مردم چرا نشستین    ایران شده فلسطین

“بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی“

                          سعدی

در نمایشات اعتراضی اخیر مردم در ایران، در اعتراض به رژیم سرکوبگر خامنه ای-احمدی نژاد، پاره ای از شرکت کنندگان به گزینش و تبلیغ پاره ای شعارهای انحرافی دست زدند که از همان روز نخست مورد انتقاد شدید حزب کار ایران(توفان) قرار گرفت. پاره ای از چهره های اصلاح طلب نیز باین مشکل پی بردند و توضیح دادند منظور از این شعار هرگز دشمنی با جنبش فلسطین نیست و مخالفت با رژیم احمدی نژاد است که شفافیتی در کارهایش نیست. مردم ایران خود را همسرنوشت مردم فلسطین احساس می کنند. حتی میر حسین موسوی ناچار شد در یک مصاحبه به این شعارهای انحرافی برخورد انتقادی کند.

البته حزب ما همیشه از جنبش فلسطین و خواستهای سیاسی آنها دفاع کرده و می کند. در درجه اول نیز این حزب کار ایران بود که شعار صحیح “مردم چرا نشستین   ایران شده فلسطین“ را طرح و تبلیغ کرد. ولی اگر در نمایشات جنبش سبز در ایران شعارهای انحرافی تبلیغ می شود در عین حال این وظیفه رهبران و یا کادرهای آنها نیز هست که با موضعگیری رسمی و انتشار اعلامیه توضیحی شعارهای مناسب را به میان مردم برده و مانع انحراف و انفراد جنبش دموکراتیک شوند. 

مسلما در میان تظاهر کنندگان عده ای هستند که از روی ناسیونالیسم افراطی که یک بازتاب طبیعی در مقابل اسلام گرائی و بی وطنی پان اسلامیستها است به این شعار روی می آورند و نگرانی خویش را در مورد هویت ملی خویش ابراز می دارند. آنها احساس می کنند که ایران دارد بر باد می رود پس باید از ایرانیت به دفاع برخاست. آنها می خواهند ایرانیت را در مقابل اسلامیت قرار دهند. همین انگیزه را شما در شعار “استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی“ می بینید که در عین تائید انقلاب شکوهمند بهمن و رد رژیم ننگین و دست نشانده سلطنتی تکیه را بر ایرانیت می گذارد و نه اسلامیت و یا در شعار انحرافی “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران“ شما تکیه بر ایرانیت را ملاحظه می کنید.

ولی اگر ما انگیزه مبلغین این شعار را سالم ارزیابی کنیم نمی توانیم تاثیرات نادرست این شعار را بر ذهنیات مردم نادیده بگیریم. در این شعار احمدی نژاد و رژیم جمهوری اسلامی نیست که آماج حمله قرار می گیرد بلکه جنبش فلسطین و لبنان است که هدف مبارزه پاره ای از تظاهر کنندگان است. در اینجا بیکباره همان شعارهائی تبلیغ می شود که صهیونیستهای ارتجاعی و جنایتکار اسرائیلی در جهان تبلیغ می کنند.

البته گویا بسیاری نیروهای مترقی و حتی اصلاح طلبان تلاش کردند که این نقص را مرتفع کنند و مانع شوند که شعارهای اسرائیل و امپریالیسم پسند در میان جنبش دموکراتیک مردم ایران تبلیغ شود ولی این مبارزه هنوز نتوانسته آثار شوم تحریکات اجنبیها را از بین ببرد. فعالیت صهیونیستها در شبکه اینترنت که به پخش اکاذیب در مورد جنبش فلسطن مشغولند و تصاویر ساختگی توزیع می کنند بهترین سند گویای این دسیسه است. در نمایشات اعتراضی 13 آبان تظاهر کنندگان در میدان 7 تیر با شعار مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای به میدان آمدند و این طبیعتا تودهنی روشنی بود که آنها به عوامل نفوذی انقلاب مخملی می زدند. در این تظاهرات همبستگی روشن مردم ایران با جنبش فلسطین بیان می شد و به جنبش دموکراتیک مردم ایران اعتبار جهانی می بخشید.

از دشمنی با جنبش فلسطین و لبنان در درجه اول صهیونیستها و امپریالیستها سود می برند نه ایران. زیرا تجربه این چند سال اخیر نشان داده است که در عرصه سیاسی بطور انکار ناپذیر این دو جنبش به مثابه سپر بلای مردم ایران عمل کرده اند. یکی از علل مهمی که امپریالیستها و صهیونیستها نتوانسته اند تا کنون به ایران حمله کنند و از مملکت ما عراق دوم بیافرینند این است که از آرامش از پشت جبهه خویش مطمئن نبودند. تجاوز به لبنان و شکست فضیحت بار اسرائیل برای نخستین بار در تاریخ این کشور در لبنان، نشان داد که آزمایش حمله به ایران با شکست مفتضحانه روبرو شده است. شکست اسرائیل در نوار غزه آزمایش دیگری بود که نشان می داد تجاوز به میهن ما تا به چه حد گران برای صهیونیستها و امپریالیستها تمام می شود. پس حمایت از جنبش فلسطین و لبنان صرفنظر از جنبه انسانی و برادری و همبستگی بین المللی در متن تحولات سیاسی منطقه بطور روشن در جهت منافع ملی ایران است.

طبیعتا اسرائیلی ها و جاسوسان آنها تلاش دارند در جنبش اعتراضی مردم ایران رخنه کرده از آن یک “انقلاب“ ارتجاعی مخملی بسازند. عمال آنها هم در صحنه حضور دارند و هم از طریق شبکه های جاسوسی و رسانه ای و از جمله رادیوهای بیگانه و شبکه اینترنت بسیار فعالند و با تکیه بر میلیونها دلاری که دول آمریکا و هلند رسما برای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در مراجع دولتی به تصویب رسانده اند به تبلیغات وسیعی دامن می زنند. مسلما در کنار بسیار افرادیکه با انگیزه دلسوزی برای ایران فریب این شعار را خورده اند هستند عواملی از دشمن که در پی ایجاد نفرت ضد عرب در ایران می باشند تا زمینه های تجاوز به ایران را از نظر ذهنی در منطقه فراهم آورند. شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران“ مانع بزرگی بر سر راه همبستگی خلقهای منطقه بوده و آب به آسیاب یک دولت مصنوعی و غاصب بنام اسرائیل در منطقه می ریزد که 60 سال است که با جنایت علیه بشریت به زندگی مملو از چرک و خون خود ادامه می دهد. اسرائیل یک دولت دموکراتیک نیست یک دولت فاشیستی، متجاوز، دسیسه چین، توسعه طلب، خرابکار و تفرقه افکن در منطقه است. جاسوسان اسرائیلی در اطراف ایران در پی تجزیه ایران هستند و به جریانهای تجزیه طلب در ایران از همه نظر یاری می رسانند. چنین هیولائی نمی تواند دوست مردم ایران باشد. سر چنین ماری را باید با سنگ کوبید.

بر سر رهبری جنبش دموکراتیک مردم ایران نزاعی سخت در گرفته است. در مقابل خواستهای مردمی که کمونیستها از آن حمایت می کنند خواستهای نامردمی نیز وجود دارد که با هدف منحرف کردن مبارزه و سوق دادن جهت آن به بیراهه صورت می گیرد. نیروهای مترقی باید با این سیاست جهت دار که از مدتها قبل توسط عمال امپریالیستها و صهیونیستها تدارک دیده شده بود به مبارزه برخیزند و عاملین و مبلغین این شعارهای ارتجاعی را افشاء نموده و منفرد سازند. از جمله این شعارهای انحرافی یکی شعار “مرگ بر روسیه“ و “مرگ بر چین“ است. آنها که ابتکار عمل را در این زمینه در دست دارند و کارگردانان معرکه هستند و در خارج از کشور، ایرانیان را برای تظاهرات به مقابل سفارتهای روسیه و چین می کشانند مسلما جریانهای سیاسی سالمی نیستند. آنها همان کسانی هستند که سر در آخور کمکهای مالی 80 میلیون دلاری مصوب کنگره آمریکا دارند. هرکس که مخالف جمهوری اسلامی بود الزاما یک ایرانی مترقی و میهنپرست نیست. صرفنظر از اینکه این کشورها ابرقدرت و  ضد خلقی بوده و با سیاست توسعه طلبی خود در فکر چپاول جهان و گوش بُری از ایرانند، صرفنظر از اینکه برای ما روشن است که امپریالیست روسیه منافع ایران را در دریای خزر پای مال می کند و ساختمان نیروگاه هسته ای را در بوشهر به عامل فشار و باجگیری جهانی بدل کرده است، ولی در لحظه کنونی حتی از نقطه نظر منافع آنی و آتی خودشان، هم مخالف تشدید تحریمهای قلدرمنشانه و غیرقانونی رفبایشان یعنی سایرامپریالیستها و صهیونیستها علیه ایران و هم مخالف تجاوز نظامی به ایرانند و آنرا بارها بر زبان آورده بطوریکه موجبات خشم آمریکا و اسرائیل را فراهم آورده اند. عقل سالم می فهمد که روسیه از نقطه نظر منافع راهبردی و ملی امپریالیست روس هرگز حاضر نیست که ایران به پایگاه نفوذ امپریالیست آمریکا و صهیونیسم اسرائیل بدل شود. ندیدن این تضاد هنر خارق العاده می خواهد. ندیدن این تضاد گویای کودنی عقل است. این موضعگیریهای ابر قدرتهای شرقی بهر صورت صرفنظر از ماهیت رژیمهای این ممالک در شرایط کنونی و اوضاع سیاسی جهان به نفع مردم ایران است و به منافع ملی ما خدمت می کند. باید خود را به نابینائی زد تا این حقایق روشن را ندید. البته هستند ایرانیانی که حکومت شاهنشاهی و یا رژیم وابسته به امپریالیسم و دست نشانده در ایران را به هر چیزی ترجیح می دهند. آنها هم از اقدامات تنبیهی امپریالیستها حمایت می کنند و حتی درجه آنرا کم دانسته خواهان افزایش مجازاتها علیه مردم ایرانند و هم موافق تجاوز آنها به ایران می باشند. برای این ایرانیان خود فروخته که هرگز به سرنوشت مردم کشورشان و منافع ملی ایران در گذشته فکر نکرده و در آینده هم فکر نمی کنند طرح شعارهائی که زمینه ذهنی و تبرئه مجازاتها علیه ایران و تجاوز به ایران را فراهم کند و زمینه ذهنی این تجاوز را در میان ملتهای جهان آماده گرداند با هدف خدمت به امپریالیسم صورت می گیرد. این جریانهای فکری ارتجاعی و رهبرانشان در خدمت اسرائیل و آمریکا هستند و بیهوده تصور می کنند که اگر خویش را در پشت نقاب دشمنی با احمدی نژاد و خامنه ای پنهان کنند شناخته نخواهند شد. سخنگوی این افکار کیهان لندنی و جریانهای سلطنت طلب رنگارنگ هستند.

جنبش دموکراتیک مردم ایران زمانی مضمون دموکراتیک خویش را می تواند حفظ کند که جنبه ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی خویش را از دست ندهد. تعویض شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا با شعارهای مرگ بر روسیه و مرگ بر چین جهت مبارزه مردم ایران را منحرف می کند. هم اکنون آمریکائیها  و اسرائیلیها به روسیه و چین در شورای امنیت فشار می آورند که به تشدید اقدامات تنبیهی علیه ایران تن در دهند و تجاوز نظامی علیه ایران را بپذیرند. این دولتها تا کنون علیرغم تمام نوساناتشان مقاومت کرده اند.  این امر به نفع مصالح ملی کشور ما و منافع مردم میهن ماست. یک ایران ویران و جان به لب رسیده تنها بدرد کنسرنهای آمریکائی می خورد که آنرا مانند عراق با پول نفت شان بازسازی کنند و سرمایه های ملی ایران را به غارت ببرند. نمونه عراق و افغانستان و پاکستان و... در مقابل ماست و به ما نشان می دهد چه خواب وحشتناکی این جانواران برای ما دیده اند. در این مبارزه بزرگ که در گرفته است همدستی با آمریکا و اسرائیل که می خواهند حال از طریق داخلی فشار خویش را بر روسیه و چین افزایش دهند خیانت به منافع ملی ایران است. همفکران و دنباله روان این سیاست مدافع ایران نیستند عملا مدافع امپریالیستها و صهیونیستها هستند چه بخواهند و چه نخواهند. در جریان تظاهرات 13 آبان عمال خودفروخته و فریب خورده این تفکر نه تنها از طریق شبکه اینترنت بلکه بر روی دیوار با نوشتن شعار تبلیغ می کردند که مردم باید در روز 13 آبان در مقابل سفارت روسیه و چین جمع شوند. در مقابل این تبلیغات ارتجاعی و اسرائیل پسند نیروهای دموکرات و مترقی از مردم دعوت می کردند که در میدان 7 تیر و یا در دانشگاه و یا در همان مسیر سفارت آمریکا به تظاهرات ضد دیکتاتوری بپردازند و خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی شوند. طبیعتا مردم بی توجه به دسیسه دشمنان از رفتن به جلوی سفارت روسیه و چین خودداری کردند و دست عمال اجانب رو شد. آنها که از این دسیسه طرفی نبرده بودند خود را بداخل جمعیت انبوه معترضین افکندند و تلاش کردند که در میان آنها این شعارهای ارتجاعی را جا بیاندازند. در حالیکه مردم بطور عمده و در اکثریت خویش فریاد می زدند مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا، مرگ بر ولایت فقیه و خامنه ای، گروههائی فریب خورده و پاره عمال نفوذی بیهوده تلاش داشتند با شعار مرگ بر روسیه از وزن مبارزه علیه اسرائیل و آمریکا بکاهند. این شعار نتوانست در مقابل مقاومت عمومی جا بیفتد. در خارج از کشور نیز عوامل صهیونیست و یاران امپریالیستها از سلطنت طلبان گرفته تا کیهان لندنی نماینده تبلیغ این نظریات انحرافی هستند تا نانشان در کنگره آمریکا و در وزارت امور خارجه هلند آجر نشود.

شعاری که حزب ما پیشنهاد دهنده آن است قیاس رژیم جمهوری اسلامی با رژیم نژادپرست صهیونیستی در اسرائیل است. این رژیم یک رژیم ضد دموکرات و غاصب و اشغالگر است. این رژیم یک رژیم غیر عادلانه، مذهبی، خرافاتی و سرپل امپریالیسم در منطقه می باشد. رژیم جمهوری اسلامی در این شعار با این عفریته مقایسه می شود و بیان می گردد که ارتجاع همیشه سیاه است چه در ایران و چه در اسرائیل. از این گذشته مبارزه مردم فلسطین علیه این هیولا یک مبارزه عادلانه است و باید از آن حمایت کرد. مردم میهن ما خویش را با مردم فلسطین همسرنوشت می دانند و دشمنان این مردم را دشمنان خویش نیز به حساب می آورند. تنها امپریالیستها، صهیونیستها و ایرانیهای نژاد پرست و ضد عرب هستند که به این دشمنی دامن می زنند و در پی اخلال در جنبش دموکراتیک مردم ایران هستند. شعاری که ما پیشنهاد می کنیم شعاری افشاء کننده، دموکراتیک و ضد امپریالیستی است و تبلیغ آن موجب می شود که دست عناصر و محافل ارتجاعی وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم در ایران و خارج از ایران باز شود. 

حزب ما معتقد است که مبارزه اصلی ضد امپریالیستی مردم میهن ما بر ضد امپریالیستها و در راسشان امپریالیست آمریکا می باشد. صهیونیسم که همدست امپریالیست است نیز باید توامان آماج یورش تبلیغاتی و افشاءگرانه ما باشد. ولی مبارزه با سایر امپریالیستها که در خط نخست جبهه نیستند و بویژه مبارزه با امپریالیست روسیه باید اَشکال عاقلانه بخود گیرد. نیروهای انقلابی باید نقش امپریالیست روسیه را از زمانیکه ابرقدرتی سوسیال امپریالیستی بود، از همان زمان خروشچف، برژنف، گورباچف تا “رفیق“ یلتسین برملا کنند و ماهیت آنها را از همان زمان که منافع امپریالیستی خویش را در سراسر جهان به پیش می بردند و به سوسیالیسم خیانت کردند، توضیح داده و تشریح نمایند. بجز در دوران تنفسی که مبارزه مردم ایران بعد از انقلاب کبیر اکتبر پیدا کرد و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی لنینی-استالینی در شوروی مستقر شد و ایرانیها توانستند نفس راحتی بکشند در دو قرن اخیر ایران همیشه مرکز نزاع بر سر مناطق نفوذ میان امپریالیست انگلیس و بعد آمریکا و روسیه بوده است. ندیدن این تضاد در عرصه سیاست خارجی ایران و کم بهائی و بی توجهی به آن به نفع مصالح ملی ما نیست. آنها که این تضاد را نمی بینند و از تجربه تاریخ ایران نمی آموزند یا عوامل نفوذی امپریالیستهای رقیب هستند و یا مشتی کودن سیاسی. نیروهای انقلابی در شرایط کنونی باید در برخورد به امپریالیست روسیه و نقش وی در ایران حتی در دوران انقلاب از طریق عامل نفوذیش حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق وظیفه افشاءگری و ترویجی را بعهده گیرند و نه توسل به شعارهای تهییجی و تحریکی که فقط موجب ضرر است. شکل عمده مبارزه با امپریالیست روس یک مبارزه دیرپا، توضیحی و ترویجی در شرایط کنونی است و نه یک مبارزه مقطعی، کوتاه مدت تهیجی و تبدیل کردن آن به مسئله روز و عملیات خیابانی و فراخوانی تخریبی. ولی از همه خنده دارتر که نشانه تحریک عمال نفوذی است تظاهرات در مقابل سفارت سوریه است. اگر دامنه فعالیت عمال نفوذی گسترش یابد از این ببعد بجای تظاهرات در مقابل سفارت آمریکا و افشاء صهیونیسم در مقابل سفارتهای کره شمالی، ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوئه، کوبا و... تظاهرات انجام می شود. این نمایشات تهوع آور که با منافع مردم میهن ما سر سوزنی ربط ندارد تنها تصویر نیم پهلوی را کم دارد.

 

*****

بر گرفته ازتوفان شماره  117  آذر ماه  1388  ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org