دروس ابتدائی

وزارت امور خارجه ایران نه شرقی، نه شرقی، فقط غربی

ظرافت با دشمنان و خشونت نسبت به مردم

 

همه ممالک جهان برای اداره کشور در امور مربوط به مسایل خارجه دارای وزارتخانه می‌باشند. هر وزارتخانه‌ای در جهان دارای وزیر، دستگاه اداری، ساختارهائی نظیر تقسیم‌بندی منطقه‌ای، سیاسی، جغرافیائی و اطاق‌های فکری مربوط به ممالک گوناگون می‌باشد.

به عنوان نمونه وزارت امور خارجه آلمان را در نظر بگیریم که سیاست راهبردی روشنی در مورد ایران دارد که با تغییر وزراء و یا حکومت‌ها تغییر نمی‌کند و این سیاست در پشت درهای بسته توسط کارشناسان با تجربه و کارکشته در طی دهه‌ها تدوین شده است. آنها اطاق فکری و میز ویژه ایران دارند که سیاست‌های عمومی آلمان و اجرای شکل مشخص آن را در مورد ایران به بحث گذارده و به تصمیمات معیین در متن سیاست میدانی خویش در مورد برخورد به ایران می‌رسند.

این میز ایران بر اساس واقعیات عینی و نه ذهنیات تصمیم می‌گیرد. آنها از تمام برنامه توسعه و رشد اقتصادی ایران، درآمدهای ارزی، مالیاتی، بانکی، تجاری و ... ایران با خبرند و برای اتخاذ تصمیم آنها را مد نظر داند.

دولت آلمان تمام تصمیمات مهم مراجع سیاسی، قضائی ایران را پیگیری کرده و آنها را مستمرا به زبان آلمانی برگردانده و در اختیار مراجع مربوطه قرار می‌دهد.

کارمندان این وزارتخانه همگی تحصیلکرده، دانشگاه دیده، دوره‌های کارشناسی را از سرگذرانده، حداقل مسلط به دو زبان خارجی هستند. نماینده میز هر کشور غالبا زبان و فرهنگ آن کشور را می‌شناسد.

در کنار این کسب اطلاعات که برای تحلیل واقعیات الزامی است، دولت آلمان مستقل از این منابع، خود غیرفعال نیست و برای سال‌های آینده در مورد ایران برنامه‌ریزی روشنی دارد. برنامه راهبردی امپریالیسم آلمان در عرصه‌های هنری، فرهنگی، تبلیغ زبان آلمانی در شکل «اینستیتو گوته»، جعل تاریخ شرق به ویژه ایران و تمام مسایلی که با هویت ملی ما در ارتباط است سال‌ها فعال است و این ابزار را در سیاست خارجی خویش در مورد ایران در زمان‌های مقتضی به کار می‌گیرد. نمونه‌های روشن آن را می‌توان در جزر و مدهای سیاسی روابط با ایران ملاحظه کرد. چنانچه اهداف دولت آلمان نزدیکی به ایران باشد و سیاست روزش ایجاب نماید که چهره «مهربان» به خود بگیرد، یکشبه لحن و محتوای برنامه‌های رسانه‌های عمومی آلمانی‌زبان تغییر می‌کند. به یکباره کتبی که معلوم نیست چه کسی و در چه موقع نوشته است از کشوهای پنهان سیاسی بیرون آمده و برای ساختن افکار عمومی منتشر و به فروش می‌رسند. سخنگویان خودخوانده و دست‌پرورده ایرانی‌تبار و یا آلمانی در «برنامه‌های گفتگو»ی شبانه برای شستشوی مغزی حضور دائم پیدا می‌کنند و به ساز رسمی می‌رقصند و اَدای دموکراسی خواهی، حمایت از حقوق بشر، آزادی‌طلبی و همجنسگرائی و دگرباشی و ... در می‌آروند. مجریان دست‌پرورده، آموزش‌دیده با پرسش‌های از قبل تهیه شده و ممنوعیت‌های ابلاغ شده ناظر اجرای برنامه خفقان مغزی و استحمار عمومی هستند.

در این زمینه، تجسم ماشین عظیم استعماری، دخالت‌های برون مرزی با بودجه‌های سرسام‌آور علنی و مخفی برای حفظ و کسب منافع غارت‌گرانه و ستمکارانه همه ممالک پیشرفته اروپا از این ابزار استعماری حتی علیه خودشان استفاده می‌کنند. همه این وزرات‌خانه‌ها دارای بودجه‌های عظیم هستند که در راه اجرا و تسهیل سیاست‌های خود که حتی شامل رشوه‌دهی، باج‌دهی و... می‌شود استفاده کامل می‌کنند. این موارد شامل میلیاردها یورو و دلار است که هر کدام از این کشورها به صورت جداگانه و یا در چارچوب اتحادیه اروپا مثلا در اختیار صهیونیست‌های اسرائیل برای ایجاد تشنج، خرابکاری، تزلزل حکومت‌ها، امنیت‌زدائی، کودتا، اجرای انقلاب مخملی، سرکوب جنبش‌های آزادیبخش در لبنان، یمن، فلسطین و انجام نسل‌کشی و پاکسازی قومی برای اسکان ابدی صهیونیسم و تحریک علیه ایران و تجزیه ایران قرار می‌دهند. وزرای مربوطه در مقابل مردم پاسخگو هستند و در درون وزارتخانه باید مرتب کتبا در مورد فعالیت‌های خویش گزارش دهند.

این وضعیت کلی و دورنمائی است که هر خواننده باید از وزارت امور خارجه ممالک پیشرفته داشته باشد.

وزارت امور خارجه آلمان، بریتانیا، فرانسه و ... وزارتخانه‌هائی نیستند که مسئولان بالا وقتی سر از خواب ناز برداشتند با حوصله، بدون اضطراب به وزارت‌خانه بروند و چندتا چای دبش از قهوه‌خانه وزارت‌خانه سفارش دهند و با دوستان برای صرف چلوکباب در بعد از نماز ظهر قرار ملاقات بگذارند و سپس خواب بعد از نهار را تدارک ببینند و بعدا خسته و کوفته از این همه کار روزانه به نزد همسر و کودکان خود بروند و فردا برای دریافت حقوق‌های کلان وزارتی و تکرار مکررات کارهای قبلی بر سر کار بیایند. مسئولانی که به هیچ کس پاسخگو نیستند. حتی مطبوعات مزدور از آنها به صورت جناحی حمایت می‌کنند.

در آلمان وزیر امور خارجه‌اش نمی‌تواند در ملاءعام ظاهر شود و سال‌ها دروغ بگوید و بخندد و حقوق گزاف بگیرد و به کشورش خیانت کند، طبکار بوده راست راست راه برود و به خود اجازه دهد با مشتی دروغ مجددا به میدان آید. ولی آقای جواد ظریف این حق ویژه را دارد که با مصاحبه‌های خویش بازهم دروغ‌های قبلی خویش را تکرار کند. ایشان وزیری هستند که در زمان وزارتشان، قرارداد ننگین «برجام» امضاء شده است و ایشان این قرارداد ننگین را امضاء کرده‌اند. این قرارداد ننگین خیانتی بالاتر از قرارداد ترکمنچای است. در این قرارداد به صراحت همه حقوق قانونی ایران نقض شده است، سازو کار ماشه که به عنوان یک رمز به آن اشاره می‌شود در این سند مستتر بوده و در آن به صراحت آمده است که رژیم آمریکا این سند را برای امنیت جهانی در نشست 5 بعلاوه یک مورد صحه قرار می‌دهد ولی خودش نسبت به آن تعهدی ندارد. تمام این موارد سیاه روی سفید در متن این قرارداد خائنانه به امضاء جواد ظریف درج شده است. آقای جواد ظریف در بدو امر در مقابل پرسش‌های منتقدان از پاسخ روشن طفره می‌رفت و زمانی که دیگر جای حاشا وجود نداشت و مطبوعات اروپائی و آمریکائی از این خیانت پرده برداشتند و دست ظریف و حسن روحانی را رو کردند معلوم شد ایشان و رئیسشان حسن روحانی به مردم ایران سال‌ها دروغ گفته‌اند و آنها را فریب داده‌اند. آقای حسن روحانی و جواد ظریف مدعی شدند این قرارداد «آهنین» مورد تائید شورای امنیت و آمریکاست که موظف به اجرای آن است که دروغ بود.

آنها مدعی شدند که با امضای قرارداد تحریم‌ها رفع می‌شوند که دروغ بود، آنها منکر وجود بندی به نام ساز و کار ماشه شدند که دروغ بود و وقتی جای حاشا باقی نمانده بود آقای جواد ظریف با بی‌شرمی مدعی شدند که در موقع امضاء قرارداد آن را نخوانده‌اند و به گفته مشاورش که قرارداد را بدون عیب و نقص معرفی کرده است اعتماد نموده به مصداق «من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود» آن را امضاء کرده است.

نخست این که آقای جواد ظریف مسئول این امر بوده و نمی‌تواند بار مسئولیت خویش را به شانه دیگری منتقل کند. آقای ظریف کارش خواندن این قرارداد بوده و برای این وظیفه از مالیات مردم ایران حقوق می‌گرفته است. آقای ظریف سال‌ها درگیر این قرارداد بوده و با متنی روبرو نگشته است که یکشبه از آسمان بدون اطلاع ایشان نازل شده باشد و بارها بر سر آن در مذاکرات لوزان و وین بحث شده است. اگر این دروغ را بپذیریم که آقای ظریف به گفته یک مشاور اعتماد کرده که معلوم است که وی نیز قرارداد را نخوانده است، ذره‌ای از مسئولیت آقای جواد ظریف نمی‌کاهد و باید با معرفی این مشاور، بر کنار کردن و دادگاهی کردن وی بدعتی بگذارد که کسی در وزارت امور خارج ایران فکر نکند به خانه «عمه» آمده است. ولی این کار انجام نشده است. پرسش دیگر این که مگر یک قرارداد به این مهمی را تنها یک نفر می‌خواند و در موردش نظر می‌دهد، یا یک تیم کارشناسی؟

حزب کار ایران (توفان) یک مرجع حقوقی نیست، به تمام اسناد مربوطه در طی بحث‌های بی‌سرانجام با امپریالیسم آمریکا و اروپا نیز در این بحث‌ها شرکت نداشته است. حزب کار ایران (توفان) برای فهم همین قراردادی که مسئولان وزارت امور خارجه ایران نخوانده امضاء کرده‌اند، به متنی مراجعه کرده که به زبان خارجی و یا برگردان ایرانی آن در دسترس عموم قرار داشته است. حتی بر اساس قرائت این متون معلوم می‌شود مکانیسمی به نام ماشه وجود دارد که ایران را تا روز قیامت از همه حقوق قانونی خویش محروم می‌سازد. حزب کار ایران (توفان) در نشریه توفان شماره 186 دوره ششم - سال شانزدهم شهريور ماه ١٣٩۴ـ سپتامبر 2015 در مقاله‌ای تحت عنوان: «مستخرجی از: بیانیه تحلیلی حزب کار ایران (توفان) پیرامون توافقنامه هسته‌ای در وین (2)» به این سازوکار ماشه اشاره کرده و ماهیت آن را برملا ساخته است. چگونه امکان دارد که حزب کار ایران (توفان) که کارشناس حقوقی نیست با خواندن یک بار متن قرارداد استعماری به ماهیت آن پی برده باشد و مقاله‌ای در افشاء ماهیت این سازوکار نوشته باشد ولی وزارت امور خارجه ایران بوئی از آن نبرده باشد؟ روشن است که جواد ظریف و شرکایش نظیر حسن روحانی با آگاهی کامل در زیر این سند خیانتکارانه امضاء گذارده‌اند.حزب کار ایران (توفان) در توفان نشریه شماره 182 دوره ششم - سال شانزدهم اردیبهشت ماه 1394 - مه 2015 تحت عنوان: «بیانیه خفت‌انگیز لوزان در فروش همه حقوق قانونی ایران» مقاله‌ای نوشت و نشان داد که از متن قرارداد چنین مستفاد می‌شود که این قرارداد برای آمریکا تعهدی ایجاد نکرده و هر وقت مناسب دانست این قرارداد را پاره می‌کند. پرسش این است که چگونه توفان که کارشناسی حقوقی نیست به این رمز پی می‌برد ولی کارشناسان وزارت امور خارجه ایران از آن بی‌خبرند؟ آیا به این دلیل است که این متن را نیز نخوانده بوده‌اند؟ خیر! هرگز چنین نیست. باند حسن روحانی- جواد ظریف همان جناح غربی هستند که خواهان تحریم ایران، تجاوز به ایران می‌باشند تا خودشان به قدرت برسند. این باند مافیائی قرارداد خیانت ملی را با مشورت «جان کری» دوست صمیمی جواد ظریف بر خلاف مصالح ایران تهیه کرده است و به آن با آگاهی عمل نموده‌اند. همه اصلاح‌طلبانی که بر این خیانت ملی چشم پوشیده‌اند خواهان وزارت امور خارجه قدرت‌مند در ایران به عنوان ابزاری که خدمت سیاست عمومی میدانی ایران عمل کند نیستند، دکانی می‌خواهند که به آنها در کنار حقوق‌های گزاف فرصت و وقت کافی بدهد تا چلوکباب ظهرشان فراموش نشود. این عده دروغگو، خائن به منافع ملی که خیانتشان بر اساس اعترافات خودشان و اسناد کتبی موجود است امروز در پی پوشیدن لباس جدید نبرد برای حمایت از صهیونیسم و فلسطین ستیزی در ایران هستند. آنها مجددا با همان شعار زنگارگرفته «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» (بخوانید اسرائیل - توفان) به میدان آمده‌اند. شکست صهیونیسم در اسرائیل که دیگر امر مسلمی است، شکست نازی‌های اوکراین و گردش جهان به سمت دنیای چندقطبی رویاهای اصلاح‌طلبان آمریکائی در ایران را نیز برهم زده و جنجال‌ها و تحریکات اخیر آنها فریادهای مرگ است. جای تعجب است که در ایران کسی را یارای آن نیست تا این عده را از نظر، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و قضائی مهار کند. ببینید چه ریشه‌های عمیقی در جامعه ایران دوانده‌اند. مبارزه با استعمار و استحمار زمان می‌خواهد زمانی برای تکیه بر مردم و تغییر به دست آنها. 

 

نقل ازتوفان شماره ۲۸۶ارگان مرکزی حزب کارایران دی ماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan