نفی هویت ملی زمینه‌ساز تجاوز امپریالیسم به ایران

 

آنچه که هویت ما را می‌سازد و از دیگران متمایز می‌گرداند ایرانی بودن ما می‌باشد. ایرانی بودن به این مفهوم است که تمام آحاد انسانی که در یک محدوده معین جفرافیائی در کنار هم سال‌های متمادی زیسته‌اند در طی یک روند تاریخی به آن چنان تبادل نظر متقابل، احساسات، عواطف، شرکت در غم و شادی هم، هم‌سرنوشتی و بسیاری مقولات روحی و روانی نایل گشته‌اند که از نظر روان اجتماعی، روحی که برجامعه به طور عینی و ذهنی مسلط است به عنوان یک عنصر واحد واکنش نشان می‌دهند. این احساسات و عواطف و در یک کلام این روان اجتماعی که هویت ما را تشکیل می‌دهد، خود محصول یک تاریخ مشترک کهن است.

وقتی به مسأله هویت ملی توجه می‌كنیم، در حقیقت به تشخص و شخصیت واقعی یك قوم و یا یك ملت نظر می‌افكنیم، شخصیت و تشخصی كه از خصوصیات و ویژگی‌ها و امتیازات مردم یك سرزمین حكایت دارد.

نمی‌توان از نظر زمانی آغازی برای آن نگاشت ولی انسان‌ها در تجمع مشترک خود در روند تولید نعم مادی با هم به مناسباتی وارد می‌شوند که احساس هم‌سرنوشتی، آینده‌نگری، ترس، لذت و سرور مشترک اجتماعی در میان آنها به مثابه روان مشترک نضج می‌یابد.

آنها در ابداع و ایجاد فرهنگ غنی و برازنده‌ای با هم همکاری کرده و در راه استقلال و آزادی متحدا و دوش به دوش هم فداکاری‌های بی‌شماری نموده‌اند، از مسیر صعب انقلابات، طغیان‌ها، مقاومت‌ها، کودتاها، دخالت‌های اجنبی، بحران‌های مهم سیاسی، تفرقه ملی، مبارزه تولیدی و طبقاتی، با ایجاد نهرهائی از خون و پشته‌ای از جانباخته، درد و غم مشترک گذشته‌اند و درآغوش هم در تسلی دردهای متقابل اشک ریخته‌اند.

تاریخ جنگ‌ها، فجایع، بحران‌های عمیق، مصائب طبیعی، تکامل فرهنگی، ادبیات، شعر، سیاست و... در میان آنها به بندی مشترک برای آویختن بدل می‌گردد. اشعار فردوسی، سعدی، حافظ، رودکی، خیام، شمس تبریزی، نظامی گنجوی، سلاله‌های گذشته پادشاهی، هجوم اقوام و مهاجرت آنها به این واحد جغرافیائی، زبان، دین و... فصل مشترک مسلط و پایداری را در میان انسان‌ها پدید می‌آورد که بر اساس آن سنت‌ها، آداب و رسوم، ذوق و سلیقه، سبک کار، عادات، ضرب‌المثل‌ها ساخته شده که دارای عمق اجتماعی‌ بوده و از جانب همه این انسان‌ها به یک نحو یکسانی درک و هضم می‌شوند.

این مختصات مشترک فکری، عاطفی و عملی که دارای اشکال مسلط در جامعه هستند و حتی گوناگونی سایر اشکال احساسات، عواطف را در برمی‌گیرند به علت جنبه‌ی مهم تسلط و پایدارشان روان اجتماعی و هویت ملی ایرانیان را شکل می‌دهند. زلزله در زنجان، قلب مردم بم را به آتش می‌کشد و مصائب طبیعی در کرمانشاه و یا طبس روح و روان ایرانیان را می‌فشارد و کاروان‌های امداد داوطلبانه ظهور می‌کنند. این انسان‌ها در کنار هم دستآوردهائی مشترک به وجود می‌آورند، قهرمانان مشترک خویش را می‌آفرینند، ابنیه و آثار تمدنی خویش را بنا می‌نهند، بطوری‌که از این مجموعه هویت ملی آنها، هم‌سرنوشتی و حیات مشترک آنها ناشی می‌شود. این هویت ملی آنها را به هم می‌چسباند و بقاء آنها را تامین و تضمین می‌کند. این‌هاست که ایران ما، جان و روان ما را ساخته است. جنگ تحمیلی عراق و اربابان سیاه‌دل جهان با مردم سرزمین ما نشان داد که آنها قلب ایران، هویت ملی ما را نشانه گرفته بودند و ناموفق ماندند و امرزو مجددا چاقوها و ساطورهایشان را برای نابودی ایران و هویت ملی ما تیز کرده‌اند.

سه قرن گذشته است ولی ممالک مهاجر نشینی نظیر آمریکا، کانادا و استرالیا هنوز هم باید بر سر هویت ملی خود چانه زنند و آن را به صورت مصنوعی بیارایند. پرچم آمریکا که به زور به همه مغزها تنقیه کرده‌اند و یا کارخانه صنایع افکار عمومی‌سازی هولیوود باید برای آمریکائی‌های بی‌هویتِ تاریخی، تاریخ و هویت بسازد. همین چند دهه قبل بود که سرمایه‌داران آمریکائی می‌خواستند قصرهای تاریخی را در اروپا بخرند و آجر به آجر به آمریکا منتقل کرده و برای خودشان هویت تاریخی بیافرینند. غارت موزه‌های عراق و یا ممالک آفریقائی و برپائی موزه‌های عظیم در ممالکشان از تمدن بشریت در خدمت ایجاد این هویت ملی بود و هنوز هم هست.

هویت ملی ریشه در اعماق تاریخ و فرهنگ یك ملت دارد و با سرشت تك ‌تك افراد یك جامعه درآمیخته است. آنچنان كه اگر جان برود، آن نمی‌رود.

هویت ملی شرط بقاء کشورهاست. تلاش برای بی‌هویت کردن ممالک، از بین بردن این سلاح روحی و معنوی، با لودگی، سم‌پاشی، فریب‌کاری، عربده‌کشی، جوسازی، نفرت‌پراکنی، مغزشوئی بخشی از تسلیحات جنگ روانی امپریالیسم و صهیونیسم علیه ایران است. اسرائیل یکی از ممالکی است که در عرصه هویت‌سازی جعلی مهارت فراوان دارد و تلاش می‌کند برای اسرائیل مصنوعی هویت جعلی بسازد تا بتواند مردمش را به هم دیگر با مغزشوئی بچسباند. آنها در عین این که در جمهوری آذربایجان در پی تاریخ‌سازی جعلی برای علیوف و همپالکی‌هایش هستند، برای مبارزه با ایرانیان در پی لجن‌مال کردن هویت ایرانی ما می‌باشند. زیرا وقتی ملتی را بی‌هویت، بی‌روان و روح اجتماعی کردی، وقتی ملتی را از نظر روحی و روانی مجوف نمودی تسخیر این ملت به راحتی ممکن است و اسارت آن برای بقاء این دسیسه‌گران حیاتی است.

دونالد ترامپ وقتی با تروریسم دولتی سردار سلیمانی را به قتل رساند اعلام کرد که حاضر است حدود 50 آثار باستانی و فرهنگی ایران را نابود کند. جرج بوش پسر وقتی به کشور همسایه ما عراق حمله کرد، در درجه نخست به موزه باستانی عراق دستبرد زد و آثار تمدن بشری را راهزنانه دزدید به آمریکا برد و یا در بازارهای اروپا به حراج گذارد. در فردای همان روز مسئول موزه ملی عراق در بغداد اعلام کرد که دزدهای آمریکائی دقیقا می‌دانستند کدام آثار را باید بدزدند. آنها آثار باقیمانده را نیز تخریب کردند تا از هویت مردم منطقه چیزی باقی نماند. تانک‌های خود را به زیر طاق کسری اعزام کردند و زمین‌های بین‌النحرین را که منبع نامکشوف آثار تاریخی است با تانک‌های خود شخم زدند. در سوریه با دست داعش شهرهای تاریخی حلب را نابود و به دمشق صدمه زده و آثار تاریخی سوریه را برای نابودی هویت ملی آنها ویران ساختند. ویرانی آثار تمدن بشری در «پالمیرا» را کسی نمی‌تواند فراموش کند. همانگونه که سخنگوی خارجی اتحادیه اروپا اعلام کرد به جز غرب و اروپا که «گلستان» است، سایر نقاط جهان «جنگل» است و این نژادپرستان باید «گلستان» را از گزند سایر انسان‌ها حفظ کنند. تمام تبلیغات آنها در دانشگاه‌ها، در آثار فلسفی، هنری، فرهنگی و نظایر آنها در خدمت تحقیر سایر ملل و برتری‌جوئی هویت ملی خودشان است. سال‌ها تمدن بزرگ هخامنشی را که نخستین امپراتوری و دولت جهان را برپا کرده بود و دیوانسالاری را ابداع نموده بود به عنوان تمدن «بربرها» تبلیغ می‌کردند. زیرا تحقیر و بی‌ارزش کردن سایر ملل  توجیه استعمار و آدمکشی را عادی می‌نماید و دست‌های خون‌آلود را می‌پوشاند.

مبارزه با هویت ملی، نفرت‌پراکنی، دروغ‌گوئی در مورد تاریخ و تاریخ‌سازی مصنوعی همه و همه برای تضعیف هویت ملی و به زیر سلطه کشیدن ملت‌هاست.

امپریالیسم و صهیونیسم در جهان مبارزه با هویت ملی ایرانیان را یکی از برنامه‌های تجاوزکارانه خود قرارداده‌اند. مشتی ایرانی نسل سوم در لس‌آنجلس و کانادا را در مراکز مغزشوئی خویش پرورش داده‌اند که قرابتی با فرهنگ ایرانی و هویت مردم کشور ما ندارند. برآمد شعبان بی‌مخی و زشت آنها موجب شرم بشریت است. آنها اعم از زنان و مردان جوان با نقاب و بی‌نقاب با الفاظ رکیک که شایسته خودشان و مربیان آنها است نوع جدیدی از فرهنگ استعماری را به مردم تلقین و تجویز می‌کنند و در صفحات اینستاگرام آمریکائی جولان می‌دهند. در گذشته نیز حزبک کمونیست کارگری اسرائیلی با دشمنی با احساسات ایران ‌دوستی و میهن‌پرستی با توسل به سیاست «جهان‌وطنی» که پشت تئوری «انترناسیونالیستی» پنهان می‌شد، راه را برای زمینه‌‌سازی تحقق اقتصاد نئولیبرالی امپریالیستی از منظر «چپ» به ایران باز می‌کرد و دشمن هویت ملی ایرانیان بود. این حزبک این سیاست را به همه جریان‌های سست پایه که از منشاء چریکی تغذیه می‌کردند تسری داد بطوری که آنها از میهن‌دوستی بیش‌تر نفرت دارند تا «تمدن امپریالیستی» و به این جهت نیز همواره خواهان تجاوز امپریالیسم آمریکا و اسرائیل به ایران بوده و هستند.

مهم این نیست که این شبه ایرانیان فاقد شرافت و عِرق ملی با چه منطق از «چپ» و راست به هویت ملی ایران هجوم می‌آورند، در ذهن آنها فقط یک امر شکل گرفته است و آن نابودی ایران به هر قیمت است و بهای آن را دشمنان ایران که آنها را در دامن خود سال‌ها پرورانده‌اند برایشان تعیین می‌کنند. آنها زمینه‌ساز مبارزه و نفی هویت ملی ایرانیان هستند و با هرچه آهنگ و شکل ملی دارد، با هر چه مربوط به حق حاکمیت ملی ایران، تمامیت ارضی ایران می‌شود، مخالفند. البته این ستون پنجمی‌ها از «هویت ملی» اسرائیل و تجزیه‌طلبان ایرانی از صمیم قلب دفاع می‌کنند زیرا مخالفتشان با هویت ملی فقط شرطی است.

به ترازنامه ننگین فعالیت‌های آنها در خارج از کشور نگاه کنید فقط در بوق‌های امپریالیستی می‌دمند. از تریبونال لندن در گذشته و حال به رهبری معصومه علینژاد قمیکلا گرفته تا دادگاه اخیر امپریالیستی در استکهلم، از اردوکشی ناتو در تورنتو، لندن، پاریس و برلن گرفته تا عادی‌سازی تجزیه‌طلبی در ایران و همزیستی با آن، از پذیرش رهبری آقای حامد اسماعیلیون و سعودی انترنشنال و رضا پهلوی و محمد بن اره گرفته تا دست به دامن وزیر امور خارجه شبه فاشیست و جنگ‎طلب آلمان به نام خانم «آنالنا بربوک» شدن، همه و همه در خدمت نابودی ایران به بهانه مبارزه علیه جمهوری اسلامی است. اتفاقا این جمهوری اسلامی بود که این نوع خوراک تبلیغاتی را در بدو پیدایش خود برای این وطنفروشان آماده ساخت. فراموش نکنیم که آنها مقوله «ملت» ایران را قبول نداشته و از «امت» ایران سخن می‌راندند. خلیج فارس را می‌خواستند به خلیج اسلامی بدل کنند. این جمهوری اسلامی بود که می‌خواست نام خیابان‌های ایران را که بوی ملی می‌داد عوض کند و تندیس فردوسی را از میدان فردوسی به نام بت‌پرستی بردارد. این جمهوری اسلامی بود که به مقابر نامداران ادب ایران تعرض می‌کرد و تلاش داشت تمام آثار ملی ایران را از بین ببرد، با این تصور واهی که پایه‌های جمهوری اسلامی تحکیم می‌گردد. شکست مفتضحانه این سیاست برکسی پوشیده نیست و اتفاقا همان اسلحه دیروز، امروز در دست ایران‌ستیزان برضد مصالح و منافع ملی ایران به کار گرفته می‌شود. خودم کردم که لعنت برخودم باد.

 

 

 

نقل ازتوفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 274 دی ماه 1401

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan