یک
سند زنده و
واقعبینانه
از رویدادهای
مرداد ماه 1332
نقل
از کتاب
ارزنده «گذشته
چراغ راه
آینده است»
نشر از جامی
که در زمان
محمدرضا شاه
به صورت مخفی
منتشر شد و
محصول نگارش
برخی از اعضای
قدیمی سازمان
افسری حزب
توده ایران
است. این سند ارزنده
علیرغم تجلیل
از دکتر مصدق
و حزب توده
ایران در خدمت
منافع ملی
ایران و نهضت
ملی کردن صنعت
نفت به بسیاری
از رویدادهای
آن دوره با
دید انتقادی
نگریسته و آن
را به تحریر
در آورده است
که برای آموزش
نسل آینده
مملو از
اطلاعات و
تحلیلهای
درست است.
«بیست
و سوم مرداد
ماه روزنامه
بسوی آینده
دستور آماده
باش حزب توده
ایران را به شرح
ذیل منتشر
کرد:
«کارگران،
دهقانان،
پیشهوران،
روشنفکران،
بازرگانان
وطنخواه، مردم
رشید ایران!
دشمنان
ملت نوکران
دربار یکبار
دیگر برای پایمال
کردن محصول
مبارزات
شرافتمندانه
شما به توطئه
دامنهداری
پرداختهاند.
این بارهم
دربار در راس
توطئه جای
دارد. قصد
آنها اینست که
با یک کودتای
نظامی زمام
امور را به دست
گیرند و نهضت
ضداستعماری
ملت ما را به نفع
اربابان خود
مختنق نمایند.
یکبار دیگر محصول
کوششهای
طولانی شما در
سایهی یک خطر
جدی قرار
گرفته است.
وظیفه
دارید که بیش
از هر وقت
دیگر هشیار و
بیدار باشید،
باید به محض
بروز خطر با
تمام قوای خود
و با استفاده
از جمیع
امکانات برای
منهدم کردن
توطئه دشمنان
وارد میدان
شوید! نیروی
شما بیکرانست.
شما تاکنون بارها
دربار و عمال
آنرا شکست
دادهاید،
این بارهم میتوانید
و باید توطئه
آنها را درهم
شکنید و
تارومارشان
سازید .
رفقا!
دوستان عزیز!
دشمن
با تمام قوا
تلاش میکند.
شکستهای
متوالی روحیه
او را به سختی
متزلزل کرده
است. در
حالیکه نیروی
ملت عظیمست و از یک
روحیۀ عالی
برخوردار است.
دشمن با ضعف
شدید روحیه،
تفرقه و تشتت
دست به گریبان
است شما میتوانید
و باید با
استفاده از
برتری کمی و
کیفی قوا و با
استعانت از
تودههای ملل
سراسر جهان که
مبارزۀ حقطلبانۀ
شما را تائید
میکنند دشمن
را درهم
شکنید. برای
درهم شکستن
دشمن آماده باشید!»[1]
اما
دولت دکتر
مصدق ادعا میکرد
که بر اوضاع
کاملا مسلط
است و نخست
وزیر از شاه تائید
انحلال مجلس
هفدهم و صدور
انتخابات دورۀ
هیجدهم را «تقاضا
میکرد».
طرفداران
دکتر مصدق نه
فقط دچار
تفرقه و تشتت بودند،
بلکه هیچگونه
آمادگی و
تشکلی برای درهم
شکستن کودتای
نظامی
احتمالی
نداشتند.
...
تمام
نیروهای
ارتجاع داخلی
متحد شده به
کمک و
پشتیبانی آشکار
دولت آمریکا
متکی بودند،
جبهۀ ملی
متلاشی شد و
عدهای از
بنیانگذاران
آن به صفوف
دشمن پیوسته
بودند و
دشمنان ملت با
احساس خطر
اضمحلال قطعی
هارتر و درندهتر
شده از سیاست
مماشات و
تردید دکتر
مصدق حداکثر
بهرهبرداری
را میکردند.
اما
بر صفوف
طرفداران
دکتر مصدق که
فاقد نیروهای
سازمان یافتهای
بودند یاس و
تفرقه
حکمفرما بود و
تنها نیروی
متشکلی که میتوانست
به طور موثر
علیه
کودتاچیان
وارد میدان
عمل شود حزب
تودۀ ایران
بود.
بیست
و سوم مرداد
ماه مقدمات
کودتا توسط
شوارتسکف،
شاه و سرلشگر
زاهدی فراهم
شده و آمادۀ
اجرا بود. طبق
قرار میبایست
ساعت یک بعد
از نیمه شب با
حمله واحدهای
گارد سلطنتی به
شهر به فرماندهی
سرهنگ نصیری و
چند واحد دیگر
از شهر تهران
کودتا عملی
گردد. اما به علت
اینکه جزئیات
نقشهی کودتا
ساعت 5 بعد از
ظهر همان روز
به وسیله حزب
تودۀ ایران در
اختیار نخست
وزیر قرار
داده شد،
کودتا عقیم
ماند و
کودتاچیان نیمساعت
بعد از نیمهشب
با پرتاب موشک
سفیدی انصراف
از کودتا را به
واحدهای
کودتاچی
ابلاغ کردند.
لکن
همانطور که
حزب تودۀ ایران
به درستی و با
کمال صراحت میگفت،
اصل توطئه
کودتا به هیچوجه
منتفی نشده
بود
کودتاچیان به شدت
در تکاپو بوده
و فقط تاریخ
کودتا را
تغییر داده
بودند. لذا
حزب تودۀ
ایران کاملا
حق داشت که در
توقیف و
مجازات فوری
دشمنان ملت
اصرار ورزد و
دکتر مصدق را
از ادامۀ سیاست
مماشات و سهلانگاری
بر حذر دارد.
اما
متاسفانه
دولت دکتر
مصدق تذکرات به
جا و تقاضاهای
درست حزب توده
را مبنی بر
سرکوبی عمال
کودتا و نجات
دادن نهضت ملی
ایران از شر
کودتاچیان با
بیاعتنائی و
لاقیدی تلقی
میکرد و
هیچگونه
اقدام قاطع و
عاجلی به عمل
نمیآورد.
کودتاچیان
که به علت
افشاء
اسرارشان
تاریخ کودتا
را تغییر داده
بودند، انجام
کودتا را به
نیمهشب شنبه
24/5/32 موکول
ساختند. لکن
ساعت 5/10 همانشب
جزئیات نقشه
کودتا و اسم
فرماندهان و
ماموریتهای
آنها به وسیلۀ
حزب تودۀ
ایران به اطلاع
شخص دکتر مصدق
رسانیده شد.
در آن ساعت
سرتیپ ریاحی
رئیس ستاد
ارتش در منزل
خود استراحت
میکرد و فقط
اعلام خطر حزب
توده او را از
منزل خارج
کرده از چنگ
کودتاچیان
رهانید. دکتر
مصدق به محض
اطلاع از
جریان امر
دستور آماده
باش و رسیدگی
به ستاد ارتش
و سایر مراجع انتظامی
صادر کرد.[2]
کودتاچیان
به قصد
غافلگیر کردن
دولت ساعت
یازده شب شروع
به اقدام
کرده، دکتر
فاطمی وزیر
خارجه، مهندس
حقشناس وزیر راه
و مهندس زیرک
زاده را توقیف
نموده به سعد آباد
بردند. اما به
دستگیری رئیس
ستاد ارتش موفق
نشدند. عدهای
دیگر از عوامل
کودتا نیز سیمهای
تلفن ستاد
ارتش را قطع
کردند و
تلفونخانه
بازار را
اشغال نمودند.
ساعت
نیم بعد از
نیمه شب چهار
کامیون سرباز
و دو جیب و یک
زرهپوش به فرماندهی
سرهنگ نصیری به
خانۀ نخست
وزیر مراجعه
کردند و به بهانۀ
تقدیم یک نامۀ
محرمانه از
طرف شاه اجازۀ
ورود خواستند.
همینکه جریان
را به اطلاع
نخست وزیر
رساندند
دستور داد که
سرهنگ نصیری و
همراهان او را
توقیف نمایند
و با وجود
اینکه عمال
کودتا مقداری
از وظائف خود
را انجام داده
بودند پس از
توقیف سرهنگ
نصیری آنها
نیز به تدریج
دستگیر و
زندانی شدند،
و تا صبح روز 25
مرداد اکثر
افسران شرکت
کنندۀ در
توطئه کودتا
دستگیر و
سربازان گارد
شاهنشاهی نیز
خلع سلاح شدند
و بدین ترتیب
در اثر
هوشیاری و
بیداری
سازمان نظامی
حزب تودۀ
ایران این بار
نیز نقشۀ
کودتا نقش بر
آب شد. صبح روز 25
مرداد کاخ سعد
آباد وسیلۀ
مامورین
نظامی با حضور
اشرفی
فرماندار
تهران و ارنست
پرون رفیق شفیق
و محرم راز
محمدرضا شاه
مورد بازرسی
قرار گرفت.
همزمان با
ورود بازرسان
به کاخ سعد
آباد سرهنگ
هادی کسرائی
که از افسران
گارد بود
جریان شکست
کودتا و
بازرسی قصر
شاهی را تلفنی
به اطلاع شاه
که در کلاردشت
بود رسانید و
بلافاصله
توقیف گردید.
...
پس
از شکست
کودتای 25
مرداد و فرار
شاه سرلشگر
زاهدی نخست
وزیر کودتا
برای ادامۀ
کار در تهران
ماند و
مخفیانه به
سفارت آمریکا
پناه برد تا به
کمک و
راهنمائی
دوستان
آمریکائی
نقشۀ کودتا را
به ثمر رساند.
اینک
فرمانداری
نظامی که بیست
و شش روز قبل
سرلشگر زاهدی
را هنگام خروج
از تحصن مجلس
به اتهام شرکت
در قتل افشار
طوس دستگیر
نکرده و اجازه
داده بود که
وی با ماشین
رئیس مجلس و
تحت حمایت و
حفاظت معاون
گارد انتظامی
مجلس به منزل
خود برود برای
دستگیری او
جایزه تعیین نمود.
اعلامیۀ
شماره 40
فرمانداری
نظامی در این باره
میگوید: «...هرکس
از محل سکونت
سرلشگر زاهدی
که منجر به
دستگیری وی گردد
به فرمانداری
نظامی اطلاعی
بدهد به اخذ
یکصد هزار
ریال پاداش
نقدی موفق خواهد
شد».[3]
اما
تنها خبرنگار
آسوشیتدپرس
از محل اقامت
او خبر داشت
که پس از
ملاقات با وی
چنین گزارش داد:
«در ملاقاتی که
با آقای
سرلشگر زاهدی
به عمل آوردم
نامبرده
فرمانی را که
به امضاء شاه
و مورخ روز 22
مرداد ماه میباشد
به من نشان
داد و ضمنا
خاطر نشان
ساخت که سرهنگ
نصیری مامور
ابلاغ فرمان
عزل نخست
وزیری آقای دکتر
مصدق بوده است».[4]
روز 25
مرداد همین که
خبر شکست
کودتا و فرار
شاه به اطلاع
عامه رسید
مردم با شور و
شعف بیسابقهای
به خیابانها
ریختند و در
تظاهرات
عمومی شرکت
نمودند.
در
تهران عظیمترین
و پر شورترین
تظاهرات ضد
درباری بر
گزار شد. اما
همچنان دو
گانگی در میان
طرفداران دکتر
مصدق و پیروان
حزب تودۀ
ایران وجود
داشت. هر دو
دسته مخالف
شاه بودند.
مثلا دکتر
فاطمی طی سخنرانی
خود در میتینگ
روز 25 مرداد
گفت: «... جنایات
دربار پهلوی
جنایات ملک
فاروق را رو
سفید کرد... خائن
همیشه خائف
است کودتای
اجنبی وقتی
نقش برآب شد،
شاه به اولین
سفارت انگلیس
پناه برد. شکر
خدا را که آخرین
پایگاه سی
ساله
انگلستان
یعنی دربار ننگین
پهلوی منهدم
شد که جز
ارادۀ شما نمیتوانست
این کانون را
منهدم کند».[5]
و
روزنامۀ
باختر امروز
در سر مقاله
خود به قلم
دکتر حسین
فاطمی نوشت: «... من
همیشه گفتهام
که حق این بود
پیش از بستن
کنسولگریها
در شهرستانها
و سفارت فخیمه
در تهران، آن
مرکز ننگ و
رسوائی که
انگلستان را
خالق خود میداند
و ساخته و
پرداخته شدهی
«آیرون ساید-
کلنل انگلیسی»
و «هاوارد»
معروف است
کوبیده شود و
درب این خانۀ
مجری ارادۀ
اجنبی را گل
بگیرند...»[6]
و
شرکت کنندگان
در میتینگ
فریاد میزدند:
«ما شاه نمیخواهیم»،
«شاه فراری و
اجنبی پرست
باید محاکمه و
مجازات شود»، «نابود
باد بساط
ننگین دربار
پهلوی»، «مصدق
پیروز است».[7]
شعار
پیروان حزب
تودۀ ایران
نیز چنین بود: «پیروز
باد ملت- بر
شاه ننگ و
لعنت»، «ما ملت
بیداریم- ما
شاه نمیخواهیم».[8]
اما
حزب تودۀ
ایران به حق
میخواست که
بیدرنگ الغای
سلطنت و اعلام
جمهوری به
رفراندوم
گذاشته شود و
به موجب یک
قانون
دموکراتیک
برای تغییر
قانون اساسی
مجلس موسسان
تشکیل گردد.
حال آنکه دکتر
مصدق و یارانش
با اساس سلطنت
مخالفتی
نداشتند و بهمین
لحاظ
فراکسیون
نهضت ملی در
جلسۀ مورخ 27 مرداد
تصمیم گرفت که
«فعلا یک
شورای سلطنتی
تشکیل گردد تا
بعد تکلیف شاه
روشن شود».[9]
در این
باره دکتر
مصدق ضمن
مدافعات خود
در دادگاه
نظامی چنین
گفته: «... تصمیم
گرفتم به هئیت
وزیران
پیشنهاد کنم
آنها تلگراف
کنند و نظر
اعلیحضرت را
از این مسافرت
بخواهند و به عرض
برسانند که در
تهران شایع
شده است قصد
استعفا دارند.
چنانچه مورد
تکذیب باشد در
خواست شود هر
چه زودتر
تشریف فرما
شوند و از
مقام سلطنتی سرپرستی
فرمایند».[10]
بیست
وپنجم مرداد
ماه پس از
فرار شاه دکتر
مصدق با صدور
اعلامیۀ ذیل
انحلال مجلس
را اعلام داشت:
«بنا به ارادۀ
ملت ایران که
به وسیلۀ
مراجعه به آراء
عمومی اظهار
شده
بدینوسیله
انحلال دورۀ
هفدهم مجلس
شورای ملی
اعلام میگردد.
انتخابات و
قانون
تقسیمات
کشوری به زودی
انجام خواهد
گرفت و بر طبق
قانون اعلان خواهد
شد- دکتر محمد
مصدق».
در
حالیکه دکتر
مصدق و
همکارانش
سرگرم ایجاد «آرامش»
و خاموش کردن
غلیان
احساسات
عمومی بوده و
مقدمات تشکیل
شورای سلطنت
را فراهم میکردند
و فرمانداری
نظامی ختم
تظاهرات را
اعلام میداشت
نقشۀ انجام
کودتا به رهبری
دولت آمریکا و
به وسیلۀ عمال
ارتجاع و
استعمار به شدت
تعقیب میشد.
هندرسن
سفیر کبیر
آمریکا که
کودتا را از
نظر خارجی
اداره میکرد
و میخواست پس
از سقوط دولت
دکتر مصدق
وارد تهران شود،
روز 26 مرداد با
عجله وارد تهران
شد و
بلافاصله به ملاقات
دکتر مصدق
شتافت. بنا به گفتۀ
رادیو پاریس
وی در این
ملاقات به
دکتر مصدق
اطلاع داد که: «دولت
آمریکا دیگر
نمیتواند
حکومت او را به
رسمیت بشناسد
و به عنوان
نخست وزیر
قانونی با وی
معامله کند.
هندرسن رسما
به دکتر مصدق
اعلام داشت که
آمریکا با
تمام قوا از
ادامۀ حکومت
او جلوگیری خواهد
کرد و به مصدق
تکلیف کنارهگیری
از کار را
نمود.
....
کودتای
28 مرداد و شکست
نهضت ملی-
استقرار دیکتاتوری
نظامی در
ایران
**************
فرمان
نخست وزیری
سرلشگر فضلاﷲ
زاهدی طبق
اطلاعات موثق
بدین ترتیب
صادر گردید که
مامورین
سیاسی آمریکا
در ایران از محمدرضا
شاه سفیدمُهر
گرفتند تا از
میان
کاندیداهای
نخست وزیری فرمان
را به نام کسی
صادر کنند که
مورد
اعتمادتر
بوده و قادر
به انجام
کودتا باشد. و
چون سرلشگر
زاهدی بیش از
همه حائز
شرایط بود به دستور
سفارت آمریکا
هیراد منشی
شاه نامۀ
سفیدمُهر را به
نام او پر کرد.
این
مطلب را دکتر
مصدق نیز در
دادگاه نظامی
تائید کرده
گفت: «... من آن شب
دستخط را نگاه
کردم. دیدم
اول صِحه شده
و بعد نوشته
شده است.
معلوم بود از
آخرش که کلمات
نمیرسید و
گشادگشاد نوشته
شده بود تا به امضاء
برسد».[11]
پس
از فرار شاه
ستاد ستاد
عملیات
کودتاچیان به
سفارت آمریکا
منتقل گردید و
مستشاران
نظامی آمریکا
به همراهی
کلیۀ مامورین
سیاسی و نظامی
آن دولت و به کمک
کرمیت روزولت
رئیس سازمان
سیا در
خاورمیانه
رهبری کودتا
را به دست
گرفتند و به تجمع
قوا پرداختند
.
بعد
از ظهر روز 27
مرداد
هنگامیکه
فرمانداری
نظامی ختم تظاهرات
مردم را اعلام
میداشت به دستور
آیتاﷲ
بهبهانی که
مراد
گردانندگان
شهرنو (شهر بدنام)
تهران بود
محمود مسگر
یکی از
کارگردانان شهرنو
و طیب و رمضان
یخی که مشهور
خاص و عام بودند
با عدهای از
یاران خود به
خیابانهای
لالهزار و
نادری ریخته به
کمک و همراهی
جمعی از
گروهبانان
ارتش که لباس شخصی
به تن داشتند
به تظاهرات «شاهپرستانه»
پرداختند. این
تظاهرات صبح
روز 28 مرداد
نیز به طور
پراکنده به سرکردگی
شعبان بیمخ،
طیب و غیره و به
توسط دستههای
مزدور و اوباش
مجهز به چوب و
چماق و افراد
بیکارهای که
با دریافت پول
سوار کامیونها
و اتوبوسها
میشدند در
خیابانهای
تهران ادامه
یافت و سپس
فواحش و «خانم
رئیسها» که به
نفع شاه شعار
میدادند و
عکس اعلیحضرت
را در دست
داشتند به
میدان آمدند.
توام با این
تظاهرات جمعی
از گروهبانها
و رنجرهای ارتش
که بعضی از
آنها لباس
مبدل و برخی
لباس فورم به
تن داشتند به منظور
ارعاب مردم
شلیکهای
هوائی میکردند.
همین
که
تظاهرکنندگان
به میدان
بهارستان
رسیدند به غارت
ادارات
روزنامههای
ضددرباری و
کلوبها و
سازمانهای
طرفدار دکتر
مصدق و یا
وابسته به حزب
تودۀ ایران
پرداختند. در
عین حال مغازهداران
و بازاریان را
وادار به
تعطیل کردند و
رانندگان
تاکسیها و
اتوبوسهای
شهری را مجبور
ساختند که
چراغهای
اتومبیلهای
خود را به رسم
شادمانی روشن
کنند و عکس
شاه را پشت
شیشۀ اتوموبیل
نصب نمایند.
اما
با وجود غارت
و تخریب و
ایذاء مردم
فرمانداری
نظامی که جهت
ممانعت از
تظاهرات
ضددرباری روز
27 مرداد ختم
تظاهرات را
اعلام داشته
بود برای
جلوگیری از
اعمال ننگین
چاقوکشان و
اوباش
اقدامات جدی به
عمل نیآورد.
کودتاچیان
قبل از آغاز
کودتا برای
جلب نظر مساعد
فرماندهان
واحدهای
ارتشی مقیم
تهران و حداقل
بیطرف ساختن
آنها با
فرماندهان
مزبور (نوذری-
اشرفی- شاهرخ-
پارسا- ممتاز)
در تماس و
مذاکره بودند.
اما دکتر مصدق
با وجود اینکه
از فعالیت پشتپرده
اطلاع کافی
داشت با
اعتماد به
فرماندهان
واحدهای
ارتشی مقیم
تهران- که از
میان آنها نوذری
و اشرفی با
شرکت در کودتا
و شاهرخ و
پارسا با سکوت
تائیدآمیز
خود راه
کودتاچیان را
هموار ساختند-
و با پیروی از
سیاست همیشگی
خود که مبتنی
بر عدم قاطعیت
و مماشات بود
حتی پس از
کودتا عمق حادثه
را درک نمیکرد.
بهمین لحاظ
دکتر مصدق
علیرغم
درخواست و اصرار
یاران صدیقش
مبنی بر اعلام
رادیوئی آغاز
کودتا و
استعداد از مردم
کشور از این
کار خود داری
نمود. اقدامی
که میتوانست
تظاهرات وسیع
و دامنهدار
مردم سراسر
کشور را
برانگیزد و به
احتمال قوی
موجبات شکست
کودتا را
فراهم سازد.
بدین
ترتیب در
حالیکه
رهبران نهضت
ملی ایران دچار
تزلزل و تردید
بودند
واحدهای
نظامی کودتا به
دنبال اراذل و
اوباش وارد
عمل شدند و
نقاط حساس شهر
از جمله ادارۀ
تبلیغات و
رادیو را به تصرف
در آوردند و
خانۀ نخست
وزیر دکتر
مصدق را
محاصره کردند.
بالاخره
ساعت 5/3 بعد از
ظهر روز 28
مرداد سرلشگر
زاهدی سقوط
دولت دکتر
مصدق و انتصاب
خود را به مقام
نخست وزیری از
رادیوی تهران
اعلام نمود.
در
آن روز تنها
مقاومت جدی که
دربرابر
کودتاچیان
نشان داده شد
از طرف گارد
محافظ خانۀ
دکتر مصدق
بود. افراد
گارد مزبور به
فرماندهی
سرهنگ ممتاز
تا ساعت 5/7 بعد
از ظهر سرسختانه
و تا آخرین
فشنگ جنگیدند.
تمام
این جریانات
در برابر
چشمان حیرتزدۀ
طرفداران
دکتر مصدق که
در هیچ سازمان
استواری
متشکل نبودند
و پیروان حزب
تودۀ ایران که
سازمان مجهزی
داشتند-
جماعتی که در
مجموع اکثریت
مردم تهران را
تشکیل میدادند-
انجام میپذیرفت
در حالیکه همۀ
مدافعان نهضت
ملی ایران بی
آنکه دستور
عمل و
دیرکتیوی از
طرف رهبران
خود دریافت
دارند ،
سرگشته و
حیران بودند و
نمیدانستند
چه باید کرد.»-
نقل
ازتوفان
شماره ۲۸۳ارگان
مرکزی حزب کارایران
مهر
ماه ۱۴۰۲
وبلاگ
توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ
ظفرسرخ
http://kanonezi.blogspot.se/
http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت
آرشیو نشریات
توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در
توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در
فیسبوک
https://www.facebook.com/hezbekar.toufan.3/
توفان
درفیسبوک به
زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
توفان
درشبکه
تلگرام
https://telegram.me/totoufan
[1] - شجاعت
(بسوی آینده)
شماره 15 23/5/32
[2] - مدافعات
دکتر مصدق صفحات
49 و 50
[3] - باختر
امروز شماره 1174-
27/5/32
[4] - شجاعت
(بسوی آینده)
شماره 17 به
تاریخ 26/5/32
[5] - نیروی
سوم شماره 245- 26/5/32
[6] - باختر
امروز شماره 1173-
26/5/32
[7] - باختر
امروز شماره 1173-
26/5/32
[8] - شجاعت
(بسوی آینده)
شماره 17 به
تاریخ 26/5/32
[9] - شجاعت
(بسوی آینده)
شماره 19 به
تاریخ 28/5/32
[10] - کتابچه
مدافعات دکتر
مصدق صفحه 38
[11] - کتابچه
مدافعات دکتر
مصدق صفحه 22