نژادپرستی جزء جدائی ناپذیرِ نظام سرمایه داریِ امپریالیستی آمریکاست

یه سیام من(از لنگستون هیوز نامی‌ترین شاعر سیاهپوست و کمونیست آمریکایی برگردان احمد شاملو)

"یه سیام من:

سیا، مث شب که سیاس

سیا، عین اعماق آفریقای خودم.

بَرده شدم:

   سزار بم گفت پله‌هارو براش تمیز کنم

   چکمه‌های واشنگتن رو من واکس زدم.

کارگر شدم:

   اَهرام مصرو دستای من بالا برد

   مِلاط و شفته‌ی آسمون خراش وول وُرت  رو من درست

کردم.

آوازه‌خون شدم:

   آوازای غم‌انگیزمو از آفریقا تا جورجیا

   تو تموم اون راه دراز با خودم کشیدم.

   من بودم که راگ تایم رو ساختم.

قربونی شدم:

   تو کنگو، بلژیکی‌ها دستامو قطع کردن.

   هنوز هم تو تکزاس منو لینچ می‌کنن.

یه سیام من:

   سیا، عینهو شب که سیاس

   سیا، عین اعماق آفریقای خودم."

اخبار چند ماه اخیر رسانه ها مرتب از کشتار سیاهپوستان به دست پلیسهای سفید پوست در کشور امکانات و فرصتهای بیکران، خبر می دهد. شیوه زندگی آمریکائی مجاز می دارد که سفیدپوستان سیاهان را مانند گوسفند ذبح کنند و کسی نیز مانع آنها نشود و این اعمال تروریستی و جنایتکارانه را با لقب نژادپرستی نیاراید.

رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا یک سیاهپوست است و یکی از اهدافش این بود که نظر سیاهان را به وحدت آمریکا جلب نموده و نشان دهد در سرزمین فرصتهای طلائی، حتی یک سیاهپوست نیز می تواند تا مقام ریاست جمهوری آمریکا ارتقاء یابد. ولی حالا مجبور است پرده آخرِ این نمایش را نیز به اتمام برساند و دستهایش را رو کند. حتی روی کار آمدن اوبامای سیاهپوست که از نظر طبقاتی از طبقات حاکمه آمریکاست و برای ورود به طبقه حاکمه رنگ پوست نقشی بازی نمی کند، نتوانست همزیستی مسالمت آمیز میان سیاهان و تسلیم آنها را به سفیدان فراهم آورد.

آمریکا که پرچم حمایت از حقوق بشر را برای تجاوز به حقوق ملل و به طریق اولی به حقوق بشر در دست گرفته است و به سرزنش جهان نامطلوب مشغول است، نمی تواند در کشور خودش حقوق میلیونها سیاهپوست و هم میهنش را به رسمیت شناخته آنرا برابر با حقوق سفیدان قرار دهد. نژادپرستی بخشی از نظام امپریالیستی است. در ممالک اروپائی نیز این نژادپرستی با نفرت ضد خارجی و تقویت احزاب دست راستی قوام می گیرد و جزئی از نظام فاسد سرمایه داری است که در زمان بحرانها به بزهای بلاگردان در مبارزه اجتماعی نیاز دارند. نظریه نژادپرستی، انسانهای "برتر" و "پست تر" می سازد که فرودستها باید با امتیاز کمتر، با دستمزد ناچیزتر برای فرادستان کار کنند. سرمایه به این طبقه بندی نژادی در خدمت منافع خویش نیاز دارد. در این ممالک آنچه ارزش ندارد حقوق بشر است. حقوق بشر تا لحظه ای ارزش دارد که کسی خواهان اجرای آن و احترام به آن نباشد. در آمریکا مرتب سیاهان را به دست پلیسهای سفید می کشند و کسی به این وضعیت نا بهنجار و ریشه هایش عمیقا رسیدگی نکرده و در پی چاره جوئی بر نمی آید. این بیان تسلط تفکر کوکلوکس کلان در آمریکا و ادامه سیاست نژادپرستانه آنهاست.

همان تفکر و نظام برده داری به صورت مدرن در آمریکا به بقاء خود ادامه می دهد. به علت بی تفاوتی طبقه حاکمه به وضع زندگی سیاهان و یاری به آنها برای بهبود وضع زندگیشان، اکثر جرایم در مناطق سیاه نشین اتفاق می افتد و زندانها از سیاهان گناهکار یا بی گناه موج می زند.

دادگاههای نژادی آمریکا به خواسته های سیاهان توجهی ندارند و  به ندرت در مقابل تجاوز سفیدان به حقوق سیاهان حق را رعایت می کنند. هوارد فاست نویسنده کمونیست آمریکائی و مادام العمر تحت پیگرد، خالق کتاب اسپارتاکوس و برنده جایزه استالین در کتاب مشهورش "راه آزادی" به وضعیت برده های سیاه آمریکائی می پردازد و می نویسد که چگونه سفیدان از تحصیل سیاهان(تا زمان ریاست جمهوری جان اف کندی-توفان) در دانشگاههای آمریکا ممانعت می کردند و نخستین پزشک سیاهپوست را ترور کردند. این روحیه ضد بشری با تقویت طبقه حاکمه امپریالیسم آمریکا تا به امروز نیز وجود دارد. سیاهان به جرم رنگ پوستشان در مقابل دادگاه های طبقاتی و نژادی آمریکا علی الاصول مجرمند، مگر اینکه بی گناهی آنها ثابت شود. این وضعیت است که خشم سیاهان را برمی انگیزد و آنها را به مقابله وا می دارد. آنها تحمل برده داری مدرن را ندارند. قاتلان سیاهان راست راست راه می روند و از حمایت قانون برخوردارند و سیاهان را می کشند و کسی بدادشان نمی رسد. اینکه یک سیاهپوست از اسلحه خود استفاده کرده است تا انتقام خون سیاهان بی گناهی را بگیرد که کسی در پی حق جوئی آنها نیست، موجی از وحشت و حمایت از طبقه حاکمه سفید آمریکا ایجاد کرده است. بیکباره از اوباما گرفته تا سایر سیاهان خودفروخته و سفیدان نژادپرست، از تروریسم صحبت می کنند، تو گوئی ترور منظم و حسابشده بر ضد سیاهان تروریسم نیست. اوباما با شتاب از پلیسها تجلیل کرد و کشتن آنها را محکوم نمود تا روشن کند که علیرغم رنگ سیاه پوست، خواهان حفظ نظم سرمایه دارانه و ناعادلانه کنونی است و از منافع طبقه مسلط در آمریکا دفاع می کند و نه اقلیت سیاهپوستان آمریکا. تروریسم برای آنها قتل سفیدپوستان است. بیکباره پرچم آمریکا را نیمه افراشته می کنند زیرا 5 پلیس سفید پوست به قتل رسیده اند، ولی برای صدها و هزاران سیاه پوستی که بدست سفیدان مُثله می شوند هیچ پرچمی نیمه افراشته نمی شود. حقیقت این است که طبقه حاکمه آمریکا از توسل به قهر توسط سیاهان هراسیده است. اگر سیاهان دست به اسلحه برند تا از حقوق بشر دفاع کنند نقاب بشر دوستی و دموکراسی و آزادیخواهی امپریالیسم آمریکا را از چهره می درد، زیرا مجبور می شود به قتل عام سیاهان مبادرت ورزد. آنها از اِعمال قهر توسط سیاهان واهمه دارند، زیرا پایه های تخت سلطه آنها می لرزد. ولی این مقاومت سیاهان در آمریکا و اینکه این "تابو" درهم شکسته شد که آنها حق ندارند برای دفاع از حقوق خود متوسل به اسلحه شوند، بارقه هائی از امید در دلها زنده کرد. وضعیت آمریکا به آغاز سالهای 60 که نهضت قهرآمیز سیاهان به رهبری "ملکم ایکس" و "بلاک پانتر"ها اوج می گرفت باز می گردد و چه خوب است یاد محمدعلی کلی را زنده کنیم که می گفت: "من به خاطر محبوبیت یا به دلایل شخصی مبارزه نمی کنم. من می جنگم که به برادرانم که در آمریکا روی زمین خوابیده اند، روحیه بدهم، سیاهانی که با کمک های دولتی زنده اند، سیاهانی که چیزی برای خوردن ندارند، سیاهانی که چیزی از خود نمی دانند و سیاهانی که آینده ای ندارند."

"آیا شما می خواهید مرا به زندان بیاندازید؟ خوب می دانم، ما 400 سال است که در زندانیم. من با کمال میل 4 تا 5 سال بیشتری را نیز در آنجا خواهم ماند، ولی من 10 هزار مایل پرواز نخواهم کرد تا آدم بکشم و در کشتن مردم بیچاره کمک کنم. اگر باید بمیرم ترجیح می دهم، اینجا در مبارزه علیه شما بمیرم! آنها دشمنان من نیستند، نه چپنی ها، نه ویت کنگ، نه ژاپنی ها. لیکن شما وقتی من طلب آزادی و صلح می کنم، مخالف من هستید. شما لیکن مخالف من هستید زمانی که من طالب عدالت و تساوی هستم. حال من باید برای شما بجنگم؟ به چه دلیل؟ شما حتی در آمریکا نیز برای حقوق من مبارزه نمی کنید؟ حال از من می خواهید که برای شما بجنگم؟ هرگز!"

محمد علی در 1967 از رفتن به جنگ تجاوزکارانه ویتنام امتناع کرد و به زندان افتاد. وی گفت "من هرگز مخالف ویت کُنگ نیستم زیرا هیچ ویت کنگی تا به حال به من "کاکا سیاه" نگفته است".

سیاهان مبارزه می کنند تا دنیای انسانی بیافرینند. آنها هستند که موافقان واقعی حقوق بشر در آمریکایند. به سخنان شاعر مترقی آمریکائی سیاهپوست توجه کنیم:

"من در رویای خود دنیایی را می‌بینم که در آن هیچ انسانی انسان

دیگر را خوار نمی‌شمارد

زمین از عشق و دوستی سرشار است

و صلح و آرامش، گذرگاه‌هایش را می‌آراید.

من در رویای خود دنیایی را می‌بینم که در آن

همه‌گان راه گرامی ِ آزادی را می‌شناسند

حسد، جان را نمی‌گزد

و طمع، روزگار را بر ما سیاه نمی‌کند.

من در رویای خود دنیایی را می‌بینم که در آن

سیاه یا سفید

ــ از هر نژادی که هستی ــ

از نعمت‌های گستره‌ی زمین سهم می‌برد.

هر انسانی آزاد است

شوربختی از شرم سر به زیر می‌افکند

و شادی همچون مرواریدی گران قیمت

نیازهای تمامی ِ بشریت را برمی‌آورد.

چنین است دنیای رویای من"( لنگستون هیوز).

 

بر گرفته از توفان شـماره ۱۹۷ مرداد ماه  1395ـ اوت سال 2016

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

..........................

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts