استالين
پرچم است و
مجددا بپا می
خيزد
بخش ششم
-|پایان
توضيحات
ششمین بخش مقاله ای را که از نظر خوانندگان گرامی توفان می گذرد به قلم رفیق زنده یاد فریدون منتقمی است که به یاد او منتشر می کنیم.
این مقاله محصول یادداشتهای پراکنده رفیق فریدون است منتقمی است که ازسال 1365 خورشیدی در فرصت هائی که دراختيارش قرار گرفته بود قلم زده است. این یادداشت های خطی در زمينه های گوناگون دوران زندگی استالين برشته تحریر در آمده است .
پيشرفت فنون و تجهيز کامپيوتر با زبان فارسی کار این نگارش را تسهيل کرد زیرا نویسنده موفق شد یادداشت های پراکنده و مجزا از هم را با پيدایش این شرایط جدید در جای مناسب خویش بگنجاند و بتدریج کار تدوین و تنظيم یک سند تاریخی را که به صورت روزانه تکميل می شود آغاز کند.درمقدمه این مقاله رفیق فریدون چنین نوشت:
"تدوین سندی در مورد شخصيت یکی از رهبران استثنائی جنبش جهانی کمونيستی که معمار ساختمان سوسياليسم در شوروی بوده است کار آسانی نيست. دشمنان سوسياليسم با شم طبقاتی خویش فهميده اند که برای نابودی و بی اعتبار کردن سوسياليسم بهتر است حملات خویش را بر استالين و سپس لنين و لنينيسم و سرانجام بر مارکسيسم متوجه کنند. مبارزه با استالين و به لجن کشيدن وی، فرشته ای رادیو نمایاندن مبارزه با کمونيسم است. این حقيقت را ضد کمونيست ها فهميده اند و دائما به خرمن آتش آن هيزم می ریزند. حجم آثار دروغ و اسناد جعلی اعم از فيلم، نامه، مقاله، کتب، اعلاميه، موضعگيری های افراد گمنام و بی شخصيت و... که در مورد رفيق استالين منتشر شده است در تاریخ مبارزه طبقاتی بی همتاست. شما هر چه بيشتر خود را با سرگذشت استالين و تاریخ مبارزه طبقاتی در شوروی مشغول می کنيد بيشتر به دامنه افسانه سرائی و دروغگوئی بورژوازی و همدستان وی در اشکال کائوتسکیسم، تروتسکیسم، بوخارینيسم، خروشچفيسم، کمونيسم اروپایی، سوسيال دموکراتيسم و... پی می برید.
بورژوازی امپریاليستی به ياری رویزیونيست ها و دشمنان پرولتاریا یک موج عظيم تبليغاتی، به ياری رسانه های گروهی و اساتيد دانشگاه ها و تاریخ نویسان مزدور و جيره خوار با اتکا به توانائی ماليش راه انداخته است تا تاریخ جهان را از منظر منافع استثمارگران بنویسند. حتی اگر شما بارها و بارها جعليات آنها را برملا سازید، آنها دست از هجوم تبليغاتی خویش و تکرار دروغها بر نمی دارند. زیرا سخن بر سر اقناع و کشف حقایق نيست سخن بر سر کوبيدن دشمن طبقاتی به هر وسيله ای است. در این جا پای منافع طبقاتی در ميان است. نمونه دروغهائی که جرج بوش و تونی بلر و همدستان آنها به عنوان رسمی ترین مراجع جهانی در مورد یوگسلاوی، عراق، فلسطين، ایران، شيلی و نظایر آنها گفته اند و در آینده نيز خواهند گفت در مقابل ماست. تاریخ آنها با تاریخ ما فرق دارد.
جمع
آوری مطالب و
پاسخ به این
همه جعليات
کار یک یا چند
فرد نمی تواند
باشد. حجم کار
به قدری زیاد
است و دامنه
تبليغات به
حدی محدود است
که نباید
انتظار نتایج
زودرس داشت.
بسياری احزاب
کمونيست در
این زمينه
اقداماتی کرده
اند که می
تواند زمينه
ای برای پژوهش
های بعدی ما
باشد. حتی
قرائت آثاری
که بر ضد
سوسياليسم
لنين و
استالين به
چاپ رسيده و
هر روز بر حجم
آن افزوده می
گردد سالها
وقت لازم
دارد. حزب کار
ایران (توفان)
ولی مصمم است
که در این راه
گام های
نخستين را
بردارد و همه
رفقای حزبی و
هواداران
لنينيسم را
فرا می خواند که
در این زمينه
فعال شده،
اسناد تهيه
کرده، مقاله
نوشته و این
مجموعه را که
بتدریج چاپ
خواهد شد
تکميل کنند.
سازمان
مارکسيستی
لنينيستی
توفان و حزب
کار ایران
(توفان) تنها
تشکل کمونيستی
ایرانی است که
پرچم دفاع از
استالين را
برافراشته و
با دشمنان
رنگارنگ وی و
بویژه خرده
بورژواهای
غرزن و بزدل
پيکار کرده است.
مارکسيست
لنينيست کسی
است که
استالين را به
منزله رهبر
راستين جنبش
کمونيستی
جهانی بپذیرد
و وی را هنوز
مشعل جنبش
کمونيستی به
حساب آورد.
استالين
معيار است.
حزب ما سربلند
است که این
وظيفه تاریخی
را با جسارت
پس از بروز
رویزیونيسم
در شوروی به
انجام رسانده
است. مقاله ای
که از نظر شما
می گذرد آغاز
این راه است.
جای تعجب
نباید باشد که
در هنگام چاپ
قطعی این
مقاله که صرفا
به مسئله
شخصيت والای
استالين می
پردازد حجم آن
از چند صفحه کنونی
تجاوز کرده
باشد.اینک به
بخش ششم مقاله
توجه فرمائید!
***
ببينيم ضد انقلاب و دشمنان استالين چه می گویند
شخصيت استالين از نظر چرچيل
چرچيل پس از جنگ جهانی دوم، پس از آنکه دوره همکاریش با اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی به پایان رسيد نخستين زمامدار دنيای سرمایه داری بود که لجام گسيخته به اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی حمله ور شد و با نطقش در آمریکا و با استفاده از فرهنگ گوبلز نازی که شوروی را «پرده آهنين» خوانده بود فصل جدیدی را در مبارزه ضد کمونيستی آغاز کرد. این «جنگ سوم» به نام جنگ سرد مشهور شد که سرانجام با بروز رویزیونيسم در حزب کمونيست اتحاد شوروی و اتهام به رفيق استالين و اخراج بلشویکها به نفع امپریاليستها در این مرحله به پایان رسيد.
چرچيل این دشمن سوگند خورده کمونيسم در وصف رفيق استالين در سال ١٩۵٩ به مناسبت هشتادمين سالگرد تولدش سخنان زیر را در خاطراتش به رشته تحریر درآورد. روشن بود که در ١٩۵٩ مدت هفت سال ازدرگذشت استالين می گذشت و چرچيل نيز نيازی نداشت به «کيش شخصيت استالين» دامن زند. وی نه بادمجان دور قاب چين بود و نه شيفته سوسياليسم. آنچه وی را واداشت تا به شخصيت والای استالين احترام بگذارد تقيد وی به واقعيت انکارناپذیر بود. احترام به استالين احترامی مصنوعی و تبليغاتی نبود، وی به علت نبوغ و سياست صحيح و پرولتریش مورد احترام طبقه کارگر و مردم جهان بود. سخن بر سر شخصيت برجسته و والای استالين بود. وی یک رهبر استثنائی بشری در یک دوران استثنائی تاریخ بود. این حقيقت را حتی دشمنان استالين و دشمنان سوسياليسم نيز درک کرده بودند. این است که نمی شود چرچيل را متهم کرد که به «کيش شخصيت استالين» دامن می زند و یا از روی ترس و وحشت به استالين احترام می گذارد. خوب است از قلم چرچيل سخن بگوئيم: «برای روسيه سعادتی بزرگ بود که در سالهای سخت ترین آزمونها، فرماندهی خردمند و تزلزل ناپذیر، یوسف ویساریونویچ استالين روسيه را رهبری می کرد. وی شخصيتی برجسته، مورد تحسين زمان، بي رحم چه در حين کار و چه هنگام گفتگو بود، شخصيتی که حتی مرا که در مجلس انگليس تربيت شده ام یارای مقابله در برابرش نبود. این نيرو در استالين چنان عظيم بود که وی همچون شخصيتی بي همتا در ميان رهبران همه زمانها و همه خلقها به نظر می رسيد. تاثير و نفوذ وی بر مردم فوق العاده بود. در روزهای برگزاری کنفرانس یالتا هنگامی که او به سالن کنفرانس وارد می شد همگان گوئی همچون یک تيم از جا برمي خاستيم و شگفت آنکه به حالت خبردار می ایستادیم. استالين دارای خردمندی ژرف، منطقی هوشمندانه، فارغ از هرگونه هراس بود. او استادی بی همتا در یافتن راه برون رفت از چاره ناپذیرترین اوضاع بود ... او انسانی بود که دشمن خویش را به دست دشمنان خویش نابود می کرد و ما را که آشکار امپریاليست می ناميد وادار می نمود که با امپریاليست ها بجنگيم. … او روسيه را با خيش تحویل گرفت و آنرا با اسلحه برجای گذاشت. هرچه هم که در باره استالين بگویند، تاریخ و مردم چنين اشخاصی را از یاد نخواهند برد.»
شخصيت استالين از نظر روزولت رئيس جمهور آمریکا:
«این مرد می تواند عمل کند. وی همواره هدف روشنی را در برابر دیده دارد. همکاری با وی لذتبخش است. دردسر وجود ندارند. وی پرسشی را که مایل است در باره بحث طرح می کند و به هيچوجه از آن دیگر منحرف نمی شود.»
شخصيت استالين از نظر ج.ا. دیویس:
«استالين مردی است که پاکيزه زندگی می کند.، فروتن است پرهيزکار است هدفمند است، مردی با اندیشه ای یکسویه که آرزو و علاقه اش نسبت به کمونيسم و ارتقاء پرولتاریا معطوف است. وی دارای خوش مشربی زیرکانه است و روح بزرگی دارد. زیرک است، هشياری موثری دارد و قبل از هرچيز به نظر من داناست. چنانچه تو شخصيتی را ترسيم کنی که در تمام زمينه ها کاملا عکس هر آنچه است که کوردل ترین مخالفين استالين به تصور می آورند آنگاه تو تجسمی از این مرد دارا خواهی بود.» (سفير ایالات متحده آمریکا در مسکو در سال ١٩۴٣)
شخصيت استالين از نظر آلکساندر زینویف ١٩٩٣:
«از سن هفده سالگی یک ضد استالينی معتقد بودم. سوء قصد به استالين سراپای وجودم را در بر گرفته بود. ما چگونگی امکانات «فنی» یک سوء قصد را بررسی کردیم. ما تدارک عملی آن را آغاز کردیم. اگر مرا در سال ١٩٣٩ به مرگ محکوم می کردند تصميم درستی می بود. من برنامه چيدم استالين را بکشم و این یک جنایت محسوب می شد. مگر نه؟ زمانيکه استالين هنوز زنده بود من این مسائل را طور دیگری میدیدم ولی اکنون که میتوانم برتمام قرن نظر افکنم می گویم: «استالين بزرگترین شخصيت این قرن بود، بزرگترین نابغه سياسی. یک اتخاذ موضع علمی در مقابل کسی حتما نباید منطبق بر نظر شخصی باشد.» (…...................................................)
(الکساندر زینویف یک نویسنده دگراندیش ضد کمونيست و ضد استالين در روسيه شوروی بود و به عنوان تبعيدی ضد کمونيست در مونيخ آلمان زندگی می کرد. مطبوعات غرب بسيار از وی بخاطر اتهامات و افتراهایی که وی نصيب رفيق استالين می کرد تجليل می کردند. دولت روسيه شوروی تابعيت وی را باطل کرد. وی اخيرا پس از سالها زندگی در «دنيای آزاد» در کتاب خویش بنام «جامعه شناسی یک جهان سرنگون شده» نظریات جدیدی ابراز داشته که به مذاق غرب خوشایند نيست و ما نمونه آنرا برای خوانندگان خویش نقل کردیم)
شخصيت استالين از نظر سيمون سباگ مونت فيورو
سيمون سباگ مونت فيورو (…..) در سال ١٩۶۵ بدنيا آمده و در دانشگاه کمبریج درس تاریخ خوانده است. وی از یک خانواده بانکدار می آید که نياکانش از شرکای روتشيلد (…..) بانکدار مشهور یهودی است. وی کتابی سراپا نفرت و دروغ در مورد شخصيت استالين به نگارش درآورده است که بهترین گواه کينه طبقاتی دشمنان پرولتاریا به وی است. طبيعتا چنين نویسنده ای با این سابقه روشن طبقاتی قادر نيست در مورد رفيق استالين به داوری درستی بنشيند و نقش وی را در خدمت به طبقه کارگر صميمانه بررسی کند. ولی همين تجليل کوتاه وی از استالين که مترجم کتاب آقای گونتر هول (…..) خلاصه ای از آنرا نقل کرده است مشتی از خروار است تا دروغهای خائنينی نظير لئون تروتسکی روشن شود. دشمنان استالين هر کدام استدلالات دشمن دیگر را نفی می کنند. همين اثرهای انگشت به جای مانده در یکی از بزرگترین جنایت تاریخ بر ضد رهبران پرولتاریا و صحنه سازی های جهانی سازمان های جاسوسی امپریاليست ها و رویزیونيست ها که صورت گرفته است شواهدی است که در پرتوافکنی بر این همه اتهامات خدمت می کند. تاریخدان انگليسی «سيمون سباگ مونت فيورو» در مورد دوران استالين به تحقيق پرداخته و نشان می دهد که استالين آنطور که ترتسکی این «متکبر بی چهره انقلاب» که «خودش، خودش را نابغه می دانست» مدعی است بروکرات معتاد نبوده است برعکس دارای استعداد فوق العاده سازماندهی، روحيه تحليلگرانه ذاتی، و قدرت حافظه عجيب بوده است. وی همه چيز را تا خردترین جریان برنامه ریزی می کرد و سپس بعد از تعمق فراوان تصميم می گرفت. نویسنده می نویسد استالين با استعدادتر از آن بود که سعی می کنند تا کنون به مغز ما فرو کنند. نویسنده در مصاحبه اش با «نشریه ولت» می گوید: «تصویری که ما از استالين داریم تصویری است که تروتسکی نقاشی کرده است، تصویر یک آدم بي رحم، یک دهاتی، یک آدم بی سواد که برای آن خوب است که بروکراسی راه بياندازد. ليکن واقعا استالين یک شخصيت پيچيده است. بمنزله سياستمدار استعداد استثنائی دارد. وی مردی خودآموخته بود، بی وقفه مطالعه می کرد و بسيار می دانست.»
از کتاب ایزاک دویچر (استالين یک بيوگرافی سياسی) به نقل از خاطرات کلارا زتکين:
«اعتبار استالين به عنوان یک مدیر بزرگ بعد از هر یک از ماموریت های بازرسی متعددش، افزایش می یافت. هنگاميکه پس از انتصاب وی به سمت کميسر بازرسی کارگری و دهقانی، یکی از اعضای شناخته شده حزب از سپرده شدن مسئوليت چندین مقام مهم به یک نفر انتقاد کرد، لنين پاسخ داد: «ما به کسی نياز داریم که نمایندگان همه خلق ها بتوانند با وی تماس بگيرند ... کجا چنين آدمی پيدا می کنيد؟ فکر نمی کنم پره او براژنسکی از کسی غير از استالين نام ببرد. در مورد بازرسی کارگری و دهقانی هم همينطور است. کار این کميساریا فوق العاده زیاد است و برای اینکه با موفقيت انجام شود، باید مرد مقتدری در راس آن باشد.»
تاج الملوک مادر محمد رضا شاه در دیدار با استالين:
«استالين در موقع صرف عصرانه به ما گفت که اسم اصلی او «یوسف یوسف زاده» و از اهالی گرجستان و اصلاً ایرانی است. محمد رضا از این حرف استالين به وجد آمد و اظهار خوشحالی کرد که استالين اصالتاً ایرانی می باشد.»، «او همچنين به محمد رضا شاه گفت که یک فرزند هم سن و سال او دارد که تحت اسارت آلمانی ها است. ما خيلی تعجب کردیم. استالين که متوجه تعجب ما شده بود گفت همه فرزندان شوروی به مثابه فرزندان او هستند و یک رهبر نمی تواند وقتی فرزندان دیگر هموطنانش در جنگ کشته می شوند فرزند خود را در جای امن پنهان کند و به جبهه نفرستد.»، «ما همگی تحت تاثير شخصيت جالب و استثنائی استالين قرار گرفته بودیم و باید بگویم که من هنوز تحت تاثير شخصيت آن مرد بزرگ هستم و تا امروز او را فراموش نکرده ام.»، «در مورد استالين این نکته را هم بگویم برعکس آنچه ما شنيده بودیم که آدم خشن و مستبدی هست، بسيار مهربان و خنده رو و بذله گو بود.»، «استالين در این ملاقات چند هدیه هم به ما داد. او درست حالت یک پدر (بلکه یک پدربزرگ) مهربان و دوست داشتنی را داشت. استالين چند نصيحت تند و صریح به محمد رضا شاه کرد و به او گفت فئوداليسم یک سيستم قرون وسطائی است و شاه جوان ایران اگر می خواهد موفق شود باید کشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمين ها را به آنها بدهد.»
حال به سخنان دوستان انقلاب گوش فرا دهيم
شخصيت استالين از نظر برتولت برشت:
«ستمکشان پنج قاره زمين ، آنهائي که خود را رهانيده اند، و تمام کسانيکه برای صلح جهانی پيکار می کنند باید قلبشان از تپيدن ایستاده باشد لحظهای که خبر درگذشت استالين را شنيدند. وی مظهر مجسم آرزوهایشان بود. ليکن اسلحه های مادی و معنوی که وی خلق کرد، حضور دارند و این، آن آموزشی است که مبتنی بر آن باید این اسلحه را بازآفرید.»
چارلی چاپلين در خاطرات خود از رهبری استالين یاد ميکند:
«و اکنون در باره این جنگ، «من اینجا به خاطر کمک به جنگ روسيه ایستاده ام». کمی صبر کردم و تکرار نمودم: «کمک به جنگ در روسيه! پول کمک می کند، اما روس ها به چيزی بيش از پول نياز دارند. من شنيده ام دوميليون سربازان متفقين در شمال ایرلند وقت تلف می کنند، در حاليکه روس ها دویست لشکر نازی را در مقابل خود دارند». سکوت هيجان انگيزی حاکم است. سپس با تاکيد زیادی گفتم «روسها متفق ما هستند»، «و آنها فقط برای شيوه زندگی خویش نمی رزمند، آنها برای شيوه زندگی ما نيز پيکار می کنند و تا آنجائی که من آمریکائی ها را می شناسم، می دانم که آنها ترجيح می دهند برای خودشان بجنگند. استالين می طلبد، روزولت فرامی خواند و حال بگذار همه ما فرابخوانيم و جبهه دوم را اکنون بگشائيم.»
از کتاب «حزب توده در صحنه ایران» نگارش دکتر غلامحسين فروتن عضو کميته مرکزی حزب توده ایران و عضو هيات مرکزی «سازمان مارکسيستی- لنينيستی توفان»
«پنجم مارس استالين چشم ازجهان فروبست. برای انجام تشریفات، کميسيونی به ریاست خروشچف تشکيل گردید. جنازه استالين را در «سالن ستونها گذاشتند تا مردم بتوانند با او وداع کنند. مردم مسکو ضمن وداع با استالين به تلخی می گریستند. در خيابان ها کمتر کسی را دیدم که اشک از چشمانش فرونمی ریخت. قلب استالين. قلب رهبری که سراسر زندگی خود را در کنار پرولتاریا و خلق های شوروی در هدایت ساختمان نظامی نوین، فارغ از هرگونه ستم و استثمار بسر آورده بود. رهبری که از یک کشور عقب مانده، فئودالی، یک کشور سوسياليستی نيرومند، پيشرفته ساخته بود. رهبری که جنگ عليه اشغالگران فاشيست را سازمان داده و با پيروزی به پایان برده و پس از جنگ به سرعت بازسازی ویرانی های جنگ را به پيش رانده بود. رهبری که از ۱۹۴۹ همه ساله قيمت های اجناس مورد نياز را کاهش می داد. آری قلب چنين رهبری از تپش افتاد. آیا شگفت انگيز است اگر مردم شوروی در مرگ چنين رهبر محبوب و بزرگواری اشک بریزند؟ آیا خلاف انتظار است اگر پرولتاریا و توده های زحمتکش جهان به سوک بنشينند؟ موزه «هدایای استالين»، هدایائی که پرولتاریا و دوستداران استالين از سراسر جهان به مناسبت هفتاد سالگی اش برای او فرستاده بودند و ما از آن دیدن کردیم نشان می داد که توده های مردم چقدر استالين را گرامی می داشتند. به جرات می توان گفت که هيچ رهبری در جهان به اندازه استالين محبوبيت نداشت.
هدیه
حزب توده
ایران نيز
مرکب از جعبه خاتم
و لوح تبریکی
که به خط من
است -از بخت بد
در آن لحظه
خوش خط تر از
من کس دیگری
در رهبری
نبود- در گوشه
ای از موزه
خودنمائی می
کرد. جالب
اینکه از
فرانسه
کارگری یک پيپ
و فرد دیگری
-اگر اشتباه
نکنم- تکه ای
از پيراهن
خونين یکی از
کموناردها را
فرستاده بودند.»
نقل
از توفان
شماره ۳۰۰
اسفند ماه۱۴۰۳ ارگان
مرکزی حزب
کارایران
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان
در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه تلگرام