مقالات توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره 122 شهریورماه 1395

www.toufan.org

 

چند یاد داشت کوتاه سیاسی درمورد اوضاع کنونی ایران

 

مذاکرات برجام که از دوران احمدی نژاد شروع شده بود با اتحاد تمامی جناح ها بر حول محور روحانی با تسلیم و پذیرش دستورات دیکته شده امپریالیستها با سرافکندگی به پایان رسید. تمام اختلافات جناح های مختلف در مورد تسلیم در مقابل سازمانهای مالی و تجاری امپریالیستی، مربوط به آن میشد که کدام جناح و به رهبری کدام باند مافیایی بر سر میز مذاکرات بنشینند تا سهم بیشتری در شراکت با امپریالیستها از خوان رنگین ایران داشته باشند. اگر چه هر کدام دیگری را به سازش متهم می‌کردند و یا اتهام عدم تمایل به تعامل با جامعه جهانی! را به یکدیگر نسبت می‌دادند ولی در خفا سعی در ارتباط با مراکز قدرت مالی، تجاری، و سیاسی جهانی داشتند و از آنجایی که منافع حقیرشان با منافع ملت و زحمتکشان ایران در تضادی آشکار قرار داشت از مردم ایران ترس و وحشتی جان سوز داشتند وحقایق پشت پرده را کتمان میکردند. ترس وحشتشان از مردم بیش از هراس از دشمنان خارجی بوده است. به همین جهت برای فرار از دست انتقام مردم ایران به آغوش امپریالیستها این دشمنان غدار ایران پناه بردند.غافل ازاینکه بدون جلب حمایت مردم و پشتوانه مردمی نمی توانند در مقابل توطئه ها و دشمنی امپریالیستها در امان باشند.سرنگونی رژیم قذافی به رغم تمام خوشرقصیها وامتیاز دادن به امپریالیستها دلیلی براین مدعاست.

 

همانطور که اشاره رفت جناحهای رژیم در سرکوب وفریب مردم متحد عمل میکنند اما درسازش با امپریالیستها وگرفتن تضمین برای بقاء وحفظ نظام اختلافاتی دارندوبرای سهم بری وغارت ثروت و دسترنج زحمتکشان درمقابل هم صف آرایی کرده اند. هر از چند گاهی دست یکدیگر را در دزدیهای چند هزار میلیاردی و یا وامهای کلان بدون باز پرداخت و یا حقوقهای چند ده میلیونی، رو می کنند. و این در حالی است که قهرمانان افتخار آفرین میادین ورزشی ایران برای امرار معاش به دست فروشی روی می‌آورند و یا با حقوقهای چند صد هزار تومانی زندگی خود را می گذرانند.

 

غلامرضا یوسفی فرماندار ورامین آب پاکی را بر روی دست همگان ریخت و اعلام کردکه  غذایی غیر از شیشلیک و کباب نمی‌تواند بخورد و باید ماشین خوب سوار شود تا بتواند به مردم خدمت بکند. ولی روشن نکرد که چگونه می‌خواهد به کسانی که نمی‌توانند اجاره خانه خود را بدهند ، کسانی که نمی‌توانند ودیعه خانه‌ای اجاره ای را تهیه کنند و خود را به آتش می کشند، کسانی مجبورند برای پرداخت احتیاجات اولیه خود اعضای بدن خود را بفروشند، می‌خواهد با شکمی پر از گوشت گاو و گوسفند و مرغ و ماهی خدمتگذاری کند.

 

اما نباید از حق گذشت که آقای یوسفی از نادر کسانی است که در جمهوری اسلامی سخنی راست بر زبان آورده است و باید هم‌اکنون که هنوز تب داغ المپیک باقی است و صحبت از مدال و جایزه است ، به ایشان مدال راستگویی و در عین حال مدال رذالت دهیم زیرا ایشان آنچه را که مسئولین جمهوری اسلامی در طول ۳۷ سال گذشته انجام داده‌اند با صراحت بیان داشته است. البته این فقط منحصر به ایشان و پیرامونیان ایشان نیست و مربوط به تمامی جناح ها و مسئولین ریز و درشت درون حاکمیت می‌باشد تا جائیکه می‌توان گفت درگیریها و جدال جناح ها و باندهای درون حاکمیت تنها به خاطر خوردن بیشتر شیشلیک و کباب است. آنچه را که برای مردم در بهشت دروغین وعده می‌دهند برای خود در همین دنیای مادی تهیه می کنند.ننگشان باد!

 

 

فیشهای نجومی ،خط فقرو ژرفش تخلفات مالی

 

بر اثر اختلاف میان جناح های درون حاکمیت چرک و کثافت جمهوری سرمایه داری اسلامی هر روز اسنادی از ملاخوری باندهای مختلف مافیایی رو می‌شود که نشان می‌دهد تمامی این چهل دزد بغداد بدون هیچ گونه رو دربایستی با مردم ایران، به چپاول مشغولند و این غارت سفره رنگین مردم ایران، در زمانی رخ می‌دهد که مردم شریف و زحمتکش ایران برای گذران حداقل زندگی خود با مشقات غیر قابل تحمل و خرد کننده ای دست به گریبانند.روزی نیست که خبری در مورد خود کشی، خود سوزی، درگیریهای منجر به قتل و یا ضرب جرح، منتشر نشود و یا اخباری در مورد خود فروشی و یا فروش فرزند به گوش نخورد. سالهاست که کار به آنجا کشیده شده است که حتی جانبازان و سر پرست خانواده شهدا نیز که روزی آن‌ها را برای تبلیغاتشان لازم داشتند و ظاهراً عزیز جلوه داده می شدند، توان  اداره یک زندگی آبرومندانه رااز دست داده‌اند و سرشکستگی مقابل خانواده امانشان را بریده است تا آنجا که خود را به آتش می‌کشند تا به فشار زندگی خاتمه دهند.در حالی که مدیرانی  که هیچ یک نه از سر دمداران درون حاکمیت هستند و نه از سرمایه داران کلان جامعه، بدون احتساب دزدیهای دیگر، حقوقشان چند ده میلیون تومان است، حداقل حقوق کارکران و کارمندان ۸۱۲۰۰۰ تومان تعیین شده است و این در حالی است که خط فقر به ۲۷۴۴۰۰۰ تومان رسیده است. با توجه به میزان حداقل حقوق و میزان خط فقر در جامعه برای همه از جمله تمامی افراد ریز و درشت جناح ها در درون نظام منفور جمهوری اسلامی، مشخص است که اکثریت مردم ایران از کارمندان و کارگران گرفته تا کشاورزان، از کارگران فصلی گرفته تا بیکاران تحصیل کرده و بی سواد، همه و همه در فقر کامل دست و پا می‌زنند ولی گویا مردمی که برای" اسلام" انقلاب کرده‌اند و نه برای خربزه قرار نیست از نعمات این دنیا برخوردار شوند و این دنیا و نعماتش که با آن‌ها تنها می‌شود آتش جهنم را خرید فقط برای حاکمان و آقازاده ها و مزدوران ریز و درشتشان ساخته شده است..

 

اخیرا اخباری درمورد پرونده فرزند معاون احمدی نژاد «آقازاده بهاری» که تابعیت  آلمانی نیز دارد و با سوپراستارهای سینما ازدواج کرده و همچنین چند میلیارد مهریه وی نموده است در عرصه مطبوعات وفضای مجازی پخش شده است. زمامداران اسلامی دراین مورد سکوت کرده اند ، گویا این پرونده هم تفی دیگر به  ریش سردمداران حاکم  بویژه رهبر جمهوری اسلامی است که احمدی نژاد را با تقلب وریاکاری در دودوره بر مسند ریاست جمهوری نشانید و "اورا به لحاظ فکری بخود نزدیکتر از دیگران نیز می دید".

در آبان ماه سال 94 خبر تخلف میلیاردی پسر یکی از مسئولان دولت احمدی نژاد  بگوش رسید.موضوع پرونده، یک شرکت دارویی بود. این شرکت در آلمان راه اندازی شد و رئیس جمعیت هلال‌احمر با اشاره به قوانین کشور آلمان، اظهار داشت که طبق این قوانین شرکت‌های فعال در آلمان باید تحت مسئولیت اتباع آلمانی باشد و پسر آقای«م.ع.ر»معاون دولت احمدی نژاد،تابعیت آلمانی داشت و از این طریق توانست مسئولیت این شرکت را برعهده گیرد. سید امیر محسن ضیایی،رییس سازمان هلال احمردر اردیبهشت ماه سال جاری درمورد این تخلف مالی که دراین شرکت صورت گرفت، چنین بیان داشت « در واقع جمعیت هلال احمر تعدادی تجهیزات پزشکی از یک شرکت خارجی به مبلغ 2 میلیون یورو خریداری کرده بود که این مبلغ را به "شرکت رشد" داد تا به عنوان واسطه به شرکت فروشنده تحویل دهد اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد!

 وی با بیان اینکه ما اکنون بدهکار آن شرکت خارجی هستیم، گفت: "این بدهی هنوز تسویه نشده و در تبادلات مالی وجود دارد و از آنجایی که ما فعالیت‌های زیادی به صورت مشترک با این شرکت انجام می‌دهیم هنوز این شرکت شکایتی از ما نکرده است اما ما باید این مبلغ را به آنها پرداخت کنیم." موضوع شرکت رشد دارای 2 بخش است که برای بخش اول آن اقدام قضایی صورت گرفته اما برای بخش دیگر فعلاً اقدامی صورت نگرفته است چرا که از نظر قوانین آلمان این شرکت متعلق به هلال احمر نیست بلکه به نام این آقازاده ثبت شده است.رئیس جمعیت هلال‌احمر ادامه داد: شاید این فرد به تعهدات خود عمل کند و ما نیز موضوع را دیگر پیگیری نکنیم چرا که اکنون به پای میز مذاکره با رئیس سازمان تدارکات پزشکی نشسته و صحبت‌های خوبی نیز میان آنها انجام شده است. این بدهی هنوز تسویه نشده و در تبادلات مالی وجود دارد و از آنجایی که ما فعالیت‌های زیادی به صورت مشترک با این شرکت انجام می‌دهیم هنوز این شرکت شکایتی از ما نکرده است اما ما باید این مبلغ را به آنها پرداخت کنیم.»

 

این تخلفات مالی واین حقوقهای نجومی و این  تعلل و زیرسبیلی درکردنها  پدیده تصادفی، سهل انگاری این مدیر و یا آن مسئول نیست. رژیم جمهوری اسلامی با همه دسته بندیهایش ورنگهای مختلفی که به خود میگیرد دارای ماهیت سرمایه داری آنهم از نوع مافیائی است و از سر تا نوک پا در فساد ودزدی و ارتشاء غرق است.درنظام جمهوری اسلامی هیچ نظارتی جز نظارت مافیائی از بالا وجود ندارد و ابعاد دزدیها وفساد مالی به درجه ای رسیده است که کتمان آن امکان پذیر نیست. اینکه فرزند یک مسئول مدعی "انقلاب وعدالت"ی ،تخلف می کند ومیلیاردها به به جیب می زند درحالی که یک کارگر زحمتکش به نان شب محتاج است و سیاستهای نئولیبرالی دماراز روزگار زحمتکشان کشیده است مبین این امر است  که ازهیچ  یک از جناح های جمهوری اسلامی، آبی برای مردم این سرزمین گرم نمی‌شود، تنها با بر انداختن این نظام مافیائی سرمایه داریست که می توان  نظام نوینی را بر ویرانه این دستگاه چرک وخون بنا نهاد. راهی جز حزبیت وتشکل برای خلاصی ازاین جهنم موجود باقی نیست.

 

****

 

مصاحبه با هوشمند حسنی ، کارگر با تجریه وقدیمی درجنبش کارگری ایران در مورد وضعیت کنونی کارگران(ا)

 

پرسش: لطفا بطور مختصر در مورد سابقه فعالیتهای کارگری وسندیکایی خود برای خوانندگان نشریه توفان شرح دهید.

پاسخ :ضمن تشکر از شما و تقدیم احترام به خوانندگان محترم نشریه توفان ؛  از سال 1352 تا به حال به اشکال مختلف در این عرصه فعال بوده ام.

پرسش: با سرکوب انقلاب و سازمانها واحزاب سیاسی وبه تبع آن اتحادیه های کارگری  که پس از سال 60 خورشیدی شدت گرفت، جامعه در شوک فرورفت و حداقل یک دهه طول کشید تا صدایی از سندیکاههای کارگری شنیده شود. شما این دوره ده سال سیاه  را که با دکترین هاشمی رفسنجای ، دوره تعدیل اقتصادی نام گرفته است، چگونه ارزیابی می کنید.کارگران دراین دوره تحت چه شرایطی بسر می بردند. سندیکاهها درچه شرایط رشد کمی وکیفی قرارداشتند.

پاسخ: با اجازه شما مجبورم سئوال و همچنین پاسخ را به چند بخش تقسیم کنم:

اول :  هدف از یورش به شوراها و سندیکاها و نیروهای مترقی و انقلابی چه بود؟

دوم : بعد از یورش های رسمی و علنی در سال 59 ، مبارزات طبقه کارگر تا پایان جنگ چگونه ادامه یافت؟

سوم : وضعیت طبقه کارگر و مبارزات ایشان در دوران هشت ساله ریاست جمهوری رفسنجانی چگونه بود؟

همه مردم میدانند که آخوند، نه کارگر است و نه کشاورز و نه راننده ونه پزشک و پرستار بلکه همواره قشری بوده تنه لش و مفتخور و انگل که  به عنوان ابزار خر کردن مردم در دست حاکمیت و مالک ها و بازاریها قرار داشته و در جهت منافع آنها عمل می کرده؛ بنابراین وقتی آخوندها قدرت سیاسی را در دست گرفتند قصد نداشتند تیشه به ریشه خودشان بزنند و از مفتخوری توبه کنند و از فردای انقلاب وارد کار تولیدی به نفع جامعه شوند، بلکه قصد داشتند از دکان دین به نحو احسن در جهت غارت و چپاول مردم و ثروت ملی استفاده کنند .  طبیعی است که دشمنان طبقاتی آگاه و متشکل خود را هم ، خوب میشناختند و در همان قبل از به قدرت رسیدن قصد داشتند در اولین فرصت آنها را نابود کنند. آخوندها هم در خیانت به انقلاب مشروطیت خود را با مشروعه خواهی نشان داده بودند و هم در خیانت به مصدق و جنبش ملی شدن نفت. بنابراین سرکوب نیروها و تشکلات و طبقات انقلابی هم در ماهیت طبقاتی شان بود و هم از اهدافشان . آنها میخواستند ساختار سرمایه داری ضربه خورده از انقلاب را احیاء و  دستآوردهای انقلاب  را نابود و البته شرایط مناسبی برای ایجاد انحصارات قدرتمند سرمایه داری با پسوند اسلامی و در جهت منافع آخوندهای معمم و مکلا فراهم کنند.   

 

برای پاسخ دادن به بخش دوم سئوال شما مجبورم کمی به عقب برگردم ؛ همانطور که میدانید ، قبل از فرار شاه ، بسیاری از صاحبان صنایع ، کشت و صنعت ها ، بانک ها و صاحبان مستغلات و املاک ، ثروت منقولشان را برداشته و به خارج فرار کرده بودند؛ با سرنگونی رژیم شاه ،بخش بزرگی از صنایع کشور تحت تاثیر فشار جنبش کارگری مصادره وملی شد. چند هفته بعد از انقلاب،  محلی را  در مرکز شهر تهران به منظور ایجاد ستاد تشکل های کارگری شناسائی کردیم که با همکاری فعالین کارگری و سندیکائی  به عنوان خانه کارگر راه اندازی شد و در مدت زمان کوتاهی به مرکز سازماندهی و هماهنگی تشکل های کارگری تبدیل شد. کمتر از سه ماه بعد از انقلاب ، در روز جهانی کارگر بزرگترین تظاهرات کارگری تاریخ ایران در تهران و شهرهای ایران با شرکت میلیونها کارگر و زحمتکش و حمایت و همبستگی سایر اقشار آزادی خواه و مترقی برگذار گردید. جنبش سندیکائی جان تازه ای گرفت و طی سالهای 58 تا59   دهها سندیکا ی مستقل کارگری صنوف مختلف احیاء شد  که در کنار شوراهای کارگری که در مقطع انقلاب در صنایع دولتی و یا در صنایع خصوصی که صاحبان آن از کشور فرار کرده بودند ، تشکیل شده بود، جنبش کارگری جانی گرفته بود و امید احیاء شورای متحده کارگری را در دهه بیست در دل و جان فعالین کارگری و انقلابی زنده می کرد  . در کل نقش طبقه کارگر در انقلاب و حضور آنان در عرصه حیات اجتماعی و اعتبار نیروهای چپ در افکار عمومی ، فضائی رادیکال وضد سرمایه داری در جامعه حاکم کرده بود؛ همین جو ضد سرمایه داری بود که خمینی کذاب و کاسه لیس بازاریان" محترم" را مجبور کرد که ادعای طرفداری از مستضعفین و مخالفت با مستکبرین بکند و مدعی شود خدا هم کارگر است و پیغمبر هم دست کارگر را بوسید در صورتی که خوب میدانست که در اسلام،  هم، برده داری جایز است و هم، پیغمبر برده و کنیز داشت و همه این شارلاتان بازیها و لاطاعلات مذهبی هم مشتی اراجیف خر رنگ کن برای مطیع نگاه داشتن  همان برده ها و رعیت ها و به نفع برده داران و اربابان است .

 

یورش به شوراها و سندیکاهای کارگری و دستگیری و زندان و شکنجه و ترور و اعدام بسیاری از رهبران و فعالین  این جنبش هر چند باعث افت موقت آن شد ولی هرگز نتوانست آنرا به تسلیم وادارد. نمونه مشخص این پایداری دلیرانه و شورانگیز مقابله یکپارچه طبقه کارگر با پیش نویس قانون کار ارتجاعی توکلی که بر اساس باب اجاره فقه اسلامی تنظیم شده بود می باشد آن هم دقیقا زمانی که جنایتکاران و آدمخوران هیئت های موتلفه اسلامی و نماینده آن لاجوردی خونخوار با خون انقلابیون در اوین وضو میگرفت و روزانه صدها نفر را ، هم در اوین ، و هم در سایر زندانهای سراسر کشور ، اعدام می کردند و تصور شان این بود که ،با راه انداختن ماشین آدمکشیشان سکوت قبرستانی در کشور ایجاد می کنند و میتوانند به راحتی همه کارگران را به عنوان کارپذیر به مسلخ سرمایه ببرند و پیش نویس قانون برده داریشان را به کارگران تحمیل کنند، ولی این مقاومت و مقابله یکپارچه طبقاتی سیلی محکمی بر گونه شان بود.

 

 

در همان اوایل دهه شصت و در آن شرایط سیاهی که رژیم  از برکت جنگ و جو تروریستی حاکم در جامعه  حداکثر استفاده را در سرکوب نیروهای انقلابی و تشکل های کارگری میکرد ، طرحی را  برای باز سازی و احیاء و ایجاد تشکل های مستقل سندیکائی در شرایط سرکوب شبه فاشیستی تهیه و در اختیار عده ای از رفقای سندیکائی و پیشکسوت که سابقه کار در شورای متحده کارگری در دهه بیست و پس از آن را داشتند قرار دادم ؛ که با تائید و استقبال زیاد  آنها مواجه شد و قرار شد رفقای جوان سندیکائی  و فعالین علاقه مند را بر اساس این طرح آموزش  داده و  اجرای آنرا  در سطح جنبش پیگیری کنیم.

بر اساس این طرح در واحد های صنعتی و یا در صنوف، گروههای سندیکایی مجزا ازهم تشکیل و توسط مسئولین گروه با گروه بالاتر و در نتیجه با هیئت مدیره سندیکا در راس هرم مرتبط میشوند. تشکیلات سندیکا و فعالین آن مخفی و فعالیت آن در عرصه تبلیغ و ترویج رسمی مواضع سندیکا مخفی و در عرصه های عمومی بدون نام بردن از سندیکا علنی است.

 ایجاد هسته های مخفی سندیکائی و تلاش در جهت احیاء سندیکاها ی ضربه خورده و ایجاد سندیکاهای جدید با تمام دشواریها در تعدادی صنایع بزرگ در تهران و شهرستانها و برخی از صنوف به بار نشست و توانستیم محصول آن را در مبارزه با قانون کار ارتجاعی و اعزام اجباری کارگران به جبهه ها بعد از فتح خرمشهر ، اعتراضات و اعتصابهای صنفی از جمله در صنعت نفت و ذوب آهن ، ناسیونال و چیت سازی تهران و سایر مجتمع های  بزرگ صنعتی مشاهده نمائیم.

 قبل از اینکه در رابطه با بخش سوم سئوال شما و وضعیت طبقه کارگر پس از جنگ و دوران  هشت ساله ریاست جمهوری رفسنجانی صحبت کنم لازم است به یکی از فجایع بزرگ تاریخ ایران و تاثیر آن بر تحولات جامعه و جنبش کارگری  اشاره ای مختصر کنم.

 

بعد از خاتمه جنگ در تابستان سال 67 توسط فرمان خمینی هزاران زندانی سیاسی که در واقع نماد انسانهای آرمانخواه انقلابی بودند به منظور برداشته شدن آخرین خاکریز جبهه انقلاب و برچیدن همه موانع در چرخش به قبله سرمایه ، به قتل رسیدند. این سیاست سرکوب و  قتل درمانی و تروریسم دولتی در برخورد با فعالین جنبش کارگری و اپوزیسیون در داخل و خارج بوسیله رفسنجانی به پیش برده شد.

 

تا قبل از خاتمه جنگ درمقابل اعتراضات مردم در رابطه با کار ، مسکن ، وضعیت آموزش و بهداشت و درمان و سایر مشکلات ، رژیم ، وجود جنگ را ، بهانه قرار میداد تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند؛ طبیعی بود که با خاتمه جنگ مردم انتظار بنیانگذاری اقتصادی خودکفا و مستقل را داشتند  و خواستار سازندگی در همه عرصه های زندگی اجتماعی و ایجاد کار و برخورداری از رفاهی نسبی بودند؛ در حالیکه نه تنها از لحاظ اقتصادی به آنچه که در قانون اساسی مطرح شده بود ، توجهی نشد بلکه با اجرا شدن سیاست تعدیل اقتصادی در کشور که یک الگوی سرمایه‌داری و مبتنی بر گسترش بخش خصوصی است اقتصاد ایران را تا امروز به یک اقتصاد بیمار و در راستای منافع قشری دزد  و ایجاد فلاکت برای اکثریت مردم تبدیل کردند.

   ولی جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی تحت عنوان تعدیل اقتصادی به باز گرداندن کارخانه ها و سرمایه های ملی شده و واگذاری سرمایه های ملی به بخش خصوصی پرداخت .به روی جنگلها و مراتع و زمین و مستغلات و معادن و منابع آبی و خلاصه هر چیز که امکان تبدیل شدن به پول داشت چنگ انداختند و ثروت ایران را مثل غنیمت جنگی بین آخوندها و آقازاده هایشان و فرماندهان سپاه تقسیم کردند.  رفسنجانی که از طرف مردم لقب سردار چاپندگی گرفته بود به عنوان پدر خوانده باندهای مافیائی با در پیش گرفتن غارت اموال ملی و نابودی صنایع   داخلی از طریق سرازیر کردن سیل واردات و خصوصی سازیها  باعث تعطیلی بسیاری از صنایع و مؤسسات تولیدی شد.  

گسترش بیکاری، نابودی تولیدات کشاورزی و گسترش مهاجرت به شهرها و حاشیه نشینی از پیآمدهای چنین سیاست اقتصادی است.

 

ایران زمانی که اجرای برنامه های تعدیل اقتصادی را آغاز کرد بدهی‌های خارجی‌اش نزدیک به صفر بود اما پس از آن در بدهی‌ خارجی غوطه‌ور شد. در سال 67 درآمد نفتي كشور حدود 7ميليارد دلار بود که از این مقدار ، حدود 4ميليارد دلار هزينه جنگ بود و كشور در آن برهه با درآمدي معادل 3 ميليارد دلار اداره مي‌شد؛ اما در سال 70 ايران با درآمد 15 ميليارد دلاري و با اخذ وام چند ده ميليارد دلاري از بانك جهاني حدود 30ميليارد دلار واردات انجام داد. بخش اعظم این واردات کالاهای مصرفی و لوکس و تجمل گرایانه بود. در حالي كه  مي‌شد با اين پول‌ها كارخانه ساخت و توليد مولد را آغاز كند.

با اجرای طرح تعدیل اقتصادی از طرفی بیکاری تشدید شد و از طرف دیگر  با آزادی قیمت ها و کاهش ارزش پول  داخلی در مقابل ارزهای خارجی ، تورم  فوق العاده افزایش پیدا کرد از این رو بر اقشار کم درآمد و حقوق‌بگیر فشار  اقتصادی وارد شد  و قدرت خرید مردم کاهش یافت. 

در پی افزایش ۵۰ درصدی تورم ، شورش‌های اجتماعی متعددی در شهرستان‌هایی مانند مشهد، شیراز، زاهدان، زنجان، ارومیه، اراک، مبارکه، قزوین و اسلامشهر رخ دادند که حاکمیت را به وحشت انداخت و در صدد باز کردن سوپاپ ها ی اطمینان به منظور جلوگیری از انفجارهای اجتماعی و راه اندازی پروژه اصلاحات شدند.

 

   مشخصات این دوره را به صورت تیتروار میتوان به اینگونه بیان کرد : باند بازی ، دزدی ، خیانت ، رانت خواری و پارتی بازی جز لاینفک سیستم اداری شد. اولین قانون کار در سال 69 تصویب شد ولی کارگران  از حق تشکل مستقل و اعتصاب محروم شدند.اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی،  خصوصی سازیها ، حذف سوبسید توزیع دولتی ( سیستم کوپنی ) وآزاد سازی قیمت ها ، کاهش یا برداشتن تعرفه های گمرکی ، گسترش واردات و ورشکستگی صنایع و تولیدات داخلی ، گسترش بیکاری ، گسترش شکاف طبقاتی ، گسترش بیکاری ، فقر و تورم و گرانی ، سرکوب خونین زاغه نشینان و تهیدستان به خصوص در شورشهای مشهد و اسلامشهر و قزوین، ترورهای خارج از کشور و ترور مخالفان در داخل. ادامه دارد

 

*****

به مناسبت شصت وسومین سالگرد کودتای ننگین 28 مرداد

"از تجربه خونین 28 مرداد بیاموزیم"


کودتای ننگین 28 مرداد یکی از فجایع شوم و دردناک تاریخ میهن ما ایران است. اجانب به رهبری امپریالیسم آمریکا حکومت قانونی و ملی مردم ایران، دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد و نوکر بی اختیاری بنام محمد رض...ا شاه را بر مسند قدرت نشانید تا بعنوان ژاندارم منطقه و مجری اوامر استعمار عمل کند. چنین فاجعه ای حاصلی جزخفه کردن نخستین جوانه های دمکراسی و تکامل

 

اجتماعی میهن ما نداشته است و این داغ ننگی بر پیشانی روشنفکران خودفروخته و بقایای رژیم سرسپرده پهلوی است که همچنان ازاین لاشه متعفن دفاع میکنند و درفکر احیای آن در ایران هستند. زهی بیشرمی!


تجربه 28 مرداد نشان میدهد که نباید به خاندان ننگین سلطنت پهلوی اعتماد کرد. تجربه 28 مرداد نشان میدهد که آمریکا و انگلیس ماهیتا سرمایه داری امپریالیستی بوده و اختلافاتشان بر سر غارت غنایم نباید منجر به خطا درتحلیل از ماهیت امپریالیستی آنها گردد. تجربه 28 مرداد می آموزد که امپریالیستها از هرقماشی دشمنان مردم ایران و جهان هستند. امپریالیسم خوب و بد ندارد.


تجربه 28 مرداد می آموزد که روحانیت که ماهیتا ارتجاعیست همواره درروند مبارزه درکنار امپریالیسم و ارتجاع داخلی قرار میگیرد. تجربه 28 مرداد می آموزد که بورژوازی ملی دریک کشور نیمه مستعمره نیمه فئودال خصلت دوگانه دارد و دلبستن به معجزات بورژوازی ملی برای قطع کامل دست امپریالیسم و سپردن رهبری بدست وی نادرست می باشد. تجربه 28 مرداد به ما می آموزد که دریک کشور نیمه فئودال و نیمه مستعمره فقط با تکیه بر تقسیم انقلابی ارضی و بسیج دهقانان برهبری طبقه کارگر که درحزب کمونیستی متشکل است امکان پیروزی انقلاب دمکراتیک نوین میسر است.


تجربه 28 مرداد به ما می آموزد که برای مقابله با امپریالیسم باید به تصفیه جبهه داخلی توسل جست و درون را ازدشمنان و متحدین بالقوه امپریالیسم پاک کرد. با تکیه به ارتجاع داخلی هرگز نمی توان یک مبارزه موفق ضد امپریالیستی را به پیش برد.تجربه 28 مرداد به ما می آموزد که باید برای پیگیری و قاطعیت در امر مبارزه ضد امپریالیستی به طبقه کارگر تکیه کرد، دهقانان را بسیج نمود و برای بهبود شرایط زندگی آنها اقدام کرد. تجربه 28 مرداد می آموزد که مبارزه ضد امپریالیستی بدون مبارزه برای دموکراسی، بدون برسمیت شناختن حقوق مساوی خلقهای ایران میسر نیست. تجربه 28 مرداد می آموزد که با آزادی حزب طبقه کارگر، اتحادیه های کارگری، سازمانهای دموکراتیک زنان، دانش آموزان، جوانان جمعیتهای ضد استعمار و صلح نباید به مخالفت برخاست و مرزهای فعالیت توده های مردم را محدود کرد. این امر فقط به نفع امپریالیسم و ارتجاع تمام می شود که از آمدن توده مردم به خیابانها هراس دارد.


تجربه 28 مرداد نشان داد که با قیام مردم بازی شدو بی برنامگی و سردرگمی رهبران حزب توده مانع از آن شد که تحولات 25 مرداد به یک جمهوری دموکراتیک بدل گردد. تجربه 28 مرداد نشان داد که نباید فریب ماموران رنگارنگ و مارصفت امپریالیستها راخورد. ماموران استعمار و امپریالیسم به هر نام و نشانی که باشند مامور استعماریند و برای منافع امپریالیسم کار می کنند.. هندرسن با شوارتسکف، با مک گی و سرپرسی ساکس فرقی ندارند. ماموران امپریالیسم و استعمار را نمی توان به خوب و بد تقسیم کرد. تجربه 28 مرداد نشان داد که طبقه بورژوازی ملی ایران ازقدرت گرفتن کمونیستها و حضور طبقه کارگر درصحنه و هراس از اینکه رهبری مبارزه را ازدست بدهد به عقب نشینی مبادرت کرد و صحنه مبارزه را خالی نمود.


تجربه 28 مرداد نشان داد که حتی دردوران دولت دکتر مصدق علیرغم آزادیهای نسبی به کف آمده نمی توانست بعلت قدرت ارتجاع داخلی، دربار، روحانیت، فئودالها، قدرت و نفوذ سران قوای سرکوب نظیر ارتش و قوای انتظامی هرگز انتخابات آزادی صورت بگیرد. حزب توده ایران کماکان غیرقانونی و تحت تعقیب بود، قانون سیاه 1310 که مبارزه برضد کمونیسم و انقلاب را بر پیشانی خود نوشته بود برعلیه کمونیستها بکار می رفت، چماقداران پا ن ایرانیست و سومکا و آریا و زحمتکشان دکتر بقائی و خلیل ملکی هر روز و هفته کمونیستهای " پیراهن سفید" را به قتل می رساندند و مانند همین لباس شخصیها و چماقداران حزب الهی به نمایشات عظیم کارگری حمله می کردند و هرگز تحت تعقیب نیز قرار نمی گرفتند. این تجربه آموخت که آزادی و دموکراسی ماهیتا طبقاتی است و برای حمایت از این دستآورد ها باید برای کسب و تعمیق آن پیکارکرد.



تجربه 28 مرداد نشان داد که رهبری حزب توده ایران یک رهبری کار آزموده نبود، به بورژوازی ملی دلبسته بود، نقش مستقل خودرا دررهبری انقلابی به فراموشی سپرده بود و در لحظات حساس تاریخ ایران به دنباله روی از بورژوازی ملی پرداخته بود و سیاست مستقل خویش را فراموش کرده بود. راست روی این رهبری در آنجا بروز کرد که پس از شکست 28 مرداد درطی انتشار کتابی اعلام داشتند که شکست نهضت ملی ایران محتوم بود زیرا این حق بورژوازی ملی است که درمرحله انقلاب دموکراتیک رهبری را بدست بگیرد و با این کار خودرا از نظر روحی خلع سلاح کرد.

 

تجربه 28 مرداد نشان داد که ما برای پیروزی به یک حزب یکپارچه مارکسیستی لنینیستی نیاز داریم، پس بکوشیم تا دیر نشده همه نیروی خویش را دراین راه متحد کنیم.


تجربه 28 مرداد نشان داد که دربار کانون فساد و توطئه باقی می ماند که ادعای " مظهر هویت ملی" آن وسیله تحمیق عمومی است. باید این بت سنگی را درهم شکست و از ریشه مانند خاندان تزار ها کند و به خاکروبه تاریخ افکند.

*****

اعلامیه حزب کارایران(توفان)

اعدامهای جنایتکارانه درزندان رجایی شهر کرج را محکوم میکنیم

 

صبح ۱۲ مرداد ماه قریب به ۲۹ تن اززندانیان اهل سنت و کرد از جمله شهرام احمدی، در زندان رجایی شهر کرج اعدام شدند و دادگستری کل استان کردستان با انتشار اطلاعیه ای این اعدامها را تایید کرده است. در این اطلاعیه  آمده است که  برای “رعایت حداکثری جوانب حقوق شهروندی” بیش از شش سال بر روی پرونده اعدامی ها “کار و تحقیق” شده است و محکومین از “وکلای متعدد و حقوق کامل دفاعی برخوردار بوده‌اند” و مجازات برخی از آنها بر اساس “رافت اسلامی” تخفیف یافته است." چه بیشرمانه است وقتی از "رافت اسلامی" سخن میرود ، درحالی که زندانی در بند ، مورد شدید ترین شکنجه های روحی وجسمی قرار می گیرد وفاقد هرگونه حقوق انسانی طبق موازین شناخته شده بین المللی است.

 

 دست داشتن در ترور محمد شیخ‌الاسلام، امام جمعه سنندج، از اتهامات شهرام احمدی بود اما طبق تحقیقاتی که صورت گرفته نشان از آن است که وی در اردیبهشت ۸۸، پنج ماه پیش از آن بازداشت شده و در زندان بوده است. شهرام احمدی در نامه ای که  اخیرا نوشته است به نکاتی اشاره کرد که پرده از ماهیت این بیدادگاه بر می دارد:

آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پرونده‌ام را خوانده باشد، شکنجه‌گرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه می‌روید، یا می‌میرید، دادگاه از پنج دقیقه بیش‌تر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم."

 

این خود نشان میدهد که وی وسایر زندانیان تحت چه شرایط ضد انسانی محاکمه میشوند. البته این قیبل دادگاههای قرون وسطایی پدیده تازه ای نیستند . رژیم اسلامی ازهمان بدو کسب قدرتش با مخالفین سیاسی چه راست وچه چپ  با همین شیوه ضد انسانی برخورد کرده است. چنین محاکماتی وآنهم تحت شکنجه های وحشیانه و بدون هرگونه حقوق اولیه ووکلای مستقل که بتوانند آزادانه ازموکلشان دفاع نمایند ، ضد بشری، ناقض حقوق بشر ومحکوم است.

جمهوری جنایتکاراسلامی مدعی است که این اعدامها "برای حفظ امنیت کشورلازم وضروری است وباید با  تروریستها وعناصرمزدور وخودفروخته با قاطعیت تمام برخورد شود". این شیوه برخورد با مخالفین وبا این سراسیمگی وشتاب زده مبین آن است که جمهوری اسلامی از اوضاع منطقه ونفوذ عناصرداعش و تحرکات سازمانهای تروریستی می ترسد .می ترسد تا کنترل اوضاع را از دست دهد. جمهوری اسلامی از امنیت کشور سخن می گوید . لیکن منظورش از امنیت، نه امنیت مردم ایران بلکه امنیت وبقاء خود نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی وزر وسیم وثروت بادآورده اش است. چنین امنیتی، هرگز پایدار نخواهد بود ودر اثر توطئه های امپریالیستها فروخواهد پاشید.امنیت کشوربا رعب ووحشت واعدامهای مداوم، شکنجه وسرکوب ونقض حقوق دمکراتیک وانسانی تمام آحاد ملت ، تامین نخواهد شد. ناامنی شغلی واجتماعی، فقر و گرسنگی، دزدیهای کلان ، گسترش شکاف طبقاتی، سرکوب آزادیهای سیاسی و به زندان افکندن فعالین کارگری و اجتماعی، اسید پاشی و اعمال شیوه های قرون وسطایی نسبت به زنان ایران وغیره است که کل کشور را ناامن کرده ودر بحران فرو برده است.امنیت مرزهای کشور وتمامیت ارضی ایران بدون حضور فعال همه مردم ایران در صحنه، بدون نقش فعال نیروهای  سیاسی ونهاد های مستقل مدنی امکان پذیرنیست. اعدامهای وحشیانه وحلق آویز کردن زندانیان درملاء عام چیزی جز کاشتن بذر نفرت  نیست و محصولی جز جنگ داخلی وویرانی نخواهد داشت.این قیبل شیوه های تبهکارانه وضد بشری فقط به نفع امپریالیستها و صهیونیستها ونیروهای ارتجاعی است که سودای پاره پاره کردن و تجزیه ایران را در سر دارند وجز این نمی باشد.

 فراموش نکنیم حکومت مذهبی جمهوری اسلامی که اساس پیدایش دولت جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که شالوده زندگی مشترک مردم کشور ما را پایه ریزی میکند با ستیزه جوئی با سایر ادیان بوجود آمد. حقوق شهروندی در پای خرافات مذهبی قربانی شد. ملاها با همین نگاه به جامعه ایران حکومت کردند و تا توانستند برای پیروان سایر مذاهب تضییقات فراوان بوجود آوردند. آنها اعتقادات شخص خویش را اساس ساختمان جامعه مشترک همه مردم ایران قرار دادند و طبیعی بود که این زورگوئی و استبداد مذهبی با شکست و انزوای کامل روبرو شود.می بینیم که آنکس که تخم نفاق میان مذاهب را در ایران کاشت رژیم جمهوری اسلامی ایران بود. حال این تف سر بالا بر پیشانی آنها افتاده است و نمی دانند که چگونه از این چاهی که برای خویش کنده اند بیرون بیایند. امپریالیستها دقیقا با تکیه بر همین کارنامه سیاه جمهوری اسلامی تنور نزاع میان شیعیان و سنی ها را داغ می کنند و به این دشمنی دامن می زنند. امروز دمیدن در آتش این نزاع به ضرر جمهوری اسلامی است و وی را در میان مردم مسلمان و پیروان سایر ادیان که این نقش ارتجاعی را می بینند بکلی منزوی می کند. امپریالیستها و صهیونیستها به علت ماهیت ارتجاعی حکومتهای مذهبی و از جمله حکومت جمهوری اسلامی به بهترین وجهی می توانند از همان ابزار مذهب برای سرکوب رژیم ارتجاعی جمهوری سرمایه داری اسلامی استفاده کنند. و این امر درعراق و منطقه به روشنی مشاهده میشود.جمهوری اسلامی در گزک دادن به امپریالیستها ید سی وهفت ساله دارد .

راه رستگاری مردم ایران راه اتحاد ویگانگی و برانداختن این رژیم نفاق افکن واستقرار نظامی دمکراتیک است  که برابری همه مذاهب و حقوق دمکراتیک همه اقوام و ملل را به رسمیت میشناسد ، امنیت واقعی را به ارمغان می آورد به نابرابریهای طبقاتی وتبعیضات قومی و مذهبی پایان میدهد.فقط ازاین طریق است که  می توان وحدت مردم ایران را تحکیم نمود و دسیسه های امپریالیستی را خنثا ساخت.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

زنده باد سوسیالیسم  این پرچم رهائی بشریت!

حزب کارایران(توفان)

۱۴ مرداد ۱۳۹۵

 www.toufan.org

 

*****

بحثی درمورد نظام چند حزبی بورژوازی

 

 آنها که فراموشکار نیستند و یا حداقل خود را به فراموشی نمی زنند حتماً به یاد می‌آورند که امپریالیستهای جهان از انگلیس گرفته تا آمریکا در تلاش بودند در ممالک زیر سلطه خود، نظام تک حزبی سرمایه داری را تقویت کنند. این نظام در تمام ممالک آمریکای جنوبی که حیات خلوت آمریکا محسوب می‌شد بر سر کار بود و دمار از روزگار مردم درمی آورد. نظامیان جانی و قلدر که بستگان و وابستگان خود را بر سر کار می‌آوردند و وطن خود را عرصه تاراج امپریالیستها می ساختند، در عوض حق داشتند در غارت ثروت کشورشان با سرمایه های انحصاری سهیم باشند و عنوان قهرمانان مبارزه با کمونیسم و یا به زبان آمریکائی، مدافعان « دنیای آزاد» را حمل نمایند. تمام دستگاههای تبلیغاتی جهان به اشاره آمریکا در کار بودند تا پرده توجیهی بر جنایات این رژیمها بکشند. این نظام تک حزبی فقط در ممالک آمریکای لاتین بر سر کار نبود، در ممالک آسیای جنوب شرقی نیز که منافع آمریکا در اثر طغیان مردم در خطر بود نظامیان دیکتاتور ولی دوستدار آمریکا نظام تک حزبی سرمایه داری را مستقر ساخته بودند. وقتی که آبروی این تاکتیک امپریالیستی بر باد رفت و امکان فریب مردم از طریق این احزاب تقلبی و انتخابات تقلبی مقدور نبود، نوکران آمریکا به فکر نمایش‌ها تازه‌ای افتادند تا شاید به این وسیله مدت دیگری بر خر مراد سوار باشند. دوران نظامهای تک حزبی که بسر رسید آنها را در پاره‌ای از کشورها با خلق کردن احزاب فرمایشی جایگزین ساختند. این شیوه کار به این امید استفاده می‌شد که از طرفی مردم را فریب دهند و از سوی  دیگر شکل و شمایل « دموکراتیک » بخود بگیرند تا وسیله‌ای برای « برای سوء تبلیغات » کمونیستها بدست ندهند. در ایران ما کار برعکس بود. استبداد شخص شاه که با شعار « خدا، شاه، میهن » جلوه می‌کرد و حتی شخص شاه را قبل از « میهن » قرار می داد، و آن مفهوم دیگری نداشت بجز این که ایران بدون شاه بهتر است که زنده نباشد، مدتها جای احزاب را گرفته بود. شاه به جای همه فکر می‌کرد و نقش ولی فقیه تاجدار را ایفاء می نمود. وی بارها در مذمت تعدد احزاب داد سخن داد و وانمود می‌ساخت که گویا ایرانی‌ها مذاقشان با وجود احزاب در زندگی سیاسی جور درنمی آید. جبر زمان وی را وادار ساخت نقابهای متعددی را که در غرب از آن استفاده می‌شد، به چهره بزند. سپس « حزب ایران نوین » بوجود آمد که جائی را نیز به « حزب مردم » داد تا خیمه شب بازی انتخاباتی کامل شود. و سرانجام حزب « رستاخیز » به عمر همه احزاب فرمایشی قبلی خاتمه داد. و ایران تک شاهی به ایران تک حزبی بدل شد. در ایران و بسیاری ممالک زیر سلطه خیمه شب بازی پلورالیسم سیاسی به خاطر سلطه انحصارهای امپریالیستی و سطح پایین زندگی مردم و تضادهای حاد طبقاتی جای مانور و عوام فریبی، آنگونه که در غرب برای فریب مردمی که در رفاه نسبی قرار دارند و می‌خواهند این رفاه را برای خود حفظ کنند، باقی نمی گذارد. نظام چند حزبی و یا تک حزبی به تناسب رشد مبارزه مردم از طرف حاکمیت انتخاب می‌شد و می شود. در آلمان نازی که بورژوازی قادر نبود با پلورالیسم سیاسی به زندگی خود ادامه دهد چهره واقعی خود را نشان داد و احزاب مخالف را قدغن نمود و تحت تعقیب قرار داد. در اسپانیای فاشیست همین سیاست را فالانژیستها بکار بردند و به قلع و قمع کمونیستها، سوسیالیستها و جمهوریخواهان پرداختند. در ایتالیا « موسولینی » به همین روش متوسل شد و در پرتقال « سالازار » همان راه « فرانکو » در اسپانیا را رفت. در اکثریت ممالک اروپائی وضع بهتر از این نبود. پس پلورالیسم سیاسی ناشی از عشق و علاقه باطنی و ماهوی نظام سرمایه داری بویژه در دوران انحصاری آن، به عقاید و آرا مردم نیست و نبود. مجاز شمردن تعدد احزاب همواره تابعی از توازن قوای طبقاتی در عرصه جامعه است و هر کجا که بورژوازی ارکان قدرت سیاسی خود را در خطر ببیند به عمر پلورالیسم سیاسی که تنها یکی از ابزار حکومت وی بوده وهست خاتمه می‌دهد و دیکتاتوری فاشیستی عریان خود را به رخ می کشد. تاریخ معاصر سرشار از بکاربرد مداوم این شیوه حکومت بورژوازی است. همه نظامهای سرمایه داری همه فنون را بکار می‌برند و بکار می‌گیرند تا مجموعه نظام استثماری را حفظ کنند و از گرده زحمتکشان کار بکشند و در آلاف و الوف زندگی نمایند. فقط احمق های سیاسی و یا خودفروختگانی که برای تسکین وجدان معذب خود به دنبال شبه دلیل می گردند، می‌توانند این واقعیات عیان را کتمان کنند و با تئوریهای از خود درآورده، مشاطه گر امپریالیسم و سرمایه داری گردند. البته طبقه حاکمه سعی دارد این سلطه خود را تا آنجا که امکان دارد مستور سازد تا مردم تصور کنند که وجود تعدد احزاب حتماً مترادف با وجود دمکراسی و تحقق عدالت اجتماعی است. وی برای این دودوزه بازی اشکال حقوقی لازم را پیدا می کند، آنرا با فریب مردم و با زور تبلیغات به خورد مردم می‌دهد و از ناآگاهی آنان سوء‌استفاده کرده و قوانین خود را به تصویب اکثریت ناآگاه می‌رساند و پس از آن به استناد همین قوانین دمار از روزگار مردم درمی آورد و مخالفین را که تازه متوجه شده‌اند چه کلاهی بسرشان رفته است بنام قانون مجازات می کند.

در همین رژیم جمهوری اسلامی که رژیمی سرمایه داری است، همه احزابی که به قانون اساسی این رژیم احترام می گذارند، آزادند. در فرانسه و آلمان و آمریکا نیز همین اصل حاکم است. همه احزابی که به قوانین اساسی این کشورها احترام می‌گذارند حق حیات دارند و آن‌ها که این قوانین را مدافع نظام بهره کشی سرمایه داری می‌دانند از نعمت فعالیت آزاد سیاسی محروم و ممنوع اند.

بگذریم از احزاب رویزیونیستی که از برنامه خود عدول کرده و با پذیرفتن نظام سرمایه داری و قبول نقش اپوزیسیون مصلح حق حیات پیدا کرده اند. آنها هرگز کسب قدرت سیاسی را در دستور کار خود قرار نداده‌اند و قصد نیز ندارند توده را با روح برنامه کمونیستی و تشدید مبارزه طبقاتی تربیت کنند. از این نوع کمونیستهای قلابی، بورژوازی ترسی ندارد و حتی با آنها موافق نیز هست زیرا منظره پلورالیسم سیاسی را که وی ماهرانه نقاشی کرده است، کامل می کنند. ولی کمونیستهای واقعی که به « بیانیه حزب کمونیست » اعتقاد دارند و به انقلاب کبیر اکتبر عشق می‌ورزند و می‌خواهند نظام کمونیستی را در این جوامع بر گور سرمایه داری مستقر سازند از حق فعالیت علنی و بدون مانع سیاسی محرومند و حتی رهبران آنها در ممالکی نظیر آمریکا ترور می شوند. بورژوازی نخست قانون خود را بر اساس دفاع از مالکیت خصوصی بر وسائل تولید نوشته است و آنرا در زیر پوشش آزادی قلم، بیان، احزاب و … به خورد مردم داده است در حالیکه دم خروس ولایت فقیه بورژوازی از همه جای قانون اساسی بیرون زده است. حتی کلیه آن حقوق مندرج در قانون اساسی که خدشه ناپذیر جلوه می‌کنند از طریق قوانین اجرائی هیأت دولت و یا اکثریت نسبی مجلس تحدید شده و یا تغییر ماهیت می دهند. ممنوعیت تظاهرات احزاب و سازمانها به بهانه‌های پوچ، از قبیل خطر اخلال در نظم عمومی، و یا مغایرت با مصالح ملی، ممنوعیت احزاب انقلابی به بهانه تروریستی و دشمنی با قانون اساسی، درخواست مقامات دولتی بورژوازی برای معرفی رهبران سازمانهای سیاسی با نام و نشان به اداره امنیت ملی تا در موقع خود حسابشان را برسند، کسب اجازه انتشار نشریه از طرف مراجع صلاحیتدار که قانون مطبوعات را برای تحدید آن تنظیم و تصویب کرده‌اند تا نشریات را به نشریات مجاز و غیر مجاز تقسیم کنند، کسب اجازه اعتصاب و مراجعه به آرا کارگران برای انجام اعتصابات مجاز و نه وحشی، کسب اجازه هرگونه تظاهرات و منوط کردن آن به رضایت پلیس و دادگاه و هزاران هزار بند مرئی و نامرئی دیگر برای استقرار آشکار دیکتاتوری فقیه بورژوا، گرفتن زمینه تبلیغاتی و بیان آزادانه افکار از راه ایجاد فضای مسموم از طریق امکانات وسیع تبلیغاتی و قلم بدستان مزدور که ما هر روز و هر ساعت شاهد آن هستیم، این‌ها همه نمونه‌های شگردهای بورژوازی برای فریب مردم و بویژه طبقه کارگر است.

این مانورها فقط تا آنجائی که وضع نسبی رفاه اقتصادی از تصدق غارت ممالک زیر سلطه وجود دارد، امکان حیات می یابد، قانون اساسی تا آنجائی خدشه ناپذیر است، که منافع طبقه حاکمه را تأمین می کند.

ولی بورژوازی این حقایق عیان را طور دیگری جلوه می‌دهد و تو گویی مجاز شمردن همه آن احزابی که هوادار قانون اساسی سرمایه داری هستند و تسلط نظام مبتنی بر استثمار را قبول کرده اند، عین دموکراسی است. این دموکراسی در ایران شاه زده و زیر سلطه به اقلیت ناچیز خاندان پهلوی و مشتی وابستگان به امپریالیسم خلاصه می‌شد و خیمه شب بازی « ایران نوین » و « مردم » را بدنبال داشت و در ممالک امپریالیستی که از رفاه بیشتری برخوردارند نام « حزب دموکرات » و یا « جمهوریخواه » بخود می‌گیرد و حال آنکه در ماهیت مدافع قانون اساسی نظام مبتنی بر بهره کشی انسان از انسان است. در این عوامفریبی بورژوازی، مزدوران چپ دموکرات ضد کمونیست نیز سهیم هستند.

پرولتاریای در قدرت نیز قانون اساسی سوسیالیستی خود را دارد و در مرکز آن حاکمیت سیاسی طبقه کارگر قرار گرفته است که قانون خود را بر اساس نفی استثمار انسان از انسان و نظام تولیدی مبتنی بر مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید تدوین کرده است. با این قانون بورژواها موافق نیستند و تلاش می‌ورزند آنرا به هر وسیله که بدست می‌آورند تخطئه کنند و پرولتاریا را از اریکه قدرت بزیر بکشند. آیا پرولتاریا حق دارد حقایق را به مردم بگوید و توضیح دهد که زوزه های بورژوازی برای آزادی احزاب در کشورهای سوسیالیستی مزورانه است و یا باید مزورانه مانند بورژوازی عمل کند، اصل آزادی احزاب را در ظاهر برسمیت بشناسد ولی در عمل فقط احزاب هوادار مناسبات سرمایه داری را آزاد بگذارد؟ به دروغ بورژوازی باید باور کرد و یا به حقیقت گویی پرولتاریا؟ مسلماً کمونیستها برای آزادی احزاب در همان چارچوب سرمایه داری نیز مبارزه خواهند کرد زیرا این مبارزه به آنها امکان می‌دهد از طرفی مکر و حیله بورژوازی را در مورد آزادی احزاب، آزادی قلم و بیان و … روشن سازد و از طرفی دیگر تا بورژوازی به آخرین حربه خود یعنی استقرار دیکتاتوری آشکار فاشیستی مبادرت نورزیده است از این فرصت برای پرورش طبقه کارگر سود بجوید و وی را در پیکار اجتماعی آبدیده کند و این پرولتاریاست که در دوران استقرار سرمایه داری از استناد به اصل بورژوازی « آزادی احزاب » سود می جوید و موافق سرسخت استمرار آن است. زیرا استمرار آزادیهای دموکراتیک به طبقه کارگر برای تدارک کسب قدرت سیاسی یاری می‌رساند و این را بورژوازی نیز می‌داند. این است که از هم‌اکنون بورژواهای ایران که خود را مزورانه هوادار آزادی غیر طبقاتی جلوه می‌دهند در فکر این هستند که در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی چگونه جلوی فعالیت کمونیستها را به بهانه اینکه آنها مدافع دیکتاتوری پرولتاریا و نظام تک حزبی هستند بگیرند. ما آشکارا می گوئیم که ما مدافع نظام تک حزبی کمونیستی هستیم و به آن نیز افتخار می‌کنیم و آن را به اطلاع مردم نیز می رسانیم، ولی شما مزدوران بورژوا هوادار نظام تک حزبی سرمایه داری هستید که در قالب « رستاخیز » و یا « حزب الله » و یا « سوسیال دموکرات » و یا « دموکرات مسیحی » و … تظاهر می کنند، ولی به مردم حقیقت را نمی گوئید و خاک به چشمان آنها می پاشید، حال چرا مردم باید حرف شما را بپذیرند و به دروغهای شما باور کنند؟ ما از تبلیغ علیه دوروئی شما خسته نخواهیم شد و این مبارزه را که یک مبارزه ایدئولوژیک است ادامه می دهیم.

 

نقل از توفان شماره 15 ارگان مرکزی حزب کارایران بهمن ماه 1374

*******

 

درحاشیه تجاوز ترکیه به سوریه

اتکاء به امپریالیسم آمریکا برای کسب حقوق دمکراتیک ،یک فاجعه سیاسی است

دولت ترکیه امروز سوم شهریور رسماً اعلام کرده است که موفق شده داعش را از شهر مرزی جرابلس واقع در خاک سوریه بیرون براند وکنترل شهر را دردست گیرد.ترکیه با این تجاوز آشکار به بهانه مبارزه با داعش زمینه را برای حمله نیروهای تروریستی وشورشی متحد خود در خاک سوریه فراهم کرده ومواضع آنها را تقویت نموده است.

همزمان، وزارت دفاع  آمریکا امروز چهارشنبه ۲۴ اوت (۳ شهریور) نیز تایید کرد که هواپیماهای آمریکایی، در حمایت از عملیات ارتش ترکیه و شورشیان متحد آن، نیروهای داعش را بمباران کرده اند. پنتاگون گفته که این حملات، با استفاده از هواپیماهای سرنشین دار و بدون سرنشین انجام شده است.نیروهای مورد حمایت ترکیه می گویند که بیشتر پیکارجویان داعش به سمت جنوب جرابلس عقب نشینی کرده و برخی از آنها تسلیم شده اند.
دولت ترکیه اعلام کرده است که تنها هدف عملیات ارتش این کشور مقابله با داعش نیست و قصد دارد با گسترش قلمرو نیروهای کرد سوریه در شمال این کشور نیز مقابله کنند.
سوریه ورود ارتش ترکیه به خاکش را "نقض آشکار حاکمیت ملی" خود دانسته است.
وزارت دفاع ایالات متحده تایید کرده که هواپیماهای آمریکایی، در حمایت از عملیات ارتش ترکیه و شورشیان متحد آن، نیروهای داعش را بمباران کرده اند.آمریکا از موضع ترکیه درباره نیروهای کرد سوریه حمایت کرده و می‌گوید آنها باید به شرق فرات بازگردند.

بایدن، امروز در نشست مطبوعاتی مشترک با بن‌علی ایلدیریم، نخست‌وزیر ترکیه گفت اگر کردهای سوریه این کار را انجام ندهند "به هیچ وجه از حمایت آمریکا برخوردار نخواهند شد"
امید به امپریالیسم آمریکا برای کسب حقوق دمکراتیک فاجعه بار است. همکاری کردهای کوبانه سوریه با آمریکا در زدن داعش حتا اگر درکوتاه مدت نتیجه ای به نفع مبارزان کرد حاصل آید لیکن دردراز مدت شکستش محتوم و فاجعه بار است. زیرا امپریالیسم آمریکا برای اهداف شومش به احدی رحم نمی کند وهر آنکس به این نیروی اهریمنی وبزرگترین تروریست دولتی جهان دل ببنددو بکوشد ازاین نمد کلاهی نصیبش گردد فرجامی جز بی اعتباری و شکست و ضربه زدن به جنبش دمکراتیک و ضد امپریالیستی در انتظارش نخواهد بود. کردهای سوریه باید بکوشند در اتحاد با سایر نیروها وخلقهای سوریه تمام نیروهای ارتجاعی داعش و ترکیه وعربستان وامپریالیستهای متجاوز غرب را ازخاک سوریه بیرون بریزند ودرچهارچوب یک سوریه مستقل ودمکراتیک به حقوق خود دست یابند.

حزب ما  در نشریه توفان ارگان مرکزی شماره 193 فروردین ماه 95  در مقاله ای "تحت عنوان حل مسئله ملی در دوران کنونی، تنها بر متن مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی قابل پذیرش است" درمورد سوریه و اصل حق خود تعیینی چنین نوشت:

"کشورمستقل سوریه به پایگاهی از ارتجاع جهانی، به عنوان استخوانی در لای زخم در داخل سوریه حتی با نقاب "خودمختاری" نیاز ندارد و باید با آن مبارزه کند. به رسمیت شناختن اصل حق خود تعیینی سرنوشت نمی تواند موجبات توجیه همدستی با امپریالیسم و نسل کشی سایر ملل را ایجاد کند. حزب ما بر اساس این درک، همیشه فقط از آن نوع مبارزه ملی و حق خودتعیینی سرنوشت دفاع کرده است که در خدمت تضعیف امپریالیسم و تقویت انقلاب و مصالح انقلابی باشد. اوضاع کنونی جهان با سالهای قبل از جنگ جهانی اول که مبارزات ملی رهائی بخش برای آزادی مستعمرات در جریان بود و کمونیستها(سوسیال دموکرات در آن دوران-توفان) برای به رسمیت شناخته شدن حق جدائی و پیکار نیروهای آزادیبخش این کشور از زیر چنگ استعمار جهانی مبارزه می کردند به کلی فرق دارد. حق جدائی مستعمرات امری بدیهی بود که فقط سوسیال شونیستهای ملتهای استعمارگر آنرا به رسمیت نمی شناختند و در این عرصه از راه حل "خودمختاری های فرهنگی" سخن می راندند، ولی با رشد سرمایه داری و گذار به دوران امپریالیسم و آستانه انقلابات سوسیالیستی، حل مسئله ملی باید بخشی از مبارزه ضد امپریالیستی و ضد استعماری باشد و نمی تواند تاریخ را به عقب برگرداند. حزب ما همانگونه که با تاسیس هر کردستانی به منزله اسرائیل دوم با مضمون ضد انقلابی در منطقه مخالف است، با ایجاد هرگونه مستعمرات "آزاد و مستقل" در منطقه مخالفت خواهد کرد و با آنها مبارزه می کند"

اکنون تمام رسانه های گروهی ازاشغال سوریه و نقش مخرب ترکیه و تزویر اوباما خبر می دهند. شما کسی را پیدا نمی کنید که از مبارزه قهرمانانه مردم کوبانی که کُردهای اتباع سوریه هستند، به حمایت بر نخیزد. ولی اینهمه ریاکاری در حمایت از این مبارزه حقیقتا بی نظیر است. مخدوش شدن مرزها و تشدید تضادهای عمده و غیرعمده وضعیت پیچیده ای ایجاد کرده که زمینه را برای ریاکاری بسیار فراهم می کند. خوب است که جلوی گرد خاک کردن ها را بگیریم و مسایل را تاریخا ارزیابی کنیم تا نقش امپریالیستها، ارتجاع منطقه و سازمانهای اپوزیسیون ایران بهتر روشن گردند.

این تنها راه صحیح برای رهایی می باشد.تجربه کردستان عراق که امروز به پایگاه صهیونیستها وامپریالیستهای غرب تبدیل شده است پیش روی ماست تکرار چنین سیاست ارتجاعی در سوریه ویا هر گوشه ای دیگر از کشورهای مشابه یک خودکشی سیاسی است و باید ازآن اجتناب ورزید.

****

بوی کباب وتعفن ناسیونال شونیسم

مصطفی هجری رهبر حزب دمکرات کردستان از اسرائیل تقاضای پول و حمایت سیاسی کرد

 

پيام تبريک آقای مصطفی هجری دبيرکل حزب دمکرات کردستان ايران به جرج واکربوش به مناسبت انتخاب مجدد وی به رياست جمهوری آمريکا ودرخواست ازاو برای سرنگونی جمهوری اسلامی، مصاحبه اخیرمصطفی هجری با جروزالیم پست ودرخواست از رژیم صهیونیستی ومتجاوز اسراییل برای کمک به گروه های مخالف جمهوری اسلامی وتحرکات اخیر مسلحانه این حزب ........امری تصادفی وازروی ندانم کاری ویا بیسوادی سیاسی نیست.مصطفی هجری نیز سالهاست از دارودسته اسراییلی مسعود بارزانی درکردستان عرا...ق این دست نشانده امپریالیسم آمریکا الهام میگیرد و نان و آب و سلاحش از طریق همین خودفروختگان تجزیه طلب تامین میشود.سرمنشاء چنین سیاست آگاهانه ایی ناسیونال شونیسم کور است که برای تحقق منافع تنگش حاضر است قیصریه را به آتش بکشد.کسی که مدعی دفاع از حقوق خلق کرد است نمی تواند در مقابل اشغال عراق توسط امپریالیسم بی تفاوت باشد ویادر مقابل اشغال فلسطین و صهیونیستها شانه بالا بیاندازد بگوید به من چه، درمقابل اشغال افغانستان و بمباران لیبی بگوید گور بابایشان، به ما چه! چنین کسانی ناسیونال شونیست و تنگ نظر و هوادار بمباران ایران نیز هستند و در دفاعشان از حقوق خلق کرد فاقد صمیمیت اند.وحدت خلقهای ایران و مبارزه متحدشان علیه ارتجاع داخلی و دشمنان خارجی ضامن پیروزی آنهاست. همبستگی بین المللی بخش جدائی ناپذیر از مبارزه ما علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامیست.این آن خط روشنی است که جبهه آزادیخواهان واقعی مبلغ آن است.کسانیکه درقبال این جریانات تجزیه طلب ووطنفروش سکوت میکنند عملاً همدست عوامل امپریالیسم درایران ومنطقه هستند وجزاین نیست.درزیر ترجمه فارسی این مصاحبه را می خوانید:

در مصاحبه با جروزالیم پست ،مصطفی هجری رهبر حزب دمکرات کردستان می گوید: ایران مبالغ زیادی علیه اسرائیل هزینه می کند و من معتقدم که تل‌اویو باید برای تضعیف ایران به گروه های مخالف جمهوری اسلامی کمک کند. سپس از تغییراتی که از سال 2015در سیاست خود داده اند می گوید.اما پیش از آنکه بگوید تصمیم جدید در سیاست حزب دمکرات کردستان چیست،می گوید :
 اسرائیل در جهان محبوب تر ازایران است. ما هم از سال 2015متوجه شدیم که دولت ایران مشکلات کردها را حل نخواهد کرد، بدین جهت نیروهای پیشمرگۀ خود را دوباره به ایران برگرداندیم. دولت ایران هم در مذاکرات 5+1 بود و سعی می کرد ثبات داخلی کشور را به نمایش بگذارد و ازبیان و نشان دادن تنش ها خودداری می نمود.

متن مصاحبه
هجری در روزنامۀ جروزالیم پست بعنوان مردی مبارز که تحت تعقیب رژیم جمهوری اسلامی است ، معرفی می شود.ژورنالیست در ادامۀ متن مصاحبه اشاره به قتل رهبران حزب دمکرات کردستان در اتریش و آلمان در سالهای 1989 و 1992، می کند و ادامه می دهد که ماه قبل ایران در کویا در منطقۀ دولت کردستان عراق ، تهدید کرد که کویا را بمباران خواهد کرد، اگر که حزب دمکرات کردستان به عملیات تحریک آمیز خود پایان ندهد.

دیدارژورنالیست و هجری در محلی مخفی و با اسکورت مردان مسلح صورت گرفت.

هجری تاکید کرد که ایران تهدیدی برای منطقه است. او اضافه کرد که دولت ایران با حمایت خود از حزب الله و حماس نشان می دهد که اسرائیل دشمن اصلی ایران است .حزب او و اسرائیل دشمن مشترکی دارند.
و سپس خواستار حمایت کشورهای بیشتری در مبارزه با دشمن مشترک شد.
در ادامۀ مصاحبه هجری می گوید:
«ایران مقادیر زیادی پول به آنها( حماس و حزب الله) می دهد .من فکر می کنم که اسرائیل باید ایران را بعنوان دشمن اصلی خود بداند و سعی کند که دشمنش را تضعیف کند.» و بعد هجری به اسرائیل رهنمودمی دهد! :
 « بنابراین اسرائیل باید به گروه های مخالف جمهوری اسلامی کمک کند.»

«در میان مخالفین رژیم ایران نزدیک به شش میلیون کرد در ایران زندگی می کنند که فاقد بسیاری از حقوق انسانی خود هستند. حزب دمکرات ایران از دهۀ 80 با ملایان نزدیک 20 سال «بی سرو صدا» با رژیم ملایان زیستند. اما اکنون هیچ پیشرفتی در رفتار ایران با کردها نمی بینند .»
«هجری در سال2006 ، هنگامی که امریکا و اروپایی ها بر سر مسئله هسته ای مذاکرات می کردند،هشدار داد که مذاکرات بر حمایت از حقوق بشر و دمکراسی باید متمرکز شوند . معاملات اقتصادی سال گذشته ، تثیت اقتصادی برای ایران می آورد ورژیم ایران را مستحکم تر می کند.»

هجری در ادامۀ مصاحبه می گوید که : «ما خواهان دولت دموکراتیک هستیم و می خواهیم هر ملتی با حفظ استقلال خود نمایندگانی در دولت مرکزی داشته باشد.»
هجری اشاره کرد که:« گروه او با کنگرۀ ملیت های فدرال ایران،چون آذری ها، عربها، بلوچها و ترکمن ها که به دنبال احقاق حقوق خود هستند، همکاری می کند.کردها احساس می کنند که اروپا و امریکا آنها را در حمایت از احقاق حقوق اقلیت ها و دموکراسی حمایت نمی کنند.»
اواینچنین ادامه می دهد:« تجار اروپایی( اشاره به مذاکرات هسته ای) هر روز برای معاملات و پیشنهادات تجاری خود به ایران رفت و آمد دارند و در حال معامله هستند.توافقات هسته ای هیچ سودی- جز برای جمهوری اسلامی – برای مردم این مناطق ندارد. »
او می پرسد ، چرا غرب به مسئلۀ دموکراسی توجهی ندارد. سیاست امریکا به امروز
می اندیشد و نه به آینده. برای مثال آنها برای شکست صدام حسین یک برنامه داشتند اما به بعد از آن نیندیشیدند. »
او ابراز نگرانی می کند که امریکا دوستان و اعتبار خود را در چند سال گذشته در منطقه از دست داده است.چرا که پنج سال پس از جنگ در سوریه ، امریکا آنگونه شکست خورده که جمهوری اسلامی تروریستهای خودش را در حمایت اسد دیکتاتور به آن کشور می فرستد.»
ژورنالیست با نوشتن این سطور، گزارشش را به پایان می رساند:
«دیدار با زنان و مردان جوان که با شور وشوق فراوان برای رفتن به ایران و مبارزه با ملایان آموزش نظامی می بینند، امید به تغییر را نشان داد.
در حالیکه در ایران زنان مسلمان مجبور به رعایت حجاب اجباری هستند،در حزب دمکرات ایران، زنان موهای خود را آنگونه که می خواهند ، آرایش می کنند.
آنها خواهان فراگیری زبان کردی در مدارس، حقوق برابر و خودمختاریautonomy( از تهران )هستند.»

ترجمه از میترا برگرفته از تارنمای مجله هفته

 

*****

 

  یادی ازرفیق منصورمختاری

    عضو کمیتهﯼمرکزی

 

 

آنان علیرغم  عشق به زندگی، از همه چیز خویش دست می شویند و در راه خلق جان می سپارند، مرگ با عزت و افتخار را پذیرفتهﺍند و رفیق منصور مختاری عضو کمیتۀ مرکزی حزب کار ایران ، هم چون دهﻫﺎ رفیق دیگر حزبمان این مرگ را پذیرفت. او از اولین کمونیستﻫﺎئی بود که در دوران شاه به ما پیوست و به همراه رفیق فاضلی، رفیق جانبرار روحی و رفیق ذولفقار عمرانی تبار و ...کمیتۀ احمد قاسمی سازمان مارکسیستی ــ لنینیستی توفان را بنیاد نهادند و پس از احیای حزب به صفوف آن پیوسته و همگی نیز در راه سعادت زحمتکشان جان گرامی خویش را نثار کردند ولیکن از آرمان خود دست نکشیدند و ثابت نمودند که کمونیستﻫﺎﯼ واقعی بر خلاف رهبری حزب خائن توده ثابت قدم ومؤمن و مبارزند و تحت هیچ شرایطی اصول عقاید خویش را زیر پا نمی گذارند.

رفیق منصور مختاری در اردیبهشت گذشته (سال ١٣٦٤) پس از دو سال شکنجه توسط  رژیم جنایتکار حاکم برایران اعدام شد و بدین طریق در کارنامۀ چرکین و خیانتبار خمینی و همدستان او جنایت دیگری ثبت گردید. سال گذشته نیز رژیم خمینی با اعدام برادر او رفیق حسن مختاری به جرم عضویت در حزب کار ایران ، درنده خوئی خود را به این خانوادۀ داغدار نشان داده بود.

یکی از پای می افتد، دیگری جایش را می گیرد و از این جهت است که حزب ما به حزبی شکست ناپذیر تبدیل گشته است. ما عمیقاً معتقدیم که بدون مبارزۀ قهرمانانه علیه ارتجاع و بدون جانفشانی و مقاومت حماسهﺍﯼ ، پیروزی میسر نیست. کلیۀ موفقیتﻫﺎﯼ حزب ما٬ ایستادگیش در مقابل ارتجاع و انسجام آهنینش در پرتو رهبری خردمندانۀ آن و روحیۀ پیکار جویانهﺍش

حاصل گشته است. ما پیکر غرقه به خون رفقای شهید را به خاک می سپاریم و با زنده داشتن یاد آنها و با الهام از مبارزات آنها با افراشتن پرچم سرخ کمونیسم،  نبرد را تا پیروزی نهائی ادامه خواهیم داد.

این جانفشانیﻫﺎ ما را در مبارزاتمان مصمم تر و تودهﻫﺎﯼ مردم را خشمگین تر و روز انتقام خلق را نزدیک تر خواهد نمود. پیکار خلق با این جانفشانیﻫﺎ هر روز شعله ور تر می گردد.

 

جاودان باد خاطره رفیق منصور مختاری!

ننگ و نفرت بر رژیم تبهکارسرمایه داری جمهوری اسلامی !

برگرفته از کتاب مرغان پر کشیده توفان.

یاد نامه ای از شهدای توفان . چاپ دوم اردیبهشت 1393

http://toufan.org/Lohe_janbasan.htm

 

*****

گشت وگذاری در فیسبوک.پاسخ به چند پرسش

رژیم وسوء استفاده از دستآوردهای ورزشی

 

پرسش: آیا فکر نمی کنید پیروزیهای ورزشی وکسب مدالهای ورزشکاران ایرانی در المپیک بنفع جمهوری جهل وجنون اسلامی است . آیا بهتر نیست ورزشکاران ایرانی اگر عرق ملی دارند از شرکت در مسابقات سر باز زنند تا ازاین طریق مانع سوء استفاده رژیم از ورزشکاران شود؟ 

پاسخ:  به باورحزب ما هرپیروزی وموفقیت ورزشی،علمی وهنری دست آورد مردم ایران است و نگاه منفی وتحقیر آمیزبدان بنفع رژیم جمهوری اسلامیست.کسانیکه به غرورملی و افتخارات ملی اعتقادی ندارند، عرق ملی و میهندوستی هم ندارند وبا فرهنگ وتاریخ وروحیات مردمشان بیگانه اند وجز این نیز نمی تواند باشد. حال به گوشه ای ازاین  پرت و بلا گوئیها توجه کنید:

 

."مشکلی که در این رابطه هست تبلیغات گسترده رژیم ایران وبهره برداری از آن از نظر روانی است : ما میدانیم که از نظر روانی برای مردم یک تاثیر خاص خود را دارد و احساس ملی را در آنها زنده میکند که باعث بهره برداری جمهور ی اسلامی است . کافی است که تبلیغات تلویزیونی رژیم ایران را در این مورد دید . باید گفت که این نوع پیروزیها مثل یک کارد دو سره تیز عمل میکند وباید دید که نتیجه این پیروزی برای مردم ورژیم که دشمن آنهاست چیست ؟ باید دانست که از نظر روانی رژیم بهره برداری نقدی آن را میکند و این یک موضع گیری را برای اپوزیسیون ایرانی سخت میکند بویژه که ورزشکاران بایستی پرچم نجس جمهوری اسلامی را برداشته وبا آن دور افتخار بزنند ! وسرود ننگین جمهوی اسلامی را برایش بنوازند.. این "غرور ملی"را چه کسی به جیب میزند نقد! "

 

می بینید برخیها  با نام ایران و غرور ملی و اساساً با شرکت ورزشکاران دراین میادین مشکل دارند واگر روزی ایران را در عرصه ورزشی تحریم نمایند این چپ اندر قیچیی های سوپر انقلابی به رقص وپایکوبی می پردازند.

این جماعت تخیلات وذهنیتهای خودرا جای واقعیتهای عینی می نشاند و نمی فهمد و نمی خواهد بفهمد که .شرکت درعرصه ورزشی ودرمیادین بین المللی به معنای پذیرش مدیریت ورزشی جمهوری اسلامی ،خواندن سرود رسمی کشور،برافراشتن پرچم رسمی کشور،ملاقات با سران بلند پایه رژیم وقبول مقررات نظام حاکم است. همانطور که در آمریکا و ترکیه و آلمان، کلمبیا، برزیل وکره و روسیه واردن و مصر و گامبیا واندوزی و تایلند واسترالیا وشیلی و اوروگوئه و... نیز چنین است .علاوه براین باید سوء استفاده های تبلیغاتی رژیم وفشار وکنترل بر بازیکنان را نیزدرنظر گرفت. تازه اگر جامعه جهانی ورزش که تحت کنترل ممالک قدرتمند جهان هست و به تحریم کاروانهای ورزشی ایران متوسل نشود، هم میهنان ورزشکارما می توانند با امکانات ضعیف وتحت فشارو استرس روحی وروانی به میدان آیند....... این فرقه های چپ اندرقیچی بدون درنظر گرفتن این شرایط ناهنجار وسیاست سرکوب مافیای ورزشی حاکم برای جوانان ما نسخه می پیچند که چرا برخورد انقلابی نکرده وتف به صورت حسن روحانی و سید علی خامنه ای نریخته اند ودست رد به سینه سازمان اطلاعات اسلامی نزده اند ومدالهای خود را برسرشان نکوبیده اند و...لاغیر
اینان بجای حمایت از ورزشکاران وهنرمندان ودانشمندان ایران که درسخت ترین شرایط اجتماعی به فعالیت مشغولند وقهرمان میشوند، آنها را مورد توهین و حمله قرارمیدهند که چر"ا انقلابی" و رادیکال برخورد نکرده اند. بجای حمله به رژیم و نقد سیاست های ارتجاعی او درسرکوب علم وخرد واندیشه.ورزشکاران ایران را مورد توهین و تمسخر میگیرند و به نفی پیروزیهایشان می پردازند.

 حرف دل یک عده این است که ورزشکاران ایران نباید تحت رهبری نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی در میادین رقابتهای ورزشی حضور یابند زیرا رژیم از آنها بنفع خود بهره برداری سیاسی میکند.پس اساساً تحریم ورزشی ایران میتواند امرمثبتی باشد زیرا مانع سوء استفاده های سیاسی رژیم میشود!!نتیجه چنین استدلالات سطحی جزاین نمی باشد که در دام توطئه های امپریالیستی بر علیه میهنمان درغلتیم.

 

کمونیستها وطن ندارند!!

پرسش:چرا حزب شما مدام از کلمه وطن استفاده میکند درحالی که کمونیستها وکارگران  اساسا وطن ندارند !  

 

پاسخ:متاسفانه شما گفته مارکس درمورد "کارگران وطن ندارند" را اشتباه برداشت کرده اید. برداشت شما ازاین شعار یک برداشت کسموپلوتیستی یا جهان وطنی است و این یک انحراف به راست و درهر شرایطی توجیه امپریالیستها برای تجاوزبه کشورهاست. این یعنی خلع سلاح روحی طبقه کارگر درمقابل تجاوزات امپریالیستی!وطن یا میهن یعنی یک محیط سیاسی،فرهنگی و اجتماعی معین که نیرومند ترین عامل در مبارزه طبقاتی کارگران است و کارگران نمی توانند نسبت به آن و سرنوشتش بی تفاوت باشند .کسی که عشق به میهنش دارد، نه عشق به گاو صندوق پول و غارت ثروت میهن و خیانت به منافع زحمتکشان، میهن دوست است. چنین میهن دوستی انترناسیونالیست نیز می باشد.....کسی که وطن خود را دوست ندارد نمی تواند وطن کارگران دیگر کشورها را دوست داشته باشد و در نتیجه نمی تواند انترناسیونالیست باشد. پیروان منصور حکمت بجای میهندوستی و انترناسیونالیسم پرولتری به " جهان وطنیسم" و خیانت ملی در غلتیده و مشوق حمله امپریالیستها و صهیونیستها به ایران هستند. این مزدوران چپ نما و نوکر صهیونیسم در کنار سازمان مجاهدین بعنوان عوامل امپریالیسم درایران و منطقه عمل میکنند و نمی خواهند سر دربدن میهن ما ایران باشد.

مارکس و انگلس در مانیفست بدرستی اشاره کرده اند که :« مبارزه پرولتاریا بر ضد بورژوازی در آغاز، اگر از لحاظ معنی و مضمون ملی نباشد از لحاظ شکل و صورت ملی است. پرولتاریای هر کشوری طبیعتا در ابتدای امر باید کار را با بورژوازی کشور خود یکسره نماید". به این اعتبار مبارزه پرولتاریا اگرچه در مضمون انترناسیونالیستی است اما در شکل ملی وکنکرت است وباید ابتدا تکلیفش را با بورژوازی خودی یک سره کند. مارکس وانگلس در سالهای بعد از انتشار مانیفست بارها از مبارزه میهندوستان ایرلندی دردفاع از وطنشان درمقابل انگلیس دفاع کردند ، همینطور از میهندوستی مبارزان لهستانی . همه اینها خط بطلانی بر نظریه انحرافی " کارگران میهن ندارند می باشد" لطفاً آثار مارکس را با دقت بخوانید!، که در این صورت، جز این ، نتیجه ای نخواهید گرفت.

 

اثر تئوریک وارزشمند لنین جزوه یونیوس درمورد جنگهای عادلانه ومیهنی وجنگهای غیر عادلانه خط بطلانی بر نظرات ضد کمونیستی و پروامپریالیستی احزاب پیروان منصور حکمت و دارودسته های شبه ترتسکیستی است که دفاع از میهن را به ریشخند می گیرند.اشاره به جزوه یونیوس در اثبات طرح دفاع از میهن در یک جنگ تدافعی وعالانه است.زمانی که رهبران انترناسیونال دوم نظیر لکین٬ داوید٬ کائوتسکی٬ پلخانوف و ...... به مارکسیسم و انترناسیونال پرولتری خیانت ورزیده و راه سازش با ارتجاع را پیش گرفتند٬ وظیفه دفاع از مارکسیسم و انترناسیونالیسم پرولتری را در کنار لنین شخصیتهای برجسته سوسیال دمکراسی نظیر روزا لوکزمبورگ بر عهده گرفته و سازشکاران را بزیر آتش حمله خود گرفتند.عمده ترین مسئله مورد مشاجره میان خائنین به مارکسیسم و وفاداران به مشی پرولتری مسئله برخورد به جنگ در آن دوران بود. روزا لوکزامبورگ در مبارزه خود با اپورتونیستها از جمله جزوه ای تحت عنوان "بحران سوسیال دمکراسی" انتشار داد. این جزوه عمدتاً دربارۀ : تحلیل جنگ، رد نظریۀ خائنانه خصلت آزادیخواهانه ملی جنگهای امپریالیستی موجود و اثبات این مسئله که جنگ جهانی اول چه از طرف آلمان و چه از طرف سایر نیروهای بزرگ امپریالیستی دامن زده شود، جنگی است امپریالیستی، نگاشته شده است. لنین کبیر که رهبر مبارزه با رهبران اپورتونیست دوم را بر عهده داشت جزوه فوق را با تیزبینی خاصی که منحصر باوست، بررسی کرده و در عین تایید آن به مثابه یک اثر برجسته مارکسیستی، انتقادات سازنده ای را در جزوه ای به نام "درباره جزوۀ یونیوس" برشته تحریر درآورد. وانحرافات روزا را در مورد جنگهای ملی ومیهنی بر شمرد.



لنین در این اثر خود در ضمن تایید و تاکید این مسئله که در یک جنگ امپریالیستی امکان بروز و وقوع جنگهای ملی (یعنی جنگهای تحت ستم و یا تحت اشغال علیه امپریالیسم) کاملاً موجود است ، آموزشهای گرانبهایی پیرامون جنگ امپریالیستی و اینکه نیروهای انقلابی و بخصوص پرولتاریا چه برخوردی به آن خواهد داشت ، به جای گذارده است.


لنین در این جزوه با صراحت مسئله مرکزی سیاسی پرولتاریا را در زمان جنگ امپریالیستی چنین بیان میدارد: "پرولتاریا مخالف دفاع از میهن در این جنگ امپریالیستی است ، و این مخالفت با توجه به خصلت غارتگرانه،  اسارت آور و ارتجاعی این جنگ، با توجه به امکان و ضرورت قرار دادن جنگ داخلی به خاطر سوسیالیسم در مقابل آن (تبدیل آن به چنین جنگ داخلی) صورت میگیرد.“ لنین تاکید میکند که جنگهای ملی کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره در دوران امپریالیسم نه تنها محتمل بلکه اجتناب ناپذیراند. در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره (چین-ترکیه-ایران) تقریبا ١۰۰۰ ملیون انسان٬ یعنی بیش از نصف جمعیت کل روی زمین زندگی میکنند٬ جنبشهای آزادیبخش ملی در این کشورها یا بسیار پر قدرت و یا در حال رشد بوده و به حد بلوغ نزدیک میشوند. هر جنگی ادامه سیاست است با وسائل دیگر، ادامه سیاست رهائیبخش ملی در مستعمرات بالاجبار جنگهای ملی مستعمرات علیه امپریالیسم خواهد بود. چنین جنگهایی میتوانند به یک جنگ امپریالیستی قدرتهای "معظم" امپریالیستی کنونی بیانجامند، اما میتوانند نیز به آن نیانجامند – این امر به بسیاری از شرایط بستگی دارد.” دفاع از میهن در یک جنگ ملی وتدافعی به معنی میهندوستی ودفاع ازمنافع ستمدید گان

 

درمقابل ستمگران است. دراینجا طرح شعار کارگران وطن ندارند خیانت به پرولتاریا و زحمتکشان و به آلت دست امپریالیستها تبدیل شدن است. این نظریات جهانی وطنی وآلوده به نظریات ترتسکیستی و شبه ترتسکیستی آذین بخش احزاب جهان وطنی و خیانت پیشه پیروان منصور حکمت وامثالهم است که ویروس وار بجان وروح عده ای که از مطالعات کلاسیک و تئوریک بی بهره اند رسوخ کرده است.

****

علت چرائی پخش فایل های صوتی آیت الله منتظری درمورد کشتار زندانیان سیاسی درسال  67

***

 

پرسش:هدف از انتشار فایل صوتی منتظری چیست.منتظری خودش یک زمانی  دستش آغشته به خون مردم بود وسرکوبها را تائید میکرد.او پایه گذار فکری سیستم ولایت فقیه بود.نزاع بین گرگها به کمونیستها مربوط نیست.....

پاسخ: مهمترین انگیزه برای پخش سخنرانی افشاءگرانه آیت‌الله منتظری در شرایط کنونی پرده برداری از جنایات رژیم جمهوری اسلامی و قتل عام زندانیان سیاسی برخلاف عرف قضائی و هنجارهای انسانی نیست، مهمترین بخش این سخنرانی افشاء سید ابراهیم رئیسی است که وی را به عنوان قاتل خون آشامی معرفی می کند که عضو شورای آدمکشی بوده است و اکنون باید جانشین خامنه ای شود. این افشاگری در خدمت تصفیه حسابهای درونی رژیم می باشد.

آیت الله منتظری در دیدار 24 مرداد 1367 خویش با مسئولان اجرای حکم امام خمینی، از سید ابراهیم رئیسی(معاون وقت دادستان تهران) همراه با اعضای هیئت سه نفره مرتضی اشراقی(دادستان وقت)، حسینعلی نیری(حاکم شرع)، و مصطفی پورمحمدی(نماینده وزارت اطلاعات) به عنوان دست‌اندرکاران "اعدام زندانیان سیاسی(تابستان ۱۳۶۷)" نام می برد که طی آن چند هزار تن زندانی که مشغول گذراندن احکام زندان خود بودند، کشته شدند. نام دو نفر اول در فرمان روح الله خمینی آمده است. آقای منتظری، که در آن زمان قائم مقام رهبر ایران بود، در این جلسه، اعدام های سال ۱۳۶۷ را "جنایت" می داند و به حاضران هشدار می دهد: "بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم می کند به دست شما انجام شده و نام شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ می نویسند". یکی از این جنایتکاران سید ابراهیم رئیسی است. اکنون با انتصاب سید ابراهیم رئیسی به تولیت آستان قدس رضوی از جانب آیت ﷲ خامنه ای، نام وی بر سر زبانها افتاده است و در مطبوعات به شدت مورد توجه است. سیری در پله های ترقی سید ابراهیم رئیسی که در مطبوعات ایران منتشر شده است، خالی از شگفتی نیست. وی اشاره می کند افرادی که در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند، همگی در گذشته ، بوسیلۀ خود قوه قضائیه ، محاکمه شده و احکام زندان گرفته بودند، وی اعدام آنها را بدون توجیه می داند و می گوید: "اینکه ما بیائیم بدون اینکه فعالیت تازه ای باشد اینها را اعدام بکنیم معنیش این است که... همه دستگاه قضائی‌مان غلط کرده."..علت اصلی پخش نوارهای صوتی را باید نزاع بر سر جایگزین رهبری در ایران بعد از مرگ خامنه ای دانست

 درمورد آیت الله منتظری بعنوان یکی از بنیان گذاران و نظریه پردازان نظام جمهوری اسلامی  که درتدوین قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا نمود و به اعتراف خودش اصل استبدادی ولایت فقیه در قانون اساسی توسط ایشان تعریف، تدوین و در قانون اساسی  گنجانده شد، پرسش بجایی است .درسال 1364خورشیدی، مجلس خبرگان، آیت الله منتظری را بعنوان قائم مقام و جانشین آیت الله خمینی انتخاب کرد. زندگی سیاسی منتظری درطول سه دهه اخیر به دو دوره متفاوت تقسیم میگردد و نمی توان این دو دوره را ازهم تمیز نداد وبه سادگی از کنار آن گذشت.


دوره اول، دوره پایه گذاری نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای تثبیت پایه های حکومت اسلامی بهر قیمت و ممانعت از تعمیق انقلاب از یک سو و صف آرایی نیروهای مترقی و انقلابی درمقابل یورش ارتجاع برای حفظ دستآوردها و تعمیق انقلاب و تحقق مطالبات دمکراتیک همه آحاد مردم ایران از سوی دیگر است. دراین دوره، منتظری همسنگر با آیت الله خمینی و دوشادوش وی علیه اعتراضات برحق مردمی و آزادیخواهانه عمل نمود و به تائید سرکوب خونین خلق کرد، ترکمن صحرا، حمله به دانشجویان و تائید انقلاب ننگین فرهنگی اسلامی، بستن دانشگاهها و سرانجام تائید کودتای خونین 30 خرداد 60 و ریشه کن کردن بقایای آزادیهای دمکراتیک پرداخت. تیربارانهای هولناک و وحشیانه جوانان و نوجوانان درکوچه و خیابان و زندان درسالهای 60، 61 و 62 خورشیدی و فضای ارعاب و بربریت و کشتار آن زمان در حافظه تاریخی مردم ایران ثبت است و این دوره نیز بخشی از کارنامه زندگی سیاسی آیت الله منتظری است. در این دوره بسط خرافات و تجاوز به حقوق بشر و حقوق زنان، تاسیس بنیادهای غارتگر ثروت مردم، سازمانهای سرکوب و متجاوز در دستور کار بود و سنگهای بنائی را پی ریزی می کرد که سرانجام به حذف خودیها از جمله آیت اﷲ منتظری منجر شد. آیت اﷲ منتظری در آن دوره با دید تائید به همه این ستمگریها نگاه می کرد و حتی مدعی شد زلزله طبس یک آزمایش خدائی بوده است. باید توجه داشت که آیت الله منتظری درسال 1364 توسط رهبری مجلس خبرگان بعنوان جانشین آیت الله خمینی انتخاب گردید و این بدان معناست که آقای منتظری حداقل تا این تاریخ در خطوط و عملکرد سیاسی با خمینی دریک سنگر قرارداشت، درغیر اینصورت انتخاب ایشان توسط مجلس خبرگان محلی ازاعراب نمی داشت...... نمی توان تاریخ را جعل کرد و بر واقعیات آن پرده استتار کشید. روشن است باید پدیده ای بنام آیت اﷲ منتظری را در روند تحول و تکاملش مورد ارزیابی قرار داده در متن تاریخی به آن پرداخت . این امر برای همه مبارزین یک تجربه قابل آموزش است که نسلهای کنونی و آینده ایران باید با آن به نحو علمی نه احساسی برخورد کنند.

 

دوره دوم زندگی سیاسی آیت الله منتظری ازسالهای 65 و 66 خورشیدی آغاز میگردد که توام با واقعبینی و دوراندیشی سیاسی و آموزش و جمعبندی جدید از تئوریهای معیوب اسلامی در تجربه زنده زندگی اجتماعی است که با انتقاد و افشای جریان مک فارلین و سرانجام اعدام مهدی هاشمی برادر داماد وی همراه بود. انتقادات منتظری به ادامه سیاست جنگ علیه عراق و درنهایت برخورد انتقادی ایشان به قتل عام زندانیان سیاسی درتابستان 1367 و ایستادگی او درمقابل خمینی خون آشام، موجب برکناری وی از مسند قدرت و قائم مقامی وی گردید. خمینی طی ارسال نامه ای خطاب به منتظری، وی را "ساده لوح" خواند و نوشت: "شما پس ازاین وکیل من نیستید.". ازآن تاریخ حملات سیاسی علیه آیت الله منتظری آغاز گردید، حرمت و دیوارحفاظتی منزل وی در قم نیز تخریب و رساله ها و تالیفات ایشان جمع آوری شدند. سانسوری که در دوره نخست فعالیت ایشان گریبان سازمانهای انقلابی و دموکراتیک را گرفته بود حال به در خانه ایشان می رسید. آیت الله منتظری اما به رغم همه تهدیدات و شانتاژهای سیاسی، ازانتقاد به خمینی و یاران آدمخوار او باز نایستاد و شجاعانه علیه باند ارتجاع حاکم به مقابله برخاست. آیت ﷲ منتظری حال خود قربانی همان ساز و کاری می شد که سابقا آیت ﷲ شریعتمداری را به کام خود کشیده بود. ماشین آدمخواری که حرمت آیت اللهی را حفظ نکند همه ﷲ ها را به کام خویش می کشد.



آیت الله منتظری برخلاف خمینی، نه تنها ساده لوح نبود، بلکه بسیار دوراندیش و از شم طبقاتی بالایی برخوردار بود. وی بارها به رهبران جمهوری اسلامی که به منافع کوتاه مدت خود می اندیشیدند گوشزد می نمود که با شیوه های هرج ومرج طلبانه و خودسرانه و بگیر و ببندهای وحشیانه نمی توان حکومت کرد و نظام اسلامی پایدار نخواهد ماند و به گور سپرده خواهد شد. اوضاع کنونی ایران، انفراد و نفرت همگانی از جمهوری اسلامی و درپرتگاه قرارگرفتن موجودیت کل نظام همه و همه در تائید دوراندیشی منتظری است. تمام تلاش آیت الله منتظری دراین جهت بود تا با اجرای اصلاحاتی درچهارچوب نظام و آشتی بین "اسلام و دمکراسی" و قابل هضم کردن اسلام و “رافت“ اسلامی برای مردم، جمهوری اسلامی سرمایه داری ایران را از سرنگونی نجات دهد. در همین راستا تفسیر دیگری از ولایت فقیه و نقش معنوی روحانیت در جامعه و ارزش نهادن به نظر مردم و احترام به انسان و حق انتخاب کردن ارائه داد.


آیت الله منتظری بعنوان رهبر معنوی اصلاح طلبان، کودتای 22 خرداد را محکوم کرد و از مبارزات و حقوق دمکراتیک مردم در چارچوب نظام دفاع نمود و تا آخرین روزهای حیات خویش در مقابل فاشیسم مافیای حاکم کوتاه نیامد و در حصر خانگی درگذشت .


بنظرما باید ضمن خط کشی روشن با سیاست همکاری منتظری با خمینی درسرکوب آزادیخواهان در اوان تاسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، برآمد شجاعانه او علیه دارودسته فاسد و آدمخوار خمینی را مثبت و در جهت تضعیف نظام جمهوری اسلامی ارزیابی نمود و آن را بسود جنبش مبارزاتی مردم ایران دانست. نباید به تضادهای هییت حاکمه سرمایه داری درراس هرم سیاسی وبه امراتخاذ تاکتیک برای اهداف استراتژیک وزدن ضربه نهایی به ارتجاع بی توجه  بود..با طرح کلی «نفی ارتجاع وجنگ گرگها» برخورد منزه طلبانه نمی توان به مسائل مهم سیاسی روز پاسخ صحیحی  داد.

 

خاوران سند جنایت جمهوری اسلامی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، بدست مردم ایران!

 

توفان شماره 198 شهریور ماه 1395

ارگان مرکزی حزب کار ایران منتشر شد.

***

رفقا، دوستان و یاران مبارز!

برای پیشبرد نبردعلیه رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی، علیه امپریالیسم جهانی،علیه رویزیونیسم وضد انقلاب ترتسکیسم و شبه ترتسکیسم و تقویت جنبش کمونیستی ایران به حزب کارایران (توفان) کمک مالی کنید!

 

پارهﺍﻯ از انتشارات جدید در کتابخانه اینترنتی توفان:

*توهین به مقدسات ادیان وبرخورد به تروریسم .از انتشارات حزب کارایران(توفان)

*"سیمای دیگری از استالین" نوشته "لودو مارتنس"

*تحریف کنندگان تاریخ ، سندى تاریخى از انتشارات دفتر اطلاعاتى شوراى وزیران اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى

*درافشای ماهيت "حزب کمونيست کارگری ايران" در دوجلد از انتشارات حزب کارایران(توفان)

* تحریف ترتسکیستی رویدادهای تاریخی – نویسنده علی رسولی

*

 

آدرس سایتها و وبلاگهای مرتبط با حزب

www.toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

 وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

http://kanonezi.blogspot.se/

 کارگر آگاه وبلاگ

http://www.kargareagah.blogspot.se/

 سایت کتابخانه اینترنتی توفان

 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان

http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 

 

 

 

 

 

دست امپریالیستها وصهیونیستها ازایران ومنطقه کوتاه باد!

براستی که تنها مردمی شایستهﻯ برخورداری از نعمت استقلال، آزادی و دمکراسی و احترام به حیثیت انسانی و عدالت اجتماعی هستند که حاضر باشند برای کسب این حقوق مبارزه کرده و از جان عزیزخویش در مقابل ارزشﻫﺎی عظیمی که یک ملت به کف می آورد بگذرند. خوشا که تاریخ جهان تاکنون به همین نحو گردیده و در آینده نیز علیرغم میل یأس افکنان چنین خواهد بود.
ننگ ونفرت بررژیمهای تبهکار شاه وشیخ!