هفتادمین سالگرد رهائی بشریت از بربریت نازیسم و فاشیسم

 

روز 9 ماه مه 2015 سالگرد هفتاد سالگی پیروزی بر بربریت بورژوازی مالی یعنی نازیسم هیتلری و فاشیسم است. این روز روز آزادی بشریت و آزادی ملتهای اروپا از توحش بورژوازی امپریالیستی است که ماهیت واقعی خویش را در مبارزه بر ضد نخستین کشور سوسیالیستی جهان و بر ضد دیکتاتوری پرولتاریا نشان داد.

شوروی ها در زمان رفیق استالین این روز یعنی 9 ماه مه را به عنوان پایان جنگ جهانی دوم ارزیابی می کنند، زیرا آنها در روز 9 ما مه سال 1945 به زیر سند تسلیم بی قید و شرط آلمان نازی امضاء گذاردند. متفقین که این تسلیم نامه را در تاریخ 8 ماه مه امضاء کرده بودند تاریخ 8 ماه مه را روز شکست آلمان هیتلری می دانند. خوب است که به این مناسبت به پاره ای فریبکاری های امپریالیستها در مورد جنگ جهانی دوم و رویدادهای و دلایل بروز آن اشاره کنیم. قبلا ذکر این نکته ضروری است که علیرغم تسلیم آلمان نازی و اعلام پایان جنگ جهانی دوم و آمادگی دولت ژاپن برای تسلیم خود، که سفیر آن کشور در شوروی در تماس با مقامات شوروی آنرا اعلام داشته بود، آمریکائی ها برای انتقامجوئی از واقعه بمباران پایگاه آمریکائی ها در "پال هابر" توسط ژاپنی ها و زهره چشم گرفتن از شوروی سوسیالیستی و ایجاد هراس در مبارزات آزادیبخش مردم جهان و تحکیم موقعیت خویش در اقیانوس آرام و محاصره شوروی سوسیالیستی، به پرتاب دو بمب اتمی، بدون کوچکترین نیاز نظامی بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی مبادرت کردند و صدها هزار نفر را به خاکستر بدل نمودند. این جنایت ضد بشری هنوز بدون واکنش جهانی باقی مانده است و امپریالیستهای آمریکائی از افشاءگری در این زمینه با تمام نیرنگ و حیله گری ممانعت کرده و آنرا کمرنگ جلوه می دهند. جنایت بر ضد مردم ژاپن بعد از پایان جنگ جهانی در اوت 1945 صورت گرفت یعنی تقریبا حدود سه ماه بعد از جنگ و تسلیم آلمان.

بعد از شکست آلمان، در مورد آینده این کشور از جانب متفقین نظریات گوناگونی ابراز شد. انگلیسها به رهبری چرچیل بر این نظر بودند که باید از کشور آلمان صنعتی با نابودی صنایع آن که رقیب امپریالیسم انگلستان در جهان بود، یک کشور کشاورزی ساخت که آلمان نتواند مجددا کمر راست کند و به رقیب خطرناکی برای انگلستان بدل شود. استالین با این نظریه مخالفت کرد. وی ملت آلمان را ملت بزرگی می دانست که به بشریت خدمات ارزنده ای کرده است. وی حساب آلمان نازی را از آلمانها جدا می ساخت و هودار وحدت آلمان صنعتی و بی طرف بود. وی با تجزیه آلمان مخالف و معتقد بود که یک ملت را نمی شود برای همیشه از هم جدا کرد. امپریالیسم آمریکا که از جنگ جهانی دوم سود فراوان برده و جای امپریالیسم متفوق انگلستان را در عرصه جهانی اشغال کرده بود خواهان آلمانی صنعتی ولی زیر نظارت سرمایه های آمریکائی و تحت اشغال متفقین بود تا با تجزیه آن به آلمان شرقی و غربی از این کشور گوشت دم توپی برای مبارزه با کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی و ممالک جمهوری های دموکراتیک خلقی اروپای شرقی ایجاد کند. سرانجام آمریکائی ها با روی کار آوردن مجدد نازی های غیر سرشناس و سرشناس و همکاری با آنها در عرصه سازمانهای امنیتی و جاسوسی و وزارت امور خارجه و دادگستری در مناطق تحت اشغال آمریکا و متحدانش، با ممنوع کردن حزب کمونیست آلمان، سرکوب کمونیستها در آلمان، تغییر دادن پول رایج مشترک دو آلمان شرقی و غربی و سازماندهی پیمان تجاوزکارانه ناتو که سابقا پیمان اتلانتیک شمالی نامیده می شد، کار تجزیه آلمان را مانند کره و ویتنام به پیش بردند. دیوار برلین محصول این سیاست تجزیه طلبانه امپریالیسم بود. تنها کشور اتریش با پذیرش نظر شوروی ها بی طرفی خویش را اعلام کرد و قوای ارتش سرخ خاک اتریش را ترک کردند و اتریش تا به امروز نیز "بی طرف" باقی مانده است.

امروز بعد از 70 سال شکست نازی ها، بعد از اینکه ظاهرا نسل آنها در آلمان به دیار "باقی" شتافته شد، بعد از اینکه رویزیونیستهای حاکم در شوروی، شوروی سوسیالیستی را نابود کردند و امپریالیسم روس از آن سر برآورد، تاریخ آلمان را با تحریفات موذیانه و آنهم با توجه به افکار عمومی ملتهای مجاور آلمان و نظریات متفقین تغییر دادند. امروز از شکست آلمان سخن نمی رانند، بلکه همان سخنان استالین را بر زبان می آورند که روز 9 ماه مه روز پیروزی بر نازیسم و آزادی بشریت مترقی و رهائی مردم آلمان از بربریت نازیسم بود. این همان نظری بود که آلمان شرقی تا قبل از فروش آن توسط گورباچف- یلتسین به هلموت کهل حاکم آلمان غربی، همیشه ابراز می داشت. آلمان غربی همیشه این نظریه را تبلیغ می کرد که آلمان شکست خورده و کشورش اشغال شده است. آنها هویت آلمانها را مساوی هویت نازیها قرار می دادند و چنین القاء می کردند که نازیسم یعنی آلمان، نازیسم یعنی میهندوستی آلمان، نازیسم یعنی مقاومت، نازیسم یعنی استقلال و این است که هویت آلمانهاست. کمونیستها ولی همیشه با این نظریه نازیهایِ نقابدارِ حاکمِ در آلمان مخالف بودند. بسیاری از آلمانی های کمونیست، دموکرات و سوسیال دموکرات بر ضد نازی ها که نازیسمشان ایدئولوژی سرمایه مالی در آلمانِ سرمایه داریِ امپریالیستی بود، به مبارزه برخاسته و این نظریه را که نازیسم معادل آلمانی بودن است، بر نمی تافتند. حال که از شوروی و آلمان شرقی خبری نیست و جنبش کمونیستی سرکوب شده و به بازارِ مکاره مشتی تروتسکیست و آشفته فکر بدل شده است، طبیعتا باید به نقش "آزادیبخش" امپریالیستهای غرب در نجات مردم آلمان از دست نازی ها تکیه کرد و نظریه ای که دیروز کمونیستی و خطرناک بود امروز دموکراتیک و عین واقعیت تاریخی شده است. روشن است که تاریخ، تاریخ مبارزه طبقاتی است و طبقات استثمار و استعمارگر همیشه تاریخ را به قلم خود رقم می زنند.

این نظریه ی درست که آنها امروز مجبور به بیان آن شده اند، طبیعتا پی آمد دیگری هم دارد و آن این است که دیگر نمی توان همانگونه که امپریالیستها و نازیهای و مریدانشان حتی در میان ایرانیان تبلیغ می کردند، استالین را مسئول تجاوز هیتلر به شوروی و راه انداختن جنگ جهانی دوم دانست. آنها در گذشته برای تبرئه هیتلر استالین را مسئول جنگ جهانی دوم قلمداد می کردند. حزب کار ایران(توفان) در پیشگفتار نشریه ارزنده، روشنگرانه، تاریخی و معتبر دفتر اطلاعاتی شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در فوریه 1948 ترجمه و منتشر کرده است(تحریف کنندگان تاریخ) چنین می نویسد: "... آقای خروشچف و دلقکﻫﺎئی نظیر وی در ایراد چنین اتهامات و بیان چنین آرزوﻫﺎئی، تنها نیستند و از باغ ایشان بَر تازه ای رسیده است. نظریات ویکتور سووروز یکی از نمونه نظریاتی است که با الهام از ایدهﻯ خروشچف به رشتهﻯ تحریر آمده و در کتاب " یخ شکن، هیتلر در محاسبات استالین" منعکس شده است. ویکتور سووروز  که ظاهرا" نام مستعار وی می باشد، گویا در سال 1978 از شوروی به انگلستان گریخته است....  وظیفه ای که وی به عهده دارد مبارزه علیهﻯ استالین، حمله به وی و دفاع از آلمان هیتلری و تبرئهﻯ فاشیسم می باشد. وی در کتاب خود می نویسد:

"زمانی که فاشیستﻫﺎ به قدرت رسیدند، استالین با سرسختی و پشتکار به جنگ تحریک کرد. پیمان مولوتوف ــ ریبن تروپ اوج این زحمات را نشان می داد. با این پیمان استالین برای هیتلر آزادی عمل در اروپا فراهم کرد و در واقع روزنهﻯ جنگ جهانی دوم را گشود."

وی اضافه می کند: "برای هیتلر چه راهی باقی می ماند؟ باید صبورانه انتظار می کشید تا تبر استالین بر گردنش فرود آید؟".

آقای گورباچف فرزند خلف خروشچف نیز در همین زمینه سخنان شایان توجه ای دارد. وی در مقابل روشنفکران لهستانی در طی نطقی اظهار داشت: "آنچه مربوط به انعقاد قرارداد دوستی میان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و آلمان و در همین مورد اظهارات مولوتف می شود، ما بر این نظریم که این نه تنها یک سیاست غلط با نتایج فاجعه بار برای ما، سایر کشورﻫﺎ و برای جنبش کمونیستی بود، بلکه انحرافی تحریک آمیز از لنینیسم، زیر پا گذاردن اصول لنینیسم را نشان می دهد."

این همان تبلیغات شومی است که امپریالیستها به یاری رویزیونیستها برای تحریف تاریخ مبارزات خلقهای جهان و در راسشان طبقه کارگر و خلقهای شوروی انجام می دادند. گورباچف رویزیونیست حتی از "لنینیسم" برای کتمان دروغهایش استفاده می کند. حال ما در سال 2015 با نوع تبلیغات جدیدی روبرو هستیم. امروز امپریالیستها با ریاکاری بر روی تناقض گفتار امروزشان با دیروزشان سرپوش می گذارند. اگر محصول شکست آلمان نازی، رهائی بشریت از دست بربریت نازی ها بوده است، آنوقت نقش رفیق استالین و اتحاد جماهیر شوروی است که برجسته می گردد. آنوقت نمی شود علت تجاوز هیتلر به سایر ممالک اروپائی را به گردن استالین انداخت. آنوقت نمی شو "تبر" استالین و "احساس مسئولیت هیتلر" را دلیل جنگ جهانی دوم جا زد.

ولی واقعیت قرارداد میان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و آلمان و یا قرارداد مشهور میان وزرای خارجه دو کشور به نام "مولوتف-ریبن تروپ" چه بود.

وقتی هیتلر سر برآورد و آمادگی خویش را برای زیرپاگذاردن قرارداد ورسای اعلام کرد و به تسلیحات گسترده دست زدهمه ممالک امپریالیستی به حمایت از هیتلر برخاستند و مانعی برای اقدامات وی که در قرارداد ورسای ممنوع اعلام شده بود نکردند. هیتلر و ایتالیا به اسپانیا تجاوز کردند و فرانکو را بر سر کار آوردند، چکسلاواکی را اشغال کردند و اتریش را به آلمان ضمیمه نمودند و همه این اقدامات با مخالفت شوروی سوسیالیستی روبرو شد که پیشنهاد دفاع جمعی را به غربی ها عرضه می داشت. ولی غربی ها هیتلر را تشویق به تجاوز به سمت شرق می کردند و تلاش داشتند فاصله مرزی میان شوروی و آلمان را با این بذل و بخششها بکاهند تا راه تجاوز برق آسای آلمان نازی به جمهوری جوان سوسیالیستی شوروی فراهم گردد. آنها می خواستند شوروی و دیکتاتوری پرولتاریا را در نطفه خفه کنند. استالین بدرستی فهمیده بود که نازیسم واکنش بورژوازی اروپا در مقابل دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی می باشد و لذا تلاش کرد در عین کسب زمان تنفس بیشتر مماک امپریالیستی غرب را برای یک همکاری مشترک در مقابل توسعه طلبی نازی ها متحد کند. این سیاست استالین با شکست روبرو شد چون هدف امپریالیستهای انگلستان و فرانسه کیش دادن هیتلر با تبرِ امپریالیستی به سمت شوروی بود. وقتی تلاش استالین بی نتیجه ماند و آنها شاهد کمکهای تسلیحاتی آمریکائی ها به هیتلر بودند و می دیدند که چگونه ممالک غربی توسعه طلبی های هیتلر را مسکوت گذارده و یا مورد تائید قرار می دهند، تصمیم گرفتند جهت مسیر رویدادها را با یک مانور تاریخی دیپلماتیک که بزرگترین مانور دیپلماتیک تاریخ بشریت است با درایت رفیق استالین تغییر دهند. انعقاد قرارداد میان شوروی و آلمان، مسیر توسعه طلبی هیتلر را تغییر و زمان تجاوز به شوروی را به تاخیر انداخت و این پدیده جدید در محاسبات امپریالیستهای غرب منظور نشده بود. مقنی در واقع به ته چاه رسیده بود. حال این انگلیسها، فرانسویها، بلژیکی ها و هلندی ها و... بودند که باید قربانی سیاستهای دسیسه گرانه خود می گردیدند. غربی ها بعد از شکست نازیسم در استالینگراد و اطمینان از پیروزی ارتش سرخ، حاضر شدند با حیله گری و خرابکاری در مبارزه مشترک، بر ضد تهاجم بربریت فاشیسم که در دامان خودشان پرورانده شده بود، در جنگ علیه نازیسم و با انگیزه جلوگیری از پیروزی کمونیستها شرکت کنند. انعقاد قرار داد میان آلمان و شوروی، بسته شدن نطفه شکست نازیسم در اروپا بود. در استالینگراد مردم قهرمان شوروی به رهبری حزب بلشویسم و درایت استالین تیر خلاص را به مغز نازیسم زدند و بشریت را از قید نازیسم آزاد ساختند. رفقای شوروی در همان زمان در سند "تحریف کنندگان تاریخ" به این واقعیات اشاره کرده اند و حزب ما با پیشگفتار خود آنرا به این صورت منتشر کرده است: "تمامى رفتار انگلیس و فرانسه کوچکترین تردیدى در این امر باقى نگذاشت که خیانت گستاخانه دول انگلیس و فرانسه به خلق چکسلواکى و جمهوریش به هیچوجه یک پدیده تصادفى در سیاست این کشورها نبوده، بلکه بسیار مهم در سلسله مراتب سیاسى بوده است که هدف آن سوق دادن تجاوز هیتلر به سوى اتحاد جماهیر شوروى بود.

معنى واقعى قرارداد مونیخ آن موقع بلافاصله توسط استالین فاش گردید وقتى او گفت:

"تقدیم چکسلواکى به آلمانیها قیمت خرید تعهدى بود که مضمون آنرا جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروى تشکیل می دهد" (استالین: گزارش به کنگره ١۸ راجع به فعالیت کمیته مرکزى حزب کمونیست شوروى(بلشویک)٬ مسکو ١۹٣۹ ص ٣٤. همچنین در سرزمین سوسیالیسم امروز و فردا مسکو ١۹٣۹ ٬ ص ٢٢).

ماهیت این سیاست که توسط انگلیس و فرانسه دنبال شد٬ در کنگره ١۸ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروى (بلشویک) توسط استالین به این ترتیب توضیح داده شد:

"سیاست عدم مداخله در واقع به معنى تشویق تجاوز٬ براه انداختن جنگ و در نتیجه گسترش آن بیک جنگ جهانى است. در این سیاست تلاش و آرزوى کسانى متبلور می شود که نمی خواهند مانع اجراى برنامه ننگین تجاوزگران باشند. بعنوان مٽال نمی خواهند مانع از برپا کردن جنگ علیه چین و یا چه بهتر علیه شوروى توسط ژاپن شوند و یا نمی خواهند مانع آلمان شوند که در صدد مداخله در امور اروپا و برپا کردن جنگ علیه شوروى است. قصد آنها فرو بردن عمیق شرکت کننده گان در باتلاق جنگ و تشویق مخفیانه آنها به جنگ است تا یکدیگر را تضعیف کنند. آنوقت آقایان تازه نفس وارد میدان شده و البته بخاطر صلح "شرایط خود را به شرکت کننده گانِ تضعیف شده دیکته خواهند نمود" (همانجا صفحات ١٢ ٬ ١٣٬ ٬ ٢٠).

پس می بینیم که امپریالیستها در این زمینه نیز به دروغپردازی مشغولند. پیروزی بر نازیسم محصول قهرمانی ها و مبارزات خستگی ناپذیر خلقهای شوروی و طبقه کارگر شوروی، حزب بلشویک و کمونیستهای همه ممالک جهان است. این پیروزی بنام استالین کبیر در تاریخ بشریت ثبت شده است. دشمنی با استالین که محصول کینه بی حد و حصر رویزیونیستها، نازیها، تروتسکیستها، امپریالیستها از وی می باشد، از درد همین شکستها ناشی می گردد. از پیروزی بر نازیسم الهام بگیریم و با احترام عمیق به استالین کبیر برای پیروزی مجدد سوسیالیسم لنینی استالینی متحد شده و در صف واحد بر ضد دشمنان بشریت متشکل شویم. خوب است که کمونیستهای صمیمی از این تجربه بیاموزند و به ندای حزب ما پاسخ مثبت دهند.

بر گرفته از توفان شـماره 183خرداد ماه  1394ـ ژوئن سال 2015

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

.......................... 

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts