مقالات توفان الکترونیکی شماره 119 نشریه الکترونیکی حزب کارایران خرداد ماه 1395

www.toufan.org

****

احکام بربرمنشانه شلاق علیه کارگران آق دره، شرم آور است وبی پاسخ نمی ماند

دراواخر ماه گذشته بازهم رژیم سرمایه داری وجنایتکار جمهوری اسلامی احکام ارتجاعی پرداخت جزای نقدی وشلاق علیه ۱۷ کارگر شریف وزحمتکش معدن طلای "آق دره" تکاب از استان آذربایجان غربی که توسط شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری تکاب و شعبه تجدید نظر استان آذربایجان غربی صادر شده بود را به اجرا گذاشت. قابل ذکراست که این کارگران که تعدادشان ۳۵۰  نفر بوده  دردی ماه سال ۱۳۹۳ توسط شرکت پویا زرکان ،پیمانکار اصلی معدن با پایان یافتن قراردادهایشان از شرکت اخراج شده بودند، روز ششم دی ماه مقابل شرکت دست به تجمع اعتراضی می زنند که  مأموران مزدورحراست شرکت به کارگران معترض یورش می برند و در پایان کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش وتخریب علیه ۱۷ نفر از کارگران اعلام جرم کرده است.درهمین رابطه به گزارش ایلنا  ۵ خرداد ماه ۱۳۹۵ ،وحید یاری که در جریان رسیدگی قضایی به پرونده‌ این ۱۷ کارگر وکالت آنها را برعهده داشته است،چنین اظهار داشت : "این کارگران براساس دو پرونده‌ قضایی که به صورت جداگانه علیه آنها تشکیل شده بود، به ترتیب در شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری در شهر تکاب و شعبه ۱۰ تجدید نظر استان آذربایجان غربی محاکمه شدند. در مجموع متهمان این پرونده به تحمل مجازات تعزیری حبس، پرداخت جزای نقدی و تحمل ضربات شلاق محکوم شده بودند که در نهایت با اعلام گذشت شاکی و استفاده از فرصت عفو مقام قضایی، مجازات حبس تمامی کارگران مورد نظر لغو شد و مجازات پرداخت جزای نقدی و تحمل ضربات شلاق در مورد هرکدام از متهمان به اجرا درآمد. در پرونده نخست که بصورت مشترک با شکایت شرکت پویا زرکان در مقام کارفرما و یکی از نگهبانان شرکت علیه هشت نفر از کارگران فصلی معدن تشکیل شده بود این هشت نفر به اتهام «ممانعت و بازداشتن مردم از انجام کسب و کار با ایجاد هیاهو و جنجال»، «توهین به نگهبان شرکت»، «تخریب لباس و توقیف غیر قانونی نگهبان» و «تخریت عمدی تابلوی شرکت» مورد محاکمه قرار گرفتند و براساس رای دادگاه بدوی تمامی این افراد مجرم شناخته شدند. بر این اساس هرکدام از متهمان ردیف اول تا پنجم به تحمل ۱۵۰ ضربه شلاق و ۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۰۰ ضربه شلاق و ۳۷ ماه حبس تعزیری تقلیل پیدا کرد."

چنین شیوه های ضد بشری و بیشرمانه ای نه اولین بار است ونه آخرین آن خواهد بود. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که  مجری اوامر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است  با توسل به خشن ترین شیوه های ممکن کارگران را سرکوب میکند وحامی بی چون وچرای کلان سرمایه داران ورانتخواران ایران است.همین سه سال پیش بود که  شعبه ۱۰۳ دادگاه عمومی (جزایی) بندر امام خمینی چهار کارگر شریف پتروشیمی رازی را به شش ماه حبس و پنجاه ضربه شلاق محکوم کرده بود.این گونه اقدامات  “داعشی”وبربرمنشانه که بیش از سه دهه است درایران ادامه دارد درپی شکایت مدیر عامل شرکت ها درقالب  اتهام  به «اخلال در نظم» و «توهین و تهدید» صادر میشوند .گرسنگی دادن کارگران و خانواده های آنها  و ایجاد رعب ووحشت یکی از شیوه های شناخته شده رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی است که بطور سیستماتیک اجرا میشوند. رژیم جمهوری اسلامی هرروز فعالین کارگری را به بند می کشد . گناه آنها تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری، بهبود وضعیت معیشتی، اضافه دستمزد ، امنیت شغلی و حقوق معوقه است. گناه آنها خم نشدن در مقابل فشار و تهدید رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی است که مردم در کوچه و خیابان از دزدی های میلیاردی سران فاسد آن سخن می گویند و...

 

 رژیم سرمایه داری اسلامی حاکم  که پاسخ نان و آزادی را با شلاق میدهد مذبوحانه میکوشد با نشان دادن مشت آهنین مانع گسترش اعتراضات کارگری گردد تا به خیال خود تا ابد بر خرمراد سوارباشد وبه غارت وجپاول ثروت جامعه ادامه دهد.غافل ازاینکه رژیم اسلامی هر اندازه بیشتر سرکوب کند وبه توهین وتحقیر کارگران این ثروت آفرینان جامعه بپردازد به همان اندازه انقلاب آتی ایران خونین تر وقهرآمیز ترخواهد بود و رژیم ملایان سرنوشتی بهتر ازسرنوشت رژیم خودفروخته پهلوی نخواهند داشت.کارگران ایران راهی جزاتحاد و تشکل  و اتکا به نیروی خویش  وایستادگی درمقابل بربریت نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی ندارند.

کارگران ایران حق دارند که برای حقوقی که از آن محروم شده اند مبارزه کنند، دست به اعتصاب وتحصن بزنند ،تشکلهای مستقل خود را ایجاد نمایند ودرمقابل کارفرمایان زالوصف بایستند واز حقوق حقه شان دفاع نمایند.

حزب کارایران (توفان) حکم ارتجاعی وضد انسانی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی  وشلاق علیه ۱۷ کارگر شریف ایران را بشدت محکوم میکند و ایقان دارد که کارگران ایران با اتحاد وتشکل ومقاومت یکپارچه وبا حمایت احزاب وسازمانهای مترقی بین المللی پاسخ شایسته ای به اقدامات جنون آمیزداعشیان حاکم خواهند داد. حزب ما رفقای احزاب وسازمانهای کمونیستی بین المللی برادر را به کارزار درمحکومیت واعتراض به اقدامات ضد انسانی جمهوری اسلامی وهمبستگی با کارگران و زحمتکشان ایران فرا می خواند.

***

نئولیبرالیسم، مظهر فقر وگرسنگی وفاشیسم

نئولیبرالیسم، سیاست جهانی سازی سرمایه در همه جهان است. نئولیبرالها می کوشند که حقوق ملل را از بین برده و مرزهای جغرافیایی را نابود ساخته و با پرچم "مدرنیسم"، "حمایت از حقوق بشر"، "جامعه باز"، "انقلابات مخملی"، "سازمانهای فمینیستی و غیر دولتی مشکوک"، هجوم  ایدئولوژیکی خویش را توجیه کرده، به شستشوی مغزی پرداخته، عوامل روشنفکر آموزش دیده خویش را، بالا کشیده به میکروفون های تبلیغاتی بچسبانند، تا جوامع بشری را به عقب باز گردانند و آنها را از هر نظر در چنگال خود اسیر سازند تا سرمایه از خون ملتها رنگ بگیرد و حجیمتر گردد. حقوقدانان و اندیشمندان امپریالیستها از طریق ابزارِ اِعمال قدرتهای استعماری، نظیر بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و یا مناطق آزاد تجاری، قراردادهای استعماری و چپاولگرانه و ریاضت اقتصادی را به کشورها و ملل جهان تحمیل می کنند که شرط اساسی آن ایجاد محیطی از ترس، فقر، بیکاری، بی قانونی، فقدان امنیت و نیازمند است، تا در این بستر هولناک بتوانند انسانهای مورد نظر خود و نیروی کار آماده به خدمت اجباری و برده وار را به کار گیرند و تحت هر شرایطی له و لورده نمایند. آنها در سیاست نئولیبرالی راهبردی خویش، نخست این کشورها را با جنگ و تجاوز نظامی، بمباران صنایع کلیدی و حیاتی آنها، محاصره اقتصادی بربرمنشانه وغیر قانونی، کودتا و خرابکاری در تولید و تقویت تروریسم بیرحم و وحشی بین المللیِ دست پرورده امپریالیسم، به قعر بیچارگی و نیاز می کشانند و شرایط را برای فاجعه اصلی که سطه سیاستهای نئولیبرالی است، آماده می گردانند. شرکتهای بزرگ امپریالیستی با سرمایه های کلان به ممالک در حال توسعه و یا فاقد سرمایه های کلان تجاوز می کنند و بازار اقتصاد آنها را در یَدِ قدرت خویش می گیرند. در اقدام نخست همه خدمات رفاهی دولتی را که محصول ده ها سال مبارزه مردم و بویژه طبقه کارگر و احزاب کمونیستی بوده است به تدریج به بهانه اینکه دولتها، کارفرمای خوبی نیستند و قادر نیستند تولید را با سود دهی و به صورت اقتصادی به پیش برند، از نقش دولت در اقتصاد می کاهند و دست مردم را از همه جا کوتاه می کنند، تا آنها ملجاء و ماوایی نداشته باشند که خود را به آن بیاویزند و جان و مال و ناموس آنها در دست سرمایه های کلان جهانی قرار می گیرد. دولتهای فاسد و بخشی از سرمایه داری کمپرداور و خود فروخته با یاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به همکاری با سرمایه های خارجی پرداخته و تمام شرایطی را که این ابزار بین المللی استعماری و استثماری به کشورها تحمیل می کنند، می پذیرند. سیاست خصوصی سازی توسط این دولتها و تحت فشار ابزارهای استعماری جهانی و نوکران داخلی آنها، ثروتهای عمومی مردم، که با مالیات و دسترنج و کار آنها در طی قرنها پدید آمده است را، به بهای نازل، خصوصی می کنند و در دست سرمایه های خارجی قرار می دهند تا هر طور که می خواهند بر اساس شرایط قراردادهای استعماری تحمیلی به کشورها، از آنها سوء استفاده نمایند. سیاست نئولیبرالی که سیاست فاجعه در زیر پرچم "آزادی و دموکراسی و جامعه باز" است، در درجه نخست با اِعمال استبداد و سرکوب مقاومت مردم و برچیدن حداقل حقوق دموکراتیک آغاز می شود. شرط کسب سود بیشتر سرمایه که در قراردادها تضمین شده است، چلاندن بیشتر جامعه و غارت کردن تمام منابع و امکانات مادی و معنوی و دستآوردهای تاریخی مردم این کشورهاست. سرمایه های امپریالیستی تحت لوای نئولیبرالیسم، مانند قوای اشغالگر شبیه مور و ملخ از مرزهای برچیده شده جغرافیائی و گمرکی سرازیر می شوند، و بولدزروار همه چیز را به زیر گرفته و له می نمایند. دولتهای "ملی" و "بومی" این ممالک به کارگزار رسمی امپریالیستها بدل می شوند. در این "جامعه باز" برای امپریالیستها، کارگران و زحمتکشان و قشر عظیم خرده بورژوازی و حتی بخشی از سرمایه داری ملی فاقد هر گونه حقوق هستند و باید از منافع خویش در خدمت منافع سرمایه داری کلانِ خارجی چشم بپوشند و جامعه استبدادی و "باز" را بپذیرند. طبیعتا این وضعیت به مقاومت منجر شده موجی از مبارزه ضد امپریالیستی و دموکراتیک علیه غارتگران جهانی ایجاد خواهد کرد.

شرکتهای کلان "دموکرات" سرمایه داری، برای کسب حداکثر سود باید حداکثر فشار را با کمک پلیس و یاری سازمانهای امنیتی دول کارگزار فراهم آورند و حقوق دموکراتیک مردم را از میان ببرند، تا بتوانند بدون "مزاحمت" به غارت خود ادامه دهند. ایجاد فضای بسته و نابودی اخلاقیاتِ جامعه و تقویت منش فردی و تحریک مردم علیه یکدیگر، از مولفه های سیاست نئولیبرالی امپریالیستی و متضمن کسب سود حداکثر در شرایط ایدآل برای آنهاست. به این ترتیب رنگ جامعه تغییر می کند، بربریت جای انسانیت را بتدریج می گیرد. قانون به سطل زباله افکنده می شود و قوانینی به تصویب مجالس فرمایشی می رسند که شرایط غارت را بهبود بخشند.

اجازه استراحت بین کار به کارگران نمی دهند و مانع می شوند که کارگران برای تامین منافع حرفه ای خود به ایجاد تشکلهای صنفی در محل کار دست زنند و طالب حق مشاوره شوند. سرمایه داران همواره از افزایش حقوق کارگران ممانعت کرده و در واقع با افت روزانه ارزش پول در اثر هزینه های دولتی غیر تولیدی نظیر سرمایه گذاری در تسلیحات یا در قمارخانه بورس، از ارزش قدرت خرید کارگران می کاهند و با افزایش بهای مواد اولیه همیشه آنها را نیازمند و وابسته به حفظ شغل خود در تحت بدترین شرایط مجبور می کنند. مبارزه برای افزایش دستمزد یک مبارزه دایمی با سرمایه داران از بدو پیدایش سرمایه داری است. زیرا سرمایه داران تنها از طریق کسب اضافه ارزش و بهره کشی از نیروی کار قادرند بر ثروت خویش بیفزایند. سرمایه داران با ایجاد بیکاری در میان کارگران تلاش کرده رقابت ناسالم برای تنازع بقاء را در میان آنها تشدید کرده به همبستگی آنها صدمه زده و با اشاره به حضور میلیونها کارگر بیکار و کارگران خارجی با ایجاد ترس از آینده مانع افزایش حقوق کارگران شوند. به این ترتیب آنها سطح دستمزدها را پائین نگهمیدارند، حتی از پرداخت حقوق آنها سر باز می زنند، مقررات کاری را زیر پا می گذارند، کارگران را از حقوق بیکاری و درمانی و ایمنی با هزاران دوز و کلک حقوقی محروم کرده و با انعقاد قراردادهای اسارت آور بیاری اتحادیه های کارگری فرمایشی در چنگ خود گرفته، خونشان را می مکند. زندانها از کارگرانی که برای حقوق عقب مانده خویش به اعتصاب "وحشی" دست زده اند پر می شود. شیشه عمر کارگران در ید نامحدود سرمایه داران به منزله طبقه قرار می گیرد و دولتهای کارگزار باید بر این بیعدالتی و

وحشیگری نظارت کامل داشته باشند تا اوضاع به ضرر طبقه سرمایه داران، رو به وخامت نرفته و اساس سامان سرمایه گذاری آنها مورد تهدید قرار نگیرد. جهانی شدن سرمایه و سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی که با تهاجم ایدئولوژیک و لشگر آموزش دیده تکنوکراتهای وابسته به امپریالیسم، ولی با تابعیت بومی، آغاز می شود، یک لشگر کشی تجاوزکارانه اقتصادی است تا جبر غیر اقتصادی را در پس تئوریهای گمراه کننده، بپوشاند

***.

پنجمین کنگره حزب کار ایران(توفان) با موفقیت برگزار شد

در ماه اردیبهشت در سال 1395، پنجمین کنگره حزب کار ایران(توفان) با حضور هیاتهای نمایندگی در شرایط مخفی برگزار شد. این بار در این کنگره رفقائی حضور داشتند که بعد از وحدت با حزب کار ایران(توفان) برای نخستین بار در این کنگره شرکت کرده و به بارآوری این کنگره می افزودند.

کنگره با یک دقیقه سکوت در احترام به جانباختگان توفانی و همه شهدای راه آزادی و استقلال ایران و رهروان راه سوسیالیسم آغاز به کار کرد.

حزب کار ایران(توفان) خاطر نشان ساخت که حزب ما وارث سنتهای جنبش کمونیستی ایران از آغاز فعالیت حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران تا موقعی که به مارکسیم لنینیسم وفادار بود، سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان تا به امروز می باشد و این حزب ماست که در آشفته فکری کنونیِ رایج میان فعالان کارگری و روشنفکریِ مدعی اعتقاد به سوسیالیسم، پرچم مارکسیسم لنینیسم را به دوش می کشد و از دستآوردهای عظیم سوسیالیسم در شوروی دوران لنین و استالین به حمایت بر می خیزد. کنگره حزب ما با این روحیه و عشق عمیق نسبت به سوسیالیسم و رهروان راه آن، کار خویش را آغاز نمود. در همین رابطه حزب ما لازم دانست از مبارزه کمونیستی و جسورانه رفیق نیما کوهبنایی در ایران تجلیل کند و از درگذشت زودرس و غیر قابل انتظار وی ابراز تاسف نماید و آنرا ضایعه ای برای جنبش کمونیستی ایران ارزیابی نماید. حضور این رفیق جوان با دانش کمونیستی و اعتقاد عمیق به مارکسیسم لنینیسم در میان نسل جوانِ بعد از انقلاب ارزش ویژه ای داشت که با تاسف مانند غنچه ناشگفته ای پژمرد. مسلما جنبش کمونیستی مارکسیستی لنینیستی ایران فرزندان جسور و معتقد خویش را مجددا به بار می آورد و به جنبش کمونیستی تقدیم می کند.

حزب کار ایران(توفان) به دانش مبارزه طبقاتی اعتماد عمیق دارد و به همین جهت هرگز به افسانه ی "تئوری های بورژوائی آزادی های بی قید و شرط" دل نمی بندد و به دموکراسی بورژوازیِ تروریسم دولتیِ دول ممالک امپریالیستی، ذره ای اعتماد ندارد. به این جهت کنگره در شرایط مخفی و با تمام  الزامات یک مبارزه مخفی، با تدارک یکساله برگزار گردید.

سالن کنگره با پرچم حزب کار ایران (توفان) همراه با تصاویری از رهبران بلامنازع جنبش کمونیستی: مارکس، انگلس، لنین، استالین  و دو تصویر از بنیانگذاران "سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان" رفقا احمد قاسمی و دکتر غلامحسین فروتن، دو تن از رهبران حزب توده ایران که در مبارزه با رویزیونیسم، پرچم مبارزه با دشمنان کمونیسم را برافراشتند و تمام تحولات تکامل شوروی رویزیونیستی را تا به امروز پیشگوئی کردند، مزین شده بود.

 

هیات مرکزی حزب کار ایران در سالهای گذشته شاهد شتاب در تحولات و رویدادهای ایران و جهان بود و می بایست اشکال مناسبی را برای ایجاد وحدت اندیشه و عمل در تمام صفوف حزب پیدا نموده و با توجه به حجم کار و سرعت این تحولات با ابتکارات جدید، راه های عملی برای اِعمال رهبری کمونیستی حزبی پیدا نماید. در این راستا قبل از برگزاری کنگره چندین سمینار و نشست وسیع پلنوم کمیته مرکزی برگزار شد که در این نشستها نه تنها اوضاع  و رویدادهای ایران و جهان به بحث گذارده شد، بلکه طرح ها و پیشنهادات هیات مرکزی برای آینده و تبادل نظر با رفقای حزبی مطرح می گردید. در همین برخوردهای رفیقانه و حزبی معلوم می شد در چه زمینه هائی، عدم وحدت نظر وجود دارد و نیاز به بحثهای تئوریک و پژوهشی در این عرصه ها، احساس می شود. حزب ما دموکراسی پرولتری را در شرایط مخفی به بهترین وجهی به اجراء می گذارد. یکسال قبل از کنگره پنجم، رهبری حزب، رئوس مهم بحثهای کنگره را به میان رفقا برد و سپس این مسایل را تا سه ماه قبل از کنگره در اختیار همه رفقا برای بحث و اظهار نظر قطعی با تعیین مهلت زمانی تصیم گیری قرار داد. هیات مرکزی بر این نظر بود که نمایندگان باید نسبت به همه اسناد کنگره: گزارشهای سیاسی، قطعنامه ها، پیام ها و... از قبل آمادگی داشته باشند و به اظهار نظر در مورد آنها، در قبل از کنگره بپردازند. کنگره نمی تواند وظیفه سمینار حزبی را به عهده بگیرد. این است که تا قبل از کنگره باید همه نظریات مدون شده و اسناد موافق و مخالف به کنگره برای اعلام تصمیم نهائی ارائه شود. کنگره فقط در مورد مسایل مورد اختلاف به بحث، تبادل نظر و اعلام رای نهائی می پردازد. در مورد سایر مطالبی که بر سر آن قبل از کنگره توافق کامل وجود داشته است، فقط با رای خویش اظهار نظر می کند. با توسل به این روش از حجم کار کنگره کاسته شده، بحث و تبادل نظر در مورد مسایل در قبل از کنگره صورت پذیرفته و کنگره تنها در مورد گزارشهائی از هیات مرکزی اظهار نظر می کند که انتشار قبلی آن به صورت رسمی حتی در درون حزب بلامانع بوده است و جنبه پنهانی آن حتی بعد از کنگره نیز باید حفظ شود.

کنگره در تحت این شرایط به گزارش فعالیتهای هیات مرکزی و طرحهای پیشنهادی این رفقا گوش فراداد. کنگره به اتفاق آراء گزارش های سیاسی هیات مرکزی را که به تدریج در ارگان حزبی منتشر خواهد شد و به صورت جزوه ای جداگانه نیز در تارنمای حزب کار ایران(توفان) نصب خواهد گردید، به تصویب رسانید. تنها در مورد یک قطعنامه مطروحه از جانب هیات مرکزی که در قبل از کنگره نیز بر سر آن به عنوان موافق و مخالف بحث شده بود، پس از بحثهای فراوان نتوانست به اتفاق آراء نایل آید، این قطعنامه با اکثریت قابل توجه نمایندگان کنگره حزبی به تصویب رسید. پس از پایان گزارشها برای عملکرد چند ساله هیات مرکزی در این مدت رای گیری شد و کنگره به اتفاق آراء گزارش کار این رفقا را در این فاصله به تصویب رسانید.

کنگره سپس به بحث و تبادل نظر در مورد پیشنهادات رفقای سابق هیات مرکزی برای کار آینده حزب دست زد و آنها را نیز همراه با پیشنهادات جدیدی نیز به تصویب رسانید. کنگره به انتخاب هیات مرکزی جدید دست زد و بعد از چند روز کار مدام و خستگی ناپذیر با خواندن سرود انترناسیونال به کار خود پایان داد.

برای کنگره حزبی بیش از 11 پیام از رفقا احزاب برادر رسیده بود که چندین پیام رفقای احزاب برادر در کنگره قرائت گردید و مورد استقبال رفقای نماینده قرار گرفت. سایر پیامهای رفقای احزاب برادر به فارسی برگردانده شده و در ارگان حزب به چاپ می رسد.

بر گرفته از توفان شـماره 195خرداد ماه  1395ـ ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

****

امپریالیسم آمریکا ومتحدین جنایتکارش مسببین اصلی فجایع کنونی درعراقند

کشتار اخیر مردم بیگناه ومصیبت دیده مردم عراق دربغداد وسایر شهرها( انفجار اول که صبح چهارشنبه در بغداد رخ داد، دو انفجار دیگری مناطق مختلف این شهر را به لرزه در آورده که 22 نفر در آنها جان باختند.در مجموع تعداد قربانیان انفجارات روز چهارشنبه در بغداد از ٩٠ نفر فراتر رفته و 140 نفر زخمی شدند.به گزارش خبرگزاری عراق، صبح چهارشنبه یک خودروی بمب گذاری شده در بازاری در منطقه شیعه نشین مدینه الصدر در بغداد منفجر شد که 64 نفر در این حادثه کشته و 87 نفر زخمی شدند. .....داعش مسولیت این کشتار را به عهده گرفته است) محصول تجاوز و جنگ غیرقانونی است که در قالب "جبهه ائتلاف" به رهبری امپریالیسم آمریکا و بریتانیا علیه عراق آغاز گردید که بدرستی با تعریف دادگاه نورنبرگ همخوانی دارد و یک جنایت علیه بشریت و صلح وحقوق بشر است. متجاوزین وعاملین یک چنین جنگی باید در یک دادگاه بین المللی بخاطر عملکرد بربرمنشانه و تروریستی خود محاکمه شوند و به حقوق قربانیان این تجاوز پاسخ گویند.

سیزده سال اشغال ضد بشری عراق، کشور را به ورطه نابودی کشانید، روند فرقه گرائی سیاسی تحت دکترین" پائول برومر" که برخلاف تمام قوانین بین المللی بود، مولود سیاستهای امپریالیسم آمریکا ودست نشاندگان داخلی آنهاست .

عراق امروزآئینه تمام عیاری از درهم ریختگی در تمام عرصه های خدماتی وسیاسی واجتماعی توام با نقض سیستماتیک حقوق بشر و ازجمله حق زیستن است. علیرغم عقب نشینی نیروهای نظامی از خاک کشوردر اواخر سال 2011، عراق هنوز آزاد نشده است. عراق همچنان در چنگال دستگاه مخوف آمریکا ومزدوران داعشی و حکومت مرکزی فرقه گرا و اقلیم کردستان به رهبری بارزانی گرفتا است .عراق عملن به چند قسمت تقسیم شده است و امپریالیسم آمریکا با دامن زدن به جنگ فرقه گرایانه و خشونت، زندگی مردم عراق را به خطر انداخته است. تا زمانیکه مردم عراق در وحدت و یکپارچگی; کنترل کامل کشورشان را در دست نداشته باشند، فضایی برای نظارت دمکراتیک در کشور باقی نمی ماند. فساد دولتی و نقض حقوق بشر درسایه حضور امپریالیسم آمریکا و تروریستهای وارداتی داعشی ودخالت ایران واسراییل و عربستان وترکیه و سایر نیروهای محلی ادامه خواهد یافت ومسبب اصلی این نابسامانی دولت امپریالیستی آمریکا ومتحدین جنایتکارش هستند.

- شرط کامل پایان اشغال عراق این است که تمامی قوای نظامی خارجی و مشاورین غیر نظامی، نیروهای امنیتی و مستخدمین قراردادی و سربازان مزدور خاک عراق را ترک کنند و تمامی پیمانهای دراز مدت، شالوده سیاسی و قوانینی که تحت اشغال کشور به اجرا در امدند و در تضاد با عهد نامه ژنو می باشند، ملغا گردند.


-وحدت ویکپارچگی عراق باید مورد حمایت همه خلقهای منطقه و دول جهان قرارگیرد و هرگونه تلاش خارجی برای تجزیه کشور باید محکوم ومردود اعلام شود. تنها درچنین صورتی است که می توان به بنای یک نظام مستقل ودمکراتیک درعراق امید واربود وتوطئه امپریالیسم درتجزیه این کشور را خنثا ساخت.تمام احزاب ورهبران مذهبی وغیر مذهبی عراقی همدست جرج دبلیو بوش که به تجاوز عراق مهر تایید زدند، دراین جنایات هولناک کنونی سهیمند وباید دریک دادگاه مردمی محاکمه ومجازات شوند. عراق محصول

 

تجاوزمستقیم آمریکا است وداعش نقش کمکی وپیاده نظام ونیابتی این ابرجنایتکار جهانی را درعراق وسوریه ولیبی....... ایفا میکند. در زیر به گوشه کوچکی از کتاب دکترین شوک اثر درخشان نائومی کلاین درمورد فجایع عراق اشاره میکنیم تا علل این فاجعه بیشترروشن شود:

"آزمايشگاه پنجم، عراق":

سومين كشور داراي ذخيره‌ي نفتي جهان به بهانه‌ي فروش تسليحات اتمي و شيميايي مورد حمله واقع شد. دكترين شوك و بهت به كار انداخته شد و در روز حمله كه موسوم به روز "آ" بود در عرض چند دقيقه بين از 300 تا 400 موشك كروز به سمت بغداد شليك شد؛ ركوردي جديد در بمباران و حجم آتش روي يك منطقه‌ي خاص، در كل تاريخ جنگ جهان. راهنماي كوبارك، به شكل سنگيني روي سر عراقيان سايه افكند و در اولين دقايق شروع بمباران، مردم عراق، دچار نوعي محروميت حسي شدند و در عرض 5 روز همه چيز خود را از دست دادند. دكترين شوك در عراق، به سه روش پياده‌سازي شد. جنگ، شوك اقتصادي و عمليات‌هاي شكنجه و فشار بر مردم. در يك حركت بي‌سابقه كل كشور عراق به يك منطقه‌ي آزاد تجاري تبديل شد و براي آگاهان به مسائل اقتصادي، نيازي به يادآوري نيست كه اين عمل آمريكا در عراق، باعث چپاول سرمايه‌هاي اين كشور توسط شركت‌هاي آمريكايي و بين‌المللي شد. فريدمن برنامه‌اي ارائه داد و طي اجراي آن 500 هزار نفر از كارمندان دولت از كار بركنار شدند. جرج بوش، اين طرح‌ را بزرگ‌ترين تعهد كشورش بعد از طرح مارشال ناميد. اما آنچه كه در عمل ديده شد اين بود كه تمام پول‌هايي كه براي بازسازي عراق در نظر گرفته شده بود تماما به شركت‌هاي آمريكايي مي‌رسيد.

براي شركت‌هاي آموزشي كه كار تعيين محتواي كتاب‌هاي درسي را در دست داشتند، بيش از 100 ميليون دلار و براي زيرساخت‌هاي بازار آزاد مجموعا 240 ميليون دلار هزينه شد. حتي پول‌هاي عراقي در خارج از كشور چاپ مي‌شد و بسياري از شركت‌ها هم مبالغي ميلياردي را دريافت مي‌كردند.برخلاف همه‌ي آشوب‌هاي موجود در عراق، كپيتاليزم ناب به خوبي درحال اجرا بود و خرابي‌هاي ناشي از آشوب هم فرصتي مي‌شد براي سلطه‌ي اقتصادي بيشتر. يكي از بزرگ‌ترين پيمان‌كاران امنيتي اين جنگ، شركت بلك‌واتر بود كه عظيم‌ترين بودجه‌هاي نظامي را از ايالات متحده دريافت مي‌كرد. عراق مانند بيماران دكتر كامرون به يك بيمار رواني و خشونت‌طلب تبديل شده بود. يك و نيم ميليون نفر كشته و حدود 10 ميليون نفر آواره نتيجه‌ي درمان به سبك كامرون- فريدمن شده بود. "

***

تحریف تاریخ  ودفاع از فاشیسم در قالب مسابقه موسیقی یوروویژن

خواننده اوکراینی سوزانا جماله برنده مسابقه موسیقی یوروویژن سال ۲۰۱۶ میلادی اعلام شد. فینال این مسابقه با شرکت نمایندگان ۲۶ کشور شنبه شب (۱۴ مه/ ۲۵ اردیبهشت) در استکهلم، پایتخت سوئد برگزار گردید. ۲۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان نظاره‌گر یوروویژن ۲۰۱۶  این مسابقه موسیقی بی محتوابودند.  در حالی که روسیه بیشترین آراء مردم را  داشت وتمام پیش بینی های  کارشناسان موسیقی، خواننده روسی و یا خواننده استرالیایی را پیروز این مسابقه می دانستند  ، خواننده اوکراینی در کمال تعجب وحیرت میلیونها نفر از ببینندگان  این مسابقه موسیقی اروپایی، سوزانا جماله با تفاوتی فاحش بیشترین آرای هئیت داوران درکمیته یوروویژن ۲۰۱۶ را کسب کرد وبرنده این داستان اعلام شد. سوزانا جمال‌الدینوا که نام هنری جماله را برای خود برگزیده است، با ترانه‌ "۱۹۴۴" در این مسابقه شرکت کرده بود. موضوع این ترانه اخراج تاتارها از شبه‌جزیره کریمه در شرق اوکراین به دستوراتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تحت رهبری استالین در جریان جهانی دوم بود. این ترانه از همان آغازبخاطر مضمون سیاسی و جهت گیری سیاسی اش در دفاع از رژیم اوکراین و دشمنی با روسیه  در مسابقه یوروویژن مورد مناقشه بود.

برگزار کنندگان کمیته یوروویژن هر سال با تاکید و اشاره به موازین این شوی موسیقی ابراز می دارند که پیام‌های سیاسی وطرح اختلافات قومی وملی ومذهبی جایی در این مسابقه ندارد وممنوع اعلام گردیده است . گفته شده است  که حتا ترانه‌هایی که به موضوعات ابتدائی سیاسی جاری به عنوان مثال بحران جزیره کریمه می‌پردازند، در یوروویژن پذیرفته نمی‌شوند.

اما علیرغم این هیئت اوکراینی با این استدلال که "خواننده، ترانه‌ای با موضوعی شخصی" ارائه کرده است جماله را راهی یورویژن ۲۰۱۶ کرد. این ترانه مضمونش ضد روسی است و درتطابق کامل با فضای روسی هراسی و جانبداری از رژیم نئوفاشیستی اوکراین قراردارد.مطبوعات ورسانه های شستشوی مغزی امپریالیستی با دامن زدن به اختلافات ملی ونفرت ضد روسی و میدان دادن به خواننده اوکراینی و مصاحبه های رنگارنگ  وعریض وطویل  وتحریف آمیز درمورد صلحدوستی تاتارها ورانده شدن دهها هزار نفر از منطقه کریمه وتبلیغات ضد کمونیستی وهیولانشان دادن استالین جنگ روانی را علیه روسیه آغاز کردند. توگوئی آدمخواری بنانم هیتلر وارتش نازی وجودنداشته ورهبر جنگ ضد  فاشیستی خودسرانه بدون هیچ رحم ومروتی با سنگدلی تمام عده ای را ازخانه وکاشانه شان رانده "زیرا وی جنون وعطش خونریزی داشته وبا مادر بزرگ خانم جماله پدرکشتگی تاریخی داشته است!!!

می بینید دراین دنیای کنونی هیچ پدیده غیر سیاسی وجودندارد . طرح مسائل غیر سیاسی و بی طرفانه فقط برای فریب افکار عمومی ومردم ساده اندیش است. کودتای اتحادیه اروپا وآمریکا در کیف وروی کارآوردن  دسته ای خودفروخته و سینه چاک ناتو واتحادیه اروپا که با میلیونها دلار آمریکائی و یورو اروپائی وکشتار صدها نفر وجنگ داخلی و تدارک محاصره روسیه برای بلعیدن مناطق نفوذ او صورت گرفته است ، چنان آشکار است که هر دانش آموزی که الفبای سیاست را بداند به سادگی خواهد فهمید که جنگی که آغاز شده نه فقط درعرصه نظامی است بلکه درتمام عرصه های فرهنگی ،ورزشی واجتماعی نیز می باشد و باید به جلو رود تا دشمن بطور کامل درهم کوبیده شود .

یک لحظه تصور کنید اگر بجای خواننده اوکراینی یک خواننده فلسطینی با همین توجیه که ترانه اش یک امر احساسی است ونه سیاسی! برای مادربزرگش در روز" نکبت" ، روزتاسیس رژیم جعلی وصهیونیستی اسرائیل در ۱۹۴۸ وتارانده شدن750000 نفر وقتل عام هزاران فلسطینی معرفی میکرد،  آیا فرجامی جز حذف وسانسوردر انتظارش نمی بود؟ کودتایی که در مسابقه موسیقی یوروویژن صورت گرفت ، نفرت انگیزومغایر حتا همه موازین و اصول اخلاقی است که خود سردمداران این کمیته تدوین کرده اند .چنین سیاست وقیحانه ای  تبلوری از عطش جنگ افروزی ممالک حامی  پیمان ناتو است که اینبار در قالب مسایقه موسیقی یوروویژن بازتاب یافته است. 

 

 تحریف تاریخ ودفاع از فاشیسم هیتلری    

کریمه از سالهای ۱۷۰۰-۱۸۰۰ - میلادی  بخشی از روسیه بود و در تقسیمات کشوری شوروی ، کریمه و تاتارهایش در قالب جمهوری شوروی سوسیالیستی  جای گرفتند.در جنگ جهانی دوم هیتلر به اوکراین وکریمه چشم دوخته بود تا با اشغال این منطقه استراتژیک شوروی را محاصره واز پای درآورد..دراین دوره  استالین  رهبر خردمند و پیشوای بزرگ جنگ ضد فاشیستی می بایست با پاکسازی ستون پنجمی ها و گروهی از تاتارهای مذهبی و ضد کمونیست را که به هیتلر سمپاتی داشتند به مناطق دیگرمنتقل کند،  تا بطور یکپارچه درمقابل ارتش آلمان بایستد وستونش را درهم کوبد. با این پیشینه بود وقتی ارتش آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۱ به کریمه رسید،از سوی تاتارها پشتیبانی شد و حتی یک گروه مسلح نزدیک به ۲۰هزار نفری دفاع از خود در مقابل ارتش شوروی تشکیل دادند.

بر کسی پنهان نیست که گروه هایی از تاتارها به ارتش نازی کمک کردند، و ارتش سرخ نمی توانست درمقابل این وضعیت بی تفاوت باشد.یا می بایست با تاکتیک صحیح وجابجایی نیرو در مقابل هیتلر می ایستاد و او را شکست می داد و یا اینکه با ارتشی پراکنده وضعیف و ملتی چند پاره ومتلاشی به جنگ ماشین عظیم جنگی هیتلر می رفت که دراین شرایط شکستش حتمی بود. حال بنگرید به دروغ پراکنیها و ریاکاریهای فرزندان خلف هیتلر و حامیان بیشرم فاشیستهای کیف که با تحریف تاریخ وقلب حقایق به دنبال مشروعیت بخشیدن به کودتای ۲۰۱۴ در اوکراین هستند واز پیمان جنگ طلب ناتو حمایت می کنند و او را ناجی ملتها جلوه می دهند.

تاکید براین نکته ضروری است که در سال ۱۹۵۴، نیکیتا خروشچف رهبر رویزیونیست وضد کمونیست شوروی  کریمه را به دلایل جا انداختن سیاستهای رویزیونیستی و ضد استالینی  به اوکراین واگذار کرد واز.تاتارها بعد از مرگ استالین اعاده حیثیت نمود همانطور که از همه ضد کمونیستهای وترتسکیستها وخائنین به انقلاب و سوسیالیسم  شوروی اعاده حثیت کرد و  با احیای سرمایه داری راه فروپاشی شوروی را  هموار نمود.بعد از فروپاشی شوروی، تاتارهای کریمه همواره از سیاست های دوری از روسیه در اوکراین حمایت می‌کردند. آنها پشتیبان" انقلاب مخملی یا نارنجی" سال ۲۰۰۴ و کوشش‌های اخیر کی‌یف برای پیوستن به اتحادیه اروپا وناتو بوده و هستند واز دولت ضد روس و نازیستی اوکراین حمایت میکنند. اینهاست گوشه کوچکی از حقایق تاریخی است که کسی توان کتمان آن رانخواهد داشت. برنده شدن خواننده اوکراین با ترانه ۱۹۴۴ و گریه و زاری برای رانده شدن "مادر بزرگ " از سرزمین مادری! چیزی جز اعاده حثیت مجدد از همدستان هیتلر ومشروعیت بخشیدن  به کیف نشینان کودتاچی نیست  وهمه اینها مورد حمایت اتحادیه اروپا و امپریالیسم آمریکاست وجز این نیست.

***

فرخنده باد هفتاد ویکمین سالروز پیروزی برفاشیسم

 

دوشنبه نهم ماه مه، هفتاد ویکمین سالروز جشن پیروزی برفاشیسم است. پیروزی بر دیو فاشیسم برای تمام بشریت دارای اهمیت تاریخی بسیار بزرگی است. درهم شکسته شدن قدرتهای فاشیستی، به خلقهای دربند امکان داد تا به آزادی و استقلال نائل آیند، شرایط مناسبی برای پیروزی سوسیالیسم درعده ای ازکشورها و برای اعتلاء جنبش آزادیبخش انقلابی و ملی ، برای تکان دادن و فروریختن سیستم مستعمراتی پدید آید.

 

جهان کار و ترقی، مبارزه عظیم خلقهای اتحاد جماهیر شوروی استالینی را برای درهم شکستن فاشیسم و سپس برای برقراری صلح عادلانه ، برای برقراری جامعه مشترکی از ملت ها بر اساس تساوی حقوق، عدم مداخله و همکاری که از تهدیدات امپریالیستی، اعمال فشارها و ارعاب مبری باشد ، ارج گذاشته و اکنون نیز مانند گذشته ارج میگذارد.

 

در سالروزجشن تاریخی پیروزی بر فاشیسم ، مطبوعات ، رسانه های امپریالیستی و زمام داران شارلاتان و دروغگویان این کشورها در نوشته ها و نطق های خود بمناسبت این واقعه تاریخی حتا کلمه ای هم در باره مردی که در زمان جنگ در راس دولت شوروی و ارتش سرخ قرار داشت و بزرگترین نبرد ها را علیه ارتش هیتلری سازمان داد و خلقهای شوروی را به نبردی افسانه ای و توده ای برانگیخت، به میان نمی آورند. جهان سرمایه و همه رویزیونیستها ، تروتسکیستها و شبه تروتسکیستها در باره رفیق استالین و نقش عظیم و تعیین کننده رهبری او در جنگ ضد فاشیستی  کلمه ای بر زبان نمی آورند. تو گوئی چنین واقعه تاریخی و چنین رهبری که هدایت کننده این نبرد ضد فاشیستی بود، وجود نداشت.

 

اما همه می دانند که بسیج مردمی و ضد فاشیستی رهبری اتحاد شوروی در جنگ کبیر میهنی، سازمان دادن و رهبری نبرد افسانه ای ارتش سرخ که قدرت نظامی آلمان نازی را نابود کرد و بر آن پیروز شد با نام استالین عمیقا در آمیخته است. میلیونها تن از زنان و مردان خلقهای شوروی درمیدانهای نبرد برخاک افتادند درحالی که نام استالین را بر لب داشتند. تصویر و اندیشه های او منبع الهام و پرچم مقاومت ضد فاشیستی خلقهای شوروی و جهان بود. بنابراین احمقانه است از جنگ میهنی اتحاد شوروی و پیروزی بر فاشیسم سخن گفت اما از نام و نقش استالین یاد نکرد، آنطور که رهبران امپریالیستهای غرب و دشمنان ریز و درشت استالین میکنند. استالین و انقلاب اکتبر، استالین و جنگ میهنی و مارکسیسم- لننیسم از هم جدائی ناپذیرند.

 

جشن هفتادویکمین  سالروز پیروزی بر فاشیسم فرصتی است تا بار دیگر به علل و انگیزه حوادثی  پرداخت که موجب  بروز فاشیسم و تجاوز به خلقها گردید. فاشیسم فرزند سرمایه داری و امپریالیسم است و برای پیشگیری از تکرار این فاجعه تاریخی باید به بسیج توده ها و نیروهای انقلابی و ترقی خواه علیه  بربریت امپریالیسم کمر همت بست. اکنون امپریالیسم آمریکا با مدرن ترین و مهلک ترین سلاحهای مخرب خود ، هارترین و خطرناکترین دشمن بشریت است و باید درمقابل آن ایستاد. خطر تجاوزات جدید از جانب امپریالیسم آمریکا افزایش می یابد و سیاست تجاوزکارانه و راهزنانه آمریکا  که جای رژیم فاشیستی هیتلر را گرفته است، خطرناک است باید با آن مقابله کرد.

 

اکنون خلقهای آمریکای جنوبی، آسیا، آفریقا و..... درمقابل این غول فاشیسم ایستاده اند و هر روز ضربات خرد کننده ای بر پیکر فرتوت این جنایتکاران وارد می آورند. وظیفه همه نیروهای ضد امپریالیست و ضد فاشیست است که تجاوزات مستقیم ونیابتی امپریالیسم  آمریکا به سوریه، عراق، افغانستان، لیبی، بحرین،یمن ..... را محکوم نمایند وبه دفاع از پیکارعادلانه خلقها علیه آمریکا ومتحدین جنایتکارش بپردازند. این پیکار قوای امپریالیستها بویژه امپریالیسم آمریکا را ضعیف میکند وشرایط شکستش را فراهم میگرداند.

باشد که  جشن هفتادویکمین  سالروز پیروزی برفاشیسم انگیزه ای گردد تا تمام خلقها و نیروهای انقلابی و ترقی خواه علیه  صهیونیسم وامپریالیسم ، بویژه امپریالیسم آمریکا متحد و بسیج شوند و همه مدعیان سلطه فاشیستی و تجاوزگری بر جهان را با شکست و نابودی مواجه گردانند. 

سخن هفته

نقل از فیسبوک توفان حزب کار

دوشنبه 9 مه 2016

***

گزارشی از فعالین حزب کارایران(توفان) به مناسبت اول ماه مه در کشورهای مختلف

 

فعالین حزب کارایران(توفان) طبق سنت همیشگی با پرچم وبیانیه های مستقل حزب به زبان فارسی و سایر زبانهای خارجی در راهپیمائیهای روزجهانی کارگر شرکت کردند. رفقای حزبی درشهرهای مختلف آلمان ازجمله در فرانکفورت، مونیخ وکلن و نورنبرگ وماینس.... ودر سوئد در شهر استکهلم همراه با حزب کمونیست سوئد، در آمستردام همراه با میزکتاب ونیروهای ترقی خواه ، در فرانسه، فنلاند و آمریکا وکانادا ... با پخش بیانیه حزب همبستگی خود را با کارگران ابراز داشتند.

طبق گزارش فعالین حزب ،تظاهرات رفقای حزب کمونیبست سوئد همانند سال گذشته با شکوه بود. شعارهای اول ماه مه حقیقتا به دل می نشست، زیرا در سرلوحه شعارش،شعار جنگ طبقه علیه طبقه  وفریاد نابود باد کاپیتالیسم و امپریالیسم و زنده باد سوسیالیسم قرارداشت. شعارهای " بایکوت  رژیم صهیونیستی اسرائیل و زنده باد فلسطین! سیاست ریاضت اقتصادی متوقف باید گردد! خروج سوئد از اتحادیهﻯ امپریالیستی اروپا! ممنوع کردن شرکتهای پیمانی ، مبارزه زنان مبارزه طبقاتی است! نه به  پیمان نظامی ناتو، ونه به فاشیستها وراسیستهای سوئدی  وزنده باد همبستگی بین المللی طبقه کارگر سوئد با خلقهای تحت ستم جهان .....از جمله شعارهائی بودند که در طول تظاهرات فریاد زده می شد. این تظاهرات در میدان سرگل و با سخنرانی های کادرها واعضای سازمان جوانان حزب، با موفقیت به پایان رسید. در میدان سرگل رفقا با برگزاری میز کتاب و فروش مجسمه های مارکس، انگلس، لنین واستالین وبرافراشتن پرجم حزب توجه بسیاری از علاقمندان بوِیژه کمونیستهای جوان را جلب نمودند وبا بحثهای سازنده جلوه ای ازهمبستگی بین المللی ، افشای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و دفاع از کلاسیکرهای مارکسیسم را به نمایش گذاشتند.گزارش زیر ازرفقای سوئد است که درقالب گفتگو با یکی ازحاضرین دراطراف تظاهرات اول ماه مه انجام گرفت و از نظر خوانندگان گرامی میگذرد: 

گپی دوستانه

رژه اول ماه مه درمیدان مرکزی شهر زیبای استکهلم میدان«سرگلش تورگ»با سخنرانیها و موزیک پایان یافت.یک خواننده جوان رپ سوئدی ترانه ای را به سبک وسیاق رپ خوانان معترض تحت عنوان شرمتان باد خداوندان زر وزور وجنگ! اجرا کرد که مورد استقبال گسترده حضار قرار گرفت.

چکیده این ترانه چنین بود:

امروز روز جهانی همبستگی اردوی کار وزحمت درجهان است. پس ابتدا نگاهم رابه اوضاع جهان معطوف میکنم. جهانی که تحت سیطره امپریالیسم به سرکردگی امپریالیسم آمریکاست درتب جنگ وفقر وگرسنگی و اشغالگری و آواره گی ونابرابری میسوزد وناامنی و فاشیسم سایه شومش را برجهان میگستراند.مناسباتی که  در آن ثروت د۶۲ نفر برابر است با دارایی نیمی ازمردم جهان و ثروت  وحاصل دسترنج ما دردست یک درصد ازاهالی قرار دارد،باید به زیر کشیده شود.

 پیمان نظامی ناتو مظهر جنگ وخونریزی و تجاوز است ،نابود باد ناتو،بازوی نظامی امپریالیسم !بانک جهانی وصندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی.........ابزاراسارت جهانی واستعمارند،نابود باد ،ابزاراقتصادی اسارت جهانی!

 دولت سرمایه داری سوئد،توله آمریکاست،برباد دهنده استقلال  ۲۰۰ ساله سوئد است.نه به پیوستن سوئد به ناتو!آری به خروج سوئد از اتحادیه وپا، همدست امپریالیسم آمریکا! یک درصد صاحب تمام ثروت سوئدند، نابود باد سیستم  یک درصدی!

بوی فاشیسم وراسیسم می آید ،نابود باد فاشیسم ،فرزند خلف سرمایه داری!

 ۲۵ درصد جوانان بیکارند،ثروتها غارت میشوند،بهداشت ودرمان وآموزش طبقاتی شده وفقر روبه رشد است.نابود باد کاپیتالیسم!  زنده باد برابری ،برادری وهمبستگی واتحاد! زنده باد اردوی کار!

شرمتان باد خداوندان زر وزور وجنگ!

من ورفیق عمو در بالای پل میدان "سرگلش تورگ" استکهلم  دو سوی پرچم  بزرگ سرخ رنگ با تصاویر مارکس، انگل، لنین و استالین را دردست داشتیم که آشکارا دردید تظاهرکنندگان وخبرنگاران قرارداشت.البته علاوه بر این پرچم دهها پرچم دیگر با شعارهای ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی و دردفاع از حقوق کارگران وهمبستگی با خلقهای جهان در بالای نرده ها نصب شده بود...

هنگامیکه خواننده جوان مشغول" رپ" خواندن بود وهمه سراپا گوش به اوبودند، پیرمردی به تدریج  به من نزدیک شد ، دستی به پشتم زد و با لبخندی بر لب  گفت : مزخرف می خواند، می گوید "سرمایه داری نابود باید گردد، ناتو و امپریالیسم نابود باید گردند....." می خوام ازت بپرسم توکه این پرچم را بلند کردی  چرا می خواهی کارخانه را نابود کنی واگر کارخانه نابود شود پس چه کسی کارکند! آیا این حرف مفت نیست که میزنی؟"

 سلامی دادم وبا صدائی آرام وصمیمانه ازاوپرسیدم اسمش چیست. گفت: "اولف" .گفتم  اولف عزیز، نه من ونه هیچ کمونیستی درجهان خواهان نابودی کارخانه و صنعت وماشین وابزار کار نیست ونبوده ونخواهد بود. آنچه من مخالفم مناسبات برده وبرده داری است البته  در" شکل مدرن" امروزی! ونه با خود کارخانه. من مخالف مالکیت فردی برابزار تولیدم . اولف قدری صدایش را بالا برد بازهم حرفش را تکرار کرد که" شما خواهان نابودی کارخانه ومدیرهای صاحب کارخانه هستید و انوقت داد می زنید که بیکاری نابود باید گردد".!! آیا این تناقض نیست؟. گفتم اگر قدری حوصله کنی به سئوالات شما پاسخ خواهم داد، لطفا حرفم را قطع نکن.

گفتم اولف عزیز، آنچه من مخالفم این است که انسان نباید بعنوان یک کالا خرید و فروش شود.این خرید وفروش برای سود است. انسانها با هزار امید و آرزو وارد کارخانه میشوند تا زندگیشان، بهداشت ودرمان، مسافرت و پوشاک و هرچه نیازمندی انسان  است تامین شود. اما  این انسانها هیچ نفوذ ودخالتی در سرنوشت کارخانه ندارند.فقط در تولید نقش تعیین کننده دارند اما ازمحصول کار وتوزیع ثروت آفریده شده درکارخانه بیخبرند، فقط مزدی برای تولید وادامه بقاء دریافت میکنند. .کارفرمایان با یک بخش نامه  ساده کارگران را از کار اخراج میکنند زیرا کارخانه به "اندازه کافی" سود نمی دهد. کارخانه را به کشور دیگری منتقل میکنند زیرا نیروی کار درآنجا ارزانتر است وسود بیشتری حاصل می آید .....به این می گویند برده داری مدرن! همه چیز دراین نظام کالاست. زن، کودک و پیر وجوان. بزرگترین صنعت سود دهی صنعت اسلحه و صنعت سکس درجهان است.

گفتم تا کنون مزه بیکاری را چشیدی. گفت نه!   گفتم تاکنون مزه بی پولی را چشیدی گفت نه!  گفتم فکر نمی کنی  دیگر انسانها نیز همین احساس را دارند و می خواهند صاحب کار باشند ودارای امنیت شغلی.... گفت چرا  باید همه کار داشته باشند ولی کار بدون سرمایه دار تولید نمی شود. گفتم  می توانی پاسخ دهی چرا در اتحادیه اروپا که سرمایه داری آنهم از نوع مدرنش است،  سی میلیون بیکار وجوددارد، چرا درهمین سوئد خودمان، 9 درصد بیکاری وجود دارد وعده ای بعد از 40 سال کار هنوز توان پرداخت هزینه دنداپزشکی را ندارند ویا امکان هیچ مسافرتی را ندارند و ودر خط فقر بسر می برند. آیا این سیستم ومناسبات بیمار نیست که درآن ثروت 5 درصد برابر است با دارایی 95 درصد جامعه . چرا قریب به  25 از درصد از جوانان سوئد، 48 درصد جوانان اسپانیا و 50 درصد جوانان یونان ....، بیکارند. چرا  هزینه مسکن اینقدر بالاست ونیمی ازدرآمد خانواده ها کارگری ومتوسط را می بلعد....چرا اینهمه اختلاف طبقاتی رشد کرده و هرروز بیشتر میشود...

گفتم اولف عزیز، در جهان یک درصد بر 99 درصد ثروت چنگ انداخته  و این سیستم رسالت پاسخ به نیازهای انسانی بشر را ندارد وفقط به دنبال حداکثر سود است و دلیل جنگ وخونریزی وتباهی  محیط زیست وموج میلیونی پناهندگان و آوارگی وتهدیدات اتمی  نتیجه همین مناسبات سرمایه داری است.......این نابسامانیها از آسمان نازل نشده اند، پدیده زمینی اند و باید با تغییرمناسبات تولیدی سامان گیرند....

.".اولف" قدری آرام شد وگقت من " وارد جزئیات  ومسئله جهانی نمی شوم و اینکه عده ای حیف میل میکنند هم موافق نیستم.  اما با حرف شما هم موافق نیستم که می خواهی انقلاب کنی ، وکارخانه وکارخانه دار را ویران کنی !  گفتم، نه اینطور نیست،من نمی خواهم کارخانه را ویران کنم، غلط به عرضت رساندند. اگر مناسباتی بیمار است  وبا حرف وگفتگو پاسخ نمی نمیگیرد باید با عمل جراحی این بیماری سرطانی را روبید در غیر اینصورت ما بازهم شاهد ادامه بیکاری وبحران و بی خانمانی و سرانجام جنگ های محلی واگر پاسخ نداد ، شاهد جنگ جهانی خواهیم بود. دوجنگ جهانی محصول همین نظام سرمایه داری غرب است و فاشیستهائی نظیرهیتلر وموسولینی وفرانکو.... از دل همین  سیستم سربلند کردند وکوره آدم سوزی به راه انداختند.....مگرمردم فرانسه درقرن 18 علیه نظام فئودالی انقلاب نکرد، مگر بورژوا ها امروز ازآن انقلاب دفاع نمی کنند ....؟پس نفس انقلاب در تاریخ بشری غلط نبوده ونیست واین یک ضرورت تاریخی ونیازبشری از گذار ازیک مناسبات کهن به یک مناسبات مدرن وپیشرفته تراست.......

گفتم اولف عزیز، می خواهم حرفم را جمعبندی کنم. آیا با صلح موافقی ؟گفت البته! گفتم با این موافقی که شرکت سوئد در جنگ افغانستان چه به لحاظ تلفات انسانی وچه  به لحاظ مالی  به ضرر صلح وانساندوستی ومردم سوئد وافغانستان است .گفت البته! گفتم آیا به دخالت سوئد در سوریه وکمک مالی به اپوزیسیون آدمخوار سوریه  مخالفی ، گفت البته! گفتم با کودتای اوکراین و روی کارآوردن دولت فاشیستی ونئو ناریست  که با حمایت اروپا وآمریکا روی کارآمد مخالفی، گفت البته!  گفتم آیا با سیاست اتحادیه اروپا  که  به سوئد دیکته می کند تا مدرسه وبهداشت ودرمان  وهمه نیازمندیهای زندگی را خصوصی ودر دست عده ای برای سود قرار دهد وما مالیات دهندگان سالانه 35 میلیارد کرون حق عضویت به این اتحادیه می پردازیم، موافقی گفت نه! گفتم پس من وتو با هم خیلی توافق داریم ، وما امروز دراین میدان  جمع شدیم تا همین حرفها را بزنیم . کمونیستنها خوشبختی همه مردم زحمتکش را می خواهند،ثروت ازآن کسی است که تولیدش میکند وزندگی انگلی وپول شوئی ورباخواری ودزدی شیوه های غیر اخلاقی وغیر انسانی اند.  چهار بانک  بزرگ سوئد در سال گذشته 100 میلیارد کرون سود بردند. این پولها چگونه  بدست آمد  و تازه بخش بزرگی ازاین پولها را در بانک پاناما جاسازی کردند......

گفت: اتفاقات اخیر راقبول ندارم. گفتم آفرین برتو پس ما با هم  دربسیاری مسائل موافقیم!

گفت ولی یک چیزی بهت بگم ، اینقدر درمورد آمریکا بد نگو.همین آمریکا بود که ما اروپائیها را از دیو هیتلرنازی نجات داد " گفتم  نه اولف عزیز با شما موافق نیستم. غرب مشوق تجاوز هیتلر به شوروی بود  حتا چندین جلسه محرمانه با او داشتند وهر پیشنهادی را که استالین و شوروی ها برای جنگیدن مشترک علیه هیتلر داد رد کردند ووقتی خودشان مورد تعرض قرارگرفتند آنهم درهنگامیکه شورویها هر روز پیروزی بدست می آوردند تن به جبهه ائتلاف ضد هیتلر دادند.  این شورویها بودند که کمر هیتلر وستون فقرات ماشین نظامی آلمان نازی را درهم شکستند . پیروزی بر فاشیسم در نبرد استالینگراد رقم خورد ونقطه عطفی دراین پیروزی بود. شوروی 27 میلیون کشته داد ونقش تعیین کننده ای در استقرار صلح دراروپا وجهان داشت. تعداد کشته شدگان آمریکا  حدود 200 هزار نفر بود. ازاین رو صلح خواهترین انسانها کمونیستها هستند و تحریفات ممالک سرمایه داری در مورد جنگ جهانی دوم  را نمی پذیرند، زیرا دروغ می گویند. آنها تاریخ را قلب میکنند......نباید به این دروغها باور داشت. امروز فاشیستها 20درصد آراء در پارلمان سوئد را دردست دارند واوضاع اروپا زیاد هم کم شباهت به دوره سالهای سی اروپا که هیتلر روی کار آمد نیست. باید هشیار بود واز صلح دفاع کرد ومانع جنگ وفاشیسم شد.........

. درپایان از اوپرسیدم چندسال دارد. گفت  حدس بزن.گفتم  73 . با لبخندی رضایت بخش گفت 87 سال دارم ، دادش!!.گفتم دنیا به کامت شیرین بوده که اینقدر خوب موندی....... در پایان با فشردن دست  یکدیگر بدورد گفتیم واز هم جدا شدیم. ....

رفیق عموهم که زیرکی و از راه دور وبا لبخندی برلب به حرفها گوش میداد، گفت :" سوای اینکه نظرات "اولف" اشتباه بود ولی پیرمرد با حال وخوش مشربی بود!""بحث کردن با این گونه افراد لذت بخش است....."!..... رژه و برنامه های اول ماه مه امسال موفقتر ازسال گذشته پایان یافت. به امید روزیکه چنین جشنی را درایران برپا کنیم.

 الف- بامداد

***

گشت وگذاری در فیسبوک . پاسخ به چند سئوال

 

پرسش:چرا مدام می گوئید فاشیسم فرزند خلف سرمایه داری است واگر چنین است پس چرا استالین  با سرمایه داری جبهه تشکیل داد؟

پاسخ: فاشیسم ، شکل آشکار دیکتاتوری هارترین جناح سرمایه مالی یعنی محصول امپریالیسم است که برای پاسخ گویی به حل بحران سرمایه داری برای سرکوب خونین طبقه کارگر و زحمتکشان به میدان می آید. حتا به جناحهای رقیب هم رحم نمی کند. لذا فاشیسم فرزند سرمایه داری وزاده اوست. بورژوازی تا زمانیکه با توسل به دیکتاتوری پنهان و شکل پارلمانی صاحب قدرت است و نظمش می چرخد ، آرام است ، اما وقتی پارلمان ودفتر ودستک واحزاب رفرمیستی به کارش برای سرکوب طبقه کارگر مفید نمی آید، آنها را نیز به کنار می زند و چهره واقعی وخونین دیکتاتوری سرمایه را به نمایش می گذارد .همانطور که در آلمان گذاشت وآن را با راسیسم ونژاد پرستی درآمیخت وجهان را به خون کشید. ....... آما درجنگ جهانی دوم اگر به سیر تحولات و رشد و عروج هیتلر را درست ارزیابی کنیم آنوقت بهتر می توانیم به دلایل برآمد آمریکا وانگلیس علیه آلمان نازی پاسخ دهیم.تمام اسناد نشان میدهند که انگلیس و آمریکا و فرانسه ابتدا از هیتلر شدیدا دفاع کرده ومشوق او در حمله به شوروی بودند. انگلیس وفرانسه بطور محرمانه درکنفرانس مونیخ 1938 با هیتلر نشستند ، چکسلاوکی را به آلمان بخشیدند وبا هیتلر پیمان عدم تجاوز بستند وپیشنهاد اتحاد جماهیر شوروی را برای تشکیل جبهه مشترک علیه آلمان نازی رد کردند.....اما علیرغم این از تهاجمات هیتلر که سودای سلطه بلامنازع بر جهان را دا شت مصون نماندند. فرانسه در 1939 توسط آلمان اشغال شد و انگلیس درضعف قرارگرفت وبرای منافع امپریالیستی شان با آلمان درگیر شدند . این جنگ ابتدا برای تقسیم مجدد جهان بود اما پس از پیروزی های شوروی در نبرد علیه هیتلر ، آمریکا وانگلیس وفرانسه پیشنهاد استالین برای جبهه واحد علیه فاشیسم را پذیرفتند.، مجبور شدند زیرا چاره ای نداشتند. به باورما ، امپریالیستنهای آمریکائی، انگلیسی، وفرانسوی نقش تعیین کننده ای در مبارزه با فاشیسم نداشتند، برعکس این اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تحت رهبری استالین بود که با استفاده از تضادهای امپریالیستی وبا فداکاری میلیونها مردم شوروی ستون فقرات ارتش نازی را درهم شکستند و پیروزی را برای مردم جهان به ارمغان آوردند.نقش تعیین کننده ای شوروی در نبرد علیه هیتلر ایفا کرد وکسی نمی تواند آن را کتمان کند.فاشیسم از درون مناسبات سرمایه داری بر می خیزد وفرزند خلف اوست. وامروزهم شاهدیم که با رشد بحران سرمایه داری فاشیسم نیز بر فراز اروپا وآمریکا در گشت وگذار است تا بحران اقتصادی را به نفع سرمایه مالی حل کند.

پرسش: آیا تز امکان انقلاب سوسیالیستی و تئوری همزیستی مسالمت آمیز با امپریالیسم تئوری غلطی نیست؟ مگر تئوری استالین در باره تز همزیستی مسالمت آمیز با تز خروشچف تفاوتی دارد؟ 

پاسخ:.خیر، تز کاملا درستی است.سیستم سرمایه داری امپریالیستی همزیستی دراز مدت با سیستم متضاد با منافع خود یعنی سوسیالسم رابر نمی تابد.همزیستی مسالمت.کشورهای سوسیالیستی باید سیاست لنینی همزیستی مسالمت آمیز را نسبت به دولی که دارای نظامهای اجتماعی گوناگون میباشند اجراء کنند. ولی همزیستی مسالمت آمیز نمیتواند ونباید جانشین مبارزات انقلابی توده های مردم کشورهای مختلف شود آنطور که رویزیونیستهای خروشچفی موعظه میکردند وعاقبتش همان شد که ما شاهدیم. کلیه نومستعمرات و کشورهای وابسته برای کسب پیروزی در انقلاب ملی قبل از هر چیز باید به مبارزات انقلابی توده های مردم خود اتکاء کنند و این مبارزات انقلابی نمیتواند از طرف هیچ کشور دیگری انجام گیرد.

 

متاسفانه قضاوت شما درمورد استالین نادرست است. نخست اینکه نه تز امکان انقلاب سوسیالیستی در یک کشور از اوبود ونه تئوری همزیستی مسالمت آمیز بین دو سیستم سرمایه داری وسوسیالیستی .این هر دو از نظریات لنین بود. دودیگر اینکه نظرات رویزیونیستی و ضد مارکسیستی خروشچف در مورد "همزیستی مسالمت آمیز" هیچ ربطی به استالین ندارد. ایده همزیستی مسالمت آمیز میان نظامهای گوناگون اجتماعی نخست توسط لنین مطرح شد. وی در سالهای 1915 تا 1916 که به تحلیل از آخرین مرحله سرمایه داری بمثابه امپریالیسم رسید، نتیجه گرفت که امکان پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشور واحد نیز ممکن است. این امر طبیعتاً محاصره کشورهای سوسیالیستی را توسط ممالک سرمایه داری بدنبال داشت. اولین کشور سوسیالیستی بصرف اینکه سوسیالیست است نمی توانست به همه کشورهای همجوار و ناهمجوار اعلان جنگ کند و بصدور انقلاب بپردازد. این بدان معنا بود که مدتی در جهان وضعی بوجود می آید که اولا اجتناب ناپذیر است، ثانیا موقتی است و کشور سوسیالیستی را ناگزیر می سازد با کشورهای سرمایه داری که دشمنان وی هستند همزیستی کند. یعنی در کنار آنها زندگی کند بدون آنکه به جنگ دست زند. این همزیستی طبیعتا باید مسالمت آمیز باشد و شرایطی را بوجود آورد که امکان تنفس به سوسیالیسم داده تا تجدید قوا کرده وساختمان سوسیالیسم را بر پا سازد. لازمه این سیاست آن است که در مقابل جنگ طلبی امپریالیستها که در پی فرصت مناسبی برای نابودی سوسیالیسم می گردند، از نظر تاکتیکی سیاست صلح جویانه ای در پیش گرفت تا زمان تجاوز آنها را تا حد ممکن به عقب انداخت. بهمین جهت لنین گفت :" تنها طبقه کارگر است که می تواند بعد از بدست گرفتن حکومت سیاست صلح را در عمل نه در گفتار بموقع اجراء بگذارد". (کلیات " طرح قطعنامه سیاست زمان معاصر"جلد25 ). این ایده اساسی همزیستی مسالمت آمیز لنین بود. امپریالیستها که نمی توانستند ایده صلح جویانه کمونیستها را بپذیرند و با خشونت وحشیانه ای با آنها برخورد کردند. و ضد انقلاب داخلی و حامی تزارها را تقویت نمودند. ولی نه مداخله مسلحانه 14 کشور سرمایه داری و همدستی همسایگان ارتجاعی شوروی با گاردهای سفید و نه توطئه ها و

دسیسه های گوناگون، نتوانست سوسیالیسم را نابود کند. لنین در همان موقع فرمان تسلیح مردم را صادر کرد و در هشتمین کنگره حزب کمونیست شوروی در گزارش کمیته مرکزی آورد:" بدون دفاع مسلحانه از جمهوری سوسیالیستی ما نمی توانستیم وجود داشته باشیم."( جلد 29 )

.

این وضع تا سال 1920 که شوروی سوسیالیستی بر دشمنان خارجی فائق آمد ادامه داشت و سپس تا حدودی توازن نیرو در سطح جهانی بر قرار گردید. همزیستی مسالمت آمیز از ناگزیزی شرایط به امپریالیسم جهانی تحمیل شده بود. بطور خلاصه می توان گفت که آن همزیستی مسالمت آمیزی که لنین در نظر دارد دارای چنین خصوصیاتی است:
1 - همزیستی مسالمت آمیز در مورد روابط کشور یا کشورهای سوسیالیستی با دول سرمایه داری مفهوم و مصداق پیدا می کند که ناگزیرند برای مدتی هر چند محدود در کنار هم زیست داشته و همدیگر را تحمل کنند.
2 - همزیستی مسالمت آمیز مربوط بدورانی است که سوسیالیسم هنوز در مقیاس جهانی پیروز نشده و محدود به یک یا چند کشور است و در محاصره دریائی از نهنگان سرمایه داری که دشمنان سوگند خورده وی هستند زندگی می کند

. 3 - همزیستی مسالمت آمیز کشور یا کشورهای سوسیالیستی از یک طرف و دول امپریالیستی از طرف دیگر عبارت است از زیستن آنها در کنار یکدیگر یا داشتن روابط اقتصادی وسیاسی بر اساس حقوق متساوی.
4 - دول امپریالیستی با همزیستی مسالمت آمیز با کشور یا کشورهای سوسیالیستی مخالف اند و فقط در اثر مقتضیات نیروهای سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای اخیر باین سیاست تسلیم می شوند ولی خود رابرای جنگ بعدی آماده می کنند.
لنین این امر را با درک علمی وشم طبقاتی خود خوب می فهمید و بهمین جهت نوشت:" امپریالیسم بین المللی بر حسب وضع عینی خود و بنا بر منافع اقتصادی آن طبقه سرمایه داری که ممِثلّش می باشد نمی تواند با جمهوری شوروی خو بگیرد."( سخنرانی لنین در هفتمین کنگره حزب کمونیست روسیه جلد 27 ).
لنین می فهمید که این وضع موقتی است و با خوی درنده سرمایه داری نمی خواند. بی جهت نبود که حتی در کنگره هشتم بار دیگر تذکر داد:" وجود جمهوری شوروی در کنار دول امپریالیستی برای مدت متمادی دور از عقل است. سرانجام روزی یکی از آنها بر دیگری پیروز می شود. (جلد 29).
روشن است که لنین از همزیستی مسالمت آمیز، "بی خطری" و "مهربانی" و "بشردوستی" امپریالیستهای خونخوار را که در پی "درک و تفاهم متقابل" باشند نمی فهمید. آنرا شرایطی می دانست که برای وی بطور موقت تا تیز کردن لبه شمشیرشان به آنها تحمیل شده است. وی بکرات لزوم اعتلای دائمی هوشیاری دولت سوسیالیستی نسبت به امپریالیسم را یاد آور می شد و می گفت:" درسی که کارگران و دهقانان باید بیآموزند اینستکه آماده باشند و بخاطر داشته باشند که ما در محاصره آن اشخاص، طبقات و دولتی هستیم که
بزرگترین نفرت ها را نسبت به ما علنا ابراز می دارند. باید دانست که در برابر هر گونه تهاجمی ما همیشه بموئی آویزانیم"(سخنرانی لنین در نهمین کنگره شوراهای سراسر روسیه، در باره سیاست داخلی و خارجی جمهوری، کلیات جلد 32).
ایمان به این رهنمود لنین و پیروی از آن بود که سوسیالیسم به رهبری استالین از گزند نازیسم هیتلری نجات یافت

