تغییر توازن قوا در سطح جهانی و شکل‌گیری نظم جدید و جایگاه ایران (بخش سوم)

 

منطقه غرب آسیا

در مورد تحولات منطقه‌ی غرب آسیا، به ویژه پس از جنگ غزه که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد هدف این واقعه از سوی فلسطینی‌ها، جلوگیری از حذف کامل آن‌ها در صورت تحقق پیمان ابراهیم- توافقی منطقه‌ای بین آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی - بوده است. با این حال، به نظر می‌رسد که جنگ غزه و تحولات پس از آن صرفاً بازتاب‌دهنده‌ منافع و مصالح فلسطینی‌ها نبوده، بلکه هدفی گسترده‌تر را دنبال می‌کرده است: برهم زدن معادلات قدرت در منطقه به زیان اسرائیل و آمریکا و مختل کردن اجرای طرح دالان اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEEC).

این طرح، که در۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳ در خلال اجلاس گروه ۲۰ در دهلی نو با امضای کشورهای هند، آمریکا، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، فرانسه، آلمان، ایتالیا و اتحادیه اروپا رونمایی شد، تنها ۲۷ روز بعد با آغاز جنگ غزه مواجه شد. اگرچه گروه‌های مقاومت فلسطینی در غزه مدت‌ها پیش در حال برنامه‌ریزی برای چنین حمله‌ای به رژیم صهیونیستی اسرائیل بودند، اما این تصور که آن‌ها در عرض چند هفته و صرفاً برای مقابله با اجرای طرح IMEEC دست به این اقدام زده‌اند، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. با این حال، واکنش‌ها به جنگ غزه و ارتباط آن با طرح IMEEC  نشان می‌دهد که این دو موضوع بی‌ارتباط نیستند.

برای درک ارتباط جنگ غزه با طرح دالان اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEEC) ، کافی است به واکنش‌های مختلف به این بحران نگاهی بیندازیم. این موضوع تنها از دیدگاه ما نیست که جنگ غزه را با اجرای طرح IMEEC مرتبط می‌داند، بلکه ترکیه، اسرائیل و امریکا نیز این ارتباط را تأیید کرده‌اند.

در سپتامبر ۲۰۲۳، رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، از طرح IMEEC به دلیل دور زدن ترکیه انتقاد کرد و وعده داد که طرح جاده توسعه عراق- که خلیج فارس را از طریق عراق و ترکیه به اروپا متصل می‌کند - جایگزین مناسبی برای آن خواهد بود. او همچنین هشدار داد که جنگ در مرزهای اسرائیل ممکن است اجرای طرح IMEEC را با تأخیر مواجه کند. عبدالقادر اورال‌اوغلو، وزیر حمل‌ونقل و زیرساخت ترکیه، نیز به جنگ اسرائیل و حماس به عنوان یک «مشکل امنیتی برای IMEEC» اشاره کرد و طرح جاده توسعه عراق را یک جایگزین جدی برای آن دانست.

حتی جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، در نوامبر ۲۰۲۳ توقف یا جلوگیری از اجرای طرح IMEEC را یکی از دلایل احتمالی آغاز جنگ اسرائیل و حماس عنوان کرد. همچنین، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۲۳ نقشه‌ای از دالان IMEEC را به عنوان یک «برکت برای خاورمیانه» نمایش داد و ایران و متحدانش را «نفرین منطقه» نامید. این اظهارات نشان می‌دهد که بحران غزه بی‌ارتباط با این طرح نیست — طرحی که تنها اقتصادی نیست، بلکه ابعاد نظامی و امنیتی نیز دارد. هر کریدور اقتصادی برای استقرار موفق نیازمند امنیت است، و این امر مستلزم ایجاد پیمان‌های نظامی و امنیتی است.

این موضوع توضیح می‌دهد که چرا هندوستان در طول ۱۵ ماه گذشته و در جریان نسل‌کشی در غزه، به طور کامل از اسرائیل حمایت کرده است. هند منافع استراتژیک خود را در اجرای موفقیت‌آمیز طرح IMEEC می‌بیند و از این رو، حفظ امنیت و ثبات در منطقه برای آن حیاتی است.

کشورهای عربی حوزه‌ی خلیج‌فارس و حتی مصر، که به ظاهر از حقوق فلسطینی‌ها حمایت می‌کنند، علیه اسرائیل هیچ اقدام عملی‌ای انجام نداده‌اند. این رفتار نشان‌دهنده‌ی آن است که این کشورها منافع میان‌مدت خود را در تضعیف محور مقاومت می‌بینند، حتی اگر در درازمدت اجرای طرح خاورمیانه بزرگ تهدیدی جدی برای آن‌ها محسوب شود. این طرح، که از سوی قدرت‌های غربی و اسرائیل دنبال می‌شود، می‌تواند ثبات و امنیت منطقه‌ای این کشورها را به خطر بیندازد. در مورد مصر، علاوه بر زیاده‌خواهی‌های ارضی صهیونیست‌ها - که همواره نیم‌نگاهی به صحرای سینا و کانال سوئز داشته‌اند - طرح کانال بن‌گوریون نیز نگرانی‌های جدی ایجاد کرده است. این طرح، که خلیج عَقَبه را به دریای مدیترانه متصل می‌کند و باید از شمال غزه عبور کند، می‌تواند یک کانال آبی جدید در کنار کانال سوئز ایجاد نماید. پیامدهای اقتصادی این طرح برای مصر، به ویژه از نظر کاهش درآمدهای ناشی از کانال سوئز، می‌تواند جبران‌ناپذیر باشد. علاوه بر این، مصر هم‌اکنون نگران تحرکات جریان‌های اخوان‌المسلمین در داخل کشور است. این تحرکات نه تنها مصر، بلکه اردن را نیز درگیر خواهد کرد. بی‌ثباتی در این کشورها به نفع اسرائیل است، چرا که می‌تواند موقعیت این رژیم را در منطقه تقویت کند و فشار بر محور مقاومت را افزایش دهد.

حمله قهرمانانه هفت اکتبر به قوای اشغالگر و به زیر پرسش بردن بازدارندگی اسرائیل این حکومت جعلی را برآن داشت تا یک تعرض بی‌سابقه را آغاز کند و آن را به یک نسل‌کشی واقعی در غزه تبدیل نماید. اسرائیل کلیه زیرساخت‌های حیاتی غزه، از جمله مراکز تولید انرژی، تأمین آب، بهداشت، آموزش و مسکن را به طور سیستماتیک نابود کرده است. این اقدامات به گونه‌ای انجام شده که عملاً از غزه چیزی جز ویرانه باقی نمانده است. همزمان، اسرائیل در کرانه‌ی باختری نیز با همکاری دولت محمود عباس، پاک‌سازی قومی را با شدت بیشتری ادامه داده است.

اسرائیل جنگ را به لبنان گسترش داد و به حزب‌الله لبنان خسارات جدی وارد کرد، از جمله ترور رهبران این گروه. علاوه بر این، اسرائیل به خاک ایران و یمن نیز حمله‌های نظامی انجام داد تا محور مقاومت را تضعیف یا خنثی کند. در ادامه، اشغال سوریه توسط نیروهای نیابتی ناتو و اسرائیل، بهانه‌ای برای اسرائیل و آمریکا فراهم کرد تا نیروهای نظامی سوریه (هوایی، زمینی و دریایی) را در هم بشکنند و مناطق بیشتری از بلندی‌های جولان را اشغال کنند. تمام این جنایات در حالی صورت گرفت که کمک‌های نظامی و مالی آمریکا به اسرائیل نه تنها کاهش نیافت، بلکه افزایش نیز یافت. آمریکا به طور سیستماتیک قطعنامه‌های سازمان ملل متحد را که خواستار آتش‌بس و محکومیت اقدامات اسرائیل بودند، وتو کرد. این حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل، نقش آمریکا را به عنوان حامی اصلی این رژیم در انجام جنایاتش بیش از پیش آشکار کرده است.

با این حال، باید به این نکته نیز اشاره کرد که افکار عمومی جهان در قبال نسل‌کشی و جنایات اسرائیل، تنها عرصه‌ای است که آمریکا نتوانسته آن را به نفع اسرائیل مهار کند. نزدیک به ۱۵ ماه است که در سراسر جهان، اعتراضات عظیمی برگزار می‌شوند که خواستار آتش‌بس فوری و پایان نسل‌کشی اسرائیل در غزه هستند. این میزان حمایت جهانی از آرمان فلسطین تاکنون بی‌سابقه بوده و نشان‌دهنده‌ی تغییر قابل توجه در افکار عمومی بین‌المللی است.

تضمین حمایت بی‌قید و شرط آمریکا از اسرائیل، مشوق این رژیم بوده است تا کل منطقه را به نفع خود و منافع استراتژیک آمریکا از نو مهندسی کند. تحولات اخیر در سوریه این ظن را تأیید می‌کند. اسرائیل و آمریکا با استفاده از نیروهای نیابتی و مداخلات نظامی، تلاش کرده‌اند تا موازنه‌ قدرت در منطقه را به نفع خود تغییر دهند. این اقدامات نه تنها ثبات منطقه را تهدید می‌کند، بلکه نشان‌دهنده‌ تلاش برای تضعیف محور مقاومت و بازسازی نظم منطقه‌ای تحت هژمونی اسرائیل و آمریکاست.

گسترش جنگ غزه به لبنان، سوریه و یمن، که در راستای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ صورت گرفت، واکنش‌های شدید افکار عمومی در کشورهای متحد اسرائیل را به دنبال داشت. این واکنش‌ها به حدی گسترده و قوی بوده‌اند که دولت‌های این کشورها را مجبور کرده‌اند تا برای کنترل امنیت داخلی خود اقدامات پیشگیرانه‌ای انجام دهند. اعتراضات گسترده‌ی مردمی در حمایت از فلسطین و محکومیت نسل‌کشی اسرائیل، فشار فزاینده‌ای بر دولت‌های متحد اسرائیل وارد کرده است. این فشارها نه تنها از سوی شهروندان عادی، بلکه از سوی گروه‌های حقوق بشری و فعالان اجتماعی نیز اعمال می‌شود.

این وضعیت نشان‌دهنده‌ی آن است که افکار عمومی در کشورهای غربی و متحد اسرائیل، دیگر به سادگی تحت کنترل قرار نمی‌گیرد. گسترش جنگ و خشونت‌های منطقه‌ای، همراه با تصاویر و گزارش‌های تلخ از جنایات اسرائیل، باعث شده است که مردم این کشورها بیش از پیش نسبت به سیاست‌های حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل حساس شوند. در نتیجه، دولت‌های متحد اسرائیل مجبور شده‌اند تا برای جلوگیری از تشدید ناآرامی‌های داخلی، اقدامات امنیتی و کنترلی را افزایش دهند. جنگ غزه در کنار جنگ اوکرائین و همچنین تورم اقتصادی  و نارضایتی اجتماعی رو به افزایش در اتحادیه اروپا، انگلستان و آمریکا زمینه ای بوجود آورد برای ائتلاف گسترده‌ای از احزاب محافظه‌کار، لیبرال، سوسیال‌دموکرات و سبز، در خصوص مبارزه با تروریسم و جلوگیری از ورود مهاجران و اخراج آنها از اروپا و در عین حال گسترش ناتو و افزایش هزینه‌های نظامی، گاهی حتی با حمایت احزاب چپ.

رشد روزافزون و عریان فاشیسم و احزاب راست اروپا نشان‌دهنده‌ آن است که بورژوازی خود را برای سرکوب طبقه‌ی کارگر آماده می‌کند و آرایش جنگی به خود گرفته است. رشد احزاب دست راستی و راست افراطی در اتحادیه اروپا در سال‌های اخیر خیره‌کننده بوده است. این احزاب بر روی موضوعاتی مانند محدودیت مهاجرت، ملی‌گرایی، حفاظت از هویت فرهنگی و مخالفت با اتحادیه اروپا تمرکز دارند. این پدیده نه تنها در فرانسه، بلکه در آلمان، ایتالیا، مجارستان، لهستان، اتریش، هلند، سوئد، دانمارک، فنلاند و اسپانیا نیز قابل مشاهده است. در آلمان، دولت ائتلافی به دلیل مسائل مربوط به جنگ اوکراین، کمک‌های بی‌پایان مالی و تسلیحاتی به اوکراین، افزایش بودجه‌ی نظامی و مشکلات تأمین انرژی ارزان برای صنایع، دچار بحران شده است. این بحران به حدی شدید است که منجر شد به فروپاشی دولت ائتلافی به دلیل اختلافات فاحش بین نمایندگان بخش‌هائی از بورژوازی امپریالیستی. در نتیجه، پارلمان این کشور منحل شد و انتخابات پارلمانی زودهنگام در فوریه‌ی همین سال برگزار خواهد شد. با توجه به رشد بی‌سابقه‌ احزاب دست راستی، به احتمال قوی حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) به دومین حزب پر قدرت آلمان تبدیل خواهد شد. این امر می‌تواند به تشکیل یک دولت ائتلافی در رأس قدرتمندترین کشور صنعتی اروپا با حضور یک حزب فاشیستی منجر شود.

می‌بینیم که تغییر توازن قوا در سطح جهانی و شکل‌گیری نظم جدید به سادگی انجام نخواهد گرفت. این روندی است پر از فراز و نشیب، با پیش‌روی‌ها و پس‌روی‌های متعدد، و تنها محدود به قدرت‌های امپریالیستی نیست. این تغییرات به کشورهای مستقل، از جمله ایران، نیز سرایت کرده و هم‌اکنون تأثیرات خود را نشان داده است. نگاهی به تحولات سیاسی درون ایران به وضوح نشان می‌دهد که سیاست‌های خارجی و داخلی این کشور تا چه اندازه تحت تأثیر تحولات جهانی و منطقه‌ای قرار دارد. با این حال، محرکه‌ اصلی این تحولات درونی، اختلافات جدی سیاسی و تعارض منافع بین بخش‌های مختلف بورژوازی ایران است که در عرصه‌ سیاسی نمود پیدا می‌کند. این اختلافات، که ریشه در رقابت‌های اقتصادی دارد، به طور مستقیم بر جهت‌گیری‌های سیاست خارجی و داخلی ایران تأثیر می‌گذارد. در نتیجه، ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر، در تلاش است تا خود را با تغییرات جهانی و منطقه‌ای تطبیق دهد، اما این فرآیند با چالش‌های داخلی و خارجی متعددی همراه است.ادامه دارد

 

نقل از توفان شماره ۳۰۱ فروردین  ماه۱۴۰۴ ارگان مرکزی حزب کارایران

 www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan