گفتگوی
هیات تحریریه
توفان با رفیق
گارنیک زادوریان
گفتگویی را که در
زیرملاحظه می
کنید با رفیق
گارنیک
زادوریان در دی
ماه ۱۳۹۷
صورت گرفت واکنون
به مناسبت
درگذشتش
انتشار می
دهیم و یاد
اورا گرامی می
داریم.این
گفتگو و
پاسخهایی که
رفیق گارنیک به
پرسشها می دهد
بسیار
آموزنده است.
گفتگو با یکی
از اعضاء سابق
و قدیمی حزب
توده ایران در
باره «یادهائی
از گذشته»،
حزب توده در
صحنه ایران و
حزب توده در
مهاجرت اثر
رفیق دکتر
غلامحسین
فروتن
پرسش: رفیق
گارنیک،
بسیار
خوشحالیم که
این فرصت را
به ما دادید
تا گفتگوئی با
شما درباره
کتاب خاطرات
یکی از
بنیاگزاران
سازمان
مارکسیستی –
لنینیستی (
توفان) وعضو
برجسته و سابق
حزب توده
ایران، قبل از
غلبه
رویزیوینیسم
بر این حزب
داشته باشیم.
این گفتگو از
این جهت حائز
اهمیت است که
شما یکی
ازدوستان
رفیق وارطان
سالاخیان
بودید وبا
ایشان درکارخانه
تولید
مشروبات
الکلی
(رسومات) کار
میکردید و از
او خاطرات
فراوانی
دارید. شما
نزدیک به
هفتاد سال پیش
به عنوان عضو
جوان این حزب در
سازمان
جوانان حزب
توده ایران
فعالیت داشتید
و تحولات مهم
جامعه ایران
از جمله «نهضت
ملی کردن نفت
ایران»، مسئله
«قیام سی تیر» و
«کودتای ۲۸
مرداد ۳۲» را
از نزدیک شاهد
بودید و در آن
شرکت فعال
داشتید و چند
بار نیز به
زندان
افتادید و
مورد ضرب و
شتم و شکنجه
قرار گرفتید.
شما پس از
کودتای ۲۸
مرداد ۳۲ و
برخورد منفعل
و پاسیو حزب
توده ایران به
کودتا به حزب
انتقاداتی
داشتید و پس
از آن هیچگاه
با حزب توده
ایران فعالیت
مشترک و
تشکیلاتی نداشتید
و ازحزب جدا
شدید. حال پس
از گذشت ۷۷ سال
از
تاریخ پیدایش
حزب و تحولاتی
که در این حزب
و در اتحاد
جماهیر شوروی
روی داده است،
کتاب خاطرات
رفیق
دکترغلامحسین
فروتن را
مطالعه کردهاید.
آیا قبل از
این آشنایی با
آثار رفیق
دکتر فروتن و
شخص ایشان
داشتهاید؟
پاسخ: نه،
راستش اثری از
ایشان
نخواندم.
شناخت زیادی
هم از رفیق
فروتن نداشتم.
شرایط مخفی
اعضای رهبری
که بیشتر با
نام مستعار
فعالیت میکردند،
سبب میشد که
آنها را
نشناسیم. نمیدانم
شاید هم ایشان
را در جایی
دیده باشم،
اما نمیدانستم
که وی کیست. به
احتمال زیاد
مقالات و نوشتههای
رفیق را در
نشریات حزب
خواندم، اما
نمیدانستم
به قلم ایشان
است. میدانستم
که رفیق فروتن
عضو کمیته
مرکزی و از اعضای
برجسته حزب
است. حتی
شنیدم که سواد
نظری و تئوریکاش
کمتر از رفیق
دکتر تقی
ارانی نبود.
من
بعد از کودتای
۲۸ مرداد
ارتباطاتم با
حزب قطع شد و
وقتی آنها
دریافتند که
من به حزب
انتقاد دارم،
دیگر به سراغم
نیامدند و
دلیلی هم نداشت
بیایند، زیرا
من دیگر آنها
را قبول نداشتم.
پرسش: حال
امروز که
خاطرات رفیق
فروتن را
خواندهاید
نظراتاش را
در تحلیل گذشته
حزب چگونه میبینید؟
پاسخ :با
خواندن
خاطرات
ارزشمند رفیق
فروتن با نگاه
ژرفتر وعمیقتر
به گذشته جنبش
کمونیستی و به
طور خاص به حزب
توده ایران
پرداختم.
برایم بسیار
جالب بود که
حزب توده
ایران در
گذشته چنین
رهبران دانا و
دانشمندی
داشت و بیدلیل
نبود که کارگران
و زحمتکشان
ایران این حزب
را مورد احترام
قراردادند و
رهبری او را
پذیرفتند.
قلم
رفیق فروتن و
شیوایی بیان
مسائل پیچیده
سیاسی و نظری
او مرا
حقیقتاً
مجذوب خود
کرد. رفیق
فروتن یک
کمونیست، یک
رهبر جسور و
یک دانشمند
بود. باید به
صراحت بگم، با
خواندن
خاطرات رفیق
فروتن به علل
اصلی انشعاب
در حزب توده و
جنبش جهانی
کمونیستی بطور
جدی پیبردم.
او مسایلی را
در خاطراتاش
طرح کرده است
که من در هیچ
کتابی
نخواندم. کتب
فراوانی در
مورد حزب توده
ایران از
زوایای مختلفی
انتشار یافتهاند،
اما کتاب،
«یادهایی
ازگذشته» تنها
کتابی است که
جنبههای
طبقاتی آن
بسیار روشن و
شفاف است. به
این جهت که
دکتر فروتن
خود در رأس و
رهبری حزب
بود، یکی از
نظریهپردازان
حزب بود و
تحولات جامعه
و درون حزب را
از نزدیک شاهد
بود. او در این
دو جلد کتاب
بسیار
مسئولانه سعی
میکند به نقش
مهم حزب در
سازماندهی طبقه
کارگر و
زحمتکشان و
آشناکردن
طبقه کارگر با
سازمان و
حزبیت و
مارکسیسم به
پردازد و به
نسل جوان نشان
دهد که حزب
توده در دورهای
ازحیات خود
خدمات
فراوانی به
مردم، بویژه طبقه
کارگر و همه
مردم ایران
کرده است.
رفیق فروتن
برعکس دشمنان
حزب و نیروهای
ضد کمونیست و
مغرض تلاش میکند
به صورت منطقی
عملکردهای
حزب و نکات
ضعف و قوت آن
را شرح دهد. وی
فراز و فرود
حزب را دیالکتیکی
و به طرز
درخشانی
تحلیل میکند
و به اتهامات
ناصواب و
ناروای
دشمنان کمونیسم
پاسخ میدهد.
پرسش: شما
در گذشته علل
انشعاب در حزب
توده را چگونه
میدیدید؟
پاسخ: راستش
در گذشته و در
نشریات حزب
توده ایران در
این مورد چیز
خاصی نوشته
نمیشد. حزب
از خط و مشی
اتحاد جماهیر
شوروی تماماً
دفاع میکرد و
هر کس به
شوروی انتقاد
و حمله میکرد،
مارک «مائویسم
و سه جهانی» میخورد. حزب
توده رهبران
سازمان
مارکسیستی - لنینیستی
توفان، رفقا
قاسمی، فروتن
و سغایی را
«مائوئیست،
چینی و چپرو»
و ضد شوروی
معرفی میکرد
و فکر هم نمیکنم
خیلی از اعضاء
این حزب از
توانایی و
دانایی و خط و
مشی رهبری
توفان خبر
داشتند. بیشتر
اعضاء گوش به
فرمان رهبری
حزب توده،
احسان طبری و
کیانوری و
رهبری اتحاد
شوروی بودند و
توجهای به
اینکه رفقا
قاسمی و فروتن
و سازمان مارکسیستی
- لنینیستی
توفان و کلاً
رهبران جنبش
کمونیستی
کشورهای چین و
آلبانی چه میگویند،
متاسفانه خبر
نداشتند، اگر
هم داشتند،
بسیار سطحی
بود.
شناخت من
در گذشته از
انشعاب خلیل
ملکی بیشتر بود
و میدانستم
که جریان
چیست، ولی در
مورد حکم
اخراج رفقا
قاسمی، فروتن
و سغایی در
پلنوم یازده و
اختلافات در
کنگره بیستم
حزب کمونیست
اتحاد شوروی و
حمله به
استالین توسط
خروشچف و
انشعاب اطلاع
دقیقی نداشتم.
ولی همیشه
برایم این پرسش
مطرح بود که
چرا حزب توده
در ۲۸ مرداد
منفعل عمل کرد
و با این همه
نیرو و نفوذ چرا
دست به مقاومت
نزد. و یا
اینکه چرا پس
از انقلاب
بهمن ۵۷
رهبران با
سواد و نظریهپرداز
این حزب از
جمله طبری،
کیانوری،
عمویی و
سایرین از آیتالله
خمینی دفاع
کردند و حکومت
اسلامی را ضدامپریالیست
و انقلابی و
مترقی تحلیل
کردند و حتی
با رژیم در
سرکوب
نیروهای مخالف
همکاری کردند.
برای من این
سیاست قابل هضم
نبود و کلاً
آنرا قبول
نداشتم.
وارطان
سالاخیان
الگوی مقاومت
و شهامت بود، بسیاری
دیگر از اعضا
و افسران حزبی
هم همین طور
مثل وارطان
ایستادند و از
حزبشان و
آرمان سوسیالیسم
دفاع کردند.
ولی وقتی من
رهبران حزب
توده را در
تلویزیون
جمهوری
اسلامی دیدم،
آنهم با آن
وضع و گریه و
پشیمانی
برایم حیرتآور
بود. به خود
گفتم اینها
کجا و وارطانها
و سیامکها
کجا!
پرسش: بسیارخوب،
پس سانسور
رهبری حزب
توده ایران سبب
میشد که
بسیاری از
اعضاء و
هواداران حزب
به علل اصلی
انشعاب در حزب
پی نبرند و
شما نیز در
این مورد
اطلاع دقیقی
از اختلافات
درون کمیته
مرکزی و هئیت
اجرائیه حزب
نداشتید. حال
امروز که
خاطرات رفیق
فروتن را
مطالعه کردهاید،
چه نکات مهمی
نظر شما را به
خود جلب کردهاند؟
پاسخ: سئوال
خوبی طرح کردهاید.
شناخت از
گذشته جنبش
کمونیستی
ایران و جهان
خیلی مهم و
حائز اهمیت
است. جوانان
مبارز و علاقمند
به سوسیالیسم
باید بدانند و
آگاه باشند که
در گذشته در
ایران حزبی به
نام حزب توده
وجود داشت و
در دورهای به
طبقه کارگر و
مردم خدمت
کرد. برای
شناخت از
ماهیت حزب
توده رفیق
فروتن تاریخ
حزب را به دو
دوره متفاوت
تقسیم کرد.
همین طور دوره
اتحاد شوروی
سوسیالیستی
را هم به دو
دوره متفاوت تقسیم
کرد و بطور
عمیق به
تحولات درونی
آنها و
انحرافاتی که
سبب سقوط آنها
شد، مورد
بررسی قرارداد.
با غلبه
نظریه
رویزیونیستی
خروشچفی بر
حزب و دولت
اتحاد جماهیر
سوسیالیستی
شوروی در
کنگرههای ۲۰
و ۲۲ عملاً
حزب تغییر
ماهیت طبقاتی
داد. خروشچف
با حمله به
استالین، به
خدمات نظری وعملی
او و طرح «حزب
همه خلق و
دولت همه خلق»
و دامنزدن به
ذینفعی مادی و
تنپروری و
لیبرالیسم و
مماشات با
تفکرات
بورژوایی و به
اصطلاح
همزیستی
مسالمتآمیز
در سطح جهانی
عملاً زیرآب
حزب را زد و زمینه
فروپاشی آن را
فراهم ساخت.
رفقا، احمد
قاسمی، دکتر
غلامحسین
فروتن و سغایی
شجاعانه در مقابل
این خط و مشی
ضد مارکسیستی
ایستادند و از
همه چیزشان
گذشتند. این
رفقا حقیقتاً
جسور و دانا و
بیباک و
پاکدامن
بودند که بدون
هرگونه
امکاناتی تک و
تنها از اصولشان،
اصول
کمونیستی
دفاع کردند.
امروز سخن گفتن
در این مورد
خیلی آسان
است، اما
اینکه این سه
تن چگونه خود
را به غرب
رساندند و
دوباره مبارزه
را با دست
خالی ادامه
دادند و این
همه عضو و کادر
تربیت کردند،
بسیار
آموزنده و
مورد احترام
همه مبارزان
راه
سوسیالیسم
است. این رفقا
سرشار از
ایمان به
رهایی طبقه
کارگر و
کمونیسم بودند.
پرسش: خروشچف
«کیش شخصیت»
استالین را
مطرح کرد و
رفقا فروتن و
قاسمی به زیر
بار این حرفها
نهرفتند.
شما امروز با
مطالعه این
آثار و
همینطور ۲۹
سال پس از
فروپاشی رسمی اتحاد
شوروی به چه
نتایج و جمعبندی
رسیدهاید؟
پاسخ
: خروشچف و
دارودسته
خیانتکارش
به شخصیتی
حمله کردند که
مورد احترام
جهانیان بود.
رفیق استالین
خادم ملت،
خادم طبقه کارگر
بود. رهبر
ارتش سرخ بود
و جهان را از
عفریت فاشیسم
نجات داد.
شخصیت
استالین در
مبارزه با سرمایهداری
و بر
ضدامپریالیسم
و در دفاع از
طبقه کارگر
وخلقهای
جهان شکل گرفت
و جهانی شد.
استالین
شاگرد وفادار
رفیق لنین بود
و ساختمان
سوسیالیسم را
رهبری کرد.
اوحقیقتاً
معمار
ساختمان
سوسیالیسم
بود.
سوسیالیسمی
که نخستین بار
در یک کشور
عقب مانده و
پهناور و در محاصره
امپریالیستها
بنا میشد.
استالین در
طول ۳۰ سال
شوروی را به
یک کشور پیشرفته
صنعتی تبدیل
کرد و شوروی
به معنای سوسیالیستی
یک ابر قدرت
سوسیالیستی
تبدیل شد و تمام
جنبشهای
آزادیبخش و
جنبشهای
طبقاتی
کارگری از
شوروی و حزب
کمونیست
شوروی و
ساختمان
سوسیالیسم
الهام میگرفتند.
استالین
ساختمان
سوسیالیسم را
با موفقیت
رهبری کرد.
اما
نیکیتا
خروشچف یک
دلقک بیشخصیت
بود و حملات
او در کنگره
با هدف دیگری
صورت گرفت.
این خائن میخواست
اول استالین
را بیاعتبار
سازد و پس از
آن ماهیت حزب
و دولت را
تغییر دهد و
جامعه را به راه
سرمایهداری
بهکشاند.
همینطور هم
شد.
رفیق
فروتن به
درستی این
تغییر و
تحولات را مورد
نقد و بررسی
قرار داد و از
زاویه دفاع از
اصول
کمونیستی از
استالین
حمایت کرد.
امروز دیگر با
فروپاشی
شوروی همه چیز
روشن شد که خط
غالب بر حزب
شوروی پس از
کنگره بیستم و
عدول از مشی
لنینیستی
باعث
ورشکستگی
کشور شد. دفاع از
استالین،
دفاع از شخص
استالین
نیست، دفاع از
اصول و مبانی
کمونیستی
است، که رفیق
فروتن به طور
دقیق در
خاطراتاش
بدان میپردازد.
پرسش:
حزب توده چه
کرد؟
پاسخ: رفیق
فروتن در کتاب
خاطراتاش
پیروی اکثریت
کمیته مرکزی
حزب توده را
از خروشچف
بسیار خوب
وعلمی تحلیل
کرد و تغییر
ماهیت طبقاتی
حزب را با
پذیرش خط و
مشی
رویزیونیستی
شوروی مورد
ارزیابی
قرارداد و از
آن تاریخ حزب
توده را به
عنوان یک حزب
رویزیونیستی
و ضدانقلابی و
سازشکار و
مطیع اوامر
مسکو محکوم
کرد. برای من
دیگر روشن شد
که هم شوروی و
هم حزب توده و
هم همه احزاب اردوگاهی
دارای دو دوره
متفاوت بودهاند،
دوره اول دوره
انقلابی و
کمونیستی و
قبول
دیکتاتوری
پرولتاریا و
دوره دوم دوره
رویزیونیستی،
سازش طبقاتی و
ضدکمونیستی و
افول و رخوت و
شکست که عاقبتاش
امروز عیان
است، نیازی به
بیان نیست.
برای
من همیشه
فروپاشی
اتحاد شوروی
یک معما بود
که چرا این
کشور با آن
عظمت و شکوه و
جلال گذشتهاش
فروپاشید و
گرباچف،
ویلستین و
پوتین و اینها
از کجا سر
بلند کردند و
چرا شوروی به
این روز
افتاد، چرا
چنین شد.
من با
خواندن کتاب
خاطرات رفیق
فروتن پاسخم را
گرفتم و ریشه
این فروپاشی
را دریافتم.
دریافتم که
حزب کمونیست و
دولت اتحاد
شوروی با تحولاتی
که در کنگره
۲۰ و ۲۲ رخ
داد، تغییر
ماهیت داد و
از آن تاریخ
نظرات
انحرافی و
ضدکمونیستی رویزیونیستی
و بورژاویی به
تدریج مثل
موریانه
ساختمان
سوسیالیسم را
از درون خورد
و پوکاند و
سرانجام سبب
فروپاشی کشور شد.
البته عوامل
خارجی و
فشارهای
امپریالیستی
غرب نیز در
این وضعیت بیتاثیر
نبود، ولی
آنچه دلیل
اصلی فروپاشی
بود، فساد
درونی،
بوروکراسی و
شکاف طبقاتی و
سرکوب بود که
باعث فروپاشی
شد. کشور
شوروی تحت
رهبری
استالین در مقابل
قویترین
ارتش جهان،
ارتش نازی
ایستاد و نه
تنها کشور
شوروی را نجات
داد، بلکه
جهانیان را
نجات داد و
صلح را به
ارمغان آورد.
شورویها چه
در دوره لنین
و چه در دوره
استالین توطئههای
خارجی و
امپریالیستی
را درهم شکستند.
دلیلاش
سلامت رهبری
جامعه بود.
دلیلاش
اتکاء حزب به
تودهها بود.
ولی با بروز
رویزیونیسم
حزب از مردم جدا
افتاد و نسبت
به آنها
بیگانه شد.
«حزب همه خلق»
یعنی چه؟
«دولت همه خلق»
یعنی چه؟
اینجاست که من
براین باورم
که رفقا قاسمی
و فروتن به
درستی تحولات
شوروی را
تحلیل و پیشبینی
کردند که
سرانجام
شوروی
فروخواهد
پاشید. آنچه
فروپاشید
سوسیالیسم
نبود. ظاهرش
سوسیالیسم
بود، اما
درونش سرمایهداری
بود و آنچه
پاشید سرمایهداری
دولتی فاسد و
بوروکراتیک
بود و ربطی به
سوسیالیسم
لنینی نداشت.
متأسفانه
اکثریت رهبری
حزب، اکثریت
کمیته مرکزی
به دنبال خط و
مشی
رویزیونیستی
خروشچفی روان
شدند و آنرا
پذیرفتند و در
مقابل رفقای
جسور و دانایی
نظیر قاسمی،
فروتن و سغایی،
که به زیر بار
این خط و مشی
ضدکمونیستی
نرفتند،
ایستادند و
سرانجام حکم
اخراج آنها را
صادر کردند.
حزب توده از
آن پس فاقد هرگونه
استقلالی شد و
در بست تمام
نظرات انحرافی
و
ضدسوسیالیستی
مسکو را
پذیرفت و راه
سازش طبقاتی
را پیش گرفت.
از این تاریخ
حزب توده ایران
دیگر نمیتوانست
حزب طبقه
کارگر باشد،
بلکه به دشمن
طبقه کارگر
تبدیل شد.
رفیق فروتن در
کتاب خاطراتاش
بطور
موشکافانه و
مستدل به این
امر پرداخته
است، که بسیار
آموزنده است.
پرسش: حال
با توجه به
مطالعات کتاب
خاطرات رفیق
فروتن و تبعات
غلبه
رویزیونیسم
بر حزب و دولت
و شوروی و
فروپاشی این
کشور و تغییر
و تحولاتی که
پس از آن بر
جامعه حاکم
گشت، وظیفه
مبرم کمونیستها
را در شرایط
کنونی، با
توجه به رشد
جنبش کارگری
در ایران،
چگونه می
بینید؟
پاسخ :متأسفانه
شرایط
بسیارسختی بر
جهان حاکم گشته
است. هیچ چیزی
سر جایش نیست.
تمام اصول و
مبانی
کمونیستی و
پرنسیپهای
انقلابی به
زیر علامت
سئوال رفته
است. در همه جا
یأس و ناامیدی
حاکم است.
خیانت رویزیونیستها
بزرگترین
ضربه را به
سوسیالیسم و
جنبشهای
کارگری وارد
ساخته است و
به جرأت میشود
گفت که ضربات
رویزیونیستها
از ضربات ارتش
نازی به شوروی
و جنبش جهانی کمونیستی
بیشتر بوده
است.
اما
کمونیستها
در هیچ شرایطی
نباید ناامید
شوند. همانطور
که رفیق فروتن
در کتاب خود
گفته است،
کمونیستها
را میتوان
کشت، ولی
کمونیسم را
هرگز و
کمونیستها
هرگز نباید
امیدشان را
ازدست بدهند.
در مبارزه
شکست و پیروزی
وجود دارد و
سرانجام
پیروزی از آن
طبقه کارگر و
خلقهاست.
کمونیستها
باید از شکستها
درس بگیرند و
خود را برای
تلاطمات
آینده آماده
کنند. با نفی
تمام ارزشهای
گذشته، نفی
دوره انقلابی
و کمونیستی
حزب توده قبل
از غلبه
رویزیونیسم،
نفی حزب کمونیست
اول ایران و
نفی جنبش
کمونیستی
ایران و جهان
نمیتوان به
مبارزه با
امپریالیسم
هار جهانی پرداخت.
مارکسیست -
لنینیستها
باید در حزب واحد
متشکل شوند،
خود را تقویت
کنند، متحد
شوند و با
طبقه کارگر
پیوند برقرار
کنند تا از این
طریق دوباره
سربرآورند و
مُهرشان را بر
جنبش بهکوبند،
در غیر
اینصورت شکستها
دوباره تکرار
خواهند شد و
دشمنان طبقه
کارگر دمار از
مردم
درخواهند
آورد. وضعیت
اقتصادی و
سیاسی ایران
به شدت وخیم
است و مردم
فاقد رهبریاند،
طبقه کارگر
فاقد رهبری
سیاسی است و
بدون حزب نمیتوان
به نتیجهای
رسید. حزب
سیاسی باید با
تربیت کادرها
و نفوذ در بین
طبقه کارگر
راه صحیح را
به کارگران نشان
دهد، نشان دهد
که بدون حزب
هیچ مبارزه جدی
صورت نخواهد
گرفت، اگر هم
صورت گیرد، در
حد صنفی است و
بسیار ناپایدار
خواهد بود.
بطورروشن
باید عرض کنم
که مارکسیست -
لنینیستهای
ایران باید با
مرزبندی روشن
با رویزیونیسم
و انحرافات چپ
و راست به
حزبی به
پیوندند که از
سنن درخشان
گذشته جنبش
کمونیستی
دفاع میکند.
رفقای ارزشمندی
مانند فروتن،
قاسمی و سغایی
این راه را
نشان دادند،
که باید پرچم
لنینیسم را
برافراشت و از
سختیها
نهراسید و
متشکل شد. این
رفقا تسلیم
فشارهای مسکو
نهشدند و
سازمان
مارکسیستی -
لنینیستی
توفان را تشکیل
دادند که
امروز حزب کار
ایران ادامه
دهنده این خط
انقلابی است و
من امروز در
صحنه ایران
سازمان و حزب
دیگری را که
خودش را ملزم
به این گذشته
بهداند، نمیشناسم.
تنها حزبی که
امروز بی پروا
از رفیق استالین
و ساختمان
سوسیالیسم و
کلاً از
مارکسیسم -
لنینیسم دفاع
میکند و
پیکار شفافی
را علیه
رویزیونیسم و
کجرویهای
جاری پیش میبرد،
حزب کار ایران
است که بسیار
شجاعانه مبارزه
میکند و از
منظر نظری نیز
به مهمترین
مسائل سیاسی
تئوریک پاسخ
داده است. حزب
کار ایران
(توفان) دارای
تجارب و سابقه
مبارزاتی
خوبی است،
علیه دو رژیم
شاهنشاهی و
اسلامی مبارزه
کرده است و
بسیاری از
اعضا و کادرهایش
شهید شدهاند.
حزبی خوشنام
است و همیشه
مستقل
اندیشیده و
عمل کرده است،
در طول حیات
پنجاه سالهاش
از هیچ دولتی
پولی دریافت
نکرده و روی
پای خودش
ایستاده است و
این مایه
افتخار مردم
ایران و همه
رهروان طبقه
کارگر ایران
است. متأسفانه
امروز
جریاناتی
هستند که برای
پیشبرد
فعالیتهایشان
از دول
ارتجاعی
منطقه و
کشورهای امپریالیستی
کمک مالی میگیرند
و مدعیاند که
این کمکهای
مالی «بدون هر
قید و شرطی»
دریافت میشود،
که بسیار مضحک
است.
کسی
که کتاب
خاطرات رفیق
فروتن را به
خواند به
سادگی پیمیبرد
که استقلال یک
تشکیلات سیاسی
چقدر حائز
اهمیت است. بر
همین اساس بود
که رفقای سه
گانه حاضر
شدند گرسنگی
بهکشند و
سختی و مصیبت
را تحمل بهکنند،
اما مرید و
برده
رویزیونیستها
نهباشند. این
امر مایه
افتخار حزب
کار ایران، به
عنوان ادامه
دهنده سنن
انقلابی حزب
توده و سازمان
مارکسیستی - لنینیستی
توفان است که
همه سختیها و
کمبود
امکانات را
تحمل میکند،
اما تسلیم
امپریالیستها
نمیشود و به
خاطر همین
مرام و
اندیشه،
شجاعانه حرفش
را میزند و
به طبقه کارگر
و خلق ایران
راه رهائی را نشان
میدهد.
با
نیروی
پراکنده و
فاقد تشکیلات
و حزب نمیشود
به جنگ
بورژوازی و
امپریالیسم
رفت. امروز
ضرورت حزب بیش
از هر زمان حس
میشود و شکست
انقلاب بهمن
نشان میدهد
که هر انقلاب
مردمی بدون
رهبری حزبی،
بدون رهبری
حزب
مارکسیستی -
لنینیستی به
بیراهه میرود
و سرانجام
شکست میخورد.
باید از شکستها
و اشتباهات
آموخت و از
تکرار آن
پرهیز کرد.
با
تشکر از اینکه
مصاحبه با ما
را پذیرفتید.
گارنیک:
منهم از شما
تشکرمیکنم
که این گفتگو
را ترتیب
دادید
نقل
از توفان
شماره293ارگان
مرکزی حزب کارایران
مرداد ماه1403
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام