شیوه مبارزه ما و شیوه آنها در یک جنگ زودرس و نابرابر

 

برای حزب ما روشن است رژیمی که بیش از چهل سال در ایران در شرایط بحرانی، جنگ و محاصره نظامی و اقتصادی و فشار داخلی و خارجی دوام آورده است، از روی عصبانیت و بی­تعقلی دست به افزایش بهای بنزین نمی­زند. رژیم ایران به­خوبی شاهد است که نتایج اجرای این سیاستهای نئولیبرالی در جهان چه بوده و با چه مقاومتهای سرسختانه­ای از جانب مردم جهان در همه جا روبرو شده است. هم اکنون نیز مردم شیلی در اعتراض به این سیاستها، هفته­هاست که به عنوان شهود زنده در خیابان­ها هستند. رژیم جمهوری اسلامی تجربه افزایش بهای بنزین در دوران احمدی نژاد را پشت سر دارد و می­داند افزایش اخیر بهای بنزین در شرایط داخلی و خارجی کنونی به مراتب مشکل­تر از سالهای گذشته بوده و واکنش مردم به مراتب سخت­تر خواهد بود. آنها خود به­خوبی از درجه فقر و شدت استیصال مردم با خبرند. 

اگر بگوئیم که رژیم برای راه اندازی یک جنگ زودرس و نابرابر با توجه به شرایط جهانی و منطقه­ای و سرکوب به­موقع نیروهای مردمی در ایران از جانبی و پیش­دستی کردن بر مداخلات بیگانه که  از سوی آنها با توجه به اوضاع لبنان و عراق و به طور کلی وضعیت کنونی جهان احساس خطر می­کرد و می­کند از جانبی دیگر، آمادگی داشته است، سخنی به گزافه نگفته­ایم . رژیم جمهوری اسلامی توجه داشت که دخالتهای خارجی در "هلال شیعه" برضد نفوذ ایران، در منطقه با زور دلارهای عربستان سعودی و قدرقدرتی آمریکا تا به جائی پیش می­رود که بعد از لبنان و عراق نوبت ایران نیز فرا برسد. پس چه بهتر که جمهوری سرمایه­داری اسلامی زمان و صحنه این جنگ نابرابر و تحمیلی را خود تعیین کرده و ابتکار عمل را خود در دست بگیرد. آمادگی نیروهای مسلح در سرکوب بیرحمانه مردم، قطع شبکه مجازی که ضربه اساسی به ارتباطات به­ویژه به دارو دسته­های ضد انقلاب مغلوب در خارج از کشورمی­زد تا قادر باشند مانند دو سال قبل از ظرفیتهای دولتی ضدانقلابی بیگانگان استفاده کرده و هماهنگی بین گروههای معترض به ویژه یاران رضا خان قلدر در ایران را برقرار کنند، و فرستادن سخنان "رهبر معظم" در صدور دستور تیر و آتش با بیرحمی تمام بر روی مردم معترض، آنهم با صدای خود رهبر به شماره­های تلفن همراه مردم در یک اقدام تبلیغاتی و روانی سازمانیافته، نشان می­داد که رژیم جمهوری اسلامی بیگدار به آب نزده است و منتظر اعتراضات مردم بوده و در عین حال می­خواسته است در عین سرکوب ظرفیت نیروهای انقلابی و توانائی­های خفته و متراکم از خشم در میان مردم عاصی، عناصر مخرب مرتبط با خارج و جریانهای آمریکائی-اسرائیلی- عربستان سعودی را با شناسائی کامل بیکباره شکار کند. البته  برای رژیم جمهوری اسلامی کشتن مردم عادی ایران نیز برای نیل به نیات خویش بسیار عادی است زیرا با منطق "بی گناه به بهشت" می­رود می­توان برای هر تبهکاری عذر موجهی آفرید. در اجرای این سیاست رژیم، طبیعتا خشک و تر با هم می­سوزند و مردم قربانیان بیشتری می­دهند. البته این گفته درست است که رژیم نیاز داشت برای رفع کمبود بودجه و اجرای خواست بانک جهانی و صندوق بین­المللی پول به افزایش بهای بنزین دست بزند، ولی زمان و چگونگی اجرای آن را خود رژیم تعیین کرد و در شرایطی که همه چیز را آماده ساخته بود به این اقدام شورش برانگیز دست زد. البته همه محاسبات رژیم درست از کار در نیآمد زیرا آنها با این درجه از شدتِ مقاومت و گستردگی اعتراضات در سراسر ایران و حضور میلیونها نفر در خیابانها که از خواستهای اقتصادی به­خواستهای سیاسی تبدیل شد به این سرعت حساب نمی­کردند و برایشان دامنه و عمق این جنبش اصیل اعتراضی مردمی و اقتصادی بسیار نابهنگام بود به طوریکه در بسیاری از مناطق دور دست از شهرهای بزرگ قادر به مقابله با مردم نبودند و نیروی سرکوب کم می­آوردند. شکست موقت مبارزه مردم که دلایل موجه و قابل فهمی برای ورود به خیابان­ها داشتند، البته فقط در نتیجه شدت سرکوب و بیرحمی رژیم نبود، بلکه بی­دورنمائی، ترس از بدتر شدن شرایط، ترس از سوریه­ای شدن ایران، ترس از تجزیه ایران، تبلیغات گسترده ضد انقلاب جهانی و حکومت مخلوع و همدستانش، فقدان بدیل سیاسی و وجود یک آتوریته مورد اعتماد و احترام مردم که در پیچ و خمهای حرکت جنبش، رهنمای آنها بوده و بتواند اکثریت نیروهای مخالف اجتماعی را جمع­آوری نموده و متشکل کند و به سر منزل مقصود برساند، از جمله موانع بر سر راه جنبش بینوایان و گرسنگان بودند. خودِ حضور زودرس مردم و فقدان برآورد از نیروهای دشمن و شرکت در یک جنگ نابرابر، حاکی از این سرگشتگی مردم بود که فقط به اقتضای فشار خانمان­برانداز اقتصادی و کینه عمیق و ژرف ضدرژیمی به میدان آمده بودند. طبیعی است که ضد انقلاب مغلوب که تلاش داشت با روابطی که از مدتها قبل به­تدریج ایجاد کرده بود و با دروغ در مورد رژیم مخلوع، هجوم تبلیغاتی خویش را در طی سالها فعالیت تبلیغاتی توسط شبکه اینترنتی و رادیوهای به ظاهر ایرانی فراهم آورده بود با طرح شعارهای ارتجاعی نظیر "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" (بخوانید جانم فدای اسرائیل- توفان) و یا "رضا شاه روحت شاد" در میان جوانان معترض و ناآگاه زمینه عملی فعالیت بیابد. این نوع تبلیغات که مورد نفرت مردم ایران بوده و برایشان زنگ خطر را به صدا در می­آورد نه تنها موجبات موجه­ سرکوب شدیدتر ضد انقلاب را فراهم می­آورد، بلکه در میان صف واحد مردمی نیز که به­این جریانات مشکوک و یا نادان به­دید ظن می­نگردند، تفرقه انداخته و مردم آگاه و با تجربه فورا صف خود را از این بیگانه پرستان جدا می­سازند. ولی برای ارتجاع مغلوب این قربانی کردن فریب­خوردگان اهمیت درخوری ندارد زیرا آنها فقط به صدا و تصویر این عده نیاز دارند تا حقوق بازنشستگی خویش را بر اساس این اسناد از عربستان سعودی بگیرند. به­خاطر داشته باشیم که ضد انقلاب مغلوب در خارج همانقدر از  این جنگ نابرابر سود می برد که مردم داخل کشور که به مصاف رژیم رفته­اند از آن زیان می­بینند. البته اشتباه خواهد بود که به سوء استفاده ضدانقلاب وابسته به­قدرتهای خارجی از جنبش اعتراضی مردم که هرگز پایانی نخواهد داشت، پربها دهیم. زیرا این جنبش خود مستقلا ریشه­های عمیق اجتماعی خود را داشته و معرفی آن به عنوان پی­آمد صرفا مداخلات بیگانگان از اعتبار و حقانیت جنبش داخل کشور خواهد کاست و رژیم را از هرگونه مسئولیتی در سرکوب مردم و توسل به جنایت مبرا کرده و مهر تائید برتبهکاری این رژیم می­زند.

درصفحه فيسبوك آقای داود رضوانی عضو هيت مديره سنديكای شركت واحد به درستی به این وضعیت اشاره شده و شخصی به­نام آقای حسین اکبری نوشته­اند:

"این نابرابری و در جنگی ناخواسته و تحمیلی؛ آنجا بیشتر خودنمایی می­کند که ابزار مقابله در طرف کارگری بسیار ابتدایی است، تشکل آزاد و مستقلی در کار نیست، اگر اعتراضاتی تاکنون صورت گرفته و اعتصاباتی رخ داده است از سوی دولت و دستگاههای امنیتی و قضایی غیر قانونی و مستحق مجازات است. حق اعتصاب برای کارگران به رسمیت شناخته نشده است و نبود امنیت شغلی و اجتماعی برای کارگران نگرانی را تاحد پذیرش مزدهایی کمتر از نرخ مصوب افزایش داده است" (تکیه از توفان).

علیرغم این مبارزه نابرابر و تحمیلی، جنبش بینوایان و گرسنگان در ایران دارای ریشه­های عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ساختاری است و بدون چون چرا موجه و قابل فهم است. ما در طی سایر مقالاتی که در همین شماره توفان منتشر شده است به وجوه گوناگون این جنبش پرداخته­ایم. درست است که این جنبش خودبخودی و اعتراضی به صورت طغیان خشم عمومی به صورت نامتشکل، زودرس، بدون تدارک بروز کرده است و مردم جان به­کف به خیابانها سرازیر گشته­اند، ولی این جنبه خودبخودی و مملو از کینه ضد رژیمی و سرشار از قربانی از حقانیت این مبارزه مردمی نمی­کاهد. آنجا که زور و قلدری حاکم است مقاومت فرا می­روید و این قانون دیالکتیک مبارزه اجتماعی است. آنچه باید موجبات نگرانی نیروهای انقلابی و از جمله حزب کار ایران(توفان) را فراهم آورد نه این است که آرزو داشته باشند حرکات اعتراضی و خودبخودی صورت نپذیرند که  وقوع و بروز آن مستقل از ذهنیت ما صورت می­گیرد، بلکه آن است که این حرکات، جنبشها و اعتراضات بدون تدارک، بدون رهبری، بدون شعارهای روشن که رهنمود عمل برای مردم بوده و بدانند جنبش به کدام سو می­رود و چه خواسته­هائی را در مقابل خویش قرار می­دهد، در یک جنگ نابرابر و بدون ستاد رهبری کمونیستی که همان حزب طبقه کارگر باشد به بیراهه رفته شکست خورده و نه تنها ظرفیتهای نیروهای بالقوه انقلابی را موقتا نابود می­کند، بلکه موجبات یاس و سرشکستگی را فراهم ­آورد و توهم قدرقدرتی رژیم و بی­اعتمادی به نیروی توده مردم را در اذهان تقویت می­نماید. ما نمی­توانیم از بروز جنبشهای موجه و برحق اجتماعی به علت کمبود رشد و گستردگی لازم ستاد فرماندهی پرولتاریا در جنگ طبقاتی جلوگیری کنیم و یا به­خواهیم که به تاخیر بیفتند، ولی می­توانیم پس از بروز آنها تلاش کنیم که کمترین ضربات را از جانب حاکمیت خورده، نیروهای بالقوه و توانائی­های انقلابی خویش را با نظم و عقب نشینی مناسب حفظ و ذخیره نموده تا از آن برای آینده در جای مناسب استفاده کند. حتی کمون پاریس هم بنا به ارزیابی مارکس زودهنگام بود، ولی مارکس به­علت این شتاب­زدگی تصمیم نگرفت که از حمایت آن سرباز زند. برای وی تجربه­اندوزی از کمون پاریس و علل شکست و دستآوردهای آن اهمیت داشت که برای ما باید سرمشق باشد. شعار ما ترغیب به مسلح شدن، تشویق به سرنگونی طبقه حاکمه در یک مبارزه نابرابر و بی­سازمان نیست، توسل به اقدامات مسلحانه چریکی که بیشتر ناشی از ماجراجوئی بی­مسئولیت و هرج و مرج طلبی آنارشیستی و کوته­نظری سیاسی است تا ناشی از احساس مسئولیت انقلابی و وجدان و دوراندیشی سیاسی، تنها به مبارزه مردمی صدمه می­زند، چنانچه در گذشته زد. انقلابی­نماها که بوئی از قوانین مبارزه اجتماعی نبرده و از تجربه تلخ گذشته نیآموخته­اند، فورا توسل به جنگ چریکی و توسل به­مبارزه مسلحانه چون گذشته را تجویز کردند که باز باید تفنگ به­سیاست فرمان دهد و مبارزه طبقاتی به بیراهه­ای رود که در گذشته به رژیم اسلامی یاری رسانید. حزب کار ایران (توفان) از مبارزه مردم ایران که نتیجه منطقی رشد و تشدید تضادهای درونی و مستقل خود است، قویا حمایت کرده، آنرا موجه و مشروع دانسته ولی معتقد است که این مبارزات بدون داشتن یک رهبری منسجم ومورد اعتماد توده­های مردم و به­ویژه زحمتکشان به شکست می­انجامد. دشمن متشکل و متحد و تا به­دندان مسلح، دستگاه دولتی را در خدمت سرکوب گروه­های متفرق مردم به طور متمرکز به کار می­گیرد و آنها را نابود می­سازد. پس در درجه اول باید به سمت تشکل و سازماندهی پیش­رفت. باید سیاست حاکم و رهنمون ما سازماندهی، سازماندهی و سازماندهی با خواستهای روشن سیاسی باشد. باید جنبش بینوایان، پابرهنگان و گرسنگان با جنبش کارگری پیوند بخورد، هر جنبش مردمی و طغیان عمومی باید با مضمون سیاسی مترقی همراه گردد که در غیر این صورت  بدون وجود رهبری و تشکل به­شورش کور بدل شده و شکست خواهد خورد. هدف از این مبارزه باید حفظ استقلال سیاسی ایران، حفظ تمامیت ارضی ایران، مخالفت با تحریم و تجاوز امپریالیستی، دوستی با همه ملل همسایه به­ویژه ملت فلسطین بوده و باید به تمام مطالبات اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر ایران که ضامن تحقق تمام این خواستهای دموکراتیک از جمله آزادی احزاب سیاسی، آزادی مطبوعات، رفع سانسور، آزادی اتحادیه­های صنفی کارگری، تشکلهای مدنی، آزادی بیان و عقاید، تحقق حقوق بشر و تساوی حقوق اجتماعی زن و مرد در ایران وو.. است پاسخ گوید. مردم ایران تنها باید به­دور چنین سازمانی گرد آیند و در یک جنگ گاه فرسایشی و گاه رو در رو و جبهه­ای و سراسری با رژیم درگیر شوند تا ارتجاع حاکم را که از تبلیغات ارتجاع بیرونی به­نفع خودش برای تحمیق مردم سوء استفاده می­کند به زانو درآورند. حزب ما بر آن است که در شرایط نابرابر و وضعیت کنونی شعار کسب قدرت سیاسی نمی­تواند در دستور کار و اقدام عملی روز نیروهای مردم قرار گیرد، زیرا نه تنها زمینه­های مادی لازم برای تحقق پیروزی وجود ندارد، بلکه تمام دریچه­های عرصه­های دیگر مبارزه را مسدود کرده و در یک جنگ نابرابر به مقابله مرگ و زندگی با رژیم حاکم می­انجامد که نتیجه­اش از همان گام نخست روشن است. در این مبارزه در شرایط کنونی، ما دست پائین را داریم. تنها چپ­روها و آنارشیستها و حتی خرابکاران می­توانند در جریان هر جنبش اعتراضی، بدون تعقل، مسئله کسب فوری قدرت سیاسی را در دستور کار خود قرار داده به تبلیغ آن برای بسیج مردم بپردازند، حتی بدون آنکه خود نقشی در رهبری آن داشته باشند. تنها آنها هستند که مردم را فرا می­خوانند از مبارزه دست نکشیده هر روز به خیابانها آمده مسلح شوند تا رژیم را سرنگون کنند. برای این عده سرنوشت مردم و دورنمای مبارزه آنها و اساسا مسئله رهبری بی­اهمیت است. آنها همواره تبلیغ جنبشهای خودبخودی را می­کردند، از جمله اینکه "کارگران به حزب نیاز ندارند وخودشان باید خود را نجات دهند". آنها به تلی از اجساد مردم به عنوان نمادهای پیروزی تئوری­های خویش می­نگرند، برای آنها مهم آنکه دهانشان از حرّافی انقلابی کف کند. در واقعیت برای مبلغان ناسالم و خودفروخته نیز مهم حواله حقوق­های ماهیانه آنها از عربستان سعودی است. از این گذشته باید با در نظر گرفتن قدرت گلوله و خشونت بی­حد و مرز رژیم، و اشاره و توجه به بیرحمی و بی­توجهی وی در سرکوب، حتی بدوی­ترین خواستهای مطالباتی و دموکراتیک مردم را فراموش نکرد و نباید و نمی­شود فعالیت برای تحقق حقوق دموکراتیک و توجه به خواستهای قانونی مردم را از دیده فروگذاشت. ما با این منطق که در چهارچوب رژیم کنونی امکان تحقق کوچکترین خواستهای اقتصادی، مطالباتی و سیاسی مقدور نیست و بر این مبنا مبارزه دموکراتیک را باید به محاق فراموشی سپرد، موافق نیستیم. این مبارزه باید در سخت­ترین شرایط خفقان و سرکوب نیز با اشکال مناسب و مقتضی ادامه یابد، زیرا به طبقه حاکمه نشان می­دهد که مردم زنده بوده و بر اعمال آنها نظارت داشته و آنها باید سایه سنگین نظارت عمومی را بر بالای سرخود حس کنند ونپندارند که آخرین سرکوب آنها آخرین امیدها را از بین برده است و از این گذشته درگیری در مبارزه دموکراتیک الزاما برای حصول این خواستها نیست زیرا هدف دیگر از شرکت در مبارزه دموکراتیک آموزش و تربیت توده­های مردم است که با تشکل و روحیه دموکراتیک خو بگیرند و در عرصه این مبارزه آماده و مجهز گردند. این وظیفه هیچگاه برای کمونیستها به اتمام نمی­رسد. اگر تنها به سرکوب رژیم اشاره شود و بیان گردد که آنها با تمام قدرت هرگونه مبارزه دموکراتیک را سرکوب می­کنند نباید از این بحث چنین حاصل شود که باید مبارزه دموکراتیک را تعطیل کرده، بوسید و به کناری گذارد. برعکس این شیوه مبارزه حکومت به ما امکان می­دهد که مردم بیشتری را به مبارزه جلب کرده و تلاشمان برای افزایش آگاهی آن عملی که با موفقیت همراه خواهد بود افزایش یابد. رژیمی که با نیت نابودی هر بارقه امیدی به میدان می­آید، خود ناامید است و گور خود را می­کند. ناگفته نماند که جریانهای دست راستی و رفرمیست نیز از طغیان مردم خشم­گین­اند و توصیه­های نادرست به آنها می­کنند. به اعلامیه زیر توجه کنید:  

در اعلامیه‌ی مشترک «هیئت های سیاسی ـ اجرائی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، اتحاد جمهوریخواهان ایران، سازمان های جبهه ملی ایران در خارج از کشور، همبستگی جمهوری خواهان ایران.» که برای اظهار وجود به عنوان همدردی با جنبش بینوایان و گرسنگان در ایران دستورالعمل صادر کرده­اند، چنین می­آورند:

«از تظاهرکنندگان مصرانه درخواست مى کنیم که از خشونت بپرهیزند و به مبارزات خود به شکل مدنی و مسالمت‌جویانه ادامه دهند»

آنها در این درخواست مصرانه از مردم می­طلبند که به مقاومت قهرآمیز در مقابل خشونت ضد انقلاب دست نزنند و تنها سینه­های خویش را سپر گلوله­های طبقات حاکمه گردانند که تا کنون نشان داده است که به جز به زبان گلوله زبان دیگری را نمی­فهمد. این سازشکاران از طبقه حاکمه مصرانه درخواست نمی­کنند که دست به کشتار مردم نزده و به حداقل خواستهای موجه این مردم شریف احترام بگذارند.

از کی تا به­حال ارتجاع سیاه حاکم در کشورها برای سرکوب جنبش مردمی که از جانب آنها احساس خطر می­کند نیاز به انتظار برای "اقدامات خشونت­گرانه" از جانب مردم را حس کرده است. آنها همواره "توجیهات" لازم را با آتش زدن، بمب­گذاری، ترور و... با امکانات وسیعی که دارند برای خلق شرایط مناسب فراهم کرد­ه­اند. نماد این سیاست آتش زدن مجلس آلمان(رایشتاگ) به­منزله بهانه­ی سرکوب کمونیستهای آلمان و تسلط کامل نازی­ها بر این کشور بود.

روشن است این سیاست یک سیاست سازشکارانه است که صرفا جنبه تجملی داشته و وعده می­دهد که مُبلغ سوگواری مجلل و خوبی بر مزار شهدای جنبش بوده و یاد آنها را گرامی می­دارد. پرگوئی، انشاء نویسی، حرافی، جاخالی دادن سیاسی و عبارت­پردازی بی­مسئولیت از سراپای این اطلاعیه می­بارد. این موضعگیری در واقعیت نه بو دارد و نه خاصیت و به مردم ایران رهنمودی جز تسلیم و ریاضت کشی نمی­دهد.

حزب ما از مبارزات مردم ایران برای خواستهای طبیعی آنها برضد فساد، دلالی، دزدی، اختلاس، قانون­ستیزی، تبهکاری و...حمایت می­کند و طغیان کنونی مردم ایران را نتیجه منطقی چهل سال حکومت استبدادی و چپاول می­داند و آنرا موجه و قابل فهم می­شمارد. حزب ما در سخت­ترین شرایط سرکوب هوادار تداوم مبارزه حرفه­ای و دموکراتیک می­باشد و بر این نظر است که در درجه نخست باید کارگران با رهبری حزب طبقه کارگر سرکردگی جنبش را به­دست گرفته و با ستادفرماندهی کمونیستی مبارزات مردم را به سوی جامعه­ای خالی از استثمار رهنمون شوند. بدون مبارزه متشکل، بدون سازمان حتی یک سازمان انقلابی جنبش خودبخودی مردمی قادر نخواهد بود به خواستهای عمیق خویش برسد.

برگرفته از توفان شـماره 238دی­ماه 1398ـ دسامبر سال 2019

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan