کشتار پناهند‌گان وآوار‌گان در پای برج و باروهای اروپا وغرب

زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی شاعر پناهنده و دربدر ایران که در فرانسه در تبعید جانش را بر سر آرمانش نهاد در مقاله‌ای تحت عنوان «پناهنده سياسی «واقعی» كیست؟» به تفاوت میان پناهند‌گان سیاسی و سودجویان لومپنی که از قِبَل این نامِ با اعتبار و سوء استفاده از آن به الاف و الوفی رسیدند، اشاره می‌کند. وی در مورد پناهنده سیاسی نوشت:

«اما این «پناهنده‌های سیاسی» همگون نیستند و از زمین تا آسمان با هم فرق می‌كنند، عده زیادی جاخوش كرده‌اند و از این كه تمام امكانات زندگی قبلی در دستشان است و حتی امكانات بیش‌تر لهو و لعب و سیر و سیاحت، بسیار راضی هستند. عده‌ای دیگر كه به اجبار به بیرون پرتاب شده‌اند، تمام مدت نفس نفس می‌زنند و تلاش می‌كنند كه از پا نیفتند، و در حفظ سلامت اندیشه خود بكوشند و هر كس به نوعی، خود را برای ساختن ایران ویران شده سرپا نگهدارد.

فرق است میان آن كه یارش دربر با آن كه دوچشم انتظارش بردر.»

غلامحسین ساعدی که از شعله‌های نورانی ادبیات مبارز کشور ماست از پرتاب شدنش به خارج به جرم مبارزه برای سربلندی ایران و دفاع از وطنش سخن می‌گوید و اضافه می‌کند:

« پناهنده سیاسی كیست؟ پناهنده سیاسی كسی است كه چهره به چهره روبه‌‌رو، در برابر حكومت مسلط ایستاده بود، و اگر بیرون آمده،‌ از ترس جان نبوده است.

‌او با همان فكر مبارزه و با سلاح اندیشه خویش ترك خاك و دیار كرده است.

در این میان هستند بسیاری از نویسندگان، شاعران، نقاشان،‌ مجسمه‌‌سازان، كه سلاح آن‌ها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان دیگر قرار می‌گیرند.

پناهنده سیاسی نیتش این است كه با جلادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نیست از پا بیفتد.

به لقمه ‌نانی بسنده می‌كند، ناله سر نمی‌دهد و شكوه نمی‌كند.

مدام در تلاش است كه دیوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد. خانه ‌او وطن اوست.

برای تمیزكردن خانه قدرت روحی كافی دارد و وقتی آشغال‌ها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژّه‌های خود پاك كند.

از جان گذشته است ‌و مطلقا نمی‌ترسد».

در دومین شماره «الفبا» (بهار ١٣٦٢)، ساعدی در مقاله‌ای با عنوان «دگردیسی و رهایی آواره‌ها»، راه دراز و پیچ در پیچ پناهندگان را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد، تفاوت مهاجر و پناهنده را بر می‌شمارد، دنیای آوارگان را برزخ می‌نامد که با «امید و ناامیدی» به هم آمیخته است. مهاجر «همیشه امیدوار است که زمستان به بهار یا پاییز به زمستان برسد که جاکن شود و به مکان و قرارگاه خوش‌تری برگردد (...) مهاجر امیدوار است، هر چند که ریش و گیسش به سپیدی نشسته باشد. آواره‌ اما قدرت انتخاب ندارند، آواره پناهنده است، از راه رسیده‌ای است راه گم‌کرده، خشمگین و عصبی، لرزان. خاک وطن را دوست دارد.». با این‌همه، «... مهاجر و آواره هر دو در برزخ‌ند». «آواره مدت‌ها به هویت گذشته خویش، به هویت جسمی و روحی خویش آویزان است، و این آویختگی، یکی از حالات تدافعی در مقابل مرگ محتوم در برزخ است. آویختگی به یاد وطن، آویختگی به خاطره یاران و دوستان، به هم‌رزمان و هم‌سنگران (...) آواره مدام در استحاله است. با سرعت تغییر شکل می‌دهد (...) مهاجر به ظواهر دلبسته است (...) مهاجر منتظر است خانه آب و جارو شود، سفره وطن گسترده شود تا او برگردد و بند کفش‌هایش را باز کند و لم دهد».

ساعدی که خود آواره‌ای بیش نیست، دست یاری به سوی دیگر آوارگان دراز می‌کند: «آواره دست تنها نمی‌تواند به آرزوهای خویش برسد. آوارگان باید همدیگر را دریابند (...) آواره‌ها تلی از اجساد عزیزان پشت سر خویش گذاشته‌اند (...) عالم برزخ را آواره‌ها نابود خواهند کرد. مباد و مبادا که آواره‌ها آرام نشینند. مبادا که برای رسیدن به سرزمین خویش پلک روی پلک گذارند و تن به مرگ تدریجی بسپارند، آواره‌ها باید سکوی پرشی پیدا کنند. آواره‌ها باید دنیا را آگاه کنند که چه بر سرزمین آنها آمده است (...) آواره‌ها اگر فریاد نکشید و دنیا را نلرزانید، نیم‌نگاهی هم به شما نخواهد شد و مرگ تدریجی، مرگ مزمن، چون قانقاریا آرام آرام شما را خواهد خورد. خودکشی بهتر از مرگ تدریجی است.»

این سخنان ساعدی در 1362 است و ما اکنون در سال 1400 یعنی 38 سال بعد به سر می‌بریم. در قرنی که مرزهای میان پناهنده، آواره، مهاجر، فراری، بی‌سرپناه، سرگردان، بی‌دورنما و... زدوده می‌شوند و بشریت به روز محشر نزدیک می‌گردد.

دریای مدیترانه به گورستان انسان‌ها و بی‌هویتان تبدیل شده، یونان باستان، «مهد دموکراسی» آزادگان در برابر برد‌گان، بازداشتگاه و اردوگاه‌های انسان‌هائی است که برای اینکه زنده بمانند حاضرند یک عمر هویت واقعی خود را پنهان کنند، این اردوگاه‌های بی‌هویتان در ایتالیای امروز و همان رم باستانی نیز وجود دارند که گلادیاتورهای جدیدی را به نمایش گذارده و آنها را تحقیر می‌کنند. اسپانیای فالانژیست که هنوز هم فالانژیست است سیل انسان‌ها را در همان سرزمین مراکش مهار کرده است و بر ریزش آنها از ارتفاعات چند ده متری برای رهائی از آوارگی در سرزمین خویش نظاره می‌کند و ککش هم نمی‌گزد. آمریکا، این «پیکره مقدس» برای همه شیفتگان «دنیای آزاد»، در مرزهای مکزیک دیوار می‌کشد و پناهنده را در زیر سُم ستوران گشتی‌های مسلح دولتی و یا خصوصی مسلح به بازگشت مجبور می‌کند.

میلیون‌ها افغانی از دیارشان رانده شده و در ایران و پاکستان‌اند، بیش از یک میلیون «روهینگیا»ئیِ مسلمان مورد پیگرد در بنگلادش به سر می‌برند، بیش از چهار میلیون سوریه‌ای در ترکیه، لبنان، اردن سکنی گزیده‌اند و این کافی نیست. به دور ممالک مدعی دفاع از حقوق بشر دیوار می‌کشند که بلندتر از دیوار مشهور برلین میان شرق و غرب است. این دیوار، بشریت را از حاکمان ضدبشر، از نقابداران «دموکرات»، از قوانین اساسی خاک خورده و دادگاه‌های دست‌نشانده آنها جدا می‌کنند که مرتب از حقوق شهروندی، حقوق بشر، قانون‌مداری و تساوی حقوق صحبت می‌کنند و رعایت حقوق بشر را مرتب به نحو خسته‌کننده‌ای به دیگر کشورها تجویز می‌نمایند. همه این ریاکاری ارزش‌های دنیای غرب و «بشردوست» در این سخنان نغز آناتول فرانس ادیب فرهیخته فرانسوی بازتاب یافته که: « «مساوات در برابر قانون»، فقیر و غنی را از خوابیدن زیر پل‌ها، دریوزگی در معابر عمومی و یا دزدیدن قرص نانی، منع نمی‌کند.». و این عین واقعیت است. در تمام این قوانین از تساوی حقوق در نص قانون، از حق پناهندگی و حتی کمک به هم‌نوع یاد شده است، همه سیاستمداران غربی، همه «سینه چاکان» دموکراسی بر این اجساد آورگان در مرزهایشان چشم فرو می‌بندند چون برایشان منافع و سرمایه سیاسی ندارد. هیچ کدام از این سخنان «نغز» و تکراری مانع از آن نیست که ده‌ها هزار پناهنده سیاسی و آواره و بی‌خانمان در پای دژهای عظیمی که اروپای «بشردوست» از ترس آوار‌گان و پناهند‌گان به دور خود کشیده است، بی‌سر‌پناه نمانند و جان ندهند و ارتش و مرزبانان اروپائی بر جان‌کندن زنان و کودکان، پدران و مادران نظاره کنند و خمی به ابرو نیاورند. بی‌اختیار این پرسش مطرح می‌شود که این انسان‌نماها در کدام مکتب آموزش دیده‌اند و در مورد آوار‌گان چه چیز در مغزهای آنها فروکرده‌اند که این چنین بی‌احساس به فنای آنها نظاره می‌کنند و نسبت به عذاب وجدان مصونیت دارند.

این آور‌گان چه کسانی هستند که بار سنگین غربت، خطرات ناشی از آن، بی‌خوابی‌‌‌، بی‌غذائی، سرما، خطر تجاوز و تحقیر شدن را تحمل کرده و خود را به دروازه‌های «دنیای آزاد» رسانده‌اند.

آنها عراقی‌اند که قربانی تجاوز امپریالیسم آمریکا، و متحدانش در زمان اشغال عراق گشته‌اند. آنها عراقی‌اند که می‌بایستی در مقابل هجوم داعش و کشتار آنها به مقاومت دست می‌زدند و بر دریای ثروت نفت کشورشان که در چنگ آمریکا و متحدان اروپائی‌اش گرفتار آمده است و آنها را به آن دسترسی نیست، نظاره می‌کردند.

آنها افغانی هستند که سرزمین‌شان از اواخر دهه 70 میلادی در چنگ امپریالیست‌هاست و آواره جهان شده‌اند. نیروهای ناتو سرزمین آنها را اشغال کرده و مردمانشان را با پهپاد نشانه گرفته و به قتل می‌رسانند. بمب‌های مادر و سایر ابزار و ادوات مدرن جنگی را در آنجا آزمایش کرده و این کشور را به خون کشیده‌اند. آنها مامن خود را از دست داده‌اند. خانه‌ها را بر سرشان خراب کرده‌اند. نه نانی دارند و نه آبی تا با آن سر کنند و زنده بمانند.

آنها از مردم سوریه از شام و حلب هستند که قربانی تجاوز امپریالیست‌های ناتو شده‌اند. آثار تاریخی آنها را برای نابودی هویتشان نابود کرده‌اند و داعش جنایت‌کار را در اروپا پرورانده و توسط ترکیه به این کشور برای قتل عام گسیل داشته‌اند و حال این عده قربانیان سیاست تقسیم مجدد خاورمیانه هستند که با شکست روبرو شده است و بی‌پناه و سرگردان در اروپا پخش شده‌اند و در پس مرزهای اروپا، با آفریقائی پناهنده و آواره از اتیوپی گرفته، تا ساحل، سودان، سومالی، لیبی و... درهم آمیخته‌اند و در انتظار «رحمت حقوق بشرند».

آنها ایرانی هستند که وضعیت نابهنجار ایران، از دست آقازاده‌ها و مفاسد حاکم در ایران، از دست تحریم‌ها و زورگوئی‌های اجانب برای درهم شکستن ایران فرار کرده‌اند که در منطقه بی‌طرف میان کشور لهستان و روسیه سفید در چنگال گرسنگی به مرگ تدریجی محکوم شده‌اند که حتی نای بازگشت ندارند و سربازان «غیور» لهستانی این «متجاوزان» نامرغوب و نامطلوب را در مرزهای لهستان دستگیر کرده و به منطقه بی‌طرف میان لهستان و روسیه سفید باز می‌گردانند و حال آنکه این اقدام ضدبشری مغایر همه قوانین جهانی از کنوانسیون ژنو گرفته تا قوانین ممالک اتحادیه اروپاست و این اتحادیه ریاکار حاضر نیست به دفاع از حقوق بشرِ این عده به پا خیزد و حتی به قوانین خود احترام گذارده و آنها را متحقق کند. سکوت مرگبار رهبران اتحادیه اروپا و رسانه‌های مصلحت‌اندیش نژادپرست اروپا بر این همه جنایت ضد‌بشری پرده می‌افکنند حال آنکه خود آنها در جهان مسئول این ویرانی‌ها، تولید آواره و پناهنده هستند و این آواره‌های بی‌خبر به دامان قاتلان خود پناه آورده‌اند.

قانون بشر و اتحادیه اروپا و مذهب کاتولیک که لهستان به دان ظاهرا بسیار پای‌بند است برای حق پناهندگی ارج و رتبه خاصی قایل است. اگر کسی تقاضای پناهندگی در مرز کشوری کرد، نمی‌شود وی را بازپس فرستاد. این امر ضدقانونی و ضدبشری است. ولی دولت لهستان این کار را می‌کند و زمانی که پناهند‌گان با نوشتن واژه پناهنده بر روی کاغذ و یا پارچه  هویت خویش را بیان می‌کنند به امید آنکه این محافظان به ندای درونی و وجدانی خود و به تعهدات بین‌المللی خود پاسخ مثبت دهند با خشونت آنها روبرو شده که کاغذهای آنها را پاره کرده و با ضرب و شتم آنها روبرو می‌شوند. جنگ و گریز به یک شیوه مبارزه پناهند‌گان در مرزهای بلاروس با لهستان بدل شده است. تا همین چند ماه پیش بلندگوهای اروپای غربی در انتقاد از نقض دموکراسی و حقوق بشر در بلاروس و حمله به لوگاشینکو رئیس جمهور آنجا گوش فلک را کر می‌کرد، مانکن‌های تربیت شده انقلاب مخملی را ردیف کرده بودند تا با غمزه‌گری زمام سرنوشت بلاروس را برضد روسیه به کف آورند که با شکست مفتضحانه روبرو شد. ولی همان یاران دیروزی حقوق بشر در مورد جان دادن پناهند‌گان که از «نژاد» دیگری هستند، کلامی هم نمی‌گویند. بی‌شرمانه‌ترین اظهارات تنها از جانب وزیر بی‌مایه امور خارجه آلمان بود که به جای پرداختن به وضعیت پناهندگان و نقض حقوق آنها از طرف اتحادیه اروپا، لوگاشنکو را مورد حمله قرار داد و وی را قاچاقچی انسان خواند.

«مارتا گورکزینسکا» وکیل و فعال حقوق بشر و همکارش به شدت از این گونه اقدامات دولت لهستان عصبانی بوده و به آن انتقاد وارد می‌کنند.

وی در این باره گفته است: این بازگرداندن‌های پناهند‌گان کاملا غیرقانونی و ناسازگار با حقوق بشر است. اگر چه هر فردی این حق را دارد که از کشور دیگری درخواست پناهند‌گی کند، اما پلیس مرزی لهستان این حق را از این پناه‌جویان سلب کرده و روند به عقب برگرداندن مهاجران را به صورت گسترده در پیش گرفته است.

دولت لهستان حتی از ورود نمایند‌گان آژانس جهانی رسیدگی به وضع پناهند‌گان در این منطقه جلوگیری کرده و آن را ممنوعه اعلام کرده است. در نظر بگیرید اگر این کار را ایران، روسیه و یا چین می‌کردند آنوقت احساسات «بشردوستانه» غرب تحریک می‌شد. همین یک نمونه حاکی از ریاکاری غرب در حمایت از حقوق بشر است. برای آنها حقوق بشر ابزاری برای تحقق خواست‌های خود می‌باشد. ما هم اکنون با نمونه‌ای از آن در دادگاه نمایشی استکهلم در سوئد روبرو هستیم که کوچک‌ترین نگرانی از کشتار انسان‌ها در پای دیوارهای اتحادیه اروپا ندارد.

پارلمان لهستان برای مقابله با سیل پناهند‌گان به صورت دموکراتیک و رضایت ضمنی اتحادیه اروپا برای ساخت یک حصار مرزی دائمی در مرزها خود با بلاروس واکنش نشان داده و مجوز بنای چنین دیواری را صادر نمود. دولت ملی محافظه کار لهستان با پروژه‌ای که حدود 353 میلیون یورو هزینه در بر خواهد داشت به مسئله هجوم پناهند‌گان به اروپا در خط مقدم جبهه جنگ با پناهند‌گان واکنش نشان داد و نه مورد اعتراض دادگاه‌های اروپائی و نه اتحادیه اروپا و نه پارلمان اروپا قرار گرفت. این حصار مرزی قرار است به طول بیش از 100 کیلومتر در امتداد مرزهای شرقی اتحادیه اروپا گسترش یابد. جالب آن است که دول اروپای غربی به کشور روسیه سفید پرخاش می‌کنند که چرا اجازه عبور پناهند‌گان را از مسیر این کشور به اتحادیه اروپا می‌دهد. این بار هم آنها از جان پناهنده ابزار سوء استفاده سیاسی و تسویه حساب‌های سیاسی می‌سازند.

روزنامه «تاگس سایتونگ» (Tageszeitung) در آلمان اخیرا نامه‌ای از وزارت کشور آلمان خطاب به دولت لهستان را منتشر کرده است که در آن چنین آمده است: «با توجه به شرایط سخت سیاسی در روابط با بلاروس مایلم از شما و مرزبانان لهستانی برای محافظت از مرز مشترک خارجی تشکر کنم.». آیا این نامه چندش‌آور نیست؟

البته این وضعیت فقط در اروپا نیست از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا نیز جنگ با پناهند‌گان و قربانیان غارت امپریالیستی در آمریکای لاتین آغاز شد و دولت آمریکا کوشید دور آمریکا دیوار آهنین بکشد که مهاجران آمریکای مرکزی و جنوبی نتوانند وارد خاک آمریکا شوند.

اخیرا در زمان جو بایدن رئیس جمهور جدید آمریکا که همان سیاست را ادامه می‌دهد، کارشناسان حقوق بشرِ سازمان ملل اخراج دسته‌جمعی مهاجران و پناهند‌گان هائیتی توسط واشنگتن را محکوم و اعلام کردند این اقدام بخشی از سیاست «تبعیض نژادی» علیه سیاه‌پوستان هائیتی در مرزهای ورودی آمریکا است.

به گزارش «رویترز»، آمریکا سال گذشته و در دولت دونالد ترامپ رییس جمهوری پیشین آمریکا با تصویب قانون موسوم به ۴۲، به بهانه بهداشت و سلامت با اخراج دسته‌جمعی مهاجران و پناهجویان موافقت کرده است. ببینید برای مبارزه با انسان‌ها و حقوق آنها به چه بهانه‌هائی متوسل می‌شوند. فرمان به قتل‌عام مهاجران می‌دهند تا بهداشت و سلامت جامعه آمریکا تامین شود! در یک کلام امپریالیسم قربانیان خویش را نمی‌‍‌پذیرد و تنها به مرگ آنها راضی است.

تا کنون 8 پناهنده در اثر سرما، بی‌غذائی در مرزهای لهستان جان داده‌اند و اجساد آنها بر روی زمین قرار دارد. اروپا بر مرگ باقی‌ماندگان پناهنده نظارت می‌کند. آیا جز ریاکاری و تذویر نام دیگری برازنده‌ی این رفتار دورویانه و ضد انسانی می‌باشد؟ پناهند‌گان باید دشمنان واقعی خویش را که جهان را به این فاجعه کشانده‌اند، بشناسند.

نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 261 آذر 1400

www.toufan.org

www.toufan.de

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan