نظم نوین
جهانی بر گور
بربریت
امپریالیسم
غرب رقم میخورد
حزب ما
در تحلیل خود
در مورد
رخدادهای
اوکراین به
صراحت اشاره
کرد که در پشت
این رویدادها
ما با تحولات
ژرفتری
روبرو هستیم
که تمام جهان
را تکان خواهد
داد. با الهام
از این تحلیل
ما بر آن بودیم
که اوضاع جهان
کنونی را بر
اساس وضعیت
ژئوپلیتیک،
خصلت سیاسی و
متحول دوران
کنونی در جهان
یعنی سربرآوردن
چین، مقاومت
روسیه پس از
فروپاشی،
جدائی هند از
غرب و انقلاب
ایران و
تحولات منطقه
باید بررسی
کرد. بدون درک
این تحولات که
منجر به عصر
جدیدی در دنیا
خواهد بود، کسی
نمیتواند در طرف
درست تاریخ قرار
بگیرد و انتخاب
درستی انجام
دهد. توازن
قوای جهان
برهم خورده
است و این را
واقعیت نشان
میدهد. اروپایِ
سر به زیر دیگر
نمیتواند آینده
خود را به
سرنوشت در حال
افول آمریکا
گره زند. آسیا
مجددا به پا میخیزد
و میرود که
ارزشهای دیگری
را برای جامعه
جهانی تعریف
کند که متکی
بر «موی بلوند»
و «چشم آبی»
نباشد و عمیقا
دوستی را به
جای نفرت نژادی
جایگزین نماید.
هندی،
ایرانی،
افغانستانی،
سری لانکائی،
عرب، ترک،
اندونزییائی
و... همانقدر
ارزش داشته
باشند که یک
اوکرائینی،
آلمانی و یا
سوئدی ارزش
دارند. انسان
انسان است و
پناهنده
پناهنده، مهم
نیست که در
کجا، با چه
رنگ و مذهب،
با چه زبان و
آداب و رسومی
به دنیا آمدهاند.
نزاعی
که امروز
درگرفته است
بر سر «کییف» نیست
گرچه «کییف»
بخشی از آن
است. این نزاع
میخواهد به
نظمی که آمریکا
برجهان با
تجاوز به
کشورها، با
نقض منشور ملل
متحد، با
تجاوز به حق
حاکمیت و تمامیت
ارضی آنها تحمیل
کرده است و
آمریکا را آقای
جهان جا میزند
خاتمه دهد.
نظمی که میرود
جا بیفتد و به
حاکمیت و
امپراتوری دلار
این کاغذ پارهی
بدون پشتوانه
پایان دهد و
مانع شود که
آمریکا از طریق
سازوکار چاپ و
انتشار این پول،
دسترنج مردم
جهان را چپاول
کند. جهان
دیگر نباید و
نمیتواند به
مستعمره ناتو
بدل شود. ناتو یک
پیمان
تجاوزکار
نظامی برای
برده کردن همه
ملل است که
سرکردگی آن را
آمریکا با
تهدید به قتل
و کشتار با
پهپاد و یا
بدون پهپاد، با
ترویج
تروریسم و
استفاده از
وسایل کشتار جمعی
در دست دارد و
برای پیشروی
آن به سمت شرقِ
کره زمین حد
مرزی نمیشناسد.
پیشروی ناتو
به سمت شرق در
دوران صلح و
کشاندن ممالکی
که روسیه را
محاط کردهاند
آشکارا فرمان
جنگ است و فقط
نابینای سیاسی
خود را به
تجاهل میزند
و همراه و
همزبان
تبلیغات
آمریکا میشود.
جو بایدن،
رئیسجمهور ایالات
متحده، روز
دوشنبه گذشته
در تاریخ 28 ماه
مارس 2022 با شرکت در
جلسه سه ماهه
مدیر عامل میزگرد
تجاری در واقع
ماهیت جنگ در
اوکراین را با
اظهارات خویش برملا
ساخت. هدف آمریکا
از جنگ در
اوکراین صلح نیست
و همان تجاوز
به روسیه از
طریق گسیل
ناتو به سمت
شرق است. وی از
«نظم جهانی نوین» صحبت
کرد که با
توجه به ظهور
چین، قدرت
گرفتن روسیه،
مقاومت ممالک
جهان در مقابل
قلدرمنشی آمریکا
در حال حاضر
متزلزل شده
است و این مغایر
اصول سیاست
خارجی آمریکاست
که باید «آمریکا
اول» باشد. آمریکا
خواهان به
درازا کشاندن
جنگ در اوکراین
است تا به زعم
خودش روسیه را
بر اساس آئین
برژنسکی
مشاور امنیتی
جیمی کارتر به
زانو در آورد
و چین را خفه
کند، جاده ابریشم
را به گور
بسپارد و
مقررات خود را
به ایران،
هندوستان و به
سایر مردم سه
قاره مجددا دیکته
نماید.
امروز
روشن است که
جنگی که در
اوکراین
درگرفته است
علیرغم میل
اروپای قاره میباشد.
هم آلمان و هم فرانسه
داوطلبانه به
آن نپیوستهاند.
آمریکا عملا
در این جنگ از
طریق ناتو
شرکت دارد. آنها
اوکراین را
مدتها قبل ناتوئیزه
کرده بودند و
ارتش آنها را در
رزمایشهای
ناتو به عنوان
مهمان عملا
شرکت میدادند.
ارتش اوکراین
در اسرائیل
تعلیم میدید
و پایگاههای
نظامی عدیده
با ذخایر عظیم
مهمات جنگی و
مدرن در اوکراین
«بیطرف» و
«مورد تجاوز»
انبار کرده
بود. آمریکا
از طریق شبکه
اطلاعاتی و
تصاویر
ماهوارهای،
با شرکت مستقیم
سربازان آمریکائی
و یا ارتش
خصوصی شرکتهای
خصوصی آمریکائی،
زیر نظر
پنتاگون در
نبردهای شرق
اوکراین شرکت دارد.
تصاویر
فراوانی از
آنها در شبکههای
اجتماعی دست
به دست میگردد.
گردانهای
متعلق به نازیهای
آزوف با الهام
از رهبر معنویشان
«استپان
باندرا» که
همدست هیتلر
بوده و در
ارتش هیتلر
برضد شوروی
سوسیالیستی
در جنگ جهانی
دوم میجنگید
از طریق آمریکائیها
و ناتو آموزش
نظامی دیدهاند.
آنها در جنگ
اوکراین از
مردم عادی روستبار
اوکراین برای
مقابله با
سربازان روسیه
به عنوان سپر
بلا استفاده
کرده و در
موقع فرار
آنها را
نژادپرستانه
به قتل میرسانند.
این ارتش آزوف
یک باند جنایتکار
است که بیشتر
در منطقه غربی
مشهور به گالیسی
در اوکراین رشد
یافته و حضور
دارند و در
کودتای «مایدان»
در «کییف» در
سال 2014 زیر نظر
خانم «ویکتوریا
نولاند» (Victoria Nuland) دستیار
سابق امور
اروپایی و
اورآسیای
وزارت خارجه ایالات
متحده - و شخصی
پرسابقه در
وزارت امور
خارجه ایالات
متحده - دست
داشتند. آنها
پارلمان دموکراتیک
و منتخب مردم
اوکراین را
مسلحانه
اشغال کرده و
با ضرب و جرح
نمایندگان آنها
را از مجلس بیرون
ریخته و
انتخابات
قلابی خود را
با تهدید و
ارعاب حاکم از
جانب نازیها
به انجام
رساندند. در
اوکراین در
زیر نظر ناتو
یک کودتای
ارتجاعی و
ضدبشری نظامی
صورت گرفت که
هرگز مشروعیت
نداشته و
ندارد و
نماینده عامه
مردم اوکراین
نیست. مردم
اوکراین در یک
انتخابات
دموکراتیک
زیر نظر
ناظران جهانی
و از جمله
اتحادیه اروپا
که با قلدری
در آن شرکت
کرده بود،
آقای ویکتور
یانوکوویچ را
انتخاب کردند
که قربانی کودتا
گردید.
جو بایدن
در سخنرانی
اخیر خود بیان
کرد: «همانطور
که یکی از
رهبران نظامی
ما در یک نشست
امنیتی اخیر
به من گفت، ۶۰
میلیون نفر بین
سالهای ۱۹۴۶
تا ۱۹۰۰ جان
خود را از دست
دادند و از آن
زمان ما نظم
جهانی لیبرالی
ایجاد کردهایم
که نظیرش مدتهاست
دیده نشده است»
و سپس افزود: «خیلیها
جان خود را از
دست دادهاند
اما تقریباً
تا به این
اندازه جهان
در هرج و مرج
نبوده است و
اکنون زمان تغییر
همه چیز است».
سیاستی
که امروز به
اینجا کشیده
است و مبنائی برای
تغییر نظم
جهانی خواهد
شد از مدتها
قبل اعمال میشود.
«جورج کنان» (George F. Kennan) دیپلمات،
سیاستمدار،
دانشمند و
مورخ آمریکایی
و مشهورترین معمار
و مدافع سیاست
مهار شوروی
در طول جنگ
سرد برضد شوروی،
در مصاحبهای
به تاریخ دوم
ماه مه سال ۱۹۹۸
با روزنامه نیویورک
تایمز با پیشبینی
شرایط امروز در
مخالفت با
گسترش ناتو به
سوی شرق هشدار
داد و بیان
داشت: «این
گسترش، آغاز
جنگ سرد جدیدی
است. روسیه به
آن واکنش نشان
خواهد داد. پیگیری این
روند، اشتباهی
تراژیک است».
وی در
عینِ
شاهدبودنِ
پیوستن جمهوری
چک، لهستان،
مجارستان،
جمهوریهای
منطقه بالتیک
و رومانی به
ناتوی
تجاوزکار اظهار
داشت: «اما
بدترین اقدام
آمریکا کوشش
برای به عضویت
درآوردن گرجستان
و اوکراین در
پیمان ناتو
بود که مساله
اصلی و حیاتی
امنیت ملّی
روسیه به شمار
میرفت». پس
روشن است که
سیاست آمریکا
با این پیشزمینه
تاریخی از سالها
قبل یعنی پس
از جدائی
اوکراین از
فدراسیون روسیه
با نقض روح
منشور سازمان
ملل و تهدید
امنیت کشور
همسایه، طرحریزی
شده است و
ربطی به واکنش
اخیر روسیه در
مقابل هجوم
نازیهای
حاکم در
اوکراین برای
نسلکشی روستبارها
در اوکراین
ندارد. کاسه
صبر روسها
زمانی لبریز
شد که صدای
تیزکردن چاقو
برای بریدن
سرخود را در
مرزهای
اوکراین
شنیدند و مصمم
شدند دستان
این نازیهای گردنزن
و چاقوکش را
برای همیشه در
اوکراین برای
امنیت
کشورهمسایه
قطع کنند. مگر
این حق طبیعی
را حتی همین
منشور سازمان
ملل متحد در فصل
یک و در بند 51
به رسمیت
نشناخته است؟:
«ماده 51- در صورت
وقوع حمله
مسلحانه علیه یک
عضو ملل متحد
تا زمانیکه
شورای امنیت
اقدام لازم
برا ی حفظ صلح
و امنیت بینالمللی
را به عمل
آورد هیچیک
از مقررات این
منشور به حق
ذاتی دفاع از
خود، خواه فردی
یا دسته جمعی
لطمهای وارد
نخواهد کرد.
اعضاء باید
اقداماتی را
که در اعمال این
حق دفاع از
خود به عمل میآورند
فوراً به شورای
امنیت گزارش
دهند. این
اقدامات به هیچوجه
در اختیار و
مسئولیتی که
شورای امنیت
بر طبق این
منشور دارد و
به موجب آن
برای حفظ و
اعاده صلح و
امنیت بینالمللی
و در هر موقع
که ضروری تشخیص
دهد اقدام لازم
به عمل خواهد
آورد، تاثیری
نخواهد داشت.»
جالب
است این بار این
واکنش روسیه
با وضعیت سیاسی
جدیدی در دنیا
مواجه شده
است. و آن اینکه
علیرغم مصیبتها،
نابسامانیها،
تلفات جانی
انسانها و
آوارگیهایی
که این جنگ به
بار آورده
است، که صد
البته با هوچیبازیها
و دروغسازیها
و تبلیغات
انحصارات
امپریالیستی
نیز همراه
است، میرود
که جهان به
وضعیت کنونی،
یعنی برتری
قوای انگلوساکسنها
پایان دهد.
البته نظم
نوین جهانی بعد
از فروپاشی
شوروی آغاز شد
وحمله به
یوگسلاوی در
مغایرت کامل
با همه موازین
جهانی ومنشور
سازمان ملل
اقدام نخست
برای
خودنمائی و نمایش
قلدری در این
عرصه بود.
آنها حتی
بلگراد پایتخت
غیرنظامی
یوگسلاوی را
بمباران
کردند و سفارت
چین را با خاک
یکسان نمودند.
یوگسلاوی به
کشورهای قابل
بلع تقسیم شد،
همان خوابی که
تجزیهطلبان
جاسوس برای
ایران دیدهاند. سرنوشت
یوگسلاوی
باید برای همه
جهان سرمشق میشد
که چکونه میشود
با نقض همه
حقوق جهانی و
منشور سازمان
ملل که فاقد
هرگونه ارزش
عملی است جهان
را بر اساس
اراده آمریکا
تقسیم کرد. در
این جنایت
رژیم جمهوری
اسلامی حداقل
آن زمان که
اصلاحطلبان
معترض کنونی
در آن شرکت
داشتند، شریک
بود و در خارج
مرزهای ایران
با
امپریالیسم
آمریکا در قتل
و جنایت
همکاری میکرد.
این اصلاحطلبان
نوکر آمریکا،
در آن دوران
به سیاست خارجی
ایران که در
راستای سیاستهای
امپریالیسم
غرب در
یوگسلاوی و
لیبی بود کوچکترین
اعتراضی
نداشتند و
آنرا تقویت میکردند.
«کلاوس
کینکل» (Klaus Kinkel) که از
تاریخ 1992 تا 1998
وزیر امور
خارجه آلمان و
از سال 1979 تا 1982
رئیس سازمان
جاسوسی آلمان
محسوب میشد
در فردای
تجاوز به
یوگسلاوی و
تجزیه این
کشور به صراحت
بیان کرد که
آلمان هرگز به
مرزهائی که
بعد از سال 1917 در
جنگ جهانی اول
و انقلاب
اکتبر در
روسیه که به
قهر در جهان کشیده
شده است، تن
در نخواهد داد
و همه مرزها باید
به تاریخ قبل
از این
رویدادها
برگردانده
شوند. یعنی
آلمان تمامیت
ارضی لهستان،
جمهوری چک را
نیز به رسمیت
نمیشناسد. از
همان تاریخ
گروههای
نازی را در
آلمان تقویت
کردند و به
آنها تعلیمات
نظامی دادند
تا به عنوان
ارتش غیررسمی
در جنگها
شرکت کنند و
هزاران نفر از
این جانیان را
در جنگ
یوگسلاوی
مورد استفاده
قرار داده و
امروز از همانها
با سربازگیری
در کوزوو برای
شرکت در جنبش
حمایت از
نازیسم در
اوکراین
استفاده میکنند.
سیلی از مهمات
جنگی روزانه
به اوکراین سرازیر
میشود و
روسیه در واقع
با نازیهائی
در حال جنگ
است که توسط
ناتو و در راس
آنها آمریکا
تا دندان مسلح
شدهاند. جنگ
در اوکراین جنگ
با آمریکا
برای استقرار
نظم نوین در
جهان است و
برای همه دولتها
و ملتها و
حتی طبقه
کارگر در جهان
سرنوشتساز
بوده و جنبه
حیاتی دارد.
پیروزی ناتو
پیروزی
ارتجاع مطلق،
پیروزی
استعمار و
نئولیبرالیسم
و میلیتاریسم
عریان است،
ولی شکست ناتو
گرچه نابودی
امپریالیسم و
سرمایهداری
را در برندارد
ولی فضائی
ایجاد خواهد
کرد که امکان
رشد کشورها و
مبارزه
طبقاتی را فراهم
میآورد. فضای
چند قطبی بیشتر
قابل تنفس است
تا فضای خفقانآور
یکقطبی که با
امر و نهی شکل
میگیرد و
مملو از تحقیر
و توهین است و
سرنوشت کشورها،
ملتها و انقلابها
در گرو تصمیم
آقای جهان
یعنی آمریکا و
ناتوست. تضاد
کار و سرمایه
در بسیاری از
ممالک در این
فضا عمده میگردد
و ما را به
سوسیالیسم یک
گام نزدیکتر
خواهد کرد.
نظم نوین
آمریکا با
یوگسلاوی شروع
شد و با تجاوز
به عراق به
فرمان جرج بوش
پدر رسما
اعلام گردید.
و از آن تاریخ
عراق، لیبی،
افغانستان،
سوریه، یمن و
ایران و
بسیاری از
ممالک جهان
قربانی این
نظم نوین شدند
که اکنون به
بنبست رسیده
است. دنیای
بعد از سرکوب
نازیها در
اوکراین
دنیای قبل از
آن نخواهد
بود. امپریالیسم
آمریکا حتی
قادر نیست
اکثریت ممالک
جهان را در تحریم
روسیه به
دنبال خود
بکشاند.
اتحادیه اروپا گرچه
برای رفع ترس
مرتب بر طبل
وحدت میکوبد
ولی این وحدت
توخالی است
زیرا فقط
معنای نوکری و
سرسپردگی
آمریکا را به
دنبال دارد و
این امری نیست
که بورژوازی
امپریالیستی
اروپا خواهان
آن باشد.
آمریکا حتی
حاضر نیست به اروپا
و متحدان خود
کوچکترین
امتیازی بدهد
و خواهان
سرسپردگی
بلامنازع
آنها است.
جنگی که
آمریکا برای
ایجاد نظم
نوین جهان برپا
کرده است تمام
عرصههای
زندگی
اجتماعی را در
برمیگیرد.
این جنگ نه
تنها در عرصههای
سیاسی، نظامی
و اقتصادی به
پیش میرود،
بلکه عرصههای
ورزشی، هنری،
تبلیغاتی،
رسانهای،
قضائی،
حقوقی،
موازین بینالمللی،
مراجع جهانی،
علمی، فضائی،
شیمیائی و
میکروبی،
هستهای،
تغذیه و مواد
خوراکی،
سوخت،
همزیستی اجتماعی،
نفرتپروری،
نژادی و... را
نیز در
برگرفته است.
جنگ آمریکائی
بسیار کثیف،
ضدانسانی و
خطرناک است و
موجودیت کره
زمین را تهدید
میکند. جنگ
آمریکا مغزها
را با انحصار
رسانههای
دروغگوی غربی
نشانه گرفته
است مغزهای انسانها
را مرتب و
مستمر در روز
و شب بمباران
تبلیغاتی میکند
و انباری از
جعلیات و دروغ
تحویل مردم
جهان میدهد و
این خود نشان
میدهد که
امپریالیسم
آمریکا از
مردم و نیروی
لایزال آنها
میترسد و
تحمیق و تهدید
آنها را در
سرلوحه فعالیتهای
خویش قرار
داده است.
روشن است که
خلقها و طبقه
کارگر جهانی
باید به این
لجام گسیختگی
ناتو افسار
بزنند و
انحلال ناتو
را برای استقرار
صلح در جهان
طلب کنند. ناتو
باید منحل
شود، اوکراین
باید به خواستهای
منطقی روسیه
که بر اساس
امنیت و
احترام متقابل
است تن در دهد
و ممالک اروپا
باید بتوانند
آزادانه،
بدون فشار
آمریکا و
ممالک قدرتمند
اروپا نظیر
انگلستان در
بیطرفی کامل
در احترام به
حقوق اقلیتها
زندگی
شرافتمندانهای
را آغاز کنند.
باید بنای
جامعه «متمدن»
«موبلوندها» و
«چشم آبیها»،
جامعهای که
با آموزش
نژادبرتر و
نفرت ضدبشری
بنا شده است و
هر روز در
رسانهها و
فیلمهای
سینمائی
تبلیغ میگردد
درهم شکسته
شود، باید
جامعه
اختراعی دروغین
متکی بر
«دموکراسی و
ارزشهای
انسانی» که به
عنوان «جامعه
ارزشی» به
خورد مردم میدهند
و آن را
دستآورد
اروپا و غرب و
استاندارد
زندگی بشریت
معرفی میکنند
افشاء شود.
این است آن
نظم نوین
جهانی که باید
برگور نظم
قدیم جهانی
آمریکا
وانگلستان و
اسرائیل برپا
شود.
مردم جهان با
افقهای تازهای
از مبارزه امیدبخش
روبرو میشوند.
تفاهم برای
واکنش روسیه
نسبت به تهدید
امنیتش، هرگز
حمایت از
ماهیت
امپریالیستی
روسیه نیست،
مسرت سیاسی از
وضعی است که
اتحاد امپریالیستهای
غرب را درهم
میریزد، به
تکبر
نژادپرستانه
آنها خاتمه میدهد
و در مکتب
تاریخ به آنها
میآموزد که
فروتنی را
پیشه کنند، به
حمایت از
پیشینه استعماری
خویش و تبرئه
این دوران
تاریک تاریخ
بشریت
نپردازند و به
حقوق بشر و
بشردوستی
احترام بگذارند
و توجه کنند
اوکرائینی و
ایرانی،
سوئدی و
عراقی،
آمریکائی و
یمنی همه
انسان بوده و
داری حقوق
مساوی هستند.
نقل
از توفان
ارگان مرکزی
حزب کارایران
شماره 266
اردیبهشت ماه
1401
www.toufan.de
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan