در حاشیه قتل «علیرضا شیرمحمدعلی»

 

آیت‌الله خمینی هنگامی که صدور فرمان نخست وزیری بازرگان را صادر کرد، اظهار داشت که «در فقه اسلام قیام بر ضد حکومت الهی، قیام بر ضد خداست و قیام بر ضد خدا کفر است». خمینی با این حکم به آن کسانی که خیال می‌کردند در حکومت اسلامی دموکراسی می‌تواند جائی برای خود باز کند، جای شک و تردید نگذاشت. دموکراسی و حکومت اسلامی در یک جا نمی‌گنجند. حکومت اسلامی ودیعه الهی است و دموکراسی حکومت مردم. چگونه ممکن است به مردم اجازه و امکان داد که حکومت الهی را ساقط کنند و حکومت خود را به جای آن بنشانند؟ وقتی که حکومت «الهی» باشد هر آنچه که از دور یا نزدیک با آن ارتباط پیدا می‌کند، جنبه «تقدس» به خود می‌گیرد. عَلَم‌کردن مقدسات مذهبی آن شگردی است که با یاری آن می‌توان نفس هر گوینده‌ای را بُرید، قَلم هر نویسنده‌ای را شکست و آنان را روانه زندان کرد. منظور از مقدسات مذهبی چیست؟ حدود و ثغور آن در کجاست؟ هیچکس نمی‌داند، هیچ قانونی یا ضابطه‌ای در کار نیست. همه چیز وابسته به این است که چه مسأله‌ای را «اهانت به مقدسات» تشخیص دهند و آنگاه دستگاه قضائی کشور را به سراغ اهانت‌کننده می‌فرستند. تاریخ ۴۰ ساله حکومت الهی در ایران سرشار است از شواهدی مبنی بر زندان، شکنجه، اعدام و یا به قتل رساندن انبوهی از جوانان این سرزمین که برای دموکراسی و عدالت اجتماعی خونشان ریخته شد تا حکومت الهی برجا بماند.

اما آنچه که جمهوری اسلامی ایران نامیده می‌شود، یک نظام سرمایه‌داری است، خواه بر آن اقتصاد بازار مسلط باشد یا واحدهای تولیدی که در مالکیت دولت یا تعاونی‌ها باشد. نظام اقتصادی - اجتماعی ایران در خطوط اصلی و اساسی خود با دیگر نظام‌های سرمایه‌داری تفاوتی ندارد. در ایران نیز نیروهای نظامی و انتظامی، قوه قضائیه و زندان‌های تاریک حافظ و نگهبان طبقه حاکم بر سریر قدرت است. نقش این نیروها، اگر از شدّت عمل آنها بگذریم، در همه جا یکسان است. بنابر این ما در ایران با یک نظام سرمایه‌داری مسخ‌شده یا در اصطلاح امروزی «وحشی» روبرو هستیم. آنچه که جمهوری اسلامی ایران را از دیگر نظام‌های سیاسی بورژوائی متمایز می‌کند، اسلام است که آنرا به زور به نظام اقتصادی - اجتماعی ایران چسبانده‌اند، فقط به خاطر حفظ و تحکیم قدرت سیاسی و توسعه طلبی بورژوازی اسلام پناه ایران است. از اینرو مبارزات مردم ایران دو سوی این نظام را نشانه رفته است. از یکسوی تحمیل دموکراسی و عدالت اجتماعی به حکومت الهی و بی‌توجه‌ای و نادیده انگاشتن احکام مبتنی بر شریعت آن و از سوی دیگر علیه نظام نئولیبرالیسم اسلامی، علیه اجحافات صاحبان سرمایه در قبال طبقه کارگر و دیگر اقشار زحمتکش جامعه.

در این میان نسل جوان برآمده از انقلاب ۵۷ قیام نموده است و به انحاء مختلف مخالفت و انزجار خود را از حکومت الهی و نظم مبتنی بر بازار به نمایش می‌گذارد. جدیدترین نمونه آن علیرضا شیرمحمدعلی است که او را به جرم «توهین به مقدسات»، «توهین به خمینی»، «توهین به خامنه‌ای» و «تبلیغ علیه نظام» به ۸ سال حبس تعزیری محکوم کردند و نهایتاً او را در زندان تعمداً به قتل رساندند. قتل علیرضا شیرمحمدعلی ۲۱ ساله، پیامی روشن به نسل جوان ایران است که مبادا اندیشه عدم تبعیت از فرمان الهی را در سر به‌پرورانید، زیرا که حکومت اسلامی، حکومتی است جاودانه و به هیچ عنوانی نمی‌توان و نباید درصدد سقوط آن برآمد! او در نامه آخر خود اظهار داشته بود که «ما به خاطر حق‌طلبی راهی زندان شده‌ایم نه قاتل بوده‌ایم نه غارتگر» از اینرو با اعلام اعتصاب غذای ۳۴ روزه خواستار اجرای «اصل تفکیک جرایم» شده بود و تقاضا کرده بود که او را به زندان دیگری مانند اوین انتقال دهند که این درخواست با بی‌توجهی مسئولین زندان روبرو شد. تأکید بر این نکته ضروریست که مرگ زندانیان سیاسی در ایران سابقه‌ای طولانی دارد و تاکنون به مجازات عوامل آن نیز منتهی نشده است. این تنها علیرضا شیرمحمدعلی نیست که اینچنین مشکوک به قتل میرسد. «وحيد صيادي نصيري»، فعال مدنی و زندانی سیاسی در نتیجه بی‌توجهی مقامات زندان، در بیمارستان جانش را از دست داد. پیش از این نیز «هدی رضازاده صابر»، فعال ملی ـ مذهبی، پژوهشگر، روزنامه‌نگار و زندانی سیاسی در راه انتقال به بیمارستان جان باخت. چنین قتل‌ها و مرگ‌های مشکوک باعث می‌شود تا انگشت اتهام به درستی به سوی حاکمیت نشانه‌ رود.

جامعه پرتلاطم ما نسبت به کشتار زندانیان سیاسی بسیار حساس شده است و این حساسیت و دل‌نگرانی از وضعیت فرزندان دربندشان کاملاً موجه و قابل فهم است. حزب ما به حق نگران جان و امنیت زندانیان سیاسی است. ما به انتقال سپیده قُلیان به زندان قرچک ورامین مشکوکیم و یا به ادامه وضعیت «اسماعیل بخشی»، «ندا ناجی»، «مرضیه امیری»، «عاطفه رنگریز»، «کیوان صمیمی»، «امیر امیرقلی»، «امیرحسین محمدی فر» و «ساناز الهیاری» جزء دستگیرشدگان اول ماه مه، اعتراضات هفت تپه و یا از اعضای هیئت تحریریه «نشریه گام» به شدت نگرانیم. ما همچنین به وضعیت فعالان صنفی دربند با دیده نگران می‌نگریم: جان «محمد حبیبی»، «اسماعیل عبدی»، «محمود بهشتی لنگرودی»، «عبدالرضا قنبری»، «روح‌الله مردانی»، «محمد علی زحمتکش»، «نسرین ستوده»، «محمد نجفی»، «امیرسالار داوودی»، «نرگس محمدی» و صدها فعال سیاسی دیگر که در زندان‌اند، بازیچه هوا و هوس مُشتی از مقامات امنیتی رژیم شده است. صدای حق‌طلب آنها باشیم و نقشه‌های شوم مقامات امنیتی و قضائی را افشاء کنیم. نباید اجازه داد تا مرگ‌ها و قتل‌های مشکوک در زندان‌ها ادامه یابد.حزب کار ایران (توفان) قتل عامدانه و دردناک این جوان دلیر را قویا محکوم میکند وبه خانوادۀ داغدار او تسلیت می‌گوید.

 

نقل از توفان الکترونیکی شماره 156 تیرماه 1398 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

www.toufan.org

https://t.me/totoufan

به كانال تلگرام توفان بپیوندید