اهمیت جایگاه راهبردی میانمار و نقش خرابکارانه آمریکا

 

کشور میانمار که نام قدیمی‌اش برمه است از مستعمره‌های بریتانیا بود که در سال ۱۹۴۸ بعد از پیروزی ارتش سرخ در اروپا و فروپاشی نظام استعماری در جهان به استقلال رسید. این کشور با 55 میلیون جمعیت در وضعیت کنونی نقش پر اهمیتی را در جغرافیای سیاسی جهان ایفاء می‌کند، بدون درک این اوضاع نمی‌توان به ارزیابی درستی در مورد تحولات درونی میانمار که هر روز بیش‌تر در رسانه‌های غربی به آن می‌پردازند، نایل آمد.

برای فهم ژئوپلیتیکی منطقه باید چند نکته اساسی را مورد توجه قرار داد.

نخست نقش آمریکا در منطقه است. آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین کشور دریانورد جهان که بیش‌ترین قدرت دریائی و نظامی جهان را دارا می‌باشد، توانسته در بعد از جنگ جهانی به کنترل راه‌های دریائی و تنگه‌های مهم راهبردی جهان بپردازد. نقشی را که سابقا انگلستان، اسپانیا، هلند، پرتغال، و... ایفاء می‌کردند امروز امپریالیسم آمریکا به منزله بزرگ‌ترین دشمن بشریت ایفاء می‌کند. آمریکا جهان را ملک طلق خود دانسته و برای نظمی که منافع وی را تامین کند از هیچ هزینه‌ای فروگذار نیست. بسیاری از جزایر اقیانوس هند و اقیانوس آرام در اشغال این دولت هستند. یکی از گذرگاه‌های مهم جهان تنگه مالاکاست که میان مماک سنگاپور، مالزی و اندونزی واقع شده است. آمریکا با تسلط بر این تنگه از طریق ممالک مشرف بر تنگه و پایگاه‌های نظامی خودش و نه تنها توسط کنترل ماهواره‌‌ای بلکه حتی از طریق آبراه‌های دریائی بر رفت و آمد کشتی‌های تجاری جهان نظارت می‌کند. اغلب مصرف سوخت فسیلی کشورهای چین، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و زلاند نو و سایر ممالک کوچک‌تر در دریای چین و اقیانوس آرام از راه تنگه مالاکا تامین می‌شوند. آمریکا با نشستن بر گلوگاه مالاکا شیشه عمر اکثر ممالک غرب آسیا را در دست دارد و می‌تواند به باج‌گیری خویش از آنها با قلدری ادامه دهد. طبیعتا این تعریفی که آمریکا به عنوان یک کشور یکه‌تاز از دامنه منافع ملی خود می‌کند و جهان را تهدید نموده، حق حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و حق تجارت سایر ممالک را به خطر می‌اندازد، دقیقا به خاطر همین ماهیت راهزنانه و باج‌خواهانه است که تلاش دارد بر گردن این گلوگاه‌ها که هزاران کیلومتر از کشورش فاصله دارند بنشیند. دولت جمهوری توده‌ای چین که امروز به رقیب قدرت‌مند آمریکا درجهان بدل شده این خطر را برای تامین امنیت ملی خویش حس می‌کند. دولت آمریکا می‌خواهد راه تجارت و دریافت سوخت از طرف چین را در اختیار گرفته و مانع تقویت رقیب خویش شود. تحریکات آمریکا در همسایگی چین برای تصاحب جزیره تایوان که بخش جداناپذیری از سرزمین مادری چین هست نیز به این منظور صورت می‌گیرد. مناسبات راهبردی در تمام زمینه‌ها با میانمار یکی از آن تمهیداتی است که چین برای دور زدن تنگه مالاکا اختیار کرده است. هم اکنون انجام بخش بزرگی از تامین سوخت چین و صادرات و وارداتش به جهان از طریق بنادر و جاده‌های ارتباطی عظیمی است که با سرمایه چینی میان چین و خلیج بنگال کشیده‌اند. طرح کمربند- جاده چین (BRI) که هدف مقابله با سیاست محاصره چین از طرف آمریکا در زمان اوباما بود، به میانمار نقش یکی از مهم‌ترین کشور‌هائی را داده است که در این پروژه غول‌آسا نقش مهمی اجراء می‌کند. توافق‌نامه همکاری دالان اقتصادی پیشنهادی چین به میانمار (CMEC)  (China-Myanmar Economic Corridor) به طول ۱۷۰۰ کیلومتر که یکی از اصلی‌ترین بخش‌های طرح ابتکاری یک کمربند- جاده است که در سال ۲۰۱۸ به امضای دو طرف رسیده و مورد خشم غرب استعماری است.

دوم این که دولت بریتانیا به علت سابقه و نفوذ قدرت‌مند استعماری در میان اقلیت‌ها، سیاستمداران کهن نسل قبل، نهادهای استعماری «حقوق بشری» که ساخته شده برای انقلاب مخملی هستند، نقش مخربی در این کشور بازی می‌کند که حتی مدتی نیز توانست با سازمان‌دهی و یاری جنبش بودائی‌ها و محافل «دموکراسی‌طلب»، خانم آنگ سان سوچی را در این کشور بر سر کار آورد.

سوم چین با سیاست راهبردی کمربند و راه که همان جاده ابریشم از طریق خشکی و دریاست کشور میانمار را به عنوان یکی از مهره‌های کلیدی این راه ابریشم و حلقه گسل محاصره امنیتی- اقتصادی- تجاری تعریف کرده است. چین برای این که به وابستگی یک جانبه خود خاتمه دهد توانسته از طریق جاده‌های متصل به قزاقستان، به آسیای میانه، پاکستان و تا حدودی ایران ارتباطات خود را با اروپا و غرب آسیا و شمال آفریقا حفظ کند. برای آمریکا مشکل است که بتواند بدون هزینه مالی گزاف و اعمال نفوذ سیاسی- نظامی تمام این راه‌های ارتباطی جهان در خدمت محاصره چین را قطع کند. جنبه اهمیت میانمار برای چین و برای سایر ممالکی که در پی آزادی و استقلال ملی خود بوده و به اوامر آمریکا نیازی ندارند را باید از این منظر نگاه کرد. هر چه حفظ امنیت، رفاه، دوستی همجواری، رضایت، ترقی و تحول میانمار برای چین اهمیت دارد، برای آمریکا تخریب، تقویت تروریسم، انقلاب مخملی، برهم زدن امنیت و ایجاد آشوب در این سرزمین در درجه اول اهمیت است. روزی نیست که دستگاه‌های ارتباط جمعی ممالک غربی بر ضد حق حاکمیت ملی میانمار به جعل خبر، بزرگ‌نمائی جزئیات، دروغ‌گوئی دست نزده باشند و تا به امروز هم این روش نکوهیده را ادامه می‌دهند.

آنها حکومت میانمار را تحت فشار قرار دادند. این فشار خارجی به قدری بی‌شرمانه و خارج از اندازه بود که به غرور مردم میانمار لطمه فراوان زد. خانم هیلاری کلینتون به عنوان وزیر وقت امور خارجه آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما در سفری به میانمار با قلدری به زیارت خانم سان سوچی در حصر خانگی رفت و وی را تشویق نمود به کودتای مخملی دست بزند. وی رسما از دولت قانونی میانمار خواست که نخست روابطش را با جمهوری دموکراتیک خلق کره قطع کند و دست به اصلاحاتی بزند که مورد تائید بانک جهانی و آمریکا قرار گیرد. سپس روابطش را با چین کاهش دهد، به آمریکا برای نفوذ در میانمار میدان بیش‌تری داده و پروژه قرارداد سد «میتسون»(Myitsone)  را که حاوی یک سرمایه‌گذاری بزرگ ۳.۴ میلیارد دلاری برای تولید برق‌آبی بود که می‌توانست یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های تولید برق در جهان باشد، برهم بزند و چینی‌ها را از این قرارداد اخراج نماید. انسان از این همه زورگوئی و نژادپرستی حیرت می‌کند. آنوقت به یاری آمریکا و بسیج بودائیان، آمریکا توانست حزب لیگ ملی دموکراسی (NLD) به رهبری خانم آنگ سان سوچی را با یک برنامه‌ریزی حساب‌شده در انتخابات ۲۰۱۵ بر سر کار آورند. با تبلیغات اسلام‌ستیزانه که غرب بدان دامن می‌زد اختلاف با اقلیت مسلمان «روهینگیا» (Rohingya) در میانمار به زد و خوردهای نظامی و فرار مسلمانان به بنگالدش منجر شد که به حیثیت و محبوبیت سان سوچیِ «مدافع حقوق بشر» صدمه فراوان زد و از نفوذ وی در میانمار و جهان کاست. بحران داخلی در این کشور به قدرت نظامیان افزود که این قدرت با نزدیکی به چین و ضعف آمریکا در آسیا و منطقه افزایش پیدا کرده است. تقویت حاکمیت کنونی میانمار به نفع سیاست گردش به شرق در آسیاست. آمریکا قادر نیست با سرمایه‌گذاری مجدد مهره سوخته خود خانم سان سوچی را فعال کند این است که با یاری عمال داخلی خویش در پی تجزیه میانمار، علم کردن قدرت موازی با دولت مشروع و متمرکز مرکزی بوده و می‌خواهد از این مهره‌های سوخته در عرصه تبلیغات جهانی و شاید دعوت حکومت دست‌نشانده موازی از آمریکا برای استقرار حکومت «دموکراتیک» سود جوید. آمریکا هم اکنون به تربیت گروه‌های تروریستی دست زده است و جالب است کسانی که تا دیروز برای اسلام‌ستیزی وقت کم می‌آوردند، امروز از همان «روهینگیا»های قربانی خود به عنوان مسلمانان مظلومی که حقوقشان پایمال شده است به دفاع برخاسته و آنها را برای مبارزه مسلحانه علیه حکومت مرکزی میانمار آماده می‌کنند. آنها یک حکومت موازی مخفی به نام حکومت غیرنظامی (NUD) راه انداخته‌اند که ظاهرا مرکب از هواداران «دموکرات» خانم سان سوچی و سیاستمداران حکومت قبلی و اقلیت‌های قومی است. پارلمان اروپا این حکومت مخفی و موازی را به رسمیت شناخته است که فقط در استرالیا، ژاپن و آمریکا دارای سفارتخانه است. دولت آمریکا که تلاش داشت در سازمان ملل برکناری عامل خودش سان سوچی در میانمار را محکوم کند با مخالفت روسیه و چین شکست خورده و اکنون در پی دسیسه جدید می‌باشد. دولت میانمار که توانسته بود در دوران تحریم جنایت‌کارانه آمریکا مواد مورد نیاز توسعه و بقاءاش را از روسیه و چین تامین کند امروز از هر نظر برای حفظ امنیت، حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی خویش به شرق روی آورده است. آنها تحریم آمریکا را مانند همه بشریت مترقی جنایت‌کارانه و ضد بشری می‌دانند. این است وضعیت سیاسی و اهمیت ژئوپلیتیک میانمار که خار چشم همه نوکران غرب در جهان و در ایران شده است.

 

 

نقل ازتوفان شماره ۲۸۰ارگان مرکزی حزب کارایران تیر ماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan