صهیونیسم جنایتکار جنگی

هولوکاست در نوار غزه

از همان لحظه که ملت فلسطین تصمیم گرفت تسلیم سازشکاری محمود عباس دست نشانده آمریکا و اسرائیل نشود و در یک انتخابات آزاد به سازمان حماس رای داد که خواستهای سیاسی این ملت را بیان می کرد صهیونیستها تصمیم گرفتند ملت فلسطین را مجازات کنند. نخستین کار این دول “دموکرات“ این بود که اصل دموکراسی را به زیر پا بگذارند و نتایج روشن انتخابات فلسطین را که به پیروزی حماس منجر شده بود بیشرمانه به رسمیت نشناسند. سپس صهیونیستهای اسرائیل چراغ سبز گرفتند که نوار غزه را محاصره کرده در آنجا با کمک ایادی خویش کودتا کنند و قدرت را در دست بگیرند و وقتی دسیسه آنها علیه اکثریت مردم فلسطین با شکست فضاحت باری به پایان رسید و رئیس سازمان امنیت فلسطین که با اسرائیلیها همدستی می کرد از طریق اسرائیل فرار کرد و بدامان محمود عباس در سواحل غربی رود اردن پناه برد تصمیم گرفتند مردم فلسطین را محاصره کنند، گرسنگی و تشنگی بدهند تا آنها جان به لب رسیده به “دمکراسی“ صهیونیستها و امپریالیستها تن در دهند. دموکراسی در قاموس امپریالیستها و صهیونیستها یعنی قبول نظریات آنها.

“الجزيره“ سردبير روزنامه الاھرام چاپ قاھره، در مصاحبه با ،“حسنن ال ھيکل“ در توضیح شرایط  نوار غزه می آورد:

“ پس از پيروزی حماس در انتخابات ٢٠٠۶، آمريکا، اروپا، اسرائيل و ابومازن(محمود عباس-توفان) تصميم گرفتند تا حماس را حذف کنند. دولت آمريکا ژنرال دايتون را با يک ميليارد دلار به اسرائيل فرستاد تا ترتيب کار را بدھد. وی با کمک محمد دھلان(رئیس سازمان امنیت فلسطین-توفان) ستون پنجمی در غزه برای کودتا برعليه حماس به صورت مخفيانه سازماندھی کرد که توسط حماس کشف و سرکوب شد. در ميان آنان تعدادی از اعضای الفتح نيز ديده می شدند. پس از شکست برنامه کودتا، دولت اسرائيل تصميم به محاصره و در گرسنگی قرار دادن مردم غزه گرفت تا مگر اھالی غزه را بر عليه حماس بشورانند که اين بار ھم نتيجه نداد. دولت اسرائيل حماس را در برابر دو راه قرار داد: يا از گرسنگی بميرند، ويا تسليم شوند. حماس مقاومت برگزيد و من آنان را تائيد می کنم. “سرکوب حماس، به منظور به گور سپردن مقاومت مردم فلسطين بر عليه اشغالگران اسرائيلی بود که با شکست فاحشی روبرو شد“.

آری، وقتی تلاش عبث صهیونیستها با یاری ارتجاع عرب منطقه و محمود عباس در درهم شکستن غرور ملی و مقاومت فلسطینیها به جائی نرسید و آنها مرگ از گرسنگی و تشنگی را به خفت تسلیم ترجیح دادند آنگاه تصمیم تجاوز به نوار غزه در دستور کار صهیونیستها قرار گرفت تا با قتل عام فلسطینیها در نوار غزه سرزمینهای “بی صاحب“ آنها را غصب کنند و کار را یکسره نمایند. مبارزه انقلابی مردم فلسطین بر ضد یک کشور فاشیستی و اشغالگر در عرصه سیاسی و نظامی به نفع ایران در منطقه تمام می شد که می توانست همیشه از این اهرم فشار بر ضد دولت اسرائیل بویژه در شرایط جنگی استفاده کند. پاکسازی قومی این مناطق از طرف صهیونیستها و ایجاد یک هولوکاست جدید برای صهیونیستها یک ارزش راهبردی نظامی نیز داشت زیرا پشت جبهه آنها را در مقابله با ایران و سوریه و لبنان و دست اندازی به عراق و کردستان و هم مرز شدن با ایران باز می گذاشت.

پاکسازی قومی نخست با توافق جرج بوش و با استفاده از تجارب جنگی در عراق آغاز شد. رسانه های گروهی “دموکراتیک“ خفقان گرفتند تا افکار عمومی جهان بر ضد اسرائیل تحریک نشود و دست آنها در آدمکشی باز باشد. غرب ریاکار و “دموکرات“ به مصداق “شتر دیدی ندیدی“ بیشرمانه چشمان خویش را بر این جنایت علیه بشریت بست. از ورود خبرنگاران در مغایرت با عرف و موازین جهانی به عرصه های جنگ خوداری کردند و تنها به بازتاب دروغهای و جعلیات خویش پرداختند. عمال “انقلابی“ آنها در خارج از اسرائیل با شعارهای منصورحکمتی که گویا نزاع بین اسرائیل و فلسطین نزاع بین دو قطب ارتجاع بوده و بر متن سناریوی سیاه وسفید انجام می شود و به ما ربطی ندارد ماموریت یافتند اراده نیروهای انقلابی را در محکوم کردن تجاوز و کشتار انسانها و حمایت از مبارزه مردم قهرمان فلسطین عقیم سازند. آنها بهر دو طرف “جنگ“(کدام جنگ؟ بخوانید تجاوز وحشیانه اسرائیل-توفان) حمله کرده و هر دو طرف را محکوم می نمودند و در همصدائی با صهیونیستها چنین جلوه دادند که گویا این سازمان حماس است که مانع اساسی برقراری صلح است. طبیعی است که باین ترتیب آب به آسیاب صهیونیستها می ریختند زیرا ماهیت مترقی مبارزه رهائی بخش ملت فلسطین برای رهائی از چنگال اشغالگران و متجاوزین را به کشورشان تخطئه می کردند. این “انقلابیون“ کاذب با شعار کشتار مردم فلسطین به ما مربوط نیست آب پاکی بر دستهای صهیونیستها ریختند. مشکل فریب خوردگان این است که تفاوتی میان مبارزه سیاسی و مبارزه ایدئولوژیک نمی گذارند و حق ملت فلسطین را با هر گونه باور و اعتقاد ایدئولوژیک در تعیین سرنوشت خویش به رسمیت نمی شناسند. این مرتجعین “انقلابی“ بر این نظرند که از آنجا که رهبری این مبارزات در دست سازمان مذهبی حماس افتاده است اسرائیل حق دارد کشور آنها را تصاحب و اشغال نماید و مردمشان را قتل عام کند و آنها حق ندارند برای آزادی و رهائی ملی خویش مبارزه کنند. بنظر آنها این نظریه دموکراتیک که باید حق خود تعیینی سرنوشت ملتها را برسمیت شناخت حرف مفت است و باید با اشغال این کشورها توسط امپریالیستها و صهیونیستها موافق بود. آنها امر مسئله ملی را به شعاری پوچ و تهی تبدیل کرده اند و بجای آن سناریوی استعماری مبارزه دو قطب “تمدن و توحش“ را گذاشته اند که محصول وزارت استعماری امپریالیست فرتوت بریتانیا است. آنها با این تفکر ضد کمونیستی هم تجاوز به عراق و اشغال آن، هم تجاوز به فلسطین و اشغال آن، هم تجاوز به افغانستان و اشغال آن و هم تجاوز به ایران و اشغال آن را می توانند توجیه کنند. آنها حتی زمانیکه کمونیستهای فلسطینی و نیروهای غیرمذهبی و دموکراتیک و مسیحی فلسطینی در کنار حماس برای حفظ بقاء و حیات خود به مقابله برخاستند و دلایل آنرا در مصاحبه های خویش بر زبان آوردند حاضر نشدند از تئوریهای ارتجاعی منصور حکمتی که تئوریهای اسرائیلی است دست بردارند. آنها که هرگز خواهان خروج فوری و بی قید و شرط اشغالگران از سرزمینهای اشغالی نیستند و با استدلال جرج بوش که اگر ما برویم تروریستها بر سر کار می آیند مقاله می نویسند و به فریب مردم اشتغال دارند همان کسانی هستند که در زمان تجاوز احتمالی آمریکا و اسرائیل به ایران به عنوان ستون پنجم این ارتجاع بین المللی عمل خواهند کرد. آنها ستون پنجم “انقلابی“ امپریالیستها و صهیونیستها در ایران هستند. طبیعتا چنین کسانی با این افکار تروتسکیستی و مالیخولیائی نمی توانند کشتار قومی فلسطینیها را محکوم کنند. بنظر آنها اسرائیل کار مثبتی انجام داده است زیرا با حمله به نوار غزه “تروریستها“ و “بنیادگراها“ را کشته است. این عمل اسرائیل عملی مترقی بوده و باید مورد تائید قرار بگیرد. جالب این است که رژیم حاکم در اسرائیل با برگردان به زبان ساده همان “رژیم جمهوری یهودی“ است که رژیم ارتجاعی سیاه و مذهبی است. منتقدین نادان حماس که سوراخ دعا را گم کرده اند اسلام ارتجاعی را ارتجاعی تر از یهودیت ارتجاعی می دانند و برای یهودیت ارتجاعی هسته مترقی قایلند.

ولی این حضرات شهامت انقلابی ندارند تا نتایج تئوریهای خویش را تا آخر دنبال کنند. در زمانیکه حتی سازمان ملل و بخش بزرگی از امپریالیستها و ارتجاع جهانی اسرائیل را به خاطر جنایاتش در نوار غزه به محاکمه کشیده است و خواهان آن است که رهبران صهیونیست به عنوان جنایتکار جنگی به پای میز محاکمه کشیده شوند این حضرات ناچارند پشتک وارو زنند و رنگ عوض کنند. عوامفریبی، به خود فریب تبدیل می شود و خود فریبی این پرسش سیاسی را طرح می کند که هویت ما چیست و اساسا بر چه اساسی ما حضور داریم و باید حضور داشته باشیم.

در نوار غزه رژیم صهیونیستی اسرائیل در طی 22 روز عملیات نظامی به جنایات جنگی دست زده است. آقای گلدستون را که قاضی دادگاه کیفری لاهه بوده و در افریقای جنوبی نیز در عالیترین مراجع قضائی فعالیت داشته است و خود نیز یک فرد یهودی است نمی شود به کمونیست و دموکرات و انقلابی بودن متهم کرد. این فرد که از طرف سازمان ملل مامور رسیدگی به حوادث تجاوز اسرائیل به نوار غزه بوده است گزارش خویش را به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد تقدیم می کند. این کمیسیون در ژنو با اکثریت 47 رای در مقابل 25 رای ننگینِ اقلیتِ ضد بشر، اصل گزارش را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد از طریق دبیرکل سازمان ملل پس از ماه ها پژوهش و علیرغم خرابکاری دولت صهیونیست اسرائیل تقدیم می کند. بر مبنای این گزارش سیاه روی سفید روشن است که دولت اسرائیل مناطق غیر نظامی، بیمارستانها، انبارهای مواد غذائی، مدارس، مراکز تامین آب آشامیدنی و محل تجمع افراد غیر نظامی و حتی خانه هائی را که مردم در آنها تجمع کرده و پرچم سفید آویخته بودند را بصورت برنامه ریزی شده و هدفمند بمباران کرده است در این گزارش آمده که اسرائیل تنها کارخانه آرد سازی را که غذای مرغ داریهای نوار غزه را تامین می کرده است با موشک به صورت هدفمند نابود کرده است. دولت صهیونیستی اسرائیل برای نیل به اهداف خود از بمبهای غیر مجاز فسفری علیه مردم غیرنظامی استفاده کرده است و صدها کودک و پیر و جوان را به قتل رسانده است. در گزارش شورای حقوق بشر فقط اسرائیل به عنوان جنایتکار جنگی معرفی می شود. اسرائیل همه این اقدامات را با اصل توسل به دفاع از خود توجیه می کند.!!!؟؟؟. باید پرسید بمباران بیمارستانها و کشتار کودکان و زنان و افراد غیر نظامی و بیمارستانها و مدارس چه ربطی به دفاع از خود دارد؟ این اعمال جنایتکارانه است و مورد تائید صهیونیستها و امپریالیستهاست.

آقای نوی پیلاری کمیسر حقوق بشر سازمان ملل در 9 ژانویه 2009 خواهان آن شد که یک کمیسیون بی طرف به حوادث اتفاق افتاده در شهر “زیتون“ در جنوب شرقی نوار غزه رسیدگی کند. بر اساس گزارش صلیب سرخ 30 فلسطینی به صورت هدفمند با آتش توپخانه اسرائیلیها به قتل رسیدند. اسرائیلیها این افراد غیر نظامی را بداخل ساختمانی هدایت کرده و سپس کل ساختمان را با گلوله به سرشان خراب می کنند. آقای پیلاری که خودش قاضی سابق آفریقای جنوبی است و مسئول رسیدگی به جنایات جنگی است معتقد است همه شواهد دال بر وقوع جنایت جنگی می باشد.

البته کوته فکری است اگر تصور کنیم که صهیونیسم بدون همدستی امپریالیسم به جنایت علیه بشریت دست می زند. صهیونیسم که نژاد پرستی است همیشه همدست امپریالیسم بوده است. آنها با تشریک مساعی و توافق کامل به پاکسازی فلسطینیها دست زده اند. اشک تمساح آنها را نباید نیروهای انقلابی جدی بگیرند بلکه برعکس باید از این شواهد درس بگیرند که به امپریالیستها وصهیونیستها هرگز اعتماد نکنند آنها دشمن آزادی و دموکراسی، هوادار غارت و آدمکشی بوده و از هیچ اقدام خشونتباری در خالیکه کبوتر صلح در دست دارند ابا نمی کنند. ریاکاری از ماهیت امپریالیسم و صهیونیسم بر می خیزد. به گزارش “رویترز“ توجه کنید:

خبرگزاری “رویترز“ در 9 ژانویه 2009 خبر داد که صدها تن تسلیحات نظامی آمریکائی برای اسرائیل از طریق یونان توسط کشتی های آلمانی ارسال می شود. مطابق گزارش “رویترز“ درخواست اسلحه در 31 دسامبر 2008  یعنی قبل از بمباران مردم در 27 ژانویه و ورود سربازان اسرائیلی در 3 ژانویه به نوار غزه اتفاق افتاده است. در سپتامبر 2008 کنگره آمریکا تحویل بمبهای سنگر شکن GBU-39 که 113 کیلوگرم وزن دارند را به اسرائیل برای بمباران تونلهای زیرزمینی و سری فلسطینیها تصویب کرد. بر اساس گزارش “رویترز“ همان شرکت آلمانی که از ذکر نامش خودداری می کند در 27 دسامبر 2008 مقدار 6/2 میلیون کیلوگرم مواد منفجره در بندر اشدود به اسرائیل تحویل می دهد. این شرکت مواد فوق را در محل “سانی پوینت“ در ایالت “نورد کارولینا“ تحویل گرفته بوده است. دولت آمریکا پس از انتشار این اسناد از دادن هرگونه توضیحی طفره رفت. دولت آلمان نیز توسط ناوگان دریائی خویش در خلیج فارس، دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ تدارک ورود 1400 سرباز آلمانی را در عملیات در صورت لزوم مورد ارزیابی قرار داد.

جنایتی که در نوار غزه انجام شده محصول کار مشترک امپریالیستها و صهیونیستهاست.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک پس از دو روز بحث و تبادل نظر در 5 نوامبر 2009 گزارش گلدستون در مورد جنایات اسرائیل در نوار غزه را با 114 رای موافق 18 رای مخالف و 44 رای ممتنع در غالب یک قطعنامه به تصویب رسانید. تمام ممالک غیر متعهد و مسلمان به قطعنامه رای مثبت دادند. به موجب این قطعنامه اسرائیل موظف است مطابق با موازین بین الملل امکان بررسی قابل اعتماد نقض حقوق بشر و انجام جنایت جنگی در نوار غزه را فراهم کند. مطابق این گزارش در عملیات نظامی و پاکسازی سه هفته ای اسرائیل در نوار غزه تحت عنوان “سرب گداخته“ 1400 فلسطینی به قتل رسیده اند که اکثریت آنها کودکان و مردم غیر نظامی بوده اند. در این عملیات 13 سرباز اسرائیلی متجاوز کشته شده اند(طبیعی است که اگر برای آدمکشی و تجاوز به نوار غزه وارد نمی شدند امروز زنده بودند و سال نو را در کنار خانواده های خویش جشن می گرفتند-توفان). گلدستون در این قطعنامه می طلبد که اگر اسرائیل در عرض چند ماه آینده به رسیدگی در موارد آدمکشی و جنایت علیه بشریت تن در ندهد در دادگاه کیفری لاهه به جرایمش رسیدگی کرده و رهبران آن را محاکمه کند. در این قطعنامه توسعه آبادی نشینهای یهودی و تضییقات در مورد دروازه های ورودی به نوار غزه از طرف اسرائیل، سیاست اسرائیل در کرانه شرقی رود اردن و عدم همکاری با کمیسیون تحقیق محکوم می شود. این قطعنامه تحویل شورای امنیت سازمان ملل می شود که نقش شورای نگهبان سازمان ملل را دارد. آمریکا از هم اکنون اعلام کرده است که باین قطعنامه رای منفی خواهد داد و بر روی یکی از بزرگترین جنایات ضد بشری پرده استتار می کشد. آقای اوباما برنده جایزه صلح است. صلحی که وی می خواهد بر دریای خون بنا می شود. صلح وی تحمیل تجاوز و اشغال به ملتهای ضعیف است.

در اسناد منتشر شده جهانی تنها از آمریکا، اسرائیل و آلمان به عنوان مخالف قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل نام برده می شود. باین عده 7 کشور اروپائی (هلند، ایتالیا، لهستان، مجارستان، چک، سلاواکی) که از ذکر نامشان در بسیاری اسناد خودداری شده افزوده می شوند. 5 کشور اروپائی از جمله اسپانیا، پرتقال، مالتا، اسلوونی، قبرس، اسرائیل را محکوم کرده اند و 15 کشور دیگر رای ممتنع داده اند و بی تفاوتی خویش را در مورد این کشتار ضد بشری اعلام کرده اند. بنظر می آید که این عده از نظریات دارو دسته منصور حکمت پیروی می کنند که مسئله جنایت علیه بشریت را بخودشان مربوط نمی دانند. سایر ممالک شرم دارند که با افتخار از رائی که داده اند حمایت کنند. حتی انگلستان و فرانسه نیز با خجالت حاضر نشده اند رای مخالف به قطعنامه بدهند. آش بقدری شور است که خان هم فهمیده است. سارکوزی و بروان در نامه رسمی به دولت اسرائیل از آنها با زبان بی زبانی خواسته اند که از کله شقی دست بردارند چون این کار به ضرر اسرائیل و بنفع فلسطینیها تمام می شود. آنها خطر بی اعتباری اسرائیل در عرصه جهانی را با زبان دیپلماتیک بیان می کنند و هشدار می دهند که کار اسرائیل پای حیثیت آنها را نیز به میان می کشد بطوریکه امکانات ریاکاری را از آنها می گیرد. در اسناد منتشر شده رای آنها را ممتنع اعلام کرده اند و در پاره ای اسناد دیگر نوشته اند که آنها در رای گیری اساسا شرکت نکرده اند. روسیه ظاهرا رای ممتنع داده است. در گزارش دیگری از رای موافق روسیه نسبت به قطعنامه صحبت می شود. این ایجاد آشفته فکری و عدم شفافیت نشان می دهد که فاجعه نوار غزه و نقش پاکسازی قومی اسرائیلیها تا به چه حد تکان دهند و جنایتکارانه است که حتی بر سر چگونگی ارزیابی از آن میان امپریالیستها و ارتجاع جهانی نیز وحدت نظر وجود ندارد. همه آنها سعی می کنند که به چشم مردم خاک بپاشند. جالب این است که ممالکی که رای مخالف داده اند در تمام مدت مذاکرات تلاش کردند از جرایم اسرائیل بکاهند و پای مردم فلسطین را به میان بکشند که گویا آنها نیز به جنایت جنگی دست زده اند البته از نظر امپریالیستها و صهیونیستها دفاع از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی ملتها، دفاع از استقلال خود جنایت ضد بشری محسوب می شود. همین حقه بازها با وجودیکه با اعمال نفوذ متن قطعنامه را در جهت خواستهای خود تعدیل کردند در آخر کار حاضر نشدند به آن رای موافق دهند. نماینده آمریکا آقای آلجاندرو وولف بیان کرد: “گرچه قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به مصوبه کمیسیون حقوق بشر در ژنو قدمی به جلوست ولی بهر جهت نسبت به اسرائیل یکطرفه است“. فراموش نکنیم که محمود عباس همدست اوباما و نتانیاهو با ارسال قطعنامه به شورای امنیت مخالف بود و تنها در اثر اعتراض گسترده مردم فلسطین که وی را عروسک آمریکا و دست نشانده اسرائیل خواندند مجبور شد در موضعگیری خود تجدید نظر کند و بی اعتباری خود را با فرار از انتخابات و پیشنهاد استعفا و کناره گیری سرپوش بگذارد. روزنامه زود دویچه سایتونگ در شماره 18-17/10/2009 نوشت: “عباس می خواست در هفته گذشته در اثر فشار بیش از حد آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد از پیگرد کیفری اسرائیل به علت انجام احتمال جنایت علیه بشریت در نوار غزه ممانعت کند. این کار به تظاهرات عظیم در کرانه غربی رود اردن ونوار غزه منجر شد که باعث شد عباس حرفش را پس بگیرد“. بنظر اپوزیسیون تقلبی ایران این فرد چون سکولار است و بنیادگرای مذهبی نیست نماینده خلق فلسطین است!!؟؟  البته قلدرها در جهان وضعیتی را موجب شده اند که هرگز امکان ندارد قرارجلب نخست وزیر و وزیر دفاع و وزیر امور خارجه اسرائیل توسط دادگاه کیفری جهانی صادر شود. این دادگاه ها برای جلب میلوسوویچ ها و مخالفین امپریالیستها و صهیونیستها ساخته شده اند. آنها چاقوئی هستند که دسته خود را نمی برند.

دولت اسرائیل پس از اینکه نتوانست از تصویب ارسال قطعنامه به شورای امنیت ممانعت کند مدعی شد: “اسرائیل حق دفاع از خود را برای خویش محفوظ می دارد و در آینده نیز از جان شهروندانش در مقابل تروریسم جهانی حمایت خواهد کرد“. در اینجا جای علت و معلول عوض می شود. کسانیکه که حق دارند از جان و سرزمین خود حمایت کنند مردم فلسطین هستند که سرزمینشان اشغال شده است و نه تجاوزگران و تروریستهای صهیونیسم بین الملل. نشریه زود دویچه سایتونگ در شماره 8-7/11/2009 خود گزارش می دهد که اسرائلیها مدعی اند: “ رژیم اسرائیل هشدار داد که تصویب این قطعنامه روند صلح را مختل می کند“. از این همه بیشرمی انسان در شگفت می ماند. اسرائیل به توسعه آبادی نشینهای یهودی(توجه کنید یهودی و نه اسرائیلی-توفان) علیرغم توافقنامه های قبلی ادامه می دهد و می خواهد واقعیتهای غیر قابل برگشت خلق کند، به جنایت ضد بشری در نوار غزه دست می زند، به راهزنی دریائی اشتغال دارد تا با جعل اخبار و اسناد و صحنه سازیهای مسخره پای ایران را نیز به شورای امنیت بکشاند و مدعی شود که نژاد پرست خواندن صهوینیستها از طرف دولت ایران یک جنایت علیه بشریت است. و آنوقت دولتی که علیه ایران تا دندان خود را مسلح کرده و آهنگ تجاوز به ایران را در سر می پروراند، دولتی که ماهیتا نزاد پرست و تجاوز کار است بیکباره مدعی می شود که تصویب این قطعنامه در روند صلح اخلال می کند و دسیسه های خویش را بهانه می کند تا با دیگر سیاست جنگ افراوزانه خویش را دامن زند. همین نشریه به تمسخر از سند سازی اسرائیل که گویا یک کشتی پر از اسلحه ایران را به مقصد سوریه متوقف کرده است سخن می راند.

بر گرفته ازتوفان شماره  117  آذر ماه  1388  ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org