بی‌وجدان‌ها در طیف اپوزیسیون

مقدمه

7 اکتبر نقطه عطفی در افشاء اپوزیسیون مزدور و اسرائیلی در میان ایرانیان، تجزیه‌طلبان، فرقه رجوی، پهلوی‌چی‌ها، چپ‌های ضدکمونیست، ضد کارگرانی که خود را به البسه کارگری ملبس کرده‌اند، یاران غائله زن زندگی آزادی، همدستان نازی‌های اوکراین، سازمان‌های ساختگی «حمایت از حقوق بشر»، «کانون‌های ادبی و فرهنگی» و... بود. از این تاریخ کسی نمی‌تواند چهره خود را در پشت ده‌ها هزار کودک فلسطینی کشته شده پنهان کند و از «جنایات حماس» و «حق دفاع از خود» اشغالگر و متجاوز به دفاع برخیزد. یاران غائله زن زندگی آزادی دم‌های خود را روی کولشان گذاردند و مخفی شدند. حتی یک گروه از آنها نیز حاضر نشد از مبارزه مردم فلسطین دفاع کند و همه آنها در کنار اربابشان اسرائیل ایستادند. در میان اپوزیسیون نیز این شکاف عمیق ایجاد شد و صف بی‌وجدان‌ها و درنده‌خوها از انسان‌های شریف جدا گردید. اپوزیسیون مزدور اسرائیل که آرزوی نابودی سازمان فلسطینی حماس را در سر می‌پروراند عملا خواهان تکرار همان سناریو در ایران است و سال‌هاست در عرصه دروغ و دغل، فقدان اخلاقیات، بی‌پرنسیپی، جعل اخبار و شایعات، آمادگی ذهنی را برای تجاوز به ایران فراهم می‌آورد. پس ماهیت مبارزه، جنگی میان میهن‌دوستان و ایران‌ستیزان مزدور است.

همه آن مزدوران اسرائیلی که از نزاع دو قطب ارتجاعی، اسلام سیاسی و اسرائیل، پان اسلامیسم و سکولاریسم اسرائیل سخن می‌رانند و از مبارزات موهومی خلق فلسطین به رهبری رهبران موهومی برای فریب مردم سخن می‌رانند حتی یک نفر از آنها در عمل، که معیار یافتن حقیقت است، در نمایشات اعتراضی میلیونی سراسر جهان شرکت نکرد و برعکس مرتب خود را پشت کمینگاه «به ما مربوط نیست»، «به ضرر مردم دو طرف» است و... برضد مبارزه مردم فلسین برای رهائی ملی به رهبری سازمان حماس، در اتحاد با سایر سازمان‌های مقاومت فلسطین پنهان نمود.

ما در زیر اسنادی را در افشاء این اپوزیسیون مزدور جمع‌آوری نموده و در اختیار عموم قرار می‌دهیم.

برای هر عقل سلیمی این پرسش مطرح می‌گردد که چرا خانم نرگس محمدی برنده جایزه صلح دستوری نوبل، 25 روز در مقابل کوه اجساد کودکان فلسطینی با خونسردی به نظاره نشست و صهیونیسم کودک‌کش را در کنف حمایت خود گرفت و از درون زندان که توگوئی در هتل زندگی می‌کند.

خانم شیرین عبادی سکوت کرد، یاران غائله زن زندگی آزادی که برای مهسا امینی سینه پاره می‌کردند در مورد پاره شدن سینه‌های هزاران زن فلسطینی سکوت اختیار کرده‌اند. خانم گلشیفته فراهانی، علی کریمی، علی دائی، عبدﷲ مهتدی و... سکوت کرده‌اند. میرحسین موسوی، تاج‌زاده، کروبی، فائزه رفسنجانی، صادق زیبا کلام و لشگر ورشکسته نئولیبرال‌ها که از غم شهادت ندا آقا سلطان خواب راحت نداشتند بر پشته‌های کشتار نوار غزه با وجدانی راحت به استراحت مشغولند زیرا در این کشتار رویای‌های خود در تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران و روی کار آوردن غرب‌گرایان را می‌بینند.

ما در زیر تنها به پاره‌ای از این اسناد اشاره می‌کنیم:

 

***

دهها فعال سیاسی «دعوت به حمله نظامی به ایران» را محکوم کردند

۱۴۰۲/۸/۱

ده‌ها نفر از فعالان سیاسی و مدنی با امضای بیانیه‌ای هرگونه دعوت مستقیم و غیرمستقیم به حمله نظامی به ایران را محکوم کردند؛ امضاکنندگان تاکید کردند که «حمله نظامی به ایران، به بقای حکمرانی جمهوری اسلامی کمک می‌‌کند.»

ده‌ها نفر از فعالان سیاسی و مدنی با امضای بیانیه‌ای مشترک «دعوت مستقیم و غیرمستقیم» برخی از «گروه‌های ایرانی و غیرایرانی، گرایش‌های افراطی و جنگ‌طلب و برخی فرصت‌طلبان سیاسی» به حمله نظامی به ایران با کلیدواژه «کوبیدنِ سَرِمار» را محکوم کردند.

این بیانیه که نسخه‌ای از آن روز دوشنبه اول آبان‌ماه به دست دویچه وله فارسی رسید، تاکید می‌کند که حمله نظامی احتمالی به ایران، «به هر دستاویز یا در هر پوششی کشور ما را نابود و مبارزه به‌حقِ مردم ایران را برای دموکراسی و صلح به شدت تضعیف و تخریب می‌کند».

شمار امضاکنندگان این بیانیه تا لحظه تنظیم این گزارش، به ۶۰ نفر رسیده است؛ در میان امضاکنندگان نام تقی رحمانی، مهرداد درویش‌پور، نیره توحیدی، محمدجواد اکبرین، سعید پیوندی، دامون گلریز، مهدی جامی، علی افشاری، فاطمه حقیقت‌جو و هادی خرسندی دیده می‌شود.

امضاکنندگان با تاکید بر اینکه «گذر از استبدادِ جمهوری اسلامی به دموکراسی بر بسترِ مبارزه‌ ایرانیان به ثمر می‌نشیند نه با حمله نظامی» افزودند که «حمله نظامی به ایران نه تنها می‌تواند به بقای حکمرانی جمهوری اسلامی کمک ‌کند که تهدیدی آشکار علیه صلح و دموکراسی بوده و بهمنی سهمگین از رنج و ویرانی را بر کشور ما آوار خواهد کرد.»

آنها همچنین مخالفت خود را با «استبداد و سرکوبِ مردم در داخل کشور و سیاست‌های ماجراجویانه و تنش‌زای جمهوری اسلامی و جنگ‌های نیابتی آن» ابراز کردند.

امضاکنندگان همچنین اعطای جایزه نوبل صلح به نرگس محمدی و جایزه ساخاروف سال ۲۰۲۳ میلادی به ژینا مهسا امینی و خیزش «زن، زندگی، آزادی» را نشانه‌ای از آن دانستند که «جهان مبارزه‌ مردم ایران را برای آزادی و دموکراسی و صلح به رسمیت شناخته ‌است.»

 

فرج سرکوهی، منصوره شجاعی، رضا علیجانی، حسن یوسفی اشکوری، پرستو فروهر، مهرانگیز کار و مهدیه گلرو از دیگر امضاکنندگان این بیانیه هستند. (تکیه بر اسامی از توفان)

گفتنی است با تشدید درگیری‌ها در منطقه میان اسرائیل و شبه‌نظامیان تروریست، گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال گشوده‌شدن جبهه‌های جدیدی از درگیری‌های نظامی در منطقه افزایش یافته است.

***

پاره‌ای گروه‌ها و نهادهای مدنی ریاکار ظاهرا هم از حقوق بشر دفاع می‌کنند، هم از حق آزادی بیان و قلم. دفاع از حقوق نویسندگان و جامعه مدنی ظاهرا خدشه ناپذیر است. به این دو سندی که در آلمان خفقان‌زده و سرکوبگر منتشر شده نگاه کنید:

«در پی لغو جایزه عدنیه شبلی انجام شد

۲۵ مهر ۱۴۰۲

اعتراض ۶۰۰نویسنده به نمایشگاه فرانکفورت/صدای فلسطین خاموش نمی‌شود

بیش از ۶۰۰ نویسنده جهانی با امضای یک نامه سرگشاده‌، لغو برنامه تجلیل از یک نویسنده فلسطینی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را تقبیح کردند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از لس‌آنجلس تایمز، در نامه سرگشاده‌ای که روز دوشنبه منتشر شد، ۶۰۰ نویسنده تصمیم لغو مراسم اهدای جایزه به عدنیه شبلی، رمان نویس فلسطینی را در نمایشگاه کتاب فرانکفورت تقبیح کردند.

در این نامه سرگشاده که توسط بیش از ۶۰۰ نویسنده و ناشر امضا شد، تصمیم انجمن ادبی «لیت‌پروم» برای لغو بزرگداشت یک نویسنده فلسطینی برنده جایزه در نمایشگاه کتاب فرانکفورت محکوم شد. نمایشگاه فرانکفورت که یکی از بزرگترین همایش‌های انتشاراتی جهان است- که از چهارشنبه تا یکشنبه برگزار می‌شود - پس از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و درخواست از نمایشگاه، برنامه‌هایی را که برای تجلیل از عدنیه شبلی تدارک دیده بود را لغو کرد.

در این نامه که به امضای چهره‌هایی چون آنی ارنو برنده نوبل، اولگا توکارچوک برنده نوبل، آن انرایت، کامیلا شمسی، هشام مطر، راوی هیج، لیلا ابولیلا، ریچارد فلاناگان، والاس شاون، کالم توییبین، ایلین مایلس، هری کونسرو، سافیر، راشل کوشنر و صدها نویسنده دیگر و نیز ده‌ها ویراستار، نمایشگاه کتاب و ناشر جهانی رسیده، آمده است: در حالی که کتاب «جزییات کوچک» شبلی توسط دو روزنامه‌نگار و ویراستار ادبی آلمانی یهودستیزانه خوانده شده تا به آن انگ بچسبانند، دیگر منتقدان جدی ادبی به وضوح این موضوع را در مطبوعات آلمان و دیگر نشریات ادبی کاملاً رد کرده‌اند. این کتاب رویدادهای مستند مربوط به تجاوز به یک دختر بادیه‌نشین در سال ۱۹۴۹ توسط یک واحد ارتش رژیم صهیونیستی را دستمایه خود قرار داده است.

ترجمه انگلیسی این رمان که سال ۲۰۱۷ منتشر شد، سه سال بعد نامزد دریافت جایزه ملی کتاب در آمریکا و جایزه بین‌المللی بوکر شد. پس از انتشار ترجمه آلمانی آن در سال ۲۰۲۲ نیز جایزه ادبی ۲۰۲۳ آلمان (لیبراتور پرایس) که جایزه سالانه‌ای است که به بهترین آثار نویسندگان زن از سراسر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین اهدا می‌شود، را دریافت کرد. این جایزه هر سال در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به برنده آن اهدا می‌شود، ولی امسال اهدای آن به مشکل خورد.

روز جمعه «لیت پرام» سازمانی که جایزه کتاب را توزیع می‌کند، مسیر خود را تغییر داد و نشستی که قرار بود با حضور شبلی و مترجم آلمانی زبان او، گونتر اورث برگزار شود نیز لغو شد.

«لیت پرام» که بخشی از بودجه‌اش را از دولت آلمان و نمایشگاه کتاب فرانکفورت تامین می‌کند، تصمیم خود را برای لغو برنامه تجلیل شبلی در بیانیه‌ای آنلاین توضیح داد و گفت به دنبال تنظیم مناسب شرایط برای برگزاری این رویداد است.

حالا بیش از ۶۰۰ نویسنده و ناشر در این نامه از سازمان و نمایشگاه خواسته‌اند در تصمیم خود تجدید نظر کنند. آنها نوشته‌اند: نمایشگاه کتاب فرانکفورت به عنوان یک نمایشگاه بزرگ بین‌المللی کتاب، مسئولیت دارد فضایی برای نویسندگان فلسطینی ایجاد کند که آنها هم بتوانند افکار، احساسات و تأملات خود را در مورد ادبیات در این دوران وحشتناک و ظالمانه به اشتراک بگذارند، نه اینکه بخواهد صدای آنها را خاموش کند.

علاوه بر این اشاره شده که پیشتر در نیویورک تایمز به اشتباه گزارش شده که لغو این رویداد «تصمیم مشترکی» بود که با شبلی اتخاذ شد. در حالی که در واقع فقط به او اطلاع داده شد و در نهایت لیت‌پرام هم بیانیه خود را اصلاح کرد.

باربارا اپلر مدیر انتشارات «نیو دیرکشنز» که ناشر آمریکایی «جزییات کوچک» است در نامه‌ای به سردبیر نیویورک تایمز خواستار اصلاح این خبر شد. وی در نامه خود همچنین تاکید کرده که: با دل‌شکستگی باورنکردنی که اکنون از هر طرف متحمل شده، هیچکس در خدمت دروغگویی نیست، به ویژه درباره نویسنده رمانی درباره نکبه که از نظر تاریخی هم بسیار صادق است. لغو مراسم و تلاش برای خاموش کردن صدای عدنیه شبلی - به دلیل جنگ در اسراییل - بزدلانه است. اما اینکه بگوییم شبلی با این تصمیم موافق است (در میان همه رنج‌ها در غزه) بدتر از همه است. در حالی که نمایشگاه بیانیه‌ای صادر کرده و گفته می‌خواهد صدای اسرائیل به ‌ویژه در نمایشگاه قابل مشاهده باشد، آنها فضا را برای صدای فلسطینی‌ها بسته‌اند.

ژاک تستارد، ناشر شبلی در بریتانیا هم اعلام کرده است: یکی از اهداف ادبیات تشویق به تفاهم و گفتگو بین فرهنگ‌ها است. وقتی چنین خشونت وحشتناک و دلخراشی در جریان است، بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان وظیفه دارد از صداهای ادبی هر دو ملت حمایت کند. ما با عدنیه شبلی و ناشران آلمانی او اعلام همبستگی می‌کنیم.

در ادامه بیانیه ناشر انگلیسی آمده است: با این روحیه، آنهایی که در زمینه نویسندگی، ترجمه و انتشار فعالیت می‌کنیم، به شدت تأکید داریم که لغو رویدادهای فرهنگی راه پیش رو نیست. ما به خاطر می‌آوریم که نمایشگاه کتاب فرانکفورت از ناشران ترک حمایت کرد و اینکه چگونه سال گذشته، زلنسکی، رییس جمهوری اوکراین در یک سخنرانی از پیش ضبط شده در نمایشگاه با مخاطبانش صحبت کرد. نمایشگاه کتاب فرانکفورت به عنوان یک نمایشگاه بزرگ بین‌المللی کتاب این مسئولیت را دارد که فضاهایی را برای نویسندگان فلسطینی ایجاد کند تا افکار، احساسات و تأملات خود را در مورد ادبیات در این دوران وحشتناک و ظالمانه به اشتراک بگذارند، نه اینکه آنها را خاموش کند. ما باید به دنبال زبان جدید و ایده های جدید باشیم تا بتوانیم به شیوه ای جدید به این دوران تلخ نزدیک شویم. برای این منظور، ما بیش از هر زمان دیگری به نویسندگان - از جمله نویسندگان فلسطینی - نیاز داریم.

متن نامه‌ای که تاکنون ۶۰۰ نویسنده آن را امضا کرده‌اند چنین است:

رویدادهای تکان دهنده و غم انگیزی که از ۷ اکتبر آغاز شد و تا امروز نیز ادامه دارد، در سرتاسر جهان، از جمله در دنیای نشر، بازتاب داشته است. نویسنده فلسطینی برنده جایزه، عدنیه شبلی، که فینالیست جایزه ملی کتاب ۲۰۲۰ برای کتاب «جزییات کوچک» (ترجمه الیزابت ژاکت) بود، قرار بود جایزه «لیبراتور پرایز» آلمان در سال ۲۰۲۳ را برای همان کتاب دریافت کند که به زبان آلمانی منتشر شده در نمایشگاه کتاب فرانکفورت ۲۰۲۳ که هفته آینده آغاز می شود دریافت کند.

۱۳ اکتبر، برگزارکنندگان این جایزه که بخشی از بودجه آن توسط دولت آلمان و نمایشگاه کتاب فرانکفورت تامین می‌شود، بیانیه‌ای منتشر کردند مبنی بر اینکه شبلی دیگر در طول نمایشگاه کتاب جایزه دریافت نخواهد کرد. علاوه بر این، گفتگوی عمومی با عدنیه شبلی و مترجم او گونتر اورت در نمایشگاه کتاب نیز لغو شده است.

در ادامه آمده است: ابتدا گفته شد که این تصمیم در هماهنگی با نویسنده گرفته شده که سپس در مطلبی در نیویورک تایمز (که اکنون تصحیح شده) هم منتشر شد. این نادرست است؛ عدنیه شبلی گفته است که تصمیمی با او گرفته نشده بلکه به وی ابلاغ شده است. او گفت که اگر این مراسم برگزار می‌شد، از فرصت استفاده می کرد و درباره نقش ادبیات در این دوران ظالمانه و دردناک صحبت می‌کرد.

عدنیه شبلی متولد فلسطین در سال ۱۹۷۴ است.»

***

«استعفای سارا احسان از انجمن قلم آلمان + فهرست روزنامه نگاران فلسطینی کشته شده در غزه

۱۰ آبان ۱۴۰۲

 سارا احسان، عضو انجمن قلم آلمان در اعتراض به مواضع یک جانبه از انجمن قلم آلمان استعفا کرده و در متن استعفای خود اسای ۲۵ روزنامه‌نگار و پنج نویسنده و هنرمندی را که تا کنون در غزه کشته شدند، آورده است. متن کامل نامه‌ی استعفای اعتراضی او خطاب به هیئت مدیره‌ی انجمن قلم آلمان را به همراه فهرست روزنامه‌نگاران، نویسندگان و هنرمندانی که تا این لحظه در غزه کشته شده‌اند می‌خوانید.

نویسنده: سارا احسان

به هیئت مدیره‌ی انجمن قلم آلمان

۲۹ اکتبر ۲۰۲۳

از شما می‌خواهم کشته شدن نویسندگان، روزنامه‌نگاران و هنرمندان در غزه را گزارش دهید، اسامی آنها را اعلام کنید، از دلایل مرگ آنها پرده بردارید و این کشتار را محکوم کنید. طبق آخرین گزارش‌های وزارت بهداشت فلسطین، تا روز ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ۷۶۵۰ نفر در غزه در اثر بمباران‌های اسرائیل کشته شده‌اند که ۷۰ درصد آنها را کودکان، زنان و افراد کهنسال تشکیل می‌دهند و ۱۱۰ تن نیز از کادر درمان بوده‌اند. صدها نفر زیر آوار مدفون شده‌اند و ۱۹۴۵۰ تن از غیرنظامیان نیز مجروح شده‌اند. ۲۱۹ مدرسه بمباران شده و تمام این‌ها یک فاجعه‌ی انسانی است. در عین حال، باقی‌مانده‌ی مردمِ آنجا نیز بدون آب و برق روزگار می‌گذرانند و خدمات بهداشتی پاسخگو نیست، بیماری‌های مختلف و گرسنگی شایع شده و تا کنون یک میلیون نفر آواره شده‌اند، که تمام این‌ها نتیجه‌ی حملات نظامی اسرائیل بوده است.

یک نویسنده‌ی فلسطینی در پیام خود به من نوشته است: «به ‌دلیل قطعی برق و مشکلات ارتباطی قابل توجهی که ایجاد شده، مستندسازی به ‌دشواری صورت می‌گیرد و این یعنی که تمام جنایات امکان مستندسازی پیدا نکرده‌اند.»

تا روز ۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ۲۵ روزنامه‌نگار و پنج هنرمند و نویسنده در غزه کشته شده‌اند. «خانه‌ی  ۳۰ روزنامه نگار بمباران شده و در این جریان، چندین تن از اعضای خانواده‌ی هر یک از آن ها جان باخته‌اند. طبق آخرین اسناد انتشار یافته از سوی سندیکای روزنامه‌نگاران، اشغال‌گران ۵۰ ستاد و مراکز مؤسسات رسانه‌ای را ویران کرده‌اند. خانواده‌ی الدحدوح، رئیس دفتر الجزیره در غزه، خانواده‌ی معتز عزایزه‌ی روزنامه‌نگار و خانه‌ی یک کاریکاتوریست بمباران شده و به او در مدرسه‌ی اونروا پناه داده‌اند. علی نسمان، بازیگر، کنشگر سیاسی، کمدین و بلاگر فلسطینی نیز در غزه کشته شده و آمار کشته شدگان به سرعت رو به افزایش است. محمد سمیع غریقه، که ‌به‌عنوان معلم داوطلب به کودکان در بیمارستان باپتیست الاهلی (المعمدانی) غزه، هنر تدریس می‌کرد و از هنرمندان رشته‌ی نقاشی دیواری بود، در بمباران هفته‌ی گذشته‌ی این بیمارستان کشته شد. هبه قاضی زقوت، هنرمند تجسمی فلسطینی و هبه ابو ندی، شاعر و نویسنده‌ی جوان نیز در حمله‌ی راکتی، جان خود را از دست دادند. شهدای غزه فقط آمار و ارقام نیستند، آنها مردمان، رؤیاها و تجربه‌هایی هستند که از دست رفته اند. آنها پدران، مادران، دامادها، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، دانش‌آموزان، امدادگران، روزنامه‌نگاران، هنرمندان، شاعران و از این دست انسان‌ها هستند. این تمام آن‌ چیزی است که در میانه‌ی این بلبشویی که جهان ریاکار با پشتیبانی از جنایتکاران جنگی به وجود آورده، می‌توانم به شما ارائه دهم.»

به پیوستِ این نامه، فهرست مشروح اسامی ۲۵ روزنامه‌نگار و پنج هنرمند و نویسنده‌ای را که در غزه کشته شده‌اند ملاحظه می‌کنید (آمار مربوط به اکتبر ۲۰۲۳ است، تا تاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳).

بندی از اطلاعیه‌‌ی شما را مغتنم می‌شمارم که در آن از همه خواسته‌اید برای صلح به پا خیزند. متاسفانه، آن «دیگر هرگز چنین مبادِ» تاریخی حتی برای اعضای انجمن قلم، صرفاً تبدیل به یک شعار شده است. دیروز به «نامه‌ی وحشت» برخوردم که نام خود را «ادبیات، فوراً!» گذاشته است.

این نامه با قدرت تمام در شیپور جنگ دمیده است، وقتی که می‌گوید: «اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است و به ‌مانند هر دولت روی کاری باید از مردم خود مقابل ترور محافظت کند.» به زبان ساده، این یعنی که امنیت جمعیت یهودی اسرائیل می‌تواند و باید به ‌قیمت خُرد شدن استخوان‌ها و تکه تکه شدن بدن‌های غیرنظامیان فلسطینی تامین شود. تا این تاریخ، بیش از ۷۰۰۰ غیرنظامی در غزه کشته شده‌اند. این جنایات از تمام ویژگی‌های یک نسل‌کشی برخوردار است. دولت اسرائیل دارد در دادگاه لاهه بابت جنایات جنگی بازخواست می‌شود.

آیا این‌ که در این نامه فقط با یک طرف این جنگ اعلام همبستگی شده، توجیهی دارد؟ واقعا توجیهی دارد؟ این است سهم جهان ادبیات در صلح و آشتی؟ که از نسل‌کشی حمایت کنیم؟

نامه‌ی سرگشاده‌ا‌ی که گروه «یهودیان برای عدالت» نوشته‌اند، می‌گوید که هنوز به «مشکل واقعی» اذعان نشده است. تا زمانی که فلسطینیان تحت رژیمی به سر میبرند که کارشناسان قانونیِ خودِ اسرائیل، از آن به آپارتاید یاد می‌کنند، دموکراسی‌ای برای یهودیان نیز در اسرائیل وجود نخواهد داشت.

