آسیا را به عهده میگرفتند، تا بردهداری مدرن را برای
سروری اروپائیان، برپا سازند. دوستدارِ انگلیسبودن و یا دوستدار فرانسهبودن، وابسته به آن بود که روشنفکر خودباخته توسط چه
کشوری مغزش شستشو داده شده است و یا آنکه، کدام کشور جیره
مزدوری خوبی به او میدهد و به هیچوجه به خصوصیات
خوب و یا بد آن کشور مربوط نمیشد.
البته
کسانی نیز یافت میشدند و میشوند که «چُش» نهگفته، پالان شده
میایستادند، تا
سواری بهدهند و یا به عبارتی «نَزَده»
میرقصیدند. اینان مزدوران
بیجیره و
مواجبی بودند که به واقع از خود و ملت خود بیزار و شیفته
کشورهای اروپایی بودند و یا هستند.
بسیاری
از مسئولان و روشنفکران درباری در دوران قاجار و پهلوی و
بسیاری از روحانیون و بازاریان درباری و غیر
دربای از این دست بودند و عدهای از آنها در مدرسههای
مخصوص انگلیسی و یا فرانسوی تربیت شده بودند و
این علاوه بر آنانی بود که مستقیماً دستپرورده سازمانهای
اطلاعاتی و فراماسونی کشورهای امپریالیستی
بودند.
به
عنوان نمونه، دانش آموزان مدرسه فرانسوی زبان بیروت، برای مشاغل
کلیدی کشورهای آفریقا و آسیا پرورش مییافتند.
امروزه
هم تربیت مزدوران و هم زمینهسازی برای استفاده از پرورشیافتهگان دانشآموخته، چنان
پیچیده و علمی شده است که دانشمندان
امپریالیستی، شیوهها و مکاتب دانشگاهی برای این موضوع
مهم و سرنوشتساز به وجود آوردهاند
و تمامی دستگاههای مالی، نظامی، سیاسی و … براساس این
نظریات ساخته شده نئولیبرالی، در خدمت به زیرسلطهکشاندن کشورهای
غیر امپریالیستی و یا امپریالیستهای ضعیف
فعالیت میکنند.
در
ایران به برکت نظامهای شاه و
شیخ، جاسوسان وجیرهخواران کشورهای
امپریالیستی شبانه روز در قوای سه
گانه و دستگاههای نظامی و انتظامی و حتی خانه و کاشانه
مسئولان ردهبالای نظام،
جولان میدهند، ولی علاوه بر آنها با تطمیع و ساخت و تبلیغ نظریات
باب میل سازمانها و روشنفکران منفرد
ضدحزبی خورده بورژوا، که بدون زندان و غُل و زنجیر توبهکار شدهاند و از فرط
نا امیدی و سرخوردگی، آمادگی کامل برای اعلام
انزجار از گذشته خود دارند و حاضرند تمام کاسه کوزه را بر سر هر کس غیر از
خود بهشکنند، سازمان های اپوزیسیون قلابی را تا آنجا از
نظریات انقلابی ضدامپریالیستی، ضد
صهیونیستی دور کردهاند که به نفی وجود
امپریالیسم و وابستگانشان رسیدهاند و
با تمام توان خود سعی در تبلیغ بیهویتی، بیملّیتی و
دفاع از همکاری با امپریالیستها و صهیونیستهای دمکرات! میپردازند.
در
میان این اپوزیسیون قلابی، که از چپهای مدعی
کمونیسم گرفته تا سلطنتطلبان و بریدگان نظام،
افراد و گروههایی با رنگ و بوهای متفاوت وجود دارد و حتی
بخشی از مسئولان رژیم نیز که نقش اپوزیسیون را به
عهده گرفتهاند، در آن دیده می شود، پهلوان پنبهای پیدا
شده است که مدعی کشف «علت عقبماندگی» ایران شده است و
همانند ارشمیدوس به این سو و آن سو میدود و فریاد
می کشد «یافتم
یافتم».
این
دانشمند یگانه قرن که مدعی است، علت عقبماندگی ایران را
کشف کرده «آقا زادهای» است از تبار «ژن خوب» که در زمان شاه
وقتی به زندان میافتد، انگلستان برای آزادیاش تلاش
میکند و در کارنامه خود پیشنهاد همکاری از طرف ساواک را دارد و
در جمهوری اسلامی نیز نه تنها با مسئولان رژیم قوم و
خویش است و رفت و آمد فامیلی دارد که خود و خواهر و برادرش از
مسئولان صاحب قدرت نظام مقدس!
بوده
اند و وابستگی خانوادگی ایشان به اسلام عزیز! و دم و دستگاه
امپریالیسم انگلستان و کودتاگران ۲۸ مرداد، یک
وابستگی تاریخی است و اشتباه است اگر گمان کنیم
فردی است تازه به دوران رسیده!. همانگونه که خودش میگوید «صادق زیبا کلام» یک شبه صادق
زیبا کلام نشده است!
بله! ایشان
آقای «صادق زیبا کلام» هستند که نه صادق است
و نه کلام زیبایی دارد و مانند کچلی است که نامش را زلفعلی گذاشته
باشند.
پدر
ایشان از تاجران و بازاریان و یا همان بورژوازی
تجاری سنتی بودهاند، که برای سود حلال و خداپسند، حاضرند
تولید ملی را نابود کنند و برای تهیه بُنجلهای
کشورهای امپریالیستی حاضرند تمامی ایران را
در طبق اخلاص گذاشته و چوب حراج بر آن بزنند. و علاوه بر آن، پدر ایشان از وابستگان حزب کودتاگر
و وابسته یعنی «حزب زحمتکشان» تحت رهبری مظفر
بقایی بوده است.
حزبی
که خیانت پیشگیاش برای همه
اثبات شده است.
آقای
«زیبا کلام» بعد از انقلاب
۵۷ در دولت آقای بازرگان به همکاری با جمهوری
اسلامی میپردازد، ولی بعد از مدتی آقای بازرگان و
مابقی رهبران ملّی مذهبی به او مشکوک میشوند و او را
کنار میگذارند. برادر ایشان
نیز از سفرای جمهوری اسلامی بوده است و اقوام دیگر
ایشان نیز از مسئولان سیاسی و اداری و
دانشگاهی بوده و میباشند. و در واقع نمیتوان
ایشان را یکی از راندهشدگان از نظام نامید و در حال حاضر نیز
علاوه بر آنکه در دانشگاه به کار تدریس میپردازد، میکروفن به
دست از این دانشگاه به آن دانشگاه، و از این برنامه
تلویزیونی به آن برنامه میرود، تا کشفیات
عظیم خود را به گوش همه بهرساند.
امپریالیستها و همچنین
جمهوری اسلامی، فعالانه به تولید متفکرانی مشغولاند، تا
به توبهکاران و افراد و
سازمانهای خسته از
مبارزه خوراک فکری برسانند.
هر
روز بزرگترین متفکران کوچک و بزرگ، که کاشف راه نجات مردم هستند، به مردم
معرفی میشوند و تا آنجا که امکان دارد این پهلوان پنبههای
بادکنکی را باد میکنند تا مورد پذیرش گروهی از مردم واقع
شوند.
قبل
از آنکه به سراغ کشف بزرگ آقای زیبا کلام برویم، بد نیست
یکی از جملات قصار ایشان را بیاوریم. وی میگوید:
«اگر قرار باشد ملتی سروری داشته باشد و بر
دیگران حکومت کند، این ملت انگلستان است.» و گمان میکند که واژه «اگر»
در
این جمله، یقهاش را رها میکند.
تأثیر
این حرف بر طرفداران ایشان، همان است که انگلیس میخواهد، با «اگر» و یا بدون آن.
و
اما بهپردازیم به کشف!
بزرگ
آقای زیبا کلام.
ایشان
معتقد هستند که علّت عقبماندگی ایران به عهده امپریالیستها نیست و مردم
ما بیجهت آن را بر گردن
انگلیس و آمریکا میاندازند. ایشان معتقد هستند که مردم ایران نژادپرست
هستند، دیکتاتور هستند.
ایشان
تمامی خصوصیات خوب برای پیشرفت و سروری را در اروپا
و آمریکا و دیگر امپریالیستها میبیند و هرچه خصوصیت بد هست را
به ملت ایران نسبت میدهد. و جالب است که
ایشان این خصوصیات بد را، که بسیاری از آنها باعث
عقبافتادگی
ایران شده است، نه فقط به دولتهای ایران،
که به مردم ایران نیز نسبت میدهد. و در
واقع
ایشان از ایران و ملت ایران بد میگوید و
شیفته انگلستان و دیگر کشورهای امپریالیستی
هستند.
ایشان
که معلوم نیست خود از توبهکاران است و یا
از «والسابقون السابقون» هستند به همین
اکتفا نکرده و بسیاری از آنچه در تاریخ ایران مثبت است،
منفی میخواند و بسیاری از آنچه منفی است را مثبت
میخواند و به دفاع از آنها می پردازد. ایشان از قرادادهای زیانبار
امپریالیستی دفاع میکنند و عدم اجرای آنها را
دلیل عقبماندگی ایران میداند. ایشان از «قرارداد دارسی» دفاع میکند و حتی به دفاع از انگلستان
میپردازد و گویا این ما بودهایم که حق انگلستان را
ندادهایم و به آنها ظلم کردهایم، زیرا براساس قرارداد، نفت
ایران متعلق به انگلستان بوده است و یا از قراداد رویتر و «میرزا
حسین خان سپهسالار»
که «میرزا ملکم خان» به دفاع مینشیند
و آنها و قراردادی را که واسطهاش بودند، برای
پیشرفت ایران مفید میداند و به روی مبارک
نیز نمیآورد که این دو قراداد مخصوصاً «قرارداد رویتر» قرارداد فروش
ایران بودهاند و اسناد
خیانتکاری خائنان در
این قراردادها بر همه مکشوف است.
آقای
زیبا کلام از کودتاگران وابسته به انگلستان و آمریکا «رضا خان، بقایی،
قوام، زاهدی و ...»
دفاع
میکند و آنها را عناصری میداند که خواهان پیشرفت
ایران بودهاند و گویا اعتقاد به خیانتپیشگی آنان دلیلی است بر عقبافتادگی ،
دیکتاتوری، نژاد پرستی و … در ملت ایران.
آنچه
ایشان مُبلغاش است و آن را کشف خود میداند، دفاع از منافع امپریالیسم و مخالفت با
منافع ملّی است.
مخالفت
با تمام مواضع ملّی و انقلابی و خطاخواندن آنها به نفع امپریالیسم و مزدورانشان در ایران در
طول تاریخ معاصر است.
مخالفت
با مفاخر ملّی و خطادانستن همه آنچه آنان
گفتهاند و یا اقدام آنها است، دادن حق به عناصر ضدملی و وابسته و
اربابانشان میباشد و
انتقاد از تمام گذشته و بیهویت کردن ملت ایران است. و همه این
انتقاد از ملت خود را تحت عنوان «می بایست
درست رفتار کرد»
و
القاء آنکه درست رفتارکردن به معنی داشتن مواضعی خلاف و متضاد با آنچه
انجام دادهایم است و حق را به طرف مقابل، یعنی
امپریالیستها میدهد. از مجموعه گفتههای
ایشان چنین برمیآید که گویا دست به هیچ
کاری نباید زد، زیرا فایدهای ندارد و باید
تسلیم شد و بهترین کار سازش است و در گذشته ما اشتباه کردهایم
و به همین دلیل عقبافتاده هستیم و
اشتباه است که گناه آن را به گردن دشمن بیاندازیم. دشمن اشتباه نکرده است. آنها پیشرفت کردهاند و این ربطی به سودبردن آنها از ما
ندارد و همه چیز صحیح بوده و میباشد ما نباید با آنها
مبارزه کنیم ما میبایست راههایی
برای پیشرفت خود بهیابیم و با دشمن رفتار خوبی
داشته باشیم.
تلاش
پیروان منصور حکمت برای تهیکردن ملّت ایران از هویت ملّی و برابردانستن کشورهای
امپریالیستی و کشورهای وابسته و از تیررس
امپریالیستها خارج کردن، به
زیبا کلام هم سرایت کرده است. آبشخور هر دو، انگلستان است و هر دو سعی دارند که
به گویند که گویا ما باید تمام مفاخر ملّی خود را فراموش
کنیم و به جای آنها کسانی را بهنشانیم که علیه
ملت ایران تلاش کردهاند و تضاد و مبارزه خود با امپریالیستها را کنار
بگذاریم و بر علیه ملت و کشور خود باشیم.
افراد
پرورشیافته توسط
امپریالیستها و همچنین،
افراد توبهکار شروع به انتقاد از
خود (ملت خودی) میکنند و تا
جایی پیش میروند که هر آنچه بودهاند و فکر کردهاند و
انجام دادهاند، اشتباه بوده است و نقطه مقابلاش صحیح.
منصور
حکمت و زیبا کلام و دیگر روشنفکران توبه کار همانند
یکدیگرند، تلاش میکنند، تا در توضیح شرایط
کنونی، امپریالیسم را از زیر ضرب خارج کنند و تمام
مسئولیت را بر دوش ایران و مردم ایران قرار دهند.
در
حالی که فعالین کارگری و انقلابیون متشکل و یا
منفرد تحت پیگردهای دستگاههای اطلاعاتی جمهوری
اسلامی هستند و زندان و شکنجه و اعدام، پاسخ هر فعالیتی
حتی فعالیت صنفی است، آقای زیبا کلام هر آنچه
میخواهد، میگوید ولی کماکان آزاد است و هیچکس
مزاحمتی برای او بهوجود نمیآورد، تا چه رسد به
دستگیری و غُل و زنجیر. راستی چرا؟ پاسخ آقای زیبا کلام
این است که «دعای مادرشان
پشت سرشان است»
و «زیبا کلام
یک شبه زیبا کلام نشده است»
و «ایشان اگر گوشت
نظام را بخورد استخوانش را دور نمیاندازد»
و «طرفدار نظام است» و «منفرد است و به
تشکیلاتی وابسته نیست»
و « خواهان سرنگونی
نیست، بلکه خواهان اصلاحات است»
و
رژیم جمهوری اسلامی نیز از همه اینها با خبر است و
به همین دلیل دستگیرش نمیکنند.
ولی
افرادی کوچکتر و یا بزرگتر
از زیبا کلام نیز بوده و هستند که نظرات ضد ملّی، شبیه
زیبا کلام را به زبان نیاوردهاند، ولی نظام مقدس! به آنها رحم نکرده است. پس چگونه و چرا آقای زیبا کلام آزادانه به
تبلیغ نظرات ضد ملی خود می پردازند و کسی برای
ایشان هیچ مزاحمتی به وجود نمیآورد؟
آقای
«زیبا کلام، در صحنه سیاست
ایران مُبلّغ پروژهای نئولیبرالی و سرسپردگی به
امپریالیسم است و
از حمایت
جناحی از
رژیم
جنایتپیشه
جمهوری اسلامی برخوردار است و جز این نیست.
*****
قطعنامه
بیست و سومین کنفرانس بینالمللی
احزاب و سازمانهای مارکسیست-لنینیست در تونس، درباره
محکومیت رژیم جمهوری اسلامی و سرکوب و به بندکشیدن
فعالین کارگری در ایران
در رژیم جمهوری
اسلامی ایران سرکوب، به بندکشیدن و شکنجه فعالین
کارگری و معلمان و دانشجویان و معترضین همچنان ادامه دارد. همین چندی پیش بود که فعال
کارگری سرشناس، محمود صالحی، درحال ترک بیمارستانی که او
به خاطر بیماری دیابت رجوع کرده بود، دستگیر شد.
هماکنون، تعداد زیادی از
فعالین کارگری در شرایط غیرانسانی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی، با اتهام
دروغین «تهدید برای امنیت
ملی» بهسرمیبرند. رضا شهابی، عضو هیئت مدیره
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، در اعتراض
به دستگیری و بدرفتاری با او و فعالین کارگری
دربند، به مدت 50 روز دست به اعتصاب غذا زد.
مبارزه این فعالین کارگری
تلاش برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، دفاع از حقوق
کارگران، مبارزه برای حقوق و شرایط بهتر کار و امنیت شغلی
و قراردادهای دستجمعی، و مبارزه برای دسترسی به بهداشت
عمومی و مطالبات بر حق دیگر است. مبارزه آنها ایستادگی در مقابل
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی و خمنشدن در مقابل
فشارها و تهدیدات رژیمی است که دزدی و کلاهبرداری
میلیاردری رهبران آن برای مردم چهار گوشه ایران
شناخته شده است. رژیم جمهوری اسلامی
هرچه بیشتر سیاستهای نئولیبرالی
امپریالیستی را اجرا کند، بیشتر بر فشار به فعالین
کارگری و زحمتکشان ایران میافزاید.
کنفرانس بینالمللی احزاب
و سازمانهای مارکسیست-لنینیست همبستگی عمیق
خود را با مبارزات فعالین کارگری ایران اعلام داشته و
رژیم جمهوری اسلامی را مسئول هر اتفاق ناگواری برای
فعالین کارگری زندانی میداند و آن را بهشدت محکوم
میکند.
ما خواهان آزادی فوری و
بدون قید و شرط فعالین کارگری در بند و همه زندانیان
سیاسی در ایران هستیم.
کنفرانس بینالمللی احزاب
و سازمانهای مارکسیست-لنینیست
4 نوامبر 2017
احزاب برادر متشکل در «کنفرانس احزاب و سازمانهای
مارکسیست-لنینیست«:
حزب کمونیست کارگران تونس، حزب
کار ترکیه، حزب کمونیست کارگران دانمارک، حزب کمونیست کارگران
فرانسه، تشکیلات برای بازسازی حزب کمونیست کارگران آلمان،
پلاتفرم کمونیستی نروژ، تشکیلات برای احیای
حزب کمونیست یونان، سازمان برای احیای حزب
کمونیست پرولتاریای ایتالیا – پلاتفرم کمونیستی، حزب
کمونیست اسپانیا (مارکسیست-لنینیست)، حزب کمونیست کار دومینیکن،
حزب کمونیست مکزیک (مارکسیست-لنینیست)، حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست-لنینیست)، حزب کمونیست انقلابی ولتا (بورکینو فاسو)، حزب کمونیست شیلی (عمل پرولتری)، حزب کمونیست اکوادور (مارکسیست-لنینیست)، حزب کمونیست انقلابی
برزیل، حزب کمونیست ونزوئلا (مارکسیست-لنینیست)، حزب کمونیست بنین، حزب کمونیست
آلبانی، حزب کمونیست توگو، حزب کار ایران (توفان)، جبهه کارگران پاکستان، راه دمکراتیک
مراکش، حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج، حزب کمونیست پرو (مارکسیست-لنینیست)، دمکراسی انقلابی هندوستان.
ترجمه و تکثیر از حزب کار
ایران (توفان)