نقش
بازیگران نفت
در متن اوضاع
جهانی بعد از
جنگ جهانی
رویدادهای
نفت و مبارزات
مردم ایران را
در بعد از روی
کار آمدن
رضاخان تا
زمان کودتای 28
مرداد باید در
متن تحولات
کلان جهانی
مورد بررسی قرار
داد. پیروزی
انقلاب کبیر
اکتبر و نقش
مترقی بلشویکها
در مبارزه با
استعمار
تزاری و ضربه
زدن به
استعمارگران انگلیسی
و افشاء آنها
یکی از مولفههائی
است که در
تمام تحولات
بعدی ایران
نقش تعیینکنندهای
دارد.
بریتانیا که
بعد از جنگ
دوم جهانی سرکردگی
خویش را در
جهان از دست
میداد و
ناچار بود
سرکردگی دلار
و امپریالیسم
آمریکا را
بپذیرد و در
عین حال به
مبارزه با
کمونیسم بپردازد،
در وضعیتی
قرار گرفت که
سیاست ایجاد
تفرقه و تجزیه
ایران را که
در زمان قاجار
برای حفظ
هندوستان و
نفوذ در ایران
در میان ایلات
و طوایف اجراء
میکرد به دور
افکند و از
ترس نفوذ
کمونیستها
در ایران به
دنبال تقویت
حکومت مرکزی
در ایران روان
شود و با دستی
آهنین که زیر
نظارت و هدایت
امپریالیسم
رو به افول
بریتانیا
باشد به
یکپارچگی
ایران یاری رساند.
برخورد
بریتانیا به
شیخ خزعل که
در دورهای از
سیاست تفرقه
وی حمایت میکرد
و زمانی که
رضاخان را
برای سرکوب وی
گسیل داشت تا
یکپارچگی
ایران را
تضمین کند،
باید از این
منظر بررسی
کرد. از این
گذشته
امپریالیسم
رو به رشد و
بالنده
آمریکا تلاش
داشت علیرغم
مقاومت
بریتانیا جای
خالی وی را در
منطقه پر کند
و مبارزه بر
سر مسئله نفت
در ایران در
بستر همین سیاست
تغییر شرایط
جهانی و
قطبندیهای جدید
صورت میگرفت.
حمایت
امپریالیسم
آمریکا از ملی
کردن صنعت نفت
تا جائی که
برای فشار به
بریتانیا لازم
بود از همین
جا ناشی میشد
و زمانی که
بریتانیا عقب
نشست و حاضر
شد به سرکرده
جدید دنیا
تمکین کند،
آنوقت سیتیر
و 28 مرداد در
ایران به وجود
آمد و ما با
وضعیتی روبرو
شدیم که همه
ناظر آن
بودند. اگر در
تحلیلهایمان
از این متن
مشروح به
بیرون جهیم و
خصلت دوران و
تحولات ضروری
آن را درک
نکنیم هرگز قادر
نخواهیم بود
در مورد
بازیگران و
رویدادهای آن
روز تحلیل
درستی داشته
باشیم.
در چنین
وضعی یک شرکت
استعمارگر در
ایران حاکم
بود و باید
این دوران
استحاله ناشی
از افول بریتانیا
و صعود آمریکا
و قدرت گرفتن
شوروی سوسیالیستی
استالینی را
به حیلهگری
به ضرر مردم
ایران مدیریت
میکرد.
شرایطی
در بعد از
انقلاب بهمن 1357
به میهن ما
تحمیل شده که
مجددا
موریانههای
امپریالیسم
آمریکا و
انگلیس از
پستوهای خویش
بیرون آمده و
در پی نگارش
تاریخ معیوبی
از مبارزات
مردم ایران
هستند. این موریانهها
از امنیت کامل
برخوردارند و
تا میتوانند
به پاس
توانائیهای
سیاسی، مالی،
رسانهای که
در اختیار
دارند به
وارونهسازی
تاریخ ایران
اشتغال دارند
و تصویری از وضعیت
ایران قبل از
انقلاب ترسیم
میکنند که
فقط جعل محض
محسوب میشود.
آنها بعد از
حدود یک قرن
میخواهند
ماهیت
امتیازنامه
استعماری
دارسی را
مترقی و مناسب
ایران جلوه
دهند
شرکت
نفت انگلیس در
ایران یک فعال
مایشاء بود و
برای خودش در
جنوب ایران
حکومتی مستقل
تشکیل داده
بود که مورد
تائید خاندان
ننگین پهلوی
بود. حکومت
ایران بر تمام
نقض نکات این
امتیازنامه حتی
امتیازنامه
خائنانهای
که رضا شاه
قلدر در 1933
امضاء کرد با
دیده رضایت مینگریست.
دولت
بریتانیا در
جنوب ایران،
سرزمین خود را
داشت، پلیس و
سربازان
استعمارگر
بریتانیا در
خوزستان با
سرکوب مردم،
مستعمره خود
را برقرار
کرده بودند.
تحقیر و سرکوب
ایرانیان
ادامه داشت.
بریتانیا که
در آن زمان
خواهان تجزیه ایران،
تخریب قدرت
مرکزی بود از
سرکشان، یاغیان
نظیر شیخ خزعل
دفاع میکرد و
به وی قول
داده بود
«عربستان»
ایران را در اختیار
وی قرار دهد.
آنها قبایل
عرب را برای
سرکوب مسلحانه
و برضد
کارگران نفت
که تحت تاثیر
حزب کمونیست
ایران و سپس
حزب توده
ایران بودند و
برای تحقق
حقوق انسانیشان
مبارزه میکردند
تحریک و بسیج
مینمود. شرکت
نفت با دادن
بخشی از 16 در
صدی که باید به
دولت ایران
پرداخت میکرد-
که هیچوقت به
درستی
نپرداخت - به
خوانین بختیاری
امنیت جنوب
ایران را برای
سرکوب به آنها
واگذار کرده
بود و در داخل
خاک ایران
برای خودش
دولتی بود و
از تصمیمات
حکومت مرکزی
تبعیت نمیکرد.
هزاران نفر را
بدون گذرنامه
و روادید به اراده
خودش به ایران
میآورد و یا
اخراج میکرد.
اتباع هندی و
پاکستانی (قبل
از استقلال - توفان)
به ایران
آورده میشدند
تا رقبای
کارگران
ایرانی در
تصفیهخانه
نفت و یا
استخراج و
تولید نفت
باشند. شرکت
نفت بریتانیا
در ایران
هیچوقت تابع
قوانین ایران
نبود. مشتی
راهزن به پاس
یک
امتیازنامه استعماری
به غارت ایران
مشغول بودند و
به برکت این غارت
نه تنها در
جنگ جهانی اول
پیروز شدند
بلکه آبادانی
سرزمین مادری
خودشان را از
مالیات نفت
ایران موجب
گردیدند. در
صفحات توفان
نمیشود به
ارزیابی
امتیازنامه
استعماری
دارسی و
امتیازنامه
خیانتآمیزتر
بعدی که محصول
کودتای
رضاخان عامل
امپریالیسم
انگلستان بود
پرداخت ولی
رضا خان با
خدمتی که با
تمدید امتیازنامه
دارسی با
انگلستان کرد
و پذیرفت که یک
طرف قرارداد
دولت
انگلستان است
و نه شخص ویلیام
نوکس دارسی
خنجری به حق
حاکمیت ملی
ایران زد که
در تاریخ
خیانتهای
این دودمان در
صدر آنها قرار
میگیرد. در
این
تمدیدنامه
تمام موارد
مبهم و یا حقوقی
که میتوانست
به ایران تحت
عنوان منافع
شرکتهای
تابعه قرار
گیرد به نفع
انگلستان حذف
شد.
حال به
پارهای
اسناد تاریخی
برگرفته از
کتاب ارزشمند
آقای مصطفی
فاتح
بپردازیم
نقض حق
حاکمیت ایران
توسط بریتانیا
«در این
مرحله اقتدار
حکومت مرکزی
در خوزستان فقط
نامی بیش
نبود. خوانین
بختیاری در
شمال آن استان
و شیخ خزعل از
اهواز تا مرز
جنوبی را در حیطۀ
اختیار خود
داشتند و شرکت
برای حفاظت اموال
خود و تامین
امنیت متوسل
به فئودالهای
محلی میگردید.
قراردادهائی
بین شرکت از
طرفی و شیخ
خزعل[1]
و خوانین
بختیاری از
طرف دیگر
منعقد شده بود
که به موجب
آن هرسال
شرکت، مبالغی
به آنها میپرداخت
تا امنیت
اطراف و جوانب
حوزۀ عملیات شرکت
را تامین
نمایند ولی در
داخل محوطۀ
عملیات خود
شرکت سازمانی
داده بود و
ادارهای
داشت به نام
(ادارۀ
تامینیه)[2] که
وظائف آن
عبارت بود از
حفظ انتظامات
و امنیت در
داخل محوطهی
شرکت و
برقراری تماس
و رابطه با
خانها و
شیوخ محلی و
مامورین
دولتی و نظارت
در کنتراتهائی
که ازطرف شرکت
به اشخاص
مختلف داده میشد
و سرپرستی
اموری که
وابسته به
روابط بین کارگر
و کارفرما بود
و اجاره و
خرید اراضی و
به طور
خلاصه هر کاری
که تماس بین
شرکت و اهالی
محلی را ایجاب
میکرد.
ادارۀ
تامینیه شرکت
عدهای در
استخدام خود
داشت که در
اوائل نام
پلیس را
داشتند و
بعدها که نفوذ
دولت مرکزی
مستقر گشت به
نام مستحفظ و
آتش نشان و
غیره خوانده
میشدند.
اینها همه
لباس
متحدالشکل
داشته و مختصر
تعلمیات
نظامی فرا میگرفتند
و به روسا
سلام نظامی میدادند
و به جز
اینکه مسلح
نبودند از هر
حیث دیگر به
سربازان
شباهت داشتند.
شرکت عدهای
از آنها را به
کارهای آتش
نشانی گماشته
و عدۀ زیادتری
را برای امور
انتظامی در
خدمت داشت که
هر دو یکنوع لباس
داشته و هر
وقت میخواست
میتوانست
همۀ آنها را
به عنوان
آتش نشان
معرفی نماید.
سفر اولی که
من به خوزستان
رفتم در سال 1926
بود و پلیسها
کارشان محدود
به تامین
عبور و مرور
در محوطۀ شرکت
شده بود، ولی
به طوری که
نقل میکردند
در سابق ادارۀ
تامینیۀ شرکت
و پلیسهای
آن تمام وظائف
یک شهربانی را
بر عهده داشته
و حتی زندان
هم داشتند. به
طور خلاصه
ادارۀ
تامینیۀ شرکت
عبارت از یک
دستگاه
شهربانی در
داخل محوطۀ
شرکت بود و
اموری را که
ژاندارمری
انجام میدهد
به عهدۀ خوانین
محلی و
مستحفظین
آنها بود که
تمام هزینۀ آنها
را شرکت میپرداخت.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 425 و 426)
وضعیت
کارکنان و
کارمندان
«درین
مرحلهی اول،
کارکنان شرکت
به قرار زیر
بودند:
کلیۀ
کارکنان فنی و
اداری و
بازرگانی
شرکت که مشاغل
عمده و
مسئولیتداری
داشتند همه
انگلیسی
بودند و کم و
بیش کارکنان
قسمت اداری
انگلیسهای
بودند که
هندوستان را
دیده و با
افکار استعماری
آلوده بودند.
کلیۀ
کارمندان
دفتری و عموم کارگران
فنی و حتی
پیشخدمتها
و آشپزها هندی
و پاکستانی
بودند و فقط
کارهای غیرفنی
به ایرانیان
محول بود.
تنها کارگران
فنی ایرانی عبارت
بودند از یک
عده بنا و
نجار و عدۀ
معدودی که زیر
دست هندیها و
انگلیسها
کارهای فنی
آموخته بودند.
معدودی
ایرانیان هم
به عنوان
منشی و «میرزا»[3]
استخدام شده
بودند که کمی
انگلیسی
دانسته و سمت
مترجمی داشتند.
توجیه شرکت
برای این کار
این بود که
طبق فصل
دوازدهم
امتیاز دارسی
که میگوید
«عمله و فعله
باید رعیت
اعلیحضرت
شاهنشاه
باشند» تعهد
دیگری ندارد و
علاوه میکرد
که چون
کارگران و
کارمندان فنی
بین ایرانیان
یافت نمیشود
به ناچار
آنها را از
خارج میآورد
و چون
ایرانیانی که
به زبان
انگلیسی آشنا
باشند نادر
هستند، لذا برای
کارهای دفتری
هم از
هندوستان
استخدام میکند.
ولی علت حقیقی
اینگونه
استخدام این
بود که
کارکنان هندی
مطیعتر
بودند و اگرهم
اعتراضی به طرز
استخدام خود
میکردند به سهولت
به خدمت
آنها خاتمه
داده و آنها
را روانۀ
هندوستان میکردند
و بالاتر از
همه اولیای
شرکت معتقد
بودند که
استخدام از
چند ملت مختلف
اختلافاتی را بین
کارکنان شرکت
ایجاد مینماید
که به صرفه
و صلاح شرکت
است. در تمام
مدت این مرحلهی
اول شرکت
هیچگونه
اقدامی برای
تربیت
ایرانیان و
آموختن کار به
آنها نکرد و
چون اولیای
غافل دولت هم
اعتراضی به
چنین روشی
نداشتند شرکت
هر رویهای را
که میخواست
تعقیب مینمود.
در طی
مرحلۀ مزبور
شهر آبادان یک
اجتماعی از کپرهای
حصیری و فقط
چند خانۀ آجری
بود و شرکت برای
آنکه تماسی با
شهر نداشته
باشد کانالی
بین شهر و
موسسات خود
حفر کرده بود
که عبور از آن
برای کسانی که
عضو شرکت
نبودند بدون
اجازه میسر نبود.
شرکت برای
عموم کارکنان
انگلیسی خانههای
مناسب و با
آسایشی در
آبادان و مسجد
سلیمان و
اهواز ساخته و
وسائل راحتی
آنها را کاملا
فراهم کرده
بود. کارکنان
هندی و
پاکستانی هم
در اطاقهائی
که به شکل
سربازخانه
بنا شده بود
سکنی داشتند
ولی برای
ایرانیان- اعم
از کارگر و
کارمند- خانه
و مسکنی ساخته
نشده بود و
آنها مجبور
بودند در کپرهای
حصیری آبادان
و در خانههائی
که بعضی اشخاص
متفرقه در
آبادان و مسجد
سلیمان ساخته
بودند زندگی
نمایند. این
بود وضع مرحلهی
اول عملیات
شرکت و سازمان
اداری آن تا
سال 1303 شمسی.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 427 و 428)
وضعیت
کارگران نفت و
برخورد حکومت
به آنها
«درین
مرحله سیاست
حکومت مرکزی
این بود که
تسلط حکومت
تهران بر
استان
خوزستان
کاملا مستقر گردد
ولی هیچ قدمی
برای عمران و
آبادی آن استان
برداشته نشد.
دولت مرکزی
هرگونه
تظاهرات اجتماعی
و سیاسی مردم
را با نهایت
خشونت و سختی سرکوبی
میکرد. در
سال 1308 وضع
ناگوار
کارگران نفت
در آبادان به
اندازه ای
دشوار و سخت
شده بود که
دیگر توانائی
تحمل برای
آنها باقی
نمانده بود.
عدۀ زیادی از
ساکنین بنادر
جنوب ایران به
آبادان مهاجرت
کرده و در
جستجوی کار
رقابت شدیدی
بین آنها برای
تهیۀ لقمه
نانی به میان
آمده بود. شرکت
از این رقابت
حداکثر
استفاده را
کرده و دستمزد
ناچیزی به
کارگران خود
میداد. فقدان
خانه و مسکن و
دستمزد کم و
هجوم مهاجرین
برای تحصیل
کار بالاخره
منجر به
اعتصابی شد که
قوای دولتی
آنرا با
بیرحمی بینظیری
درهم شکست و
عدهای از
کارگران و
پیشوایان
آنها را به زندان
انداخت و
زندگانی پر
مشقت و سخت
کارگران همواره
ادامه یافت.
پس از اعتصاب
مزبور دولت از
شرکت خواست که
بررسی دربارۀ
علل اعتصاب
نموده و
تعدیلی در
دستمزد
کارگران بشود
و پس از مدتی
شرکت حاضر شد
که حداقل
دستمزد
کارگران غیرفنی
را روزی پنج
ریال [4] قرار
دهد و دستمزد
کارگران فنی
را هم به همان
تناسب
بیفزاید.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 429)
غارت
کارگران و
استثمار شدید
آنها
«در آن
ایام هیچگونه
قوانین و
نظامات و
مقرراتی نبود
که روابط بین
کارفرما و
کارگر را
تنظیم نماید و
مرجع قانونی
هم برای
رسیدگی به
شکایات
مستخدمین ایرانی
شرکت نبود. از
طرفی طرز
حکومت مانع
ازین بود که
کارکنان شرکت
دست جمعی
اقدام نمایند
و کارگران از
حقی که در
سایر نقاط
جهان برای
کارگران
معمول است
استفاده کرده
و به تشکیل اتحادیه
بپردازند و از
طرف دیگر غفلت
دولت در اجرای
صحیح مواد
قرارداد به خصوص
مواد شانزده و
هفده که مربوط
به کارکنان ایرانی
بود موجب یاس
آنها گشته
بود. تحولاتی
که بعدها پیدا
شد تماما
مرهون
اقدامات بعضی
از کارمندان
شرکت بود که
پس از پیدا
شدن فرصت
تبدیل به اقدامات
دست جمعی
گردید.
نظر
اساسی اولیای
شرکت در مورد
کارکنان خود این
بود که به ارزانترین
قیمت از خدمات
آنها استفاده
کند و حداقل مخارج
را برای رفاه
و آسایش آنها
به مصرف
رساند. این یک
روش کهنه و
پوسیدهای
بود که اینک
در سایر نقاط
جهان متروک
شده است، ولی
چون منظور
شرکت حداکثر استفاده
بدون رعایت
عواقب آن بود
روش مزبور را
همواره ادامه
میداد. در
زیر تحولاتی
که در روابط
بین شرکت و مستخدمین
ایرانی آن به
تدریج
رویداد ذکر میشود
تا خبطهای
شرکت واضح تر
گردد و
مقدمتاً
«ارقامی از
عدهی»
مستخدمین
شرکت ذکر میشود
تا مطلب روشنتر
گردد.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 433)
اعتصاب
کارگران و
نفوذ حزب توده
ایران به منزله
حزب طبقه
کارگر ایران
«قبل از
اعتصاب
کارگران
آبادان در سال
1308 شمسی حداقل
دستمزد
کارگران شرکت
نفت از روزی
چند ریال
تجاوز نمیکرد.
پس از اعتصاب
مزبور حداقل
دستمزد آنها
به پنج ریال
افزایش یافت و
این مبلغ تا
اوائل جنگ با
اندک تغییری
برقرار بود.
بین سال 1315 و 1320
شاخص کل هزینۀ
زندگی[5] تقریبا
دو برابر و
نیم شده بود
ولی دستمزد
کارگران نفت
به همان
پایهی سابق
مانده بود.
موقعی که ارتشهای
بیگانگان به
ایران هجوم
آورده و
تقریبا تمام
کشور را اشغال
کردند به واسطۀ
تورم پول و
کمیابی
کالاهای
خارجی و احتکار
کالاهای
داخلی و هرج و
مرج اقتصادی
که حکمفرما
گردید، هزینۀ
زندگی به سرعت
عجیبی بالا
رفت و در سال 1323
شاخص کل به ده برابر
آنچه در سال 1315
بود رسید.
کارکنان نفت
هم مانند سایر
مردم در مضیقۀ
غریبی قرار
گرفته بودند و
چون با حضور
ارتش خارجی
وسیلۀ
اعتراضی نداشتند
مشقت و سختی
را تحمل کرده
و ساکت بودند.
لکن در آنوقت
ارتشهای
آمریکا و
انگلیس محتاج
به کارکنان
و مستخدمین
فنی بوده و
حاضر بودند که
دستمزد بیشتری
بدهند و عده
ای را استخدام
نمایند. این
احتیاج تولید
رقابتی بین
ارتشهای
بیگانه و شرکت
نفت ایجاد کرد
که لازم بود خاتمه
یابد لذا شرکت
در سال 1942 یک ثلث
بر دستمزد کارگران
افزوده و جیرهی
نان و قند و
شکر رایگان به
آنها داد و
ضمنا با
اولیای ارتشهای
بیگانه قراری
گذاشت که
دستمزدها را
در خوزستان
ثابت
نگاهداشته و
رقابت در
استخدام را قطع
نمایند.
اضافات مذکور
موجب شد که
حداقل دستمزد
به چهارده
ریال افزایش
یابد ولی ترقی
روز افزون
هزینۀ زندگی و
کاهش ارزش پول
ایران و کمیابی
مایحتاج و از
همه بدتر
کرایۀ گزاف
مسکن اضافات
مزبور را خنثی
کرد و کارکنان
شرکت باز دچار
مضیقۀ سختی بودند.
برنامهی
خانهسازی
شرکت هم در
ایام جنگ
متوقف شده بود
و از طرفی
افزایش عدهی
کارکنان و از
طرف دیگر کمی
خانههای
مسکونی مناسب
تقاضا را بر
عرضه غلبه
داده و مضیقۀ غریبی
برای کارکنان
ایرانی شرکت
فراهم ساخته
بود.
تا سال
آخر جنگ عدهی
مساکنی که
شرکت در
آبادان برای
کارگران خود ساخته
بود در حدود
سه هزار و
پانصد خانه
برای کارگران
متاهل و قریب
به نهصد اطاق
برای کارگران
مجرد بود. در
ناحیۀ معادن
هم شرکت برای
کارگران
متاهل نزدیک
به دوهزار
خانه و برای
کارگران مجرد
قریب به دویست
اطاق تا آن
تاریخ بنا
کرده بود.
تردیدی نبود
که این چند
هزار خانه
برای
احتیاجات عموم
کارگران که
عده شان هم
روز افزون بود
کفایت نمیکرد
و همه سعی میکردند
که در شهر و
اطراف مسکنی
برای خود تهیه
کنند. به همان
نسبتی که
عملیات شرکت
توسعه مییافت
و بر عدۀ
کارگران
افزوده میشد
به همان
تناسب هم
جمعیت شهر
آبادان- که
حیات اقتصادی
و اجتماعی آن
وابسته به
صنعت نفت است-
زیاد میشد.
آنهائی که
دستمزد نسبتا
بیشتری
داشتند در شهر
و دهات اطراف
اطاقی به قیمت
گزاف برای خود
اجاره میکردند
و آنانی که
دستمزد کمی
داشتند به
لانهها و
کپرهائی که در
اطراف بر پا
میگشت هجوم
میآوردند.
کپرهای مزبور
که بعدها به نام
«حصیر آباد» و
«حلبی آباد»
معروف شد در
حقیقت برای
مسکن انسان
مناسب نبود.
ولی احتیاج
موجب گشته بود
که هزاران نفر
درین لانهها
زندگی کنند و
با گرمای طاقتفرسای
خوزستان
بسازند.
کمی
دستمزد،
فقدان مسکن،
محدود بودن
آزادی مردم در
ایام جنگ،
افزایش هزینۀ
زندگی، دلخوریهای
ایام گذشته،
نبودن
قوانینی که
حقوق کارگر را
حفظ نماید،
غفلت اولیای
امور، وضع را
برای نهضت و
قیام کارگران
فراهم ساخت و
زمینۀ فوقالعاده
مساعدی برای
حزب توده
ایجاد شد که
عملیات خود را
در سالهای
آخر جنگ در
خوزستان شروع
نماید و
کارگران مستعد
هم با آغوش
باز پیشوایان
و عمال آن را
استقبال
نمودند.
در بین
کارمندان هم
عدم رضایت
شدیدی در آن
ایام حکمفرما
بود. آنها هم
گرفتار
افزایش هزینۀ
زندگی و گرانی
مسکن و
تبعیضات گوناگون
بودند. توسعۀ
عملیات شرکت
در سالهای
آخر جنگ موجب
افزایش
کارمندان
خارجی شده بود.
عدهای از
انگلیسهائی
که در معادن
نفت برمه کار
میکردند و پس
از تصرف آن
کشور از طرف
ژاپونیها
به هندوستان
فرار کرده بودند
موقتا به
استخدام شرکت
درآمدند. عدهای
را هم شرکت از
فلسطین آورده
و در آبادان
به کار
گماشته بود.
خانههائی که
ممکن بود به
کارمندان
ایرانی داده
شود به این
خارجیان تازه
وارد تخصیص
داده شد و
ایرانیان
مجبور بودند
که در شهر
آبادان اطاقهای
محقری به قیمت
گزاف اجاره
کرده و قسمت
مهم حقوق خود
را به عنوان
مالالاجاره
بپردازند.
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 434 و 435)
خواستهای
عادلانه و
منطق کارگران
و دلایل
اعتصاب آنها
«در
اریبهشت 1323
دولت به وزیر
دارائی وقت
(مرتضی قلی
بیات) دستور
داد که به
اتفاق دکتر
حسین پیرنیا
رئیس ادارۀ
امتیازات و
نفت وزارت
دارائی
بازدیدی از
خوزستان و
موسسات نفت
بکند و گزارشی
از وضع
خوزستان و صنعت
نفت به دولت
بدهد. این
میسیونِ
دولتی پس از
مراجعت از
خوزستان به
دولت گزارش داد
که وضعِ بسیار
متشنجی در
مراکز صنعت
نفت حکمفرماست
و کارکنان
ایرانی شرکت
فوقالعاده
ناراضی میباشند
و حزب توده هم
مشغول فعالیت
است. موقعی که
این میسیون در
اهواز بود
اعتصاب
کارگران آغاجاری
شروع گردید.
اولیای شرکت
بیدرنگ مدعی
شدند که
اعتصاب نتیجۀ
تبلیغات سیاسی
حزب توده است
و به هیچوجه
ناشی از وضع
اجتماعی
نامطلوب آن
ناحیه نمیباشد
و چون منشاء
اقتصادی
ندارد از دولت
تقاضا کردند
به مامورین
انتظامی در
محل اختیارات کافی
داده شود که
محرکین و
اخلاگران را
توقیف و
اعتصاب را
درهم شکنند.
نمایندگان
دولت به بررسی
تقاضاهای
اعتصابکنندگان
پرداخته و
معلوم داشتند
که تقاضاهای
کارگران
کاملا مشروع
میباشد و
عبارت است از
(الف) بهبود
وضع توزیع آب
آشامیدنی (ب)
استخدام چند
قابله برای
رفع احتیاج
خانوادۀ
کارگران (ج) و
پرداخت فوقالعادۀ
مخصوص به
کارگران آغا
جاری که در
وضع سختی به سر
میبرند. وزیر
دارائی از
اهواز به
نمایندۀ دولت
در لندن دستور
تلگرافی داد
که با مدیران
شرکت داخل
مذاکره شده و
تذکر دهد که
اعتصاب آغا
جاری به علت
کمی دستمزد و
سختی معیشت میباشد
و لازم است که
فوری ترمیمی
در دستمزدکارگران
بشود و در
صورتی که شرکت
درین امر غفلت
نماید دولت
نسبت به اثرات
آن مسئولیتی
نخواهد داشت.
شرکت
ناچار شد که
تقاضاهای
اعتصاب
کنندگان آغاجاری
را بپذیرد و
اعتصاب خاتمه
یافت لکن توفیق
کارگران سبب
شد که آنها
طعم اقدام
دسته جمعی را
چشیده و در
تحکیم
اتحادیۀ
کارگران و توسعۀ
فعالیت خود
کوشاتر شوند.
دولت هم که
وضع را چنین
دید در صدد بر
آمد که نظاماتی
بین کارگر و
کارفرما وضع
نماید که در
آینده
تقاضاهای
کارگران از
حدود معینی
تجاوز نکرده و
موجب استفادههای
سیاسی نگردد.
این بود که در
خرداد 1325 اولین
قانون کار را
به موجب
تصویب نامهای
وضع و در صدد
اجرای آن بر
آمد.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 437 و 438)
فرارآگاهانه
و عامدانه
شرکت غارتگر
استعمار از
انجام
مسئولیتهای
خود
«درین
اثنا به عوض
اینکه شرکت
گذشتهای
چندی نسبت به
کارگران
نموده و از شدت
عدم رضایت
آنها به کاهد
مدتی وقت را
با مذاکره و
مباحثه با
نمایندگان
اتحادیۀ
کارگران صنعت
نفت تلف کرده
و سعی میکرد
که اعتصابهای
کوچکی که پیش
میآید رفع
نماید. گزارشهائی
که در آن موقع
از خوزستان میرسید
حاکی ازین بود
که تشنج فوقالعادهای
بین عموم مستخدمین
ایرانی شرکت
حکمفرماست و
برای اینکه
آرامشی
برقرار شود
دولت
مامورینی به
خوزستان
اعزام داشت که
در بارۀ
شکایات
کارگران و اختلافات
آنها با شرکت
بررسیهای
لازمه را
بنماید. مامورین
مزبور به دولت
اطلاع دادند
که شرکت حاضر
شده است قانون
کار را اجرا
نماید ولی
چندی بعد
معلوم شد که
شرکت از
پرداخت
دستمزد روز
جمعه خودداری
میکند. در
تاریخ یازدهم
تیرماه شش
هزار نفر از
کارگران
آبادان
اعتصاب کرده و
شش تقاضا از
شرکت داشتند
که پنج فقرهی
آنها را شرکت
قبول کرد ولی
در باب تقاضای
ششم آنها که
مربوط به
پرداخت
دستمزد روز جمعه
بود شرکت
اظهار داشت که
مراتب را به
لندن اطلاع داده
و منتظر دستور
است. در تاریخ
19 تیرماه دولت
طبق مقررات
قانون کار کمیسیونی
تشکیل داد که
حداقل دستمزد
را برای تمام
کارگران کشور
تعیین نماید و
به عموم
کارفرمایان
من جمله شرکت
اطلاع داد که
مذاکرات
انفرادی کارفرمایان
با کارگران در
بارۀ دستمزد
باید قطع
گردد.
در آن
ایام روزنامههای
توده تبلیغات
بسیاری بر ضد
شرکت نموده و
کارگران را
تشویق به
اعتصاب مینمودند.
روزنامههای
مزبور میگفتند:
شرکت مقررات
قانون کار را
اجرا نمیکند،
از تشکیل
اتحادیۀ
کارگران
جلوگیری میکند
و آنرا متهم
به پیروی از
مقاصد سیاسی
مینماید،
بدون دلیل
بعضی
ازکارگران را
از خدمت خارج
میکند،
مامورین دولت
با شرکت
مساعدت مینمایند
و در حفظ حقوق
کارگران کوشا
نیستند، وسائل
بهداشت و مسکن
برای کارگران
موجود نیست،
نسبت به
کارمندان
ایرانی تبعیض
بسیار میشود،
شرکت همواره
سعی میکند که
مشاغل مهم را
به خارجیان
اختصاص دهد، بعضی
از کارمندان
خارجی شرکت با
ایلات و عشایر
روابط برقرار
کرده و آنها
را بر علیه
کارگران تحریک
میکنند و
غیره و غیره.
در
تاریخ 22
تیرماه
اتحادیۀ
کارگران نفت
اعلامیهای
صادر کرد که
مشعر بر تقاضاهای
کارگران بود
بدین قرار:
انفصال
مصباح فاطمی
استاندار
خوزستان- خلع
سلاح عشایر- منع
شرکت از
مداخله در
امور ایران- و
پرداخت
دستمزد روز
جمعه. سحر روز
بعد اتحادیۀ
کارکران به شرکت
اطلاع داد که
از ساعت شش
صبح آنروز
اعتصاب عمومی
در تمام مراکز
نفت شروع خواهد
شد و در ساعت
معین عموم
کارگران و
کارمندان ( به
استثنای
کارگران
بیمارستانها
و مامورین برق
و آب و یخ و آتش
نشانی) دست از
کار کشیدند. دو
ساعت پس از
شروع اعتصاب
حکومت نظامی
اعلان شد و
مامورین
انتظامی
باشگاه
کارگران را
اشغال و عده
ای سرباز از
اهواز برای تقویت
قوای آبادان
اعزام گردید.
اعتصاب
کنندگان در
تمام روز 23
تیرماه ساکت و
آرام بودند
ولی عصر آنروز
عدهای از
کارگران
تظاهراتی را
در شهر آبادان
شروع کردند و
به باشگاه
اتحادیۀ
اعراب که در
همان روز جشن
افتتاحیهی
خود را برقرار
کرده بود حمله
کردند. زد و خورد
بین کارگران و
مخالفین آنها
از ساعت پنج بعد
از ظهر شروع و
تا نیمۀ شب
ادامه یافت که
در نتیجۀ آن 47
نفر کشته و 173
نفر زخمی
شدند. قوای
انتظامی
دخالت نموده و
پس از توقیف
عدهای آرامش
را برقرار
کرد.» (تکیه از
توفان)
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی
چهر، ص 439 و 440)
وضعیت
اسفناک زندگی
کارگران و
اعتراضات مسالمتآمیز
آنها
«از روی
کمال انصاف و
بیطرفی و
حقیقتبینی
باید گفت که
بهبود وضع
کارگران نفت
در سالهای
اخر عملیات
شرکت در ایران
مرهون دو نکتۀ
اصلی بود. اول
آزادی بیان که
پس از خروج
ارتش بیگانگان
برای کارگران
حاصل شد و
توانستند وضع
اسفناک و مشقتبار
خود را تا حدی
شرح دهند و
دوم اعتصاب
بزرگ 23 تیر1325 که
قدرت عظیم
آنها را برای
گرفتن حق خود
واضح و آشکار
ساخت و به شرکت
فهماند که ادامۀ
رویۀ سابق
محال است و
باید سریعا
رفتار خود را
تغییر دهد.
قانون کار و
قانون بیمههای
اجتماعی و تعیین
حداقل دستمزد
واصلاحات
دیگری که در
چند سال اخیر
کم و بیش در ایران
انجام گرفته
است همه و همه
مرهون اقدامات
دسته جمعی
کارگران نفت
است و در
صورتی که آزادی
عمل موجود
باشد و
کارگران هم
متوجه باشند
که از
حدود قوانین و
نظامات نباید
خارج گردند
کارگران صنعت
نفت ایران
آنچنان کفایت
و استعداد را
دارند که در
آینده هم
پیشوا و هادی
سایر کارگران
ایران باشند.
همانطور
که نهضت
کارگران شرکت
را وادار به این
نمود که در
اصلاح وضع
آنها قدمهای
موثری بردارد
و نهضت مزبور
موجب گشت که
دنیای خارج هم
از استثمار
ایرانیان
مطلع گشته و
آنرا انتقاد
نماید اعتراض
کارمندان
ایرانی شرکت
هم که روز به
روز افزون میگشت
تاثیر خود را
در راه و روش
شرکت نمود و
وضع آنها هم
در سالهای
اخیر خیلی
بهتر از پیش
شد. موقعی که مذاکرات
راجع به
قرارداد
الحاقی بین
نمایندگان
دولت و شرکت
در جریان بود
کارمندان
ایرانی شرکت
شرح اعتراضآمیزی
در بارۀ مادۀ
شانزده
قرارداد 1933 که
مربوط به آنها
بود چاپ
کردند. با
نهایت تاسف
باید گفت که در
ابتداء حکومت
وقت از انتشار
آن جلوگیری
کرد ولی بعد
که عین آن در
مجلس شورای
ملی خوانده
شد، منتشر گشت
و متن آن به
قرار زیر است:
جناب
آقای نخست
وزیر
جناب
آقای وزیر
دارائی
آقایان
محترم
نمایندگان
مجلس شورای
ملی
آقایان
محترم مدیران
جراید (با
تمنای درج مشروحه
زیر)
....
برای
تذکر اولیای
دولت معروض میدارد
که کارمندان
خارجی شرکتهای
نفتی در کشور
مصر از بیست
در صد تجاوز
نمیکند و در
کشور ونزوئلا
از بیست و پنج
در صد بیشتر
نیست و به تدریج
هر سال هم
تقلیل مییابد
ولی امروز
شرکت نفت پس
از نیم قرن
استفاده از
منابع نفتی
ایران معترف
است که هنوز
عدۀ کافی
متخصص ایرانی
تربیت نکرده
است که جای
خارجیان را
طبق تعهداتی که
با دولت دارد
بگیرند.
این
مشروحه جای آن
نیست که به
تبعیضات بین
کارمندان
خارجی و
ایرانی شرکت
را ذکر نمائیم
و مدلل داریم
که همین
تبعیضات موجب
دلسردی کارمندان
ایرانی شرکت و
عدم رغبت
دیگران به
استخدام درین
موسسه میباشد
و چون وزارت
دارائی به خوبی
مسبوق است که
امروز متجاوز
از هزار کارمند
ایرانیِ شرکت
خانه ندارند و
در مزبلههای
آبادان و مسجد
سلیمان و آغا
جاری زندگی میکنند
و از حیث حقوق
و مرخصی و
مزایا و حقوق
بازنشستگی و
غیره همیشه
خارجیان بر
ایرانیان
ترجیح دارند،
تذکر بیشتری
را لازم نمیداند
ولی واجب است
عموم هم
میهنان ما
بدانند که
علاوه بر
تبعیضات
مذکور
تضییقاتی هم
شرکت برای ما
فراهم کرده
است که مانع
از بیان عقیدۀ
صریح ما میباشد
و بهترین دلیل
آنست که ما از
ذکر امضای خود
در ذیل این
مشروحه
معذوریم ولی
اگر از هر یک
از کارمندان
شرکت نفت در
بارۀ مطالب
فوق سئوال شود
بدون هیچ
تردیدی آنرا
از دل و جان
تصدیق و تائید
مینماید.
در
خاتمه به جناب
آقای وزیر
دارائی تذکر
میدهیم که حق
ما را حفظ
کنید و تقاضا
میکنیم غفلت
اسلاف خود را تکرار
نفرمائید.
عموم
کارمندان
ایرانی شرکت
نفت ایران و
انگلیس»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 444 و 446 و 447) (تکیه
از توفان)
وضعیت
بهداشت
کارگران در
منطقه اشغالی
شرکت نفت تحت
توجه «مدافعان
حقوق بشر»
«سازمان
بهداری شرکت
طوری تنظیم
شده بود که با
کمترین مبلغ
ممکن اداره
گردد و آن
اندازه وسیع و
کامل نبود که
حتی احتیاجات
کلیۀ
مستخدمین و
خانوادههای
آنها را تامین
نماید. درمان
کلیۀ مستخدمین
و خانوادههای
آنها در
درمانگاههای
شرکت رایگان
بود ،ولی
پذیرش در
بیمارستان
محدود به کارگران
و کارمندان و
خانوادههای
کارمندان بود
به طوری که
خانوادههای
کارگران در
بیمارستانهای
شرکت پذیرفته
نمیشدند. و
تازه آنهائی
هم که پذیرفته
میشدند
چنانچه محتاج
به عمل
جراحی بودند
که تعویق آن
خطر جانی
نداشت، باید چندین
ماه صبر کنند
تا نوبت عمل
آنها برسد. در
قسمت بهداشت
هم عملیات
شرکت محدود به
نقاطی بود که
در آنجا خانه
و مسکن ساخته
بود و شرکت
حاضر نبود که
از آن قسمت
تجاوز کرده و
معاونتی به دگران
بنماید.
اینگونه صرفهجوئیها
برای شرکتِ با
عظمتی که
ملیونها
استفاده مینمود
اثر فوقالعاده
بدی در افکار
عامه باقی میگذاشت
و موجب یاس و
بدبینی عموم
میگشت. مردم
میدیدند و میشنیدند
که توانگران و
موسسات بزرگ
صنعتی جهان
بیمارستانها
و درمانگاهها
ساخته و وقف
عامۀ مردم میکنند
که به رایگان
آنها را
معالجه
نمایند و در
جراید میخواندند
که در
ونزوئلا و
دیگر کشورهای
نفت خیز شرکتهای
نفت چگونه
وسائل کامل
بهداری عموم
مستخدمین و
اهالی نواحی
عملیات خود را
تامین میکنند،
ولی شرکت نفت
حتی از معالجۀ
خانوادههای
کارگران خود
در بیمارستان
مضایقه داشت.
این صرفه جوئیهای
بیمورد و
ناروا مسلم
بود که واکنشهای
سختی را پدید
خواهد آوردو
اینگونه خبطها
بود که
احساسات مردم
را بر میانگیخت.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی چهر،
ص 449 و 450)
تحقیر
ایرانیها و
رفتار
استعماری
بریتانیا با
مردم میهن ما
در دل سرزمین
ایران با رضایت
کامل هیئت
حاکمه ایران
شاهنشاهی
«یکی از
موارد مهمی که
بیاعتنائی
شرکت را به
احساسات
عمومی ظاهر میساخت
تبعیضات
متعددی بود که
در مورد
کارکنان خود
قائل شده بود.
تبعیضات
مزبور موجب
برانگیختن
احساسات
کارکنان
ایرانی شرکت
بود که به هروسیلهای
که در دسترس
آنها قرار میگرفت
مقاومت منفی
نشان داده و
از تبلیغ
برعلیه شرکت
خودداری نمیکردند.
چند مثال کوچک
این نکته را
واضح میسازد:
شرکت
اتوبوسهائی
در آبادان به
کار انداخته
بود که
کارمندان را
به طور
رایگان از
نقطهای به نقطۀ
دیگر میبرد.
این اتوبوسها
تا یکی دو سال
پس از جنگ فقط
اختصاص به
کارمندان
انگلیسی و
معدودی از
ایرانیان
عالیرتبۀ شرکت
داشت و روی
آنها با خط
درشت نوشته شده
بود که تنها
کارمندان
عالیرتبه حق
استفاده از
آنرا دارند.
این عمل به اندازهای
زشت و به حدی
برای
ایرانیان
تحقیرآمیز
بود که حد
نداشت. پس از
جنگ به شرکت
تذکر داده شد
که از چنین تبعیضی
خودداری
نماید و برای
آنکه عذری در
کار نباشد
پیشنهاد شد که
هر کارمندی حق
داشته باشد
بدون هیچگونه
تبعیض نژادی
از اتوبوسهای
مزبور در
مقابل کرایۀ
مختصری
استفاده نماید.
پس از آنکه
پیشنهاد
مزبور اجرا
گشت مشاهده شد
که همۀ
کارمندان با
نهایت دوستی و
مهربانی سوار
اتوبوس شده و
احترام زیادی
برای یکدیگر قائل
میشدند.
همین
تبعیض درمورد
رستورانها
و باشگاهها
وسینماها و
حوضهای
شنا و سایر
موسسات
اجتماعی
معمول بود که
نویسنده (بدون
آنکه بخواهد
خودستائی
نماید) پس از
انتقال به
آبادان همهاش
را موقوف نمود
و تاثیر به سزائی
در روابط بین
کارمندان
مختلف شرکت
داشت.»
(پنجاه
سال نفت
ایران، نگارش
مصطفی فاتح،
تهران سال 1335
خورشیدی، از
انتشارات
شرکت سهامی
چهر، ص 455 و 456).
این
وضعیتی بود که
یک شرکت
استعماری به
میهن ما تحمیل
کرده بود و
هیئت حاکمه
خائن به خیانت
تن در داده
بود. تا قبل از
شعار ملی کردن
صنعت نفت
ایران،
مجموعه این
حاکمیت به
سرکردگی دودمان
پهلوی،
مزدوران شرکت
نفت انگلیس و
ایران بودند و
با آنها
مماشات کرده و
سهم خود را از
غارت مردم
ایران میگرفتند.
اگر مقاومت
حزب توده
ایران،
کارگران خوزستان
و مقاومت
بورژوازی ملی
ایران به رهبری
دکتر محمد
مصدق در اوایل
دهه 30 شمسی
نبود، شاه
ایران هنوز هم
به نوکری
استعمار و
تمکین به
امتیازنامه
دارسی افتخار
میکرد
همانگونه که
بعد از کودتای
28 مرداد وضعیت ایران
را به دوران
قبل از ملی
کردن صنعت نفت
ایران منتقل
نمود و با
ملغی کردن
قانون ملی کردن
نفت، دست
کنسرسیوم نفت
را که محصول
سازش آمریکا و
بریتانیا بود
در غارت منابع
ملی ایران
بازگذارد و
آنها را بر
سرنوشت ملت ما
تا انقلاب 1357
حاکم گردانید.
نقل
ازتوفان
شماره ۲۸۳ارگان
مرکزی حزب کارایران
مهر
ماه ۱۴۰۲
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan
[1]
- شرح
قراردادهای
بین شرکت و
خوانین
بختیاری در
فصل دیگر ذکر
شده و اینک
شرح قرارداد
با شیخ خزعل
ذکر میشود.
در تاریخ 6 ماه
مه 1909 سِر پِرسی
کاکس کنسول ژنرال
انگلیس در
بوشهر و مامور
سیاسی آن کشور
در خلیج فارس (Sir Percy Cox) به
شیخ خزعل
تضمین داد که
دولت
انگلستان نخواهد
گذاشت دولت
ایران به
موقعیت او و
جانشینانش
لطمهای وارد
سازد و همیشه
وضع آنوقت او
را حفظ خواهد
کرد در ماه
ژوئیه همان
سال قراردادی بین
شرکت نفت و
شیخ خزعل
منعقد شد که
به موجب آن یک
مایل مربع از
اراضی آبادان
به شرکت اجاره
داده شد. مال
الاجاره آن در
ده سال از
قرار سالی 650
لیره بود که
تمام آن نقد
پرداخته شد و
علاوه بر این
ده هزار لیره
هم به عنوان
قرض به شیخ
داده شد. پس از
ده سال مال
الاجاره از
قرار سالی 1500
لیره بود که
بعدها آنهم
تبدیل به یک
مبلغی نقد
گردید.
[2]
- (Security Office).
[3] - در
آن ایام
انگلیسها به
کارمندان
دفتری که
ایرانی بودند
«میرزا» خطاب
میکردند و
این عنوان را
از خوانینی که
به منشیهای
خود «میرزا» میگفتند
اقتباس کرده
بودند.
[4]
- ارزش پنج
ریال آن زمان
تقریبا معادل
با 55 ریال حالا
بود. (منظور
سال 1338 تاریخ
نگارش کتاب
است -
توفان)
[5]
- از سال 1315 به
بعد بانک ملی
ایران ارقامی
دربارۀ شاخص
هزینۀ زندگی
منتشر میکند
که ارقام فوق
از آن اقتباس
شده است.