تولید خشونت و تروریسم توسط «گشت ارشاد» اپوزیسیون ضدایرانی

 

در همه جا که تیم‌های ملی ایران به عنوان نمایندگان کشور ایران برای رقابت‌های جهانی شرکت می‌کنند، جوخه‌های مرگ، دسته‌های چاقوکش و قمه به دست رضا پهلوی و فرقه رجوی راه می‌افتند و زیر «حسن نظر» مأموران انتظامات ممالک میزبان تماشاچیانی را که از تیم ملی کشورشان دفاع می‌کنند، به قصد کُشت مجروح و مضروب می‌کنند و بی‌رحمانه به خون می‌کشند. درجه خشونت و بربریتی که آنها از خود بروز می‌دهند، از وحشی‌ترین حیوانات وحشی نیز وحشی‌تر است.

این اقدام اپوزیسیون ضدایرانی فقط به اوباش ضدانقلابِ مغلوب و مجاهدین خلاصه نمی‌شود، تمامی اپوزیسیون ضدایرانی، چه آنها که مستقیماً در این تبهکاری دست دارند و چه آنها که از راه دور برایشان دست می‌زنند و فقط زبانشان در مجامع خصوصی برای انتقاد باز است، در این اقدامات وحشیانه شریک‌اند. مگر می‌شود ادعای دموکراسی و حمایت از حقوق بشر و رعایت حقوق انسانی کرد و با چاقو درفش به جان مخالف افتاد، آنهم مخالفی که تنها برای حمایت از تیم ملی کشورش به ورزشگاه آمده است. این اقدامات بربرمنشانه را باید قویاً محکوم کرد و بانیان آن را باید عمیقا افشاء نمود. آن اپوزیسیونی که از اجرای این سیاست جلوگیری نمی‌کند و دست به افشاء آن نمی‌زند، خود هر چه بیش‌تر در این منجلاب فرو می‌رود. آن اپوزیسیون دیگر نمی‌تواند از دموکراسی دم زند و نام اپوزیسیون جمهوری اسلامی چه رسد به جمهوری سرمایه‌داری اسلامی را برخود نهد، زیرا ضدایرانی و بعضا خودفروخته است و نمی‌تواند بدیلی برای جمهوری سرمایه‌داری اسلامی باشد. این گروه‌های ضربتی روی تمام «شعبان بی‌مخ»‌ها، «رمضان یخی‌»ها، «طیب»‌ها، «ماشاﷲ قصاب‌»ها و «زهرا خانم»‌ها را سفید کرده‌ و معلوم نیست پدرکُشتگی آنها با جمهوری اسلامی چه مضمونی دارد؟

ما بعد از ناآرامی‌های اخیر در ایران با لشگرکشی سازمان‌یافته این اپوزیسیون ضدایرانی در کشور قطر به مناسبت مسابقات جهانی فوتبال روبرو بودیم. این اپوزیسیون فاقد شرافت، خودفروخته‌ گشت ارشادیِ مدرن، در مسابقات و خارج از مسابقات با علائم و عَلَم و کُتل خود ظاهر می‌شد و هر چه دنائت و فرومایگی در توان و چنته داشت، نثار تیم ملی فوتبال ایران می‌کرد. تمام کسانی که خواهان نابودی ایران و هویت ایرانی هستند، توسط ممالک ضدایرانی بسیج شده بودند تا این پروژه هویت‌زدائی ایرانی را برای اشغال بعدی و تجزیه ایران به اجراء بگذارند و با هر چه رنگ و بوی ایرانی دارد، به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی به ستیز برخیزند. ما می‌دانیم کشوری را که فاقد هویت ملی باشد، بهتر می‌توان فتح کرد و ملتی را که فاقد فرهنگ، تاریخ و سنت و هویت ملی باشد، بهتر می‌توان به بردگی کشید.

«گشت ارشاد» مدرن اپوزیسیون، که در قطر خواهان شکست تیم ملی فوتبال ایران در مقابل تیم‌های ملی اربابانش انگلستان و آمریکا بود و تیم ملی ایران را تیم حکومتی معرفی می‌کرد، همان سیاست ضدملی و ارتجاعی را در خدمت رهبران خویش ادامه می‌دهد و تلاش دارد آن را نیز به سراسر خارج از کشور تسری دهد. آنها در پی ایجاد محیطی سیاه از خفقان و رعب و وحشت در خارج از کشور هستند و اوج این تبهکاری، بیرحمی و خشونت را اخیراً در بازی والیبال میان ایران و آمریکا به نمایش گذاردند. در محل مسابقه مشتی اراذل و اوباش اپوزیسیون ضدایرانی یک تماشاچی و مشوق تیم ملی ایران را در حالی که پرچم رسمی دولت ایران را حمل می‌کرد، به باد ضرب و شتم و آماج الفاظ رکیک گرفتند.

آنها می‌خواهند وضعیتی ایجاد کنند تا هیچ ایرانی توانائی مخالفت با آنها را نداشته باشد. آنها در درجه نخست برای ایفای چنین نقش و سیاستی کار خود را در مخالفت با جمهوری اسلامی، که مقبولیت عمومی دارد، شروع می‌کنند و در پس مخالفت با جمهوری اسلامی کاخی از شرارت، خفقان، فرومایگی، بی‌شرفی و تعرض می‌سازند، تا حدی که مردم از ترس آنها دوباره به دامان جمهوری اسلامی پناه برند. این مسئله نه فقط در مورد بازی تیم‌های ملی ایران و آمریکا و سایر ممالک، بلکه در همه زمینه‌ها مطرح است.

حزب ما همه‌ی انتخاباتی را که در ایران تاکنون صورت گرفته، در غیاب آزادی احزاب و سندیکاهای کارگری و نهادهای قانونی مدنی، غیردموکراتیک دانسته و طبیعتاً تحریم کرده است. حزب ما نه به انتخاب اصلاح‌طلب رأی داده و نه به گزینش اصولگرا و یا نام‌های گوناگونی که آنها برخود گذارده‌اند. ولی سیاست تحریم انتخابات و دعوت مردم، که به طور فعال بر ضد دستورات «نظارت استصوابی» مبارزه کنند و خواهان آزادی احزاب باشند، به این مفهوم نیست که رفقای ما باید با داغ و درفش در خیابان‌ها راه افتاده در داخل و خارج در صفوف گزینشگران بمب بگذارند، با کوکتل مولوتف به جان مردم افتاده و با تروریسم، قتل و ایجاد رعب و وحشت مانع شوند که کسی در انتخابات و آنهم به ویژه در خارج از کشور شرکت کند. حتی نمایشات اعتراضی در زمان‌های انتخاباتی در مقابل سفارتخانه‌های ایران راه بیاندازد و به کسی این حق را ندهند که در مورد سرنوشت خودش خوب و یا بد خودش تصمیم بگیرد. این روشی است که این «گشت ارشاد» مدرن و نه اسلامی در بعد از قتل «مهسا امینی» به شدت گسترش داده و به نمایش گذارده است. هر بیننده‌ای از حرکات وحشیانه این موجودات «ضد رژیم» و «دموکرات» موهای تنش سیخ می‌شود.

این نمونه آن جامعه‌ای است که این عده می‌خواهند بنا کرده و به مردم هدیه کنند و آنهم در زمانی که هنوز در مسند حکومت نبوده و نیازی ندارند زحمت دوروئی، ریاکاری و ترفندی، کلی‌گوئی‌های عوامفریبانه معمول و... را به خود هموار و تازه بعد از غلبه بر جمهوری اسلامی رنگ عوض کنند. آنها از هم اکنون با صراحت و قساوت بی‌حد با همان رنگ خون به دستانشان ریاکاری و دوروئی را به عرش اعلی رسانده‌اند و «خواهان تحقق حقوق بشر، آزادی‌های دموکراتیک» در ایران هستند.

این محافل منضبط، باج‌گیر، خشن و پرهیاهو، جشن‌ها را برهم می‌زنند تا زندگی خصوصی همه بر اساس مقررات تعیین شده آنها شکل بگیرد. این عده همان باج‌گیران و سبیل کلفت‌ها، لات‌های دم محلات هستند که نقش گانگسترهای آمریکائی را در باج‌گیری و اخاذی پول حفاظتی بازی می‌کنند. تسلیم شدن به این اوباش، که با نقاب سیاسی و با پرچم شیر و خورشید بی و یا با تاج به میدان می‌آیند، یعنی تن دادن به دوران دو اختناق، اختناق پهلوی و اختناق جمهوری سرمایه‌داری اسلامی. عده‌ای به خودشان اجازه می‌دهند که به دیگران اوامر خودشان را دیکته کنند. به آنها بگویند که آنها از تیم ملی ایران دفاع کنند یا از تیم ملی اسرائیل، آمریکا و یا انگلیس. آنها این کار را با حمایت همه جانبه چپ‌نماهای آشفته‌فکر در بازی فوتبال جهانی در قطر انجام دادند و حال قرار مدارهای خود را با آنها حاشا می‌کنند. در مسابقات تیم‌های ملی ایران با حضور قهرمانان وطن ما فقط باید به دستور آنها پرچم ننگین سلطنت‌طلبان حمل شود. کسانی که از همان بدو امر به راه نادرست رفتند امروز باید پاسخگوی رفتار شنیع و ضدایرانی خویش باشند.

پرچم رسمی ایران چه ما خوشمان بیاید و چه بدمان، پرچمی است که شیر و خورشیدش با سمبل «اﷲ» جایگزین گشته و با این پرچم دو نسل ایرانی بزرگ شده و آن را پذیرفته‌اند. در تمام مجامع رسمی جهانی، در سازمان ملل متحد و در نزد همه ممالک جهان این پرچم به عنوان پرچم ایران به رسمیت شناخته شده است. در ایران کسی تاکنون نتوانسته بدیلی برای این پرچم و آنهم با تاج ننگین پهلوی سرهمبندی کند. کسانی که با این پرچم جدید به ورزشگاه‌ها می‌آیند، الزاما با رژیم جمهوری اسلامی موافق نیستند، ولی هوادار وطن‌شان، ایران هستند. برای کسانی که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مترادف نابودی و محو ایران است، این منطق گوش شنوا ندارد. آنها با هرچه ایرانی است، مخالف‌اند. این اوباش شرم دارند در کنار پرچم‌شان سرود ملی کنونی ایران را با سرود ننگین «شاهنشاهی»، سرودی که مردم با تمسخر از آن به نام «سرود دم داره سُم داره خر» یاد می‌کردند، جایگزین کنند و آنرا در مجامع عمومی بخوانند، ولی با همان سرود در زیر لب مترنم‌اند: «شاهنشه ما زنده بادا/ پاید کشور به فَرَّش جاودان/ کز پهلوی شد ملک ایران/ صد ره بهتر ز عهد باستان...»

مبارزه با جمهوری اسلامی را به مبارزه با پرچم، سرود ملی و مبارزه با تیم ملی و مبارزه برای اخراج تیم‌های ورزشی ایران از رقابت‌های جهانی، حمایت از ورزشکاران صهیونیست نظامی کشور مصنوعی اسرائیل در مقابل ورزشکاران با شرف ایرانی، ممنوعیت همه نمایندگی‌های جمهوری اسلامی در خارج از کشور کشاندن، و بر ضد حضور نماینده ایران در سازمان ملل متحد نمایش اعتراضی و نظایر آنها گذاردن و از نمایندگان اسرائیل، آمریکا و غرب طلبیدن که ایران را در این مجامع راه ندهند، دشمنی با جمهوری سرمایه‌داری اسلامی نیست، دشمنی با ایران، حقوق قانونی ایران در جهان و هویت ملی ما حتی برای نسل‌های آینده است. چه کسی تضمین می‌کند که با استقرار حکومت بعدی ایران، حتما 90 درصد مردم موافق باشند و هیچ اپوزیسیون مقتدری وجود نداشته باشد؟ آیا سرزمین ایران، کشور ما باید به برکت وجود یک اپوزیسیون وابسته به اجنبی همواره در طی نسل‌ها فاقد حقوقی باشد که جهان بعد از دوران استعمار برای همه کشورها، با احترام به حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آنها قایل شده و به رسمیت شناخته است؟ فقدان اصولیت و پوچگرائی، تخریب، خرابکاری، آشفته‌فکری، سردرگمی و نقض همه ضوابط و مقررات بین‌المللی رسمی از خامه این عده وابستگان و ایران‌ستیزان در همه جا می‌تراود و ایران‌دوستان را می‌آزارد.

مسئله بحث پرچم ملی ایران در بعد از انقلاب به ابزاری در دست «چپ‌»های هوادار اسرائیل بدل شد که از همان زمان تجزیه‌طلبان این بحث تحمیلی و مصنوعی را برای مقاصد شوم خود به فال نیک گرفتند تا بتوانند هویت ملی ایران را به زیر پرسش برده و تاریخ ایران را نفی نمایند. مردم شاهدند که همه آن کسانی که با پرچم ملی ایران مخالف بودند، امروز پرچم‌های تجزیه‌طلبانه خودشان را، که مبین هویت قومی خودشان است، به میدان می‌آورند و به اهتزاز آن مفتخرند، ولی ایران حق ندارد پرچمی داشته باشد. آنها با پرچم ایران مخالف‌اند ولی پرچم‌های «الاحواز»، «کردستان»، «ناسیونال شونیست‌های آذری»، «بلوچستان» را، که با کردستان «چشم و چراغ تجزیه ایران هستند»، تقدیس می‌کنند و مورد ضرب شتم این گروه‌های فشار «گشت ارشاد» مدرن خارج کشوری نیستند. در اردوکشی ناتو در برلن همه این ایران‌ستیزان و تجزیه‌طلبان با پرچم قومی خود حاضر بودند و مورد ضرب و شتم متحدان خود قرار نگرفتند.

دست این فریب‌دهندگان را باید باز کرد و فریب‌خوردگان را آگاه نمود، تا سره از ناسره جدا شود. کینه‌ به حق از جمهوری اسلامی، هرگز توجیه‌گر دشمنی با ایران، خیانت به منافع ملی، جاسوسی برای بیگانه، اخاذی از دشمنان مردم ایران و توجیه این اخاذی و تروریسم نیست. نسلی که با این فرهنگ معیوب و نفرت‌انگیز آموزش ببیند، نسلی که به ظواهر زندگی بچسبد، برهنگی را مظهر و این ظواهر را نمادهای آزادی و برابری جا زند، نسلی منحرف، خطرناک، فاقد اصولیت و سردرگم است و بهترین خوراک برای فرو رفتن به حلق کوسه‌های بلعنده جهانی است.

 

 

نقل ازتوفان شماره ۲۸۱ارگان مرکزی حزب کارایران مردادماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan