مقالات توفان الکترونیکی  شماره 138 دی ماه 1396 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

www.toufan.org

***

تظاهرات اعتراضی مردم مشهد و سایر شهرها علیه فقر و گرانی برحق است

 

امروز پنجشنبه، هفتم دی ماه، هزاران نفر از مردم جان به لب رسیده مشهد علیه فقر و گرانی و بیکاری و سیاستهای ریاضت اقتصادی دست به تظاهرات زدند و نیروهای سرکوبگر امنیتی برای پراکندهکردن مردم معترض به تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشکآور متوسل شدند. این اعتراضات در شهرهای نیشابور، یزد، کاشمر و شاهرود نیز با شعارهای روشن اقتصادی و ضدحکومتی از جمله در مورد بیکاری و گرانی و اختلاس و دزدی بر گزار گردید. برخی از شعارهای مردم نظیر «پلیس برو دزد رو بگیر» «اسلام رو پله کردید مردم، رو ذله کردید»، «ما اعتراض داریم به قیمتهای بالا»، «یه اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه»، «غیرت هر ایرانی / مرگ بر گرانی»، «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر روحانی»، «نترسید! نترسید! ما همه با هم هستیم»،.... فریاد زده شد. به دنبال این اعتراضات محمد رحیم نوروزیان، فرماندار مشهد، با اعلام اینکه «برگزاری تجمع اعتراضی نسبت به گرانی غیرقانونی است» و به آن برخورد میشود! به تظاهرات مردم اشاره کرد و گفت: «هیچ حزب، گروه، سازمان یا تشکلی درخواستی برای برگزاری چنین تجمعی نداشته و مجوزی نیز از سوی ارگان‌های قانونی در این خصوص صادر نشده است. در صورت برگزاری تجمع غیرقانونی و بدون مجوز، نیروی انتظامی، به‌ عنوان متولی نظم و امنیت با چنین مواردی برخورد خواهد کرد». این فرماندار ریاکار و بزدل سیاسی، که در مقابل خشم فروخته توده مردم برخود لرزید، اعتراض علیه گرانی را غیرقانونی اعلام داشت و از ارگانهای «قانونی» سخن گفت! غافل از اینکه مردم ایران هیچ مشروعیتی برای این نظام دزد و فاسد، که عامل اصلی فقر و گرانی و بیکاری و تمام مصیبتهای اجتماعی و اقتصادی است، قائل نیستند و این قوانین ارتجاعی و ضد مردمی را به رسمیت نمیشناسند، زیرا قریب به چهار دهه است که هرگونه اعتراض مسالمتآمیز و طرح مطالبات دمکراتیک و انسانی با سرنیزه و زندان و شکنجه پاسخ داده شد.

 

علل این طغیان مردم علیه گرانی و فقر را باید در سیاست تعدیل اقتصادی سردمداران رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به نفع جهانی شدن سرمایه و سیاست نئولیبرالیسم تاچریسم دید. همانطور که بارها تحلیل کردهایم، باید شرایط اقتصادی ایران، تحت رهبری حسن روحانی، به نفع سوددهی حداکثر سرمایههای خارجی تغییر کند؛ یعنی یارانهها به کلی حذف شوند؛ بهای مواد سوخت در بازار آزاد، به طور سرسامآور افزایش یابد؛ باید نیروی کار، به اسارت درآید و فقر و فلاکت برای تشدید درجه استثمار و تندادن به هر درجه از فشار افزایش یابد؛ باید قوانین کار به نفع سرمایهداران و بردهکردن کارگران، بدست مجلس شورای جمهوری اسلامی، تغییر کند، تا شرایط بردهداری سودآور بر شالوده فقر و بدبختی ملّت فراهم گردد؛ باید سیاست خصوصیسازیهای بیحد و حصر، خصوصیسازی منابع اولیه و نفت و گاز، فاضلاب و برق و آب، شرکتهای هوائی و دریائی، با خصوصیسازی بنای صنایع زیر بنائی، با تلفیق سرمایههای سرمایهداران ایرانی با ابر شرکتهای امپریالیستی برای غارت بی در و پیکر ایران، کامل شود؛ باید ملاحظات زیست محیطی بهدور افکنده شوند و دولت کارگزار بر نظم درون کارخانهها حراست کند. باید تحصیل، پولی و خصوصی شود و فقط فرزندان آقازادهها حق استفاده از ثروتهای طبیعی ایران را داشته باشند و...، تا ایران به دامان «جامعه جهانی»!!؟؟ بازگردد. بدینترتیب و تحت چنین شرایطی کارگران و زحمتکشان، که کارد به استخوانشان رسیده است، راهی جز تشدید مبارزه برای تحقق حقوق خود ندارند. و این امر با تجارب خونین ۳۹ ساله حاکمیت شمشیر و خون در چهارچوب نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی، ناممکن خواهد بود. شعار مرگ بر روحانی و مرگ بر گرانی شعار صحیحی است و بیان اعتراض به حق مردم علیه سیاستهای نئولیبرالی دستگاه حاکم است.

 

نکته مهمی که باید بدان توجه کرد، برخی از شعارهای انحرافی است، که متأسفانه تظاهرکنندگان فریاد زدند و محافل ارتجاعی داخلی و خارجی نیز آن را برجسته نمودند و به جای همبستگی میان ملل در منطقه، به نفرت ملّی و ضدعرب دامن زدند. شعارهای «نه غزه، نه لبنان، نه سوریه، جانم فدای ایران» شعارهای مترقی نیستند و نمیتوانند باشند. نیروهای مترقی و انقلابی در ایران هرگز نمی توانند دشمنی و بیاعتمادی ملّی را در منطقه تبلیغ کنند. شعار سیاسی مترقی باید ایجاد کننده روحیه همبستگی ملّی بوده باشد و ما باید با هرگونه تجاوز و اشغالگری مخالفت کنیم و از هر مبارزه ملّی برای رهائی ملّتها، که به نفع خود ما نیز هست، حمایت کنیم. ما باید از حقوق دموکراتیک همه ملتها و نه تنها در ایران، حمایت کنیم. خواست رهائی ملّی یک خواست دموکراتیک در عرصه خارجی است. ما اگر خواهان تحقق دموکراسی در ایران هستیم، باید این خواست را برای مردم فلسطین و لبنان و سوریه و لیبی و سایر مناطق نیز بخواهیم و نمی توانیم همان سیاست مزورانه جمهوری اسلامی را در پیش بگیریم و یا «ایراندوستی» را بهانهای کنیم، تا همبستگی ملّتهای منطقه را به زیر پرسش برده و روحیه عربستیزی، سنیستیزی، اسلامستیزی و یا فلسطینستیزی را تبلیغ کنیم. این سیاست، سیاست روشن اسرائیل و آمریکا در منطقه است.

ما ایرانیها باید برای نجات میهنمان و استقرار دموکراسی در آن تلاش کنیم و این امر نه در دشمنی با سایر ملّتها، بلکه در همدردی با آنها متحقق خواهد شد. نمیشود از ملّتها و نیروهای مترقی خواست تا از خواست ملت ایران حمایت کنند و بر ضد نقض حقوق بشر در ایران معترض باشند و از حقوق ملّت ایران حمایت کرده به اعدامها و شکنجهها در ایران اعتراض نمایند، ولی خود ما حاضر نهباشیم از حقوق آنها دفاع کنیم. نمیشود خواهان گرسنگیدادن به ملّت فلسطین شد و به آن اعتراضی نهکرد و تجاوز اسرائیل به لبنان و جنایت ضدبشری آنها را با دیده اغماض نگریست، ولی از آنها خواست به حمایت از ما برخیزند.

 

ما ایرانیها می دانیم که:

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چون عضوی بدرد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی.

 

واقعیت این است؛ رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی، که یک رژیم سرکوبگر و ارتجاعی است، برای خواستهای انسانها ارزش قایل نیست. این انسانها چه ایرانی باشند و چه فلسطینی، لبنانی و یا اهل سوریه. این رژیم، بنا بر منطق اسلامیاش، اساساً برای ابناء بشر فقط وظیفه برسمیت میشناسد و نه حقوق، رژیمی که بارها اعلام کرده که منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد را که خودش امضاء کرده است، برسمیت نمیشناسد و حقوق بشر را با منطق مذهبی رنگآمیزی میکند، تا بهتواند مانند قرون وسطی آنرا زیر پا بهگذارد؛ آری چنین رژیم مزوری که مردم کشورش را بیرحمانه سرکوب میکند و شکنجه میدهد، زندانها را از مبارزان راه آزادی مملو میسازد، بهیکباره احساسات «انسانیاش» جوش میآید و از نقض حقوق بشرِ فلسطینیها در فلسطین و از جنایات اسرائیل، که برای انسانها ارزش قایل نیست، سخن میراند. رژیم حاکم میگوید که صهیونیستها، فلسطینیها را میربایند و به گروگان میگیرند و دسته دسته از کودک و بزرگ را به قتل میرسانند. این دوگانگی و بیشرمی، دست کمی از بیشرمی و ریاکاری امپریالیستها و صهیونیستها ندارد. رژیمی که در کشورش، مردمش با مشکل مسکن و تهیه مایحتاج اولیه زندگی روبرو هستند، در بلندگوهای تبلیغاتی خویش میدمد، که به حزب الله لبنان و حماس در فلسطین کمک میرساند. و نه تنها به تبلیغات دست میزند، بلکه در عین حال مردم معترض به افزایش هزینه زندگی را برای افزایش بهای بنزین سرکوب میکند، اتحادیههای کارگری را که برای حقوق صنفی و دستمزد مبارزه میکنند، سرکوب میکند و رهبرانشان را به بند میکشد و جانشان را در زندان میگیرد. طبیعتاً با اتخاذ چنین سیاستهائی بیخردانه و نزدیکبینانه و ریاکارانه و پُر از تناقض، زمینه مخالفت در ایران را با پذیرش شعارهای ارتجاعی و انحرافی فراهم میآورد. شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، که شعاری عمیقاً ارتجاعی و ساخته و پرداخته دست سازمانهای جاسوسی اسرائیل است، به طور مرتب و سیستماتیک در عرصه مجازی تبلیغ میشود، بر این زمین آلوده رشد میکند و نیروهای اپوزیسیون دموکراتیک و مترقی مردم ایران باید با هشیاری به طرح اینگونه شعارها برخورد کنند و ماهیت طراحان خودفروخته را که نقاب اپوزیسیون به چهره زده و شعارهای انحرافی پخش میکنند، بهشناسند.

حزب ما از مبارزه برحق مردم مشهد و سراسر ایران، علیه گرانی، فقر و بیکاری و پیکار برای مطالبات دمکراتیک و آزادی احزاب و اجتماعات عمیقاً حمایت میکند. این مبارزات نویدبخش است و باید در پیوند با مبارزه علیه اجانب ادامه یابد. ولی به هرصورت شرط پیروزی در تمام تحولات آتی، برای برخورد آگاهانه و پرهیز از غافلگیری، سازمانپذیری تودهها و پیوستن نیروهای انقلابی و هوادار آزادی طبقه کارگر به حزباش است. حزب کار ایران (توفان) این سیاست، سیاست حزبیت را تبلیغ میکند. تنها آلترناتیو برای رهایی از شر نظام گندیده سرمایهداری جمهوری اسلامی، سوسیالیسم است و جزاین نیز نیست.

 

سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی، عامل فقر و گرانی!

زنده باد سوسیالیسم، این پرچم رهایی بشریت!

حزب کار ایران (توفان)

پنجشنبه ۷ دی ماه ۱۳۹۶

 

پیکار متحد کارگران هفت تپه، نوید بخش است

همه کس «هفت تپه» را به نام یک منطقه باستانی، که در استان خوزستان، جنوب شرقی شهر شوش، واقع شده است و مجموعه‌ای از تپه‌های باستانی‌ را شامل میشود، میشناسند. اما سالهاست که نام «هفته تپه» دیگر تنها یادمانده‌ای از تمدن بزرگ ایلام نیست، بلکه یادآور ایستادگی، مقاومت و مبارزه زنان و مردان کارگری است، که سالهاست در پی کسب بدیهیترین حقوق انسانی با اعتراضات و اعتصابات متدوام خود فریادشان را از فراز هفت تپه باستانی به سراسر ایران میگسترانند. از اینرو مبارزات کارگران «نیشکر هفته تپه» نه تنها بر اهمیت و عظمت این منطقه باستانی افزوده است، بلکه مبارزات و موفقیت‌های آنان گوهر گرانبهایست که بر گنجینه تاریخ مبارزات سندیکائی ایران، تجارب ارزنده‌ای را افزوده است. این دستاوردها، بدون تردید عزم آنان را در امر مبارزه راسختر میکند؛ به آنان پر پرواز میدهد؛ در آنان بارقه امید بوجود میآورد؛ آنان را در مقام شایسته‌شان می‌نشاند؛ به آنان شخصیت میبخشد؛ اراده آنان را برجسته میسازد؛ به آنان می‌آموزد که نباید در برابر فشار صاحبان سرمایه قامت خم کنند، باید سرنوشت خودشان را خود به دست به‌گیرند و در انتظار معجزه نهنشینند، که از این امامزاده سرمایه‌داری چیزی جز فقر و تنگدستی و سنگین‌ترشدن زنجیرهایشان، قسمت آنان نخواهد شد.

سخن از ایستادگی، مقاومت و مبارزه کارگران «نیشکر هفت تپه» است که در ماههای اخیر با اراده آهنین خود نشان دادند که کسب موفقیت در امر مبارزه در قبال صاحبان سرمایه (خصوصی یا دولتی)، تنها از طریق اتحاد و همبستگی، آگاهی و درایت در تدوین دقیق طرح خواست‌ها و مطالبات خود و احراز توانائی در امر هدایت و مدیریت مبارزه، میسر است.

عدم رسیدگی به خواست‌ها و مطالبات کارگران «نیشکرهفت تپه» از سوی مسئولین و صاحبان این مجموعه تولیدی، باعث شد تا کارگران و شاغلین بزرگترین و قدیمی‌ترین واحد تولید نیشکر کشور، دامنه اعتراضات و اعتصابات خود را گسترش بهدهند، به طوری که طرح مطالبات آنها، توانست در طی روند رو به رشد اعتصابات و اعتراضات، ارتقاء یابد. دو مورد از ۱۳موارد مورد مطالبه کارگران نیشکر هفت تپه بیش از همه دارای اهمیت است؛ نخست حق تشکیل سندیکای مستقل، دیگر برگرداندن مالکیت این واحد تولیدی از بخش خصوصی به بخش دولتی است.

این موارد اصلی و عمده مطالبات کارگران، اعتراضات آنان را از حوزه تنگ روابط «کارگر کارفرما» خارج ساخت و آن را به عرصه سیاست، به تقابل روی در روی کارگران با دولت کشانید. اهمیت اعتراضات کارگران هفت تپه دقیقاً در این است که مبارزات آنها رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. کار به آنجا کشید که کارگران هفت تپه دولت را به دلیل بی‌کفایتی در امر پیش‌گیری از واردات شکر، بر کرسی اتهام نشاندند و مافیای اقتصادی را بخشی از حاکمیت معرفی کردند.

کارگران نیشکر هفت تپه در گذشته به واردات بی‌رویه شکر در دهه هشتاد اعتراض کرده بودند. مجتمع کشت‌ و صنعت هفت‌تپه، در آن زمان یک بنگاه دولتی بود، با نزدیک به هفت‌هزار کارگر که زیر نظر وزارت جهاد کشوری اداره می‌شد. نتیجه اعتراض صنفی کارگران در آن زمان، این شد که دولت وقت، مسئولیت هفت‌تپه را به وزارت صنایع و معادن وقت واگذار کرد. از آن زمان تاکنون مشکلات و نابسامانی کارگران «نیشکر هفت تپه» صد چندان شده است؛ مواردی مانند نهپرداختن مزد و تأمین حق بیمه و ناروشنبودن وضع بازنشستگی، یکی از معضلات عمده کارگران بوده است. در سال ۱۳۹۴ نیز که پای بخش خصوصی به «نیشکر هفت تپه» باز شد، نهتوانست گره‌ای از مشکلات کارگران را باز کُند، بلکه بر وخامت اوضاع آنها افزود. اکنون پس از گذشت نزدیک به دو سال، سرنوشت این کارگران همانند وضعیت دیگر کارگرانی که پیش از این، نتایج مخرب خصوصی‌سازی را تجربه کرده‌‌‌اند، مشخص نیست.

این امر نشان میدهد که مبارزه، چشم کارگران را نه تنها به ماهیت صاحبان سرمایه، بلکه به ماهیت دولت سرمایه و قوانین برخاسته از آن باز میکند. کارگران می‌فهمند که لیبرالیسم اسلامی در کالبد دولت سرمایهداری، بدترین دشمن آنان است، چرا که دفاع از صاحبان سرمایه را وجه همت خود می‌سازد و قوانین بازار را به نفع و حمایت از سرمایه‌داران تنظیم و تصویب می‌کند. کافیست به طرح «قانون کار»، که محصول دولت روحانی است، نگاهی به‌انداخت، تا به عمق فاجعه پی‌برد.

حاکمیت می‌داند که اعتصابات کارگری، چنانچه قوام و تداوم یابند، سرانجام اتحاد و همبستگی طبقاتی آنان را موجب می‌شود. از اینرو از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند، تا در میان صفوف کارگران نفوذ و اخلال کند، تا تار و پود همبستگی طبقاتی آنها را از هم بگسلاند. ابتدا کوشش کردند از طریق تخریب اموال این مجموعه صنعتی به دست یک عده افراد ناشناس، کارگران را به اتهام «تخریب اموال خصوصی» تحت پیگرد قانونی قرار دهند. اما کیست که نداند، هیچ کارگری ابزار تولید خود را به صرف اینکه وضع و زندگی او در معرض خطر است، تخریب نمی‌کند، او می‌داند که این شکل مالکیت بر ابزار تولید است که او را در چنین حال و روزی قرار داده است و نه وسایل تولید. در همین ارتباط، کارگران نیشکر هفت‌تپه با ابراز بی‌اطلاعی از هویت و نیت افراد ناشناس، اعلام کردند: «با توجه به ماهیت صنفی مطالبات کارگران معترض، هیچکدام از کارگران درصدد آسیب‌ رساندن به اموال و دارایی‌های محل کار خود نیستند».

حتی فعالین کارگری را مورد اذیت و آزار و ضرب و شتم قرار دادند، عدهای از کارگران را بازداشت و روانه زندان کردند. هیچیک از این اقدامات نهتوانست در اراده کارگران خللی وارد کند. بعد متوسل شدند به راههای دیگر، ما شاهد بودیم که آگاهانه تنها بخش کوچکی از حقوق‌ و دستمزدهای معوقه کارگران را پرداخت کردند، به امید اینکه بخشی از کارگران صف خود را از دیگران جدا سازند. این حیله نتیجه معکوس داد و اتحاد و همبستگی بیشتر آنها را موجب شد. مسأله «قومیت» کارگران استخدامی و متقاضی را مطرح کردند، به نحوی که در فرم استخدامی همه کارگران و کارمندان متقاضی باید تعلق قومی خود را مشخص کنند. باز به این امید که با طرح تبعیض نژادی و تفتیش عقاید، کارگران را در برابر هم قرار دهند. این نیرنگ نیز بینتیجه ماند. یادآوری این مطلب ضروریست که در دوران سلطنت پهلوی، سیاست دولت وقت بر این بود که در جنوب ایران کسانی که ریشه عربی داشتند، در صدر امور حساس و کلیدی قرار نهگیرند. امروز روحانیت جای بر پای رژیم گذشته می‌گذارد. سرمایه‌داری شاه و شیخ نمی‌شناسد.

سرمایه‌دار متوجه نیست که آنچه که کارگران را فرای تعلقات قومی، زبانی، نژادی، مسلکی و جنسیتی به هم نزدیک می‌سازد و آنها را به هم پیوند می‌زند، وجود خود سرمایه است. این دشمن طبقاتی است که موجب وحدت، یگانگی و آگاهی کارگران می‌شود!

موقعیت و وضع طبقاتی کارگران موجب میشود که آنها با هم متحد شوند و این اتحاد نمی‌تواند سرانجام به تشکیلات سندیکائی و در عالیترین شکل آن به تحزب نیانجامد. تاریخ جنبش کارگری ایران موید این واقعیت است. به یاد بیاوریم اتحادیه کارگران چاپخانه‌های تهران را، که نخستین اتحادیه‌ای بود که موجودیت خود را اعلام کرد و سرآمد تشکیل اتحادیه کارگران صنعت نفت، کفاشان، باربران بندرانزلی و چاپخانه‌های اصفهان شد.

اگر صاحبان سرمایه این حق را به خود میدهند که در مورد کاهش و مزایای حقوق و امتیازات کارگران به بحث و تبادلنظر به‌پردازند و تصمیمات خودشان را به اجرا به‌گذارند، چرا کارگران این حق را برای خود قائل نه‌باشند که برای تحمیل اراده خود با هم به بحث و تبادل نظر و مشاوره نه‌نشینند و تصمیمات خود را به اجرا نه‌گذارند!؟ البته دولت سرمایه‌داری می‌تواند آن را «شورش» و «برهم زدن نظم عمومی» بهنامد، ولی نمی‌تواند اراده کارگران را در امر تشکیلات به‌شکند. سرمایه‌دار برای کسب سود حداکثر اجباراً کارگران را به خدمت خود درمیآورد، آنها را در واحد تولیدی جمع میآورد، آنها را سازمان می‌دهد و به آنها نظم می‌بخشد. این سرمایه است که کارگران را با سازمان تولید آشنا می‌کند، آنها را به هم نزدیک می‌سازد. از اینرو کارگران می‌آموزند که امور و مسائل آنها بدون سازمان و تشکیلات منظم و منسجم سامان نمی‌گیرد.

کارگران هفت تپه به شورای اسلامی کار اعتماد ندارند و آن را وسیلهای برای مهار کارگران ارزیابی میکنند. یکی از کارگران هفت تپه اظهار میدارد که: «می‌دانیم که کارفرما از بیرون مجموعه، تحت فشار است، که مبادا سندیکایی‌ها پابگیرد»

فصل ششم «قانون كار»، تشكیل نهادهای صنفی كارگران را منوط به شرایطی میکند که برای کارگران غیرقابل قبول است. مطابق این بند از فصل ششم «اعضای تمامی تشكلات قانونی با نظارت و كنترل دولت انتخاب می‌شوند» و شورای‌اسلامی كار با حضور نماینده‌ای از طرف كارفرمایان رسمیت پیدا می‌كند.

روزنامه اعتماد، با یکی از فعالین کارگری معترض هفت تپه مصاحبه ای انجام داد که برای درک ما از آگاهی کارگران اهمیت بسزائی دارد. این کارگر در پاسخ به این پرسش که «چرا كارگران به جای پذیرفتن یكی از سه نهاد قانونی صنفی، به سراغ تشكیل سندیكا میروند؟» چنین میگوید: «كارگر از تشكل‌یابی چه می‌خواهد؟ می‌خواهد قدرتی پیدا كند تا مطالباتاش را بگیرد.... شورا نمی‌تواند مطالبات ما را برآورد. ... علتاش اینجاست كه وقتی كارگران می‌خواهند شورا راه بیندازند، سه نفر از دولت می‌آیند، سه نفر از كارفرما می‌آیند، سه نفر هم از جامعه كارگری. عملاً تركیب شش به سه می‌شود. .... البته این غیرقانونی است. مطابق قانون، كارفرما می‌تواند یك نماینده در شورای كارگری داشته باشد و نهادهای دیگر اجازه دخالت ندارند. ... اینها اجازه این كار را در شوراها به ما نمی‌دهند. شش نفر در مقابل سه نفر نماینده كارگر قرار می‌گیرند و هر خواسته‌ای كه ما داشته باشیم، جدی گرفته نمی‌شود. موضوع، استقلال سندیكاست.... اگر بتوانید آزاد فكر كنید اما قدرت اجرایی نداشته باشید، سندیكا به چه دردتان می‌خورد؟ ناراحتی‌شان این است كه اگر هر تشكل مستقل صنفی، با اسم سندیكا، اتحادیه یا شورا یا هرچه تشكیل شود، نمی‌توانند كنترلش كنند... ما خاطره خوبی از شوراهای قبلی كارخانه نداریم. نماینده كارگری كه از آن همه فیلتر نظارتی رد شود، بالاخره یك جا تفاوتاش را با نماینده تشكل آزاد كارگری نشان می‌دهد.... ما شنیدهایم که گویا مدیرعامل در مصاحبهای گفته است، «سندیكا را نظام قبول ندارد»... .بیخود گفته نظام سندیكا را قبول ندارد

کارگران «نیشکر هفت تپه» با طرح شعار «ایجاد سندیکای مستقل» بالاخره موفق شدند خودشان را حول این طرح اساسی متحد کنند. علی‌رغم محدودیت‌ها و کارشکنی‌های دولت، سرانجام این خواست خود را به حاکمیت تحمیل کردند و در نهایت با برگزاری انتخابات و با مشارکت بیش از١٣٠٠ كارگر در آن، سندیکای مستقل خود را تشکیل دادند و هیأت مدیره آن را نیز انتخاب کردند. ایجاد سندیکای مستقل، نه تنها بیان اصالت دموکراسی کارگریست، بلکه ابزار موثر در امر مبارزاتی آنهاست. این موفقیت بزرگ باعث میشود که مبارزات آنها از متن به بطن کشیده شود و الگوئی شود برای ایجاد تشکل‌های کارگری در دیگر شاخه‌های مهم صنایع از جمله، خودروسازی، نفت و گاز، پتروشیمی، پولاد و مس، کشتی‌سازی و غیره...   

«اعتصاب»، آنگونه که لنین به درستی اشاره میکند، «مکتب جنگ» است، مکتبی که کارگران در روند مبارزات خود می‌آموزند که هر دست‌آوردی، هر چند کوچک، نتیجه مبارزه و مقاومت آنان در برابر سرمایه است؛ متوجه می‌شوند که تحمیل اراده آنان امری ناممکن نیست؛ می‌آموزند که تنها در سایه وحدت و همبستگی طبقاتی است که می‌توان در عرصه‌های مختلف مبارزه گام به گام به پیش رفت، موانع را یکی پس از دیگری از سر راه خود بردارند و بر مشکلات و معضلات فائق آیند؛ می‌آموزند که تفاوت‌های جنسیتی، قومی، زبانی، مسلکی و نژادی نقشی ایفا نمی‌کنند؛ می‌آموزند که با دشمن واحد باید با اتحاد طبقاتی خود مبارزه کنند؛ می‌آموزند که آزادی جامعه در گروی آزادی طبقه کارگر است، از اینروست که از پشتیبانی و حمایت اقشار زحمتکش جامعه برخوردار میشوند.

«مکتب جنگ» اما خود جنگ نیست. اعتصاب بیان عملی اعتراضات و خواست‌هاست و نباید مبارزات خود را به اعتصابات پراکنده و گاه متشکل محدود ساخت و آنان را تنها ابزار ممکن و مفید برای مبارزه پذیرفت. کارگران ایران باید دید خود را به مبارزه سیاسی معطوف کنند، تا رشد و پیشرفت آن کُند نشود.

تاریخ جنبش کارگری جهان می‌آموزد که حقوق کارگران با تأمین حقوق ملت پیوند خورده است. مبارزات پراکنده آنان باید تبدیل شود به مبارزه برای تمام طبقه کارگر، برای آزادی زحمتکشان از قیود جامعه سرمایه‌داری. و این امر تنها از طریق اعتماد و ایمان و ایقان به رهبری حزب سیاسی طبقه خود میسر میشود.

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)

لایحۀ بودجه 97، بار دیگر سفرۀ زحمتکشان را تنگ‌تر از سال گذشته می‌کند

این بودجه در خدمت سیاست‌های نئولیبرالی خانمان‌برانداز است

«انتخاب» روحانی برای دوره دوم ریاست جمهوری در ابتدا به بسیاری از مردم ایران این امید را داد که شاید او به‌تواند به وعده‌هائی که در جریان مبارزات انتخاباتی و سخنرانی‌های پیش از «انتخابات» به آنها داده، جامۀ عمل به‌پوشاند. اکنون که چند ماهی از نشستن بر مسند ریاست جمهوری دوره دوم میگذرد، برای اکثریت کسانی که به او رأی داده بودند، روشن شده است که از این امامزاده هم معجزه‌ای برنخواهد خواست و او مانند دیگر روسای جمهور این نظام، برسرشان کلاه گذاشته و با دروغ و تزویر، که شگرد همیشگی روحانیت است، برای جمع‌آوری آراء، چنین وعده‌های پوچ و بی‌اساسی را داده است.

اکنون در افکارعمومی مردم شاهد نارضایتی روزافزون از عملکرد روحانی و دولت منصوب رهبری هستیم که البته دیگر دیر است و آنان بر خر مراد سوار. اخیراً نارضایتی مردم بازهم بیشتر شده است، آنهم زمانی که در صدر خبرها موضوع بودجۀ سال 97 مطرح می‌شود.

رئیس جمهور، حسن روحانی، روز یکشنبه 19 آذر 96 در صحن علنی مجلس حاضر شد و پس از سخنرانی و دفاع از طرح لایحۀ بودجه 97 و به خصوص سه تبصره این لایحه را که از آنها به عنوان سه تبصره «تحوّل آفرین و انقلابی» نام برد، آن را برای تقدیم رئیس رئیس مجلس کرد.

او در سخنرانی خود تأکید کرد که: «اگر بخواهم بودجه امسال را در یک کلام تعریف کنم، بودجه 97 بودجه‌ای برمبنای اشتغال فراگیر و رفع فقر و ایجاد عدالت است.» ( تکیه‌ همه جا از توفان) تأمل در بعضی مفاد این لایحه نشان می‌دهد که روحانی بازهم با وقاحت تمام و بدون شرم و حیا آشکارا دروغ می‌گوید. این لایحۀ بودجه به دلایل زیادی وضع اقتصادی و معیشتی مردم و بخصوص اقشار زحمتکش را از این که هست بسیار وخیم‌تر خواهد کرد و در صورت تأیید مجلس، مُهر فقر بیشتر را برای توده‌های عظیم از مردم بر تارک خود خواهد زد و زحمتکشان و اقشار تهیدست را با زندگی بازهم مشقّت‌بارتری روبرو خواهد کرد. اما درعوض عدۀ قلیلی از آن متمتّع خواهند شد. نهادهای حکومتی، مذهبی و نظامی بزرگترین سهم را از این بودجه به خود اختصاص داده‌اند و این اقشار کم‌درآمد هستند که بار سنگین «اقتصاد مقاومتی» را به دوش خواهند کشید.

سه تبصره ای که روحانی آنها را «تحوّل آفرین و انقلابی» می‌نامد، عبارت هستند از:

1ـ تبصرۀ 14 که به موجب آن، بودجه یارانه نقدی و غیرنقدی خانوارها از 42 هزار میلیارد تومان به 23 هزار میلیارد تومان کاهش می‌یابد. در اثر کاهش قابل توجه این رقم، یارانه نقدی بیش از 30 میلیون نفر عملاً حذف می‌شود. یارانه‌ای، که به جرأت می‌توان گفت برای بسیاری از خانواده‌ها، تنها مستمری ماهانه آنها محسوب میشود. حال قرعه به نام چه کسانی خواهد افتاد تا از این یارانه محروم گردند، در ستارگان نوشته شده است. با چنین سازمان عریض و طویلی مانند سازمان هدفمندی یارانه‌ها قطعاً حق و حقوق بسیاری زیر پا گذاشته و ضایع می‌گردد. روحانی در همان روز اعلان کرد که این سازمان به صندوق رفاه امید  تبدیل می‌گردد، صندوقی که قطعاً به سرنوشت هزاران صندوق دیگر که در آنها اختلاس و دزدی صورت گرفته، دچار خواهد شد.

2ـ تبصرۀ 18 که بر اشتغال‌زایی تأکید دارد مطابق آن قرار است بیش از یک میلیون شغل برای فارغ‌التحصیلان بیکار ایجاد شود. منابع مالی آن از طریق افزایش قیمت حامل‌های سوخت و انرژی تأمین میشود. براساس این لایحه بودجه قرار است قیمت بنزین به هر لیتر 1500 تومان و گازوئیل تا 20 درصد افزایش، یعنی هر لیتر 400 تومان، بفروش رسد. افزایش قیمت برق، آب و گاز نیز در این بودجه در نظر گرفته شده است، که درآمدی 17 هزار میلیاردی برای دولت است. با این ترتیب بسیاری از کسانی که کسب و کارشان به این منابع وابسته است، مانند شرکت‌های تاکسیرانی، تاکسی‌های شهری، مسافرکشان خصوصی، کامیون‌داران، اتوبوس‌داران و نانوایان و بسیاری مشاغل دیگر، که وابسته به حمل و نقل هستند، یا در معرض ورشکستگی قرار گرفته و خود و خانوداه‌هایشان به صفوف بیکاران و در نهایت تنگدستان کشانده می‌شوند و یا آنها نیز قیمت‌های خود را افزایش میدهند. به خاطر این شوک گرانی حامل‌های انرژی، گرانی تمام ارزاق عمومی و کالاهای اساسی از هم اکنون آغاز شده. مرغ، گوشت، لبنیات، نان، میوه‌‌ها و سبزی‌ها در روزهای اخیر با به طور چشم گیر افزایش یافته اند. میلیون‌ها مردم ایران بازهم بیشتر از پیش از این مایحتاج اولیه زندگی محروم خواهند گشت.

3ـ تبصرۀ 19 نیز از اهمیت  قبل توجه‌ای برخوردار است. این تبصره به اصل 44  قانون اساسی برمی‌گردد که مربوط به خصوصی‌سازی است. خصوصی‌سازی که اخیرأ بعضی از اقتصاددانان ایران آن را «خصولتی» سازی می‌نامند، در گذشته ما شاهد این خصوصی‌سازی‌ها بوده‌ایم که بیشتر نصیب همان اعوان و انصار، خودی‌ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده است. در این مورد دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه چنین می‌گوید:

«دولت دوازدهم، دولت جدیدی نیست، ادامه دولت 4 سال قبل است. سوأل این است که چطور همه برنامه‌های آقای روحانی موکول است به آینده. دستاوردهای سال گذشته دولت روحانی قراراست کجا خودش را نشان دهد؟» او می‌افزاید: «دستاوردهایی که دولت مدعی آنهاست آنگونه که باید و شاید برای مردم مملوس نیست. همه وعده‌های دولت هم معطوف به آینده است و هر سال به سال بعد موکول می‌شود». او می‌گوید: «تعارض جدی میان سیاست‌های دولت و وعده‌های دولت وجود دارد. دولت خصوصی‌سازی در همه زمینه‌ها را در دستور کار قرار داده است، این در حالی  است که این سبک خصوصی‌سازی در 30 سال گذشته جز رشد نابرابری‌ها، غارت منابع عمومی، رشد بیکاری، فقر و بدهکاری نسل‌ها، هیچ دستاوردی نداشته است. ما با خصوصی‌سازی شاهد غارت منابع ملی توسط گروه‌های ذینفع در قدرت بودیماو ادامه می‌دهد که: «تحول بزرگ و دگرگونی که آقای روحانی از آن صحبت می‌کند، با سیاست‌های تعریف شده دولت همچون خصوصی‌سازی‌ها تناسب و ارتباطی ندارد. چیزی که از اقدامات آتی دولت و نتایج و پیامدهای آن می‌شود، انتظار داشت، جز بدترشدن وضعیت نیست. هیچ چشم‌اندازی مبنی بر بهبود  شرایط  در سیاست‌های اقتصادی دولت وجود ندارد

روحانی در سخنرانی خود از اشتغال فراگیر، رفع فقر و ایجاد عدالت سخن می‌گوید. این وعده‌ها از زمان بنیان‌گذاری جمهوری اسلامی تاکنون هزاران بار داده شده است، امّا ما شاهد فقر روزافزون، بی‌عدالتی، گرانی و رکود و گسترش بیکاری حتی در میان پزشکان، فارغ التحصیلان و دیگر اقشار هستیم. روحانی تنها ابزاری است برای پیشبرد امیال و خواسته‌های نظام سرمایه‌داری حاکم در ایران. او در مبارزات تبلیغاتی پیش از انتخابات با سیاه‌کاری و به دروغ علیه سپاه پاسداران موضع گیری کرد، تا رأی طبقه متوسط و مردمی را که از فعالیت‌های اقتصادی سپاه پاسداران به ستوه آمده‌اند، نصیب خود کند. اما پس از انتخابات دیدیم که چگونه به زیر دامان همان کسانی که هم اسلحه دارند و هم اقتصاد دستشان است، خزید. در سال 97 بازهم مانند بودجه سال جاری شاهد افزایش 15 هزار میلیاردی نهادهای نظامی و انتظامی و سپاه هستیم درعوض شاهد کاهش هزینه‌های عمرانی که می‌توانند اشتغال‌زا باشند، می‌باشیم. جمع کل بودجه این نهادها بالغ بر 56 هزار میلیارد است. نهادهای مذهبی نیز سهم زیادی از این بودجه را نصیب خود کرده‌اند.

رادیو فرانسه، تحت عنوان «موج انتقادهای مردمی به افزایش بودجه حوزه علمیه و نهادهای مذهبی ایران» مطالبی را به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی به شرح ذیل بیان کرد که نشان می‌دهد افکار عمومی نسبت به نهادهای مذهبی که باید بودجۀ خود را خودشان تأمین کنند، حساس هستند.

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقالۀ خود می‌نویسد: «....از سال‌ها قبل همواره می‌پرسیدند و می‌پرسیدیم که چرا روحانیت را با وصل کردن به بودجه دولتی وابسته می‌کنید؟ ولی پاسخی نمی‌شنیدیم و یا پاسخ‌ها قانع کننده نبودند. حالا که ماجرا از طریق رسانه‌ها به افکار عمومی کشیده شده، باید فکری اساسی برای این موضوع کرد و نمی‌توان از کنار آن گذشت

بی‌شرمی تا چه حد و اندازه؟ 39 سال این نهادهای انگلی جامعه به قول خودشان از «بیت‌المال» ارتزاق کرده‌اند و تازه پس از اعتراضات مردمی و پس از اینکه دست‌شان رو شده و رسانه‌ای شده  است، با مغلطه‌کاری می‌خواهند آبروی رفتۀ خود را بازگردانند. این نهادها بیش از یک قرن است که، چه از بیگانه و چه از خویش ارتزاق کرده‌اند، در زمان انقلاب مشروطه از انگلیسی‌ها و پس از آن از محمدرضا شاه و اکنون غارت از جیب مردم.

در زیر لیست بودجه سال 97 برای برخی از نهادهای مذهبی را می‌آوریم.

موج این انتقادها ازاین نیز فراتر رفته و در مورد افزایش عوارض خروج از کشور بسیاری از مردم و بخصوص آژانس‌های مسافرتی را به واکنش در مقابل این افزایش خیره‌کننده وادار کرده است. به گزارش ایلنا، حرمت‌الله رفیعی، رئیس انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ایران، گفت: «وقتی قرار است بنزین گران شود، مسلمأ مردم دیگر سفرهای داخلی هم نمی‌توانند بروند، بنابراین حتی عوارض خروج از کشور یک ریال نیز نباید افزایش یابد، بلکه باید کمتر شود زیرا این عوارض برای دوران جنگ بود».

با تمام این واقعیات دردآور آیا مردم ایران می‌توانند و باید به سخنان روحانی بازهم باور داشته باشند؟ تاریخ 39 ساله جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که این جمهوری دروغ و فساد را مردم دیگرعلی‌رغم تمام تبلیغات و دوزو دغل‌ها و بگیر و به‌بندها و فشارهای همه‌جانبه قبول ندارند. زمان آن فرارسیده است که مردم ایران و در رأس آنها طبقه کارگر ایران، حاشیه‌نشینان، تنگدستان و فرودستان جامعه، دودمان این قوم ظالم را مانند دودمان پهلوی‌ها به زباله‌دان تاریخ به‌فرستند. مبارزات کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه و پیروزی اخیر آنان برای احقاق حقوق خود یکی ازهزاران شواهدی است که از یک طرف نشان از قدرت و اتحاد طبقۀ کارگر، و از طرف دیگر پوسیدگی درونی این نظام مافیائی دارد. مقاومت‌های مردمی و اعتصابات و تجمعات ضد رژیمی رو به افزایش است، فروپاشی و ریزش درونی و جنگ بین جناح‌های این مافیای قدرت که مدت‌هاست آغاز شده، همگی می‌توانند در نهایت به سرنگونی این رژیم سرعت بخشند. هم اکنون این شتاب بیشتر از هر زمان دیگر آشکار و نمایان است.

جوانی ایرانی که برای امرار معاش، پلاستیک و کارتن جمع‌آوری کرده، در گرمای ۵۰ درجه تابستان، دمی به استراحت پرداخته. زیرزمین این شهر میلیاردها بشکه طلای سیاه وجود دارد امّا وی را از آن هیچ سهمی نیست.

داوری در مورد بودجه را باید به این نحو خلاصه کرد. نخست بودجه‌ای در خدمت تقویت قدرت سیاسی ملاها و حفظ موقعیت الیگارشی حاکم و تقویت سرمایه‌داری مافیائی در ایران و دوم اینکه سیاست های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را که از زمان رفسنجانی آغاز شده بود، به اجراء به‌گذارند و اقتصاد نئولیبرالی خانمان‌برانداز را در ایران پیاده کنند. بودجه اخیر در خدمت این سیاست غارت‌گرانه برای سرمایه‌گذاری‌های خارجی است. یارانه‌ها که آن را در زمان احمدی نژاد نقدی کردند و از ارزش کالا جدا ساختند، روز به روز بیشتر فاقد ارزش می‌شود و به جائی می‌رسد که به صورت کاغذ پاره درخواهد آمد. شرط حذف یارانه‌ها یک شرط اساسی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی و سرمایه‌گذاری‌های خارجی است. ایجاد فقر و بیکاری شرط بعدی است تا مردم ایران حاضر باشند به هر نوع کار بهره‌کشانه و طاقت‌فرسا با دستمزدهای نازل برای سود سرمایه خارجی تن در دهند. بودجه اخیر روحانی هر دو این نکات را در نظر گرفته است و خیانتی آشکار به مصالح ملی ایران است. تا زمانی که سیاست‌های خصوصی‌سازی در تولید و بانک‌داری و تجارت و... وجود دارد، وضعیت نا‌بسامان اقتصادی سامان نمی‌پذیرد. تنها یک انقلاب سوسیالیستی به رهبری طبقه کارگر با مدیریت و رهبریِ حزبی، قادر است به این وضعیت پایان دهد.

 

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

درس هایی از اعتراضات دانشجویی به مناسبت روز دانشجو

در ۱۶ آذر امسال دانشجویان با شعارهای «بانک جهانی دولت، پیوندتان مبارک»، « دانشجو آگاه است، با کارگر همراه است»، « مسکن و کار و درمان، آموزش رایگان، خواسته زحمت‌کشان»، «تدبیر دولتمردان، ستم علیه زنان»، «با تهدید، با احضار، ساکت نمی‌شیم این‌بار»  «تدبیر این وزارت علم است یا تجارت»، «با سنوات و وام‌ها، شدیم برده بانک‌ها»  نه تنها به وضعیت موجود اعتراض  کردند، بلکه نشان دادند که تمامی تلاش مداوم و چند ده ساله بورژوازی برای دورساختن دانشجویان از طبقه کارگر و زحمتکشان، بیهوده بوده است و این شاخک‌های حساس و آگاه مردم ایران را نمی‌توان فریب داد. زیرا  این روز تاریخی  نماد مقاومت و مبارزه دانشجویان علیه امپریالیسم و استبداد بوده و می‌باشد. آن‌ها برای عدالت و آزادی مبارزه کرده‌اند و تلاش شاه و شیخ در همراهی با نئولیبرال‌ها برای منحرف کردن دانشجویان از ماهیت تاریخی این روز و به فراموشی سپردن‌اش و یا دورکردن آن‌ها از اهداف اصلی این روز، با توسل به نیرنگ و فریب و یا سرکوب و اختناق، راه به جایی نبرده است و نخواهد برد.

تجمعات دانشجویی امسال و بیانیه سراسری دانشجویان پیشرو دانشگاه‌های کشور نشان داد که آن‌ها، این فرزندان آگاه و مبارز ایران در موضع برابری طلبی و عدالت‌خواهی، آزادی‌خواهی و میهن‌پرستی، طرفداری از زحمتکشان، ضدیت با استبداد و سرکوب، و ضدیت با امپریالیسم از مواضع تاریخی و بر حق دانشجویان پیش از خود، قدمی عقب نخواهند نشست و آگاه‌اند که بدون هماهنگی و ارتباط با جنبش دیگر اقشار زیرین جامعه و مخصوصاً بدون ارتباط با جنبش رو به رشد طبقه کارگر و زنان نمی‌توانند حتی به خواسته‌های صرفاً صنفی خود دست یایند. از اینرو دانشجویان پیشرو ایران با تحلیلی صحیح و مسئولانه، ریشه مشکلات اجتماعی، اقتصادی ،سیاسی و مشکلات دیگر جامعه را ناشی از فشارها و اوامر نئولیبرال‌های بانک جهانی و سازمان‌های امپریالیستی از طرفی و همراهی بی چون و چرای دولت‌ها و طبقات حاکمه با خواسته‌های ویران کننده آنان و سرکوب مقاومت‌های ضد نئولیبرالی و آزادی‌خواهانه از طرف دیگر، دانسته‌اند و در تمامی بیانیه‌های خود این رابطه دیالکتیکی را بازتاب داده‌اند.

تلاش دانشجویان برای ایجاد اتحاد بین دانشگاه‌های سراسر ایران و حتی طرح خواسته ایجاد اتحادیه سراسری، نشان از آگاهی آنان از ضرورت تشکل و مبارزه مشترک است و در این راه همگام با کارگران و سایر اقشار تحت ستم جامعه نظیر معلمان، بازنشستگان، پرستاران ومالباختگان و غیره ... شجاعانه علیه مستبدین ضد علم و دانش، که دانشگاه را به پادگان تبدیل کرده‌اند، پیکار می‌کنند.

مواضع و تجمعات روز شانزده آذر امسال نشان داد که جناح‌های سیاسی حاکم، علیرغم فشارها و ضرباتی  به صفوف دانشجویان معترض واردکرده‌اند، ولی نه‌توانسته‌اند رهبری دانشجویان مبارز و آگاه را به دست گیرند و آنان را از مسیر مبارزه و اتحاد با زحمتکشان خارج سازند. در این میان صفوف دانشجویان دمکرات و رادیکال و مستقل از دانشجویان وابسته به جناح‌های مختلف رژیم هر سال آشکارتر و شفاف‌تراز سال پیش شده است و نمی‌تواند مایه دلگرمی جنبش دمکراتیک و عدالت‌خواهانه مردم ایران نباشد.

علاوه بر وابستگان نظام، که سعی و تلاش فراوان برای به بیراهه‌بردن اعتراضات دانشجویی دارند، عوامل امپریالیسم نیز درهیبت «چپ» و یا راست «نئولبرال دمکراسی» در قالب اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی، با شعارهای فریبنده، بیکار نه‌نشسته سعی به انحراف‌بردن مبارزه دانشجویان دارند. از اینروی هوشیاری تشکلات مستقل دانشجویی و دانشجویان آگاه و مبارز درمقابل این گرایشات منحرف یک ضرورت مبرم برای رشد و ارتقاء پیکار دانشجویی است.

در ‌واقع آنچه جنبش‌ها و مبارزات اجتماعی و سیاسی اقشار و طبقات سرکوب شده و زیرین جامعه، از جمله دانشجویان انقلابی و مبارزات آن‌ها را در مقابل سرکوب و توطئه‌های امپریالیسم و جناح‌های متفاوت بورژوازی حاکم مصون نگاه می‌دارد و پیروزی آنان را تضمین می‌کند، باقی‌ماندن متشکل و مستقل در دو سنگر تاریخی «ضدامپریالیستی-ضداستبدادی» و «ارتباط با جنبش کارگری و طرفداری از زحمتکشان» است.

ارتباط و دفاع از مبارزات کارگران و زحمتکشان برای دانشجویان و مبارزات آن‌ها هم طرفداری تمامی مردم ایران از آن‌ها را به دنبال دارد و هم امکان ارتباط و شرکت در مبارزات سازمان‌های کارگری را برایشان فراهم می‌کند و این هر دو به رشد سطح مبارزات دانشجویی کمکی چشم‌گیر خواهد کرد و امکان به بیراهه‌بردن آن را از طرف دشمنان مردم ایران از بین خواهد برد.

پیروزی مبارزات اقشار مختلف مردم ایران، از جمله مبارزات دانشجویان، مستلزم ارتباط و رهبری طبقه کارگر و حزب پیشتاز آن است، تا در انقلابی سوسیالیستی بساط تمامی دشمنان ریز و درشت مردم ایران را جاروب کند. راهی غیر از این متصور نیست!

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)

شانزده آذر، روز مقاومت دانشجویان علیه استبداد و امپریالیسم گرامی باد!

روز دانشجو بار دیگر فرا می‌رسد. شانزده آذر 1332 به عنوان روز «مقاومت تاریخی» بر علیه استبداد ستم‌شاهی واستعمار در تاریخ مبارزاتی دانشجویان ایران ثبت شده است. مبارزه دانشجویان دانشگاه تهران برعلیه دادگاه فرمایشی و ارتجاعی دکتر محمد مصدق و برعلیه سفر نیکسون، معاون وقت رییس‌جمهوری امپریالیسم آمریکا در ایران، بازتاب وسیعی داشت. در این روز در پی یورش نیروهای امنیتی و گارد شاهنشاهی به دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران و درگیری میان آنان و دانشجویان، سه دانشجوی مبارز این دانشگاه; شریعت‌رضوی، مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی در راه میهن و برای آزادی و استقلال جان باختند وده‌ها تن مجروح و بازداشت شدند. از آن پس همه ساله، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های سراسر ایران مراسمی به یاد شهیدان آن روز برپا کرده و در دوران سیاه جمهوری اسلامی نیز دانشجویان این روز را همواره گرامی داشته‌اند. جنبش چند سال اخیر دانشجوئی ایران با الهام از نسل گذشته و دستاوردهای پربار و ارجمندی، که این نسل برای آنها به ارث گذارده است، خیزش انقلابی و خیره‌کننده 18 تیر 78 را آفرید که با جنبش دموکراتیک، ضد سلطنت و ضد امپریالیستی پیوند خورد. این جنبش ناقوس مرگ رژیم اسلامی را به صدا درآورد وهمانند شانزده آذر بازتاب درد و رنج عمومی مردم ایران بود.

حزب کار ایران (توفان) یاد همه دانشجویانی را که در مبارزه علیه رژیم‌های تبهکار شاه و شیخ جان باختند، گرامی می‌دارد و برای هموطنان دانشجو، که در شرایط خفقان و استبداد مذهبی حاکم در ایران برای آزادی و حقوق دمکراتیک و بهبود شرایط صنفی و سیاسی خود و سایر زحمتکشان می‌رزمند موفقیت آرزو می‌کند.

روز دانشجو گرامی باد!
سرنگون باد رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی به‌دست مردم ایران!
دست امپریالیسم آمریکا از ایران و منطقه کوتاه باد!
حزب کار ایران (توفان)
آذر ماه 1396
www.toufan.org


 

انزوای آمریکا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد

در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نمایندگان ملت‌های جهان، به‌رسمیت‌شناختن اورشلیم، به عنوان پایتخت اسرائیل، توسط دونالد ترامپ را با ١٢٨ رأی مثبت، ٩ رأی مخالف و ٣٥ رأی ممتنع باطل اعلام کردند.

مهمترین کشورهای نوکر آمریکا، که مانند سگ وفادار برای ترامپ دُم تکان میدهند و به پیش‌نویس قطعنامه قدس رأی مخالف دادند، عبارتند از: گواتمالا، هندوراس، اسرائیل، جزایر مارشال، میکرونزی، جزیره ناورو، جزیره پائولو، توگو و خود آمریکا. ما نمی‌دانیم بعضی از این جزایری میکروبی کجا قرار دارند. در لیست ممالکی که رأی ممتنع داده‌اند، از جمله نام رژیم ارتجاعی حاکم در آرژانتین نیز دیده می‌شود.

کشور دیگری که موجبات شگفتی را بوجود آورده است، کشور مسلمان بوسنین هرزه گوین است که رأی ممتنع داده است. نیکی هیلی، با زبان تهدید، اعلام کرد: شرم‌آور است که سازمان ملل سال‌هاست مکانی برای خصومت با اسرائیل بوده است. این رویکرد، باعث کاهش اعتبار این سازمان می‌شود. جای سوال دارد که با وجود این همه دشمنی، چرا اسرائیل ماندن در سازمان ملل را انتخاب کرده است. این عفریته ضدبشر نمی‌خواهد بفهمد که اسرائیل جائی در سازمان ملل و در خاورمیانه ندارد. فلسطین متعلق به ساکنان بومی آن، اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان است، نه یهودیان واراداتی.

این خانم جنگ طلب و دهان دریده در سازمان ملل اعلام کرد که حق عضویت خویش را پرداخت نخواهد کرد و هر کس با آمریکا مخالفت کند، کمک‌های آمریکا را دریافت نخواهد کرد و آمریکا نام این عده را فراموش نمی‌کند. این خانم بی‌منطق و هوچی با بی‌شرمی میگوید: «حالا که ما به سازمان ملل مبالغ دست و دلبازانه می‌پردازیم، به‌درستی انتظار داریم منافع ما مورد احترام قرار به‌گیرد» وی ادامه میدهد که «ما موظف هستیم برای سرمایه‌گذاری‌های خود بیش از این طلب کنیم». «هیچ‌گونه تصمیم سازمان ملل، آمریکا را از تصمیمات‌اش مبنی بر انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم منصرف نخواهد کرد»

امپریالیسم آمریکا، مانند اسرائیل، هیچ تصمیم سازمان ملل را به رسمیت نمی‌شناسد، مگر به نفع‌اش باشد، آنوقت از ایران، کره شمالی، فلسطین، لبنان و سوریه و.... می‌خواهد به تصمیمات آمریکا در سازمان ملل و در کنگره آمریکا تن در دهند. زبان امپریالیسم، زبان گلوله است و باید در مقابل این عفریت مهیب قرن ایستاد و آن را منزوی کرد و نه اینکه با آن برای حمله به ایران همدست و هم‌آواز شد و جاسوسی آنها را پذیرفت و از آنها پول گرفت. کُردهای ناسیونال شونیست ایران از آمریکا درخواست کردند که بلای عراق را سر مردم ایران در آورد، تا «کردستان آزاد» شود. سلطنت،طلبان، به رهبری رضا پهلوی و سازمان مجاهدین خلق به جاسوسی و نوکری برای ترامپ مشغول‌اند و «حزب کمونیست کارگری» منصور حکمت در پی ساختن جبهه‌ای برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به دست اسرائیل و آمریکاست. ننگ بر این خودفروختگان و رهبرشان، ترامپ و نیکی هیلی!

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

یادی از رفیق ابراهیم دادجو

رفیق ابراهیم دادجو ششمین لاله سرخ از حزب پرافتخار کار ایران در شهر بجنورد بود که تقدیم زحمتکشان و انقلاب گردید. رفیق ابراهیم دادجو در زمان شروع اولین شعله‌های انقلاب به خدمت سربازی مشغول بود که با اولین گروه سربازان از سربازخانه فرار کرده و به صفوف انقلابیون پیوست. سپس در کمیته‌های انقلاب شهر بجنورد به کار مشغول شد. این رفیق در سال ١٣٥٨ با حزب پر افتخار کار ایران آشنا گردید و پس از مدتی در بخش کارگری حزب در کنار سایر رفقا به مبارزه پرداخت.

در آبان ٦۰ توسط رژیم جمهوری اسلامی که  آزادی او را برای خود خطرناک می‌دانست، دستگیر شد و روانه زندان گردید و در زندان نیز به مبارزه بی‌امان خود ادامه داد. این رفیق چون کوهی استوار در زیر شکنجه‌ها٬ تهدیدات٬ اذیت و آزار دشمنان ایستادگی نمود و به مٽابه فرزند شایسته طبقه کارگر ایران جان خود را در راه اهداف طبقه کارگر و سوسیالیسم از دست داد. رفیق ابراهیم در روز جمعه ٢٥ دیماه همان سال به همراه ده تن دیگر از مبارزین بدست حکومت خون آشام جمهوری اسلامی تیرباران گردید.

یادگاری که از این رفیق باقیست سنن مبارزاتی او٬ قهرمانی‌های بی‌نظیر و تنها فرزند اوست.

رفقای قهرمان! سوگند به خون پاک شما٬ به مکتب سرخ و خونین شما٬ با تداوم راه سرخ‌تان٬ تا محو نظام مبتنی بر استثمار انسان از انسان و استقرار دمکراسی پرولتاریا به مبارزه ادامه می‌دهیم.

یاد رفیق ابراهیم دادجو گرامی و راهش پر رهرو باد
پیروز باد مارکسیسم ــ لنینیسم
سرنگون باد رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!
برگرفته از کتاب مرغان پر کشیده توفان.
یادنامه‌ای از شهدای توفان . چاپ دوم اردیبهشت 1393
http://toufan.org/Lohe_janbasan.htm


 

گشت و گذاری در فیسبوک پاسخ به چند پرسش

پرسش: شکل برخورد با مذهب چگونه باید باشد. مارکس گفت مذهب افیون توده‌ها است. حزب کار ایران (توفان) چه مخالفتی با احزاب حکمتی در برخورد با مذهب دارد.

پاسخ: نخست خوب است به این امر بدیهی و پایه‌ای اشاره کنیم که مبارزه با مذهب، مبارزه با نادانی و جهل عمومی است و این مسئله‌ای نیست که در طی دهﻫﺎ سال عملی باشد. زیرا مذهب نه یک شبه زاده شده است ونه یک شبه از بین می‌رود. به این جهت کمونیستﻫﺎ همیشه مبارزه با مذهب را در متن مبارزۀ طبقاتی می‌بینند و از دریچۀ منافع مبارزۀ طبقاتی ودرمتن تاریخی به آن برخورد کرده و می‌کنند. وقتی تأکید به امر مبارزه طبقاتی می‌کنیم، بدین معناست که به عنوان مثال یک کارگر نمازخوان و مذهبی که در تظاهرات و اعتصاب برای بهبود شرایط زندگی همه کارگران شرکت می کند و حتی قرآن کوچکی هم در جیب دارد، صدها بار با ارزش‌تر و تأثیرش برای مبارزه بیشتر از یک روشنفکر بی‌مسئولیت و عجولی است که قرآن را آتش می زند و بر ضد پیامبر مسلمانان به عنوان فرد تروریست اعلامیه پخش می کند. مبارزه با مذهب مبارزهﺍﯼ طبقاتی، مبارزهﺍﯼ طولانی است که حتی بعد از استقرار سوسیالیسم در کشور نیز به پایان نمی‌رسد. باید ریشهﻫﺎﯼ رشد مذهب را با تنویر افکار و اقناع خشک کرد و نه با سرکوب و توهین و به آتش کشیدن قرآن. در مبارزه با مذهب نمی‌توان به زور اسلحه متوسل شد و با قهر و اجبار مردم را وادار کرد از تعلقات مذهبی و اعتقادات دینی خویش دست بردارند. این اعتقادات ریشۀ چند هزار ساله در میان مردم دارند و زمینهﻫﺎی مادی برچیدن آن، که به درجۀ آگاهی عمومی نیاز دارد، هنوز به طور کامل فراهم نشده است. این است که شمشیرکشیدن بر روی مذهب و از جمله مذهب اسلام دوای درد نیست و نظر کسی را نسبت به اسلام تغییر نمی‌دهد برعکس منجر به آن می‌شود که مسلمانان و نه تنها مسلمانان حتی اتباع لامذهب این ممالک نیز خود را مورد تعرض و تهاجم حس کنند و در مقابل یورش دشمن مذهبی، که در حقیقت انگیزۀ سیاسی را به یدک می‌کشد، جبهه‌گیری کنند، به یورش متقابل دست زنند. ما از شکست بیسمارک در آلمان در مبارزه با مذهب با توسل به زور سخن نمی‌رانیم، چون به گذشتۀ نزدیک تعلق ندارد، ولی خوب است به گذشته نزدیک و تجربۀ چند ده سال اخیر نظری افکنیم.

در جنگ جهانی دوم نازیﻫﺎی آلمان چند میلیون یهودی را سربه نیست کردند و به طور سیستم یافته و ماشینی تصمیم گرفتند آنها را از بین به‌برند. آیا در کارشان موفق شدند؟ هرگز! نتایج کار نازیﻫﺎ واکنشی را در جهان و در میان یهودیان موجب شد که از آن واکنش کشور متجاوز و صهیونیستی اسرائیل پدید آمد که خودش با عدم آموزش از گذشته مانند نازیﻫﺎ در پی قتل‌عام فلسطینیﻫﺎست. دولت ایران سالﻫﺎست که بهائیان را مورد تضییق و زندان و شکنجه و اعدام قرار می‌هد و اماکن مقدس آنها را نابود می‌سازد و جان و مال و ناموس‌شان را آزاد اعلام می‌کند. آیا رژیم اسلامی ایران قادر شده است از نفوذ بهائیان بکاهد؟ هرگز! قرنا اکثریت سنی، شیعیان را مورد تعقیب و آزار قرار می دادند و ما با آخرین نمونۀ آن در لبنان و عراق و عربستان سعودی و یمن و بحرین و پاکستان و... روبرو هستیم. آیا آنها قادر شدهند از نفوذ شیعه جلو گیرند؟ هرگز! برعکس این اقدامات موجب مظلوم نمائی این مذاهب شده و زمینۀ همبستگی و قدرت آنها را افزایش داده است

برخورد پیروان منصور حکمت به مذهب، که منظورشان بیشتر مذهب اسلام است، در خدمت صهیونیستﻫﺎ و بنیادگراهای مسیحی است. این جماعت برخوردشان به مذهب برخوردی انتزاعی و کوته‌بینانه و آنارشیستی است. اینان همدست راست‌ترین محافل بورژوازی و احزاب نئوفاشیست اروپایی که پرچم اسلام هراسی را برای سلاخی مسلمان‌ها برافراشته‌اند، هستند و با افتخار از تروریست‌خواندن پیامبر اسلام حمایت کرده و میکنند. پیروان حکمت در تأیید سیاست امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ اعلامیه پخش می‌کنند و به عنوان مسلمانان توبه‌کار سازمان علم کرده و به خیابان‌ها می‌آیند و در کنار صهیونیستﻫﺎ همۀ حقوق دموکراتیک مهاجرین مسلمان را در اروپا در کنار نازیﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ به زیر پا می‌گذارند. آنها پروایی ندارند که درجشن کتاب‌سوزان و قرآن سوزان شرکت کنند. پیروان حکمت می‌خواهند با «جنبش لختی» علیه مذهب مبارزه کنند، غافل از اینکه این شیوه‌های مذموم و غیر طبقاتی و خارج از متن مبارزه توده‌ها نه تنها به تضعیف مذهب نمی‌انجامد، بلکه برعکس کار مبارزه علیه مذهب را دشوار میسازد و عملاً به قوام آن کمک میرساند.

حقیقت این است که این عده در کادر سیاست امپریالیسم آمریکا که خطوط اساسی آن را می توان در اثر ساموئل هانتیگتون تحت نام «‌نزاع تمدنﻫﺎ» یافت، حرکت می‌کنند و با اشارۀ دست نظریه‌پردازان نئوفاشیست غربی و صهیونیست‌ها بالا و پائین می روند. این جماعت بی‌هویت و لیبرال مسلک که از صهیونیست‌های اسراییل الهام می‌گیرند، بر این تصوراند که گویا واقعاً نزاع بر سر آن است که یکی هوادار تمدن و ضد مذهب است و دیگری هوادار مذهب و دنباله‌رو سنت است. در حالی که این یک مبارزۀ سیاسی است و باید آن را در کادر سیاست نظم نوین امپریالیسم آمریکا و سیاستﻫﺎﯼ راهبردی آن تحلیل کرد. جهت آشنایی بیشتر با نظرات حزب کار ایران در برخورد با مذهب، شما را رجوع می‌دهیم به کتاب ارزشمند اخیری که حزب ما انتشار داده و مورد توجه بسیاری از کمونیست‌ها و نیروهای ترقی‌خواه قرارگرفته است:

 توهین به مقدسات ادیان، و برخورد حزب کار ایران (توفان (به آن

http://www.toufan.org/Maghalat%20jadid/Din%20va%20kommunista%201502.pdf

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

پرسش و پاسخ در کانال تلگرام

پرسش: آیا فکرنمی‌کنید که عامل خارجی، (امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها) باعث فروپاشی شوروی شده باشند؟

پاسخ: نه دوست عزیز، دیالتیک به ما می‌آموزد که اشیاء و پدیده‌های موجود در جهان مادی، که ما را دربرگرفته‌اند، همه دارای تضادهای درونی‌اند که در درون و هم در بیرون با سایر تضادها در مبارزه دائمی به‌سرمی‌برند. ما شیئ و پدیده‌ای نمی‌شناسیم که مملو از تضاد نباشد. در علم دیالکتیک تضادهای درونی که در داخل جسم و پدیده همواره وجود دارند، عامل تحول، حرکت، تعیین ماهیت و اساس تکامل‌ هستند. به این جهت دیالکتیک مارکسیستی حرکت درونی را بمثابه عامل تکامل می‌داند. بر این اساس باید همیشه ریشه تحولات را در بطن پدیده جستجو کرد و در درون آن به تجسس برخاست. تضادهای درونی سرچشمه تکامل‌اند، از این جهت که سیما و سرشت پدیده را تعیین می‌کنند. تضادهای خارجی و یا تأثیرات خارجی شرط تحول و تنها از طریق تأثیر بر تضادهای درونی می‌توانند موثر واقع شوند. هیچ عامل خارجی نمی‌تواند ماهیت یک پدیده را عوض کند. تنها تضادهای درونی هستند که سرشت پدیده را تغییر می‌دهند. اگر عامل خارجی نقش تعیین کننده در تحول داشتند، آنوقت ما باید قید مبارزه ملت‌ها، خلق‌ها، توده‌ها و طبقات را می‌زدیم و به امپریالیسم تمکین می‌کردیم.

قانون مبارزه طبقاتی، قانون تحول اجتماعی است، ولی اگر در یک کشور مفروض امپریالیست‌ها با بمب اتمی و یا نویترونی مردم آن کشور را به قتل رساندند، نتیجه گرفته نمی‌شود که بمب نویترونی و یا اتمی سرچشمه تکامل بوده و جایگزین مبارزه طبقاتی در تحولات اجتماعی شده است. سخن بر سر شرایط تکامل طبیعی یک پدیده است. در تمام جوامع بشری مبارزه طبقاتی وجود دارد و بمب اتمی نمی‌تواند ناقض این قانون باشد. خلق‌ها سرانجام در مقیاس جهانی پیروزی را درآغوش می‌گیرند و بهره‌کشی انسان از انسان را از بین خواهند برد، ولی از این شکست‌های برشمرده در بالا نتیجه نمی‌شود که مبارزه مردم بی‌نتیجه است و باید تسلیم عامل قدرتمند خارجی شد، تا لگدمان نه‌کند.

سرشت حزب کمونیست شوروی با تسلط رویزیونیسم تغییر کرده و به حزبی بورژوائی تبدیل شده که به انحطاط سوسیالیسم و فروپاشی تدریجی آن منجر گردیده است. یک مارکسیست مومن علل این تحول را در عوامل درونی و مبارزه طبقاتی بر سر کسب قدرت سیاسی و استقرار سوسیالیسم در کشور شوروی جستجو می‌کند و نه در نقش عوامل خارجی که همیشه می‌توانند وجود داشته باشند. تجاوز 14 کشور امپریالیستی بعد از جنگ جهانی اول به شوروی و تجاوز جهانی بورژواهای نازی به یاری همه امپریالیست‌ها به شوروی سوسیالیستی نه‌توانست ماهیت این کشور شوراها را در زمان رهبری رفیق لنین و رفیق استالین عوض کند. عامل خارجی در این مثال اجتماعی و نه طبیعی، در مقابل مقاومت و قطعیت عامل درونی رنگ باخت. تاریخ را باید بر اساس علمی نوشت. تاریخی را که بر اساس افسانه‌سرائی و نقش تعیین کننده عوامل خارجی به‌نویسیم، نه علمی است و نه مارکسیستی است. این افسانه سرائی‌ها، تاریخ نیستند و دردی را نیز نه در دیروز دوا کرده‌اند و نه در امروز دوا خواهند کرد. حزب ما بارها گفته و تکرار می کند علت فروپاشی سوسیالیسم در شوروی را باید در تسلط رویزیونیسم که ایدئولوژی بورژوائی است و در تغییر ماهیت حزب و دولت کمونیستی در شوروی جستجو کرد و نه در زبردستی فلان جاسوس غرب و یا ثروتمندی فلان بانکدار و قمارباز امپریالیست. غربی‌ها از این جاسوسان غنی و زبردست زیاد دارند و هر روز جاسوسان بهتر از جاسوسان قبلی تربیت می کنند. برای ساختمان سوسیالیسم نمی‌شود در انتظار نابودی سازمان‌های جاسوسی غرب نشست و یا آرزو کرد که بیلیاردرها، دیگر پولی در بساط برای دسیسه‌گری نداشته باشند و نوکر تربیت نه‌کنند و کسی را نه‌خرند و فریب نه‌دهند و... به این ترتیب با این تئوری‌های من‌درآوردی و توجیه‌گرانه‌ی رویزیونیستی، تکلیف همه انقلاب‌ها و مبارزات مردم روشن شده است. همه باید بروند خانه‌نشین شوند و یا غنی و زبر دست گردند، تا انقلابات پیروز شوند. با این تئوری‌های رویزیونیستی تکلیف مبارزه طبقاتی هم یکبار برای همیشه روشن شده است. حقیقت ولی به ما می‌گوید، باید در مقابل امپریالیسم و رویزیونیسم تسلیم نه‌شد و با آنها به مبارزه طبقاتی بی‌امان، به عنوان دشمنان کمونیسم، دست زد. رویزیونیسم دشمن سوسیالیسم و همدست امپریالیسم است و کسی که این را نفهمد نه می تواند برای کمونیسم مبارزه کند و نه می تواند بر ضد امپریالیسم مبارزه کند.

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

بیانیه دونالد ترامپ بیانیه بی‌پرده و رسمی امپریالیسم آمریکا در دفاع از صهیونیسم و تأیید اشغال سراسر فلسطین است

در پنجم دسامبر ۲۰۱۷ (۱۴ آذرماه ۱۳۹۶) دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، رسماً اعلام کرد که سفارتخانه آمریکا را از تل‌آویو به بیت‌المقدس (اورشلیم) منتقل می‌کند. و این امر همانطور که پیش‌بینی می‌شد، موجب خشم ملت فلسطین واعتراضات گسترده‌ای در بیت‌المقدس (اورشلیم)، نوارغزه و نواحی رود اردن و سایر شهرها گردیده است. طبق اخبار منتشر شده، تاکنون بیش از چهارصد مجروح و قریب به ده نفر از جوانان فلسطینی با شلیک گلوله‌های ارتش صهیونیستی جان باخته‌اند. اتحادیه عرب، اتحادیه اروپا و آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، نیز با «تصمیم آمریکا به مخالفت برخاسته‌اند. درپی اعتراضات بین‌المللی در مخالفت با تصمیم دونالد ترامپ، به درخواست فرانسه، بولیوی، مصر، ایتالیا، سنگال، سوئد، بریتانیا و اوروگوئه جلسه فوق‌العاده شورای امنیت سازمان ملل در این رابطه تشکیل گردید و اعضای این شورا مخالفت خود را با این سیاست یک‌جانبه، که نقض تمام قطعنامه‌های سازمان ملل متحد است، ابرازداشته‌اند. رئیس جمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، در نشست سران سازمان همکاری کشورهای اسلامی در استانبول نیز با صراحت اظهار داشت: «ما بیت‌المقدس را به مرحمت یک دولت تروریستی- قاتل کودکان، که هیچ هدف دیگری غیر از اشغال‌گری و غارت‌گری ندارد، رها نخواهیم کرد. ما به مبارزه قاطع خود ادامه خواهیم داد».

اما پرسش اصلی اینجاست که چرا دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا، چنین تصمیمی را در اوضاع و احوال کنونی، در شرایطی کاملا ناآرام و درهم‌ریخته خاورمیانه اتخاذ کرده است. آیا چنین سیاستی یک شبه از آسمان نازل شده است، آیا آنطور که اغلب رسانه‌های غربی می‌گویند، این تصمیم شخص دونالد ترامپ است و از رفتار غیرمتعارف و غیر قابل‌پیشبینی او سرچشمه می‌گیرد و ربطی به سیاست کلی آمریکا در قبال «صلح فلسطین و اسراییل» ندارد؟ و یا اینکه چنین تصمیمی در به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) بعنوان پایتخت اسراییل یک تصمیم کاملاً حساب شده و مورد تأیید قدرت حاکمه و «اپوزیسیون» آمریکا، حزب قدرتمند دمکرات  نیز می باشد؟ دراین مورد به چند نکته اشاره می‌کنیم تا پرتوی بر دلایل اتخاذ این تصمیم و دورنمای مبارزه ملت فلسطین به‌افکنیم: 

یکم اینکه این تصمیم سیاست تازه‌ای نیست. در سال 1995 کنگره آمریکا قانونی را در به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) به عنوان پایتخت بی‌چون و چرای اسراییل تصویب نمود. لیکن از سال 1995 تاکنون روسای جمهورآمریکا به دلیل ژست‌های صلح‌جویانه و«میانجی بی طرف» بین اسراییل و فلسطین از کنار این قانون رد شدند و فقط منتظر فرصت مناسبی برای طرح رسمی آن و کوبیدن میخ برتابوت بازی «صلح فلسطین و اسراییل» و وعده تشکیل دو دولت بودند. و چنین نیز شد.

در پس تصمیم دونالد ترامپ لابی‌های پر نفوذ صهیونیستی، از جمله شلدون ادلسون، میلیارد مشهور، که صاحب هتل‌ها، رسانه‌ها و کازینوهای مشهوری در جهان است، قرار دارد و از حامیان اصلی حزب لیکود و همچنین جمهوریخواهان آمریکا محسوب می‌شود. او همچنین از حامیان مالی بنیامین نتانیاهو و چندین شخصیت جمهوری‌خواه در مبارزات انتخاباتی کشوری یا ایالتی آنها بوده است. آدلسون در همین چند ماه اخیر انتقادات زیادی را متوجه دونالد ترامپ کرد که وعده‌های دوره انتخاباتی‌اش مبنی بر به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) بعنوان پایتخت اسرائیل هنوز عملی نگشته و به درازا کشیده شده است. بی‌شک دونالد ترامپ با تصمیم جدیدش از ادامه حمایت‌های مالی و معنوی ادلسون و لابی‌های صهیونیست برخوردار خواهد بود و سیاست از پیش طرح شده‌ای را به اجرا گذاشته است.

دوم اینکه به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) بعنوان پایتخت اسراییل تحت شرایطی صورت گرفت که درجبهه ممالک عربی تغییرات جدی روی داده است. رژیم‌های لیبی و عراق بعنوان مخالفین اسراییل با بمباران آمریکا و جبهه متحد غرب سرنگون شدند و در ادامه آن رژیم مسقل سوریه در جهت مصلحت اسراییل و تضعیف جنبش فلسطین و خالی‌شدن پشت جبهه ایران مورد تجاوز وحشیانه قرارگرفت و سوریه بیست میلیونی به ده میلیون تقلیل یافت و بخش وسیعی از شهرها و روستاهای کشور نابود شدند. بی‌شک این همه ویرانی و تضعیف بنیه نظامی و اقتصادی سوریه همه در جهت تقویت مواضع اسراییل در منطقه صورت گرفته است. بهارعربی هم که می توانست با استقلال ملی مصر بعنوان یک قدرت ضد اسراییلی و در حمایت از ملت فلسطین عرض اندام کند، با دخالت امپریالیسم آمریکا با شکست روبرو گردید .

سوم اینکه دونالد ترامپ قبل از اعلام به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) دیدار رسمی با عربستان سعودی انجام داد و زمینه‌های همکاری نزدیک امنیتی بین عربستان و اسراییل را برای تقویت قدرت این دو کشور در منطقه فراهم آورد. در دیدار رسمی دونالد ترامپ در عربستان علاوه بر قراردادهای هنگفت تسلیحاتی، به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) و «طرح جدید صلح فلسطین و اسراییل» نیز مورد گفتگو قرارگرفت و تصمیم اخیر دونالد ترامپ در مورد بیت‌المقدس (اورشلیم) بدون موافقت عربستان از قبل نمی‌توانست با موفقیت همراه باشد. طبق اظهارات شادی حمید، در موسسه بروکینگز، که یکی از پر نفوذترین موسسه افکار در آمریکاست، در مجله آتلانتیک می نویسد که «آمریکا هرگز نمی‌توانست با مخالفت عربستان سعودی بیت‌المقدس (اورشلیم) را بعنوان پایتخت اسراییل به رسمیت بشناسد».

در پاییزسال 2017 نیز خبرهایی در رسانه‌های آمریکا و عربستان مبنی بر فشار پادشاه عربستان به محمود عباس جهت پذیرش طرح جدید آمریکا برای حل مسئله «فلسطین واسراییل» منتشر شد و از محمود عباس خواست تا طرح آمریکا را که با به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) همراه است، به‌پذیرد.

چهارم اینکه اگرچه به رسمیت شناختن بیت‌المقدس (اورشلیم) مورد انتقاد سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب و یا چین و روسیه قرارگرفته است، لیکن هیچ یک از این اتحادیه‌ها و دولت‌ها نسبت به خواست ملت فلسطین جدی نیستند و نمی‌توانند باشند. ممالک عربی قبل از هر چیز گسترش مناسبات دوستانه و بازرگانی با آمریکا را در اولویت کار خود قرارداده و همبستگی با ملت فلسطین محلی از اعراب ندارد و آنچه هم که بر زبان می آورند، فقط حمایت ظاهری به خاطر ترس از افکار عمومی داخلی است.

پنجم اینکه با توجه به نکات فوق و موقعیت کنونی خاورمیانه و توازن قوای جهانی و منطقه‌ای خلق فلسطین در شرایط  بسیاردشواری قرار گرفته است. لیکن درعین حال باید امیدوار بود که سازمان‌‌ها و احزاب رزمنده فلسطینی با آموزش از شکست‌های موقتی و افت و خیز‌های چند دهه اخیر صفوف خود را متشکل‌تر کنند، راه حل‌های صلح اسلو و مادرید و به  اصطلاح خودمختاری و یا تشکیل موهومی دو کشور مستقل، پروژه حل و فصل مناقشات و شهرک سازی‌ها، و توهم نسبت به وعده‌های توخالی امپریالیستی صهیونیستی را ... دور به‌ریزند، از تمام تعهدات وابسته به آن خارج شوند و با اتکا به نیروی خویش و ادامه جنبش توده‌ای انتفاضه به نبردشان علیه متجاوزین صهیونیست ادامه دهند.

رژیم صهیونیستی اسراییل با کمک‌های مالی و معنوی آمریکا بر سرقدرت است و بدون چنین کمک‌هایی امکان این همه گستاخی و شرارت و تجاوزگری و زورگویی نخواهد داشت. واقعیت این است اکنون سلطه طولانی امپراتوری آمریکا در منطقه و جهان در حال ترک برداشتن است و این امید میرود که با تضعیف قوای آمریکا قوای صهیونیست‌ها نیز فروکش کند و موجب تضعیف موقعیت اسراییل گردد. تجاوز به سوریه، اگرچه موجب تضعیف این کشور گردید، لیکن شکست طرح امپریالیسم آمریکا به منظور تقویت درازمدت اسراییل به نفع جنبش  فلسطین و خلق‌های منطقه گردیده است .

حزب ما ضمن ابراز همبستگی عمیق با ملت فلسطین و محکوم‌کردن رژیم صهیونیستی و حامی‌اش امپریالیسم آمریکا نه تنها بیت‌المقدس (اورشلیم) را همیشه پایتخت ملت فلسطین می‌داند، بلکه کل سرزمین فلسطین را از آن ملت فلسطین دانسته و از پیکار این ملت قهرمان و تسلیم‌ناپذیر تا رهائی کامل از چنگال نظام صهیونیستی و تأسیس یک دولت بزرگ دمکراتیک فلسطینی که دربرگیرنده همه ساکنان بومی این مرز و بوم سوای رنگ و مذهب و قومیت باشد، حمایت می‌کند و همواره خود را در کنار فلسطینیان می‌بیند. فلسطین خانه همه یهودیان، مسیحیان و مسلمانانی است که قبل از اختراع اسرائیل در آنجا سکنی داشته‌اند. برخلاف تبلیغات صهیونیسم و امپریالیسم، فلسطینی‌ها فقط مسلمانان نیستند، بلکه همه مسیحیان و یهودیان مترقی ساکن این سرزمین را نیز دربرمی‌گیرند. به قول رفقای جبهه خلق برای آزادی فلسطین ،«نبرد برای بیت‌المقدس (اورشلیم) نبردی برای همه فلسطین است. برای ما، اورشلیم، حیفا است، صفد، یوفا، غزه، رام‌الله و هر شهر و روستای فلسطین است».

 

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

اطلاعیه جبهه خلق برای آزادی فلسطین درمورد بیانیه دونالد ترامپ

نه دونالد ترامپ ، بلکه مبارزه ما سرنوشت اورشلیم را رقم خواهد زد!

جبهه خلق برای آزادی فلسطین، بیانیه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا را به عنوان بیانیه اعلام جنگ علیه مردم فلسطین و حقوق آنها ارزیابی میکند . این بیانیه ، موضع  آمریکا را به عنوان یک موجودیت خصومت گر نسبت به مردم ما و یک شریک کشور صهیونیستی در جنایاتش علیه مردم فلسطین و سرزمین آن مشخص می سازد و باید بر این اساس مورد نظر قرار گیرد.

علاوه بر این، آقای ترامپ  "گلوله ترحم"  ( تیر خلاص- توفان)  را بر روی راه حل به اصطلاح دوکشور مستقل ، پروژه حل و فصل مناقشات وشهرک سازی ها، و توهم نسبت به روند صلح را شلیک نمود. جبهه خلق از رهبری فلسطین میخواهد که از تجربه ویرانگر وابستگی به مذاکرات و سلطه گری ایالات متحده درس های لازم را بگیرد و سریعا از توافق اسلو و تمام تعهدات وابسته به آن  خارج شود.

جبهه حلق برای آزادی فلسطین از توده های فلسطینی و تشکلهای آنها  میخواهد تا  مبارزه خود را متحد کرده و با اکسیون و دادن شتاب به جنبش توده ای ، به این تصمیم  بطور جمعی و عملی و قدرتمند پاسخ دهند.

نبرد برای اورشلیم ( شهر قدس توفان)  نبردی برای همه فلسطین است. برای ما، اورشلیم ، حیفا است  ، صفد، یوفا، غزه، رام الله و هر شهر و روستای فلسطین است.

علاوه بر این، جبهه بر ضرورت مقابله با مثلث توطئه - امپریالیسم، صهیونیسم ، و ​​رژیم های ارتجاعی عرب -  توطئه کنندگان علیه اورشلیم و فلسطین و حقوق مردم آن  و حقوق اعراب، تاکید میکند و لازم میداند که برای مبارزه با این توطئه ها ، درها  بر روی گزینه های مناسب باز شوند.

توده های اعراب نیز تصمیم  دولت ترامپ را به روشنی رد می کنند. این تصمیم ، کردار امپریالیسم آمریکا به عنوان حامی اصلی تروریسم صهیونیست در منطقه  و و همچنین ماهیت آنرا بیشتر روشن میکند ، امپریالیستی که به طور مداوم تلاش میکند  که برای حفظ سلطه خود منطقه را به آتش بکشد.

اورشلیم همیشه پایتخت مردم فلسطین و دولت فلسطین باقی خواهد ماند و تلاش اتحاد امپریالیستی - صهیونیستی برای از بین بردن هویت عربی و موقعیت آن در جهان عرب و اسلام  موفق نخواهد بود.

جبهه خلق برای آزادی فلسطین PFLP))

 6  دسامبر 2017

ترجمه وتکثیر ازدفتر بین المللی حزب کارایران(توفان)

www.toufan.org

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

ستاره های شمال

به مناسبت سی‌وچهارمین سالگرد اعدام قدرت فاضلی، عضو کمیتهمرکزی و دفتر سیاسی حزب کار ایران (توفان) از زبان یک همرزم

رفیق قدرت فاضلی مارکسیست-لنینیست برجسته و خستگی‌ناپذیر، عضو رهبری حزب کار ایران (توفان) در 34 سال پیش در دی ماه  1362 در زیر شکنجهﻫﺎﻯ وحشیانهجلادان رژیم سرمایهاری جمهوری اسلامی حماسه آفرید و قهرمانانه جان باخت .بدین مناسبت یادنامهﺍﻯ را که به مناسبت اولین سالگرد جانباختنش از زبان همرزم وی رفیق زنده یاد، حمید رضا چیتگر (بهمنی) عضو کمیتهمرکزی و دفتر سیاسی حزب (این رفیق در ماه مه 1987 در وین توسط تروریست‌های جمهوری اسلامی ترور شد - توفان) که در دی ماه 1363 به نگارش درآمد و در «راه توفان» نشریههواداران حزب کار ایران در خارج از کشور شمارهﻯ 10 منعکس شد، در این شمارهتوفان الکترونیکی انتشار می دهیم و یاد این رفقای قهرمان را گرامی می‌داریم.

«یکسال از شهادت حماسه‌آفرین سردار بزرگ حزب‌مان و ستارهتابناک جنبش کمونیستی ایران، رفیق قدرت فاضلی می گذرد. سال گذشته در چنین روزهائی این رهبر خردمند حزب‌مان پس از تحمل بیش از یکسال شکنجه هنگامی که  دیگر از او پوست و استخوانی بیش نمانده بود، با سربلندی و افتخار به دست دژخیمان جمهوری اسلامی به شهادت رسید. از او خاطرات فراموش نشدنی بسیاری دارم که همه را در این جا نمی توان آورد. از قدرت سازماندهی، از قدرت نفوذ او در تودهﻫﺎ، از محبوبیت او در میان مردم، از فعالیتﻫﺎﻯ خستگی‌ناپذیر او، از عشق و ایمان او به کمونیسم و حزب، از بینش علمی و دوراندیشی سیاسیش، از ابتکار و خلاقیت او و.... مطالب گفتنی بسیار است که اگر فرصت دست داد می توان در یک مجموعهمبسوط آن را نگاشت که حتماً این وظیفه را حداقل به عنوان کسی که سالﻫﺎ دوشادوش او پیکار مشترکی را پیش می بردیم، انجام خواهم داد. اما در اینجا می‌خواهم او را آن طور که یافته بودم در خطوط کلیش ترسیم نمایم، خطوطی که خود سرفصل جزوه و یا کتابی دربارهاوست.

ما ازرفیق قدرت یاد می‌کنیم تنها به منظور روشن ساختن وظایف خویش و درک صحیح بر فعالیت انقلابی و به منظور سرمشق‌گیری از او، از وفاداری بی‌دریغ او به کمونیسم، از عشق او به تشکیلات و از ایمان او به مبارزه و از سرسختی و استواری او در راهی که برگزیده بود. تجلیل ما از رفیق قدرت، پاسخ به یک زندگی پرمحتوا و سپاسگزاری از یک انسان بزرگ است که در مدت عمر کوتاه ولیکن پربار خویش در سنگر نبرد به خاطر رهائی خلقﻫﺎﻯ زحمتکش ایران و اعتلای مارکسیسم-لنینیسم، حماسه آفرید. در شرایطی که دستگاهﻫﺎﻯ تبلیغاتی رژیم خمینی که بر روی این همه قهرمانیﻫﺎ و حماسه آفرینی که برجسته‌ترین نقاط درخشان تاریخ مقاومت ایران است، با سُفلگی و نامردمی تمام سرپوش گذاشته و درعوض طبریﻫﺎ، کیانوریﻫﺎ و روحانیﻫﺎ و... را در زیر ذره‌بین بزرگ کرده و با آنها شوهای کذائی تلویزیونی راه می‌اندازند، تخم عجز و ناامیدی، سرخوردگی می‌افشانند، تجلیل از رفیق قدرت و صدﻫﺎ و هزاران قهرمان گمنام و بی‌نشان که این چنین در مقابل ارتجاع ایستادند و با ایثار خون خویش به پاسداری از حیثیت مبارزه پرداخته و تسلیم نه‌شدند، حداقل وظیفهیست که می توان ادا نمود. باشد که با الهام از این قهرمانانی که عالی‌ترین تجلیات روح انسانی‌شان مورد تعرض پست‌ترین غرائض حیوانی گردید، بر کینه و نفرت خود به ارتجاع افزوده و در راه سرنگونی آن از بذل هیچ کوششی دریغ ننمائیم.

رفیق قدرت سرشار از خردمندی،شهامت و دلیری بود که از وفاداری او به مارکسیسم-لنینیسم سرچشمه می گرفت. او پیوسته مارکسیسم-لنینیسم را یگانه قطب‌نمای مطمئن خویش دانسته و تفکرات خود را بر اساس اندیشهﻫﺎﻯ مارکس، انگلس، لنین و استالین استوار می کرد. او از شوقی سوزان به مبارزه و ارادهﺍﻯ پولادین برای پیشبرد اهداف انقلابی حزبش برخوردار بود. از وحدت و سلامت حزب چون مردمک چشمان خویش حفاظت می‌کرد. او پیوسته وظائف خویش را در قبال خلق‌اش و در قبال جنبش بینلمللی مارکسیستی-لنینیستی به عالی‌ترین شکل انجام می‌داد و دمی از اجرای آن باز نمی‌ایستاد. ایمانی مطلق به پیروزی مارکسیسم-لنینیسم و اندیشهدوران‌ساز کمونیسم داشت و آینده را بی‌شک از آن پرولتاریا می‌دانست و همهمبارزهش برای این آیندهتابناک بشری که مشحون از سعادت و رفاه و آسایش زحمت‌کشان است، بود. فضائلی که تجلی از خصوصیات خلقمان است، متعهد به پرولتاریا بود و همهزندگیش در امر اجرای این تعهدات گذشت و مردم مهربان و قدرشناسمان نیز چه خوب پاسخ این فداکاری را دادند و در بزرگداشت خاطرهاین رفیق علیرغم سُلطهبیدادگرانهشب‌پرستان کوردل، از سراسر مازندران و محمود آباد گرد آمده بودند و یاد او را گرامی داشته و از راه او تجلیل کردند. رفیق قدرت گوهر گرانب‌های حزب‌مان بود که چون مرواریدی در صدف در سینهتودهﻫﺎ پرورش یافت. او تجارب خلق خود را با مارکسیسم-لنینیسم درهم‌آمیخت و به یک انقلابی بزرگ مبدل گردید. او براساس تجارب خلق‌مان، براساس تجارب جنبش مارکسیستی-لنینیستی هفتاد سالهایران (که خوب آن را آموخته بود) و با تکیه مجدانه بر خلقی که آفریننده و پرورندهاو بود به یک مارکسیست-لنینیست بزرگ تبدیل گشت.

رفیق قدرت ستارهشمال بود!

او با پیروی از مارکسیسم-لنینیسم و آرمان والای خدمت به خلق و طبقهکارگر، توانست حزب ما را در منطقهشمال ایران گسترش داده و به یک حزب فراگیر تبدیل نماید. نقش عظیم رفیق قدرت در دوران انقلاب و در مبارزه علیهفئودالﻫﺎ و زمینداران بزرگ شمال و تقسیم زمین بین دهقانان توسط شوراهای ده که با رهنمودهای رفیق تشکیل یافته بود به طرز بی‌سابقهﺍﻯ او را در میان روستائیان شمال ایران محبوب نموده بود. دفاع پیگیر او از خواستﻫﺎﻯ کارگران شمال و اعتصابات و اعتراضاتی که با هدایت او شکل گرفته بود، خصوصاً در مبارزات کارگران شیلات مازندران و کارخانهچ.کا، او را به عنوان مدافع سرسخت پرولتاریا شناساند. در شمال ایران هر جا که دفاع از آزادی، دفاع از منافع زحمتکشان و دفاع از منافع دهقانان و پرولتاریا سازمان می یافت، نقش رفیق قدرت به اشکال مختلف در آن متجلی بود. او به حق در آسمان شمال، اختر راهنمای مبارزات تودهﺍﻯ بود. رفیق قدرت در مبارزه علیهفراکسیون راست که در پائیز شصت در حزب شکل گرفت، بی‌نظیر بود. او یقیناً مهم‌ترین رل را در پیروزی حزبمان و پیشبرد آن داشت. روش مؤکداً اصولی رفیق در برخورد به اپورتونیستﻫﺎﻯ راست، به حزبمان یاری داد تا بتواند از انشعاب سر بلند بیرون آید و بهترین و رزمنده ترین نیروهای حزب را به دور خویش جمع نماید.

رفیق قدرت خردمند و فرزانه بود. او با وسعت اطلاعات و معلومات خویش با گردآوری اطلاعات و تعقیب حوادث و اتفاقات و با بررسی  دیالکتیکی و درک دقیق علمی آنها قادر شد که تحولات سیاسی را پیش بینی کرده و حزب را درقبال آن آماده نماید. اگر حزب ما با یورش رژیم ارتجاعی خمینی ازهم نپاشید، اگر انتشار ارگانﻫﺎ و فعالیت تبلیغاتی حزب در این شرایط سخت، حتی یک هفته نیز دچار وقفه نگردید، اگر پیگردهای وسیع رژیم برای متلاشی کردن حزب‌مان بی نتیجه است و علیرغم آن همه دستگیری و اعدام استوار به پیش می رویم، همه در این نهفته است که آموزشﻫﺎﻯ رفیق قدرت در حزب جاری بود و رفقائی چون رفیق قدرت سکان کشتی حزب را در دست داشته و از مکتبی که این رفیق آموزش دیده، بهره‌مندند.

رفیق قدرت بی باک و دلیر بود. در شرایطی که پهلوان پنبهﻫﺎﻯ انقلابی با اولین یورش وحشیانه ارتجاع مبارزه را رها کرده و آن را به وقت «گل نی» سپرده.... بودند، در شرایطی که برای مقابله با تردیدها و دودلیﻫﺎ و یأسﻫﺎ می بایست پیشاپیش و جلوتر از هر رفیقی بالاترین خطرات را به جان خرید، پرچمداربود، او با وجود این که از مدتﻫﺎ پیش و حتی خردادماه به واسطهتوطئهﺍﻯ که علیهجان او شده بود، متواری بود و نیروهای ارتجاع همه جا دربدر به دنبال او بودند، رفیق با شجاعت تمام و خطرناک ترین مأموریتﻫﺎﻯ حزبی را داوطلبانه می پذیرفت. او با شهامت خویش به همهما درس دلیری و بی باکی که زیبنده هر مبارز انقلابی است، می آموخت. او همواره جان بر کف و شوریده حال بود.

رفیق قدرت مقاوم و پولادین اراده بود. پایداری و استقامت در راه آزادی، نهراسیدن از سختیﻫﺎﻯ شکنجه و مرگ، روحیهسرشار از عشق و ایمان، از خصوصیات برجستهرفیق بود. یک سال شکنجهمداوم نتوانست این ارادهپولادین را درهم‌شکند، دشمن را به زانو درآورد، اما کلامی نگفت. همسر و فرزند، خواهر و برادر او را در مقابل دیدگانش شکنجه کردند. حتی برادرش را را نیز کشتند. هر روز برای رفیق جیرهشلاق تعیین کرده بودند، به اوغذا ندادند و.... تا او را وادار به تسلیم نمایند. اما همهاین فشارها بی نتیجه بود. راه او از راه خلق جدائی ناپذیر بود. پیوندی پولادین آنها را بهم مربوط می کرد. اگر خلق درهم می شکست، او نیز از پای در‌می‌آمد. او با سربلندی شکنجه را تحمل کرد، با سربلندی از مردم خود و از آرمان خود، از حزب خود و رفقای خود دفاع کرد و آنها را به ارتجاع کوردل، به زندگی تؤام با ننگ و نفرت نفروخت و عاقبت با نثار جان خویش در دلﻫﺎﻯ همین مردم جاودانه شد. او نمرد زیرا خلق ما که او جزئی از این خلق قهرمان است، هیچگاه نمی میرد. اندیشهﻫﺎﻯ او در حزبمان جاری است. بر ماست که از روحیهسرشار از عشق و ایمان او به خلق و انقلاب بیاموزیم و با مستحکم‌کردن پیوند خویش با حزبی که اندیشهﻫﺎﻯ او را راهنمایش بوده، با حزبی که او بدان عشق می ورزید و هستیش را برای اعتلاء و گسترش آن نهاد، از هیچ کوششی دریغ نه‌نمائیم.

ما با او میثاق بستهیم که حزب او را هم چنان سربلند نگاه داریم. با او پیمان بستهیم که راهی را که او روشن کرده است، استوار و قاطع همچون او ادامه داده و از این طریق سعادت پرولتاریا و زحمتکشان را فراهم نمائیم.

از وحدت حزب چون مردمک چشمان خویش دفاع کنیم و با افتخار و سربلندی اندیشهﻫﺎﻯ او را دنبال کرده و نخواهیم گذاشت که خون او پایمال شود. او همیشه میان ما زنده است. »

جاودان باد خاطرهرفیق قدرت فاضلی!

درود به خلق و حزب قدرت پیروز!

حمید رضا چیتگر (بهمنی) دیماه 1363

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

 

بیانیه حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج:

در مورد کودتا علیه روبرت موگابه

زیر فشار ارتش، روبرت موگابه، رئیس جمهور زیمباوه، در روز سه شنبه، ۲۱ نوامبر ۲۰۱۷ میلادی، استعفا داد. بیخود نبود که وجد محافل امپریالیستی و نوکران بومی گل کرد با اعلان عاقبت «دیکتاتور»! کلی هم در مورد شکست موگابه و یا سیاست اقتصادی « ویرانگرش »! داد و قال براه انداختند.

برای مقابله با همین کارزار تبلیغاتی تهوع آور است که حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج بر آن شده تا با یاد آوری رویدادها، نگذارد که حقایق مسلم در پرده ابهام قرار گیرند:

۱) نظامیان و امپریالیسم علیه حکومت میهنی موگابه کودتا کرده‌اند.

۲) ولی موگابه و با تمام اما و اگرها، در حافظه مردم زیمباوه و در تاریخ بعنوان قهرمان مبارزه برعلیه رژیم نژاد‌پرست یان اسمیت باقی می‌ماند، همان کسی که به مردم زیمباوه آزادی و غرور داد.

۳) موگابه، همان کسی است که با گروه استعمارگران سفید سرشاخ شد، از راه یک اصلاحات ارضی جسورانه دهقانان سیاه زیمباوه را صاحب زمین کرد.

۴) موگابه برای مردم خود، برای انقلابیون آفریقا و جهان یک میهن دوست واقعی و یک مبارز ضدامپریالیست بوده و می ماند.

حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج این تعرض نظامی را بعنوان یک عقب‌گرد زیمباوه در قبال امپریالیسم و تفاله آپارتاید محکوم می کند.

افتخار بر روبرت موگابه

ابیدجان، ۲۶ نوامبر ۲۰۱۷ میلادی

حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج

http://revolutionproletarienne.net/communiqu%C3%A9%2053.html

ترجمه و تکثیر از دفتر بین‌المللی حزب کار ایران (توفان)

www.toufan.org

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

اطلاعیه درمورد

خبر سکته رضا شهابی درزندان

جمهوری جنایتکار اسلامی و نهادهای امنیتی اسلامی قصد تدریجی گرفتن جان رضا شهابی را دارند.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه طی اطلاعیه‌ای خبر داده است که «در ملاقاتی که روز چهارشنبه 22 آذرماه خانواده رضا شهابی با وی در زندان داشته است، نیمه چپ صورت رضا افتادگی داشته و زیر چشمش نیز فرورفتگی خاص داشته است. و رضا گفته به پزشک زندان که مراجعه کردم؛ به من گفته سکته خفیف کرده ای».

پزشک متخصص، پیش از این، تشخیص داده بود شهابی توان جسمی تحمل زندان ندارد. علاوه بر این رضا، مکرر فشار خونش بالا بوده و در زندان خون دماغ شده است. سردردهای شدید مکرر داشته است. ولی مسئولین زندان و دادستانی تهران بی‌توجهی کرده‌اند و هر از گاهی با تأخیرهای بدون توجیه، وی را برای معاینه به بیمارستان اعزام کردند و به تشخیص پزشک متخصص هم توجه نکردند، تا اینکه متأسفانه این کارگر زندانی سکته کرد. حتی پس از سکته نیز برای معاینه و جلوگیری از تشدید بیماری‌اش به بیمارستان اعزام نشده است.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه تأکید کرده که محکومیت حبس رضا شهابی پایان یافته است. علاوه بر این پزشک متخصص تشخیص داده که شهابی از نظر جسمی توان تحمل کیفر ندارد و سکته وی و نشانه‌های قابل مشاهده حال وی نیز گویای درستی تشخیص پزشک متخصص برای آزاد کردن شهابی است.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام داشته است که «ادامه زندان رضا شهابی تصمیم رژیم برای حذف تدریجی این کارگر زندانی است

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه «خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط رضا شهابی شده است و نهادهای امنیتی و دادستانی تهران و مسئولین زندان را مسئول حفظ جان کارگر زندانی رضا شهابی می داند

حزب کارایران (توفان) رژیم تبهکار جمهوری اسلامی را مسئول هرگونه اتفاق ناگواری برای رضا شهابی می‌داند و آن را به شدت محکوم می‌کند. حزب ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط رضا شهابی، این کارگر شریف و مبارز است و از همه احزاب برادر و نیروهای ترقی خواه می‌خواهد فریاد اعتراض برآرند و برای آزادی او از هیچ کوششی دریغ نورزند.

آزادی فوری و بی قید شرط رضا شهابی !
سرنگون باد رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی به ‌دست مردم ایران!
زنده باد سوسیالیسم، این پرچم رهایی بشریت!
حزب کار ایران (توفان)
پنجشنبه 23 آذرماه 1396

www.toufan.org

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

حمایتهای بین‌المللی از رضا شهابی

رضا شهابی همچنان درزندان بسر می‌برد و پس از سکته مغزی و عدم رسیدگی پزشکی، نگرانی ها در مورد جان رضا شهابی به شدت بالا رفته است!

روز چهارشنبه، 29 آذر ماه، خانواده رضا شهابی با وی ملاقات كردند. بر اساس گفته همسر او «پس از سكته‌ی هفته گذشته رضا و متعاقباً عدم اعزام وی به بیمارستان، مجدداً در روز پنج شنبه، 23 آذرماه، رضا شهابی در خواب حالش بد شده و از بینی‌اش خون جاری شده است و علیرغم مراجعه به درمانگاه زندان، باز هم رئیس زندان به بهانه‌ی واهی تعطیلی از اعزام وی به بیمارستان خودداری کرده استپس از آن و طی اعتراضات مکرر رضا و بعد از 2 روز، یعنی شنبه، 25 آذرماه، به بیمارستان فرستاده می‌شود و با وجود اعلام و تشخیص صریح پزشك بیمارستان مبنی بر سكته‌ی مغزی و نیاز به مراقبت پزشكی دائم و دستور اکید انجام نوار مغزی و قلبی و تست اكوی قلب، بدون انجام این دستورات پزشكی رضا را مجدداً به زندان بازمیگردانندگویا مسئولان زندان فقط می‌خواستند مطمئن شوند که به خوبی وظیفه‌شان را در قبال جنایت نسبت به رضا شهابی انجام داده‌اند و پس از اطمینان از بحرانی بودن شرایط وی، با خیال راحت او را به زندان بازگرداندند، تا خللی در مأموریت و برنامه‌ی «هر روز وخیم‌ترشدن وضعیت رضا شهابی» پیش نیاید!

طبق اطلاعیه کمیته دفاع از رضا شهابی «بر اساس نظر دكتر بیمارستان روزی كه رضا سكته كرده است، زیر فشار شدید عصبی بوده است. به گفته خانواده‌ی رضا شهابی، پلك یك چشم او افتاده و دچار آب ریزش چشم است كه دلیل آن به استناد نظر پزشک، پارگی مویرگ چشم است. در این مدت فشار خون رضا شهابی بالا بوده است و همچنین یك سمت بدن‌اش بی حس است؛ عارضه‌ای که طی معاینات پزشكی و با آزمایش سوزن زدن به پا توسط پزشک تأیید شده است و همین امر سبب شده است که هنگام راه رفتن، پایش را به ناچار روی زمین بکشد

کمیته دفاع از رضا شهابی در این اطلاعیه «همه كارگران، معلمان، دانشجویان و تمامی تشکل‌ها و فعالان کارگری و اجتماعی را برای حمایت از رضا شهابی و آزادی او فرا می‌خواند و می‌گوید، «کمیته دفاع از رضا شهابی به شدت نگران جان وی است زیرا هرکس به خوبی میداند که هر سکته، امکان بالای خطر از دست دادن جان را به همراه دارد و این امکان با افزایش دفعات سکته به شکلی تصاعدی بالا میرود! رضا شهابی باید فوراً به یک مرکز پزشکی تخصصی منتقل شود و تحت مراقبت‌های ویژه قرار بگیرد. رضا شهابی را علیرغم اتمام حکم‌اش، به این منظور در زندان نگه داشته‌اند، تا جسم‌اش را هر روز بیش از پیش نابود کنند؛ به هر شکل ممکن و با تمام توان و ظرفیت‌مان به جنایت مسئولان نسبت به رضا شهابی اعتراض کنیم. شاید فردا دیر باشد»!

نامه پنج سندیکای فرانسه در خصوص وضعیت رضا شهابی

اخیراً پنج سندیکای کارگری فرانسه طی نامه‌ایی خطاب به علی خامنه‌ایی رهبر جمهوری اسلامی، در خصوص وضعیت رضا شهابی، هشدار دادند. در بخشی از این نامه آمده است، رضا شهابی که از بیماری‌های بسیاری رنج می‌برد، در تاریخ 22 آذر در زندان دچار سکته مغزی می‌شود. متأسفانه این حمله موجب فلج شدن نیمی از صورت او می شود.‏‏ ‎‎در حال حاضر وضعیت جسمانی او، درمان پزشکی فوری و مناسب را ضروری می‌سازد و این امر در شرایط زندان ممکن نیست. انتقال فوری و بدون فوت وقت او به بیمارستانی در خارج از زندان، در تهران و یا در خارج از ایران، اینک امری مبرم و اجتناب‌ناپذیر است.‏ با توجه به وخامت وضعیت شهابی، چنانچه مقامات دولت ایران قادر به تضمین معالجه شهابی در داخل ایران نمی‌باشند، سازمان‌های سندیکائی فرانسوی از مقامات دولت ایران می خواهند که به او اجازه سفر به فرانسه را بدهند، تا در فرانسه تحت معالجه قرار‌گیرد.

* پنج سندیکای بزرگ فرانسوی(س اف د ت، س ژ ت، اونسا، سولیدر-سود، اف اس او) خواهان آزادی فوری رضا شهابی و درمان وی شدند

***

نامه‌های اتحادیه‌های کارگری سوئد و نروژ به حسن روحانی

چهار اتحادیه‌ی عمده‌ی کارگری سوئد، شامل سازمان سراسری کارگران سوئد (ال.او)، اتحادیه سراسری کارگران حمل و نقل سوئد، اتحادیه سراسری کمونال سوئد و اتحادیه سراسری فلز سوئد در نامه‌ای به حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی خواسته‌اند رضا شهابی فوراً آزاد شود. در این نامه که در ۲۰ دسامبر انتشار یافته، آمده است:

رضا شهابی را فوراً و بدون قید و شرط آزاد کنید!

سازمان سراسری کارگران سوئد ال.او، اتحادیه سراسری کارگران حمل و نقل سوئد، اتحادیه سراسری فلز سوئد و اتحادیه سراسری کمونال سوئد وضعیت رضا شهابی عضو هئیت مدیره سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه را مدت زمانی است که پیگیری کرده‌اند. رضا شهابی فعال سندیکایی بخاطر دفاع از حقوق کارگران در ایران، که تماماً در چهارچوب موازین برسمیت شناخته شده بین‌المللی و مقاوله‌نامه‌های سازمان جهانی کار می‌باشد، بارها دستگیر شده و سال‌های زیادی را در زندان بسر برده است.

بنا به اطلاعیه سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه رضا شهابی بار دیگر بدلیل عدم تأیید مدت مرخصی پزشکی و محسوب‌کردن آن به عنوان غیبت، بار دیگر به زندان فرا خوانده شده و با حکمی جدید باید ۹۶٨ روز دیگر را نیز در زندان بسر برد.

ایشان بدلیل ضرب و شتم، عوارض شکنجه و کمبود امکانات بهداشتی و درمانی در زندان دچار بیماری‌های گوناگون شده است. رضا شهابی در اعتراض به این حکم دست به یک اعتصاب غذای طولانی در زندان زد، اما بعد از تعهد مقامات قضایی و زندان مبنی بر رسیدگی دوباره به اتهامات جدید او به اعتصاب غذای خود پایان داد. ولی تا این زمان هیچگونه تغییری در حکم و شرایط زندان ایشان انجام نگرفته است.

بنا به اطلاعیه فوق و به نقل از خانواده رضا شهابی ایشان چند روز پیش دچار یک سکته مغزی خفیف در زندان شده است. به همین جهت خطر جدی سلامتی او را تهدید می کند.

ما امضاء کنندگان این نامه به حکم زندان رضا شهابی اعتراض داریم و مصممانه از شما خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط ایشان و ایجاد امکان برخورداری از درمان پزشکی متناسب، با توجه به وضعیت سلامتی وخیم ایشان، هستیم. ما به عنوان اعضاء سازمان جهانی کار خاطرنشان می‌کنیم که جمهوری اسلامی ایران متعهد به اجراء مقاوله‌نامه‌های این سازمان در رابطه با حقوق کارگران، بویژه تعهد به اجراء مقاوله‌نامه آزادی تشکل و برخورداری از این حقوق می‌باشد.

***

کنفدراسیون اتحادیه های کارگری نروژ
اعتراض به تداوم آزار و اذیت رضا شهابی و سایر فعالین کارگری در ایران
دو روز پیشتر، در تاریخ هیجدهم دسامبر، کنفدراسیون اتحادیه های کارگری نروژ نیز در نامه‌ای به حسن روحانی خواستار آزادی فوری و بدون قید شرط رضا شهابی و سایر فعالین کارگری زندانی در ایران شده بودند.\

به گزارش اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران متن نامه‌ی کنفدراسیون اتحادیه‌های کارگری نروژ به حسن روحانی به شرح زیر است:

کنفدراسیون اتحادیه‌های کارگری نروژ (ال.نروژ) که ۹۲۰ هزار کارگر در نروژ را نمایندگی می‌کند، بدینوسیله به نقض حقوق بدیهی تشکلات مستقل کارگری در ایران اعتراض می کند.

ال.او- نروژ عمیقا نگران اوضاع مستمراً رو به وخامت علیه اتحادیه‌های کارگری و به وخامت‌گراییدن سایر حقوق بدیهی انسانی در جمهوری اسلامی ایران است. سرکوب‌های اعمال شده منجر به حبس و مرگ تعدادی از فعالین کارگری در ایران شده و از همین رو ما اکیداً خواهان آن هستیم که شما برای آزادی فوری رضا شهابی و سایر فعالین کارگری در بند، دستورات لازم را صادر کنید.

***

نامه اعتراضی اتحادیه کارگران و کارمندان منطقه «اوستریت لند» سوئد به حسن روحانی، رییس جمهوراسلامی ایران درابطه با فشارهای غیر انسانی به رضا شهابی

اخیراً مطلع شدیم رضا شهابی عضو رهبری سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه بدون دلیل روشنی سالهاست در زندان بسر می برد وعلیرغم 50 روز اعتصاب غذا و سپس سکته مغزی و خطر مرگ، اما اقدام جدی برای سلامتی او و آزادی از زندان به عمل نیامده است .

کارگری که بخاطر فعالیت سندیکایی و تلاش برای تحقق حقوق صنفی و بهبود محیط کاری و آزادی بیان، زندانی میشود، مبین نقض حقوق بشر در ایران است و ما نگرانی عمیق خود را نسبت به وضعیت این کارگر و سایر کارگران که در چنین وضعیت اسفناکی به‌سرمی‌برند، ابراز می‌داریم.

 

از اینرو از شما به عنوان رییس جمهور اسلامی ایران می‌خواهیم که رضا شهابی را فوری و بی قید و شر ط آزاد کنید تا به خانواده‌اش به‌پیوندد و به فعالیت سندیکایی‌اش آزادانه ادامه دهد.

اتحادیه ما عمیقاً نگران حال رضا شهابی است و شما مسئول هرگونه اتفاق ناگواری برای این کارگر زندانی هستید

 

اینگر گروفمن

دبیر سندیکا ( Fackförbundet )

23 دسامبر 2017

 


 

 

صد سالگی انقلاب کبیراکتبر سوسیالیستی و نگاهی به وضعیت مارکسیست- لنینیست‌ها در روسیه

در صدسالگی انقلاب اکتبر شوروی بسیاری از مبارزین چپ و رهراوان طبقه کارگر کنجکاواند به‌دانند کمونیست‌های روسیه کنونی در چه وضعیتی قرار دارند. مشتاق‌اند به‌دانند چپ درروسیه اساساً کیست و حزب کمونیست به چه حزبی اطلاق میشود ونگاه احزاب مختلفی که این روزها از انقلاب کبیر اکتبر دفاع می‌کنند، چه هستند و چه تحلیلی در مورد نقش رویزیونیسم معاصر به سرکردگی خروشچف و فروپاشی اتحاد شوروی دارند، برنامه‌شان برای آینده روسیه و استقرار سوسیالیسم چه می‌باشد وغیره...

در روسیه کنونی چندین حزب تحت نام کمونیست به فعالیت مشغول‌اند. بزرگترین حزب «کمونیست» «حزب کمونیست  فدراتیو روسیه» به رهبری زیگانف است. این حزب همان حزب رویزیونیستی «تمام خلق» دوره خروشچف است که هم اکنون 13 درصد آراء را در مجلس دوما در دست دارد و در چهارچوب رفرمیستی بورژوازی حاکم فعالیت می‌کند.

حزب دیگر، تحت نام «حزب کمونیست کارگران روسیه»  فعالیت می‌کند که در سال 1991 تأسیس گردید. این حزب مخالف «حزب کمونیست فدراتیو روسیه» است و خود را پیرو سنن گذشته دوران لنین و استالین می‌داند.

حزب سومی نیزتحت نام «جبهه کارگری» به فعالیت مشغول است که متشکل از شماری کمونیست‌ها واتحادیه‌های کارگری چپ است و این جریان نیز مخالف حزب رویزیونیستی زیگانف است. احزاب دیگری وجود دارند که از رفیق استالین دفاع می‌کنند و با حزب رویزیونیست تحت رهبری زیگانف مرزبندی دارند. ما در آینده تلاش خواهیم کرد به معرفی احزابی به‌پردازیم که قدرت‌گیری رویزیونیسم معاصر تحت رهبری خروشچف را نقطه عطفی در احیای سرمایه‌داری و فروپاشی سوسیال امپریالیسم شوروی تحلیل می‌کنند. شایان ذکراست هنوزحزبی از روسیه بعنوان حزب برادر و عضو کنفرانس بین‌المللی احزاب و سازمان‌های مارکسیستی-لنینیسی حضور ندارد و تلاش برای ارتباط با حزبی که با خط و مشی این کنفرانس بین‌المللی  نزدیک است، ادامه دارد.

مطلبی را که در زیر می‌خوانید خلاصه‌ای از مصاحبه «اسک سود مارک» نماینده «سازمان جوانان کمونیست انقلابی سوئد» با دبیر بین‌المللی «سازمان جوانان حزب کمونیست کارگران روسیه»، تیمور راکسی«در پترزبورگاست که در ژوئن 2017 در نشریه پرولتر شماره 22 ارگان مرکزی حزب کمونیست سوئد منتشر شد. ما این مصاحبه را برای شناخت و اطلاع بیشتر در مورد احزاب روسیه ترجمه و در اختیار خوانندگان گرامی توفان الکترونیکی قرار می‌دهیم.

هئیت تحریریه

آذر ماه 1396

 

پرسش: نظرتان درمورد سایر احزاب سیاسی که خود را کمونیست می‌نامند چیست و تفاوت‌تان با «حزب کمونیست فدراتیو روسیه» کدام است!

پاسخ: ما (حزب کمونیست کارگران روسیه - توفان)، «حزب کمونیست فدراتیو روسیه» را یک حزب رویزیونیستی ارزیابی می‌کنیم، حزبی که در حرف کمونیستی است، ولی یک بخش از سیستم حاکم است. این حزب ظاهراً نقش اپوزیسیون در مجلس (دوما - توفان) را بازی می‌کند، اما در واقعیت امر غیر مستقیم از دولت دفاع می‌کند. «حزب کمونیست فدراتیو روسیه» در ارتباط با اولیگارشی‌های حاکم قراردارد. زیگانف رهبر، «حزب کمونیست فدراتیو روسیه» صاحب چندین قصر در کشور است. ما به سایر جریانات چپ انتقاد جدی نداریم و با آنها بویژه با جبهه متحد کارگران روسیه، که حزب کمونیست کارگران نیز عضو آن است، همکاری‌های نزدیکی داریم. ما در انتخابات محلی و مجلس دوما  کاندیدای مشترکی را معرفی کردیم.

پرسش: اوضاع سیاسی روسیه را چگونه می‌بینید. کدام مسئله سیاسی برای کارگران و جوانان و دانشجویان را در برنامه خود دارید؟

پاسخ: ما در روسیه شاهد سیاستی مونوپلی (انحصاری - توفان) هستیم که از دهه 2000 پا به عرصه وجود گذاشت و از دولت حمایت می‌کند. ما چنین سیاستی را امپریالیستی ارزیابی می‌کنیم. حزب ما الحاق کریمه به روسیه فدراتیو را بیان این سیاست امپریالیستی می‌داند. ما همچنین بر این نظریم که سیاست دولت مورد حمایت جریانات ناسیونالیستی قرار دارد و با تبلیغات علیه تحریم‌های آمریکا واتحادیه اروپا اهداف معینی را دنبال می‌کند. طبعاً فضای کنونی در مقایسه با دهه 1990 تغییر کرده است. ما امروز شاهدیم که دولت برای نیازها و اهداف خود از سمبل‌ها و موفقیت‌های دوره اتحاد جماهیر شوروی بهره می‌گیرد و با توسل به چنین تبلیغاتی سیاست‌هایش را پیش می‌برد. در دوره اخیر حقوق دمکراتیک مردم و احزاب مخالف نقض می‌شود و فشار بر نیروهای اپوزیسیون افزایش یافته است. ما اکنون به سازماندهی کارگران جوان و کلاس‌های آموزشی مارکسیستی می‌پردازیم. برگزاری جلسات و سخنرانی‌ها و تظاهرات و آکسیون‌های سیاسی از جمله فعالیت‌های ما را تشکل می‌دهد.

وضعیت دانشجویان سخت‌ترشده است. تعداد دانشجویان در دانشگاه‌ها کاهش یافته و هزینه شهریه دانشگاه افزایش یافته است. در روسیه کنونی جنبش دانشجویی و یا سازمان‌های دانشجویی وجود ندارد و دانشجویان مجبورند که خود بصورت فردی مشکلات‌شان را حل کنند.

طبقه کارگر روسیه تحت فشار شدیدی قراردارد. با تعطیلی صنایع تولیدی کارگران بیکار می‌شوند. مشکل دیگر این که  سرمایه‌داران حقوق کارگران را به موقع نمی‌پردازند و در بعضی موارد اصلاً حقوقی نمی‌پردازند. سیستم حقوقی در روسیه از سرمایه‌داران و دولت حمایت می‌کند. بحرانی که گفته می‌شود، به واسطه تحریم خارجی سربرآورده، بهانه‌ای بیش نیست، تا از این طریق حقوق کارگران را نه‌پردازند. بیشترین فشار بر کارگران مهاجر وارد می‌شود که گاهاً به مدت چندین ماه حقوقی دریافت نمی‌کنند.

پرسش: حزب کمونیست کارگران روسیه چگونه این مسائل را پیش می‌برد. فعالیت سندیکایی چگونه است؟

پاسخ: ما کمیته‌های همبستگی کارگری با کارگرانی که حقوق دریافت نکرده‌اند، ایجاد کردیم و تلاش می‌کنیم با سازماندهی کمک‌شان کنیم وسرمایه‌داران را به عقب برانیم. اما این کار به سختی پیش می‌رود و بسیار مشکل است. زیرا سیستم حقوقی از سرمایه‌داران حمایت می‌کند. اتحادیه‌ها پراکنده و ضعیف هستند و عملاً فاقد توان لازم برای همبستگی با یکدیگراند.

پرسش: روابط اتحادیه‌ها با دولت و احزاب سیاسی چگونه است؟

پاسخ: ما سه اتحادیه کارگری مرکزی داریم. یکی ازآنها وابسته به دولت است، دومی تحت نفوذ لیبرال‌ها قرار دارد و سومین سندیکا، اما سندیکای مستقل از دولت است. در هر سه سندیکا در لایه‌های پایینی آن روحیه مبارزاتی وجود دارد، حتی در میان سندیکای متعلق به دولت. حزب ما مناسبات خوبی با سندیکای مستقل دارد و اعضای‌شان خود را در لیست جبهه سرخ کارگران برای انتخابات کاندید می‌کنند.

پرسش: امروز تنش‌هایی بین آمریکا و اتحادیه اروپا با روسیه وجود دارد. ما در رسانه‌های سوئد می‌شنویم که روسیه حالت تهاجمی دارد و کشوری غیر قابل پیش‌بینی است و امکان دارد که ممالک بالتیک را همانند کریمه به الحاق خود درآورد و کنترل نظامی بر دریاچه شرق (اوسترشون) را به کف گیرد. اوضاع را چطور می‌بینید؟ 

پاسخ: در روسیه گفته می‌شود که آمریکا و اتحادیه اروپا در موضع تهاجمی قراردارند، بویژه در مورد جنگ اقتصادی علیه روسیه بسیار سخن می‌رود. امروز چیزی دال بر خطر تجاوز نظامی به ممالک بالتیک توسط روسیه وجود ندارد. زیرا در صورت چنین اتفاقی روسیه مستقیما در تقابل با پیمان نظامی ناتو قرار می‌گیرد. البته روسیه مناسبات عمیقی با دول بالتیک دارد، ولی نمی‌تواند همانند رابطه با کریمه تجاوز نظامی به این کشورها را توجیه کند. این امر غیر ممکن است.

پرسش: در سوئد تبلیغات مشابهی همانند تجاوز به ممالک بالتیک می‌شود، تا افکار عمومی را برای پذیرش عضویت سوئد در ناتو فراهم سازند. اینطور توجیه می‌شود که باید در مقابل روسیه‌ای که خود را تسلیح می‌کند، به‌ایستیم .

پاسخ: این درست است که روسیه به تسلیخات و نظامی‌گری و مدرنیزه‌کردن ارتش دست‌زده است، اما  باید توجه کرد که شرایط روسیه در سال‌های 1990 و اوایل 2000 بسیار نامناسب بود. پایگاه‌های کشور در حال فروپاشی بودند، حتا  بخش بزرگی از ارتش به غذا و برق دسترسی نداشتند و فساد تمام تاروپود ارتش را فراگرفته بود. این شرایط امروز تغییر کرده و اوضاع بهبود یافته است. اما با این وجود ظرفیت نظامی روسیه به هیچ وجه قابل مقایسه با توان نظامی آمریکا نیست .

پرسش: دولت روسیه همچنین بخاطر حضورش در سوریه مورد انتقاد شدید آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. شما این موضوع را چگونه می‌بینید؟

پاسخ: تا حدی می‌توان گفت روسیه در نبرد علیه داعش، در سوریه، نقش مترقی ایفا می‌کند. اما این فقط روسیه نیست که نقش نظامی در سوریه دارد. آمریکا و اتحادیه اروپا نیز علیه داعش اقدامات نظامی انجام داده‌اند. بدیهی است که روسیه می‌خواهد از منافع‌اش در سوریه دفاع کند. منظور ما این است که دولت سوریه یک دولت سکولار است و در مقایسه با سایر کشورهای منطقه سیاستی مترقی را پیش می‌برد. منافع آمریکا با سرنگونی دولت سوریه و با حمایت از تروریست‌ها کلید خورده بود. این سیاست اما امروز با شکست روبرو شد و ما اکنون شاهدیم که آینده‌ای برای سوریه بدون دولت اسد متصور نیست. باید تلاش کرد یک راه حل سیاسی بین دولت و اپوزیسیون پیدا کرد. در این میان اما تروریست‌های اسلامی جایگاهی در این گفتمان نخواهند داشت. بسیار مهم است که ما کمونیست‌ها در این امر متحد و استوار باشیم، به اپورتونیسم درنغلطیم و فریب تبلیغات بورژوازی را نه‌خوریم

پرسش:  در پایان به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر چه برنامه‌ای پیش‌روی دارید؟

پاسخ: فعالیت‌های مختلفی به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر صورت می‌گیرد. اما بزرگترین مراسم ماه اکتبر فستیوال جهانی جوانان در روسیه است. این فستیوال تحت رهبری کمیته‌ای که مورد حمایت دولت است برگزار می‌گردد. سازمان جوانان کمونیست کارگران روسیه نیز که عضو این فستیوال است، در این مراسم شرکت می‌کند. کمونیست‌هایی از اروپا و سایر کشورها به این فستیوال دعوت شده‌اند. در عین حال شماری از احزاب و سازمان‌هایی به دلیل نقش دولت روسیه در این فستیوال از شرکت در آن امتناع کرده‌اند. ما کمونیست‌ها باید حدالمقدور و تا آنجا که بورژوازی این امکان را به ما می دهد، بویژه در چنین فستیوالی که «حزب کمونیست فدراتیو روسیه» نیز در آن حضور دارد، شرکت داشته باشیم و نشان دهیم که یک آلترناتیو واقعی انقلابی وجود دارد. ما نباید به پذیریم که دستگاه حاکم تاریخ سوسیالیستی ما را مصادره کند. چنین مسئله‌ای نباید بی‌پاسخ بماند. از اینرو ما در این فستیوال شرکت میکنیم.

برگرفته از نشریه توفان الکترونیکی شماره ۱۳۸ دیماه ۱۳۹۶

حزب کار ایران (توفان)


 

 


 

در حاشیه زلزله تهران

«به داد خودمان برسیم، قیامت تهران را جدی بگیریم

«تصمیم‌گیرندگان اصلی مملکت، سرجدتان بیایید بیرون به‌بینید برای ۵ ریشتر زلزله، مردم چه وضعی‌اند، کوچه و خیابان‌ها چطور مسدود و کناره بزرگراه‌های گم در غبار آلودگی، چه صحنه مهیبی ساخته است.

دو سوی بزرگراهی که در آن متوقف شده‌ام با پارک خودروها شبیه یک رگ متصلب است، دود و آلودگی، افق دید را بسته است، هرکس در اندیشه خود غرق. به ساختمان‌ها و برج‌های انبوه مشرف بر این خودروهای متوقف نگاه می‌کنم، به کوچه‌های تنگ مجاورشان و پایه‌هایی که نمی‌دانیم چگونه استوار شده‌اند و چقدر مقاوم‌اند؟

توصیه‌های رسانه‌ای تا همین چند لحظه پیش از ضرورت ترک خانه‌ها می‌گفت. مردم به خیابان‌ها ریخته‌اند و حالا صحبت از تشدید آلودگی شبانه بخاطر هجوم به خیابان‌هاست. کارشناسی گفته است، به خانه بروید اما هوشیار بخوابید! باز هم همه چیز را وارونه می‌بینیم. خلاصه دانش بشر در مورد زلزله به اینجا ختم شده است که بجای صرف وقت بر شاخص‌های غیرقابل محاسبه، به ایمنی و مدیریت بحران فکر کند، دغدغه امشب ما اما دانستن این نکته است که زلزله بعدی کی می‌آید؟! پرسشی که علم به نفع اندیشیدن به ایمنی از آن دست کشیده است.

روبرویم تابلوی بزرگراه است، خبر از طرح زوج و فرد می‌دهد، برای درمان کدام درد، معلوم نیست. اگر زلزله شدیدتری بیاید، این جماعت چه خواهند کرد؟ فردای روز بعد از زلزله چه خواهد شد؟ اصلا زیستن در آن فردا، ممکن است؟!

 

بالله اگر ازفردا، صدر تا ذیل اولویت این مملکت بجای همه چیزهایی که تا بحال همه ذخایر مادی و معنوی‌اش، هزینه آن شده است، فقط حول سیاست آمادگی برای زلزله‌ای بچرخد که از تقدیر این شهر زلزله خیز ، دور نیست، تازه اولین گام را برداشته‌ایم، این اولین گام اما با این حباب‌های بی‌ثمری که در صدر اولویت‌های‌مان نشانده‌ایم و همه داشته‌هایمان را قربانی‌اش کرده‌ایم، به این زودی برداشته نخواهد شد.

 

اگر تهران با ۵ ریشتر زلزله اینقدر بی‌پناه، سرگردان و دهشتناک می‌شود، اگر تهرانی زیر سایه سنگین سرب و روی زمین سست، بجای تکیه بر چیزهایی که در بحران بکار می‌آید، بزرگراه‌ها را  به هوای جایی برای توقف وجب کند و دست‌آخر بفهمد که برای مواجهه با زلزله قریب‌الوقوع حتا فضای باز هم به اندازه و کافی پیش بینی نشده است، مطمئن باشید زلزله هفت ریشتری تهران، فراقیامتی است که تصور آن در مخیله مشوش‌ترین ذهن‌ها هم نمی‌گنجد.

 

طنز قضیه اینجاست که در نهایت شگفتی، اندیشه و عمل برای آمادگی با این واقعیت، هیچ‌وقت اولویت جدی و اصلی ما نبوده است. تصور اینکه این نیمچه اطلاع‌رسانی تلگرامی هم اگر مشمول آن دلواپسی‌ها می‌شد، چه می‌شد؟ از این هم تکان‌دهنده تر است.

 

زعمای قوم، بزرگان مملکت، صاحبان ریش و قیچی، لااقل از فردای همین زلزله ۵ ریشتری و مرور چهره امشب تهران، چشم‌ها را بشویید، سیاستی که انتهایش ختم به تهران دودگرفته و مردم سرگردان و بیم توام با استیصال از زلزله و غوغای تهمت و تخریب و تباهی سرمایه‌های کشور شده است را تعطیل کنید و فکری برای محشر کبرایی کنید که دیری است، نطفه‌اش زیر پای تک تک‌مان منعقد شده است و امشب جنین‌ نامبارک و بدیمن‌اش اولین لگدش را بر جداره رحم این شهر انبوهی و بی‌سروسامانی زد

از کانال تلگرام سهند ایرانمهر