به­مناسبت صدمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر

پیروزی لنینیسم

پیروزی دیکتاتوری پرولتاریا در انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر

 

قبل از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر در روسیه، سوسیال دموکراسیِ انترناسیونال دوم، به رهبری کارل کائوتسکی، یکی از اساسی­ترین اصول مارکسیسم را عمدا به فراموشی سپرده بود و مانع می­شد که سوسیال دموکراتهای انقلابی در مبارزه خویش برای استقرار سوسیالیسم به آن اتکاء کنند. این مسئله اساسی همان مقوله "دیکتاتوری پرولتاریا" بود و هنوز نیز هست.

نفی دیکتاتوری پرولتاریا و مخالفت با آن نه تنها آنروز، بلکه امروز نیز مرز تمایز میان مارکسیست لنینیستها و دشمنان طبقه کارگر است. کسی نمی­تواند با دیکتاتوری پرولتاریا مخالف باشد و خود را کمونیست بنامد.

دشمنان کمونیسم برای فریب طبقه کارگر و برای ایجاد وحشت در خرده بورژوازی و متحدان بالقوه آتی پرولتاریا، برای منفرد کردن طبقه کارگر با ایجاد یک جو تبلیغاتی مسموم،  سعی دارند از "دیکتاتوری پرولتاریا" یک لولوخور خوره بسازند و دیکتاتوری طبقاتی یک طبقه اجتماعی را با استبداد فردی و خودکامگی سلاطین مقایسه کنند. آنها از دیکتاتوری هیتلر و پینوشه سخن می­رانند و آنها را مترادف با دیکتاتوری پرولتاریا قلمداد می­کنند. آنها با شیوه ملانقطی به لفظ "دیکتاتوری" می­چسبند تا مضمون علمی آنرا مخدوش کرده و از آن منظور بدی را القاء نمایند. در حالی که در اینجا سخن بر سر یک امر اخلاقی نیست، سخن بر سر یک بحث علمی و جامعه شناسانه است.  

کمونیستها بر این نظرند که ماهیت کلیه دولتها به مفهوم حاکمیتها که تا کنون بشریت از سر خود گذرانده و یا می­گذراند و یا خواهد گذرانید، دیکتاتوری طبقاتی­اند. ما در علم تاریخ، دولت غیر طبقاتی که از همه طبقات به دفاع برخیزد نداریم. در همه جوامع طبقاتی، دولت محصول آشتی­ناپذیری تضادهای طبقاتی است و برای حفظ وضع موجود و "تعادل" جامعه، به نفع طبقه متمول و غنی، به نفع طبقه­ایکه قدرت اقتصادی را در دست دارد، به میدان می­آید و تلاش می کند نظم مورد دلخواه این طبقه را برقرار و حفظ کند تا خللی در غارت و استثمار وی در جامعه پدید نیآید. از نظر علمی کلیه دولتها به مفهوم حکومت و حاکمیتها ماهیتا دیکتاتوری­اند.

مارکس تمام مضمون نظریات علمی خویش را در این سه عبارت خلاصه کرده است که دیکتاتوری پرولتاریا در مرکز آن قرار دارد. لنین این نظریات را از قول مارکس در کتاب  "انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد" چنین بازتاب می­دهد: "و اما درباره خود باید بگویم، نه کشف وجود طبقات در جامعه کنونى و نه کشف مبارزه میان آنها، هیچکدام از خدمات من نیست. مدتها قبل از من مورخین بورژوازى تکامل تاریخى این مبارزه طبقات و اقتصاددانان بورژوازى تشریح اقتصادى طبقات را بیان کرده‌اند. کار تازه‌اى که من کرده‌ام اثبات نکات زیرین است:

١- این که وجود طبقات فقط مربوط به مراحل تاریخى معین تکامل تولید است.

2- این که مبارزه طبقاتى الزاما به دیکتاتورى پرولتاریا منجر می­شود،

٣- این که خود این دیکتاتورى فقط گذارى است به­سوى امحاء همه طبقات و جامعه‌اى بدون طبقه(رجوع شود به رساله من تحت عنوان "انقلاب پرولترى و کائوتسکى مرتد" چاپ پتروگراد و مسکو سال ١٩١٨)".

آنجا که مارکس از کشف جدید خود سخن می­گوید "دیکتاتوری پرولتاریا" را منظور دارد. مارکس نشان می­دهد این که دیکتاتوری طبقاتی مسئله جدیدی نیست، این دیکتاتوری قبل از وی و با پیدایش طبقات شکل گرفته و در تمام شیوه های تولید بشری تا به امروز وجود داشته است. این دیکتاتوری فقط جای خویش را تغییر داده از دیکتاتوری طبقاتی بره­داران، به دیکتاتوری طبقاتی فئودالها و سرمایه­داران بدل شده که در آینده جای خویش را به دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا خواهد داد. البته هر دیکتاتوری ابزار سرکوب است و به این نیت نیز به کار می­رود تا منافع معینی را مورد حمایت قرار دهد.

کسی که ماهیت دیکتاتوری دولتها را نفی می­کند در واقع به آموزش مارکسیستی دولت و ماهیت طبقاتی دولت اعتقادی ندارد. مخالفان دیکتاتوری پرولتاریا در واقع همان تئوری­های بورژوائی مربوط به دولت را قبول دارند مبنی بر این که گویا دولت نیروئی است برای خدمت به همه مردم جامعه پدید آمده و برای همه کار کرده و مدافع منافع همه احاد ملت است. تنها با این تعریف ضد علمی می­شود پارلمانتاریسم بورژوائی را که برای فریب مردم ساخته­اند و مدعی­اند که نمایندگان منتخبش نمایندگان واقعی مردم هستند که در یک انتخابات دموکراتیک برگزیده شده اند، توجیه کرد و توضیح داد.

بورژوازی که در خطه عوامفریبی گوی سبقت را از همه استثمارگران گذشته تاریخ ربوده است، چنین تبلیغ می­کند که گویا "پارلمانتاریسم بورژوازی" در مقابل دیکتاتوری پرولتاریا  قرار دارد و بدیل آن است. واقعیت این است که پارلمان محل تصمیمگیریهای تعیین کننده نیست. مسایل اساسی طبقاتی که مسئله منافع کلان سرمایه­داران و یا طبقات استثمارگر حاکم را تامین می­کند، در پشت پرده تعیین و تامین می­شود و پارلمان بورژوائی باید به آن آرایش "مردمی" و "دموکراتیک" بدهد. کمونیستها که نمی­توانند به مردم که نیرویشان از آنها تامین می­شود دروغ بگویند، به صراحت ماهیت طبقاتی و وظیفه دیکتاتوری پرولتاریا را روشن می­سازند.

انگلس می­گوید: "دوم. دولت "نیروى خاص براى سرکوب" است. این تعریف شگرف و بینهایت ژرف انگلس در اینجا با حداکثر وضوح بیان شده است. و اما از این تعریف چنین برمی­آید که "نیروى خاص براى سرکوبِ" پرولتاریا بدست بورژوازى، سرکوب میلیونها رنجبر بدست مشتى توانگر، باید با "نیروى خاص سرکوبِ" بورژوازى بدست پرولتاریا(یعنى دیکتاتورى پرولتاریا) تعویض گردد. معناى "نابودى دولت بعنوان دولت" نیز در همین است. معناى "اقدام" براى به تملک درآوردن وسایل تولید بنام جامعه نیز در همین است. و بخودى خود واضح است که این چنین تعویض یک "نیروى خاص"(بورژوازى) با "نیروى خاص"(پرولتاریا) به هیچ وجه نمی­تواند بصورت "زوال" انجام یابد."(آثار منتخب لنین به فارسی جلد دوم قسمت اول صفحه 240).

البته بر اساس اصول ماتریالیسم دیالکتیک وقتی ما از اضداد سخن می­رانیم همیشه از وحدت ضدین که وجود یکی به وجود دیگری تعلق دارد سخن می­گوئیم. بدون "پرولتاریا"، "سرمایه­دار" معنا نخواهد داشت. بدون "جنگ"، "صلح" و بدون "فقر"، "ثروت" مفهوم نخواهد بود. تنها وجود هر دو طرف این تضاد یعنی وحدت ضدین، موجودیت آنها را ممکن می­سازد. این اصل دیالکتیکی در مورد دیکتاتوری نیز صادق است. دیکتاتوری زمانی مفهوم پیدا می­کند که آنرا در تقابل با دموکراسی قرار دهیم. در غیر این صورت موجودیت پدیده پایان یافته است و نمی­تواند پدیده­ای بدون وحدت ضدین وجود داشته باشد. با این درک علمی ما هرگز دموکراسی برای خود و یا دیکتاتوری برای خود و مستقل از هم پیدا نخواهیم کرد. دیکتاتوری و دموکراسی دو روی یک سکه در جامعه هستند. در یک جامعه طبقاتی که طبقات دارای منافع ناسازگار طبقاتی هستند، دولت که مدافع منافع طبقات استثمارگر یعنی اقلیت جامعه است، با نیروی سرکوب همیشه به نفع این طبقات بهره­کش وارد نبرد شده و اکثرت جامعه را که تحت ستم هستند، مورد سرکوب قرار می­دهد. دولت مفروض در حالیکه در مورد طبقه یا طبقات استثمارگر حاکم دموکراسی خویش را اعمال می­کند، چهره ضد دموکرات و دیکتاتوری خویش را به طبقات مظلوم نشان می­دهد. هر دولت طبقاتی همزمان دیکتاتوری و دموکراسی اعمال می­کند. دموکراسی برای دوستان و هم طبقه­های خویش و دیکتاتوری برای سرکوب اکثریت جامعه که با این وضع ضد بشری موافق نیستند. این قانون که در تمام دوران حاکمیت طبقات استثمارگر حاکم بوده و اعتبار داشته است، در دوران سوسیالیسم نیز معتبر بوده و حکومت خواهد کرد. پرولتاریا به عنوان کسی که در دوران سوسیالیسم قدرت سیاسی را در قالب دولت به چنگ آورده است از این نیروی خاص برای سرکوب دشمنان سوسیالیسم یعنی دشمنان استثمارگر و ظالم و ستمگر خویش استفاده خواهد کرد تا دموکراسی واقعی را برای اکثریت جامعه تامین نماید.  پرولتاریا نیز همزمان به اعمال دیکتاتوری و دموکراسی توسل می­جوید. کمونیستها هرگز این واقعیت علمی را منکر نمی­شوند. تمام هستی بشریت گویای این واقعیت زنده است.

از نظر کمونیستها و به زبان دیگر لنینیسم دموکراسی و دیکتاتوری هر دو جنبه طبقاتی دارند و پشت و روی یک سکه­اند. دموکراسی ناب و برای خود و بدون ارتباط با دیکتاتوری وجود ندارد. کائوتسکی  که لنین وی را مرتد به مارکسیسم می­دانست در این اصل اساسی مارکسیسم تجدید نظر کرد و ماهیت دموکراسی را غیرطبقاتی و به امری برای خود بدل کرد. طبیعتا وقتی کسانی پیدا شوند ماهیت دولتها را که ماهیتا طبقاتی هستند نفی کنند و دولتها را بر بالای سر جامعه به عنوان نیروئی مُصلح و بی­طرف جلوه دهند که دلشان برای همه می­سوزد و برای کلیه­ی آلام جامعه، چشمان گریان دارند، طبیعتا به این نتیجه می­رسند که پدیده­ای به نام دموکراسی برای خود وجود دارد که ربطی به دیکتاتوری نداشته و بورژواها در مقابل آن مصون بوده و ماهیتا "دموکرات" هستند و این کمونیستها می­باشند که "دیکتاتور"اند. لنین هرگز ماهیت طبقاتی دموکراسی را مخدوش نکرد وی نوشت: "پس: در جامعه سرمایه‌دارى سر و کار ما با دمکراسى سر و ته زده، محقر، کاذب، دمکراسى منحصرا براى توانگران یعنى براى اقلیت است. دیکتاتورى پرولتاریا یا دوران گذار به کمونیسم، در عین سرکوب ضرورى اقلیت یعنى استثمارگران، براى نخستین بار به مردم یعنى به اکثریت دمکراسى خواهد داد. تنها کمونیسم قادر است یک دمکراسى واقعا کامل بدهد و هر قدر این دمکراسى کاملتر باشد به همان نسبت سریعتر غیرلازم شده و خود بخود رو به زوال خواهد رفت."(آثار منتخب لنین به فارسی جلد دوم قسمت اول صفحه 332).

لنین در مورد اهمیت دیکتاتوری پرولتاریا و مبارزه­ای که برای تحقق آن نمود نوشت: "بلشویسم اندیشه "دیکتاتورى پرولتاریا" را در سراسر جهان تعمیم داد و این کلمات را از زبان لاتین ابتداء به روسى و سپس به تمام زبانهاى جهان ترجمه نمود و در نمونه حکومت شوروى نشان داد که حتى کارگران و دهقانان تهیدست در یک کشور عقب‌مانده و حتى بى­تجربه‌ترین، بى­معلومات‌ترین و از لحاظ تشکیلات کم عادت‌ترین آنان، قادر بودند یکسال تمام با وجود دشوارى‌هاى عظیم، ضمن مبارزه با استثمارگران(که بورژوازى تمام جهان آن را پشتیبانى می­کرد) حکومت زحمتکشان را حفظ نمایند و آنچنان دمکراسى بوجود آورند، که از تمام دمکراسى‌هاى پیشین جهان عالیتر و دامنه‌دارتر باشد، و نیز قادر بودند فعالیت خلاقه دهها میلیون کارگر و دهقان را در رشته اجراى عملى سوسیالیسم آغاز نمایند."(آثار منتخب لنین به فارسی جلد دوم قسمت دوم صفحه 119).

کاری که بلشویکها در دفاع از مارکسیسم انجام دادند پیروزی لنینیسم در شوروی بود. انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر پیروزی این اصول هستند. کسانی که مخالف دیکتاتوری پرولتاریا می­باشند، نه تنها مخالف لنینیسم، مخالف انقلاب سوسیالیستی اکتبر هستند، آنها حتی نظریات مارکس را نیز قبول ندارند. تظاهر آنها به مارکسیسم برای نفی کامل آن و فریب مردم است. همه آنها ضد کمونیستند و باید با آنها مبارزه کرد. حزب رویزیونیست توده ایران این عبارت جاودانی را در خدمت "دولت تمام خلق" و "حزب تمام خلقِ" خروشچف از برنامه خویش حذف کرده است و به دیکتاتوری پرولتاریا اعتقادی ندارد و به جایش "حکومت شورائی" را اختراع کرده است. این نشانه آن است که این حزب رویزیونیستی نه با دیکتاتوری پرولتاریا موافق است و نه از "حکومت شورائی" چیزی فهمیده و نه ماهیت دولتها را طبقاتی می­داند. رویزوینیستها در سیر تشدید تضادهای اجتماعی در عملِ زنده، خود را افشاء می­کنند. مصوبات کنگره اخیر حزب رویزیونیستی توده، مملو از این اصول رویزیونیستی است.

 

 

 

بر گرفته از توفان شـماره 210 شهریور ماه  1396ـ سپتامبر سال 2017

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی (ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan