کلافی که سردرگم به نظر می‌آید

در هفتادسالگی کودتای ضدملی 28 مرداد 1332 ما با تضاد منافع و تناقض‌گوئی‌هائی مواجه شده‌ایم که در نظر نخست ظاهرا نامفهوم و موجب سردرگمی می‌شوند.

حزب ما قرار بر آن دارد که ماهیت این تناقض‌گوئی‌ها، دروغ‌ها، ریاکاری‌ها را برملا کند و مانع شود که مشتی عوامل دشمن تاریخ ایران را با منطق بریتانیائی و آمریکائی بنویسند، آنهم در زمانی که آمریکای رو به افول برای نجات خود از هیچ جنایتی رویگردان نیست. این تلاش‌هایِ عبثِ یاران آمریکا و انگلیس در ایران نیز ریشه در این افول و دست پا زدن‌های آخرین را دارد.

در مسئله ملی کردن صنعت نفت ایران نیروهای متعددی نقش بازی کردند که برای فهم مسایل باید نقش آنها را مورد بررسی تاریخی قرار داد. درباریان و طبقه حاکمه به عنوان یاران امپریالیسم بریتانیا و بعدا آمریکا، روحانیت مرتجع به رهبری کاشانی، بهبهانی، فلسفی، بروجردی و... در کنار سلطنت‌طلبان و امپریالیسم بریتانیا، نمایندگان بورژوازی ملی ایران به رهبری دکتر مصدق، فاطمی، نریمان، شایگان، فروهر و روباهانی به نام مظفر بقائی، حائری‌زاده، حسین مکی، شمس قنات‌آبادی، معظمی، خلیل ملکی، حجازی، خنجی، زُهری و... که پرچم مبارزه با استعمار را برافراشتند، ولی به مماشات با آمریکای «آزاد» و «بشردوست» ادامه دادند، و نیروی حزب توده ایران که سال‌ها رهبری مبارزات استعماری ضد شرکت نفت انگلیس را در جنوب در دست داشت و به توده کارگران، دهقانان، زحمتکشان شهر و ده و جامعه روشنفکران ایران متکی بود. این مجموعه طبیعتا در شکل دادن و رهبری مبارزات و یا تخریب در مبارزات ملی و ضداستعماری مردم ایران نقش داشتند.

در قرن بیست و یکم بعد از این که اسناد بسیاری در مورد ماهیت کودتای ضدملی 28 مرداد برملا شده است سلطنت‌طلبان کودتاچی که ننگ تمدید امتیازنامه دارسی و قرارداد نفتی کنسرسیوم را به دوش می‌کشند نفرت مردم ایران از حاکمیت سرمایه‌داری جمهوری اسلامی ایران را به فال نیک گرفتند تا می‌توانند به رنگ‌آمیزی گذشته ننگین خود بپردازند. در زمان حکومت پهلوی از 1332 تا 1357 تلاش شد که نسل جوان ایران با تاریخ واقعی مبارزات مردم ایران آشنا نشود و تا امکان دارد تلاش شود مبارزات برای ملی کردن صنعت نفت را مورد تائید شاه جلوه داده و با تئوری‌های من در آوردی جدید که گویا برای حفظ ایران از نفوذ کمونیسم زندان، شکنجه و اعدام نیاز زمان بوده است و مضرات ایران کمونیستی بیش از ایران سلطنتی بوده توجیهی بر دوران نکبت حکومت پهلوی‌ها بیفکنند. این گسل تاریخی همراه با نفرت عمومی از ارتشاء اختلاس، فساد حاکمیت کنونی اسلامی در ایران بذر مناسبی برای فریب نسل جوان است. فضای مجازی نیز به یاری مبلغان این نظریات سلطنت‌طلبی نیز آمده است که بعد از فرار از ایران با دزدیدن اموال مردم و جا خوش‌کنی در آمریکا چند نسل پی‌انداخته‌اند که تربیت سیاسی خویش را نه از تاریخ واقعی ایران بلکه از شعبان بی‌مخ و ساواکی‌ها گرفته است. این عده در ایران نیز روشنفکرانی دارند که وظیفه جعل تاریخ ایران را نظیر صادق زیبا کلام، موسی غنی‌نژاد،  شهرام اتفاق، مجلسی و... به عهده گرفته‌اند و امکانات عدیده نیز چه از نظر مالی، تدارکاتی، سازمانی، رسانه‌ای در اختیار دارند. دسته دوم روحانیت است که در زمان ملی شدن صنعت نفت به مخالفت با دکتر محمد مصدق برخاست و در کنار کودتاچیان قرار گرفت و رهبر آنها آیتﷲ کاشانی پیروزی شاه و سرکوب ملت ایران را به کودتاچیان تبریک گفت. آقای خمینی از همان زمان نفرت عمیقی از دکتر مصدق به دل داشت و در انقلاب ایران نتوانست آن را بر زبان نیآورد.

روحانیت مرتجع که خوددر کودتای 28 مرداد سال 1332 همدست ارتجاع بود طبیعتا قادر نیست در افشاء ماهیت این کودتای ننگینِ ضدملی در کنار مردم ایران قرار گیرد و نقش روحانیت ارتجاعی را در زمان ملی کردن صنعت نفت ایران برملا کند این است که این حاکمیت دودوزه بازی می‌نماید از جانبی می‌خواهد خود را مخالف امپریالیسم آمریکا و انگلیس جلوه دهد تا تناقضی با مضمون انقلاب بهمن 1357 نداشته باشد و از جانب دیگر به توجیه اعمال زشت و ضدملی روحانیت ارتجاعی در زمان دکتر مصدق بپردازد. این حاکمیت کنونی طبیعتا با سلطنت‌طلبان فصول اشتراکی دارد که نمی‌تواند آنها را در مبارزه با سلطنت‌طلبان از سمپاتی و لغزش به سمت آنها بازدارد. این است که در ارزیابی‌های آنها در عین حمایت بی‌چون چرایشان از روحانیت مرتجع بریتانیائی نوک تیز حمله خود را متوجه دکتر مصدق می‌کنند و به این ترتیب در زمین کودتاچیان بازی می‌نمایند و این است که موسی غنی‌نژادها و زیبا کلام‌ها و دنیای اقتصاد و... دست باز دارند تا جعلیات خویش را بدون واهمه انتشار دهند. روحانیت حاکم در یک عرصه دیگر نیز متحد سلطنت‌طلبان است و آن هم در عرصه گسل میان نسل‌هاست. هر دوی این نیروها با وقوف نسل جدید به تاریخ گذشته ایران مشکل دارند. آنها هر دو با قیام سی‌ام تیر مخالفند و به این جهت  نه در دوران سلطنت و در نه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی این روز تاریخ که از طرف مجلسین ایران روز قیام ملی نامیده شد و تعطیل عمومی است به بزرگداشت این روز دست نزدند و همین روش را در مورد روز شانزدهم آذر 1332 به کار بردند. آنها نیز مانند سلطنت‌طلبان در پی تربیت نسل جوانی هستند که از تاریخ ایران بریده باشد.

در میان نیروهای خلقی نیز ما با این مشکلات روبرو هستیم به غیر از این که این نیروها در قدرت نیستند و از توانائی لازم برای بیان حقایق تاریخی برخوردار نمی‌باشند و از این نظر نسبت به جبهه مقابل در وضعیت نامناسب قرار دارند ولی علیرغم تخریب دو نیروی نامبرده در تاریخ مبارزات مردم ایران در جانب کسانی قرار دارند که کودتای ضدملی 28 مرداد را برضد مصالح ملت ایران دانسته و هم شاه، هم رضا شاه و آیتﷲ کاشانی و روحانیت همدست وی را خائن به منافع ملی ایران می‌دانند. افکار عمومی علیرغم مزیت‌های ارتجاع، به نفع حقایق تاریخی است. آنچه به جبهه ملی ایران ونمایندگان بورژوازی ملی ایران باز می‌گردد تلاش باور نکردنی آنها در نفی ماهیت طبقاتی دکتر مصدق به عنوان نماینده طبقه بورژوازی ملی ایران و خصلت دوگانه وی است. آنها تلاش دارند از مصدق یک مقام ماوراء طبقاتی بسازند که گویا بر بالای سر همه طبقات و به نفع همه تصمیم می‌گرفته است. آنها در مقابل سکوت مصدق در برابر مسئله نفت که نهضت کارگری ایران در جنوب برای قطع دست بریتانیا جان می‌داد، پاسخ منطقی ندارند و نمی‌توانند توضیح دهند که چرا دکتر مصدق برای مبارزه با دشمن خارجی به نیروهای صمیمی داخلی نظیر کارگران و دهقانان، زحمتکشان و جامعه روشنفکری ایران تکیه نکرد. آنها تمام دوران مماشات مصدق با آمریکا و حتی تسلیم شدن وی به عوامل کودتا، انتخاب حصر خانگی تا پایان عمر، به جای یک مبارزه آشکار و رودررو با کودتاچیان مسلح و آماده کشتار مردم را مسکوت می‌گذارند و اتفاقا در خدمت همان گسل آگاهی و جدائی نسل‌ها با جنجال فراوان همان روش ضدکمونیستی دوران مصدق را ابزار تبلیغاتی خویش قرار داده همه گناهان و تقصیرات را به گردن حزب توده ایران می‌گذارند تا با این کار خویش خطاهای مصدق را که ارزیابی آنها برای آموزش نسل آتی دارای اهمیت فراوان است بپوشانند و از وی یک موجود غیرطبقاتی و افسانه‌ای بسازند. این یاران مصدق امروز نیز در جبهه روس‌هراسی، چین‌‌ستیزی و غرب‌گرائی و دشمنی با تحولات جهانی به سمت شرق هستند. مصدق انسانی والا بود، در تمام دوران وزارت خویش از دولت حقوق نگرفت و یا آن را به سازمان‌های خیریه بخشید و شخصیت محبوب و غیرقابل انکارش با این دزدهای سرگردنه در زمان شاه و یا در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست. وی رانت‌خوار نبود، دزد نبود و قلبش برای ایران می‌تپید، ولی درک نمی‌کرد که ایران ما طبقاتی است و پیروزی تنها با اتکاء به طبقه کارگر ممکن است. درک طبقاتی مصدق محدود بود، ولی این محدویت تفکر از اهمیت نقش تاریخی وی نمی‌کاهد. مصدق را در تاریخ ایران باید در ردیف بزرگان قرارداد و در همان مقامی که واقعا شایسته آن است نه کمتر و نه بیش‌تر نشاند.

اما حزب توده ایران نیز که هنوز از گیجی ضربه کودتای 28 مرداد به در نیآمده است، قادر نیست به درستی نقاط قدرت و ضعف خود را در آن دوران و البته قبل از سقوط به دامان رویزیونیسم و خیانت طبقاتی و ملی مورد بررسی قرار دهد. حزب توده ایران که در بدو امر در برخورد به مصدق خصلت دوگانه وی را درک نکرد و تنها به منشاء طبقاتی وی و همکاری دراز مدتش در مناصب گوناگون در دوران پهلوی، یک جانبه تکیه می‌کرد، بعدا چنان به راست‌روی حتی در زمان کودتای 28 مرداد دچار شد که این راست‌روی را در تمام دوران دودمان پهلوی در مماشات با جبهه ملی ایران و تعریف و تمجید مبالغه‌آمیز از مصدق ادامه داد و حاضر نشد نقادانه سیاست‌های ضدکارگری، ضددهقانی، ضدشوروی و ضدکمونیستی بورژوازی ملی ایران را به نقد بکشد و طبیعتا در این عرصه گسل نسل‌ها و عدم انتقال آگاهی طبقاتی در متن تاریخ ایران به همان اندازه جبهه ملی ایران نقش نادرست و غیرمسئولانه‌ای ایفاء کرده است. بعد از بروز رویزیونیسم نیز کسانی که برخورد نیهلیستی به دستآوردهای جنبش کمونیستی ایران داشتند و دارند و به دنبال «جنبش نوین کمونیستی» که هیچ چیز نوین نداشت و ندارد رفتند و می‌خواستند از «گذشته اپورتونیستی تاریخی حزب توده ایران» بِبُرند. آنها همه در خدمت همان کسانی قرار گرفتند و قرار دارند که پیوند نسل‌های ایران را از هم می‌گسلند و مانع می‌شوند تا تبادل تجربه برای سهولت در کار پیشرفت، آزادی و آبادی ایران و رهائی طبقه کارگر ایران انجام پذیرد. در هفتاد سالگی کودتای 28 مرداد این بازیگران عملی و فکری به هم رسیده‌اند و این کلاف سردرگم را ایجاد کرده‌اند زیرا این کلافِ مملو از تضاد، نقاط مشترک، تناقض، دشمنی، برتری‌جوئی، توجیهات مسخره و جعل تاریخ است و این است که نظاره‌گر از این همه درهمی در حیرت می‌ماند. از قدیم گفته‌اند اگر می‌خواهی در سیاست آتی دچار اشتباه نشوی باید از خطا‌های گذشته درس ‌آموزی وگرنه محکومی که اشتباهات تاریخ را تکرار کنی. وظیفه ما کمونیست‌ها بررسی علمی گذشته انقلابی خلق و طبقه کارگر ایران است. ما باید تجربه‌اندوزی از گذشته و حقایق تاریخی را بدون غرض در اختیار نسل جوان قرار دهیم تا زمینه موفقیت آینده ایران را فراهم آوریم. این پیوند نسل‌هاست که ضامن پیروزی است و نه تبلیغ برای گسست نسل‌ها که ناشی از ضعف و ترس و واهمه از حقیقت است. آنچه به مقام مصدق مربوط است مصدق از ماست و علیرغم همه انتقاداتی که به وی داریم با ماست و باید از شرافت وی در مقابل هجوم گرگان سلطنت‌طلب و روحانیت سیاه ارتجاعی و مارکدار بریتانیا به دفاع برخاست. فدائیان اسلام، حجتیه و نظایر آنها در ایران همواره در کنار بریتانیا قرار داشته و منافع آنها را در ایران تامین می‌کردند به نظر نمی‌آید در این امر تغییری روی داده باشد .

 

نقل ازتوفان شماره ۲۸۳ارگان مرکزی حزب کارایران مهر ماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan