چه چیز در پشت کارِ زارِ «نه به جمهوری اسلامی» پنهان است؟

 

درآخرین روزهای پایانی سده ۱۴ شمسی شاهد تحرکات بسیاری از سوی سلطنت‌طلبان بودیم؛ از جمله «پیام نوین» رضا پهلوی و پخش یک فایل صوتی به تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۹در شبکه‌های اینترنتی، که حاوی بخشی از صحبت‌های او درباره گزینش برتر نوع حکومت جمهوری بر سلطنت و تمکین ایشان به رأی مردم بود و اخیراً هم راه‌اندازی یک کارزار «نه به جمهوری اسلامی» که این آخری در امتداد همان سیاست «پیام نوین» و ظاهراً التزام به جمهوری‌خواهی رضا پهلوی است که چیزی جز راه «همه با هم» نیست.

حزب ما در خصوص صحبت‌های رضا پهلوی درباره جمهوری‌خواهی‌اش به طور جداگانه مقاله‌ای انتشار خواهد داد؛ اما آنچه در اینجا به طور اختصار می‌توانیم بیان کنیم، این است که هیاهوئی که سلطنت‌طلبان به راه انداخته‌اند، در واقع می‌خواهند با جلب بخشی از اپوزیسیون مستقل ایران، برای رضا پهلوی کسب اعتبار کنند و بر همین مبنا تعیین نوع حکومت آینده ایران را به رأی مردم بگذارند و این در حالی است که رضا پهلوی اظهار می‌دارد که «نظام جمهوری را به سلطنت موروثی ترجیح» می‌دهد. اما دیری نگذشت که صدای اعتراض سلطنت‌طلبان همه جا بلند شد و هر کس کوشش کرد تا این «جمهوری‌»خواهی رضا پهلوی را به نوعی توجیه نماید. برخی از آن به عنوان یک «نوآوری» یاد کردند، عده‌ای آن را به فال نیک گرفتند و تعدادی هم گفتند که «ولیعهد ایران [بدینوسیله] همه بهانه‌ها را از مخالفان خود ستانده است». اما عمر جمهوری‌خواهی رضا پهلوی خیلی کوتاه بود. کیهان لندن برای خواباندن این نگرانی در صفوف سلطنت‌طلبان در تاریخ ۲ فروردین ۱۴۰۰ تقریبا ۶ روز بعد از انتشار فایل صوتی رضا پهلوی با ایشان یک مصاحبه اختصاصی انجام می‌دهد که رضا پهلوی در آن حرف‌های جمهوری‌خواهی خود را پس می‌گیرد و نشان می‌دهد که التزام به رأی مردم در واقع التزام به تعیین نوع حکومتی است. کیهان لندن از او می‌پرسد: «یعنی اگر در فردای ایران رفراندمی ‌برای انتخاب نظام جمهوری و پادشاهی باشد، رأی شما به اولی خواهد بود؟» رضا پهلوی پاسخ می‌دهد: «به حقوقدانان جمهوری‌خواه و مشروطه‌‌خواه اجازه بدهید بهترین گزینه‌های خود را در پیشگاه مجلس مؤسسان، که منتخب آزاد مردم خواهد بود، ارائه دهند. آنگاه من می‌توانم مثل همه ایرانیان رأی خود را بین معلومات، و نه مجهولات، بدهم». اما آنچه که از پیش مشخص و مطرح است، طرح مسأله تعیین نوع و شکل حکومتی «جمهوری» و«سلطنت» است که از قرار ترکیبی از «حقوقدانان جمهوریخواه و مشروطه‌‌خواه» به دور هم می‌نشینند و از بین نوع حکومت جمهوری و سلطنتی یکی را برمی‌گزینند و به مجلس موسسان ارایه می‌دهند. رضا پهلوی می‌گوید ما نمی‌دانیم از این نشست حقوق‌دانان چه بیرون خواهد آمد و این بخش «مجهولات» قضیه است و ما نباید خودمان را مشغول این نوع قضایا بکنیم، چون «پافشاری بر شکل نظام، قبل از آنکه بدانیم محتوایش چیست، خواست جمهوری اسلامی است تا مخالفین خود را در یک بحث بی‌پایان فلج کند». آنچه که رضا پهلوی در پس حرف‌های دهان پُرکن و دو پهلو پنهان می‌کند، این است که اتفاقاً مسأله تعیین نوع حکومت جنبه «معلوم» و نه مجهول این داستان است. اما کمی بعد در همین مصاحبه در خصوص اهمیت کمپین «نه به جمهوری اسلامی» در نقض حرف پیشین خود اظهار می‌دارد که «به همین دلیل کمپین «نه به جمهوری اسلامی» نه تنها بسیار اهمیت دارد، بلکه همزمان می‌بایست جامعه سیاسی و مردم ایران درباره محتوای آینده به بحث و گفتگو بپردازند، تا بدانند وقتی به جمهوری اسلامی «نه» می‌گویند قرار است به کدام جایگزین «آری» بگویند». به نظر می‌رسد که رضا پهلوی قصد دارد تا مشروعیت نظام سلطنتی را، که تا قبل از سلطنت پهلوی نه تنها بر اصل «توارث» مبتنی بود، بلکه عامل «جنگ» «رقابت»، «قتل و توطئه» هم در فراز و فرود سلسله‌ها نقش ایفا می‌کردند، امروز آن را بر آرای مردم مبتنی سازد، تا با چنین «نوآوری‌»هائی بتواند سرانجام تاج شاهی را از درون صندوق رأی بیرون بیاورد و بر سر خود نهد. او بر این باور است که «اگر روزی برسد که نهاد سلطنت همچنان برای ایران لازم باشد، چه اشکالی دارد که مبنای این مساله انتخاب یا پیشنهاد یک فرد شایسته برای این مقام باشد؟ [بنابر این] حل سازنده اختلافات بدون داد و ستد پارلمانی بین نمایندگان راستین همه مردم ایران ممکن نیست. آنچه ضروریست همکاری حول هدف مشترک رسیدن به آن پارلمان است».
مشارکت رضا پهلوی در کمپین «نه به جمهوری اسلامی» و گذاردن امضای خود در کنار عناصری که گویا جزء منتقدان نظام پادشاهی و حتی شخص او محسوب می‌شوند، از نظر طرفداران ایشان «اتفاقی بی‌سابقه» است که «این رخداد به تنهایی اهمیت این کارزار را دوچندان کرده است» چرا که «دوگانه پادشاهی‌خواه/ جمهوری‌خواه در این میانه بخواهد نقشی شکاف‌آفرین بازی کند».

در بیانیه کارزار « طنین فریاد «نه به جمهوری اسلامی» را رساتر کنیم!» هیچ سخنی از بدیل آینده نیست. تنها یک «نه» که همه باید حول آن متحد شوند. تفاوت این شعار با شعار «جمهوری اسلامی آری یا نه؟» در چیست؟ تنها وجه مشترک این دو شعار جنبه سلبی آنان است. این شعار به شما می‌گوید چه چیزی را نمی‌خواهیم، ولی آنچه که باید بر جای آن بنشانیم در زمره «مجهولات» است و نباید به محتوای آن پرداخت. مردم ایران هشیارند و برای یافتن راه به سوی آینده از تجارب تاریخی خود می‌آموزند. آموخته‌اند که از دایره بسته مقایسه بین بد و بدتر پای خود را بیرون بگذارند، بدانند که سرنگونی صرف، گام گذاردن در یک راه تاریک و کوری است که انتهای آن روشنائی نیست. آنان خوب می‌دانند که معضلات و مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور زایده نظام سرمایه‌داری‌اند و بورژوازی منافع طبقاتی خویش را از طریق حاکمیت سیاسی خود در قالب یک نظام اسلامی به شکل جمهوری اعمال می‌کند. اینکه انصار و وارثان سلطنت به عناوین مختلف می‌کوشند تا نوع حکومت، یعنی «جمهوری» را عامل عمده و اساسی و مسبب اختلافات و شکاف طبقاتی، تقابل فقر و ثروت، عدم وجود دموکراسی و سلب آزادی و غیره... نشان دهند و مردم را یک گام به عقب برگردانند و آرای آنها را به نفع نظام سلطنتی جلب کنند، بر هیچکس پوشیده نیست و مردم ایران این را به خوبی تشخیص می‌دهند.

آن دسته از نیروهائی که جمهوری‌خواهی رضا پهلوی را به فال نیک گرفته‌اند و دست همکاری و مودت به سوی او دراز کرده‌اند، بدانند که بازگشت سلطنت در ایران با استقرار دموکراسی مباینت دارد. با بازگشت سلطنت از هر طریقی که به یقین با استیلای امپریالیسم آمریکا همراه خواهد بود، باید دیر یا زود با دموکراسی وداع گفت، چون اگر سلطنت بتواند با دموکراسی سازگار شود، نیروهای ملی و انقلابی ایران با استیلای امپریالیسم سازگار نمی‌شوند و مبارزه برای کسب آزادی و استقلال درمی‌گیرد و امپریالیسم ناچار است در آغاز طبقه کارگر و سازمان‌های صنفی و سیاسی او را همانند امروز، که توسط جمهوری اسلامی صورت گرفته است، درهم کوبد و سپس به سراغ نیروهای ملی دیگر برود. و چنین است که مردم ما بار دیگر با دیکتاتوری خونینی سر و کار خواهد داشت. موضوع روشن است: رضا پهلوی بدون یاری همه جانبه و استوار امپریالیسم امریکا به مقام سلطنت نخواهد رسید و پس از آنکه مقام خود را از دست امپریالیسم دریافت کرد، حاکمیت جامعه به دست امریکا خواهد افتاد که در اندیشه منافع و مصالح خویش در رقابت با حریفان خویش است. اما مردم ما و نیروهای انقلابی سلطه امپریالیسم را تحمل نخواهند کرد و برای دستیابی به آزادی و استقلال به مبارزه برخواهند خاست. دموکراسی در شرایط استیلای امپریالیسم امریکا، اگر هم مستقر شود، دوام نمی‌آورد و دیری نخواهد گذشت که دیکتاتوری جای آن را می‌گیرد. ما بارها تأکید کرده‌ایم و اینبار نیز موکداً تکرار میکنیم که بازگشت سلطنت در ایران در نهایت محو دموکراسی را به همراه خود می‌آورد. این تجربه تاریخ معاصر ایران است. سلطنت‌طلبان، که با الگوی سوئد، دانمارک، هلند و انگلستان در پی فریب مردم‌اند، دشمن آزادی و استقلال ایران‌اند ومانند روحانیت حاکم دشمنان سوگندخورده مردم‌اند.

نه به جمهوری اسلامی!

نه به حکومت سلطنتی!

نه به وابستگی به امپریالیسم!

آری به جمهوری مردمی، دمکراسی و عدالت اجتماعی!

 

نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 177 نشریه حزب کارایران فروردین 1400

www.toufan.org