اوکراین آخرین میخ تابوت نظام تک‌قطبی در جهان

 

همانگونه که «یوشکا فیشر» (Joschka Fischer) وزیر امور خارجه وقت آلمان و «گرهارد شرودر» (Gerhard Schröder) صدراعظم سابق آلمان در بهار 1999 حمله و تجاوز به یوگسلاوی را با هیتلر خواندن «اسلوبدان میلوسوویچ» (Slobodan Milosevic) رئیس جمهور صربستان که گویا قصد «نسل کشی در کوزوو را دارد» توجیه کردند، امروز هم غرب جنایت‌کار با هیتلر و جنایتکار خواندن «ولادیمیر پوتین» (Wladimir Putin)، از «ولودومیر زلنسکی» (Wolodymyr Selenskyj) فاشیست و هنگ فاشیستی «آزوف» (Asow) وی دفاع کرده و به آنها انواع و اقسام سلاح‌های سبک و سنگین می‌دهند. آنها حتی در یک دادگاه دست‌نشانده و استعماری جهانی به نام «دادگاه کیفری جهانی» با هیاهوی تبلیغاتی رئیس جمهور روسیه را به صورت غیابی جنایت‌کار جنگی خوانده‌اند که طبیعتا موجب مضحکه دنیا بوده و پشیزی ارزش واقعی ندارد. ناتوئی‌ها و آمریکا در حقیقت «سنگ را بسته و سگ را گشاده‌اند». «یوشکا فیشر» این نوکر امپریالیسم آمریکا - که «آنالنا بربوک» (Annalena Baerbock) وزیر امور خارجه بددهن و بی‌سواد فعلی آلمان و «روبرت هابک» (Robert Habeck) وزیر اقتصاد این کشور از شاگردان و دست پروردگان او به حساب می‌آیند - در توجیه حمله به یوگسلاوی گفته بود: «همانطور که آمریکا آلمان را از شر فاشیسم هیتلری رهانید، ماهم باید از قتل و عام مردم کوزوو- آلبانی جلوگیری کنیم»!.

ما ایرانی‌ها باید به خاطر بیاوریم که برای انجام کودتای خائنانه 28 مرداد 1332 همین رسانه‌های «دموکرات» گروهی غرب و دولت‌مردان «آزادی‌خواه» آن از دکتر محمد مصدق دیو ساختند، وی را با هیتلر مقایسه نموده و ستون پنجم بین‌الملل کمونیسم قلمداد کردند. آنها به یاری دستگاه انحصاری رسانه‌ای دروغ‌پرداز خود فضای مسمومی در جهان خلق کردند تا بتوانند تحریم‌های امپریالیسم بریتانیا نسبت به ایران را تحمیل، زمینه تجاوز کشتی‌هاشان در خلیج فارس را به سرحدات ایران و محکومیت ایران را در مجامع بین‌المللی فراهم و سرانجام کودتای آمریکائی- انگلیسی 28 مرداد را در ایران  توجیه و عملی گردانند. آنها با همین روش شناخته‌شده به استقلال یوگسلاوی و تمامیت ارضی این کشور تجاوز نمودند. آنگاه آنها با بمب‌‌افکن‌های آمریکائی و آلمانی بر سر شهرها و مردم یوگسلاوی بمب ریختند، شهر بلگراد پایتخت یوگسلاوی را بمباران کردند، پل بر روی رودخانه «درینا» را تخریب کرده، سفارت رسمی جمهوری توده‌ای چین را در پایتخت یوگسلاوی با خاک یکسان نمودند و صدها نفر مردم غیرنظامی را با ویران کردن اهداف غیرنظامی به قتل رسانیدند و وجدانشان نیز ناراحت نشد و برعکس در رسانه‌های خود فقط دروغ گفتند و اخبار کاذب پخش کردند و سیاه را سفید جلوه دادند. دروغ بزرگ «جرج بوش» پسر و «تونی بلر» برای تجاوز به عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین نخستین دروغ غربی‌های «متمدن» و «دموکرات» نبود و آخرین آن هم نخواهد بود. امروز هم با حرکت از همان استدلالات کذائی و با همان روش دروغ‌گوئی که ما بارها در روند تاریخ شاهد آن بوده‌ایم با تحویل سلاح به اوکراین به آتش جنگ در این کشور دامن می‌زنند و تنها چیزی که برای آنها هیچ‌گونه ارزشی ندارد جان مردم دو کشور اوکراین و روسیه است که قربانی می‌شوند. آنها حتی در صدد آن هستند که مانند گذشته در جنگ یوگسلاوی و عراق از تسلیحاتی با اورانیوم رقیق‌شده برای کشتار مردم استفاده کنند، گلوله‌هائی که تاثیرات کشنده آن نه فقط بر ضد روس‌ها بلکه بر ضد تمام مردم اوکراین و همسایگان این کشور حتی تا اروپای غربی است. خونخواری آنها حد و مرز نمی‌شناسد. این جانیان همان کسانی هستند که می‌خواهند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یعنی ارگان رسمی نظامی یک کشور عضو سازمان ملل متحد را به عنوان تروریست در فهرست سیاه تروریست‌ها قرار دهند و مشتی خودفروخته ایرانی نیز برایشان هلهله کرده و کف می‌زنند.

باری، سر فرود آوردن دولت سرسپردۀ ائتلافی آلمان، به ویژه حزب سبزها، در مقابل سیاست میلیتاریستی آمریکا ریشه در گرایش سیاست امپریالیستی- میلیتاریستی رایش سوم دارد. این روند با حمله به یوگسلاوی، نقض حقوق ملل، نقض پیمان همکاری و امنیت اروپا آغاز گشت و دولت آلمان رسماً سیاست تنش‌زدائی «ویلی برانت» (Willy Brandt) را که تاریخ مصرفش تمام شده بود بوسید و به طاق نسیان زد و به سیاست امپریالیستی- میلیتاریستی روی آورد. با این تفاوت که امروز دولت آلمان برخلاف زمان هیتلر خود سرسپرده به سرور گرامی‌اش آمریکاست.

غافل از اینکه فعلا زمان از هر جهت به زیان این کشور است. سران دولت آلمان رسما و عملا استقلال سیاسی کشور را به ناتو به رهبری آمریکا واگذار کرده‌اند. البته فراموش نکنیم که کشور آلمان از بعد از جنگ جهانی دوم هنوز کشور اشغالی به شمار می‌آید زیرا هنوز پیمان صلح با آمریکا امضاء نکرده است. آلمان مرکز و انبار بمب‌های اتمی آمریکا در اروپاست و از خودش تقریبا کوچک‌ترین اراده‌ای ندارد. پایگاه نظامی «رامشتاین» در مرکز آلمان عملا و رسما پایگاه هوایی آمریکا محسوب می‌شود. در رسانه‌های گروهی، انحصاری و رسمی در آلمان و جهان هرگز به این واقعیات اشاره نمی‌شوند. شوروی‌ها با خروج از بخش اشغالی آلمان شرقی آن را در اختیار بخش اشغالی آلمان غربی قرار داده‌اند ولی در رسانه‌های گروهی چنین به مردم جهان القاء می‌شود که گویا بخش اشغالی آلمان به بخش «آزاد آلمان» افزوده شده است که کذب محض بوده و تنها منطقه اشغالی آمریکا در آلمان را توسعه بخشیده است.

آمریکا به آلمان به مثابه گوشت دم توپ و عامل تشنج‌افزائی و تحریک برای مقابله با روسیه در اروپا نیاز دارد. فشار آمریکا به جناحِ نزدیک به روسیه در داخل آلمان از همان زمان کودتای آمریکا در اوکراین در سال 2014 افزایش یافت. تمام تلاش‌های خانم «آنجلا مرکل» (Angela Merkel) و «گرهارد شردور» برای رفع نیاز تولیدی خودشان به روسیه، برقراری توازن و جلب نظر آمریکا و ایجاد مصالحه با آنها و کشیدن پای شرکت‌های بزرگ نفتی به این معامله و دادن رشوه به آمریکا به جائی نرسید و دولت «جو بایدن» (Joe Biden) سرانجام با بی‌شرمی و امر و نهی از آلمان خواست که در ابتدا با پیوستن به تحریم روسیه خود را از گاز مایع ارزان آن کشور محروم کند و سپس با مجازات آلمان‌ها از آنها خواست به خرید گاز مایع به مراتب گران‌تر آمریکا که حداقل سی درصد گرانتر از  گاز روسیه تن دردهد. لنگرگاه‌های مدرن آلمان حتی قادر نبودند امکان پهلو گرفتن کشتی‌های غول پیکر گاز مایع آمریکا به آلمان را به وجود آورند. لذا دولت آلمان از پول مالیات دهندگان آلمان بندرگاه‌های ویژه‌‌ای برای تخلیه گاز مایع آمریکائی به خاطر تزریق به شبکه گازرسانی آلمان ساخت. استخراج این گاز به علت این که با تخریب محیط زیست و آسیب‌رسانی به سلامت انسان‌ها در آمریکا همراه است ظاهرا در تناقض کامل با سیاست حزب سبزها در حکومت آلمان قرار دارد که البته فعلا خفقان گرفته و صدای اعتراضشان علیه این تخریب گسترده محیط زیست درنمی‌آید. حتی رسانه‌های مزدور آلمانی هم جرات ندارند به جز نظریات رسمی و دیکته‌شده وزارت امور خارجه آلمان سخنی برخلاف سیاست رسمی بر زبان آورند.

در نتیجه گرانی انرژی و سایر مواد خام در اقتصاد آلمان به یک‌باره قریب به 10% تورم ایجاد شد و هزینه‌های زندگی مردم به شدت افزایش یافت. بسیاری از شرکت‌های آلمانی به علت افزایش قیمت سرسام‌آور گاز و برق یا ورشکست شده‌اند و یا برای ادامۀ حیات به آمریکا کوچ کرده‌اند و می‌کنند. زیرا در آنجا انرژی به ویژه گاز، حداقل 4 برابر ارزان‌تر از آلمان است.

امروز کنسرن‌های آمریکائی گاز را 4 برابر گران‌تر از بازار آمریکا به اروپا می‌فروشند. طبیعی است که این روند از دو سمت به نفع امپریالیسم آمریکاست. از یک سو تضعیف اقتصاد اروپا به ویژه آلمان را به همراه دارد و از سوی دیگر باعث تقویت و رشد اقتصاد بیمارگونه آمریکا می‌گردد. به تدریج کالاهای اروپائی و به ویژه آلمانی توانائی رقابت با کالاهای آمریکائی، چینی، هندی و روسی را از دست می‌دهند. در کنار این اقدام «دوستانه» آمریکا سیل کمک‌های یارانه‌ای آمریکا به شرکت‌های اتومبیل‌سازی آمریکائی و یا هر شرکتی که در آمریکا سرمایه‌گذاری کند افزایش یافته است و این سیاست رقابتی سیل انتقال سرمایه‌ها را از اروپا به آمریکا افزایش داده است. در عین حال دولت «بایدن» با تشدید سیاست میلیتاریستی و ارسال اسلحه سبک و سنگین به اوکراین و سایر کشورهای اروپائی، با ارسال هواپیماهای جنگی به اروپا و ... در خدمت به کنسرن‌های اسلحه‌سازی آمریکا نقش به سزائی ایفا می‌کند. فروش تسلیحات آمریکا طی یک سال گذشته دو برابرشده و نزدیک به 60 میلیارد دلار آن تنها به اوکراین رفته است.

خبرگزاری «رویترز» گزارش داد که «زلنسکی» رئیس جمهور دست‌نشانده اوکراین از بعضی از اعضای کنگره آمریکا حتی خواسته است که رئیس جمهور «جو بایدن» را متقاعد کنند تا به اوکراین بمب‌های خوشه‌ای MK20 و گلوله‌های خوشه‌ای توپخانه 155 میلی‌متری تحویل دهد ، سلاح‌هائی که کاربست آنها در عرصۀ بین‌المللی از سال 2008 ممنوع است، زیرا این گلوله‌ها پس از شلیک در سطح وسیع پخش شده و باعث مرگ غیرنظامیان نیز می‌گردد.

البته موشک‌اندازهای ماراس، پدافند پاتریوت و تانک‌های آبرامز سلاح‌هائی هستند که آمریکا به اوکراین تحویل داده و هنوز هم می‌دهد. ناگفته نماند که آمریکا دیر یا زود بهای این تسلیحات را از اوکراین دریافت می‌کند. فروشنده این تسلیحات شرکت‌های خصوصی تسلیحاتی آمریکائی هستند و دولت آمریکا تنها اجازه صدور آنها را تصویب می‌کند. دولت اوکراین باید هزینه این تسلیحات را به شرکت‌های خصوصی آمریکائی بپردازد. این پول‌ها یا از جیب مردم اروپا به صورت کمک‌های مالی دول اروپائی تامین می‌شود و یا شامل بدهکاری‌هائی می‌شود که دولت اوکراین در نزد صندوق بین‌المللی پول بالا می‌آورد و مردم اوکراین باید آن را در آینده پرداخت کنند.

آمریکا برای تضعیف اروپا و روسیه در همکاری با انگلستان به افزایش تشنج و جنگ فرسایشی در اوکراین نیاز دارد. آنها به تدریج درجه افزایش تنش را تشدید می‌کنند. از کمبود گلوله زلنسکی در جنگ اوکراین آغاز کردند امروز به ارسال تانک، توپ‌های دوربرد، و پهپاد و هواپیما رسیده‌اند. بریتانیا حتی قصد دارد گلوله‌های حاوی اورانیوم رقیق‌شده به اوکراین تحویل دهد که جنگ را به آستانه یک درگیری هسته‌ای می‌کشاند. ولی سیاست جنگ‌طلبانه آمریکا از یک سو با مخالفت مردم اروپا روبرو شده که هم برای پایان جنگ و هم برای بهبود شرایط زندگی خود به صورت میلیونی به خیابان‌ها آمده و به اعتصابات گسترده دست می‌زنند. شرایطی که وحدت باسمه‌ای اروپا را برهم زده است.

این مولفه‌ها نشان می‌دهند که محاسبات آمریکا که می‌خواست اقتصاد روسیه را در عرض چند هفته نابود کند اشتباه از کار درآمد و برعکس اروپا را با مشکلات عدیده مواجه ساخته و در مقابل تصمیمات حیاتی قرار داده است. تظاهر به وحدت در اروپا فقط زبانی است در حالی که آلمان، فرانسه، هلند، ایتالیا، مجارستان جبهه مخالفان تشدید تنش را تشکیل می‌دهند، لهستان، اسلاواکی، جمهوری چک، ممالک بالتیک همراه با بریتانیا و آمریکا با تشدید آتش‌افروزی در پی تجزیه روسیه هستند. این دو گروه حتی نتوانستند بر سر آینده جنگ با اوکراین در نشست 27 کشور اتحادیه اروپا بر سر یک قطعنامه روشن به توافق برسند. آنها در قطعنامه خویش به اتفاق آراء بر سر عبارت مبهم زیر توافق کرده‌اند که به مصداق «هر کس از ظن خود شد یار من» آمده که: «ما به اوکراین تا مدتی که نیاز آن وجود داشته باشد یاری خواهیم کرد». در فردای تصویب این قطعنامه تمام دولت‌مردان دو جناح به تفسیرهای خود دست زدند و قطعنامه را از اساس بی‌پایه نمودند. آنها در توصیف وضعیت کنونی آوردند: «کشور مورد تجاوز نباید ببازد و کشور متجاوز نباید ببرد» که عبارتی مبهم و قابل تفسیر است. جبهه هواداران ادامه جنگ و افزایش تنش که کشورهای شرق اروپا هستند قادر نشدند لجام گسیخته به نابودی اروپا بر اساس توهمات غیرواقعی دست زنند. کار بن‌بست جنگ اوکراین از جانب غرب متجاوز و ناتوی جنگ‌طلب بر اساس محاسبات غلط به جائی رسیده است که حتی وزیر امور خارجه آمریکا برای دخالت در امور داخلی همه کشورهای جهان در مقابل پرسش‌های نمایندگان کنگره آمریکا پیرامون ارزیابی وی از وضعیت کنونی به پاسخی مبهم پرداخته که اعترافی به شکست سیاست آمریکا در اوکراین است. هم بخش مهمی از جمهوری‌خواهان و هم مردم آمریکا با ادامه یاری به اوکراین مخالفند. «آنتونی بلینکن» (Antony Blinken) در مقابل پرسش مربوط به تمامیت ارضی، حق حاکمیت ملی و آینده اوکراین بیان کرد: «من فکر می‌کنم مناطقی در اوکراین وجود دارند که اوکرائینی‌ها مصمم هستند برایشان در محل بجنگند، می‌توانند مناطقی باشند که آنها باید به شیوه دیگری برای بازپس‌گیری آن تلاش کنند» (نقل از نشریه آلمانی زوددویچه تسایتونگ مورخ 25/26 ماه مارس 2023). این عبارت «آنتونی بلینکن» بسیار معنادار است که از شکست استراتژیک آمریکا، وضعیت بد اروپا و صحبت‌های پشت‌پرده با روسیه حکایت می‌کند. اما برای اینکه بیش‌تر به ماهیت جنگ‌افروزانه و اهداف شوم امپریالیسم آمریکا و متحدینش در آغاز جنگ و تصمیم توسعه ناتو و تهدید روسیه پی‌ببریم، بد نیست به گفته‌های «نقتالی بنت» (Naftali Bennett) رئیس دولت سابق اسرائیل نظری بیافکنیم. طبق اعترافات او یک سال پیش می‌بایست جنگ اوکراین پایان می‌یافت. وی اوائل فوریه مصاحبه‌ای با یک خبرنگار اسرائیلی به نام «هانوش داوم» (Hanush Daum) انجام داد که به صورت پادکست پخش شد. «فابیان شایدلر» (Fabian Scheidler) در روزنامۀ «برلینر تسایتونگ» (Berliner Zeitung) به نقل از این پادکست می‌نویسد: «به گفته نقتالی بنت آتش‌بس در دسترس بود. زیرا هر دو طرف - روسیه و اوکراین - حاضر بودند از بعضی از خواست‌های خود بگذرند و به طرف مقابل امتیازاتی بدهند. اما بیش از همه آمریکا و انگلستان روند مذاکره را مختل و مختومه اعلام کردند. آنها عملاً خواست خود را مبنی بر ادامۀ جنگ تحمیل کردند». او ادامه می‌دهد: «این اظهارات که واقعیت جدیدی از جنگ‌طلبی ناتو، به ویژه آمریکا و انگلستان را عیان می‌سازد از آن جهت حائز اهمیت است که از سوی رئیس سابق دولت اسرائیل که ناتوئی‌ها دیگر نمی‌توانند او را هم مُبلغ پوتین جلوه دهند و بدنامش سازند - فاش می‌شود. اظهارات «نقتالی بنت» در عین حال هرگونه دلیل و مشروعیت تحویل سلاح‌های سنگین، که دولت‌های ناتو همچون آمریکا، کانادا، انگلستان، آلمان، فرانسه، لهستان و... تصمیم به تحویل آنها به اوکراین جهت ادامۀ جنگ و نیز افزایش تنش و تحریم علیه روسیه گرفته‌اند را نه تنها زیر سئوال می‌برد و غیرقابل دفاع می‌سازد، بلکه می‌بایست آن را شدیداً محکوم کرد».

اما ما می‌دانیم که ادامۀ جنگ همان‌گونه که در بالا اشاره رفت به منظور استقرار موشک‌های کروز آمریکا - نه تنها در لهستان و رومانی - که می‌بایست در اوکراین نیز به وقوع به پیوندد تا امپریالیسم سلطه‌گر آمریکا به خیال خام خود قادر به محاصره و در نهایت تجزیه و اعمال سلطه بر روسیه گردد. اینکه ادامۀ این سیاست میلیتاریستی به جنگ جهانی سوم و یا حتی به یک جنگ هسته‌ای ختم خواهد شد یا نه، آینده نشان خواهد داد و برای آمریکا علی‌السویه است. ولی در هر صورت نسیم شکست راهبردی آمریکا در بهار امسال چهره‌ها را نوازش می‌دهد. اوکراین به آخرین میخ تابوت نظام تک‌قطبی بدل شده است.

 

 

 

نقل ازتوفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره ۲۷۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲

www.toufan.org

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan