مقالات
توفان
الکترونیکی
شماره
۲۱۴ نشریه
الکترونیکی
حزب کارایران
اردیبهشت
ماه ۱۴۰۳
آدرس
تارنمای حزب
کارایران
(توفان):
www.toufan.org
آدرس
مرکزی ایمیل
حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس
کانال تلگرام
توفان
دراین
شماره می
خوانید:
فرخنده
باد اول ماه
مه روز جهاني
طبقه کارگر
تراکت حزب
کارايران(توفان)
به مناسبت
روزجهاني
کارگر
شليک
ازنوع دوم
چند نکته
پيرامون
حملات هوايي
ايران به اسراييل
اخلاق
امپرياليسم
آيا
بازدارندگي
ايران تثبيت
شد؟
آيا ايران
اورانيوم غنيشده کافي
براي ساخت 3
سلاح هستهاي
را در اختيار
دارد؟
اعتراض
پرستاران
شهرهاي مختلف
ايران به اضافهکار
اجباري
در جبهه
نبرد طبقاتي
پرسشهاي مهمي
که هرگز پاسخ
روشني نگرفت
فساد
نهادينه شده
در سيستم
ايران با توبه
کاظم صديقيها از بين
نميرود
چرا
آمريکا تصميم
بهممنوع
کردن تيک تاک
گرفت؟
وضعيت
انساني در
غزه
از چه
زماني زنان در
جهان داراي حق
راي شدند
بيانيه
مطبوعاتي
جبهه خلق براي
آزادي فلسطين:
باران
موشکي ايران
واکنشي به نسلکشي
اسرائيل
تظاهراتهاي ضد
صهيونيستي و
ضد اشغالگري و
در همبستگي با
خلق فلسطين
عليه نسل کشي
درغزه
ياد آوري
يک جنايت
هولناک توسط
ناتو
سخني در
مورد ماهيّت و سرشت
روحانيون در مسند
قدرت در ايران
ادبيات
مارکسيستي به
زبان مختصر و
ساده
گشت و
گذاري در
فيسبوک، پاسخ
به يک پرسش
پاسخ به
يک پرسش در
شبکه تلگرام
***
فرخنده باد
اول ماه مه
روز جهانی
طبقه کارگر
رفقای کارگر!
باردیگراول
ماه مه روز
اتحادوهمبستگی
ورزم مشترک
کارگران
سراسرجهان
فرا می رسید.امسال
درشرایطی به
استقبال
روزجهانی
کارگر میرویم
که بازهم شاهد
پیشروی
دهشتناک درفقروعمیقترشدن شکاف طبقاتی
هستیم و این روند
تاسفبار با توجه به ادامه سیاستهای نئولیبرالی تحت رهبری
دولت ابراهیم
رئیسی وشرکاء
ادامه دارد
وچشمانداز
روشنی برای
بهبودشرایط
زندگی فرودستان
جامعه متصور
نیست. شکاف
طبقاتی وغارت
دسترنج
کارگران
وزحمتکشان
هرروز افزایش
می یابد. کلیه
فروشی وتنفروشی،دزدی
وفساد
اداری،بیکاری
وتورم وافزایش
گرانی کمرشکن
وفقرو
بینوایی
همچنان روبه
فزونی است.
ناامنی
معیشتی جامعه
را به پرتگاه
نیستی سوق داده
است.سیاستهای نئولیبرالی
همراه با
سرکوب اعتراضات کارگری
وبازداشتهای
خودسرانه
وسرکوبگرانه
فعالین
کارگری، بویژه
رهبران
کارگران
سندیکایی همه
درخدمت کلان سرمایهداران داخلی است.سرکوب
کارگران اساس
سیاست رژیم
سرمایه داری جمهوری
اسلامی است.
مبارزه
علیه نظام
اقتصادی
خصوصیسازی
نئولیبرالی
غارتگرانه که
طبقه کارگر وحیات
جامعه را به
فلاکت
ودرماندگی
کشانده است
وقشرانگلی
ازمافیاهای
کلان خلق کرده
تا خون کارگر
وتوده زحمتکش
مردم را بمکد،
جرم نیست
وظیفه
هرکارگر مبارزوانسان
آزادیخواهی
است که به
آینده ایران
میاندیشد
وسیستم بردگی
سرمایه داری
نئولیبرالی
ومداخلات
امپریالیستی
و صهیونیستی
را بر نمی
تابد.
بدون
برچیدن بساط
بانکهای
غارتگر خصوصی
و خاتمه دادن
به سیاست
خصوصیسازی و
ممانعت از
نابودی نظام
آموزشی و
بهداشت از
طریق خصوصیسازی
سرمایههای
غارتگر امکان
تامین امنیت
ملی درعرصه داخلی
و به طریق
اولی خارجی
وجود ندارد.
رفقای کارگر!
امسال
درشرایطی به
استقبال اول
ماه می رویم که قریب به هفت ماه
از«طوفان
الاقصی»حمله
قهرمانانه
جنبش مقاومت فلسطین
علیه دشمن
متجاوز
وصهیونیست می
گذرد.اسرائیل
تاکنون بیش
ازپنجاه
هزارتن بمب
برسرمردم غزه
ریخته است،
چندین برابر
بمبی که بر فرازهیروشیما
وناکازاکی
پرتاب
گردید.براساس
آمارهای
اعلام شده،
شمار
جانباختگان
غزه تا این
لحظه به ۳۵هزار نفررسیده
است.
رژیم
صهیونیستی
اسرائیل با
ناکامی در به
شکست کشاندن
مقاومت
فلسطینیان در
داخل نوارغزه به
سلاح جدیدی
یعنی گرسنگی
دادن مردم غزه
متوسل شده است
تا ملت قهرمان
فلسطین را به
تسلیم وادارد.
اما این سیاست
ضد بشری نیز
با شکست روبرو
شده است.
اسرائیل درحال
ارتکاب
جنایات تمام
عیاری علیه
مردم غیر
نظامی غزه است.جنبش
مقاومت
فلسطین با
امکانات
ناچیزش ودرمحاصره
صهیونیسم
وامپریالیسم
آمریکا ومتحدینش
تا این لحظه
حماسه آفریده
است ونشان
داده است که
ملتی کوچک
ومتحد ودارای
میل واراده به
مقاومت وپیروزی
می تواند کوه
را جابجا کند
و پوزه
استعمارگران
را به خاک
بمالد.
اکنون رژیم
جنگ طلب
اسرائیل تحت
رهبری بنیامین
نتانیاهو که
پس ازهفت ماه
بمباران غزه
به هیچ یک
ازاهدافش دست
نیافته
بدنبال
ماجراجویی
وگسترش جنگ
درمنطقه است
تا خودرا
ازباتلاق غزه
رهاسازد.لیکن
این سیاست
نیزتا این
تاریخ با شکست
مواجه شده
است.
رفقای
کارگر!
غزه
امروز مرزبین
انسانیت و
بهیمیت،
فاشیسم وضد
فاشیسم است
وطبقه کارگر
ایران وجهان
درنبرد
نابرابری که
درغزه
وسرزمین
اشغالی فلسطین
جریان دارد
پیشقراول
عمیق ترین
ابرازهمدردی
با ملت فلسطین
است.اول ماه
امسال،پرچم
همبستگی با
خلق فلسطین
وعلیه نسل کشی
غزه توسط ارتش
متجاوز
اسرائیل
درسراسر جهان
به اهتزاز
درخواهد
آمد.خاورمیانه
با حضور حکومت
جنگ
افروز،جعلی
واستعماری
صهیونیستی
اسرائیل رنگ
صلح وآرامش به
خود نخواهد
دید.دفاع
ازنبرد
رهایبخش خلق
فلسطین علیه
متجاوزان صهیونیست
دفاع از صلح
،حقوق
بشروکرامت
انسانی است.
رفقای
کارگر!
چاره
همه کارگران
چه درایران و
درهرکجای جهان
وحدت
وتشکیلات است.حضورنیرومند
تشکیلات سیاسی
ودرشکل تکامل
یافته وعلمی
آن ،تشکیلات
واحد حزب طبقه
کارگرمیتواند
قطب نمای
فعالیت
کارگران باشد.
تنها با سلاح
تشکیلات می
توان هدفمند
علیه رژیم
سرمایه داری
جمهوری
اسلامی وبرعلیه
امپریالیسم
وصهیونیسم
ومزدوران ریزودرشتش
رزمید، قدرت
سیاسی را به
کف گرفت وآینده
تابناک روشنی
را با دستان
پرتوان خود رقم
زد. بدون حزب
طبقه کارگرو
پذیرش رهبری
آن توسط طبقه
کارگر، این
طبقه قادر
نخواهد بود
حتی در شرایط
مناسب جهانی و
برهم خوردن
توازن قوای
طبقاتی از
فرصتهای
تاریخی کسب
شده استفاده
نماید.پس
بکوشیم درحزب
مستقل سیاسی
خود متشکل
شویم.
فرخنده
باد روزجهانی
طبقه کارگر،
روزهمبستگی
وپیکار متحد
همه کارگران
جهان!
زنده
باد
سوسیالیسم
این پرچم
رهائی بشریت!
حزب
کارایران(توفان)
اردیبهشت ۱۴۰۳
www.toufan.org
***
تراکت
حزب
کارایران(توفان)
به مناسبت
روزجهانی
کارگر
رفقای
کارگر! آنچه
درروز جهانی
کارگر باید طرح
گردد وبازتاب
اتحاد و
مطالبات
داخلی وهمبستگی
جهانی ما
باشد
مربوط است
به:
همبستگی عمیق ما با
مردم غزه وخلق
فلسطین
مبارزه برای
آزادی فعالین
کارگری از
زندان
مبارزه
درزیرشعار
بازگشت
کارگران
اخراجی
برسرکارخود
مبارزه علیه
سیاست اخراج
سازی کارگران
مبارزه علیه
خصوصی سازی
صنایع و واحد
های تولیدی
مبارزه برای
دریافت حقوق
معوقه
مبارزه برای
اضافه دستمزد
به نسبت سطح
رشد تورم وافزایش
هزینه زندگی
مبارزه برای
تضمین امنیت
شغلی که عامل
تضمین این امنیت
وحدت و
تشکیلات خود
کارگران است
مبارزه برای
حق دارا بودن
آزادانه تشکلهای
مستقل
کارگری،
مستقل از تشکلهای
دولتی
چاره ما
وحدت
وتشکیلات است!
زنده
باد رزم متحد
ما علیه
کارفرمایان!
***
شلیک ازنوع
دوم
پیرامون
بلواوی
دوباره گشت
ارشاد وتعرض
اخیربه زنان
ایران
بازگشت
گشت ارشاد به
خیابانها و
برخورد با
زنان و دختران
هم زمان با
پاسخ موشکی و
پهپادی ایران
به تجاوز
اسرائیل به ساختمان
کنسولی سفارت
ایران دردمشق
که منجر به کشته
شدن چند تن از
نظامیان
مستقر درآن
شد، واکنشهای
فراوانی را در
جامعه و شبکه
های اجتماعی برانگیخت.
بسیاری از
فعالین سیاسی
موسوم به اصطلاح
طلب در داخل
همصدا با
رسانه های
خارج از کشور
با ارائه
تحلیلهایی
با پیوند زدن
این دو موضوع
به یکدیگر سعی
کردند چنین
نتیجه گیری
کنند که هسته
سخت قدرت در
حاکمیت با
اتخاد
تصمیمات نابخردانه
و تندروی در
هر دو بعد
سیاست خارجی و
داخلی سعی در
برخورد قهری
با مخالفان
دارد و به این
ترتیب هردو
عمل را در یک
صورتحساب به
زیان مردم و
منافع ملی
جمعبندی
کردند. در
صورتی که پاسخ
مستقیم ،به جا
و مقتدرانه
نیروهای مسلح
ایران به
تجاوز آشکارو
مغایر با موازین
بینالمللی
رژیم تروریست
اسرائیل که
برای اولین بار
نیز صورت
نگرفته بود
بلکه این رژیم
طی سالیان
گذشته همواره
درعملیات
خرابکارانه
یا تروریستی
به منافع و
شخصیت های
علمی و نظامی
آسیب وارد
کرده است
،کاملا در
راستای منافع
ملی و حق دفاع
مشروع قابل
ارزیابی است. متأسفانه
ماهیت واپس
گرای برخاسته
از ایدئولوژی
دینی نظام
حاکم که
بیشترین بروز
خود را در
نگرش
مردسالار و
پدرسالارانه
روحانیت نمایان
میکند
قادربه درک
تغییرات
مناسبات
فرهنگی جامعه
امروز ایران
نیست و میپندارد
توانایی این
را دارد که با
پافشاری بر
اجرای موازین شرعی
آب ریخته را
به جوی
بازگرداند و
با توسل به
شیوه های
مداخله
جویانه پلیسی
در سبک زندگی
جامعه مدرن
ایران ارزش
های قرون
وسطایی خود را
حاکم نماید.
غافل ازاینکه
نه تنها تحقق
چنین آرزویی
امکان و
پشتوانه
حداقلی اجتماعی
را ندارد به
طوری که بخش
بزرگی از
دینداران نیز
با اجبار حجاب
شرعی مخالفند
بلکه در شرایط
حساس بینالمللی
که موضوع
فلسطین
شایسته جلب
توجهات عمومی
است و پاسخ
نظامی ایران
میتواند
موجب تقویت
جبهه ضد
اسرائیل در
خارج و داخل
کشور گردد وچه
بسا بعنوان
عاملی غرور آفرین
زمینه ساز
ترمیم گسلهای
اجتماعی
وانسجام ملی
گردد، با
پافشاری برمواضع
خود خوراک
تبلیغاتی
رسانههای
امپریالیستی
را فراهم میکند
و به جای بهره
برداری مثبت
ازابعاد پاسخ
نظامی به
اسرائیل به
انسجام
اجتماعی ملت
شلیک میکند.
چنین عملکردی
یادآور شلیک
اشتباهی پدافند
هوایی سپاه به
هواپیمای
مسافربری اوکراینی
است که دقیقا
پس ازحمله
موشکی ایران به
پایگاه
آمریکایی عین
الاسد در پاسخ
به ترور قاسم
سلیمانی صورت
گرفت و با
جریحه دار
کردن احساسات
عمومی امکان
بهره برداری
از حمله ایران
به سود تقویت
ملی را از بین
برد. اگربتوان
شلیک پدافند
هوایی به
هواپیما
اوکراینی را اشتباه
فردی تلقی کرد
در مورد اخیر
هیچ توجیهی
پذیرفته نیست.
مسئولیت چنین
خسارات جبران
ناپذیری که به
نفع
امپریالیسم و
رژیم کودک کش
اسرائیل و
موجب تزلزل در
صفوف مردمی در
محکوم کردن
جنایات
اسرائیل در
غزه و جان
گرفتن شعار
ارتجاعی "نه
غزه نه لبنان
جام فدای
ایران" این
بار مستقیما
برعهده
بالاترین
ارکان تصمیم
گیری در ایران
علی الخصوص
رهبری است.
***
چندنکته
پیرامون
حملات هوایی
ایران به اسراییل
اگرازتبلیغات
یکسره
غیرواقعی
ودروغ های تهوع
آورکانالهای
ماهواره ای ضد
ایرانی ، نظیراسرائیل
اینترناشنال
وبی بی بی سی،
صدای
آمریکا،رادیوفردا
ودویچه وله
وغیره درخارج
بگذریم ،
بایداین
واقعیت
راپذیرفت که
حملات موشکی
وپهپادی
ایران به
اسراییل، به
دلایل زیر،
موفقیت آمیز و
در افکار
جهانیان بویژه
درممالک عربی
وآفریقایی
وآمریکای لاتین...
مقبول افتاده
است:
یکم ، ایران
دراین اقدام
وباخودداری
ازبمباران مردم
در شهرها،
دوپایگاه
هوایی"نواتیم"
وچند سایت
دفاع هوایی
درصحرای
"نِگِب" وبه
عربی"النَقَب"که
پایگاه اصلی
جنگنده های اف
۳۵ درجنوب
اسراییل
بودند
راموردهدف
دقیق قرارداد .
دوم ، ایران
ثابت کردکه خاک
اسراییل به
راحتی
درتیررس موشکها
وپهپادهای
ایرانیست
ورژیم هار و
فاشیست تل
آویودربرابرحملات
ایران کاملا
آسیب پذیرمیباشد.
سوم ،حملات
ایران نشان
دادکه
اسراییل
ومتحدان آمریکایی
، انگلیسی ،
فرانسوی ،
آلمانی واُردنی
اش و ایضا
سیستم
"گنبدآهنین"
وسامانه دفاع
ضدموشکی کشتی
های آمریکایی
، انگلیسی
وفرانسوی
قادربه توقف
ویا نابودی
تمامی موشک ها
و پهپادهای
ایرانی
نیستند و به
رغم تلاش
متحدان اسراییل
، بیش ازدهها
موشک ایرانی
به فرودگاه و
تاسیسات دفاع
هوایی به شدت
محافظت شده
اسراییل ،
اصابت کردند
چهارم ،حمله
موشکی ایران
به اسراییل
غیرمنتظره نبود
، بلکه براساس
ماده ۵۱
منشورسازمان
ملل ودردفاع
مشروع ازحق
حاکمیت خود و
درپاسخِ
تجاوزبه
کنسولگری ایران
درسوریه
وکشتن هفت عضو
سپاه ، به
مثابه تجاوزبه
خاک ایران
صورت گرفت که
قابل درک
وپذیرفتنی
وموجّه بود
پنجم ، ایران
توانست بدون
برهم زدن ویا
خدشه وارد کردن
به روابط
استراتژیک
خود باشرق(چین
وروسیه) ویا
ضربه زدن به
آرمان
مبارزان
فلسطینی درغزه
ومحورمقاومت
درلبنان ،
سوریه ، عراق
ودریمن علیه
رژیم
صهیونیستی
وفاشیستی
وکودک کُش
اسراییل،
اقدام موفقیت
آمیزی انجام
دهد
ششم ،
دورنگهداشتن
ایالات متحده
آمریکا
ازحملات
موشکی و
پهپادی ایران
علیه اسراییل
ومهمتراز آن
محکوم نشدن
ایران درجلسه
شورای امنیت سازمان
ملل، که اخیرا
بنابر
درخواست
اسراییل برای
محکومیت
حملات ایران
تشکیل شده
بود، را می
توان
تاییدوبردرستی
عمل ایران صحه
گذاشت
هفتم،
اگرایران
پاسخ تلافی
جویانه
وقاطعی به بمباران
کنسولگری اش
درسوریه نمیداد
،
ماهیت فاشیستی
اسراییل برای
حمله دوباره
وچندباره به
مواضع ایران
چه درداخل وچه
درخارج
ازایران
گستاخانه تر و
وحشیانه
ترادامه
پیدامیکرد .
هشتم ،
وبالآخره
دراین زمانه
که جهان درحال
گذارازنظم تک
قطبی به سمت
جهان چندقطبی
ست ونشانه های
افول
ابرقدرتی
آمریکا روزبه
روزبرجهانیان
آشکارترمی
شود و
بریتانیای
کبیر فقط آوای
وحش سرمیدهد
و فرانسه
استعمارگرازقاره
آفریقا بیرون
انداخته میشود
و سرسپردگی
تهوع آور
دولتمردان
آلمانی به
آمریکا
واسراییل مایه
تمسخرمیگردد
و به علاوه
شکست کشورهای
عضو "ناتو" به
رهبری آمریکا
از روسیه
دراوکراین
وشکست و درماندگی
و سردرگمی
ارتش اسراییل
درغزه ،به نظرمیرسدکه
دردنیای
درحال
تغییرچنان
عرصه را بر راهزنان
بین المللی
تنگ کرده که
درآینده نزدیک
دیگر جایی
برای
استعمارگران وحشی
غرب باقی
نخواهد ماند.
***
اخلاق
امپریالیسم
نگاهی
به روابط
اسرائیل و
آمریکا
وحمله هفت
اکتبر جنبش
فلسطین
مقاله
ای که ازنظر
خوانندگان
گرامی گذرد
درنشریه
شماره ۳
پارابل، به
قلم سر دبیر
این نشریه سیاسی،
کایسا اکیس
اکمن
نویسنده
وخبرنگار
سرشناس سوئد،
در مارس ۲۰۲۴ منتشر
شده
است.نویسنده
دراین مقاله ماهیت
اخلاق دوگانه
امپریالیسم
درمورد حملات جنبش
مقاومت
فلسطین در ۷
اکتبر سال
گذشته علیه
قوای اشغالگر
را مورد نقد
وانتقاد قرار
می دهد وبه
افشای سیاستهای
امپریالیستی
واستعماری
غرب از جمله
دولت راست
افراطی سوئد
می پردازد.این
مقاله آموزنده
در چند بخش
درشماره های
نشریه توفان
الکترونیکی
منتشر می شود،
به این امید
که گامی ولو
کوچک در افشای
امپریالیستهای
غرب وروشنگری
در مورد نبرد جنبش
مقاومت
فلسطین
ووضعیت
اسفناک
فلسطین برداشته
باشیم.
هئیت
تحریریه
***
بخش یکم :رهبران غرب
با صحبت از۷ اکتبر تلاش
می کنند نسل
کشی در غزه را
توجیه کنند.
اما وقتی
امپریالیستها
میگویند که
به مردم اهمیت
میدهند - این
فقط یک چیز را
نشان میدهد .
آنها درشرف
جنگ هستند!.
یک چیز
واضح است.
آنچه در جریان
است جنگ بین
اسرائیل و
حماس نیست.
حتی جنگ
اسرائیل با
غزه هم نیست.
اما این جنگ،
نسل کشی کل
جهان غرب در
فلسطین است.
غرب در حال
تسلیح
اسرائیل،
حمله به یمن و
کشتن
فلسطینیان با
توسل به
گرسنگی دادن
مردم غزه و
باز پس گرفتن
کمک های خیره
ای از.سازمان
کمک و امداد
رسانی برای
پناهندگان در
سازمان ملل
متحد
است.علیرغم
اینکه سازمان ملل،
عفو بین الملل
و شخص پاپ از
جهان خارج می خواهند
که جنایات
جنگی را متوقف
کنند،علیرغم
اینکه
یونیسف،
سازمان حمایت
جهانی کودک زنگ
خطر را به صدا
درآورده است
که کودکان در
حال مرگ
هستند، زیرا
آنها چیزی جز
علف برای
خوردن ندارند
و چیزی برای
نوشیدن جز آب
باران کثیف
ندارند..اما
با این وجود
غرب به
سیاست های
نامتعارف
وغیرانسانی
اش ادامه می
دهد
چرا
چنین است؟
درخلال پنج ماه
اخیر حاکمان
کشورما، دولت
دست راستی
سوئد برای ما
داستان
سرایی کرده
اند. در
بیانیه ای که
دولت
صادرکرده است
چنین آمد که آنها
عمیقاً از
حملات ۷ اکتبر که
منجر به کشته
شدن حدود ۷۰۰ غیرنظامی و ۳۷۰ سرباز
اسرائیلی
شده، نگران
هستند و به
همین دلیل است
که اسرائیل حق
"دفاع از خود"
را دارد. همه
رهبران
سیاسی
غرب از
ماجرای ۷ اکتبر
بسیار متاثر
و شوک
فرورفته اند. رسانهها
ونظریه
پردازان ما چه
در قالب چپ
وراست ومنهای
برخی
استثنائات
اندک همه از
همین روش پیروی
کردهاند.
همه
آنها دقیقاً
ازلغت مشترکی
استفاده می کنند.لغت
حیوانی .
دقیقاً همان
عبارت "حمله
تروریستی
حیوانی" در
مهمترین
روزنامه های
سوئد، نظیر
افتون بلادت،
اکسپرسن،
داگنزنیهتر،
اسونسکا داگبلادت
وا ت سی....منتشر
شده است.
سیاستمداران
و دولتمردان
سوئد نیز نظیر
نخست وزیر
سوئد اولف
کریسترشون،
افرادی نظیر اولف
یانسون،اولف
لیندسون،
ورگان
یوهانسون،
مرتا
استنیوی،
کاشف ویرک،
ایوار آرپی،
گونار
هوکمارک،
مگنوس وشمار
زیادی از
سیاستمداران
و مفسران
دیگرهیچ یک در
بحثی که در سوئددر
گرفته است از
کلمه
"حیوانی" در
مورد بمباران
غزه توسط
اسرائیل
استفاده
نکرده است. این
درخالی است که
در حال حاضر
بیش از۳۰۰۰۰غیرنظامی،
عمدتا کودک،
جانباخته و ۷۰۰۰۰ زخمی شده
اند.
."وحشی"، طبق
فرهنگ لغت
آکادمی سوئد،
به معنای: ویژگی
حیوان،
حیوانی...
غیرارزش های
انسانی،فاقد
ارزش اخلاقی و
فکری .حیوانیت
محض.، وحشی، افسار
گسیخته...
تعریف می شود.
اما این رسانه
ها قهر
ستمدیدگان را
غیرانسانی می
گویند. به قهر
ظالم می گویند
گسترده. به عبارت
دیگر صنعتی
شده و در
نتیجه مدرن.
به
همین ترتیب،
اسرائیلیها
در متون خبری
به عنوان
قربانیان بیگناه وقتلعام
شده توصیف میشوند،
در حالی که
فلسطینیها
بدون دریافت
لقب بیگناه -
حتی اگر ۶ ساله باشند –
مردن تعریف می
شوند. اما از
سوی دیگر صدها
اسرائیلی بیگناه
توسط حماس قتل
عام می
شوند!ملاحظه
می کنید که با
چه ترفندی به
مسائل برخورد
می شود.
قهر جنبش
مقاومت
فلسطین را
ترور، پست
بنیادگرا،
وحشیانه،
وحشتناک می
نامند –لیکن خشونت
اسرائیل را
درقالب
گزارشی
به شکل به
ضرر،منفعل،
بدون صفت یا
در داخل نقل
قول توصیف شده
است، همانطور
که در این
جمله از خبرگزاری"
آومانی" پس از
کشتار صدها
فلسطینی در یک
صف غذا در ۲۹ فوریه چنین
بیان شده است :
" طبق گروه
تروریستی
حماس که بر
غزه حکومت می
کند، تیر
اندازی به صف
غذا آن را به
عنوان "قتل
عام" توسط
اسرائیل توصیف
می
کند".تقریباً
همه جامعه از
این زبان استفاده
می کنند، از
جمله
سیاستمداران
چپ و روزنامه
های جایگزین
مانند ، که
مدیر عامل آن
بریت
استاکستون از
همه می خواهد
که از اشتراک
گذاری تصاویر
قربانیان درغزه
خودداری کنند:
"توصیه من این
است که از سیستم
خارج شویم و
چشمانمان را
بیشتر به سمت
هر یک معطوف
کنیم. دیگر»
سپس «اسلامگرایان
بنیادگرا» میتوانند
از مستندسازی
جنایات جنگی
بهره ببرند.
استاکستون در
میدان مین دیجیتال:
«به اشتراکگذاری
را متوقف
کنید، اما
ازواکنش دست
نکشید» ی
سیاستمدارانی
که اسرائیل را
محکوم میکنند،
اغلب این کار
را محدود و
قانونی انجام
میدهند.
عباراتی
مانند
"غیرقانونی"
و همزمان با
استفاده از
احساسات برای توصیف
دیدگاه خود
نسبت به گروه
های فلسطینی، که
می توانند به
صراحت بگویند
"از آن
متنفرند".
فلسطینی ها به
دلیل اشغال
غیرقانونی
اسرائیل
آواره می
شوند. پایان
اشغال برای
صلح و راه حل
دو کشوری لازم
است (و نه، من
از حماس
متنفرم، پس آن
را امتحان
نکنید
تقریباً تمام جامعه مستقر از این زبان استفاده میکنند، از جمله سیاستمداران چپگرا و روزنامههای آلترناتیوی مانند بلانکسپوت ، که مدیر عامل آن بریت استاکستون از همه میخواهد که از اشتراکگذاری تصاویر قربانیان در غزه خودداری کنند: «توصیه من این است که از سیستم خارج شویم و چشمهایمان را بیشتر به سمت هر یک معطوف کنیم. وگرنه «اسلامگرایان بنیادگرا» میتوانند از مستندسازی جنایات جنگی سود ببرند. حتی سیاستمدارانی که اسرائیل را محکوم میکنند، اغلب این کار را با عبارات محدود و قانونی بهعنوان «غیرقانونی» انجام میدهند و در عین حال از احساسات برای توصیف دیدگاه خود نسبت به گروههای فلسطینی استفاده میکنند، همانطور که به صراحت میگویند. که آنها از حماس متنفرند...ودیگر آن را امتحان نکنید!
می توان
پرسید چه چیزی
باعث این
استاندارد دوگانه
می شود. چگونه
است که همان
رهبرانی که نه
تنها در سکوت
خود نظاره گر
بودند، بلکه
در کشتار بیش
از ۴۰۰۰۰۰ غیرنظامی
در یمن و ۳۰۰۰۰ غیرنظامی
در غزه نقش
داشتند -
ناگهان خود را
عمیقاً نگران
و متاثر از
کشته شدن ۷۰۰ نفر اعلام
کردند؟چگونه
می توانند به
برخی اهمیت
دهند، درحالی
که به بسیاری
اهمیت ندهند؟
آیا این
اخلاق دوگانه
نژادپرستی
است؟ آیا
همانطور که
تئوری غالباً
مورد استناد
جودیت باتلر
در مورد زندگی
های سوگوار
نشان می دهد،
این است که
برخی از آنها
بیشتر از
دیگران
هستند؟
بنابراین،
طبق این
توضیح،
رهبران غرب
صدها میلیارد
دلار صرفاً به
دلیل احساسات
خرح می کنند -
زیرا آنها به
افراد خاصی "
اهمیت می
دهند"..
وقتی
امپریالیست
ها می گویند
که به مردم
اهمیت می دهند
- پس این فقط یک
چیز را نشان
میدهد . آنها
در آستانه به
پا کردن آتش
یک حنگ هستند.ادامه
در شماره
آینده
***
آیا
بازدارندگی
ایران تثبیت
شد؟
اسکات ریتر،
تحلیلگر
آمریکایی که
از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ بازرس
سازمان ملل در
بخش سلاحهای
کشتار جمعی
بود، در واکنش
به حمله ایران
با انتشار
ویدیویی در
فضای مجازی
گفت:
«اسرائیل
فکر میکرد میتواند
بدون هیچ
تبعاتی به
ایران حمله
کند. اکنون
دیگر چنین
نیست. در حال
حاضر مقامات
اسرائیل در
حال ارزیابی
خسارات وارده
به پایگاههای
خود بوده و
این را
دریافتهاند
که ایران
عامدانه
تصمیم گرفت
اقدام فوقالعاده
مرگباری علیه
اسرائیل
انجام ندهد.....
ایران
با این حمله
پیامی به رژیم
اسرائیل و همچنین
آمریکا ارسال
کرد و نشان
داد میتواند
حمله به
«نواتیم» و
«رامون» را «در
هر کجای
اسرائیل و خاورمیانه
اجرا کند.
آمریکا و
اسرائیل هم در
مقابل هیچکاری
نمیتوانند
بکنند. این
یعنی
بازدارندگی.
این یعنی در
آینده هرگاه
آمریکا و
اسرائیل
بخواهند اقدامی
علیه ایران
انجام دهند،
باید ابتدا
تبعاتش را در
نظر بگیرند،
زیرا میدانند
ایران توان
حمله به هر
هدفی در هر
نقطهای از
منطقه را
دارد. هیچکس
هم نمیتواند
آنها (ایران)
را متوقف کند.»
این
تحلیلگر
درباره
اقدامات
احتمالی رژیم
اسرائیل در
واکنش به حمله
موشکی و
پهپادی ایران
به سرزمینهای
اشغالی گفت:
«اسرائیلیها
امروز پس از
مواجهه با
خسارات وارده
درخواهند یافت
که هیچ نقطهای
(از اراضی
اشغالی) از
حمله موشکهای
بالستیک
ایران در امان
نیست. اسرائیل
میداند هر
تشدیدی در تنشها
مساوی نابودی
اسرائیل است.
احتمالا
اسرائیل به
حمله ایران
پاسخ متقابل
نخواهد داد و
با اقدامات
ایران، از
پاسخ
بازداشته شده
است.
میتوان
گفت که عملیات
«وعده صادق» نهتنها
برای ایران،
بلکه برای
تمام جهان
بسیار موفقیتآمیز
بوده است؛
زیرا
بازدارندگی
ایران اکنون
واقعیتی است
که میتواند
آمریکا و
اسرائیل را
کنترل کند...
.»
این
تحلیل نشان می
دهد که
تبلیغات غرب
مبنی بر
بیهوده بودن
اقدام تلافی
جویانه و شکست
حمله نظامی
ایران حرف
مفتی است برای
مهندسی افکار
عمومی.
تکرار
«رهگیری ٩٩
درصدی پهپادی
وموشکی ایران»
دررسانه های
غرب یک جنگ
هیبریدی
تبلیغاتی و خوراک
افکارعمومی
برای پیروز
جلوه دادن
رژیم صهیونیستی
اسرائیل و
متحدین غربی
اش است که در
باتلاق نبرد
غزه و اوکراین
فرورفته
و شکست خورده
اند.
اما
اگر از سطح به
عمق قضیه
متمرکز شویم
سوای اینکه
چه نوع
حکومتی در
ایران بر مسند
قدرت است وحتی
اگر ٢ موشک در
اسرائیل فرود
آمده باشد این
نتیجه منطقی
حاصل می آید
که حملات بیسابقه
ایران به
اراضی اشغالی
و شکستن
افسانه
قدرقدرتی اسرائیل،
نقطه تحول
مهمی در نبرد
طوفان الاقصی
و به نفع گروههای
مقاومت
فلسطینی
است.وازهمین
منظر است که برعکس
اپوزیسیون
تقلبی ایران
که از طریق
شبکه اسرائیل
اینترناشنال
تغذیه می شود
پیامدهای این
حمله فشاری بر
رژیم صهیونیستی
اسرائیل برای
توقف نسلکشی
درغزه خواهد
بود، بهویژه
اینکه آمریکا
و همپیمانانش
پی برده اند
هرگونه تنش
درمنطقه، جنگ
گسترده منطقهای
را به وجود
خواهد آورد که
پایگاهها و
منافع آنها
طی این جنگ
امن نخواهند
بود.
چپ
های لیبرال و
شبه ترتسکیست
وطنی وحامیان
تئوری جنگ
«دوقطب
ارتجاع» که
درقبال حمله ٧
اکتبر طوفان
القصی و ضربه
سهمگین
استراتژیک بر قوای
اشغالگر
صهیونیست، آن
را محکوم یا
سکوت پیشه
کرده و
همینطور در
قبال حمله
نظامی به سفارت
ایران در دمشق
خاموش بوده و
یا حتی به استقبال
از آن
پرداختند؛
امروز اما
درجبهه نظم در
حال افول غرب
به صف
شدند،حمله
موشکی ایران
را به ریشخند
می گیرند و
براساس ذهنی
گری «انقلابی»
آن را اقدامی
برای «ممانعت
از انقلابی که
درایران
درجریان است»
ارزیابی می
کنند!!؟
چنین
اپوزیسیونی
که نه تحلیل
مشخصی از
ماهیت رژیم و
اوضاع داخلی
ایران دارد،
نه تضادهای
منطقه ای و
جهانی و
تحولات عظیم
جهانی را می
فهمد و فقط به
تکرار
شعارهای بی
حاصل خودرا
مشغول کرده
است،
اپوزیسیون
زنده، واقعی،
مردمی و تاثیر
گذار
نیست،بلکه
دنباله رو و زائده
سرمایه داری
نئولیبرال و
امپریالیسم وصهیونیسم
است وهروز به
ساز رسانه های
پرو غرب کوک
می شود وبرای
خودنمایی به
میدان می آید.
این
اپوزیسیون که
جامه چپ هم
برتن کرده،
اپوزیسیونی
درحال مرگ و
اضمحلال است،
نبودش بنفع توده
مردم و مبارزه
طبقه کارگر
است وجزاین نیست.
***
آیا ایران
اورانیوم غنیشده
کافی برای
ساخت ۳ سلاح هستهای
را در اختیار
دارد؟
نشریه
واشنگتنپست
آمریکا به نقل
از مقامات
سابق و فعلی
این کشور
گزارش کرده
است که ذخایر
اورانیوم غنیشده
ایران برای
ساخت دستکم ۳ بمب
هستهای کافی
است و تهران
میتواند ظرف
مدتی کوتاه از
چند روز تا
چند هفته غلظت
آنها را تا
درجه
تسلیحاتی
برساند. این
مقامات گفتهاند
با این وجود،
تولید نسخه
اولیه یک سلاح
هستهای پس از
تصمیم قطعی
برای رفتن بهطرف
بمب میتواند
تا شش ماه طول
بکشد. در همین
حال غلبه بر
چالشهای
ساخت کلاهک
هستهای قابل
نصب بر روی
موشک شاید دو
سال یا بیشتر به
درازا
بیانجامد. آژانس
بینالمللی
انرژی اتمی در
گزارش آخرین
سفر بازرسان
خود به ایران،
با اشاره بهتجهیزات
تازه نصب شده
در مرکز فردو
آورده بود که
تولید
اورانیوم
غنیسازی شده
ایران در مدتی
کوتاه میتواند
دو برابر شود.
امری که بهگفته
کارشناسان
ایران را بیش
از هر زمان
دیگری در
تاریخ این
کشور به
توانایی
تولید تسلیحات
هستهای
نزدیک کرده
است. واشنگتن
پست به نقل از
دهها مقام
آژانس بینالمللی
انرژیاتمی،
مسئولین اسبق
و فعلی آمریکایی
و همینطور
مقامات
اطلاعاتی و
امنیتی اروپایی
که نخواستند
نامشان فاش
شود گفته است
که اجماع نظر
درباره
برنامه هستهای
ایران بر این
قرار گرفته که
تهران «آهسته
اما پیوسته
پیشروی میکند
و وسایل لازم
را برای یک
سلاح در آینده
جمع میکند.
هرچند [در حال
حاضر] هیچ
حرکتی برای
ساخت آن انجام
نمیدهد.» منبع:یورونیوزپ.
ن: گیریم که
چنین باشد و
ایران هم
دارای چند
سلاح اتمی
شود. معلوم
نیست چرا
رسانههای
غربی نظیر
واشنگتنپست
و نیویورکتایمز
و اشپیبگل و
بی بی سی.....
اینهمه
با سراسیمگی و
هراسان این
خبر را منتشر
کردند. آیا این
رسانهها با
ماهیت مهیب
این سلاح مخرب
مخالفند یا با
صاحبان این
سلاح. بنظر میرسد
غرب و رسانههای
مرتبط هیچ
مخالفتی با
سلاح اتمی
ندارند و اما
انحصارش باید
در دست خودشان
باشد.به زبان دیگر
داشتن سلاح
اتمی برای
خودشان خوب
است اما برای
دیگران بد!
از
منظر انقلابیون
چپ و کمونیستها
سلاح اتمی
مخوفترین و
ضد بشرترین
سلاحی است که
تاریخ بشری بخود
دیده است.
آمریکا
نخستین کشوری
بود که از این
سلاح علیه
مردم ژاپن
استفاده کرد و
فاجعه افرید. اکنون
خلع سلاح اتمی
و نابودی این
سلاح صحیحترین
شعار برای
ممانعت از
کشتار جمعی و
تامین صلح در
جهان است.
اما
خلع سلاح اتمی
ابتدا باید در
کشوری شروع شود
که خود دارای
بزرگترین
زرادخانه
اتمی در جهان
است و علاوه
برآن سابقه
جنایت بار و
ننگینی در
استفاده ازآن
دارد. بهعبارت
روشنتر خلع
سلاح اتمی
باید از
آمریکا آغاز
شود. اما
واقعیات
کنونی امروز
جهان طور
دیگری است و
فقط با نیت
خیر اومانیستی
و حتا شعار
صحیح نمیتوان
سیاست تعیین
کرد و به جنگ
دشمن بیرحم و
ریاکار رفت. واقعیت
این است اگر
برای هر کشور
مفروض تحت محاصرهای
داشتن سلاح
اتمی یک امر
بقا؛ و
بازدارندهای
محسوب میشود
آن کشور نیز
حق دارد که
مسلح بهچنین
سلاحی شود. این حق
یعنی احترام
بهتساوی
حقوقملل. اگر
آمریکا و
اسرائیل،
فرانسه،
انگلیس، چین،
هندوستان،
پاکستان....
دارای چنین
حقیاند
آنوقت
کشورهایی
نظیر کره
شمالی ،
ونزوئلا ،
ایران و کوبا
و هر کشور
دیگری نیز صرف
نظر از ماهیت
حکومت سیاسی
آن کشور میتوانند
و حق دارند
برای موجودیت
خود دست به تولید
سلاح اتمی
بزنند. اینکه
غرب اینهمه از
تولید
احتمالی سلاحاتمی
ایران میهراسد
و جنجال به پا
میکند فقط
بخاطر امر
بازدارندگی
این سلاح در
دست دشمن است
و نه امر
انسانی. غرب
از داشتن ۴٠٠
کلاهک اتمی
اسرائیل
حمایت میکند
و مخالف
هرگونه
بازرسی آژانس
بینالمللی
اتمی در این
کشور جعلی و
جنگ افروز است،
اما در مورد
سهکلاهک
احتمالی اتمی
ایران اینهمه
مخالفت و جنجال
به راه میاندازد.
آیا همین امر
نشان نمیدهد
که زمان آن
رسیده که
ایران نیز از
کنترل سازمان
انرژیاتمی
خروج کند و
تیر خلاص را
به اما و
اگرها بزند و
به تقویت
بازدارندگی
خود مبادرت
ورزد؟
***
اعتراض
پرستاران
شهرهای مختلف
ایران به اضافهکار
اجباری
مهاجرت
«سه هزار
پرستار» از
ایران در سال
گذشته؛نتیجه
سیاست
ویرانگر
نئولیبرالی و
سرکوب دستمزد
است
خبرگزاری
ایلنا روز
شنبه اول
اردیبهشت،
خبر داد که
پرستاران
بیمارستانها
در شهرهای
مختلف ایران، کمپینهایی
در اعتراض به
«اضافهکار
اجباری» راهاندازی
کردهاند.
از
جمله اعتراضها
به اضافهکار
اجباری،
شکایت برخی از
پرستاران در
مشهد به دیوان
عدالت بوده
است.
همچنین
حدود ۲۰۰
پرستار
بیمارستان
شهید رجایی
شیراز در اعتراض
به «شیفتهای
زیاد و مبلغ
بسیار ناچیز
اضافهکار
اجباری»،
«درخواست عدم
اضافهکار
اجباری را پر
کردهاند».
بر
اساس این
گزارش،
پرستاران
معترض میگویند
دیگر حاضر
نیستند به
اضافهکار
اجباری که
«بیگاری صرف»
است، تن بدهند.
ایلنا
اشاره کرد که
حق اضافه کار
اجباری
پرستاران
«بسیار ناچیز
و رقمی بین ۱۶ تا ۲۰ هزار
تومان برای هر
ساعت کار» است.
در این
ارتباط، به
نوشته وبسایت
«جماران»، یک
عضو کمیسیون
بهداشت و
درمان مجلس
شورای اسلامی
با اشاره به
اینکه خروج
پرستاران و
کادر درمان
«یکی از
معضلات و چالشهای
جدی حوزه
بهداشت و
درمان در
آینده خواهد بود»
گفت: تعداد
پرستاران ما
کم است و گامی
که مجلس برای
رضایتمندی
پرستاران
برداشت، بحث
تعرفهگذاری
خدمات
پرستاری بود
اما این تعرفهگذاری
نه تنها با
پرداخت
مناسبی صورت
نگرفت بلکه بهموقع
هم انجام نمیشود.
محمدعلی
محسنیبندپی
افزود: «به
واسطه گردشگر
پذیر بودن غرب
استان
مازندران،
خصوصا نوشهر،
چالوس و کلاردشت،
حجم کاری
پرستاران در
منطقه ما بسیار
زیاد است و
بیمارستان از
نظر مالی بهشدت
با مشکل مواجه
است.» او اضافه
کرد: «حجم کاری
بالا، پرداخت
با تاخیر و
تعداد کم
نیروها و حجم
بیمارانی که
به این بیمارستان
مراجعه میکنند،
باعث
نارضایتی
نسبی شده است.»
این
نماینده مجلس
شورای اسلامی
همچنین گفت: «هزینههای
بیمارستان با
تعرفههای
پایین دولتی و
با پرداخت
حداقل ۸ ماه
تاخیر توسط
سازمانهای
بیمهگر، طلبهای
انباشته
دانشگاه علوم
پزشکی
مازندران و بیتوجهی
مسئولین باعث
شده است که
حجم کار پرستاران
افزایش یابد.»
محمدعلی
محسنیبندپی
با تاکید بر
این موضوع که
«وضع جامعه
پرستاران
اصلا خوب
نیست» افزود
که بیتوجهی
مسئولان در
این زمینه بهوضوح
مشخص است.»
پیش از
این،
ابوالقاسم
ابوطالبی،
عضو شورای عالی
نظام
پرستاری، در
روزهای
پایانی سال گذشته
وضعیت مهاجرت
پرستاران از
ایران را در
«مرز بحران»
توصیف کرده و
خواستار
یافتن راهکار
برای آن شده
بود. او با
اشاره به
آموزش حدود ۱۰ هزار
نیروی
پرستاری در
سال افزوده
بود که در سال ۱۴۰۱،
نزدیک به سههزار
پرستار
مهاجرت کردند.
بهگفته
مسئولان
وزارت
بهداشت، مقصد
مهاجرت پرستاران
طیف وسیعی از
کشورها شامل
همسایگان ایران
و حوزه خلیجفارس
تا کشورهای
غربی،
اروپایی و
آفریقای
جنوبی را در
بر میگیرد.
پرستاران
از جمله اقشار
زحمتکشی
هستند که در سالیان
اخیر با
اعتراضات و
تجمعهایی،
نارضایتی
خود را بهمسئولان
نظام نشان
داده و
خواستار
رسیدگی بهمطالبات
برحق خود شدهاند.
این
اعتراضات در
برخی موارد با
برخوردهای
سرکوبگرانه و
غیر قانونی،
از قبیل ۶ ماه
انفصال از
خدمت معترضان
شده است.ریشه
این بحران و
اعتراضات
پرستاران
ایران در
خصوصیسازی
بیمارستانهای
دولتی، تعدیل
کادر درمانی
(از پزشک و
پرستار گرفته
تا کارمند و
کارگر)، کاهش
و انجماد دستمزدها،
اضافه کاری
اجباری، کاهش
انجام خدمات
تمیزکاری
توسط شرکتها و
مقاطعهکاران
خصوصی و …
عملاً
بیمارستانها
و کل نظام
درمان را به
تجارتخانهای
تبدیل کرده که
تنها و تنها
افزایش نرخ
استثمار و کسب
سود حداکثر را
مدّ نظر دارد.
جان انسان
فدای سود
حداکثر است.
علل مهاجرت
پرستاران ایران
بهممالک
اروپایی و
خلیجفارس را
باید در سرکوب
شدید دستمزد و
سیاستهای
نئولیبرالی
دید که امروز
در سراسر جهان
حاکم است.
مهاجرت از
کشور چاره کار
نیست، همین سیاست
در کشورهای
اروپایی در
شکل دیگری
دمار از
روزگار
پرستاران
درآورده
استرسکاری،
بیماریهای
جسمی و روحی
را در این
ممالک گسترش
داده است.
مبارزه
متحد
پرستاران و
تداوم این
مبارزه در شکل
سارمانیافته
علیه تعرض
سیاست ریاضت
اقتصادی و
دولت مجری این
سیاستهار
سرمایهداری
راهگشای این
مبارزه صنفی
است. بدون
متحد شدن همه
اقشار ولایههای
زحمتکش در
سایر شاخههای
تولیدی و
خدماتی و تشکل
سراسری امکان
عقبراندن کارفرمای
نئولیبرال
بسیار ضعیف
است. بکوشیم متحد
شویم!
***
درجبهه
نبرد طبقاتی
اخبار،
گزارشات و
اعتراضات
کارگری
فروردین ماه۱۴۰۳
سالی که
نکوست از
بهارش پیداست!
هر
سال قبل از
شروع بهار با
تعیین حداقل
دستمزدی
چندین برابر
زیر خطفقر،
به کارگران و
زحمتکشان
هشدار آمدن
سالی سختتر
از سال قبل
داده میشود،
هر چند که در
گفتار درمانی
مسئولان حکومتی
بشارت رفاه و
گشایش در
زندگی به زبان
آورده میشود.
وزیر
کار (تو بخوان
سرمایه) و تیم
همراهش در شورایعالی
کار (سرمایه
صحیحتر است)
قبل از آغاز
بهار با تعیین
دستمزدی که کفاف
یکهفته را
نیز نمیدهد،
و سقوط
بلاواسطه
ارزش ریال در
مقابل ارزهای
خارجی، به
کارگران و
زحمتکشان
فهماندند که
بدون آمادگی
برای مبارزه
سخت طبقاتی،
نمیتوان بهگرفتن
حقوق حقه خود
امیدی داشت.
اگرچه
سرمایهداران
و حکومت حامی
سرمایه از بعد
از انتخابات،
سرکوب دستمزد
و سرکوب
فعالان صنفی
کارگری و
فرهنگی را در
دستور کار خود
قرار دادند،
ولی کارگران
نیز با درایت
قابل توجهای
بهمبارزه با
حداقل مزد
تعیین شده از
طرف «بردهداران
مدرن»،
پرداختند و
پویش مزد ۱۵
میلیونی را
پیش کشیدند و
تا تقاضای
استیضاح وزیر
کار را نیز
پیش رفتند. اگر
چه ۱۵ میلیون
نیز به خطفقر
۳۰ میلیونی
نمیرسد ولی
پویش ۱۵
میلیونی
مبارزهای
صنفی است که
حکومت و
سرمایهداران
را به چالش
کشاند و نوید
مبارزهای
متشکل در سال
۱۴۰۳ را به
کارگران داد
که امید بخش
است. طرح
استیضاح وزیر
از طرف
کارگران نیز
مسئلهای
جدید است که نشان
داد میتوان
علیه
بالاترین
مقامهای
دولتی نیز بهصورت
تبلیغی و
قانونی طرح
شکایت کرد که
خود موضوعی
برجسته و قابل
توجه است که
تاکنون مطرح نشده
بود. پویش
حداقل دستمزد
۱۵ میلیونی و
طرح استیضاح
وزیر کار،
ریختن آب در
لانه و خوابگه
مورچگان بود.
در
سال ۱۴۰۲ فقط
در استان
تهران ۴۱۴
کارگر بر اثر
حوادث محیطکار
کشته شدند و
در سال جدید
نیز در سطح
کشور نزدیک به
۳۰ کارگر کشته
و بسیاری
مصدوم شدند که
البته، حوادث
محیطکار را
میبایست با
تشکلپذیری و
مبارزه برای
ایجاد شرایط
ایمنی و بهدست
آوردن آموزشهای
لازم، بهحداقل
ممکن برسانیم.
اگر چه
کارفرمایان
با فقیر سازی
و عدم ایجاد
شرایط ایمنی
لازم برای ما
کارگران مشکل
آفرینی میکنند
ولی ما میبایست
با تلاش برای
فراگیری و
مبارزه برای
بدست آوردن
شرایط ایمن در
محیط کار، بهجنگ
حوادث ناگوار
در محیط کار
برویم.
کارفرمایان
و سیاستهای فقیر
ساز
نئولیبرالی
علاوه بر
ایجاد شرایط ناایمن
در محیطکار،
به روح و روان
کارگران نیز
حمله میکنند
و با ایجاد
ناامیدی عدهای
از کارگران را
از چرخه تولید
خارج میکنند
و به بزهکاری
میکشانند و
یا باعث و
بانی خودکشی
عدهای از
کارگران و
زحمتکشان میشوند.
ولی چاره
کارگران در
تشکلیابی و
ایجاد روح
مبارزه در
میان خود و
دیگر کارگران
است تا به
مبارزه علیه
نظام کثیف
سرمایهداری
و زالوهای
حاکم بر آن
بپردازیم و به
حقوق حقه خود
برسیم.
در
مقابله با
مبارزه متشکل
کارگران و
زحمتکشان،
علاوه بر
سرمایهداران
و حکومت حامی ایشان،
منحرفان
سیاسی،
ناامیدان و نا
آگاهان نیز
وجود دارند که
اگر با سیاستها
و شعارهای از
روی نا امیدی،
سازشکارانه،
هوچیگرانه،
عصبی مابانه و
خشمگینانه
مبارزه نکنیم
و سیاست و
شعارهای راستروانه
و یا چپروانه
آنان را افشاء
نسازیم ضربه
این دشمنان با
ظاهر دوست از
ضربه دشمنان
آشکار بر
مبارزات
طبقات زیرین
جامعه کشندهتر
خواهد بود.
همانگونه که
در گذشته نیز
با مبارزات
چریکی دهه چهل
شمسی و یا
آشوبگری سال
۱۴۰۱ با نام
(زن، زندگی،
آزادی) بهمبارزات
کارگری ضربه
وارد شد. آنچه
ما را به سرمنزل
مقصود و زندگی
شایسته خواهد رساند
مبارزه
متشکل، متحد و
آگاهانه تحت
رهبری سازمانهای
صنفی و سیاسی
میباشد. در
فروردین ماه
مبارزات
کارگران و
زحمتکشان
ادامه یافت که
در ذیل بهبخشی
از این
اعتراضات اشاره
میکنیم.
***
نفت، گاز
و پتروشیمی
۵ فروردین
کارگران
شرکت نفت فلات
قاره ایران در
جزیره خارک در
اعتراض بهعدم
توجه و رسیدگی
به
مطالباتشان
مجدداً در محل
کار دست بهتجمع
اعتراضی زدند
و خواستار
«حذف کامل سقفحقوق،
حذف تفکیک
نادرست مشاغل
در مناطق عملیاتی،
حذف محدودیت
حقسنوات
بازنشستگی،
عودت کسورات
مازاد مالیات،
اجرای کامل
ماده۱۰ با
وجود ظرفیتهای
قانونی و
اختیاراتی
مانند افزایش
درصد گرید و
اپریزال و عدم
دستدرازی بهصندوق
بازنشستگی
نفت» شدند.
۱۰ فروردین
کارکنان
شرکت نفت فلات
قاره ایران
منطقه عملیاتی
لاوان در
اعتراض بهعدم
رسیدگی بهمطالبات
خود در ادامهی
تجمعات صنفی
قبلی، اولین
تجمع
سال۱۴۰۳خود را
شکل داده و
خواستار
«برکناری
نفوذیها و
مدیران
نالایق، حذف
سقف حقوق،
اصلاح کف حقوق،
حذف محدودیت
بر حق سنوات،
اجرای کامل ماده
۱۰، پرداخت بکپی
ماده ۱۰، عدم
تفکیک مشاغل
در مناطق
عملیاتی و
توقف دستاندازی
به صندوق
بازنشستگی
نفت» شدند.
۱۴
فروردین
کارکنان
رسمی عملیاتی
در شرکتملی
حفاری ایران
در اعتراض بهتعیین
سقف حقوق و
دیگر
مطالباتشان
دست بهتجمع
اعتراضی در
محل کار خود
زدند و
خواستار فوری
«برکناری
نفوذیها و
مدیران
نالایق و
فاسد، حذف سقفحقوق،
اصلاح کفحقوق،
حذف محدودیت
حقسنوات
بازنشستگی،
اجرای کامل
ماده۱۰ ،
پرداخت بکپی
ماده۱۰، عدم
تفکیک مشاغل
در مناطق
عملیاتی و ...»
شدند.
۲۴ فروردین
کارکنان
رسمی عملیاتی
شاغل در شرکت
نفت فلات قاره
در لاوان دست
بهتجمع
دیگری زده و
پیگیر
مطالباتشان
شدند. کارگران
رسمی از مهر
ماه گذشته
اعتراضات
سراسری خود را
آغاز و هر
هفته در شرکتهای
مختلف نفتی
تجمع میکنند.
۳۱
فروردین
کارگران
رسمی عملیاتی
شرکت نفت فلاتقاره
شاغل در لاوان
در محل کار
خود دست بهتجمع
اعتراضی زدند
و خواستار
توجه و رسیدگی
به
مطالباتشان
شدند. اهم
مطالبات
کارگران نفتی
« «حذف کامل سقفحقوق،
اصلاح کفحقوق،
حذف نفوذیها
و مدیران
نالایق، حذف
تفکیک نادرست
مشاغل در
مناطق
عملیاتی، حذف
محدودیت حقسنوات
بازنشستگی،
عودت کسورات
مازاد مالیات،
اجرای کامل
ماده۱۰،
پرداخت بکپی
ماده ۱۰، عدم
تفکیک مشاغل
در مناطق
عملیاتی،
استرداد
مازاد مالیات
کسر شده،
اصلاح روش اخذ
مالیات در
مناطق عملیاتی
و عدم دستدرازی
بهصندوق
بازنشستگی
نفت» میباشد.
فولاد
۱۸
فروردین
کارگران
گروه ملی
فولاد اهواز
که در جریان
اعتراضات
اخیر از
ابتدای سال از
کار اخراج شدهاند،
برای پیگیری
بازگشت به کار
خود و به نشانه
اعتراض به
احکام اخراج،
قصد برپایی
چادر و تحصن
مقابل شرکت را
داشتند که با
حمله و هجوم
بیشرمانه
ماموران
حراست روبرو
شدند. براساس
گزارش منابع
کارگری،
مدیران
مجموعه گروه
ملی با عدم
تمدید
قرارداد ۱۵
نفر از
کارگران از
جمله «مسعود
نواصر، سعید
حلوایی، حسین
رضایی، مرتضی
اکبریان،
امید فرهادی
زاده، مهدی
گوبالی زاده، حسین
غزلاوی،
عبدالله
چریکی، قاسم
توانگر، علی
سیاحی، جابر
عبیاوی، جاسم
غلامی» عملاً
موجبات اخراج
این کارگران
را فراهم
آورده است. همچنین
برخی دیگر از
کارگران حاضر
در اجتماعات
سال گذشته
گروه ملی
فولاد نیز بهمجموعه
استادیوم
الغدیر (متعلق
به گروه ملی فولاد)
مامور شدند که
با وجود تخصص
فنی اغلب این
کارگران، این
اقدام عقلانی
و در راستای
استفاده حداکثری
از تخصص و
توان کارگران
بهنظر نمیرسد.
«کریم سیاحی،
امین صداقتفر،
ایمان حاجیزاده،
فرهاد
اکبریان،
میثم قنواتی،
رضا نگراوی،
محمد الهایی،
سید تقی حسن
زاده، عبدالله
درویشی، سید
علی موسوی،
بهزاد
علیخانی،
میلاد
شاهمرادی،
ابراهیم
بناری، یوسف
حردانی، ناصر
منصوری»، از
جمله این
کارگران
هستند. سندیکای
کارگران
فلزکارمکانیک
ایران با
انتشار اطلاعیهای
حمایت خود را
از کارگران
اخراجی اعلام
داشت و خواهان
بازگشت این
کارگران بهکار
شد. در این
اطلاعیه آمده
است: «سفره همه
کارگران یکی
است و گرسنگی
یک خانواده
کارگری،
گرسنگی همه
کارگران است.»
۲۹ فروردین
کارگران
اخراج شده
گروه ملی
صنعتی فولاد و
تعدادی از
کارگرانی که
به اجبار و
تحت عنوان مامور
بهخدمت از
محل کار خود
به ورزشگاه
غدیر اهواز تبعید
شدهاند، در
اعتراض به
اخراج
کارگران حقخواه
فولاد مقابل
ورودی شرکت
دست بهتحصن
زدند و
خواستار
بازگشت بهکار
همه کارگران
اخراجی و
بازگشت بهمحیط
شرکت برای
کارگران
تبعید شده به
ورزشگاه
غدیر، شدند و
اعلام داشتند
که: «در صورت
عدم لغو احکام
اخراج و تبعید
از محل
کارشان، در
تهران و مقابل
مدیریت بانکملی
ایران دست به
اعتراض
خواهند زد.»
راه آهن
۱ فروردین
کارگران و
کارکنان
نگهداری خط و
ابنیه فنی راه
آهن خراسان در
اعتراض بهعدم
پرداخت حقوق و
مزایای آخر
سال خود دست
از کار کشیدند
و نخستین
اعتصاب
کارگری در سال
جدید را رقم
زدند. کارگران
خواستار رفع
تبعیض در پاداش،
حقوق و مزایای
مزدی نسبت بهکارگران
رسمی و
قرارداد
هستند.
کارگران پیمانی
راه آهن از
مزد کمتر
برخوردارند و
از مزایایی که
کارگران رسمی
و تجمیعی میگیرند،
محروم هستند.
این موضوع در
کنار حداکثر
پرداختی ۶ تا
۷میلیون
تومانی به این
کارگران از
عوامل اصلی
اعتصاب
کارگران این
بخش در سال
گذشته بوده
است. مشکلات
معیشتی و عدم
توجه دولت و
دستگاههای
مربوطه بهمشکلات
کارگران باعث
شده است تا
تجمعات اعتراضی
و اعتصاب در
بخشهای
مختلف بهصورت
منظم پیگیری
شود
۷ فروردین
کارگران و
کارکنان
نگهداری خط و
ابنیه فنی راه
آهن لرستان در
اعتراض بهحقوق
معوقه خود دست
به اعتصاب
زدند و بهصورت
نمادین سفره
خالی سال نو
پهن کردند.
شرکت تراورس
که یکی از
بزرگترین
شرکتهای
خصوصی میباشد
هم اکنون حقوق
بر حق کارگران
را پرداخت نمیکند.
این شرکت در
کرج، هرمزگان،
لرستان،
زاگرس،
خراسان و ... فعالیت
دارد۷۰ درصد
حقوق دریافتی
کارگران برای
اجارهبها
صرف میشود
شهرداری
۱۲ فروردین
سندیکای
کارگران شرکتواحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
با انتشار اطلاعیهای
اعتراض خود را
بهعدم
موافقت
مسئولان
قضایی با
مرخصی حسن
سعیدی اعلام
داشت. در بخشی
از این
اطلاعیه آمده
است: «مخالفت
با مرخصی و
آزادی مشروط
حسن سعیدی با
وجود سپری شدن
بیش از یکسوم
دوران حبس،
کینهتوزی و
ظلمی آشکار
نسبت به اینکارگر
زندانی و
خانواده
ایشان میباشد
و از هیچگونه
وجاهت قانونی
طبق قوانین
خودشان نیز
برخوردار
نیست و بشدت
محکوم است.»
گروهی از
کارگران
قرارداد حجمی
شهرداری دزفول
در ادامه بیتوجهی
کارفرما به
نامشخص بودن
وضعیت مطالبات
معوقه خود
«پرداخت
مطالبات
سنواتی،
تسریع در
اجرای طرح
طبقهبندی
مشاغل، به روز
شدن حقوقها و
تامین امنیت
شغلی»، دست بهتجمع
اعتراضی زدند.
بهگفته
کارگران: «رفع
تبعیض، یک
خواسته
قانونی و حق
مسلم ما
کارگران است؛
وقتی ما برای
شهرداری در
سطح شهر کار
میکنیم، چرا
قرارداد
مستقیم
نداشته
باشیم؟»
کادر
درمان و
بهداشت
۲۰
فروردین
شماری از
پرستاران
شیراز در
اعتراض به
اظهارات رئیس
دانشگاه علوم
پزشکی این
شهر، مقابل
استانداری
تجمع کردند و
تهدید کردند
که در صورت
ادامه روند
جاری، اعتصاب
خواهند کرد.
رئیس دانشگاه
علوم پزشکی
گفته بود «فقط
معترضند».
پرستاران
شیرازی با
نمایش سفرههای
خالی خواستار
پایان دادن به
وعدههای پوچ
و توخالی
مسئولین شدند
جمعی از
پرستاران و
کادر درمان
بیمارستان
بقایی اهواز،
در اعتراض بهعدم
تحقق
مطالباتشان
در مقابل این
مرکز دست بهتجمع
زدند.
۲۷
فروردین
شماری از
مراقبین
سلامت خصوصی
استان فارس، در
اعتراض به عدم
پرداخت ٣٠ ماه
حقوق معوقه
خود در شهر
شیراز تجمع
اعتراضی
برگزار کردند.
۳۱
فروردین
حدود
۲۰۰ پرستار
بیمارستان
شهید رجایی
شیراز نیز در
اعتراض به
شیفتهای
زیاد و مبلغ
بسیار ناچیز
اضافهکار
اجباری،
درخواستِ عدم
اضافهکار
اجباری را پر
کردهاند؛
این پرستاران
میگویند
دیگر حاضر
نیستیم به
اضافهکار
اجباری که
بیکاری صرف
است، تن
بدهیم. در هفتهها
و ماههای
اخیر،
پرستاران در
بیمارستانهای
شهرهای
مختلف، نسبت
به اضافهکار
اجباری
اعتراض کردهاند؛
برای نمونه،
برخی از
پرستاران
مشهد به دیوان
عدالت شکایت
بردهاند و
دست از اضافهکار
اجباری کشیدهاند.
حقالزحمه
اضافه کار
اجباری
پرستاران
بسیار ناچیز و
رقمی بین ۱۶
تا ۲۰ هزار
تومان برای
کار در هر
ساعت است.
بازنشستگان
۱۸
فروردین
جمعی از
بازنشستگان
شوش و اهواز،
به کانون بازنشستگان
تامین
اجتماعی
خوزستان
مراجعه کردند
و خواستار
اجرای ماده ۹۶
قانون تامیناجتماعی
در رابطه با
افزایش
مستمریها در
سال ۱۴۰۳
شدند. این
بازنشستگان
درخواست
کردند مستمریها
بر اساس
الزامات ماده
۹۶ قانون
تامیناجتماعی
و مطابق با
افزایش هزینههای
زندگی زیاد
شود.
۱۹
فروردین
جمعی از
بازنشستگان
صندوق فولاد
اصفهان در اعتراض
بهوضعیت
نامناسب
معیشتی،
تحمیل فقر و
تبعیض و عدم
اجرای مصوبات
قانونی و عدم
رسیدگی به
خواستههایشان
مقابل صندوق
بازنشستگی
اصفهان دست بهتجمع
و راهپیمایی
زدند
جمعی از
بازنشستگان
تامیناجتماعی
در شهرهای
اراک،
کرمانشاه،
اهواز، شوش و
دزفول در
اعتراض به
دستمزد های
نامناسب و
ناچیز، فقر و
نداری، فساد و
غارت، تبعیض و
نابرابریها
دست بهتجمع و
راهپیمایی
اعتراضی زدند.
«وعده وعید
کافیه، سفره
ما خالیه!»،
«زندانی سیاسی
آزاد باید گردد»!
۲۰
فروردین
جمعی از
بازنشستگان
مخابرات در
استانهای
آذربایجانغربی،
استان مرکزی،
کردستان
(سنندج و
مریوان)،
آذربایجانشرقی،
هرمزگان،
خوزستان،
لرستان،
گیلان، کرمانشاه،
تهران و ...
در اعتراض بهعدم
اجرای آییننامه
استخدامی
رفاهی ۸۹و
سایر مطالبات
پایمال شده
خود مقابل
مخابرات
منطقه مربوطه
خود دست بهتجمع
اعتراضی زدند.
«اجرای آییننامه
حق مسلم ماست»!
۲۶
فروردین
جمعی از
بازنشستگان
شوش، اراک،
کرمانشاه و اهواز
در اعتراض به «فقر
و فلاکت،
مستمری پایینتر
از خطفقر،
عیدی ناچیز و
بیتوجهی به
موضوع اجرای
کامل متناسبسازی»
دست بهتجمع
اعتراضی زدند.
بازنشستگان
با دردست داشتن
پلاکارد و سر
دادن شعار
خواهان
امکانات رفاهی،
درمانی و
افزایش حقوق و
رفع مشکلات
اقتصادی و
سیاسی شدند
جمعی از
بازنشستگان
فولاد در
تهران، قائمشهر
و اصفهان
مقابل
ساختمان
صندوق
بازنشستگی در
قائمشهر و
اصفهان تجمع
اعتراضی
برگزار کردند
و خواستار
رسیدگی بهمطالبات
و خواستههای
خود شدند. اهم
خواستههای
بازنشستگان
فولاد «اجرای
بند یک صورت
جلسه
۱۵مهرماه
هیات مدیره،
اجرای طرح
تکمیلی همسانسازی،
دریافت
مطالبات
معوقه، تضمین
اجرای تعهدات
درمانی مطابق
با آییننامه
فولاد و اجرای
آییننامه و
قوانین خاص
فولادی و
احیای جایگاه
آن» میباشند.
بازنشستگان
صندوق فولاد
از مدیریت صندوق
و مسئولان
کانون
خواستند بهمطالبات
آنها در
ارتباط با
افزایش حقوق
مستمریها بر
اساس نرخ تورم
پاسخ دهند.
حدود ده
هزار نفر از
معلمان
بازنشسته
سراسر ایران
پیرو فراخوان
انجمن صنفی
بازنشستگان نیمه
دوم ۱۴۰۰ برای
تجمع در
روزهای ۲۶ و
۲۷ فروردین،
در میدان
بهارستان
مقابل سازمان
برنامه بودجه
دست بهتجمع
اعتراضی با
شکوهی زدند و
خواستار
«پرداخت سریع
پاداش که تاکنون
۳۱ ماه تاخیر
داشتهاست.،
اصلاح حقوق
بازنشستگی
آنان بر مبنای
ماده یک
دستورالعمل
اجرایی
متناسبسازی
حقوق
بازنشستگی
مبنی بر ۹۰
درصد حکم رتبهبندی.،
پرداخت سریع
۳۰ ماه معوقات
حقوق بازنشستگی
مربوط به مهر
۱۴۰۰ تا اسفند
۱۴۰۲، پرداخت
معوقات رتبهبندی
مربوط به زمان
شاغلی که بیش
از ۲ سال از آن
گذشته است.»
شدند.
کارگران
دیگر
۹ فروردین
با وجود
صدور غیر
قانونی مصوبه
مزدی در شورایعالی
کار که بدون
امضای
نمایندگان
کارگری صورت
گرفته،
کارزار
دستمزد ۱۵
میلیون
تومانی همچنان
جریان دارد و
کارگران با
امضای آن
خواستار
ابطال مصوبه
مزدی ۱۴۰۳
هستند.
تا کنون بیش
از ۱۱۰ هزار
کارگر با
امضای این
کارزار،
خواستار ورود
نهادهای
قانونی بهمسئله
دستمزد
کارگران شدهاند. خواسته
کارگران شاغل
و بازنشسته،
ابطال مصوبه
مزدی ۱۴۰۳
توسط دیوان
عدالت اداری و
تشکیل مجدد
نشستهای
شورایعالی
کار برای
افزایش
عادلانه دستمزد
است به گونهای
که پایه مزدی
کارگران به ۱۵
میلیون تومان
در هر ماه
برسد.
۱۶
فروردین
شورای
پویش کارگری
دستمزد ۱۴۰۳
با انتشار بیانیهای
از کارگران
سراسر ایران
درخواست کرد
تا از پویش
بینالمللی
«غذا برای غزه»
حمایت کنند.
در بخشی از
این بیانیه آمده
است: «و به
راستی مگر میتوان
انسان بود و
در مقابل این
همه جنایات
غیرقابل وصف
رژیم
فاشیستی،
نژادپرست،
اشغالگر و نسلکشِ
اسرائیل دم
فرو بست؟! در
راستای ضرورت
کمکرسانی
فوری به مردم
غزه، پویش بینالمللی
«غذا برای غزه »
که با ابتکار
عمل کارگران
به جریان افتاده،
از یکایک ملت
شریف و آگاه
ایران تقاضا میکنیم
که به این
پویش
بپیوندید.»
۱۸ فروردین
دو کارگر
کمباینسازی
تبریز
«داوود حسین
زاده» با ۲۲ سال
و «محمد برزگر»
با ۲۰ سال
سابقهکار،
در نخستین روز
کاری واحد کمباینسازی
تبریز در سال
۱۴۰۳، از حضور
در محل کار خود
منع و از کار
اخراج شدند.
این دو کارگر،
از کارگران
قراردادی
شرکت «توسعه
صنعت
آذربایجان» یا
کمباینسازی
سهند تبریز
هستند که از
صبح روز ششم
فروردین ماه
سال جاری بهدلیل
عدم نیاز
تاکنون اجازه
حضور در محل کار
خود را نداشتهاند.
اخیرا
کارفرمای بخش
خصوصی واحد
کمباینسازی
را به یک بخش
خصوصی دیگر
واگذار کرده
است.
مخابرات
استان گیلان
اعضای هیات
مدیره انجمن
صنفی کارگری
مخابرات را
اخراج کرد.
این اقدام
مخابرات در
واقع هشدار به
کارگران دیگر
است که نتیجهی
پیگیریِ حقوقشان
چیزی جز اخراج
از کار نیست!
مخابرات کارگرِ
با سابقهی ۲۸
سال کار را یکشبه
کنار میگذارد
تا به دیگران
نتیجهی
پیگریِ حق و
حقوقشان را
نشان دهد!
وقتی با اعضای
انجمن صنفی این
کار را میکنند
و بعد از سالها
کار بهراحتی
کنارشان میگذارند،
معلوم است با
نیروهایِ
دیگر چه میکنند!
۲۰ فروردین
کارگران
کارخانه خاور
سیمان
پارسیان واقع
در شهرستان
لردگان در
چهارمحال و
بختیاری دومین
روز اعتصاب و
تجمع خود را
مقابل اداره
کار و محوطه
کارخانه را
پشت سر
گذاشتند و
خواستار «پرداخت
معوقات مزدی
سال گذشته و
عیدی، افزایش
حقوق با
پرداخت اضافه
کار، پاداش و
سایر مزایای
شغلی از جمله
حق مرخصی»
شدند.
۲۵ فروردین
کارگران
معدن زغالسنگ
«نگین» طبس
واقع در استان
خراسان جنوبی
در اعتراض بهحقوقهای
اندک، در
چهارمین روز
از اعتراض
خود، دست به
اعتصاب و تجمع
اعتراضی در
محوطه محل کار
خود زدند و
خواستار
رسیدگی
مسئولان بهمطالبات
برحق خود
«پرداخت
معوقات مزدی
سال گذشته،
افزایش حداقل
حقوق و سایر
مزایای شغلی،
تامین امنیت شغلی
و ...» شدند. طبق
اظهارات
کارگران معدن
نگین؛ با وجود
آنکه کارگران
در چندین نوبت
از مسئولان
شهرستانی و
مدیران معدن
خواسته بودند
بهمشکلات
این معدن
رسیدگی شود
اما آنان نسبت
به این موضوع
بیتوجهی
کردهاند و
سکوت آنان
موجب اعتراض
کارگران در
این معدن شده
است.
چاره
زحمتکشان
وحدت و
تشکیلات است!
***
پرسشهای مهمی
که هرگز پاسخ
روشنی نگرفت
"یاد
آوری چند پرسش
دانشجویی از
رهبر انقلاب در
دهه ۷۰
و ۸۰"
)دانشگاه
صنعتی شریف 1378/09/01(
سوال
دانشجو: آیا
زمان آن
نرسیده که بهطریق
اصولی بهبحث
عدالت
اجتماعی
بنگریم و
داراییهای
افراد را مورد
بررسی قرار
دهیم و این
امر را از
دولتمردان
آغاز کنیم؟پاسخ
رهبر انقلاب:
من یک عقیده
جدی دارم که
بحث «عدالت
اجتماعی» باید
تعقیب شود؛
شکی در این نیست
و بارها هم
این را گفتهام،
منتها آن کسی
که باید تعقیب
کند، بنده
نیستم؛
دستگاههای
قضایی و
دستگاههای
دولتی هستند
که بایستی
دنبال کنند.
سوال
دانشجو: چرا
با اشرافیگرى
ایجاد شده در
بسیاری از
مقامات
کشوری،
برخورد قاطع
صورت نمیگیرد؟
پاسخ
رهبر انقلاب:
اینکه اموال
مسئولان کشور
را بهطور
دقیق رسیدگی کنند،
چنین چیزی در
قانون اساسی
نیست. فقط در مورد
تعدادی از
مقامات مثل
رهبری، ریاستجمهوری
و بعضیهای
دیگر هست؛
البته این اصل
هم اجرا میشود.
اگر مسئولان
اشرافیگری
کنند، از مال
مردم خرج میکنند؛
مال خودشان که
نیست. این
اشرافیگری با
احساس عمومی
مردم، با نوشتن،
با گفتن و با
ترویج این
فکر، درست
خواهد شد.
(
دانشگاه
صنعتی
امیرکبیر، 1379/12/22)
سوال
دانشجو: با
اینکه شما از
اوضاع مملکت
خبر دارید،
چرا کاری انجام
نمیدهید؟
اگر مسئولان
گوش نمیکنند،
چرا با آنها
برخورد نمیکنید؟
پاسخ
رهبر انقلاب:
همه در مقابل
قانون و مسئولیتهای
خودشان
پاسخگو هستند
و باید جواب
بدهند. اما
اینکه چرا من
افرادی را نمیگمارم؛
پاسخ این است
که طبق قانون
عمل میکنم.
گماشتن
افراد، بهعهده
رهبری نیست.
طبق قانون
روالی وجود
دارد؛ باید آن
روال عمل شود.
نقل
ازفرهیختگان١٠
پرسش
مهم دانشجویی
از رهبر
انقلاب دردهه
هفتاد وهشتاد
خورشیدی»
پی
نوشت: اکنون بیش
از دو دهه
ازاین پرسش و
پاسخ می گذرد
و وضعیت
معیشتی مردم
نهتنها بهتر
نشده بلکه
بشدت وخیمتر
از هر زمان
شده است. پاسخ
«رهبر جمهوریاسلامی»،
پاسخ مشخص بهبحران
اقتصادی وعلل
بروزآن نیست،
بلکه فرار از مسئولیت
و توجیه وضع
موجوداست. «
رهبر جمهوریاسلامی»
می گوید وی یک
عقیده جدی
دارد که «بحث عدالت»
باید تعقیب
شود، منتها آن
کسی که باید تعقیب
کند ایشان
نیست، دستگاههای
قضایی و دولتی
هستند»!
«
رهبر جمهوریاسلامی»
که خودش از
آغاز سیاست
تعدیل
اقتصادی/نئولیبرالی
تحت مدیریت
هاشمی
رفسنجانی، در
راس هرم قرار داشت
و این تعرض
اقتصادی و
غارت اموالعمومی
را بهرسمیت
شناخت، عدالت
اجتماعی را
عملا در پای کلان
سرمایهداران
قربانی کرد و
فقر وفاقه و
شکاف عظیم طبقاتی
کنونی محصول
چنین سیاست
عدالت
ستیزانه است و
هنوز هم ادامه
دارد. « رهبر» نهمخالف
خصوصیسازی
اموالعمومی
است و نه
اجرای
سیاستهای
ریاضت اقتصادی
بانک جهانی و
صندوق بینالمللی
پول. با فرمان
شخص رهبر بند ۴٣ و ۴۴ قانون
اساسی بنفع
کلان سرمایهداران
تغییر
کرد.اموال
عمومی به
اشخاص غارتگر
سپرده شد.
بنابر این وی
مسبب اصلی
فلاکت
اقتصادی
کنونی ایران
است و باید
پاسخگوی فرمانهای
کارگرستیزاته
و ضد مردمی
نئولیبرالی
که هارترین
شکل تعرض
سرمایهداری
به نان و
معیشت
کارگران است
باشد.
در
اواخر عمر
رژيم شاه عدهای
میگفتند،
«شاه خبر از
واقعیت مردم
ندارد»، اطلاعات
غلطی به او میرساندند».
حالا گفته میشود
«رهبر اطلاعات
درستی در مورد
وضعیت مردم در
دست دارد اما
دیگران به
اوامر او تن
نمیدهند»
در
هردو حالت
وقتی این
رهبران زر و
زور و بیارتباط
با مردم، صدای
غرش
پابرهنگان را
میشوند،میگویند
"صدای انقلاب
شما را
شنیدیم، مجال
دهید تا فساد
و بیعدالتی
را
برچینیم"!این
صدا، صدای
میلیونها
کارگر و
زحمتکش است،
صدای انقلاب
است که در
صورت ساز و
کار تشکل و
آگاهی ظلمت
نظام سرمایهداری
و همه
نمایندگان و
مظاهر آن را
از ریشه برخواهد
چید.
***
فساد
نهادینه شده
در سیستم
ایران با توبه
کاظم صدیقیها
از بین نمیرود
«از
مردم ایران و
رهبر انقلاب
عذرخواهی میکنم/مردم
نباید در
مساله پول ملی
گرفتاری داشته
باشند" »
کاظم
صدیقی در
سخنرانی اخیر
خود بهدزدیهای
افشا شده و
مالاندوزی
که موجب
اعتراضات
عموم قرار
گرفت گفت:
« از
اینکه در این
چند روز اخیر
شبکههای
مجازی که
قتلگاه جوانان
و مسلخ آبروها
شدهاند این
طلبه و سرباز
ناچیز امام
زمان، رهبری و
مردم را بهانه
قرار دادند و
در اثر یک
غفلت باعث
شدند اینقدر
مردم عزیز ما
دلشان شکست و
وقتی ما را میدیدند
گریه میکردند،
از اینکه باعث
شدم این همه
به شما هجمه
شد عذر خواهی
میکنم.» « ماجرا از
این قراراست
که «امام
جمعه موقت
تهران و دبیر
ستاد امر بهمعروف زمینی
هزارمیلیلاردی
در ازگل تهران مفت و مجانی
نصیب صدیقی و
پسرانش شده
است. بهگزارش
رسانههای
حکومتی در پیانتشار
خبر انتقال
باغ ۴۲۰۰
متری
حوزه علمیه
تهران به نام
مؤسسهای با
سهامداری
کاظم صدیقی و
پسرانش، این
حوزه که تحت
تولیت خود او
اداره میشود،
مدعی شد
اشکالات شکلی
پیش آمده بود
که رفع شد!! کاظم صدیقی
«سال ۱۳۵۷
بعد از
پیروزی
انقلاب، وقتی
که تنها ۲۷ سال داشت،
بهواسطه علی
قدوسی،
دادستان کل
انقلاب وارد
دستگاه قضایی
شد. در همین
زمان بود که
بهریاست
دادسرا و
دادگاه عالی
انتظامی قضات
منصوب شد. او از
سال ۱۳۸۸
تاکنون
با حکمی که
رهبر جمهوریاسلامی،
سید علی خامنهای،
صادر کرد،
امام جمعه
موقت تهران
است.
پدیده
فساد در ایران
چون موریانهای
جامعه را دچار
تنش، شکاف
طبقاتی،
تزلزل و طغیان
کرده است.
فساد، نقض
قوانین موجود
برای تامین
منافع و سود
شخصی است که
در بالاترین
سطح حکومتی
جولان میدهد.
از فساد
غالباً بهعنوان
یک بیماری
شدید نام برده
میشود.
بیماری نظیر
سرطان و یا
ایدز که بطور
بیرحمانه از
یک سازمان به
سازمان دیگر و
از یک نهاد به
نهاد دیگر
سرایت میکند،
بطوریکه تمام
نهادهای
موجود را
تحلیل برده تا
منجر بهفروپاشی
سیستم سیاسی
حاکم شود
مبارزه
با فساد یک
مبارزه
طبقاتی است که
با تکیه بر
زحمتکشان
عملی است در ایران
متاسفانه در
فرهنگ عمومی
حاکم، آن هم
بهعلت درآمد
نفت و فساد
دستگاههای
حاکم چه در
رژیم گذشته و
چه در حال،
اقدام بهفرار
مالیاتی حُسن
و زرنگی محسوب
میگردد و نه
ضرر بهمنافع
ملی. بهجز
کارمندان و
کارگران سایر
طبقات و اقشار
اجتماعی، که
بهویژه کار
آزاد میکنند،
مالیات نمیدهند
و به پاس
درآمد نفت، که
ثروت عمومی و
نه ثروت خصوصی
آنهاست از
تمام امکانات
جامعه و پول
مالیاتدهندگان
برای خودشان
سوء استفاده
مینمایند.
خواهان جادهسازی،
بیمارستانسازی،
ایجاد مدارس
دولتی،
سدسازی،
کشیدن راهآهن،
آسفالت
خیابانها،
تامین
بهداشت،
درختکاری،
زبالهزدائی،
ایجاد فاضلآب،
آبرسانی و.. هستند
بدون این که
موی سر خود را
بخارانند. در
ایران یک نظام
مالیاتی برای
رسیدگی به درآمدها
و مخارج کشور
وجود ندارد تا
مردم بدانند
که در چهسطحی
از رفاه و
ریخت و پاش
باید زندگی
کنند. سیاست
مسلط بر افکار
به مصداق «هر
آن کس که
دندان دهد نان
دهد» عدم
اندیشیدن به
این موضوع
است. این تفکر
بر تمام رژیمهای
گذشته ایران
حاکم بوده
است. هر دولتی
در ایران چه
این دولت و چه
دولت آینده
باید به این وضع
خاتمه دهد و
این بیماری
مهلک را درمان
کند. طبیعتاً
تمام تجار
«محترم»،
مافیای اطاق
بازرگانی،
بانکهای
خصوصی، ائمه
اطهار، آستان
قدس رضوی، سهمبران
امام، دریافتکنندگان
خمس و ذکات،
پزشکان
پردرآمد،
مافیای مسکن،
آب، غله و... با
اخذ مالیات
مخالفاند و
میخواهند
مفتخوری
کنند. آنها
برای پوششدادن
به دزدی خود
فوراً پیشهوران،
کسبه جزء، دستفروشان
خردهبورژازی
فقیر و کسانی
را که با
درآمد کم با
سختی زندگی میکنند،
تحریک کرده و
بهجلو میاندازند.
حکومت ایران
حتی سیاست
روشنی برای اخذ
مالیات ندارد
و مشکلات خود
را با هزینه
نفت جبران میکند
و نه تولید
داخلی. این
شیوه اداره
کشور مفتخوری،
طلبکاری و
فرهنگ فساد و
تنبلی را رواج
میدهد و
عواقب
اجتماعی بهدنبال
دارد و برضد
منافع ملی
ایران حتی
برضد منافع
واقعبیانه
فراریان
مالیاتی
هستند. وضعیت
ایران کنونی
این امکان را
نیز افزایش داده
است که
نیروهای
انقلابی
نباید از آن
غافل باشند.
مبارزه با
فساد فقط در
شرایطی میتواند
عمیقا صورت
گیرد که
مناسبات
دموکراتیک در
جامعه حاکم
باشد. احزاب
و اتحادیهها
مجاز بهفعالیت
علنی گردند،
انتخابات
آزاد صورت گیرد
و رفع سانسور
بهعمل آید و
از زندانی
سیاسی که دلش
برای وطنش و مردم
محروم میتپد
خبری نباشد.
در این شرایط
است که هیچکس
قادر نیست از
پاسخگوئی
فرار کند و
باید بهشفافیت
ارکانهای
دولتی در
مقابل دیدگان
مردم یاری
رساند. هر نوع
حکومتی که بر
سر کار آید و
بهنقش مردم
اهمین ندهد در
منجلاب فساد
خود غرق خواهد
شد همانطور
رژیم جمهوری
اسلامی غرق
شده است.
***
چرا
آمریکا تصمیم
بهممنوع
کردن تیک تاک
گرفت؟
تیک
تاک نرم افزار
جدید و محبوب
چینی حالا بهنگرانی
و دغدغه دولتهای
آمریکایی و
اروپایی قرار
گرفت و آنها
را بهتکاپو
انداخته است. شایان
ذکر است لایحه
عجولانه
ممنوعیت تیک
تاک که بایدن
از آن حمایت
کرد تنها چند
هفته پس از آن
که بایدن حساب
تیک تاک برای
خودش تاسیس کرد،
بسیار شک
برانگیز و
نشان از ترس و
سراسیمگی
سران
آمریکایی دارد. این
لایحه بهطور
کلی, محدود
کردن ظهور
«تهدیدات
امنیتی» که فناوری
و اطلاعات را
تهدید میکند
یا قانون
مسدودسازی
نام دارد.
سناتور ویرجینیایی,
مارک وارنر که
رییس کمیته
اطلاعات مجلس
سنا هم هست, در
ارائه این
قانون نقش
دارد. تصویب
این قانون بهوزارت
بازرگانی
اجازه میدهد
معاملات, بروز
رسانیهای
نرمافزاری و
انتقال دادهها
از برنامههای
مورد علاقه
"دشمنان
خارجی" را
بررسی کنند. این
جدیدترین طرح
در صف طولانی
از پیشنهادات است(
و احتمالا
نزدیکترین
آنها در تبدیل
شدن بهقانون
است) که سعی در
محدود کردن
نفوذ«حزب کمونیست»
چین از طریق
تیک تاک و
تاثیرگذاری
آن روی کاربران
در سر تا سر
جهان دارد. این دو
نهاد پا را از
این هم فراتر
گذاشتهاند و
از ترس جاسوسی
نصب این
برنامه را
برای کارمندان
دولتی قدغن
کردهاند.
با
این که دفتر
مرکزی تیک تاک
در پکن قرار
دارد اما
آنها, ماهانه
بیش از ١٠٠
میلیون کاربر
در ایالات
متحده و بیش از
١٠ هزار
کارمند مشغول
کار در شرکت
مادر خود یعنی
بایت دنس
دارند. این
موجب نگرانیهای
امنیتی و موضعگیری
ستیزهجویانه
قانون گذاران
آمریکایی و
چینستیزان
شده است.
دولت
آمریکا باید
نشان دهد که
نهتنها
تهدید عمومی جدی
وجود دارد
,بلکه ممنوعیت
تیک تاک دارای
دلیل است.
این
ممنوعیت نمیتواند
تنها واکنشی
بهترسی
یکنواخت یا بهنگرانی
بررسی و اثبات
نشده یا در
بدترین حالت بیگانه
هراسی باشد.
نفوذ اقتصادی
چین در آمریکا
و جهان هرروز
افزایش مییابد
و بشدت منافع
آمریکا را بهچالش
گرفته است. از
این رو تیک
تاک بعنوان
افزار نرم بهرقیب
جدی
اینستاگرام و
سایر
افزارهای غرب
تبدیل شده
بازتابی از
تشدید تضاد
آمریکا با چین
است.
تیک
تاک همچنین
سخت در تلاش
است تا بهفعالیت
خود در آمریکا
و اروپا ادامه
دهد. این شرکت
بهتازگی
پروژه تگزاس و
پروژه کلاور
را راه اندازی
کرده, پروژههای
بازسازی چند
میلیارد
دلاری که طی
آن اطلاعات
مربوط بهآمریکا
در آمریکا, و
اطلاعات
مربوط به
اروپا در
ایرلند و نروژ
و بهدور از
دسترس چین
ذخیره میشوند.
زمان ثابت میکند
که آیا این
تلاشها
قانون گذاران
را راضی میکند
که نیازی بهنظارت
بیشتر هست یا
خیر. در هر حال
ممنوعیت تیک
تاک را باید
در چهارچوب
نظم جدید
جهانی، عروج
چین در عرصه
اقتصادی
بعنوان دومین
کشور اقتصادی
جهان و از
طرفی شکست
پیاپی آمریکا
در جنگهای
مختلف و افول
و ترس این
ابرقدرت از
پیشروی رقیب
مورد تبیین
قرار
داد.آمریکا هر
چیز منافعش را
تهدید کند در
مقابلش میایستد
و با توسل به « حقوق
بشر و آزادی
بیان
آمریکایی»،
حتی از جنگ هستهای
دریغ نمیکند.
در قاموس این
ابر قدرت جنگافروز
آزادی بیان
یعنی آمریکا و
دیگر هیچ!
در
ابتدا میباید
بهیک چیز
توجه کنیم :
برای مقامات
بهداشتی
دسترسی داشتن
بهاطلاعات و
دادههای
دقیق در مورد
میزان مرگ و
میر، تعداد
مجروحین و
همینطور
وضعیت زیر
ساختها،
دشوار است.
وسایل
ارتباطی هر
روز کار نمیکنند،
اما مردم هر
روز میمیرند.
آمار مرگ و
میر ها کمتر
از میزان
واقعی آنهاست،
چون نه افرادی
که زیر آوارها
ماندهاند،
در نظر گرفته
میشوند و نه
کسانی که از
نظر پزشکی
امکان مراقبت
و درمان آنها
موجود نبوده
است.
بسیاری
از بیمارستانها
از مدتها قبل
بهطور کامل
یا جزیی( بهدلیل
بمبارانها
یا نبود
امکانات م) از
کار افتادهاند.
بسیاری از
آنها بهسردخانه
برای نگهداری
اجساد تبدیل
شدهاند. و در
مورد مؤسساتی
که بهنظر میرسد
هنوز فعالیت
دارند، میباید
در معنا و
مفهوم این
کلمه توافق
کنیم : از بیمارستانهایی
صحبت میکنیم
که با ۳۰۰
در صد ظرفیت خود
کار میکنند،
با بیماران،
مجروحان و
خانوادههایی که
برای همراهی و
حمایت از آنها
آمدهاند، یا
کسانی که فقط
برای پناه
گرفتن بیمارستان
را انتخاب
کردهاند. اما
تا زمانی که
بیمارستان
ظرفیت و توان پذیرش
مجروحان را
داشته باشد،
میپذیریم که
هنوز کم و بیش
فعال است. بخشهای
بیمارستان،
پزشکی زمان
جنگ را انجام
میدهند،
هرچند بدون در
اختیار داشتن
داروهای ضروری
مثل آنتیبیوتیکها،
اقلام مورد
نیاز برای بیحسی
و بیهوشی، و
مهمتر از همه
فقدان سوخت و
بنابر این
دسترسی نداشتن
بهالکتریسیته.
پزشکی شرایط
جنگی عبارت
است از جدا
سازی و انتخاب
بیمارانی که
فکر میکنیم
میتوانیم با
اقدامات سادهای
آنها را نجات
دهیم. بهجراحیهای
زمانبر برای
نجات یک نفر
اقدام نمیکنیم،
در حالی که
این کار در
موقعیتهای
دیگر میتواند
انجام شود. با
توجه بهنوع
تسلیحات بهکار
برده شده، در
منطقهای با
وسعت کم و
تراکم جمعیت،
با جراحات
وخیمی روبرو هستیم
که قطع عضو را
ضروری میسازند.
اگر از
امکانات
تکنیکی
پیشرفته مثل
آنچه در کشور
ما ، در مصر یا
هر جای دیگری
که مراکز
پزشکی مجهز
وجود دارد،
برخوردار
بودیم، میتوانستیم
با توسل بهاعمال
جراحی بکوشیم
عضو جراحت دیده
را حفظ کنیم.
اما این
گزینه، در غزه
امکان پذیر
نیست. ما قطع
عضو در کودکان
را بدون
بیهوشی انجام
میدهیم.
واقعیت این
است.
بنابر
این خدمات
پزشکی فوقالعاده
محدود است.
علاوه بر
کسانی که در
اثر بمبارانها
کشته میشوند،
کسانی هستند
که بهدلیل
دسترسی
نداشتن بهامکانات
درمانی لازم
برای بیماریشان
میمیرند، و
این بهراحتی
قابل تشخیص و
شمارش نیست.
در فرانسه کسی
که دچار
انفارکتوس
شده است، با
سرویس فوریتهای
پزشکی (SAMU) تماس
میگیرد، و
این سرویس بهفاصلهی
چند دقیقه در
بالین بیمار
حاضر میشود.
اگر چنین
اتفاقی در غزه
رخ دهد، بیمار
در خانهاش
فوت میکند و
بهطور قطع
کسی هم خبردار
نمیشود. همینطور
برای بیماریهای
مزمن ، مثل
دیابت کنترل
نشده، آسم،
مشکلات غدهی
تیروئید و
غیره. بسیاری
از این
بیماران بیآن
که برآورد و
بررسی
اپیدمیولوژیک
( مطالعه چگونگی
انتشار
بیماریها و
عوامل بیماریزا.
م) صورت گرفته
باشد، در خانههای
خود میمیرند.
در مورد طب
پیشگیری، در
ارتباط با
سرطان یا
بیماریهای
مخصوص زنان هم
چیزی نگوئیم.
همهی تشخیصهای
پیشگیرانه بر
باد رفته است.
بنابراین احتمال
کاهش شانس بقا
و افزایش مرگ
و میر در هفتههای
آینده ادامه
خواهد داشت.
مردم
زیر بمبارانها
کشته میشوند
، اما بهدلیل
دسترسی
نداشتن بهدرمان،
با عفونت و
عوارض و درد
هم میمیرند.
سوختگیها و
زخمهای ناشی
از بهویژه
خرد شدن اندامها
زیر آوار
ساختمانها،
در نبود
امکانات
لازم، قابل
مراقبت و درمان
نیستند. از
آنجایی که زخمها
بهراحتی
عفونی میشوند،
در نبود آنتیبیوتیک
شانس درمان از
دست میرود.
از میان ۶۶۷۰۰
مجروح،
بسیاری از
آنها خواهند
مرد، چون پاسخ
درمانی بسیار
پایینتراز
میزان مورد
نیاز است.
همکاران
ما که در محل
حضور دارند میگویند
: آنقدر
تعداد
مجروحانی که
همزمان میرسند
زیاد است، که
مجبوریم حتی
روی کف زمین،
درسالن ورودی
یا هر جایی از
بیمارستان که
خراب نشده و
با خطر تیر
اندازی بهسویمان
مواجه
نباشیم، قطع
عضو ها را
انجام دهیم.
بنابراین
رعایت هرگونه استاندارد
ضدعفونی و
بهداشت
کلاسیک غیر
ممکن است.
بدون فراموش
کردن این
واقعیت که
سیستم بهداشت
و درمان بهعنوان
یک نهاد هدف
واقع شده، و
بیمارستانها
عمدآ توسط
ارتش مورد
حمله و
بمباران قرار
میگیرند.
بنابر این همهی
حلقههای این
تشکیلات از
کار افتاده
است.
یکی
از مشخصههای
دیگر این
وضعیت، تعداد
فراوان
کودکان جراحت
دیده است، که
چنانچه زنده
بمانند، برای
همهی عمر
معلول باقی
خواهند ماند،
در حالی که
خانوادههای
خود را در
بمبارانها
از دست دادهاند.
چیزی که آینده
آنها را مورد
سؤال قرار میدهد.
من از «
رادیکالیزه
شدن » صحبت نمیکنم،
بلکه بهجنبههای
اجتماعی،
پزشکی،
حمایتی و
پروژه زندگی آنها
فکر میکنم.
تعداد این
کودکان در
میان کل
مجروحان در غزه،
نسبت بهموقعیتهای
جنگی دیگر، در
صد بالایی را
تشکیل میدهد.
نوار
غزه ۱۷
سال است که
تحت تحریم و
محاصره قرار
دارد و به ۹۰ در صد
کمکهای
خارجی وابسته
است. از هفتم
اکتبر (۲۰۲۳)
اسرائیل
محاصره را تنگتر
کرده است.
امروزه هیچچیز
وارد نمیشود،
مگر بهصورت
خیلی محدود و
پراکنده.
پزشکان جهان (MDM)، همچون
سازمانهای
دیگر،
تجهیزاتی را
در دو سوی مرز
های اسرائیل و
مصر آماده
کرده است. همه
ذخیرهی ما در
آنجاست. برای
صلیب سرخ هم
بههمین صورت
است. کرم
شالوم(۲) میبایست
محل تعیین شده
برای انتقال
باشد.، اما در
نهایت بهیک
منطقهی
درگیری نظامی
تبدیل شد.
مسآله بسیج
کردن برای کمکرسانی
نیست. کمک
اینجا و آماده
برای وارد شدن
است. اما
شرایط ایمنی
لازم برای
انتقال و توزیع
آنها بدون این
که کمکرسانها
زیر بمبارانها
کشته شوند،
فراهم نیست.
اسرائیلیها
علاوه بر
انجام بازرسیها
اجازه ورود
چند کامیون را
نمیدهند. بهعنوان
مثال برای
وارد کردن
مقداری سوخت،
میباید مدت
زیادی مذاکره
و چانهزنی
کرد. برای
پاسخگویی بهنیازهای
جمعیت ساکن
غزه، در
اختیار داشتن
شش تا ده
برابر بیشتر
از میانگین
روزانهی
کامیونهائي
که در حال
حاضر وارد غزه
میشود،
ضرورت دارد.
در
حال حاضر، ۱۴ نفر
از همکاران «
پزشکان جهان»
، که همگی
فلسطینی
هستند، در محل
حاضرند. یکی
از همکاران ما
در اوایل ماه
نوامبر کشته شد،
و چهار نفر
دیگر را که دو
ملیتی هستند،
خارج کردهایم.
همکارانی که
در محل ماندهاند،
همگی آموزش
فوریتهای
پزشکی را
گذراندهاند،
و از سالها
پیش با پزشکان
جهان همکاری
میکنند. تیمهای
ما در شرایط
مشابه با بقیه
مردم زندگی میکنند.
اعضای گروه
نیز خیلی زود
هدف حمله قرار
گرفتند. و
همچون اکثر
ساکنان غزه،
بیشتر آنها مجبور
بهرفتن بهطرف
جنوب شدهاند.
با این حال
بعضی از آنها
بهدلیل
داشتن والدین
بیمار
نتوانستند
جابجا شوند.
در
شرایط
جابجایی
اجباری مردم،
اپیدمیهایی
مثل هپاتیت A یا
گاستروآنتریت،
بهعلت
استفاده از آب
آشامیدنی
آلوده یا
تصفیه نشده،
بهسرعت
شناسایی شدند.
در برخی از
مناطق، مردم
تنها یک یا دو
لیتر آب در
روز برای هر
نفر و برای هرگونه
استفاده (
نوشیدن، شست و
شو، آشپزی و
غیره ) در
اختیار
دارند، در
حالی که حد
اقل استاندارد،
۲۰
لیتر آب هر
نفر است.
بیماریهای
دیگری مثل
عفونتهای
تنفسی نیز
ناشی از شرایط
بیثبات و
مخاطرهآمیز
زندگی است.
آنچه باید
توجه داشت این
است که چنین
اپیدمیهایی
در سیستم نا
پایداری بروز
میکنند، که
در آن کودکان
و نوزادان از
تغذیهی کافی
برخوردار
نیستند، و در
اثر آن سیستم
ایمنی بدنشان
تضعیف شده و
قادر نیست بهچنین
تهاجم ویروسی
یا میکربی عکسالعمل
نشان دهد.
بنابر این،
جابجایی
جمعیت با خطر
افزایش مرگ و
میر همراه
است. یکی از
جنبههای
بارز وضعیت در
غزه این است که
اکثریت قریب
به اتفاق
ساکنان غزه که
در شرایط «
محبوس بودن»
زندگی میکنند،
قادر بهذخیره
کردن یا پیشبینی
آینده نبودهاند.
آنها هیچچیز
ندارند. انها «
انسانهای بیخانمانی
» هستند، که طی
بمبارانها
سرگردانند، و
هر روز بیشتر
وقت خود را در
تلاش برای
یافتن غذا و
نوشیدنی میگذرانند.
آنها بهطور
دائم بین زمان
آرامش، که میتوان
کمی استراحت
کرد، ـ برای
تیمهای
پزشکان جهان،
سازماندهی و
زمان کوشش
برای زنده
ماندن در
نوسان هستند.
در
نهایت، همه
کسانی که در
غزه زندگی میکنند،
تحت فشار قرار
دارند. هراس
از مرگ در هر لحظه.
تمام شرایط
برای پدید
آمدن استرس پس
از سانحه
فراهم آمده
است. در مورد
آن با تیمهای
خود گفت و گو
میکنیم. بهطور
معمول وقتی
شرایطکاری
دشوار است،
جلسات توجیهی
و حمایتهای
روحی
پیشگیرانه یا
در صورت در
خواست شدن را
سازماندهی
میکنیم.
سلامتی روانی
تیمهای ما
همیشه
مهمترین
مسئله برای ما
بوده است. اما در
حال حاضر این
پیگیری غیر
ممکن است.
خیلی از تنضیمات
و حمایتها را
از طریق تلفن
انجام میدهیم.
با این حال ،
در موقعیتی
نیستیم که
قادر باشیم
پاسخ مناسبی
بدهیم. نه میتوانیم
تیمهایمان
را بیرون
بیاوریم، و نه
قادریم آنچه
را که میخواهیم
بهداخل
ارسال کنیم.
اتهاماتی
که به این
سازمان وارد
شده است، بهطور
قطع تحقیقات و
بررسی داخلی
را ایجاب میکند.
اما شاهد نوعی
مجازات
همگانی هستیم.
چرا میباید
کل یک تشکیلات
بهدلیل خطای
بخش ناچیزی از
کارمندان آن
تحت تحریم و
مجازات قرار گیرد
؟ چیزی که
هرگز دیده
نشده است.
غربیها با
تکیه بر حسننیت
و اظهارات
تنها یکی از
طرفین، سریعآ
تصمیم میگیرند،
با وجودی که
در عین حال
نیاز ها بسیار
زیاد است. با
توجه بهوضعیت
انسانی، و
تعداد ناچیز
نیروهای
بشردوستانه
در محل بر
خلاف موقعیتهای
ناشی از
بلایای
طبیعی، که با
تراکم کمکهای
بشردوستانه
مواجه میشویم
و با در نظر
گرفتن عدم
توانایی
سازمانها در
خدمات رسانی،
بقای ۲
میلیون نفر
ساکنان غزه به
آژانس امداد و
کار سازمان ملل
وابسته است.
این تشکیلات
سازمانملل
-همراه با
هلالاحمر
فلسطینی-، نقش
ویژهای را در
محل بهعهده
دارد، چون در
توزیع غذا، آب
آشامیدنی، و مسکن
سرمایهگذاری
میکند، و با
فراهم کردن
شرایط بهتر
برای زندگی تآثیر
مستقیمی بر
سلامتی افراد
میگذارد.
شاهد
یک مورد جدید
از استاندارد
های دو گانه در
برخورد با ظلم
و جنایات
هستیم.
کشورهای غربی
بهسرعت به
این اتهامات
واکنش نشان میدهند،
اما نه بهبمبارانها
و محاصره و
تحریمی که
باعث بهوجود
آمدن این
وضعیت در غزه
شده است.
واقعآ نفرت بر
انگیز است. با
بهحالت
تعلیق در
آوردن تآمینمالی
آژنس امداد و
کار سازمانملل
برای آوارگان
فلسطینی، نقش
اسرائیلیها
را ایفا میکنیم،
که از ابتدا
بهدنبال
نابودی این
نهاد بودند.
هر چیزی که میتواند
به بهبود
وضعیت
فلسطینیها
کمک کند، در
شرایط کنونی
هدف حمله قرار
گرفته است.
مشکل آژانس
امداد و کار
سازمانملل
برای آوارگان
فلسطینی
نیست، مشکل بمبارانها
و محاصره و
تحریم است.
چیزی خلاف این
را بیان کردن،
معکوس جلوهدادن
چهرهی
قربانی است.
***
ازچه
زمانی زنان در
جهان دارای حق
رای شدند
یکی
از دستآوردهای
انقلاب اکتبر
روسیه در سال ۱۹۱۷ بهرهبری
و.ا.لنین ،
دادن حقرای
بههمهِ زنان
شوروی بود
پیروزی
سوسیالیسم و
آزادی زنان
شوروی در همه شئونات
زندگی ،
"لیبرالیسم"
، ایدئولوژی
نظام سرمایهداری
دوران رقابتی
را که
فریبکارانه
از آزادی زنان
و حقوق فردی
دَم میزد ،
بهچالش کشید
و ولوله در
جهان سرمایهداری
انداخت .
آوازهِ آزادی
و حقوق واقعی
همه زنان در
شورویِ "لنین-
استالین" ،
چنان در دنیا
طنینانداز
شد که
دولتمردان
کشورهای
امپریالیستی
جهان ، خصوصا
غرب"متمدن
"را ، وحشتزده
کرد . چون
سرمایهداران
، کلیسا ،
مسجد ، کنیسه
و همه نیروهای
ارتجاعی جهان
در طی قرون
متمادی
همواره دخالت
زنان در امور
مملکت را خطری
برای منافع
خود ، نظام و
حکومت قلمداد
میکردند !
اما از
آنجاییکه
روند تکامل
تاریخ ، چون
رودی خروشان ،
هر مانعی را
از سرِ راه بر
میدارد ،
کشورهای
سرمایهداری
استعمارگر و
استثمارگر
غرب بالآخره و
بهناچار تحت
فشار افکار
عمومی ، بهخصوص
اعتراضات
زنان ، مجبور
شدند ، اگر چه
با اِکراه و
با تاخیر ، بهزنان
حقرای و
اجازه دخالت
در امورات
جامعه بدهند! به
آمار زیر توجه
فرمایید
۱
بریتانیا ، حقرای
زنان را در
سال ۱۹۱۸
آنهم با
حدنصاب سنّی
بالای ۳۰سال
بهرسمیت
شناخت
۲- آلمان
، لهستان و
استرالیا در
سال ۱۹۱۸ .
۳- ایالاتمتحده
آمریکا در سال
۱۹۲۰
.
۴- سوئد
در سال ۱۹۲۱ .
۵- ایرلند
در سال ۱۹۲۸ .
۶- اسپانیا
در سال ۱۹۳۱ .
۷- فرانسه
در سال ۱۹۴۴ .
۹- ایتالیا
در سال ۱۹۴۵ .
۱۰-
آرژانتین
، ژاپن ،
مکزیک و
پاکستان در
سال ۱۹۴۷ .
۱۱-
هندوستان
در سال ۱۹۵۰.
۱۲-
کشور
نمونه سوئیس
در سال ۱۹۷۱ .
۱۳
و
ایران هم در
سال ۱۹۶۲ ،
بهزنان حقرای
داد
در
همینجا لازم
است گفته شود
که ده سال قبلتر
، در شهریور
سال ۱۳۳۱
برابر سال ۱۹۵۲ میلادی
کابینه دکتر مصدق
لوایح و
قوانینی برای
تصویب بهمجلس
ارائه کرد که
یکی از آن
قوانین اعطای
حقرای بهزنان
ایران بود ولی
دولت مصدق در ۱۳۳۲ با
کودتای
آمریکا-انگلیس
سرنگون شد آمار فوق
نشان میدهند
که "
لیبرالیسم "
هر چند در
ابتدای پیدایشش
، در مبارزه
علیه اشرافیت
، فئودالها ،
روحانیت و
شاهان مستبد ،
نقش مثبت و
مترقی ایفا
کرده بود اما
هیچگاه بهصورت
رادیکال و
عمقی پیگیر و
مدافع واقعی
آزادیهای
فردی و
اجتماعی
نبوده و مقصود
نهانیاش در
مبارزه علیه
نیروهای
ارتجاعی و عقب
مانده ، آزادی
سرمایه و
تجارت برای
ثروتمندان بالای
جامعه بوده
است . اگر غیر
از این بود میبایست
در قرن ۱۹ بهزنان
حق رای و
اجازه مشارکت
در امور را میدادند! از
اواخر قرن ۱۹ و ابتدای
قرن ۲۰
دنیای سرمایهداری
رقابتی بهدلایل
مختلف ، از
جمله "رشد
ناموزون
سرمایه" و
گسترش
مستعمرات در
سه قاره و
بحرانها
وارد فاز
جدیدی بنام
"امپریالیسم"
گردید و بهمرحله
انحصاری و سپس
مالی پا نهاد! در
ابتدای دهه ۷۰ میلادی ،
مشکلات و
بحرانهای حل
ناشدنی و جنگها
و تجاوزات ،
ایدئولوژی
سرمایهداری
از
"لیبرالیسم "
به
"نئولیبرالیسم"
تغییر پیدا
نمود که ماهیت
این
ایدئولوژی بیپرده
و آشکارا ،
فاشیستی و
دشمنی با
بشریت و بویژه
علیه دشمن
طبقاتی خود
یعنی کارگران
و زحمتکشان
بود و هست . این
ایدئولوژی
فقط پول و
ثروت میشناسد
و در این هدف
خویش برای
مفاهیم
ارزشمند و
انسانی چون
حقوقبشر ،
دموکراسی ،
صلح ، انسانیت
، آزادیخواهی ،
حق حاکمیت ملتها
، تمامیت ارضی
کشورها ،
عدالت
اجتماعی ، راستی
و درستی ،
نوعدوستی ،
استقلال
خواهی ، میهندوستی
و پایبندی بهعهد
و قوانین ،
پشیزی ارزش و
اعتبار قائل
نیست و تا
بطون خود
خونریز و بیرحم
و ریاکار است .
ایدئولوژی
"نئولیبرالیسم"
حاکم بر جهان
کنونی ، عنان
اختیار را بهحاکمان
بیذات و
احمقان
تاریخی و
نوکران
سرمایه سپرده
تا با سیاستهای
اقتصادی
ضدکارگریِ
"بازارآزاد"
، گردشِ آزاد
سرمایه ،
اقتصاد خصوصیسازی
، "پول بیشتر ،
آش بیشتر"
میلیاردها
انسان را بهرنج
و اندوه و بهفقر
و گرسنگی بهکشانند . سیاست
اقتصادی
"نئولیبرالیسم"
بهشت سرمایهداران
و جهنم
کارگران و
زحمتکشان
جهان میباشد مطابق
آمار
"آکسفام" ،
ثروت ۶۲ نفر
از
ثروتمندترین
افراد جهان ،
برابر با داراییهای
۳/۶ میلیارد
نفر از ساکنان
کره زمین است
!؟ اکثریت
عظیم مردم
ایران با چنین
سیاستهای
خانمان برباد
دهِ بازار
"آزاد" و
خصوصیسازی
صادره از غرب
، آشنایی
دارند و میدانند
بنا بهگفتهِ
پیشینیان
همان گونه که
؛ "شهباز بیبال
در عرصه آسمان
ناتوان و مرد
بیسمند در
پهنه زمین
زبون است " ،
مردمِ بیدفاع
و بیتشکیلات
و بدون رهبری
حزب راستین
کارگری هم در
پیکار با
اهریمنان
زمینی و
آسمانی ، زبون
و ناتوان
خواهند بود.
***
بیانیه
مطبوعاتی
جبهه خلق برای
آزادی فلسطین:
حملات
ایران تحول
مهمی در نبرد
طوفان الاقصی
است
واکنش
ایران بهرژیم
صهیونیستی یک
رویداد مهم
محوری است که
قواعد جدیدی
برای توازن
قوا در منطقه
ایجاد میکند. موشکها
و پهپادها در
پاسخ بهتجاوزات
دولت
صهیونیستی بهکنسولگری
ایران در
دمشق، واکنش
ایران را بهعنوان
یک رویداد مهم
تعریف میکند. رژیم
صهیونیستی
شکنندگی و
ناتوانی خود
را در دفاع از
خود و قدرت
بازدارندگیاش
آشکار کرد و
در عین حال
تاکیدی است بر
توانایی
ایران و
نیروهای
مقاومت در جهت
دهی ضربات دردناک
علیه این
حکومت
صهیونیستی. این
امر تاکیدی
است بر تعمیق
بحران داخلی
اسرائیل در
نتیجه
ناتوانی در
دستیابی بههر
یک از اهداف
خود در از بین
بردن جنبش
مقاومت در
نوار غزه و یا
توقف حملات
مقاومت در
لبنان، یمن و
عراق که دولت
آمریکا و
شرکای
انگلیس،
فرانسه،
آلمان و برخی
از وابستگان
عربی آن در
منطقه که سعی
کردند با
استفاده از
تمامی سلاحهای
دفاعی خود
برای محافظت
از رژیم
صهیونیستی در
برابر موشکها
و پهپادهای
ایرانی به عمل
بیاورند که
این امر موید
دخالت این طرفها
در حمایت از
جنایات
صهیونیستها
در منطقه است
که با شکست
روبرو شد.
نبرد
جبهه مقاومت
بهویژه غزه
نشان میدهد
که رژیم
صهیونیستی
متحمل یک شکست
استراتژیک
شده، تحقیر
شده، ضعیف شده
و قادر بهمحافظت
از خود نیست جبهه
خلق برای
آزادی فلسطین
تأکید میکند
حملات بیسابقه
ایران به
اراضی اشغالی
نقطه تحول
مهمی در نبرد
طوفانالاقصی
و بهنفع گروههای
مقاومت است.
پیامدهای این
حمله فشاری بر
رژیم
صهیونیستی
برای توقف نسلکشی
در غزه خواهد
بود، بهویژه
اینکه آمریکا
و همپیمانانش
فهمیدهاند
هرگونه تنش در
منطقه، جنگی
منطقهای را
بهوجود
خواهد آورد که
پایگاهها و
منافع آنها
طی این جنگ
امن نخواهند
بود.
رژیم
صهیونیستی پس
از فروپاشی
قدرت بازدارندگی
و سقوط تحقیرآمیزش
دیگر نمیتواند
در برابر
مقاومت در غزه
و دیگر جبههها،
از خود دفاع
کند. این
تحولات در
حالی صورت میگیرد
که غزه همچنان
شاهد جنایات
شنیع ارتش رژیم
صهیونیستی
است که تاکنون
بهشهادت و
مجروح شدن دهها
هزار فلسطینی
و نابودی
زیرساخت غزه و
فاجعه انسانی
بیسابقه در
این منطقه
منجر شده است.
جبهه خلق برای
آزادی فلسطین
ترجمه وتکثیر از
حزب
کارایران(توفان
۱۴ آوریل ۲۴ (
***
باران
موشکی ایران
واکنشی به نسلکشی
اسرائیل
درباره
پاسخ ایرانیها
به شقاوتهای
اسرائیل، سخنان
نیشدار و پوچ،
بسیار گفته
شده
است.واقعیت
این است که،
ایرانیها،
کارتهایشان را
بسیار دقیق و
هوشمندانه
بازی کرده
اند.هدف ایران
این بود که به
اسرائیل
هُشدار دهد و
برای این امر،
از تعداد
زیادی از موشکها
و سلاحهای
قدیمی خود
استفاده نمود.
ایران،
بدون اینکه
آخرین
تکنولوژی
بالیستیکاش
را علیه گروه متحد
آمریکا-
انگلیس-
فرانسه-
اسرائیل
افشاء کند،
علاوه بر موشکها،
از
هواپیماهای
انتخاری بدون
سرنشین(پهپادهای
کامیکازی)
استفاده کرد
که روسها از
آنها با
موفقیت علیه
اوکراین
استفاده کرده
اند.
همانگونه
که انتظارش میرفت،
۴ قدرت
امپریالیستی،
مشترکا خیلی
از پهپادها و
موشکهای
ایرانی را
نابود کردند،
ولی علیرغم
کاربُرد همه
تکنولوژی
غربی،
فرودگاه بنگوریون
و پایگاه
نظامی آمریکا
در نقب با
موفقیت هدف
قرار گرفتند.
ایران
تصمیم نداشت
که به اسرائیل
تلفات انسانی
برساند، بلکه
تنها میخواست
بهقدرتهای
امپریالیستی
بهفهماند که
این توانایی
را دارد تا
اسرائیل را نهتنها
از ایران، بلکه
بطور همزمان
از یمن،
سوریه، و عراق
مورد هدف قرار
دهد.بهاضافه،
ایران توانست
موقعیتها و
سایتهای
استراتژیک
گروه متحد
آمریکا-
انگلیس- فرانسه
را شناسایی
کند تا در
آینده بتواند
علیه آنها مقابله
کند. اینک
ایران میتواند
این سایتها
را زیر نظر
داشته و نابود
کند، زیرا میداند
که آنها از
کجا میخواهند
با ایران
مقابله کنند
یا روبرو
گردند.
در
پایان، آخرین
موضوع مهم این
است که، اردن
یکبار دیگر
نقش ارتجاعیاش
را نشان داده
است.بقیه
کشورهای عربی ازجمله
سعودی از
ارائه پایگاهها
به گروه
متحدامپریالیستی
جهت حمله به
ایران امتناع
ورزید، که این
امر نشانه
خوبیست.
نوشته:
دکتر صولت نگی
برگردان:
آمادور نویدی
دکتر
صولت
نگی،
آکادمیک
مستقر در سیدنی-
استرالیاست و
مؤلف کتابهایی
درباره
سوسیالیسم و
تاریخ است.
***
تظاهراتهای
ضد صهیونیستی
وضد اشغالگری
ودرهمبستگی با
خلق فلسطین
علیه نسل کشی
درغزه ادامه
دارد
تظاهراتهای
ضد صهیونیستی
و ضد نسلکشی
درغزه پس از
آغاز بیش از ۶ ماه از
بمباران
وحشیانه
کودکان و مردم
گرسنه وتحت
محاصره ارتش
نازی اسرائیل
درسراسر جهان
ادامه دارد
طبق
اخبار کانال
های فلسطینی و
سایر رسانه های
جهان هرروز
صحنههای
دلخراشی از
ویرانیها و
کشتار
فلسطینیان
ونسل کشی
وانتقام گیری از
زنان وکودکان
توسط ارتش
متجاوز
اسرائیل را
شاهدیم.موج
حملات
بربرمنشانه هوایی
رژیم نازی
صهیونیستی
اسرائیل چنان
سنگین است که
درهمان
نخستین روزهای
پس از هفتم
اکتبر«دیدهبان
حقوق
بشراروپا»اعلام
کرده بود
اسرائیل معادل
بیش از یکچهارم
بمب اتم را
برسر مردم غزه
ریخته است.اسرائیل
تاکنون بیش از١۵٠
هزارتن بمب
برسرمردم غزه
ریخته است
چندین برابر
بمبی که بر
فراز
هیروشیما
وناکازاکی پرتاب
گردید.
حمله
زمینی ارتش
اسرائیل در
رفح خطر قتل
عام در این
شهر کوچک را
دوچندان کرده
است.
تظاهرات
دانشجویان در
دانشگاه های
آمریکا در
محکومیت نسل
کشی در غزه
روز به روز
گسترده تر می
شود؛ که
یادآور
مخالفت ها با
جنگ آمریکا
علیه ویتنام
است.
طبق
گزارش
دریافتی از
رفقای هوادار
حزب کارایران(توفان)
درآمریکا،
شرکت کنندگان
در این تظاهرات
ها هرروز
گسترده تر می
شود و دولت
آمریکا به
دنبال کمک
گرفتن از گارد
ملی برای
مقابله با
دانشجویان
معترض به
کشتار جمعی در
غزه است. نکته
قابل توجه،
هراس نخست
وزیر
جنایتکار رژیم
صهیونیستی
اسرائیل از
برگزاری
تظاهرات آنچه
در دانشگاههای
آمریکا در
حمایت و یاری
ملت فلسطین
درجریان است
درخواست فوری
توقف کشتار و
گرسنگی در نوار
غزه
است، خواستی
که هم اکنون
به شکل قوی
مطرح می شود
وعلیه بایدن
شدت میگیرد.
دانشجویان
دانشگاه های
آمریکا روز
چهارشنبه 24
آوریل در
اعتراض به
حمله رژیم
اسرائیل به نوار
غزه تحصن
اعتراضی خود
را آغاز کردند
ودانشجویان
دانشگاه
براون در رود
آیلند و
دانشگاه
کالیفرنیای
جنوبی
وکلمبیا نیز
به
این تحصن
پیوستند.
دانشجویان
درسراسر
دانشگاههایی
که اعتراضات
در آنها روی
داده است،
خواستار آتشبس
دائمی در غزه،
قطع کمک نظامی
آمریکا به اسرائیل،
پایان همکاری
تحقیقاتی
دانشگاهها
با تامینکنندگان
سلاح و سایر
شرکتهایی که
از جنگ سود میبرند،
و عفو
دانشجویان و اعضای
هیئت علمی که
به دلیل
اعتراض به
حمایتها از
اسرائیل،
تنبیه یا
اخراج شدهاند.
درشهر
های بن وکلن و
برلین وچند
شهر دیگر
آلمان نیز
تظاهراتهایی
در همبستگی با
خلق فلسطین
وبرای آتش بس
فوری برگزار
گردید.در
انگلیس،
فرانسه
واسپانیا....چندین
تظاهرات علیه
نسل کشی در
غزه برگزار شد
وخواست آتش بس
فوری وتحریم
اسرائیل را فریاد
زدند.
در
سوئد هرهفته
در
روزهای شنبه
در استکهلم
پایتخت این
کشور هزاران
انسان صلحدوست
حامی فلسطین
به میدان می
آیند ودست به
تظاهرات
علیه نسل کشی
در غزه می
زنند.
روزهای
شنبه 13 ،20 و 27آوریل
نیز تظاهرات
باشکوهی با
شرکت هزاران
نفر در
استکهلم علیه رژیم
صهیونیستی
اسرائیل برگزار
شد و با مردم
فلسطین ابراز
همبستگی نمودند.
حاضران
در این
راهپیمایی در
میان انبوهی از
پرچمهای
فلسطین و با
سر دادن شعار
«آزادی برای
فلسطین»،
«رژیم
آپارتاید
اسرائیل را
تحریم کنید»
اعلام
فوری عملی شدن
آتشبس و ورود
بلامانع کمکهای
بشردوستانه
بهنوار غزه
را فریاد زدند.
مقاومت
قهرمانه جنبش
فلسطین نیز با
وجود گذشت بیش
از ۶ ماه از
جنگ، همچنان
به رویارویی
با اشغالگران
ادامه دارد.
به
اعتراضات خود
در اشکال
مختلف علیه
نسل کشی در
غزه ادامه
دهیم و صدای
خلق فلسطین
باشیم!
رفقای
هوادارحزب
کارایران
(توفان)
فعالانه و بصورت
سازمان یافته
دراین
تظاهرات ها
شرکت کرده و
با خلق فلسطین
ابراز
همبستگی نمودند.
زنده باد
همبستگی
جهانی با
فلسطین
***
یادآوری یک
جنایت هولناک
توسط ناتو
روز ۲۴ مارس ۱۹۹۹، ناتو
عملیات هوایی ۷۸ روزهای
را علیه
یوگسلاوی
سابق آغاز
کرد. این
عملیات در آن
زمان عظیمترین
عملیات نظامی
در خاک اروپا
پس از جنگ جهانی
دوم بود.
این عملیات
نخستین
مداخله
تبهکارانه
بینالمللی
بدون تصویب
قبلی شورای
امنیت سازمانملل
بود که زمینه
را برای حمله
نظامی آمریکا
بهعراق چهار
سال پس از آن
فراهم کرد. روز ۲۴ مارس ۱۹۹۹، ناتو به بهانه
توقف «کشتار
خشن
آلبانیایی
تبارهای کوزوو»
این حمله
هوایی ۷۸
روزه را به
یوگسلاوی
سابق آغاز کرد. ناتو نه تنها
هدفهای
نظامی را در
صربستان،
کوزوو و مونتهنگرو
آماج حملات
خود قرار میداد
بلکه به تمام
زیر ساختهای
مهم غیرنظامی
نیز حمله میکرد.
از پلها
گرفته تا جادههای
راهآهن و
فرودگاههای
غیر نظامی،
مدرسه و
دانشگاه و
پالایشگاه نفت
و صنایع غیر
نظامی و حتا
به سفارتخانه
چین هم رحم
نکرد و آن را
بمباران کرد. هدف از
تحریم و تجاوز
نظامی به
یوگسلاوی
سابق ربطی به
آزادی و
دمکراسی و حقوق
ملی و دمکراتیک
کوزوو و یا
بوسنی و حقوقبشر
نداشت. هدف
قدرتهای
امپریالیستی
غرب به سرکردگی
آمریکا در این
تجاوز نظامی
تجزیه این
کشور مستقل و
پیشرفته و
احیای سیستم
نو مستعمراتی
و بازگشت به
مرزهای قبل از
جنگ جهانی اول
و دوم و تقسیم
مجدد این
سرزمین بین
فاتحان جنگ پس
از فروپاشی
امپراطوری
شوروی بود و
جز این نیز نبود. مقامات
بلگراد گفتهاند
که حداقل ۲۵۰۰ نفر کشته
و ۱۲۵۰۰ نفر
مجروح شدند
ولی آمار
دقیقا تلفات
جانی هنوز
نامشخص است.
دهها هزار نفر
آواره شدند و
کشور را ترک
نمودند. این
سیاست جنگافروزانه
و قلدرمنشانه
نشانه بربریت
سرمایهداری
بطور مشخص غرب
به سرکردگی
امپریالیسم
آمریکا است و
باید با بسیج
تودههای
مردم با این
هیولای ٨ سر
مقابله کرد.
برای
ممانعت از جنگ
و حفظ صلح در
شرایط کنونی باید
نوک حمله را
بسوی جنگافروزان
ناتویی بازوی
نظامی غرب
نشانه گرفت و
با این لجام
گسیختگی و بزرگترین
تروریسم بینالملل
مبارزه
کرد.
***
سخنی
در مورد ماهیّت
و سرشت
روحانیون در مسند قدرت
در ایران
در
بین تمام
موجودات عالم
، اعم از
دوپا
و چهارپا ،
موذیتر ،
مکّارتر ،
دروغگوتر ،
فاسدتر ، مال
مردم خورتر ،
انگلتر ، بیمصرفتر
و هزار چهرهتر
از روحانیونی که
در نهادها و
ارگانهای
دولتی مقام و
منصبی دارند ،
وجود ندارد بیجهت
نیست که
ابوالقاسم
لاهوتی ، شاعر
و مبارز انقلابی
دورهِ
مشروطیت ،
ابیاتی چنین ،
در باره ماهیت
این جماعت ،
خطاب بهشیخ و
ملا ، میگوید : "گفتم
ای شیخ ! بهمیخانه
روی یا نروی؟ گفت
؛ بِلّاه بهسر
میروم ار زر
بدهند گفتم ؛
از مدّعیان
پیش تو کی
محکوم است؟ گفت
؛ آنان که بهمن
مبلغ کمتر
بدهند
." یکی
ازصدها شیخ و
آخوندِ منظور
نظر"لاهوتی" ،
امثال همین
"آیتاله
کاظم صدیقی" ،
متولد ۱۳۳۰ است که
از سال ۸۶ تا ۹۲ رئیس
دادگاه عالی
انتظامی قضات
و از سال ۱۳۹۷
ریاست
ستاد"امر بهمعروف
و نهی از
منکر"را
برعهده دارد و
مدتی هم هست
که امامت جمعه
تهران را نیز
یدک میکشد! اوج
دغلکاری آیتاله
صدیقی آنجاست
که وی طی نامهای
خطاب بهدادستان
عمومی انقلاب
تهران مینویسد: " . . . متاسفانه
فردی که مورد
اعتماد بوده ،
با سوء استفاده
از اعتماد ،
اقدام بهجعل
امضاء
اینحانب
نموده و بدون
اطلاع اینجانب
زمینی را بنام
ما زده است! ." در
زبان محاوره
به این
شکوائیه و
سخنان صدیقی در
نامه بهدادستان
، میگویند
شامورتیبازی
! اگر از تمام
مردم ایران
بپرسند که جعل
امضاء بهچه
معنی است ،
همگی خواهند
گفت نوعی
تقلّب و
کلاهبرداریست
. اما صدیقی ،
امام جمعه
متقلّب تهران
، از عمل
کلاهبرداری
هم میخواهد
بهنفع خودش
استفاده کند !
یعنی توجیه
کلاهبرداری و
زمینخواریاش
از درون جعل
امضاء و
کلاهبرداری !؟
و
در مصاحبهای
هم گفت : "اتهام
زمینخواری ،
(به ارزش ۱۰۰۰میلیارد
تومان) ، برای
زدن من نیست
بلکه برای زدن
اعتقادات
مذهبی مردم
است که این
المشنگه و
شرارتها را
ایجاد کردند .
اما مردم
بصیرند و ما
را از خودشان
میدانند ." !؟
از این سخنان
مضحک و مسخره
که از مغز تبهکار
او تراوش کرده
، چندی نگذشته
بود که "حوزه
علمیه خمینی"
در تهران
اعلام نمود
که:!"صدیقی
شخصا با حضور
در دفترخانه ،
سند انتقال مِلک
را امضاء کرده
است." با این
اطلاعیه"حوزه
علمیه خمینی"
، برهمگان
معلوم شد که
"جعل امضاء" و
گریههای
مزورانه
صدیقی دروغ و
فریبی بیش
نبوده و خود و
نزدیکانش
جاعلترین و
متقلّبترین
دست
اندرکاران
درون نظاماند که
با "امام
زمان"هم
حضوری در
ارتباطند
نباید
از نظر دور
داشت که این
جماعت شیّاد و
مکّار در
حاکمیت نهتنها
خدعهگر و
جاعل و
خطرناکند ،
بلکه "اصلاحطلبان"
درون نظام و
مسقر در اتاق
بازرگانی ، هیئت
موتلفه بازار
، روئسای
بانکها و بخش
خصوصی و
باضافه تجزیهطلبان
کرد و ترک و
بلوچ و اهوازی
و اپوزیسیون قلّابی
خارج کشور ،
این مزدوران و
سرسپردگان اجنبی
، امثال
رضاپهلوی
کودتازاده و
روسپیهای
سیاسی دیگر هم
، جاعل ،
دروغپرداز و
دشمنان
بالقوه ملت
ایران و
تمامیت ارضی
ایران و تاریخ
و فرهنگ ایران
نیز هستند
باید
هشیار بود تا
در دام جعل و
فریبکاری
دشمنان ملت
ایران گرفتار
نشد .
***
ادبیات
مارکسیستی به
زبان ساده
ومختصر
"همزیستی
مسالمت آمیز
عبارت است از
سیستم روابطی
بین دولتها که
مبتنی باشد بر
تفاهم متقابل
بر اعتماد و
سابقه بدون
توسل بجنگ"
(تولیاتی)
بدین ترتیب «
همزیستی
مسالمت آمیز
» نه تنها
کشورهای دو
سیستم
اجتماعی و اقتصادی
مختلف، بلکه
همه کشورها و
از آن جمله
رابطه میان
کشورهای
مستعمره و
نیمه مستعمره
را با کشورهای
امپریالیستی
نیز در برمیگیرد.»
ب -
همزیستی
مسالمت آمیز
نمیتواند
ونباید به مشی
عمومی احزاب
کمونیست
کشورهای غیر
سوسیالیستی که
در شرایط
جامعه طبقاتی
مبارزهمیکنند
تبدیل گردد.
اما
رویزیونیسم
برآنست که «همزیستی
مسالمت آمیز»
عبارتست ازخط
مشی عمومی
وسیاست حزب
کمونیست
اتحاد شوروی
وسایراحزاب
مارکسیستی
لنینیستی
(پراودا) و
کمونیستها
باید «مبارزه
بخاطر
همزیستی
مسالمت آمیز
را اصل عمومی
سیاست خود
بشمرند» (مجله
کمونیست).
بدیهی است که
احزاب
کمونیست نمی توانند
و نباید در
قبال طبقه
حاکمه کشور
خود و در قبال
دشمنان خارجی
از اصل
«همزیستی
مسالمت آمیز»
پیروی نمایند
زیرا پیروی از
این اصل جز همکاری
طبقاتی در
داخل و خارج
نیست.
البته
رویزیونیستها
گاهی بر آشفته
میشوند ومینویسند
که «همزیستی
مسالمت آمیز»
«نمی تواند
در مورد
مبارزه
طبقاتی علیه
سرمایه در کشورهای
سرمایه داری و
در مورد جنبش
آزادی بخش ملی
بکار رود». اما
باید دانست که
دوروئی و ریاکاری
از ویژهگیهای
رویزیونیسم
است. آنها
ریا میکنند
برای آن که
تودهها را
لااقل برای
مدتی بفریبند.
برای آنکه معلوم
شود آنها تا
چه حد به این
گفتار خود
پایبند اند به
گزارش هیئت
نمایندگی
کنفدراسیون
دانشجویان ایرانی
در کنگره
اولان باتور
در سال ۱۹۶۷
اشارهمیکنیم:
«عده ای از
سازمانها
قطعنامهای
در باره
مبارزه با
امپریالیسم و
استعمار و استعمار
نو و برای
برقراری صلح
ارائه داده بودند
و در آن
همزیستی
مسالمت آمیز
را برای سیاست
جهانی بصورت
اصول کار گنجانیده
بودند.
نمایندگان
کنفدراسیون
باآن قسمت از
قطعنامه
مخالفت کردند
و پیشنهاد حذف
آن را نمودند
و توضیح دادند
که همزیستی
مسالمت آمیز
برای خلقهای
اسیر و در حال
نبرد در مقابل
تجاوزکاران مفهومی
ندارد. ولی
عدهای با حذف
آن مخالفت
کردند… چون
باحتمال قوی پیشنهاد
حذف آن با
وضعی که
حکمفرما بود
امکان نداشت
پیشنهاد ترمیمی
دیگری از طرف
کنفدراسیون
ارائه شد مبنی
بر اینکه
همزیستی
مسالمت آمیز
بعنوان اصلی
برای رژیمهايی
یا سستمهای
اجتماعی
مختلفمیتواند
مطرح باشد.
ولی همزیستی
مسالمت آمیز
نمی تواند
بین
استثمارگران
و استثمار
شوندگان و یا
بین جنبشهای
آزادیبخش و
امپریالیسم
موجود باشد.
این
پیشنهاد
ترمیمی با
اکثریت بسیار
ضعیفی به
تصویب رسید و
به قطعنامه
اضافه
شد(شوروی و جناح
آن به این
پیشنهاد رأی
ممتنع داد».)
در پیشنهاد
هیئت
نمایندگی
کنفدراسیون
حقیقتی با
صراحت تمام
مطرح شده است.
طرح این موضوع
در کنگره بدون
شک بدون سابقه
ذهنی نبود چون
این موضوع
بکرات در جنبش
کمونیستی
مورد بحث و
گفتگو قرار
گرفته است. در
این صورت آیا
رأی ممتنع
هیئت
نمایندگی
شوروی و جناح
طرفداران جز
مخالفت با
مضمون
پیشنهاد چه
مفهوم دیگریمیتوانست
داشته باشد ؟
آیا دادن رأی
ممتنع به آن
معنی نیست کهمیان
استثمارگر و
استثمار
شونده،میان
امپریالیسم و
خلقهای اسیر
نیز باید
«همزیستی
مسالمت آمیز»
برقرار باشد؟
این رأی ممتنع
درواقع حاکی
از آنست که
رویزیونیسم
همزیستی مسالمت
آمیز» را به
استثمار گران
و استثمار
شوندگان،به
کشورهای
استعمار زده و
امپریالیسم
تعمیممیدهد
و عقیده ندارد
که طبقات
کشورهای اسیر
را باید از
کادر «همزیستی»
بیرون
نگهداشت.
ج - در
سیاست خارجی
کشورهای
سوسیالیستی،
اصل اساسی
همزیستی
مسالمت آمیز
نیست.
انترناسیونالیسم
پرلتری است.
اگر سیاست
خارجی
کشورهای سوسیالیستی
قطعاً از اصل
همزیستی
مسالمت آمیز
پیروی نماید
درواقع خصلت
انترناسیونالیسم
پرلتری خود را
نفیمیکند.
همزیستی
مسالمت آمیز
فقط میتواند
اصل سیاست
خارجی
کشورهای
سوسیالیستی در
مناسبات خود
با کشورهای
سرمایه داری
قرار گیرد.
اما آیا روابط
کشورهای
سوسیالیستی
نیزمیان خود
باید پیرو اصل
همزیستی
مسالمت آمیز
باشد؟ آیا
مناسبات
کشورهای
سوسیالیستی با
خلقها و مللی
که بخاطر
آزادی و استقلال
خود با
امپریالیسم
در نبرد اندمیتواند
تابع اصل
همزیستی
مسالمت آمیز
باشد؟ بدیهی
است که پاسخ
این هر دو
پرسش منفی
است. لنین در
طرح برنامه
حزب تقدیمی به
کنگره نهم
اینطورمینویسد:
«پشتیبانی
از جنبش
انقلابی
پرلتاریای
سوسیالیستی و
در درجه اول
در کشورهای
پیشرفته» و
«پشتیبانی از
جنبش
دموکراتیک و
انقلابی در
تمام کشورها
بطور کلی و
بویژه در مستعمرات
و کشورهای
وابسته»«بخش
مهم سیاسی بینالمللی
حزب را تشکیلمیدهد.»
استالین
این آموزش
لنین را که
پیوسته آن را
بکارمیبست
چنین بیانمیدارد:
«انقلاب
پیروزمند در یک
کشور نباید
بمثابه وجودی
مستقل تلقی
شود بلکه کمک
و وسیلهای
است برای
تسریع پیروزی
پرلتاریای
تمام کشورهای
جهان» «انقلاب
پیروزمند
پایگاه
نیرومندی
برای بسط
انقلاب جهانی
است»
اما علیرغم
این امر
بدیهی،
رویزیونیسم
با لجاجت و اصرار
تمام «
همزیستی
مسالمت آمیز»
را «خط مشی
سیاست خارجی
اتحاد شوروی و
دیگر کشورهای
اردوی
سوسیالیسم»
اعلاممیکند
و وظیفه بینالمللی
پرلتاریائی
خود را دائر
بر پشتیبانی از
مبارزه
انقلابی خلقها
و ملل اسیر
عمداً در پردهمیگذارد.
د -
صلح از ماهیت
سوسیالیسم برمیخیزد
در حالی که
جنگ در نهاد
امپریالیسم
است. اتخاذ
سیاست صلح و
همزیستی مسالمت
آمیز از جانب
کشور
سوسیالیستی
به این معنی
نیست که
امپریالیسم
نیز در قبال
سوسیالیسم از
سیاست صلح و
همزیستی
مسالمت آمیز
پیروی خواهد
کرد. برعکس.
سوسیالیسم
علی رقم
امپریالیسم
در جهان مستقر
گردیده و
امپریالیسم پیوسته
میکوشد آن
را خواه از
راه توسل به
جنگ و خواه از
راه «تکامل
مسالمت آمیز»
از صحنه گیتی
براندازد.
«وجود
جمهوری شوروی
در کنار
کشورهای
امپریالیستی
برای مدتی
طولانی قابل
تصور نیست و
سرانجام این
یا آن باید بر
دیگری غالب
آید» زیرا «امپریالیسم
بینالمللی
بنا به موقعیت
عینی خویش و
هم چنین بعلت
منافع
اقتصادی طبقه
سرمایه دار که
خود تجسم آن
است بههیچوجه
و تحت هیچ
شرایطی نمیتوانست
با زندگی در
کنار شوراها
بسازد» (لنین)
تاریخ
پنجاهساله
سوسیالیسم
صحت این
اندیشه لنین
را با کمال
وضوح نشانمیدهد
و هماکنون سالهاست
امپریالیسم
آمریکا کشور
سوسیالیستی ویتنام
را مورد حمله
و تجاوز قرار
داده است. سالهاستمیکوشد
کشورهای
سوسیالیستی
اروپا را از
راه «تکامل
مسالمت آمیز»
بدنیای
سرمایهداری
باز گرداند و
باید اذعان کر
د که در این کار
با کمک
رویزیونیسم،
موفقیتهای
بزرگی بدست
آورده است.
اما علیرغم
حکم لنین، علی
رغم واقعیات
گذشته و حال،
رویزیونیسم
بر آنست که
«بسیاری از
دولتها و
رهبران
کشورهای غربی
اکنون هوادار
صلح و همزیستی
مسالمت آمیزاند»
و «پبش تر از
پیش به لزوم
همزیستی
مسالمت آمیز
پیمیبرند»
(خروشچف)، و
ممالک متحده
آمریکا
«حقانیت و
خصلت
رئالیستی
همزیستی مسالمت
آمیز میان
کشورهای
سیستم
اجتماعی
مختلف را بهرسمیت
شناخته است»
(ایزوستیا)
شک نیست که
نمایندگان
امپریالیسم
گهگاه از وظیفه
صلح و همزیستی
مسالمت آمیز
سخنانی بر
زبانمیآورند.
شک نیست که در
اوظاع و احول
کنونی امپریالیسم
نمی تواند
آنطور که
واقعاً
دلخواه اوست
عمل کند. ولی
نه سخنان وی
در باره صلح و
همزیستی
مسالمت آمیز،
ماهیت
امپریالیسم
را تغییرمیدهد
و نه محدودیت
عمل او دالّ
بر سازگاری او
با سوسیالسم
است.
ه -
درست به
همین علت،
امپریالیسم
برای مبارزه
با کشورهای
سوسیالیستی
در تمام زمینههای
اقتصادی،
سیاسی، نظامی،
فرهنگی، از
وسائل
گوناگونی که
در اختیار دارد
استفادهمیکند.
این مبارزه
امپریالیسم
با کشورهای
سوسیالیستی
مبّین مبارزه
طبقاتی در
مقیاس جهانی است.
سوسیالیسم
تنها موقعیمیتواند
همزیستی
مسالمت آمیز
را به
امپریالیسم
تحمیل کند که
همزمان با
پیروی از
سیاست و
ایدئولوژیک (و
نه تنها در زمینه
ایدئولوژیک)
با سرسختی
ادامه دهد،
از مبارزه خلقها
و ملل اسیر
علیه
امپریالسم،
هم از لحاظ
مادی و هم از
لحاظ معنوی،
پشتیبانی کند.
بدین ترتیب
است کهمیتوان
امپریالیسم
را از اطراف
درمیان گرفت
و میدان عمل
او را پیوسته
محدود و محدود
تر کرد. این
است راه تحمیل
همزیستی
مسالمت آمیز
به
امپریالیسم.
مبارزه
انقلابی علیه
امپریالیسم،
مبارزه بخاطر
صلح و همزیستی
مسالمت آمیز
است. هرگاه از
چنین مبارزهای
صرف نظر شود و
بر عکس سخن از
همکاری با
امپریالیسم
بهمیان آید،
هرگاه این
مبارزه به
محیط ایدئولوژی
محدود گردد یا
آنکه از حدود
سخنان زیبا
علیه
امپریالیسم
فراتر نرود،
نه تنها صلح
نیست، همزیستی
نیست بلکه این
هر دو بیشتر
در معرض خطر
قرار خواهند
گرفت.
چنین است
راه صلح و
همزیستی
مسالمت آمیز.
اما
رویزیونیسم
با استناد به
این نکته
نادرست که اکنون
امپریالیسم
به لزوم حفظ
صلح جهانی و
همزیستی
مسالمت آمیز
پی برده است
مبارزه
سوسیالیسم
(غیر از مبارزه
ایدئولوژیک) و
مبارزه
انقلابی
پرلتاریا و
خلقهای اسیر
و محروم را
علیه
امپریالیسم
مغایر با اصل
همزیستی
مسالمت آمیزمیشمرد
و تا آنجا که
امکانات وی
اجازه دهد از
این مبارزه
انقلابی جلومیگیرد،
همکاری و
دوستی با
امپریالیسم
را بجای مبارزهمینشاند.
از آنچه در
فوق آمد نتیجهمیشود
که « همزیستی
مسالمت آمیز»
ساخته و
پرداخته
رویزیونیسم
معاصر سراسر
انحراف از
تئوری لنینی
همزیستی
مسالمت آمیز
و انحراف از
مارکسیسم
لنیینسم است.
***
پرسش
وپاسخ
درفیسبوک.
پاسخ به یک
پرسش
پرسش:ضمن
سلام ،سئوالی
ازشما دوستان
ورفقا دارم که
ذهنم را بشدت
مشغول کرده
است.تعریف شما
از سوسیالیسم
چیست. مگر
وقتی مالکیت
وسائل کاردردست
دولت باشد
مثلا دولت
کارگری
وکمونیستی با حزب پیشرو
آن سیستم
سوسیالیستی
نیست؟ مگر
سوسیالیسم
غیرازاین
است؟شما
میگید دوره
خروشچف سرمایه
داری شد.
مگروسائل کار
دردست دولت
نبود؟ مثلا
چون یوزف
استالین
درگذشت شوروی
بلافاصله
سرمای داری
شد؟درچین هم
همین اتفاق
افتاد بعد از
فوت مائو چین
سرمایه داری
شد.خلاصه آیا
سوسیالیسم پیاده
شدنی است؟
تشکر
ازشما..احمد.متین.ترکیه
پاسخ:با
تشکرازنامه
وپرسش
مهمتان،مختصرا
به پرسشتان
پاسخ میدهیم
به این امید
که مفید و
سازنده افتد.
قبل
ازهرچیز باید توجه
داشت هر
مالکیت دولتی
به معنای سوسیالیسم
نیست.ماهیت حزب
ورهبری سیاسی
دولت تعیین
کننده ماهیت
مالکیت دولتی
است. اگرماهیت
قدرت سیاسی رویزیونیستی
است، یعنی
سوسیالیستی
نیست، پس اگر
چنین است
آنوقت آن نظام
حتمن سرمایه
داریست .
رویزیونیسم
حاکم درچنین
کشوری با هر
شعار و ادعا و
شکلی که باشد
حتا تماما
دولتی، بازهم
دیکتاتوری
بورژوائی است
ونه
دیکتاتوری
پرولتاریا. ازمنظرحزب
ما وهمه احزاب
مارکسیستی
لنینیستی
کلید تشخیص
ماهیت دولت
شوروی پس
ازغلبه رویزیونیسم
نه اقتصاد
دولتی بلکه
ماهیت سیاسی حزب
ودولت حاکم
است.تنها با
چنین شیوه
علمی
ومارکسیستی
لنینیستی است
که می توان از درغلتیدن
به
اکونومیسم،
یعنی
اقتصادگرایی اجتناب
ورزید. بقول
رفیق لنین "
ممکن است، حکومت
سرمایه داری
اشکال مختلف
داشته باشد،
اما هر شکلی
که باشد در
نهایت
دیکتاتوری
سرمایه داری
است، وهمچنین
حکومت کارگری
ممکن است، اشکال
مختلف داشته
باشد، ولی هر
شکلی که داشته
باشد، در
نهایت
دیکتاتوری
پرولتاریا
است.” ...........شق وسطی
وجودندارد.
"دولت وحزب
همه خلق" هرگز
به معنای
دیکتاتوری
پرولتاریا،
اتحاد کارگران
وزحمتکشان
علیه بقایای
بورژوازی
نیست ، بلکه
سرمایه
داریست، یعنی
ماهیت دولت
وحزب بورژوائی
است وجز این
نیز نمی باشد.
ماهیت
نظام شوروی پس
ازسلطه
رویزیونیسم
تغییر کیفی
کرد و سرمایه
داری دولتی
حاکم شد.
سرمایه داری
نوخاسته روسیه
واقعیتی بوده
غیرقابل
انکار واین
پدیده بدنبال
انحطاط سوسیالیسم
واحیای
سرمایه داری
در نخستین
کشور سوسیالیستی
پدید آمد.این
سرمایه داری
امپریالیستی نه محصول
دوره گرباچف و
پوتین بل با
کسب قدرت سیاسی
توسط خروشچف
وشرکاء پس از
کنگره 20 و 22 حزب
کمونیست
اتحادجماهیر
سوسیالیستی
شوروی زاده
شد. درکشوری
زاده شدکه
درگذشته
رهبرانی
مانند لنین
واستالین به
پرولتاریای
جهان اهدا
کرد، درکشوری
که اولین
انقلاب
سوسیالیستی
وساختمان
جامعه ای را
درپیش گرفت،
درکشوری که پرولتاریای
جهان آن را
بحق میهن
سوسیالیستی
خود می شمرد
ودربرابر
حملات دشمنان
سوسیالیسم از
آن دفاع
میکرد،
درکشوری که خلقهای
ستمدیده جهان آن
را درهمه حال
یارو یاور خود
میدیدند
ودرمبارزات
خود بخاطر
آزادی
واستقلال آنرا
تکیه گاه
نیرومند خود
میدانستند.
امپریالیسم
نوخاسته
شوروی بیش
ازسه دهه با
نقاب
سوسیالیسم
خود را پیرو
مارکسیسم
لنینیسم مینمایاند،
برای نفوذ
درکشورها یا
درمیان
خلقها
شعارهای
سوسیالیستی
وانقلابی سر
میداد، به سخن
کوتاه
بورژوازی
نوخاسته چهره امپریالیستی
خود را می
پوشاند وآن را
از انظار
پنهان میداشت.
گذشته
پرافتخار
کشور شورا ها ورهبران
کبیر آن همراه
با نقاب
سوسیالیسم سرمایه
ووسیله
نیرومندی بود
که به کمک آن
پرولتاریا
وخلقها را فریب میداد
، آنها را در
دام خود
گرفتار می
ساخت در کسوت
دوست، گرگی
بود درلباس
میش، ضد
انقلاب
رویزیونیستی
وضد کمونیستی
بود درلباس
سوسیالیسم.
رفیق
گرامی!یکی
ازسفسطه های
رویزیونیستها
در رد ماهیت
امپریالیستی
شوروی این بود که
مارکسیست
لنینیستهای
راستین
وحقیقت جو را
به اثر
داهیانه لنین "
امپریالیسم
بعنوان عالی
ترین مرحله
سرمایه داری "
رجوع میدادند.
استناد انها به این
اثر ارزشمند
برای تلقین
این بود
وهمچنان هست
که گویا امپریالیسم
فقط
ازبطن
سرمایه داری
آزاد
بیرون می اید
وپایه
اقتصادی آن
انحصار
سرمایه داری
است. بدون
انحصار
سرمایه داری سخنی هم از
امپریالیسم
نمی تواند به
میان آید وسپس
ازاین نتیجه
میگرفتند
وهمچنان میگیرند
که
امپریالیسم
نتیجه تکامل
سرمایه داری
است
وسوسیالیسم،
امپریالیسم
نمی زاید و"سوسیال
امپریالیسم
زاده
مائوئیستهای
منحرف است ."
لیکن لنین دراثر
خود
این نکته را روشن
میکند که چگونه
سرمایه داری
آزاد ناگزیر
درتکامل خود
به انحصارها
وبه
امپریالیسم منتهی
میشود، چگونه
انحصار سپس با
دولت بورژوائی
درمی آمیزد
ودولت
بورژوائی را
به تبعیت کامل
از انحصارها
در می
آورند.یعنی
چگونه سرمایه
داری
انحصاری
دولتی بوجود
می آید.
ازکتاب
لنین کبیر
هرگز این
نتیجه بی نمی
آید که
امپریالیسم
از مبداء
سوسیالیسم
وازانحطاط ان
نمی تواند
برخیزد. برعکس
لنین همواره خطر
بازگشت
سوسیالیسم را
به سرمایه
داری گوشزد
کرده وحزب
ودولت شوروی
را ازآن
برحذر داشته است.
لنین می آموزد
که دردوران
انتقال
سرمایه داری
به کمونیسم که
دولت آن جز
دیکتاتوری
پرولتاریا نیست
برای دشمنان ناگزیر
امید بازگشت باقی
می ماند واین
امید به تلاش
برای بازگشت
می انجامد.
استالین نیز
نه تنها
بازگشت
سرمایه داری
را نفی نمیکند
برعکس آن را
با قوت بیشتر
متذکر میشود:
"آیا
درنزد ما،
درکشور
شورائی ما،
شرایط مقدماتی
که احیای
سرمایه داری
را ممکن گرداند
وجوددارد/ آری
وجود دارد ،
این امر ممکن
است عجیب بنظر
آید، معذالک
واقعیتی است."
معنی
اینها همه آن است
چنانچه راه
بازگشت
سرمایه داری
مسدود نگردد،
سوسیالیسم به قهقرا
برخواهد گشت
وبه استقرار
نظام کهنه خواهد
انجامید و در
شوروی نیز
چنین
رخ داد.
سازمان
مارکسیستی
لنینیستی
توفان تحت
رهبری آموزگاران
جسوروبزرگ
کمونیستی چون
رفقا احمد قاسمی
ودکتر
غلامحسین
فروتن رهبران
اسبق حزب توده
ایران، حزب
طبقه کارگر
ایران،
نخستین سازمان
کمونیستی
ایران بود که
پرچم مبارزه
علیه خروشچفیسم
واحیای
سرمایه داری
را برافراشت وماهیت
امپریالیسم
نوخاسته
شوروی را از
جهات گوناگون
اقتصادی،سیاسی،
نظامی
وفرهنگی
واجتماعی با
انتشار کتب
ومقالات
تحقیقی
وتئوریک مورد
بررسی
قراردادوفروپاشی
آنراپیش بینی
نمود.مقالات
وکتب تحقیقی
سازمان
مارکسیستی
لنینیستی
توفان
برواقعیتهای
کشورشوروی
ورفرمهای
اقتصادی واجتماعی
که طی بیست
سال درآنصورت
گرفت با اسلوبی
علمی تدوین
وتالیف گردید
ونسلی از
جوانان ایران
را درپیکار
علیه
رویزیونیسم
برای پاکیزگی
مارکسیسم
لنینیسم آموزش
وسازمان داد.
درچین هم
همین اتفاق
افتاد وبا
کودتایی که صورت
گرفت، دنگ
سیاپینگ قدرت
سیاسی را
درحزب گرفت
ومسیر چین را
از سوسیالیسم
به سرمایه
داری تغییر
داد.اینکه چرا
دراین
کشورهای
سوسیالیستی
با اینهمه
دستآورد
وافتخار
جامعه به عقب برگشت،
باید به این
مسئله پاسخ
داد که جامعه
سوسیالیستی
یک جامعه
درحال گذار
است، جامعه ای
است که درآن
طبقات
استثمارگراگرچه
در قدرت سیاسی
و دراقتصاد
برافتادند
اما بقایای آن
هنوز درجامعه
وجوددارند
وکشور درعین
حال در محاصر
سرمایه داری
جهانی
قراردارد.ازاین
رواگر
رویکردوماهیت
سیاسی حزب
تغییر کند،
هوشیاری اش را
ازدست بدهد،
امکان بازگشت
به عقب واحیاسرمایه
داری
وجوددارد.باید
ازاین شکست های
موقت درس گرفت
تا درآینده
آگاهانه
ترسوسیالیسم
را که تنها
آلترناتیو
جامعه سرمایه
داری است
مستقر ساخت
وبه طرف جامعه
کمونیستی
رهنمون
شد.سوسیالیسم
نه افسانه است
ونه اتوپی، یک
واقعیت عینی
است، وجود
داشته،
دستآوردهای
عظیمی بجای
گذاشته باید
ازآن تجارب
ارزنده بهره برد
وخودرا برای
نبردهای
آینده آماده
کرد.برایتان
آرزوی موفقیت
می کنیم.
بازهم
برایمان بنویسید.
***
پاسخ
به یک پرسش در
کانال تلگرام
پرسش: با درود، آیا کمون
پاریس با طرح
این مسئله که
مجلس
ملی از
نمایندگان
منتخب مجلسهای
ایالتی
وولایتی که به
نوبه خود از نمایندگان
کمونها
تشکیل می
گردند مخالف
مرکزیت
وخواهان فدرالیسم
بود؟آیا
مارکس با
استناد به
کمون طرفدار
فدرالیسم
نبود؟.
تشکر.حسین.
الف .پاریس
پاسخ: خیر
رفیق عزیز،
فدرالیسم
محصول اصولی
نظریات خرده
بورژوائی
آنارشیسم است.
مارکس طرفدار مرکزیت
است. خورد
کردن ماشین
دولتی ونابود
کردن مرکزیت
بورژوائی را
نباید با
فدرالیسم
اشتباهی گرفت.
اگر
پرولتاریا قدرت
دولتی را بدست
گیرد
ودرنهایت
آزادی درکمونها
و یا مثلا در
شوراها...
متشکل شوند
وفعالیت همه
کمونها را در امر
وارد ساختن
ضربه بر پیکر
سرمایه
زد درهم
شکستن
مقاومت
سرمایه
داران
وواگذاری
مالکیت خصوصی
راه های آهن ،
کارخانه ها،
زمین وغیرو به
همه ملت، به
همه جامعه
متحد سازند،
درآنصورت آیا
این مرکزیت نخواهد
بود؟ آیا این
خود
پیگیرترین مرکزیت
دمکراتیک
وآنهم مرکزیت
پرولتاریای،
مرکزیت
آگاهانه
نخواهد بود؟
مارکسیسم لنینیسم
هوادار
مرکزیت
داوطلبانه،
تجمع
داوطلبانه
کمون ها بصورت
یک ملت واتحاد
داوطلبانه
کمون های پرولتری
برای
برانداختن
سیادت
بورژوازی است
وماشین دولتی
بورژوائی
امکان پذیر
است.تصور بورژوازی
از مرکزیت ،
مرکزیتی
ازبالا وفقط
صاحب منصبان
دولتی
ونظامیان می
توانند آن را
تحمیل وحفظ
کنند.مرکزیت
بورژوازی
مرکزیتی غیر
دمکراتیک،
نظامی
وبروکراتیک
است.
مارکس در
سال ١٨٤٧ در
"مانيفست
کمونيست" به اين
پرسش پاسخ ميداد
که هنوز بکلى
مجرد، يا
بعبارت
صحيحتر پاسخى
بود که وظايف
را نشان ميداد
نه شيوههاى
حل اين وظايف
را. پاسخ
"مانيسفت
کمونيست" اين
بود که بايد
"متشکل شدن
پرولتاريا
بصورت طبقه
حاکمه" و "بکف
آوردن
دمکراسى" را
جايگزين آن
نمود.
مارکس،
بدون اينکه
خود را تسليم
تخيلات کند، منتظر
آن بود که تجربه جنبش تودهاى
به اين پرسش
پاسخ دهد که
آيا اين متشکل
شدن پرولتاريا
بصورت طبقه
حاکمه، چه شکلهاى
مشخصى بخود
خواهد گرفت و
همانا به چه
نحوى با کاملترين
و پيگيرترين
طرز "بکف
آوردن
دمکراسى" توأم
خواهد بود.
مارکس
تجربه کمون
را، با وجود
محدود بودن
دامنه آن، در
کتاب "جنگ
داخلى در
فرانسه" با
دقتى هر چه
تمامتر مورد
تجزيه و تحليل
قرار ميدهد.
مهمترين نکات
اين اثر را در
اينجا نقل
ميکنيم:
«قدرت
متمرکز دولتى
با ارگانهاى
همه جا حاضر
خود؛ ارتش
دائمى، پليس،
بوروکراسى،
روحانيون،
مقامات
قضايى، که از
قرون وسطى به
اين طرف پا به
عرصه وجود
نهاده بود، در
سده نوزدهم
تکامل يافت.
با رشد تناقض
طبقاتى بين
سرمايه و کار،
"قدرت دولتى
بيش ازپيش
خصلت يک قدرت
اجتماعى
مخصوص ستمگرى
بر کار يعنى
خصلت ماشين
سيادت طبقاتى
را بخود ميگرفت.
پس از هر
انقلاب که
براى مبارزه
طبقاتى بمعناى
گامى به پيش
است خصلت صرفا
ستمگرانه قدرت
دولتى با
وضوحى بيش از
پيش آشکار ميگردد".
پس از انقلاب
سالهاى
١٨٤٨-١٨٤٩
قدرت دولتى به
"ابزار ملى
جنگ سرمايه
عليه کار"
مبدل ميشود.
امپراتورى
دوم اين وضع
را استوار ميسازد."
اقتصاد
سوسیالیستی،نظمی
متمرکز،
هدفمند وبا
نقشه
است.رقابت
بنگاه ها برای
کسب سود دراین
نظم جایی
نخواهند
داشت.هرج ومرج
تولیدی، فدرالیسم
سیاسی محصول
نظریات خرده
بورژوائی
آنارشیسم است
وهیچ سنخیتی
با سوسیالیسم
که هنوز دولت
دیکتاتوری
پرولتاریا یک
ضرورت برای
گذار به
کمونیسم است، ندارد.
پیروز باشید
چاره
رنجبران وحدت
وتشکیلات است