ماهیت شعارهای اعتراضات اخیر وزمینه‌سازی برای نفی رهبری

 

کسانی که تفکر چریکی دارند و به نقش توده‌های مردم و اهمیت قوام جنبش و نضج آن پی نبرده و یا برای آن ارزشی قایل نیستند، از شعار ابزار معجزه‌آسائی ساخته‌اند تا با توسل با تحریک احساسات و انقلابی‌نمائی به مردم‌فریبی بپردازند. دیالکتیک ماتریالیستی به ما می‌آموزد شعاری که در یک برهه از زمان درست است، ممکن است در زمان دیگر ارتجاعی محسوب شود. دلیل آن را باید از جمله در حرکت تضادها و تغییرات آن، و به طور عمده در وجود حرکت توده‌ای مردم و خواست آن در تغییر بنیادی جامعه و درجه آمادگی آنها جستجو کرد. این تمایل باید عملا با حضور میلیونی توده‌های مردم و آمادگی آنها برای فداکاری و اراده‌شان در تغییر بنیادی وضعیت کنونی بروز پیدا کند. هم‌دلی با حضور میدانی تفاوت میان ذهن و عین است. مبارزه توده مردم از امروز به فردا علیرغم رشد، نضج نمی‌یابد و قوام نمی‌گیرد. این مبارزه به کسب تجربه، کسب سنگرهایی چند از دشمن، تقویت روحیه مردم، پی‌بردن به نیروی جمعی خود و طبیعتا به رهبری سیاسی کارکشته که چشم‌انداز جنبش را ترسیم می‌کند، به مردم نیرو و دورنما داده و مبارزه مردم را که چون سیلی روان شده با طرح شعارهای مناسب با توجه به سطح رشد جنبش، روان اجتماعی به مجاری مناسب سوق می‌دهد، نیاز دارد. انقلاب کار توده مردم است که رهبری منسجم فقط آن را هدایت می‌کند. رهبران و قهرمانان نمی‌توانند بدون شرکت توده مردم و آنهم توده میلیونی که به کف خیابان بیاید به هیچ پیروزی دست پیدا کنند. با سیاست از کشته پشته‌سازی کار به جائی نمی‌توان برد مگر این که اصل سیاست بر کشته‌سازی و عزاداری و سینه زنی در راستای، روزهای سوم، هفتم، چهلم و سالگرد آنها بر اساس سنت اسلامی باشد. جریان‌های متعدد مسلحانه چریکی در ایران که در میان جوانان کم حوصله که طالب پیروزی زودرس در دایره افکار خرده‌بورژوائی خویش بودند و برای خویش رسالت آزادی خلق را قائل بودند، صدمات بسیاری به روان اجتماعی که باید به راه صعب، با حوصله و طولانی مبارزه با چشم‌انداز رود، وارد ساختند، بطوری که آنها شتابزده حتی تا به امروز به دنبال نتایج سریع‌الوصول در مبارزه بوده و به دورنمای آینده نمی‌اندیشند. برای آنها «خواست سرنگونی رژیم شاه و یا شاه باید برود» بدون دورنمای جایگزینی آن همه چیز محسوب می‌شد و این عین بی‌دورنمائی بود. آنها امروز نیز با نفی نقش قاطع رهبری حزب طبقه کارگر و عامل مهم آگاه رهبری، مُبلغ واگذاری جریان‌های اجتماعی به حال خود برای مصادره رهبری آن توسط ارتجاع هستند و مردم را تشویق می‌کنند بدون رهبری به خیابان‌ها آمده و آنقدر کشته دهند تا از درونشان «رهبر شایسته» خود به خود نازل شود. این تئوری انحرافی را این عده در میان کارگران و توده مردم تبلیغ می‌کنند زیرا هدفشان رهائی طبقه کارگر و یا پیدایش یک رهبری منسجم سیاسی آگاه که پدیده‌ای بیرون از جنبش توده‌ای است، نمی‌باشد. این سیاستِ دشمنانِ طبقه کارگر و دشمنان میهن ما ایران است. ایران پر هرج و مرج و آشفته در درجه نخست خوراک قابل بلع نیروهای ارتجاعی و سازمان‌یافته جهانی است. نافیان رهبری حزب در جنبش مردم آب به آسیاب ارتجاع جهانی و داخلی می‌ریزند. به جز بخش آگاه و خرابکار این مبلغان نوظهور «مارکسیسم»، بسیاری از روشنفکران به اسارت فکری این سم راحت‌الوصول در آمده‌اند. این یکی از ریشه‌های ماجراجوئی در ایران است که به عنوان نمونه اتحادیه صنفی کارگران را به بیراهه مبارزه شورائی که مبارزه‌ای برای کسب قدرت سیاسی است می‌کشاند و طبقه کارگر را در شرایط نامناسب  به مصاف بورژوازی تا دندان مسلح و مسلط پیش می‌برد و از کشته آنها پشته می‌سازد چون برایشان نان و آب تبلیغاتی دارد. اپوزیسیون در خارج به صنعت پول‌سازی و حل مشکل بازنشستگی بدل شده است. آنها تفاوت سطوح گوناگون مبارزه و عرصه‌های نبرد را نمی‌شناسند. تفکر خرده‌بورژوازی که با رهبری مبارزه طبقه کارگر توسط عامل آگاه مخالف است، برایش این بی‌مسئولیتی که عواقب ناخوشایندی برای طبقه کارگر دارد مهم نیست. احساسات خرده‌بورژوا ولی ارضاء شده است.

در اعتراضات اخیر ما با این سردرگمی سیاسی روبرو بودیم. خواست‌های رسیدگی به مرگ خانم مهسا امینی در اسارت گشت ارشاد که در بدو امر مطرح شد و از حمایت عمومی مردم اعم از با و یا بی حجاب برخوردار بود در عرض یکی دو هفته به اعتراضات پراکنده‌‌ی بدون رهبری، آنهم برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بدون برنامه و دورنما و تنها با این تصور خطرناک و حتی ارتجاعی که «مهم رفتن آخوندهاست» تنزل یافت. رفتن آخوندها اگر به قیمت نقض حاکمیت ملی ایران، تمامیت ارضی ایران، استقلال ایران، برباد رفتن تمام دستآوردها و فنآوری‌های علمی ایران، ترور اساتید و دانشمندان ایران برگرفته از نمونه عراق توسط اسرائیل و... تمام شود، پشیزی ارزش نداشته و در مغایرت کامل با منافع ملی ایران است. این مرز را مضمون سیاسی، برنامه و رهبری جنبش تعیین می‌کند. کینه‌توزی، خون‌خواهی و قصاص‌طلبی خرده‌بورژوائی با یک مبارزه انقلابی منسجم با برنامه و دارای دورنما ماهیتا در تناقض است. قهرطبقاتی با خشونت‌طلبی خرده‌بورژوائی سازگار نیست.

در اعتراضات اخیر این بلبشوئی که ایجاد شده بود در نتیجه برآورد نادرست اپوزیسیون ارتجاعی ایران و در راسشان فرقه تروریست داعشی رجوی و تجزیه‌طلبان حامی اسرائیل بود که با شکست روبرو شد و قطعا  تاثیرات منفی خود را در روحیه مردم باقی خواهد گذارد. با توجه به این امر باید شعارهایی که از جانب گروه‌ها و محافل متعدد به میان کشیده شد را بررسی کنیم. می‌توان بخش‌های چندی از این شعارها را دسته‌بندی کرد و به عنوان شعار مرکزی یک بخش معین آن را تعریف نمود. این به آن معنی نیست که تداخل شعارهای متعلق به گروه‌های متعدد رخ نداده است و معترضان و اغتشاش‌گران تحت تاثیر این شعارها قرار نگرفته‌اند و آن را به کار نبرده‌اند ولی به طور عمده می‌توان از شعارهای فرقه رجوی نام برد. گروه‌های خرابکار، تروریست و اغتشاش‌گر فرقه رجوی با این هدف به میدان آمدند که ایران را به آشوب و اغتشاش کشانده و آدم‌کشی، قتل و جنایت، چاقو و قمه‌کشی را در جامعه عادی سازند تا راه برای داعشی کردن محیط ایران و تبدیل ایران به سوریه و جنگ داخلی و توجیه تجاوز به ایران توسط ناتو و اسرائیل باز شود. تمام خواست‌های آنها در این عرصه تبلیغ می‌شد. آنها برای توجیه قمه‌کشی و آدم‌کشی مدعی شدند که در ایران «انقلاب» شده است و برای کسانی که شاید تا حدودی به بی‌ربطی استفاده از این مقوله پی می‌بردند مطرح می‌ساختند که «جنگ داخلی» در گرفته است. هدف از این «مبارزه ایدئولوژیک» و تبلیغاتی در فضای مجازی این بود که مسئله آدم‌کشی، چاقوکشی، تروریسم داعشی را در متن جامعه انقلابی و یا در متن درگیری جنگ داخلی توجیه کنند، زیرا در آن صورت می‌توانستند با تئوری دیگری به نام «اصل دفاع از خود در انقلاب و یا جنگ داخلی» ماجراجوئی، تروریسم، عملیات انتحاری، بمب‌گذاری و نظایر آن را موجه جلوه دهند و برای افکار عمومی قابل پذیرش کنند. در حالی که این اعتراضات حتی تا زمانی که محتوی مترقی و درست داشت نه بیان انقلاب اجتماعی بود و نه جنگ داخلی. فرقه رجوی با هتاکی و استفاده از شعارهای مستهجن، درجه بی‌رحمانه‌ای از اعمال خشونت و سفاکی، تهدید و ارعاب مخالفان و بی‌طرفان مشی خطرناک خود را به جامعه عرضه کرد. آنها در صدد بودند و هستند که محیطی مملو از ارعاب و وحشت در جامعه خلق کنند که تا به امروز شکست خورده‌اند. خواست‌های آنها از جمله عبات بودند از: «مرگ بر ستم‌گر، چه شاه باشه چه رهبر، که جای رهبری فرقه رجوی را باز می‌گذارد. و یا گشت ارشاد بهانه است، اصل نظام نشانه است، این آخرین پیامه، هدف خود نظامه، همونی که چلاقه، قاتل شاهچراغه، شاهچراغ خون شده، دست نظام رو شده (در حمایت از داعشی شدن وضع ایران)، مرگ بر بسیجی، مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر سپاهی، وای به روزی که مسلح شویم، بسیجی و سپاهی، داعش ما شمایی، داعش ما شمایی، بسیجی بی غیرت، می‌کشم می‌کشم هرآن که خواهرم کشت، دایه! دایه! وقت جنگه!». روشن است که این شعارها در جهت سرنگونی کل نظام با توسل به اسلحه و ایجاد جنگ داخلی است و از عملیات داعش در ایران نیز حمایت می‌کند زیرا خودش قصد دارد در آینده با اقدامات تروریستی و انتحاری، بمب‌گذاری محیطی از رعب و وحشت، ناامن و نامطمئن در ایران فراهم کند.

دسته دیگری که دراین زمینه فعال بودند اصلاح‌طلبان و غرب‌زدگان هستند که هدفشان فشار به حاکمیت «یک‌دست» برای به بازی گرفتن خود آنهاست. این عده وطن‌فروش که از بدو انقلاب بر مسند کار بودند، جز تلاش برای کسب رضایت آمریکا و اسرائیل و نابود کردن منافع ملی ایران اقدام قابل ذکر مثبتی نکردند. تمام قتل‌های زنجیره‌ای و شوک درمانی، اقتصادی و بی‌خانمان کردن مردم، حذف یارانه‌ها، دزدی‌ها و فسادها، رانت‌خواری‌ها، خصوصی کردن بانک‌ها، پلیس ضدشورش همه و همه در دوران این لشگر آمریکا‌طلب صورت گرفت و امروز نیز آنها دشمن نزدیکی ایران به شرق و خواهان سلطه استعمار غرب و بازگشت به دوران «طلائی» نوکری به آمریکا هستند. شعارهای مرگ به چین و یا روسیه و حمایت از نازی‌های اوکراین در خدمت سیاست ضدیت با روی‌کرد به شرق در خدمت منافع دشمنان ایران است. هاری و افسارگسیختگی این جماعت را در هفته‌های اخیر می‌توان دید. آنها حاضرند برای شراکت در حکومت و سهم‌خواهی حتی با فرقه رجوی و آمریکائی‌ها نیز همکاری کنند، حتی اگر این سیاست منجر به نابودی ایران گردد. شعارهای آنها بر ضد کل نظام نبود فقط بر ضد دیکتاتوری خامنه‌ای و یا ولایت فقیه بود به این جهت این شعارها را مطرح کردند: «این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت، امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه، مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر دیکتاتور، تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت، مرگ بر استبداد، حجاب و گشت ارشاد، خامنه‌ای قاتله، ولایتش باطله، خامنه‌ای تسلیم شو، خامنه‌ای حیا کن، مملکتو رها کن، خامنه‌ای یزید شده، یزید روسفید شده، مرگ بر اصل ولایت فقیه، مجتبی خامنه‌ای! بمیری، رهبری رو نبینی، خونی که در رگ ماست خوراک رهبر ماست، خامنه‌ای ضحاک! می‌کِشیمت زیر خاک». در بیانیه‌ها و فراخوان‌های عمال اصلاح‌طلبان در ایران کوچک‌ترین «اسائه ادبی» نسبت به آمریکا، ناتو، اسرائیل، عربستان سعودی و... وجود ندارد و برعکس به سیاست گردش به شرق جمهوری اسلامی حمله شده و از «پوتین» و «شی جین پینگ» دیو می‌سازند تا نازی‌های اوکراین را تطهیر نمایند. آنها همه کارت‌های برنده خود را از سلبریتی‌ها گرفته تا پاره‌ای از وزرا به ویژه در وزارت امور خارجه روحانی- ظریف زده، رو کرده‌اند. برای آنها سنگ تمام گذاردن برای مرگ خانم مهسا امینی به مفهوم بود و نبود آنهاست. به این جهت در خارج از کشور تمام نیروهای ضدانقلابی خویش را بسیج کردند. نیروهائی که از سال‌ها قبل از جریان جنبش سبز به خارج آورده‌ بودند، نیروهائی که توسط عوامل اصلاح‌طلبانی که سال‌هاست مقیم خارجند و آقازاده‌های آنها در هم‌آهنگی با ارتجاع ناتو به ویژه آلمان فعالند، از گوشه و کنار به صورت غیرمنتظره‌ای سر برآوردند. برای ایرانیان میهن‌دوست مطرح بود که این عناصر بی‌چهره تا به امروز در کجا زندگی می‌کردند که به یکباره تمایل به مبارزه بر ضد رژیم جمهوری اسلامی را پیدا کردند؟ جریان‌های مشکوکی  ملهم از حرکت ممنوع‌الفعالیت در ایران به نام آل یاسین و یا نهادهای مشکوک فمینیستی که سری در آمریکای جنوبی، آفریقا و دوبی در امارات متحده عربی دارند، خبرنگاران از قبل تربیت‌شده که سرنخشان به خانم شیرین عبادی می‌رسد همه ناگهانی از سوراخ‌های خویش بیرون آمده و فعال شدند. اردوکشی ناتو در برلن و بسیاری شهرهای آمریکا و اروپا با همکاری اصلاح‌طبان و مشورت آنها صورت گرفته است.

جریان سومی که در این حرکت شرکت کرد جریان‌های تجزیه‌طلب به طور عمده کُرد، گرگ‌های خاکستری آذری و بلوچ‌ها بودند که هدف آنها تجزیه و نابودی ایران است. آنها از جانب عربستان سعودی، اسرائیل، ترکیه، باکو، آمریکا و ناتو حمایت می‌شوند و تمام امکانات تبلیغاتی و تدارکاتی را در اختیار آنها قرار دادند و می‌دهند. این عده اسلحه به ایران وارد کردند و در خارج از کشور نیز مانند فرقه رجوی رفتاری خشونت‌آمیز، داعشی، آشوب‌طلبانه و بیرحمانه دارند. شعار آنها عبارت بود از: «از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران، زن، زندگی، آزادی، از کردستان تا تبریز، صبر ما گشته لبریز، از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان، آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی (آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است)، جوانرود تنها نیست؛ ثلاث پشتیبان آن است، جوانرود تنها نیست؛ سقز پشتیبان آن است، کردستان زاهدان چشم و چراغ ایران، کردستان، کردستان، گورستان فاشیستان (نیروهای جمهوری اسلامی)، کُرد، بلوچ و آذری، آزادی و برابری، کرد و بلوچ برادرند، تشنه خون رهبرند، مهاباد تنها نیست؛ یارسان پشتش است، مهاباد، کردستان، تنها نیست؛ کُرد، پشتیبان آن‌هاست». در این شعارها همیشه تکیه بر کردستان و نه ایران است. در این مطالبات از وحدت خلق‌های ایران برای استقرار دموکراسی و حکومت فرودستان صحبت نمی‌شود. روح تمام این شعارها نظر به تفرقه و پراکندگی دارد. البته تجزیه‌طلبان شعارهای مجاهیدن را نیز تکرار می‌کردند زیرا اهداف آنها در این رویدادها بسیار نزدیک به هم است. شما کوچک‌ترین بیانیه‌ای نه از جانب اصلاح‌طلبان و هیچ‌کدام از این جریان‌ها معترض چه در داخل ایران و چه در اردوکشی‌های ناتو پیدا نمی‌کنید که تکیه را بر وحدت ایران و حفظ تمامیت ارضی آن گذاشته باشد. همه با چشم خود دیده‌اند که احزاب کُرد با اسرائیل همکاری کرده و به ایران نیروی مسلح و اسلحه وارد کرده‌اند و خواهان تجاوز آمریکا به ایران هستند و شعار تجزیه‌طلبان کُرد سوری را که با امپریالیسم آمریکا در سوریه و غارت نفت سوریه همکاری می‌کنند تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» به جنبش تحمیل نمودند و کسی به افشاء آنها دست نزد. هنوز هم این جریان‌های تجزیه‌طلب ضد ایرانی هم در درون ایران و هم در خارج ایران فعالند و از پیروزی تیم ملی فوتبال انگلیس و آمریکا بر ایران مسرور بوده دست‌افشانی کرده و با پرچم آمریکا رقصیدند.

عده دیگری که در این فعالیت‌ها به ویژه در خارج از ایران فعال بوده و به دشمنی با ایرانی اشتغال داشتند دودمان ننگین پهلوی است که تخم و ترکه‌های نسل سوم خود را به بازار آورده بودند که فاقد هرگونه درک و فهم سیاسی، شناخت از جامعه و تاریخ ایران می‌باشند. این نسل در محافل دیسکو به عنوان نماد آزادی زن تربیت شده و در بی‌شرمی و هرزه‌درآئی شهره آفاق است و ما با نمونه‌های بسیار زشت آنها در خارج از کشور روبرو هستیم. این عده فاقد ‌هویت ملی و نوکر غرب هستند، فقط دروغ‌ها و جعلیات آنها را نشخوار می‌کنند، از قوه فراست و هشیاری بری بوده وبه عنوان سیاهی لشگر سایر جریان‌های خراب‌کار و آشوب‌طلب در میان ایرانیان خارج از کشور، نیمه لخت و بعضی اوقات نیز تمام لخت فعالند. استفاده از دشنام‌های مستهجن بری از شرم و حیا در اینستاگرام‌های آنها مشهود است. شعار آنها عبارت بود از: «رضاشاه! روحت شاد، رضاشاه! می‌میریم، مملکتو می‌گیریم، نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران، با اینکه دوریم از وطن، پشت شماییم هم‌وطن!، تجاوز توی زندان، اینم بود توی قرآن، باقالی پلو نداشتیم، برات ساندیس گذاشتیم، نه شیخ می‌خوایْم نه ملا، لعنت به آیت‌الله». ما در این مقاله از بیان الفاظ رکیکی که به کار می‌برند و در این زمینه با فرقه رجوی هم‌دل هستند و از آموزگار بزرگشان شعبان بی‌مخ آموخته‌اند برای احترام به خواننده پرهیز می‌کنیم. این الفاظ رکیک را فرقه رجوی در محافل دانشجوئی ایران نیز وارد ساخت و از اعتبار جنبش دانشجوئی به شدت کاست و منجر به انزوا و روی برتافتن مردم ایران از آنها شد.

ولی گروه بزرگی که در این اعتراضات شرکت داشتند و فاقد درونما، چشم‌انداز بودند و از نیات شوم و ضدایرانی گروه‌های دیگر بَری بودند گروه معترضان واقعی است که می‌توانیم آنها را از شعارهای مرکزیشان نسبت به سایر جریان‌های مشکوک و خرابکار تمیز دهیم. متاسفانه در این گروه علیرغم وجود حسن نظر، به طور عینی به عنوان دست دراز شده جریان‌های متشکل و از بیرون رهبری‌شده نیروهای داعشی عمل می‌کرد و بی اراده به سمت و سوئی کشیده می‌‍شد که آنها برایش ترسیم می‌کردند.  فقدان رهبری، برنامه سیاسی و دورنما از همه بیش‌تر در میان سردرگمی آنها نمایان بود. مطالبات آنها عبارت بودند از: « ایرانی باغیرت حمایت حمایت، نترسید نترسید ما همه با هم هستیم، ایرانی بسه دیگه غیرتت رو نشون بده، دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد، ایرانی می‌‍میرد ذلت نمی پذیرد، دانشجو بیدار است، از استبداد بیزار است، بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری، هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم، تا آخوند کفن نشود، این وطن وطن نشود، مَرد، میهن، آبادی، قسم به خون مهسا، ایران می‌گردد آزاد، قسم به خون یاران، ایران می‌گردد آزاد، عدالت، آزادی، پوشش اختیاری، عدالت، آزادی، نه به حجاب اجباری، فرزند کارگرانیم، کنارشان می‌مانیم، فکر نکنی یه روزه، قرار ما هر روزه، نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری، نه سلطنت نه رهبری، دموکراسی برابری». این گونه شعارها حتی می‌تواند در چارچوب یک رژیم بورژوائی اسلامی نیز علی‌الاصول قابل تحقق باشد.

طبقه کارگر ایران حاضر نشد به حمایت از این حرکت اجتماعی که نسبت به خواست‌های طبقه کارگر بیگانه بود برخیزد. این حرک اعتراضی به طور عمده در همان بستر طبقه متوسط بورژوازی باقی ماند و تنها از کارگران می‌خواست که اعتصاب عمومی و سراسری کنند تا فرقه رجوی، تجزیه‌طلبان، اصلاح‌طلبان غرب‌گرا به نیات شوم خویش نایل شوند. این تلاش درهم شکست. البته افرادی بودند که با خرابکاری تلاش کردند شعار «زن، زندگی، آزادی» را به شعار طبقه کارگر بدل کنند و یا آنها را بسیج نموده تا حکومت شورائی در ایران مستقر سازند ولی این اقدامات مضحک با شکست روبرو شد و طبقه کارگر ایران علیرغم عدم وجود رهبری راستین و آگاه به این خفت ایران‌ستیزانه تن در نداد. شعار طبقه کارگر ایران در شرایط کنونی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیست، آزادی سیاسی، اجتماعی و اتحادیه‌های صنفی کارگری و بهبود شرایط زندگی خود است. زندگی طبقه کارگر ایران شعار «زن، زندگی و آزادی» نیست. زنان کارگر پیوند طبقاتی با مردان کارگر دارند و دست در دست هم به پیروزی نائل خواهند شد. این شعارارتجاعی، شعار همان رنگین کمانان است که در پی محو مبارزه طبقاتی در ایران بوده و با به اصطلاح «انقلاب زنانه» می‌خواهند همه چیز را به ابتذال بکشانند

گروه آخری که در این کارزار ناتوئی شرکت داشتند و آنهم فقط در خارج از کشور «چپ»های تواب و بریده و مفلوکی بودند که با پرچم معیوب اسرائیل در جلوی صف و با شعاری که مورد مخالفت مجاهدین نباشد، شعار«مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» در کارزار تبلیغاتی ناتو در برلن به رهبری حامد اسماعیلیون، تجزیه‌طلبان کُرد، آذری، بلوچ و عرب با همکاری همجنس‌گرایان، ایل و تبار اوکرائینی‌ها، اسرائیلی‌ها، آمریکائی‌ها، سعودی اینترنشنال شرکت داشتند و امضای خود را زیر سیاست این حرکت گذاردند. آنها خواهان تشدید تحریمهای جنایت‌کارانه با نام مستعار « تحریم‌های هدف‌مند» علیه ایران هستند

 

 

 

نقل ازتوفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 275 بهمن ماه 1401

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan