در دفاع از
مقاومت و حق
تعیین سرنوشت
مردم و نه در
دفاع از رژیم
ایران! (بخش 2)
«حمه همامی»
دبیر اول حزب
کارگران تونس (8 اکتبر
2024)
رژیمهای
خائن عربی
دارای ارتشهای
قدرتمند با
حدود 4 میلیون
سرباز هستند
که هشت برابر
ارتش غاصب است. آنها
تجهیزات بیشماری
(هواپیماهای
جنگی، تانکها،
توپها ...) دارند
که چندین
برابر
تجهیزات نهاد
صهیونیستی
است: مصر
و عربستان
سعودی و
امارات2421 هواپیما
و 7554 تانک و
خودروی زرهی – رژیم
صهیونیستی 684
هواپیما و 1610
خودروی
زرهی. اگر
آنها برای
فلسطین
دلسوزی
داشتند و نمیخواستند
ایران به
مقاومت
لبنان، یمن و
دیگران سلاح
بدهد، پس چرا
خود این نقش
را بازی نکردند؟
چرا دست به
هیچ اقدامی
نزدند؟ چرا
ارتشهای
عظیم آنها از
سلاحهای
انباشته شده
خود استفاده
نکردند؟ چرا
از تهیه دارو
و غذا به غزه
خودداری
کردند؟ چرا از
همه ابزارهای
فشار از جمله
نفت و گاز بر
آمریکا برای
توقف جنگی که با
هدف نابودی
ملت فلسطین
راه انداختهاند،
استفاده
نکردید؟ چرا
مصر «سیسی»
گذرگاه رفح
را باز نکرد،
تحقیر «نتانیاهو»
را برای
چندینبار
پذیرفت و حتی
توان پاسخ به
حملات
باندهای صهیونیستی
به مرزها و
سربازانش را
نداشت؟ چرا
کشورهای
خواهان عادیسازی
روابط با اسرائیل،
سفارتخانههای
رژیم
صهیونیستی را
حتی برای
اعتراض به جنگ
و همبستگی با
فلسطین تعطیل
نکردند، در
حالی که
کشورهای
آمریکای
لاتین، که نه
پیوند ملی با
فلسطین دارند
و نه پیوند
مذهبی، بلکه
فقط پیوند
انسانی با
محتوای
همبستگی بینالمللی
دارند،
سفارتخانهها
را بستند؟
رژیمهای شرم
و خیانت هیچکدام
از این کارها
را انجام نمیدهند
و نخواهند داد
زیرا منافع
آنها مطابق منافع
ملت خود و
مردم فلسطین و
مردم منطقه
نیست، بلکه
مطابق منافع
موجودیت
صهیونیستی
وآمریکا و
امپریالیستهای
غربی است. بنابر
این، آنها فقط
از ارتش
قدرتمند خود
برای سرکوب و
تحت سلطه
درآوردن مردم
خود استفاده
میکنند و یا
به دستور
اربابان به
رهبری
امپریالیسم
آمریکا در
میان خود چنگ
راه میاندازند؛
همانطور که در
لیبی، سوریه،
یمن و عراق
کردند و مبالغ
هنگفتی در
خدمت به اهداف
آمریکا،
بریتانیا و
رژیم اسرائیل
غاصب صرف کردند.
تعیین دشمن
اصلی در هر
مرحله از
مبارزه و در عین
حال زیر نظر
داشتن دشمنان
احتمالی
خلقهای
ما باید به
این واقعیتها
پیببرند که
دشمن اصلی
آنها امروز
اتحاد امپریالیسم
غربی - صهیونیسم-ارتجاع عربی
است. بر این
اساس لازم است
که از جدی
بودن خطرات درگیریهای
کنونی آگاه
باشیم. پیروزی
ائتلاف سه
جانبه، منطقه
را به مرحله تاریکی
سوق خواهد داد
که در آن مردم
زجر و شکنجه و
تحقیر بیسابقهای
را تجربه
خواهند کرد؛
مرحلهای که
در آن حاکمیت
مردم نقض،
أموالشان
غارت و حیثیتشان
پایمال میشود.
لازم به
تذکر است که
داغی آتش تنور
ائتلاف
امپریالیسم
آمریکائی-
صهیونیستی
حد و مرزی
ندارد، و حتی
دامن برخی از
عوامل فعلی
خود را نیز
خواهد گرفت.
در این
زمینه کافی
است به
اظهارات «نتانیاهو»
و برخی از
وزرای او گوش
فرا دهید تا
به حقیقت آنچه
امروز بر روی
زمین میگذرد
و به اهداف
این جنایتکاران
پیببرید.
آنها به طور
آشکار اعلام
میکنند که
توسعهطلبیهایشان
نه تنها به
تمام فلسطین،
بلکه به لبنان،
اردن، سوریه،
عربستان
سعودی، عراق و
مصر و با هدف
رسیدن به
مرزهای موعود «اسرائیل
بزرگ» گسترش
خواهد یافت.
اینها
اظهارات
صهیونیستهای
افراطی است
که در مقابل دیدگان واشنگتن،
لندن، پاریس،
برلین و رُم و
همچنین زیر گوش «سیسی»،
«بن
سلمان» و
به طور کلی
شاهزادگان
خلیج فارس
بیان میشوند.
بنابر این،
پروژه
امپریالیستی
و ارتجاعی آمریکائی
- صهیونیستی
در منطقه
کاملاً واضح
است. این
پروژه شامل
تغییر شکل
نقشه منطقه بر
اساس منافع
شرکتهای
بزرگ انحصاری
سرمایهداری
چند ملیتی است.
بنابر این،
منافع خلقهای
عرب در پیروزی
مقاومت و شکست
نهاد صهیونیستی
و حامیان آن
به رهبری
امپریالیسم
آمریکا، که
مستقیماً در
تجاوزات شرکت
دارند، نهفته است.
«مقاومت» امروز
افتخار خلقهاست
و بیانگر اوج
وجدان بشریت
است. بدون
مقاومت، دشمن
صهیونیستی
مدتها پیش کل
منطقه را
بلعیده بود.
دشمن
جنایتکار
امپریالیستی -صهیونیستی
اصلاً به
مذهب، فرقه،
نژاد، زبان و
تعلقات
عقیدتی،
سیاسی و
تشکیلاتی
اعضای «مقاومت»
نمیاندیشد.
تنها چیزی
که برای
صهیونیسم مهم
است کیفیت مقاومت
اعضای «مقاومت»
ا ست. بنابراین
برای آن فرقی
بین سنی،
شیعه، دروزی،
مسیحی یا
یهودی نیست،
برای آن نه
بین یک کمونیست،
یک
سوسیالیست،
یک ملیگرا،
یک اسلامگرا،
یک اتحادیهگرا
یا یک فعال
حقوق بشر فرقی
وجود دارد و
نه بین یک
سفیدپوست و یک
سیاهپوست یک
عرب، یک فارس،
یک کُرد، یک
بَربَر، یک
آمریکائی، یک
فرانسوی یا
ژاپنی. هیچ
فرقی بین
روزنامهنگار،
روشنفکر و
محقق وجود
ندارد، همان
طور که بین زن /
مرد و پسر /
دختر و مرد
کهنسال / زن
کهنسال
تفاوتی نیست.
همه آنها
یکی هستند و
سرنوشتشان
یکی است؛
نابودی
فیزیکی. چه
عضو مقاومت با
شرکت در
عملیات
باشید، چه حامی
گفتاری و
رسانهای، چه
نزدیکی
خویشاوندی یا
طایفهای یا
فرقهای با
عضوی از «مقاومت»،
همگی گناهکار
هستند.
منافع
اعراب و مردم
کل منطقه، رد
هرگونه تجاوز
به ایران و رد
هر جنگ منطقهای
است که در آن
مردم اولین و
آخرین
قربانیان آن هستند.
سادهلوحانه
و احمقانه است
که باور کنیم
حمله به ایران
کوچکترین
منفعتی برای
اهل سنت،
اعراب،
اکراد، بربرها
یا سایر
اقوام، ملیتها،
اقلیتها و
فرقهها دارد.
برعکس، همه
آنها قربانی
آمریکا، وحشیگری
غربی - صهیونیستی
خواهند شد.
اغراقآمیز
نخواهد بود
اگر بگوئیم
حمله به ایران
و سرنگونی
رژیم آن، با
فرض امکان
تحقق آن، که
آن را ما ناممکن
میدانیم،
تنها مقدمهای
برای حمله به
بقیه رژیمهای
منطقه خواهد
بود که اکنون
شاهد جنگ برای
نابودی غزه و
فلسطین و
همچنین تجاوز
به لبنان و
ترور رهبران «مقاومت»
به رهبری «سید
حسن نصرالله»
هستند. اعراب
مرتجع منتظر
ساعتی هستند
که تجاوز به ایران
آغاز شود، نه
تنها به این
دلیل که پروژه
صهیونیستی،
در نگاه سران
وحشی و بیاعتنا
به زندگی و
جان دیگران،
مستلزم غارت
کشورهای دیگر
است، بلکه به
این دلیل که
صهیونیستها
و بزرگترین
شریک آنها،
امپریالیستهای
آمریکائی،
دغدغه دیگری
جز دستیابی به
برتری مطلق «موجودیت
صهیونیستی»
ندارند تا
آنها را پس از
حمله به ایران
و تخریب و به
انقیاد
کشاندن آن به
سوی عربستان
سعودی و به
ویژه مصر سوق
میدهد تا
آنها را نیز
تحت کنترل
کامل خود
درآورند.
دشمن واقعی
مردمان منطقه
با ملیتها،
مذاهب و فرقههای
مختلف ایران
نیست، بلکه
دشمن
امپریالیستی -
صهیونیستی
و عوامل آن در
منطقه است.
بنابر این،
بدون ضربه زدن
به منافع
امپریالیستی
به رهبری
آمریکا در
منطقه، بدون
حذف رژیم صهیونیستی،
به عنوان یک
دولت، نهادها
و ارتش، و در
نهایت بدون خلاصی
از شر این
رژیمهای
خیانتکاری که
با آنها
همکاری میکنند،
هیچ رهائی و
پیشرفت و
آزادی برای
مردم ما حاصل
نخواهد شد.
برای رسیدن
به این هدف،
امروز خلقها
باید در کنار «مقاومت»
بایستند،
جنگ نسلکشی
در غزه را
متوقف کنند،
سفیران نهاد
صهیونیستی را
از همه جا بیرون
بریزند و
سفارتخانههای
آنها را
ببندند. مردم
همچنین باید
خواهان
برکناری
سفرای آمریکا،
رد تجاوز به
ایران و رد
گسترش جنگ در
منطقه که
تهدیدی برای
صلح جهانی است
شوند. همچنین
باید خواهان و
حتی تحمیل -
با
بکارگیری تمامی
ابزارهای
سیاسی و نظامی-
مطالبه
تخلیه پایگاههای
نظامی و اخراج
ناوگان جنگی
از منطقه بود.
بدیهی است
که وقتی این
را میگوئیم
به معنای
تسلیم شدن در
برابر رژیم
ایران یا عدم
مقاومت در
برابر هر
اقدام
تهاجمی، که
علیه کشوری در
منطقه انجام
دهد، مسئلهای
که در حال
حاضر موضوعیت
ندارد، نیست.
امروز،
انگیزه تهدید
و تعرض به
ایران و تلاش
برای تحقیر یا
کشاندن آن به
جنگ جهانی به
هیچ امری ربط
ندارد جز مورد
تهدید
قرارگرفتن
منافع
امپریالیسم
غربی - آمریکایی
و صهیونیسم
توسط ایران.
حمایت
ایران از
مقاومت و بیان
علنی ضدیت با
موجودیت
صهیونیستی و
خواست محو آن
از یکسو و
اتحاد با دو
قدرت روسیه و
چین، که
هژمونی
امپریالیسم
آمریکا بر
جهان را تهدید
میکنند، از
سوی دیگر، نیز
از عواملی
هستند که دشمنی
با ایران را
برانگیختهاند.
از این
منظر، مردم ما
باید دشمن
اصلی را که امروز
موجودیت آنها
را تهدید میکند،
شناسائی کنند.
علاوه بر
این، نیروهای
انقلابی با
گرایشهای
مختلف خود،
اعم از
نیروهای
سوسیالیست و چپ
باید درک کنند
که مسئله اصلی
امروز در
منطقه ما،
مسئله ملی
است، گرچه در
همه کشورهای
منطقه ما این
مسئله وجود
دارد، اما با
شدت بیشتری در
فلسطین، با
توجه به ویژگی
استعماری خاص
آن، مطرح است.
بدون حل این
مسئله - با
در نظر گرفتن
شرایط هر کشور
و میزان توسعه
اقتصادی،
اجتماعی و
سیاسی آن، -
هیچ آزادی
برای مردم ما
و خلقهای
منطقه، هیچ
کنترلی بر
ثروت، هیچ
تعیین سرنوشتی،
هیچ پیشرفتی،
هیچ دموکراسی
و عدالت اجتماعی
و هیچ رهائی
برای زنان و
جوانان آنها
بوجود نخواهد
آمد.
شکی نیست که
یکی از ویژگیهای
منطقه ما، با
توجه به
موقعیت
استراتژیک و ثروت
فراوان و
بازار وسیع
آن، در مرکز
قرارگرفتن
درگیری
خطرناک بینالمللی،
امپریالیستی
و هژمونیک
برای ارضای طمع
قدرتهاست.
این توضیحدهنده
ستمی است که
بر مردمان
منطقه تحمیل
شده است. مهمتر
از همه این
نشاندهنده
کاشت سرطان
صهیونیسم در
بدن منطقه است.
بدیهی است
که این آزمندی
و بکارگیری
تاکتیکهای
مختلف
امپریالیستی
میتوانند ما
را گمراه کنند.
بنابر این
در حالی که با
دشمن اصلی،
یعنی امپریالیسم
و صهیونیسم
غربی و عوامل
آنها روبرو
هستیم، باید
چشمان خود را
به روی همه
کسانی که به
منطقه میآیند،
باز نگه داریم.
مردم ما حق
دارند در مورد
موضع سُست
برخی از قدرتهای
بزرگ سلطهگر
و
امپریالیستی،
به ویژه چین و
روسیه سؤال کنند.
آیا واقعاً
چین قادر به
انجام هیچ
کاری برای
پایان دادن به
جنگ نسلکشی
در غزه و
تجاوز به
لبنان نیست،
جز رأی دادن
به این یا آن
قطعنامه در
شورای امنیت؟
ما این طور
فکر نمیکنیم.
در این
دنیائی که
قدرتهای
مختلف سرمایهداری
بر سر مناطق
نفوذ میجنگند،
میبینیم که
موضع آنها
مطابق با
منافعشان تکامل
مییابد. به
بیان واضحتر
و برای مثال،
آیا چین نمیتوانست
با توقف
معاملات
تجاری خود با
اسرائیل و
خارج کردن
سرمایه عظیم
خود در آنجا،
به رژیم
صهیونیستی
فشار آورد؟
ارقام نشان میدهند
که چین از سال 2020 تا کنون به
بزرگترین
صادرکننده
کالا به نهاد
آپارتاید
تبدیل شده است
و ارزش سرمایهگذاریهای
آن به 19 میلیارد
دلار میرسد.
این سرمایهگذاریها
در بخش فناوری
پیشرفته و
پروژههای
زیرساختی
مانند بندر
حیفا و تراموا
از جمله «خط
قرمز» که از
دشت ساحلی
فلسطین
اشغالی عبور
میکند و به
سمت شهرکهای
یهودینشین
میرود، صورت
گرفتهاند.
چرا چین حتی
یک قدم به نفع
غزه و مردم
فلسطین برنداشته
است؟ چرا
مانند سایر
کشورهای
آمریکای
لاتین (شیلی،
برزیل و ...) سفیر
رژیم
صهیونیستی را
اخراج نکرده
است؟ چرا
مانند سایر
کشورها در
شکایت خود
علیه نهاد صهیونیستی
در دادگاه بینالمللی
دادگستری به
آفریقای
جنوبی
نپیوست؟ چرا
این همه تسلیم
در برابر
منافع ملی
خود؟ آیا در
این جنگ فقط منافع
خود و دخالت
غول آمریکائی
در خاورمیانه را
در نظر میگیرد
که خود باعث
تضعیف او در
دریای چین و
آسیا میشود؟
در مورد
روسیه هم
همینطور، این
کشورخود درگیر
جنگ علیه
اوکراین و
ناتو است. این
جنگی است که
در آن مردم
روسیه و
اوکراین به
خاطر تضاد
منافع بین قطب
روسیه و غرب و
تلاش برای حفظ
نفوذ و هژمونیشان
قربانی میشوند.
روسیه، اگر
واقعاً در
حمایت از
آرمان فلسطین جدی
میبود، چرا
با اتخاذ یک
تصمیم «قاطع»
علیه نهاد
صهیونیستی
اقدامی
ننمود؟ چرا
روابط خود را
با آن قطع
نکرد و یا حتی
برای اعتراض
سفیر خود را
فرانخواند؟
چرا در محاکمه
اسرائیل در
دادگاه بینالمللی
عدالت، به
آفریقای
جنوبی
نپیوست؟ چرا
منافع تجاری
خود را قطع و
یا کاهش نداد؟
آیا این هم از
حفظ منافع ملی
ناشی نمیشود؟
البته همین
مشاهدات در
مورد رژیم «اردوغان»
نیز صدق میکند.
یکی از «خواص»
«طوفان
الاقصی» این
است که رژیم «اردوغان»
را افشا
نمود و ماهیت
عوامفریبانه
گفتار آن
را آشکار کرد.
تکیه بر
نیروی خود و
حامیان «مقاومت»
باید شعار
اصلی جنبشها
باقی بماند
منظور از
تأکید بر همه
این نکات،
منحرف کردن
توجه از دشمن
اصلی،
امپریالیسم و
صهیونیسم
غربی و عوامل
آن در منطقه و
یا دعوت به
رفتار برابر
با قدرتهای
مختلف بینالمللی
و وارد شدن به
درگیری با
آنها نیست.
ما این را میگوئیم
تا مردم ما و
نیروهای میهنپرست
و مخالف
امپریالیسم،
استعمار و
صهیونیسم
هوشیار باشند
و بدانند دوست
واقعی کیست، دوست
دروغین کدام
است و دشمن
اصلی کیست، تا
بتوانند با هر
یک از آنها
روابط مناسب
را تعیین کنند
و اجازه ندهند
که آنها فریبشان
بدهند. در
این نکات از
آنها خواسته
میشود که در
درجه اول به
نیروهای خود و
جنبش مردمی،
نیروهای
انقلابی و
مترقی و بیشتر
به حامیان صلح
تا به رژیمها
تکیه کنند.
این امر
مانع از آن
نمیشود که از
تناقضات
موجود در صحنه
بینالمللی
به نفع جنبش
استفاده کرد.
خلقها به
خاطرمنافع
مشترک و بخاطر
آرزو و آرمان
مشترک برای
زندگی در صلح
و برادری از
یکدیگر حمایت
میکنند. یکی
از خصوصیات «طوفان
الاقصی» این
است که
درخشندگی
جنبش جهانی
ضدامپریالیستی
را
بازگرداند،
امری که پس از
جنگ ویتنام تاکنون
دیده نشده است.
اما باید
اذعان داشت که
جنبش حمایت و
همبستگی در
جهان عرب، اگر
جناحهای
مقاومت در
لبنان، یمن و
عراق و همچنین
جنبش مردمی در
اردن، مراکش و
بحرین را کنار
بگذاریم،
ضعیف و پایینتر
از آن سطحی
است که در قلب
کشورهای
امپریالیستی
اتفاق افتاده
است. حتی
جنبش جوانان
دانشجو هم به
آن سطح جنبش
دانشجویان
کشورهای
امپریالیستی
بویژه آمریکا و
انگلیس
ترسیده است.
آنچه در
مورد جوانان
میگوئیم در
مورد جنبشهای
کارگری و
سندیکائی و
همچنین جنبشهای
زنان و جنبشهای
فرهنگی صدق میکند.
گرچه شرایط
اسفناک مردم
عرب در این
زمینه نقش داشتهاند،
اما این برای
توجیه ضعف
جنبش همبستگی
کافی نیست؛ به
خصوص که کشتار
اخیر مردم
فلسطین بیش از
یکسال است که
ادامه دارد.
این امر بر دوش نیروهای
میهنپرست،
انقلابی و
مترقی،
ضدامپریالیست
و ضدصهیونیست
مسئولیت ویژهای
محول میکند.
ما هم آنچه
لازم بود را
انجام ندادهایم
و باید این
ضعف را برای
بهبود وضعیت
خود و مردم
جبران کنیم.
بسیج حول
مسئله فلسطین
و مقابله با
تجاوز به مردم
لبنان عواملی
هستند برای
احیای روحیه و
فعالیت جنبش
سیاسی و
اجتماعی در
کشورهای
منطقه و برای
مقابله با
رهبران،
ستمگران و
استثمارگران و
برداشتن گامی
در راه آزادی
خلقها.
پیروزی در
نبرد برای
آگاهی در
این زمینه از
اهمیت بالائی
برخوردار است.
رویاروئی
با ماشین
تبلیغاتی
لابی
امپریالیستی -
صهیونیستی
کافی نیست،
باید با
ابزارهای تبلیغاتی
عربی- اسلامی
طرفدار
صهیونیستی که
تفرقه،
سرخوردگی و
روحیه شکست را
تبلیغ میکنند،
مقابله کنیم
از خطرناکترین
ایدههائی که
این تبلیغات
ترویج میکنند
- علاوه
بر مسئول
دانستن ایران
برای آنچه امروز
اتفاق میافتد
که با هدف
تبرئه
موجودیت
صهیونیستی و
جرمانگاری
مقاومت صورت
میگیرد – عبارتاند
از: «مقاومت
بیهوده است»
و «طوفانالاقصی
تحقق آرمان
فلسطین را به
عقب انداخت و حتی
باعث نکبت -
فاجعه
جدیدی شد» و....
اینها
تبلیغات
ارتجاعی
خطرناکی است
که فقط در
خدمت دشمنان
است. مقاومت
افتخار خلقها
و بیان
سرزندگی و
الهامبخش
آزادی آنهاست.
خلقهائی
که مقاومت نمیکنند،
محکوم به برده
ماندناند.
اینکه در
مبارزه خلقها
و جنبشهای
مقاومت امکان
باخت هست،
منطق تاریخ
است. هیچ
آزادی، رهائی
یا رستگاری
بدون فداکاری
وجود ندارد.
دشمنان
آزادی، مردم و
بشریت و در
این مورد، امپریالیسم
غربی - آمریکایی،
صهیونیسم، به
سطح بیسابقهای
از وحشیگری و
سبعیت رسیدهاند
و بدون
فداکاری نمیتوان
آنها را شکست
داد. اما
پیروزی خلقها
اجتنابناپذیر
است، همانطور
شکست دشمنان
آنها نیز اجتناب
ناپذیر است و
این فقط یک
مسئله زمانی
است.
چه کسی تصور
می کرد که
الجزایر پس از
132 سال
استعمار نفرتانگیز
فرانسه آزاد
شود؟ چه کسی
فکرش را میکرد
که ویتنام پس
از رویاروئی
با سه
امپراتوری
استعماری:
فرانسه،
ژاپن و ایالات
متحده
آمریکا، آزاد
شود؟ چه کسی
تصور میکرد
که آفریقای
جنوبی پس از 160
سال سلطه
وحشیانه
نژادپرستانه
آزاد شود؟ چه کسی
میگفت که
آمریکائیها
با متحدان
آتلانتیکی
خود پس از
بیست سال جنگی
که در آن از
تمامی
ابزارهای
وحشیانه
استفاده
کردند، با
سرهای خمیده
کشور
افغانستان را ترک
خواهند کرد؟
هیچ آزادی و
عزت بدون درد
و رنج و
فداکاری بوجود
نخواهد آمد.
بهای رهائی
در الجزایر به
یک و نیم
میلیون شهید،
در ویتنام به
چهار میلیون
شهید (8 درصد
جمعیت کشور)
و در
آفریقای
جنوبی و
افغانستان به
صدها هزار نفر
میرسد. اما
این خلقها بر
استعمار
پیزوز شدند.
فلسطین نیز
از این قاعده
مستثنی
نخواهد بود.
فلسطین از
چنگ صهیونیسم
آزاد میشود و
در سرزمین آن
کشوری سکولار
و دموکراتیک ساخته خواهد
شد که در آن
همه ادیان؛
یهودیت و
مسیحیت و
اسلام، و همه فرقهها،
عقاید و
باورها در
کنار هم زندگی
خواهند کرد.
آزادی
فلسطین نقطه
عطفی در تاریخ
خلقهای عرب و
شرط لازم برای
دستیابی به
وحدت آنها
خواهد بود.
باشد که
مردم ما
مسئولیت خود
را در دفاع از
فلسطین
برعهده
بگیرند؛
باشد که
تودهها برای
حمایت از غزه
و دختران و
پسرانش خیابانها
را پُر کنند،
برای مقاومت
غزه که
معادلات استراتژیک
در فلسطین و
منطقه را در
خود انباشت کرده
و آنها را
تغییر میدهد؛
برای پیشرفتهای
بزرگی که «مقاومت»
در اعماق
افکار عمومی
غرب ایجاد میکند.
درحالی که
برخی از
نخبگان عرب
هنوز اسیر
تبلیغات
ارتجاعی و
امپریالیستی
هستند.
باشد که
مردم ما نیز
با حمایت از
لبنان، که بهترین
رهبران خود را
فدای فلسطین
کرد، مسئولیت
خود را بر عهده
بگیرند. «حسن
نصرالله» در
کنار «اسماعیل
هنیه»، «ابوعلی
مصطفی»، «عزالدین
قسام» و
دیگران مشعلی
در تاریخ جنبش
آزادیبخش
ملی فلسطین و
عرب باقی
خواهند ماند.
بگذارید
مردم جهان
برای جلوگیری
از رژیمهای
فاسد خود،که
از جنگ نسلکشی
حمایت کردهاند
و به کوبیدن
بر طبل جنگ
جهانی کمک میکنند،
مسئولیت خود
را برعهده
بگیرند. یک
جنگ منطقهای
در خاورمیانه
میتواند به
یک جنگ جهانی
تبدیل شود و
بشریت را به
نابودی
بکشاند.
بدیهی است
که ما در تونس
وظایف خود را
فراموش نمیکنیم.
شروع ما،
بسیج مداوم
جنبش حمایت از
فلسطین و فشار
بر رژیم
پوپولیستی به
منظور جرمانگاری
عادیسازی
روابط با نهاد
غاصب است. ما
همچنین
خواهان لغو
کلیه
قراردادها و
معاهداتی
هستیم که در
خدمت مردم ما
و خلقهای
منطقه نیستند.
از جمله، ما
خواهان لغو
معاهده «متحد/شریک
اصلی خارج از
ناتو» که درب
را برای نشستن
مقامات تونس
در کنار
نمایندگان
رژیم
صهیونیستی در
جلسات ناتوی
جنایتکار باز
کرد، هستیم.
- برای
توقف جنگ برای
نابودی غزه
- برای
پایان دادن به
تجاوزات علیه
لبنان
- نه به
جنگ علیه
ایران
- نه به
جنگ ویرانگر
منطقهای که
میتواند به
جنگ جهانی
تبدیل شود و
بشریت را به نابودی
بکشاند
-
نقل از توفان
شماره ۲۹۸ دی
ماه۱۴۰۳ ارگان
مرکزی حزب
کارایران
-
وبلاگ
توفان قاسمی
-
http://rahetoufan67.blogspot.se/
-
وبلاگ
ظفرسرخ
-
http://kanonezi.blogspot.se/
-
http://toufan.org/ketabkane.htm
-
سایت
آرشیو نشریات توفان
-
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
-
توفان
در توییتر
-
https://twitter.com/toufanhezbkar
-
توفان
در فیسبوک
-
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
-
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
-
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
-
توفان
درشبکه
تلگرام
-
https://telegram.me/totoufan
-
-
-