حکومت اسد فروپاشید و ضد انقلاب تحریر‌الشام به قدرت رسید

 

بامداد یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۸ دسامبر ۲۰۲۴ نیروهای «تحریرالشام» و متحدان‌شان، از محورهای مختلف وارد دمشق، پایتخت سوریه، شدند و بدون هیچ مقاومتی تمامی شهر را تحت کنترل خود درآوردند. آنها بدون هیچ‌گونه مقاومتی، کنترل فرودگاه دمشق و ساختمان رادیو و تلویزیون سوریه را به دست گرفتند و سقوط دولت بشار اسد را اعلام کردند.

آنچه امروز در سوریه می‌گذرد، «انقلاب» نیست. جوششی از درون جامعه برای آزادی و عدالت اجتماعی و حفظ استقلال و‌ تمامیت ارضی سوریه نیست. ضدانقلاب است. ضدانقلابی در هیبت اپوزیسیون «شورای ملی و ارتش آزاد سوریه»، «تحریرالشام»، اکرادِ خودفروختهِ تحتِ حمایتِ آمریکا و چندین گروه و سازمان دست‌پخت امپریالیسم و قدرت‌های ارتجاعی منطقه، که همه‌جانبه مورد حمایت‌های مادی و معنوی آمریکا و اسرائیل و ممالک ارتجاعی عربی و رژیم پان‌ترکیست و متجاوز ترکیه قرار دارند و‌ پروار شده‌اند. اهداف سياسي این اپوزیسیون با خواست‌هارژیم صهیونیستی اسرائیل و آمریکا در منطقه برای استقرار یک نظم جدید در خاورمیانه نیز تطابق دارد:

یکم: امپریالیسم آمریکا برای ادامه سیطره بر جهان و محاصره روسیه و چین و کنترل اروپا از طریق تسلط بر منابع انرژی و مواد اولیه، به آن نیاز دارد که پشت جبهه خویش را تقویت کند و حلقه محاصره رقبای خود را تنگ‌تر نماید. این سیاست راهبردی به آنجا منجر شده است که امپریالیسم آمریکا با پنهان شدن در پشت «حقوق بشر»، حقوق ملت‌ها را به زیر پا می‌گذارد و احترام هیچیک از قوانین بین‌المللی را محفوظ نمی‌دارد. آنها برای نیل به اهداف‌شان اپوزیسیون‌سازی می‌کنند؛ به آنها پول و تسلیحات می‌دهند، برایشان پوشش تبلیغاتی و «کارزارهای حقوق بشری» به راه می‌اندازند. از آنها دستِ درازشدهِ سیاستِ امپریالیستی می‌سازند که ما اکنون در سوریه شاهدش هستیم و در ایران نیز اپوزیسیون مشابهی نظیر «فرقه مجاهدین رجوی» و ناسیونال شونیست‌های تجزیه‌طلب کُرد، بلوچ و عرب و چپ‌های پارکابی امپریالیسم برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را داریم. هدف آنها از این اپوزیسیون‌سازی، که با فشار مالی و سیاسی و تبلیغاتی توسط مشتی گرداننده خودفروش ایجاد می‌شود، خرابکاری و تجزیه‌طلبی در درون ممالکی است که در متن سیاست راهبردی آمریکا مناسب تشخیص داده می‌شوند. «ارتش آزاد سوریه» و یا «تحریرالشام» عکس‌برگردان «ارتش آزادی ایران» است که «سازمان مجاهدین رجوی» هم رئیس جمهورش را از قبل تعیین کرده است و هم ارتش «آزادی بخش»اش را. ما می‌بینیم که تلاش امپریالیست‌ها و محاصره اقتصادی و بمباران مداوم زیرساخت‌های این کشور سرانجام فاجعه آفریده است. امپریالیسم آمریکا، اسرائیل صهیونیسم و ترکیه هدف‌مندانه رژیم بشار اسد را سرنگون کردند و گروه آدم‌خواری را بر سر کار آورده‌اند که هدف‌شان قتلعام مردم سوریه است، ویران‌سازی زیرساخت‌های این کشور و پاره پاره کردن بدنه کشوری که توسط مردم این کشور ساخته شده است.

گفته می‌شود که «الجولانی» خواهان استقرار یک حکومت ملی در سوریه است، امری که اگر صحت هم داشته باشد، به هیچوجه به مذاق اسرائیل، آمریکا و ترکیه، که هدف‌شان تجزیه این کشور است، خوش نخواهد آمد.

گفته می‌شود که او حتی خواهان برقراری روابط استراتژیک با ایران است، که اگر واقعیت هم داشته باشد، امنیت ایران از سوی سوریه حفظ خواهد شد، امری که قطعاً با مخالفت آمریکا، اسرائیل و ترکیه روبرو خواهد شد. «بشار اسد» می‌پنداشت که اگر بدون مقاومت تسلیم شود، ارتش و دستگاه دولتی در سوریه دست‌نخورده باقی خواهد ماند؛ امری که اتفاق نیفتاد و به سرعت برق و باد - برخلاف تمام قوانین بین‌المللی مناطق نظامی کشور مورد حمله سبعانه صهیونیست‌ها قرار گرفت؛ قصر «اسد» و بانک‌ها به تاراج رفتند. «کاین هنوز از نتایج سحر است / باش تا صبح دولتت بدمد».

دوم: استعمارگران متجاوز غرب‌ بیش از ۱۴ سال ملت سوریه را تحت ضدانسانی‌ترین تحریمات اقتصادی و تجاوز تروریستی قراردادند و سقوط و تلاشی رژیم جمهوری عربی سوریه، تحت رهبری «بشار اسد» مولود چنین سیاست تبهکارانه‌ای است که در جهت مصالح صهیونیسم اسرائیل، آمریکا و متحدین‌شان، نظیر حکومت ترکیه صورت گرفته است. هدف راهبردی امپریالیسم غرب در ارتباط کامل با تحولات ناتو در اوکراین و در کادر حفظ مصالح اسرائیل در خاورمیانه است که با خالی شدن پشت جبهه ایران تجاوز نظامی احتمالی به کشور ما سهل‌تر متحقق می‌گردد.

دولت‌هاغربی به ویژه آمریکا در جهت این مصلحت حرکت کرده‌اند و نه در جهت برقراری آزادی و دمکراسی، که مردم سوریه مستحق آن هستند. نیویورک تایمز ٢١ ژوئن خبر داد که افسران سازمان جاسوسی آمریکا در جنوب ترکیه به سازماندهی فراریان و خودفروختگان سوری می‌پردازند و عربستان سعودی نیز حقوق ماهیانه «ارتش آزاد سوریه» را تأمین می‌کند. اسناد معتبر دیگر حاکیست که دولت متجاوز و نژادپرست اسرائیل نیز از طرق مختلف به «اپوزیسیون سوریه» و ارتش آزاد» سوریه یاری می‌رساند حتی امکانات درمانی و لجستیکی و ‌اطلاعاتی در اختیارشان قرار داده است.

ترکیه در این میان نقش موذیانه و روباه‌صفتانه‌ای ایفا کرده است. یکی از اهداف آنها تجزیه بخش کُردنشین عراق و اعمال سلطه بر آن است؛ به آن نشان که بمثابه یک نیروی مهاجم و تجاوزگر 30 کیلومتر وارد شمال سوریه شده است. این کشور همزمان که به ظاهر از فلسطین حمایت می‌کرد، گام به گام در عمل شرایط را به نفع اسرائیل و سازمان‌دهی سرنگونی حکومت سوریه، برای تجزیه این کشور آماده کرد، تا با دریافت میلیاردها دلار از غرب، هم به وضعیت بحران‌زده داخلی‌اش سر و سامان دهد و هم بخشی از خاک سوریه را به‌ الحاق ترکیه درآورد، زیرا که یکی از اهداف آنها تجزیه بخش کُردنشین عراق و اعمال سلطه بر آن است.

امروز تمام رسانه های امپریالیستی با امکانات سرسام‌آورشان عزم‌شان را جزم کرده‌اند، تا سناریوی لیبی و سوریه را برای سرنگونی و ‌تجزیه ایران فراهم سازند .

نیروهائی که چشم بر این همه واقعیات می‌بندند و اراجیف آمریکا و اسرائیل را در خصوص «انقلاب» سوریه تکرار می‌کنند، یا مشتی جاهل و نادان هستند و یا مزدوران جیره‌خوار امپریالیست در ایران. امپریالیست‌ها در پی آن هستند که در سوریه رژیمی گماشته و گوش به فرمان پنتاگون بر مسند قدرت بنشیند که دشمن فلسطین، لبنان و ایران و همسو با منافع و سیاست راهبردی اسرائیل باشد .

همانطور که اشاره کردیم سیاست راهبردی امپریالیسم آمریکا حفظ هژمونی بلامنازع خویش در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و کنترل کامل منابع نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی است که کشور چین نیازمند آن است. چنین سیاستی برای مهار چین و به شکست کشاندن پروژه نظم جدید چند قطبی جهانی از نان شب هم برای انحصارات مالی آمریکا واجب‌تر است. «شورای ملی سوریه» و «ارتش آزاد» آن و «‌تحریرالشام». ابزاری هستند در دست آمریکا و نوکرانشان برای تحقق چنین هدف شوم و سیاهی در منطقه.

سوم: پرسش مهم این است؛ چرا رژیم سوریه و «بشار اسد» و حامیان او برخلاف گذشته مقاومت نکردند؟

گزارشات پراکنده‌ای که منتشر شده است، حکایت از آن دارد که پس از اعلام آتش‌بس میان «حزب‌الله» و اسرائیل، حمله به سوریه در دستور کار قرارگرفت و اسرائیل آشکارا «بشار اسد» را به ترور تهدید کرده بود. اقدامات تروریستی و رعب‌‌آور ارتش اسرائیل در سوریه، ترور «سردار محمدرضا زاهدی»، فرمانده سپاه لبنان، حمله به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق در ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ و در پی آن عملیات «وعده صادق-۱» ایران، ترور «سردار عباس نیلفروشان»، فرمانده بعدی این سپاه در ۶ مهر ۱۴۰۳ در بمباران بیروت و ترور تمام فرماندهان «یگان رضوان» در جلسه این یگان و همچنین «حسن نصرالله»، دبیرکل «حزب‌الله» نیز از جمله اقدامات رعب‌انگیز رژیم صهیونیستی اسرائیل بشمار می‌آیند. و در ادامه ترور دبیرکل مقاومت لبنان و فرمانده سپاه لبنان، نیروهای مسلح ایران عملیات «وعده صادق-۲» را در انتقام از خون این دو فرمانده و همچنین «اسماعیل هنیه»، رئیس دفتر سیاسی «حماس» در روز ۱۰ مهر (۱ اکتبر) اجرایی کردند. با این وجود روز ۱۲ مهر (۳ اکتبر) «سید هاشم صفی‌الدین» به همراه جمعی از فرماندهان عالیرتبه «حزب‌الله» ترور شدند. گفته می‌شود در وقایع آن روز تلاش شد فرماندهان ایرانی نیز ترور شوند. این وقایع برای «اسد» روشن ساخت اگر تصمیمی برای ترور وی گرفته شود، اجرایی خواهد شد و حمله نظامی بزرگی نیز در پی آن رخ خواهد داد. محاسبات «اسد» بر این مبنا بود که علاوه ‌بر کشته‌شدن وی، نظام بر اثر فشار مخالفان و حمله خارجی ساقط خواهد شد و جنگ تبدیل خواهد شد به بهانه‌ای برای تخریب بیش از پیش کشورش. از طرفی تحریمات کمرشکن و رشد نارضایتی عمومی و از هم گسیخته شدن پیوند رهبری با مردم و از طرف دیگر کاهش حضور نیروهای ایران و روسیه در سوریه بخاطر مشکلات داخلی‌شان مجموعه عواملی بودند که سبب گشتند حکومت سوریه بیش از این نتواند مقاومت کند.

اواخر تابستان سال ۲۰۱۸ میلادی، سران روسیه و ترکیه در «سوچی» روسیه به توافقی دست یافته بودند که مطابق آن ترکیه وعده داد بود، بدون خونریزی، تروریست‌های مستقر در این منطقه را خارج و یا خلع سلاح نماید، امری که هرگرز روی نداد و تروریست‌ها در این منطقه، توسط ترکیه و سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیلی و آمریکایی آموزش دیدند و خود را برای حمله نهایی آماده کردند.

چهارم: سقوط رژیم سوریه موجب تشدید تضادهای درونی رژیم ایران شده است. مقامات جمهوری اسلامی در رابطه با سرنگونی رژیم «اسد» تا بعد از ظهر روز ۱۸ آذر هیچ واکنشی از خود نشان ندادند. وزارت امور خارجه ایران عصر یکشنبه بیانیه‌ای را منتشر کرد و سقوط رژیم «اسد» را «تحولات اخیر سوریه» و «دوره‌ای خطیر در تاریخ سوریه» خواند. در این بیانیه آمده است: «با توجه به تحولات اخیر در سوریه، ضمن یادآوری موضع اصولی ایران مبنی بر احترام به وحدت، حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی سوریه، تأکید می‌کند که تعیین سرنوشت و تصمیم‌گیری در مورد آینده سوریه تنها بر عهده مردم این کشور، بدون مداخله مخرب یا تحمیل خارجی است».

دولت ایران در این بیانیه اظهار داشت که حکومت ایران «از ساز و کارهای بین‌المللی با محوریت قطعنامه ۲۲۵۴ سازمان ملل متحد، برای پیگیری روند سیاسی در سوریه همچون گذشته‌ حمایت کرده و به تعامل سازنده با سازمان ملل متحد در این زمینه ادامه می‌دهد». همچنین اشاره شده است که تصمیم‌گیری در مورد آینده سوریه به «پایان هرچه سریع‌تر درگیری‌های نظامی، ممانعت از اقدامات تروریستی و شروع گفتگوهای ملی با مشارکت همه طیف‌های تشکیل‌دهنده جامعه سوریه جهت تشکیل حاکمیت فراگیر، که نماینده همه مردم سوریه باشد» وابسته است.

وزارت خارجه جمهوری اسلامی بدون اشاره به نام «بشار اسد» و سرنوشت او و همچنین موضع‌گیری در قبال شورشیان اسلام‌گرای سوریه، روابط بین دو «ملت» را پیش کشید و افزود:

«جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر جایگاه سوریه به عنوان کشوری مهم و تاثیرگذار در منطقه غرب آسیا، از هیچ کوششی برای کمک به استقرار امنیت و ثبات در سوریه دریغ نخواهد کرد و بدین منظور به رایزنی‌های خود با همه طرف‌های اثرگذار به ویژه در منطقه ادامه خواهد داد و ضمن رصد دقیق تحولات سوریه و منطقه و با در نظر گرفتن رفتار و عملکردهای بازیگران موثر در صحنه سیاسی و امنیتی سوریه، رویکردها و مواضع متناسب را اتخاذ خواهد کرد» ! این بیانیه وزارت امور خارجه ایران، سند بی‌عملی، مماشات، بزدلی و پیامی است به دولت «ترامپ» که به زودی به کاخ سفید ورود می‌کند. برخی کارشناسان همچنین به پیش‌بینی‌ناپذیری ناشی از تغییر سیاست‌های ایالات متحده در دوران ریاست‌جمهوری «ترامپ» اشاره می‌کنند. برای مثال، گفته می‌شود که ترکیه از حمله اخیر شورشیان حمایت کرده است، تا موقعیت خود را پیش از آغاز ریاست‌جمهوری «ترامپ» تقویت کند و مذاکراتی مطلوب‌‌تر با ایالات متحده و روسیه داشته باشد. در میان هواداران «ترامپ» هم جناحی وجود دارد که به دنبال سیاستی تهاجمی در خاورمیانه با رویکرد طرفداری از اسرائیل و ضد ایران است و هم جناحی که طرفدار انزواگرائی و خروج ایالات متحده است. هنوز مشخص نیست که «ترامپ» مداخله عمیق‌تر ایالات متحده برای هدف قرار دادن ایران را دنبال می‌کند یا خروج سریع‌تر آمریکا را که در آن بازیگران منطقه‌ای باید خودشان مناقشات‌شان را حل کنند.

پنجم: در پایان، سقوط رژیم سوریه می‌تواند نقطه عطف پیروزی و عروج جناح غرب‌گرای بورژوازی ایران، معروف به «اصلاح‌طلب» باشد که مدتی پیش توسط رئیس جمهورش، «مسعود پزشکیان» برای کاخ سفید پیام دوستی صادر کرده است و گفت بود که «ما را آدم حساب کنید، آقایان!!»

این تازه آغاز تشدید تضادهای درونی نظام خواهد بود. بیش از ٨٠٠ بمباران هوائی در جنوب دمشق در طول ١٠ سال اخیر توسط اسرائیل، ترور افسران رژیم ایران و سکوت روسیه در این مورد، تحریمات اقتصادی مرگ‌آور سوریه، عملیات تروریستی جریانات اسلامی، تحت رهبری ترکیه و غرب و مخالفت عمومی در ایران برای حضور حکومت در سوریه.و سیاست نئولیبرالی و ضدکارگری در خلال چهار دهه اخیر اینها همه دیگر رمقی برای رژیم جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشته است و بیش از این در ماهیت‌اش نبود تا در قبال متحد خود، سوریه، واکنش نشان دهد. اما مدافعان رژیم جمهوری اسلامی علل فروپاشی نظامی سوریه را به گردن «بشار اسد» و عدم تمایل وی به مقاومت در مقابل تروریست‌ها می‌اندازند.

ما بارها تأکید کرده‌ایم که مبارزه مردم سوریه برای آزادی و عدالت اجتماعی بدون پیوند با مبارزه ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی بی‌معناست و ره به جائی نخواهد بُرد. این امر در مورد کشور ما، ایران، نیز صادق است و چشم‌پوشی از مبارزه ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی و بدون اتکاء به توده مردم و ‌تأمین آزادی‌های سیاسی - اجتماعی و نیز تأمین معیشت ملت سرانجام به فاجعه منجر خواهد شد.

در دولت «بشار اسد»، انتخابات دمکراتیک، احزاب، فعالیت سیاسی و پارلمان، هیچ‌کدام واقعی نبودند. با اینکه شکل حکومت «جمهوری» بود، اما اثری جدی از نظر و رأی جمهور در حکومت نبود. او کل حکومت را به «حزب بعث» محدود کرد و کل حکومت و «حزب بعث» هم به شخص «بشار اسد» محدود شد. «بشار اسد» بعد از سرکوب اعتراضات و مقابله با تروریست‌ها، که توسط امپریالیست‌ها سازماندهی شده بودند، و پس از پایان جنگ داخلی به آشتی داخلی اقدام نکرد و روند حکمرانی اشتباه خود را ادامه داد. او وعده‌های اصلاحات سیاسی را فراموش کرد و به کناری نهاد. اقتصاد کشور در اثر تحریم و غارت نفت این کشور توسط امپریالیسم آمریکا درهم شکسته شد و اثرات رفرم‌های نئولیبرالی در چند دهه اخیر فشار را بر جامعه مضاعف کرده بود.

برندگان خارجی سقوط «اسد» را می‌توان اینگونه نام برد: ترکیه و شخص «اردوغان»، اسرائیل، قطر، امریکا، «ترامپ» و کشورهای جنوب خليج فارس.

سوریه مرکز همکاری ایران و روسیه در به چالش کشیدن نظم تک‌قطبی بود. همزمان با افزایش اعتراضات غربی به همکاری نظامی میان چین، روسیه، ایران و کره شمالی، «ترامپ» نیز اعضای «بریکس» را در خصوص جایگزینی دلار تهدید کرد. با از دست رفتن سوریه، جدیت غرب در حمله به مرکز این همکاری‌ها آشکار شد. تحولات سوریه هنور در آغاز کار است. جنگ داخلی و هرج و مرج کشور را فرا خواهد گرفت. تحولات سوریه، نقش قدرت‌های امپریالیستی در سرنگونی و ویران کردن کشور، درس‌های فراوانی برای مردم ایران دارد، تا به مبارزه‌شان برای تحولات اقتصادی و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی و مقابله با هرگونه مداخله خارجی ادامه دهند.

 

نقل از توفان شماره ۲۹۸ دی ماه۱۴۰۳ ارگان مرکزی حزب کارایران

 www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan