رشد سازمان مقاومت فلسطینی حماس تا به امروز

 

در این مقاله قصد نداریم تاریخچه جنبش مقاومت اسلامی با نام اختصاری حَماس، که یک سازمان و تشکیلات سیاسی و نظامی اسلام‌گرای سنی مذهب است را مورد بررسی قرار دهیم. برای ما طرح مسئله از نظر سیاسی مهم است.

مختصر این که این سازمان مانند همه سازمان‌های ضد اشغال در سرزمین فلسطین از همان روز نخست، همه اسلام‌گرا و از درون تشکیلات مادر یعنی جنبش اخوان‌المسلمین مصر منشاء گرفت و اندکی پس از آغاز انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ علیه اسرائیل، این سازمان توسط شیخ احمد یاسین تأسیس گردید. دفاع از جنبش مردم فلسطین هیچوقت و در هیچ دوره‌ای از مبارزات این ملت به «کمونیست» و یا «کارگری» بودن این مباره ربطی نداشته و این ریاکاری عمال بی‌شرم صهیونیسم در ایران است.

این تصویر اپوزیسیون دروغگو و همدست صهیونیسم در ایران که توگوئی در فلسطین نیروهای «انقلابی کمونیستی» از روز نخست مبارزه می‌کردند و جریانان‌های اسلام‌گرا ابتکار عمل را از دست آنها ربودند جعلیاتی است که فقط برای توجیه نسل‌کشی صهیونیسم توسط مشتی بی‌وجدان بیان می‌شود. چه در زمانی که احمد شُقیری اسلام‌گرا و اخوان‌المسلمینی رهبری این مبارزه را به عهده داشت و چه زمانی که سازمان حماس پیدا شد، جریان‌های اسلامی همیشه در این جنبش وجود داشته و بر ضد صهیونیسم و اشغال سرزمینشان مبارزه کرده‌ا‍‌‌ند. حتی یاسر عرفات نیز به عنوان یک اسلام‌گرا از درون حرکت اخوان‌المسلمین مصر سر برآورد و مسئله ملی و جنبش آزادیبخش خلق فلسطین را در روندی بر پرچم مبارزه مردم فلسطین نوشت. همان زمان نیز در درون جبهه آزادیبخش ملی فلسطین سازمان‌های اسلام‌گرای فلسطینی که مانند اپوزیسیون ایرانی، مزدور اسرائیل نبودند، شرکت داشتند. پس تصویری که اپوزیسیون بی‌وجدان و درنده‌خوی ایران از مبارزه مردم فلسطین ارائه می‌دهد، جعلی و با دست موساد به نگارش در آمده است و نباید موجب فریب کسی شود. اما با این پیشینه تاریخی و روند رشد و تحول جنبش‌های مترقی فلسطینی به سایر رویدادها بپردازیم.

حماس که در مقابل جنبش ملی‌گرای فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات بختی برای رشد و پیروزی نداشت، در اواخر دهه ۱۹۹۰ به علت سازشکاری یاسر عرفات و خیانتی که در زمان انعقاد قرارداد اسلو در سال 1993صورت گرفت به ‌طور فزاینده‌ای درگیر مناقشه اسرائیل و فلسطین شد. حماس از همان بدو امر با توافقاتی که به صلح با اشغالگر منجر شود به مبارزه برخاست. آنها بر خلاف یاسر عرفات (ساف)، مقاومت مسلحانه را برای آزادی ملت فلسطین ترجیح دادند. و این خواست ملت فلسطین بود و نه خواست اسلام‌گرایان. این عرفات بود که به خواست ملت فلسطین پشت کرده بود.

حماس در سال ۲۰۰۶ با نفوذ گسترده توده‌ای که در میان مردم فلسطین کسب کرده بود در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک زیر نظر ناظران جهانی و از جمله اتحادیه اروپا پیروز شد و کنترل نوار غزه را از چنگ فتح، سازمان سازشکار محمود عباسِ دست‌نشانده به در آورد. از آنجا که نتایج این انتخابات آزاد و دموکراتیک مورد تائید لیبرالیسم بورژوائی و اپوزیسیون مزدور و «حقوق بشری» و مخالفان تئوری‌های اسرائیلی «اسلام سیاسی» نبود، همه ممالک ریاکار غربی از به رسمیت شناختن نماینده واقعی مردم فلسطین طفره رفتند. اپوزیسیون مزدور ایران هم اکنون هوادار محمود عباس مزدور، دست‌نشانده، غیرمنتخب، غاصب مقام ریاست جمهوری و عامل امپریالیسم و صهیونیسم است.

علل موفقیت حماس را که در بدو امر بخت بزرگی برای گسترش، نفوذ و احترام مردم فلسطین نداشت می‌توان در دو زمینه مورد بررسی قرار داد. حماس سازمانی بود که با قرارداد خائنانه اسلو که هدفش نابودی جنبش فلسطین بود مانند همه نیروهای انقلابی و کمونیست جهان به مخالفت برخاست و هرگز توافقنامه ننگین میان یاسر عرفات و اسحاق رابین را به رسمیت نشناخت.

در این توافقنامه‌ی اسلو، (ساف) حق حیات اسرائیل، حق ادامه اشغال اسرائیل را به رسمیت شناخت و در عوض اسحاق رابین نیز پذیرفت که حرکتی به نام (ساف) وجود دارد که مذاکره با آنها را برای حفظ صلح تا روز قیامت برای مهار آنها بدون دادن کوچک‌ترین حقی به آنها برای زندگی در سرزمین فلسطین ادامه می‌دهد. این عبارت به آن مفهوم بود که جنبش ساف به انتها رسیده بود و تسلیم صهیونیسم می‌شد.

قرارداد اسلو در اجزاء آن حتی تا به امروز نیز در دسترس عموم نیست و حزب کار ایران (توفان) در زمان خودش توانسته بود نسخه‌ای از آن را که در ایران و آنهم گویا از طریق لبنان به دست آمده بود، به کف آورد که مطالعه آن غیرقابل باور و شگفت‌انگیز بود. حزب ما در زمان خودش این سند را به زبان آلمانی ترجمه کرد و از طریق ارتباطات خویش در شهر مونیخ و شهر بن که پایتخت وقت آلمان بود، برای وقوف به صحت و سقم مضمون این اسارت‌نامه با نیروهای انقلابی فلسطینی تماس گرفت. نمایندگان ساف در همان زمان برگردان ما را نپذیرفتند و خود در پی دریافت متن اصلی سند برآمدند تا از واقعیت امر با خبر شوند. این متن هرگز در اختیار رابطین ما که یکی از آنها نماینده رسمی ساف در آلمان بود قرار نگرفت. تلاش آنها برای کشف حقیقت بی‌ثمر ماند. این وضعیت آنها را به این نتیجه رسانید که از ارائه سند اصلی به آنها خودداری می‌شود و آنها به این نتیجه رسیده‌اند که مدرک ارائه شده از جانب حزب ما همان اصل سند است. این سند ننگین را که ما وارد جزئیات آن نمی‌شویم هرگز ملت فلسطین نپذیرفت و در مخالفت با آن به مبارزه دست زد.

حماس تنها سازمانی بود که علی‌رغم ضعفش، با اتخاذ موضع درست سیاسی ضد قرارداد اسلو، رهبری مبارزات مردم فلسطین را در عرصه سیاسی به عهده گرفت. در کنار این امر حماس توانست با ارائه خدمات اجتماعی، راه انداختن آشپزخانه عمومی برای یاری به مستضعفان، نفوذ در میان طبقات و اقشار پائینی جامعه، و رسیدگی به مشکلات آنها از نفوذ قابل توجه توده‌ای برخوردار شود که این نفوذ الزاما محصول اعتقادات اسلامی هد هوادار حماس نبود. حماس به درد دل مردم می‌رسید.

یکی دیگر از مخالفت‌های حماس مخالفت با طرح پیشنهادی  دو دولت بود که دست بر قضا اسرائیل نیز علیرغم توافق بر سر آن با ساف، در عمل خواهان برهم زدن این خواست بود و در این عرصه به طور عینی مبارزه حماس بر ضد طرح  پیشنهادی دو دولت را به فال نیک گرفته و این ایده حماس را تبلیغ می‌کرد. از این گذشته عقاید مذهبی حماس در تناقض کامل با روحیه ملی‌گرائی مردم فلسطین و سازمان‌های انقلابی آنها قرار داشت و تقویت جنبه‌های مذهبی دیوارهای مبارزه ملی مبارزان فلسطین را سست می‌کرد. در این دو عرصه اندیشکده‌های صهیونیستی با صبر و حوصله عمل می‌کردند و در تظاهر بیرونی یک نوع همآهنگی ایجاد شده بود که ایرانیان صهیونیست این پیشینه تاریخی را برای مقاصد شوم خود ابزاری کرده‌اند تا مدعی شوند حماس را موساد به وجود آورده است. البته نقش مذهب در مبارزه مردم فلسطین به دوران حماس برنمی‌گردد. قبل از رشد و پیروزی نهضت ملی آزادیبخش فلسطین نیز این جریان‌های مذهبی وجود داشتند و فعالیت می‌کردند ولی از نفوذ چندانی برخوردار نبودند. آنچه آنها را تقویت نمود نه عامل مذهبی بلکه سازشکاری ساف و کنار آمدن با صهیونیسم اسرائیل بود که ملت فلسطین هرگز آن را نپذیرفت و به این منجر شد که به سمت سازمانی تمایل پیدا کند که آزادی فلسطین را در پایان دادن به اشغال در سرلوحه برنامه خویش قرارداده بود.

ما در ایران نیز با این روش هیات حاکمه و اعمال سیاست‌های ضدکمونیستی روبرو بودیم. ساواک در زمان شاه نظریات ارتجاعی مذهبی، مهندس مهدی بازرگان، علی شریعتی، ابوالحسن بنی‌صدر، روحانیت ضد کمونیست را تبلیغ می‌کرد و حسینیه ارشاد درست کرده بود تا آنها را به نحو مطلوب خود رهبری کند. جبهه ملی ایران نیز در تبلیغات ضدکمونیستی از این حمایت بی‌بهره نبود. ولی از این سیاستِ به طور عینی ارتجاعی و مفید به حال مذهبی‌‌ها از جانب حاکمیت شاه، این نتیجه حاصل نمی‌شود که جریان‌های دینی در ایران ساواکی بوده و یا آقای بنی صدر و مهندس مهدی بازرگان عامل ساواک بودند. همین وضعیت در مورد فلسطین و در همه جای جهان به عنوان ابزار ریاکاری حاکمیت‌ها وجود دارند و هنوز هم بدان عمل می‌کنند. تنها تفاوت در این است که در مورد ایران عمال موساد حماس را عامل موساد جلوه می‌دهند تا از اسرائیل جنایت‌شوئی کنند. حماس امروز، همان حماس سال 1987 نیست.

با رشد سازمان حماس که اکنون به جنبه ملی مبارزه آزادیبخش تکیه می‌کرد و در پی آن بود که همه مردم فلسطین را برای پایان دادن به اشغال سرزمین‌های مادری بسیج و متشکل کند، صهیونیست‌ها به هراس افتادند و توسط دو مامور موساد به مسموم کردن نماینده مهم دفتر سیاسی حماس یعنی آقای خالد مشعل در کشور اردن دست زدند. شوربختی این تروریست‌ها در آن بود که ماموران موساد دستگیر شدند و موجی از اعتراض در سرزمین‌های عربی و اردن به پاخاست که پادشاه وقت اردن را وادار کرد با تهدید اسرائیل به اعدام ماموران موساد از آنها بخواهد پادزهر مسمومیت را فورا در اختیار دولت اردن قرار دهند. اسرائیل تسلیم شد، مامورانش آزاد شدند و خالد مشعل از چنگ مرگ رهائی یافت. رابطه اسرائیل با حماس را باید در این کادر واقعی بررسی نمود که هر روز با رشد نفوذ سازمان مقاومت فلسطینی و تکیه بر جنبه‌های مبارزه آزادیبخش ملی از دامنه نفوذ و احترام بیش‌تری برخوردار گردید و امروز ما با نیروئی روبرو هستیم که با ارتش جنایتکار صهیونیسم در یک نبرد حساب‌شده در گیر است و ضرباتی که به صهیونیسم و بقاء آن زده است در طی تاریخ 75 ساله این حکومت تبهکار بی‌نظیر می‌باشد. از روز 7 اکتبر نقطه عطفی در تاریخ و آینده سرزمین‌های اشغالی فلسطین رقم خورده است که هرگز به قبل از آن باز نمی‌گردد. امروز رهبری مبارزه مردم فلسطین در سرزمین‌های اشغالی به عهده سازمان مقاومت حماس است که توانسته همکاری گسترده‌ای با سازمان‌های غیرمذهبی و حتی مارکسیستی برای آزادی سرزمین‌های اشغالی ایجاد کند. همین واقعیات میدانی نشان می‌دهد که تبلیغات دشمنان مردم فلسطین و از جمله در میان ایرانیان که گویا سازمان فلسطینی حماس قصد دارد یک جمهوری اسلامی و نه ملی در فلسطین مستقر کند تا به چه حد دروغ و برای خدمت به صهیونیسم اسرائیل و ادامه سلطه آپارتاید است و لذا مبارزه مردم فلسطین را تخطئه می‌کند. گیریم حماس قصد دارد یک جمهوری اسلامی از نوع جمهوری اسلامی ایران با تائید مردم فلسطین در سرزمین‌های اشغالی مستقر سازد! آیا  این خواست توجیه‌گر ادامه سلطه اسرائیل، ادامه نسل‌کشی، کودک‌کشی، شهرک‌سازی، آپارتاید و.... نظایر آنهاست؟ آیا این به این معنا نیست که این ایرانیان عمیقا مرتجع از درنده‌خوئی صهیونیسم که صدها بار جنایت‌کارانه‌تر از تمام تاریخ چند دهه جمهوری اسلامی در ایران است، حمایت می‌کنند. آنها سرکوب میلیون‌ها فلسطینی را به جان می‌خرند تا مبادا این ملت سرنوشت خودش را بر اساس میل خود تظیم کند و نه میل این ایرانیان مرتجع، صهیونیسم و امپریالیسم جهانی. آیا این ایرانیان بی‌وجدان همدست امپریالیسم و صهیونیسم برای تجاوز به ایران نیستند؟

تئوری‌های مبارزه با دو قطب ارتجاع و یا افسانه‌سرائی در مورد تاریخ حماس و ردیف کردن اتهامات بی‌شمار و تصاویر جعلی در فضای مجازی به یاری سازمان‌های امنیتی اسرائیل همه و همه در خدمت اسارت مردم فلسطین است. این جریان‌های مامور ایرانی به جای این که امپریالیسم و صهیونسم اشغالگر و جنایت‌کار جنگی را آماج افشاء و حملات خود قرار دهند در کنار جنایتکاران ایستاده‌ و برای توجیه خیانتشان در حمایت از صهیونیسم به دنبال تئوری‌های «انقلابی» هستند. حزب ما از مضمون مبارزه آزادیبخش سازمان مقاومت فلسطینی حماس در مقابل اشغالگران برای رهائی ملی که یک مبارزه سیاسی است حمایت می‌کند و شرط دفاع از مبارزه آزادیبخش خلق‌ها را به نوع ایدئولوژی رهبران آن منوط نمی‌کند. کسانی که برای حمایت از اسرائیل و فریب مردم به این روش موذیانه متوسل می‌شوند و مسئله ایدئولوژی را به پیش می‌کشند و سیاست را به محاق می‌سپارند، همین سبک کار را در مورد رهبران سرکوبگر صهیونیستی از جمله نتانیاهو که دارای ایدئولوژی به غایت ارتجاعی است به کار نمی‌گیرند و نشان می‌دهند مشکل آنها نه ایدئولوژی است و نه سیاست. آنها به هر قیمتی می‌خواهند از ارتجاع صهیونیستی دفاع کنند. آنها به این نظریه ارتجاعی اعتقاد دارند که گناه مشکلات جهان کنونی به گردن مسلمانان، دولت‌های غیرسکولار و سنت‌گرا بوده و باید جهان را بر اساس مدرنیته سفیدپوستان غربی شکل داد. آنها هوادار همجنسگرائی، نهضت فمینیستی، آزادی بی قید و شرط جنسی و هر مقوله‌ای هستند که مبارزه مردم را از بطن مبارزه طبقاتی و انقلابی جدا کند و به امری پوچ و ضداسلامی بدل گرداند. آنها اسلام‌ستیزی را بر پرچم خود نوشته‌اند که از نظر مضمون و تاریخ تحول آن، پرچم جدید تهاجم سلطه غرب در وضعیت کنونی جهان است.

 

 

نقل ازتوفان شماره ۲۸۵ارگان مرکزی حزب کارایران آذر ماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan