مقالات
توفان
الکترونیکی
شماره ۱۹۶نشریه
الکترونیکی
حزب کارایران
آبان ماه
۱۴۰۱
آدرس
تارنمای حزب
کارایران
(توفان):
www.toufan.org
آدرس
مرکزی ایمیل
حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس
کانال تلگرام
توفان
***
دراین
شماره می
خوانید:
·
سخني
پيرامون
تظاهرات
برلين و ماهيت
رهبري آن.......
·
معيار
تشخيص دوست از
دشمن ملت................................
·
نگاهي
مختصر به
اعتراضات
اخير مردم ،
خصوصا جوانان
ايران
·
عمليات
تروريستي در
حرم شاهچراغ
شيراز محکوم
است..................
·
در جبهه
نبرد طبقاتي.............................................................
·
يادي از
رفيق احمد
دالري........................................................
·
گفتگوي
راديوهمبستگي
در استکهلم با
دکتر ناصر
زرافشان
مترجم
و نويسنده
·
بازار
وطنفروشي داغ
است......................................................
·
ايران
در زير آتش
وخون........................................................
·
درحاشيه
تظاهراتي در
گوتنبرگ سوئد.........................................
·
گزارشي
مختصري ازيک
تظاهرات
موفق درسوئد.........................
·
چه
کساني
مهندسان
واقعي تظاهرات
برلين بودند؟...........................
·
برگي از
تاريخ.....................................................................
·
به
دلايل ساده
بالا، گشت
ارتجاعي و پر
هزينه ارشاد
منحل بايد
گردد
·
پيشروي
راست افراطي،
فروپاشي
دموکراسي بورژوايي
..................
·
حمايت
غولهاي «دنياي
صنعت مد» از اعتراضات
مردم ايران..........
·
چگونه
سلبريتي ها
توجه مردم را
از ساختار فاسد
سرمايهداري
منحرف ميکنند؟
·
جوزپ
بورل ، مباشر و
مسئول سياستهاي
استعماري»اتحاديه»
اروپا ، در
سخناني
·
دمکراسي
و ديکتاتوري..........................................................
·
ادبيات
مارکسيستي به
زبان مختصر و
ساده ..................................
·
گشت و
گذاري در
فيسبوک، پاسخ
به يک پرسش............................
·
پاسخ به
یک پرسش در
شبکه تلگرام........................................................................
***
سخنی
پیرامون
تظاهرات
برلین وماهیت
رهبری آن
ششمین هفته
اعتراضات
ایران درحالی
آغازشد که
حمایتهای
دول
امپریالیستی
غرب از آن
افزایش یافته وتحریمهای
جدیدی را علیه
حکومت ایران
که دودش به
چشم مردم
ایران میرود
سازمان داده
اند.همزمان،هزاران
ایرانی روز
شنبه ۲۲
اکتبر از
سراسراروپا
ودرهمبستگی
با معترضان
داخل ایران
دربرلین،
سازماندهی
شده ودرقالب
"شعار همه
باهم وامروز
فقط اتحاد "در
پایتخت آلمان
گردهم
آمدند.همزمان،
کارزاری که با
هدف اخراج
دیپلماتهای
ایرانی از هفت
قدرت برتر
اقتصادی جهان
راهاندازی
شده به امضای
حدود ۶۰۰هزار
نفر رسیده است.گفته می
شود بیش از
هفتاد هزار
نفر در
تظاهرات
برلین شرکت
کردند. سوای کمیت
غیرقابل
انکاراین
تظاهرات به
چند نکته مهم
پیرامون
ماهیت رهبری
این گردهمایی
،اهداف آن
واینکه چرا
نیروهای چپ
واقعا ضد
سرمایه داری
وضد
امپریالیستی
مجاز به شرکت
دراین کارزار
"همه باهم"
نیستند ، میپردازیم:
یکم - بدون
تردید رسانهها
ومطبوعات
کشور های
امپریالیستی
بویژه تلویزیون
های چهار قلوی
فارسی زبان در
تبلیغ جهت بسيج
ایرانیان به
این تظاهرات
نقش به سزایی
ایفا کردند.
شک نیست که
اسرائیل
صهیونیست،
محافل
ناسیونال
شونیست
وتجزیه طلب
کرد،آذری،
بلوچ
والاحواز.... در این
تظاهرات نان
خود را پختند.
بدون شک هدف
برگزار
کنندگان و فرا
خوانان به این
تظاهرات نظیرحامد
اسماعیلیون،
سانازعظیمی
پور واعوان و
انصارشان
ونیز مبلغین
بلامنازع
اهداف امپریالیسم
در آن خواستار
تشدید تحریمها
و یا حتی حمله
نظامی به
ایران بودند.
دوم - بدون شک
عوامل
امپریالیستها
درجریان این
تظاهرات برای
به انزوا
کشاندن هرچه
بیشتر، تحت
فشار قرار
دادن و
بالاخره تهدید
جمهوری
اسلامی به
خاطر "کمک به
روسیه درجنگ
اوکراین"، با
هدف نهایی
حمله نظامی و...
او را کنار
روسیه قرار
دادند که
جملگی هدف
سرنگونی رژیم
و استقرار حکومتی
وابسته به غرب
را مد نظر
داشتند و این
امر در
پلاکاردها،
سخنرانی ها،
پرچمها و
بسیاری از
شعارها
انعکاس یافته
بود.
حامد
اسماعیلیون،
سخنگوی انجمن
خانوادههای
قربانیان
هواپیمای
اوکراینی
وازبرگزارکنندگان
اصلی این
تظاهرات در
سخنرانی در جمع
معترضان گفت:
«رویای ما با
سقوط
امپراتوری
ترس و جنایت
علی خامنهای
محقق میشود.»
او در بخشی
از سخنرانی
خود در جمع
معترضان ایرانی
گفت: «در رویای
ما به عنوان
ایرانی، کسی
به روسیه سلاح
نمیدهد
که برای
کشتن
اوکراینیها
ازآن استفاده
کند. دراین
رویا کسی جرات
نمیکند
اقلیتها را سرکوب
کند و در این
رویا
سینماگران و
فعالان مدنی
در زندان
نیستند.»وی
درسخنرانی اش
ازتشدید
"تحریمهای
هدفمند"سخن
گفت.طبق گزارشها،
شماری
ازاوکراینیها
نیز دراین
راهپیمایی
گسترده شرکت
کردند.
شایان
ذکر است جریان
تجزیه طلب
مناطق عربنشین
نظیر خوزستان
در این تجمع
با پرچم
«الاحوازیه»
شرکت کرد.
«حرکة النضال
الاحوازیه»
سال ۱۳۸۴
اعلام
موجودیت کرد.
هدف این
تشکیلات
تروریستی
استقلال
خوزستان از
ایران بود.
گروه تجزیهطلب
موسوم به
سازمان جامعه
آزاد و
دموکراتیک شرق
کردستان
(کودار) نیز با
پرچم مستقل
خویش در صف
تظاهرات دیده
میشد.پرچمی
نیزمتعلق به
کردهای تجزیهطلب
شمال سوریه
موسوم به
«اداره
خودمختار کُرد
در شمال شرق
سوریه» حمل
میشد واین
پرچم همان جریانی
را نمایندگی
میکرد تحت
نام رژوا که
از خلأ حاکمیت
دولت سوریه
برمناطق شرق
فرات بهرهبرداری
کرد و با
پشتیبانی
ارتش متجاوز
امپریالیسم
امریکا درصدد
ایجاد یک
اقلیم کردی در
کشور سوریه
است.
پانترکها
وحامیان
جریان تجزیهطلبی
پانترکیسم
نیزدر تجمع
برلین شرکت
داشتند. روز
نهم مهر ۱۴۰۱ بود که
نهادی
خودخوانده در
پایتخت ترکیه
در راستای
مبارزه با
آنچه رژیم
فارسگرای
ایران خواند،
کمیته
تشکیلات مجلس
ملی
آذربایجان
جنوبی را به
اصطلاح تأسیس
کرد تا با سوء
استفاده
ازاعتراضات
مردم ایران
کلاهی نیز
برای پروژه
پانترکهای
تجزیهطلب
بدوزد.
دراین
تجمع،که
بسیار
پرمعناست
پرچم های اوکراین
و" ارتش آزاد
سوریه" نیز به
اهتزازدرآمدند!
ارتش آزاد
سوریه در سال ۲۰۱۱ تشکیل شد
واعلام جنگ
این گروه به
دولت سوریه نقطه
آغاز بحران
مرگبار
تروریسم از
مرزهای کرمانشاه
ایران تا
دریای
مدیترانه
شد.پرچم «رژیم
صهیونیستی»
اسرائیل نیز
درصف تظاهرات
حمل می شد.
گزارشات
رسیده حاکی
ازآن است حضور
پررنگ هوادران
فرقه رجوی که
از تیرانا تا
سایر شهرها
وکشورهای
جهان بسیج
شدند ودراین
تظاهرات شرکت
داشتند،
بسیار به چشم
میخورد.
بسیاری از
شهروندان
غیرایرانی
نیزتوسط این
سازمان با پول
وامکانات
برای این
تظاهرات
سازماندهی
شدند.صف سلطنت
طلبان با پرچمها
و شعارهای خاص
خود نیز دراین
تظاهرات برجسته
بود که تلویزیون
سعودی
اینترناشنال
بیشتر این صف
را پوشش میداد.
سوم- با توجه
به مطالب فوق
واین شکل
سازماندهی
آنهم بصورت
سراسری
وگسترده
ودرقالب"
شعارهمه باهم"
وامپریالیست
پسند دولت
آلمان چه
منافعی را
درحمایت
ازاین
تظاهرات
دنبال میکند
وچرا برای آن
سنگ تمام
گذاشته است.؟
دولت
آلمان به
پیروی از
امپریالیسم
آمریکا تلاش
دارد این پیام
سیاسی را به
ایران مخابره
کند که این
کشور قصد دارد
به مرکزیت
تجمع و برنامهریزی
اپوزیسیون
سرنگونی طلب
علیه جمهوری
اسلامی ایران
تبدیل
شود.آلمان با
چنین سیاست در
هماهنگی
باسایر
امپریالیستهای
اروپایی درپی
فشار بر رژیم
جمهوری
اسلامی و کسب
امتیازدر
مذاکرات
آینده برجام
است.ساده
لوحانه است
اگر اشک تمساح
دول
امپریالیستی
غرب
برای
جانباختن
مهسا امینی
ودرحمایت از
مبارزه مردم
ایران را جدی
گرفت.
تعدادی
ازجریانات
"چپ" ایرانی
با این استدلال
که باید
درکنار توده
ها بود و با
"صفی مستقل"
دراین کارزار
شرکت کردند
واز این
فراخوان همه
باهم استقبال
نمودند.این
جریانات از
عظمت این
تظاهرات
هشتاد هزار
نفری وضد
رژیمی سخن
گفتند و در صف
مستقلی با 500 نفرو
با شعار "مرگ
بر ستمگرچه
شاه باشه چه
رهبر" که به
مذاق
فرقه رجوی هم
خوش میآید
وبا پرچمهای
رنگ پریده سرخ
خود خودی نشان
دادند.این جریانات
با دنباله روی
ازجریانات
راست و پرو امپریالیستی
و در قامت
"جبهه سوم"
مرعوب تبلیغات
رسانه های
امپریالیستی
شدند و با
شرکت در این
تظاهرات نشان
دادند که در
فردای تجاوز
احتمالی به
ایران در
پارکابی امپریالیسم
برای سرنگونی
رژیم اسلامی
خواهند جنگید.
برای ما
نه تعداد
تظاهر
کنندگان مهم است
ونه نیت پاک
اکثریت شرکت
کنندگان
دراین تظاهرات.هیچ
یک ازاین
فاکتورها
ماهیت
تظاهرات را
تعیین نمیکند.
آنچه اهمیت
دارد ماهیت
گرداننده
وسیاست حاکم
براین
تظاهرات است.
ماهیت هر
تظاهراتی را سیاست
حاکم رهبران آن،
اهداف تعیین
شده آن تعیین
میکنند نه
نیت خوب وخوش
قلبی افراد.
این
تظاهرات
درخدمت تشدید
تحریمهای
اقتصادی،
بستن
سفارتخانههای
ایران،
مخالفت با
حرکت ایران به
سوی شرق، تبلیغ
تجزیه طلبی در
ایران وایجاد
شرایط تجاوز
به ایران بوده
است. صف به
اصطلاح مستقل
چپ های بی هویت
وشبه
ترتسکیست
دراين
تظاهرات
روپوشی بر سیاست
امپریالیسم و
صهیونیسم است.
آقای
حامد اسماعیلیون
درسخنرانی
پایانی اش
ازبستن سفارتخانهها،
اخراج سفرا
و"تحریمهای
هدفمند" سخن
گفت. وی
همچنین دریکی
از تلویزیونهای
کانادا
از"منطقه
پرواز ممنوع"
حمایت کرد ودول
غربی را به
مماشات با
رژیم مورد
انتقاد قرارداد.
آیا همین
اظهارات
ماهیت
ارتجاعی وی
ورفقایش را
روشن نمیکند
که درسودای چه
آشی برای مردم
ایران هستند .موافقت
با تحریمهای
اقتصادی
ایران، بستن
سفارتخانهها
واخراج سفرا به
معنای بستن
راه مبادله
اقتصادی است.
وقتی سفارتخانه
ای نباشد،
چگونه میتوان
رابطه
اقتصادی
داشت؟
همین
امرنشان میدهد
که وی و
رهبران و
سازماندهندگان
این تظاهرات
مطالبه تشدید
تحریم
اقتصادی
دارند اما همانند
دوره تحریم
وتجاوز به
عراق به
فریبکاری
مشغولند
واز"تحریم
هدفمند" سخن
میگویند!! تحریم
هدفمند
اقتصادی در
تکاملش حمله
نظامی هدفمند
است ، همانطور
که در عراق و
لیبی بوده
است.
نیروهای
انقلابی باید
خلاف جریان آب
حرکت کنند و
مستقل عمل
نمایند. مستقل
از سیاست
تحریم وتجاوز
امپریالیستی
و دست رد به
سینه همه
محافل نا سالمی
بزنند که با
سیاست "همه
باهم"در
تظاهرات مشترکی
با نیروهای
سلطنتطلب،
فرقه رجوی
وناسیونال
شونیست های
تجزیه طلب ....
ودرقالب
شعار" امروز
فقط اتحاد"
درچشم مردم
خاک می پاشند.
وظیفه
عناصرآگاه و
نیروهای
انقلابی است
که ضمن تبلیغ
سرنگونی رژیم
سرمایه داری
جمهوری
اسلامی بدست
مردم ایران به
افشای
نیروهای ارتجاعی
که برای
ویرانی ایران
به نئوکانهای
آمریکا نظیر
جان بولتون ها
و پمپئو
ها...واین آخری،
بایدنها...پناه
برده اند،به
پردازند.
تمیزدادن صف دوست
از دشمن وعدم
دنباله روی
ازجریانات
امپریالیستی
وتبلیغ آگاهی
و تشکیلات رمز
پیروزی هر
جنبش انقلابی
و رهایی بخش
است و جز
این نیست.
***
معیار
تشخیص دوست
ازدشمن ملت
بسیاری
بر این باورند
که «دشمنِ
دشمنِ من، دوست
من است» این
حکم حتماً
درست نیست،
چون مرز بین
دوست و دشمن
مخدوش است،
ناروشن است،
مشخص نیست که
این دشمن که
با دشمن من
دشمنی میورزد
کیست؟ و
اساساً چرا با
دشمنِ من
دشمنی میکند؟
نیات و اهداف
او چیستند؟
آیا درست است
که هر دشمنِ
دشمن را باید
دوست پنداشت و
او را سالم و
صالح دانست و
به او اعتماد
کرد؟ مسلماً
چنین عملی،
یعنی اهمال و
مسامحه در
تعیین ملاک و
معیار تعیین
«دوست» از
«دشمن»،
پیامدهای ناگواری
را برای مردم
و کشور ما
موجب خواهد
شد. مردم ما
باید از تجربه
انقلاب بهمن ۵۷
بیاموزند که
در پس هر
شعارِ دشمنستیز
چه اهداف و
نیاتی نهفته
است؟ آیا میتوان
به شعار «همه
با هم» که
مُبیّن وحدت و
همبستگی است،
اعتماد کرد؟ و
همه با هم در
یک صف علیه
نظام جمهوری
اسلامی
ایستاد، بدون
اینکه این
پرسش را طرح
کرد، که عناصر
متشکله این
«همه» کیستند و
سیاست آنها
منافع چه نیرو
و طبقهای را
تأمین میکند؟
تأنی در این
امر موجب میشود
که دوباره
نهال امید و
آرزو از دل
مردم زحمتکش
ما از بیخ و بن
برکنده و در
جای آن خار
یأس و اشمئزاز
پرورده شود.
آنچه که
جاریست و نه
واهی این است که
بورژوازی عقب
مانده ایران
حکومتی را به
مردم ما تحمیل
کرده است که
تودهها را به
ناتوانی،
گرسنگی و
دریوزگی دچار
ساخته است.
حکومتی که به
ملّت ستمدیده
و زجر کشیده
ناکام و محروم
از نان، کار و
آزادی جز
تازیانه و دار
و تهدید پاسخ
نمیدهد،
قهراً نمیتواند
پایدار بماند.
این حقیقت را
حاکمیت در
ارزیابیهای
واقعبینانه
خود به وضوح
میبیند و از
اینرو در پی
راهی است تا
بتواند از فروپاشی
نظام جلوگیرد.
اهتمام
حاکمیت شاید
بتواند زمان
فروپاشی را
کمی به تأخیر
بیندازد، ولی
هیچگاه
نخواهد
توانست مانع
فروپاشی نظام
شود.
بنابر
این اگر
فروپاشی
امریست محتوم،
آنگاه باید
این پرسش را
طرح کرد که
کدام نیروها
با هم، چگونه
و با چه هدفی
قادرند
سرنگونی نظام
را سازمان
دهند و آن را
به سامان
برسانند؟
بسیاری میپندارند
هر آنکس به
صِرف اینکه
شعار «مرگ بر جمهوری
اسلامی» سرمیدهد،
حتماً و حکماً
در ردیف
دوستان و
خیرخواهان ملت
قرار میگیرد
و باید دست
مودت به سوی
او دراز کرد و
با او همساز و
همیار شد.
مردم ایران
باید بدانند که
امر سرنگونی
باید با تأمین
آزادی، عدالت
اجتماعی و حفظ
استقلال کشور
همراه باشد. آن
نیروهائی که
دیدشان تنها
متوجه
سرنگونی است،
بدون تردید
دوست ملت
ایران نیستند،
دشمنانی
هستند که در
کِسوَتِ
دوست، مدعیِ
«دموکراسی»
هستند؛ از آن
نوعی که برای
افغانستان،
عراق، لیبی و
سوریه به
ارمغان آوردند.
امپریالیسم
آمریکا،
اسرائیل و
متحدین منطقهای
آنها با صرف
هزینههای
میلیاردی از
اِکراد تجزیهطلب
گرفته تا
اقلیتهای
قومیِ جدائیطلب،
سازمان
مجاهدین،
سلطنتطلبان،
«حزب کمونیست
کارگری» و
برخی از شخصیتهای
اصلاحطلب و
چپهای
واداده و
وامانده
دیروز، که
امروز رو به تکدی
به سوی
امریکا،
اسرائیل و
عربستان
آوردهاند،
تا از این نمد
برای خود
کلاهی بهدوزند،…
تنها یک هدف
را در پیش روی
خود قرار دادهاند،
و آن سلب
آزادی از ملتی
است که بیش از
یک قرن است
برای آزادی،
پیشرفت و
عدالت
اجتماعی علیه
استبداد و
امپریالیسم
مبارزه میکند.
و باید این را
نه تنها گفت،
بلکه با صدای
رسا نیز اعلان
کرد که این
طبقه کارگر
ایران است که
پرچم این
مبارزه را
هیچگاه بر زمین
نهنهاده است.
از اینرو
پرولتاریای
ایران در میان
اقشار وسیع
ملت از اعتبار
و احترام ویژهای
برخوردار است.
پرولتاریای
ایران همیشه
تأکید داشته
است که این
نیروهای
مغبون و
بیگانهپرست
هیچ وجه
مشترکی با
مردم رنجدیده
ایران ندارند.
مردم ما باید
با هشیاری و
هزم و احتیاط
این نیروهای
وابسته به
امپریالیسم را
افشاء کنند و
آنها را به
صفوف خود راه
ندهند. این
نیروها
چنانچه بر
مسند قدرت
قرارگیرند،
نه تنها مرتکب
همین شنایع
وجنایات
کنونی جمهوری
اسلامی
خواهند شد،
بلکه ایران را
به مستعمره بی
چون وچرای خود
تبدیل خواهند
ساخت.
مبارزات
خودجوش و
خودرو طبقه
کارگر و اقشار
زحمتکش جامعه
ما به دلیل
فقدان
تشکیلات و
رهبری قوی و
مقتدر، در
معرض تعرض و
تعدی است.
ادامه این
وضعیت، که همه
چیز در دست
تصادف و اتفاق
گرفتار است،
نه تنها نظام
و حاکمیت را
متوجه خطر جدی
نمیسازد،
بلکه نیروهای
وابسته به
امپریالیسم و
صهیونیسم نیز
از این وضعیت
سود میبرند،
چون نبود یک
بدیل مترقی،
متأسفانه راه را
برای دشمنان
مردم ایران گشوده
است. از اینرو
کمونیستها و
نیروهای
مترقی باید در
حین اینکه
واقعیات
دردناک و غمانگیز
کشور را افشاء
میکنند،
عامل آگاهیبخش
و سازماندهنده
در مبارزه
مردم ایران
باشند. لذا
وظیفه عاجل
آنها اینست که
برای تغییر
اوضاع کنونی به
نفع مبارزات
تودههای
مردم، به دور
هم جمع شوند و
برای تحقق آمال
و آراء آنها
چارهاندیشی
کنند.
آنها
میبایستی به
مردم ایران
مِناط تشخیص
دوست از دشمن
را به دست
دهند، مرزهای
تیره و مخدوش
شده را به
آنها نشان
دهند و نتیجتاً
این حقیقت را
روشن بیان
کنند، که نباید
اجازه داد تا
تحشید و اتحاد
ملت با شعار
«همه با هم»، که
تجلیبخش
اجماع دوست و
دشمن است،
تحقق پیدا
کند، باید
نیروهای
بدخواه و
دشمنِ مُلک و
ملّت را از خیرخواهان
و دوستان ملت
تسویه و تصفیه
کرد، با
دشمنان مردم
مرزبندی صریح
و روشن داشت،
تا راه نفوذ
برای نیروهای
ضد مردمی
مسدود بماند.
باید به مردم
ایران گفت؛ آن
نیروئی میتواند
در صف دوستان
ملت جای گیرد،
که سیاستاش
ناقض حاکمیت
ملی و استقلال
کشور نباشد؛
به این حقیقت
اعتقاد راسخ
داشته باشد،
که تعیین
سرنوشت کشور
تنها و تنها
به دست مردم
ایران، بدون
دخالت
کشورهای امپریالیستی
میسر است؛ به
تساوی حقوق
همه ملل و
اقوام ایرانی
در چهارچوب
تمامیت ارضی
کشور باور
داشته باشد و
آنرا ضامن حفظ
تمامیت ارضی بداند؛
بر همبستگی
بینالمللی
مردم ایران،
بخصوص با مردم
کشورهای
منطقه تأکید
بورزد و بالاخره
همانطور که در
فوق آمد با
نیروهای تجزیه
طلب و بیگانهپرست
مرزبندی مشخص
و روشن داشته
باشد. طبقه کارگر
و ملت ایران
از اتحاد چنین
نیروهائی
بدون تردید
پشتیبانی
خواهند کرد،
به آن اعتماد
میکنند و به
رهنمودهای آن
نیز عمل
خواهند کرد و
نتیجتاً در
مبارزه رو در
رو دوستان را
از دشمنان ملت
تشخیص و تمیز
خواهند داد.
***
نگاهی
مختصر به
اعتراضات
اخیرمردم
،خصوصا جوانان
ایران
بعدازسرگونی
رژیم وابسته
به
امپریالیسم
شاه وپیروزی
انقلاب عظیم
سال ۵۷
وقدرت گیری رژیم
ارتجاعی
جمهوری اسلامی
تحت رهبری روح
اله خمینی ،پس
ازچندی چنان
اوضاع
کشورتیره
تارشد و چنان
ابرسیاه وخونباری
برآسمان
ایران پدیدار
گشت که تا به
امروز بجز
نکبت و فلاکت
و سیاهی
وتباهی وخون
وخونریزی
چیزدیگری
ازآسمان
برزمینِ
ایران وبرسرِ
ایرانیان
نبارید!
ازهمان
ابتدای
انقلاب که
روحانیت
مرتجع،
باحمایت قدرتهای
خارجی ،سوار
بر انقلاب شد
و قبضه شمشیر
را به دست
گرفت ،
بنابراحکام
ودستورات
مندرج درآیات
"مدنی" قرآن و
با رضایت کامل
دولتهای
سرمایه داری
غرب ، قتل و
کشتار
نیروهای کمونیست،
گروهها
وسازمانهای
مترقی،آزادی
طلب
وعدالتخواه
را،که دشمنی
آشکار هم با
اسلام "عزیز"
نداشتند ، در
دستور کار
قرار دادند !
درمدت چهل
واندی سال حاکمیتِ
اسلام ناب
محمدی دهها و
صدها هزار نفر
را به قتل
رساندند و یا
بعد از فتح
خرمشهردرجنگ
بیهودهِ هشت ساله با
عراق به کشتن
دادند.از
آنجاییکه حفظ
"اسلام" از
اوجب واجبات
بود و هنوزهم
هست لذا برای
بقائ خود و
"اسلام"
عزیز،
مخالفانشان
را تا به
امروز بنام اسلام
و با حیله
ونیرنگ و
تهدید و ترور
و ارعاب ازمیدان
به در کردند و فساد و
دزدی و ناراستی
و دروغ را بین
طرفداران
خویش رواج
دادند ! به
شیوهِ اسلاف
خود و به
مانند
حرامیان و
مهاجمان
بیگانه ، دست
به غارت
وچپاول اموال وثروت
کشور زدند
ودهها میلیون
ایرانی را از
هستی ساقط
کردند که
هنوزهم ادامه
دارد !
مردم
برای نجات
ازاینهمه ستم
وبیداد، بی
توجه به
رهنمودها و
تجربههای
خون آلودِ
نیروهای
انقلابی
درتاریخ ، به هر
دری زدند.
ابتدا گمان کردند
با"اصلاحات"
، با تضرع و
التماس و با
صندوق رای
قادر خواهند
بود که دل
آدمخوارانِ
برخاسته
ازسرداب های
قرون را به
رحم آورند !
وقتیکه ازاین
راه طرفی
نبستند روش
دیگری برگزیدند
و در این حرکت
جدید بازهم بی
توجه به هشدار
و دعوتهای
مکرر نیروهای
انقلابی به
وحدت
وتشکیلات ،
بدون
سازماندهی
وخود جوش
وبدون درنظرگرفتن
توازن قوا،
درمقاطع
مختلف و باتهوّر
و دلیری مثال
زدنی به قلب
دشمن غدّار و
بی رحم یورش
بردند ولی هر
بار با تلفات
سنگین عقب
نشستند. با
قتل فجیع
"مهساامینی"
دربازداشتگاه
قرون وسطاییِ
گشتِ آدم
ربایان
"ارشاد"،
باردیگر خروش
مردم، خصوصا
جوانان، دامن
بیدادِ
ستمگران
راگرفت.اما
این بار هم،
علیرغم مقاومت
غرور آفرین
زنان ودختران
و مبارزان شیردل
درشهرهای
مختلف ایران و
وارد کردن
ضربات گیج
کننده به
ارکان رژیم ضد
مردمی، با
حسرتِ
و تاسف تمام
بدون
سازماندهی و با
شعاری کاملا
احساسی که
فاقد مضمونی
طبقاتی وجهت
گیری لازم
علیه نظام
فاسد سرمایه
داری اسلامی
بود، وارد
کارزار و جنگ
نابرابرشدند
!برآگاهان سیاسی،جامعه
شناسان علمی
ومبارزان
سوسیالیسم
علمی روشن است
که تا سیستم
سرمایه داری ،
بخصوص ازنوع
اسلامی اش
،حاکم است
رهایی زنان ، کارگران
و دیگراقشار
زحمتکش ممکن
وصورت پذیرنیست !
شعار
پوپولیستی
وبی محتوای
"زن، زندگی،
آزادی" چه دست
آوردی میتواند
برای زنان
ودختران
ایران به
همراه داشته
باشد؟ این
قبیل شعارها
انحرافی و
فاقد مضمون
طبقاتی است و
ربطی به
مشکلات
میلیونها ایرانی
زحمتکش ناشی
از بیکاری ،
بی مسکنی ،
دزدی ، فساد ،
اختلاس ، گرانی
وتورم ،
رانتخواری
وبی آینده گی
ندارد.حتا فرح
پهلوی وتوله
هایش نیز با
بر افراشتن
پرچم چنین
شعاری در
تظاهرات ها
شرکت کردند و
برای زنان
ایران اشک
تمساح ریختند.
شعارهای
مترقی در برخی
ازتظاهرات ها نظیر"زندانی
سیاسی آزاد
باید
گردد"ویا
"مرگ برستمگر
چه شاه باشه
چه
رهبر"اگرچه
فرا گیر نشد
لیکن پاسخ روشنی
به وضعیت
کنونی و خط
کشی با نظام
دیکتاتوری
شاه و شیخ است
و جریانات
ارتجاعی
سلطنت طلب را
به چالش میگیرد.شعار
آزادی
زندانیان
سیاسی
میتواند به
بعنوان یک
شعار دمکراتیک
هزاران نفر را
به میدان
بیاورد وموجب
تقویت و تداوم
مبارزه
جوانان
گردد.با طرح
شعارهای استراتژیک
و زود رس نمیتوان
میلیونها
مردم را وارد
مبارزه عملی
کرد وبه
خیابان
کشاند.
درپایان
باید به یک
نکته مهم
اشاره کرد
اگرشعارهای
مردم ایران
علیه استثمار
داخلی وعلیه
تجاوزات
وتحریمهای
استعمارگران
خارجی بود و
در دفاع
ازکارگران
وزحمتکشان
وفرودستان
جامعه در
خیابانها
تجمع میکردند
، دنیای به
اصطلاح
آزادغرب از آن
پشتیبانی نمیکرد
وخفقان میگرفت
وجهان هم به
کام کاسه
لیسان مستقر
در رسانه های
ایرانی خائن
برون مرزی نمیگردید
! همه کشورهای
سرمایه داری
دنیا با تمام
کارگزاران و
سخن گویانشان
ازکمونیست
های انقلابی و
از خیزش
کارگران و
زحمتکشان
جهان همچون "جن
ازبسم الله"
هراس دارند !!
بی
جهت نیست که
بدلیل زودرس
بودن بسیاری
از شعارها ویا
سطحی بودن
آنها، سرمایه
داران غربی و
مباشرانشان
دراقصا نقاط
جهان، با
اهداف خاصی و
با حربه تحریم
که اثرات منفی
برمعیشت مردم
دارد، به "حمایت"
از زنان ایران
برخاستند و
موها قیچی کردند
تا بلکه رژیم
اسلامی را
وادار به
تسلیم در
برابر غرب
نمایند !وگرنه
جمهوری
سرمایه داری
اسلامی ایران
که حقوق یک
ملت ۸۵
میلیونی رابه
رسمیت نمیشناسد
وامپریالیستهای"
ناتویی" که
صدها هزار زن
وکودک را در
خاورمیانه
وشمال آفریقا
وجاهای دیگر
جهان به خاک
وخون کشیده
اند ، چگونه
میتوانند
حامی حقوق
زنان ودختران
ویا حقوق بشرباشند
!؟
آنانیکه
به تحریمهای
غربی ها دل
بسته اند وراه
نجات خویش را
از غرب طلب میکنند
، آب درهاون
میکوبند !!
عملیات
تروریستی
درحرم
شاهچراغ
شیرازمحکوم
است
داعش
مسئولیت این
حمله
تروریستی را
بر عهده گرفت
جنگ نرم
و نبرد شناختی
یعنی اینکه
متوجه نباشی
که اسپانسر
مالی داعش و
شبکه ایران
اینترنشنال
همان قاتل
خاشقچی است.
گروه
ترویستی داعش
با انتشار
پیامی در شبکه
تلگرام اعلام
کرد که مسئول
حمله مرگبار
به صحن حرم
شاهچراغ در
شیراز است.
در این
حمله مسلحانه
که چهارشنبه ۴ آبان (٢۶ اکتبر)
به موازات
ادامه
اعتراضات
مردمی به مناسبت
چهلمین روز
درگذشت مهسا
امینی صورت
گرفت، بنا بر
آخرین گزارشها
دست کم ۱۵ نفر
کشته و ۲۷ نفر
زخمی شدند. به
گزارش
خبرگزاری
فارس در بین
کشتهشدگان
یک زن و دو
کودک نیز بودهاند.
درحالی
که جریان
ترویستی داعش
رسما مسئولیت حمله
به شیراز را
برعهده گرفته
و خبرگزاریهای
بینالمللی
رویترز،
الجزیره، سی ان
ان و... به آن
اذعان داشتند
اما شبکههای
سعودی
العربیه و
اینترنشنال
در یک پروژه مشترکِ
از پیش طراحی
شده، داعش را
بیگناه جلوه
داده و رژیم
را عامل این
جنایت تروریستی
معرفی کردند
تا با فریب
مخاطبین خود
زمینه را برای
اقدامات
تروریستی
بعدی و ناامنی
بیشتر ایران
فراهم سازند.
این
رسانه های
شستشوی مغزی
افکارعمومی و
اجنبی پرست
عملیات
تروریستی
داعش در مجلس
شورای اسلامی
وهمینطور
جریان تجزیه
طلب الاحوازیه
علیه رژه سپاه
پاسداران را
نیز که دراثر
آن بیش از ١٠٠
نفر درمجموع
کشته شدند،
کارخود رژیم
اعلام کردند
درحالی که این
جریانات تروریستی
مسئولیت این
ترورها را به
عهده گرفته
بودند.
خبرگزاری
فرانسه نیز اعلام
کرد، گروه
تروریستی
داعش مسئولیت حمله
تروریستی روز
چهارشنبه در
زیارتگاه شاهچراغ
شیراز را
برعهده
گرفت.این گروه
تروریستی در
بیانیهای از
طریق کانالهای
تلگرامی خود
اعلام کرد که
یک عضو این
گروه به سمت
نمازگزاران
در حرم
شاهچراغ شهر
شیراز
تیراندازی
کرده
است.پیشتر
نیز، «استفان
دوجاریک»
سخنگوی
دبیرکل
سازمان ملل
متحد حمله
تروریستی عصر
چهارشنبه در
حرم شاهچراغ را
محکوم کرد.
سخنگوی
دبیرکل
سازمان ملل در
این باره
اعلام کرد:
حمله به یک
مکان مذهبی در
ایران در واقع
مستحق
محکومیت است و
ما همه اقدامات
تروریستی را
محکوم میکنیم.
شایان
ذکراست این
اقدام
تروریستی به رغم
اینکه از طرف
سخنگوی
سازمان ملل
محکوم شد اما
انعکاس
چندانی در
رسانه های
غربی نداشت تا«پوشش
خبری
اعتراضات
چهلمین
روزجان باختن
مهسا امینی به
حاشیه نرود و
رژیم ازآن
بنفع خود
سواستفاده نکند»
!! این کلاشان
«حقوق بشر» که
مولود وحوش
داعش در منطقه
وتروریسم
هستند مشوق
مالی ومعنوی این
آدمخواران
برای عملیات
تروریستی و نا
امن کردن
ایران میباشند.
ننگ بر
مزدوران
اجانب!
با
هوشیاری
وآگاهی علیه
تبعیض وبی
عدالتی پیکارکنیم!
به
حمایتهای
غرب دل نبندیم
مستقل از
نیروهای
امپریالیستی
و نوکران شان
برای کسب
آزادی
پیکارکنیم!
***
در جبهه
نبرد طبقاتی
اخبار،
گزارشات و
اعتراضات
کارگری درمهرماه
ر ماه
۱۴۰۱
مرد
خردمند هنر
پیشه را / عمر
دو بایست در
این روزگار
تا
به یکی تجربه
آموختن / با
دگری تجربه
بردن بکار
سعدی
امکان
دوبار زندگی
کردن نیست ولی
با به کار بردن
تجربیات نسل
های گذشته میتوان
از عمری
تاریخی سود
برد و از خطای
مجدد امتناع
کرد. گذشته
مبارزاتی
مردم سرزمین
کهن ایران و
مردم جهان در
دیگر کشور ها
به ما میآموزد
تا اهمیت
«آگاهی، اتحاد
و تشکل» را
همواره در نظر
داشته باشیم و
از رفتار
هیجانی، کور و
بی برنامه
دوری کنیم.
سیاستهای
ارتجاعی و
نابخردانه
حکومت سرمایه
داری اسلامی
در برخورد با
مردم، همگان
را از پیرو جوان،
زن و مرد، از
طبقات فرودست
تا اقشارخرده
بورژوا و
سرمایه داران
کوچک، همگان
را به
رودررویی با
خود کشانده
است و در نبود
رهبری یک تشکل
واحد، این
امکان را برای
بیگانگان گرگ
صفت بوجود
آورده است تا
از خواستههای
محقانه مردم
سوءاستفاده
کرده و بر روی
موج بلند
اعتراض برحق
خلق های ایران
سوار شوند.
تشکلات مستقل
کارگران،
فرهنگیان،
بازنشستگان و
… می بایست با
هوشیاری
واتحاد سراسری،
همراه با یک
رهبری واحد،
با برنامهای
مدون و طولانی
مدت در مقابل
دشمنان خارجی
و
وابستگانشان
و همچنین در
مقابل حکومت
ارتجاعی
جمهوری
اسلامی به صف
شوند تا از
این راه پر
پیچ و خم
تاریخی گذر
کنیم و علاوه
برحفظ استقلال
و تمامیت ارضی
ایران به
اهداف مقدس
فرودستان
برای یک زندگی
شایسته و
انسانی برسیم.
آری با
تشکیلات می
توان جهان را فتح کرد!
«لاهوتی«
در
شهریور و مهر
جوانان و زنان
به دنبال قتل
«مهسا امینی»
به خیابان
آمده و خواستههای
سرکوب شده چهل
و سه ساله را
با دست خالی و
بدون برنامه و
بی بدون
رهبری، مطرح
ساختند. اگر
چه معایب و
ضعف های بسیار
داشت، ولی
خواستههای
محق مردمی
سرکوب شده و
البته حق طلب
را به نمایش
گذاشت. در ذیل
بخشی از وقایع
رخداده مهر
ماه را «از
منظر مبارزات
تشکلات
کارگری و
اقشار و طبقات
فرودست جامعه»
می آوریم:
سرکوب
و مقاومت
۱
مهر
سندیکای
کارگران
فلزکارمکانیک
ایران با انتشار
اطلاعیه ای به
مناسبت آغاز
سال تحصیلی خواستار
آزادی معلمان
زندانی شد. در
این اطلاعیه
آمده است: «... در
سال تحصیلی
جدید، حمایت
بیدریغ
خودمان را از
کلیه
کارگران
زندانی،
آموزگاران،
کنشگران مدنی اعلام
کرده و بیگناهی
زندانیان
اعتراضات
کنونی را
فریاد میزنیم
و برای آزادی
بی قید و شرط
همه شان می
کوشیم. به فرزندانمان
خواهیم آموخت
شجاعت،
آزادگی و عدالت
خواهی درس اول
زندگی
شرافتمندانه است.»
کانون
نویسندگان
ایران با
انتشار
بیانیه ای همبستگی
خود را با
جنبش
آزادیخواهی
مردم ایران
اعلام داشت.
در این بیانیه
آمده است: «... اصل
نخست منشور
کانون
نویسندگان
ایران در بیش
از ۵۰ سال
گذشته نقطهی
اتصال کانون
به جنبشهای
آزادیخواهی
بوده است.
کانون در این
سالها بیوقفه
بر حق آزادی
بیان، «بی هیچ
حصر و استثنا
برای همگان»
پای فشرده
است. آزادی
بیان مسألهای
صرفاً صنفی
برای
نویسندگان نیست؛ آزادی
بیان بستر شکلگیری
تشکلها و
جنبشها و
شاهرگ تداوم
حیات آنهاست.
حکومت به
پشتوانهی
سالها سرکوب
نظاممندِ
آزادی بیان،
سانسور همهجانبه،
کنترل و محدود
کردن فضای
مجازی که این روزها
به اوج خود
رسیده است و
انحصار رسانهای،
در خیابانها
معترضان را میکشد
و میرباید.
اما مردمِ
درخفقانزیسته
نیز راهها و
روزنههای
خود را در دل
این تباهی
گشوده و صدا
و خواست خود
را به عرصهی
عمومی آوردهاند.
کانون
نویسندگان
ایران
همبستگی خود
را با جنبش
آزادیخواهی
مردم ایران
اعلام میکند
و از
نویسندگان و
هنرمندان که
حیات حرفهایشان
به آزادی بیان
گره خورده
است، و نیز از تشکلها
و نهادهای
همسو در سراسر
جهان میخواهد
که صدای جنبش
آزادیخواهی
مردم ایران
باشند.»
۲ مهر
اتحادیه
کارگران
خدمات عمومی
کانادا در همبستگی
با معترضان
شجاع در
ایران، در
بیانیه ای بدین
مناسبت اعلام
داشت که قتل
وحشیانه مهسا
امینی را
محکوم میکند
و خواهان
دادخواهی و
نیز پایان
هرگونه سرکوب
زنان در ایران
میباشد.
۴ مهر
آموزش بینالملل
در حمایت از
معترضان در
خیابان و اعضا
و فعالین
اتحادیههای
صنفی ایران
بیانیه ای
منتشر کرد. در
این بیانیه
آمده است: «...
آموزش بینالملل
در همبستگی با
معترضان
شجاعی میایستد
که در سراسر
ایران به
خیابانها میآیند
و خواستار
احترام به
حقوق بشر توسط
مقامات
حکومتی هستند. ...»
رضا
شهابی، رسول
بداقی و جعفر
ابراهیمی به
علت خودداری
از پوشیدن
لباس زندان از
اعزامشان به
دادگاه
جلوگیری شد.
حال
جسمانی
آقایان رضا
شهابی و جعفر
ابراهیمی
وخیم می باشد
و نیاز فوری
به درمان در
بیمارستان
خارج از زندان
دارند که تا
کنون مقامات
امنیتی و
قضایی با
رسیدگی پزشکی
در خارج از
زندان علیرغم
وخامت جسمانی
آنها و تاکید
پزشکان
خودداری کرده
اند.
۵
مهر
داود
رضوی، عضوهیات
مدیره
سندیکای
کارگران شرکت
واحد اتوبوسرانی
تهران وحومه،
بازداشت و به
بند انفرادی
۲۰۹ زندان اوین
منتقل گردید. سندیکای
کارگران شرکت
واحد بشدت
بازداشت داود
رضوی را محکوم
ساخت و خواهان
آزادی ایشان و
نیز دیگر
اعضای زندانی
سندیکا، رضا
شهابی وحسن
سعیدی و کلیه
فعالین
کارگری،
معلمی، دانشجویی،
فعالین جنبش
زنان ومعترضین
بازداشت شده
اخیر شد.
آقای
سید محمد کرم
زمانی عضو کانون
صنفی
فرهنگیان
بیجار
گروس-کردستان
پس از احضار
بازداشت و به
سنندج انتقال
داده شد. کانون
صنفی
فرهنگیان
بیجار ضمن
ابراز نگرانی
عمیق و اعلام
اعتراض خود،
خواستار
آزادی فوری و بدون
قید و شرط این
معلم آزاده و
اخلاق مدار شد.
۶ مهر
سندیکای
کارگران
فلزکارمکانیک
ایران با
انتشار
بیانیه ای
سرکوب
مبارزات آزادیخواهانه
را محکوم
ساخت. در این
بیانیه آمده است:
«... دختران و
پسران ایرانی
شایسته گلوله
نیستند و نمی
توان با زبان
دیروز با آنان
سخن گفت.
آزادی جزیی از
زندگی
انسانهاست و
محدود ناشدنی
است. مردم
خواهان عدالت
هستند و آن را
بدست خواهند
آورد. هیچکس
نمی تواند
اعتراض را که
حق طبیعی هر
انسان و جامعه
ای است را محدود
کند.
سندیکای
کارگران
فلزکارمکانیک
ایران با هموطنانی
که عزیزانشان
جانباخته،
مجروح شده اند
و یا در زندان
هستند،
همدردی می کند
و خواهان
پایان یافتن
هر چه زودتر خشونت
و آزادی همه
زندانیان
اخیر و
کنشگران صنفی
و مدنی است.
۷
مهر
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
با انتشار اطلاعیه
ای بازداشت
داود رضوی و
ادامه
بازداشت رضا
شهابی و حسن
سعیدی
را شدیدا
محکوم ساخت و
خواستار
آزادی آنان و
پایان دادن به این
فضای پر از
خشونت و سرکوب
شد.
۸
مهر
شاران
بارو دبیر کل
کنفدراسیون
بین المللی اتحادیه
های کارگری،
با ۲۰۰ میلیون
عضو در بیش از
۱۶۰ کشور در
جهان،
خواستار
آزادی فوری
تمامی فعالان
کارگری
زندانی،
معلمان،
دانشجویان،
فعالان جنبش
زنان و
معترضان
بازداشت شده در
جریان
اعتراضات
گسترده اخیرشد.
نماینده
کمیسیونهای
کارگران
اسپانیا خواستار
پایان دادن به
سرکوب
سندیکاهای
کارگری در
ایران شد.
ایشان خواهان
داوود رضوی و
دیگر فعالین
کارگری،
معلمان، دانشآموزان،
زنان و
بازداشتیان
اعتراضات
سراسرى در
ایران شد.
۹
مهر
محمد
عارف
جهانگیری،
معلم
بازنشسته
سقزی، ساکن
سنندج توسط
نیروهای
امنیتی در
منزل شخصیاش
بازداشت و به
مکان
نامعلومی
منتقل گردید.
۱۱
مهر
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
در پی حمله نیروهای
امنیتی به
دانشجویان با
انتشار بیانیه
ای حمله به
دانشجویان را
شدیدا محکوم
ساخت. در این
بیانیه آمده
است: «سندیکای
کارگران
نیشکر هفتتپه،
بازداشت و
ربودن
دانشجویان،
ضرب و شتم دانشجویان،
استفاده از
گاز اشک آور،
استفاده از
شوکر، تفنگ
ساچمه ای و
تیر جنگی و
دیگر اشکال
خشونت دولتی
علیه
دانشجویان را
یک جنایت آشکار
می داند و
باید آمران و
عاملان این
جنایت سریعا
شناسایی و
داد گاهی و
تمامی
بازداشت
شدگان سریعا
آزاد گردند.»
آتفه
چهارمحالیان،
شاعر و عضو
سابق هیئت دبیران
کانون
نویسندگان
ایران به دست
ماموران امنیتی
بازداشت شد.
کانون
نویسندگان
ایران در اطلاعیه
ای بدین
مناسبت اعلام
داشت: «... بدیهی است
مسئوليت هر
گزندی به جان
و سلامت آتفه
چهارمحالیان
و سایر
بازداشتشدگان
بر عهدهی
حاکمیت است و
همهی آنان
باید فورا و
بدون قید و
شرط آزاد شوند.»
سید
احمد تقوی
(نقوی)، فعال
صنفی معلمان
ابهر به اتهام
واهی تبلیغ
علیه نظام، در
دادگاه تجدیدنظر
استان زنجان
به یک سال
زندان محکوم
شد. شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان
ایران در
بیانیه ای
بدین مناسبت
اعلام داشت:
«شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان
ایران ضمن
حمایت قاطع خود
از فعال صنفی
ابهر، جناب
آقای نقوی
(تقوی)، با
محکوم کردن
این حکم، صدور
چنین احکامی
را نقض اساسی
حداقلی ترین
حقوق ابتدایی
شهروندانی می
داند که برای
کوچکترین
انتقادی در حوزه
صنفی هم
مجازات
سنگینی می
گیرند و آن را نشانه
ی بارزی از
انحصارطلبی
دستگاه های
حکومتی و فشار
بر قوه قضاییه
برای صدور
احکام غیر
حقوقی و
ظالمانه
ارزیابی می
نماید.
سندیکاهای
کارگری
فرانسه با
انتشار
بیانیه مشترکی
همبستگی خود
را با
اعتراضات
مردم در پی
قتل «مهسا
امینی» اعلام
داشتند. در
این بیانیه
آمده است: «... ما
سرکوب
معترضان را به
شدت محکوم میکنیم
و از حکومت
ایران میخواهیم
که فوراً و
بدون قید و
شرط همه
معترضان
بازداشت شده و
همچنین
مدافعان حقوق
بشر، مبارزان
سندیکاهای
کارگری،
فعالان
دانشجویی،
روزنامهنگاران
و غیره را
آزاد کند. به
ویژه، ما
حمایت می کنیم
از: - حق اساسی
زنان در صاحب
اختیار داشتن
بدنشان، - لغو
قانون حجاب
اجباری و هم
چنین کلیه
قوانین
مردسالارانه
جاری.»
۱۲
مهر
کنفدراسیون
اتحادیه های
کارگری نروژ
سرکوب
وحشیانه
اعتراضات
سراسری توسط
حکومت ایران
به دنبال قتل
مهسا امینی را
محکوم ساخت. در
نامه اعتراضی
کنفدراسیون
اتحادیه های
کارگری نروژ،
خطاب به رهبری
جمهوری
اسلامی، آمده
است:
«کنفدراسیون
اتحادیههای
کارگری نروژ
از خواستههای
معترضان،
جنبشهای
اجتماعی و سندیکاهای
کارگری مستقل
برای لغو همه
قوانین ناعادلانه
و سرکوبگرانه
که حقوق اساسی
زنان را نقض
میکنند، و از
دادخواهی
برای همه
قربانیان
سیاستهای زنستیزانه،
تبعیض گرانه و
خشونت آمیز
دولت ایران،
حمایت میکند.»
۱۴
مهر
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران وحومه
در افشای
سیاست سناریو
سازی وزارت
اطلاعات دست
به انتشار
اطلاعیه ای زد
که در بخشی از آن
آمده است:
«سندیکای
کارگران شرکت
واحد اتوبوسرانی
تهران و حومه
با قاطعیت
تمام نشر اکاذیب
توسط نهادهای
حکومتی و
اعتراف گیری
اجباری و تحت
تهدید و شکنجه
را محکوم
میکند. ما
بارها گفته
ایم، و تمام
تشکلات
سندیکایی ایران
و جهان و
تمامی
مدافعین حقوق
صنفی، کارگری و
انسانی نیز
بارها اعلام
کرده اند، که
این قبیل
سناریوسازی
ها، گروگان
گیری ها و
شوهای تلویزیونی
سالهاست که در
اذهان عمومی
بی تاثیر شده
اند. مقامات
جمهوری
اسلامی
تعدادی از خوش
نام ترین
فعالین
کارگری و
معلمی ایران
را پنج ماه
پیش با چنین
سناریوهای
سوخته ای بازداشت
و تا مدتها در
انفرادی و زیر
بازجویی نگه داشتند،
و همان زمان
اسامی و
تصاویر آنها
را در صدا و
سیمای منفور
به نمایش
گذاشتند، اما
همانطور که در
بیانیه های
پیشین گفتیم این
سناریوی نخ
نما با مقاومت
درخشان
فعالین کارگری
و معلمی ایران
بطور کامل بی
اثر شد و به
روشنی ماهیت
سرکوبگرانه
موج بازداشت و
پرونده سازی
های کذایی
صورت گرفته را
روشن نمود. نهادهای
اطلاعاتی و
امنیتی خود
بهتر از همه می
دانستند و می
دانند که هیچ
ارتباطی میان
کارگران و
معلمان
بازداشت شده و
هیچ دولت و نهاد
دولتی ای در
هیچ کشوری از
جهان هرگز
وجود نداشته و
"توطئه" ای در
میان نبوده
است. … کارگران
زندانی،
زندانیان
سیاسی و کلیه
معترضین
بازداشتی
فوری و بدون
قید و شرط
آزاد باید
گردند.»
۱۶
مهر
اسکندر
لطفی سخنگوی شورای
هماهنگی
تشکلهای صنفی
فرهنگیان
ایران و مسعود
نیکخواه عضو
هیئت مدیره
انجمن صنفی معلمان
مریوان
بازداشت شدند.
قابل ذکر است
که نیرو های
امنیتی با
یورش بە خانەی
اسکندر لطفی و
شکستن در و
شیشە درب
ورودی وارد
خانە اسکندر
لطفی شدە و او
را بازداشت و
روز بعد به اوین
منتقل کردند.
شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان
کشور در
اطلاعیه ای
ضمن ابراز نگرانی
شدید از وضعیت
اسکندر لطفی و
مسعود نیکخواه،
هر نوع برخورد
قهری، با
فعالان صنفی
را، اقدامی
غیر قانونی و
غیر اخلاقی
دانست و اعلام
داشت: «انتظار
دارد مراجع
قانونی نسبت به
قانون شکنی
های انجام
گرفته در مسیر
دستگیری
کنشگران صنفی
و مدنی حساسیت
نشان دهند و
این
برخوردهای
غیرقانونی
برچیده شود.»
نیروهای
امنیتی به
منزل شخصی دو
معلم به نامهای
مولود ساسلی و
عزیز ساسلی در
جوانرود یورش
برده و آنان
را بازداشت
کردند.
۱۷
مهر
نیروهای
امنیتی به
منازل دو معلم
در شهر سنقر
از توابع استان
کرمانشاه به
نامهای علی
حسین شمایلی و
کیومرث
واعظی، هجوم
برده و بدون
ارائه هرگونه
برگه قضایی
نامبردگان را
بازداشت و به
مکان
نامعلومی
منتقل کردند.
لازم به ذکر است
که پس از شروع
اعتراضات
مردمی به قتل
مهسا امینی
تاکنون بیش از
۱۰ معلم در
شهرهای مختلف
کُردستان
توسط نهادهای
امنیتی
بازداشت شدند.
۱۸مهر
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران وحومه
همصدا با
شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی فرهنگیان
کشور، ضمن
ابراز نگرانی
شدید از وضعیت
اسکندر لطفی و
مسعود
نیکخواه، تداوم
و گسترش
برخوردهای
سرکوبگرانه و
خشن با فعالان
کارگری ومعلمی
را بشدت محکوم
ساخت وخواهان
توقف فوری
بازداشت،
پرونده سازی
های کذایی و
اذیت و آزار
فعالین
تشکلات مستقل
کارگری و
معلمی در
ایران، از
جمله اعضای
زندانی سندیکای
کارگران شرکت
واحد، شد.
۱۹
مهر
حسن
سعیدی، عضو
زندانی
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
در نامهای
سرگشاده،
سناریوسازی
های وزارت
اطلاعات را
محکوم ساخت.
در این نامه
سرگشاده آمده
است: «... 5-
ادعاهای کذب
نسبت به
اینجانب و
آقایان شهابی
و رضوی،
همچنین
پرونده سازی
برای مترجمین
خوشنام خانم
آنیشا
اسدالهی و
آقای کیوان
مهتدی، و نیز
فعالین صنفی
معلمی، در
قالب پخش چند
بارۀ فیلم از
طریق شبکه های
مختلف سیما در
حالی صورت
گرفته است که
بر اساس قانون
جاری کشور پیش
از صدور حکم
نهایی
دادگاه، مجرم
قلمداد نمودن
افراد جرم
محسوب می
گردد. لذا حق
شکایت از
وزارت
اطلاعات و صدا
و سیما و پخش
دفاع خود به
همان میزان از
شبکه سیمای
مربوطه را محفوظ
می داند.
سندیکای
کارگران شرکت
واحد در هر شرایطی
همواره از
حقوق کارگران
شرکت واحد و همبستگی
با سایر
کارگران، و از
حقوق آنها،
دفاع نموده
است.»
۲۳ مهر
لطیف
روزیخواه، معلم
بازنشسته و از
فعالین صنفی
شهرستان جلفا
و عضو هیئت
مدیره کانون
صنفی
فرهنگیان
استان
آذربایجان
شرقی بازداشت
شد.
شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان
ایران در
محکومیت قتل و
بازداشت دانش
آموزان ایران
و سخنان وزیر
نالایق و بی
کفایت آموزش و
پرورش بیانیه
ای منتشر ساخت
که در آن آمده
است: «... شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان
ایران از
تمامی معلمان
سراسر کشور
تقاضا دارد تا
با حمایت از
اعتراضات
همگانی و حق
طلبانهی
مردم در کنار
جوانان،
دانشجویان،
کارگران،
بازاریان،
رانندگان و
کامیونداران،
خانواده های
دادخواه،
آنان را تنها
نگذارند و به
یاریشان
برخیزند. …
شورای
هماهنگی به آن
دسته از
مدیران و
معاونینی که
به جای دفاع
از دانش
آموزان در
مدارس، در
همدستی و
همکاری آشکار
با لباس شخصی
ها و امنیتی
ها دست خود را
به خون دانش
آموزان آلوده
میکنند،
اخطار جدی
میدهد که این
گناهشان هرگز
در پیشگاه ملت
بخشودنی نیست
و خیانت آشکار
به ساحت معلمی
است.»
۲۴
مهر
به
دنبال وقوع
آتش سوزی در
زندان اوین
سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
با انتشار
اطلاعیه ای
اعلام داشت که
حفاظت از
سلامتی
زندانیان بعهده
قوه قضاییه و
تمام نهادها و
سازمان های حکومتی
و غیرحکومتی
است که زندان
ها را تحت
کنترل دارند.
و خواهان
آزادی
زندانیان
سیاسی و
زندانیان
وابسته به
تشکلات مستقل
شد.
شورای
هماهنگی تشکلهای
صنفی
فرهنگیان
ایران در پی
آتشسوزی در
زندان اوین
اطلاعیه ای
منتشر ساخت که
در آن آمده
است: «... شورای
هماهنگی تشکلهای
صنفی
فرهنگیان
ایران، با
ابراز نگرانی
عمیق از
سرنوشت این
زندانیان،
هشدار میدهد،
با توجه به
اینکه طبق
قوانین کشور،
مسئولیت
مستقیم حفاظت
و سلامتی
زندانیان، با
سازمان زندانها
و قوه قضاییه
است، هرگونه
حادثهای که
منجر به خسارت
جانی
زندانیان
شود، مستقیم بر
عهده قوه
قضاییه
جمهوری
اسلامی است.»
خانواده
زندانیان با
نگرانی از
وضعیت زندانیان
سیاسی، مقابل
زندان اوین
تجمع کردند.
محمد حبیبی
معلم زندانی
موفق شد با
همسر خود تماس
بگیرد و از
سلامتی خود و
دیگر معلمان
زندانی در
بند۴ اوین
جعفر
ابراهیمی و
رسول بداقی
خبر دهد.
اسکندر لطفی،
مسعود
نیکخواه،
جعفر ابراهیمی
و رضا شهابی
نیز با تماس
تلفنی سلامتی
خود را اطلاع
دادند
کانون
نویسندگان
ایران با
انتشار
اطلاعیه ای در
رابطه با
فاجعه آتش
سوزی در اوین
و افزایش فشار
حکومت بر
زندانیان
سیاسی اعلام
داشت: «... اکنون ۴
عضو کانون نویسندگان
ایران، رضا
خندان
(مهابادی)،
آرش گنجی،
کیوان مهتدی و
آتفه
چهارمحالیان
در بند حکومت
هستند. بدیهی
است مسئولیت
هر گزندی به
جان و سلامت
رضا خندان
(مهابادی) و
دیگر زندانیان
سیاسی بر گردن
جمهوری
اسلامی است.»
۲۶
مهر
به
دنبال فاجعه
آتش سوزی در
زندان اوین سندیکای
شرکت واحد با
انتشار
بیانیه ای
نگرانی خود را
نسبت به
سلامتی
زندانیان
اعلام داشت.
در این بیانیه
آمده است: «...
سندیکای
کارگران شرکت
واحد بشدت
نگران سلامتی
تمامی
زندانیان محبوس
در اوین، از
جمله داود
رضوی، عضوهیات
مدیره سندیکا
می باشد. داود
رضوی و کلیه
زندانیانی که
خانواده
هایشان نسبت
به وضعیتشان
بی خبرند،
باید
بلافاصله
اجازه تماس تلفنی
و حضوری
داشته باشند.
کلیه فعالین
کارگری، معلمی،
دانشجویی،
دانش آموزی، و
فعالین جنبش
زنان،
معترضین
بازداشتی و
زندانیان
سیاسی آزاد
باید گردند.»
۲۷
مهر
داود
رضوی طی تماس
کوتاهی با
خانواده ی خود
در
ساعت هشت و نیم
شب ۲۶ مهر
اعلام کرد که
حالش خوب می
باشد و مشکل
خاصی به دنبال
این واقعه
برایش ایجاد
نشده است.
۲۸
مهر
شبکه
سراسری
نمایندگان
محیط کار
بریتانیا (ن س
س ن) با انتشار
بیانیه ای
خواستار
آزادی فوری
کارگران و
فعالین سیاسی
و معترضین شد.
جمعی
از اعضای
سندیکای
کارگران شرکت
واحد با خانواده
داود رضوی
دیدار کردند.
فرهنگیان
۱
مهر
کانون
صنفی معلمان
ایران به
مناسبت آغاز
سال تحصیلی
۱۴۰۲-۱۴۰۱
مبادرت به
انتشار
بیانیه ای
نمود که در
بخشی از آن
آمده است: «... در
پایان و در
آغازین روزهای
سال تحصیلی
یاد میکنیم
از همکاران
دربندمان
رسول بداقی،
اسماعیل
عبدی، محمد
حبیبی و جعفر
ابراهیمی که
همچنان به
دلیل پیگیری
حقوق صنفی و
قانونی معلمان
به شکلی غیر
قانونی دربند
هستند. مصرانه
از تکیه
زنندگان بر
صندلیهای
قدرت و ثروت
میخواهیم با
بازگشت به قانون
و عقلانیت این
دوستان را به
آغوش خانواده
خود، خانواده
آموزش و پرورش
و جمع دانش
آموزانشان
برگردانند.
همچنین کانون
صنفی معلمان
خواستار
پایان دادن به
پروندهسازیهای
دروغین برای
همه فعالان
صنفی سراسر
کشور است. با
این
امید که
آزادی
همکاران و برداشتن
فشارهای
قضایی-امنیتی
بر معلمان،
نوید دهنده
آغاز سال
تحصیلی شاداب
و پر ثمری
باشد.»
۳
مهر
شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان
ایران در
اعتراض به
سرکوب گسترده
اعتراضات
مردم بیانیه
ای منتشر کرد
که در آن آمده
است: «... شورای هماهنگی
همچنین از
تمامی معلمان
شاغل و بازنشسته،
پیشکسوتان و
بازنشتگان
کشوری و لشکری
و تامین
اجتماعی،
سندیکاهای
کارگری، ورزشکاران
و هنرمندان و
همه ی افراد
مرجع و اثر گذار
و مورد وثوق
جامعه
تقاضا دارد
که در این
روزهای سخت و
البته امید
انگیز، در
کنار دانش
آموزان و
دانشجویان و
مردم حق طلب
ایران زمین
قرار گیرند تا
آسیب کمتری را
فرزندان و
هموطنان ما بر
دوش بکشند.
شورای
هماهنگی
امیدوار است
که طی روزهای
آینده مقامات
حکومتی با
محاسبه بی
ثمری سرکوب و
تاثیر آن در
گسترش
اعتراضات و
نارضایتی ها طی
تجربه های
آزمون شده بسیار،
با رویکردی
عقلانی و
قانونی دست از
سرکوب
شهروندان
بردارند و به
خواسته های
مردم تمکین
کنند در غیر
این صورت
شورای
هماهنگی برنامه
های بعدی خود
را در اعتراض
به شرایط کنونی
و در همراهی
با دانش
آموزان و
دانشجویان و مردم
عزیز ایران
اعلام خواهد
کرد.»
۱۳
مهر
کانون
صنفی معلمان
ایران به
مناسبت ۱۳
مهر/ ۵ اکتبر،
روز جهانی
معلم بیانیه
ای منتشر کرد.
در این بیانیه
آمده است: «... از
نظر ما در
شرایط فعلی،
پایان دادن به
سرکوب
معترضان،
آزادی فوری تمامی
بازداشت
شدگان، به
ویژه
نوجوانان و جوانان
(اعم از دانشآموز
و دانشجو)،
دلجویی از
خانواده کشتهشدگان
وقایع اخیر،
پیگیری عوامل
فاجعه جانباختن
مهسا امینی و
سایر جانباختگان،
بازگشت به
قانون و به
رسمیت شناختن حق
اعتراض برای
همه اقشار
جامعه و تلاش
برای برآوردن
خواستههای
به حق آنان،
ضروریترین
کارها است.»
۱۴
مهر
اساتید
دانشگاه شریف
در اعتراض به
سرکوب و
بازداشت
دانشجویان و
استادان تحصن
کردند. از
جانب استادان
دانشگاه شریف
در بیانیه ای
بدین مناسبت
آمده است: «... اطمینان
داریم که
دانشگاه
صنعتی شریف،
همچون همیشه
با کمک اساتید
و دانشجویان
فرهیخته خود،
با اقتدار از
این گردنه نیز
عبور خواهد
کرد و مسیر
پیشرفت را
ادامه خواهد
داد. در عین
حال
پیگیر
مطالبات خود
نیز هست.»
۱۵ مهر
اسماعیل
عبدی، به
مناسبت روز
جهانی معلم و
حوادث
ناگوارِ اخیر
در کشور، در
پیامی آورده
است: «... به عنوان
معلمی که طی
دو دهه کنشگری
صنفی به
مسالمتآمیزترین
شکل، همواره
با گوشزد کردن
مسائل
مبتلابه
جامعه، به همراه
تشکلهای
صنفی معلمان
به واکاوی
عواقب
تصمیمات نادرست
حکومتی،
هشدار دادهایم،
تاکید میکنم
که برای جامعهای
که انباشته از
خشم و اعتراض
است، دست به
خشونت زدن و
ابزار سرکوب
را به عنوان
بهترین راه حل
دیدن، عواقبی
جبران ناپذیر
خواهد داشت.»
۲۱
مهر
جمعی
از اعضای
انجمن صنفی
معلمان سقز با
حضور در آموزش
و پرورش این
شهرستان،
مراتب اعتراض شدید
خود را در
رابطە با دانشآموزان
و همکاران
بازداشت شدە،
ورود بدون مجوز
نیروهای لباس
شخصی بە
مدارس، شلیک
نیروهای
سرکوب بە داخل
مدارس و آسیب
بە دو همکار
خانم و عملکرد
خارج از وظایف
سازمانی برخی
مدیران در
معرفی دانشآموزان
بە نهادهای
امنیتی، بیان
کردە و ضمن طرح
پرسش از
مدیریت و
حراست این
ادارە
خواستار پاسخگویی
و شفافسازی
پیرامون
اقدامات صورت
گرفتە توسط
آنها شدند.
۲۲
مهر
مسعود
قبادی، از
معلمان شهر
چرام از استان
کهگیلویه و
بویراحمد،
توسط نیروهای
اطلاعات سپاه
شهر چرام
بازداشت شد.
شورای
هماهنگی تشکل های
صنفی
فرهنگیان
ایران، ضمن
محکوم نمودن هر
نوع برخورد
قهری، با
معلمین و
فعالان صنفی، آن
را اقدامی
غیرقانونی و
غیراخلاقی
خواند واعلام
داشت: « انتظار
دارد که مراجع
قانونی نسبت
به قانون شکنیهای
انجام گرفته
حساسیت نشان
دهند و این
برخوردهای
غیرقانونی
برچیده شود.» نفت،
گاز،
پتروشیمی و
نیروگاه ها
۱۱مهر
گروهی از
نیروهای
پروژه ای شاغل
در پتروشیمی
دنا عسلویه به
دلیل عدم
پرداخت ۲ ماه
حقوق دست به
اعتصاب زده
اند.
۱۸
مهر
کارگران
پروژهای
شاغل در
پتروپالایش
هنگام،
دماوند و کاویان
در عسلویه و
در کنگان از
ساعت اولیه
صبح و قبل از
شروع کار، با
مطالبات
افزایش حقوق،
طرح طبقه بندی
مشاغل، سختی
کار، کم کردن
ساعات کار
انحلال شرکت
های
پیمانکاری
نیروی
انسانی، جذب
نیروهای بومی
و خواست های
رفاهی از جمله
تجهیز کمپ ها
و خوابگاه ها
و بالا بردن
کیفیت غذا و
بهداشت، دست
به اعتصاب و
تجمع اعتراضی
زدند و به سردادن
شعار «مرگ بر
دیکتاتور»
پرداختند. و
جاده های سه
راه عسلویه
را نیز
به نشانه اعتراض
بستند. تعدادی
از کارگران
«مهدی
جهانبخشی،
علی محمودی،
هادی مولایی،
نورعلی
بهادری، فرید
کوراوند،
کامبیز
محمدی، شاهین
نجفی، احمدپور،
فرشید مرادی،
علی شاپوری و
امید کوراوند.»
توسط نیروهای
امنیتی
بازداشت شدند.
۱۹
مهر
کارگران
پالایشگاه
آبادان مقابل
گیت ورودی
پرسنل تجمع و
اعتصاب خود را
آغاز کردند.
کارگران فاز
دو از روز قبل
دست از کار
کشیده بودند که
با مداخله
نیروهای
حراستی مواجه
شدند که تلاش
داشتند از شکل
گیری اولیه
اعتصاب
جلوگیری کنند.
شورای
سازماندهی
اعتراضات
کارگران
پیمانی نفت در
اعتراض به
گسیل نیروی
سرکوب به
مراکز
اعتصابی
بیانیه ای
منتشر ساخت که
در آن آمده
است: «... شک
نداشته باشید
که ما کارگران
پروژه ای نفت
که زندگی و
معیشتمان در
مناطق پادگانی
نفت و در زیر
چنگ
پیمانکاران
بیرحم و چپاولگر
سالهاست که به
یغما رفته
است، با این
سرکوبگری
ساکت نخواهیم
شد و به شما
قول میدهیم که
با قدرت
بیشتری به
اعتراضاتمان
علیه این
سرکوبگری ها و
برای آزادی
همکاران بازداشتی
به میدان
خواهیم آمد ...»
سندیکای
کارگران
نیشکر هفتتپه
بازداشت
کارگران و
ایجاد فضای
رعب و وحشت را
شدیدا محکوم
ساخت و خواهان
آزادی این
کارگران و
تمام فعالین
عرصه های
مختلف
اجتماعی و
بازداشت های
فله ای در روز
های
اخیر باشد.
کارگران
دستگیر شده در
سایت ١
پتروشیمی
بوشهر آقایان
«نیما غلامی،
رسول نوروزی،
حسین سلحشور،
رضا کوراوند،
امید
کوراوند،
امین علیزاده،
آرمان کاوسی،
اصلان سواری،
حسن احمدی، صمد
رفیعی، ساسان
رفیعی و
معصومی» می
باشند.
۲۵ مهر
سندیکای
کارگران شرکت
واحد گسیل
نیروهای سرکوبگر
از جمله صدها
نیروی یگان
ویژه و سرکوب
و بازداشت
کارگران
پروژه ای نفت
در عسلویه را
به شدت محکوم
ساخت و در
اطلاعیه ای
اعلام داشت: « کلیه
کارگران
بازداشتی که
ابتدا ۳۰ نفر
و متعاقبا
بیش از ۱۰۰
نفر اعلام
شدند باید
فوری و بدون
قید و شرط
آزاد شوند.»
کارگران
دیگر
۱۶
مهر
کارگران
کارخانه
سیمان
اردستان در
اعتراض به عدم
پرداخت حق
بیمه و اضافه
«مشاغل سخت و
زیانآور» دست
به تجمع زدند.
به گفته کارگران
سیمان
اردستان: پیش از
این کارگران
زیادی در این
کارخانه با
استفاده از
قانون مشاغل
سخت و زیانآور
بازنشسته شدهاند.
پیگیریهای
زیادی طی این
مدت از اداره
کار اردستان و
کمیته
تجدیدنظر
مشاغل سخت و
زیانآور
انجام دادهایم
که آخرین بار
(۱۵ شهریور
ماه) در مقابل
ساختمان
اداره کار
تجمع کردیم
اما در نهایت
ما کارگران
همچنان با ۲۰
سال سابقه کار
در حالی ادامه
کار میهیم که
توان و رمقی
برای کار کردن
(تا ده سال آینده)
نداریم.
۱۹
مهر
کارگران
و کارکنان
رسمی،
قراردادی و
پیمانی فولاد
کاوه «جنوب
کیش» دست به
اعتصاب و تجمع
زدند.
۲۶
مهر
کارگران
شرکت نیشکر
هفت تپه مقابل
مدیریت دست به
تجمع زدند و
اعلام کردند:
«تا دستیابی به
پاداش کشت،
همسان سازی
حقوق ها و
دیگر مطالبات،
از جمله
بازگشت به کار
اسماعیل
بخشی، کارگر
اخراجی تجمع
ادامه خواهد
داشت.»
مبارزات
طبقات فرودست
تا رسیدن به
دنیای بدون
ظلم و
نابرابری
ادامه خواهد
یافت ولی
نباید از یاد
ببریم که بدون
رهبری حزب
طبقه کارگر و
اندیشه و
برنامه ای
برای رسیدن به
جامعه
سوسیالیستی،
رسیدن به مقصد
دورتر و دورتر
میشود و برای
گذشتن از این
راه سخت و
پرخطر، برای
فائق آمدن بر
ارتش متشکل
امپریالیست
ها و سرمایه
داران داخلی
می بایست به
ارتشی «متشکل،
متحد و آگاه»،
به «حزب» نیاز
داریم.
چاره
رنجبران وحدت
و تشکیلات است!
***
گفتگوی
رادیوهمبستگی
دراستکهلم با
دکتر ناصرزرافشان
مترجم،
نویسنده
وحقوقدان
مقیم ایران
درمورد
اعتراضات
مردمی وچه
باید کردها وچگونگی
خروج ازاین
بحران
شهریور
1401
دکترزرافشان
دراین گفتگو
بسیار دقیق
وهوشمندانه
به مهمترین
معضلات جنبش
اعتراضی مردم پاسخ
میدهد وبا
توجه به توازن
قوا، فقدان
تشکیلات و پیچیدگی
اوضاع ایران
دورنما وچشم
انداز مبارزه
مردم را ترسیم
میکند و
رهنمود میدهد.وی
به پرسشهای
مهم زیر پاسخ
میدهد:
یکم:ماهیت
این جنبش و
خواستگاه آن
دوم:چسم
انداز این
مبارزه مردمی
و رابطه آن با
سایر اقشار
جامعه
سوم:فقدان
تشکیلات
ورهبری دراین
اعتراضات وخطراتی
که آن را
تهدید میکند.
هیچ ارتشی
بدون برنامه
وآگاهی و
سازمان
نمیتواند
به پیروزی
برسد.
چهارم :
نیروهای ضد
انقلاب وهوشیاری
مردم"
حواسمان باید به
موج سواران
باشد!"
این
گفتگو از
مصاحبه شفاهی
به مکتوب
تبدیل شده
است.
پرسش: در خیزش
پس از قتل
حکومتی ژینا
در چه موقعیتی
قرار داریم؟
پاسخ:
ببینید خیزش
اخیر،یک جنبش
به معنای دقیق
این کلمه
نیست.همانطور
که بارها گفته
اند و شنیدهاید
هشتاد درصد
فعالین کف
خیابان که توی
این خیزش شرکت
داشته اند،
سنشان دور و
بر 20 ساله. اینها
تقریباً
هیچگونه
ارتباطی با
گذشته یا در واقع
تاریخ معاصر
ایران، گذشته
خودشون، حتی با
نسل قبل از
خودشون
ندارند. یک
بغض فرو خوردهای
هست توی این
نسل که توی یک
فرصتی مثل
بقیه مواردی
که توی سالهای
قبل داشتیم
این زده
بیرون. بدون
هیچ تشکیلات،
بدون هیچ ایده
برنامه ای و
با دست خالی.
ضمن اینکه از
صمیم قلب همه
نسبت بهش
همدلی دارند و
همراهی میکنند.
و البته بخشی
از این همدلی
و همراهی روی نگرانی
از سرنوشت اینهاست
که با دست
خالی اومدن
توی خیابان.
توی سنین
بالاتر توی
رده های
بالاتر و لایه
های بالاتر
سنی و اجتماعی.
و بخش دیگرش
فرصت طلبانیست
که همیشه
مترصدند موج
سواری کنند و
جز لکه دار
کردن و بدنام
کردن جنبش ها
و خیزش ها
نقشی و کار
دیگه ای
ندارند اما
دلیل اینکه
بخش اعظم فعالان
این خیزش درواقع
بچههای
جوانند اینه
که به هر حال
تو سنین
بالاتر یه
مقداری با
پختگی و آگاهی
سیاسی بیشتر،
این درک وجود
داره که با
دست خالی بی
هیچ سازمان بی
هیچ تدارک و
پیشبینی
قبلی این شکلی
به میدون
رفتن، یه
مقداری سنین
بالاتر
ملاحظه میکنن.
این بچهها جوانند،
از خود گذشته
اند. این
شجاعت که همه
ستایش میکنند
و درخور ستایش
هم هست صرفاً
شجاعت نیست بخشیش
ناشی از
ناآگاهی از
وضعیت دشمن،
از خطراتیست
که باهاش
روبرو هستن.
در هر صورت
این خیزش یک
بخشیش از اون
جریان مداوم و
عمده ای که اسمش
رو شما هر چی
میخواید بذارید،
انقلاب ایران!
اینها قطعات
مختلف و
متفاوت و پیش
درآمدهای یه
چیز بزرگتریست
که به هر حال
خواه و ناخواه
باید اتفاق بیافته
ولی گرفتاری
بزرگ و ضعف
بزرگ این قضیه
الان که ضمن
ستایش از همه
از خود گذشتگی
و شجاعتی که
این بچهها
قلبشون کف
دستشونه و
دارن به میدون
میرن، اما فقط
بهبه و چهچه
کردن بهش
نیست. این
خیانته در حق
اینها. بایستی
نشست نگاهش
کرد، نقدش
کرد، ارتباط
با اینها
برقرار
کرد.سازماندهی
شون کرد،
آگاهشون کرد و
وصلشون کرد،
ارتباطشون
داد با بقیه
جامعه و بقیه
جریاناتی که
در جامعه
حضوردارند.خدمت
شما عرض کنم
اشکال عمدهای
که الان وجود
دارد، مثل
گذشته
تشکیلاتِ، تشکلِ
و آگاهی
سیاسی. تا
تشکیلات، تا
برنامه نباشد
هیچ ارتشی
همینطور به
میدان دست
جمعی، انبوهی
ریختن به
میدان و رفتن
و جنگ کردن به
پیروزی
نرسیده است.
هیچ ارتشی
بدون ستاد،
بدون نقشه
حمله نتونسته
پیروزی به دست
بیاورد.اینها
چیزهای خیلی
بدیهیی است نباید
وقتی کارد به
استخوان آدم
رسیده چشمشو
کاملاً ببنده.
خوب نگاه باید
کرد از لحاظ
علمی یا از
لحاظ ذهنی
گرفتاریها و
کمبودهایمان کجاست؟
نیرو را باید
بگذاریم در
آنها برای
اینکه نیروی
مادی فقط با
نیروی مادی
منکوب میشود
.درک این
مسأله به شعور
خیلی پیچیده و
چیزی احتیاج
ندارد و باید
در تدارک آن
بود. با دست خالی
و همین کیفیت،
بدون برنامه،
بدون اینکه اگر
امروز جلوی من
را در خیابان
بستند فردا تکلیفم
چیست وبدین رو
نمیشود کاری
رو از پیش برد.
این ضمنا
نگرانی عمده ایست
که در بقیه
نیروهای
سیاسی در قبال
آنچه که این
ده دوازده روز
اتفاق افتاده
ضمن همدلی
عمیق و قلبی
همه نسبت به
این بچهها،
وجود دارد.
پرسش:آقای
زرافشان شما
در صحبت های
تان درواقع
به عدم
سازماندهی
اشاره کردید
واینکه انتقال
تجربه از نسل
قدیم به این
نسل جدید نبوده
این گسست نسلی
رو هم مطرح میکنید.
ولی در عین
حال خیلیها
معتقدند که
آنچه که این
جنبش به عنوان
ویژگیش میشه
بهش اشاره
کرد، اولاً
شرکت زنان
شعار «زن،
زندگی ،
آزادی» و این
را یک دوره بی
بازگشت میدانند
پرسش من این
است که برای
اینکه این
جنبش فائق
بیاد بر این
ضعفهایی که
شما برمیشمرین،
و در مرکزش
سازماندهی،
برای اینکه به
پیش برود و
بتواند در
نبرد نهایی هم
پیروز بشود،
چه کار باید
کرد؟ چه
ابزارهایی را
باید دردست
داشته باشد؟
از چه
راهکارهایی
باید استفاده
کند به
لحاظ
راهبردی؟
پاسخ:
ببینید
حقوق زنان،
برابر زنان،
مسئله حجاب،
مسئله اختیار
زن برای تن
خودش برای پوشش
خودش یکی از
خواسته هاست.
و همینطور که
دیدیم هممون
این خواسته به
سرعت تبدیل شد
به یک زمینه
وسیعتری که
همه خواستههای
سرکوب شده همه
این دههها
توش هست و با
این خواسته ی
تنها که
طبیعیست مسائل
و مشکلات این
مملکت حل
نمیشه. خیزشی
هم که ابتدا
برای تحقق این
هدف و پشت این
شعار به راه
افتاد فوراً
تبدیل شد به خواستههایی
که میدونید
اساسیست
مربوط به کل
این سیستم
مربوط به این
دستگاه
فکریست و
مربوط به کل
این نظام است.
بنابراین در
عمل هم باید
با مسائل
جامعه، مسئله
اقتصادی جامعه
مسئله جامعه
ای که مردمش
به گورخوابی
پناه بردند به
خاطر نبود
مسکن. مسأله
جامعهای که
یه درصد قابل
توجه اش به
معنای واقعی و
فیزیکی کلمه
گرسنهاند و
جلوی تو را در
خیابان میگیرند
و فریاد میکشند
که یه وعده
غذا به من بده.
برای حل این
مسائل لازم
هستش چشم انداز،
چشم انداز
عمومی و کلی
باشد.آن بچههایی
که الان دنبال
این قضیه در
خیابان آمدند باید
متوجه شان کرد
که این یکی،
این مسأله به تنهایی
نمی تواند ما
را نجات بدهد.
به تنهایی نمیتواند
مشکلات ما را
حل بکند. و آن
وقت در عرصه عملی
هم همه
نیروهایی که
پشت خواستههای
متفاوت و با
خواستههای
متفاوت
هستند، ترکیب
طبقاتی مختلف
بین اینها
باید هماهنگی
بوجود بیاید.
این مسأله باید
طرح بشود و درواقع
اونوقت زمینه
ایست برای
همبستگی و
هماهنگی همه
کسانی که با
خواستههای
متفاوت و حالا
یکیش این
مسئله حجابه،
ولو ترکیب
اجتماعی
طبقاتی مختلف
و متفاوت،
وگرنه مبارزه
در این جامعه
بوده و هست.
این کار اولین
کاریست که
باید بشود و
البته
سازماندهی میخواهد.
پرسش:آقای
زرافشان غیر
ازاین مواردی
که برشمردید آیا
مورد خاصی
توجه تان را
جلب کرده است
که بخواهید در
ارتباط با این
اعتراضات و
جنبش مطرح بکنید؟
پاسخ:بله حرف
خیلی هست و یک
یک آن حرفها
هم وقتی شما
درست بهش نگاه
کنید،
بخواهید یکخورده
بشکافیتش و
عمیق تر بهش
نگاه کنید میتونه
شما را به
جاهای عمیقتر
و بیشتر که
حالا در این
مجال کوتاه
جای طرحش
نیست،
بکشاند.الان
مجال طرحش
نیست. اما این گسیختگی،
این انقطاع،
این پیشداوریها،
این پاره
پارگی
مقاومتی که هر
بار یک گوشهاش
به این کیفیت
خودش را نشان
میدهد و
سرکوب میشود
اینها همه
چیزهایست که
تاسف آوره است
و دیدنش در
مقابل این همه
آمادگی در
مقابل این نیروی
عظیم سرکوب
شدهای که زیر
فشاراست و هر
مفر کوچکی پیدا
میکند و به
این شکل فوران
پیدا میکند...
باید هر کاری
از دست هرکس ساخته
است برای
ارتباطش به هم
برای
سازماندهیش و
برای رسوندنش
به یک برنامه
و شعار، و
خنثی کردن فعالیتهای
فرصت طلبانه
یک عده آدم
موج سوار که
جز لکه دار
کردن، جز
وجودشون به
دلیل نفرتی که
ازشون، من بی
تعارف بگم،
وجود دارد فقط
عامل تفرقه
است فقط مانع
وحدت میشود
وبرای خنثی
کردن آنها
برای به هر
حال پیدا کردن
راهی برای
بیرون رفتن از
این بنبست
خونین و لعنتی
این سالها
اقدام کند.
***
یادی
ازرفیق احمد
دالری
رفیق
احمد دالری در
سال ١٣٣٢ در
خانوادهﺍﯼ زحمتکش
در شهرآبادان
به دنیا آمد.
دوران کودکی و
نوجوانی را در
شهر آبادان
گذراند و جهت
ادامهﯼ تحصیل
به انگلستان
رفت. در آنجا
با کنفدراسیون
دانشجویان و
محصلین
ایرانی
(اتحادیهﯼ
ملی) آشنا گشت
و بزودی در
زمرهﯼ فعالین
آن در شهر
برادفورد در
آمد و در همین
اوان با سازمان
مارکسیستی ــ
لنینیستی
توفان آشنا گشت.
رفیق
احمد از رفقای
اصولی و فعال
کنفدراسیون بود.
او همواره با
متانت و صبوری
که خاص وی بود صحبت
میکرد و
کلامی دلنیشن
داشت. از جمله
فعالیتﻫﺎﯼ وی
در افشای رژیم
منفور شاه در
خارج از کشور
در اشغال
کنسولگری
منچستر و همچنین
تدارک و شرکت
در اعتصاب
غذای 5 روزه که
در شهر منچستر
در اعتراض به
کشتار رژیم
شاه و به خاطر
آزادی
زندانیان
سیاسی برگزار
گردید بود.
همزمان با
انقلاب
خلقﻫﺎﯼ
ایران در بهمن
57، رفیق احمد
به همراه
عدهﺍﯼ از
رفقایش
رهسپار ایران
گردید و در
شهر آبادان به
فعالیت
پرداخت. بعد
از شروع جنگ
به سازماندهی
مردم محل خود
که با دست
خالی مجبور به
مقابله با ارتش
متجاوز عراق
بودند, پرداخت
ولی بزودی تحت
تعقیب از طرف
رژیم انحصار
طلب جمهوری
اسلامی قرار
گرفت و مجبور
به ترک آبادان
شد و به
خانوادهﯼ خود
در شهر شیراز
پیوست و در
آنجا تا زمان
دستگیری در
بهار 1362 دمی از
فعالیت جهت تحقق
آرمان والای
پرولتاریا
باز نایستاد.
و بالاخره به
جرم "عضویت در
حزب طبقهﯼ
کارگر ایران و
مبارزه برای
دنیائی خالی
از استٽمار٬
توسط جلادان
رژیم سیاه دل
جمهوری
اسلامی و پس
از تحمل
شکنجهﻫﺎﯼ
بسیار در مهر
ماه 62 به دار
آویخته شد.
یادش گرامی
وراهش پر
روهروباد!
سرنگون باد
رژیم سرمایه
داری جمهوری
اسلامی بدست
مردم ایران!
برگرفته
از کتاب مرغان
پر کشیده
توفان.
یاد
نامه ای از شهدای
توفان . چاپ
دوم اردیبهشت
1393
http://toufan.org/Lohe_janbasan.htm
****
ایران
در زیر آتش
وخون
مشاهداتی
تازه وعینی از
تظاهراتهای
اخیرایران
کشته شدن
مهسا امینی
دربازداشتگاه
گشت ارشاد
تهران، بهانه
ای به دست
مردم ایران
داد تا خشم
نهفته چهل
وچند ساله خود
از رژیم
جمهوری اسلامی
را ،مانند
آتشفشانی
خفته که آتش
مذاب به بیرون
پرتاب میکند
، بیرون ریخته
و در مقابل
رژیم خونخوار
آخوندی یک بار
دیگر به میدان
آمده و رزمی
دیگر را آغاز
کنند ،تا در
نوع خود بی
نظیر
باشد.شروع این
اعتراض نیز
همانند اعتراضات
قبلی دیماه 96
و آبانماه 98
خودجوش و
همانطور که
خود معترضین
میگفتند
بدون رهبری
بود.اگر
اعتراضات
قبلی درابتدا
با شرکت اقشار
مختلف جامعه
وبصورت غالباً
غیر مسالمت
آمیزصورت
گرفت اما
اینبار خیل
جمعیت معترض اکثراً
بدست جوانان
خشمگبن ،دختر
وپسر و به قول
خودشان (دهه
هشتادی و دهه
نودی ) غالباً
مسالمت آمیز
صورت
گرفت.،جوانانی
که به گفته
خودشان ،آمده
اند تا
نارضایتی خود
را از رژیم
خونخوار
ملایان با
شعارهای مرگ
بر خامنه ای ،لعنت
بر خمینی ومرگ
بر دیکتاتور
به مردم وبه جهانیان
نشان دهند.با
تنی چند از
تظاهر کنندگان
که ازقضا
دانشجو بودند
درهمان
روزهای نخست
شروع
اعتراضات در
گوشه ای که
تجمع کرده
بودند
گفتگوئی صورت
گرفت و از
آنها سؤال شد
که شما برای
چه چیزی دست
به اعتراض زده
اید؟ درابتدا
نسبت به این
پرسش برخوردی
سرد نشان دادند
،زیرا به شخص
پرسش کننده که
برایشان
ناشناس میآمد
اطمینان
نداشتند. اما
پس از تکرار
سؤال و رفع شک
،و اطمینان
پیدا کردن از
اینکه این شخص
دشمن و از
نیروهای لباس
شخصی نیست
وارد گفتگو
شدند.حال به
گوشه ای از
سخنان این دو
دختر وسه پسر
جوان دانشجو
توجه کنیم.این
گفتگو
درنزدیکی
دانشگاه
اصفهان پس
ازاینکه به
خاطر یورش
وهجوم
نیروهای
سرکوب
پراکنده شدند
صورت گرفت
وموقعییت
خوبی بوجود
آمد تا به آنها نزدیک
شد از آنها
باز هم سؤال
شد که واقعاً
شما با این
تعداد کم
(تعداد آنان
شاید بیش از300
نفر نبود)
خواهان چه
چیزی
هستید؟جواب آنان
این بود که
اولاً امروز
روز سوم
اعتراض ما است
وباید بگوییم
که دیروز
تقریباً 110 نفر
از ما را
دستگیر
کردند.اما ما
به اعتراض
مسالمت آمیز
خود ادامه میدهیم
ما خواهان
آزادی وعدالت
اجتماعی
هستیم و می
خواهیم چهره رژیم
جمهوری
اسلامی را که
مسبب اینهمه
نابسامانی ،
سوءمدیریت و
بیعدالتی
،فقر و گرسنگی
است اول اینکه
: به مردمان
خودمان ایران
نشان دهیم
ودوم اینکه به
جهانیان نشان
دهیم که
درکشور ما چه
میگذرد.ما تا
آخر به مبارزه
خود ادامه
خواهیم داد.
سؤال دیگر
این بود که
آیا تشکیلات و
رهبری دارید
؟جواب فوراً
منفی بود یکی
از دختران
جواب داد که
ما از طریق
قرارهای قبلی
که بین خودمان
میگذاریم
برنامه ریزی
میکنیم و
تاکتیک آن روز
را با درنظر
گرفتن اوضاع
وموقعیت
،تعیین و به
مرحله عمل در
میآوریم.روز
بعد تجمع
نشسته دختران
و پسران باز
هم جوان در
مقابل درهای
بسته دانشگاه
اصفهان بود .
این روش و
تاکتیک
در تظاهراتها
واعتراضات
درمناطق
دیگر از شهر
به چشم میخورد
و حقیقتاً
آنچه این
تجمعات و
اعتراضها را
از اعتراضات
قبلی متمایز
میکرد
وعیناً
مشاهده میشد،آرایش
و تاکتیک
معترضین
وتظاهر کنندگان
بود که به
نوبه خود کم
نظیر بود.
تجمعات و
اعتراضات
،برخلاف
اعتراضات سالهای
پیشین متمرکز
و یکپارچه
نبودند بلکه
در گروههای
کوچک 100 تا 150
نفره و
پراکنده و غیر
متمرکز و با
شرکت جوانان
هفده، هیجده و
تا زیر سی
سال،.صورت میگرفت.
اغلب تجمع
ها که همگی با
شعار مرگ بر
دیکتاتور،
مرگ بر خامنه
ای و مرگ بر بسیجی
مزین بود درست
در پایان
روشنائی روز
وآغاز تاریکی
شب شروع میشد
آنها از
تاریکی شب
استفاده میکردند
تا شاید
ناشناخته
مانده
وبتوانند در تاریکی
شب با فرار به
کوچههای
اطراف خیابانها
از دست موتور
سواران نیروی
نظامی ونیروی
انتظامی.در
امان بمانند.
دریکی از
این تجمع ها
که در سه نقطه
شهر به فاصله
خیلی کم از
یکدیگر انجام
شد به خوبی
این تاکتیک
جوانان، به
چشم میخورد.این
سه مرکز 1-در
اواسط خیابان
چهارباغ بالا
2-دروازه
شیراز3-چهارراه
شیخ صدوق
ابتدا در
چهارراه شیخ
صدوق در وسط
خیابان دو
حلقه لا ستبک
اتوموبیل را
آتش زده بودند
تا ترافیک
زباد شود وبه
یکباره در یکطرف
پیاده رو که
بسیار پهن بود
جمعیتی حدوداً
150 نفره دختر و
پسر جوان با
سرعت جمع شده
و با سر دادن
شعار مرگ بر
دبکتاتور و
مرگ برخامنه
ای به راه خود
ادامه دادند.
در کنار
این
راهپیمائی
افرادی دستنوشته
هایی را که بر
روی آن ( زن،
زندگی، آزادی)،
نوشته شده بود
در میان مردم
در کنار
ایستاده، و
تماشاچی ها
پخش میکردند.مغازه
داران، درب
مغازه خود را
از ترس پرتاب
سنگ وشکستن
شیشه های
ویترین
هایشان تا نیمه
باز گذاشته
بودند و به
تماشا و گاهاً
تشویق مشغول
بودند.در یک
لحظه موتورسواران
و دو آمبولانس
سررسیدند.از
آمبولانسها
نیروهای کمکی
و تعدادی لباس
شخصی پیاده شده
وپس از شلیک
گاز اشک آورد
وشلیک تیرهای
هوایی، جمعیت
به سرعت
پراکنده و به
کوچه های فرعی
فرار کردند.
گام بعدی
، تجمع و سر
دادن شعار
گروهی دیگر از
معترضین بود
که در دروازه
شیراز بطور
نامحسوس
پراکنده ودر
انتظار بودند.دروازه
شیراز که
میدانی بسیار
بزرگ است ،تقریباً
هزار متر از
تجمع اولی
فاصله
داشت.همان موتورسواران
و آمبولانس ها
مجبور بودند
اینبار به سوی
دروازه شیراز
راه بیفتند.
البته در این
موقع ترافیک
زیاد شده بود
و بوق ممتد ماشینها
به علامت
پشتیبانی از
جوانان و شعار
دهندگان گوش
ها را کر میکرد
و از طرف دیگر
گاز اشک آور و
دود سوختن لاستیک
ماشین بود که
عرصه را تنگ
میکرد
مردم میگفتند
که وسط های
خیابان
چهارباغ بالا
نیز وضع به
همین صورت
بوده است. این
غیر متمرکز
بودن تجمعات
معترضین،
ویورش به آنها
از این تجمع
به تجمع
دیگر،نیروی
سرکوبگر را
خسته کرده بود
بطوریکه پس
از تقریباً دو
ساعت جنگ و
گریز ، در
دروازه شیراز
و کنار
ایستگاه
مترو،
نیروهای سرکوبگر
نظامی و
نیروهای
انتظامی
(نیروی نظامی
لباس سبز تیره
، و نیروی
انتظامی لباس
سبز بسیار روشن
بر تن دارند
که آنها را از
یکدبگر
متمایز میکند).بر
روی سکوها و
پیاده روهای
اطراف میدان نشسته
و خستگی خود
را نفس نفس
زنان ،ازتن
بدر میکردند.
دیدن یک
چنین صحنه ای،
خنده آور و در
عین حال غم
انگیز بود که
چگونه این
جوانان با
دستانی خالی
که فقط شعار
میدادند
آنها را که
مسلح بودند،
به سخره کشیده
بودند.مهمتر
از آن بوقهای
ممتد اتومبیلها
بود که قطع
نمیشد.و خشم
سرکوبگران را
دو چندان میکرد.
در این
جنگ و گریز
آنشب اینطور
که شواهد نشان
میداد کسی
دستگیر نشده
بود.این نوع
آرایش
مبارزاتی و
تاکتیک جدید
مبارزات جوانان
ثابت کرد که
این شیوه نو
مثمر ثمر بوده
ونتیجه مثبتی
داده است.
این
تجمعات در
بسیاری از
مناطق شهر به
همین شیوه در
جریان بوده
است پس از
گذشت چندین
روز هنوز
نیروهای
نظامی در
بسیاری از
میادین بزرگ شهر
مانند میدان آزادی
،میدان
شهدا،دروازه
دولت ، میدان
انقلاب
،میدان ملک
شهر،پائین
شهرو میدان
قدس بطور
مستمر بصورت
آماده باش
مستقر بودند
هر از چند
گاهی چند نفر
از آنها به
کافه های
اطراف برای
نوشیدن قهوه و
لحظه ای
استراحت
بدانجا پناه می
بردند.در یکی
از این کافه
ها یکی از نیروهای
سپاه که قامتی
بلند و پر
داشت با آب و
تاب تعریف میکرد
و گفت:«دیروز
یک مرد 62 ساله
که به رهبری
توهین کرده
بود را دستگیر
کردم ومستقیم
اورا به دادستانی
بردم و به
دادستان گفتم
که فردی را که به
رهبری توهین
کرده به اینجا
آورده ام
،دادستان گفت
او را مستقیم
ببرید زندان
،بازپرسی
لازم
نیست.ویکی
دیگر از نیروهای
انتظامی که
همراه او بود
،گفت همین شما پنجاه
وهفت انقلاب
کردید
و حالا ما
باید اینبار
جوانان را
دستگیر کنیم».
اعتراضات
شهریورو
مهرماه 1401پس از
گذشت چندین هفته
به بیش از صد
شهر بزرگ
وکوچک ایران
کشیده شده است
و رژیم
درمانده
جمهوری
اسلامی
علیرغم تمام
تضییقات،سرکوبها
،دستگیریها
وکشتار،علیرغم
قطعی اینترنت
و...هنوز نتوانسته
است
،اعتراضات
مردم را خاموش
کند.اکنون اعتراضات
از درون شهرها
به دانشگاهها
ومدارس کشیده
شده است و هر
روز بر دامنه
آنها نیز
افزوده میشود
حمله مسلحانه
به مدارس از
نمونه های این
سرکوبهای
خونین است
وکسبه وبازار
وهمچنین
اقشار دیگر
مردم نیز آرام
آرام با بستن
مغازههای
خود به
اعتصابات می
پیوندند.
قطع و
فیلتر کردن
اینترنت بدست
رژیم ضد مردمی
و سرکوبگر
جمهوری
اسلامی ،برای
جلوگیری از گردش
اخبار اعتراضات،
میلیونها
نفر را که از
آن ارتزاق میکنند،
کسبه کوچک و
بزرگ را در
آستانه
ورشکستگی و
ببکاری
کشانده است
.بسیاری از
مغازهها و
فروشگاههای
بازار که فروش
اینترنتی نیز
دارند از این وضع
اسفناک به
ستوه آمده
اند.برآورد
متضرر شدن
اقتصاد بازار
در سرتاسر
ایران هنوز بر
کسی روشن نیست
، اثرات مخرب
ومستقیم آن اما
لاجرم در
آینده ای
نزدبک روشن
خواهد شد.یکی
از اثرات مخرب
اختلال در
اینترنت
،اختلال در
اقتصاد مردم و
اقتصاد بازار
است که پی آمد
آن، بالا رفتن
خط فقر و تضاد
طبقاتی است و
دود آن اما صد
البته به چشم
طبقه زحمتکش و
کارگر و قشر
کم درآمد
خواهد رفت.
تظاهراتها
، اعتراضات
وسیع ، تحصنها
واعتصابات
امسال ،
دراقصی نقاط
کشور، تنها در
دانشگاهها و
دبیرستانها
صورت نگرفته
بلکه به تمام
شهرهای ایران
سرایت کرده
است ،و این
نشان دهنده
تداوم مبارزه برعلیه
رژیم است ، که
بیش از یکماه،
ادامه دارد.و
شواهد اینطور
نشان میدهد
که مبارزین
قصد ترک کردن
خیابانها را
ندارند.
شاهین شهر
اصفهان ،که
ساکنان آن
اکثراً از جنگ
زده های
خوزستانی
هستند و از
زمان جنگ هشت
ساله در این
شهر زندگی می
کنند یکی دیگر
از کانونهای
این اعتراضات
است.جوانان
شهر دقیقاً به
همان شیوه،
شهرهای دیگر
اعتراض و با
همان شعارهای
«مرگ بر
دیکتاتور و
خامنه ای
»،«زن،زندگی،آزادی»
و «مرگ
بربسیجی» هر
روز در خیابانهای
اصلی شهر حضور
دارند.شعار
نویسی های
شبانه وپخش
شبنامه از
دیگر کارهای
آنهاست.
اما آنچه
در این مدت و
در کنار
تداوم این اعتراضات
دیده میشود
ریزش از بالای
نیروهای
حکومتی وبعضی
افراد سپاهی و
بسیجی است
شخصی تعریف میکرد
که سه تن از
عموهایش در
رده های بالای سپاه
مشغول به کار
هستند.آنها
جدیداً به
خاطر ترس از
تداوم
اعتراضات وبه
خاطر پیشگیری،
دخترها و
پسرهایشان را
از کشور خارج
کرده اند ،تا
در امان
بمانند.
در
خانواده ها
نیز برسر
پشتیبانی
کردن ویا پشتیبانی
نکردن از
اعتراضات
انشقاق بوجود
آمده است و
دودستگی و
ریزش را در
همه سطوح از
سپاهی تا
بسیجی گرفته
تا مدیران
ارشد و نیمه
ارشد میتوان
مشاهده کرد.
اکثریت
مردم شخص
خامنه ای
وسپاه را عامل
این کشتار ها
میدانند و به
همین خاطر
شعارهایشان
نیز متوجه آنهاست
.اماپرسش
پایانی این
است آیا این
اعتراضات
بدون تشکیلات
و رهبری میتواتد
رژیم را پائین
بکشد ؟ تجربه
عکس آن را نشان
داده است
وبنظر می رسد
سازمان وتوان
رژیم بسیار
قویتر از
تظاهرات
خیابانی است که
جریان
دارد.این
اعتراضات
درچنین شکلی
وبا این کمیت
وعدم رهبری
وتشکیلات
وبدون حمایت عملی
میلیونها
مردم و به
خیابان آمدن
آنها غیر ممکن
به نظر
رسد.این جنبش
امروز در یک
جنگ فرسایشی و
بی هدفی
درغلتیده و به
فردایش
واینکه چه
باید بکند یا
نکند و چشم
اندازش
چیست،سردرگم
است.
اصفهان-امضا
محفوظ
شهریور
ماه 1401
گزارشی
مختصری ازیک
تظاهرات موفق
درسوئد
تظاهرات
موفقی
درحمایت
وهمبستگی با
مبارزه مردم ایران
در لینشوپینگ
سوئد شنبه ١۵ اکتبر
٢٠٢٢ صورت
گرفت. دراین
تظاهرات بیش
ازچهارصد نفر
شرکت داشتند.
دربخشی
ازسخنرانی یکی
از اعضای
رهبری
اتحادیه
کارگری
شهرداری این
شهر واستان
چنین آمد:
دوستان عزیز!
مرگ دلخراش مهسا امینی محرک اعتراضات در ایران است. گشت زن ستیز ارشاد، ارگان سرکوب و وحشت جمهوری اسلامی در ملاء عام با کتک زدن و توبیخ زنان وایجاد فضای ترس و ارعاب نفرت انگیز است..میلیون ها نفر اززن ومرد ایرانی از اجبار و تحقیر به ستوه امده اند.این اقدام سرکوبگرانه واین ارگان ارتجاعی باید محکوم و متوقف گردد.
تظاهرات ضد رژیم در ایران اکنون در چهارمین هفته خود قرار دارد و تاکنون بیش از 200 نفر کشته و هزاران نفر دستگیر شده اند... این عمل ضد انسانی باید محکوم و متوقف گردد
دوستان
عزیز، حضار
محترم!
اعتراضات
در ایران به
طور کلی پیامد
بحران اقتصادی
سرمایه داری،
اصلاحات بی
رحمانه نئولیبرالی بیش از ٣ دهه،
خصوصی سازی
های گسترده،
شکاف های
اجتماعی،
فساد، فقر،
بیکاری بالا و
افزایش قیمت
های مواد
غذایی و غیره
است. امروز
اقتصاد ایران ورشکسته و تحریمهای
اقتصادی علیه
کشور نیز
وضعیت معیشتی
مردم را بهطور
قابل توجهی
بدتر کرده است.
نکته
حائز اهمیت
این است که
اپوزیسیون
مترقی ایران
با مداخله
نظامی احتمالی
بر اساس الگوی
عراق یا لیبی
و تشدید تحریم
های اقتصادی
مخالف است و
چنین اقدامی
برای مردم
ایران فاجعه
است و وضعیت
میلیون ها نفر
را بدتر میکند.
آنچه امروز
مهم است نشان
دادن همبستگی
با مبارزات
دموکراتیک
مردم و طرح
مطالبه
انحلال گشت
ارشاد و
لغوحجاب
اجباری است.
روسریهایی
که پاره شده
یا سوزانده میشوند،
اکنون به
نمادی از
مبارزات
آزادی زنان و
آزادی
زندانیان
سیاسی تبدیل
شدهاند، این
خواستهها با
توجه به
توازن
قوا، منطقی و ممکن
است و در
نهایت
میتواند
رژیم را مجبور
به عقبنشینی
و تغییراتی
کند. البته
راه پیروزی
طولانی است،
اما هرگز
نباید تسلیم
شد.
اتحادیه
کارگری در
لینشوپینگ از
مبارزه مردم
ایران برای
آزادی،
دموکراسی و
عدالت
اجتماعی
حمایت میکند!
اتحادیه
کارگری در
لینشوپینگ حمله
رژیم به
اتحادیههای
کارگری و همه
مخالفان را
محکوم میکند
و خواهان
آزادی همه
زندانیان
سیاسی است!
زنده
باد همبستگی با
مبارزه مردم
ایران!
***
:درحاشیه
تظاهراتی در
گوتنبرگ سوئد
نقطه
نظرات حزب
کمونیست سوئد
درمورد این
تظاهرات
وتحولات اخیر
ایران به نقل
از هفته نامه پرولترشماره
39، سپتامبر2022
هفته گذشته
شاهد ادامه
اعتراضات
گسترده در
ایران بودیم
که پس ازمرگ
مهسا امینی دختر 22
ساله درتهران
رخ داد.وی پس
از دستگیری
توسط گشت ارشاد
به دلیل عدم
رعایت حجاب
مناسب جان
باخت
مهسا
امینی کُرد
ایرانی در 23
شهریور در حال
سفر به تهران
بود که بخاطر
بد حجاب
دستگیر شد و
دو روز بعد در
بیمارستان
درگذشت. به
گفته مقامات
پس از سکته
قلبی در
کلانتری، اما
به گفته
شاهدان عینی،
وی هنگام
دستگیری توسط
پلیس مورد ضرب
و شتم شدید
قرار گرفت و
بنا بر گزارش
ها بر اثر
جراحات وارده
به سر جان
باخت.
از آن
زمان، زنان در
تهران و سایر
شهرها برای
عدالت خواهی
مهسا امینی و
در اعتراض به
قوانین
ارتجاعی و
محافظه
کارانه ای که
زنان در ایران
را مجبور به
استفاده از
حجاب در ملاء
عام میکند،
تظاهرات کرده
اند.
در
چندین مکان،
زنان حجاب خود
را سوزاندند،
در حالی که
معترضان
بصورت
قهرآمیز
خودروهای پلیس
و مجسمههای
رهبر مذهبی
ایران آیتالله
علی خامنهای
را به آتش
کشیدند و با
نیروهای
امنیتی
وبا گلولههای
جنگی مواجه
شدند.
بر اساس
گزارش
تلویزیون
ایران، در
زمان تنظیم
این گزارش،
درگیری بین
پلیس و
معترضان حداقل
41 کشته برجای
گذاشته است.
اکثر مرگ و
میرها در مناطق
کردنشین شمال
غرب ایران رخ
داده است.
البته
همدردی با
زنانی که در
ایران علیه
قوانین
ارتجاعی و
سرکوبگرضد
زن
اعتراض میکنند،
بسیار آسان و
بدیهی است.
پس از
انقلاب 1979، که
در ابتدا بخشی
از آن توسط چپ رهبری
میشد، اما
قویترین
نیروی آن
اسلامگرایان
به رهبری روحالله
خمینی، سلف
خامنهای
بودند،پس از
چندی
حجاب اجباری
را قانونی
کردند.
در عین
حال، برخی از
حمایتها از
تظاهرکنندگان
حداقل از سوی
گروههای
ارتجاعی صورت
میگیرد - و
نگرانی برای
حقوق زنان،
حداقل بگوییم،
در میان برخی
از کسانی که
اکنون خشونت
بیش از حد
دولت ایران را
محکوم میکنند،
موضع گیریشان
گزینشی است.
از جمله
اسلام هراسان
در فرانسه و
دیگر کشورهای
اروپایی که از
ممنوعیت حجاب
حمایت می
کنند. اما
مسلماً این حق
هر زنی است که
همانطور که میخواهد
لباس بپوشد.
درست به همان
اندازه که گشت
ارشاد
خامنه ای
مراقب موهای
زنان ایرانی
است، اسلام
هراسان غربی
نیز میخواهند
زنان مسلمان
را از داشتن
حجاب منع کنند.
دیگرانی
که از رژیم
ایران
متنفرند، اما
حق اخلاقی
بالاتری برای
قضاوت
ندارند،
اینان کسانی
هستند که
رؤیای احیای
نظم دوران
سلطنت
پهلوی قبل از
سال 1979
رادرسر دارند.برای
مثال، تظاهراتی
درآخر هفته در
گوتنبرگ
برگزار شد، که
در آن تعدادی
از شرکتکنندگان
ایرانی
تبعیدی با
تکان دادن پرجمهایی که
نمادی از دوره
گذشته بود ،
دست زدند.
پرچمهایی که
یادآور
دیکتاتوری قبل از
انقلاب که
توسط شاه اعمال
می شد و مورد
حمایت ایالات
متحده
آمریکا بود
وفعالان جناح
چپ در آن
بشدت تحت تعقیب
و اعدام قرار
میگرفتند.
هنگامی
که محمد مصدق رهبری
ملی ومترقی
مردم ایران در
سال 1951 به نخست
وزیری رسید،
به محمدرضا شاه اجازه
خروج از کشور داده
شد، اما پس از
آنکه مصدق
منابع نفتی
ایران را ملی
کرد، توسط
کودتای سازمان
سیا از قدرت
خلع شد و شاه
به عنوان رئیس
کشور مجددا
برتخت قدرت
گمارده شد.
در
جریان انقلاب
بهمن، شاه
فرار کرد.از
آن زمان،
ایران به دشمن
سرسخت بهترین
دوستان ایالات
متحده در
خاورمیانه،
اسرائیل و
عربستان سعودی
تبدیل شده
است. وقتی
تونی بلینکن،
وزیر امور خارجه
آمریکا اکنون
دولت ایران را
محکوم میکند،
ریاکاری به
همان اندازه
است که جو
بایدن هفته
گذشته در
تریبون
سازمان ملل
متحد و روسیه
را تشویق کرد
که در اوکراین
همان کاری را
انجام دهد که
آمریکا و ناتو
در کشورهای
دیگر انجام
داده اند.
شایان ذکراست
وضعیت زنان
دردیکتاتوری سلطنتی
عربستان،حتی
بدتر از ایران
است.
اتحادهای
متزلزل در شرق
البته
اینکه در
کشورهای دیگر
ظلم بدتری
وجود دارد به
این معنی نیست
که ایرانیان
حق قیام علیه
آزار و اذیت
مذهبی و سیاسی
را ندارند.
این نه تنها
زنان، بلکه
کارگران
مبارز نیز
هستند که در
ایران تحت ستم
هستند
وکارگران
اعتصابی نیز
در معرض خطر
خشونت
آمیز پلیس
قرار دارند.
مبارزه
کارگری در
ایران: علیه
سرکوب، خصوصیسازی
و تحریمها
اما در
عین حال، باید
مشکلات ایران
را درعرصه کلانتری
مورد بررسی
کرد و آگاهانه
عمل نمود. این
واقعیت که
ایران دشمن
آمریکا شده
است به این
موضوع مربوط
میشود که
این کشور در
برابر تلاش
های مستمر
امپریالیسم
آمریکا برای
تفرقه
انداختن و
حکومت در
خاورمیانه
مقاومت مهمی
انجام میدهد.
هم در سوریه و
هم در یمن،
ایران در طرف
مقابل
امپریالیسم
آمریکا و در
کنار فلسطینیها
در مقابل دولت
تروریستی
اسرائیل قرار
دارد.
بنابراین،
در طول سالها،
ایالات متحده
آمریکا و سیا
نیز برای افزایش
فشار بر ایران
و دامن زدن به
نیروهایی که برای
بیثبات کردن
کشور و دولت
وجود دارند،
عمل کرده ویاری
رسانده است.
دانشمند
ایرانی ترور
شد - آخرین
سلام ترامپ؟
یک دلیل اساسی
مهم برای شعله
ور شدن
اعتراضات در
حال حاضر،
اقتصاد
متلاشی شده
ایران و
بیکاری بالا است،
و ایالات
متحده واقعاً
در آن نقش
دارد. تحریمهای
آمریکا به این
معناست که
میلیون ها
ایرانی از
کمبود مواد
غذایی و داروی
ضروری رنج میبرند.
ریچارد
نفیو که در
زمان ریاست
جمهوری باراک
اوباما مسئول
هماهنگی
تحریم های
آمریکا علیه
ایران بود، در
کتاب خود به
نام هنر تحریمها
مینویسد که
چگونه به
درستی «درد» را
برای کشورهایی
که آنطور که
ایالات متحده
میخواهد
رفتار نمیکنند،
اعمال کنیم.
سیاستی کاملا
مشمئز کننده که
به ویژه در
زمان همه گیری
کووید، ایران
را دچار کمبود
دارو و تجهیزات
مهم پزشکی
کرد.متأسفانه،
تعجب آور نیست
که حزب چپ( حزب
رفرمیست سوئد
که قبلا در
بلوک
اورکمونیستها
فعالیت می
کرد- توفان)
اکنون
خواستار
تحریم های
شدیدتر علیه
ایران شده است
- که فقط به مردم
صدمه میزند.
اما قطعاً
این افزایش
تحریمها
نیست که زنان
و مردم ایران
به آن نیاز
دارند. آنچه
ملت ایران
نیاز دارد
رهایی از ظلمت
داخلی و
همچنین آزادی
از تحریمهای
ایالات متحده
و اتحادیه
اروپا است.پیمودن
این مسیر
طولانی و
دشوار است،
اما آنچه مسلم
است این است
که به هر حال
رهایی ایران
با کمک آمریکا
و متحدانش به
دست نخواهد آمد.افغانستان،
عراق، سوریه و
لیبی نمونههای
بارزی ازاین
دستند.
موضوعند.
***
بازار
وطنفروشی داغ
است
درحاشیه
زمزمه حذف تیم
فوتبال ایران
بعد
ازفشارهای
سیاسی فراوان
ازسوی
وطنفروشان
ومنحرفان
سباسی که به
آلت دست اجانب
بدل شده اند،
فدراسیون
فوتبال
کانادا رسما اعلام
کرد که مسابقه
فوتبال بین
تیمهای ملی
ایران
وکانادا لغو
شده است.
قرار
بود روز۵ ژوئن
شهرونکوور
کانادا
میزبان این
مسابقه فوتبال
باشد اما با
اعلام
مسئولان
فدراسیون فوتبال
این کشور، این
بازی دیگر
برگزار نخواهد
شد.
درروزهای
اخیرجریانهای
سیاسی محافظهکاردرکانادا
و جمعی
ازمحافل
خودفروخته
سیاسی باسو
استفاده
ازاحساسات
بازماندگان
قربانیان
هواپیمای ۷۵۲ دراین
کشورخواستارلغو
این مسابقه
شده بودند.
مشکل
این محافل
وآنها که
سازمانده این
حرکت سیاسی
برای لغو بازی
دوستانه
بودند
فراترازاینهاست
وتحریم تمام
قد
ورزشی،اقتصادی
و فرهنگی
وسرانجام
تجاوز نظامی
به ایران برای
تغییر رژیم
هدف اصلی این
محافل
وطنفروش
ضدایرانی است.
اگرقرارباشد
ورزش ایران
بخاطر نوع
حکومت تحریم
شود و سیاست و
ورزش درهم
آمیزد آنوقت
چرا نباید تیم
های آمریکا
وانگلیس وفرانسه
واسراییل
درعرصه جهانی
تحریم شوند؟
مگراین
دول«متمدن»درعراق
وافغانستان
ولیبی
وفلسطین
ومالی کم
کشتند؟
تحریم
تیم ملی
فوتبال ایران
در چهارچوب
جنگ ترکیبی
وهیبریدی و
تحریمهای
فشار برای
سرنگونی رژیم
توسط
امپریالیسم
آمریکا، قابل
تبیین است.
این سیاستها
اززرادخانه
امپریالیستی
برمیخیزد
وگزینشی است.
معلوم نیست که
چرا تیمهای
فرانسه
وآمریکا
وانگلیس
والمان
وعربستان... که
لیبی وعراق
وافغانستان
ویمن وسودان...
را ویران
کردند، نباید
تحریم و از
جام جهانی اخراج
شوند؟؟
باید
تحریمهای
اقتصادی
سیاسی و
فرهنگی و
ورزشی وتجاوزات
نظامی به
ممالک منطقه و
جهان درس گرفت
و با محکوم
کردن این
توطئههای
امپریالیستی
به مبارزه
ادامه داد.
***
چه
کسانی
مهندسان
واقعی
تظاهرات
برلین بودند؟
در روز
شنبه 22 اکتبر 2022
برابر با 30 مهر
ماه در شهربرلین
گردهمایی
صورت گرفت که
در آن به
روایت پلیس
آلمان در حدود
80000 نفر شرکت
کرده بودند.
پلیس آلمان که
همیشه تعداد
شرکت کنندگان
در تظاهراتهای
مخالفان
برنامه های
دولتی را
بسیار کمتر از
تعداد شرکت
کنندگان واقعی
آن معرفی میکند
، بیکباره
گویی همه را
یک به یک
شمرده و به این
عدد رسیده
است. اما
صرفنظر از این
مسئله برای 6
میلیون
ایرانی که در
خارج از کشور
زندگی می کنند
این رقم چندان
بالایی
نبود.دعوت
کننده این
فراخوان
ظاهرا حامد
اسماعیلیون بود،
شخصی که همسر
و فرزندش را
در سقوط
هواپیمای
اوکراینی از
دست داده است.
اما در واقع
شخص دیگری در
پشت این ماجرا
بود. کاوه
شهروز عضو
لابی حامی
تحریم ایران
در طوماری
اخراج سفیران
دولت قانونی
ایران از دولت
های گروه هفت
را خواستار میشود.
اما پشت سر
این شخص هم
افراد مشکوک
دیگری بودند
بمانند اروین
کاتلر و تری
گلوین. اروین
کاتلرکسی بود
که حامی اصلی
حذف فرقه رجوی
ها از لیست
ترور امریکا
بود و همچنین
لابی اصلی
دولت اسرائیل
درکانادا.
کاوه شهروز به
دفعات از همکاری
با او بشدت
مفتخر بوده و
از وی به نام
یک متحد اشاره
میکند. اتحاد
مرتجعان ، مزدوران
و تروریست ها
برعلیه
استقلال و
تمامیت ارضی
ایران با کمک
دلار های
عربستان
سعودی
ظاهرا علت
این فراخوان
برای همدردی
با جانباختن
مهسا امینی
بتوسط گشت
ارشاد بود.
اما این اولین
بار نیست که
بعد از یک
جنبش اعتراضی
در ایران سرو
کله این جماعت
پیدا میشود.
بارک اوباما
رئیس جمهور
سابق امریکا
شرمگینانه در
پادکست "
پادسیو
امریکا "
درروز جمعه 22
مهر به
اشتباهش در
مورد عدم
حمایت علنی
امریکا از اعتراضات
جنبش
سبزاعتراف
کرد .با
کارنامه بلند
بالای
تحریم های وی
بر علیه کشور
ایران و
مردمانش به
خوبی میتوان
ردپای برنامه
ریزی بلند مدت
این دشمنان
قسم خورده
ایران را باز
یافت. دولت
اوباما یکی از
آغازگران
فشار حداکثری
بر مردم ایران
بود. وزیر
امور خارجه وی
هیلاری
کلینتون هم در
کتاب خاطراتش
به نام " انتخابهای
سخت " اعتراف
میکند که
آنها بیش از
پنج هزار فرد
را برای تبلیغات
علیه ایران در
سراسر جهان
آموزش داده
اند.با خروج
یکطرفه ترامپ
از برجام از
یک طرف وبا
برنامه ضد مردمی
دولت حسن
روحانی از طرف
دیگر وضعیت
اقتصادی
ایران باز هم
زیر ضربه
امپراطوری
سرمایه و
سلاطین آن
قرار گرفت .
بعد از
فراخوان حامد
اسماعیلیون
در فضای مجازی
سعی شد تا از
وی بنام ناجی
جدید ایران و
کاوه آهنگر "
تقدیس" بعمل
آید. اما غافل
از اینکه ضحاک
زمانه این
امپراطوری
سرمایه از نوع
امریکایی آن
است که با
مارهایی بنام
فرقه رجوی ،
معصومه قمی
کلا ، مریم
معمار صادقی
رئیس موسسه
توانا ، حامد
اسماعیلیون و
ده ها ایرانی
دیگر که بزودی
سرهایشان را
از لای لجن
بیرون خواهند
آورد این
بارمیخواهند
به شستشوی
مغزی
ایرانیان به
پردازند. هر
یک از اینان
میباید
گروهی را در
ایران به گرد
خود جمع کنند.
حامد
اسماعیلیون
با سخنرانی بی
محتوایش برای مردم
منطقه آرزوی
صلح و روزهای
با آرامش تری
کرد. لیکن فراموش
کرد که برای
تحقق صلح و
آرامش در
منطقه پیامش
را به
دولتمردان
امریکا
واسرائیل ارسال
کند!! حامد
اسماعیلیون
به نکته مهم
دیگری هم
اشاره نمود
وآن نزدیکی
ایران با
روسیه بود. برجسته
کردن تصاویر
سید علی خامنه
ای و پوتین درکنارهم
ومداخله
ایران درجنگ
اوکراین و
کشتار مردم
این کشور
ترفندی بود تا
پای ایران را
هم به جنگ
اوکراین باز
نمایند واین
امر موجب
تحریمهای
بیشتری علیه
ایران گردد.
موضوعی که
بعلت حضور
تعدادی
اوکرایینی و
یا حداقل با
پرچم اوکراین
به چشم میخورد.
رژیم
سرمایه داری
جمهوری
اسلامی که با
عملکردهای
ارتجاعی خود و
بی توجهی به
خواستههای
محقانه مردم
به اندازه
کافی به
امپریالیستها
ومزدورن
اجانب گزک
داده است تا
بمانند مگسان
روی این زخمها
بنشینند و
مدام عفونت
تولید
وبازتولید کنند.دولتی
که به جای
تکیه بر
زحمتکشان
ایران که
البته
درماهیتش
نیست، همچنان
بر سیاستهای
اقتصادی
نئولیبرالی
وضد مردمی
تکیه کرده وآن
رابا تمام
قدرت ادامه میدهد
.علیرغم
این سیاستهای
ضد مردمی رژیم
اما ملت ایران
به خوبی میداند
که هدف از
بظاهر
همبستگی با
مطالبات قانونی
وعدالت
خواهانه مردم
ایران تنها
وتنها تجزیه
ایران به "
جمهوری" های
کوچکی است که
با کمک این
مزدوران در
جنوب و شمال،
شرق و غرب
ایران سودایش
را در سر
دارند.این
تبلیغات
زهرآگین
جدایی طلبی را
میتوان این
روزها از ورای
تلویزیون
سعودی اینترناشنال
وخبرنگاران
خود فروخته اش
نظیر سیما
ثابتها
مشاهده کرد.
خلاصه
کلام اینکه
شاید اگر این
تظاهرات نقطه
مثبتی داشته
باشد همانا
نشان دادن
آشکار ونیات
این جماعت
ایران فروش
است که هرگز
برای یک ایران
مستقل ارزشی
قائل نیستند
.افشای بی
امان این
مواجب بگیران
وظیفه همه
نیروهای
انقلابی
ومترقی است . اگر
جنبش اعتراضی
و دمکراتیک
ایران چه
درداخل یا
خارج نخواهد
علیه تحریم و
مداخله
آمریکا
وسیاست های
گزینشی و
ریاکارانه اش
موضع بگیرند
به آلت دست امپریالیسم
بدل خواهند
شد. هدف از
سرنگونی رژیم باید
روشن باشد،
بدیلش باید
سالم و ملی
باشد، برنامه
اش باید
دمکراتیک
واستقلال
طلبانه باشد.درغیر
اینصورت
پشیزی نمیارزد.
برای بنای
یک ایران
دمکراتیک
ومستقل
وشکوفان به مشارکت
اکثریت عظیم
زنان مبارزو
سخت کوش ایران
نیاز است.
***
برگي
ازتاريخ
اين
كجا و آن كجا!
در٢
ژوئن ١٩۶٧، وقتی
محمدرضا شاه
برای دیداری
رسمی وارد برلین
غربی شد،
کنفدراسيون
جهانی
دانشجویان ایرانی
تظاهرات
بزرگی علیه او
سازماندهي
کرد، این
تظاهرات با
حضور چماقداران
هوادار شاه به
خشونت کشیده
شد.
این
تظاهرات
سرآغاز حرکت
وسیع
دانشجویی بود که
جامعه آلمان و
اروپا را
دگرگون کرد.
در ۹ روزی که
محمدرضا
پهلوی در
آلمان غربی
سفر میکرد هر
جا که پا میگذاشت
تظاهراتی را
علیه خود میدید.
در ۲ ژوئن
بيش از ٥ هزار
نفر در مقابل
شهرداری مرکزی
برلین غربی
جمع شده و در
شعار های خود
شاه را قاتل و
دیکتاتور و
نوکر آمریکا
مینامیدند.
در شب همان
روز تظاهرات
به عمارت اپرای
آلمان کشیده
شد.
پس از
اینکه «بِنو
اونهزورگ»*
دانشجوی ٢۶ ساله
آلمانی به ضرب
گلوله پلیس
جان خود را از
دست داد. بیش
از ۷ هزار
دانشجو در
مراسم تدفین
بِنو حاضر
شدند. دانشجویان
دانشگاه های
آلمان در
اعتراض به این
واکنش پلیس
تظاهرات
بسیاری را
تدارک دیدند
که باعث
استعفای
شهردار برلین
غربی شد. گروه
چپ
جنبش ۲
ژوئن** تاسیس
شد که تا دهه ۸۰ فعال
بودند.
حال
ماهيت رهبری
اين تظاهرات
را كه جهت
گيری روشن
عليه ارتجاع
پهلوي و
امپرياليسم و
دول سرمايه
داري غرب داشت
با تظاهرات
شنبه ٢٢
اكتبر برلين
كه تحت رهبري
حامداسماعيلیون
و حمايت مالي
امپرياليستها
برگزار گرديد
و خواهان
تشديد تحريم
هاي اقتصادي و
سرانجام
مداخله نظامي
است مقايسه
كنيد تا پي به
ماهيت
ارتجاعي
تظاهرات اخير
ببريد.
اين كجا
و آن كجا!
*Benno Ohnesorg
**Bewegung 2. Juni
***
به دلایل
ساده زیر، گشت
ارتجاعی و
پرهزینه ارشاد
منحل باید
گردد
بودجه
گشت ارشاد در
سال ۱۴۰۱
معادل ۱۰۰۰
میلیارد
تومان بوده و
این رقم معادل
۲.۵ برابر
بودجه
اورژانس
کشور، ۲
برابر بودجه
کانون پرورش
فکری کودکان و
نوجوانان و ۱.۵ برابر
بودجه
دانشگاه
صنعتی شریف میباشد./
به نقل از
توییت
عبدالرضا
داوری
با هزار
میلیارد
تومان جز نفرت
پراکنی و ایجاد
دودستگی در
جامعه کارهای
دیگری از قبیل:
ساخت
هزار مدرسه یک
میلیارد
تومانی چند
کلاسه در
روستاهای
استانهای
محروم.
ساخت دو
هزار واحد
آپارتمانی
پانصد میلیون
تومانی در
مناطق محروم
ساخت برای
هزاران مورد امثال
آسیه پناهی
خرید
جهیزیه پنج
هزار عروس و
داماد به مبلغ
دویست میلیون
تومان
گازرسانی
و آبرسانی به
چندین شهر
کوچک و روستا
احداث
چندین مجموعه
ورزشی در
استانهای
مختلف
ساخت
هزار
کتابخانه
کوچک و بزرگ
در نقاط مختلف
کشور
کمک
بلاعوض به سیل
زدگان سالهای
اخیر و.. میتوان
انجام
داد/خرمگس
-
***
پیشروی
راست افراطی،
فروپاشی
دموکراسی بورژوایی
حزب راست
افراطی به
رهبری جورجیا
ملونی به قدرت
سیاسی، نتیجه
جهش سیاسی
نئوفاشیسم
است.
بخش هایی
از
کارآفرینان
کوچک،
صنعتگران و بازرگانان،
کشاورزان
متوسط و
ثروتمند،
متخصصان،
مشاغل آزاد،
اشراف طبقه
کارگر،
کارمندان
دولت، زنان
خانهدار... که
نگران رکود
اقتصادی طولانی
مدت هستند و
از پیامدهای
آن رنج میبرند،
به جورجیا
ملونی رأی
دادند. فشار
سرمایه های
بزرگ، مبارزه
با بدهی ها و
پیامدهای بیماری
همهگیر،
جنگ، بحران آب
و هوا ومحیط
زیست اینها
همه دلیل ترس
مردم ورای
دادن به او
برای "امنیت
داخلی" است .
این حزب باعوامفریبی
وسوء استفاده
از احساسات
بخش بزرگی از تودههای
استثمار شده و
در«برنامهی
توهمآمیز و
عوام فریبانه»
وپنهان کردن
اهداف پنهان
خود به قدرت
رسید.
بورژوازی
بزرگ و
رفرمیسم راه
را برای ملونی
هموار کردند
تغییر
ناگهانی به
سمت راست محور
سیاسی ایتالیا
توسط دو عامل
اصلی مورد
حمایت قرار
گرفت و امکان
پذیر شد.
اول،
حمایت
ارتجاعی ترین
بخش های
بورژوازی. با
شروع جنگ در
اوکراین،
بحران انرژی و
نزدیک شدن به
رکود
اقتصادی،
منافع
نظامی-صنعتی و
انحصاری
انرژی، صنعت
گرانی که با
رقابت شدید
دست و پنجه
نرم میکنند،
دستههای
مالی قدیمی و
جدید، مالکان
زمین،
سازندگان بزرگ
در حال تخریب
محیط زیست،
محافل تاریک
اندیش
کاتولیک،
مافیا حتی با
شدت بیشتری
ظهور کرده
اند.
این
نیروهایی که
"عملگرا"
کشور را به
ملونی سپردند
تا ارزش
افزوده
بیشتری را تحت
فشار قرار
دهند و حقوق
کارگران
مزدبگیر (مرد
و زن) را نفی
کنند، برای
صرفه جویی در
سود و سود
اضافی، حمایت
دولت را هر چه
بیشتر برای
رقابت در
بازارهای بین
المللی
دریافت کنند.
پاسخ مثبت
بورس میلان
این موضوع را
تایید میکند.
دوم،
پیروزی
انتخاباتی FdI میوه
پوسیده سیاست
تعاونی و
طرفدار
الیگارشی حزب
دمکرات (DP) و
بوروکراسی
اتحادیه
مرتبط با این
حزب است.
رهبران
سوسیال
دموکرات و
رفرمیست با
سالها سیاست
همکاری
آشکار،
طرفدار
الیگارشی، با
خصوصی سازی،
قوانین شغلی و
سایر قوانین
به نفع
کارفرمایان،
برچیدن
کارگران در
سمت راست، با
بازسازی
فاشیسم، راه
را به سمت
راست افراطی
هموارکرده
اند. ، معادله
توازن قوا
میان
کمونیسم
وفاشیسم
وغیره. انشقاق
وفلج کردن
طبقه کارگر،
که با جدیت
توسط رهبران DP و
بوروکراسی
اتحادیه آنها
دنبال میشد،
به نفع
نیروهای
ارتجاعی
بورژوازی
تمام شد.
به سوی
حکومتی
ارتجاعیتر
یک حکومت
ضد کارگری،
جنگ طلب و
خودکامه در
حال آماده شدن
است. مرتجعترین
حکومت از
پایان جنگ
جهانی دوم.
حکومت
اعاده حیثیت
از فاشیسم
وتطهیر وعادی
سازی دولت به
سوی فاشیسم ،
جرم انگاری
مقاومت و
بازنویسی
ارتجاعی
قانون اساسی،
تسلیح مجدد، حمله
به حقوق
کارگران،
مهاجران،
زنان، جوانان،
آزادی های
سیاسی، صنفی و
مدنی، ضد
کمونیسم ازجمله
اقداماتی است
که صورت خواهد
گرفت.
این
حکومت یک
اقلیت
استثمارگر،
مرتجع و شوونیست
خواهد بود که
بر اکثریت
کارگر تشنه
کار، نان و
صلح مسلط
خواهد شد.
اما دولت
بعدی بدون پایگاه
گسترده توده
ای ظهور خواهد
کرد. اکثریت
پارلمانی به
ظاهر محکم در
اتاق های
منفعل خواهند
بود. این کشور
اهرم کافی
برای کنترل
پرولتاریا و
تودههای
کارگر در دورهای
که درگیریهای
طبقاتی عمیقتر
میشود،
نخواهد داشت.
دولت
ارتجاعی هیچ
مشکلی از مردم
ایتالیا را حل
نخواهد کرد و
قادر به تسخیر
توده های وسیع
نخواهد بود،
بلکه سعی
خواهد کرد هر
فرصتی را از
آنها بگیرد تا
از طریق
مبارزه
نارضایتی خود را
از گرانی
زندگی، ضرر و
زیان، بیداد
کند. بدبختی،
بیکاری... آنها
سعی خواهند
کرد با عوام فریبی
و وعده ها
آنها را منفعل
و بی حرکت
کنند، جنبش
های اعتراضی
آنها را با
خشونت دولتی
سرکوب کنند.
ماسک "معتدل"
ملونی به زودی
خواهد افتاد.
دیدگاههای
مبارزه و
وظایف
کمونیستها
وضعیت
وخیم
اقتصادی،
بحران انرژی،
محیط زیست و
بهداشت،
سنگینی جنگ و
بدهی، شرایط
سختی که
اتحادیه
اروپا برای
دادن پول دیگر
وضع خواهد
کرد،
اختلافات بین
المللی و مهمتر
از همه
نارضایتی و از
سرگیری
مبارزه طبقاتی
را تضعیف
خواهد کرد
.طبقه کارگر
نمیتواند
بدون بهبود
اساسی در
شرایط زندگی
خود زندگی
کند.
بنابراین،
توسعه مبارزه
توده ای علیه
سرمایه داران
و دولت "جدید"
آنها اجتناب ناپذیر
است. مرکز ثقل
آن خارج از
پارلمان، در
کارخانه ها و
خیابان ها
خواهد بود.
برای اصلاحطلبان
و فرصتطلبان
سختتر خواهد
بود که جلوی
توسعه این
جنبش را بگیرند.
لازم است
در طبقه کارگر
روزانه و
سیستماتیک کار
کرد تا به نفع
مبارزه متحد
طبقه کارگر و
جنبش
سندیکایی، ارگانیسم
هایی (کمیته
ها، شوراها و
غیره) تشکیل
شود که اراده
طبقه کارگر،
طبقه کارگر را
تجسم کند.
توده های
کارگر، مردم و
جوانان باید
یکدیگر را
هماهنگ کنند
ومتحد عمل
نمایند.
باید
تمام سیاستهای
انفعال، بیتحرکی،
انتظار،
مخالفت
«اخلاقی»،
مانورهای تاخیری
و تقسیمشده
اصلاحطلبان
و فرصتطلبان
را که
بلافاصله دست
به عمل،
مطالعه و مبارزه
برای کار،
برای نان،
برای صلح،
برای آزادیهای
مردم انجام میدهند،
رد کرد.
کارگران باید
متحدا، علیه
چرخش ارتجاعی
و فاشیسم
بایستند.
اتحاد
طبقاتی باید
از طریق
مبارزه،
ایجاد انگیزه
برای مشارکت و
بسیج کارگری،
با هدف انجام
اعتصاب عمومی
در پاییز و پی
ریزی یک جبهه
مردمی به
رهبری طبقه
کارگر برای
مقابله با
بورژوازی و
پایان دادن به
حاکمیت آن
حاصل شود.
این
وضعیت زمینه
مساعدی را
برای کمونیستها
فراهم میکند،
مشروط بر
اینکه آنها
سازمان خود را
برای انجام
کار مداوم و
هدفمند
درمیان توده های
کارگر، در
کارخانه ها،
در اتحادیه
های کارگری،
شرکت در
اعتراضات،
اعتصابات،
تغییر کیفیت
جنبش کارگری،
تقویت کنند.
قدرت ایدهها
را ازگسست
انقلابی از
سیستم سرمایه
داری- امپریالیستی
برای ساختن
سوسیالیسم،
در برابر
مواضع فرصت
طلبانه و
تجدیدنظر
طلبانه وارد
کنید.
آنچه
نتایج
انتخابات
تأیید میکند،
نیاز طبقه
کارگر به
مبارزه
پیروزمندانه
علیه
بورژوازی و
ارتجاع،
ساختن حزب
پرولتاریا بر
اساس تئوری
مارکسیست-لنینیستی
و انترناسیونالیسم
پرولتری است.
زمان آن
فرا رسیده است
که کارگران پیشرفته
و کمونیستهای
واقعی به سمت
این نقطه عطف
تاریخی حرکت
کنند.
28 سپتامبر
2022
نقل از
پلاتفرم
کمونیستی -حزب
کمونیست
پرولتاریای
ایتالیا
ترجمه
وتلخیص
ازهئیت تحریه
توفان
الکترونیکی
***
حمایت
غولهای
«دنیای صنعت
مد» از اعتراضات
مردم ایران
این
روزها اعتراض مردم
ایران بویژه
جوانان علیه
حکومت جمهوری اسلامی
و محدودیتهایی
که در عرصههای
فردی و مدنی
وتبعیض وبی
عدالتی
برآنان اعمال
میشود به یک
باره به یک
امرجهانی بدل
شده است. بطوری
که حتا در
«صنعت مد»
امپریالیستی
نیزکه بدن زن
را بعنوان
کالا به فروش
میرساند
انعکاس یافته
است.
دراین
میان واکنش
دنیای صنعت مد
نیز در نوع خود
منحصر به فرد
و جدید است و
به نظر میرسد
«جامعه مد» نیز
میخواهد به
بلندگویی
برای صدای
اعتراضات
شهروندان
ایران بدل شود
وکالایش را در
شرایط تنگ وخفقان
وهیجان زده
ایران به فروش
برساند.
«بالنسیاگا»
که یک شرکت
سرمایه داری
لوکس و قدیمی
درطراحی مد با
شهرتی جهانی
است، با حذف
تمامی پستهای
اینستاگرام
خود و گذاشتن
تنها یک پست
«زن،زندگی،
آزادی» حمایت
خود را از
جنبش اعتراضی
ایران اعلام
کرده است!
همین امر نشان
میدهد که
شعار «زن،
زندگی،
آزادی»چه شعار
بی محتوا وبی
ربطی به رهایی
زن است که
متاسفانه
اینروزها به
پرچمی دردست
دختران
وپسران جوان
مبارزی بدل
شده که آگاهی
وشناخت روشنی
از مضمون این
شعارندارند.
آزادی
زن، معیار
آزادی جامعه
است. اما
جامعه ازاد
کدام جامعه
است، چه ویژگی
دارد؟
جامعه
آزاد یعنی
آزاد از نظام
سرمایه داری
ومالکیت
خصوصی بر
ابزار تولید،
آزاد از
نابرابری
جنسیتی
وطبقاتی
وآزاد ازجامعه
مصرفی و
کالایی شدن
همه چیز حتا
لباس و بدن زن،
دریک کلام
آزاد از نظام
سرمایه داری
که مولود
بحران
وبیکاری و فقر
وشکاف طبقاتی
است. وقتی
پرچم مبارزه
اعتراضی
جوانان دارای
چنین محتوایی
نباشد، جنبشی
سردرگم
وفاقد رهبری
انقلابی است
واین به مذاق
راست ترین جناح
های بورژوازی
امپریالیستی
خوششان میآید
و آنها نیز
چنین پرچمی را
درعرصه جهانی
به پرچم
همبستگی خود
با زنان جوان
وتحت ستم ایران
بدل میکنند
وجزاین نیست.
***
چگونه
سلبریتی ها توجه
مردم را از
ساختار فاسد
سرمایهداری
منحرف میکنند؟
سلبریتی،
واژهای است
که با رسانه
پیوندی وثیق
دارد و با فراگیرشدن
رسانههای
مدرن بهصورتی
گسترده در
ادبیات مردم
جهان جای باز
کرده است.
فاکسنیوزدرگزارشی
درمورد سفر آنجلینا
جولی هنرپیشه
معروف
هالیودی
آمریکایی به
یمن جنین نوشت:
«جولی سفیر
صلح سازمان
ملل در تلاش
است تا بتواند
به جمعآوری
کمکهای بینالمللی
برای آوارگان
یمنی
بپردازد.» او
همچنین در دهه
گذشته،
سفرهایی به
کشورهای
افغانستان،
سوریه و
بنگلادش
داشته و در
افغانستان
اقدام به ساخت
مدرسه کرده
است.
جولی در
سال ۹۶بهعنوان
سفیر حسننیت
سازمان ملل در
کمپ آوارگان
زعتری در نزدیکی
مرز اردن با
سوریه حضور
پیدا کرد و با
آوارگان سوری
دیداری در
ظاهر دوستانه
داشت. باب گلداف،
ترانهسرا و
خواننده
ایرلندی نیز ۵سال پیش
در اعتراض به کشتار
مسلمانان
روهینگیا و
عملکرد ضعیف
آنگسان
سوچی، رهبر
میانمار نشان
آزادی شهر
دوبلین را که
قبلتر به
سوچی هم اهدا
شده بود، پس
فرستاد. در پس
این نمایشهای
انساندوستانه
چه رازی نهفته
است که
سلبریتیهای
میلیاردر را
به چنین کنشهایی
وا داشته است؟
ایلان
کاپور،
نویسنده
انگلیسی و
هندیتبار در
کتاب «فعالیتهای
انساندوستانه
سلبریتیها»
اینگونه از
این راز پرده
برمیدارد: «
این کار کمک
میکند بنیانهای
چرکین نظم
نولیبرال
جهانی
پوشانده شود و
به منزله یک
تور ایمنی
برای ادامه
حیات سرمایه
عمل میکند».
او
معتقد است که سلبریتیها
در قالب چنین
فعالیتهایی
به سرمایهداری
نولیبرال و بیعدالتی
جهانی چهرهای
انسانی میدهند
و با مشروعیتبخشی
به آن، موجب
استحکام چنین
نظامی میشوند.
سرمایه که
تجسم اقتصادی
اومانیسم
است، نیاز به
محرکی چون سود
دائمی دارد که
میبایست بر
مبنای مکانیسم
سودجویی و از
طریق استثمار
انسان و طبیعت
لحظه به لحظه
افزایش یابد.
چنین
مکانیسم
ظالمانهای
منجر به تجمع
ثروت انبوه
نزد اقلیتی
محدود و تراکم
فقر نزد
اکثریتی
گسترده میشود.
سلبریتیها
که خود زاییده
چنین نظام
ناعادلانهای
هستند، با
انجام چنین
اقداماتی،
نقش سوپاپ
اطمینان برای
نظام
ناعادلانه
سرمایهسالار
را بازی میکنند.
آنها با
دلجویی ظاهری
از قربانیان
بیعدالتی،
خود را
نماینده زنان
و کودکان
مظلوم مطرح
کرده و از
جانب آنها سخن
میگویند و در
عمل سبب
انفعال و به
سکوتکشاندن
آنها میشوند.
کاپور
معتقد است:
«این کارهای
خیریه عمیقا
فاسد و
ایدئولوژیکاند...تمایل
به تبلیغ برند
سلبریتی و
تصویر یک کشور
غربی دلسوز...
خواهی نخواهی
به پیشبرد سرمایهداری
کمک میکند و
فقری را که میخواهد
درمان کند
بیشتر میکند».
در واقع آنچه
با این دست
کنشهای
افراد مشهور
به مدد رسانهها
بازنمایی میشود
تنها ابعادی
از بحران است
که از بیرون
قابل رؤیتاند.
بهعبارت
دقیقتر،
سلبریتیها
که زندگیشان
با نمایش و
رسانه گره
خورده با
انجام چنین
فعالیتهایی،
توجه همگان را
معطوف به بخشی
از بحران میکنند
که قابلیت
نمایشی دارد و
از علتهای
بلندمدت و
ساختار فاسد
سرمایهداری
منحرف میسازند؛
تمرکز بر
معلول به جای
علت.
ایلان
در بخشی از
کتاب خود به
ترانهای از
گلداف اشاره
میکند که در
سال۱۹۸۴ و در
واکنش به قحطی
اتیوپی با نام
«آیا میدانند
اکنون کریسمس
است؟» منتشر
کرد تا برای کمک
به مناطق قحطیزده
پول جمعآوری
کند. این آهنگ
توسط ۴۹ستاره پاپ
خوانده شد و
در کوتاهترین
زمان با فروش ۳میلیون
نسخه به بیش
از ۸میلیون
پوند درآمد
رسید. تونی
بلر در سال۲۰۰۴، گلداف
را به ریاست
کمیسیونی به
هدف پیشبرد توسعه
آفریقا
درآورد، اما
در عمل هیچ
اتفاقی برای
حل مشکل مردم
آفریقا
نیفتاد.
این
نویسنده در
ادامه نوشته
است: «جولی را
بیش از همه
برای نقش
مادری و
فرزندخواندگانی
از کشورهای
مختلف میشناسند...که
با سروصدا و
تبلیغات
فراوان کودکانی
از کامبوج،
اتیوپی و
ویتنام را به
فرزندی پذیرفته
است.»
همین
امر سبب میشود
تا
فرزندخواندگی
کودکان
آفریقایی در
آمریکا
افزایش یابد.
مدونا نیز با
تمرکز بر
مالاوی و
انجام
اقداماتی
شبیه آنجلینا
جولی، دختری
به نام مرسی
از مالاوی را
به فرزندخواندگی
میپذیرد.
برونداد
این دست
اقدامات جولی
و مدونا به
استناد گزارش
والاستریت
ژورنال،
افزایش
فرزندخواندگی
بینالمللی
به وسیله
آمریکاییها
با الگوگیری
از این
سلبریتیها
بوده است.
به
اذعان ایلان
کاپور،
فرزندخواندگیهای
بینالمللی
مدونا و جولی
سبب تشویق
دیگران به این
امر و در
نهایت خدمت به
کشور آمریکا
میشود؛ چرا
که «نرخ زاد و
ولد افت کرده
و فرزندخواندگی
فراملی کمک میکند
این چشمانداز
آخرالزمانی
تسکین یابد و
در عین حال خانواده
یک آجر سازنده
مهم
اجتماعی-ملی
شود.» از
سویی کشورهای
غربی با ارائه
مشوقهای
مالیاتی به
فرزندخواندگی
به فکر درمان
بحران جمعیتی
و تأمین نیروی
کار برای
اقتصاد استثماری
سرمایهسالار
خود هستند.
ایلان با
تأکید بر نقش
سلبریتیها
در دنیای
سیاست در جهتدهی
به افکار
عمومی میگوید:
«ما در عصری
زندگی میکنیم
که در آن
ستارگان
سرگرمی بهعنوان
افرادی انساندوست
نقش مهمی در
جهان سیاست
بازی میکنند.
گلداف، جولی،
مدونا به
موقعیتهای
برجسته و
شهرت دست
یافتهاند.آنها
دسترسی بالایی
به تالارهای
قدرت دارند و
قادرند در
مقیاس جهانی
مردم را تحتتأثیر
قرار دهند....
آنها خیلی
بیشتر از هر
سیاستمدار
یا دیپلمات
برجستهای میتوانند
از راه انواع
رسانهها با
مخاطبان
بسیار و
گوناگون
ارتباط بگیرند».
مقاله
ای ازهمشهری
آنلاین-مریم
اردوئی
***
جوزپ
بورل ، مباشر ومسئول
سیاستهای
استعماری"اتحادیه"
اروپا ،
درسخنانی اظهارداشت
اروپا یک باغ
است . ما این
باغ را ساختیم
. بقیه جهان
باغ نیستند
بلکه جنگل
هستند . جنگل میتواند
به باغ حمله
کند .
باغبانان باغ
(یعنی دولتهای
اروپایی) باید
مواظب باشند .
جنگلها
دارای رشدقوی
هستند و
دیوارها به
اندازه کافی
برای محافظت
ازباغ کافی
نیستند .
بنابراین
باغبان ها
باید بروند به
جنگل و ...
آقای
جوزپ بورل،
این نوکر و
حقوق
بگیرسرمایه
داری غرب ،
علنا میگوید
که دولتهای
غربی باید
بروند به
کشورهای
آفریقایی ، آسیایی
وآمریکای
لاتین ، که به
گفته ایشان
جنگل هستند ،
با جنگ و
کشتار و غارت
منابع ملی شان
، "جنگلها راهَرس
کنند" تا به
"باغ" اروپا
لطمعه ای وارد
نکنند !!!
مثل
آمریکاییها
که کشور کره ،
ویتنام ،
یوگسلاوی ،
افغانستان ،
عراق ، لیبی ،
سوریه ، یمن ،
سودان وسومالی
را به خاک
وخون کشیدند .
یا انگلیسی ها
که ازغرب تا
شرق کره زمین
را تحت سلطه
واستثمار در آوردند
و قرنها ثروت
ومنابع
هندوستان
رابه یغما
بردند .یا فرانسویانی
که بیش ازیک
میلیون
الجزایری را قتل
عام کردند و
هنوز هم با
زور و قلدری ۱۴ کشورآفریقایی
رامیچاپند .
یا آلمانها
که درحمله به
کشور شورویِ
استالین ، دهها
میلیون انسان
را
کشتارکردند .
یا اسپانیاییها
که قریب دهها
میلیون
سرخپوست
کشتند و به
معنای دقیق
کلمه باعث
نابودی اقوام
متمدن آزِتکها
، مایاها و
اینکاها
گردیدند و
دارایی هایشان
راغارت
نمودند .
سخنان
فاشیست گونهِ
جوزپ بورل ،
نماینده ، سخنگو
و کارگزار
امپریالیستهای
غربی درماهیت
امر چندان
تفاوتی با
تفکرات
بنیادگرایان
فاشیستِ
مذهبی
نظیرخاخام های
صهیونیستی ،
اسقف های
مسیحی
انگلوساکسونی
وطالبان
والقاعده
وداعش های
اسلام سیاسی
سنّی وشیعه
ندارد . تفاوت فقط
درنوع لباس
پوشیدن
وداشتن و یا
نداشتن ریش
است !
***
دمکراسی و
دیکتاتوری
مقاله
آموزنده ای که
از نظر
خوانندگان
گرامی میگذرد
برگرفته
ازاثردرخشان
لنین درمورد
مفهوم
دمکراسی و
دیکتاتوری
است که درزیر
به انتشار
بخشی ازآن
مبادرت میکنیم،
امید که مورد
توجه خوانندگان
عزیز
قرارگیرد:
"چندین
شماره ای که
ازنشریه پرچم
سرخ و وینا ، ارگان
حزب کمونیست
آلمان واتریش
بدست ما رسیده
نشان میدهد
که خائنین به
سوسیالیسم –
همان هایی که
از جنگ
وحشیانه
امپریالیستی
پشتیبانی
کردند- شیدمن
ها و کائوتسکی
ها ،
استرلیتزها و
رنر ها ( همگی
از راست های
افراطی
سوسیال
دمکراسی آلمان
) – پاسخ محکم و
مناسبی را از
این
نمایندگان واقعی
و انقلابی
طبقه کارگر
اتریش و آلمان
دریافت کرده
اند . درود های
گرم ما نثار
هر دو این روزنامه
ها ، که
بهترین نمونه
برای نشان
دادن رشد و
نمو
انترناسیونال
سوم هستند .
ظاهرا
مهمترین
مسئله انقلاب
در آلمان و
اتریش در حال
حاضر این است :
مجلس موسسان
یا دولت شوروی
؟ سخنگویان
انترناسیونال
دوم ورشکسته ،
از شیدمن تا
کائوتسکی در
کنار اولی میایستند
و مواضع شان
را در قالب
دفاع از"
دمکراسی"
توضیح میدهند
.( کائوتسکی
حتی تا آنجا
پیش می رود که
از " دمکراسی
خالص " سخن میگوید
.) دفاع از
دمکراسی در
تمایز از
دیکتاتوری .
در جزوه
انقلاب
پرولتری و
کائوتسکی
مرتد که اخیرا
در مسکو و
پتروگراد
منتشر شد من
با دقت به
نظرات
کائوتسکی
پرداخته ام
.من سعی خواهم
کرد به طور
مختصر به
مسئله ای
بپردازم که به
صورت سوال
روزانه همه
کشور های
پیشرفته سرمایه
داری درآمده
است .
سخنرانیهای
شیدمن
وکائوتسکی
درباره "
دمکراسی خالص "
و " دمکراسی"
به طور کلی به
منظور فریب
مردم و پنهان
کردن ماهیت
بورژوایی این
دمکراسی است . بگذار
بورژوازی
تمام ابزار
قدرت دولتی را
در دستانش حفظ
کند ، بگذار
عده معدودی
استثمارگر
ماشین دولت
بورژوایی را
در اختیار
داشته باشند !
بورژوازی در
چنین شرایطی
انتخابات را
به عنوان "آزاد"
، " متساوی " ، "
دمکراتیک " و
همه جانبه تشویق
میکند . این
کلمات به
منظور
پوشاندن
حقیقت طرح شده
اند . پوشاندن
این واقعیت که
تا هنگامی که
ابزار تولید و
قدرت سیاسی در
کنترل
استثمارگران
است آزادی
واقعی ، برابری
واقعی برای
استثمار
شوندگان خارج
از صورت مسئله
است . برای
بورژوازی بی
اندازه
سودمند است که
ماهیت واقعی
بورژوایی
دمکراسی مدرن
مخفی بماند و
دمکراسی به
صورت خالص و
عام موعظه شود
. شیدمنها و
کائوتسکیها
که این حرف ها
را تکرار میکنند
در عمل مواضع
پرولتاریا را
رها کرده و به
صفوف
بورژوازی میپیوندند .
مارکس
و انگلس در
آخرین مقدمه
مشترکشان بر
مانیفست
کمونیست بر
این مهم پای
فشردند که
کارگران باید
بدانند که
پرولتاریا
نمیتواند به
آسانی ماشین
دولتی (که
بورژوایی است
) حاضر و آماده
ای را به خدمت
بگیرد و از آن
در جهت اهدافش
استفاده کند
.بلکه باید
این ماشین را
درهم بکوبد و
بشکند .
کائوتسکی
مرتد در جزوه
اش دیکتاتوری
پرولتاریا
این مهم ترین
حقیقت مارکسیستی
را پنهان کرده
و مارکسیسم را
کاملا مخدوش
ساخته است .
ستایش و
تقدیری هم که
شیدمن و شرکا
از این جزوه
به عمل آورده
اند در واقع ستایش
های عوامل
بورژوازی از
شخصیتی است که
به سمت
بورژوازی
چرخیده است .
این
واقعا توهین
آشکار به مردم
زحمتکش و استثمار
شده است که در
شرایطی که
آنها به
اندازه کافی
تغذیه نمیشوند
و پوشاک
مناسبی بر تن
ندارند
بیاییم و از
دمکراسی خالص
، دمکراسی به
طور عام ،
برابری و
آزادی و حقوق
جهانی صحبت
کنیم . تودههای
زحمتکشی که نه
تنها توسط کار
بردگی بلکه همچنین
به دلیل 4 سال
جنگ
خانمانسوز له
ولورده شده
اند . ولی
سرمایه داران
و سودپرستان
همچنان
مالکیت شان را
حفظ میکنند .
این تلاش ها
خرابکاری در
مارکسیسم است ولی
به کارگران میآموزد
: که باید از
دمکراسی
بورژوایی که
در مقایسه با
فئودالیسم یک
پیشرفت بزرگ
تاریخی محسوب
میشود
استفاده کنند
اما حتی برای
یک دقیقه خصلت
بورژوایی این
دمکراسی را به
فراموشی
نسپارند . و در
مورد شرایط
تاریخی و محدودیت
خصلت های آن
همواره آگاه
باشند . باید
هیچگاه به دام
" اعتقاد
خرافی "
"دولت" نیفتند
و از یاد
نبرند که حتی
در دمکراتیکترین
جمهوریهای
بورژوایی و نه
فقط سلطنتی
این دولت ها
ماشینی برای
سرکوب یک طبقه
علیه یک طبقه
دیگر هستند .
بورژوازی
چاره ای ندارد
مگر آنکه با
مکر و ریا
مردم را
بفریبد و از
دولت مردمی ،
دمکراسی عام و
دمکراسی خالص
بگوید . جمهوری
دمکراتیک در
عمل چیزی
جزدیکتاتوری
بورژوازی و
دیکتاتوری
استثمارگران
بر مردم زحمتکش
نیست . شیدمنها
، کائوتسکیها
، آسترلیتزها
، رنر ها ( و با
کمال تاسف
فردریک آدلر)
در این مسیر
مکر و تزویر
افتاده اند
اما
مارکسیستها
و کمونیستها
این تزویر را
بر ملا میکنند
و به کارگران
و مردم زحمتکش
این حقیقت را
به وضوح میگویند
که جمهوری
دمکراتیک و
پارلمان و
انتخابات
عمومی در عمل
چیزی جز دیکتاتوری
بورژوازی
نیست. و برای
رهایی از یوغ سرمایه
هیچ چاره
دیگری نیست
مگر اینکه
دیکتاتوری
پرولتاریا
جایگزین این
دیکتاتوری
بشود .
دیکتاتوری
پرولتاریا میتواند
بشریت را از
ستم سرمایه ،
از دروغ ، خطا و
تزویر و نفاق
دمکراسی
بورژوایی – که
دمکراسی برای
ثروتمندان
است – خلاص کند
و دمکراسی
برای فقرا را
سازمان دهد .
دمکراسی که
برای دهقانان
فقیر و کارگران
قابل دسترسی
باشد . و این در
حالی است که
حتی در
دمکراتیک
ترین جمهوری
های بورژوایی
دمکراسی برای
اکثریت مردم
قابل دسترسی
نیست .
به
طور مثال
آزادی
انتخابات و
مطبوعات را در
نظر بگیرید .
شیدمنها ،
کائوتسکیها
، آسترلیتزها
و رنر ها
کارگران
مطمئن میسازند
که انتخابات
کنونی برای
مجلس در آلمان
و اتریش
دمکراتیک است
. این یک دروغ
است . در عمل سرمایه
داران ،
استثمارگران
،زمینداران و
محتکرین 10/9
بهترین سالن
ها را در
اختیار دارند
. 10/9 سهام
روزنامه ها و
چاپ خانه ها
متعلق به آنهاست
. کارگران
شهری و
کشاورزی و
کارگران روزمزدی
در عمل توسط "
حق مقدس
مالکیت " ( که
توسط کائوتسکیها
، رنرها و با
کمال تاسف
فردریک ادلر
نیز پشتیبانی
میشود ) و
ابزار دولتی
که چیزی جز
مقامات
بورژوایی و
قضات بورژوایی
و دیگران
نیستند از
دمکراسی
محروم شده اند .
شعار"
آزادی
مطبوعات و
مجلس" در چنین
شرایطی در
جمهوری
دمکراتیک
آلمان غلط و
مزورانه است زیرا
در عمل چیزی
نخواهد بود جز
آزادی ثروتمندان
وبرای خرید و
تطمیع
مطبوعات به
منظور سردرگم
کردن مردم با
درو غهای
زهرآگین
مطبوعات
بورژوایی .
این
آزادی برای
ثروتمندان
است تا مالکیت
شان را حفظ
کنند و
زمینداران
قصرهایشان
را و
ساختمانهایشان
را همچنان در
تملک خویش حفظ
کنند . دیکتاتوری
پرولتاریا
همه این ها را
از سرمایه
داران خواهد
گرفت و قصرها
و بهترین
ساختمانها و
چاپخانهها و
روزنامهها
را به مردم
زحمتکش تحویل
خواهد داد .
کائوتسکیها
، آسترلیتزها
، رنرها به
همراه دیگر
همفکرانشان
در د یگر
کشورها (
گامپرسزها ،
هندرسونها ،
رینادلها و
واندرولد و
شرکا)
به
ما اعتراض میکنند
که این به
معنی
جایگزینی
دیکتاتوری یک
طبقه به جای
دمکراسی خالص
و همه گیر است .
ما
پاسخ میدهیم
که یاوه میگویید
.این در واقع
به معنی
برانداختن
دیکتاتوری
بورژوازی (
دیکتاتوری
مزورانه ای که
خود را در
لباس زیبای
جمهوری
دمکراتیک
بورژوایی آراسته
) و برقرار
کردن
دیکتاتوری
پرولتاریا است
. این به معنی
جایگزین کردن
دمکراسی برای
فقرا به جای
دمکراسی برای
ثروتمندان
است . این به
معنی تحویل
دادن مجلس و
مطبوعات به
اکثریت توده
مردم زحمتکش
است . این یک
انتقال از
دروغ به حقیقت
است . این به
معنی بسط عظیم
تاریخی
دمکراسی است .
این به معنی
آزادی انسانیت
از زنجیر و
یوغ اسارت
سرمایه است که
حتی در
دمکراتیک
ترین و جمهوری
ترین اشکال
دمکراسی
بورژوایی
محدود شده میباشد
. این به معنی
جایگزین کردن
دولت پرولتری
به جای دولت
بورژوایی است
. انتقالی که
سرانجام به
نابودی خود
دولت منجر
خواهد.شد.
اما
چرا به این
هدف بدون توسل
به دیکتاتوری
نرسیم ؟ چرا مستقیما
به دمکراسی
خالص روی
نیاوریم ؟
چنین سوالاتی
را دوستان
مزور
بورژوازی
جلوی پای خرده
بورژواری
نابالغ و توده
های نا آگاه
قرار میدهند .
جواب
ما به اینها
این است : زیرا
در جامعه سرمایه
داری قدرتمند
هم به
پرولتاریا و
هم به بورژوازی
دروغ میگوید
و این در حالی
است که کسبه
کوچک به
ناگزیر مردد و
بدون کمک
احمقانه در
آرزوی
دمکراسی خالص
و بدون طبقه و
مافوق طبقه
باقی میماند
. چون در جامعه
ای که یک طبقه
علیه طبقه دیگر
قرار دارد
برای طبقه
ستمکش هیچ راه
خلاصی به غیر
از برقراری
دیکتاتوری
خودش وجود
ندارد . از
انجایی که
پرولتاریا
تنها طبقه ای
است که توسط
خود بورژوازی
متحد شده و
تعلیم یافته
است به تنهایی
قادر به شکست
و سرنگونی
بورژوازی است
و در این مسیر
میتواند
تودههای
زحمتکش و مردد
را که به شیوه
خرده بورژوایی
زندگی میکنند
به سوی خود
جلب کرده و یا
حد اقل آنها
را بیطرف کند .
زیرا خرده
بورژوازی و
توده های
ناآگاه رویای
سرنگونی
سرمایهداری
را بدون یک
جدال طولانی و
سرکوب مقاومت
استثمارگران
در سر میپرورانند
و در این مسیر
هم خود و هم
کارگران را
فریب میدهند
. در آلمان و
اتریش مقاومت
استثمارگران
هنوز شکل
نگرفته است
.زیرا خلع ید
از خلع ید
کنندگان هنوز
آغاز نشده است
. اما زمانی که
این خلع ید
آغاز شود این
مقاومت بسیار
خشن خواهد
بود" .
***
ادبیات
مارکسیستی به زبان
ساده
دیکتاتوری پرولتاریا،عالیترین
نوع دموکراسی
دولت بورژوائی
ماهیت و صوصیات
دولت بورژوائی
انعکاس خصوصیات
زیربنای اقتصادی
جامعه سرمایهداری
است. پیدایش روابط
تولید سرمایهداری
ایجاب میکرد که
روبنای سیاسی و
حقوقی دولت فئودالی
در انطباق با زیربنای
جامعهای که به
جای جامعه فئودالی
نشسته تغییر پذیرد.
یکی از شرایط رشد
سرمایهداری الغاء
حقوق دوران فئودالی
است زیرا تابعیت
دهقان از فئودال
به بازار کار امکان
رشد و رونق نمیدهد.
چیزی که به نوبۀ
خود از رشد تولید
سرمایهداری جلو
میگیرد. چون مالکیت
سرمایهداری بر
وسائل تولید و
روابط تولید سرمایهداری
بر پایه استثمار
کارگر «آزاد» استوار
است، اینست که
حقوق سرمایهداری
همه افراد جامعه
و از آن جمله کارگر
را از لحاظ حقوقی
به ظاهر آزاد و
برابر اعلام میدارد.
کارگر در تابعیت
سرمایهدار نیست.
اما تمرکز وسائل
تولید در دست سرمایهدار
و محرومیت کارگر
از هرگونه وسیله
تولید، کارگر را
برای آن که از گرسنگی
نمیرد، وامیدارد
«آزادانه» نیروی
کار خود را به این
یا آن سرمایهدار
بفروشد. استثمار
کارگر در این جامعه
نتیجه اجبار اقتصادی
است.
بدینسان حقوق
فئودالی که بر
اساس عدم تساوی
افراد در برابر
قانون قرار داشت
جای خود را به حقوق
بورژوائی واگذاشت
که تمام افراد
جامعه را در برابر
قانون یکسان میشمرد.
سلسله مراتب فئودالی
با نظام پارلمانی،
نظام «دموکراتیک»
جانشین میشود.
همین حکومت پارلمانی،
همین نظام «دموکراتیک»
هواداران سرمایهداری
را برمیانگیزد
که دولت بورژوائی
را دولت «آزاد»،
دولتی که خصلت
همگانی دارد بنمایانند.
اما در واقع علیرغم
«دموکراسی» دولت
همچنان ماشین سرکوبی
باقی میماند.
افزاری که طبقۀ
کارگر و تودههای
زحمتکش را به تن
دادن به نظام موجود
و استثمار مجبور
میسازد.
«مردم میپندارند
که اگر گریبان
خود را از اعتقاد
به سلطنت موروثی
رهانیده و به جمهوری
دمکراتیک سوگند
یاد کردهاند،
گام فوقالعاده
جسورانهای به
پیش برداشتهاند.
در واقع دولت چیز
دیگری نیست جز
ماشین سرکوب یک
طبقه به دست طبقه
دیگر. در واقع جمهوری
دموکراتیک دست
کمی از سلطنت استبدادی
ندارد». (انگلس در
مقدمه مارکس،
«جنگ داخلی در فرانسه»).
اشکال دولت بورژوائی
متنوع است. جمهوری
یا سلطنت مشروطه.
اما در همه حال
برای تامین سلطه
بورژوازی دو شیوه
اساسی بکار میرود.
یکی شیوه دموکراسی
بورژوائی یعنی
آن شکل دیکتاتوری
بورژوازی که چهره
خود را در زیر نقاب
دموکراسی میپوشاند
و دیگر شیوه حکومت
تروریستی بورژوازی
امپریالیستی از
نوع فاشیسم که
دیکتاتوری بورژوازی
را به عیان نشان
میدهد. پرولتاریا
میان این دو شکل
دیکتاتوری بورژوازی
فرق میگذارد.
لنین در پاسخ آنارشیستها
که شکل انقیاد
را قابل توجیه
نمیدانند مینویسد:
«اگر انگلس
میگوید که دولت
به عنوان ماشین
ستمگری یک طبقه
بر طبقه دیگر در
جمهوری دموکراتیک
هم از زمان سلطنت
«دست کمی» ندارد.
معنیاش آنطورکه
برخی از آنارشیستها
موعظه میکنند
به هیچوجه این
نیست که چگونگی
شکل این ستمگری
برای پرولتاریا
فرقی نخواهد داشت.
آن شکل از مبارزۀ
طبقاتی و انقیاد
طبقاتی که گستردهتر،
آزادتر و آشکارتر
است کار پرولتاریا
را در مبارزه برای
نابود ساختن طبقات
بطور کلی به منتها
درجه تسهیل میکند».
(دولت و انقلاب).
وقتی از دموکراسی
بورژوائی سخن میرود
نباید هرگز فراموش
کرد که میان تساوی
صوری افراد در
برابر قانون و
عدم تساوی واقعی
آنها تضاد آشکاری
به چشم میخورد
که نشانی از شکاف
عمیق میان استثمارگران
و استثمارشوندگان
است. در جائی که
وسائل تولید و
قدرت دولتی در
دست سرمایهداران
و مالکان است،
در جائی که وسائل
ارتباط جمعی مطبوعات،
رادیو، سینما،
تئاتر، مدرسه در
دست بورژوازی است،
در جائی که استثمارشوندگان
نه تنها زیر یوغ
اقتصادی استثمارگران،
بلکه تحت تبلیغات
آنها قرار دارند،
در جائی که محدودیتهای
بزرگی در تمام
زمینهها برای
تودههای زحمتکش
به چشم میخورد،
سخن از دموکراسی
بطور عام، از برابری
و آزادی تساوی
حقوق، سخنی پوچ
و توخالی است. دموکراسی
بورژوائی در واقع
دموکراسی برای
اغنیا، برای بورژوازی
و نوکران وی است.
«دموکراسی برای
اقلیت ناچیز، دموکراسی
برای توانگران.
چنین است دموکراتیسم
جامعۀ سرمایهداری.
اگر مکانیسم جامعه
سرمایهداری را
قدری نزدیکتر مورد
دقت قرار دهیم...
همه جا برای دموکراتیسم
محدودیت پس محدودیت
خواهیم دید. این
محدودیتها، بر
کنار ساختنها،
استثنائات و موانعی
که برای تهیدستان
ایجاد میشود به
نظر ناچیز میآید...
ولی رویهمرفته
این محدودیتها
تهیدستان را از
سیاست و شرکت فعال
در دموکراسی محروم
و بر کنار میسازد»
(لنین- دولت و انقلاب).
همین دموکراسی
«ناقص دم بریده»
بورژوائی نیز چنانچه
مبارزۀ طبقاتی
آنچنان عمیق شود
و شدت یابد که موجودیت
بورژوازی را در
خطر اندازد، جای
خود را به فاشیسم
و جنگ داخلی علیه
پرولتاریا میدهد.
در دوران امپریالیسم
که انحصارها بر
اقتصاد جامعه فرمانروائی
دارند ناگزیر در
دنیای سیاسی نیز
تغییراتی بوقوع
میپیوندد و دموکراسی
را به سوی ارتجاع
سوق میدهد.
برای محدود ساختن
آزادیهای مندرج
در قانون اساسی
قوانین ارتجاعی
جدید به تصویب
میرسد، دولت پارلمانی
بورژوائی به دولت
نظامی پلیسی بوروکراتیک
تبدیل میگردد،
دستگاه دولتی بورژوائی،
ارتش، پلیس، سازمانهای
جاسوسی به عبارت
دیگر تمام ارگانهای
لازم برای نظارت
عقاید و اعمال
افراد جامعه و
سرکوب مقاومت آنها،
دامنۀ وسیعی به
خود میگیرد و
تقویت میشود.
«دوران سرمایه
بانکی، دوران انحصارهای
سرمایهداری غول
آسا، دوران تبدیل
سرمایهداری انحصاری
به سرمایهداری
انحصاری دولتی،
نمودار تقویت فوقالعادۀ
ماشین دولتی، رشد
بیسابقۀ کارمندان
آن و دستگاههای
نظامی در ارتباط
با تشدید فشار
و اختناق علیه
پرولتاریا است
خواه در کشورهای
سلطنتی یا در آزادترین
کشورهای جمهوری».
(لنین جلد 20 ص 382).
در سیاست خارجی
دستگاه دولتی به
دنبال تحصیل مناطق
نفوذ، تصرف بازارهای
جدید و تجدید تقسیم
جهان از راه جنگ
است.
در دوران امپریالیسم،
دموکراسی بورژوائی
که زمانی برای
تسلط بورژوازی
کافی بود به مانعی
در راه تحقق سلطۀ
بورژوازی تبدیل
میشود. بورژوازی
دیگر نمیتواند
مانند سابق به
شیوههای پارلمانی
د موکراتیک حکومت
کند، اینست که
چارچوب قوانینی
را که خود وضع کرده
میشکند و در مواردی
علنا به استقرار
فاشیسم دست میزند.
فاشیسم از لحاظ
ماهیت خود «دیکتاتوری
تروریستی آشکار،
ارتجاعیترین،
متعصبترین و امپریالیستترین
عناصر سرمایۀ مالی
است». (دیمیتروف).
«سازمان سرکوب
تروریستی طبقۀ
کارگر و بخش انقلابی
دهقانان و روشنفکران
است».
تظاهرات فاشیسم
در محو آزادیهای
دموکراتیک و محو
حقوق فردی و اجتماعی
است، در اینست
که تمام اشکال
سازمانهای تودهای
را در انحصار خود
میگیرد، جوانان
را در سازمانهای
نیمهنظامی متشکل
میسازد و برای
نیل به این هدفها
ناگزیر بر قدرت
پلیسی تکیه میزند.
پیروزی فاشیسم
از یکسو نشانۀ
ضعف بورژوازی است
که دیگر به شیوههای
دموکراتیک نمیتواند
حکومت راند و از
سوی دیگر نشانۀ
ضعف پرولتاریا
است که هنوز قادر
نیست در برابر
بورژوازی بایستد
و وی را از سر قدرت
به زیر کشد.
***
گشت وگذاری
درفیسبوک،
پاسخ به یک
پرسش
پرسش: با
درود به رفقای
دست اندرکار
توفان
الکترونیکی
،باسپاس از
اطلاع رسانی
شما، با وجود
این من مقاله
شما دربارۀ
نحوۀ فوت مهسا
امینی را قبول
ندارم
زیرا گر چه
در خشونت گشت
ارشاد در
ایران که خصوصاً
دهک های پائین
جامعۀ ایران
را هدف می گیرد
تردیدی وجود
ندارد و باید
آن را محکوم
کرد، و در عین
حال خشونت گشت
ارشاد اسلامی
را به عنوان
خشونت طبقۀ
حاکم بر
اقتصاد
کشورمان ایران
را افشا کرد و
نشان دهیم که
چنین خشونتی
با رنگ اسلامی
در واقع خشونت
ثروت علیه فقر
است. ولی در
خصوص واقعه ای
که به مرگ
مهسا امینی
انجامید شرح
واقعه در
مقالۀ شما
واقعیت ندارد،
او مورد ضرب و
جرح مأموران
گشت ارشاد قرار
نگرفته بوده.
برای روشن شدن
این واقعه فقط
کافی است که
قطعه فیلمی که
حرکات مهسا
امینی را در
بازداشتگاه
نشان می دهد
از لحظه
برخاستن از
روی صندلی تا
لحظۀ فرو
افتادنش به
زمین را
ببینید. مهسا
امینی
متأسفانه
دچار بیماری
بوده و...به سخن
دیگر حد اکثر
می توانیم گشت
ارشاد اسلامی
را به آزار و
اذیت روانی
طبقات محروم
ایران متهم
بدانیم که در
مورد مهسا امینی
به دلیل
شکنندگی و
حساسیت هائی که
ریشه در
بیماری مزمن
او داشته به
مرگ این دختر
جوان
انجامیده
است.آیا سیاست
شما بی توجه ای
به این امر
نیست؟
پاسخ:رفیق
گرامی،از این
که با این دقت
نظریات حزب ما
را مطالعه
کرده و حساسیت
نشان می دهید
و دست به
انتقاد می
زنید بسیار
خوشحالیم و
امیدواریم که
این ارتباط
ادامه پیدا
کند. شما در
نوشته خود به
بسیاری مطالب
اشاره کرده
اید که ما نیز
با آنها موافقیم
و در سایر
مقالات توفان
بازتاب یافته
اند. ولی در
مورد خانم
مهسا امینی
نمی توانیم به
ادعاهای
جمهوری
اسلامی تکیه
کنیم. اگر فیلمی
از زمان
دستگیری
ایشان توسط
گشت ارشاد تا
آن لحظه بی
هوشی بدون
وقفه وجود
داشت سخنان
شما درست بود
و نمی شد منکر
ضرب و شتم گشت
ولی از یک
مجموعه فقط یک
تکه فیلم نشان
دادن، نمی
تواند جدی
گرفته شود.
همین نفس
دستگیری با
همان روشهای
ضد انسانی که
توهین به
کرامت انسانی
است نه فقط
زنان را بلکه
هر بشری را
آزرده خاطر می
کند. این عده
در بدو انقلاب
حتی دست مردان
با آستین
کوتاه را رنگ
می کردند.
همین سیاست
ارتجاعی و عقب
مانده است که
رژیم را در
معرض انتقاد و
هجوم جهانی
قرار می دهد.
به خاطر
بیاورید در
یکی دو هفته
قبل مادری را
که جلوی ماشین
گشت ارشاد را
گرفته بود تا
دخترش را به
بازجوئی
نبرند چیزی
نمانده بود به
زیر بگیرند.
خانمی را که
در مترو با گشت
ارشاد مقابله
کرده بود
دستگیر کردند
مورد ضرب و
شتم قرار
دادند تا در
سیمای ننگین
جمهوری
اسلامی طلب
برائت کند و
این در حالی
بود که علائم
ضرب و جرح در
چهره اش مشهود
بود. آیا در
مورد این خانم
به شما فیلمی
نشان دادند که
چگونه مُقر
آمده است؟. به
نظر ما اگر به این
وضعیت به گردن
کلفتی خاتمه
ندهند، ما به
سمتی می رویم
که ایرانستان
شویم. برای
عده ای در
درون رژیم این
امر گشت ارشاد
به امری
ناموسی بدل
شده است و هر
شهروند
ایرانی را که
حجابی مورد
پسند آنها
نداشته باشد بدکاره محسوب
می کنند. و به
نظر حزب ما
اگر ما به
دنبال
توجیهات رژیم
برویم که حتی
خود ما در
مورد صحت و
سقمش مطمئن
نیستیم آن وقت
اعتبار
خودمان را نیز
در نزد مردم
از دست می
دهیم. واقعیتی
که شما هم آن
را انکار نمی
کنید این است
که خانم مهسا
امینی دستگیر
شده و سپس جنازه
اش را به
خانواده اش
تقدیم کرده
اند. در تمام
جهان متمدن
مسئولیت
حفاظت از حفظ
جان ایشان به
عهده ماموران
است. آنها
باید از
سلامتی ایشان
نگهداری و
حفاظت کنند.
نمی شود مرگ
هر شخصی را که
دستگیر می شود
به علل سابقه بیماری
توجیه کرد.
اگر این سلاح
را به دست گشت ارشاد
بدهید معلوم
نیست چند تا
جنازه به خانواده
ها تحویل
دهند. خواست
ما انحلال گشت
ارشاد در درجه
اول و سپس
الغای حجاب
اجباری است.
اگر رژیم قادر
نباشد این
خواست عرفی و
پذیرفته شده
را بپذیرد
ایران آبستن
آشوب های عمیقتر
و بیشتری است
که مسئولیتش
دقیقا به گردن
سیاست های
رژیم می افتد.
با گردن کلفتی
نمی شود حکومت
کرد.
امیدواریم
که در این
تبادل نظر به
هم نزدیک تر
شده باشیم.
دست شما را می
فشاریم موفق و
پیروز باشید
***
پرسش: دوستان
محترم توفان،
آیا حرب شما با توجه
به حکومت
ایدئولوژیک
کنونی برای
نظام ایدئولوژیک
در ایران
آینده ای می
بینید؟ چه
موضوعاتی برای
حزب یا سازمان
شما در اولویت
قرار دارد؟با
تشکر از
شما.امضا
محفوظ- کانادا
پاسخ: با دروبه
شما،متاسفانه
شما دراینجا
یک حکم نادرست
صادر کرده اید
که بسیار و به
غلط نیز به سبب
تبلیغات
بورژوازی
رایج است.
مبتنی برآن
گویا همه
نظامهای عالم
ایدئولوژیک
است بجز نظام سرمایه
داری. باین
جهت طرح پرسش
شما ازریشه گمراه
کننده است. در
جهان نظام غیر
ایدئولوژیک وجود
ندارد و همه
نظامهای
شناخته شده
نظامهای ایدئولوژیک
هستند. طبقات
حاکمه برای
توجیه
مناسباتی که
در آن حاکمند
همواره
بدنبال دلایل
توجیه می
گردند تا نظام
مورد نظر خود
را بی عیب و
نقص و جاودانی
و تنها نظام
ممکن جا زنند.
این امر یک
مبارزه
ایدئولوژیک
است. ایدئولوژی
سرمایه داری
لیبرالیسم و
فاشیسم است و
ایدئولوژی
پرولتاریا
سوسیالیسم می
باشد. در
ایران کنونی
ایدئولوژی
سرمایه داری
حاکم با رنگ
مذهبی همراه
است. باین جهت
است این نوع پرسش
که گویا نظام
کنونی
ایدئولوژیک
است چون مذهبی
است و نظام
بعدی که گویا
سرمایه داری
خواهد بود غیر
ایدئولوژیک
است گمراه
کننده بوده و
دروغ بزرگ
سرمایه داری
است. در آینده
ایران یا
ایدئولوژی
سوسیالیستی
بر سر کار می آید
و یا اشکال
دیگری از
ایدئولوژی
سرمایه داری.
از جمله نوع
لیبرال،
فاشیستی،
مذهبی و یا مانند
آمریکا
ترکیبی از همه
آنها. نظام
پینوشه در
شیلی سرمایه
داری فاشیستی
بود و نظام
حاکم در
عربستان
سعودی نوع
خاصی از
سرمایه داری
وابسته قبیله
ای و کاملا
مذهبی است. پس
نباید فریب
تبلیغات
ماشین عظیم
ایدئولوژیک
امپریالیستها
را خورد که بر
ضد مسلمانها
اعلام جهاد
داده اند
وصنایع
هولیوود را در
خدمت توجیه
نظام غارتگر
سرمایه داری
امپریالیستی
بکار گرفته
اند.
ایدئولوژی ما
سوسیالیسم
است و ما برای
استقرار آن
بجای
ایدئولوژی
حاکم سرمایه
داری مذهبی
مبارزه می
کنیم.
بورژواها چون
هنجارهای
خویش را
موازین عام جا
می زنند و
جهان را در
قالب
ایدئولوژی
خویش جا می
دهند هر چیز غیر
“سرمایه داری“
را
“جانبدارانه“،
“ایدئولوژیک“
و در تناقض با
“عمومیت“ مورد
پذیرش خویش
معرفی می
کنند.
در پاسخ به
اینکه چه
موضوعاتی
برای حزب ما در
شرایط کنونی
در اولویت
قرار دارد
باید توضیح
دهیم که بطور
کلی در شرایط
امروزی
مبارزه
ایدئولوژیک
برای ما در
اولویت قرار
دارد. تبلیغ
کمونیسم و دفاع
از آن در
مقابل سایر
انحرافات. هدف
ما دفاع از
پاکیزگی
مارکسیسم
لنینیسم است.
هم اکنون جریانهای
منحرفی که
نقاب
“کمونیسم“ به
چهره زده اند
در پی تحریف
مارکسیسم
لنینیسم بر
آمده اند.
آنها تحقق
سوسیالیسم را
نفی کرده و
آزادی بشریت
را به روز
معاد حواله می
دهند
وکمونیسم را طوری
جلوه می دهند
که با
لیبرالیسم
تفاوتی ندارد
حتا بیشرمانه
صهیونیسم
اسرائیل را
مدرن ومترقی
تبلیغ می
کنند.... حزب ما
با این جریانهای
صهیونیستی و
امپریالیستی
ولیبرال مسلک
وترتسکیست
وشبه
ترتسکیست
مبارزه روشن و
ریشه ای می
کند و در این
راه موفق بوده
است.ولی بهر
صورت جای
اولویتها را
شرایط مشخص
مبارزه و درجه
رشد مبارزه
طبقاتی
همواره تعیین
می کند.
درزمان تشدید
مبارزه
طبقاتی
درایران دفاع از
مبارزه مردم ایران ودر عین
حال افشای
امپریالیسم
وعواملش
برای
جلوگیری از
تخریب
وخرابکاری
ومداخله
نظامی
وتشدید جنگ
اقتصادی
..دراولویت
قرار
دارد.برایتان
موفقیت آرزومی
کنیم
***
پاسخ به
یک پرسش
درشبکه
تلگرام
پرسش :با
سلام، حزب
شما
این حرکات
توده ایی رو
خودجوش و فاقد
رهبری میداند
و در شرایط
فعلی چه شخص
یا گروهی رو
دارای صلاحیت
و مشخصات
رهبری میدونید؟
امضا محفوظ-
تهران بیستم
شهریورماه هزار
وچهارصدو یک
پاسخ:دوست عزیز،تشکر
ازپرسشتان،
این فقط
حزب ما نیست
که اعتراضات
کنونی را
خودجوش وفاقد
رهبری
ارزیابی می
کند. همه
آنهائیکه که
اهل قلم ودستی
در مبارزه
دارند وهمه
تحلیلگران
وجامعه
شناسان
واندیشمندان
ایران ازجمله
شخصیت هایی
نظیر آقای
دکتر ناصر
زرافشان،
براین امر
تاکید دارند
که این جنبش
جوانان که از
قشرمتوسط
جامعه است
فاقد رهبری
ویک دورنمای
روشن برای
تحولات آتی
ایران میباشد.
اینکه
چه شخصیت
سیاسی ویا
گروه سیاسی را
درشرایط
کنونی دارای
صلاحیت رهبری
میدانیم
بیانش از نظر
تئوری مشکل
نیست، مشکل اینجاست
چرا چنین
گروهی امروز
غایب است، حضو
ندارد.
از منظر
تکامل تاریخی
ومنافع عمومی
ملت ایران آن
نیرویی
صلاحیت رهبری
مبارزه مردم
را دارد که :
یکم: ملی
ومستقل باشد،
یعنی دمش به
نیروهای
خارجی وصل
نباشد و با
نیروهای
اجنبی
وعواملش که در
دوکودتای
١٢٩٩ و١٣٣٢
جامعه ایران
را ازتکامل
تاریخی خود باز
نگهداشتند،
مرزروشنی
داشته باشد.
دوم
اینکه: دارای
سابقه سالم
سياسي ومیهندوستانه
ای باشد،
دمکرات
وآزادیخواه
باشد
سوم
اینکه: برای حل
معیشت مردم
بویژه
زحمتکشان که
اکثریت مردم
را تشکیل میدهند
برنامه روشن
اقتصادی
واجتماعی
داشته باشد
وبا
نئولیبرالیسم
سرمایه داری
که مسبب تولید
فقر وشکاف
طبقاتی است جهت
گیری روشنی
داشته باشد.
این بدین
معناست که
دیکته بانک
جهانی وصندوق
بین المللی
پول را برنمیتابد
وبا تکیه بر
مردم وتولید
داخلی درجهت
حل مسائل
سیاسی
اقتصادی
جامعه گام بر
میدارد.
چهارم
اینکه: برابری
حقوق زن ومرد
را به رسمیت
میشناسد و
جدایی دین
ازدولت و حذف
دین رسمی وبرابری
ادیان در
دستور کارش
قرار میگیرد....دریک
کلام یک
جمهوری
دمکراتیک
مردمی را
دردستورکارخویش
درشرایط
کنونی قرار می
دهد.حزب ما
اگرهمین
امروز نیروی
مادی کافی
داشت لحظه ای
دربرانداختن
رژیم سرمایه داری
اسلامی درنگ
نمیکرد وبا
کسب قدرت
سیاسی و
استقرار
سوسیالیسم به حل
فوری مسائل
دمکراتیک
جامعه
اقدام میکرد.
اما
درشرایط
کنونی با توجه
به توازن قوای
طبقاتی آن
نیرویی صلاحیت
رهبری جنبش
درشرایط
کنونی را دارد
که دارای
مشخصات
برشمرده فوق
باشد تا بتوانیم
ازاین بن بست
عبور کنیم.
طبعا حفظ
تمامیت ارضی
ایران با توجه
به اوضاع
ملتهب ایران
ومنطقه وجهان
از اهمیت
بسزایی
برخوردار است.
زیرا بدون
ایران
یکپارچه
امکان هیچ
تحول اجتماعی
نیست.
درپاسخ
به پرسش
پابانی شما که
آیا چنبن
نیرویی امروز
وجودارد؟
باید بگوییم
متاسفانه نه ،
درصحنه ایران
وجود ندارد،
می تواند و
باید درآینده
بوجود
آید.رژیم
جمهوری
اسلامی در طول
چهاردهه اخیر
بویژه پس از
دهه خونین ۶٠
واعدام دهها
هزار نفراز
نیروهای
انقلابی و مردمی
امروز جامعه
ایران را بایک
خلا رهبری روبرو
کرده
است.وهمین امر
موجب بقای او
شده است. واین
زمان برماست
تا مجددا
نیروی آگاه و
کادرهای
پاکدامن را
تولید وروانه
اجتماع کرد.
تمام رژیمهای
ارتجاعی برای
بقای خود به
سرکوب خونین
نبروها بویژه
نیروهای
مترقی وچپ وکمونیست
میپردازند
تا نظمشان
تضمین شود.
رژیمهای
پهلوی
وجمهوری
اسلامی دراین
مورد ازسیاست
یکسانی پیروی
کرده
اند.نتیجه
چنین سیاستی این
است وقتی جنبش
انقلابی و یا
انقلاب اجتماعی
خارج از اراده
ما روی میدهد،
مردم با خلا
رهبری مترقی
روبرو میشوند.انقلاب
بهمن 57 نمونه
مشخصی ازاین
دست است.بخاطر
کشتار وسرکوب
کمونیستها
ونیروهای
انقلابی توسط
رژیم شاه
زمینه قدرت
گیری رژیم
خمینی فراهم
آمد .موفق
باشید.
برای آزادی
فوری وبی قید
وشرط فعالین
کارگری،
معلمان ،دانشجویان
وهمه
زندانیان
سیاسی بکوشیم وصدایشان
باشیم!