شعار
صحیح در شرایط
امروز کدام
است؟
کدام
تضاد عمده
است؟
از
زمان روی
کارآمدن
ترامپ و فرمان
فشارحداکثری
وتهدید
بمباران
ایران، مجددا
بحث شدیدی در
مورد انتخاب
شعار مناسب و
صحیح در شرایط
کنونی در میان
اپوزیسیون
ایران در
گرفته است.عدهای
از این
اپوزیسیون که باید
از آنها به
عنوان
خودفروخته و
جاسوس صحبت
کرد، طرفدار
تجاوز
امپریالیسم و
صهیونیسم به
ایران بوده و
از سخنان
نتانیاهو و
ترامپ الهام
میگیرند که
فرد اخیر میخواهد
"ملت
تروریست" و
کشور ایران را
نابود سازد
واز ایران
ویرانهای به
جای بگذارد که
در آن رژیم
جمهوری
اسلامی
برسرکار
نباشد. این
عده که به
آمریکا گوشه
چشمی دارند به
مردم ایران
توصیه میکنند:
وقتی تجاوز به
ایران شروع شد
آنها نیز مسلح
شوند ورژیم
جمهوری
اسلامی را
سرنگون کنند.
شعار آنها
سرنگونی رژیم
جمهوری
اسلامی در زمان
تجاوزاسرائیل
به
ایران است.
فرقه
مجاهدین رجوی،حزب
کمونیست
کارگری(تقوایی)،سازمان
فدائیان
(اقلیت)،حزب
کمونیست
کردستان
ایران(ابراهیم
علیزاده)،
سازمان راه
کارگر وتک
وتوک گروه های شبه تروتسکیستی بر
این نظرند.
این گروه های
بی هویت فوریترین
وظیفهای که
در برابر
کارگران و
زحمتکشان
ایران قراردادند،
تسویهحساب
با هرگونه
ارتجاع، از
طریق سرنگونی
ارتجاع و
مذهبی حاکم بر
ایران و
استقرار
حکومت شورایی
کارگران است!!
ناگفته
پیداست که این
گروه ها در
عمل نه قادرند
با
امپریالیسم
آمریکا
واسرائیل تسویه
حساب کنند و
"حکومت
شورائی
کارگران و
زحمتکشان" را
در فردای
تجاوز اسرائیل
و با
رضایت آنها
مستقر سازند و
نه قادر است
رژیم جمهوری
اسلامی را
سرنگون سازند-
چه اگر قادر
بود و میتوانست،
چهل وشش سال
مردم ایران را
به انتظار نگه
نمیداشت و
کار تسویه
حسابش را به
پایان میرساند.
پس درعمل این
شعار که به
صور گوناگون
از جمله
"ایجاد جبهه
سوم بر علیه
جنگ و نه به
جمهوری
اسلامی " ویا سرنگون
باد جمهوری
اسلامی و
درشکل تعدیل
شده و
روپوشیده وعوامفریبانه
"نه به جنگ- نه
به جمهوری
اسلامی"، "نه
به جنگ- نه به
استبداد" و...
بیان میگردد
تنها یک معنی
عملی دارد و
آن اینکه چه
در آستانه
حمله رژیم
صهیونیستی و
با متحدانش
به ایران و چه
حین تجاوز
آنها به کشور
ما، وظیفه
نیروهای
انقلابی و
مردم ایران
این است که به
خیابانها
ریخته و بدور
شعار "نه به رژیم
سرکوبگر
سرمایه " متحد
شوند تا
بتوانند با
قوای متجاوز
اجنبی مبارزه
کنند. در خارج
از کشور شکل
مشخص این
مبارزه برای
این نیروهای
"براندازیخواه"
به این صورت
است که وقتی
خطر تجاوز
خارجی تشدید
میشود به جای
برگزاری
تظاهرات
اعتراضی در
مقابل سفارتخانه
های آمریکا
واسرائیل در
اعتراض به
تجاوز نظامی به
ایران، به
تظاهرات
اعتراضی در
مقابل سفارت
ایران برای رفع
دیکتاتوری و
تحقق حقوق بشر
اقدام میکنند
که معنای
دیگری ندارد
که خوراک
تبلیغاتی
لازم را برای
رسانههای
امپریالیستی
فراهم
گردانند و به
افکار عمومی
خارج تزریق
کنند که تحت
تاثیر خطر
تجاوز به
ایران قرار
نگیرند و در
تظاهرات ضد صهیونیستی
وممانعت از جنگ
تجاوزکارانه شرکت
نکنند، بلکه
بدانند که
رژیم جمهوری
اسلامی که
رژیمی مستبد و
ضد بشر است
باید به هر
قیمت سرنگون
شود. آنها از
مردم میخواهند
به حمایت از
خواستههای
"دموکراتیک"
آنها برخاسته
و بپذیرند که آنها
نیز برای تحقق
حقوق بشر و
ایجاد
دموکراسی در
ایران نباید
در جنبش صلح و
ضد جنگ شرکت
کرده، بلکه
باید علیه جمهوری
اسلامی و
سرنگونیش
مبارزه کنند.
اگر ما این
گروهها را
ریاکار
وشارلاتان
ندانیم و به
صمیمیت در
نظریاتشان
معتقد باشیم،
باید بپذیریم
که قصد آنها
این است که
همه مردم جهان
را به جلوی
سفارت خانه های
ایران
بکشانند که
برای تحقق
"حقوق بشر" و
رفع
"دیکتاتوری
در ایران"
مبارزه کنند.
آیا این اقدام
"صمیمانه" معنایی
بجز این دارد
که آنها
خواهان تضعیف
جنبش ضد رژیم
صهیونیستی
اسرائیل که
بیش از یکسال
در سراسر جهان
جریان دارد تا
مانع کشتار
مردم غزه شوند
وآتش بس
پایداربوجود
آید شوند و با
ایجاد جبهه
وسیع "ضد رژیم
ایران "
مترصدند
نظرها را از
جنگ تجاوزکارانه
به ایران
منحرف کنند؟
آیا این اقدام
آنها معنائی
به غیر از آن
دارد که مسئله
تجاوز به ایران
و نابودی
ایران برای
آنها نقش بی
اهمیت و درجه
چندم بازی میکند؟
گروه دیگری
از اپوزیسیون
ارتجاعی نظیر
سلطنت طلبان که بی
پرده
ووقیحانه
خواهان بمباران
زیر ساخت های
ایران هستند، رژیم
جمهوری
اسلامی را
مسئول اصلی تشنج در
منطقه و تهدید
صلح جهان،
سازنده موشک و
نیروگاه "غیر
ضروری" هستهای
- یعنی همان
تهمتهای رژیم
قصاب نتانیاهو
– دونالد
ترامپ - به ایران-
میدانند.
آنها در این
شرایط مشخص
برای منحرف
کردن افکار
عمومی سیاههای
از تبهکاریها،
نقض حقوق بشر،
سرکوب
مخالفان،
تحقیر زنان و....
توسط رژیم
جمهوری
اسلامی را که
غیر قابل انکار
است منتشر میکنند
تا زمینه فکری
توجیه تجاوز
رژیم
صهیونیستی
اسرائیل و
امپریالیسم
آمریکا به
ایران را
بیآفرینند.
اینکه جمهوری
اسلامی فاسد و
ضد کارگر و ضد
مردم ایران است
وهیچ وقعی به
مطالبات مردم
نمی گذارد امری
مربوط به
امروز نیست،
ولی اینکه خطر
جنگ ایران
را تهدید به
ویرانی میکند
مسئله روز است
و نمیتوان
خود را در پشت عملکرد
چهل وشش ساله رژیم
پنهان کرد تا
بشود در مورد
خطر بالفعل
تجاوز
اسرائیل
وآمریکا به
ایران سکوت
اختیار نمود
به این امید
که
امپریالیسم به
آنها گوشه
چشمی داشته
باشد. نمی شود
مانند برخی
موذیانه بیان
کرد "راه
برونرفت از
بحران"
مبارزه علیه
جمهوری
اسلامی و سکوت
در مقابل
تجاوز، قلدری
و زورگوئی اسرائیل
و آمریکا ویا
درخواست
مستقیم از
آنها برای
سرنگونی باشد.
باید دانست
اگر اسرائیل
تروریست و
آدمکش با یاری
آمریکا به
ایران تجاوز
کند این اقدام
را برای تحقق
حقوق بشر در
ایران انجام
نمیدهد. برای
آزادی احزاب
واجتماعات و
استقلال و
دمکراسی و
آزادی
سندیکاهای
کارگری نیست.
کند. حمل به
ایران به تساوی
حقوق اجتماعی
زنان با مردان
نمی
انجامد
ونئولیبرالیسم
و فقر هم ازبین
نمی رود و
آبادانی صورت
نخواهد گرفت.،
بلکه برعکس
ایران را
ویران میکند همانطور
که غزه را
ویران کرد ،
لبنان را با
خاک یکسان کرد
.در ایران
اشغالی همه
اپوزیسیون،
بجز جاسوسان
روشن
امپریالیسم و
صهیونیسم تحت
تعقیب خواهند
بود و به
تعداد زندانهای
کنونی ایران،
ابوغریبها و
گوانتاناموها
نیز افزوده
خواهند گشت.
فقط مشتی
دیوانه میتوانند
تصور کنند که
در زمان
بمباران
ایران و فضای
فرار ووحشت
وترس می توان
به سازماندهی
مردم
برای
استقرار
حکومت
دمکراتیک و
شورایی دست زد.
فقط دیوانگان
ومشتی مزدور میتوانند
تصور کنند که
طبقه کارگر و
یا مردم به
میدان می آیند
وبا ادامه
انقلاب" زن
زندگی آزادی" و
سرنگونی رژیم
درمیدان
آزادی به جشن
و پایکوبی می پردازند.
سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی که یک
شعار استراتژیک
است، تنها
وظیفه مردم
ایران و نه
قوای آدمخوار
صهیونیستی
است و این
سرنگونی نه
فقط به خاطر
نفس سرنگونی و
یا خونخواهی و
انتقامجوئی،
بلکه به خاطر
آن صورت میگیرد
که در ایران
کاملا حقوق و
آزادیهای
دموکراتیک به
رسمیت شناخته
شوند، احزاب
آزاد گردند، سندیکاهای
مستقل کارگری
مجاز به تاسیس
و مبارزه
باشند، خصوصی
سازیهای
امپریالیستی
برطرف شوند،
بازرگانی
خارجی و
بانکها دولتی
گشته و دست
تجار خونخوار
از جان وتن
مردم دور شود و... سرنگونی
رژیم جمهوری
اسلامی که یک
شعار مرحلهای
است باید
حداقل دارای
یک مضمون
انقلابی و دموکراتیک
باشد که این
مضمون با
تجاوز امپریالیسم
آمریکا به
ایران تامین
نمیگردد فقط
تحقق آرزوهای
مردم را به
تاخیر میاندازد.
هر نیروی
سیاسی اگر
بخواهد جدی
تلقی شود باید
با تحلیل علمی
به تعیین
شعارهای خویش
بپردازد و نه
اینکه متاثر
از سونامی
تبلیغاتی رسانههای
لوسآنجلسی،
بی بی سی، دویچه
وله، رادیو
فرانسه، اسرائیل
اینترناشنال وصدای
آمریکا و... اتخاذ
موضع کند.
برای حل
تضادهائی که در
مقابل ما قرار
گرفتهاند
همواره باید
آن تضادِ
یگانه عمده را
یافت که حل
سایر تضادها
به حل آن
وابسته است و
یا به تعبیر
لنین و استالین
باید در درون
سلسله زنجیر
آن حلقه اساسی
را پیدا کرد
که با تکان
دادن آن قادر
شد همه زنجیر
را به حرکت
درآورد. نظریه
علمی مارکسیستی
میگوید هرگاه
روندی حاوی
تضادهای
متعددی باشد،
یکی از آنها
ناگزیر تضاد
عمده خواهد
بود که دارای
نقش عمده و
تعیین کننده است،
در حالیکه
سایر تضادها
دارای نقش
درجه دوم و
تبعی هستند و
حلشان وابسته
به حل تضاد
عمده است.
اگر از این
دیدگاه
مارکسیستی
حرکت نشود،
آنوقت هر کس
از ظن خود یار
من میشود و به
اندازه
تضادهای
موجود که کم
هم نیستند
شعار و راه حل
سیاسی ارائه
میدهد. پرسش
این است که در
شرایط تجاوز
به ایران و یا
سرنگونی رژیم
جمهوری
اسلامی توسط
اسرائیل و
آمریکا که عدهای
آن را جار می
زنندد، کدام تضاد و
شعار عمده است
که ما با توسل
با آن می
توانیم با
بسیج افکار عمومی
در راهمان توفیق
یابیم. بنظر
حزب ما تضاد
با رژیم جنگ
طلب اسرائیل و
اربابش
آمریکا و خطر
بمباران زیر
ساخت ایران عمده
است. و نخست
باید به حل آن
پرداخت. سایر
تضادها تحت الشعاع
حل این تضاد
عمده قرا ر میگیرند.
روشن است
که پیروزی و
موفقیت
امپریالیسم
آمریکا
وصهیونیسم و
متحدانشان در
ایران قرنها
کشور ایران را
به عقب پرتاب
کرده و ایران
را به مستعمره
آمریکا بدل میکند.
سرکوبی که
آنها در پیش
میگیرند
سرکوب فردی
نیست کشتار و
غارت جمعی است
در حالیکه
مبارزه با
رژیم جمهوری
اسلامی در شرایط
نبود جنگ
وتحریم و
تجاوز به
مراتب سهلتر و
کم خطرتر برای
مردم ایران
است و امکان
مبارزه دموکراتیک
و سرانجام به
زیر کشیدن
انقلابی رژیم
سرمایه داری را
به دست مردم
ایران افزایش
میدهد. هر چه صهیونیسم
وامپریالیسم
فشارشان را
بیشتر میکنند،
بطور عینی به
نفع جمهوری
اسلامی تمام
میشود. با
توجه به این
ارزیابی
شعارهای
مبارزه نیز
باید طوری
تعیین شوند که
بیانگر حل
تضاد عمده در
جامعه باشند.
باید همه را
برای حل این
تضاد بسیج کرد
و همه نیرو را
در این جهت بهکار
برد. وقتی
شعار مشخص
بوده و موجب
تردید و آشفتهفکری
مردم نشود،
آنها میدانند
در عمل چه
باید بکنند.
دورنمای آنها
روشن است.
دشمن روشن است
و لذا جهت
فرود آوردن
ضربه اصلی
مشخص است.
شعار درست،
رهنمود مشخص
به مردم میدهد
و مانع میشود
که نیروی آنها
به هرز رود.
منظور از
تعیین شعارها،
انجام یک
اقدام
تشریفاتی
نیست، بلکه
ایجاد تمرکز
نیرو برای
تحقق هدف معین
و مشخص است. شعارهای
بزدلانه و بی
بووخاصیت نظیر
"نه به جنگ و
نه به
دیکتاتوری"
نه به جمهوری
اسلامی با
تناقضات گوناگون
راهگشا
نخواهد بود به
نفع
امپریالیسم و
صهیونیسم است.یک
شعار "همه
پسند"
بورژوائی
بوده که فقط
موجب تفرقه و
آشفته فکری و
در عرصه
مبارزه باعث بیعملی
مردم میشود
که نمیدانند
سرانجام چه
عمل مشخصی را
باید انجام دهند.
همین سیاست
خائنانه را حزب
رویزیونیست
عراق پیاده
کرد و با
آمریکای
اشغالگر و
تبهکار همآوا
شد و به تجاوز
و سرنگونی
صدام لبیک
گفت.جهت مبارزه
باید روشن و
شفاف باشد. نه
به جنگ
تجاوزکارانه
رژیم نسل کش صهیونیست
!نه به نسل کشی
درغزه! زنده
باد همبستگی
خلقهای منطقه
علیه صهیونیسم
و امپریالیسم!...
دستها
ازایران
کوتاه باد !اینهاست
شعار حزب ما
در شرایط
کنونی.
نقل
از توفان
شماره ۳۰۰
اسفند ماه۱۴۰۳ ارگان
مرکزی حزب
کارایران
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان
در فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام