فوتبال
ایران در
مقابل
امپریالیسم
انگلوساکسن و
روز عزای
ایرانیان
خودفروخته
خبر تکان
دهندهای آمد
که در مشهد
مقدس که یکی
از شهرهای
مذهبی ایران
است در مسابقه
تیم ملی ایران
با تیم ملی
لبنان در
آستانه ورود
به جام جهانی 2022
در قطر، از
ورود زنان به
این ورزشگاه
نوساخته و
مجهز علیرغم
دعوت به شرکت
آنها در
تماشای
مسابقات و
علیرغم
فروختن بلیط
ورودی به آنها
به نام نامی
اسلام
خودداری کردهاند
و ماموران
انتظامی در
مقابل اعتراض
برحق زنان
برای متفرق
نمودن آنان از
اسپری فلفل و
مجروح کردن
زنان استفاده
نمودهاند.
جای شکرش باقی
است که
مسئولان امر
حداقل برخلاف
دوران حکومت
اصلاحطلبان
از محلول اسید
استفاده
نکرده و همان
بلائی را بر
سر زنان ایران
نیآوردهاند
که هممسلکان
آنها در
اصفهان بر سر
زنان آوردند.
آقای علمالهدی
که نماینده
ولی فقیه در
آستان قدس
رضوی و یکی از
متحجرین
مشهور دست
اندر امور
سیاسی و
اقتصادی در
ایران است در
توجیه این روش
زشت و توهینآمیز
به نیمی از
جمعیت ایران
بیان کرد:
«کسانی که برخی
از افراد را
به دلیل
برخورد با بیحجابی،
ضد زن معرفی
میکنند،
دشمن خدایند.
باید همهی
حدود اسلام در
تمام شئون
زندگی ما اجرا
شود، وگرنه
اسلامیت نظام
ضربه میخورد؛
این بدتر از
ضربه خوردن
جمهوریت است.
حرام نباید به
رسمیت شناخته
شود». برای این
انسان مخبط ضربه
خوردن تیم ملی
ایران، ضربه
خوردن هویت
ملی ایران،
ضربه خوردن
نیمی از جمعیت
ایران که در تمام
خانوادهها
حضور دارد،
مهم نیست،
ضربه خوردن به
«اسلام» که
آنهم
الیگارشی
خصوصی آستان
قدس رضوی و ماشین
پولشوئی این
رکن سیاسی در
درون کشور، آن
را بیمحاسبه
و بیحساب میچرخاند
مهم است. همین
آقای علمالهدی
در تاریخ ۳ بهمن ۱۴۰۰
برابر 22
ژانویه 2022
در مورد
فوتبال زنان و
ایجاد
قیمومیت برای
زنان ایران
چنین گفته
بود: «مسئولان
فوتبال
بیایند در
ورزشگاهها
مکانهایی را
مخصوص بانوان فراهم
کنند که صیانت
داشته باشند.
زنان را باید
صیانت کرد چه
مانعی دارد از
ورزشگاه
فوتبال را
ببیند.
... اینکه میگویند
فیفا مجبور
کرده است زنان
باید تماشای بازی
فوتبال شرکت
کنند؛ شیطنتهای
افراد بیدین
و ضدانقلاب
خارجنشین
است که فیفا
را تحریک
کردند وگرنه فیفا
به این کارها
کار نداشت،
حال زنان از
تماشای
فوتبال محروم
باشند و تنها
به تلویزیون
اکتفا کنند؟
این نظام،
نظام اسلامی
است و مسئولان
فوتبال
بیایند در
ورزشگاهها
مکانهایی را
مخصوص بانوان
فراهم کنند که
صیانت داشته
باشند و از
هیجان او یک
مرد هوسران و
چشمچران
سوءاستفاده
نکند. زنان را
باید صیانت
کرد چه مانعی
دارد از
ورزشگاه
فوتبال را
ببیند اما باید
از او صیانت
شود». و امروز
که حتما
لاطائلات
دیروزش را
فراموش کرده
میگوید:
«میدان چمن
فوتبال و بازی
فوتبال جای هیجانه.
شما که مردید
آنجا میروید
چقدر هیجان
پیدا میکنید؟
خوب طبیعی است
خانمی که، یا 10
تا خانمی که
اینها از نظر
عاطفی و از
نظر احساسی به
مراتب از
مردها حساسترند
و هیجان بیشتری
پیدا میکنند.
این هیجان و
بروز و ظهورش
را مراجع تقلید
میگن حرامه.»
تفاوت این
لاطائلات
سخیف با این
رفتار روشن در
عرض چند ماه
نیازی به
تصویب
قطعنامه
ندارد.
نماینده ولی
فقیه در
خراسان رضوی
حتی برای
توجیه عدم
حضور زنان در
ورزشگاهها
به آقایان نیز
توهین کرده
است و آنها را
«هوسران»،
«چشمچران»،
«سوءاستفادهچی»
معرفی مینماید.
از زاویه دید
متحجر وی،
حضور جمعی از
هموطنان زن ما
در ورزشگاهها
منجر به آن
خواهد شد که
اصل بازی
فوتبال فراموش
شود و زن و مرد
در غیبت حضرت
موسی جشنواره
«سدوم و
گومورا» برپا
کرده در آغوش
هم بغلتند و به
تقدس بُز
اقدام کنند؟
باید از چنین
ارواح برخاسته
از قبور پرسید
که چرا وی با
بیرون آمدن
خانمها از
منازلشان،
حضور آنها در
اجتماع، در
مترو و
اتوبوس، در
اماکن خرید و... مخالف
نیست؟ مگر
برپائی «سدوم
و گومورا»
تنها در بازی
فوتبال متحقق
میشود؟ با
این منطق و
این درک از
روابط
اجتماعی و
روابط زن و
مرد باید خانمها
به اردوگاههای
صیانت تبعید
شوند و بر
دروازه این
اردوگاههای
«اخلاق»، برای
ممانعت از
هجوم آقایان
«چشمچران» و «هوسران»
نگهبانان
امر به معروف
و نهی از منکر
با فرمان آتش
به اختیار
گذارد.
لاپوشانی
کردن
رویدادهای
مشهد مقدور
نیست. دولت
جمهوری
اسلامی
طبیعتا باید
به این مسئله پاسخگو
باشد. کسانی
که از اسپری
فلفل استفاده کردهاند
ماموران رسمی
انتظامی بودهاند
و نه لباس
شخصیهای
مجهولالهویه
و سربازان
غیبی
امامزمان.
این است که
پای ارگانهای
دولتی نظیر
شهربانی،
وزارت کشور،
مسئولان کلان
امور ورزشی در
میان است.
باید روشن شود
که چه کسی
تصمیم میگیرد
و اجراء میکند
و تابع موازین
و قوانین
کشوری است و
یا نیست؟. نقش
آستان قدس
رضوی چیست؟
باید روشن شود
که این
الیگارشی
مافیائی در
ایران مالیات
میدهد یا نمیدهد
و چگونه به
خودش حق میدهد
از ورود
مالیاتدهندگان
این سرزمین به
استادیوم
ورزشی جلوگیرد؟
آیا استادیوم
مشهد ملک
خصوصی آستان
قدس رضوی است
و قوانین
خصوصی خویش را
داراست؟ آیا
سیاست اجرای
اقتصاد
نئولیبرالی و
خصوصی کردن
همه زمینههای
زندگی در
ایران شامل
تبعیض بین زن
و مرد هم میشود
و آستان قدس
رضوی به اراده
خود میتواند
از ورود زنان
به ورزشگاههای
استان مخالفت
کند؟
این
اقدام ارواح
خبیثه در امر ورزش
ایران به حق
موجی از نفرت
در میان
کاربران فضای
مجازی ایجاد
کرد که فقط به
نفرت عمومی از
دست این
غارتگران روح
و جان انسانها
منجر میگردد.
این اقدام
متحجران ضد
منافع ملی
ایران، در
خدمت تحریم،
تقویت جناح
آمریکائی-
انگلیسی در
ایران بوده و
در مغایرت
کامل با منافع
ملی ایران
است.
علیرضا
جهانبخش
کاپیتان تیم
ملی ایران در
مورد غیبت
تماشاگران
خانم در بازی
لبنان گفت: «قبل
از بازی شنیده
بودیم که
بانوان میتوانند
امروز به
ورزشگاه
بیایند و از
صمیم قلب
خوشحال بودیم.
در بازی با
عراق مادر و
خواهرم به
ورزشگاه
آمدند و توانستند
بازی را از
نزدیک ببینند
و بازیکنان
دیگر هم
خوشحال بودند
و با همسرم و
مادر خود توانستند
این برد را به
اشتراک
بگذارند. نمیدانم
چرا نباید
بخشی از
ورزشگاه به
بانوان اختصاص
پیدا کند و
فکر نمیکنم
اگر رخ می داد
هم مشکلی پیش
میآمد.»
یکی در شبکههای
اجتماعی با
خشم بسیار
خطاب به
مسئولین نوشت:
«تفریح فقط حق
آقازادهها و
دخترخانمهای
شماست که
فرستادید
خارج عشق و
حال. رعیت را
چه به تفریح و
خوشحالی!» و دیگری
یاد کرد: «چند
روز گذشته از
مظلوميت و معصوميت
دختركان
افغان گفتم كه
به نام دين از
درس و مدرسه
بازماندهاند
و امروز در غم
زنان و دختران
ايرانی كه به
نام دين از
كمترين حقوق
اجتماعی خود
محرومند». این
است که حامیان
نقابدار غرب
در ایران
ایجاد کردهاند.
البته باید
توجه داشت که
جامعه ایران
حتی از زمان
شاه نیز در
مورد برخورد
به مسئله ورزش
زنان با
محافظهکاری
برخورد میکرد
و این تفکر
سنتی را
خانوادههای
ایرانی به
دوران حکومت
جمهوری
اسلامی نیز
منتقل کردهاند.
گفتن این
واقعیت از آن
جهت لازم است
تا دشمنان
ایران و
نوکران اجنبی
که میخواهند
تصویر
غیرواقعی از
گذشته ایران
ترسیم کنند
برملا شوند و
دروغهایشان
برای نسل جوان
آشکار گردد.
تحولی که ورزش
ایران در
دوران کنونی
دارد صدبار
بیشتر از
دوران سلطنتی
است و برای
مردم ایران
مایه افتخار
است. حضور ملی
پوش زنان
ایران در عرصه
مبارزات
ورزشی جهانی
اتفاقا روبه
افزایش است و
این زنان از
نامآوران
ورزش جهانند و
همه به روی
آنها حساب باز
کردهاند.
موفقیت ایران
در بازیهای
المپیک گواه
این واقعیت
است. عملکرد
کاروان ورزشی
ایران در قبل
از انقلاب ۴
طلا و بعد از
انقلاب ۲۰ طلا
بوده است.
ایران در
المپیک توکیو
در سال 2020 به
جایگاه 27ام در
جهان رسید.
بیاد داشته
باشیم که
ایران این
مقامهای مهم
ورزشی را
علیرغم
تضییقات
موجود در
ایران به دست
آورده است.
این افتخار
ورزش ایران
علیرغم تحریم
ضدبشری خارجی
و تضییقات
مذهبی و ضدزن
داخلی است. شرکت
زنان در ورزش
یکی از
دستآوردهای
انقلاب ایران
است. شرکت
زنان در ورزش
یک شعار
انقلابی و
ابزار مبارزه
سیاسی بر ضد
تبعیض داخلی و
تحریم
بیرحمانه و
ضدبشری خارجی
است. انقلاب
تمام محدویتهای
ذهنی و محافظهکارانه
خانوادهها
را درهم شکسته
است. زنانی که
قهرمانانه در جنگ
شرکت کردند،
در نمایشات
سیاسی حضور
داشتند و
دارند و یک
پای انقلاب
ایران محسوب
میشدند، با
چه منطقی
نباید در
آوردگاههای
ورزشی حضور
بیابند و از
منافع ملی
ایران، از
شخصیت
ایرانی، از
هویت ملی
ایران دفاع
کنند. تاکی
باید روحیه
خودتحقیری
ارتجاع جهانی
را تحمل کرد و
اصل اعتماد به
نفس را به زیر
پا گذارد. در
بدو امر رژِم
جمهوری
اسلامی به طور
کلی مخالف
ورزش و شرکت
انسانها در
مصافهای
ورزشی بود.
متحجران تنها
با
شمشیربازی، اسب
سواری،
تیراندازی که
سنت پیامبر
بود موافق
بودند. پای
لخت
فوتبالیستها
را که موجب
«تحریک جنسی»
خانمها میشد
کسی نمیباید
میدید. این
لشگر جهل و
تاریکاندیشی
در مقابل
مقاومت مردان
و مبارزه ومقاومت
سرسختانه
لشگر زنان به
عقب رانده
شدند. رژیم
جمهوری
اسلامی در
آغاز امر از
هر تجمع ورزشی
وحشت داشت.
آنها آرزو میکردند
که تیمهای
ورزشی ایران
در مسابقات
جهانی ببازند
به منافع ملی
ایران و
احترام مردم
کشور ما صدمه
بخورد تا
مبادا ناچار
شوند در جنگ
ورزشی به مصاف
مردم رفته و
شکست بخورند.
اینکه ایران
امروز میتواند
در میدانهای
ورزشی جهان
شرکت کند و از
نام این کشور
که در تاریخ
جهان حک شده
است، دفاع
نماید، ناشی از
مبارزه زنان و
مردان این
سرزمین است و
هیچ رژیمی
آنهم در قرن
بیست یکم، در
دورانی که
رسانههای
عمومی و شبکههای
اجتماعی نقش
ویژهای
ایفاء میکنند،
قادر نخواهد
بود جلوی این
حرکت را سد کند.
آلمانها
بعد از شکست
خفتبار در
جنگ جهانی دوم
و فضاحت
ناسیونالیسم
نژادپرستانه
آلمانی همیشه
در پی آن
بودند که از احساسات
ملی مردم برای
ایجاد وحدت و
همبستگی ملی
استفاده کنند.
آنها پیروزی
تیم فوتبال
آلمان در
مرحله نهائی
مسابقات سال 1954
در شهر بِرن
در سوئیس را
معجزه بِرن
نام نهادند و
همه حکام
آلمان متفقالقولند
که این امر در
ایجاد نخستین
بیداری آلمان
و تقویت روحیه
و احساسات ملی
مردم آلمان بعد
از شکست
تحقیرآمیز در
جنگ جهانی دوم
نقش مهمی
ایفاء نموده
است. حتی دولت
آلمان با دادن
رشوه کلان به نمایندگان
کشور قطر در
فیفا توانست
رای آنها را
برای برگزاری
جام جهانی
فوتبال در سال
2014 در آلمان که
به تابستان
افسانهای
مشهور شد به
دست آورد و به
جبران آن
آلمان کشور
قطر را به
عنوان میزبان
جام جهانی
فوتبال در سال
2022 معرفی کرده و
مورد
پشتیبانی
قرار داد. نفسِ
برگزاری
فوتبال در قطر
نه تنها
سیاسی، بلکه بر
کوهی از فساد
و رشوه دهی
استوار شده
است. مافیای
ورزش بر همه
این مصافهای
سیاسی رسما و
علنا نظارت
کرده و دخالت
میکند. ورزش
طبیعتا یک امر
سیاسی است و
این امر در قطر
به بهترین وجه
و به صورت
وقیحانهای
نشان داده میشود
تا روسیه را
از مصافهای
ورزشی حذف
کنند و
اوکراین با
حکمرانی نازیسم
و توهین به
سایر ملل و
مبلغ نفرت ملی
و سرکوب اقلیتها
را بیتوجه به
احساسات
عمومی که این
کار ناشایست
را محکوم میکنند
به قطر وارد
نمایند.
فراموش نکنیم
که همه
ورزشگاههای
قطر برخون
کارگرانی
بناشده که
مانند برده با
آنها رفتار میشد
و از دریافت
دستمزد خود
محروم بودند.
یک هنرمند
آلمانی که با
خودفروختههای
ایرانی کوچکترین
قرابتی
ندارد، با
همکاری چندین
اتحادیه
انساندوست
در یک حرکت
نمادین ۶۵۰۰ توپ پرشده
با شن را جلوی
مقر «فیفا» در
زوریخ بر زمین
گذاشت. این
کار در اعتراض
به کشته شدن ۶۵۰۰ کارگری بود
که مانند
برده، زیر
نظارت بردهداران،
در قطر جان
خود را ازدست
دادند.
براساس
برآورد نشریه
گاردین ۶۵۰۰ کارگر
مهاجر که در
بازهای ۱۰ ساله از
کشورهای هند، پاکستان،
نپال،
بنگلادش و
سریلانکا
برای ساختوساز
تاسیسات و
ورزشگاههای
جام جهانی ۲۰۲۲ به قطر
آورده شدهاند،
جان خود را از
دست دادهاند.
به طور
میانگین هر
هفته ۱۲ کارگر
مهاجراز پنج
کشور جان خود
را از دست دادهاند.
روی توپها
نوشته شده
بود: «وجدان
جهانی، تو لکه
ننگی». ولی
ایرانی
جاسوس،
خودفروخته،
هوادار تحریم
ایران در تمام
زمینهها،
هوادار خفه
کردن ایران و
نابودی هر آن
چه هویت
ایرانی دارد
است. آن
ایرانی مبلغ و
طالب تجاوز به
ایران توسط
اسرائیل و
آمریکا همراه با
ناتو به این
فاجعه
اعتراضی
ندارد، فقط به
شرکت تیم ایران
اعتراض میکند.
این عده اساسا
وجدان ندارند
تا ننگین باشد.
آری! نقض حقوق
بشر در قطر
فریاد میکشد،
ولی کدام
سازمان حقوق
بشری را پیدا
میکنید که
حاضر باشد در
مبارزه با
سرکوب اقلیتها
و رفتار
ضدبشری اروپا
در برخورد به
عراقیها،
ایرانیها،
سوریهایها،
افغانستانیها،
هندیها، روسها
به مخالفت با
برگزاری
فوتبال سیاسی
تبلیغاتی در
قطر بلند شود
و فریاد قطر
را تحریم کنید
سر دهد. صنعت
حقوق بشر سازی
در اینجا از
تولید میافتد.
اکثر این
سازمانها
ونهادها
موسسههای
تبلیغاتی
برای
انقلابات
رنگین و خیانت
ملی هستند. در
این طیف،
ایرانیهای
خائن و هوادار
تحریم ورزش
ایران نیز
مانند همیشه
جای میگیرند.
هیچکدام از
آنها به علت
نقض حقوق بشر،
تجویز بردهداری
و توحش قرون
وسطائی حاضر
نیستند
خواهان تحریم
فوتبال قطر
شوند، ولی
برای تحریم
فوتبال
ایران، دشمنی
با هر چه
ایرانی است
سینه چاک می
دهند و گلو میدرند.
مخالفت
متحجران
مذهبی با ورزش
ایران و تضییغ
حق زنان ایران
در بهرهمندی
از تمام
امکانات
کشورشان را
باید در این بستر
دید. این
رفتار زشت
حاکمیت
جمهوری اسلامی
تنها توهین به
زنان کشور ما
نیست، بلکه
خیانت به
منافع ملی
ایران، تقویت
اوباشان
خودفروخته و
جاسوس بیگانه
در ایران و در
خارج از ایران
نیز هست. همین
رفتارهاست که
به خود
فروختگانی
نظیر معصومه
علینژاد قمی
کلا امکان سوء
استفاده و
فریب زنان
ایران را - که
برای یک امر
حق مبارزه میکنند
- میدهد. برای
دشمنان ایران
هرگز حقوق
زنان ایران مطرح
نیست، آنها با
حقوق مردان
ایران هم
مخالفند زیرا
دشمن ایران و
منافع ملی
ایران هستند..
این جبهه
دشمنان ایران
که طیفی از «چپ»
تا راست و اصلاحطلب
و مافیای
رفسنجانی و
نظایر آنها را
دربرمیگیرد
خواهان تحریم
ایران، تضعیف
ایران از نظر
اقتصادی و
نظامی، موافق
برهم زدن
روابط
دوستانه
ایران با
همسایگان خود
و نزدیکی
نوکرمنشانه
با آمریکا
هستند. این
طیف که هوادار
تسلیم ایران
در برجام بود،
هوادار تغییر
سیاست خارجی
ایران به نفع
اسرائیل و
آمریکا در
منطقه بود،
مخالف قدرت و
توان نظامی و
آموزش فنآوری
جوانان ایران
بود و از
تجاوز غرب به
ایران
آگاهانه و یا
ناآگاهانه
دفاع میکرد،
حال هوادار
تحریم ورزش
ایران شده است
نه از آن جهت
که دلش برای
حقوق زنان
ایران میسوزد،
بلکه از آن
جهت که دشمن
ایران، نوکر
آمریکا بوده و
به ایرانی
مستعمره
علاقمند است
که دستوراتش
را از
واشنگتن،
لندن و تل
آویو دریافت
کند.
معصومه
علینژاد که
با افتخار خود
را به جای
معصومه «مسیح» میخواند
که نامی جعلی
است در توئیتر
خود نوشته است:
«من با شادیهای
زودگذر دچار
شعف کاذب نمیشوم
بلکه با قدرت
بیشتر در جهان
فریاد خواهم زد؛
جمهوری
اسلامی یک
حکومت عادی
نیست و فدراسیونهای
ورزشی ابزار
سیاسی هستند
برای عادی
نشان دادن یک
حکومت
جنایتکار در
جهان. وقتی
حکومت عادی
نیست، بخشی از
عادیسازی
این رژیم
آپارتایدی
نشویم.».
نخست
اینکه حکومت
جمهوری
اسلامی ایران
علیرغم فساد،
تبعیض
جنسیتی،
مذهبی و
ارتجاعی بودنش
اما حکومت
آپارتاید در
آفریقای جنوبی
یا اسرائیل
نیست. معصومه
خانم معنای آپارتاید
را نمیخواهد
بداند زیرا به
سیاست تبلیغ
تحریم وی کمکی
نمیکند. رژیم
آپارتاید در
آفریقای
جنوبی حاکم بود
و همچنین در
کشور غاصب
اسرائیل،
کعبه مقدس ایشان.
ایشان اگر در
این زمینه
نگرانیهائی
دارد، باید با
شرکت ورزشکاران
اسرائیلی که
همه سربازان
ارتش جنایتکار
اسرائیل
هستند در
آوردگاههای
ورزشی جهانی
مخالفت کند که
نمیکند. ولی
این خانم که
به بلندگوی
خودفروختگان و
دروغگوهای
ایرانی در
خارج از کشور
بدل شده است،
از شادی مردم
ایران که برای
تیم ملی فوتبالشان
و راه یافتن
آنها به بازیهای
جهانی و
پیروزی
احتمالی آنها
بر آمریکا شادی
میکنند
ناراحت میشود
و آنها را از
شادیهای
زودگذر برحذر
میدارد زیرا
ایرانیها
طبیعتا از
پیروزی تیم
محبوبشان در
مقابل آمریکا
و انگلستان
سرشار از
خوشحالی میشوند
و این معصومه
خانمهای
آمریکائی
هستند که
پیروزی ایران
بر آمریکا را
برنمیتابند
و نگران روز
شعف مردم
ایران در
خیابانهای
ایران هستند.
مردم ایران
باید از تیم
ملی خود برای
پیروزی بر
کسانی که مردم
ایران را تحریم
کردهاند
حمایت نمایند.
این پیروزی
برای ایران
ارزش معنوی و
سیاسی دارد.
نقل
از توفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 266 اردیبهشت
ماه 1401
www.toufan.de
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan