مخملباف
و “انقلاب مخملی“
در حالیکه جشنواره
سینمای در تبعید به همت خستگی ناپذیر و قابل
تقدیر آقای حسین مهینی شخصیت مبارز و
مترقی در شهر گوتنبرگ در سوئد با مشکلات و امکانات محدود برگذار می
شود، جشنواره ای هم تحت نام جشنواره فیلم پیرامون حقوق بشر در
شهر نورنبرگ آلمان فدرال در تاریخ 30 سپتامبر 2009 تحت نام “پرسپکتیو
نورنبرگ“ با همه امکانات تبلیغاتی و مالی تحت حمایت
آقای محسن مخملباف که شال گردن سبزی به گردن داشت با بوق و کرنا
برگذار شد و تا روز 11 اکتبر ادامه یافت. مرکز ثقل برنامه جشنواره
فیلمهای ایرانی بود.
در هیات داوران این
جشنواره آقای آصفی روزنامه نگار ایرانی حضور داشت.
جشنواره در روز 10 اکتبر با اهدای جوایز به کار خود پایان داد.
جایزه بهترین فیلم مستند به “جنایات و مکافات“ اثر “چائو
آیانگ“ تعلق گرفت. چائو آیانگ خود شخصا به علت پیگرد
سیاسی نتوانسته بود در جشنواره شرکت و جایزه به مبلغ 2500
یورو را دریافت کند. در کنار این فیلم، فیلم
مستندی از دانمارک بنام “برمه وی جی – گزارش از کشور برمه“ که
مربوط به اعتراض راهبان در منطقه ای دور افتاده در برمه بود جایزه
هیات داوران جوانان و جایزه تماشاگران را بخود اختصاص داد.
در مجموع 84 فیلم از 40 کشور
جهان به نمایش گذارده شد. فیلمهای ایرانی که
نمایش داده شدند دارای مضامین اجتماعی بودند از جمله
فیلمی بنام “خیش“ در محکومیت شکنجه بر گرفته از داستان کافکا
از نرگس کلهر دختر آقای مهدی کلهر مشاور احمدی نژاد که بعد از
اتمام جشنواره خود را به دولت آلمان به عنوان پناهنده سیاسی
تسلیم کرد. خانم کلهر احتمالا با مشورت پدر باین کار دست زده است و
پیامی از پدر برای مقامات آلمان دارد. جان خانم کلهر و پدرشان
در ایران در اثر تعقیب در خطر نبوده است، آنها نه به زندان افتاده و
نه شکنجه شده اند و نه می دانند زندان کهریزک از درون چه شکلی
دارد. مشاور آقای احمدی نژاد مسلما در این سرکوبها شرکت فعال
دارد وگرنه نمی توانست مشاور احمدی نژاد شود. مشاورت ایشان
سیاسی است و در امور تغذیه و خانوادگی. ولی
آقای کلهر هم مانند همه حکومتچی ها اهل معامله است و از هم اکنون در
پی سرمایه گذاری در خارج از کشور می باشد. خداپرستی
یک طرف مسئله است و زیر چشمی نظر لطف به شیطان داشتن طرف
دیگر. زیرا این حقیقت همه دانسته است که ابلیس
توانائی هائی دارد که خدا قادر به آن نیست. خانم نرگس کلهر
حتی موفق به ساختن فیلمی هم شده اند که اجازه نمایش در
جشنواره را پیدا کرده است. اگر بجز خانم نرگس کلهر کس دیگری
این کار را می کرد حتما درخواست پناهندگی وی فورا رد
می شد. ولی در اینجا پای جنگ سیاسی و
روانی در میان است. دول اجنبی در پی آن هستند که در اوضاع
بلبشوی ایران جای پائی پیدا کنند. جریانات اصلاح
طلب، سازشکار و مشکوک را مورد حمایت قرار دهند و رهبری جنبش مردم
ایران را از طریق سازماندهی انقلابات مخملی بدست
بگیرند. نزاعی که در گرفته است مبارزه بر سر رهبری مبارزات مردم
است. خانواده مخملباف نقش مهمی در این سازماندهی ایفاء
می کند. در حاشیه توضیح دهیم که سخن بر سر
ارزشگذاری کارهای هنری افراد نیست، سخن بر سر این
است که هنر در خدمت چه طبقه و گروه اجتماعی قرار می گیرد.
از خانواده مخملباف که بنظر
می رسد کروموزومهای فیلمسازی دارند و کارگردانی در
میانشان ارثی است 2 فیلم “اسب نو پا“ از سمیرا و “بودا از
شرم فرو ریخت“ از حنا پخش گردید که این فیلمها نتوانستند
موفقیتی کسب کنند.
این جشنواره
سیاسی که زیر پوشش هنری برگذار می شد و هنر را در
خدمت سیاست خاصی به کار می گرفت غیر مستقیم از طرف
وزارت امور خارجه آلمان اداره می شد که آقای کلوزه از حزب سوسیال
دموکرات و نماینده شهر نورنبرگ در مجلس، معاون وزیر امور خارجه آلمان
آنرا با کیاست پشت پرده اداره می کرد.
برنده جایزه جهانی
حقوق بشر شهر نورنبرگ ابوالفتح سلطانی وکیل مدافع فعالین حقوق
بشر در ایران بود که در 16 ژوئن 2009 در ایران به زندان افتاد و در 27
ماه اوت به قید ضمانت آزاد شد. محسن مخملباف این جایزه را در
غیاب آقای سلطانی که از خروجش رژیم جمهوری
اسلامی ممانعت کرده بود دریافت داشت. جایزه افتخاری
این جشنواره را به شخص آقای مخملباف تقدیم کردند که آنرا به
اصلاح طلبان در ایران به آقای کروبی تقدیم کرد.
سمیرا دختر ایشان که کارگردان است و مانند دختر کوچکتر ایشان
خانم حنا که هر دو گوش شیطان کر نشان از پدر دارند و از زیرکی و
شم مالی و سیاسی ایشان بهره مند هستند در جشنواره حضور
داشتند. حنا فیلمی مستند از مبارزات مردم ایران در رابطه با
تقلب انتخاباتی اخیر در ایران البته به نفع اصلاح طلبان ساخته
است و قصد دارد در جشنواره ونیز آنرا به نمایش بگذارد. نام این
فیلم “روزهای سبز“ است.
البته نسبت به حضور آقای
مخملباف در جشنواره فیلم حقوق بشر اعتراض شده بود. آقای مخملباف از
رژیم و جناحی در حاکمیت سیاسی ایران
حمایت می کند که در تمام کشتارهای بعد از انقلاب دست داشته است.
برخلاف عده ایکه فهمیده و نفهمیده کشتارهای رژیم را
فقط به سال 1367 محدود می کنند تا دست همدستان رژیم جمهوری
اسلامی را در آغاز انقلاب با آب پاک بشویند، کشتارهای
رژیم جمهوری اسلامی از همان بدو روی کار آمدنش آغاز شد و
نه تنها از سال 1367و در این کشتارها علی اکبر هاشمی
رفسنجانی، میرحسین موسوی، رضائی و کروبی
همانقدر سهیم بودند که خامنه ای و مصباح یزدی و
صانعی و... آقای مخملباف که خود را سخنگوی جنبش سبز در خارج از
کشور معرفی کرد طبیعتا اشتهار و توانائی های معنوی
خویش را در خدمت رژیم مستبدی قرار می دهد که شکنجه
هایش توسط لاجوردی در زندان اوین مورد تائید آقای
مخملباف بود و با فیلم توابینش همه قدرت معنوی خویش را
برای شکستن روحی زندانیان سیاسی بکار می برد.
تجاوز به زندانیان سیاسی از زندان کهریزک آغاز نشده است و
به “ترانه“ محدود نمی شود بر مبنای فتوای رهبران جمهوری
اسلامی دختران باکره را مورد تجاوز قرار داده و سپس اعدام می کردند
زیرا که گویا در اسلام ناب محمدی قتل دختر باکره مجاز
نیست و باید نخست برای رعایت موازین اسلامی
به آنها تجاوز کرد. این گرازهای اسلامی برای پدر و مادر قربانیهای
خویش شیرینی می فرستادند که دختر شما قبل از
تیرباران به حجله رفته است. این توحش قرون وسطائی و
فاشیستی مورد تائید آقای مخملباف بوده است و بر آن سرپوش
می گذارد. از پدری که خود دو دختر جوان دارد چنین حمایت
ناسالمی حیرت آور است و شگفتی به بار می آورد.
پس از اهداء جایزه به
این مهمان افتخاری، آقای مخملباف و ایرانیان شرکت
کننده در جشنواره در اطاقی برای برگزاری جشن کوچکی جمع
شدند و اقای مخملباف به پرسشهای ایرانیان علاقمند، به
عنوان تئوریسین سبزها پاسخ می داد. رفیقی نظر
ایشان را در مورد چپی ها پرسید. مخملباف برآشفته پاسخ داد که
من تجربه چپهای فاشیستی را دیده ام. پرسشگر رو به
مخملباف کرد و گفت کدام انسان آزاده که بخاطر دموکراسی و حقوق بشر مبارزه
می کند، نیروی چپ را که فرهنگ تجدد و شهروندی را به جامعه
ایران آورده فاشیست قلمداد می کند پس بنظر می
آید که برخلاف شایعات شما تغییری نکرده اید.
مخملباف متغیرانه واکنش نشان داد و اظهار داشت من همواره هوادار
رژیم جمهوری اسلامی بوده ام و هنوز هم هستم. کار بحث و جدل
که بالا گرفت میزبانان که وظیفه برگذاری بی سرو
صدای جشنواره را داشتند فورا آقای مخملباف را از صحنه بیرون
بردند که “گزندی“ به ایشان نرسد.
آقای مخملباف، سازمان
فدائیان اکثریت و نظایر این “شخصیتها“ و
جمعیتها بر تمام جنایات رژیم جمهوری اسلامی در
گذشته صحه می گذارند. برای آقای مخملباف کشتار سالهای
نخست انقلاب دوران لاجوردی و گیلانی و موسوی
تبریزی و صانعی قابل انتقاد نبوده و نباید محکوم شود.
آقای مخملباف مانند سازمان فدائیان اکثریت بر کشتار
سالهای 60، تیرباران شکراﷲ پاکنژادها، سعید سلطانپورها،
پور سعادت ها، نعمت اللهی ها و صدها نفر توفانی، پیکاری و
مجاهد و ... صحه می گذارد. برای وی جنایت جناحی از
حاکمیت و نه جمهوری اسلامی تنها از 22 خرداد 1388 آغاز می
شود و برای سازمان فدائیان اکثریت تاریخ این
جنایات نه از بدو تسلط روحانیت بلکه از کشتار زندانیان
سیاسی در سال 1367 آغاز می شود. آیا می شود به
چنین احزاب و سازمانها و افراد اعتماد کرد و آنها را هوادار حقوق بشر
معرفی نمود؟ آنها که این دروغ بزرگ را تبلیغ می کنند
خودشان دشمنان بشریت هستند.
بر گرفته ازتوفان شماره 116
آبان ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
toufan@toufan.org