لنین هرگز به مخیله خود خطور هم نمی داد که سیاست همزیستی مسالمت آمیز، تمام مضمون سیاست خارجی دولت سوسیالیستی را تشکیل می دهد. وی بارها متذکر شده بود که اساس سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی انترناسیونالیسم پرولتری است. وی گفت:" روسیه شوروی کمک به کارگران جهان را در مبارزه مشکلشان به خاطر زیر و رو کردن سرمایه داری بزرگترین افتخارات می شمارد.("چهارمین کنگره جهانی انترناسیونال کمونیست و شورای نمایندگان کارگران و سربازان ارتش سرخ- کلیات جلد 33).
لنین در متن طرح برنامه حزب که برای هفتمین کنگره حزب کمونیست روسیه(بلشویک)تهیه شده بود بروشنی معین کرد که "پشتیبانی از جنبش انقلابی پرولتاریای سوسیالیستی در کشورهای پیشرفته و پشتیبانی از جنبش دموکراتیک و انقلابی در تمام کشورها بطور کلی و در مستعمرات و کشورهای وابسته به ویژه مضمون عمده سیاست بین المللی حزب را تشکیل می دهد(کلیات جلد 27 صفحه 132).
همین روش را استالین ادامه داد و نوشت:" اساس مناسبات ما با کشورهای سرمایه داری امکان دادن به همزیستی دو نظام متضاد است." و " حفظ مناسبات مسالمت آمیز با کشورهای سرمایه داری وظیفه حتمی ماست"(گزارش سیاسی کمیته مرکزی به پانزدهمین کنگره حزب کمونیست شوروی). و سپس استالین این وضعیت را بصورت مشخص چنین تشریح کرد:" همزیستی مسالمت آمیز بین سرمایه داری و کمونیسم بشرط وجود تمایل دو طرفه به همکاری، بشرط آمادگی برای انجام تعهدات وبشرط مراعات اصول برابری و عدم مداخله در امور داخلی دول دیگر کاملا ممکن است."(پاسخ به پرسشهای گروه سردبیران روزنامه ای آمریکائی، نقل از پراودا 2 آوریل سال 1952).
استالین می گفت:" آمریکا از ما می خواهد که اصولا از سیاست پشتیبانی از جنبشهای آزادیبخش طبقه کارگر سایر کشورها امتناع ورزیم و همه چیز به مجرای خوب می افتد، اگر ما به چنین گذشتی تن در می دادیم ... ولی آیا به چنین گذشتی می توان تن در داد؟." ، "خیر! "ما نه به این گذشت و نه به نظایر آن نمی توانیم تن در دهیم و بخود خیانت کنیم".("در باره کارهای پلنوم متحد آوریل کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی"کلیات جلد 11).

این درک کمونیستی از همزیستی مسالمت آمیز لنینی- استالینی است. و جای هیچگونه شک و شبهه ای در مورد ماهیت امپریالیسم و سرمایه داری و نیات شوم آنها باقی نمی گذارد. همین تجربه هشتاد ساله اخیر بهترین ملاک قضاوت در صحت نظریات آموزگاران پرولتاریا جهان است. حال ببینیم خروشچف و ادامه دهندگان راه وی چه معجونی از درک لنینی همزیستی مسالمت آمیز ساختند و به احزاب برادر حقنه کردند.

خروشچف در 1956 طی گزارش خود به کنگره 20 حزب کمونیست اتحاد شوروی به بهانه بروز تغییرات اساسی "در اوضاع جهانی" همراه با توصیف راه انقلاب اکتبر که در زمان خود یگانه راه صحیح بوده است، تئوری "گذار مسالمت آمیز" یا انقلاب مسالمت آمیز و کسب قدرت سیاسی از طریق پارلمان و گذار سرمایه داری به سوسیالیسم را بدون انقلاب و دیکتاتوری پرولتاریا مطرح نمود.
رویزیونیستهای خروشچفی تحت نام "تکامل خلاق" در سیاست لنینی- استالینی همزیستی مسالمت آمیز که در بالا بدان اشاره شد ، از اساس تجدید نظر کرده، آنرا از مفهوم طبقاتی تهی نموده و همزیستی مسالمت آمیز را به معنای "تفاهم متقابل" با امپریالیسم،" تطابق متقابل" ، "سازش متقابل" و "همراهی متقابل" جا می زدند. آنها بیکباره به کمونیستها که انترناسیونالیسم پرولتری و همبستگی برادرانه بین المللی را اصل سیاست خارجی ممالک و احزاب کمونیست می دانستند موعظه می کردند که همزیستی مسالمت آمیز "حکم مطلق و عالی د
وران کنونی" و "بهترین و یگانه راه عملی حل مسایل مهمی که در برابر جامعه قرار دارند" می باشد. رویزیونیستها برای حصول توافق میان روسای دو ابر قدرت آمریکا و شوروی به منظور "تعیین سرنوشت بشریت" تلاش می کردند که در حقیقت تلاش برای حکمرانی مشترک بر جهان بود. تلاشی که به فروپاشی امپراطوری آنها منجر شد. آنها نه تنها "همزیستی مسالمت آمیز" را مشی اصلی سیاست خارجی خود قرار دادند، بلکه حتی از کمونیستهای سراسر جهان می خواستند که "مبارزه در راه همزیستی مسالمت آمیز را اصل اساسی سیاست خود نمایند.و. پادگورنی در نوامبر 1964 در مجله "کوبای سوسیالیستی" تحت نام "اکتبر کبیر" بیان داشت :"امروز همزیستی مسالمت آمیز ... مهمترین شرط تحول اجتماعی جهان" است و آقای پوناماریف سر دبیر نشریه "جنبش کارگری انقلابی بین الملل" که در همان سال منتشر گردید آورد:" مسابقه مسالمت آمیز" بین دو رژیم اجتماعی یگانه راه "غلبه کمونیسم بر کاپیتالیسم در مقیاس جهانی می باشد".

تولیاتی یکی از رهبران بزرگ رویزیونیست ایتالیا در توضیح نظریات خروشچف آورد:"همزیستی مسالمت آمیز عبارات است از نظام روابطی بین دولتها که مبتنی باشد بر تفاهم متقابل ، بر اعتماد و مسابقه بدون توسل به جنگ". بر این اساس دیگر سخنی از همزیستی مسالمت آمیز بین سرمایه داری و سوسیالیسم مطرح نیست بلکه فزونتر بر آن همزیستی مسالمت آمیز میان همه دولتها مطرح، چه امپریالیستی باشد مانند آمریکا و چه تحت سلطه باشد مانند کشور ویتنام که تا کسب آزادی خودش با آمریکا در حال جنگ بود. این دول باید همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. هیچ دولتی حق ندارد برای استقلال خود مبارزه کند حتی اگر این کسب استقلال به سوسیالیسم نیز منجر نگردد. رویزیونیستها اصل همزیستی مسالمت آمیز بین نظامهای گوناگون را بر روابط بین دول ستمگر و ستمکش نیز تعمیم می دادند و می دهند. آنها از انقلاب و مبارزه طبقاتی دست می کشند و همه را به رهبری آمریکا و شوروی رویزیونیستی، به مصالحه و سازش فرا می خواندند. هر تخطی از این امر "دگماتیسم" محسوب می شد.

"همزیستی مسالمت آمیز" یکی از سلاحهای ایدئولوژیک بورژوازی برای خلع سلاح پرولتاریا بود. کلماتی فاقد مضمون طبقاتی، مخدوش، مشوب گر ذهن، عوام فربیانه تا همدستی امپریالیسم آمریکا و سوسیال امپریالیسم شوروی را بپوشاند. ....

 

 

****

پرسش:وجدان را چگونه تعریف میکنید، چرا نوشته اید اکنون وجدان دراسارت سرمایه داری است؟

پاسخ: اگروجدان را آگاهی واخلاق درنهاد انسان تعریف کنیم آنوقت باید ببینیم این وجدان واخلاق انعکاس امور کدام شرایط اجتماعی هستند.انسان امروزدر شرایط اجتماعی سرمایه داری زیست می کند و افکار او ناشی از همین جامعه است. جامعه ای که شالوده اش بر اساس سود وخودخواهی بنا شده و درنتیجه وجدان واخلاق وروحیاتش را همین جامعه شکل میدهد.

درهمین اروپا و یا آمریکا که پیشرفته ترین نظامهای سرمایه داری هستند درصد کمی از مردم برای مقابله با فجایع غزه، لیبی وعراق وسوریه وافغانستان ویا آمریکای لاتین  و یا دیگر مردمان مشابه به میدان می آیند ویا از عمق فاجعه آگاهی دارند..... آنها سر گرم چه کارهای اجتماعی اند که چشمشان را کور ، ذهنشان را خواب وجسمشان را فلج کرده است...؟

این همان وجدانی است که در بند نظام سرمایه داریست  و سرمایه داری اکثریت جامعه را به آن مقصدی سوق داده که خود می خواهد. چنان انسان راازخود بیگانه کرده که جز به خودش ومنافعش و سودش به چیز دیگری نمی اندیشد ! گور پدر دیگر انسانها، شعار اوست! خویی پست تر از خوی حیوانی است. ازاین بابت نوشتیم که وجدان در اسارت سرمایه داری است. وجدان بیدار در این جوامع در اقلیت بسرمی برد.

 

***

تصویری از فرزند استالین در اسارت نازیها

https://scontent-amt2-1.xx.fbcdn.net/v/t1.0-9/13124978_10207937170701393_3923725178155426417_n.jpg?oh=63fb41d2b2970171826cdb884d880998&oe=579B94C9

                                        نهم ماه مه ، هفتاد و یكمين سالگرد بيروزي بر فاشيسم است

تصویری را که ملاحظه میکنید یاکوب فرزند استالین رهبر بزرگ جنگ ضد فاشیستی است که درجبهه های نبرد توسط ارتش نازی به اسارت درآمده بود.نازی ها از استالین طلب معاوضه فرزندش با یک جنرال بلند پایه هیتلر را کردند، لیکن استالین نپذیرفت و پاسخ داد که فرزندش یک سرباز ساده است واورا فقط با یک سرباز ساده آلمان عوض میکند.پسرش سرانجام در اردوگا...ه نازیها اعدام شد. استالین با چنین اصول وخصوصیاتی بود که توانست به مدت سی سال در راس یک کشور 200 میلیونی سوسیالیستی قرارگیرد وبا اتکا به کارگران و زحمتکشان و بسیج عمومی کمر فاشیسم را درهم شکست وصلح وآزادی را برای بشریت به ارمغان آورد.بی دلیل نیست که این روزها مردم شوروی بیش از گذشته ازاستالین وخدماتش تجلیل می کنند و روزی نیست که در تظاهراتی تصاویر او برافراشته نگردد.رویزونیستها با خیانت به مارکسیسم لنینیسم واحیای سرمایه داری به گور سپرده شدند، تاریخ جزبا ننگ ونفرت ازآنها یاد نخواهد کرد.