پیروزی مردم سوریه و تشدید تضادهای ارتجاع منطقه

 

اختلافات عربستان سعودی و قطر عمیق­تر از آن است که بشود همه تقصیرهای ناشی از بحران خلیج فارس را به­گردن ایران گذارد. تضادهای زیادی میان کشورهای منطقه با توجه به منافع گوناکون آنها وجود دارد که به نسبت اهمیتشان، متحدان و صفبندیهائی که تشکیل می­شوند متفاوت است. برای درک تحولات سیاسی منطقه باید این تضادها و تفاوت منافع را شناخت.

عربستان سعودی برای رهبری جهان اسلام با تکیه بر وجود کعبه در مکه و حق پرده­داری آن قد برافراشته است. عربستان سعودی یکی از ارتجاعی­ترین خوانش­ها را از اسلام دارد که معروف به „وهابیسم“ می­باشد که منشاء الهام­گیری عقب­مانده­ترین نوع خوانش اسلام است. این کشور از توانائی مالی بالائی که ناشی از صدور نفت و سرمایه­گذاری­های کلان در ممالک دیگر و نیز از ثروتی که به علت زیارت خانه کعبه هر ساله نصیبش می­شود، برخوردار است. به غیر از این توانائی مالی، نظام عشیره­ای، خونی، فامیلی و ناسازگاری که بر دسیسه­های خانوادگی استوار است، بر این کشور حکومت می­کند. این نظام به علت ضعف زیربنائی و فرهنگی، مذهبی، فساد و طفیلیگری و تن­پروری نه تنها از درون پوسیده است، بلکه از نظر رشد تاریخی نیز فاقد یک هویت ملی است. در عربستان سعودی جنبش ملی و ضد استعماری نتوانسته است شکل بگیرد. نام این کشور نام خانواده سعودی است که با توافق "وهابیست"ها و اتحاد دوگانه آنها، بر کشور عربستان گذاردند. این خانواده وطن ندارد، خود را صاحب اختیار و مالک طبیعی این آب و خاک می­داند و در نتیجه برای بقاء خویش و ایجاد یک هویت ساختگی ناچار است به "وهابیسم" و دین "اصیل" اسلامی تکیه کند. عربستان سعودی در صدد است „وهابیسم“ را به تمام جهان اسلام سرایت دهد و از این طریق زمینه نفوذ و بقاء خاندان سعودی در عربستان را استمرار بخشد. تبلیغ جنگ شیعه و سنی یکی از آن ابزار تبلیغاتی و توجیهی این خاندان است. عربستان سعودی از ایران می­هراسد و این هراس را حتی از زمان حاکمیت شاه بر ایران داشته است. ولی در آن زمان شاه نیز مانند خاندان سعودی گماشتگی آمریکا را پذیرفته بود و لذا خطر چندانی از جانب ایران احساس نمی­کرد. بعد از انقلاب بهمن و فروپاشی یکی از مهمترین پایگاههای آمریکا در منطقه و قطع سلطه امپریالیسم آمریکا در ایران، وضع سیاسی در منطقه تغییر کرده است. عربستان سعودی در درجه اول به دنبال حمایت از اسلام نیست، به دنبال تحکیم مواضع خاندان سعودی است. تفکر „وهابیسم“ باید به منزله یک عامل "وحدت­بخش ایدئولوژیک" ضرورت و حقانیت این خانواده را توجیه کند و جامعه اسلامی را به دور آنها گرد آورد. لذا هر اقدامی که به این سیاست راهبردی صدمه بزند، خشم آنها را برمی­انگیزد.

قطر کشور کوچکی است که از توان مالی فراوانی برخوردار است. آنها بقاء خویش را در این می­بینند که در مقابل „وهابیسم“ حقانیت نظریات „اخوان المسلمین“ را قرار داده و مردم کشورشان را با این روحیه پرورش دهند تا از طرف سعودی­ها بلعیده نشوند. این نظریه شیعیان را کافر و مستحق قتل نمی­داند، برعکس خواهان وحدت انشعابات گوناگون اسلامی از طریق بحث و اقناع است. اتخاذ این سیاست آینده­نگرانه، استقلال فکری خاندان آل ثانی در مقابل خاندان آل سعود را تامین می­کند. همین جدائی نظری به آن منجر شده است که قطر در جبهه ترکیه که رهبریش در دست رجب طیب اردوغان که یکی از رهبران „اخوان المسلمین“ و مدافع حکومت ساقط شده مصر(مُرسی رئیس جمهور متعلق به „اخوان المسلمین“ مصر-توفان) است قرار گیرد. همین تضاد در کشور لیبی بروز کرد. ترکیه و قطر از نیروهائی دفاع می­کردند که به „اخوان المسلمین“ نزدیک بودند و عربستان سعودی در پی حمایت از "وهابیست"های این کشور بود. این نزاع در لیبی هنوز به پایان نرسیده است. دولت کودتائی مصر طبیعتا در این وضعیت در جانب عربستان سعودی قرار گرفته است تا از نفوذ „اخوان المسلمین“ در مجاورت مصر به کاهد. ما با بازتاب این تضادها در فلسطین روبرو هستیم. سازمان „حماس“ که پیرو „اخوان المسلمین“ می­باشد از حمایت نسبی ترکیه، ایران و قطر و دولت ساقط شده مصر برخوردار بود و عربستان سعودی برعکس موافق سرکوب „حماس“ و قدرت و نفوذ „اخوان المسلمین“ عمل می­کرد. در اینجا متوجه می­شویم که شعر مولوی تا به چه حد وصف حال وضعیت کنونی منطقه است:

هر کسی از ظن خود شد یار من

ازدرون من نجست اسرار من

ولی تضادها به اینجا خاتمه نمی­یابند. مصر مُرسی و قطر و ترکیه خواهان سرنگونی رژیم بشار اسد بودند تا „اخوان المسلمین“ را در آنجا مانند تونس بر سر کار آورند و در عین حال از نفوذ ایران بکاهند. در این میان اسرائیل نیز با تضعیف سوریه و لبنان با الهام از شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای اسرائیل" موافق تضعیف سوریه بود. زیرا آنها و امپریالیستها به خوبی می­دانستند که جبهه سوریه، لبنان و فلسطین، پشت جبهه و سپر بلای ایران است و مانعی برای حمله و تجاوز و تجزیه ایران بوده و لذا باید در درجه اول جنبش فلسطین، کشور سوریه و لبنان درهم کوفته شوند تا راه فشار به ایران و باز کردن پای مجدد امپریالیسم آمریکا به ایران باز شود. عربستان سعودی نیز تلاش می­کرد جای بشار اسد را با همدستان وهابی خویش پر کند و تا می­تواند از قدرت گرفتن نامحدود رقبای خود ممانعت به عمل آورد. دخالت در امور داخلی سوریه و نقض روشن حقوق ملل، فصل مشترک همکاری همه نیروهای تجاوزگر، ناسیونال شونیست و مذهبی ترک، پیمان ناتو و آمریکا، دولت صهیونیستی اسرائیل و „اخوان المسلمین“ و „وهابیسم“ شد.  

ولی تجاوز به سوریه با مقاومت اکثریت مردم سوریه که بیش از 6 سال دوام آوردند و حمایت حزب­ﷲ لبنان و ایران و سرانجام روسیه و چین  را به همراه داشتند با شکست روبرو شد. شکست ارتجاع امپریالیستی و اسلامی و شونیستی پان­عثمانیسم در سوریه توازن و معادله منطقه را برهم زد.

عربستان سعودی و قطر علیرغم اختلافات نظری و منافع دوراندیشانه خانوادگی و عشیره­ای در منطقه به تقویت گروه­های تروریستی پرداختند که به عنوان نیروهای اجیر وارداتی غیرسوری مانند عربهای مجاهد تروریست در افغانستان(القاعده-توفان) از راه ترکیه و اردن وارد سوریه شدند. به این ترتیب یک زیربنای صنعتی برای تولید تروریسم در لیبی ایجاد شد. برای اعزام هر تروریست از تونس به ترکیه 20 هزار دلار  بر اساس گزارش شبکه تلویزیونی arte به زبان آلمانی(برنامه: "مرخصی علیرغم ترور، توریسم در تونس"- در تاریخ 26 ژوئیه 2017 ساعت 40/19 دقیقه) از جانب مرکز تولید جهادیسم پرداخت می­شد. این پژوهش از طرف دانشگاه تونس صورت گرفته است. تامین مالی این گروه­های تروریستی را در درجه اول دول عربستان سعودی و قطر تقبل کردند و سایر امکانات تدارکاتی و اطلاعاتی و تبلیغاتی را پیمان ناتو و در راسشان امپریالیسم آمریکا از طریق سازمان سیا و اسرائیل در اختیار آنها قرار دادند. ده­ها هزار نفر "سلفیست" که خود فرقه دیگری از اسلام هستند که مورد حمایت "وهابیست" قرار داشته و در اروپا پا گرفته و پرورش یافته و یا پرورش داده شده­اند، از طریق امکانات وسیعی که دولتها در اختیارشان گذاشته بودند، به سوریه گسیل گردیدند.

حتی برای آنها "نکاح انقلابی" جور کردند. شش سال تمام کلیه سلاحهای آنها را از گلوله گرفته تا مین نفرکُش، تامین نمودند، وسایل فنی نقب­کنی و تونل­زنی در اختیارشان گذاشتند، کارخانه­های سیمان فرانسوی در داخل سوریه که فورا با نقشه قبلی به تصاحب داعش در آمده بودند، برای تروریستها تولید سیمان کردند تا به ترور و وحشیگری خویش ادامه دهند. تئوریسین­های صهیونیستی که مشخصه­ی دوران ما را جنگ میان اسلام سیاسی و میلیتاریسم آمریکا(رجوع کنید به نظریاتِ همدستان و پیروان منصور حکمت، بانی و رهبر فکری و عملی کمونیستهای کارگری و غیر کارگری در ایران-توفان)  تبلیغ می­کردند، به­یکباره دستشان رو شد و معلوم شد تروریستهای اسلامی همدستان وفادار امپریالیسم بوده و از جانب آنها پرورده می­شوند و میلیتاریسم امپریالیسم در خدمت تروریسم بین­المللی است. تغییر اوضاع منطقه با دخالت روس­ها در آخرین لحظاتی که شکست داعش رو به وقوع بود، حاکی از قطعیت یافتن حفظ وضعیت گذشته در منطقه است و امپریالیسم روس خواهان حفظ وضع موجود بوده و زیر بار تقسیم مجدد جهان در محدوده خاورمیانه نمی­رود.

روس­ها مانند ایرانی­ها دارای قرارداد دوجانبه نظامی با دولت سوریه بودند و به تقاضای دولت مشروع و قانونی سوریه که از طرف اکثریت ممالک جهان بجز "دوستان سوریه" به رسمیت شناخته می­شوند، به آن کشور آمدند و لذا شرکت آنها در مبارزه با داعشِ وارداتی و غیر سوری و جانیان بین­المللی را نمی­شود موذیانه دخالت در امور داخلی سوریه تبلیغ کرد. این امپریالیستهای غرب، ترکیه، اردن و با همدستی صهیونیسم اسرائیل هستند که در امور داخلی سوریه و سایر کشورهای جهان بی­شرمانه دخالت می­کنند و حقوق ملل را زیر پا می­گذارند.

 تروریستهای وارداتی که در این میان بیشتر در شکل پرورش "وهابیست-سلفیست"ها در ممالک اسلامی و در اروپا تحت تاثیر نظریات عربستان سعودی قرار داشتند، سایر نیروهای اسلامی را در خود حل کرده و تا حدودی استقلال خویش را برای ضربه زدن به کشورهای مادر نظیر فرانسه، انگلستان، آلمان، سوئد و... فراهم آوردند. برای ارتجاع بین­المللی امپریالیستی امکان نظارت و پائیدن صد در صد تروریستها مقدور نبود و نیست. قطع کمکهای مالی و انحلال سازمانهای آنها با واکنش این سازمانهای تروریستی روبرو می­شد. از این جهت عملیات تروریستها بعد از شکست در سوریه و تغییر تاکتیک امپریالیستها، به سمت اروپا منحرف شد و این عفریتی که در دامن امپریالیسم پرورده شده بود و ارتجاع جهانی با البسه "دوستان سوریه" از آنها دفاع می­کردند و در دامن خود به آنها شیر می­داند به ضد خود آنها آغاز به عملیات کرد. ده­ها هزار تروریست آدمکش "سلفیست-وهابیست" به کشورهای صادر کننده بازگشتند و در این کشورها راست راست راه می­روند و به­نام  "تروریستهای احتمالی" یا "تروریستهای خفته" خوانده شده، ولی تحت تعقیب قانونی به علت جنایات خویش در سوریه، قرار نمی­گیرند، زیرا محاکمه آنها اسناد بسیاری را رو خواهد کرد که خوش­آیند جوامع مدافع "حقوق بشر" و "جامعه ارزشی" آنها نخواهد بود. آنها در ضمن به این تروریستهای آدمکش با تجربه و بی­وجدان برای استفاده در سایر میدانهای سیاسی آتی نیاز دارند و اقتصادی نیست که این سرمایه­گذاری­های کلان را بدون نیاز نابود کنند. از آنها می­شود در ایران، عراق، افغانستان، سوریه، یمن، لبنان، ترکیه و مهمتر در چین و روسیه کنونی نیز استفاده کرد.

شکست امپریالیسم غرب در سوریه و پیروزی نسبی روسیه و ایران در این جنگ، کودتا در مصر، کودتای نافرجام ناتوئی در ترکیه، تشدید جنگ داخلی در لیبی، هجوم میلیونها پناهنده به اروپا، تغییرات دیدگاههای آمریکا در اتخاذ تاکتیکهای "موثرتر"، طبیعتا به تشدید تضادهای در منطقه دامن زده است. دیگر چسب وحدت بر سر مسئله سوریه کاربَری خویش را از دست داده است. حال جنبه­های اختلاف تشدید می­شود. اختلافات قطر با عربستان سعودی را نیز باید در این زمینه ارزیابی کرد. سیاست ماجراجویانه عربستان سعودی با دخالت تجاوزکارانه به یمن از جمله برای کنترل باب المندب و سکوت جامعه ملل در مورد این جنایت و تلاش برای کشیدن پای قطر به این درگیری با شرایط جدید منطقه نمی­خواند. شکست سیاستهای تروریستی و عقب­مانده عربستان سعودی که نشانه بارز استیصال حاکمان آن است، قطر را به وحشت انداخته و ترجیح می­دهد در اوضاع کنونی به ایران و ترکیه نزدیک شود. افزایش نفوذ ایران در منطقه حسابهای جدیدی را برای قطر گشوده است. نه نابودی ایران، بلکه همکاری با ایران برای حاکمان قطر نویدبخش است، به­ویژه اینکه منابع بزرگ گازی در خلیج فارس(پارس جنوبی) که منبع درآمد و نفوذ سیاسی و استراتژیک در جهان است، در اختیار هر دو کشور قرار دارد که مشترکا می­توانند از طریق عراق این گاز را به سوریه و دریای مدیترانه و اروپا انتقال دهند.

مسئله لوله انتقال گاز به اروپا در سال 2000 نخست توسط قطر مطرح شد. مخارج آن 10 میلیارد دلار تخمین زده می­شد. این لوله باید با عبور از قطر، عربستان سعودی، اردن، سوریه به ترکیه رفته و از آنجا به ترمینالهای گاز در دریای مدیترانه متعلق به ترکیه وصل می­شد. با این پروژه که باید ایران را منزوی می­کرد و نفوذ روسیه را در ترکیه و اروپا به علت پیدایش رقابت جدید، از طریق تعیین بهای گاز صادراتی کاهش می­داد، روسیه و ایران و سرانجام سوریه به شدت مخالف بودند. لذا آمریکا و اروپای "متمدن" داعش را اختراع کردند تا طرح قطر-ترکیه را به اجراء بگذارند. روسیه در مقابل این طرح، پیشنهاد طرح انتقال لوله گاز از ایران-عراق-سوریه-لبنان را پیش کشید که به نفوذ عربستان سعودی، ترکیه، آمریکا، اسرائیل خاتمه می­داد و راه را برای پیوستن قطر به این طرح باز می­گذاشت. نه آمریکا و نه اروپا با این طرح موافق نبودند. در سال 2009 بعد از کشمکشهای فراوان دولت بشار اسد مخالفت خود را با طرح قطر-ترکیه رسما اعلام نمود و طرح ایران-روسیه را پذیرفت. نشریه گاردین در 30 اوت 2013 این نظر سوریه را برملا ساخت. در سال 2012 دول ایران، عراق و سوریه موافقت اصولی خویش را با طرح ایران-عراق- سوریه و لبنان اعلام داشتند و هزینه آنرا معادل 10 میلیارد دلار برآورد نمودند. با این طرح روسیه، چین موافقند و با توجه به فشارهای اخیر آمریکا به اروپا و اختلافات ترکیه با اروپا، بخشی از اتحادیه اروپا نیز به اجرائی شدن آن تمایل دارد. موافقت روسیه بر اساس ضرر را از هر جا بگیری منفعت است محاسبه شده است، زیرا به هر صورت این طرح کمترین خطر را در مقابل طرح قبلی برای روسیه دارد. طرح قبلی به سرعت به نفوذ روسیه در سوریه و لبنان خاتمه می­داد وعامل فشار مهمی بر بهای فروش گاز روسیه به ترکیه و اروپا از طریق لوله انتقال گاز از ترکیه بود. تشدید تضادهای منطقه، تجاوز به یمن، اعزام سربازان ترک به قطر برای حمایت و کنترل خاندان آل ثانی، اختلافات قطر و عربستان سعودی، محاصره اقتصادی غیرقانونی قطر، ورود ناوگان نظامی چین به جیبوتی در شاخ آفریقا، نزدیکی مصر به عربستان سعودی و کنترل کانال سوئز و تنگه­های انتقال نفت و گاز، اختلافات ترکیه با اروپا و آمریکا و عربستان سعودی همه ناشی از وضعیت جدید است.

پیروزی­های جدیدی که در منطقه نصیب ایران، سوریه و روسیه شده است، حال به شکل گرفتن تضادهای جدیدی منجر می­شود که مجددا آینده منطقه را رقم خواهد زد. حزب ما مانند همیشه با شعار عوامفریبانه و شونیستیِ اسرائیلی-عربستان سعودی: "نه غزه، نه سوریه، نه لبنان، جانم فدای ایران!؟" که ماهیتش روزانه بیشتر برملا می­شود به مبارزه برمی­خیزد. وظیفه حزب ما دفاع از شعار صلح و حقوق ملل به­طور کلی و به­ویژه در منطقه خاورمیانه است تا از جنگ خانمانسوز پیشگیری شود. حزب ما از اتحاد و همکاری نیروهای منطقه که مخالف مداخله­گری خارجی هستند، حمایت می­کند. 

 

 

بر گرفته از توفان شـماره 210 شهریور ماه  1396ـ سپتامبر سال 2017

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی (ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan