درحاشیه
«دُرافشانیهای»
صادق زیبا
کلام در حمایت
ازصهیونیسم
در
حاشیه سفر رضا
پهلوی با پرچم
زن، زندگی، آزادی
به اسرائیل،
سخنان اخیر
آقای صادق
زیبا کلام
معنای خاصی
پیدا میکند.
ایشان این به
اصطلاح استاد
مذهبی دانشگاه،
انقلاب عظیم
سال 1357 را، «چون
آخوندها انجام
دادهاند»
قبول ندارد!!
در صورتی که
به شهادت دوست
و دشمن انقلاب
1357 در ایران یکی
از 4 انقلاب
بزرگ تاریخ
بشریت به شمار
میآید، زیرا
که اکثریت
مطلق میلیونی
مردم ایران به
صورت سه نسل
در آن شرکت
داشتند و به
اتخاذ تصمیم
برای سرنگونی
دودمان
پادشاهی در
ایران و آنهم
برای همیشه در
خدمت پاکیزگی
تاریخ ایران
دست زدند. اما
این «استاد
عظیمالشان»
بر این نظر
است که
آخوندها
نباید انقلاب
میکردند و
رژیم شاه باید
باقی میماند!
و در این
رویداد
تاریخی عظیم،
علیرغم
ادعاهای
«دموکراسی
خواهی» و
«همدلی با مردم»،
رای مردم ایران
برای ایشان
پشیزی هم ارزش
ندارد. الهامدهنده
ایشان در
تبلیغ نظریات
ضدانقلابی و
ضدایرانی
خود، آن هم به
طور رسمی و
بدون هراس، دشمنان
ایران
امپریالیسم و
صهیونیسم و
ایادی آنها
هستند که
جناحی
قدرتمند از
آنها در درون ایران
از وی حمایت
میکند.
صادق
زیبا کلام به
عنوان یکی از
سخنگویان
اصلاحطلب و
غربگرا تمام
مشکلات سیاسی
و اقتصادی
ایران با آمریکا
و اسرائیل را
به گردن
جمهوری
اسلامی میاندازد
و چهارنعله در
پی تسلیم
ایران به آمریکاست.
توگوئی ایران
قبل از انقلاب
بهشت برین بوده
است و انقلاب
ایران محصول
یک اشتباه
تاریخی است.
این جعلیات ما
را وادار میکند
تا کمی درس
تاریخ داده و
در واقعیات
تفحص کنیم.
ایشان
تفاوت میان
صهیونیسم و
یهودیت و یا
تفاوت میان یک
کشور
صهیونیستی و
یا کشور
فلسطینی که
یهودیان نیز
در آن در یک
ساختار
دموکراتیک در
حکومت بوده و
حق حیات داشته
باشند را نمیفهمد.
همه نیروهای
مترقی و
بشردوست
سراسر جهان
خواهان
نابودی
صهیونیسم
هستند و
اسرائیل صهیونیستی
را نیز برنمیتابند.
صهیونیستهای
نژادپرست و
کودککش
مبارزه با نسلکشی،
نژادپرستی را
یهودیستیزی
جامیزنند و
با امپراتوری
انحصاری
تبلیغاتی
مغزشویانه که
دارا میباشند،
این نظریه را
تبلیغ مینمایند.
حتی جمهوری
اسلامی نیز که
از نظر دینی
موسی[i] را
پیامبر
اولوالعزم میشناسد
از منظر دینی
نمیتواند
خواهان
نابودی
یهودیان باشد.
وقتی آقای
زیبا کلام
منتقد است که
ایران خواهان
نابودی
اسرائیل
یهودی است به
جعل واقعیات
دست میزند.
عقل
سالم و واقعبین
میداند که
پیدایش
اسرائیل و
آمریکا قبل از
آغاز جمهوری
اسلامی بوده و
این ممالک،
تاریخ پر از چرک
و خونی در
کاروان تحول
بشری از سم
ستوران خود
باقی گذاردهاند
که ربطی به
جمهوری
اسلامی ایران
ندارد. تاریخ
دشمنی آنها با
ایران سابقه
طولانیتری
از تاریخ
چهاردهه اخیر
ایران دارا میباشد.
این ایران
نبود که در
آمریکا کودتا
کرد، این
آمریکا و غرب
بودند که در
ایران کودتا
کردند و صدام
حسین را برای
تجاوز به
ایران تشویق و
مسلح نمودند.
این ایران
نیست که
آمریکا را همه
جانبه و جنایتکارانه
تحریم کرده و
پول آمریکا را
بالا کشیده
است، این
آمریکاست که به
ایران زور میگوید
و مردم ایران
را به مرگ
تهدید کرده و
گروگان گرفته
است. پس برای
بررسی سیاستهای
آنها باید به
قبل از انقلاب
ایران و نقش آنها
در منطقه و
جهان نیز گوشه
نظری داشت.
این امری است
که آقای زیبا
کلام از نزدیکی
به آن سر باز
میزند زیرا
به شدت
برملاگر است.
خواست
نابودی ایران
و کشورهای
منطقه
گفته میشود
چون «ج. ا. ایران
خواهان
نابودی
اسرائیل است»
بنابراین
اسرائیل حق
دارد که هر
خرابکاری و
جنایتی علیه
ملت ایران
انجام دهد.
ولی تاکنون
هیچ مقام رسمی
جمهوری اسلامی
ایران بیان
نکرده است که
ایران قصد
«نابودی اسرائیل»
را دارد. تنها
جملهای که در
این رابطه ما
از خامنهای
میشناسیم
این است که او
در سال 1394 بیان
کرد: «اسرائیل 25
سال آینده را
نخواهد دید».
اما نتانیاهو
بارها گفته
است که ایران
را باید نابود
کند و حتی مرحله
جنگ و تجاوز
به ایران را
نیز اعلام
کرده است.
دشمنی
اسرائیل با
ایران و ممالک
منطقه تازگی ندارد.
اسرائیل 31 سال
قبل از ج. ا.
ایران تشکیل
شد. آیا طی این
مدت اسرائیل
نسبت به
فلسطینیها و
سایر اعراب
هیچ نوع رفتار
ناشایستی
انجام نداده
است که قابل
ذکر باشد؟ آیا
حکومتهای
سکولار جمال
عبدالناصر در
مصر و حافظ
اسد در سوریه
که خود علیه
اخوانالمسلمین
و حکومتی
اسلامی
بودند، یا
لبنان چند
مذهبی، حکومت
اسلامی بودند
که خواهان نابودی
اسرائیل
باشند؟ تا
بشود دشمنی یک
رژیم کودککش
را با آنها
توجیه کرد؟
آیا جنگ
شش روزۀ 1967 که اسرائیل
با کمک سلاحهای
آمریکائی بر
کشورهای ضعیف
مصر، سوریه، اردن
و عراق یورش
برد و بخشهائی
از سرزمینهای
کشورهای مصر
(شبه جزیرۀ
سنیا)، اردن
(کرانه باختری
رود اردن و
نوار غزه)،
بلندیهای
جولان (سوریه)
و اراضی
فلسطین را
اشغال کرد،
جنگ اسلام و
یهودیت بود؟ آیا
جنگ مدام
هفتاد و اندی
ساله رژیم
اشغالگر اسرائیل
علیه مردم
فلسطین کشتار
و غصب سرزمین آنها
برای گسترش
شهرکهای
یهودینشین،
که همه آنها
مربوط به قبل
از استقرار حکومت
جمهوری
اسلامی در
ایران است،
جنگ اسلام علیه
یهودیت است؟
جنگ کانال
سوئز با شرکت
اسرائیل، انگلستان
و فرانسه که
برای اعمال
سلطۀ کامل غرب
بر این کانال
صورت گرفت هم
جنگ اسلام
علیه یهودیت
بود؟ آیا حمله
به نیروگاه
اتمی عراق هم
حق اسرائیل
بود؟ واقعیات
خلاف ادعاهای
آقای زیبا
کلام شهادت میدهند.
بهانه
برنامه هستهای
ایران خار چشم
اصلاحطلبان
آقای
زیبا کلام
معتقد است چون
ایران روی
موشک نوشته
«مرگ بر
اسرائیل»
پیمان برجام
برهم خورد!
ایشان نیافزوده
است که پیمان
برجام را قبلهگاهش
«دونالد
ترامپ» رئیس
جمهور وقت
آمریکا بعد از
سالها فریب
شیفتگانش در
ایران، بر سر
آنها پاره کرد.
زیبا
کلام، این
سخنگوی
غیررسمی
اسرائیل در
ایران معتقد
است چون ایران
فعالیت هستهای
انجام میدهد
و در عین حال
خواهان
«نابودی
اسرائیل» است،
پس اسرائیل
مجاز است
تاسیسات هستهای
ایران را
بمباران
نموده، از
بدافزار«استاکس
نت» در 2011 با بدعتگذاری
مهلک در روابط
جهانی، به کمک
آلمان و آمریکا
بر ضد تاسیسات
هستهای
ایران، با
پذیرش خطر
فاجعه هستهای
استفاده کند و
موجب فروپاشی
تاسیسات غنیسازی
اورانیوم در
شهر نطنز شود
و همزمان دهها
تن از مهندسان
و کارکنان این
مراکز را ترور
کند. انفجار
نیروگاههای
برق،
انبارهای
اسلحه ایران،
دزدی اسرار هستهای
ایران حق طبیعی
اسرائیل است.
«برگمن» (Bergmann)
خبرنگار
اسرائیلی (که
در نیویورک
تایمز مقاله
مینویسد) در
کتاب خود تحت
نام «برخیز و
اول بکش» به کشتن
دانشمندان
هستهای
ایران از سوی
اسرائیل
اشاره دارد و
حتی به خرابکاری
اسرائیل قبل
از انقلاب 57 در
ایران نیز
اشاره کرده است.
به اعتراف
آقای «برگمن»
این اطلاعات
را موساد،
سازمان
جاسوسی
اسرائیل، در
اختیار وی گذارده
است. حتی
سرتیپ عیسی
پژمان
نمایندۀ ساواک
در کردستان
اذعان دارد که
«اسرائیل در
خرابکاریها
در ایران نقش
دارد، به ویژه
به کردها
نزدیک شده و
با ملامصطفی
بارزانی
ارتباط دارد».
اما زیبا کلام
در نظریاتش
کوچکترین
اشارهای به
این خرابکاریها،
تجزیهطلبیها
و جنایات
اسرائیل در
زمان شاه و
قبل از استقرار
جمهوری
اسلامی در
ایران ندارد.
در آن زمان که
ایران موشک
نداشت.
هم
سازمان
انرژی
اتمی جهانی و
هم سازمانهای
16 گانه جاسوسی
آمریکا و هم
دولتهای
آمریکا از
زمان اوباما،
یعنی از سال 2017،
میدانند که
ایران پروژۀ
تولید سلاح
هستهای
نداشته است و
در نتیجه
هستیِ
اسرائیل هم، آنطور
که ادعا میشود
و زیبا کلام
نیز به آن
استناد میکند،
در خطر موهومی
نابودی اتمی
نیست. اما هستی
ایران و کلیه
کشورهای
منطقه، هستی
خلق فلسطین از
جانب 300 بمب هستهای
واقعی
اسرائیل
تهدید میشوند
که این کشور
از سال 1967
تاکنون یعنی
در 12 سال قبل از
انقلاب ایران
در اختیار
دارد و خلقهای
منطقه را
تهدید میکند.
سیاست
راهبردی
اسرائیل
صهیونیستی در
منطقه
«اودِد
یینون» (Oded Yinon)
مشاور «آریل
شارون» (Ariel Sharon)
برای امنیت
اسرائیل
معتقد بود که:
«کافی نیست ما
ارتش و سلاح
داشته باشیم،
بلکه ما نیاز
داریم که
درمنطقه،
تجزیهطلبی
را تقویت کنیم
تا مشغول
خودشان شوند و
ما امنیت
داشته باشیم».
در کنار آن
اسرائیل «ملتسازی»
میکند و در
جمهوری
آذربایجان در
پی ایجاد «ملت
یهودی» با
منشاء «خزری»
حتی برای
کنترل علیوف
است و حداقل
از آن زمان
یعنی از سال 2001
این کشور در
این مسیر گام
برداشته و عمل
کرده است. از
آن جملهاند
کمک به
کُردهای
عراق، ایران و
سوریه، تا اسرائیل
دیگری در
منطقه به نفع
امپریالیسم و
صیهونیسم
تشکیل دهند و
کشورهای فوق
را مشغول
درگیریهای
خودشان بکند،
تا غرب بتواند
منابع نفتی را
از عراق،
سوریه و لیبی
غارت کند و
کنترلش را بر
کانال سوئز
تقویت نماید و
غرب آسیا
نتواند روی
خوش و آرامش
به خود ببیند.
به این نقشه
قدیمی حمایت
از تجزیهطلبان
ناسیونال
شونیست آذری و
الهام علیوف
نیز افزوده
شده است.
از دید
این غربپرستان،
ایران نباید
خود حافظ
امنیتش باشد، بلکه
باید سرنوشت
شیشه عمرش را
به عهدۀ آمریکا
بسپارد و
مانند گذشته
عضو پیمان
«سنتو» که ادامه
پیمان ناتو
بود بشود.
مسئله مقابله
و مبارزه با اسرائیل
را باید از
این منظر
واقعی نگریست.
اسرائیل
پایگاه نظامی-
امنیتی و سرپل
آمریکا در منطقه
است. آنها سالهاست
که با حرکت از
پروژۀ
راهبردی
«اودِد یینون» (Oded Yinon)
مشغول دمیدن
در آتش ناامنی
و تجزیه
کشورهای منطقه
به ویژه ایران
هستند. ایرانی
که امروز از نظر
نظامی
قدرتمند شده،
ایرانی که در
عصر تغییر
جهان از تکقطبی
(unipolar) به
جهان چندقطبی
(multipolar) به
هر دلیل در
مسیر دوم گام
نهاده است را
نه اسرائیل بر
میتابد و نه
حامیان
آمریکائی و
اروپائی و
ایرانیاش.
اکنون
در راستای
پیوستن به
جهان چندقطبی
و تنشزدائی و
استقرار صلح
در منطقه،
ایران و
عربستان با
وساطت چین
مناسبات همهجانبه
خود را از سر
گرفتهاند و
کوششهای
تاکنونی
صیهونیستها
را در اتحاد
با عربستان
علیه ایران
نقش بر آب
کردهاند،
نتانیاهو،
این نژادپرست
جنگطلب با
گستاخی تمام
به اصطلاح به
عربستان هشدار
میدهد که
«کسانی که با
ایران شریک
هستند خود را
بدبخت کردهاند.
به لبنان نگاه
کنید، یمن را
ببینید، سوریه
را ببینید،
عراق را نگاه
کنید اینها
کشورهائی
هستند که
تقریبا در
وضعیت
کشورهای شکست
خورده قرار
دارند»!!
نتانیاهوی
قصاب عملا با
دمیدن در تنور
جنگ، مخالفت
با تنشزدائی
و سیاست حسنهمجواری
در واقع
عربستان را
تهدید میکند
که اگر میخواهی
به سرنوشت
«کشورهای شکست
خورده» دچار
نشوی، از
نزدیکی با
ایران حذر کن!
چه کسی نمیداند
که کدام
نیروهای
اهریمنی
«شکست» این
کشورها را
موجب گشتهاند.
آیا این آوای
شوم نابودی
ایران از
اسرائیل
مصنوعی نیست؟
منافع
راهبردی
ایران در
منطقه
آقای
زیبا کلام
مدعی است چون
ایران به حزبالله
لبنان و
فلسطینیهای
تحت فشار رژیم
جعلی اسرائیل
کمک میکند،
به سوریه و
یمن یاری میرساند
تا دولتهای
مشروعشان
سقوط نکنند،
یا در عراق به
جنگ با داعش
میرود، پس غرب
حق دارد ایران
را تحریم کند!
این استدلال سفیهانه
را ما از زبان
کسانی که در
حمایت از اسرائیل
شعار «نه غزه،
نه لبنان،
جانم فدای ایران»
(بخوانید
اسرائیل) را
سر میدادند
نیز شنیدهایم
ولی مگر غیر
از این است که
سیاست امنیتی
و خارجی هر
کشور در جهان
هزینههای مقتضی
خود را شامل
میشود؟ مگر
این فقط ایران
است که سیاست
خارجی و راهبردیش
در منطقه
هزینه دارد؟
عربستان
سعودی در
منطقه به
داعش، به وهابیستها،
به اسلامگرایان
و نظامیان
سودان، به
یارانش در
یمن، به
مجاهدین
افغانی و
ایرانی... کمک
میکرد و میکند،
ترکیه به تجزیهطلبان
ترک در همه
جهان کمک مالی
مینماید و با
روحیه عثمانیگری
زیر بغل اخوانالمسلمین
را در سراسر
جهان گرفته
است. آمریکا،
ناتو،
اتحادیه
اروپا در
سیاست خارجی
خود با میلیاردها
دلار کمکهای
مالی،
تبلیغاتی،
نظامی در کنار
متحدان خود از
استرالیا تا
کانادا ایستادهاند
و این سیاست
جهانخواری و
استعماری که
هزینههای
گزاف برمیدارد
بخش لاینفک
سیاست خارجی
هر کشوری است.
پرسش این است
که چرا تنها
ایران باید بر
این منافع
استراتژی خود
چشم بپوشد و
دست دشمنان
ایران را در
نابودی کشور
ما باز
بگذارد؟ ما
اصلا در پی
مقایسه حجم
پرداختیهای
ایران در این
زمینه با
عربستان
سعودی، ترکیه،
امارات متحده
عربی،
اتحادیه
اروپا، ناتو،
آمریکا و
اردوگاه غرب
برنمیآئیم.
پرسش ما این
است که روحیه
ایرانیستیزی
و حمایت از
دشمنپرستی
از چه منبعی
به غیر از
صهیونیسم و
امپریالیسم نشات میگیرد؟
اگر ایران
به کمک سرکوب
داعش نمیرفت
آنها در صورت
پیروزی وارد
خاک میهن ما
میشدند. کمک
به نهضت
فلسطین در
مقابل سرکوب و
تجاوز
اسرائیل - اگر
موثر واقع شود
- امری است بشردوستانه
مثبت و به نفع
خلقی است که
تحت ستم اسرائیل
صهیونیست است
که سالانه
میلیاردها دلار
از آمریکا
اخاذی مینماید.
آقای زیبا
کلام نمیگوید
که آمریکا با
ادعای در خطر
بودن «امنیتش» به
ویتنام حمله
کرد و 4 میلیون
نفر انسان را
کشت، برای حفظ
«امنیتش» به
کشورهای
منطقه حمله کرد
و آنها را با
خاک یکسان کرد
و منابعشان را
به غارت برد.
همین امروز
نیز قصد
نابودی روسیه
و تجزیه آن و
نیز درگیر
کردن و در
نتیجه تضعیف
چین در تایوان
را در سر میپروراند.
زیبا کلام به
این همه فجایع
کوچکترین
اشارهای
ندارد. اما
اگر ایران به
کمک لبنان،
سوریه، یمن و
فلسطین برای
جلوگیری از
کشتار مردم بیگناه
برود، باید
موافق تحریم و
تهدید ایران
بود، چون غرب
گویا دوست
ماست. در عوض
زیبا کلام،
این سرسپردۀ
آمریکا و
اسرائیل، این
نظریهپرداز
توجیه آدمکشی
در کمال وقاحت
مدعی میشود
که «حملات
نظامی غرب به
سایر کشورهای
جهان با تائید
مردم کشورهای
مهاجم بوده
است». وه! که چه
بیشرمی و
تاریخسازی
موهن!!. ببینید
در ذم کمکهای
ایران به جنبشهای
حقطلبانه
منطقه، برای
آب ریختن به
آسیاب شعار زشت
«نه غزه، نه
لبنان، جانم
فدای ایران»
اصلاحطلبان
که آن را نظر
مخالف مردم
ایران!؟ (بر
اساس کدام همهپرسی
و رایگیری)
جا میزند تا
تفاوتی ماهوی
برای نوع کمکهای
امپریالیستی
ممالک اربابش
در مقایسه با
تلاشهای
ایران در جنگ
و تحریم
اختراع کند به
چه فرومایگی و
خونخواری تن
در میدهد.
آیا غرب
برای جنگ
کانال سوئز،
جنگهای کره،
ویتنام،
کامبوج،
لائوس،
یوگسلاوی،
لیبی،
گرانادا،
عراق،
افغانستان،
هائیتی و... از
مردم خود رای
گرفت؟! آیا انگلستان
که تنها در
دوران
استعمار در
هند باعث مرگ
دهها میلیون
انسان شد از
مردم کشور خود
کسب رای کرده
بود؟ آیا در
آمریکای
لاتین که 150
میلیون نفر را
قلع و قم و نسل
کشی کردند رای
گرفتند؟ آیا
سکنه آمریکا،
کانادا و
استرالیای
امروزی که آن
زمان وجود
خارجی نداشتند
از سکنه بومی
این سرزمینها
اجازه
خواستند و آیا
بومیان این
اراضی خواهان
اشغال
کشورشان
بودند؟ آیا
نژاد پرستهای
سفیدپوست
اروپائی
رجحان نژادی
دارند؟ گیریم
که همه مردم
غرب به اتفاقآراء
به کشتار مردم
آسیا، آفریقا
و آمریکای لاتین
رای دهند آیا
با این رای
«دموکراتیک»
نژادپرستانه
توجیهی برای
کشتار انسانها
فراهم میشود؟
پرسش ما این
است که این
مغزهای بیمار
در کدام
دانشگاه
تربیت شدهاند
و مرجع تقلید
این اساتید در
کجا زندگی میکنند؟
در واشنگتن؟
در تلآویو؟
[i] - حضرت موسی مهمترین
شخصیت دین
یهودیت است که
بنیاسرائیل
را در زمان
خروج از مصر و
تا رسیدن به مرز
کنعان هدایت
کرد.
اکثرپژوهشگران
موجودیت
تاریخی او را
نفی کرده و وی
را شخصیتی
افسانهای میدانند
و لذا علم
امروز وجود
پیامبری به
نام موسی را
تأیید نمیکند.
در یافتههای
باستانشناسی
یا اسناد مصرِ
باستان هیچ
اثری از موسی یا
افراد مرتبط
با او دیده
نشدهاست.
برخی داستانهای
زندگی او از
جمله تولدش
دارای مضامین
قصههای
عامیانهای
هستند که
نمونههای
مشابه آن در
خاورمیانه
باستان رایج
بوده و به
داستان تولد
افراد دیگر
نیز باز میگردد.
نقل
ازتوفان
شماره ۲۷۹ارگان
مرکزی حزب
کارایران خرداد
ماه ۱۴۰۲
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو
نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan