مقالات
توفان
الکترونیکی
شماره ۲۰۱نشریه
الکترونیکی
حزب کارایران فروردین
ماه ۱۴۰۲
آدرس
تارنمای حزب
کارایران
(توفان):
www.toufan.org
آدرس
مرکزی ایمیل
حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس
کانال تلگرام
توفان
***
دراین
شماره می
خوانید:
شادباش
نوروزي حزب
کارايران(توفان) به
مناسبت فرا
رسيدن سال نو
نقدي بر«منشور مطالبات
حداقلي تشکلهاي
مستقل صنفي و
مدني ايران»
بازهم
کوه موش
زاييد!
سخني
کوتاه درمورد
توافقنامه
ايران و عربستان
ونقش مثبت چين
دراين رابطه
به
مناسبت شروع
سال نو 1402خورشيدي
پيرامون
بحران مالي و
ورشکستگي
بانک «سيليکون
ولي»
به
مناسبت
بيستمين
سالگرد حمله
وحشيانه نظامي
آمريکا به
عراق
”منشور
مهسا” ديگر چه
صيغه ايست؟
درجبهه
نبرد طبقاتي اخبار،
گزارشات
واعتراضات
کارگري
دراسفند ماه 1401
خوشههاي خشم
ميليوني مردم
فرانسه
برعليه
اصلاحات نئوليبرالي
دولت مکرون
فرخنده
باد 8 مارس روز
همبستگي بينالمللي
زنان
برگي از
تاريخ
در باره
ديدار و
ملاقات اخير
گلشيفته
فراهاني و
معصومه
علينژاد
با»برنارد
هنري لِوي
امپرياليسم
آمريکا به هنگام
هزيمت ، بوق
پيروزي ميزند
چند
يادداشت
کوتاه
خواندني
ازکانال
تلگرام توفان
تشديد
بحران و
ورشکستگي
شرکتها در سوئد
،اين سوگلي
اروپا
سخني در
باره رفرم،
رفرميسم و
کمونيسم
ادبيات
مارکسيستي به
زبان مختصر و
ساده
برگي
ازتاريخ بهمناسبت
صدوپنجاه و
دومين
سالگردکمون پاريس
گشت
وگذاري در
فيسبوک،پاسخ
به يک پرسش
پاسخ
به يک پرسش در شبکه
تلگرام
***
شادباش
نوروزی حزب
کارایران(توفان)
به مناسبت فرا
رسیدن سال نو
نوروزتان
پیروز،
هرروزتان
نوروز
مردم
شریف ایران!
عید
نوروز که نوید
دهنده تحول و
دگرگونی طبیعت
است و خبراز
شور و نشاط و
زیبائی بهار
میدهد را به
همه هموطنان
صمیمانه
تبریک میگوییم،
نوروزی که
همیشه با خود
امید تحول در
جامعه انسانی
و پشت سر
گذاشتن
زمستان سرد و
تاریک و رنج
آور نظم
طبقاتی و
دستیابی به
صلح و دوستی و
همبستگی و
همیاری و
خوشبختی و
سعادت جامعه
انسانی را به
همراه میآورد،
امیدی که
سرچشمه تلاش و
مبارزه همه
آزادیخواهان
بر علیه جهل و
نادانی و
ارتجاع و
امپریالیسم
است، بر یکایک
عزیزان مبارک
باد.
درعید
نوروز، عیدی
که طبیعت جامه
نو برتن میکند
و شما نیز
باید خود را
با آن هماهنگ
سازید،
متأسفانه
درشرایط بس
اسفناک
ودردناکی بسر میبرید.
امسال
نیزمانند
سالهای پیش،
با توجه به گرانی
دهشتناک و غول
تورم تحمیل
شده به جامعه،
افزایش ۲۷ درصدی
برای کارگران
و ۲۰ درصدی
برای
کارمندان در
سال ۱۴۰۲، نه
تنها یک دهنکجی
به خواستههای
جامعه بلکه
اعلان یک جنگ
و دشمنی آشکار
به میلیونها
نفر از
زحمتکشان
ایران و
خانوادههایِ
آنان است.
امسال نیز
سفرهتان از
برکت وجود
رژیم سرمایه
داری جمهوری
اسلامی خالی تر
ازگذشته است و
نوروزتان
همانند هرروزتان
شده است.
سالی که
گذشت سال
ادامه
سیاستهای
اقتصادی نئولیبرالی
ورشکسته،
افزایش سرسامآور
گرانی
کالاهای
ضروری و تشدید
بحران اقتصادی
وژرفش شکاف
طبقاتی بود.امسال
نیز نوروز در ایران
در شرایطی فرا
میرسد
علیرغم وعده و
وعیدهای
توخالی دولت
ابراهیم
رئیسی سفره
نوروزِ امسال
مردم میهن ما
نیز از وجود
رژیم چپاولگر
سرمایهداری
جمهوری
اسلامی، که
تارو پودش را
فساد، دزدی،
اختلاس، رانتخواری،
فامیل بازی،
قانون ستیزی،
بی احترامی به
حقوق مردم فراگرفته
است، خالیتر
از گذشته است
ونوروزشان
همانند
هرروزشان شده
است. امروز
نیز همانند
دهههای
گذشته ازسفره
زحمتکشان
برمیدارند
وبه سفره طبقه
مرفه جامعه میافزایند.
کوه ثروتهای
بادآورده
وافسانه ای
این مافیا
ازقله کوه
دماوند قابل
رویت است. این
رژیم هیچگاه
به مردم ایران
درهیچزمینه
ای پاسخگو
نبوده است،
زیرا مردم
ایران را خودی
نمیداند.
درسالی
که گذشت خشم
فروخته
جوانان و به
ویژه زنان
ایران که
ازشهریورماه
بار دیگر سر
باز کرد و
سراپای جامعه
ایران را به
نحو انفجاری
فرا گرفت رژیم
را بشدت
دربحران
فروبرد. صدها
نفر در درگیریهای
خیابانی جانباختند
و هزاران نفر
نیز بازداشت و
بهزندان
افتادند.این
خشم که با
انگیزه
اعتراض به قتل
مهسا امینی در
بازداشتگاه
وزرا، توسط ماموران
گشت ارشاد و
یا عوامل امر
به معروف و نهی
از منکر آغاز
شد، ریشههای
بنیانی خود را
درسرکوبهای
اجتماعی و
سیاسی و در
وضعیت
اقتصادی
ایران دارد که
محصول حاکمیت
اقتصادی
نئولیبرالیسم،
با یاری اصلاحطلبان،
مافیای
رفسنجانی و
حمایت رهبر
جمهوری
اسلامی میباشد.
این سیاست
غارت اموال
عمومی که
سرمنشاء فساد،
رانتخواری،
دزدی و راهزنی
ثروتهای ملی
ایران است وبه
شکل خصوصیسازیِ
اموال عمومی
با توصیههای
بانک جهانی و
صندوق بینالمللی
پول
است،وابستگی
به بانک جهانی
وصندوق بینالمللی
پول را سبب
گشته که در
مغایرت کامل
با منافع مردم
وحتی پیوستن
به سازمان
همکاری شانگهای
قرار دارد.
باید این
سیاست
ارتجاعی و استعماری
حاکم در ایران
با دست مردم
ایران و نهنیروی
بیگانه تغییر
کند درغیر این
صورت ممکن نیست،
فقر و فاقه از
بین برود.
نئولیبرالیسم
اقتصادی،
سیاستهای
تعدیل
اقتصادی دشمن
مردم ایران
است و حاکمان
براقتصاد
کشور از این
سیاست تا کنون
دراشکال
مختلف پیروی
کرده و هنوز
هم میکنند.این
شرایط وخیم
اقتصادی
داخلی که
درعین حال
محصول تحریمهای
جنایتکارانه
و ضدبشری
خارجی وتشدید
کننده آن نیز
میباشد، در
کنار سرکوب
حقوق انسانی
مردم ایران و
به ویژه زنان
ایران که
دائماً مورد
تحقیر و تبعیض
قرار دارند،
وضعیتی
انفجاری در
جامعه ایجاد
کرده است.
رژیم سرمایهداری
جمهوری
اسلامی اگرچه
درزمینه گشت
ارشاد عقب
نشینی کرده
اما حاضر نیست
از سیاست
قلدرمنشانه و
ضدانسانی
پوشش اجباری
دست بردارد و
به کرامت زنان
و مردان ایران
احترام بگذارد،
بلکه تلاش
دارد با زبان
قلدری با مردم
سخن براند.
رژیم دراثر بیاعتنائی
مزمن نسبت به
حقوق و
مطالبات
مشروع مردم،
بذر شورشی را
که حکومت با
سیاستهای
خویش در این
مدت کاشته بود
بارور ساخت و
وضعیتی را به
وجود آورد که
چشم طمع
نابکاران، اجانب
و ستون پنجم
آنها در
ایران را، به
سمت سوءاستفاده ازمیهن
ما معطوف
ساخته است.بیثباتی
و فقدان
امنیت، برای
برهم زدن طرحهای
اقتصادی
ایران از جمله
«ساختن جاده
ابریشم،
دالان شرق به
غرب و جنوب به
شمال و تخریب
در سیاست
راهبردی
ژئوپلیتیکی
گردش به شرق،
هدف اصلی
امپریالیسم
غرب و ناتو در
حمایت از ””جنبش
زن زندگی
آزادی ”” است.
درسالی
که گذشت توافقنامه
ایران
وعربستان، که
به کوشش چین
به سرانجام
رسید، گامیبه
غایت مهم
ومثبتی خواهد
بود در جهت
ایجاد صلح و
آرامش در
منطقه ودر این
زمینه همکاریهای
دو کشور را در
عرصههای
اقتصادی،
سیاسی و
فرهنگی و علمیرا
فراهم میکند.
امسال نیز در
شرایطی به
استقبال
نوروز میرویم
که مردم میهن
ما بهحق
امیدی به
بهبودی وضعیت خود درچارچوب سیاستهای نئولیبرالی و وعدهوعید
دولت ابراهیم
رئیسی
وباندهای دزد
وفاسد اتاق
بازرگانی نمیبیند
و راهی جز
تشدید مبارزه
صنفی – سیاسی
متحد علیه
کارفرمایان
ودولت حامیآنها
پیشروی خود
نخواهد داشت.
اکنون
درآستانه سال نو،
بسیاری از
فعالین
کارگری،
معلمین، دانشجویی
و اجتماعیفرهنگی
در زندان بسر
میبرند و
تعدادی
ازآنها نیز از
بیماریهای
مختلفی رنج میبرند
و جانشان در
خطر است.حزب
ما خواهان
آزادی فوری و
بیقید و شرط
همه زندانیان
سیاسی است که
بخاطر فکر،
اندیشه، قلم و
تلاش برای
ایجاد تشکل
مستقل خویش بهزندان
افتادند.
بهامید
نوروزی سرشار
از اتحاد،
یگانگی وپیکاری
متحد ومتشکل علیه تاریکاندیشان
داخلی و
دشمنان
رنگارنگ
خارجی، برای
همه مردم
ایران درسال جدید پیروزی،شادی وسربلندی آرزومیکنیم.
بهامید
نوروزی عاری
از فقر، ظلم،
ستم، استثمار
و نابرابری،
سال نو مبارک
و نوروزتان پیروز!
حزب کار
ایران (توفان)
دوشنبه
۲۹
اسفند
۱۴۰۱
***
نقدی
بر«منشور
مطالبات
حداقلی تشکلهای
مستقل صنفی و
مدنی ایران»
آنچه باید
گفته شود
رژیم
سرمایهداری
جمهوری
اسلامی ایران
در درجه نخست
رژیمی سرمایهداری
است و نه
رژیمی
آخوندی،
ملائی، دینی،
عقبمانده،
ارتجاعی، زنستیز،
مخالف فرهنگ،
همجنسگرائی،
دگرباشی... و بهاین
جهت تمام
مصائبی که
امروز چون
صاعقه بر سر
مردم ایران
فرود آمده
است، ناشی از
آن است که این
رژیمِ
ماهیتاً
سرمایهداری
مناسباتی را
در تولید
مستقر ساخته –
بهویژه از
زمان تسلط
مافیای
رفسنجانی – و
ایران را از
نظر اقتصادی
به سمتی برده
است که به دنبالچهای
از سیاستهای
استعماری
صندوق بینالمللی
پول، بانک
جهانی و
سازمان تجارت
جهانی بدل شده
است.
سیاست
خصوصیسازیها
که نفت ملی
شده ایران و
صنایع عظیم
فولاد و... را در
اختیار محافل
معینی از
حاکمیت قرار
داده است، بیمحابا
به غارت منابع
ملی ایران
مشغول بوده و
خواستهای
غارتگرانه
خویش را با
دست همین
حاکمیت بهمردم
کشور ما تحمیل
میکند.
آمریکا، کانادا،
ترکیه،
امارات متحده
عربی به
مراکزی برای
فرار سرمایههای
«چهل دزد
بغداد» تبدیل
شدهاند و
حکومت کنونی
حتی قادر نیست
با اعتقاد و احترام
نوکرمنشانه
بهبانکهای
خصوصی، از
خروج این
سرمایههای
ملی ممانعت بهعمل
آورد. این دستهای
ناپاک که
«اموال حلال»
مردم را میچاپند،
هرگز به زیر
ساطور «عدالت
اسلامی» نرفته
و با خیال
راحت در سایه
«رئوفت
اسلامی» بهفعالیتهای
خویش، بدون
ترس از پیگرد،
ادامه میدهند
و رسانههای
تأمین مالی
شده آنها
مرتبا با روسستیزی
و چینهراسی و
پخش دروغ و
جعل سند
خواهان
نزدیکی بهغربِ
غارتگری هستند
که سیصد سال
بر ضد منافع
ملی ایران
اقدام کرده و
ایران ما را
تا قبل از
انقلاب 1357 به نیمهمستعمره
خودش بدل کرده
بود. از این
مقدمه مختصر
که تاریخ
گذشته و حال
ایران است
باید نتیجه گرفت
که هیچ مبارزه
مترقی در
ایران نمیتواند
شکل بگیرد که
نسبت به این
تاریخ بیگانه
بوده و یا
بخواهد بهبهانه
مبارزه علیه
سرکوبگری
جمهوری
اسلامی تمام
دستآوردهای
مبارزاتی نسلهای
گذشته ایران
را نادیده
بگیرد. ما با
تاریخ خود،
آنطور که
ارتجاع مدرن
کنونی میخواهد
جلوه دهد،
گسسته
نیستیم، بلکه
با حافظه
تاریخی یک ملت
کهنسال
روبرو هستیم
که دشمنان
خویش را بههر
لباسی که در
آیند و در زیر
پوشش هر نوع
شعاری که کمین
کرده باشند و
بهپشت هر
سنگر حقوقی که
پنهان شوند-
علیرغم لفاظی
و انشاء نویسی
– خواهد شناخت.
باید بدانیم
که هیچ مبارزهای
در ایران که
متأثر از این
تاریخ
مبارزاتی نبوده
و از ماهیت طبقاتی
مناسبات
سرمایهداری
حاکم در ایران
الهام نگیرد،
نمیتواند به
حل بنیادین
معضلات جامعه
ایران بپردازد.
زیرا در غیر
این صورت
مبارزه مردم
به انحراف
کشیده خواهد
شد و بهجائی
میرسد که
براندازی
عمامه جای
براندازی
رژیم را میگیرد،
خشونت فردی و
تروریسم،
انقلاب معرفی
میشود و
تساوی حقوق
اجتماعی زن و
مرد، فقط به
بیحجابی،
برهنهگرائی،
و شعارهای
انحرافیِ
محدودی منجر
میشود که نه
در خدمت منافع
زنان میهن
ماست و نه بهمبارزه
عمومی مردم
کشور ما یاری
میرساند.
مبارزه
زنان نیز
مبارزهای
طبقاتی است و
میلیونها زن
کارگر در
ایران برای
ابتدائیترین
حقوق خود و
برای کسب نان
تلاش کرده و
به فداکاری
مشغولند و
طبیعتاً
خواست و
مطالبات آنها
با زنان طبقات
مرفه، متوسط و
بورژوآ که مترصدند
از نیروی
کارگران برای
مقاصد طبقاتی
خویش
سوءاستفاده
کنند متفاوت
است.
کمونیستها
با مخدوش کردن
مرزهای
طبقاتی
مخالفند زیرا
این درهم
ریختگی فقط بهنفع
طبقات حاکم
تمام میشود.
شعار «همه با
هم» و یا
مبارزه
طبقاتی را تا
سرنگونی رژیم
«آخوندی»
تعطیل کنیم و
در رابطه با
نوع حکومت
آینده در
آینده سخن
خواهیم گفت و یا
«تضاد عمده» با
حاکمیت کنونی
است و باید
اختلافات را
فعلاً کنار
گذارد، «دشمن
ما همین جاست
دروغ میگن
آمریکاست» و...
یک شگرد جناحهای
گوناگون
بورژوازی است
تا از نیروی
طبقه کارگر بهعنوان
چرخ پنجم
اهداف شوم خود
برای کسب قدرت
سیاسی و یا
اخذ سهم بیشتر
سوءاستفاده
کنند. تاریخ
را نمیشود با
توجیه رنجِ
سهمگینی که
اقشار و طبقات
فرودست جامعه
متحمل میشوند
برای چندمین
بار تکرار
کرد. تاریخ را
نمیشود از
منظر کسانی
دید که خود را
در گردابی سهمگین
و مملو از
بحران غوطهور
میبینند و به
هر کاهی برای
رهائی خویش
متشبث میگردند،
بهاین امید
که بهساحل
نجات برسند.
با این
مقدمه میتوانیم
به منشور
اخیر
مطالباتی
منتشر شده در
فضای مجازی
بپردازیم.
ترکیب این
گردهمآئی
این
منشور و درواقع
بیانیه، در
درجه نخست
همانگونه که
خودش ادعا
کرده استفاده
از یک زمان و فرصت
مناسب است که
ناآرامیهای
اخیر و
تبلیغات
جهانی
امپریالیستی
در اختیار این
جریانها
قرار داده
است. به مصداق
تا «تنور داغ
است باید نان
را پخت» عدهای
کارکُشته
ابتکار عمل را
مجدداً بهدست
گرفتهاند تا
مانع شوند که
شعلههای
آتشی که
برافروخته
شده فروکش
کند. این اقدامها
شتابزده،
لحظه کوچکی از
یک نمایش
استراتژی
بزرگتر است
که پردههای
آن متواتر در
این چند ماه
اخیر بازی شده
و بازی
میشود. اینکه
حامیان و یا
شرکتکنندگان
در این اقدام
تا بهچه حد
بهماهیت
اقدامهای
خویش آگاهند
بر ما روشن
نیست، ولی ما
نمیتوانیم
نوع برخورد و
تحلیل خویش را
از یک جریان
سردرگم و
آشفتهفکر بهدرجه
درک و آگاهی
شرکتکنندگان
آن مربوط
سازیم. برای
ما دورنما و
نتایج
اجتماعی و
تأثیرات این
حرکت در حال و
آینده ایران
مطرح است.
باید با
مسئولیت
اظهار نظر کرد
و نه اینکه از
فضاسازی هراس
داشت و ”جوّگیر”
شد و به رنگ
جماعتی درآمد
که مرتب با
تغییر مواضع
سیاسی و
وفاداری بهفقدان
اصولیت،
ورشکستگی
سیاسیاش در
این چهل و چند
سال اخیر را
برای چندین بار
بهنمایش
گذارده است.
چنین به
نظر میرسد که
این بیانیه
اتحاد فرصتطلبانه
و کوتهنظرانهای
است که به
تلاش
نافرجامیدست
زده تا با زور
ادبیات
«مترقی» و حتی
سرهم بندی
برخی مقولات «چپ»
ولی ماهیتاً
لیبرالی، با
بیانات کلی و
بعضا بیمعنا
– که بهرگ
غیرت شرکتکنندگان
برنخورد- هر
کس و هر گروه
را بهمصداق
«هر کس از ظن
خود شد یار من»
را بهیار
خویش بدل
گرداند. این
جبهه «همه با
هم» و یا «زن،
زندگی، آزادی»
بر این اساس
شکل گرفته
است.
برخی از این
شرکتکنندگان:
«جنبشهای
بزرگ و مدرن
اجتماعی و
خیزش نسل شکستناپذیری
است» که با
«جنبش کارگری،
جنبش معلمان و
بازنشستگان،
جنبش برابری
خواهانه زنان
و دانشجویان و
جوانان و جنبش
علیه اعدام»
کامل شدهاند
و این تصور را
به ذهن
خواننده
متبادر میسازند
که گویا با
ترکیب این همه
«جنبشهای»
عدیده و تودهایِ
عقبهدار،
کار «رژیم
ملاها» تمام
بوده و هر کس
دیر بهاین
جبهه «عظیم
تودهای»
بپیوندد کلاهاش
پس معرکه است.
تعداد
امضاءکنندگان
که اساساً و
در اکثریت خود
در فضای مجازی
و حتی با نامها
و هویتهای
مشابه و
ناروشن حضور
دارند و از
قدرت عددی و
پایه تودهای
برخوردار
نیستند، نه
دارای آنچنان
اعتبار سیاسی
بوده و نه از
آن محبوبیت عمومی
میان مردم
برخوردارند
که قادر باشند
به تحولات
بنیادین در
جامعه ایران
دست زنند. حتی
بر اساس
اسنادی که در
همین فضای
مجازی منتشر
شده دو گروه
کارگری
امضاءهای
خویش را از
زیر این منشور
پس گرفتهاند،
ولی
اپوزیسیون
ایران نه از 18 بلکه از
همان 20 سازمان و
نهاد سخن میراند
زیرا قدرت
عددی و ابهت 20 بیش از 18 است و
اهمیت
تبلیغاتیاش
حتی اگر
واقعیت
نداشته باشد
به نفع منافع
لحظهای است.
مستخرجی
ازبیانیه حزب
کارایران(توفان).بخش
اول. ادامه
درشماره
آینده
***
بازهم
کوه موش
زایید!
زبان
همه سرمایه
داران جهان
یکی است: «افزایش
حقوق باعث
تورم میشود!
نباید تورم را
تحریک کرد!
وازاین رو
برای پرهیز از
تحريک افزایش
تورم حداقل
دستمزد
کارگران
درایران ۲۷ درصد تعیین
شده و این شرم
آوراست.
سرانجام
کوه موش زائید
وجلسه
شورایعالی
کار برای
تعیین دستمزد
سال آینده، که
از ساعت ۱۹ روز گذشته
تا ۱.۳۰
بامداد امروز
(۲۹ اسفند)
تداوم داشت،
به کار خود
پایان داد.
در این جلسه
حداقل
دستمزدِ
کارگران ۲۷درصد،
افزایش یافت.
با این اوصاف
پایه مزد ماهانه
کارگران به
رقم 5,308,284
تومان افزایش
مییابد.
همچنین بن
کارگری به رقم
1,100,000 تومان
و حق مسکن به
رقم 900,000 تومان
افزایش یافت.
این سومین
جلسهی
شورایعالی
کار برای
تعیین دستمزد ۱۴۰۲
کارگران بود.
دولت امسال در
مذاکراتِ
مزدی برای
افزایشِ
دستمزد مطابق
با نرخ تورم و
سبد معیشت
مقاومت
بسیاری کرد و
در نهایت حاضر
به افزایشِ
متناسبِ
دستمزدِ کارگران
نشد.
بر اساس
قانون کارِ
خودِ جمهوری
اسلامی حداقل
دستمزد باید
بر اساس نرخ
رسمی تورم
اعلام شده از
سوی بانک
مرکزی بهگونهای
تعیین شود که
هزینه معیشت
یک خانوار را
تامین کند.
بانک مرکزی
مدتها است
نرخ تورم را
اعلام نمیکند.
نرخ تورم
اعلام شده از
سوی مرکز آمار
در بهمن امسال
بالاتر از ۴۴ درصد برای
تورم سالانه و
۵۳ درصد
برای تورم
نقطهای بود.
نرخ تورم
کالاهای
خوراکی هم
بالاتر از ۷۰ درصد گزارش
شد.
تشکلهای
کارگری مستقل
پیشتر در
بیانیهای
مشترک
خواستار
افزایش حداقل
دستمزد به ۲۵ میلیون
تومان شده
بودند. شورای
بازنشستگان هم
در یک اطلاعیه
گفته بود:
«نمایندگان
به اصطلاح سهجانبهگرائی
در ساختار
حکومتی شورای
عالی کار بهدور
از اعمال
اراده و بدون
حضور و مشارکت
نمایندگان
واقعی
کارگران،
جلسات خودساخته
مذاکرات مزدی
را با اتکاء
به غیبت تشکلهای
واقعی و مستقل
با چانهزنیهای
مخصوص به خود
پیش میبرند
تا با جوسازی
انتظار و امید
بالاخره مبلغی
توافقی
بعنوان «حداقل
مزد» بین خودیهای
حکومتی اعلام
شود. دستمزدی
که هیچ ربطی
به هزینههای
زندگی در سبد
واقعی معیشت
ندارد و همان
افزایش ناچیز
هم با ادامه
حرکت شتابان
گرانی به سرعت
بازپس گرفته
میشود.»
تعیین ٢٧
درصدی حقوق
کارگران آنهم
یک روز مانده
به سال نو،
یعنی ادامه
سرکوب
دستمزدها، یعنی
کاهش قدرت
خرید کارگران
وزحمتکشان،
یعنی ادامه
سیاست
تبهکارانه
نئو لیبرالی
دولت ریاکار
ابراهیم
رئیسی که
خودرا حامی
«مستضعفان» میداند
اما درعمل از
کلان سرمایه
داران و اتاق
بازرگانی
حمایت میکند.
بیتردید با
تعیین چنین
دستمزد کارگر
ستیزانه ای
سفره نوروزِ
امسال
زحمتکشان
میهن ما نیز
از برکت وجود
رژیم چپاولگر
سرمایهداری
جمهوری
اسلامی، که
تار و پودش را
فساد و دزدی و
اختلاس و رانتخواری
و چپاول
دسترنج،
قانونستیزی،
بیاحترامی
به حقوق مردم
فرا گرفته
است، خالیتر
از گذشته است
و نوروزشان
همانند هر
روزشان شده
است. امروز
نیز مانند دهههای
گذشته
از سفره مردم
ایران برمیدارند
و به سفره
آقازادهها
میافزایند.
کوه ثروتهای
بادآورده و
افسانهای
این مافیا از
قله کوه
دماوند قابل
رویت است. این
رژیم هیچگاه
به مردم ایران
در هیچ زمینه ای
پاسخگو
نبوده است،
زیرا مردم
ایران را خودی
نمیداند.
کارگران
وزحمتکشان
ایران راهی جز
ادامه
مبارزه،
اعتراض
واعتصاب
برعلیه حکومت
حامی سرمایهداران
ندارند، رمز
این پیروزی
آگاهی، اتحاد وتشکل
است.
***
سخنی
کوتاه درمورد
توافقنامه
ایران و عربستان
ونقش مثبت چین
دراین رابطه
سرانجام
پس از ماهها
مذاکره
محرمانه ایران و
عربستان
سعودی روز دهم
مارس (١٩
اسفند) درپکن
با وساطت دولت
چین طی بیانیه
مشترکی برای
احیای روابط
دیپلماتیک
بین دو طرف به
توافق رسیدهاند.چنین
خبری چون بمب
درسراسرجهان
منفجر شد وبسیاری
را درحیرت
فروبرد. این
توافق نشانه پیشرفت
در روابط
ایران و
عربستان
سعودی است وبرای
صلح و ثبات در
خاورمیانه
اهمیت زیادی
دارد. در عین
حال، این توافق
همچنین یک
پیروزی برای
دیپلماسی صلح
آمیز چین به
شمار میآید
که نشان میدهد
ابتکار امنیت
جهانی مطرح
شده توسط چین
مورد تائید
عالی و واکنش
عملی کشورهای
خاورمیانه
قرار گرفته
است.
توافقنامه
ایران
وعربستان، که
به کوشش چین
به سرانجام
رسید، گامی به
غایت مهم در جهت
ایجاد آرامش
در منطقه
خواهد بود.
این پیمان
دوستی، که در
غیاب آمریکا
صورت گرفت، به
خوبی نشان میدهد
که گذار از یک
جهان تک قطبی
به سرکردگی آمریکا
به سوی یک نظم
چند قطبی که
در کانون آن
ایران نقش
مهمی ایفا
خواهد کرد،
دیگر یک نظریه
و توهم این آن
نیست، بلکه واقعیتی
است غیر قابل
کتمان و ما
باید بدانیم که
دراین تحول
کلان جهانی در
کجا ایستاده
ایم. رویگرداندن
عربستان از
آمریکا و پشت
کردن به «پیمان
ابراهیم» و
جهت گیری های
نوین این کشور
از جمله تعمیق
روابط
اقتصادی با
چین و روسیه و
خارج کردن
دلار
ازمعاملات
این کشورها
وعلاقه
عربستان به
پیوستن به
پیمان شانگهای
و بریکس و
غیره...
معادلات
منطقه و جهان
را به سود
کشورهای
منطقه و امنیت
جهانی تغییر
خواهد داد.
محتملا جنگ
یمن در سایه
این پیمان
راهبردی به
سود یمن پایان
خواهد یافت.
ازطرفی بعد از اعلام
این توافق،در
رسانه های
رسمی عربی
آمده است که
دولت سوریه در
نشست کشورهای
عربی شرکت
خواهد کرد
وروابط
سوریه با این
کشورها عادی
خواهد شد.
رویترز نیز
اخیرا اعلام
کرد که سوریه
و عربستان
سعودی پس از
قطع روابط
دیپلماتیک
خود طی بیش از
یک دهه پیش،
برای
بازگشایی
سفارتخانههای
خود به توافق
رسیدهاند.
همه
این تحولات
نشان از شکست
سیاستهای
غرب به
سرکردگی
آمریکا
درمنطقه است
وضربات سختی برپیکر
بحران زده
اسرائیل صهیونیست
فرود خواهد
آمد.
روزنامه
آمریکایی «وال
استریت
ژورنال» گزارش
داد که نقش
چین در این
مذاکرات نقطه
عطفی در
دستاوردهای
استراتژیک
پکن در
خاورمیانه و
ضربه دیگری به
ایالات متحده
محسوب میشود
که صدها
میلیارد
دلاری برای
تأمین ضمانتهای
امنیتی برای
متحدانش
هزینه کرده
است. خبرگزاری
«آسوشییتدپرس»
نیز خاطرنشان
کرد که این توافق
یک «پیروزی
بزرگ» برای
دیپلماسی چین
است.چین
همواره از
بهبود روابط
ایران و
کشورهای
شورای همکاری
خلیج فارس
برای دستیابی
به منافع
متقابل و
نتایج برد-برد
حمایت کرده تا
به طور مشترک
از توسعه و
ثبات منطقه
خلیج فارس
دفاع کنند. در
حالیکه
راهبرد اصلی
ایالات متحده
در خاورمیانه
تشکیل اتحاد
ضد ایرانی،
قرار دادن یک
جناح مقابل
جناح دیگر و
کسب منافع
ژئوپلیتیکی
از طریق تشدید
درگیری بین
ایران و
کشورهای
شورای همکاری
خلیج فارس است.
بیشتر
کشورهای
منطقه به این
موضوع پی بردهاند
و اعتماد خود
را به آمریکا
از دست دادهاند.
به
هرحال
آنچه مسلم
است این است
که کمونیستها
ونیروهای
ترقیخواه
باید ازهر
تلاشی جهت احترام به حق
حاکمیت ملی
وعدم مداخله در
امور داخلی
یکدیگر دفاع
کنند چرا که
به نفع منافع
ملی ایران و
عربستان
خواهد بود و
در این زمینه
همکاریهای
دو کشور را در
عرصه های
اقتصادی،
سیاسی و
فرهنگی و علمی
را فراهم می
کند. ما در طی
این سالها
شاهد بودیم که
افزایش تنش
میان دو کشور
تتها به نفع
اسرائیل بوده
است که همواره
از تشدید این
اختلافات و
تنشها سود
برده است.
نخستوزیر
سابق رژیم
صهیونیستی
اسرائیل، «بنت»، در
این خصوص
اظهار داشت
که:
«احیای روابط
میان ایران و
عربستان
سعودی تحولی
جدی و خطرناک
برای اسرائیل
و یک پیروزی
سیاسی برای
ایران است»
حال
باید دید روند
این مذاکرات
برای به اجرا
گذاردن مفاد
پیمان دوستی
علیرغم
خرابکاری ها و
کارشکنی های
جبهه اصلاحات،
که به هیچوجه
تمایلی به
چنین پیمانهای
راهبردی که
منافع آمریکا
را به خطر میاندازد.
ندارد، به کجا
میکشد.
انتقال
تلویزیون
ایران
اینترنشنال
از لندن به
آمریکا را
باید در همین
رابطه مورد
ارزیابی قرار
داد. سرنوشت
این رسانه از
همین الان مشخص
است.
***
به مناسبت
شروع سال نو ۱۴۰۲خورشیدی
نوروز
بزودی فرا می
رسد.نوشته
زیر را با چندبیت
از کتاب
«شاهنامه» ،
کتابِ ایران ،
کتاب همهِ
ایرانیان ،
سرودهِ
«فردوسی» بزرگ
، حماسه سرای
بی همتای تمام
اعصاروامصار
و مَفخرهمهِ
ایرانیان ،
شروع میکنیم .
«نگه کن
براین گنبدِ
تیز گَرد
که درمان
ازویست و
زویست درد
نه گشت
زمانه به
فرسایدش
نه این رنج
وتیمار
بگزایدش
نه ازگردش
آرام گیرد همی
نه چون ما ،
تباهی پذیرد
همی
ازو دان
فزونی ، وزو
دان شمار
بد و نیک ،
نزدیک او
آشکار»
ازاین
ابیات به خوبی
پیداست که
«فردوسی» ، برخلاف
باورهای دینی
ومذهبی رایج ،
که گردش ایام وگشت
زمانه را از
«نیروهای
غیبی» و
«ماورای طبیعه»
می
دانندواعتقاد
به «مدبّر
اللیل
والنهار» دارند
، باوردیگری
دارد
ومعتقداست که
این گنبد تیزگرد
هرگز ازگردش
آرام
نمیگیردوگذشت
روزگار
اورانمی
فرساید . قدیم
هست وقبل
ازپیدایش حیات
بوده وزین پس
نیزخواهدبود .
این آدمیان ، موجودات
، گیاهان
وتمامی پدیده
های طبیعت هستند
که طبق قوانین
جاودانیِ
دیالکتیک ،
«تضاد وتغییرات»
، پدیدمی
آیندورشد می
کنندو سپس فرسوده
وتباهی می
یابند وبه
دنبال
ودرامتداد آن
دوباره شمار
وفزونی می
گیرند .
صدسال دیگر
، درهمین زمان
، سال ۱۵۰۲ شروع
خواهدشد .
درآن زمان ،
کسی ابدا به
این فکرنخواهدکردکه
آدمهای
زمان«ما»
چگونه
روزگارسپری
کردندویا چه
کشیدند !
صدسال دیگر ،
نسلی پدید
خواهدآمد که
اصلا خاطره ای
از«ما»
نخواهندداشت
مگردرکتاب ها
! چنانچه ما
ازنحوه زندگی
ایرانیان
دوره
قاجاراطلاع
کافی نداریم ! تا آن
زمان "میلیاردها
اتم های تشکیل
دهندهِ وجود
«ما» ، به حکم
قوانین طبیعت
وگردش
«گنبدتیزگَرد»
، وبه دلایل
ناشناخته ،
وجود ما
راازهم تفکیک
کرده وبه
راهشان ادامه
خواهندداد تا
چیزدیگری بشوند" .
چنین است
روایت ما
انسان ها
وتمامی
موجودات جهان
هستی !
ازگردش
ایام وحکم خلل
ناپذیر طبیعت
، «هردم ازاین
باغ بری می
رسد - تازه
ترازتازه تری
می رسد» !
موجودات ،
گیاهان و
نسلها
پدیدوناپدید
می شوندو
پیوسته نو جای
کهنه
رامیگیرد .
بنابراین
جایی برای
«مقلّب ومدبّر»
باقی نخواهد
ماند !
«کارل
مارکس» درجایی
میگوید :
«زیباترین
چیزبرای
انسان زندگی است . زندگی
فقط یکباربه
اوداده می شود
، پس باید
آنراچنان
گذراندکه
سالهای به
هدررفته عمر ،
موجب عذابی
دردناک
نگرددوبرپیشانی
داغ رسوایی
نزندوتا به
هنگام
بدرودزندگی
بتوانیم
بگوییم ؛ همهِ
اوقاتم صرف
زیباترین چیزهای
جهان ، صرف
مبارزه درراه
رهایی بشریت
بوده است .»
پس دراین
سال جدید
بایدفکرواندیشه
را نو تر کرد .
باید کتاب
خواند ،
مطالعه کرد ،
بافروتنی به
سخنان درست
وعلمی دیگران
گوش داد ، باید
فکرواندیشه
راپروازداد ،
باید مغز ،
این پیچیده
ترین وشگفت
انگیزترین
ماده حیات رادر
راه مبارزه
باپلیدی ها
ونامردمی ها
پرورش دادومسلح
به علوم عقلی
کرد ، باید
وقایع واتفاقات
راصبورانه
وبادیده شک
وتردید موردبررسی
قرارداد تا به
کُنه قضایا
دست پیدا کرد .
نباید
صرفادرراه
سودجویی
ومنفعت طلبی
گام زد
ویاخودرابرترازدیگران
دانست . باید
احساس وظیفه ،
وفای به عهد ،
همبستگی ،
اتحاد ومیهندوستی
را پاس داشت .
"اگرکسی
ازروی نادانی
ویا خودخواهی
ویا اجبار ،
ازآزادی
وعدالت اجتماعی
ونوعدوستی
چشم بپوشد ،
ازمقام
انسانی خودسقوط
کرده است ."
سرنوشت
میهن مان باید
به دست خود«ما»
رقم بخوردونه
توسط
بیگانگان
وبیگانه
پرستان .
بنابراین
دراین سال
جدید ، به
گفتهِ
«مولوی»بایدگفت :
«هین که
اسرافیل عصری
، راست خیز
رستخیزی
ساز ، پیش از
رستخیز ."
روز ۱۰ مارس ۲۰۲۳ بانک
"سیلیکون
ولی" پس از یک
هجوم گسترده
مشتریان برای
بیرون کشیدن
داراییهای
خود از بانک،
اعلام
ورشکستگی کرد.
بلافاصله
"شرکت بیمه
سپردههای
بانکی" (FDIC)،
بانک را تعطیل
کرده،
جابجایی پول
را قطع نموده
و کلیه امور
آین بانک را
به دست گرفت.
آنچه مسلم
است این تنها
بانکی نیست که
دچار تلاطم
مالی گشته
است. در این
رابطه
شایعاتی نیز در
مورد " بانک او
آمریکا" (Bank of America)
نیز بر سر
زبانهاست. در
کشورهای اروپایی
نیز بانک هایی
نظیر "کردیت
سویس" (Credit Suisse) در کشور
سوئیس یا
"دویچه بانک"(Deutsche Bank ) و
"کومرتس
بانک" (Commerzbank) در
آلمان نیز با
ریزش سهام و
بیرون کشیدن
پول از جانب
مشتریان
روبرو و با
بحران مالی
مواجه گشته
اند.
ریشه بحران
مالی کنونی
بانکها، شرکتها،
شهروندان
وحتی دولتها
را به طور
عمده باید در
اقدامات سلطه
جویانه
امپریالیسم
غرب و در راسش
آمریکا جستجو
کرد.
اعضای ناتو
به تبعیت از
آمریکا از یک
طرف با تحویل
انواع سلاحهای
سبک و سنگین،
آتشبیار جنگ
نیابتی
آمریکا در
اوکراین شده
اند و از خلق
اوکراین به
مثابه گوشت دمتوپ،
در خدمت منافع
خود قربانی می
گیرند و از جانب
دیگر برای به
انزوا کشیدن و
"به زانو درآوردن"
فدراسیون
روسیه شدید
ترین تحریمها
را علیه این
کشور وضع کرده
اند.
این تحریمها
نه تنها روسیه
را به زانو در
نیاورد بلکه همانند
"بومرنگ" به
سمت خودشان
برگشت.
تحریمها
بویژه تحریم
نفت و گاز
روسیه به
یکباره باعث
کمبود مواد
انرژی زا چون
نفت و گاز و
برق در جهان
غرب ودر نتیجه
افزایش قیمت
بی سابقه آنها
گشت. این
بحران انرژی
طبیعتا باعث
افزایش قیمت
سایر اقلام
مایحتاج
عمومی نیز
گشت.
این افزایش
قیمت سرسامآور
باعث رشد تورم
۱۱ درصدی ونیز
رکود اقتصادی
این کشورها
شد. به قسمی که
اقتصاد اروپا
درسال گذشته یک
تریلیون دلار
خسارت دید.
کارشناسان
پیش بینی می
کنند که در
صورت ادامه این
روند نرخ تورم
در سال جاری
به ۲۲٪ هم خواهد
رسید.
در چنین
شرایطی بانکهای
مرکزی اروپا و
آمریکا برای
جلوگیری از
افزایش بیشتر
نرخ تورم
تصمیم به
افزایش نرخ
بهره بانکی گرفتند.
برای نمونه
اوراق قرضه
دولتی در اثر
افزایش ۴ درصدی بهره
بانک مرکزی
آمریکا، در
عرض یک سال ۲۵٪ از ارزش خود
را ازدست
دادند واز ۱۱۵ دلار به ۸۵ دلار تنزل
کردند.
در حالی که
سرمایه اصلی
بانک "سیلیکون ولی" ۱۶/۳ میلیارد
دلار بود طی
سال ۲۰۲۲ قریب به ۱۷/۶ میلیارد
دلار زیان
اوراق قرضه
این بانک بود. به
بیان دیگر این
بانک در پایان
سال ۲۰۲۲ اگر می
خواست که
مجموعه اوراق
خود را بفروشد
عملا ورشکسته
بود.
دومین بانک
بزرگ آمریکا،
"بانک او
آمریکا" هم در
پایان سال
گذشته میلادی
به میزان ۴۰ درصد از
سرمایه اصلی
اش ضرر کرده
بود. سایر بانکهای
آمریکا نیز در
معرض این
مخاطرات قرار
دارند.
با توجه به
اینکه در
پایان سال ۲۰۲۲ خانوادها،
شرکتها و
دولت آمریکا
جمعا ۹۶ هزار
میلیارد دلار
بدهی داشتند
که معادل ۲۲۴٪ تولید
ناخالص ملی
این کشور
میباشد،
ورشکستگی در
آینده ابعاد
وسیعتری به
خود خواهد
گرفت.
برای
مقایسه، در
حالیکه در سال
۱۹۸۰ این رقم
معادل ۱۳۶٪ و
در سال ۲۰۰۷
معادل ۲۲۴٪
تولید ناخالص
ملی بود اکنون
دو برابر
افزایش یافته
است. بهبیان
ساده تر مقدار
بدهی بهبانکها
بهدو برابر
سال ۱۹۸۰ رسیده است.
تا زمانی که
بهره صفر درصد
بود مشکلی به
چشم نمی خورد
اما به علت
رشد سرسام آور
تورم و افزایش
۴/۵ درصدی نرخ
بهره، وامهای
دراز مدت به طور
متوسط می
بایست ۳/۵٪ بیشتر از ۱۵ ماه پیش به
بانکها سود
بپردازند. به
دیگر سخن
بدهکاران
باید زین پس
سالانه جمعا ۲۰۰۰ میلیارد
دلار، معادل ۸٪ از تولید
ناخالص ملی،
بیشتر از
اوایل سال ۲۰۲۲ به بانکها
بهره به
پردازند. در
نتیجه
بدهکاران با
مشکل پرداخت
بدهی خود به
بانکها
مواجه شده و
بانکها نیز
به همان نسبت
متضرر می
شوند.
"انستیتوی
بین المللی
مالی" ( IIF)
در سپتامبر
گذشته نوشت:
"بدهکاران
بزرگ بانکها
در سراسر جهان
با مشکلات
بزرگ مالی
مواجه خواهند
شد. این در
حالی است که
در سپتامبر
گذشته افزایش
نرخ بهره نصف
امروز هم
نبود.
دهها سال
است که
نابرابری در
جوامع سرمایه
داری از جمله
در آمریکا در
حال رشد است
زیرا که در اثر
کسب سودهای
کلان، اجاره
مسکن روبه
تزاید، افزایش
بهره و... روز
بهروز از
تعداد آدمهایی
که درآمد
افسانه ای
نصیبشان میگردد
کاسته و بر
تعاد کسانی که
به دامن فقر
درمی غلطند
افزوده می
گردد.
برای مثال
در سال ۲۰۲۱
حدود 0,1 درصد از
جمعیت
ثروتمند
آمریکا قریب
به 10٪ از کل
ثروت در این
کشور را در
اختیار داشت
که رکورد تازه
محسوب می شود.
عمیق تر شدن
درّهی فقر و
ثروت سبب میشود
که بخش اعظم
فقیر جامعه به
علت کاهش فاحش
قدرت خرید
بهره ای از به
اصطلاح رشد
اقتصادی نمیبرند.
این روند جنبه
منفی دیگری هم
دارد و آن اینکه
بسیاری از
مردم برای رفع
مایحتاج خود
ناچار به
گرفتن وام می
شوند.
این اوضاع بعد از
بحران مالی ۲۰۰۸ تا اوایل
سال گذشته، به
علت صفر درصد
بودن بهره در
بانکهای مرکزی،
توانست دوامبیاورد
ولی با پایان
یافتن بهره
صفر درصد، ابتدا
از جانب فدرال
رزروِ آمریکا
در ماه مارس ۲۰۲۲، وضع
دگرگون شد.
افزایش نرخ
بهره از جانب
بانکهای
مرکزی آمریکا
و اروپا یکی
از عوامل مهم
تشدید بحران
مالی کنونی در
کشورهای
پیشرفته سرمایه
داری به شمار
میآید.
نه تنها
خانوادها و
شرکتها بدهیکلان
به بانکها
دارند بلکه
دولتها نیز
روز بهروز
بیشتر تا
خرخره زیر قرض
فرو می روند.
در ماه
فوریه سال
جاری بدهی
دولت آمریکا با
افزایش ۱۰ میلیارد
دلار به رقم
نجومی 31,46
ترلیون دلار
رسید. هم
اکنون برخی از
کارشناسان
این سئوال را
مطرح میکنند
که آیا دولت
آمریکا در سال
جاری دچار ورشکستگی
مالی خواهد
شد؟
هم اکنون
دولت کشور
پیشرفته
آلمان به
مثابه سومین
قدرت اقتصاد ی
جهان قریب به 2,5
ترلیون
یورو بدهکار
است.
نمونه دیگر
دولت ایتالیا
است که معادل ۱۴۴٪ از تولید
ناخالص ملی اش
بدهکار است و
دولت ترکیه
نیز ۱۰۰٪ از تولید
ناخالص ملی(با
ارزهای خارجی)
خود مقروض
است، که ممکن
است طی ماههای
آینده افزایش
یابد. اگر
لیره ترکیه
باز هم از
ارزشش کاسته
شود دولت
ترکیه با عدم
توانایی
پرداخت مواجه
خواهد شد. اگر
دول ایتالیا و
ترکیه
بامشکلات
عدیده در باز
پرداخت بدهیهای
خود مواجه
گردند و یا به
ورشکستگی
درغلطند
تلاطم مالی
جدیدی در جهان
به وجود خواهد
آمد. این رشته
سر دراز دارد.
اگر مردم
مالباخته
نتوانند
سپردههای
خود را از
بانک ورشکسته
"
سیلیکون ولی" باز پس
ستانند، روند
ورشکستگی
سایر بانکهای
بیمار نیز
تسریع خواهد
شد.
ورشکستگی "
سیلیکون ولی" " حلقه
ای بود از
زنجیر بانکهای
بیمار آمریکا
و اروپا که
دیر یا زود از
صحنه مالی
جهان حذف
خواهند
شد.بحران
همزاد نظام سرمایه
داری است.
نظام سرمایهداری
همیشه با بی
ثباتی و بحران
بنیادین روبرو
بوده است. اما
از زمانی که
نئولیبرالیسم
کسب حد اکثر
سود را در
دستور کار خود
قرار داد و نیز
بخش کلان
سرمایه را در
بازار بورس
متمرکز ساخت،
تبهکار ی را
به اوج خود
رساند و دامنه
بحرانها را
وسعت بخشیده
است.
***
”منشور
مهسا” دیگر چه
صیغه ایست؟
مبارزات
تاریخی مردم
ایران در
راستای رسیدن
به حقوق اساسی
خود که همانا
آزادی ،
استقلال
وعدالت
اجتماعی است در
طول بیش از یک
قرن دارای
فراز و نشیب
ها و نقاط
عطفی است که
هر کدام در
جای خود درخور
بررسی و آسیب
شناسی است.
ازمهمترین
مقاطع این
فرایند
طولانی که هر
کدام سر منشأ
تغییرات
اساسی در حیات
اجتماعی و
سیاسی
ایرانیان را رقم
زده میتوان
به سه واقعه
مهم به ترتیب
انقلاب
مشروطه، جنبش
ملی شدن صنعت
نفت و انقلاب
بهمن ۵۷
اشاره کرد.
برجسته شمردن
این رویدادها
نه ازاین منظر
که تحولات
دیگر در این
بین بی اهمیت
است بلکه به
جهت تاثیرات
مهمی است که
جامعه پس از
این سه رویداد
از آن پذیرفته
است. تاثیرات
شگرفی که هر
کدام چون
نیرویی عظیم
موتور محرک
تحول جامعه
ایران چه از
لحاظ ذهنی و
چه عینی از یک
جامعه سنتی با
بقایای مناسبات
تولیدی ماقبل
سرمایه داری
به یک وضعیت جدید
ودر بسیاری
وجوه پیشرو در
منطقه بوده
است.
به
طور قطع موانع
بسیاری از
جمله دخالت
نیروهای
خارجی بزرگ و
کوچک و ارتجاع
داخلی همواره
در این اثنی
نقش مخرب خود
را آفریده و
جامعه ایرانی
را از حصول
نتیجه دلخواه
و ایده آل
بازداشته اند.
از این دست میتوان
به نقش مخرب
وقایع و
اشخاصی همچون
شیخ فضل الله
نوری در
انقلاب
مشروطه،
حکومت بر آمده
از کودتای
انگلیسی ۱۲۹۹ و لگد
مال شدن میراث
مشروطه در زیر
چکمههای
دیکتاتوری
چون رضا خان،
برکناری دولت
ملی دکتر مصدق
با کودتای
آمریکایی به
کمک اوباشانی
چون شعبان
جعفری و
مرتجعینی چون
آیت الله کاشانی
و بازگرداندن
محمد رضا
پهلوی بعنوان
سرسپرده و گوش
به فرمان امپریالیسم
آمریکا به تخت
شاهی و ادامه
قراردادهای
استعماری و در
نهایت نقش آیتالله
خمینی در به
بیراهه کشیدن
انقلاب ۵۷ اشاره کرد.
تحرک
و جوشش مردم
ایران برای
رسیدن به
آرمانهای
خود در طول
بیش از چهار
دهه حکومت جمهوری
سرمایه داری
اسلامی نیز
علیرغم تمام
سرکوب ها
تداوم یافته و
باز نایستاده
است.از نمونه های
بارز آن از
همان روزهای
ابتدایی پس از
انقلاب میتوان
به تظاهرات
زنان در
اعتراض به
تحمیل حجاب
اجباری،
اعتراضات به
گرانیها در
ابتدای دوران
ریاست جمهوری
رفسنجانی در
مشهد و اسلام
شهر، ماجرای
کوی دانشگاه و
حوادث پس از
آن در خرداد ۱۳۷۸،
اعتراض به
نتایج شمارش
آرا در
انتخابات ۱۳۸۸ و وقایع
ادامه دار آن
در سال های
بعد ،
اعتراضات
خودجوش ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در
پی گران شدن
سوخت و حاملهای
انرژی و دست
آخر حرکت خود
جوش مردم در پی
جانباختن مهسا
امینی در
بازداشتگاه
گشت ارشاد و
اعتراضات پس
از آن به حجاب
اجباری اشاره
کرد.
درآخرین
مورد ازهمان
ابتدا آشکار
شد که دستگاه
پروپاگاندا و
فرصت طلب به
ظاهر
اپوزیسیون با
دستور کار
قرار دادن
فرامین
دستگاه های
اطلاعاتی
غربی به خصوص
سازمان سیا و
ام آی ۶
انگستان با
قدرت هرچه
تمام سعی دارد
با بهره برداری
از اعتراضات
خود جوش مردمی
و جهت دهی به
آن اهداف
اربابان خود
را قابل
دستیابی سازد.
تشکیل گروه بی
پایه اساسی از
گرد هم آمدن
پسر شاه سابق
با افرادی بی
بنیه و فقیر
از لحاظ سیاسی
مثل نازنین
بنیادی و مسیح
علینژاد و
صدور منشوری
موسوم به
””منشورمهسا ””
نهتنها هیچ
سنخیتی با
خواستهای بر
حق مردم ایران
به خصوص طبقه
کارگر ندارد
بلکه با طرح
مسائلی ضد ملی
و استعماری
جاده صاف کن
نیات مداخله
گرانه و
متجاوزانه
امپریالیسم
آمریکا است. معلوم
نیست این
جماعت بی
بضاعت سیاسی
مشروعیت خود
را از کدام
مرجع داخلی
کسب کرده که
با وقاحت تمام
خود را
سردمدار به
اصطلاح جنبش
مهسا جا
میزند. در نظر
سنجی باسمه ای
(وکالت میدهم)
آبرویی برای
شازده جوان و
اعوان و انصار
چماقدارش با
تنها کسب حدود
۳۰۰
هزار رای شبکه
های مجازی
باقی نماند
ولی شاهدیم
هنوز هم خود
را تنها
آلترناتیو
برای گذار از
جمهوری
اسلامی به
حساب میآورد.
زهی خیال باطل.
باید
توجه داشت
اعتبار و
مشروعیت هر
جریان سیاسی و
یا منشور
سیاسی از
سابقه
مبارزاتی و
عملکرد گذشته
آن جریان و
فعالین اش
بنیه میگیرد
وگرنه ژست
دموکراتیک
گرفتن و سخنان
زیبا برزبان
راندن جز عوام
فریبی و
لاپوشانی در نزد
عقلا جایگاهی
ندارد . به قول
معروف «از کوزه
همان تراود که
در اوست»
انتظار
دستیابی به
دموکراسی و
آزادی از
خاندان پهلوی
و هم پالکی هایش
چون پرویز
ثابتی جلاد
محال است.
یادمان
باشد دنبال
کنندگان
میلیونی علی
کریمی یا
گلشیفته فراهانی
در شبکه های
مجازی یا
عناوین پر
طمطراقی نظیر
برنده جایزه
صلح نوبل یا
حقوقدان برای
شخصی مثل
شیرین عبادی نیز
اعتباری به
این تشکل و
منشور مهسا
نمیبخشد .چرا
که پر واضح
است مواضع این
آدمها در
مورد مسائل
مهم منطقه در
سالهای
گذشته از جمله
حمله نظامی
وحشیانه
آمریکا به
عراق و
افغانستان و
سکوتشان در
مورد کشتار بیرحمانه
صدها هزار
انسان بیگناه
سنگ محکی است
که میتوان
صداقتشان را
با آن سنجید
نه این عناوین
بی اعتبار.
اگر قرار بود
با تمسک به
فالور اینستاگرام
و فیسبوک
اعتبار سیاسی
کسی نزد جامعه
سنجیده شود
امثال امیر
تتلو نیزبا
میلیونها
دنبال کننده
امروز باید
جایی در
ساختار اپوزیسیون
یا پوزیسیون
برای خود باز
میکردند.
و
آخر سخن خطاب
به برخی از
جوانان پر شور
و شعار ایران
است که شاید
بعضا از سر
استیصال و نا
امیدی نیم
نگاهی به چنین
تشکلهای
آبکی و
امپریالیسم
ساخته داشته
باشند. آنچه
از این ملغمه
همه با هم با
شعار همبستگی
نتیجه میشود
ارمغانی برای
طبقه کارگر
نخواهد داشت
چرا که نهایت
تغییرات مورد
نظر آنها به
فرض محال که
توان و
استطاعت
براندازی حکومت
را البته نه
با اتکا به
داشته
وپایگاه اجتماعی
خود بلکه در
پارکابی حمله
نظامی آمریکا و
همپیمانانش
داشته
باشند،شیفت
قدرت از ملا
به شاه است و
در اجرای
سیاستهای
اقتصادی در بر
همان پاشنه
میگردد که تا
بحال گشته
یعنی اجرای
سیاستهای
صندوق بینالمللی
پول و بانک
جهانی یعنی
سیاستهای
تعدیل و ریاضت
اقتصادی یعنی
همان که بود
خواهد بود. به
عبارتی خر
همان خر است و
فقط پالانش عوض
خواهد شد.
آنچه
در مقدمه این
نوشته آمد از
آنرو بود که
یادآوری باشد
که تاریخ را
باید خواند و
تحلیل کرد
وازآن عبرت آموخت
. نقش رضا
پهلوی و
حواریون
امروزش کمتر از
پدر و پدرجدش
در مقاطع
تاریخی که ذکر
آن رفت نیست.
***
به مناسبت
بیستمین
سالگرد حمله
وحشیانه نظامی
آمریکا به
عراق
در٢٠
مارس ۲۰۰۳،
جورج دبلیو
بوش آغاز حمله
آمریکا به
عراق را اعلام
کرد.این جنگ
که فاقد مجوز
سازمان ملل بود،
توسط مقامات و
رسانههای
غربی با بهانههایی
چون وجود
«سلاحهای
کشتارجمعی
عراق» در عراق
توجیه میشد،
درحالیکه در
تحقیقات بعدی
دروغ بودن تمام
ادعاها ثابت
شد. میلیونها
عراقی آواره
شدند اما هیچ
تحریم و
تعقیبی علیه
آمریکا اعمال
نشد.
این جنگ
واشغالگری
که، علیرغم
مخالفت
نمایندگان
مردم عراق در
مجلس، تا به
امروز ادامه
داشته، مطابق
وزیرا بهداشت
عراق بیش از٢
میلیون کشته
بر جای گذاشته
است. آمریکا ۲
تریلیون دلار
در این جنگ
هزینه کرد و شرکتهای
تسلیحاتی و
پیمانکاران
نظامی خصوصی
غربی سودهای
کلانی از این
راه به جیب زدند.
در سال
۲۰۰۴، تصاویر
شکنجه
زندانیان
عراقی توسط
زندانبانان
آمریکایی در
زندان
ابوغریب بغداد،
بر روی
اینترنت پخش
شد و احساسات
عمومی را
جریحهدار
کرد.در طول
اشغال،
سربازان
آمریکایی جنایات
جنگی بیشماری
مرتکب شدند،...
دربیستمین
سالگرد حمله
نظامی
آمریکا
اشاره به غارت
موزه ملی عراق
؛ بزرگترین
دزدی از یک
موزه در تاریخ
جهان بسیار
حائز اهمیت است.
پوشش گسترده
این حادثه در
رسانهها در
کنار فجایع
انسانی، جنبه
دیگری از
پیامدهای
یورش
وحشیانه به عراق
را نمایان
ساخت. در این
غارت حدود
پانزده هزار
اثر از موزه
ملی این کشور
ربوده شد.
با وجود
شکل گرفتن یک
کارزار جهانی
برای یافتن و
بازگرداندن
آثار دزدیده
شده، همچنان
حدود هفت هزار
اثر ناپدید
هستند. بخشی
از آثارِ دزدیده
شده از چنان
شهرتی
برخوردارند
که مانع از
خرید و فروش
علنی آنها میشود.
یکی از این
آثار، اُردک
سنگی سیاهی
است که حدود
دو هزار سال
پیش از میلاد
مسیح ساخته
شده و در
جریان کاوشهای
شهر باستانی
اور بدست آمده
بود.
«عراق»
که به عنوان
یک واحد سیاسی
در دهه ۱۹۲۰ میلادی
شکل گرفته، در
منطقه
باستانی میانرودان
یا بینالنهرین
قرار دارد؛
منطقهای که
خاستگاه تمدنهای
کهنی چون
سومر، آشور و
بابِل بوده و
از آن به
عنوان «گهواره
تمدن» بشری
نام برده میشود.در
پی یورش
نیروهای
جنایتکار
آمریکایی به
بغداد در
آوریل ۲۰۰۳ و
فضای
نابسامان
پایتخت، موزه
ملی عراق
چندین بار به
شکل هدفمند
غارت شد.
باستانشناسان
و پژوهشگران
هنر، بسیاری
از این آثار
را اشیای
منحصربفردی
خواندهاند
که امکان ارزشگذاری
مادی بر آنها
وجود ندارد.
غارت
موزه در آوریل
۲۰۰۳ در حالی
صورت گرفت که
در اوایل همان
سال، گروهی از
بنیاد
خاورشناسی
دانشگاه
شیکاگو و
شورای
سیاستگذاری
فرهنگی
آمریکا در
دیدار با مقامهای
این کشور خواستار
پاسداری از
مناطق
باستانی و
موزههای
عراق در جریان
جنگ شده بود.
بر پایه
گزارشی که
دانشگاه
استنفورد منتشر
کرده، دستبرد
به موزه در
شرایط جنگی
پیشبینی شده
بود و وزارت
دفاع ایالات
متحده اعلام
کرده بود: به
مناطق
باستانی
آسیبی نخواهد
رساند ولی
«جلوگیری از
دزدیده شدن
آثار موزه از
سوی شهروندان
عراقی در حیط
کاری آنها
قرار نمیگیرد.»
در روز
هشتم آوریل
۲۰۰۳ زمانی که
کارکنان و نگهبانان
دایمی موزه
محل را ترک
کردند،
نیروهای
عراقی
جایگزین آنها
شدند. آنها
از کنار
ساختمان موزه
به مدت دو روز
به مقاومت در
برابر نیروهای
آمریکایی
پرداختند.
کلنل اریک
شوارتس،
فرمانده
آمریکایی
بعدها اعلام
کرد پس از دو
روز دستور
داده از این
منطقه عقب
نشینی شود تا
حمله مستقیمی
به موزه صورت
نگیرد. نخستین
دستبرد به
موزه ملی عراق
در همین زمان
گزارش شده
است. نه تنها
اشیاء
باستانی بلکه
بسیاری اموال
دفاتر موزه
مانند رایانهها،
تلفنها،
مبلمان و ... نیز
دزدیده شدند.
در
بسیاری از
بررسیها
آمده که دزدان
علاوه بر
آشنایی با
ساختمان و
انبارهای
موزه، به خوبی
از ارزش
اشیایی که ربودهاند
آگاهی داشتهاند.
آنها حتا
آثار اصلی را
از آثار
بازسازی شده
(با وجود
شباهت بسیار
زیاد) به خوبی
تشخیص دادهاند.
با اینحال
کارکنان موزه
پیش از ترک
محل موفق شده
بودند بخشی از
اشیاء
ارزشمند را در
انبارهای
مخفی و همچنین
ساختمانهای
دیگر پایتخت
مانند بانک
مرکزی پنهان
کنند.
کلنل
متیو
بوگدانوس در
کتاب «دزدان
بغداد» که درباره
غارت موزه ملی
عراق نوشته
اشاره میکند،
حتا در مواردی
تعدادی از
اشیاء برای
آسانی انتقال
به بیرون در
بخشهایی از
ساختمان
مانند «اتاق
مرمت» برای
سارقان آماده
گذاشته شده
بودهاند.
مهدی
علی رحیم،
باستان شناس
عراقی و یکی
از کارمندان
موزه در آن
زمان، فضای
بغداد در آن
روزها را به
شدت ناامن
توصیف میکند.
او میگوید:
«چندین بار
زمانی که با
اتومبیل
متعلق به
وزارت فرهنگ
به سمت موزه
در حال
رانندگی بودم،
سارقان مرا
تعقیب میکردند
تا شاید
بتوانند
اتومبیل را از
دستم درآوردند.
باگذشت
پانزده سال
هنوز حتا نمیخواهم
به آن روزها فکر
کنم...»
انتشار
تصاویر غارت
موزه در رسانههای
جهانی واکنش
گستردهای را
در پی داشت و
در ۲۰ آوریل
۲۰۰۳ یک گروه
بررسی توسط
کلنل
بوگدانوس
تشکیل شد. او
خود را برای
اینکار از
بصره به بغداد
رسانده بود.
در واشینگتن،
سه
مشاورفرهنگی
دولت آمریکا
در اعتراض به
ناتوانی
نیروهای
ائتلاف برای
پاسداری از
موزه انصراف
دادند. دولت
آمریکا که از
امضاکنندگان
کنوانسیون
۱۹۵۴ لاهه
برای پاسداری از
میراث فرهنگی
در زمان جنگ
است به شدت از
این بابت مورد
انتقاد قرار
گرفت؛ بهویژه
زمانی که
دانلد
رامسفلد،
وزیر دفاع، رسانهها
را متهم کرد که
در اخبار غارت
موزه
«بزرگنمایی»
میکنند.
در جریان
غارت موزه به
جز هزاران
اثری که از انبارها
به یغما رفت
بسیاری از
آثار موجود در
ویترینها
نیز تخریب
شدند. چنگ
طلایی در
تالار سومری موزه
یکی از
مشهورین
نمونههاست.
مهدی علی رحیم
میگوید:
«گروههای
ایتالیایی همچنان
همکاری
نزدیکی با
موزه برای
ترمیم این آثار
دارند و دایما
در رفت و آمد
به عراق هستند».
او همراه با
تعدادی دیگر
از باستان
شناسان عراقی
در چند سال گذشته
به لندن آمده
بود تا در یک
کارگاه
آموزشی برای
ترمیم آثار باستانی
شرکت کند؛
برنامهای که
از سوی موزه بریتانیا
سازماندهی
شده بود. آقای
رحیم اندوختههایش
برای ادامه
کار در موزه
ملی عراق را
بسیار مفید
ارزیابی میکند
و از سویی
ابراز
خوشحالی میکند
که بازدید از
موزه در بغداد
افزایش پیدا کرده؛
هر چند با
استانداردهای
جهانی هنوز
فاصله بسیاری
دارد.
پس از
غارت موزه،
دولت عراق با
یاری چندین
کشور (به ویژه
آمریکا و
ایتالیا) و
همچنین پلیس
بینالملل،
تلاش برای
یافتن و
برگرداندن
اشیاء به موزه
را آغاز کرد.
دولت در این
زمینه برای افرادی
که آثار را
برگردانند
اعلام عفو
عمومی کرد.
این طرح بسیار
موفقآمیز
بود و حدود دو
هزار اثر طی
مدتی کوتاه به
موزه تحویل
داده شد. چندی
بعد یکی از
مشهورترین
آثار موزه که
پیکر یک پادشاه
سومری بود در
نیویورک کشف و
پس از ترمیم
به عراق
برگردانده شد.
نمونههایی
نیز در آلمان
و بریتانیا
کشف شدند.
بیست سال پس
ازاشغال
وغارت موزه،
کارکنان موزه
ملی عراق همچنان
روزانه مشغول
ترمیم آثار
آسیب دیده هستند.
گروههای
خارجی نیز به
مرور حضور
گستردهتری
در کاوشهای
باستان شناسی
عراقی پیدا
کردهاند.
حضور وزیران
فرهنگ
دولت امارات
متعهد به
پرداخت پنجاه
میلیون دلار
برای ترمیم و
نوسازی مسجد
نوری در شمال
عراق شده است.
جمعبندی:
در مورد حمله
نظامی آمریکا
به عراق
روزنامه گاردین
انگلیس و وب
سایت اینترسپت
آمریکا به
مناسبت
بیستمین
سالگرد اشغال
عراق توسط
نیروهای
آمریکایی در
گزارشهایی
عنوان کردند
که
جنایتکاران
جنگی که این حمله
را طراحی و
اجرا کردند،
مورد
پاسخگویی قرار
نگرفتند بلکه
غرق در مال و
مناصب شدند.
در این پیوند،
روزنامه
انگلیسی
گاردین نوشت
که به رغم
گذشت ۲۰
سال از جنگ
عراق، تخلفات
مشاهده شده در
آن جنگ و شکست
اطلاعاتی
تاکنون همراه
انگلیس بوده است.
این
روزنامه در
گزارشی به
مناسبت گذشت ۲ دهه از
حمله آمریکا
به عراق نوشت
که این جنگ با
جنجالهای
زیادی آغاز و
طی آن آبروی
دستگاه
اطلاعاتی و
نیروهای مسلح
انگلیس برای
چندین دهه
خدشهدار
شد.«دان
جارویس» که در
ارتش انگلیس
در عراق خدمت
کرده و اکنون
نماینده حزب
کارگر است در
این باره گفت:
آسیبی که جنگ
علیه عراق به
اعتماد عمومی
وارد کرد به جای
آنکه با گذشت
زمان محو شود،
بیشتر آشکار میشود.
همچنین
وب سایت
آمریکایی
اینترسپت در
گزارشی
طولانی اعلام
کرد که ۲۰
سال پس از
حمله به عراق
که آن را
«آزادسازی عراق»
نامیدند،
مردان و زنانی
که این جنگ
فاجعه بار را
به راه
انداختند، طی ۲ دهه
گذشته بهایی
پرداخت
نکردند بلکه
برعکس با
تبلیغات غرق
در پول شدند.در
این گزارش
فهرستی از
اسامی
مسئولان و رهبران
آمریکایی و در
راس آنها
جورج بوش که
در پشت این
حمله قرار
دارند، ذکر
شده و آمده
است که در بین
مسببان این
جنگ، بوش
مقادیر زیادی
پول را بلعید،
زیرا برای یک
ساعت کار ۱۰۰
هزار دلار
دریافت کرده
است.
به نوشته
اینترسپت،
جرج بوش به
تازگی «تصمیم
یک نفر برای
آغاز حمله
وحشیانه و
کاملا» بیدلیل
به عراق را
محکوم کرده و
افزوده است که
بیش از یک
میلیون عراقی
در این حمله
جان باختند.
بر اساس
اعلام رسانههای
عراقی، در
گزارشهای
منتشر شده از
سوی روزنامه
گادرین و وب
سایت
اینترسپت، «دیک
چنی»، «دونالد
رامسفلد»،
«کالین پاول» و
«کاندولیزا
رایس» از دیگر
جنایتکاران
جنگی ذکر شده
در این گزارش
ها هستند.
جنگ
تیهکارانه
امپریالیستی
علیه عراق که
درقالب توجیه
”امحاء سلاح
کشتار جمعی و
همکاری رژیم
صدام حسین با
القاعده” آغاز
شد یک عملیات
نظامی بود تا
دربسترآن نظم
جدیدی را تحت
رهبری آمریکا
درمنطقه
ودرجهان در
رقابت با سایر
رقبای امپریالیستی
سامان دهند.
نابود کردن
تاسیسات ساخت
سلاحهای
کشتار جمعی
یکی از توجیههای
عمده برای
آغاز این جنگ
توسط «جرج بوش»
رئیسجمهور
تروریست
آمریکا
وانگلیس تحت
رهبری تونی بلر
به عنوان
همپیمان
آمریکا بود؛
اما به رغم ادعاهای
آژانسهای
اطلاعاتی
آمریکا و
انگلیس، پس از
اشغال نیروهای
این دو کشور
که به کشته
شدن بیش از یک
میلیون عراقی
منجر شد هیچ
سلاح کشتار
جمعی در عراق
به دست
نیامد.این
حمله نظامی
نشان داد که
با تکیه به
این
جنایتکاران نمی
توان به آزادی
و استقلال
نائل آمد. هدف
این
جنایتکاران
بین المللی
الحاق
کشورها، نابودی
زیرساخت ها
وغارت منابع
طبیعی آنها
،تاراندن
میلیونها نفر
ازخانه
وکاشانه شان
وبه صد سال به
عقب پرتاب
کردن کشوراست.
امپریالیست
های غربی و
درراسش
آمریکا
باردیگر نشان
دادند با
غارت
موزه ملی
عراق
درتلاشند تا با
نابودی هویت
ملی ممالک
مستقل ودرحال
توسعه ازاین
طریق بتوانند
سلطه
استعماری
خودرا
برملل اعمال
نمایند.اگرچه
آمریکا علیرغم
همه این
تلاشهای
جنایتکارانه
نتوانست به
اهدافش
درعراق برسد
وبا شکست
روبرو شده است
اما لطمات
جبران ناپذیری
بر ملت عراق
وارد ساخته
است.
حال مشتی
ایرانی
خودفروخته
تحت نام
"منشورمهسا"
ویا "منشور
کارگری"و با
شعار «زن
زندگی آزادی»
ازابرقدرت
جنایتکار
آمریکا میخواهند
با تشدبد
تحریمها و
حمله نظامی به
ایران آنها را
برمسند قدرت
بنشاند! این
مزدوران
وطنفروش را را
آرام نگذاریم!
***
درجبهه
نبرد طبقاتی
اخبار،
گزارشات
واعتراضات
کارگری دراسفند
ماه ۱۴۰۱
درآخرین
روز از سال
۱۴۰۱ سرمایه
داران و مسئولان
حکومت سرمایه
داری دست در
دست یکدیگر بهسفرهکارگران
و زحمتکشان
شاغل و
بازنشسته
حمله ای مغول
وار صورت دادند
وقدرت خرید
فرودستان را
برای سال ۱۴۰۲
ضعیفتر
ساختند. در
حالی که سبد
معیشت و خط
فقر در محدوده
۲۰ میلیونی
پرسه میزنند،
حداقل دستمزد
کارگران را ۵.۳۰۰.۰۰۰
تومان تعیین
کردند،
دستمزدی که
برای داشتن
حداقلها
نیز، با آن
کمتر از ۱۰
روز میتوان
بسر برد.
افزایش ۲۷
درصدی حداقل
حقوق در حالی
تصویب و بهمورد
اجرا گذاشته
میشود که
تورم بر اساس
دادههای دست
اندرکاران از ۵۰
درصد نیز
گذشته است و
بهاحتمال
قوی در سال
۱۴۰۲ بهحدی
خواهد رسید که
قدرت خرید
اکثریت مردم،
از قعر خط فقر
فعلی بهزیر
«خط مرگ»، و
داشتن حداقل
زندگی نیز، بهرویایی
دست نیافتنی
تبدیل خواهدشد.
سیاستی
که بر مبنای
آن بهسفره
فرودستان
حمله بردهاند
سیاستی است که
از زمان
رفسنجانی بر
اساس دستورات
سازمانهای
مالی و تجاری
نئولیبرالیستی
کشورهای امپریالیستی
غرب اجرا میشود.
این سیاست
خانمان
برانداز
ایران بربادده،
نه تنها
اکثریت مردم
ایران را بهدره
فقر پرتاب
کرده است،
بلکه دولت را
نیز بهآستانه
ورشکستگی
کامل رسانده
است و اگر تا
بهحال با دست
بردن در جیب
مردم امور خود
را گذرانده
است، از این
بهبعد در
شرایطی قرار
خواهد گرفت که
اگر از سیاستهای
نئولیبرالی و
اقتصادی بر
مبنای دلار
دست برندارد،
میبایست
منتظر
فروپاشی خود و
جامعه باشد و
در این حالت
موجودیت
ایران نیز در
معرض خطرجدی
قرار خواهد
گرفت.
در حالی
که بسیاری از
زحمتکشان با
درآمد روزانه
ای که کمتر از
۲ دلار در روز
میباشد،
اقلیتی از
طبقات
بالادست
جامعه با درآمدهای
میلیاردی بهغارت
کشور مشغولند
بهشکلی که
سود خالص ۲۰
شرکت غول پیکر
در سال ۱۴۰۰
از ۳۸۰ هزار
میلیارد
تومان گذشته
است و البته
از پرداخت
مالیات نیز یا
معاف میشوند
و یا بهمیزان
اندکی مالیات
میپردازند. و
در چنین
شرایطی که
نتیجه
ویرانگر سیاستهای
خصوصی سازی تا
بدین حد عیان
شده است باز هم
سیاست گذاران
نابخرد بر
ادامه خصوصی
سازی تحت نام
«مولد سازی»
اصرار میورزند.
این
سیاستهای
ایران
بربادده
نئولیبرالی
تنها بهخصوصی
سازی و غارت
هر آنچه وجود
دارد، خاتمه نمییابد،
بلکه تا مرز
بیارزش
دانستن و بی
حقوقی کامل
زحمتکشان
پیش میرود و
از هرگونه
تشکل یابی
کارگران و
زحمتکشان در
مقابل خود
هراسان میشوند
و بهمقابله
با آن میپردازند
تا جاییکه
حتی بهتشکلات
قانونی خودی
نیز رحم نمیکنند
و هیچ صدایی
را از آنها
نیز نمیپذیرند
و گویا فقط
تشکلات و
افراد بله
قربان گو را
خواهانند و
نمیدانند که
در این صورت
دشمنان داخلی
و خارجی ملت
ایران که
همواره آماده
نابودی
ایرانند، برنده
میدان خواهند
شد.
متأسفانه
در حالی که
دشمنان
بشریت، مسلح و
متشکل علیه
زحمتکشان بهتوطئه
و پیشروی
مشغولند عدهای
دانسته و یا
ندانسته در
میان کارگران
مشغول دادن
آدرس غلط میباشند
و بهجای آنکه
کارگران را بهتشکل
پذیری در
سازمانهای
صنفی و سیاسی
طبقه کارگر
برای یک مبارزه
طولانی مدت
دعوت کنند، آنها
را در زمانی
که کفه ترازوی
قدرت، بهنفع
زحمتکشان
نیست، بهانقلابی
گری
آنارشیستی
وطغیان کور
وفاقد چشم
انداز دعوت میکنند
که نتیجهای
جز یأس و سرخوردگی
و ناامیدی
نخواهد داشت.
کارگران
و زحمتکشان
شاغل و
بازنشسته که
بعد از چند
ماه سکوت،
مجدداً بهمیدان
آمده و بهمطالبهگری
خود ادامه میدهند،
در اسفند ماه
با تجمع،
اعتصاب و
راهپیمایی،
خواستههای
برحق خود را
مطرح کردند.
در ذیل برخی
از وقایع
مبارزاتی
اسفند ماه را
میخوانید:
۱
اسفند
،کارگران
پیمانکاری
(ارکان ثالث)
شاغل در پالایشگاههای
گاز پارس
جنوبی با
فراخوان قبلی
از طرف «کانون
انجمنهای
کارگران گاز»
در اعتراض بهعدم
رسیدگی بهخواستههایشان
در مقابل ستاد
مجتمع گاز
پارس جنوبی در
عسلویه قصد
تجمع صنفی
اعتراضی
داشتند. اما نیروهای
امنیتی و
انتظامی با
مستقر شدن در
محل، با
رفتارهای
خشونتآمیز
مانع از تجمع
این کارگران
شدند. قابل
ذکر است که شب
قبل «علیرضا
میرغفاری» از
مسئولین کانون
انجمنهای
صنفی عسلویه و
چهار تن دیگر
از نمایندگان کارگران،
توسط نهادهای
امنیتی
بازداشت شده بودند.
کارگران
ارکان ثالث
شاغل در
پالایشگاههای
گاز پارس
جنوبی
خواستار
اجرای کامل
طرح طبقه
بندی مشاغل،
ساماندهی
وضعیت
نامناسب
رانندگان
استیجاری و
اجرای طرح
جبران خدمات
برای آنان،
اجرای طرح
تردد ۲ به۲ بهصورت
کامل برای همه
واحدها،
ساماندهی
وضعیت خدمات
رفاهی کمپها
و خوابگاهها
و دیگر
مطالباتشان
هستند.
۲
اسفند
دویست
تن از کارگران
پروژه ای شرکت
گاما در
ترمینال نفتی جاسک
بهدلیل عقب
افتادن حقوق
ماههای آذر،
دی و بهمن،
دست بهاعتصاب
نشسته زدند.
هفتصد
کارگر پروژه
ای شرکت مپنا،
در آب شیرین کن
لیان (بوشهر)
بهدلیل عقب
افتادن حقوق
ماههای آذر،
دی، بهمن و واریز
نشدن بیمههایشان
برای دومین
روز دست بهاعتصاب
زدند.
کارگران
پروژه ای
پتروشیمی
آدیش کنگان در
اعتراض به٣ ماه
حقوق معوقه و
عدم پرداخت
بیمه خود،
سومین روز از
اعتصاب خود را
پشت سر
گذاشتند.
۲
اسفند
تعدادی
از کارگران
تحصیلکرده
شهرداریهای
خوزستان با
سفر بهاهواز
برای چندمین
بار مقابل
استانداری
تجمع کردند و
خواستار مشخص شدن
وضعیت شغلی
خود شدند. این
کارگران میگویند:
حدود ۲۰۰ نفر
از کارگران
شرکتی تحصیلکرده
شهرداریهای
مختلف استان
خوزستان
هستیم که بر
اساس بخشنامه
سال گذشته
وزارت کشور و
سازمان
شهرداریها
مشمول تبدیل
وضعیت
استخدامی از
شرکتی بهقرارداد
مستقیم
همانند سایر
شهرداریهای
کشور شدهایم.
کارگران
مترو و اتوبوسرانی
تهران در
بیانیهای
مشترک بر حق
دستمزد
شایسته برابر
با سبد معیشت
تاکید کردند.
در این بیانیه
آمده است: «عملکرد
دولت نشان از
آن دارد که
اساساً در
موضوع افزایش
حقوق و دستمزد
کارگری دچار
چالش جدی در
تصمیم گیری است
و موافق
افزایش حقوق
بهاندازه
تورم نیست.
شواهد حاکی از
آن است دولتمردان
و برخی
کارفرمایان و
همفکران
کارشناسنمای
آنها چشم خود
را بر شرایط
عینی و واقعی
معیشت کارگران
بستهاند و
دوست دارند با
در نظر گرفتن
شرایط دلخواه
خود تصمیم
گیری کنند.»
۶
اسفند
کارگران
ذوبآهن
اصفهان به
طور یکپارچه
در تمامی شیفتها
از جمله شیفت
شب دست بهاعتصاب
زدند. از مهمترین
خواستهای
کارگران
اجرای طرح
طبقهبندی
مشاغل و
پرداخت
دستمزدهای
عقبافتاده
است. نیروهای
یگان ویژه در
مقابله با کارگران
اعتصابی برای
ایجاد رعب و
وحشت وارد
محوطه
کارخانه شدند
و تعدادی از
کارگران را
بازداشت
کردند. پیش از
این نیز
کارگران ذوبآهن
در روزهای ۲۴
و ۲۵ آبان و ۵
تا ۷ آذر با
همین خواستها
دست بهاعتصاب
زده و با
راهپیمایی در
محوطه
کارخانه فریاد
برآورده
بودند: «ذوبآهنی
داد بزن، حقتو
فریاد بزن».
۷
اسفند
کارگران
هفت تپه در
دومین روز از
اعتصاب خود، در
اعتراض بهعدم
اجرای همسان
سازی حقوق
(طبقه بندی
مشاغل) دست از
کار کشیده و
در مقابل
ساختمان
مدیریت شرکت
تجمع اعتراضی
برگزار کردند.
۸
اسفند
سندیکای
کارگران شرکت
واحد اتوبوسرانی
تهران و حومه
با انتشار
اطلاعیهای
سرکوب و
بازداشت
کارگران
اعتصابی در
ذوبآهن
اصفهان را
محکوم ساخت و
آزادی بدون
قید و شرط
کلیه کارگران
بازداشت شده
را خواستار
شد. رونوشت
این اطلاعیه
برای
فدراسیون
جهانی کارگران
حمل ونقل،
فدراسیون
جهانی
اینداستریال،
کنفدراسیون
بین المللی
اتحادیههای
کارگری و بخش
کارگری در
سازمانجهانی
کار ارسال شده
است.
کارگران
و بازنشستگان
با امضای
طومار
اینترنتی،
خواستار
افزایش
دستمزد مطابق
تورم و سبد
معیشت شدند.
دراین
کارزار که
تاکنون بیش از
سه هزار و
سیصد کارگر
شاغل و
بازنشسته آن
را امضا کردهاند؛
خطاب بهشورای
عالی کار آمده
است: «ما
امضاکنندگان
این کارزار
خواستار
حداقل دستمزد
مصوب شورایعالی
کار با توجه
به نرخ تورم
و سبد معیشت
موضوع ماده ۴۱
قانون کار و
بازنشستگان
موضوع مواد ۹۶
و۱۱۱ قانون
تأمین
اجتماعی
هستیم؛ این
دستمزد حق
مسلم و قانونی
کلیه کارگران
مشمول قانون
کار اعم کارگران
شاغل در
وزارتخانهها
و شرکتهای
دولتی،
نهادهای
انقلابی،
نهادهای عمومی
غیر دولتی و
بخش خصوصی
بازنشستگان
است.»
۹
اسفند
کارگران
فولاد یزد،
سومین روز از
اعتصاب و تجمع
خود در اعتراض
به عدم
رسیدگی به
مطالباتشان را
با شعار
«کارگر میمیرد،
ذلت نمیپذیرد»
ادامه دادند.
۱۳
اسفند
جمعی از
کارگران دولت
از جمله کلاه
زردها با تجمع
مقابل مجلس،
خواستار حذف
بند غیرقانونی
بودجه شدند.
این کارگران
میگویند:
تعیین دستمزد
برای تمام
کارگران کشور،
چه در بخش
خصوصی شاغل
باشند و چه در دولت،
برعهدهی
شورای عالی
کار است و
نباید افزایش
دستمزد کارگران
دولت در لایحه
بودجه مشخص
شود و خواستار
حذف بند
غیرقانونی
مربوط بهافزایش
دستمزد
کارگران
دستگاههای
اجرایی و
دولتی شدند.
