گزارشی مختصر از اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران

 

پیش از اینکه در خصوص اوضاع مشخص اقتصادی ایران و تحولات اخیر اجتماعی به پردازم، لازم است اختصاراً به درگیری‌های نظامی اخیر ایران و اسرائیل اشاره شود. بالاخره ۱۲ روز بعد از حمله جنایت‌کارانه رژیم جعلی اسرائیل به سفارت ایران در سوریه، که باعث کشته‌شدن «سردار زاهدی» و ۱۳ تن دیگر شد، جمهوری اسلامی در ۱۴ آوریل با ۳۰۰ موشک و پهپاد (قدیمی) به رژیم صهیونیست اسرائیل حمله کرد و «فلاخن داوود و گنبد آهنین» را به سخره گرفت. حمله ایران «گنبد آهنین» را به آب‌کش تبدیل کرد! علی‌رغم کمک‌های مالی و نظامی آمریکا به اسرائیل، که آخرین آن در بسته ۱۹۴ میلیاردی کمک آمریکا به اسرائیل، اوکراین و تایوان بود- با حمله اخیر ایران، رژیم اشغالگر مهار و تحقیر شد و امید به فلسطینی‌ها و نیز ایرانی‌ها بازگشت. در ‌واقع ایران با این دفاع از خویش، قوانین بازی را تغییر داد. از سوی دیگر باید گفت چه حمله اسرائیل به سفارت ایران در سوریه و چه حمله بی‌فروغ به پایگاه نظامی اصفهان بعد از حمله ایران به رژیم اسرائیل، نتوانست درد «نتانیاهو» را دوا کند.

چه حمله ایران به اسرائیل و چه حمله تلافی‌جویانه اسرائیل به ایران نشان داد که ادعای اینکه اسرائیل یک «استراتژی دفاعی - تهاجمی» دارد و در منطقه  «شکست‌ناپذیر است» دیگر محلی از اعراب ندارد. به عبارت دیگر «تسلط شدید بر منطقه» که اربابان اسرائیل و نوکران وطنی آن ادعا می‌کنند، بی‌پایه و اساس از آب درآمد. استراتژی مذکور، که می‌بایست ارعاب و وحشت در خاورمیانه ایجاد کند، ابتدا با «طوفان‌ الاقصی» در۷ اکتبر گذشته و سپس با حمله وسیع ایران بر فراز آسمان اسرائیل، شکاف عمیقی برداشت. اسرائیل اما جنایات و نسل‌کشی در غزه را برای ترمیم این شکاف کماکان به عبث ادامه می‌دهد. اما به نظر نمی‌رسد که بار دیگر جرأت حمله به ایران را به خود بدهد. زیرا وقتی ۳۰۰ موشک قدیمی ایران ضربه‌ای کاری بر پایگاه هوائی اسرائیل وارد کردند، پرتاب مثلاً ۱۰۰۰ موشک جدید ایران را ، که دقیق و نقطه‌زن هستند ، نخواهد توانست به سادگی از سر بگذراند. بنابر این حملات ۷ اکتبر و ۱۴ آوریل شرایطی برای اسرائیل بوجود آورده است که رجزخوانی‌هایش دیگر نه خریدار دارد و نه اثری.

امروز علی‌رغم ادامه نسل‌کشی رژیم نژادپرست و آپارتاید اسرائیل در غزه، ۷۰% از مردم کشور جعلی اسرائیل نه تنها خواهان پایان دادن به جنگ غزه و آزادی گروگان‌ها هستند، بلکه مخالف پاسخ نظامی به حمله ایران به اسرائیل نیز هستند.

اما آنچه که در این گیر و دار در ایران شاهد هستیم، این است که از یک طرف حمله ایران به اسرائیل ابتدا باعث بوجود آمدن اعتماد ملی و تا حدودی امنیت شد. و این تفکر ریشه گرفت که وقت آن رسیده که باید وفاق ملی و همبستگی ملی تقویت گردد و نه تضعیف شود.

اما نباید فراموش کرد که چندصدائی در حکومت جمهوری اسلامی و به احتمال زیاد نفوذ عناصر موساد در دستگاه‌های دولتی و حکومتی، مردم را نسبت به نظام بدبین کرده است. مضافاً اینکه از آنجا که اکثریت مردم به علت روگرداندن از رسانه‌های بی مقدار جمهوری اسلامی، اکثراً اطلاعات خود را از تلویزیون‌های بیگانه، بویژه «ایران اینترنشنال» معروف به «اسرائیل اینترناشنال» کسب می‌کنند، آنچنان که باید از واقعیت‌ها خبر ندارند، و یا اگر دارند به علت ضدیت با حکومت آن را تأیید نمی‌کنند، به‌خصوص قشر جوان جامعه.

این درگیری نظامی می‌توانست باعث پشتیبانی مردم از دفاع نظامی ایران شود و همانند آغاز جنگ ایران و عراق باعث ایجاد شور و امید گردد. اما رژیم جمهوری اسلامی کماکان به دو دلیل این امید را نقش بر آب کرد، به قسمی که درب کماکان بر پاشنه قدیم می‌گردد و رژیم بیش از پیش مورد تنفر مردم ایران قرار دارد.

 

یکم اینکه رژیم به جای اینکه در فکر توسعه، در فکر مهار تورم و کاهش قیمت‌ها باشد، جلوی دزدی‌ها و رانت‌خواری‌ها از طریق بازی با قیمت ارز را بگیرد، جلوی غارت کشور از طریق خصوصی‌سازی، زمین‌خواری، باغ‌خواری، جنگل‌خواری، کوه‌خواری و … را بگیرد، جلوی ناراضی‌تراشی ارباب‌رجوع را در کلیه ادارات - تا آنجا که من شاهدش بودم - بگیرد، سطح دستمزدها را برای تأمین سبد معیشت کارگران، کارمندان و بازنشستگان ارتقاء دهد و … به یکباره به فکر بازگشت گشت ارشاد منحوس و منفور جهت مقابله با «بی‌حجابی» و یا اعدام «توماج صالحی» می‌افتد. ناراضی‌تراشی که شاخ و دُم ندارد.

وقتی پای صحبت چای‌کاران و برنج‌کاران شمال کشور می‌نشینی از این می‌نالند که مسئولین کشور به جای جلوگیری از فروش زمین کشاورزی جهت ساختمان‌سازی مشغول ایجاد تسهیلات برای تجار گردن کلفت جهت وارد کردن برنج و چای ارزان از سایر کشورها هستند و راه را برای حراج زمین‌های زراعی هموار می‌کنند. غافل از اینکه زمین کشاورزی وسیله تولید روستائیان و کشاورزان است و نباید به کالا تبدیل شود و روستائی بی‌نوا را آواره شهرها جهت سد جوع سازد.

طرفه اینکه بسیاری از این ساختمان‌ها یا به کلی خالی از سکنه هستند و یا بخش عمده‌ای از سال کسی در آن زندگی نمی‌کند. بسیاری از زمین‌داران کوچک، مثلاً دو هکتار زمین خود را متری ۲ میلیون تومان می‌فروشند و پول آن را در ازای ۲۰ تا ۳۰% سود سالانه به حساب سپرده ثابت می‌گذارند که با گران‌شدن بی‌وقفه ارز و افزایش سرسام‌آور تورم، از دارائی آنها عملاً روز به روز کاسته می‌شود. این اقتصاد بی‌دروپیکر و ویرانگر باعث گشته است که بنگاه‌های معاملات ملکی مثل قارچ از زمین برویند. این پدیده در خطه مازندران و گیلان بیش از سایر نقاط ایران به چشم می‌خورد. تقریباً از هر ۱۰ مغازه حداقل 5 مغازه را بنگاه‌های معاملات ملکی تشکیل می‌دهند. «بساز و بفروش» رواج یافته و در عوض بنگاه‌های تولیدی سابق نظیر «کفش ملی»، «ارج»، «آزمایش» و … تعطیل شدند. بیکاری، فقر و اعتیاد را به عین می‌توان دید. در داخل واگن‌های متروی تهران و در ایستگاه‌های پر رفت و آمد آن هزاران دستفروش از زن و مرد و حتی کودکان امرار معاش می‌کنند. برخی از دستفروشان با ده‌ها کیلو بار در دست و یا بر روی شانه از صبح تا شام برای درآمدی ناچیز عرق می‌ریزند.

مأموران حتی چشم دیدن دست‌فروشان کنار خیابان‌ها را ندارند. بارها شاهد بودم که اجناس آنها را به جوی آب ریخته و میز بساط آنها را با لگد خورد کرده و آنها را از هستی ناچیزشان ساقط کرده‌اند. کودکان، زنان و مردان زباله‌گرد از صبح تا شام در سطل‌های زباله خم گشته و به دنبال پلاستیک، بطری، کاغذ و سایر مواد قابل بازیافت می‌گردند و آنها را در کیسه‌های بزرگ که در برخی موارد دو برابر حجم و وزن افراد است، تا مقصد به روی شانه حمل و تا نیمه شب برای دریافت چندرغاز منتظر کامیون‌هائی می‌شوند که دسترنج آنها را بار بزنند.

شغل کاذب دیگری که می‌توان از آن نام برد و شاید صدها هزار نفر در این کشور به آن مشغول‌اند، مسافرکشی با ماشین شخصی است.

«شغل» دیگری که در جمهوری نامبارک اسلامی - همان جمهوری که علیه بی‌حجابی جنایت می‌آفریند- روسپی‌گری است. این پدیده مذموم، که برخی از زنان ایران از روی ناچاری به این عمل تن می‌دهند، ته تنها در جوار امام زاده‌ها و مساجد و خانه‌های عفاف، تحت عنوان «صیغه»، که در کنار خیابان‌ها نیز به وفور به چشم می‌خورد. گفتیم که ناراضی‌تراشی شاخ و دُم ندارد!

دوم اینکه بازگشت یکباره گشت منفور ارشاد پس از گذشت یکسال و اندی به خیابان‌هاست که نقشی جز ناراضی‌آفرینی در چنته ندارد. ۴۵ سال است که زنان دلاور و مقاوم ایران با رشادت و شایستگی بی‌نظیر کلیه تصمیمات و اقدامات رژیم و نیروهای خودسرش، از اسیدپاشی و تیغ‌کشی و شلاق‌زنی و جریمه نقدی و … گرفته، تا انداختن گشت منحوس ارشاد به جان آنها را خنثی و بی‌اثر ساخته‌اند. از بعد از قتل «مهسا» به دست عوامل گشت ارشاد و وقایعی که در کشور رخ داد و گشت ارشاد عملاً از گردونه خارج شد، بسیاری از زنان ایران با جرأت، شهامت و در عین حال با وقار و متانتی کم‌نظیر حجاب از سر برگرفتند و با گردنی افراشته در خیابان‌ها حضور یافتند و سیمائی غرورآفرین به خیابان‌ها بخشیدند. در عین حال آب هم از آب تکان نخورد.

امروز خود رژیم اقرار می‌کند که بیش از ۱۰ درصد از زنان ایران حجاب از سر برگرفتنه‌اند. که البته به دیده من که شخصاً روزانه شاهد هستم تعداد آنها بیش از اینهاست.

در اینجا خوب است به زبان شاعر بلندآوازه معاصر ایران «شفیعی کدکنی» وصف حال شیرزنان ایران را اختصاراً به نگارش درآورم:

اگر مردی بیا ایران چو زنها

 حریف اژدها و اهرمن باش!

ببین اینجا سپاه کرگدن‌هاست

اگر شیری، حریف کرگدن باش!

اگر رودابه‌ای، در جنگ شیخان

نه یک تن بلکه صدها تهمتن

به پیش صد حریف ناجوانمرد

چویک زن اهل جنگ تن به تن باش!

به جنگ گرگ تا دندان مسلح

زره واکرده یک تا پیرهن باش!

به دست دشمنان تیغ و اسید است

بیا آماده بهر سوختن باش!

زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند …

جوانمردی دگر رسم کهن شد

جوانزن باش و هم سنت شکن باش!

 

درود بر دلیر زنان سرزمینم! بازگردیم به اصل مطلب: آیا تصادفی است که به یکباره پس از موفقیت نظامی ایران در مقابل اسرائیل «طرح نور» (طرح عفاف و حجاب) را تصویب و «فراجا» (فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران) از حضور مامورانش در خیابان‌ها برای مقابله با ناقضان قانون عفاف و حجاب خبر می‌دهد و گشت منحوس و منفور ارشاد را به خیابان‌ها روان می‌سازد؟ به پیشنهاد و یا فرمان چه کسی یا کسانی این تصمیم به غایت ارتجاعی را با این عجله به مرحله اجرا درآوردند؟ درست در زمانی که جمهوری اسلامی برای اولین بار به اسرائیل حمله نظامی موفق کرده و در این راستا به پشتیبانی مردم نیاز دارد، قلاده گشت ارشاد گسسته و به ابزاری برای ناراضی‌تراشی مضاعف تبدیل می‌شود. ابزار غیرضروری و بی‌اثری که جز ناراضی‌تراشی در داخل و تهیه خوراک برای «اسرائیل اینترنشنال» و رسانه‌های امپریالیستی و صهیونیستی ضدایرانی و جیره‌خواران ایرانی آنها و در نتیجه بی‌آبرو و منزوی ساختن جمهوری اسلامی در میان مردم ایران و افکار عمومی جهان نتیجه دیگری به بار نخواهد آورد.

دور از واقعیت نیست اگر بگوئیم: همانطور که عوامل نفوذی موساد تاکنون در بالاترین مراکز تصمیم‌گیری نظام جمهوری اسلامی نفوذ کرده و باعث کشتار دانشمندان برجسته اتمی، به سرقت بردن اسناد محرمانه اتمی و کشتن ژنرال‌های سپاه یکی پس از دیگری شده‌اند، امروز نیز برای خنثی کردن اثر حمله موفقیت‌آمیز ایران به پایگاه هوایی رژیم جعلی اسرائیل باعث گسیل گشت ارشاد به خیابان‌ها شده اند. چنین سیاستی حتی مستقیما از تل‌آویو صادر نشده باشد، اما تماما در خدمت رژیم صهیونیستی اسرائیل و امپریالیسم آمریکاست. راه برگشتی برای رژیم جمهوری اسلامی در مورد جامعه جوان ایران، بویژه زنان ایران وجود ندارد. رژیم محکوم به شکست است وگشت ارشاد و این بگیر و به‌بندهای اخیر نیز از تب و تاب خواهند افتاد.

 

 

نقل از توفان شماره 291 ارگان مرکزی حزب کارایران اردیبهشت ماه1403

 

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan