غولی در بطری          

درسهایی از شورش آبانماه 1398

 

تعیین شعارهای تاکتیکی حزب ما منوطست به­صحت ارزیابی ما از موقعیت سیاسی ایران. تحولات اخیر ایران که با حضور چند صد هزار نفره مردم معترض، گرسنگان و پابرهنگان بپا شد، درسهای آموزنده­ای برای ما دارد که باید به­آن توجه کرده و شعارهای تاکتیکی خویش را بر اساس وضعیت سیاسی کنونی تعیین نمائیم. در شورش اخیر آبان نیز عمل از تئوری پیشی گرفت و منجر به­این شد که عامل ذهنی و نیروهای آگاه انقلابی وضعیت و تحلیهای خویش را به­روز کنند.

درسهای شورش مردم در آبانماه 1398 نشان داد که رژیم جمهوری سرمایه­داری اسلامی حاکم تا به­چه حد آمادگی تمرکز نیرو و سرکوب خشونت­آمیز مبارزات و اعتراضات مردم را دارد و برای روز مبادا حساب باز کرده است. هرچه این مبارزات قهرآمیزتر گردد، خشونت ضد انقلاب متمرکز و فشرده­تر خواهد شد. این نیروهای سرکوب شامل سپاه پاسداران، بسیجی­ها، عوامل لباس شخصی، لومپن پرولتاریا، باندهای مخفی تروریستی فدائیان اسلام که چندین هزار نفرند و نیروهای سرکوبگر ضد شورش که تا دندان به­تجهیزات مدرن مجهزند و ماموران انتظامی و سرانجام حتی ارتشی خواهد بود. در پیشگیری از مبارزه مردم تمام نقاط راهبردی و مهم شهرها و جاده­ها را با دوربین­های چهره شناس تجهیز کرده­اند، به­طوریکه بعد از سرکوب و آرامش در خیابانها، تازه پیگرد مبارزان و معترضان بر اساس بررسی تصاویر و اطلاعاتی که در این مدت با حوصله جمع­آوری نموده بودند، آغاز شد. سیاست سرکوب رژیم در تمام عرصه­ها سازمانیافته و حسابگرانه بود. غافلگیری رژیم تنها از دامنه اعتراضات، سرعت گسترش و عمق آن بود.

این تظاهرات نشان داد که درجه نارضائی مردم بسیار گسترده و در سراسر ایران دامن گستر است. حتی به شهرها و قریه­های کوچک نیز دامنه این اعتراض کشیده شده است و مسلما وسایل ارتباطات جمعی مدرن و شبکه مجازی در این تحول نقش اساسی بازی کرده­اند. در این اعتراضات که به­طور عمده اقشار فرودست جامعه را در برگرفته است، مرزهای قومی، نقش تعیین کننده­ای ایفاء نکردند، بلکه همه کسانی را که در دریای فقر غوطه می­خورند و به­اعتراف آقای روحانی 60 میلیون نفرند، در برگرفته است. این نیروی بالقوهِ شورشی غولی است در بطری که پشت رژیم جمهوری سرمایه­داری اسلامی را می­لرزاند.

درس شورش آبان نشان داد که مردم آماده جانبازی­اند و حاضرند برای تحقق خواستهایشان قربانی دهند. جان مردم به­لبشان رسیده است. گرانی کمر شکن، فقر، تبعیض، ریاکاری و دروغگوئی، عدم پذیرش مسئولیت و پاسخگوئی به­مردم، قانون­ستیزی، پارتی­بازی، احتکار، قاچاق، راهزنی افسانه­ای و فرار از مجازات و ...، مواد آتش­زائی هستند که ­آتش خشم مردم را شعله­ور می­سازند. و این امر موقتی نیست و رژیمی که بر این اساس خانواده مافیائی سرمایه­دارانه خود را بنا کرده است، نمی­تواند دزدها و مفسدان را دستگیر کند. این خود بن­بست رژیم است. سرکوب، بازهم سرکوب و سرانجام نیز سرکوب، آینده بی­فرجام رژیم است، زیرا طغیان عمومی را که به­فروپاشی نظام منجر می­گردد در بطن خود می­پروراند.

شورش آبانماه که شاید بشود آنرا با قیام 15 خرداد از یک منظر مقایسه کرد، نقطه عطفی در برخورد به­رژیم سرمایه­داری جمهوری اسلامی در شرایط امروز است که از نفرت انباشته شده در میان مردم نشات می­گیرد که آثارش بر سر هر کوچه و بازاری آویخته است. فضای نفرت از این رژیم همه جا را فراگرفته است و مردم فهمیده­اند که با خشونت ضد انقلابی رژیم باید با آمادگی و تدارک مقابله نمایند.

این فشار مردمی طبیعتا از دید حکام ایران پنهان نمانده است. این بار سخن بر سر طبقه متوسط نیست، پای طبقه کارگر و زحمتکشان به­مبارزه کشیده می­شود و شعارهای ضد سیاست سرمایه­دارانه نئولیبرالی در فضا پیچیده است و این گواه استمرار مبارزه می­باشد که ترس حاکمیت را افزایش می­دهد. "روشن بینان" آنان مانند دوران پهلوی بار و بندیل خویش را برای فرار آماده می­کنند. شرکت وسیع مردم در مبارزه شکاف درون حاکمیت را افزایش داده و تعمیق می­بخشد و آنها را متوجه می­کند که "یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، آخر تو دستی ملخک". عوامل دوراندیش حاکمیت می­فهمند که تواتر این مبارزات افزایش یافته و فواصل آن کمتر می­شوند.    

شورش آبان به­ما آموخت که توده­های مردم در این مبارزه دورنما نداشتند و خواست مشخصی را که همه مردم را به دور آن گردآورند و تمرکز نیرو بخشند هویدا نبود. زمانی که توده­ها اداره­ای را تسخیر می­کردند و یا سنگری را فتح می­نمودند، همواره این پرسش برای آنها مطرح بود که "بعدش چی؟" و آنها نمی­توانستند به این پرسش "بعدش چی؟" پاسخ مناسب بدهند. فتح هر سنگر و فتح خیابانها و میادین و کلانتری­ها برای آنها آغاز بن­بست بود. اعتراضات در نخستین روزهای آن طبیعتا گسترده­تر است، ولی با گسترش و شدت سرکوب از طرفی و بی­برنامگی توده­های معترض از سوی دیگر، این حرکت، بی­دورنمایی خویش را نشان می­دهد. معترضی که پس از جنگ و گریز روزانه به­خانه خویش رفته است در روز دوم هنوز نیز آمادگی پا گذاردن به­خیابانها و اعتراضات را دارد، ولی به­تدریج از روزهای بعد به "بی­فایدگی" این نوع مبارزه پی می­برد و خانه ­نشین می­شود.

درس این شورش یکی این است که توده قیام کننده باید دورنمای سیاسی داشته باشد. باید هدفهای مشخص دارا باشد که برای نیل به­آنها فعالیت و بسیج کند و شعارها و جنگ و گریزهای خویش را بر اساس این سیاستها تعیین نماید. اگر مسئله کسب قدرت سیاسی مطرح است باید با خواستهای مشخص کسب قدرت سیاسی به­میدان آید و هر روز و هر ساعت به­سوئی رود که بخشی از این قدرت را کسب کند و امکان تنفس به­رژیمی که شبانه روز سرکوب می­کند ندهد. باید اداره رادیو تلویزیون و یا مواضع راهبردی را اشغال کند. با اعتصاب عمومی از رسیدن سوخت به­واحدهای دشمن جلوگیری نماید، تولید را در دست بگیرد و خود را برای مسلح شدن که تدارک آنرا باید از قبل دیده باشد، آماده کند. در این زمان، کسب هر سنگر آغاز یک بن­بست نیست، گام نخست برای فتح سنگرهای بعدی است. این دورنما در کار توده­های مردم غایب بود و حتی خواستهای مشخصی از جمله اینکه بهای بنزین باید کاهش یابد و یا وزیر کشور و یا رئیس جمهور باید استعفاء دهد نیز در مبارزه آنها به­چشم نمی­خورد. حتی بیان این خواستها و طرح آن می­توانست به­مردم دورنما دهد، آنها را متمرکز و متحد گرداند و مانع پراکندگی و خودجوشی بی­حد جنبش گردد.

بزرگترین درس شورش آبانماه نشان داد که همه جنبشهای فاقد رهبری سرکوب می­شوند. برای پیروزی در انقلاب به­نیروی رهبری کننده و عامل آگاه سیاسی و یا شرایط ذهنی نیاز است. جنبش مردم برای اینکه پیروز شود باید ستادفرماندهی در این جنگ داشته باشد. در جنگی که میان طبقات فرودست و حاکمان درمی­گیرد، فرودستان نیز می­بایستی در این نبرد سرداران خود را داشته باشند. توده بی­­رهبر و یا رهبران بی­سپاه هرگز قادر به­پیروزی نیستند.

درس این شورش این است که به­ویژه طبقه کارگر به-سارمان نیاز دارد. سازمان نخستین اسلحه طبقه کارگر است که نیروی وی را متمرکز کرده و آماده مبارزه می­کند. مردم در این مبارزه آموختند که هم رهبر کم دارند و هم سازمان ندارند و این دو دستآورد بزرگ این مبارزه مردم است که باید بر آن تکیه کرد، آنرا تبلیغ کرد تا جان شهدا بی­جهت برباد نرفته باشد.

درس دیگر این شورش آن است که ما باید بکوشیم بخشی از نیروهای مسلح رژیم و به­ویژه بخشهای سالم و غیرفاسد را چه در میان لایه­های پائینی پاسداران، بسیجیان و ارتشیان که از احاد ملت­اند جلب کرده و در جناح دشمن شکاف ایجاد کنیم. درس انقلاب بهمن نیز همین بود و ارتش 400 هزار نفره شاهنشاهی در مقابل قدرت عظیم توده­های مردم ذوب شد. ما باید بکوشیم که به­قدرت جسمانی برای درگیری و نابودی سران دشمن متوسل شویم و آنها را در شرایط لازم برای ایجاد تزلزل در میانشان، سربه­نیست کرده و حتی با اعمال قهر انفرادی به این وظیفه­ مهم نایل شویم. تاکتیک ترور توده­ای سازمانیافته که اجرایش در خدمت مصالح جنبش عمومی انقلابی باشد و با نظارت صورت پذیرفته که به­تعبیرات "اوباشانه" منجر نشود بحثی است که نه تنها لنین از آن در قیام یاد می­کند بلکه از تجربه زنده انقلاب بهمن برمی­آید. در انقلاب بهمن نیز چنین بود و ترور بخشی از ارتشیان در پایگاه لویزان به­تزلزل درون ارتش منجر شد. این وظیفه را فقط شرکت مردم در مبارزه، درجه فداکاری آنها و مهم­تر از همه سازمان متشکل انقلابی و رهبری این سازمان انجام خواهد داد.

لنین با استناد به مارکس می­گفت: "دسامبر صحت یکی دیگر از اصول عمیق مارکس را که اپورتونیستها آنرا فراموش کرده­اند، به­طور نمایانی تایید کرد. این اصل حاکی است: قیام فن است و قاعده عمده این فن هم عبارتست از تعرضی که باید با از جان گذشتگی جسارت­آمیز و عزم راسخ انجام گیرد. ما این حقیقت را به­اندازه کافی فرا نگرفته بودیم. ما این فن و این قاعده تعرض به­هر قیمتی که باشد را نه خودمان به­قدر کافی آموخته و نه به­توده­ها یاد داده بودیم. ما اکنون باید با تمام انرژی جبران مافات بنمائیم" (منتخبات 4 جلدی آثار لنین به فارسی جلد اول، قسمت دوم صص 197-196).

این سخنان لنین همان فقدان بی­دورنمائی و فقدان تاکتیک متناسب با آن در شورش کنونی آبانماه است. تعرض زمانی مفهوم دارد که هدف روشن باشد و دورنمائی در پیش پای جنبش قرار بگیرد. صرف فرونشاندن خشم فردی و یا گروهی و التیام هیجانهای درونی هر چقدر هم موجه باشند، دورنما نیست و تنها فرجامی زودرس دارد. زیرا تنها با دارا بودن دورنما و هدف می­شود اراده به­تعرض هدفمند داشت و تعرض کرد و تعرض را به­نتیجه رسانید.

بزرگترین دستآورد شورشِ آبان این است که جنبش مردم ایران برای غلبه بر رژیم سرمایه­داری جمهوری اسلامی به­حزب طبقه کارگر به­حزبی مارکسیستی لنینیستی نیاز دارد. طبقه کارگر بدون حزب گوشت دم توپ بورژوازی است. ایدئولوگهای بورژوازی با لباسهای به­ظاهر کارگری طبقه کارگر را از پیوستن به­حزب باز می­دارند و برای آنها موعظه می­کنند که آنها خودشان باید خود را بدون تشکل و حزب طبقاتی خودشان آزاد کنند. آنها به طبقه کارگر پیشنهاد خودکشی می دهند. تجربه شوروش آبان این ترهات و تبلیغات شوم و مشکوک بورژوائی را رسوا ساخت. طبقه کارگر می­بیند که بدون سازماندهی و رهبری حزب ماهیتا کمونیستی قادر به­آزادی خویش و سایر ستمدیدگان نیست. حزب کار ایران(توفان) همواره از این تئوری­های مارکسیستی – لنینیستی حمایت کرده و طبقه کارگر را از این دشمنان دوست­نما برحذر داشته است. برای کسب دستآوردهای بیشتر و موثرتر در شورشی که در راه است به­حزب کار ایرن به­پیوندید و دست رد به­سینه عمال بورژوازی در جنبش کارگری بزنید که تنها برضد حزبیت و کمونیسم تبلیغ می­کنند. این عده به­زباله­دان تاریخ تعلق دارند. آنها به­طول عمر رژیم سرمایه­داری حاکم می­افزایند.

بر گرفته از توفان شـماره 239 بهمن­ماه 1398ـ ژانویه سال 2020

ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران(توفان) در شبکه جهانی اینترنت

www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)

toufan@toufan.org

لینک چند وبلاگ حزبی

وبلاگ توفان قاسمی

http://rahetoufan67.blogspot.se/

وبلاگ ظفرسرخ

 http://kanonezi.blogspot.se/

 وبلاگ کارگر آگاه

 http://www.kargareagah.blogspot.se/

  سایت کتابخانه اینترنتی توفان

http://toufan.org/ketabkane.htm

 سایت آرشیو نشریات توفان

 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

 توفان در توییتر

https://twitter.com/toufanhezbkar

توفان در فیسبوک

https://www.facebook.com/toufan.hezbekar

 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts

 توفان درشبکه تلگرام

https://telegram.me/totoufan