پس از تجمع
مقابل مجلس،
کلاه زردها
مقابل وزارت
نیرو رفتند،
نمایندگان آنها
میگویند: طرح
طبقه بندی ما
از سال ۹۹ در
وزارت نیرو
معطل مانده
است؛ انتظار
داریم بهسرعت
این طرح
اجرایی شده و
موجب افزایش
حقوق ما شود.
بهگفتهی
نماینده کلاه
زردها، بهنظر
میرسد حقوق
مزدی کارگران
دولت از همه
سو در خطر افتاده
و هیچ تلاشی
برای اجرای
قانون نمیشود.
درهمین
روز کارگران
شهرداری
یاسوج برای
چندمین بار در
ماه اخیر در
اعتراض بهعدم
پرداخت ۸ ماه
حقوق معوقه
خود مقابل
استانداری
تجمع کردند.
کارگران
شهرداری
یاسوج که از
مردادماه و
شهریورماه
تاکنون حقوق
معوقه دارند
بعد از اینکه
از تجمع خود
جلوی شورای شهر
نتیجه ای
نگرفتند، اینبار
جلوی
استانداری
تجمع کردند،
این دومینبار
است که
کارگران جلوی
استانداری
تجمع میکنند
و هنوز در
بلاتکلیفی بهسر
میبرند.
۱۴
اسفند
در کمتر
از یک هفته،
نزدیک به۹
هزار نفر،
کارزار
دستمزد ۱۴۰۲
را امضا کردند،
در این کارزار
از اعضای
شورایعالی
کار خواسته شد
که حداقل
دستمزد ۱۴۰۲
برابر با سبد
معیشت تعیین
شود تا
کارگران شاغل
و بازنشسته از
حقوق شایسته
بهرهمند
شوند.
۲۰
اسفند
جمعی از
کارگران فصلی
شرکت نیشکر
هفتتپه نسبت
بهعدم تحقق
مطالباتشان
دست از کار
کشیدند و در محوطه
شرکت تجمع
اعتراضی برگزار
کردند.
کادر
درمان و
کارکنان
دانشگاه علوم
پزشکی ایلام
در مقابل ستاد
این دانشگاه
دست بهتجمع
اعتراضی زدند.
۲۱
اسفند
جمعی از
کارگران دولت
از نهادهای
مختلف از جمله
وزارت نفت و
کلاهزردهای
وزارت نیزو
مقابل؟؟ که از
شهرهای مختلف
بهتهران
آمده بودند
مقابل شورای
نگهبان دست بهتجمع
اعتراضی زدند
و خواستار حذف
عبارتِ «حقوق
و دستمزد
مشمولان
قانون کار در
دستگاههای
اجرایی» از
متن بند الف
تبصره ۱۲
لایحه بودجه
۱۴۰۲ شدند، در
این بند از
بودجه، مزد
کارگران دولت
بهطور
غیرقانونی
برابر با
افزایش حقوق
کارمندان
تعیین شده
است.
یکی از
حاضران در این
تجمع میگوید:
تعیین دستمزد
همه کارگران
کشور برعهدهی
شورایعالی
کار است و
امیدواریم
قبل از پایان
سال، شورای
نگهبان
مقدمات حذف
این عبارت غیرقانونی
را فراهم
سازد.
کارگران
فصلی شاغل در
شرکت نیشکر
هفتتپه در
اعتراض بهعدم
رسیدگی بهمطالباتشان
برای دومین
روز متوالی
اعتصاب کرده و
دست بهتجمع
زدند. اعتصاب
در شیفت شب
نیز ادامه
یافت.
۲۲
اسفند
جمعی از
کارگران و
کارکنان
سیمان ایلام
در راستای
استیفای حق و
حقوق، نسبت بهعدم
رسیدگی بهمشکلاتشان
دست بهتجمع
زدند و
خواستار
احقاق حق خود
شدند. کارگران
بهوضعیت
حقوق، اضافه
کار، پاداش و
عدم تبدیل وضعیت
معترض
میباشند. اغلب
اعتراض
نیروها بهاین
خاطر است که
رکورد تولید
کلینکر با
زحمات آنها
شکسته شده است
اما متأسفانه
یک ریال پاداش
نگرفته اند و
پاداش دسترنج
شان بهدفتر
مرکزی تهران
تقدیم شده
است.
کارگران
فصلی شاغل در
کارخانه قند
کشت و صنعت
مغان در
اردبیل، برای
پیگیری وضعیت
شغلی خود برای
چندمین بار
مقابل اداره
مرکزی این
شرکت تجمع اعتراضی
برگزار کردند.
۲۳
اسفند
کارگران
فصلی هفتتپه
برای چهارمین
روز پیاپی در
اعتراض بهعدم
رسیدگی بهخواستههای
صنفیشان در محوطه
شرکت دست بهاعتصاب،
تجمع و
راهپیمایی
زدند و
خواستار تبدیل
وضعیت و عقد
قرارداد شدند.
سال جدید
را در حالی
آغاز میکنیم
که باید
بدانیم، آنچه
که باعث میشود
تا نئولیبرالهای
داخلی و
خارجی، این
دشمنان قسم
خورده ایران و
ایرانی تا
بدینجا پیش
روند که خود
را جوابگوی
هیچ صدایی
ندانند،
پراکندگی و بی
تشکلی
کارگران و
زحمتکشان
شاغل و
بازنشسته میباشد.
آنچه ما مردم
ایران بدان
نیاز داریم،
تشکلات مستقل
مبارز کارگری
است، تا بتوان
با آگاهی،
برنامه و صبر
مبارزاتی، بهمطالبات
برحق و شایسته
انسانی خود
برسیم. این تنها
راه است و
راهی جز این
متصور
نیست.چاره
زحمتکشان وحدت
و تشکیلات
است!
***
خوشههای
خشم میلیونی
مردم فرانسه
برعلیه
اصلاحات
نئولیبرالی
دولت مکرون
اینروزها
طبق گزارشات
رسمی بیش از ۲۰۰ تظاهرات
در سراسر
فرانسه
برگزار شد و
همراهی مردم
با فراخوان
این اعتراض بهطرحی
که « ناعادلانه
و بیرحمانه»
خوانده میشود،
تا حد زیادی
خدمات بخش حملونقل،
فعالیت بخشهای
آموزشی و
بسیاری از
مشاغل را مختل
کرد.
با
شروع
اعتصابات در 19
و 31 ماه ژانویه
امسال، کارگران
فلزکار
فرانسه که بخش
مهمی از
کارگران در
این کشور را
تشکیل میدهند،
نقش بر جستهای
را علیه سیاست
ریاضت
اقتصادی دولت
مکرون بهنمایش
گذاشتند. این
کارگران به
اتفاق بسیاری از
سندیکاهای
مختلف فرانسه
یکصدا
همبستگی خود
را با مردم
فرانسه در
شعار " نه به
افزایش سن
بازنشستگی به
64 سال"!
با صدای بلند
به فریاد در
آوردند. برای
این کارگران
بغیر از موضوع
افزایش سن
بازنشستگی از
62 به 64 سال مشکلات
عدیده دیگری
مانند فشار
برای کاهش
حقوق ماهیانه،
تورم فزاینده
،بدتر شدن
مناسبات کار و
قراردهای
جدید در سال 2024
مطرح است و
بارها آن را بیان
کردهاند.
شروع
این اعتصابات
از سال 2022 بعلت
تورم کمرشکن برای
زحمتکشان از
یک طرف و سودهای
سرسام آور
برای سرمایهداران
از طرف دیگر
بود. بسیاری
از زحمتکشان
میبایستی
میان غذای
کافی ، خانه
گرم و یا
استفاده از
خودروی شخصی
یکی را انتخاب
کنند. از طرف دیگر
سرمایهداران
در سال 2022 سود
های هنگفتی از
طریق سیاستهای
جنگ طلبانه و
بازار بورس به
جیب زدند. در
این میان دولت
ماکرون ، یکی
از مشاوران
سابق و مخصوص
کاخ الیزه ، وزیر
اقتصاد در
زمان ریاست
جمهوری
اولاند " سوسیالیست
" و بهظاهر
نامزد منفرد
ریاست جمهوری
اما ساخته و پرداخته
گروه مالی
اولیگارشی
خانواده
روتچیلد برای
مهار کردن
مطالبات برحق
مردم ،شمشیر
را از رو بست و
با استفاده از
قانون بند 49:3
،لایحه
اصلاحات
افزایش سن
بازنشستگی را
به تصویب
رساند. این
بند از قانون
بهدولت
اجازه میدهد
که بدون تصویب
لایحه جدید در
پارلمان ، که
دولت بهخوبی
میدانست که
آرا کافی برای
تصویب آن
ندارد، این مصوبه
را به اجرا در
آورد.مردم
فرانسه که از
دیر باز زیر
فشارهای دولتهای
مختلف
ازسارکوزی
گرفته تا
اولاند و مکرون
هر روزبیشتر و
بیشتر خشونت
آشکار سرمایهداری
را در زندگی
روزمره خود
تجربه میکنند
،به خیابانها
آمده و با
اعتصابات ،
تجمعهای
مختلف در اماکن
عمومی و در
کارخانهها ،
محاصره جادهها،
سنگر بندی
ساختمانهای
دانشگاه ،
هجوم به
ایستگاههای
قطار و
تظاهرات در
مقابل
ساختمانهای
دولتی
خواستار
برکناری دولت
مکرون گشتهاند.
در بعضی از
شهرها بهمانند
بردو نمای
ساختمان
شهرداری در
حاشیه تظاهرات
بهآتش کشیده
شد. در تظاهرات
پنجشنبه 23 ماه
مارچ در پاریس
بنا بهگفته
تظاهرکنندگان
بیش از 3
میلیون نفر
شرکت داشتند.
منابع پلیس
اما این تعداد
را حدود یک میلیون
نفر تخمین زدهاند.در
مجموع در
پاریس ، مارسی
، لیل و لیون
تعداد
تظاهراتها
بهدهها هزار
نفر رسیده
است. هر بار در
پی این تظاهرات
صدها نفر از
تظاهر
کنندگان
دستگیر شدهاند.
در بسیاری
ویدیوهایی که
در صفحات
مجازی دیده میشود
پلیس فرانسه
با خشونت به
تظاهرکنندگان
و مردمی که
تنها در گوشه
خیابان نظارهگر
هستند حمله
کرده و تعداد
بازداشت
شدگان روز به
روز افزایش مییابد.
پلیس فرانسه
هم تعداد
مجروهان پلیس
را بیش از صد
نفر گزارش
کرده است. اما
امانوئل
مکرون در
فردای
تظاهرات بزرگ
در تمامی
فرانسه
در یک برنامه
تلویزیونی با
اطمینان گفت
که برنامه
افزایش سن بازنشستگی
در هر صورت و
با وجود تمامی
اعتراضات به
اجرا در خواهد
آمد. مردم
فرانسه که
بارها از لحن
وی در مورد
خودشان و
استفاده از
کلمات بیشرمانه
او در این
مورد خشمگین
بودند ،
اینبار هم او
را از" خود
راضی " و " برج
عاجنشین"
خطاب کرده و
رفتار او را
به شدت توهینآمیز
توصیف کردند.
سندیکاهای
مختلف فرانسه
و اجتماعات
متفاوت دیگر
اما خبر از
ادامه
اعتراضات
گسترده میدهند.
مردم فرانسه
خواهند کوشید
تا این دلقکان
سرمایه ،
کارگزاران
بانکها و
نوکران صنایع
نظامی و
تسلیحات،سلاطین
بورس و
مستغلات را
متوقف کنند.
آنها در حافظه
تاریخی خود
کمون پاریس و
مبارزات
کمونارهای پاریس
را حفظ کردهاند.
آنها بهخوبی
جلادان کارگران
فرانسه را در
هر شکل و
لباسی میشناسند
. آنها میدانند
که ادامه جنگ
در اوکراین و
دیگر ماجراجوییهای
نظامی و اشغال
ملتهای
مستقل در
آفریقا و آسیا
تنها بهنفع
صنایع نظامی
در امریکا و
فرانسه است. سیاستهایی
که نتایج آن
برای آنان
تنها به
ریاضتکشی
،تقلیل مزد با
ساعات کار
بیشتر، صرفه
جویی در آموزش
و بهداشت و تا
زمانی که نیرو
در بدن دارند
کار کردن است.
پیروزی مردم
فرانسه اما
تنها در گرو
وحدت آنان با
حزب کارگران
فرانسه خواهد
بود که بتواند
این مبارزات
را تعمیق و
گسترش داده و
نبرد طبقاتی
را بهنفع
زحمتکشان و برای
رهایی آنان از
یوغ سرمایه بهپیش
برد.
***
فرخنده
باد ٨ مارس
روز همبستگی
بینالمللی
زنان
بار
دیگر ٨ مارس
روز جهانی زن
فرا میرسد.
در ٨ مارس ۱۸۵۷، زنان
کارگر کارگاههای
پارچهبافی و
لباسدوزی در
نیویورک
آمریکا به
خیابانها
ریختند و
خواهان
افزایش
دستمزد، کاهش
ساعات کار و
بهبود شرایط
بسیار
نامناسب کار شدند.
این تظاهرات
با حملهٔ پلیس
و کتک زدن
زنان برهم
خورد.
سال ۱۹۰۷ در دورهای
که مبارزات
زنان برای
تأمین حقوق
سیاسی و اجتماعی
اوج گرفته
بود، بهمناسبت
پنجاهمین
سالگشت
تظاهرات
نیویورک در
هشتم مارس،
زنان دست بهتظاهرات
زدند.
ایدهٔ
انتخاب روزی
از سال بهعنوان
«روز زن»
نخستین بار در
جریان
مبارزهٔ زنان
نیویورک با
شعار “حق رای
برای زنان”
مطرح شد. دو
هزار زن تظاهر
کننده در ۲۳ فوریه ۱۹۰۹ پیشنهاد
کردند که هر
سال در روز
یکشنبه آخر فوریه،
یک تظاهرات
سراسری در
آمریکا بهمناسبت
«روز زن»
برگزار شود.
در سال ۱۹۱۰، “دومین
کنفرانس زنان
سوسیالیست” که
کلارا زتکین
از رهبران آن
بود، بهمسئلهٔ
تعیین “روز
بینالمللی
زن” پرداخت.
زنان
سوسیالیست
اتریشی قبلا
روز “اول ماه
مه” را
پیشنهاد کرده
بودند. اما اول
ماه مه،
جایگاه و
مفهومی داشت
که میتوانست
اهمیت و
جایگاه
مبارزهٔ مشخص
بر سر مسئلهٔ
زن را تحتالشعاع
قرار دهد.
سال ۱۹۱۳
“دبیرخانهٔ
بینالمللی
زنان” (یکی از
نهادهای
انترناسیونال
سوسیالیستی
دوم)، هشتم
مارس را با
خاطرهٔ مبارزهٔ
زنان کارگر در
آمریکا، بهعنوان
«روز جهانی زن»
انتخاب کرد.
در همان سال،
زنان زحمتکش و
زنان روشنفکر
انقلابی در روسیه
تزاری و در
سراسر اروپا،
مراسم «۸ مارس»
را بهشکل
تظاهرات و
میتینگ
برگزار کردند.
در سال ۱۹۱۴ جنگ
امپریالیستی
جهانی اول
درگرفت. در
اروپا که مرکز
جنگ بود، زنان
انقلابی تلاش
کردند تظاهرات
۸ مارس ۱۹۱۵ و۱۹۱۶ را تحت شعار
مرکزی “علیه
جنگ
امپریالیستی”
برگزار کنند.
در کشورهای
درگیر جنگ،
طبقات مختلف
بهموافقان و
مخالفان جنگ
تقسیم شده
بودند و انشعاب
در صفوف جنبش
زنان، مانع از
برگزاری سراسری
و گستردهٔ
«روز جهانی زن»
شد.
در سال ۱۹۱۷ تظاهرات
زنان کارگر در
پتروگراد
علیه گرسنگی و
جنگ و
تزاریسم،
بانگ آغازین
انقلاب سوسیالیستی
روسیه
بود.کارگران
شهر در
پشتیبانی از این
تظاهرات،
اعلام اعتصاب
عمومی کردند. ۸ مارس ۱۹۱۷ به یک روز
فراموش نشدنی
در تاریخ
انقلاب روسیه
تبدیل شد.
در فرایند
سنن و
مبارزه انقلابی
زنان، گرامی
داشت هشتم
مارس روز جهانی
زن یعنی تائید
پیکار زنان
کارگر جهان در
جهت بهبود
وضع
اقتصادی خود
و برابری در حقوق
صنفی و سیاسی
با مردان ،
یعنی تائید
جنبشهای
انقلابی و
مترقی زنان
جهت کسب
برابری کامل
با مردان،
یعنی تائید
مبارزه برای
رهائی فکر و
اندیشه زن از
حصاری که
تفاوت جنسیت
بدور او کشیده
است ، یعنی
تائید آزادی،
برابری و محو
هرگونه ستم
جنسی و طبقاتی
که با لغو
مالکیت خصوصی
بر ابزار
تولید و
استقرار
سوسیالیسم امکان
پذیر است.
گرامی داشت
روزن جهانی زن
در میهن ما
ایران بطور
مشخص یعنی
دفاع از حقوق
کامل زنان در
مسیر استقرار
تساوی حقوق با
مردان، لغو
کلیه قوانین
ارتجاعی
مذهبی و غیر مذهبی،
لغو هرگونه
تبعیض و
محدودیت
برحسب جنسیت،
آزادی پوشش،
آزادی ازدواج
و انتخاب همسر
و ازدواج غیر
مذهبی، لغو
کلیه قوانینی
که بهبهانه
ناموس ارتکاب
جنایت علیه
زنان را توجیه
میکنند، لغو
چند همسری و
ممنوعیت فحشا
بطورکلی و
فحشا مذهبی
بنام صیغهگری
و مبارزه
پیگیرانه در
جهت تحقق آن و
علیه ظلمت
نظام سرمایهداری
جمهوریاسلامی
برای کار، نان
و مسکن و
آزادی و پیوند
آن با مبارزه
علیه بدیلهای
امپریالیستی
که با پرچم
پوپولیستی و
شعار بیمحتوای
« زن، زندگی
آزادی» بهمیدان
آمدهاند.....
شرکت
گسترده زنان
در انقلاب
بهمن ۵٧ و خیزشهای
چند دهه اخیر
نشان داده است
که موفقیت انقلاب
آتی ایران
بستگی بهمیزان
شرکت آگاهانه
زنان در آن
دارد و بدون
شرکت میلیونی
زنان انقلاب
آینده ایران
بهپیروزی
نخواهد رسید. این روز
تاریخی و سنت
مبارزاتی آن
را گرامی بداریم .
فرخنده باد
٨ مارس روز
همبستگی بینالمللی
زنان!
حزب
کارایران(توفان)
١۵اسفند برابر
با ۶ مارس ٢٣
www.toufan.org
***
برگی
از تاریخ
زنان
ایران در بهار
آزادی
تازه دو
هفته از بهار
آزادی، دو
هفته از انقلاب
عظیم ضد
سلطنتی و ضد
امپریالیستی
بهمن ۵۷ گذشته بود
که روحانیت
مرتجع تحت
رهبری آیتالله
خمینی اعلام
کرد «حجاب
برای زنان
ایرانی اجباری
است» .یک روز
قبل از
برگزاری روز
جهانی زن هم
خمینی کار را
یکسره کرد و
گفت کارمندان
زن در ادارات
و موسسات
دولتی میبایست
«برای حفظ
آبرویشان»
حجاب بهسر
کنند. لغو
قانون حمایت
از خانواده و
حجاب اجباری،
تظاهرات روز
جهانی زن را
بهاعتراضات
بزرگی بدل کرد
که از١٧ تا ٢٣
اسفند ۵٧، ۸ تا ۱۴ مارس ۱۹۷۹ ادامه یافت.
روزنامه کیهان
نوشته بود:
«گروهها
و دستهجات
مختلف زنان از
صبح امروز در
خیابانهای
شمالی و مرکزی
تهران بهمناسبت
روز جهانی زن
و بهخاطر
ابراز نظریات
خود در بارهٔ
حجاب زنان دست
به راهپیمایی
زدند. در
راهپیماییهای
امروز زنان،
تعداد زیادی
از دانش
آموزان مدارس
دخترانه نیز
شرکت داشتند.
آنها ضمناً
علیه کسانی که
به زنان بیحجاب
در روزهای
اخیر حمله
کردهاند،
شعار میدادند…
راهپیمایی
امروز در حالی
انجام شد که ریزش
برف بیوقفه
از اولین
ساعات بامداد
آغاز شده
است»
زنده
باد ٨ مارس
روز جهانی زن!
***
در باره
دیدار و
ملاقات اخیر
گلشیفته
فراهانی و
معصومه
علینژاد
با"برنارد هنری
لِوی"جاسوس
شناخته شده
آمریکا و
اسراییل
ابتدا بهبینیم
"برناردهنری
لِوی" کی هست؟
در "ویکی
پدیا" ، او بهعنوان
یک شخصیت
فرانسوی
اندیشمند ،
نویسنده و از
رهبران
فیلسوفان نو ،
معرفی شده است !
اما
عملکردهای وی
خلاف آن را به
ما میگویند !
به اختصار به
چند نمونه
اشاره میکنیم .
یکم ؛ در دهه ۱۹۹۰ مصرّانه
خواهان دخالت
نظامی آمریکا
و اروپا در
جنگ "بوسنی" ،
در جریان
تجزیه کشور
یوگسلاوی شد .
دوم ؛ در
دسامبر ۲۰۱۹ در سفری بهکردستان
عراق
از"مظلوم
عبدی" ، از
سرکردگان تجزیهطلب
کُرد ، از
فئودال زادههای
کوبانی که
ازطرف
امپریالیسم
آمریکا لقب "ژنرال
عبدی" گرفته
است ، حمایت
کرد .
سوم ؛ در سال ۲۰۱۱ با آدمکشان
مخالف"قذافی"
دیدار و گفتگو
کرد و بانی و
مشوّق
"نیکولاسارکوزی"
، رئیسجمهور
فاسد وقت
فرانسه ، برای
حمله
جنایتکارانه
بهکشور لیبی
گردید .
چهارم ؛ در
ماه مای سال ۲۰۱۱ خواهان
مداخله
مستقیم نظامی
غرب علیه مردم
بیگناه سوریه
شد که تا بهامروز
در رنج و
اندوه و
آوارگی و
بیخانمانی بهسر
میبرند .
پنجم ؛ در
کودتای
فاشیستهای
اوکرایینی در
سال ۲۰۱۴ ، معروف به
"انقلاب
میدان" حاضر و
ناظر بود .
شش ؛ او با
وقاحتِ بهارث
برده
از"گوبلز" ،
وزیر اطلاعات
و مشاور هیتلر
، در سخنانی
گفت که ژن
فاشیسم
آلمانی در DNA ایرانیها
هم هست .
برنارد
هنریلِوی بهمعنای
واقعی کلمه یک
فاشیست تمام
عیار و جاسوسی
تبهکار در
خدمت آمریکا و
اسراییل و یکی
از سر سختترین
مدافعان
نیروهای
اهریمنی در
سطح بینالمللی
است .
حال
موجوداتی با
نام "ایرانی"
و بغایت فرومایه
و "نامتناسب"
که بقول سعدی
"دیدارشان
جهنم است" ، بهملاقات
این فاشیست و
صهیونیست
ضدبشر ، در "دفاع
از منافع" ملت
بزرگ ایران میشتابند
و شرم و حیا هم
ندارند . بهراستی
که معصومه
علینژاد و
گلشیفته
فراهانی و
امثالهم در
زمرهِ "سلیطههای
سیاسی" اند و
بقول فردوسی
بزرگ "شما را
بهدیده درون
شرم نیست - ز
راه خرد مهر و
آزرم نیست ."
***
امپریالیسم
آمریکا بههنگام
هزیمت ، بوق
پیروزی میزند
پذیرش شکست
و تسلیم
واقعیات شدن،
بسیار بهتر از
بوق پیروزی در
هزیمت زدن و
خود را مضحکه
خاص و عام
کردن است !
استاد سخن
سعدی میگوید:
"چوبینی
که یاران
نباشند
یار-هزیمت
زمیدان غنیمت
شمار"
از بعد از
جنگ وحشیانه
دوم جهانی که
دول امپریالیستی
اروپایی بر سر
تقسیم جهان و
کسب مستعمرات
و غارت هرچه
بیشتر
ثروتهای جهان
بهراه
انداختند و
صدها میلیون
انسان بیگناه
را کشتند و
مجروح نمودند
و قاره اروپا
به مخروبهای
مبدل شد ،
امپریالیسم
آمریکا بدلیل
دور بودن از
میدان جنگ ،
امتیاز بزرگی
نصیبش گشت و در
واقع فاتح
اصلی میدان
نبرد شد و
روزگار بهکامش
گشت و شد
ابرقدرت و
یکّه بزن جهان !
ابتدا بهکشور
کره حمله کرد
ولی شکست خورد
به، ویتنام حمله
جنایتکارانه
کرد شکست
خورد، بهافغانستان
و عراق و لیبی
و سوریه و
سودان حمله
نظامی کرد،
شکست خورد. از
طریق اوکراین
بهروسیه
یورش برد بلکه
در اثر تسلط
کامل بر روسیه
، از
بحران
اجتماعی و
ورشکستگی
ناشی از بدهیهای
کمرشکن در
بیاید ولی
شواهد نشان میدهند
که در حال
شکست و هزیمت
است . اما
رسانههای
گفتاری و
نوشتاری بهراستی
جهنمیاش ،
همچنان بوق
پیروزی سرمیدهند
! در بحران ۲۰۰۸ و ورشکستگی
بانکها ، جیب
مردم آمریکا
را خالی کرد و
ظاهرا بانکها
را نجات داد و
بوق پیروزی سر
داد ! اخیرا
طبق پیشبینیهای
کارشناسان
مالی جهان و
در پی
ورشکستگی معروفترین
بانک
آمریکایی
بنام
"سیلیکون
ولی" و احتمال
بهیقین ،
فروپاشی مالی
و پولی بیش از ۱۸۰ بانک دیگر ،
باز هم بوق
پیروزی میزند
! دولتمردان
آمریکایی گیج
و وامانده و
مستاصل از
اوضاع فاجعه
بار اوکراین ،
از دست دادن نفوذ
خود در منطقه
خاورمیانه ،
بیاعتبار
شدن در اکثر
کشورهای
آمریکای
لاتین و قدرتگیری
نیروهای
مترقی و مردمی
در این قاره ،
کم آوردن در
مقابل اقتصاد
چین و قدرت
نظامی روسیه و
حتی ایران ،
کم محلی
اکثریت
کشورهای جهان نظیر
هند و اکثر
کشورهای
آفریقایی و
آمریکایلاتین
و بخشی از
کشورهای
اتحادیه
اروپا و عربستان
و ایران و
غیره بهسیاستهای
مخرّب و
مداخلهگرایانه
آمریکا و از
دست دادن
هژمونیاش در
داخل و خارج
از کشور ،
هنوز هم حاضر
بهقبول
واقعیات و
افول
ابرقدرتی خود
نیستند و نمیپذیرند
که قدرت و
ماندگاری
امپراتوریها
ربطی بهداشتن
سلاح و بمب
اتمی و داشتن ۸۰۰ پایگاه
نظامی در جهان
ندارد و گرنه
بریتانیایکبیر
، بریتانیایصغیرنمیشد
! ولی این
ابلهان تاریخ
مدام بوق
پیروزی در حال
هزیمت میزنند
و عِرض خود میبرند
و جهانیان را
بهخنده وامیدارند !
"ماریا
اِلویراسالازار"
نماینده
کنگره آمریکا،
کشور
آرژانتین را
که حدود ۷۰۰۰ کیلومتر
دورتر از
آمریکاست ، به
"جرم" همکاری
با چین در
ساخت جتهای jF-
۱۷ در خاک
آرژانتین
تهدید میکند
و گستاخانه در
توییترش مینویسد:
"دو
دنیا وجود
دارد ؛ جهان
آزاد و جهان بردگان .
امیدوارم
آرژانتنیها
در دنیای آزاد
بمانند" !
در پاکستان
توسط عوامل
مزدورش به
عمرانخان ،
منتخب قانونی
مردم ، اتهام
مضحک اختلاس میزنند
! از طریق
دادگاه دست
نشانده و
مسخره "لاهه"
حکم بازداشت
"پوتین" ،
رئیس دولت
روسیه با بیش
از ۸۰ درصد
محبوبیت در
کشور ، یعنی
بیش از ۱۰۰ میلیون
طرفدار فقط در
روسیه را به
"جرم جنایات
جنگی و خارج
کردن غیر
قانونی
کودکان از
مناطق
اِشغالی
اوکراین و
انتقال آنان
بهفدراسیون
روسیه" ، را
صادر میکنند !
با اینکه
مردم دنیا و
مقامات روسیه
برای چنین هارت
و پورتهای
"جامعه جهانی
و جهان آزاد"،
یعنی آمریکا و
چند کشور
اروپایی ، تره
هم خورد نمیکنند
ولی باز هم
دولتمردان
"جامعه
جهانی" در حین
هزیمت بوق
پیروزی میزنند
!؟ خانم"ماریا
لووا-
بلووا"که او
هم بمانند
پوتین از
دادگاه تحت
نفوذ غربِ
"لاهه" بهجرم
خارج کردن
کودکان از
منطقه جنگی"
حکم بازداشت
گرفته ، چنین
میگوید :
"این
فوقالعاده
است که جهان
از کاری که ما
برای حمایت از
کودکان
کشورمان
انجام میدهیم
، قدردانی میکند.
اینکه آنها
را از میدان
درگیری بیرون
میآوریم ،
شرایط خوبی
برای آنها
فراهم میکنیم
و از آنها
مراقبت و
حمایت میکنیم ."
آندری
کلیشاش ،رئیس
کمیته قانون
اساسی روسیه نوشت :
"با این
تصمیم مسخره و
پوچ ، دادگاه
لاهه مسیر انحلال
خود را در پیش
گرفته است" .
و بالآخره ،
خانم
مارگاریتاسیمونیان
، رئیس شبکه
روسیه خطاب بهصادر
کنندگانِ حکم
بازداشت
پوتین گفت :
"من
دوست دارم
کشوری را
ببینم که بر
اساس
حکم"لاهه"
پوتین را
دستگیر کند ،
در آن صورت ،
کمتر از ۸ دقیقه
پرواز تا
پایتخت آن
کشور زمان
خواهد برد."
با توجه بهوضع
موجود،
امپریالیسم
آمریکا و سه
یا چهار کشور"جامعه
جهانی"و
عوامل
مزدورشان در
بی بی سی و
دیگر
کانالهای
یالانچی ، در
حین هزیمت ، بوق
پیروزی میزنند
!!؟
از آنجاییکه
سرشت
امپریالیسم
جنگ افروزی و
تجاوزگری است،
چنانچه
اروپاییها
در دو جنگ
خانمانسوز
اول و دوم
جهانی و دهها
جنگ استعماری
در مستعمرات و
آمریکا در صدها
جنگ و کودتا
در سطح جهان
نشان دادند،
بهنظر میرسد
یا جهان بهسیاهی
و تباهی کشیده
خواهد شد و یا
جنگ افروزان
بینالمللی
توسط خلقهای
جهان و
قدرتهای نو
ظهور به زانو
در خواهند
افتاد! شواهد
درگیریها و
توازن قوا در
عرصهِ جهان
گواهی میدهند که سلطه
بیش از ۳۰۰ سال
زورگوییها ،
قتل و غارتها
و جنگ افروزیهای
امپریالیستهای
جنایتکار غرب
رو بهافول
است و عنقریب
بههنگام
هزیمت دیگر
صدایی از
بوق"پیروزی"
شان در نخواهد
آمد !!چنین
باد .
***
چند
یادداشت
کوتاه
خواندنی
ازکانال
تلگرام توفان
https://t.me/totoufan
***
اوج
گرفت عقاب
ومرگ دورنگوی
سیاه!
تنها پرندهای
که جرات میکند
عقاب را نوک
بزند، دورنگوی
سیاه است. به
پشت عقاب مینشیند
و گردنش را نوک
میزند. با این
حال، عقاب هیچ
واکنشی نشان
نمیدهد و با
دورنگو نمیجنگد.
او وقت و
انرژی خود را
تلف نمیکند.
فقط بالهای
خود را باز میکند
و شروع به
پرواز بالاتر
در آسمان
میکند.
هرچه پرواز
بالاتر باشد
وعقاب بیشتر
اوج بگیرد نفس
کشیدن برای
دورنگو سختتر
میشود و
سرانجام به
دلیل کمبود
اکسیژن
دورنگو سقوط
میکند.
نیازی نیست
که به همه افراد
ومحافل بی ربط
به مردم واکنش
نشان داده
شود. لازم
نیست که به
همه استدلالها
یا منتقدان
کاسبکار
سیاسی پاسخ
داده شود. فقط
با بالا بردن
کیفیت بحث
سیاسی، تلاش
برای آگاهی ومتشکل
کردن مردم،
همه مخالفان
مردم
دیریازود ازنفس
افتاده وروبه
اضمحلال
خواهند رفت.....
***
تورم
وگرانی وفقر
چون کوهی
بردوش
زحمتکشان سنگینی
میکند
واقعیت این
است که امروز
چیزی به اسم
حکومت آخوندی
وملای
اسلامی
وجود ندارد.
یک سیستم
خشن، بیرحم و
عریانِ
سرمایهداری
درایران حاکم
است،که غیر
قابل باورترین
فاصلهٔ
طبقاتی و
اجتماعی را
درکشور بوجود
آورده،به
گونهای که
پول دو وعده
خوراک سگ یک خانه
دربالای
شهر،تمام
درآمد
ماهانهٔ دست
کم یک خانوار
چهار نفره در
همان شهر است
که حدود یکمیلیون
خانوارهستند.
هرنیرویی
که مدعی
مبارزه با فقر
وبیکاری واختلاف
طبقاتی است
ابتدا باید
قبل
ازهرچیزتکلیفش
را با نظام
سرمایه داری و
سیاست های
نئولیبرالی
که درایران
حاکم است وغرب
با آن مخالفتی
نداردو خود
مشوق آن است
روشن
کند،باید
روشن کند با
چه ابزار وساز
وکاری، با چه
دکترین
اقتصادی می
خواهد فقر
وریشه های آن
را براندازد
ویا شکلی
ازعدالت
اجتماعی را
درکشورمستقر سازد.
درغیر
اینصورت
خرهمان خر فقط
پالانش عوض می
شود و تکرار
کسالت آور وغم
انگیز دیدن«عکس
امام
درماه»اما با
لباس ووعده
ووعیدهای دیگر،
باز تولید فقر
واختلاف
طبقاتی، ظلم
وستم وشکنجه وترور
واعدام وفرار.
بدیل های
امپریالیستی
رجوی و پهلوی
ازاین دستند!
***
بیانیه
مشترک پوتین و
شی جین پینگ
پوتین وجین
پینگ عصرروز
سه شنبه مورخ ۲۱ مارس بعد
ازمذاکرات
گسترده خود
بیانیه مشترکی
در مورد تعمیق
مشارکت همه
جانبه و
همکاری
راهبردی امضا
کردند.
شی جین پینگ
درباره موضع
چین در خصوص
وضعیت اوکراین
گفت:
«ما طرفدار
صلح و گفت و گو
هستیم.»
رئیس
جمهور روسیه
گفت : «طرح صلح چین
را می توان به
عنوان پایه ای
برای حل و فصل
صلح آمیز در
اوکراین در
نظر گرفت؛
زمانی که آنها
در غرب و در کی
یف برای آن
آماده باشند.»
*روسیه و
چین با تحمیل
ارزش ها توسط
یک کشور بر کشورهای
دیگر مخالف
هستند،
"دموکراسی
برتر" وجود
ندارد.
*روسیه و
چین از ناتو
می خواهند که
به حاکمیت سایر
کشورها و
منافع آنها
احترام
بگذارد.
*روسیه و
چین مخالف
دخالت خارجی
در امور داخلی
هستند.
*روسیه
در برابر
استقلال
تایوان به هر
شکلی می
ایستد، قویاً
از اقدامات
چین برای
محافظت از حاکمیت
خود دفاع می
کند.
*روسیه و
چین خواستار
اجتناب از
تخریب بیشتر بحران
در مناقشه
اوکراین تا
انتقال آن به
فاز کنترل
نشده هستند.
***
سه
چهره جنایتکار
بین المللی
یکم:
بیل کلینتون
به تجزیهی
یوگسلاوی کمک
کرد؛ تحریمهای
او بر عراق
بیش از ۵۰۰.۰۰۰ کودک عراقی
را کشت.
دوم:جرج
دبلیو بوش،
جنگی را بر
اساس دروغ در
عراق به راه
انداخت که
باعث کشته
شدنِ بیش از
یک میلیون نفر
شد؛ از
اورانیوم
ضعیف شده در
فلوجه استفاده
کرد و
افغانستان را
ویران کرد.
سوم:اوباما
لیبی را
ازثروتمندترین
کشور آفریقایی
به یک کشور
شکستخورده
تبدیل کرد؛ به
جهادگران
تندرو در سوریه
سلاح داد؛ ۲۶۱۷۱ بمب را در یک
سال پرتاب کرد
و یک برنامهی
ظالمانهی
حملهی
هواپیماهای
بدون سرنشین
جهانی را آغاز
کرد که باعث
کشته شدن بیگناهان
زیادی در
افغانستان شد.
مضحک است
وقتی دیوان
کیفری بین
المللی لاهه حکم
بازداشت رئیس
جمهور روسیه،
ولادمیر پوتین
را صادر وادعا
می کند که
«اخراج اجباری
کودکان
اوکراینی از
کشور، مصداق
جنایت جنگی
است» واین
درحالی است
درخلال ٢٣ سال
دوره ریاست
جمهوری بوش،
کلینتون و
اوباما بیش از
١١ میلیون نفر
دراثرحملات
نظامی آمریکا
جان باختند.
چرا ابتدا
نباید حکم جلب
این ادمکشان
را صادر کرد؟
https://twitter.com/GUnderground_TV/status/1637033609310748683
***
گردهمآیی
یاران ودوستداران
دکتر فریبرز
رئیسدانا بر
مزاروی درسومین
سالگرد
فقدانش
نگذاریم
از رفیق
فریبرز رئیس
دانا تندیس بی
آزاری بسازند
مراسم
سومین سالمرگ
دکتر فریبرز
رئیسدانا،
اقتصاد دان
شجاع
وبرجسته راه آزادی
و سوسیالیسم
با حضور
تعدادی از
یاران و دوستداران
او بر مزارش
در ابراهیم
آباد بوئین
زهرا برگزار
شد.
در این
مراسم باشکوه
که از ساعت ۱۱ روز سه شنبه ۲۳ اسفند آغاز
شد حاضران با
نثار گل بر
سنگ قبرش یاد
و خاطره ی این
مبارز راه
طبقه کارگر و
دیگر
زحمتکشان را
گرامی داشتند.
زنده یاد
فریبرز رئیس
دانا مالا مال
عشق بِه كارگران
و زحمتكشان و
همه رنج
ديدگان بود و
در شب قيرگون
استبداد زده
ايران هراسي
بِه دل راه
نمي دادو
سخنانش چون
خورشيدي گرمابخش
رهروان راه
آزادي ،
استقلال و
عدالت احتماعي
بود.
اين شخصيت
دانا و شجاع نه تنها
در مبارزه
عليه ارتجاع داخلي
،بلکه علیه
امپریالیسم
وصهیونیسم
وعلیه مزدورانشان
نیز جسور و
پیشگام بود.
نگذاریم از
رفیق فریبرز
رئیس دانا
تندیس بی آزاری
بسازند.
فریبرز
رئیس دانا از
استقرار
حکومت کارگری
در ایران دفاع
می کرد. وی
برضد رژیم
سرمایه داری
جمهوری
اسلامی
مبارزه کرد و
از این رژیم
صدمات فراوان
دید. وی دشمن
سلطنت تاجی و
عمامه ای بود.
وی نفرت بی
پایانی به
فرقه رجوی و
همه جاسوسان
ایرانی داشت
که در پشت
نقابهای
گوناگون خواهان
تجاوز آمریکا
به ایران
بودند، نقض
حاکمیت ملی و
تمامیت ارضی
ایران را
تائید می کردند
ایرانیان
جاسوس و
فرومایه ای که
از تحریم غیرقانونی
ایران حمایت
کرده و
مسرورند از
اینکه ایران
قادر نیست به
علت تحریم
وسایل پزشکی بخرد
و دارو تهیه
کند و مایحتاج
اولیه زندگی را
از خارج تا
آنجا که نیاز
هست وارد
نماید. فریبرز
شامه قوی
سیاسی داشت و
فورا بوی تعفن
این
خودفروخته ها
به مشامش
خورد. به این
جهت در فضای
مجازی توسط
این اوباش
خودفروخته مرتب
مورد حمله و
اتهام قرار می
گرفت.
رفیق
فریبرز از
صهیونیسم
متنفر بود و
از مبارزه خلق
فلسطین و یمن
حمایت می کرد.
امری که چون خاری
به سینه
خودفروختگان
فرو میرفت.
وی از میان
ما رفت ولی
همیشه زنده
است و
ایرانیان
خودفروخته
اپوزیسیون
هنوز حضور
دارند ولی
برای مردم
ایران مرده
متعفنی بیش
نیستند و
همیشه مرده
اند.
فقط با دفاع
ازچنین
آرمانی است که
میتوان یاد
فریبرز رئیس
دانا را گرامی
داشت
واز او تجلیل
به عمل آورد!
این
مراسم با شکوه
باخواندن
سرود و شعر و
ایراد
سخنرانی به پایان
رسید.یادش گرامی
باد!
***
تشدید
بحران و
ورشکستگی
شرکتها در
سوئد ،این سوگلی
اروپا
کشور سوئد در بدترین شرایط بحران اقتصادی بهسر میبرد.این بحران مربوط بهرشد ضعیف تولید نیست، بلکه مازاد تولید و بهم خوردن رابطه عرضه و تقاضا، مصرف و تولید و تورم روبهرشد جامعه است که عواقب جدی را در سال جدید موجب خواهد گشت.
تمام تقاضای داخلی از جمله مصرف خانوارها و سرمایهگذاریها در حال کاهش است. دلایل اصلی این افت اقتصادی رشد تورم و افزایش نرخ بهره است. چنین بحرانی فقط شامل سوئد نمیشود، در سایر ممالک اروپایی نیز وضع بههمین منوال است.بحران سرمایهداری رو بهافزایش است تظاهراتهای دهها هزارنفری در مادرید و لندن و پاریس ... تبلوری از این بحران است. سوئد یک دوره طولانی نرخ بهره پایین را پشت سر گذاشته است. اکنون با افزایش نرخ بهره و رشد تورم ده درصدی بویژه افزایش نرخ بهره مسکن منجر بهکاهش دامنه مصرف شده است. بهخصوص اقشاری که وامهایی با نرخ بهره متغیر دارند.
جدیدترین
آمارها نشان
میدهد که
بحران انرژی و
تورم موجب شده
تا ورشکستگی
شرکتها و کسب
و کارهای
سوئدی در نیمه
دوم سال ۲۰۲۲ بهبیشترین
میزان خود در ۱۰ سال
اخیر رسیده و
این کشور در
آستانه ورود
بهیک دوره
رکود باشد.
بهنقل از
منابع معتبر
سوئدی پیشبینی
میشود رکود
اقتصادی این
کشور تا سال ۲۰۲۵ ادامه
داشته و تولید
ناخالص داخلی
کاهش و بیکاری
افزایش یابد.
براساس
گزارشات
منتشر شده،
ورشکستگیهای
ثبت شده از
ژوئیه تا
دسامبر ۲۰۲۲، ۲۲ درصد
بیش از مدت
مشابه در سال ۲۰۲۱ است که
این آمار امید
به بهبود
وضعیت
اقتصادی پس از
همهگیری
کرونا(باید
یاد آور شد که
سیاست همهگیری
کرونا در سوئد
فاجعه آفرید و
تاکنون بیش از
٢٠ هزار نفر
جان باختند و
چنین آمار مرگ
آوری برای
مسئولان
سیاسی کشور
پشیزی ارزش
ندارد.حتا
دریغ از ١
دقیقه سکوت
برای این
جانباختگان !(
خوش بینیهای
ابتدای سال ۲۰۲۲ را
کاهش میدهد.
سال ۲۰۲۱ و پس از
آنکه سوئد
محدودیتهای
کرونایی را
کاهش داد،
شاهد کمترین
تعداد ورشکستگی
در تاریخ این
کشور بود. سال ۲۰۲۲ نیز
شروعی
نویدبخش داشت
ولی اوضاع بهسرعت
دوباره
نابسامان شد.
"بیگ
تما"
بزرگترین
شرکت ساخت و
ساز بخش خصوصی
سوئد یکی از
پر سر و
صداترین ورشکستگیهای
سال گذشته
میلادی را ثبت
کرد. درآمد
سالانه این
شرکت ۷۰۰ میلیون
کرون (۶۷ میلیون
دلار) بود.
تنها در
نیمه دوم سال ۲۰۲۲ حدود ۳ هزار و ۵۰۰ شرکت
اعلام
ورشکستگی
کردند که ۳۰۰ مورد
بیش از سال ۲۰۱۳ بود.
ثبت ورشکستگی
در میان هتلها،
رستورانها و
خردهفروشیها
بیش از سایر
مشاغل بود.
گسترش
بحران و
ورشکستگی
شرکتها در
سوئد، نتیجه
طبیعی سیستم
سرمایهداری
انحصاری سوئد
، بهم خوردن
رابطه عرضه و
تقاضا و ناشی
از درگیریهای
اوکراین،
مداخله سوئد و
تامین بخشی از
هزینه نظامی
این کشور ،
افزایش نرخ
تورم، بحران انرژی
اروپا و گرانی
برق متعاقب آن
بوده است.
دولت سوئد
پیشبینی
کرده است که
“سال سخت ۲۰۲۳”
در پیش
رو بوده و
تولید ناخالص
داخلی این
کشور ۰.۷ درصد
کاهش و بیکاری
ابتدا به ۷.۸ درصد و
در سال ۲۰۲۴ به ۸.۲ درصد
افزایش یابد.مجموعه
بیکاری،
پنهان و آشکار
به۶. ٩ درصد
خواهد رسید
مضافا
اینکه با توجه
بهعضویت
سوئد در پیمان
نظامی ناتو که
در آینده رسمیت
خواهد یافت
هزینه عضویت
این کشور
سالانه به ١۵٠
میلیارد کرون
خواهد رسید و
برای شاغلان
متوسط و
پایینی جامعه
حداقل ۵٠٠٠
کرون مالیات
در سال دربر
خواهد داشت.حال
باید پرسید
اربابان
تصمیمگیری
سیاسی و
اقتصادی سوئد
نمایندگان
واقعی مردمند
یا حامیان
واقعی و
نمایندگان
کلان سرمایهداران
مالی و
انحصاری؟
***
سخنی در باره رفرم، رفرمیسم و کمونیسم
موضوعی که دائماً در جنبش کمونیستی تکرار میشود، مسئله رفرم و رفرمیسم است و اینکه حزب کمونیست چگونه باید با آنها ارتباط برقرار کند، بتواند دوباره برخیزد و به کارش ادامه دهد. بههمین دلیل است که ما آن را انتخاب کردهایم. علاوه بر این، این یک پرسش بسیار مهم و اصولی است که نیاز بهحداکثر روشنگری دارد!
حزب کمونیست برای رفرم مبارزه میکند.آیا چون برای رفرم مبارزه میکند، رفرمیست است؟ آیا بهدنبال فرآیندی تدریجی است که در آن سرمایهداری رفرمیسم را با رفرم به سوسیالیسم انتقال میدهد؟ هر کس به این سؤالات پاسخ مثبت دهد، سیب و گلابی را با هم اشتباه میگیرد و معتقد است که رفرمیسم، رفرم را میسازد. هر کس از رفرمیسم استفاده کند رفرمیست هم هست. برای کسی که همه چیز را اینطور میفهمد، تنها نتیجه منطقی این است که انقلابی بودن فقط با درخواست انقلاب ممکن است. دقیقا در همین لحظه هر چیز دیگری انحرافی است.
بنابر این قبل از هر چیز باید تفاوت رفرمیسم و رفرم را روشن کنیم. منظور از مفهوم قبلی، پیشنهادهای سیاسی فردی است. شما همچنین میتوانید آنها را نیازهای روزانه بنامید. این میتواند در مورد همهچیز باشد، از حمل و نقل عمومی رایگان گرفته تا ارتقاء میلیونها برنامه. وجه مشترک این است که نمیتوان آنها را بهخودی خود انقلابی خواند، آنها کاملاً در چارچوب سرمایهداری هستند. با این حال، کمونیستها چنین پیشنهادهایی را مطرح میکنند. آیا این بدان معناست که حزب کمونیست خود را به چارچوبی که توسط سرمایهداری تنظیم شده محدود میکند؟
همهچیز به نحوه مدیریت خواستههای روزانه بستگی دارد. برای کمونیستها، هر تقاضای روزانه باید دارای یک طرف تحریک کننده نیز باشد. منظور ما چیزی بیش از این نیست که مطالبات روزمره مردم را نیز بسیج میکند و نشان میدهد که سرمایهداری در واقعیت چگونه کار میکند. تقاضا برای حمل و نقل عمومی رایگان باید نشان دهد که کدام منافع مانع چنین حمل و نقل عمومی میشود - این ضربه سنگینی بهصنعت خودرو و اتومبیل رانی خصوصی خواهد بود.رفرمیسم یا مطالبه روزانهای که بسیج کننده نیست و چهره واقعی سرمایهداری را نشان نمیدهد، در عوض بهراحتی تبدیل بهپشتوانه سرمایهداری میشود.
برای کمونیستها، خواستههای روز باید در رابطه با دورنمای انقلاب سازماندهی شوند – آنها سرانجام منجر به انقلاب میشوند و نیازشان را نشان میدهند و در عین حال غیرمنطقی بودن نظم سرمایهداری را نشان میدهند.
برای رفرمیستها - و اکنون از اراده رفرمیستها برای رسیدن به سوسیالیسم شروع میکنیم - رفرم هم آغاز و هم پایان است. با کمک آنها است که توسعه بهجلو هدایت میشود. آنها اصلاحات را بهچیزی تبدیل میکنند که نمیتوانند باشند - آنها ابزار اصلی برای ساختن سوسیالیسم میشوند. بسیج کارگی از بین رفته است. نیاز بهمبارزه از بین رفته است. در عوض، مذاکرات پارلمانی برای دستیابی بهمصالحه انجام خواهد شد. این فعالیت همیشه با فراخوانی برای تقویت یک یا آن حزب اصلاحطلب دنبال میشود، زیرا آن حزب در این صورت وزن بیشتری در مجلس بهدست میآورد - تمرکز روی کار پارلمان است و تا جایی که شما به تودهها دسترسی پیدا کنید، این است که آنها را متقاعد کنید که باید رای شما را به آنها بدهند، زیرا در این صورت میتوانید در نهایت اصلاحات مورد نظر را بدست آورید.
بنابراین رفرمیسم به شیوهای خاص برای ارتباط با اصلاحات، با مطالبات روز تبدیل میشود. کمونیستها نگرش کاملاً متفاوتی نسبت بهرفرم دارند که بهسختی میتوان آن را مترادف با رفرمیسم دانست.
این رفرمیسم است که منفعل میکند – نه رفرم
وقتی رفرمیسم بهدنبال ارتباط با مردم است، به این دلیل است که میخواهد از آن چیزی بگیرد. در شرایط سخت پارلمانی همدلی میخواهد و قبل از انتخابات رای میخواهد. در تمام مدت، هدف این است که مردم را از سیاست جدا کنیم - مردم به یک توده منفعل تبدیل میشوند که میتوانند در موارد استثنایی فعال شوند. بنابراین یکی از ویژگیهای اساسی رفرمیسم منفعل شدن آن است.
این تنها کاری نیست که رفرمیسم انجام میدهد، بلکه توهم میآفریند. توهمات در مورد اینکه واقعاً چه دامنهای برای رفرم وجود دارد. توهمات در مورد آنچه واقعاً برای انجام رفرم ضروری است. توهمات در مورد اینکه کدام مسیر برای جامعه دیگری ضروری است.
وقتی توهمات از بین میروند – چون خواهند شکست – کارگران بدون رهبری و بدون مسیر روشن از پیشروی باز میمانند.
زمانی که امکان عبور ازرفرمهای موعود وجود نداشت، زمانی که کار پارلمانی روش درستی برای انجام رفرم نبود یا زمانی که اصلاحات خود بهجامعه جدیدی منجر نشد، انفعال کامل میشود.توهمات کارگران را مهار میکند، نه تنها آنها را عملاً مقید میکند، بلکه افکار آنها را نیز کنترل میکند.
بنابراین رفرمیسم برای سرمایهداری مهم و حیاتی است. با این حال، توهمات و انفعال همیشه نتیجه معکوس دارند. زیرا بعد از شکست رفرمیسم، فاشیسم و ارتجاع را بهدنبال دارد. در کشور بهکشور، این الگو تکرار میشود. بعد از یک لولا، یک بولسونارو میآید. بعد از یک اوباما یک ترامپ میآید. وعدهها محقق نمیشود و کارگران منفعل و سرخورده میشوند. آنها قادر بهمقاومت در برابر فاشیسم و ارتجاع نیستند.
بنابراین تبدیل رفرمها بهچیزی که نیستند، ساختن جنبش بر اساس آنها و کار پارلمانی در بهترین حالت اشتباهی است که در قالب زودباوری بهدنبالهروی مرتکب شده است. در پاک بودن نیت خوب شکی نمیتوان داشت اما در سیاست فقط بانیت خیر نمیتوان بهپیروزی رسید. در بدترین حالت، این یک خیانت عمدی خواهد بود. جریانی از کنشهای آگاهانه که کارگران را به سرمایهداری میبندد و بذر توهم میپاشد بهانفعال و خیانت میانجامد.
به همین دلیل ما با رفرمیسم مخالفیم. یک حزب کمونیست نمیتواند رفرم ومطالبات روزمره را رد کند. نمی تواند آنها را نادیده بگیرد وفقط از انقلاب صحبت کند، بلکه این امر باید تکامل یابد و به دیگری منتهی شود. رفرم وانقلاب در تعامل هستند. این ایدولوژی رفرمیسم است که سد راه سوسیالیسم است. رابطه با آن باید با مقاومت و تلاش برای نشان دادن آن به آنچه هست مشخص شود، تا نشان دهد که بدون توجه به نیات رفرمیستها، چقدر بطور عینی سرمایهداری را تضمین میکند.
این رفرمها نیستند که منفعل کنند.، بلکه رفرمیسم منفعل کننده است. بنابراین ما مخالف رفرم نیستیم بلکه رفرمیسم را بر نمیتابیم.این است تفاوت کمونیستها با رفرمیستها.
مقالهای از حزب کمونیست سوئد، ترجمه و تلخیص از فعالین حزب کارایران(توفان) در اسکاندیناوی
***
برگی
ازتاریخ
بهمناسبت
صدوپنجاه و
دومین
سالگردکمون پاریس،نخستين
انقلاب
سوسياليستي
ومهمترین
آموزه های آن
١۵٢ سال پیش
درروز ۱۸ مارس ۱۸۷۱، کارگران و
لایههای
پایینی اقشار
خردهبورژوازی
پاریس، شهری
که قهرمانانه
ششماه
محاصره
کاملِ ارتش
آلمان را پشتِ
سر نهاده بود،
در شرایطی که
هنوز دشمن در
خاک فرانسه و
در بخشهایی
در حومه شهر
بود، به
مقابله با
توطئههای پیدرپی
دولتِ موقتِ
جمهوری سومِ
تازهتأسیس
فرانسه
پرداختند، و
به قول مارکس
«انقلاب باشکوه»
خود را بر پا
کردند.انقلابی
که بهرغمِ
عمر بسیار
کوتاهش
نخستین تلاش
برای استقرار
سوسياليسم و
الهامبخشِ
جنبشها و
انقلابهای
بعدی در نقاط
مختلف جهان
بود.
ما در باره
مهمترین
آموزههای
کمونیستی
ازانقلاب
باشكوه کمون
پاریس، واینکه
چرا
پرولتاريا در
نيمهراه
متوقف
شد،بارها سخن
گفته ايم.
مباحث
مربوط به
سیاستها و
نتیجه کمون
قبل از هرچيز
تأثیر قابل
توجهی در
اندیشههای
انقلابی
وفناناپذیر
کارل مارکس
داشت که وی آن
را اولین
نمونه از "
دیکتاتوری
پرولتاریا "
توصیف کرد.
دیکتاتوری
پرولتاریا
اعمال قهر
پرولتری اکثریت
جامعه بر ضد
اقلیتی است که
تا کنون بر
مسند قدرت
بوده و از
خودسری، سوء
استفاده شخصی
با اراده و
خودکامگی
فردی و یا
طبقاتی بر ضد
اکثریت محرومان
جامعه
استفاده
میکرده است.
دیکتاتوری
پرولتاریا میخواهد
به این
بیعدالتی
بیپایان،
پایان دهد و
آنهم نه در
کلام، بلکه در
عمل و در
اقتصاد و در
پایه مادی
زندگی عمومی
مردم....
دیکتاتوری
پرولتاریا،
دیکتاتوری
اقلیت نیست به
همین جهت نیز
نماد
دموکراسی است.
اساسا هیچ
طبقه ای نمیتواند
به صورت اقلیت
در دوران کم و
بیش طولانی در
حکومت باقی
بماند. هر
حکومتی باید
برای بقاء خود
و حفظ سلطه
خویش سعی کند،
متحدان خویش
را بیابد و آنها
را با شیوههای
گوناگون و از
جمله مزایای
مادی به خود
ملحق نماید و
به این وسیله
بقاء خویش را
تثبیت کند و
یا اینکه قهر
عریان و بی
پروا را موقتا
به خدمت
بگیرد. این
نتیجه را
طبقات حاکمه
در ممالک
امپریالیستی
با غارت ممالک
تحت سلطه و
پرتاب قطعه ای
از غنایم غارتگرانه
خویش به سفره
دیگر طبقات
اجتماعی که در
قدرت سیاسی
شرکت ندارند،
کسب مینمایند.
لفظ "اشرافیت
کارگری" را
لنین به این عده
اطلاق میکند
که زمینه مادی
پیدایش
اپورتونیسم و
رویزیونیسم
در جنبش
کارگری هستند.
درزیر توجه
همراهان
گرامی را به
دلایل اصلی
شکست کمون پاریس
ودرسهای آن
جلب میکنیم:
یکم
اینکه
پرولتاريای
انقلابی
پاریس فاقد
حزب واحد
کمونیستي و
فرماندهی
واحد ورهبری
انقلاب ملغمه
ای از
کمونیسم،
آنارشیسم
،پرودونيسم و
بلانكيسم
...وایده
همه باهم و
آزادی بیقید
وشرط برای
همگان بود.
دوم
اینکه به جای
اقدام به
«مصادرۀ
مصادره
کنندگان»، به
خود اجازه داد
با رؤياهای
برقراری يک عدالت
برتر در کشوری
که با يک
وظيفه ملی
مشترک متحده
شده بود به
بيراهه برود؛
به عنوان مثال،
مؤسساتی
مانند بانکها
مصادره
نشدند، و
تئوریهای
پرودونيستی
در بارۀ يک
«مبادله
عادلانه» و
غيره، هنوز در
ميان
سوسياليستها
رايج بود.
سوم
اینکه به جای
نابود کردن
دشمنانش
ودرهم شکستن
ماشین کهنه
دولتی و اعمال
انقلابی
دیکتاتوری
پرولتاریا
درصدد برآمد
تأثير اخلاقی
بر آنها
بگذارد؛
پرولتاريای
انقلابی به
اهميت عمليات
سرکوبگرانه
نظامی مستقيم
در جنگ داخلی
کم بها داد، و
به جای شروع
يک تهاجم
قاطعانه عليه
ورسای که میتوانست
پيروزی آن را
در پاريس
تأمين کند،
تأخير نمود و
به دولت ورسای
زمان داد تا
نيروهای سياه
خود را گرد
آورده و هفته
غرق به خون
ماه مه را
تدارک
ببيند.اینهاست
بطور مختصر
وموجز
مهمترين
دلایل شکست
نخستین
انقلاب سوسیالیستی
درجهان!
بادرس
آموزی صحیح از
شكست انقلاب
وضعفهای
کمون پاریس
بود که
بلشویکها تحت
رهبری حزب
واحد لنيني،
انقلاب
سوسیالیستی
اکتبر را سازماندهی
و به پیروزی
رساندند
ونخستین
ساختمان
سوسیالیسم
درجهان،
باالغای مالکیت
خصوصی بر
ابزار تولید
وسرانجام
درهم شکستن
قویترین
ارتش
امپریالیستی
جهان، ارتش
نازی و رهایی
بشر از چنگال
فاشیسم تحت
رهبری
استالین،رقم
خورد.
زنده
باد کمون
وآموزه های
کمونیستی از
آن!
زنده
باد حزبیت!
زنده
باد
دیکتاتوری
پرولتاریا!
١٨
مارس
٢٠٢٣
***
ادبیات
مارکسیستی به
زبان ساده و
مختصر
پیدایش
ماتریالیسم
تاریخی
ماتریالیسم
تاریخی در
سالهای 40
قرن 19
توسط دو
دانشمند و
متفکر بزرگ
آلمانی مارکس
و انگلس پایه
گذارده شد.
پیش از مارکس
در عرصهٔ تاریخ،
در محیط زندگی
جامعه،
نظریات
ایدآلیستی
تسلط داشت
معایب این
نظریات در این
بود که:
اولا
مورخین و
جامعهشناسان
در مطالعه
تاریخ فقط
انگیزههای
فکری انسانها
را در نظر میگرفتند
بدون آنکه به
منشاء این
انگیزههای
فکری
بیندیشند.
آنها در پژوهشهای
خود پیگیر
نبودند، در
سطح پدیدهها
باقی میماندند
و به ماهیت
آنها توجه
نداشتند.
ثانیا آنها
جامعه و طبیعت
را از یکدیگر
جدا میکردند
و میان آن دو
دیوار آهنین
میکشیدند.آنها
توجه نداشتند
که جامعه و
طبیعت،
علیرغم ویژگیهایی
که جامعه را
از طبیعت
متمایز میسازد،
هر دو بخشی از
جهان مادیاند
و جامعه نیز
مانند طبیعت
تابع قوانین
عینی و مستقل
از شعور انسانهاست.
ثالثا آنها
نقش قاطع و
تعیینکننده
تودهها را در
ایجاد تاریخ
یا نمیدیدند
و یا انکار میکردند.
در نظر آنها
تاریخ جامعه
عبارت بود از تاریخ
شاهان ومردان
بزرگ. تودههای
خلق نقش منفعل
داشتند و تنها
هنگامی به جنبش
در میآمدند
که شخصیتهای
برجستهای
آنها را به
حرکت در میآوردند.
این شیوه
تفکر از اینجا
ناشی میشد که
در قرون وسطی
چرخ تاریخ به
کندی پیش میرفت
و به همین جهت
امکان نداشت
روابط میان
حوادث تاریخی
و علل بروز
این حوادث را
دریافت. اما
حوادث توفانی
اواخر قرن
هجده و اوایل
قرن نوزده که
به سرعت یکی
در پی دیگری
میآمد، به
ویژه برچیده
شدن بساط
سلطنت در
فرانسه، این
اندیشه را که
تاریخ محصول
اراده و عمل
پادشاهان است
بیاعتبار
ساخت، همه
دریافتند که
در وراء اراده
شاه و شخصیتهای
تاریخی،
نیروها و
عواملی هستند
که زندگی اجتماعی
را به پیش میرانند.
به گفته انگلس
از زمان
پیدایش صنایع
بزرگ یا حداقل
از تاریخ
انعقاد صلح
اروپا در 1815
در انگلستان
برهیچکس
پوشیده نبود
که کلیهٔ
مبارزات
سیاسی در این
کشور بر محور
اراده دو طبقه
به خاطر تصرف
قدرت سیاسی
دورمیزد:
طبقه اشراف
فئودال و طبقه
بورژوازی. در
فرانسه نیز
بازگشت سلطنت
بوربن این
حقیقت را برهمه
روشن ساخت. از 1830
به بعد
پرولتاریا به
مثابه طبقهای
جدید شخصیت
خود را به
عرصهٔ ظهور
رسانید، طبقهای
که به خاطر
تصرف قدرت
مبارزه میکرد.
بدین ترتیب
«روابط آنچنان
ساده گردید که
فقط مردمانی
که عمدا چشمان
خود را میبستند
نمیتوانستند
ببینند که
نیروی محرک
تمام تاریخ معاصر
در مبارزه این
سه طبقه بزرگ
و در برخورد منافع
آنها است».
(انگلس)
بدین
ترتیب
ماتریالیسم
تاریخی:
از
طرفی محصول
تکامل جامعه
است، محصول
واقعیت مشخص
جامعه سرمایهداری
است، جامعهای
که در آن
پرولتاریا در
سالهای 40 قرن 19
به مثابه
نیروی مستقل و
توانائی با
مطالبات اقتصادی
و سیاسی خود
وارد صحنه
تاریخ میشود،
جامعهای که
تضادهای آن و
به ویژه
مبارزه
طبقاتی حدت
خاصی مییابند.
از
طرف دیگر
محصول تکامل
قبلی علوم
اجتماعی و فلسفه
است. در این
زمینه عدهای
از متفکرین
مترقی
بورژوازی تحت
تاثیر وقایع
تاریخی و
واقعیات گامهائی
برداشته
بودند که
مارکس و انگلس
در ایجاد
ماتریالیسم
تاریخی بر
آنها تکیه
کرده و آنها
را مورد استفاده
قرار دادند.
اقتصاد
دانان
انگلیسی با
بررسی سرمایهداری
در انگلستان
به این نتیجه
رسیده بودند که
کار پایهٔ
ارزش کالا است
و پایهٔ تقسیم
طبقات را باید
در اقتصاد
جستجو کرد.
اما آنها این
پایه اقتصادی
را در توزیع میدیدند
و نه در تولید.
در نظر آنها
سود، بهره مالکانه
سرمایهداری
و مزد، پایه
اقتصادی
طبقات
بورژوازی، مالک
زمین و
پرولتاریا
است.
سوسیالیستهای
تخیلی و
مورخین
فرانسوی و
انگلیسی نیز
در سالهای 30
و 40
قرن 19 مبارزه
طبقاتی را
نیروی محرک
انقلاب
انگلستان (در
قرن 17) و
انقلاب
فرانسه (قرن 18)
میدانستند،
آنها نقش تودهها
را نیز در
ایجاد تاریخ
متذکر شدند.
اما همه این
اکتشافات
هنوز به صورت
تئوری منسجمی
نبود فقط گامهائی
بود که راه را
برای درک علمی
زندگی اجتماعی
و درک علمی
تاریخ هموار
مینمود.
در زمینه
فلسفه مارکس و
انکلس بر
ماتریالیسم
به ویژه
ماتریالیسم قرن
18
فرانسه و
ماتریالیسم
فویرباخ (در
آلمان قرن 19)
تکیه کردند،
معایب و نواقص
آنرا برطرف
ساختند، آنرا
تکامل
بخشیدند. از
ماتریالیسم،
مسئله اساسی
آن یعنی رابطه
ماده و شعور
را حفظ کردند
و در انطباق
با شرایط
جامعه مفاهیم
«هستی
اجتماعی»
و«شعور
اجتماعی» را
پدید آوردند.
«هستی
اجتماعی» یعنی
زندگی مادی
جامعه و قبل
از همه تولید
اجتماعی نعم
مادی و
مناسباتی که
در جریان
تولید میان
انسانها
برقرار میگردد.
بدون تولید،
زندگی
اجتماعی ممکن
نیست و بنابراین
کلید ساختمان
و تکامل جامعه
در شعور انسانها،
در افکار
فلسفی، علمی،
سیاسی، هنری
و...آنها نیست
در شیوه تولید
نعم مادی است.
چنین بود
بطور اجمال
شرایط
اجتماعی و
مقدمات علمی و
فلسفی پیدایش
ماتریالیسم
تاریخی.
ماتریالیسم
تاریخی،
مانند
ماتریالیسم
دیالکتیک، در
جامعه آلمان
در اواسط قرن 19
پدید
آمد. این نیز
تصادفی نبود،
تصادفی نبود که
آلمان مهد
ماتریالیسم
تاریخی گردید.
در سالهای 40 قرن 19
آلمان در
آستانه
انقلاب
بورژوا
دموکراتیک قرار
داشت. اما این
انقلاب در
شرایطی به
مراتب رسیدهتر
از انقلابات
انگلستان و
فرانسه صورت
میگرفت، در
شرایطی که
سرمایهداری
و تضادهای آن
رشد یافته
بود، مبارزه
طبقاتی
پرولتاریا با
بورژوازی حدت
خاصی پیدا کرده
بود و
پرولتاریا میبایست
نقش تاریخی
مستقلی ایفاء
کند. انجام این
نقش تاریخی
ایجاب میکرد
که مسائل
انقلاب در
دستور روز
قرار گیرد، تئوری
و تاکتیک
انقلاب تدوین
گردد. مارکس و
انگلس،
متفکرین بزرگ
پرولتاریا به
اینکار
پرداختند و
ماتریالیسم
تاریخی را
بوجود آوردند.
پیدایش
ماتریالیسم
تاریخی از
بزرگترین دستآوردهای
تفکر علمی
است، نقطه
تحولی
انقلابی در
علم تاریخ، در
درک زندگی
اجتماعی و
تکامل آنست،
بنابر
ماتریالیسم
تاریخی،
تاریخ جامعه
پروسهای است
مترقی که از
مراحل پست به
مدارج عالی تکامل
مییابد و این
تکامل از طریق
بروز و حل
تضادها دردرون
جامعه، از
طریق مبارزه
طبقاتی،
مبارزه نیروهای
نو و مترقی با
نیروهای کهنه
و ارتجاعی، از
طریق
انقلابات
صورت میگیرد.
بالاخره از
این نکته که
ماتریالیسم
تاریخی بسط و
گسترش مفاهیم
و قوانین ماتریالیسم
دیالکتیک بر
زندگی و تکامل
جامعه است
نباید اینطور
نتیجه گرفت که
مارکس ابتدا
ماتریالیسم
دیالکتیک را
آفرید و سپس
اصول آنرا در
جامعه بکار
بست. مارکس
فلسفه
مارکسیسم را به
مثابه مجموعهای
واحد در یک
مرحله ایجاد کرد،
در بنای این
فلسفه از
تحلیل پدیدههای
اجتماعی و از
برخوردهای
طبقات و منافع
طبقاتی آنها
مدد گرفت.
***
گشت وگذاری
در
فیسبوک،پاسخ
به یک پرسش
پرسش:دوستان
محترم توفان،
چرا با نقد
نظام دمکراتیک
سرمایهداری
وبرطرف کردن
اشکالات
وایرادات آن
مخالفید؟ چرا
به دمکراسی و
آزادیهای وسیع
سیاسی که در
نظام سرمایه
داری غرب وجود
دارد توجه لازم
را نمیکنید؟
لطفا نظرتان
رابرایم شرح
دهید! با تشکر!
پاسخ:دوست
محترم،بنظر
میرسد دید
شما تنها به
ظواهر این
«دموکراسی»
متوجه است که
به ظاهر همه
نوع آزادی در
آن ملحوظ است. آزادی
بیان، آزادی
قلم، آزادی
مطبوعات، آزادی
اجتماعات و
غیره... این
حقوق
دموکراتیک را
كه شما آن را
تا سر حد
پرستش بالا میبرید،
اگر نتیجه
مبارزات مردم
در طی سه قرن
گذشته نمیبود،
نظام سرمایه
داری هیچگاه
تن به آن نمیداد.
ولی میبینیم
که همین حقوق
را چگونه در
انحصار
طبقاتی خود
درآورده است.
برای درک بیشتر
اجازه بدهيد
تا کمی تفاوتهاو
تمایزات را
مشخص کنم.
«دموکراسی»
و «دیکتاتوری»
هر دو مقولات
طبقاتیاند و
در واقع دو
روی یک سکهاند.
در تمامی
جوامع
پیشرفته
سرمایه داری
ما با انواع و
اقسام
دموکراسیها
روبرو هستیم
که یک شکل
سیاسی است. در
چهارچوب این
دموکراسی
احزابی که به
لحاظ
ایدئولوژیک
از یک سنخاند،
فعالیت میکنند،
هر چهار سال
یکبار
انتخاباتی
برگزار میشود
و مباحثی هم
حول مسايل
سطحی جامعه در
می گیرد که
معمولا
پاسخگوی
مشکلات و
معضلات جامعه
نیستند. از
دروغهای تبلیغاتی
هم درمیگذریم.
این دموکراسی
اگرچه به ظاهر
اکثریت مردم
را مورد خطاب
قرار میدهد،
در واقع
دموکراسی یک
اقلیت حاکم
است. دستگاه
دیوانسالاری
این دموکراسی
نه در خدمت مردم،
بلکه در خدمت
صاحبان
سرمایه هست؛
موسسات مالی
بزرگ، کنسرنها
و تراستها،
لابیهای کارخانجات
اسلحه سازی
و مجامع
مرموزی که در
پشت صحنه این
تأتر دموکراسی
هر روز در
تدارک
اقداماتی
هستند تا بازار
خود را گسترش
دهند،. آن
قدرت حقیقی که
درصدد گسترش
حوزه نفوذ خود
است، جنگ به
راه میاندازد
و بحران میآفریند.
همه اینها از
برای کسب
«قدرت» در قبال
رقیبان است.
آنگاه من و
شما فکر میکنیم
که با انداختن
رأی خود در
صندوق میتوانیم
تغییری ایجاد
کنیم. دست
مردم عادی از
قدرت اصلی
کوتاه است.
مشغولیتی
برای مردم
کوچه و خیابان
درست کرده
اند. فراموش
نکنيد که همین
طبقه کارگر
است که مدافع
این حقوق
دموکراتیک نیم
بند است،
مبارزه برای
صیانت از این
حقوق یکی از
وظائف ما است.
در این نمیتوان
از خود شک و
تردید نشان
داد. ولی این
را هم میدانیم
که هر از گاهی
چنانچه این
دموکراسی به منافع
طبقه حاکمه
ضربه وارد
آورد، سر و ته
آن را میزنند،
همانطور که در
گذشته به
کرّات کرده
اند. و حتی
فاشیسم را
برای مدتی
برای برقراری
نظم سرمایه بر
مسند قدرت
قرار داده
اند. از آوردن
نمونههای آن
میگذرم.
بنابر این
«دموکراسی» و
«دیکتاتوری»
دو روی یک سکه
اند. و این
ماهیت طبقاتی
آن را نشان میدهد.
طبقه کارگر
اما آنقدر
صداقت دارد که
این حقیقت را
از مردم پنهان
نمیسازد آن
را همانطور که
هست، بیان
کند. طبقه کارگر
در قبال
دموکراسی
بورژوائی،
«دموکراسی کارگری،
را مینشاند
که از آنِ
«اکثریت» مردم
زحمتکش جامعه
است. سرنوشت
جامعه و راه
تکامل آن در
دست خود آنهاست.
آنهااین
دموکراسی را
از آن خود میدانند
و برای حفظ و صیانت
از آن میکوشند.
در قبال
دیکتاتوری
بورژوائی
«دیکتاتوری
طبقاتی» خود
را قرار میدهد،
تا از کارشکنی
در امور انجام
ساختمان سوسیالیسم
و تلاش برای
بازگشت به
بهشت از دست
رفته صاحبان
سرمایه و غول های
تجاری که باعث
و بانی جنگ و
ویرانی و نابودی
محیط زیست و
غیره هستند،
جلوگیرد. طبقه
کارگر مجاز
نیست طبقه
سرمایه دار
خلعید شده را
به دامان
دموکراسی
کارگری فرا
بخواند و همه
نوع امکان
دراختیار او
قرار دهد. از این
منظر و تنهااز
این منظر طبقه
کارگر به هر
آنکس که در برابر
اکثریت توده
مردم به
ایستد، قاطع
برخورد خواهد
کرد. در
دیکتاتوری
بورژوائی نیز
غیر از این
نیست! همانطور
که سرمایه
داری سندیکاهاو
احزاب کارگری
را غیر قانونی
اعلام میکند
و اعضای آنهارا
به زندان و
شکنجه و قتل
میرساند،
طبقه کارگر
نیز اینحق
را بهخود میدهد
که هرگونه
فعالیت سیاسی
عاملان
سرمایهداری
را منع کند و
این عین
دموکراسی است.
دوست عزیز، ما
با نقد نظام
سرمایه داری
مخالف
نیستیم،
همواره آن را
نقد کرده
ودلایل بروز
بحران جامعه
را مورد تبیین
قرارداده
ایم.اما براین
باور نیستیم
با اصلاح نظام
سرمایه داری
میتوان
استثمار ذاتی
این نطام را
با رفرم پاسخ
داد.
ما با
رفرم در جامعه
ولو کوچک که
درخدمت مردم
باشد مخالفتی
نداریم اما
رفرمیست
نیستیم که درچهارچوب
نظام سرمایه
داری بتوانیم
به کسب قدرت
سیاسی نائلآئیم
وبه استثمار
فرد ازفرد
پایان
دهیم.چنین امری
نا ممکن است .
این یک توهم
است. رفرمیستها
توهم میآفریند.
کارگران بدون
رهبری حزب
طبقه کارگر و
بدون چشم
انداز روشن از
پیشروی برایسرنگونی
بورژوازی و
استقرار
سوسیالیسم
باز میمانند.
***
پاسخ به یک
پرسش در شبکه
تلگرام
پرسش: رفقای
عزیز!
امروز در
کانال
تلگرامی
توفان در
پاسخی مربوط
بهمنشور... با
کمال حیرت
مطالب غیر
قابل درکی را
از شما ملاحظه
کردم !؟نوشتهاید
که اتحادیهها
نمیتوانند
به مسائل
سیاسی ورود
داشته باشند و
این فقط وظیفه
حزب طبقه
کارگر
است!!؟مگر در
تعریف حزب نمیگوییم
که "حزب عالیترین
ارگان رهبری
طبقهکارگر
میباشد" ؟؟؟
بنابر این
میتوان چنین
نتیجهای نیز
متصور بود که
اتحادیههای
کارگری
نیزارگانهای
رهبری کننده
هستند اما
عالیترین
نیستند ، یعنی
آنکه بمثابه
حزب نیستند
اما میتوانند
و حق دارند که
فقط محدود به
مطالبات اقتصادی
و صنفی نباشند
، حق دارند
مطالبات
سیاسی و
انقلابی نیز
داشته باشند ،
حق دارند که
در مقام رهبری
کننده طبقهکارگر
نیز ظاهر شوند
، هرچند
بمثابه
عالیترین
ارگان رهبری
کننده یعنی
حزب نباشند!از
رفقای توفان
چنین خطای
آشکاری بسیار
بعید است!!از
کی تا بحال
کارگران حق
ندارند فعالیت
سیاسی و
انقلابی
داشته باشند
مگر آنکه در
یک حزب
انقلابی حضور
داشته
باشند؟از کی
تا بحال
کارگران حق
نداشته و
ندارند که
خارج از حزب
طبقهکارگر
مطالبات
انقلابی
داشته
باشند؟؟؟کارگران
حق دارند در
هر شرایطی و
با هر شکل و هر
امکانی ،
مطالبات
سیاسی و
انقلابی نیز
داشته باشند و
در هر اتحادیهکارگری
که حضور دارند
ضمنا مطالبات
طبقاتی خود را
نیز داشته
باشند ، اما
بدانند که حزب
طبقهکارگر
آگاه بمثابه
عالیترین
ارگان رهبری
کننده تمامی
طبقهکارگر
(نه فقط یک صنف
یا یک بخش از
طبقهکارگر)
میباشد و
مناسب است که
پیشگامان طبقهکارگر
از هر صنفی در
حزب طبقهکارگر
متشکل شده و
در مقام رهبری
تمامیت طبقه ،
نقش آفرینی
نماید.
پاسخ:دوست
عزیز درود بر
شما. از این که
مطالب توفان
را با این دقت
مطالعه میکنید
خرسندیم و
تلاش میکنیم
به این نظریه
شما کوتاه
پاسخ دهیم.
مقدمتا
باید تاکید
عرض کنیم که
طبقهکارگر
در سه عرصه
مبارزه میکند،
اقتصادی،
سیاسی و
ایدئولوژیک .
مبارزه طبقهکارگر
درعرصه
اقتصادی با
ابزار
اتحادیه کارگری
صورت میگیرد
که هدفش فقط
بهبود شرایط
استثمار و نه
از بین بردن
استثمار است.
یعنی طبقهکارگر
میخواهد
وضعیت
اقتصادیش
بهبود بیابد.
در عرصه سیاسی
طبقهکارگر
برای کسب قدرت
سیاسی و بهدست
آوردن حکومت
مبارزه میکند
و برای این
کار به ابزاری
بهغیر از
اتحادیه
کارگری نیاز
دارد و آن
ابزار حزب
است. و در عرصه
ایدئولوژیک
نیز به ابزار
حزب نیاز دارد
تا کارگران را
تربیت نموده و
در مقابل هجوم
ایدهها و
مانورهای
نظری
بورژوازی
مسلح کند.
اتحادیه
کارگر اصلش بر
کمیت است و
باید اکثریت
طبقهکارگر و
حتی تمام طبقهکارگر
را دربر بگیرد
ولی حزب تنها
برجستگان طبقهکارگر
که از نظر
کیفی پیشگام
هستند در بر
میگیرد
حدود خواستهای
سیاسی
اتحادیه
کارگری روشن
است و در جهت
سرنگونی رژیم
و کسب قدرت
سیاسی نیست.
اتحادیهها
علنی هستند و
براساس
اساسنامه آن
رهبران اتحادیهها
در مجامع علنی
انتخاب میشوند.
فعالیت سیاسی
این اتحادیهها
از حدود
مطالبات
عمومی خلقی
تجاوز نمیکند
که آنها هم
علیالاصول و
بالقوه باید
در کادر حکومتهای
مسلط قابل
حصول باشد.
شما رفیق
عزیز باید
میان فرد
کارگر و یا
طبقهکارگر
فرق قایل
شوید. فرد
کارگر هر نوع
فعالیتی را میتواند
اختیار کند و
حتی مسلح شود
و به ماجراجوئی
دست زند ولی
طبقهکارگر
نمیتواند
این روش
مبارزه را
انتخاب کند.
کارگران
آگاه که
ازجانب حزب
رهبری شده ودر
حزب عضویت
دارند درعرصههای
گوناگون
مبارزه
طبقاتی وظایف
گوناگون دارند.
وظایف کارگر
آگاهی که در
اتحادیه
کارگری
فعالیت میکند
با وظایف همان
کارگر در درون
حزب فرق دارد.
رهبری حزب در
درون اتحادیه
تقویت اتحاد
کارگران برای
کسب حداکثر
امتیاز از
کارفرما در یک
مبارزه اقتصادی
است که
سرانجام آن
نیز با سازش
با کارفرما
تمام خواهد
شد. وظیفه
رهبری حزب در
اتحادیه
کارگری از
طریق اعضای
حزبی اتحادیه
تشخیص بهموقع
اعتصاب،
تعیین
شعارهای
اعتصاب و
ارزیابی درست
از ظرفیت و
توانائی
مبارزه کارگران
در شرایط مشخص
هر کارخانه و...
است و نه بسیج کارگران
برای سرنگونی
رژیم.شما
متاسفانه تفاوتی
میان مبارزه
سیاسی به
مفهوم وسیع و
یا محدود کلمه
قایل نیستید. انسانها
به مفهوم وسیع
کلمه همه
سیاسی
هستند. هر
کاری که شما
در اجتماع
انجام میدهید
سیاسی است.
شما سیاست
زندگی دارید،
سیاست فرهنگی
و خانوادگی دارید
و هر برنامهای
که میریزید
حاکی از اتخاذ
سیاستی است که
شما به آن اعتقاد
دارید ولی این
سیاست همان
سیاست به مفهوم
محدود کلمه که
کسب قدرت
سیاسی و
سرنگونی حاکمیت
میباشد نیست.
این دو مفهوم
را نباید با
هم مخلوط کرد
که ما را در
مبارزه به
انتخاب
تاکتیکهای
نادرست میکشاند
و جنبش را بهبیراهه
میبرد.
حزب طبقهکارگر
بهمثابه
عالیترین
ارگان رهبری
همه این
سازمانها و
نهادها را بهعهده
دارد و از
طریق کادرهای
حزبی خویش این
رهبری را در
درون این
سازمانها
اعمال میکند.
مثلا سازمان
زنان سازمانی
برای مبارزه
حقوق زنان است
. هدف این
سازمان کسب
قدرت سیاسی
نیست بلکه تلاش
هر چه بیشتر
برای کسب
امتیازات
بیشتر در جهت
تساوی حقوق
اجتماعی با
مردان از
حکومت بر سر کار
است کسانی که
در این سازمان
مبارزه میکنند
وظایف دیگری
دارند تا
کسانی که در
احزاب و یا
اتحادیههای
کارگری
فعالند. اگر
ما این تفاوت
را نبینیم و
مرزها را در
مبارزه مخدوش
کنیم نه تنها
قادر نخواهیم
بود اقشار ،
لایههای
اجتماعی، و...
گوناگون را
متشکل و جلب
کنیم بلکه
حقانیت وجودی
این گونه
سازمانها را
نیز به زیر
سئوال میبریم
و کار مبارزه اجتماعی
را بسیار ساده
میکنیم.در
پایان توصیه
میکنیم
مقاله زیرا
مطالعه کنید
که عمیق تر به
پرسشتان پاسخ
داده
است.پیروز
باشید
http://www.toufan.org/Tufa%20html/Kargaran%20Iran%20T%20276.htm
برای یکپارچگی
جامعه کارگری
ایران مبارزه
کنیم
.