چه
چیز در پشت
کارِ زارِ «نه
به جمهوری
اسلامی» پنهان
است؟
درآخرین
روزهای
پایانی سده ۱۴
شمسی شاهد
تحرکات
بسیاری از سوی
سلطنتطلبان
بودیم؛ از
جمله «پیام
نوین» رضا
پهلوی و پخش
یک فایل صوتی
به تاریخ ۲۶
اسفند ۱۳۹۹در
شبکههای
اینترنتی، که
حاوی بخشی از
صحبتهای او
درباره گزینش
برتر نوع
حکومت جمهوری
بر سلطنت و
تمکین ایشان
به رأی مردم
بود و اخیراً
هم راهاندازی
یک کارزار «نه
به جمهوری
اسلامی» که این
آخری در
امتداد همان
سیاست «پیام
نوین» و ظاهراً
التزام به
جمهوریخواهی
رضا پهلوی است
که چیزی جز
راه «همه با هم»
نیست.
در بیانیه
کارزار « طنین
فریاد «نه به
جمهوری
اسلامی» را
رساتر کنیم!»
هیچ سخنی از
بدیل آینده
نیست. تنها یک
«نه» که همه
باید حول آن
متحد شوند.
تفاوت این
شعار با شعار
«جمهوری
اسلامی آری یا
نه؟» در چیست؟
تنها وجه
مشترک این دو
شعار جنبه
سلبی آنان
است. این شعار
به شما میگوید
چه چیزی را
نمیخواهیم،
ولی آنچه که
باید بر جای
آن بنشانیم در
زمره
«مجهولات» است
و نباید به
محتوای آن پرداخت.
مردم ایران
هشیارند و
برای یافتن
راه به سوی
آینده از
تجارب تاریخی
خود میآموزند.
آموختهاند
که از دایره
بسته مقایسه
بین بد و بدتر
پای خود را
بیرون بگذارند،
بدانند که
سرنگونی صرف،
گام گذاردن در
یک راه تاریک
و کوری است که
انتهای آن
روشنائی نیست.
آنان خوب میدانند
که معضلات و
مشکلات
اقتصادی،
سیاسی و فرهنگی
کشور زایده
نظام سرمایهداریاند
و بورژوازی
منافع طبقاتی
خویش را از
طریق حاکمیت
سیاسی خود در
قالب یک نظام
اسلامی به شکل
جمهوری اعمال
میکند. اینکه
انصار و
وارثان سلطنت
به عناوین مختلف
میکوشند تا
نوع حکومت،
یعنی «جمهوری»
را عامل عمده
و اساسی و
مسبب
اختلافات و
شکاف طبقاتی،
تقابل فقر و
ثروت، عدم
وجود
دموکراسی و
سلب آزادی و
غیره... نشان
دهند و مردم
را یک گام به
عقب
برگردانند و
آرای آنها را
به نفع نظام سلطنتی
جلب کنند، بر
هیچکس پوشیده
نیست و مردم ایران
این را به
خوبی تشخیص میدهند.
آن دسته از
نیروهائی که
جمهوریخواهی
رضا پهلوی را
به فال نیک
گرفتهاند و
دست همکاری و
مودت به سوی
او دراز کردهاند،
بدانند که
بازگشت سلطنت
در ایران با
استقرار
دموکراسی
مباینت دارد.
با بازگشت
سلطنت از هر
طریقی که به
یقین با
استیلای
امپریالیسم
آمریکا همراه
خواهد بود،
باید دیر یا
زود با
دموکراسی
وداع گفت، چون
اگر سلطنت
بتواند با
دموکراسی
سازگار شود،
نیروهای ملی و
انقلابی
ایران با
استیلای امپریالیسم
سازگار نمیشوند
و مبارزه برای
کسب آزادی و
استقلال درمیگیرد
و امپریالیسم
ناچار است در
آغاز طبقه کارگر
و سازمانهای
صنفی و سیاسی
او را همانند
امروز، که
توسط جمهوری
اسلامی صورت
گرفته است،
درهم کوبد و سپس
به سراغ
نیروهای ملی
دیگر برود. و
چنین است که
مردم ما بار
دیگر با
دیکتاتوری
خونینی سر و کار
خواهد داشت.
موضوع روشن
است: رضا
پهلوی بدون
یاری همه
جانبه و
استوار
امپریالیسم
امریکا به
مقام سلطنت
نخواهد رسید و
پس از آنکه مقام
خود را از دست
امپریالیسم
دریافت کرد،
حاکمیت جامعه
به دست امریکا
خواهد افتاد
که در اندیشه
منافع و مصالح
خویش در رقابت
با حریفان
خویش است. اما
مردم ما و
نیروهای
انقلابی سلطه
امپریالیسم
را تحمل
نخواهند کرد و
برای دستیابی
به آزادی و
استقلال به
مبارزه برخواهند
خاست.
دموکراسی در
شرایط
استیلای
امپریالیسم
امریکا، اگر
هم مستقر شود،
دوام نمیآورد
و دیری نخواهد
گذشت که
دیکتاتوری
جای آن را میگیرد.
ما بارها
تأکید کردهایم
و اینبار نیز
موکداً تکرار
میکنیم که بازگشت
سلطنت در
ایران در
نهایت محو
دموکراسی را به
همراه خود میآورد.
این تجربه
تاریخ معاصر
ایران است.
سلطنتطلبان،
که با الگوی
سوئد،
دانمارک،
هلند و
انگلستان در
پی فریب مردماند،
دشمن آزادی و
استقلال
ایراناند ومانند
روحانیت حاکم
دشمنان
سوگندخورده
مردماند.
نه به جمهوری
اسلامی!
نه به حکومت
سلطنتی!
نه به
وابستگی به
امپریالیسم!
آری به
جمهوری
مردمی،
دمکراسی و
عدالت اجتماعی!
نقل ازتوفان
الکترونیکی
شماره 177 نشریه حزب
کارایران
فروردین 1400
www.toufan.org