این بی‌کفایتیِ مطلق است که نتوانیم بین طرفداری از یک دولتِ قوم‌گرای ناسیونالیست متشکل از متعصبان مذهبی، که از خصوصیات شبه‌فاشیستی برخوردار است و با صدای یهودیانِ منتقد نیز می‌جنگد، تا جایی که برخی از آنها باید نگران جان خود باشند، دولتی که تمام نهادهای تثبیت شده‌ی حقوق بشری نظیر عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر و نهاد حقوق بشری یهودی-اسرائیلیB’Tselem  با ارائه‌ی فهرستی از مدارک مستدل ثابت کرده‌اند که یک دولت آپارتاید است، دولتی که قوه‌ی قضائیه‌اش را از قدرت ساقط کرده تا خود از قدرتی نامحدود برخوردار شود، و طرفداری از «زندگی یهودی»، تمایز قائل شویم. این میزان بی‌کفایتی، خود، مصداقی برای دیدگاه تجدیدنظرطلبانه‌ی تاریخی در مورد شیوع خشونت محسوب می‌شود.

برابر شمردن فلسطینیان با حماس، غیرانسانی است. ۷۵ سالِ تمام، از فلسطینیان انسان‌زدایی شده است، مقامات دولتی اسرائیل از آنها به «حیوانات» یاد می‌کنند و حالا هم همکاران آلمانی ما از نابودی آنها طرفداری می‌کنند؟ نوآم چامسکی می‌گوید: «کشتارِ توجیه‌ناپذیر غیرنظامیانِ بی‌گناه، خود، تروریسم است، نه جنگ علیه تروریسم.» وقتی به ‌ویژه خود یهودیان در سراسر جهان خواستار آتش‌بس فوری و پایان یافتنِ اشغال‌گری اسرائیل شده‌اند، قانون‌گذاران در اینجا از جنگی نابودگر علیه غیرنظامیان فلسطینی طرفداری می‌کنند.

من حاضر نیستم بیش از این با «امضاکنندگان» این نامه که میان آنها بسیاری از اعضای انجمن قلم آلمان نیز به چشم می‌خورند، هیچ‌گونه همکاری‌ای داشته باشم. و بنابراین تبعات این تصمیم را که ترک انجمن قلم آلمان است، می‌پذیرم، هرچند که می‌دانم مسلماً بسیاری از اعضای این انجمن، موضع متفاوتی از آن امضاکنندگان برای خود قائلند و هیچ‌گاه چنین نامه‌ای را امضا نخواهند کرد.

در تمام این مدت، فضایی برای بحث و گفتگو وجود نداشته و در عوض، چندین نویسنده‌ی فلسطینی نظیر عدنیه شبلی، غیاث المدهون و امثال آنها حذف شده‌اند. این سرکوب خشونت‌آمیز صداهای منتقد، پذیرفتنی نیست و انجمنی که برای آزادی بیان و علیه هر شکلی از سانسور به پا خاسته است نیز نباید آن را بپذیرد. اما انجمن قلم آلمان نیز در اطلاعیه‌ی رسمی خود، فقط با یک طرف یعنی یهودیان اعلام همبستگی کرده و حتی این را ذکر نکرده است که فلسطینی‌ها در معرض بیشترین سرکوب دولتی و فرهنگی قرار گرفته‌اند و زیست فلسطینی نیز باید در آلمان و هر نقطه‌ی دیگری از جهان میسر باشد.

با مهر، سارا احسان

پیوست‌ها:

اسامی روزنامه‌نگارانی که در ماه اکتبر در اثر جنگ در نوار غزه به شهادت رسیده‌اند

۱-یاسر صبحی ابو ناموس، خبرنگار موسسه‌ی رسانه‌ای الساحل، تاریخ شهادت: ۲۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: خانیونس

۲-دعاء شرف، خبرنگار رادیو صدای الاقصی، تاریخ شهادت: ۲۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۳-جمال الفقعاوی، خبرنگار موسسه‌ی رسانه‌ای میثاق، تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: خانیونس

۴-سلمی مخیمر، خبرنگار آزاد، تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: رفح

۵-احمد ابو مهادی، خبرنگار شبکه‌ی ماهوارهای الاقصی، تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: خانیونس

۶-سائد الحلبی، خبرنگار شبکه‌ی ماهوارهای الاقصی، تاریخ شهادت: ۲۵/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: کمپ جبالیه

۷-محمد عماد سعید ابد، خبرنگار موسسه‌ی رسانه‌ای الرساله، تاریخ شهادت: ۲۳/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۸-رشدی ربحی السراج، مدیر شرکت رسانه‌ای عین مدیا، تاریخ شهادت: ۲۲/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۹-محمد علی (ابو عهد)، خبرنگار رادیو الشباب، تاریخ شهادت: ۲۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شمال غزه

۱۰-خلیل ابو عاذره، عکاس تلویزیون الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۹/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شمال رفح

۱۱-سمیح النادی، از مدیران شبکه‌ی ماهواره‌ای الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۸/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۱۲-محمد بعلوشه، خبرنگار شبکه‌ی فلسطین الیوم، تاریخ شهادت: ۱۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۱۳-عصام محمد بهار، خبرنگار تلویزیون الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۱۴-عبد الهادی حبیب، خبرنگار تلویزیون آموزشی اونروا، تاریخ شهادت: ۱۶/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۱۵-سلام خلیل میمه، عکاس آزاد، تاریخ شهادت: ۱۳/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: کمپ جبالیه

۱۶-حسام مبارک، گوینده‌ی شبکه‌ی الاقصی، تاریخ شهادت: ۱۳/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شمال غزه

۱۷-احمد شهاب، تهیه‌کننده‌ی برنامه در رادیو صدای زندانی، تاریخ شهادت:  ۱۲/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: کمپ جبالیه

۱۸-محمد فایز ابو مطر، عکاس آزاد، تاریخ شهادت: ۱۱/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: رفح

۱۹-هشام النواجعه، عکاس آژانس خبر، تاریخ شهادت: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غرب غزه

۲۰-سعید رضوان الطویل، مدیر آژانس الخامسه، تاریخ شهادت: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غرب غزه

۲۱-محمد رزق صبح، عکاس آژانس خبر، تاریخ شهادت: ۱۰/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غرب غزه

۲۲-اسعد عبد الناصر شملخ، خبرنگار آزاد، تاریخ شهادت: ۸/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: غزه

۲۳-محمد الصالحی، عکاس آژانس السلطه الرابعه، تاریخ شهادت: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شرق بریج

۲۴-ابراهیم محمد لافی، عکاس شرکت رسانهای عین مدیا، تاریخ شهادت: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: گذرگاه بیت حانون

۲۵-محمد جرغون، گزارشگر آژانس سمارت مدیا، تاریخ شهادت: ۷/۱۰/۲۰۲۳، محل شهادت: شرق رفح

اسامی نویسندگان و هنرمندانی که در ماه اکتبر در اثر جنگ در نوار غزه به شهادت رسیده‌اند

۱-نسمه ابو شعیره، هنرمند و مدرس دانشگاه الاقصی، علت شهادت: بمباران خانه‌اش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل

۲-هبه ابو ندی، شاعر و نویسنده، علت شهادت: بمباران خانه‌اش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل

۳-شام ابو عبید، هنرمند گروه موسیقی تشامبیونز للدبکه، علت شهادت: بمباران خانه‌اش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل

۴-لیلی عبد الفتاح، هنرمند گروه موسیقی تشامبیونز للدبکه، علت شهادت: بمباران خانه‌اش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل

۵-هبه زقوت، شاعر و نویسنده، علت شهادت: بمباران خانه‌اش توسط هواپیماهای جنگی اسرائیل

برگردان به فارسی: سپیده جدیری»

آیا به این دونامه توجه کرده‌اید؟. حتی یک ایرانی از کانون نویسندگان ایران که لابی اسرائیل نباشد را نیز پیدا نمی‌کنی که بر ضد این تفتیش عقاید طغیان کرده باشد حاضر شده باشد از این خواست دموکراتیک و بشری و صنفی، مدنی و... کانون نویسندگان ایرات که هموراه در راس مبارزات ضد امپریالیستی و ضدصهیونیستی بوده است دفاع کند. همین نمونه کوچک ماهیت خودفروخته اکثریت این کانون‌های امپریالیست‌ساخته را نشان می‌دهد. 7 اکتبر نقطه عطفی در تاریخ شناسائی نهادهای و سازمان‌های ساخته و پرداخته امپریالیستی در ایران و خارج از ایران است  که برای نابودی ایران له له می‌زنند.

***

سند بالا نشانه نقض حقوق صنفی، مدنی نویسندگان فلسطینی است. ولی این کانون‌های ادبی اسرائیلی ایرانی‌تبار حتی حاضر نیستند، این اقدام دولت آلمان را که وظیفه اساسنامه‌ای و اتحادیه‌ای آنها است رسما محکوم کرده و در افشاء آنها اطلاعیه صادر کنند، زیرا مستمری آنها قطع می‌شود. این است چهره ننگین اپوزیسیون بی‌وجدان و لابی اسرائیل در ایران و در خارج ایران.

به این بیانیه ننگین و چند پهلو در زیر به نام «کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید»» که عملا توجیه جنایات صهیونیسم و قتل‌عام مردمی که برای آزادی سرزمینشان می‌رزمند و این حق آنهاست نظر اندازید. برای حزب ما روشن نیست که چه تعدادی از این آدمخواران با این سند موافق بوده‌اند ولی واقعیت آن است که آنها با همان تئوری دوقطب ارتجاعی و اسلام‌ستیزی‌شان که برای آنها نان و آب دارد، نسل‌کشی یک ملت را به بهانه مسلمان بودن، به بهانه ارتجاعی بودن منکر شده و از ادامه اشغال سرزمین فلسطین و کشتار شهرک‌‌نشینان مسلح دفاع می‌کنند. امضاء کنندگان این سند ننگین بدون استثناء هوادار تجاوز آمریکا به ایران هستند و یارو یاور امپریالیسم و صهیونیسم در ایران بوده و از این تاریخ تمام بیانیه‌های ایران‌ستیزانه آنها فاقد اعتبار بوده و نشانه عمق درنده‌خوئی آنها است. این همه خبث طینت را نمی‌شود با نفرت از جمهوری اسلامی توجیه کرد. این عده از آمریکا که دستش به خون صدها هزار انسان بی‌گناه در یوگسلاوی، لیبی، افغانستان، عراق، لبنان، یمن، سوریه و فلسطین آغشته است یاری می‌طلبند که  با ویرانی ایران، بر تلی از چند ده میلیون کشته جمهوری اسلامی را از میان بردارد. پرسش این است که انگیزه و استدلال آنها برای تعویض جمهوری اسلامی به دست اربابانشان در چیست؟ در حمایت از استقلال ایران؟ در حمایت از حقوق بشر؟ در حمایت از حق حاکمیت و تمامیت ارضی ایران؟

***

غزه و جنایت جنگی

۷ آبان ۱۴۰۲

در حالی که بیش از سه هفته از بمباران نوار غزه می گذرد، بیش از ۱۵۰۰ کودک فلسطینی و بیش از ۶۰۰۰ شهروندِ غیرنظامی غزه، جان خود را از دست داده اند. جراحی هزاران کودک زخمی فلسطینی بدون استفاده از داروی بیهوشی، از دیگر پیامدهای این جنگ خانمان برانداز است که میان دو نیروی به غایت ارتجاعی؛ از یک سو دولت آپارتاید اسرائیل و از دیگر سو، سازمان جنایتکار و اسلامی حماس در جریان است که تنها جان انسان‌های بیگناه و بی‌دفاع را می‌ستاند. (تکیه از توفان)

سرگردانی و محرومیت بیش از ۱۵۰۰۰ مجروح بمباران های جاری توسط اسرائیل، رانده شدن اجباری بیش از یک میلیون نفر به جنوب غزه، تخریب هزاران سرپناه مردم، بدون دسترسی داشتن به دیگر نیازهای روزمرۀ زندگی، قطعِ آب، برق، دارو، خوراکی و خطر واگیریِ همگانیِ بیماری ­های عفونی، فاجعه هایی انسانی هستند که باید با اراده ای جهانی به مقابله با آن برخاست. مهمتر از همه، برقراری شدیدترین سانسورها در بارۀ پیامدهای غیرانسانی و زیست محیطیِ این بمباران‌ها و کشتار بیرحمانه در این منطقه است که هرگز با بهانۀ طرفداری مردم این منطقه از نیروهای واپسگرای حماس و از سیاست­های جنایتکارانۀ جمهوری اسلامی، توجیه پذیر نیستند. (تکیه از توفان). بی تردید، اگر شمه‌ای از آنچه که در بالا برشمردیم، نسبت به هر کشور مدعی دمکراسی اعمال می‌شد، رسانه‌های جریان سلطه، هوار می‌کشیدند و فریادشان گوش فلک را کر می‌کرد. 

کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید»، بنا بر منشور و اساسنامۀ خود، یعنی دفاع بی قید و شرط از آزادی اندیشه و بیان، همراه با مردم آزادیخواه جهان و با تکیه بر وجدان‌های بیدار و آگاهِ جهانیان اعتراض خود را به سیاست‌های جنگ افروزانۀ اسرائیل و حماس و پشتیبانان آنان اعلام و کشتار بیرحمانۀ مردم بی دفاع را محکوم می‌کنند. (تکیه از توفان)

ما از همگان می‌خواهیم که با اعتراض‌های خود در سراسر گیتی، مانع تداوم جنگ شده و جنگ‌طلبان را از جنایت علیه بشریت باز دارند.

کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید»

۲۸ اکتبر ۲۰۲۳

این اطلاعیه ننگین از جانب مشتی نویسنده بی‌حیثیت و در تبعید منتشر شده است که به بهترین وجهی از جنایات اسرائیل در حمله کینه‌توزانه و مملو از دروغ به سازمان فلسطینی حماس که سازمانی منتخب مردم فلسطین در یک انتخاب دموکراتیک بوده است به دفاع برخاسته است. آنها نیز مانند آموزگارانشان پیروان منصور حکمت از: «جنگ خانمان برانداز ... که میان دو نیروی به غایت ارتجاعی؛ از یک سو دولت آپارتاید اسرائیل و از دیگر سو، سازمان جنایتکار و اسلامی حماس در جریان است که تنها جان انسان‌های بیگناه و بی‌دفاع را می‌ستاند» صحبت می‌کنند. برای آنها ماهیت و مضمون سیاسی مبارزه مردم فلسطین در طی 75 سال گذشته برای رهائی ملی از دست اظغالگران صهیونیستی که به زور سرزمین فلسطنیان را اشغال کرده‌اند مطرح نیست. برای آنها شهرک نشینان فاشیست و ضدبشر صهیونیستی که خانه‌های فلسطینی‌ها را ضبط می‌کنند همانقدر حق دارند که قربانیان این تجاوز. برای آنها مردمی که از نظر کانون نویسندگان ارتجاعی ایرانی دارای تفکر ارتجاعی هستند حق حیات نداشته و مبارزه آنها با اشغالگران تبهکارانه و جنایتکارانه است. تا به این حد نمی‌شود در منجلاب دروغ، رسوائی، بشر ستیزی و خیانت ملی دست پا زد. یک کانون ادبی با این چنین تفکر ضد بشری و عمیقا ارتجاعی چگونه به خود حق می‌دهد از ارتجاعی بودن تفکر سازمان فلسطینی حماس صحبت کند.

***

«پیام نرگس محمدی از زندان اوین برای کشته شدن آرمیتا گراوند:

آرمیتای پر از شور زندگی ما را به خاطر موهای زیبایش که قصد نداشت با «حجاب اجباری» پنهانش کند، به گام مرگ فرستادند.

هیچ خبرنگار مستقلی اجازه ورود به بیمارستان ارتش نیافت. خبرنگار فعال، گزارشگر وابسته حکومتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی بود و سایت‌های اطلاع رسانی، سایت‌های سپاه پاسداران بودند. فیلم‌های دوربین‌های مترو، بریده بریده شد. خانواده، دانش آموزان و معلمان مدرسه تحت کنترل قرار گرفتند. خبر مرگ او را نه خانواده، بلکه خبرگزاری دولت اعلام کرد و زمان مرگش را نه علائم تن دختر جان داده، بلکه سیاست دغلکار حکومت تعیین کرد. محل دفنش را هم حکومت اجبار خواهد کرد.

خبر کشته شدن ارمیتا گراوند با مهندسی نهادهای امنیتی، زیر آوار پنهانکاری، فریبکاری و دروغ گویی حکومت «زن ستیز دینی استبدادی» در میان اخبار کشته شدگان جنگ در خاورمیانه، ناله‌ای در میان فریادهای گوشخراش بود. آتشی بود که شعله‌هایش از قتل مهسا، نیکا، سارینا، غزاله و... برمی‌خواست.

آرمیتای ما با مظلومیتی بیش از مظلومیت دختران و پسران جان داده با تیر و گلوله جان داد.

حکومت با چنگال‌های امنیتی آنچنان بر آن «جنایت» چنبره زد که «حقیقت» زیر تلی از تهدید و فریب دفن شد. وقتی «حقیقت» دفن می‌شود و مظلوم بی‌پناه ، یارای فریاد زدن نه برای «عدالت جویی»، بلکه حتی فریاد «درد» ندارد، مرگ، کمترین «درد» و «رنج» بشر است. درد، به واقع دروغ ، نیرنگ و فریب حکومت است.

مرگ مظلومانه آرمیتا را هرگز فراموش نخواهم کرد و به پاس خونش «حجاب اجباری» را برنخواهم تابید.

نرگس محمدی / زندان اوین / آبان ۱۴۰۲»

***

تفسیری بر نامه سراپا ساختگی، بی‌سند و تخیلی خانم نرگس محمدی.

خانم نرگس محمدی بعد از اعلام مرگ مغزی خانم آرمیتا گرداند فورا قلمش به کار افتاد و به تحریک و آرایش دروغ متوسل شد. کسی که 25 روز وقت تلف کرد تا بر کشتار هزاران آرمیتا در نوار غزه به دست صهیونیسم چشم بپوشد و بر آن سرپوش بگذارد، حتی یک دقیقه نیز وقت تلف نکرد تا برای ایجاد، تشنج، بلوا، تحریک، دروغگوئی، شایعه‌پردازی، افسانه‌سرائی و... به انتشار بیانیه‌ای در مورد مرگ طبیعی و قابل تاسف خانم آرمیتا گرواند دست زند. وی منکر تمام اسنادی می‌شود که سیاه بر سفید موجودند و اساسا انگیزه‌ و ضرورتی برای کشتن خانم آرمیتا وجود نداشته است. نرگس محمدی ولی به عنوان دادستان ظاهر می‌شود و قبلا در لباس مامور تحقیق پرونده را برای ادعانامه دادستان کاملا آماده کرده است. وی دروغ‌های خویش را به عنوان «حقیقت» جا می‌زند و مرز میان شهدای خلق ایران که در یک مبارزه سیاسی و انقلابی به هلاکت رسیدند در کنار اجساد عادی قرار می‌دهد. نرگس محمدی‌ها به جنازه نیاز دارند تا مبارزه کنند. آنها چاقوکشان و قاتلانی می‌خواهند نظیر مجید رضا رهنورد که به کارنامه سربریدن چهار نفر به رتبه «قهرمان ملی» و «شهید خلق» ارتقاء یافته تا حیثیت تمام شهدای قهرمان خلق ایران از بدو مبارزه ضداستبدای و دموکراتیک آنها در تاریخ معاصر ایران را تخطئه کند. این بی‌اخلاق، بی‌پرنسیپی در نزد اپوزیسیون ضد ایرانی به فضلیت بدل شده است زیرا آنها با این منطق کار می‌کنند که ما هر دروغی را به پیکره جمهوری اسلامی می‌چسبانیم تا به مقاصد شوم خود برسیم. در تمام دوران کشتار صهیونیست‌های از دختران بی‌حجاب و با حجاب نوار غزه ایشان و همپالکی‌هایشان در فضای مجازی برای منحرف کردن افکار مردم و حمایت از اسرائیل به جنازه خانم آرمیتا متوسل می‌شدند. سراپای این اطلاعیه در خدمت حمایت از اسرائیل، منحرف کردن افکار عمومی از جنایات آنها در نوار غزه و تکمیل پروژه دروغ‌سازی، افسانه‌سرائی، گفتار بی‌سند، توزیع جعلیات می‌باشد. تنها نکته درست در این سند این است که مبارزه زنان ایران برای پوشش اختیاری، برای مبارزه با گشت ارشاد به پایان نرسیده و این مبارزه طبیعتا صادقانه و به دور از ریاکاری ادامه خواهد داشت.

***

«نرگس محمدی برنده جایزه صلح نوبل از زندان اوین: خواهان پایان جنگ هستم!

چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۰۱ نوامبر ۲۰۲۳

واقعیت این است که «جنگ» و «استبداد» دو روی یک سکه‌اند، هر دو ویرانگر انسانیتند و انسان می‌کشند.

حمله به مردم بی‌پناه، کشتار کودکان، زنان و غیرنظامیان، گروگان‌گیری آنان، بمباران بیمارستان‌ها و مدارس و موشک‌باران مناطق مسکونی،  جهان را به حیرت، وحشت و حتی استیصال کشانده است و قلب دردمند من از «استبداد دینی» را به دردی فزون‌تر مبتلا کرده است.

از پشت دیوارهای سرد و سیاه زندان اوین،  گرچه پای به زنجیرم، اما با رساترین صدا خواهان آتش‌بس فوری، پایان دادن به «جنگ»، کوتاه کردن دست جنگ‌افروزان از سر مردم بی‌گناه، احترام به «حقوق انسان‌«ها و ایجاد امکان «زندگی مسالمت‌آمیز» مردمان در کنار یکدیگر هستم.

یقین دارم با قدرت افکار عمومی جهانی و انسجام بین‌المللی نهادها و مدافعان حقوق بشر و صلح‌طلبان جهان این مسیر گرچه با دشواری، محقق خواهد شد.

با آرزوی صلح پایدار جهانی و برابری و آزادی

نرگس محمدی

زندان اوین
آبان ۱۴۰۲»

***

تفسیری بر نامه ننگین حمایت خانم نرگس محمدی از جنایات صهیونیسم

ریاکاری خانم نرگس محمدی که نامی از صهیونیست‌های اسرائیل در تمام متن نامه‌اش نمی‌برد در این نهفته است که چنین جلوه می‌دهد که مبارزه مردم فلسطین فاقد پیشینه تاریخی و خارج از زمان و مکان اتفاق افتاده است. وی از مسببان نابودی بیمارستان‌ها، شهرها، مدارس، قتل‌عام کودکان و... نامی نمی‌برد و به مبهم‌گوئی عامدانه مشغول است تا صهیونیسم جنایتکار و ضد حقوق بشر را در کنف حمایت خویش بگیرد. وی با هر جنگی ظاهرا مخالف است، با جنگ بر ضد نازی‌ها، با جنگ بر ضد آمریکا و... ولی با جنگ علیه ایران موافق است. این خانم منکر عادلانه بودن جنگ‌های عادلانه ملت‌هاست. وی با تکیه بر «استبداد» در همان آغاز سند ننگینش به خلط مبحث می‌پردازد. پرسش این است که آیا جنگ عادلانه مردم الجزایر، اندونزی، مالی، سودان، هندوستان، ویتنام، چین و... برای استقرار «استبداد» دینی بود و یا برای پایان دادن به سلطه اجانب و رهائی ملی. این مترادف قرار دادن «استبداد» و «جنگ» مخدوش کردن مبارزه آزادیبخش ملت فلسطین بر ضد اشغالگران کودک‌کش و جنایتکار صهیونیسم اسرائیل است. خانم نرگس محمدی که ظاهرا «پایش در زنجیر» ولی قلمش در خدمت اجانب و دشمنان ایران رقم می‌زند و ظاهرا از آزادی کامل برای نشر اکاذیب برخوردار است، می‌خواهد چنین القاء کند که مبارزه با سازمان فلسطینی حماس مبارزه با استبداد دینی و مبارزه با جمهوری اسلامی است و لذا نابودی آنها آرزوی قلب دردمند ایشان است حتی اگر تحقق رویاهایش به کشتار 15 میلیون ایرانی و ویرانی سرزمین ما منجر شود.

خانم نرگس محمدی جنایات صهیونیسم را که مردم عادی را در سرزمین اشغالی توسط ارتش و شهرک‌نشینان نازی و نژادپرست می‌کشد، به کشتار 10 هزار کودک تا کنون دست زده است، نوار غزه را به تل خاک بدل نموده و فلسطینی‌ها را از آب، غذا و دارو برخلاف پیمان‌های جهانی حقوق بشری محروم کرده و آنها را حیوان می‌نامد، به یکباره به گردن «استبدادمذهبی»  که محلی از اعراب در این بحث ندارد با آگاهی و ریاکاری تمام قرار می‌دهد تا مسبب را جمهوری اسلامی و یا سازمان فلسطینی حماس جلوه دهد.

هر انسان آزاده و مدافع حقوق بشر می‌داند که درجهان حقی به نام حق اشغال و تجاوز و غصب سرزمین دیگران وجود ندارد. اشغالگر و تبهکار نمی‌تواند به حق دفاع از خود استناد کند که جنایتکارانه بوده و از طرف سازمان ملل متحد رد شده است.هر انسان صمیمی و نه بی‌وجدان می‌داند که ملت فلسطین حق دارد اشغالگر را با تمام امکاناتی که در اختیار دارد از سرزمینش بیرون کند.هرکس می‌داند که این ملت فلسطین است که حق حیات درسرزمین واقعی خود دارد ونه صهیونیست‌های واراداتی که باید به سرزمین‌های خود باز گرداند ودارای کوچکترین حقوقی در سرزمین‌های اشغالی نیستند. مبارزه مردم فلسطین یک مبارزه عادلانه، یک جنگ عادلانه بر ضد تجاوزگر است و ربطی به ایدئولوژی حاکم بر رهبری مبارزات ملی و رهائی‌بخش آنها ندارد. مرز روشنی میان ایدئولوژی و سیاست موجود است. خانم نرگس محمدی نه تنها دارای ایدئولوژی ارتجاعی و ضدبشری بلکه دارای سیاست ارتجاعی و ضد بشری نیز هست و اساسا با این ماهیت ارتجاعی مجاز نیست در مورد سرنوشت خلقی که برای رهائی ملی خویش به پاخاسته و خواهان نابودی صهیونیسم است  اظهار نظر کند. نمی‌شود میان قاتل و مقتول، ستمگر و ستم‌کش، ظالم و مظلوم، استعمارگر و استعمار شده و.... علامت تساوی گذارد. مضحک است که کسی آرزو کند غاصب و مغصوب بر آن شوند  تا «احترام به «حقوق انسان‌«ها و ایجاد امکان «زندگی مسالمت‌آمیز» مردمان در کنار یکدیگر» را به رسمیت شناخته و شرایط آن را فراهم آورند. این پیشنهاد ارتجاعی و عمیقا استعماری به نفع صهیونیسم و امپریالیسم در خدمت حفظ وضع موجود، یعنی ادامه کشتار فلسطینی‌ها، غصب زمین‌های آنها، غارتشان، کشتار کودکان آنها و نسل‌کشی آنهاست. ریاکاری از تمام متن این سند ننگین که در خدمت تسلیم مردم فلسطین و دست کشیدن از مبارزه به نفع اشغالگر و غاصب است می‌بارد. این سند در حمایت آشکار از سرکوب ملت فلسطین، حمایت از جنایات صهیونیسم، نقض حقوق بشر و توهین به شعور انسان‌های سراسر جهان است. این سند نشان می‌دهد که در پسِ جایزه تدارک دیده شده‌ی صلحِ نوبل که توسط اتحادیه اروپا از چند سال پیش و هزینه گزاف و تبلیغات دروغ و سرسام‌آور توسط اپوزیسیون بی‌وجدان ایرانی آماده شده است، دارای چه ماهیتی است. خوشبختانه از روز 7 اکتبر مهره‌ای به نام نرگس محمدی سوخت، خاکستر شد و به باد فنا رفت. سایر اپوزیسیون بی‌وجدان و همدست اسرائیل نیز به همین سرنوشت دچار خواهند شد.

***

«کمیته حمایت از حرکت‌های اعتراضی مردم ایران در نورنبرگ

31 اکتبر 2023

این روزها تلویزیون منوتو هیچ تلاشی نمی‌کند که در پوشش اخبار جنگ در فلسطین، به یک جانبه‌گرایی به نفع صهیونیست‌ها متهم نشود!

نه تنها هیچ خبری از جنایات صهیونیست‌ها علیه غیرنظامیان غزه را منتشر نمی‌کند، بلکه حتی برروی پوشش خبری عملیات‌های ارتش اسرائیل متمرکز شده است!

نه تنها هیچ خبری از تجمعات چند ده هزار نفری کشورهای مختلف در حمایت از مردم غزه را پخش نمی‌کند، بلکه اخبار تظاهرات‌های جهان را معطوف به تجمعات اندک در حمایت از صهیونیست‌ها کرده است.

جالب اینکه بخش خبری منوتو حتی در برخی مواقع پا را از خبررسانی هدفمند و جهت‌دار در راستای منافع صهیونیست‌ها فراتر گذاشته و رسما نقش یک رسانه تحلیلی و عملیات روانی برپای مصالح اسرائیل را بازی می‌کند!

اسناد مربوط به 9 سال ضرر میلیونی،پاسخ چرایی حمایت بی حد و حصر منوتو از اسرائیل را می‌دهد!»

***

ماهیت نهادهای مردمی حقوق بشر ایرانی را بشناسیم

هر انسان شریفی می‌داند که حقوق بشر دستآورد بشریت از زمان نابودی قرون وسطا و قطع شدن دست گلیسای کاتولیک در اروپا وغرب است. هرانسان با وجدانی می‌داند که حقوق بشرجهانشمول بوده و گزینشی نیست. ولی زمانی که ضدبشرهای نقابدار بخواهند در پشت سنگر دفاع از حقوق بشر، فقط جمهوری اسلامی را آماج حملات خود قرار دهند ولی مانع شوند تا از حقوق فلسطین‌های، لبنانی‌ها، یمنی‌ها، اسرای فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی دفاع شود در حقیقت ماهیت ضدبشری خود را نشان داده‌اند و باید آنها را افشاء کرد. هر ساله تجزیه‌طلبان ایرانی از اقصی نقاط جهان به یاری باکو و تل‌آویو برای تضعیف زبان ملی راهی سوئیس می‌شوند و به این نقض حقوق بشر معترضند ولی این معترضان به قتل عام بیش از11 هزار فلسطینی و بمباران آنها اعتراضی ندارند، زیرا حقوق بشر آنها گزینشی و تنها ابزار مبارزه سیاسی برای تدارک و زمینه‌سازی سلطه امپریالیسم و صهیونیسم بر جهان است. بسیاری از این «نهادها مردمی» و «حقوق بشر» ایرانی در وین، در سوئیس، در پاریس، در لندن، در بروکسل جنب اتحادیه اروپا، در استکهلم، در کلن، فرانکفورت، برلن و... در زمان غائله «زن زندگی آزادی» حنجره می‌دریدند ولی امروز ترجیح می‌دهند سکوت اختیار نمایند زیرا بی‌و‌جدانی به ابزاری برای کسب درآمد خصوصی بدل شده است.

جنایات ضدبشری امپریالیسم و صهیونیسم، دوگانگی اخلاقی غرب ریاکار به حدی فزونی یافته است که بسیاری از رهبران دول جهان آن را به باد انتقاد گرفته و به این ریاکاران غربی نشان می‌دهند که گفتار دیروز آنها در باره اوکراین و ادعاهای امروزشان در مورد اسرائیل در تناقض آشکار قرار دارد. لیبرالیسم ریاکارانه غرب از این ببعد درهم شکسته شده است و این معضل گریبان همه گروه‌ها و سازمان‌های مزدور حقوق بشری ایرانی را نیز خواهد گرفت. از فردا کسی تبلیغات ریاکارانه آنها را باور نخواهد کرد.

هم اکنون به این خبر تکان‌دهنده توجه کنید:

مقاومت زندانیان سیاسی فلسطینی

«اعتصاب غذای دسته جمعی علیه شرایط زندان فلسطینی‌ها دهه‌هاست که ادامه دارد.

نوشته ران آگوستین

یونگه ولت

ترجمه مجله هفته

مبارزه فلسطینی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها علیه شرایط ویژه بازداشت که از دهه‌ها پیش با آن مواجه هستند، هرگز متوقف نشده است. زندانیان هم از سوی اسرائیل و هم از سوی سازمان‌های فلسطینی به عنوان پیشگام مقاومت دیده می‌شوند، زیرا آنها از ضرورت‌های وضعیت زندان، تقسیم جناح‌های سیاسی را تا حد زیادی پشت سر گذاشته‌اند و خود را به عنوان یک اتحاد واحد می‌بینند. همین امر در مورد خانواده‌های آنها نیز صدق می‌کند که سال‌‌هاست از یکدیگر حمایت می‌کنند. تا دوهفته پیش زمانی که هنوز محدودیت کامل تماس بر قرار نشده بود، مادران برای اینکه بتوانند نه تنها پسران و دختران خود، بلکه سایر زندانیان رانیز ملاقات کنند، عملا می‌جنگیدند.

تنها سلاحی که زندانیان خود در برابر تخریب تمامیت خود دارند، اعتصاب غذای جمعی است. پس از اینکه مشخص شد که طبق دسته‌بندی‌های ذکر شده در توافقات اسلو، همه زندانیان آزاد نمی‌شوند، در سال 1998 نه اعتصاب غذا بر گزار شد. دو سال بعد، 1000 نفر از 1650 زندانی فلسطینی آن زمان یک ماه به «اعتراض به آزار و اذیت خودسرانه، شرایط حبس اسفناک، ممانعت از ملاقات خانواده‌ها، انزوا، مراقبت‌های پزشکی ضعیف و امتناع اسرائیل از آزادی زندانیان سازمان آزادی‌بخش فلسطین» اعتصاب غذا کردند.

در اوایل سال 2012، 1800 زندانی فلسطینی تا دوماه در اعتصاب غذا بودند و خواستار لغو انزوا، اجازه ملاقات خانواده‌ها از غزه و لغو بازداشت اداری بودند. در نتیجه، بازداشت اداری فقط به صورت صوری اصلاح شد، اما قادر عدنان که به «فعالیت‌های تروریستی» متهم شده بود، پس از 66 روز اعتصاب غذا آزاد شد. با این حال، او در ماه مه 2023 برای دوازدهمین بار در بازداشت اداری و پس از 87 روز اعتصاب غذالی خود در گذشت.

در ماه مه 2016 چندین زندانی فلسطینی پس از یک اعتصاب غذای 90 روزه آزاد شدند. آنها زمانی دستگیر شده بودند که در جریان یک تظاهرات در کرانه باختری اشغالی خواستار تحویل اجساد معترضان کشته شده و زندانیان در گذشته به خانواده‌هایشان بودند. این اجساد هنوز توسط مقامات اسرائیلی در سردخانه‌ها و گور‌های بی‌نام نگهداری می‌شوند، زیرا یا مجازات کلی زندانیان در زمان مرگ آنها هنوز تمام نشده است یا برای اخذ امتیازاتی از خانواده‌های آنان استفاده می‌شوند. یک سال بعد، 1500 زندانی فلسطینی برای بهبود شرایط بازداشت و ملاقات 2 ماه اعتصاب غذا کردند.

اعتصاب‌های غذای دیگری نیز بین سال‌های 2013 و 2022 برگزار شد، و همچنین یک اقدام همبستگی یک روزه از سوی 1300 زندانی در زندان عوفر در اوایل اکتبر امسال برای حمایت از اعتصاب غذای کایدال- فاسفوس یک فلسطینی در بازداشت اداری که هفت سال را در زندان گذارنده بود و در سال 2021 نیز تنها پس از یک اعتصاب غذای 130 روزه همراه با دیگران آزاد شده بود صورت گرفت.»

***

در اثر مبارزه مردم فلسطین به رهبری سازمان رهائی‌بخش حماس که به طور واقعی و مشخص برای پایان دادن به اشغال سرزمین فلسطین مبارزه می‌کند معلوم شد، 6 هزار زندانی سیاسی فلسطینی در زندان‌های صهیونیسم در اسارت به سر می‌برند.

حیرت‌آور است هیچ مرجع حقوق بشر جهانی و یا ایرانی به این فاجعه ضدبشری تا کنون اشاره نکرده بود، ولی برای 200 عدد اشغالگر صهیونیست که به اسارت نیروهای مقاومت درآمده‌اند، گریبان پاره می‌کنند و توگوئی جان یک صهیونیست اروپائی سفیدپوست با ارزش‌تر از جان صدها و هزاران فلسطینی مسلمان است.

گروه‌های حقوق بشر ایرانی که گویا آنها را فقط به عنوان ابزار سیاسی برای مبارزه با رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی تاسیس کرده‌اند، از بی‌وجدانی و بی‌تفاوتی نسبت به این همه سرنوشت نابود شده انسانی رنج نمی‌برند و در واقع به وظیفه اصلی خود برای هموار کردن جاده تجاوز روانی به ایران، تحریم ایران، قتل و ترور ایرانی‌های مخالف آنها عمل می‌کنند. ممکن است گفته شود که این «انساندوستان» از این واقعیت بی‌خبر بوده‌اند که ما آنرا منتفی نمی‌دانیم ولی اکنون که اسناد رو شده است جا داراد این «نهادهای مردمی» ایرانی که از حقوق بشر به صورت جهانشمول دفاع می‌کنند با دادن اطلاعیه و یا برگذاری نمایشات اعتراضی در مقابل سفارتخانه‌های رژیم نژادپرست صهیونیستی اسرائیل دست به اعتراض در خدمت حقوق بشر برای ازادی زندانیان سیاسی بزنند. ولی شما با دیواری از سکوت مواجه می‌شوید. خانم نرگس محمدی به عنوان مهره‌سوخته ناتو به عنوان برنده جایزه صلح نوبل باید نخستین کسی باشد که به این همه جنایت ضدبشری اعتراض کند، ولی خیر ایشان در مقابل کشتار کودکان، سرکوب زندانیان سیاسی در زندان‌های رزیم صهیونیستی که فاقد هرگونه امکانات پزشکی و داروئی هستند سکوت کرده‌اند. آیا دفاع از حقوق بشر شامل زندانیان فلسطین نمی‌شود؟

ایشان ولی ترجیح داده‌اند به مسئله حجاب در زندان ایران بپردازند، از ناراحتی قلبی خود صحبت کرده و شرط رفتن به درمانگاه را رفع حجاب خود بدانند. حقیقتا حیرت‌انگیز است! وی در صفحه تبلیغاتی فضای مجاز خود نوشته است: «هر اتفاقی برای من بیفتد مسئولیتش با جمهوری اسلامی است» و برای وی اعلام کرده‌اند: «نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و زندانی سیاسی در اعتراض به «عدم اعزام به بیمارستان قلب» دست به اعتصاب غذا زد». این پرسش مطرح می‌شود که کسی که بیماری خطرناک قلبی دارد چرا از رفتن به بیمارستان برای معالجه قلبی خود سرباز می‌زند و بدتر آن که با اعتصاب غذی غیراجباری به قلب خود نیز صدمه بیش‌تر وارد می‌کند؟ آیا این سازمان‌های پزشکی . حق.ق بشری این نوع مبارزه مضحک را مورد تائید قرار می‌دهند؟ پرسش این است آیا این اقدام تبلیغاتی و پوچ، ماجراجویانه نشانه جسارت، شجاعت، خصلت انقلابی و... است یا تمارض، پایمال کردن همه معیارهای اخلاقی، همدستی با اجانب بر ضد مصالح ملی ایران و نه جمهوری اسلامی، مشکوک نمودن همه خواست‌های منطقی سایر زندانیان سیاسی که نیاز واقعی به درمان  داشته و مسئولیت جانشان به عهده جمهوری اسلامی در زندان‌های ایران است. سوءاستفاده سیاسی از یک موقعیت ویژه امپریالیستی پشیزی ارزش ندارد و هدفش نقض آشکار حقوق به رسمیت شناخته شده همه زندانیان سیاسی، بی‌اعتبار کردن این حقوق، مشکوک جلوه دادن آنها، بی‌اعتبار نمودن آنها فقط برای یک مانور امپریالیستی است تا انظار را به کمک تبلیغات امپریالیستی و عمال ایرانی آنها در داخل و خارج از کشور از جنایات صهیونیسم در نوار غزه منحرف کنند. اقدام این خانم فقط بر ضد همه زندانیان سیاسی و حقوق به رسمیت شناخته شده آنهاست که به عنوان ابزار سیاسی برای به اسارت درآوردن ایران مورد بهره‌برداری قرار گرفته و از این به بعد مبنائی خواهد شد که به هر ادعای ایشان در زندان به عنوان ریاکاری و درغگوئی و شایعه‌پراکنی با تردید برخورد شود. ا نا

 

***

بیانیه مشترک کارگری: جنگ ویرانگر و ارتجاعی علیه مردم ستم دیدۀ غزه را محکوم می کنیم!

شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲

سیاست حماس و جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی اش در لبنان و عراق و یمن و سوریه و غیره مبتنی بر پان اسلامیسم با هدف ایجاد دولت اسلامی از نوع جمهوری اسلامی یا مشابه آن در فلسطین است. سیاست و ایدئولوژی اسرائیل و سیاست حامیان اسرائیل بویژه امپریالیسم آمریکا و انگلیس سیاست کوچ اجباری، استعمار، نژاد پرست و بقای اسرائیل قوی و برتری طلب در منطقه است. هیچ یک از این سیاست ها منفعتی برای مردم ستم دیده و زحمتکش فلسطین در بر ندارد و همۀ آنها از سوی مردم آگاه و کارگران و زحمتکشان محکوم می باشند.

هر وجدان آگاهی باید از مردم ستمدیده فلسطین در مقابل توحش نیروهای فاشیست اسرائیل دفاع نماید

متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است:

در روز ۷ اکتبر ( ۱۵ مهر) بار دیگر بازیگرانی که حیات و بقای خود را وابسته به آتش افروزی و دمیدن بر آتش جنگ می دانند، به خلق جنایت هایی دست یازیدند که از دید هیچ انسانی پنهان نمی ماند. این درگیری طی سه هفته هزاران کشته و ده ها هزار زخمی، صدها هزار آوارۀ جدید و ویرانی اکثر مناطق مسکونی، بیمارستان ها، مراکز آموزشی، اردو گاه های پناهندگان بوده و اسرائیل از هوا و زمین و دریا با سلاح های مرگبار به انهدام تمام مظاهر زندگی از غزه دست زده و برای بیرون راندن مردم این منطقه و اشغال و تصرف غزه و به بهانۀ ریشه کن ساختن حماس از هیچ جنایتی حتی کاربرد بمب‌های فسفری فروگذار نکرده است.

این جنگ ادامه و استمرار سیاستی است که از بیش از صدسال پیش از سوی امپریالیسم و از ٧۵ سال پیش توسط دولت نژادپرست، توسعه طلب و استعمارگر اسرائیل برای ضمیمه کردن خاک فلسطین به اسرائیل صورت می‌گیرد. نادیده گرفتن حق داشتن سرپناه و ابتدایی‌ترین امنیت و آرامش و حق زندگی عادی بدون تهدید و نگرانی از دست دادن زندگی خود و خانواده و کاشانه خود از سوی اسرائیل، مبارزه مردم زیر ستم فلسطین را حقانیت می بخشد. مبارزه‌ای که به رغم فراز و نشیب‌ها و ضعف و قوت‌ها به درازای عمر اسرائیل همواره ادامه داشته است.

حق حیات و داشتن امنیت و امکان کار و زندگی که حتی در دنیای سرمایه‌داری به رسمیت شناخته می‌شود، برای مردم فلسطین از سوی دولت اسرائیل و حامیان امپریالیست‌اش قابل قبول نیست و مردم فلسطین حتی در اردوگاه‌ها نیز مصونیت ندارند.

اما سرکوب، کشتار، زندان و شکنجه و بیرون رانده شدن از خانه و سرزمین خود و تباهی و ویرانی، تنها ارمغان اسرائیل و حامیان امپریالیست‌اش برای مردم فلسطین نیست. مردمی که سال‌هاست برای حفظ همسر و فرزندان و سرپناه خود در هراس هستند چگونه می‌توانند سطح آگاهی سیاسی خود و از جمله شناخت از روش‌های دقیق مبارزه‌شان را ارتقا بخشند و از رهبران لایق و دلسوز خود برخوردار باشند، در حالی که پیوسته در معرض سرکوب نظامی و پلیسی و دستگیری و شکنجه و اخراج قرار دارند؟ امپریالیسم و رژیم صهیونیستی در تمام دوران سلطۀ خود بر سرزمین فلسطین، هرگونه اندیشۀ مترقی و جنبش سیاسی مخالف سلطه و خواهان آزادی و استقلال را نیز سرکوب کردند و می‌کنند.

آنها همچنین برای تضعیف، منزوی ساختن و در نتیجه ریشه کن کردن مقاومت آزادی بخش و جنبش های انقلابی در فلسطین، آگاهانه زمینه را برای رشدیابی نیروهای ارتجاعی در آن سرزمین فراهم آوردند. بر کسی پوشیده نیست که حماس، که اکنون اسرائیل به بهانۀ مبارزه با آن نقشه‌های توسعه‌طلبی ارضی، نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را به عمل در می‌آورد، با حمایت دولت اسرائیل و برای منزوی کردن و منهدم ساختن جنبش آزادی‌بخش فلسطین و سازمان‌های مترقی فلسطینی رشد کرد، توسعه یافت و ادارۀ غزه را در دست گرفت. آری، سیاست‌های دولت اسرائیل موجب گردیده که جریان‌هائی مانند حماس و جهاد اسلامی که خود را به دروغ مدافع آرمان مردم فلسطین جا می‌زنند و در واقع به صورت مستقیم یا غیرمستقیم منافع برخی قدرت‌های منطقه ای را به پیش می‌برند، در صحنۀ سیاسی فلسطین قد علم کنند و پرچم دروغین «مقاومت» را در دست گیرند. از این رو مردم زحمتکش فلسطین میانه تیغه‌های تیز قیچی و یک زورآزمایی میان دو جبهه ارتجاعی تکه پاره شوند و آزادی و استقلال از آنها گرفته شده است: از یک سو گروگان نیروی ارتجاعی‌یی هستند که با قسم یاد کردن به نام «فلسطین و قدس» سودای تحکیم ایدئولوژی و پان‌اسلامیسم در سر می‌پرورانند و از سوی دیگر با قساوت و بی‌رحمی سیاست فاشیستی - صهیونیستی کشور نژادپرست اسرائیل گرفتار هستند. ما هر دو نیروی ارتجاعی و ضد مردمی را محکوم می‌کنیم

سیاست حماس و جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی‌اش در لبنان و عراق و یمن و سوریه و غیره مبتنی بر پان‌اسلامیسم با هدف ایجاد دولت اسلامی از نوع جمهوری اسلامی یا مشابه آن در فلسطین است. سیاست و ایدئولوژی اسرائیل و سیاست حامیان اسرائیل به ویژه امپریالیسم آمریکا و انگلیس سیاست کوچ اجباری، استعمار، نژاد پرست و بقای اسرائیل قوی و برتری‌طلب در منطقه است. هیچ یک از این سیاست‌ها منفعتی برای مردم ستم‌دیده و زحمتکش فلسطین در بر ندارد و همۀ آنها از سوی مردم آگاه و کارگران و زحمتکشان محکوم می‌باشند.

هر وجدان آگاهی باید از مردم ستمدیده فلسطین در مقابل توحش نیروهای فاشیست اسرائیل دفاع نماید. توده‌های زحمتکش کشورهای مختلف باید علیه این جنگ ویرانگر و کشتار انسان‌های بی‌دفاع در غزه موضع‌گیری کنند و در خیابان‌های کشور خود قطع فوری جنگ را فریاد بزنند.

باید سیاست‌های سلطه‌طلبانه و سودجویانۀ حکومت‌های مدافع جنگ و طرف‌های درگیر در این مناقشه که بر اهداف منافع امپریالیستی، غارت‌گری و عظمت‌طلبانه استوار است و بر اساس نفی حقوق مردم فلسطین و قتل و جنایت آشکار ترسیم گردیده، محکوم کرد و با افشای سیاست اسرائیل و حامیان امپریالیست‌اش از یکسو و افشای سیاست‌ها و اهداف ارتجاعی حماس، جهاد اسلامی و جریان‌های لیبرال رفرمیست مدعی رهبری مردم فلسطین، از گسترش جنگ ممانعت به عمل آورد. رژیم‌های اسرائیل، ایران، ترکیه، مصر، عربستان، آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس و متحدانشان، همگی به دنبال منافع سیاسی، نظامی و اقتصادی خود هستند و هیچ کدام خواستار فلسطینی آزاد، مستقل و پیشرو، فلسطینی که منافع مردم آن سرزمین، به ویژه منافع و خواست‌های کارگران و زحمتکشان فلسطینی را تأمین کند نیستند.

باید با برافراشتن پرچم مبارزه با اشغال، کشتار و جنگ و تلاش برای صلح عادلانه و آزادی مردم فلسطین، پرچمی که باید از سوی کارگران و زحمتکشان و همه مردم آزادیخواه و مترقی در سراسر جهان از جمله در اسرائیل، برافراشته شود برای پایان دادن به این وضعیت مرگبار خاتمه داد.

با شعار مخالفت با جنگ و کشتار و آدم کشی، به دفاع از مردم مظلوم فلسطین و کارگران و زحمتکشانی که زندگی آنها تحت الشعاع مصیبت‌های این جنگ ارتجاعی قرار گرفته است، بپردازیم. توده‌های زحمتکش و ستمدیده فلسطین حق دارند برای تغییر در سرنوشت خود که از سوی سازش‌کاران، مصلحت اندیشان و نارهبران به بازی گرفته شده است تجدید نظر کنند و در مبارزه ای آگاهانه حاکم بر سرنوشت خود شوند.

۱۳ آبان ۱۴۰۲

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

گروه اتحاد بازنشستگان

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

***

تفسیری بر یک بیانیه موذیانه با البسه عوامفریبانه کارگری

قبل از تفسیر این حکم برائت برای جنایت این نکته را یادآدری کنیم که هواداران این نظریه‌ی موذیانه در هیچکدام از نمایشات اعتراضی در جهان، و از جمله در ایران شرکت نکرده و مردم را از شرکت در اعتراضات به بهانه حضور مسلمانان، سازمان‌های مقاومت فلسطینی منع می‌کردند. تمام غائله‌گران «زن زندگی آزادی» این بار با پرچم رسمی حمایت از اسرائیل به میدان آمدند. هواداران این نظریه «مبارزه دو قطب ارتجاعی»، فرصت‌طلبانه طبیعتا در عرصه پرگوئی و حرافی و رنگ عوض کردن می‌توانند بر صفحه کاغذ جولان دهند، ولی در عمل که معیار حقیقت است باید روشن کنند که در تظاهرات حمایت از اسرائیل شرکت می‌کنند و یا در پشتیبانی از تظاهرات میلیونی مردم جهان در تائید مبارزه مردم فلسطین و افشاء نقش دروغ‌های صهیونیسم اسرائیل. این عده در حمایت از اعتراضات مردم و طبقه کارگر جهان از فلسطین شرکت نکردند و در کنار صهیونیسم باقی ماندند و پاره‌‌ای از همین تئوریسین‌های مزدور حتی در کنار پرچم اسرائیل و اوکراین قرار گرفتند.

یکی از متون ضدانقلابی و ارتجاعی که در حمایت از بی‌وجدان‌ها منتشر شده است، بیانیه‌ایست تحت نام «بیانیه مشترک کارگری: جنگ ویرانگر و ارتجاعی علیه مردم ستم دیدۀ غزه را محکوم می‌کنیم!». ویژه‌گی این بیانیه ارتجاعی یکی در این است که برای عوامفریبی البسه کارگری برای ایجاد رعب و حقانیت آن به تنش کرده‌اند و دیگری تئوریک‌ترین مبانی است که نگارندگان آن برای توجیه جنایت و تبهکاری خلق نموده و به این جهت سندی در توجیه استعمار، اشغال، خیانت و تبهکاری است، و وظیفه هر انسان با وجدانی است که این سند ننگین را به عنوان مظهر نظر بی‌وجدان‌ها که ربطی به طبقه کارگر ایران ندارد، تا حد امکان افشا کند.

به نکات زیر می‌شود به عنوان ستون‌های این بنای ارتجاعی اشاره کرد:

نخست این که این سند محصول کار قلم‌بدستانی است که معدودی از فعالان سیاسی حزبی بوده به جنبش کارگری ایران ربطی نداشته و از آبشخور فرقه‌های کارگرزده ضدانقلاب خارج از کشور سیراب می‌شوند. تنها صرف حمل نام کارگری، برای کسی حقانیت نمی‌آورد. منصور اوسانلویِ زبان‌دوخته نیز از این قماش بود.

این تشکلی که خود را تشکل کارگری می‌نامد کوچکترین قرابتی با مبارزات سنتی طبقه کارگر ایران نداشته و نماینده کارگران ایران نیست، حتی نماینده مجموعه کارگران هفت تپه نیز نمی‌باشد. نماینده کسانی است که در فضای مجازی فعالند و فاقد پایه اجتماعی می‌باشند و آبشخورشان گروه‌های چپ ضد کمونیست در خارج از کشورند.

این تشکل فرق میان کار صنفی، حرفه‌ای، سندیکائی طبقه کارگر را که برای وحدت طبقه کارگر کسب خواست‌های مطالباتی، صنفی این طبقه مبارزه می‌کند با کار حزبی که برای سرنگونی و کسب قدرت سیاسی است نمی‌داند و یا عامدانه آن را مخدوش می‌کند. سندیکاهای حرفه‌ای از جمله سندیکاهای کارگری تنها برای ایجاد وحدت کارگران در سازمانی حرفه‌ای در مبارزه با استثمار، برای افزایش دستمزد، بهبود شرایط زندگی، دفاع از حقوق قانونی کارگران به وجود آمده و مبارزه می‌کنند. مبارزه دموکراتیک آنها یک مبارزه عمومی تمام خلقی بوده که مجموعه جامعه را با مقبولیت عمومی در بر می‌گیرد.

این عده که عناصری حزبی برای فریب طبقه کارگر و انحراف مبارزه آنها هستند، در بخشی از ننگین‌نامه خود در مورد تمام منطقه، نقش سیاست خارجی ایران که باب طبع ایشان و اربابانشان نمی‌باشد، به تکرار سخنان صهیونیسم و امپریالیسم در شکل «جنگ نیابتی»، تحقیر مبارزه قهرمانانه مردم عراق، سوریه، فلسطین، یمن، لبنان بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم با همان مضمون «نه غزه، نه لبنان جانم فدای اسرائیل» قلمفرسایی کرده اند که ربطی به مبارزه مطالباتی طبقه کارگر ایران ندارد. کارگران ایران که برای حقوق و خواست‌های حرفه‌ای، صنفی و مطالباتی خویش مبارزه می‌کنند می‌توانند هوادار مبارزه مردم یمن باشند و یا نباشند. اتحادیه کارگری را به سمتی سوق دادن که از سیاست‌های اسرائیل برای تجاوز به ایران و تحریم ایران دفاع کند، حمایت از کارگران نیست قربانی کردن آینده ایران و کارگران است. در این تئوری ارتجاعی نیروهای ضدانقلابی مرز روشن میان کار حرفه‌ای، دموکراتیک، مطالباتی، توجه به زندگی میلیون‌ها کارگر ایرانی را، با خواست کسب قدرت سیاسی ماجراجویانه و تخریب در مبارزه کارگران مخلوط کرده‌اند.

یکی دیگر از تئوری‌های ارتجاعی این جریان فکری صهیونیستی همان تئوری منصور حکمت است که مدعی بود سیمای سیاسی جامعه بشری بعد از فروپاشی شوروی را نزاع میان «اسلام سیاسی و میلیتاریسم آمریکا» تعیین می‌کند و همه نیروهای مترقی جهان باید از «مدرنیسم، سکولاریسمِ» آمریکا در مقابل «اسلام سیاسی» جهان اسلام به دفاع برخیزند، چه در عراق، چه در افغانستان، لیبی و.. - یادآوری این نکته البته ضروری است که این ریاکاران در سوریه از داعش در مقابل حکومت قانونی و مشروع بشار اسد دفاع می‌کردند- با همین منطق صهیونیستی و ارتجاعی چند استنتاج خیانتکارانه می‌کنند:

یک مبارزه میان صهیونیسم اسرائیل و سازمان‌های انقلابی فلسطینی و از جمله سازمان مقاومت اسلامی حماس که رهبری این مبارزه آزادیبخش را به عهده دارد، جنگی ارتجاعی بوده، نزاع میان دو قطب ارتجاع است و «انقلابیونی» نظیر این گماشتگان فکری اسرائیل باید هر دو طرف را محکوم کنند که البته بیش‌تر منظورشان طرف «اسلام‌گرا»هاست که تبلورش در نگارش و تبلیغا آنها مشهود است.

حمایت این عده از مبارزه مشخص مردم فلسطین به رهبری نماینده منتخبشان - که در یک انتخابات دمکراتیک انتخاب شده‌اند و آنها آن را عامدانه مسکوت می‌گذارند - نیست، بلکه از مبارزات موهومی، بدون نقش رهبری، بدون فعالان جهاد اسلامی، و نیروی مقاومت حماس و جبهه خلق برای آزادی فلسطین است. آنها از یک «خلق نیست در جهان»، «خلق موهومی» تجلیل می‌کنند، ولی خلق مشخص و مبارزه مشخص فلسطینی‌ها را تقبیح می‌نمایند و محکوم می‌کنند. همان کاری که ارتجاع جهانی به رهبری اندیشکده‌های اسرائیل سال‌هاست مشغول انجام آنند.

آنها از پان‌اسلامیسم ایران آنهم بعد از چهل و اندی سال بعد از انقلاب سخن می‌رانند. اگر طرح پان‌اسلامیسم در بدو انقلاب مبتنی بر شعار عمومی پذیرفته شده «همه با هم» موضوعیت داشت و مجموعه روحانیت با دستگاه قضائی ویژه خود را به عنوان «کاست» در برمی‌گرفت، دیگر بعد از گذشت این همه سال‌ها که در اثر انکشاف طبقاتی و رشد سریع سرمایه‌داری نئولیبرالی روحانیت یکدست نبوده و مافیاهائی نظیر رفسنجانی، مرعشی، اصلاح‌طلبان همدست آمریکا و اسرائیل از بطن آنها زاده شد و برای ویرانی ایران با تمام قدرت و حتی نفوذ و رخنه در میان کارگران فعالند، فعلیت و خویش را از دست داده است. طرح بی‌ربط و عامدانه موضوعات مرده فقط برای خلط مبحث است. پان‌اسلامیسم محصول وحدت ملاها، آخوندها در دنیای مبتنی بر فئودالیسم و روابط ایلاتی است و ربطی به ایران پیشرفته کنونی چه از نظررشد بورژوازی، شرکت زنان در محافل علمی، زندگی اجتماعی و چه از نظر پیشرفت‌های فن‌آورانه علمی و ملی و خودکفائی‌ها ندارد. پس چرا یک عده قلم بدست به خود اجازه می‌دهند به نام کارگران ایران به اشاعه جعلیات بپردازند؟ آیا فقط برای آنکه تئوری صهیونیستی «نزاع میان دو قطب ارتجاعی» و حمایت از صهیونیسم را به اثبات برسانند؟

این تئوری ارتجاعی که در حمایت از نسل‌کشی مسلمانان و حماس تبلیغ می‌شود تجلی خواست آنها و یارانشان در تجاوز آمریکا و اسرائیل به ایران، نقض حاکمیت ملی ایران، نابودی تمامیت ارضی ایران، حمایت از تحریم‌ها و ضبط اموال ایران توسط امپریالیسم در سراسر جهان و نقض تمام حقوق قانونی و دیپلماتیک ایران در سراسر جهان است.

تئوری ارتجاعی بعدی که این عده بر آن مانند متحدانشان در خارج از کشور تکیه می‌کنند، تئوری به رسمیت شناختن «حق حیات اسرائیل»، «حق دفاع از خود اسرائیل» است.

مشتی نژادپرست، صهیونیست، آدمکش، کودک‌کش، حامی نسل‌کشی و آپارتاید به سرزمین فلسطین وارد شده، مردم را با داس مرگ درو می‌کنند، خانه‌های آنها توسط شهرک‌نشینان مسلح و آموزش دیده آدمخوار را اشغال کرده و آنها را در زندان‌ سرباز و سربسته به اسارت می‌گیرند ولی هرنوع مقاومت این مردم قهرمان را طی 75 سال و نه از 7 اکتبر 2023 تروریسم می‌نامند و محکوم می‌نمایند. آنهم توسط رژیمی که نه قانون اساسی دارد، نه مرزهایش در قانون اساسی که ندارد روشن است، نه حدود و ثغور این مرزها که برای عضویت رسمی در سازمان ملل متحد به عنوان یک کشور رسمی مورد نیاز است معلوم شده است و لذا جعلی و تقلبی است. اما این عده در این رابطه می‌نویسند:

«نادیده گرفتن حق داشتن سرپناه و ابتدایی‌ترین امنیت و آرامش و حق زندگی عادی بدون تهدید و نگرانی از دست دادن زندگی خود و خانواده و کاشانه خود از سوی اسرائیل» (تکیه از توفان).

سخن بر سر اشغالِ مشتی اشغالگر جنایتکار نیست، سخن بر سر حتی نفی «حقوق شهروندی و حقوق بشر» که در شکل ظاهری موجودیت فلسطینی‌ها را همتراز صهویونیست‌ها قرار می‌دهد نیز نیست، نگرانی این عده ناشی از کم لطفی و نامهربانی اشغالگرِ محق و صاحب‌خانه است که نسبت به سرکوب شده‌ها، نسبت به اسرای انسان‌نما، مسلمانان، گروگان‌ها و بردگان فلسطینی، با نامهربانی رفتار کرده و حق سرپناه و ابتدائی‌ترین امنیت و آرامش و حق زندگی عادی ... را از آنها سلب کرده است.!!؟؟ . روشن است این نوع بیان موذیانه، تائید روشن ادامه اشغال و به رسمیت شناختن حق حیات اشغالگر و آدمکش رژیم اشغالگرست و آنهم با چاشنی نفرت غیر طبقاتی نسبت به جمهوری اسلامی.

قلمبدستان مشکوک این سند با همین درک صهیونیستی نوشته‌اند: « در روز ۷ اکتبر ( ۱۵ مهر) بار دیگر بازیگرانی که حیات و بقای خود را وابسته به آتش افروزی و دمیدن بر آتش جنگ می دانند به خلق جنایت‌هایی دست یازیدند که از دید هیچ انسانی پنهان نمی‌ماند.»!!!؟؟. این عبارت ننگین نه تنها تائید ضمنی دروغ‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی اسرائیل و امپریالیستی مبنی بر سربریدن سر 40 کودک اسرائیلی است، بلکه در واقع نفی مقاومت و مبارزه برای رهایی از چنگال اشغالگران است. از کی تا به حال قرار بوده ملت‌های تحت ستم نسبت به اشغالگران رحم و مروت داشته باشند و سینه‌های خویش را در مقابل آتش گلوله‌های آنها بدون مقاومت بگشایند؟. هر ملتی با توجه به سطح تحول اجتماعیش حق دارد در مقابل شناعت، شقاوت اشغالگر، متجاوز و نژادپرست ایستادگی کند و همه آنها، تاکید می‌کنیم همه آنها تا آخرین نفر را از سرزمین خود با هر وسیله‌ای که در اختیار دارد و یا می‌تواند و یا از جانیان طی سال‌ها گذشته و تلخ آموخته است، بیرون بریزد. اشغالگران حق حیات در هیچ کشوری ندارند، این ملت فلسطین (اعم از مسلمان ، مسیحی و  یهودی) است که حق دفاع از خود دارد و نه رژیم صهیونیستی اسرائیل مصنوعی که مرزهای روشن و تعریف شده‌ای تا به امروز ندارد. این ملت فلسطین است که باید بر گور صهیونیسم، فلسطینی آزاد، آباد و انسانی برای همزیستی‌مسالمت ‌امیز و مملو از صلح برای بومیان یهودی، مسلمان و مسیحی و نه اشغالگران واراداتی بنا کند. با اشغالگر صلح بی‌معنا و به مفهوم ادامه وضع موجود یعنی استقرار و تداوم آپارتاید، نژادپرستی، نسل‌کشی و جنایتکاری است. تا زمانی که یک اشغالگر در اسرائیل مصنوعی وجود دارد، این مبارزه مرگ و زندگی باید بی‌وقفه ادامه یابد. در اسرائیل ما از مردم «غیرنظامی» و عادی نمی‌توانیم صحبت کنیم، همه آنها به صورت سازمانیافته توسط موساد و سازمان‌های امنیتی امپریالیستی و صهیونیستی با آموزش مسلحانه برای شهرک‌سازی و اشغال سرزمین مردم فلسطین، برای کشتار فلسطینی‌ها به اسرائیل رفته‌اند و این عده مردم عادی نیستند بخشی از ارتش اشغالگرند و تا طرد کامل آنها و بازگشتشان به سرزمین‌های مادریشان این مبارزه باید ادامه پیدا کند که ادامه پیدا می‌کند و حماسه 7 اکتبر به کوری چشمان نوکران اسرائیل در ایران نه اولین برآمد فلسطین‌ها بوده و نه آخرین آن خواهد بود. این ایرانیان ارتجاعی برای توجیه جنایات صهیونیسم و ارتجاع امپریالیستی با پنهان کردن خویش در سنگر الفاظ و کینه‌توزی غیرطبقاتی و مبتنی بر خونخواهی و قصاص نسبت به جمهوری اسلامی تمام تاریخ استعمار را مورد تائید قرار داده مبارزه قهرمانانه خلق‌های کره، چین، ویتنام، لائوس، کامبوج، اندونزی، ایران، عراق، مصر، الجزایر، مالی، سودان، گینه، تانزانیا و... تخطئه می‌کنند. آنها هوادار تئوری‌های رهبران سفیدپوستِ غربی خود هستند.

حزب کار ایران (توفان) قادر نیست به همه دروغ‌هائی که این عده بر کاغذ سفید و صبور ریخته‌اند پاسخ دهد که «مثنوی صد من کاغذ» خواهد شد. فقط اشاره کنیم تمام اطلاعاتی که آنها در مورد سازمان فلسطینی مقاومت اسلامی حماس نوشته‌اند دروغ‌های اسرائیل و جعل محض است و نباید به آن اعتماد کرد.

ما برای افشاء لفاظی‌های ضدانقلابی این عده با آرایش «انقلابی» به نقل قولی از آنها اشاره می‌کنیم، به تفسیر آن می‌پردازیم و به این بحث موذیانه صهیونیستی که تکراری است، خاتمه می‌دهیم:

«از این رو مردم زحمتکش فلسطین میانه تیغه‌های تیز قیچی و یک زورآزمایی میان دو جبهه ارتجاعی تکه پاره شده و آزادی و استقلال از آنها گرفته شده است: از یک سو گروگان نیروی ارتجاعی‌یی هستند که با قسم یاد کردن به نام «فلسطین و قدس» سودای تحکیم ایدئولوژی و پان‌اسلامیسم در سر می‌پرورانند و از سوی دیگر با قساوت و بی‌رحمی سیاست فاشیستی - صهیونیستی کشور نژادپرست اسرائیل گرفتار هستند. ما هر دو نیروی ارتجاعی و ضدمردمی را محکوم می‌کنیم

...

باید با برافراشتن پرچم مبارزه با اشغال، کشتار و جنگ و تلاش برای صلح عادلانه و آزادی مردم فلسطین، پرچمی که باید از سوی کارگران و زحمتکشان و همه مردم آزادیخواه و مترقی در سراسر جهان از جمله در اسرائیل، برافراشته شود برای پایان دادن به این وضعیت مرگبار خاتمه داد» (تکیه همه جا از توفان).

آنها در این نقل قول کوتاه موجودیت کشور اشغالگر و تبهکار اسرائیل را به رسمیت شناخته ‌اند، از صلح «عادلانه» میان اشغالگر و اشغال شده، سرکوبگر و سرکوب شده، ظالم و مظلوم صحبت می‌کند که تنها مبتی بر به رسمیت شناخته شدن اشغال فلسطین و نه ترک سرزمین‌های اشغالی است. آنها در واقع نیروهای انقلابی فلسطین، یعنی کسانی را که در مقابل اشغال مبارزه می‌مکنند و 75 سال است تسلیم نشده‌اند محکوم می‌کنند. عقل سالم به هر کسی حکم می‌کند که باید در درجه نخست از مظلوم، ستمدیده حمایت کردد و نه از اشغالگر و تبهکار.

در این مبارزه در درجه نخست ملت فلسطین است که باید تا آخرین نفر اشغالگران را از سرزمینش بیرون کند و این خواست همه مردم فلسطین و کارگران فلسطینی می‌باشد و همه نیروهای انقلابی جهان باید از این مبارزه و نه از مبارزه موهومی ساخته اندیشکده‌های فکری صهیونیسی حمایت کنند. حزب ما از مبارزه آزادیبخش مردم فلسطین که به صورت مشخص به رهبری سازمان مقاومت حماس به منزله نماینده جنبش آزادیبخش فلسطین هم اکنون جاری است و در 7 اکتبر به کوری چشم یاران اسرائیل در ایران،  در سرزمین‌های اشغالی حماسه آفرید و ادامه دارد، حمایت می‌کند و در مقابل هر تصویر کاذبی که یاران اسرائیل و چپ‌های ضدکمونیست برای مخدوش کردن این مبارزه و تبلیغ دروغ‌های رسانه‌های صهیونیستی ترسیم می‌کنند ایستادگی خواهد کرد.

همدستان فکری صهیونیسم در ایران مبارزه حماس و سازمان‌های فلسطینی را که برای آزادی کشورشان و پایان دادن به اشغال می‌رزمند، محکوم می‌کنند و موذیانه درکنار اسرائیل می‌ایستند. آنها یک بار به نعل و صدبار به میخ می‌زنند تا در ذهن خواننده جنایت صهیونیسم را توجیه نمایند وسرانجام هم مضمون این مبارزه آزادیبخش را تحریف کرده و مدعی می‌شوند دراثراین مبارزه میان نیروی‌های ارتجاعی، مردم دو کشور و یا توده‌های خلق در دو کشور قربانی می‌شوند که مخالف این جنایت‌اند. این اوج ریاکاری این چپ‌های ضدکمونیست است. زیرا خلقی به نام خلق و یا ملت اسرائیل وجود ندارد. در فلسطین خلق فلسطین بر ضد مشتی اشغالگر مسلح جنایتکار می‌رزمد که باید این مبارزه را تا آخرین قطره خون ادامه دهد. تازه گیریم «خلق اسرائیل» با حضورش در خارج از سرزمین اشغالی به منطقه بازگشته و می‌خواهد با زور در آنجا سکنی گزیند. مگر غیر از این است که ملتی که ملت دیگر را سرکوب می‌کند خودش آزاد نیست؟ مگر غیر از این است ملتی که ملت دیگر را استعمار می‌کند تا پروار شود، خودش آزاد نیست؟ مگر غیر از این است که ملت سرکوب و تحقیرشده، لگدمال شده، به قتل رسیده، زنده به گور شده حق دارد در مقابل این «ملت و خلق» جنایتکار مقاومت کند؟ سوءاستفاده از عبارا ت معصوم برای توجیه جنایات چقدر ننگین است. حتی اگر صدبار هم الفاظ «خلق»، «ملت»، «توده مردم»، «کارگران»را به سینه «ملت اسرائیل» آدمکش الصاق کنید، نمی‌توانید از اشغالگر به حمایت برخاسته و مبارزه مردم فلسطین به رهبری سازمان فلسطینی حماس را بر ضد آنها تخطئه کنید. مبارزه مشخص مردم فلسطین برای نابودی کامل اشغالگران به نفع کل بشریت بوده و همه کارگران جهان و همه کمونیست‌های یهودی در کنار آن هستند و نه در کنار استقرار صلح امپریالیست. صلح بدون استقلال، صلح بدون آزادی بی‌معنی است، همزیستی مسالمت‌آمیز تنها بر گور صهیونیسم ممکن است خوب است که پیروان منصور حکمت در ایران و خارج و عوامل نقابدار صهیونیسم با البسه کارگر این را آویزه گوش خود کنند. جامعه کارگری ایران را باید از بلیه خانمانسوز این اپیدمی نجات داد.

 

نقل ازتوفان شماره ۲۸۵ارگان مرکزی حزب کارایران آذر ماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan